ماجرای زندگی ما با سفری ماجراجویانه، از بُعد آگاهی به بُعد تجربهی جسمانی آغاز شد تا با تجربهی آگاهیِ خالص و نابی که هستیم هم ظرف وجودمان و هم جهان را رشد دهیم.
«ما»، زادهی سفر هستیم.
و اما درباره برنامه «سفر به دور آمریکا»، باید بگویم این سفر فقط جریان زندگی استاد عباسمنش نیست بلکه جریان زندگی ایل و تباری است که در پی تشخیص اصل از فرع اند. در پی خودشان بودن و سبک شخصیی خودشان را زیستن اند. آنهم در زمانهای که آدمها آنقدر درگیر حاشیههای جلب توجه شدهاند که فراموش کردهاند کی هستند و چرا وارد این تجربهی جسمانی شدهاند.
بازیگران قصهی «سفر به دور آمریکا»، خود واقعیشان هستند، بدون هیچ ماسک، ترس از قضاوت یا نیاز به تأییدِ دیگران. بازیگران این ماجرای واقعی، گلهای باغچهی بورلی، سرسبزی و زیباییِ بی انتهای طبیعت و جادهها، علائق آدمهایی که در قالب یک ساختمان یا کسب و کار هویدا شده و مهمتر از همه، نوشتههای روحنواز علی، رضا، سمیّه، زهرا، طیبه، حسین، شعر رهسپار و… هستند که، ابعاد وسیعتری از آنچه را متجلی ساختهاند که، پیشرفتهترین دوربین جهان قادر به ضبط و ثبتِ آن است.
بازیگرانی که نه به دلیل نَسَب خونی، بلکه به دلیل همفرکانسی و هممداری دور هم جمع شدهاند و این قصهی حقیقی را ساختهاند. این سفر، نمود عینیِ آگاهیهای خالص و نابی است که، در دورههای مختلف از استاد عباسمنش میشنویم.
در زمانهای که اکثریت، بر نکات منفیِ جهان اطرافشان تمرکز کردهاند، این سفر نمود عینیِ «صدّق بالحسنی» است و با زبان تصاویر به ما میآموزد، به جای همرنگ جماعت شدن، همرنگ اصل و اساسی بشویم با نام: احساس خوب = اتفاقات خوب
همرنگ اصلی شویم که میگوید: تمام اتفاقات زندگیات را فرکانسهایی میسازد که، دستپرودهی ورودیهای ذهنت و کانون توجهات است.
یعنی اگر بتوانی فیلتری با نام «تمرکز بر نکات مثبت و زیباییها» یا به قول قرآن صدق بالحسنی را در ذهنت نصب کنی، اگر به جای تلاش برای جلب رضایت آدمها، باورهای قدرتمندکننده و ثروتآفرین بسازی، آنوقت آن باورها تو را بینیاز میکند از تقلا برای جلب رضایت آدمها و فرصتی به تو میبخشد تا ببینی خودت چی میخواهی و چه دوست داری.
این سفر برای من رابطهای به همپیوسته دارد با دوره ۱۲ قدم. اگر بخواهم این ارتباط را با زبان و کلمات انسانی بنویسم، اینچنین خواهم نگاشت:
۱۲ قدم، حکم همان دفترچهی راهنمایی را دارد که در بدو ورودمان به این جهان جسمانی، به ما داده شده تا خودمان، اصلمان و آگاهیهایی را به خاطر بیاوریم که به پشتوانهی آنها وارد این تجربهی جسمانی شدهایم.
۱۲ قدم، یک دفترچهی راهنماست از: تواناییهایی که داریم، امکانات جهانمان و شیوهی ورود به مدار این امکانات و استفاده از آنها. (درست مثل همان دفترچهی راهنمایی که هر وسیلهای مثل موبایل، جاروبرقی، یخچال و… به همراهش دارد و به ما نحوهی استفاده از امکان آن وسیله را توضیح میدهد)
و برنامهی سفر به دور آمریکا نیز، در حکم تصاویر (figures) آن دفترچه راهنماست، تا مفهوم و منظورِ توضیحات آن دفترچه برای مان واضح و آشکار شود و قادر شویم به شیوهای صحیح و بدون خطا و با لذت، آن امکانات را به خدمت بگیریم.
