https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-6.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-08 10:50:032024-07-29 15:38:59سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۱
568نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چه فایل فوق العاده ای بود خدارو هزاران مرتبه شکرت که بهم فرصت داد که ی فایل فوق العاده ی دیگه از خانواده ام ببینم ،
چقدر صمیمی و راحت …
چه استاد خوبی داریم چقدر صیمیه هیچ وقت فکر نمی کردم ی روزی یه استادی داشته باشم که انقدر باهامون صمیمی حرف بزنه انقدر راحت باشه خدارو هزاران مرتبه شکرت …
چه رابطه پر احترامی در عین صمیمت انقدر محترمانه و باحال ،چقدر هر روز فرکانسم داره بالاتر میره که میتونم ایم روابط رو ببینم ،قبلنا کامنتم نمی ذاشتم چون واقعیش اعتماد ب نفس نداشتم اما الان دقیقا دارم حس میکنم که فرکانسم رفته بالا ب محض اینکه فایل میاد و می بینمش ا حساسم بهم میگه هرچی که بهت گفته میشه بنویس . خدایا شکرت که منم توی این فرکانس زیبا هستم انگار این سفرنامه و استاد شده کل زندگیم ی وقتی گوشش نمیدم انگار ی چیزی گم کردم ،انگار ی چیزی کمه ،کی کل زندگیم شدی استاد جونمم?و خانم شایسته مهربان که توی همه شرایط لحظاتش و با ما ب اشتراک میرازه ،حتی با دوربین خانم شایسته صدای جیر جیرکم جذاب میشه ?عشقید بخدا ؛مرسی بابت همه چی ،بابت همین احساس خوبی که به آدم میدید …که بی اختیار آدم بغض میکنه ،ی بغض شیرین که واسه دیدن این فایلا س سپاسگزارم …..
سلام و درود بر شما خانوم شایسته و استاد عزیزم بسیار لذت میبرم از این سفر که شما باعث شدید من این همه زیبایی را شاهد باشم شاید این تصاویر را در شبکه های مجازی ببینیم ولی این حس و احساس رو در خود ندارند من از شما بسیار سپاسگزارم چقدر شنا خوب هستید دوستتون دارم و اینهم بگم امروز همینطور که داشتم در خیابانهای اصفهان رانندگی میکردم ناخوداگاه خود را در سفر های شما و در خیابانهای که شما ما را همراه کرده بودید دیدم و با زیبایی تمام ابشار نیگارا را احساس کردم و در لذت آن غرق شدم و در خانه که هستم هر کس با من کار داشته باشه میگم من اینحا نیستم من الان در سفرم در امریکا هستم و در کنار ابشار نیاگارا دوستتون دارم و از شما و صدای جیر جیرک ها هم ممنونم که من را غرق در شادی کردند موفق باشید و سر بلند
وااای که چقدر خوبید شما دوتا…. این روزا من در رابطه ام با کسی که شریک کاری و شریک تک تک لحظه های این یکساله بوده به مشکل برخوردم و با گوش دادن به دوره عشق و مودت متوجه شدم که من وابسته شدیدی به رابطه ام باهاش شده ام و الان چندین روزه که حسابی از طرف مقابلم تردد شدم و نه میزاره برم مغازه ای که با هم راهش انداختیم نه میذاره ببینمش و جواب منفی در همه چیز بهم داده…. از روزی که این اتفاقا بین مادوتا افتاد من بعد از مدت ها سر زدم به سایت استادم…(اینم بگم که طرف مقابلم حسابی نظرش به استاد منفی شده چون من به خیلی از خواسته هام که با هم نوشتیم نرسیدم و هر روز دورتر هم شدم…) خلاصه سر زدم و دیدم یه دوره جدید گذاشتید اونم سفر به دور امریکا… توی دلم گفتم کاش منم بتونم ببینم و بخرمش … وقتی فهمیدم رایگان و میتونم ببینمش اشک توی چشام جمع شد…
وااااای نمیدونی مریم جان با تک تک سکانس هایی که از امریکا برامون پخش میکنی من خودم اونجا میبینم و انگار خودم دارم رانندگی میکنم انگار خودم دارم قدم میزنم و ….
واین قسمت …. عالی بود و من خودم در اون تخت کنار عشقم دیدم
واااااای که چقدر عالیه عشقی داشته باشی و همیشه کنارت باشه و همه جا هر لحظه باهم بگذرونید و وابسته اش نباشی و از دستش ندی….
مریم جان و حسین جانم براتون خوشبختی و عشق فراوان و همیشگی ارزو میکنم و در کنار هم هر روز موفق تر بشید و انگیزه من بشید که من هم روزی به خواسته هایی که داشتم و هر روز دارم خلق میکنم برسم و از الان دارم به فلوریدا فک میکنم که روزی اونجا خونه ام خواهد شد و من هم سفر هم به دور امریکا شروع خواهم کرد.
خدایا شکرت که انسان هایی بر سر راهم قرار دادی که من به تو نزدیک تر میکنن و بهم میگن که تنها عاشق خدا بشو همه عاشقت میشن و خدا به من قدرت خلق داده…..