بعضیها هرگز از این دفترچه خبردار نمیشوند، بعضیها با اینکه دفترچه را میبینند، اما آنقدر به شیوههای قبلی چسبیدهاند و آنقدر از انجام کارها به شیوهی جدید میترسند که، هرگز آن دفترچه را نمیخوانند. در نتیجه بهرهای بسیار سطحی از آنهمه امکاناتی میبرند که آن وسیله میتوانست در اختیارشان قرار دهد. اما بعضیها خورهی جستجو، امتحان شیوههای جدید و یافتن امکانات بیشتری هستند- که ممکن است آن وسیله داشته باشد- در نتیجه زیر و بَمِ آن دفترچه را مو به مو و خط به خط میخوانند و تمام امکانات آن وسیله را به خدمت خود درمیآورند. جهان پاداشها و امکاناتش را برای این گروه ارزانی میدارد.
به شخصه تلاش میکنم با دوربین سفر به دور آمریکا، تمرینات ستارهی قطبیام را انجام دهم، به وسیلهی درک آگاهیها «چگونه فکر خدا را بخوانیم در قرآن»، آگاهانه تلاش میکنم به وسیلهی «صدق بالحسنی»، به مدارهای بالاتری هدایت شوم تا، طبق وعدهی «فسنیسره للیسری» خداوند، آسان بشوم برای آسانیها. تا ثروت، برکت، سلامتی و عشق، مشتاق همراهی با من بشود.
بنابراین به همه دوستانم که هنوز نمیدانند از کجا و چگونه وارد مسیری شوند که، امکانات جهان را به خدمتشان در میآورد، به نظر من، قدم اول دوره ۱۲ قدم، بهترین شروع است.
یک تمرین برای جهتدهیِ آگاهانه به کانون توجه
هدف این قسمت از برنامه سفر به دور آمریکا، تمرینی عملی است برای، تمرکز بر نکات مثبت و «صدق بالحسنی شدن».
سوال:
با دقت، برنامهی سفر به دور آمریکا را از اولین قسمت تا قسمت ۳۱ ام، مجدداً ببینید. سپس در بخش نظرات این صفحه، بنویسید:
کدام قسمت از «برنامه سفر به دور آمریکا»، برای شما جذابتر بود و با ریزبینی، دلایلی را توضیح دهید که، موجب شده آن قسمت برای شما زیباترین قسمت باشد.
درباره نوشتن چراییها سخاوت به خرج دهید و به این شیوه، چشم، گوش، زبان، قلم و در یک کلام، ظرف وجودتان را پذیرای زیباییها و برکتهای بیشتر نمایید.
ضمناً میتوانید علاوه بر این صفحه، نظر خود را در بخش نظرات آن قسمت از سفرنامه که انتخابتان بوده نیز، به عنوان ردپایتان، درج کنید. اما در نظر داشته باشید که فقط نظرات این صفحه در مسابقه، شرکت داده میشوند.
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲55MB61 دقیقه
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲896MB61 دقیقه
به نام خداوندی که زیباست و زیبایی را دوست دارد
سلام عرض میکنم خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته مهربان و تمامی دوستان خوب این خانواده ی بی نظیر
A –
راستش من از بین قسمت های این سفر، قسمت های مربوط به آبشار نیاگارا (۲۶ و ۲۷ و ۲۸) خیلی برام جذاب بود. اما قسمت ۲۶ خیلی برام جذاب تر و شگفت انگیز تر بود. دلایلش هم موارد زیر بود:
a- خانم شایسته یه جا تو جلسه ی ۱۹ و در توضیحی که برای Fallingwater داشتند میدادند گفتند: “خیلی دوست داشتم این جا بودید و اگه اینجا بودید و این محیط رو تجربه میکردید، مفهوم هماهنگی بین جسم و روح رو قشنگ آدم احساس میکنه” و همچینین در طی این سفر مدام تاکید میکردند که: “این دوربین محدوده و نمیتونه اون زیبایی هایی که من میبینم و احساس میکنم رو به تصویر بکشه”. اما من در قسمت ۲۶ ام، باوجود تمام محدودیت های دوربین و همچنین با وجود اینکه اونجا حضور نداشتم احساس فوق العاده خوبی داشتم، احساس میکردم خودم اونجا هستم و این زیبایی ها رو دارم از نزدیک تجربه میکنم و مفهوم هماهنگی کامل بین روح و جسم رو کاملا درک و حس کردم. درک کردم که اگه جسمم برای دیدن زیبایی ها محدود باشه اما روحم میتونه این محدودیت رو برداره و اون لذت رو به جسمم بچشونه، و از خداوند به خاطر این جسم و روح نامحدودی که هیچ مرزی براش وجود نداره سپاسگزاری کردم.
وقتی داشتم قسمت ۲۶ رو میدیدم، دکلمه ی استاد در یکی از فایلهای آرامش در پرتو آگاهی، داشت تو ذهنم زمزمه میشد:
تو جسمت نیستی، دارنده جسمی …
تو فکرت نیستی، فکر کننده هم نیستی، تو آنی که بر فکر کننده ناظر است …
روح تو محدود به جسمت نیست قلمرو آن گستره کیهان است …
تو موجی که در همه کیهان جاری است …
تو آگاهی هستی …
تو پاره ای از خدایی …
b- یکی دیگه از دلایل جذابیت قسمت ۲۶ ام این بود که، قبل از مسابقه من چندین و چند بار تمامی ۳۲ قسمت این سفرنامه رو دیده بودم و هر روز برای دیدن زیبایی های این سفر تشنه تر میشدم و دیدن فایل های این سفرنامه مراقبه ی روزانه ی من شده بود. اما من هیچ کدوم از فایل های سفرنامه رو به کسی نشون ندادم چون سعی در تغییر دیگران ندارم. ولی اونقدر قسمت های مربوط به آبشار نیاگارا و خصوصا قسمت ۲۶ منو تحت تاثیر قرار داد که اونو به خانواده م هم نشون دادم و اونها هم کلی ذوق کردن و مات و مبهوت این همه زیبایی که به صورت همزمان در یک مکان جمع شده بودند شدند و بارها وبارها اونو دیدند و تحسین کردند.
c- قسمت ۲۶ ام یکی از قسمت های این سفر بود که بیشترین تعداد دیدگاه رو تا روز قبل از مسابقه به خودش اختصاص داده بود و بعد از اینکه استاد مسابقه رو مطرح کردند به نظرم در بین نظرات صفحه ی مسابقه هم بیشترین طرف دار رو داشت. برای همین حس کنجکاوی من گل کرد و من تصمیم گرفتم عامل مشترک و اصلی که باعث جذاب شدن این قسمت شده رو پیدا کنم و اصل رو از فرع تشخیص بدم. بنابراین باوجود اینکه قبل از مسابقه تمامی قسمت ها رو چندبار دیده بودم ولی دوباره وقت گذاشتم و تمامی ۳۲ قسمت رو چندین بار به صورت دقیق و موشکافانه بررسی کردم.