خدایا شکرت
الان 30 ساله هستم و تازه رفتم سربازی اونم در شهر و شرایطی که اصلا فکرشو نمیکردم مشغول به خدمت شدم و بعد از چند سال غیبت رفتم خدمت که تنها بتونم به آزادی برسم و پاسپورت بگیرم. در شرایط سختی بسر میبرم و سربازی خیلی چیزهارو ازم گرفته حتی نامزدم و کارم و خیلی چیزهای دیگه ولی الان میگم می ارزه به سفر به امریکا و دور دنیا و دیدن این همه زیبایی و …
سلام خانم شایسته عزیز..این فایل به در خواست من ضبط شده و من دارم ب پهنا صورت میخندم… و به قدری ذوق زده م ک دلم مبخواد صدها بار این فایل زیبا رو تماشا کنم… من یک مرتبه تو یکی از کامنت ها از شمادرخواست کزدم ک بیشتر از هم صحبتیتون با استاد و میکاییل برامون فیلم بگیرید و صدها مرتبه تو خلوت خودم فکر کردم ک اگ قرار باشه فایل بزارید برامون چی میزارید??!!!ک این فایل زیبا شد نتیجه ش..و دارم ب این فکر میکنم ک اگ بدون مقاومت و فقط از سر شوق تمام خواسته هامو مطرح کنم گرفتن نتایج چه اندازه زیبا و راحت و سریعه..شاید براتون جالب باشه ک بگم از شروع سفرنامه من رابطم باهمسرم یک عالمه تغییر کرده و من کاملا تغییر مدارم رو حس میکنم و این رو هم همسرم چندین مرتبه بهم گفتن و این زیبا و عاشقانه شدن رابطم با همسرم تاثیر گرفته از شما و استاد هست..ک چه اندازه ساده و صمیمی و رفیق هستید ..چیزی ک حالا دارم خودم تجربش میکنم…صدای جیرجیرک هارو تو سکوت شب قبل دیدن این فایل داشتم تصور میکردم ک چ اندازه دلم شنیدن این صدارو میخواد و شاید جالب باشه براتون بگم ک دیشب با خودم فکر میکردم کاااش الان جایی بودیم ک نسیم بود و سکوت بود و صدای جیرجیرک و حالا امشب بعد از 24ساعت تو همچین فضایی ب لطف شما قرار گرفتم این درحالیکه رو مبل دراز کشیدم ????…
سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون که اینقدر لطف دارید و برامون از زیباییها فیلم میگیرید. خانم شایسته اگه امکانش بود از این مدل فایل که با استاد در مورد قوانین صحبت میکنید بیشتر بزارید باور سازیش فوقالعادست. ازتون بسیار ممنون سپاسگذارم . خداروشکر که با شما و دیگر دوستان همفرکانس هستم.
سلام گرم و صمیمانه خدمت استاد مهربونم، نفس استادم، پسر گلش و تک تک اعضای خونواده صمیمی عباس منش.
استاد واقعا که اسم این خونواده صمیمی عباس منش رو چقدر مناسب و برازنده انتخاب کردین و من احساس میکنم روز به روز دارین با ما صمیمی تر میشین یه جورایی انگار این رابطه صمیمانه بین ما و شما هم نیاز به تکامل داشت و شما این آمادگی رو آگاهانه و به تدریج در ما ایجاد کردین!
مخصوصا از مریم شایسته عزیزم سپاسگزارم که ما رو از صدای گرم خودشون بهره مند میکنن.
این جلسه ارزشمند منو یاد جلسه دوم دوره فوق العاده راهنمای عملی دستیابی به رویاها انداخت که گفتین به دلیل اینکه با همسرتون زیاد صحبت میکردین باهم خیلی هماهنگ بودین و نیاز نبود برای تصمیماتتون تلاش خاصی بکنید تا همسرتون راضی بشه. از ما هم خواسته بودین در طول شبانه روز وقت بذاریم و با همسرمون حرف بزنیم در مورد مسائل مختلف و گفتین که این وقتهایی که صرف میکنیین وقت تلف کردن نیست بلکه باعث میشه باهم هماهنگ باشین.
الان من این حرفهای شما رو به وضوح در زندگی واقعیتون دارم با چشم خودم میبینم و باور میکنم و اون حرفا ملکه ذهنم میشه. بین حرف و عمل شما هیچ تناقضی نیست و من شما رو تحسین میکنم که یک عمل کننده واقعی به قوانین هستین و از شما الگو برداری میکنم.
همچنین اون تصاویر جالب از موزه هوافضای ایالت اوهایو منو یاد جلسه دوم دوره بینظیر جهانبینی توحیدی انداخت که موزه هوافضای واشنگتن رو نشون دادین و در مورد قانون تکامل صحبت کردین.
الان من در جلسه دوم جهانبینی توحیدی هستم و خداروشکر میکنم از این همزمانی مبارک و جالب انگیزناک. فایلهای سفر به دور آمریکا هماهنگی عجیبی با دوره جهانبینی توحیدی داره و من چقدر خوشحالم و خوشبختم که این حجم وسیع از آگاهی ها رو یکجا دریافت میکنم.
حتی نمیتونم تصور کنم اگر این آگاهی ها رو نداشتم الان وضعیتم چه طور بود. خدارو صد هزار مرتبه شکر که من رو هدایت کرد و از خیلی از آزمون و خطاها و اشتباها و ضررها در امان موندم.
چیزی نمونده بود که گمراه بشم ولی این آگاهی ها منو باز هم نجات داد و تصمیمات درست گرفتم.
مریم خوش قلب و مهربون از شما سپاسگزارم که از هر فرصتی استفاده میکنید برای کار کردن روی باورهای ما. سپاسگزارم که انقدر به فکر ما هستین و انقدر خونگرم و دست و دل بازین!
آفرین به شما که پا گذاشتین رو ترستون و رفتین تو دل تاریکی و ثابت کردین که بابا همون چیزایی که توی روشنایی هست توی تاریکی هم همونا هست. جای هیچ ترسی نیست.
قدرت خداوند مافوق همه قدرتهاست و هیچ کس و هیچ چیز هیچ قدرتی در مقابل قدرت خدا نداره و هیچ برگی بدون اذن الله از درخت پایین نمیفته… این سکوت و آرامش شب و صدای طبیعت واقعا یک نعمته. سپاس مخصوص خداییست که شب و روز را آفرید.
استاد عزیزم این جمله عشقولانه تونو خیلی دوست دارم “عاشقتم نفس”
من هم چنین رابطه عاشقانه و صمیمانه ای رو از خداوند درخواست میکنم چون من هم لایقش هستم و مطمئنم در زمان مناسب و در مکان مناسب خلقش میکنم.
با تمام وجودم از شما سپاسگزارم الهی که همیشه سرافراز باشید.