بعد از دیدن چند باره تمامی قسمت ها رازی رو کشف کردم که با دقت ۱۰۰ درصد و بدون کوچکترین خطایی نشون میده که مهمترین دلیل جذاب شدن قسمت ۲۶ این هست که: “هدایت شدن به سمت آبشار نیاگارا و دیدن زیبایی های اون، نتیجه و پاداش توجه و تمرکز آگاهانه به زیبایی ها و تحسین اونها در طول این سفر بود”. دلم میخواد به قول خانم شایسته با سند و مدرک این حرف رو ثابت کنم بنابراین تک به تک زیبایی هایی که در آبشار نیاگار وجود داشت رو باهم بررسی میکنیم که علت مواجه با اونها تحسین زیبایی های همسنگش در قسمت های قبل بوده:
قبل از بررسی تک به تک زیبایی های آبشار نیاگار دوست دارم به این اشاره کنم که در اولین ثانیه ها از قسمت اول این سفر، خانم شایسته حرف از هدایت شدن توسط خداوند به میان میاره و میگه: ” ما قرار بوده فردا سفر رو شروع کنیم ولی ماجرا به شکلی پیش رفت و خداوند به شکلی ما رو هدایت کرد که الان ما قراره راهی سفر بشیم” همونجا باخودم گفتم خدای من! سفری که اولش با هدایت الهی شروع بشه چه سفری شود!!! و در طی قسمت های بعدی دیدیم که مدام حرف از توجه به نشانه ها و هدایت شدن به مسیر های زیباتر بود و همیشه شکر گذاری بابت هدایت بر زبانشون جاری بود. به نظرم توجه به نشانه های هدایت و شکرگذاری برای هدایت شدن به مکان های زیباتر باعث که نتیجه ش هدایت شدن به سمت آبشار نیاگار باشه.
۱- دیدن اون ابرهای فوق العاده زیبا در آبشار نیاگارا نتیجه ی تحسین مداوم زیبایی های ابرهای آسمونِ خونه ویلاییِ تمپاتون و نتیجه ی تحسین مداوم زیبایی های اون همه ابری بود که خانم شایسته در طول این سفر به نمایش کشید.
۲- اون ذرات آبی که از آبشار نیاگار میپاشید به صورت و بدن شما و اون بارندگی شدید قبل از سوار شدن به کشتی برای دیدن آبشار، نتیجه ی تحسین باران در نشنال پارک اسموکی مانتنز ایالت کارولینای شمالی (قسمت دهم) و تحسین زیبایی ها باران در کوهای اسموکی مانتنز ایالت تنسی (قسمت شانزدهم) و سایر باران هایی بود که در این سفر تحسین کردید.
۳- اون رود زیبایی که در بالای آبشار نیاگارا جریان داشت و با سرازیر شدن از دیوارهای بلند آبشار نیاگارا منظره زیبای نفس گیری رو به وجود آورده بود و با برخورد به سنگهای پایین آبشار بزرگترین ارکست سمفونی دنیا رو داشت اجرا میکرد، نتیجه ی تحسین کردن زیبایی های رودخانه های این سفر و علی الخصوص رودخانه ی واقع در نشنال پارک Smoky Mountains بود. جایی که خنکی آب، صدای آب و سنگ های رودخانه به شدت تحسین میشدند و خانم شایسته توی رودخانه و زیر اون پل فریاد میزد خدایا من از این نوع زیبایی های بیشتر میخوام منو به جاهایی هدایت کن که این حس و حالو بهم میده. و خداوند هم گفت: اوکی بیا باهم تجربش کنیم.
۴- شما اونقدر رودخانه ای که از وسط شهر تمپا میگذشت رو تحسین کردید و توش قایق سواری کردید و لذت بردید که هدایت شدید تا باکشتی از آبشار نیگارا دیدن کنید.
(استاد وقتی تو کشتی محو تماشای آبشار نیاگارا بودید خیلی دلم میخواست مایک دستتون رو بگیره و ببره پیش یکی از سرنشینان یا توریست های نیتیو اون کشتی و ازش سوال کنه : what dose mean cucumber? و صد دلارشو پس بگیره و ماهم کلی بخنیدم. راستش شرایطی که تو قسمت ۲۰ برای تلفظ کوکومبر شرط بستید به نظر من عادلانه نبود چون تو منطقه ای بودید که اسم خودش کیوکومبر فال بود و از هرکسی که میپرسیدید میتونست زیر ۱۰ ثانیه منظورتونو بفهمه چون به احتمال زیاد پیش خودش حدس میزد که معنی اسم اون منطقه براتون جای سوال شده. استاد بنابراین من شما رو به این چالش دعوت میکنم که در قسمت های بعدی سفر و در شرایطی و مکانی که هیچ ربطی به سرسبزی و خیار نداره از یه نیتو مجددا این سوال رو بپرسید.)