اون موقع که استاد داشتند اون سایت را نگاه میکردند و دنبال یه چیزهایی میگشتن ذهنم بهم میگفت واقعآ هرآدمی توی هر فرکانسی توی هر شرایط و زندگی که داره بسته به خواسته هاش به دنبال چیزهاییه
داشتم به این فکر میکردم که استاد دیگه الان که همه چیز داره و هرچی بخوادو میتونه با ثروتش بخره دنبال چی میتونه باشه؟؟
توی این فایلهای سفرنامه دارم میبینم و به خودم میگم واقعآ ذهن آدم تا بینهایت میتونه خواسته داشته باشه
تا بینهایت میتونه بزرگ فکرکنه و درهرفرکانسی که هست چیزهای مطابق با همون فرکانسو تجربه کنه و پیدا کنه.
استاد یه چیز دیگه ای که توجهمو جلب کرد البته توی بقیه ی فایلهاهم دیده بودم اما تو این فایل خیییلی برام وضوحش بیشتر شده اینه که شما دوتا هرکدومتون باخودتون خییییلی در صلحید مثلآ نیاز ندارید که خودتونو به همدیگه ثابت کنید و به دیگران
وقتی دارید جلوی دوربین هردوتون حرف میزنید حرف همریگه را قطع نمیکنید که اون چیزیکه تو ذهنتونه را زودتر بگید که به اسم خودتون بشه یا مثلآ من توی فایلهای قبلی به این فکر میکردم که مریم جوون این همه مهربونی و این تعریف کردنایی که استاد میکنه برای اینه که خودشو تو دل استاد بیشتر جا کنه??
سلام به استاد عزیزم.مریم خانوم شایسته ی گل و همه ی دوستان عزیزم.
هدفگذاری امسال من شناخت قوانین جهان،به درک رسیدن اون قوانین و عمل کردن به اونهاست،به شکلی که به صورت کامل حس کنم خالق صد درصد زندگیم هستم و هر خواسته ای که در من شکل میگیره رو بتونم آگاهانه اون رو خلق کنم.
راستش استاد من الان حدود دو سال و نیم هست که شما رو دنبال میکنم.امسال موقع هدف گذاریم هرچقدر اومدم بگم فلان چیزو میخوام یا فلان چیز دیگه رو،درونم،قلبم میگفت نه این اون چیزی نیست که تو میخوای.از خدا خواستمکه خودش بهم الهام کنه.و بهم الهام شد.وقتی داشتم هدفم رو مینوشتم درونم،روحم احساس سبک بالی میکردم.ووقتی بیشتر دقت کردم دیدم اگه من به این هدف و توانایی برسم،هرچیزی رو که بخوام میتونم داشته باشم.
اگه ردپاهام رو تو کامنتام دنبال کنین میبینین که بیشتر دنبال درک قوانینی که تو همه ی دوره ها ازشون صحبت میکردین بودم و هستم.هر دوره ای که واسه ی رسیدن به این درک لازم بود رو بهاش رو دادم و شد جز نعمت های زندگیم.
من قوانین رو همون دوسال و نیم پیش شنیدم…
اونا رو همون دوسال و نیم پیش شناختم…
اونا رو فهمیدمشون…
اما درکشون نکردم.
چون زمانش نبود.چون تکاملم رو طی نکرده بودم.چون تو مدارش نبودم.
ادامه دادم….
ادامه دادم….
چون درونم میگفت تنها راه رسیدن به خودت و خدای خودت همینه.
پس ادامه دادم.بااینکه درکشون نمیکردم.صبح ظهر شب دوره هارو گوش میدادم.
اما چون قانون رو درک نکرده بودم فقط گوش میدادمشون.خیلی راحت اجازه ی ورود نجواهارو به ذهنم میدادم.
اما تکاملم رو طی کردم…
حسه رفتن به مدار بالاتر رو کردم.
نتیجه های بچه هارو میدیدم ولی نتایج خودم پررنگ نبودن.چون هنوز به قانون رو درک نکرده بودم.
ولی کم کم درک قانون درونم ایجاد شد.
برای درک قانون باید ارامش میداشتم.احساسم خوب میبود.
و این سفر شد اهرم کمکی برای ایجاد احساس خوب من….
تغییرات شروع شدن.
هدایت ها شروع شدن.دستان خداوند رسیدن(مثل شب گذشته که با یکی از دوستام که هم مدار ماست صحبت شد و اونم کمکم کرد برای بهتر درک کردن قوانین)یاد حرف استاد افتادم که میگفت اگه خوب رو خودتون کار کنین در زمان مناسب هرچیزی که برای رشدتون لازمه وارد زندگیتون میشه.
و دیدم به همه ی ی ی ی ی ی ی محصولات استاد الان دیگه متفاوته.الان میفهمم از هرچیزی لذت بردن ینی چی.مثل قسمت اول همین فایل که استاد اونجوری از اب تعریف میکنه.میگه ابشم گرم????
و مطمئنم اگر اب سرد میبود استاد باهمون شدت و لذت میگفت ابشم خنککککککک اصلا کیف میکنی.
اره همینه.به هر موضوعی جوری نگاه کردن که بهت لذت و احساس خوب بده همینه.
الان میفهمم که استاد وقتی فرزندش میمیره کمتر از یکساعت خودشو جمع و جور میکنه و سریع احساسش رو از اون لول پایین میاره بالا….
منم از دیشب هدف زندگیم عوض شد….
از دیشب مهمترین هدف زندگیم شد بهتر کردن احساسم در هر لحظه و تلاش برای موندن توی اون احساس خوب با توکله.
این هدف همه چیزه.همه چی میاره.همه چی.
تورو از یک خونه سقف چوبی و اون شرایط سخت میرسونه به عرششششششش….
انقدررررررر مهم هست که استاد صبح ظهر شب یا با خودش قانون رو مرور میکنه و هر کاری میخواد بکنه اول با قانون مقایسش میکنه بعد انجامش میده،یا با مریم خانوم یکسره به در مورد قانون صحبت میکنن و ازون مهمتر بهش عمل میکنن.
شماها انقدر این کارو کردین که دیگه شده سبک زندگیتون به شکلی که حتی تو رخت خواب هم در موردش صحبت میکنین.
چون احساس خوب،توجه بهش،دیدن زیبایی،مرور اتفاقات خوب همه چیزه همه چیز.ادم رو به خدا هماهنگ میکنه.
راستش با خودم فکر میکردم که کاش منم کسی رو داشتم که تو خلوت شبام باهاش در مورد این قوانین هم صحبت بشم.بعد دیدم وقتی کاش اومد تو جملم ینی کمبود…ینی حسرت ینی احساس بد…
گفتم از همین الان باید شروع به عمل کردن قانون کنم…
باید یه جوری به این موضوع نگاه کنم که ازین احساس بد به احساس خوب برسم.
یهو به ذهنم رسید که کی بهتر از خداااااااااااا.
مگه داریم بهتر از خدا که تو باهاش در مورد خوبیاش،قوانین ثابتش،نعمتاش،زیبایی هاش صحبت کنی؟؟؟؟
اصلا مگه این خودش شکر گذاری نیست؟؟؟؟
بخدا بغض گلومو میگیره وقتی بهش فکر میکنم.ذوق اینو دارم شب سرمو بذارم رو بالشت و باهاش صحبت کنم.
خدایا شکرت که تو خالقمی.وقتی به اسما و صفاتت فکر میکنم حس میکنم قدرتمندترین ادم تو جهانم.
خدایا شکرت.
استاد جان و و مریم خانوم شایسته هدیه ی فایل های سفر که به ما دارین میدین با هیچ بهایی خریدنی نیست.شما ها نعمت ها و دستان خدایین.خدارو شکر میکنم به خاطر بودنتون.
خداوندی که آب گرم برکه رودخانه ایست که تن خسته ام را بر روی دستانش میگذارم تا بزداید خستگی را از پیکرم
میدونم که اینجا حرفهامو باور میکنن
چند روزی بود که ارتعاش و فرکانس فیلم برداری در شب را میفرستادم و دلم عاشقانه خواستار دیدار شب اونجا و خانواده ام درشب بود
چقدر زیبا جواب میده این جهان هستی و چقدر قوانین ساده اند اینقدر ساده که از ساده که گاهی اوقات باورشون نمیکنیم
این قسمت به قول خانم مریم شایسته اگه به ترتیب قرار بود گذاشته بشه قسمت پنجاهم بود ولی به سادگی شد قسمت 31کار به چطورش ندارم ولی میتونم چرا اینجور شد را تا حدودی بفهمم و از حرف ساده و موثر استاد عشق و معرفت سید حسین عزیز وام میگیرم که گفت باید تو مدار این سفر نامه و معجزاتش باشیم تا ببینیم درک کنیم و ایمان قلبی دارم این قسمت را تمام کسانی که در مدارش بودند و دیدندو درک کردند ارتعاش و فرکانسش را از قبل فرستادند یعنی دوست داشتند تصاویر شب اونجا را الان و امروز تجربه کنند و نه 20روز دیگه و خداوند سریع الجوابه و میدونه و میتونه چطور فرکانسمون را با استاد و خانم شایسه و مایک عزیز یکی کنه تا شب را به تصویر بکشند و هممون لذتش را ببریم
به همین سادگی و خوشمزگی
سپاسگزار خداوندم به خاطر این جهان هستی و قوانین ثابتش و دستان قدرتمندی چون سید حسین عباس منش عزیز و خانم شایسته نازنین که خداوند ترس را از وجودش گرفت تا شب را با دست خالی و یه گوشی برای ما و با ما برای لحظاتی زندگی کنه
دمتون گرم و وجودتون پر از عشق
دلنوشته ای را با موضوع ((شب))
این نعمت دوست داشتنی تقدیم شما
((شب را چگونه وصف کنم))
شب را چگونه وصف کنم که میرباید دلم را به سمت آشیانه عشق
آنگاه که ماه تولدی دوباره را تجربه میکند و قلبم را نظاره گرست
شب را چگونه وصف کنم که فریاد سکوتش آتش میزند بر خرمن تنهایی من
آنگاه که آرمیده اند خاموشیان دل آشوب و ترسو،،(صدایم میکند)
شب را چگونه وصف کنم که نغمه کنان زمزمه میکند کجایی ای معشوقه ی من
آنگاه که دلم ترانه عشق سر میدهد و رقص کنان وصال یار طلب میکند
شب را چگونه وصف کنم که قلبش ندا میدهد روز را از دل شب بیرون میکشم
آنگاه که تارهای تار،، موسیقی نوازش دستانش را می نوازد و من غرق ناز کردنش
شب را چگونه وصف کنم که چرتکه حسابش برایم بی حساب،،حساب میکند
آنگاه که سپرده ام حساب کند معادله مجهول زندگی ام را و جوابش همیشه یک است
شب را چگونه وصف کنم تو میدانی؟
من که نمیدانم اندر وصفش کلام کجا آورم
او میداند و میگوید جوابم،
که شب را نوشته ام برایت تا بدانی تاریکی اش همچون خورشید گرم است و نورانی
سلام خدمت خانواده گلم ?
چه فایل فوق العاده ای بود خدارو هزاران مرتبه شکرت که بهم فرصت داد که ی فایل فوق العاده ی دیگه از خانواده ام ببینم ،
چقدر صمیمی و راحت …
چه استاد خوبی داریم چقدر صیمیه هیچ وقت فکر نمی کردم ی روزی یه استادی داشته باشم که انقدر باهامون صمیمی حرف بزنه انقدر راحت باشه خدارو هزاران مرتبه شکرت …
چه رابطه پر احترامی در عین صمیمت انقدر محترمانه و باحال ،چقدر هر روز فرکانسم داره بالاتر میره که میتونم ایم روابط رو ببینم ،قبلنا کامنتم نمی ذاشتم چون واقعیش اعتماد ب نفس نداشتم اما الان دقیقا دارم حس میکنم که فرکانسم رفته بالا ب محض اینکه فایل میاد و می بینمش ا حساسم بهم میگه هرچی که بهت گفته میشه بنویس . خدایا شکرت که منم توی این فرکانس زیبا هستم انگار این سفرنامه و استاد شده کل زندگیم ی وقتی گوشش نمیدم انگار ی چیزی گم کردم ،انگار ی چیزی کمه ،کی کل زندگیم شدی استاد جونمم?و خانم شایسته مهربان که توی همه شرایط لحظاتش و با ما ب اشتراک میرازه ،حتی با دوربین خانم شایسته صدای جیر جیرکم جذاب میشه ?عشقید بخدا ؛مرسی بابت همه چی ،بابت همین احساس خوبی که به آدم میدید …که بی اختیار آدم بغض میکنه ،ی بغض شیرین که واسه دیدن این فایلا س سپاسگزارم …..