نکته جالب روند تکاملی شما در رسیدن به زیبایی های بود که از تحسین ابرها شروع شد و بعد باران ها و بعد به رودخانه ها و بعد به استخر های شنا و دریاچه ها و بعد به آبشار Fallingwater و Cucumber Falls و در نهایت به آبشار نیاگارا رسید. جهان با چه دقت بی نظیری مدار آدما رو با توجه به کانون توجه اونها و میزان تحسین و سپاسگزاری اونها تغییر میده و پله پله به مدارهای بالاتری میبره. به قول استاد و خانم شایسته، مهمترین کار ما تو این دنیا باید کنترل فرکانس هامون به واسطه کنترل کانون توجه مون باشه.
۵- دیدن اون رنگین کمان زیبا در آبشار نیاگارا، نتیجه ی توجه به رنگ های زیبایی بود که در طول این سفر دیدید. دیدن این تنوع رنگ در رنگین کمان نتیجه ی توجه به تنوع آدمها و تحسین اونها در طول این سفر بود.
۶- اون مجستمه ای که در آبشار نیاگارا بود و مایک راحت تو دامنش نشسته بود و داشت سلفی از خودش میگرفت و لذت میبرد. نتبجه ی توجه به زیبایی مجسمه ها و عکس گرفتن با اونها در طول این سفر بود، مثل مجسمه ای که مقابل فروشگاه کوکا کولا بود یا مجسمه مرد بیس بالیست در شهر پیتزبورگ و سایر مجسمه هایی که در این سفر و در استیت پارک ها دیدیم.
۷- دیدن او دیوارهای بلند آبشار نیاگارا و اون سکوی بزرگ دست ساز بشر و ساختمان های بلند اطرافش نتیجه ی تحسین آسمان خراش های تمپاست، نتیجه ی توجه و تحسین و عکس گرفتن از آسمان خراشهای شهر آتلانتاست وقتی که در اسکای ویو بودید و سایر آسمان خراش های این سفر که تحسین کردید.
۸- اون صحنه ی زیبایِ غذا خوردن سنجاب سیاه دست استاد عباس منش حاصل در صلح بودن باخودش و خدای درونش بود. که طبق تعریفی که خانم شایسته از در صلح بودن با خود در قسمت دوم بیان کردن: “در صلح بودن با خود یعنی به احساس خوب رسیدن و ماندن در آن با دیدن و شنیدن و لمس کردن زیبایی ها و به خاطر آوردن زیبایی های گذشته و تجسم کردن زیبایی های آینده و تحسین کردن و سپاسگذار بودن بابت آنها.”
طبق این تعریفِ خانم شایسته از در صلح بودن باخود میخوام بگم، روبرو شدن با اون صحنه یِ غذا خوردن سنجاب از دست استاد عباس منش و پارتی گرفتن مرغان دریایی با استاد عباس منش، نتیجه توجه به زیبایی حیوانات و تحسین و نوازش اونها در طول این سفر بود. نتیجه ی توجه به زیبایی سنجابی که در استیت پارک روزولت ایالت جوریا بود، نتیجه ی تحسین زیبایی پروانه هایی که در Callaway Gardens بودند، نتیجه ی تحسین زیبایی و نوازش اسکارلت سگ خانواده خانم Rachel بود، نتیجه ی تحسین زیبایی های آن آهویی که در پیچک های کوهای اسموکی مانتنز ایالت تنسی مشغول چرا بود بود، نتیجه توجه به خرگوش زیبا در Cucumber Falls بود، نتیجه ی نوازش سگی که در شهر Pittsburgh سرطان خون داشت بود، نتیجه ی تحسین زیبایی سگ در قسمت ۲۱ – نتیجه ی تحسین آن پرنده آواز خوان در جاده منتهی به آبشار نیاگار بود. نتیجه توجه به زیبایی آن غاز در استیت پارک نیاگارا بود.
۹- توجه به نقاشی های زیبای اون خانم نقاشِ ممه کِش (که یهو منو یاد آهویی انداخته بود) در شهر Pittsburgh باعث شد که نقاشی زیبای اون نقاش طبیعت کش رو در آبشار نیاگارا ببینیم. حتی نوشتن thanks god روی اون بوم نقاشی که روی اون نوشته بود paint me هم تاثیر گذار بود.
۱۰- هدایت شدن به سمت اون درخت توت و خوردن و لذت بردن از میوه های آن، نتیجه ی پختن اون همه غذاهای بسیار خوشمزه و هیولا به صورت کاملا لری و خوردن اون در دل طبیعت و شکر گذاری بابت اونها از خداوند بود. نتیجه ی غر نزدن بابت اینکه اکثر روزا صبحانه نیمرو بود.
۱۱- جمع شدن این همه تنوع از زیبایی به صورت پارالل در آبشار نیاگارا نتیجه ی تحسین تنوعهایی بود که در طی قسمت های قبلی سفر، مدام مورد ستایش خانم شایسته قرار میگرفتند و نتیجه ی پارالل انجام دادن کارها و لذت بردن از زیبایی ها توسط استاد عباس منش بود اونجایی که تو قسمت نهم روی پل هم غذا میخوردند هم از زیبایی روخانه و صدای اون لذت میبردند. حین اینکه داشتند محله مورد نظرموشون رو تو استیت پارک پیدا میکردند از دیدن مناظر زیبا هم لذت می بردند. حین دوچرخه سواری از مناظر لذت میردند تا به نوور برسند که دسترسی به اینرنت پیدا کنند، انجام پارالل خرید از آمازون و شستن پتوی آر وی. و در نهایت هم به صورت پارالل این همه تنوع از زیبایی رو تجربه کردند.
شما اونقدر از چیزهای دم دستتون بود لذت بردید که به چیزهای لذت بخش بیشتری هدایت شدید. مثلا اونقدر از اون پارک کنار خونه ی تمپاتون که جشنواره های مختلف توش برگزار میشد لذت بردید که به استیت پارک ها هدایت شدید. دیدن جنگل های و دریاچه های زیبا در استیت پارک ها نتیجه ی لذت بردن از جنگل و دریاچه ی پرادایس هست. ایناست که این باور رو در من تقویت میکنه که اگه از هر لحظه ی زندگی لذت ببرم به خواسته هام میرسم نه اینکه لذت بردن رو موکول کنم به زمانی که همه چیز پرفکت باشه.
d – اما نکته دیگه ای بعد از بررسی تمامی ۳۲ قسمت مشهود بود اینه که ارتباط مستقیمی رو بین توجه به زیبایی ها و ساده تر شدن راه حل مسائل پیدا کردم و متوجه اون شدم. یعنی توجه و تمرکز شما به زبیایی ها و تحسین اونها باعث شدکه مسائلتون راحت تر و راحت حل بشه و مصادق همون آیه است که توضیحشو دادید: وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ
راه حل مسائل در هر قسمت ساده و ساده تر میشد به شکلی پیچیدن ران مرغ یا بوقلمون به صورت تکی فویل آلومینیومی در قسمت دوم، در قسمت های بعدی کار راحت تر شد و بصورت کلی درون یک فویل قرار میگرفت و در هزینه و زمان صرفه جوبی خوبی شد. در جلسه پنجم شیشه جلوی آر وی با جارو شسته شد ولی در جلسات بعدی با قرض های مخصوصی که تو مخرن شیشه پاکن ریخته میشد.
و چیزی که دیگه ای پی بردم این هست این ساده تر شدن راه حل مسائل باعث عزت نفس بیشتر و مسئولیت پذیرتر شدن شماها شد. مثلا اعتماد به نفس گرفتن از تعمیر سیم کشی کاردالی در قسمت دهم باعث تعویض باطری آر وی در sam’s club در قسمت ۲۱ شد.یا مثلا مسئولیت پذیری مایک رفته رفته بیشتر شد. حس مسئولیت پذیری مایکل برای درست کردن آتیش و بیرون آوردن کباب های پخته رسید به لول کردن آر وی و وصل کردن برق آروی و در نهایت شستن آر وی.