درپناه الله یکتا و منتظر فایل بعدی ???
سلام و درود بر شما خانوم شایسته و استاد عزیزم بسیار لذت میبرم از این سفر که شما باعث شدید من این همه زیبایی را شاهد باشم شاید این تصاویر را در شبکه های مجازی ببینیم ولی این حس و احساس رو در خود ندارند من از شما بسیار سپاسگزارم چقدر شنا خوب هستید دوستتون دارم و اینهم بگم امروز همینطور که داشتم در خیابانهای اصفهان رانندگی میکردم ناخوداگاه خود را در سفر های شما و در خیابانهای که شما ما را همراه کرده بودید دیدم و با زیبایی تمام ابشار نیگارا را احساس کردم و در لذت آن غرق شدم و در خانه که هستم هر کس با من کار داشته باشه میگم من اینحا نیستم من الان در سفرم در امریکا هستم و در کنار ابشار نیاگارا دوستتون دارم و از شما و صدای جیر جیرک ها هم ممنونم که من را غرق در شادی کردند موفق باشید و سر بلند
وااای که چقدر خوبید شما دوتا…. این روزا من در رابطه ام با کسی که شریک کاری و شریک تک تک لحظه های این یکساله بوده به مشکل برخوردم و با گوش دادن به دوره عشق و مودت متوجه شدم که من وابسته شدیدی به رابطه ام باهاش شده ام و الان چندین روزه که حسابی از طرف مقابلم تردد شدم و نه میزاره برم مغازه ای که با هم راهش انداختیم نه میذاره ببینمش و جواب منفی در همه چیز بهم داده…. از روزی که این اتفاقا بین مادوتا افتاد من بعد از مدت ها سر زدم به سایت استادم…(اینم بگم که طرف مقابلم حسابی نظرش به استاد منفی شده چون من به خیلی از خواسته هام که با هم نوشتیم نرسیدم و هر روز دورتر هم شدم…) خلاصه سر زدم و دیدم یه دوره جدید گذاشتید اونم سفر به دور امریکا… توی دلم گفتم کاش منم بتونم ببینم و بخرمش … وقتی فهمیدم رایگان و میتونم ببینمش اشک توی چشام جمع شد…
وااااای نمیدونی مریم جان با تک تک سکانس هایی که از امریکا برامون پخش میکنی من خودم اونجا میبینم و انگار خودم دارم رانندگی میکنم انگار خودم دارم قدم میزنم و ….
واین قسمت …. عالی بود و من خودم در اون تخت کنار عشقم دیدم
واااااای که چقدر عالیه عشقی داشته باشی و همیشه کنارت باشه و همه جا هر لحظه باهم بگذرونید و وابسته اش نباشی و از دستش ندی….
مریم جان و حسین جانم براتون خوشبختی و عشق فراوان و همیشگی ارزو میکنم و در کنار هم هر روز موفق تر بشید و انگیزه من بشید که من هم روزی به خواسته هایی که داشتم و هر روز دارم خلق میکنم برسم و از الان دارم به فلوریدا فک میکنم که روزی اونجا خونه ام خواهد شد و من هم سفر هم به دور امریکا شروع خواهم کرد.
خدایا شکرت که انسان هایی بر سر راهم قرار دادی که من به تو نزدیک تر میکنن و بهم میگن که تنها عاشق خدا بشو همه عاشقت میشن و خدا به من قدرت خلق داده…..
خدایا شکرت
الان 30 ساله هستم و تازه رفتم سربازی اونم در شهر و شرایطی که اصلا فکرشو نمیکردم مشغول به خدمت شدم و بعد از چند سال غیبت رفتم خدمت که تنها بتونم به آزادی برسم و پاسپورت بگیرم. در شرایط سختی بسر میبرم و سربازی خیلی چیزهارو ازم گرفته حتی نامزدم و کارم و خیلی چیزهای دیگه ولی الان میگم می ارزه به سفر به امریکا و دور دنیا و دیدن این همه زیبایی و …
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
سلام خانم شایسته عزیز..این فایل به در خواست من ضبط شده و من دارم ب پهنا صورت میخندم… و به قدری ذوق زده م ک دلم مبخواد صدها بار این فایل زیبا رو تماشا کنم… من یک مرتبه تو یکی از کامنت ها از شمادرخواست کزدم ک بیشتر از هم صحبتیتون با استاد و میکاییل برامون فیلم بگیرید و صدها مرتبه تو خلوت خودم فکر کردم ک اگ قرار باشه فایل بزارید برامون چی میزارید??!!!ک این فایل زیبا شد نتیجه ش..و دارم ب این فکر میکنم ک اگ بدون مقاومت و فقط از سر شوق تمام خواسته هامو مطرح کنم گرفتن نتایج چه اندازه زیبا و راحت و سریعه..شاید براتون جالب باشه ک بگم از شروع سفرنامه من رابطم باهمسرم یک عالمه تغییر کرده و من کاملا تغییر مدارم رو حس میکنم و این رو هم همسرم چندین مرتبه بهم گفتن و این زیبا و عاشقانه شدن رابطم با همسرم تاثیر گرفته از شما و استاد هست..ک چه اندازه ساده و صمیمی و رفیق هستید ..چیزی ک حالا دارم خودم تجربش میکنم…صدای جیرجیرک هارو تو سکوت شب قبل دیدن این فایل داشتم تصور میکردم ک چ اندازه دلم شنیدن این صدارو میخواد و شاید جالب باشه براتون بگم ک دیشب با خودم فکر میکردم کاااش الان جایی بودیم ک نسیم بود و سکوت بود و صدای جیرجیرک و حالا امشب بعد از 24ساعت تو همچین فضایی ب لطف شما قرار گرفتم این درحالیکه رو مبل دراز کشیدم ????…
…
همه چی عالیه خدارو شکر… دوستتون دارم معصومه ..
سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون که اینقدر لطف دارید و برامون از زیباییها فیلم میگیرید. خانم شایسته اگه امکانش بود از این مدل فایل که با استاد در مورد قوانین صحبت میکنید بیشتر بزارید باور سازیش فوقالعادست. ازتون بسیار ممنون سپاسگذارم . خداروشکر که با شما و دیگر دوستان همفرکانس هستم.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
به نام خدایی که جهان رو با قوانین ثابت خلق کرد
استاد عزیزم و خانم شایسه گل سلام
من الان که دارم این متن رو مینویسم ساعت22:59دقیقست و الان تو بیابان تاریک و تنها دارم این متنو مینویسم
من کسی بودم که از تاریکی در شب خیلی میترسیدم ولی پا رو ترسام گذاشتم و الان تو تاریکی شب با خدای خودم خلوت کردم
امشب وقتی فایل رو دیدم هیچی نفهمیدم
ی جورایی ی حسی بهم گفت نظرات رو بخونم و شروع کردم به خوندن نظرات
خداشاهده شروع کردم به گریه کردن که خدای من این سایت چ جاییه که منو هدایت کردی
برگشتم دوباره فایل رو با دقت بالاتر دیدم
دوباره تکرار کردم
و شروع کردم تک تک نظرات خوندم
تازه میفهمم هدایت خدا یعنی چی
تازه میفهمم معنی نشانه ها یعنی چی
تازه میفهمم
خدایا شکرت
خدایا شکر بابت این سایت بابت استاد عباس منش و خانم شایسته دوست داشتنی
خیلی خیلی امشب خوشحالم
تازه دارم میفهمم که دنیا چخبره
خداروصدهزار مرتبه شکر
عاشقتونم خیییلی خیییلی دوستون دارم
منتظر فایل های بعدی شما هستم .
خدانگهدار
سلام گرم و صمیمانه خدمت استاد مهربونم، نفس استادم، پسر گلش و تک تک اعضای خونواده صمیمی عباس منش.
استاد واقعا که اسم این خونواده صمیمی عباس منش رو چقدر مناسب و برازنده انتخاب کردین و من احساس میکنم روز به روز دارین با ما صمیمی تر میشین یه جورایی انگار این رابطه صمیمانه بین ما و شما هم نیاز به تکامل داشت و شما این آمادگی رو آگاهانه و به تدریج در ما ایجاد کردین!
مخصوصا از مریم شایسته عزیزم سپاسگزارم که ما رو از صدای گرم خودشون بهره مند میکنن.
این جلسه ارزشمند منو یاد جلسه دوم دوره فوق العاده راهنمای عملی دستیابی به رویاها انداخت که گفتین به دلیل اینکه با همسرتون زیاد صحبت میکردین باهم خیلی هماهنگ بودین و نیاز نبود برای تصمیماتتون تلاش خاصی بکنید تا همسرتون راضی بشه. از ما هم خواسته بودین در طول شبانه روز وقت بذاریم و با همسرمون حرف بزنیم در مورد مسائل مختلف و گفتین که این وقتهایی که صرف میکنیین وقت تلف کردن نیست بلکه باعث میشه باهم هماهنگ باشین.
الان من این حرفهای شما رو به وضوح در زندگی واقعیتون دارم با چشم خودم میبینم و باور میکنم و اون حرفا ملکه ذهنم میشه. بین حرف و عمل شما هیچ تناقضی نیست و من شما رو تحسین میکنم که یک عمل کننده واقعی به قوانین هستین و از شما الگو برداری میکنم.
همچنین اون تصاویر جالب از موزه هوافضای ایالت اوهایو منو یاد جلسه دوم دوره بینظیر جهانبینی توحیدی انداخت که موزه هوافضای واشنگتن رو نشون دادین و در مورد قانون تکامل صحبت کردین.
الان من در جلسه دوم جهانبینی توحیدی هستم و خداروشکر میکنم از این همزمانی مبارک و جالب انگیزناک. فایلهای سفر به دور آمریکا هماهنگی عجیبی با دوره جهانبینی توحیدی داره و من چقدر خوشحالم و خوشبختم که این حجم وسیع از آگاهی ها رو یکجا دریافت میکنم.
حتی نمیتونم تصور کنم اگر این آگاهی ها رو نداشتم الان وضعیتم چه طور بود. خدارو صد هزار مرتبه شکر که من رو هدایت کرد و از خیلی از آزمون و خطاها و اشتباها و ضررها در امان موندم.
چیزی نمونده بود که گمراه بشم ولی این آگاهی ها منو باز هم نجات داد و تصمیمات درست گرفتم.
مریم خوش قلب و مهربون از شما سپاسگزارم که از هر فرصتی استفاده میکنید برای کار کردن روی باورهای ما. سپاسگزارم که انقدر به فکر ما هستین و انقدر خونگرم و دست و دل بازین!
آفرین به شما که پا گذاشتین رو ترستون و رفتین تو دل تاریکی و ثابت کردین که بابا همون چیزایی که توی روشنایی هست توی تاریکی هم همونا هست. جای هیچ ترسی نیست.
قدرت خداوند مافوق همه قدرتهاست و هیچ کس و هیچ چیز هیچ قدرتی در مقابل قدرت خدا نداره و هیچ برگی بدون اذن الله از درخت پایین نمیفته… این سکوت و آرامش شب و صدای طبیعت واقعا یک نعمته. سپاس مخصوص خداییست که شب و روز را آفرید.
استاد عزیزم این جمله عشقولانه تونو خیلی دوست دارم “عاشقتم نفس”
من هم چنین رابطه عاشقانه و صمیمانه ای رو از خداوند درخواست میکنم چون من هم لایقش هستم و مطمئنم در زمان مناسب و در مکان مناسب خلقش میکنم.