B-
استاد من دوست دارم با توجه به چیزهایی که تو این بررسی از ۳۲ قسمت دیدیم ،چندتا پیش بینی هم در مورد آیده سفر شما داشته باشم. چون قانون بدون خطا عمل میکنه و میشه با استفاده از قانون تاحدود زیادی اتفاقات آینده رو پیش بینی کرد. البته مواردی که پیشبینی کردم احتمالی هست و بستگی به میران تحسین شما از زیبایی ها داره و همچنین بستگی به زمان سفر شما تا جایی که فرصت داشته باشید.
-علاقه شما به آب و توجه شما به استخرها احتمالا شما رو به MGM Grand Pool Complex یا Glenwood Hot Springs Pool یا هدایت میکنه.
-تو این سفر مایک نشون داد که علاقه خیلی زیادی به مجسمه ها داره و اگر این رو ادامه داشته باشه و تحسین بیشتری انجام بگیره احتمالا به Mount Rushmore هدایت بشید
-به علت توجه به ساختمان های بلند احتمالا به Manhattan یا Las Vegas Strip یا TIMES SQUARE یا St Louis Archهدایت بشید
-در این سفر پل های چوبی زیادی رو دیدم و شما چندین بار روی پل مشاهده شدید و حتی رو پل غذا خوردید، اگر تحسین بیشتری از زیبایی پل ها صورت بگیره احتمالا داره به Golden Gate Bridge یا MACKINAC BRIDGE هدایت بشید.
-چون به صخره های خانه ی آبشار و کیوکومبر فال و سنگ های رودخانه هم توجه کردید و اونا رو تحسین کردید احتمال داره به Grand Canyon یا Sedona Red Rock Country یا Bryce Canyon National Park یا Mesa Verdeهم هدایت بشید.
-چون به بازی کودکان و پارک ها هم علاقه داشتید و اسکای ویو رفتید و یک چرخ و فلک بزرگ هم در آبشار نیاگار دیدیم با تحسین بیشتر این موراد احتمال داره به Walt Disney World in Orlando یا Navy Pier in Chicago هدایت بشید
-چون به ثروت سازی و کسب و کار و همچنین خرید از مغاره های بزرگ و حرفه ای مثل کلاب سمز و وال مارت و آمازون علاقه دارید احتمالا به Pike Place Market یا MALL OF AMERICA یا فروشگاه مرکزی آمازون هم هدایت بشید.
-به علت علاقه به حیوانات در برگشت به فولوریدا احتمالا به Disney’s Animal Kingdom هدایت بشید.
D-
حالا دلم میخواد از خوبی های این سفر و نکته ها و چیزهایی که یاد گرفتم براتون بگم:
الف – از خوبی های این سفر این بود که چیزهای خیلی خوبی رو یاد گرفتیم، خیلی پخته تر شدیم و از همه مهمتر اینکه خواسته های جدیدی در ما شکل گرفت.
خدایا شکرت که تو این سفر با کلی اسم شهر و ایالت آشنا شدیم
خدایا شکرت که تو این سفر با کلی اسم استیت پارک و نشنال پارک و مکان تفریحی آشنا شدیم
خدایا شکرت که تو این سفر با کلی وسیله جدید آشنا شدم
ب- از خوبی های این سفر این بود که رفته رفته شناخت جامع تری رو نسبت به جهان و قوانین اون پیدا کردیم:
-مهمترین چیزی که این سفر به ما یاد داد رها بودن و نچسبیدن به هیچ چیزی بود، این سفر به ما یاد داد که جهان چقدر زیبایی داره و اصلا نیاز نیست به هیچ لحظه ای، حتی خیلی زیبا بچسبیم و فقط با ید از اون لحظه لذت ببریم، چون لحظات خیلی زیبای بیشتری توی لحظات آینده منتظرمونه
-تو این سفر یاد گرفتیم که خودمون رو بسپاریم به خداوند به عنوان استاد برنامه ریزی ها برای هدایت ما به مسیرهای زیبا و پر نعمت. بعد از این اپلای کردن استیت پارک و پیدا کردن جای خالی تمام باورهام درمورد زمان بندی آدم ها شکست و این باور در من ایجاد شد که برنامه ریز اصلی خداست بقیه ش همه چرته. برای من منطقی شد که برانامه ریز اصلی خداست.