با تمام وجودم از شما سپاسگزارم الهی که همیشه سرافراز باشید.
سلام من باز یه دیدگاه دیگه دارم
من هرچی این فایلو میبینم سیرنمیشم
هربارکه میبینم دیدگاه جدید دارم
میخواستم بگم وقتی فایلو نگاه میکردم
اون موقع که استاد داشتند اون سایت را نگاه میکردند و دنبال یه چیزهایی میگشتن ذهنم بهم میگفت واقعآ هرآدمی توی هر فرکانسی توی هر شرایط و زندگی که داره بسته به خواسته هاش به دنبال چیزهاییه
داشتم به این فکر میکردم که استاد دیگه الان که همه چیز داره و هرچی بخوادو میتونه با ثروتش بخره دنبال چی میتونه باشه؟؟
توی این فایلهای سفرنامه دارم میبینم و به خودم میگم واقعآ ذهن آدم تا بینهایت میتونه خواسته داشته باشه
تا بینهایت میتونه بزرگ فکرکنه و درهرفرکانسی که هست چیزهای مطابق با همون فرکانسو تجربه کنه و پیدا کنه.
استاد یه چیز دیگه ای که توجهمو جلب کرد البته توی بقیه ی فایلهاهم دیده بودم اما تو این فایل خیییلی برام وضوحش بیشتر شده اینه که شما دوتا هرکدومتون باخودتون خییییلی در صلحید مثلآ نیاز ندارید که خودتونو به همدیگه ثابت کنید و به دیگران
وقتی دارید جلوی دوربین هردوتون حرف میزنید حرف همریگه را قطع نمیکنید که اون چیزیکه تو ذهنتونه را زودتر بگید که به اسم خودتون بشه یا مثلآ من توی فایلهای قبلی به این فکر میکردم که مریم جوون این همه مهربونی و این تعریف کردنایی که استاد میکنه برای اینه که خودشو تو دل استاد بیشتر جا کنه??
اینهایی که گفتم خودم بودم?
من چه درسی از این فایل گرفتم
من چقدر بزرگتراز دیروز شدم
من چقدر خوشحالم که با شما هم فرکانسم
خدایااااااا شکرت
خییییلی دوستون دارم
به نام عشقم خدا…
سلام به استاد عزیزم.مریم خانوم شایسته ی گل و همه ی دوستان عزیزم.
هدفگذاری امسال من شناخت قوانین جهان،به درک رسیدن اون قوانین و عمل کردن به اونهاست،به شکلی که به صورت کامل حس کنم خالق صد درصد زندگیم هستم و هر خواسته ای که در من شکل میگیره رو بتونم آگاهانه اون رو خلق کنم.
راستش استاد من الان حدود دو سال و نیم هست که شما رو دنبال میکنم.امسال موقع هدف گذاریم هرچقدر اومدم بگم فلان چیزو میخوام یا فلان چیز دیگه رو،درونم،قلبم میگفت نه این اون چیزی نیست که تو میخوای.از خدا خواستمکه خودش بهم الهام کنه.و بهم الهام شد.وقتی داشتم هدفم رو مینوشتم درونم،روحم احساس سبک بالی میکردم.ووقتی بیشتر دقت کردم دیدم اگه من به این هدف و توانایی برسم،هرچیزی رو که بخوام میتونم داشته باشم.
اگه ردپاهام رو تو کامنتام دنبال کنین میبینین که بیشتر دنبال درک قوانینی که تو همه ی دوره ها ازشون صحبت میکردین بودم و هستم.هر دوره ای که واسه ی رسیدن به این درک لازم بود رو بهاش رو دادم و شد جز نعمت های زندگیم.
من قوانین رو همون دوسال و نیم پیش شنیدم…
اونا رو همون دوسال و نیم پیش شناختم…
اونا رو فهمیدمشون…
اما درکشون نکردم.
چون زمانش نبود.چون تکاملم رو طی نکرده بودم.چون تو مدارش نبودم.
ادامه دادم….
ادامه دادم….
چون درونم میگفت تنها راه رسیدن به خودت و خدای خودت همینه.
پس ادامه دادم.بااینکه درکشون نمیکردم.صبح ظهر شب دوره هارو گوش میدادم.
اما چون قانون رو درک نکرده بودم فقط گوش میدادمشون.خیلی راحت اجازه ی ورود نجواهارو به ذهنم میدادم.
اما تکاملم رو طی کردم…
حسه رفتن به مدار بالاتر رو کردم.
نتیجه های بچه هارو میدیدم ولی نتایج خودم پررنگ نبودن.چون هنوز به قانون رو درک نکرده بودم.
ولی کم کم درک قانون درونم ایجاد شد.
برای درک قانون باید ارامش میداشتم.احساسم خوب میبود.
و این سفر شد اهرم کمکی برای ایجاد احساس خوب من….
تغییرات شروع شدن.
هدایت ها شروع شدن.دستان خداوند رسیدن(مثل شب گذشته که با یکی از دوستام که هم مدار ماست صحبت شد و اونم کمکم کرد برای بهتر درک کردن قوانین)یاد حرف استاد افتادم که میگفت اگه خوب رو خودتون کار کنین در زمان مناسب هرچیزی که برای رشدتون لازمه وارد زندگیتون میشه.
و دیدم به همه ی ی ی ی ی ی ی محصولات استاد الان دیگه متفاوته.الان میفهمم از هرچیزی لذت بردن ینی چی.مثل قسمت اول همین فایل که استاد اونجوری از اب تعریف میکنه.میگه ابشم گرم????
و مطمئنم اگر اب سرد میبود استاد باهمون شدت و لذت میگفت ابشم خنککککککک اصلا کیف میکنی.
اره همینه.به هر موضوعی جوری نگاه کردن که بهت لذت و احساس خوب بده همینه.
الان میفهمم که استاد وقتی فرزندش میمیره کمتر از یکساعت خودشو جمع و جور میکنه و سریع احساسش رو از اون لول پایین میاره بالا….
منم از دیشب هدف زندگیم عوض شد….
از دیشب مهمترین هدف زندگیم شد بهتر کردن احساسم در هر لحظه و تلاش برای موندن توی اون احساس خوب با توکله.
این هدف همه چیزه.همه چی میاره.همه چی.
تورو از یک خونه سقف چوبی و اون شرایط سخت میرسونه به عرششششششش….
انقدررررررر مهم هست که استاد صبح ظهر شب یا با خودش قانون رو مرور میکنه و هر کاری میخواد بکنه اول با قانون مقایسش میکنه بعد انجامش میده،یا با مریم خانوم یکسره به در مورد قانون صحبت میکنن و ازون مهمتر بهش عمل میکنن.
شماها انقدر این کارو کردین که دیگه شده سبک زندگیتون به شکلی که حتی تو رخت خواب هم در موردش صحبت میکنین.
چون احساس خوب،توجه بهش،دیدن زیبایی،مرور اتفاقات خوب همه چیزه همه چیز.ادم رو به خدا هماهنگ میکنه.
راستش با خودم فکر میکردم که کاش منم کسی رو داشتم که تو خلوت شبام باهاش در مورد این قوانین هم صحبت بشم.بعد دیدم وقتی کاش اومد تو جملم ینی کمبود…ینی حسرت ینی احساس بد…
گفتم از همین الان باید شروع به عمل کردن قانون کنم…
باید یه جوری به این موضوع نگاه کنم که ازین احساس بد به احساس خوب برسم.
یهو به ذهنم رسید که کی بهتر از خداااااااااااا.
مگه داریم بهتر از خدا که تو باهاش در مورد خوبیاش،قوانین ثابتش،نعمتاش،زیبایی هاش صحبت کنی؟؟؟؟
اصلا مگه این خودش شکر گذاری نیست؟؟؟؟
بخدا بغض گلومو میگیره وقتی بهش فکر میکنم.ذوق اینو دارم شب سرمو بذارم رو بالشت و باهاش صحبت کنم.
خدایا شکرت که تو خالقمی.وقتی به اسما و صفاتت فکر میکنم حس میکنم قدرتمندترین ادم تو جهانم.
خدایا شکرت.
استاد جان و و مریم خانوم شایسته هدیه ی فایل های سفر که به ما دارین میدین با هیچ بهایی خریدنی نیست.شما ها نعمت ها و دستان خدایین.خدارو شکر میکنم به خاطر بودنتون.
عاشق همتونم.فعلا خدانگهدار????
بسم الله الرحمن الرحیم
حمد و سپاس مخصوص خداوند است
خداوندی که آب گرم برکه رودخانه ایست که تن خسته ام را بر روی دستانش میگذارم تا بزداید خستگی را از پیکرم
میدونم که اینجا حرفهامو باور میکنن
چند روزی بود که ارتعاش و فرکانس فیلم برداری در شب را میفرستادم و دلم عاشقانه خواستار دیدار شب اونجا و خانواده ام درشب بود
چقدر زیبا جواب میده این جهان هستی و چقدر قوانین ساده اند اینقدر ساده که از ساده که گاهی اوقات باورشون نمیکنیم
این قسمت به قول خانم مریم شایسته اگه به ترتیب قرار بود گذاشته بشه قسمت پنجاهم بود ولی به سادگی شد قسمت 31کار به چطورش ندارم ولی میتونم چرا اینجور شد را تا حدودی بفهمم و از حرف ساده و موثر استاد عشق و معرفت سید حسین عزیز وام میگیرم که گفت باید تو مدار این سفر نامه و معجزاتش باشیم تا ببینیم درک کنیم و ایمان قلبی دارم این قسمت را تمام کسانی که در مدارش بودند و دیدندو درک کردند ارتعاش و فرکانسش را از قبل فرستادند یعنی دوست داشتند تصاویر شب اونجا را الان و امروز تجربه کنند و نه 20روز دیگه و خداوند سریع الجوابه و میدونه و میتونه چطور فرکانسمون را با استاد و خانم شایسه و مایک عزیز یکی کنه تا شب را به تصویر بکشند و هممون لذتش را ببریم
به همین سادگی و خوشمزگی
سپاسگزار خداوندم به خاطر این جهان هستی و قوانین ثابتش و دستان قدرتمندی چون سید حسین عباس منش عزیز و خانم شایسته نازنین که خداوند ترس را از وجودش گرفت تا شب را با دست خالی و یه گوشی برای ما و با ما برای لحظاتی زندگی کنه
دمتون گرم و وجودتون پر از عشق
دلنوشته ای را با موضوع ((شب))
این نعمت دوست داشتنی تقدیم شما
((شب را چگونه وصف کنم))
شب را چگونه وصف کنم که میرباید دلم را به سمت آشیانه عشق
آنگاه که ماه تولدی دوباره را تجربه میکند و قلبم را نظاره گرست
شب را چگونه وصف کنم که فریاد سکوتش آتش میزند بر خرمن تنهایی من
آنگاه که آرمیده اند خاموشیان دل آشوب و ترسو،،(صدایم میکند)
شب را چگونه وصف کنم که نغمه کنان زمزمه میکند کجایی ای معشوقه ی من
آنگاه که دلم ترانه عشق سر میدهد و رقص کنان وصال یار طلب میکند
شب را چگونه وصف کنم که قلبش ندا میدهد روز را از دل شب بیرون میکشم
آنگاه که تارهای تار،، موسیقی نوازش دستانش را می نوازد و من غرق ناز کردنش
شب را چگونه وصف کنم که چرتکه حسابش برایم بی حساب،،حساب میکند
آنگاه که سپرده ام حساب کند معادله مجهول زندگی ام را و جوابش همیشه یک است
شب را چگونه وصف کنم تو میدانی؟
من که نمیدانم اندر وصفش کلام کجا آورم
او میداند و میگوید جوابم،
که شب را نوشته ام برایت تا بدانی تاریکی اش همچون خورشید گرم است و نورانی
قلم قامت خود برگیر و بنویس:
الهی و ربی من لی غیرک
الهی و ربی من لی غیرک
الهی و ربی من لی غیرک
((رهسپار))