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هرجا دلش خواست
به هرجا برد بدون ساحل همونجاست
-وقتی برای حل مسائل تمام تلاشتو بکنی و ادامه بدی حتما یک راهی پیدا میشود. هیچ چیزی نیست که راهی نداشته باشه. اگر آدم ادامه بده صددرصد راهی پیدا میکنه، قانونشه. پیچیدگی که برای حل مسائل در ذهن وجود دارد با برداشتن اولین قدم ها برای حل آن از بین میرود.باید یادمون باشه هر مسئله ای که باهاش برخورد میکنیم اومده که مارو رشد بده اومده که توانایی های بالقوه تو وجودمون رو بیدار کنه و ظرف وجودمون رو بزرگتر میکنه و اعتماد به نفسمون رو افزایش میده و ما رو آماده برداشتن قدم های بزگتری میکنه
-یکی از چیزهای دیگه ای که تو این سفر برام جالب بود این بود که میدیدم استاد به محض اینکه میدید خانم شایسته ظرفهای غذا رو آماده کرده پا میشدن و کمک کردند
-چیزی که تو این سفر دوست داشتم این بود که خانم شایسته با گفتن یک Hiii لبخند رو به صورت آدم هایی که ازشون فیلم میگرفت جاری میکرد و وجه مثبت اونها رو که تو خودشون غرق بودن بیرون میکشید.
-جهان ما هر روز ثروتمندتر میشه و هر روز فرصت ها برای کسب و کارها بیشتر میشه.
– با نگاه مبت نگر و آسان گرفتن میشه در کنار هم لذت برد
– یکی از دغدغه هام این بود بعد از مهاجرت تا برم که رو روال بیافتم با بیکاری چیکار کنم ولی با توضیحاتی که خانم شایسته درمورد فراوانی شغل و new hiring دادن تمام باورهام شکست.
-استاد برام جالب بود که شما نشونه گذاری کردید برای هدایت شدن! چون من همیشه فکر میکردم فقط این خداونده که باید نشونه گذاری کنه و من فقط باید حواسمو جمع کنم که نشونه هاشو تشخیص بدم!
-دیدن این همه خانواده ای که با آر وی در استیت پارک ها و نشنال پارکها بودن و همچنین نشون دادن خانواده ها در پارکها و eventها این باور رو در من زنده می کنه نظام خانوادگی هنوز در آمریکا جریان داره برخلاف اون چیزی که شنیدیم آمریکا کشور فساد و فحشا و بی بندوباریست. مثلا نگهداری خانم کتی از مادرش
E –
به عنوان یه نتیجه گیری کلی به طور خلاصه موارد زیر در این سفر خیلی برجسته بود:
تحسین زیبایی ها- هدایت شدن – لذت بردن از هر لحظه- شکر گذاری، عشق و مودت نسبت به هم – سلام و لبخند به مردم- تحسین حیوانات – راحت تر حل شدن مسائل –– نشان دادان فراوانی ثروت- رابطه ی خوب استا با مایک – رابطه ی خوب خانم شایسته با مایک – نظام خانواده
F-
و در پایان دوست دارم بگم که:
آه که ثروتمند بودن چقدر باشکوهه، آه که ثروتمند بودن چقدر آزادی زمانی و مکانی بهت میده که تو هوای بارونی وسط خیابون عشقت از بهترین برند برات قهوه درست کنه و بشینه کنار دستت که خوابت نبره و از هم صحبتی باهات لذت ببره و توهم برای اینکه بهش نشون بدی پایه بیدار بودن هستی براش آهنگ دلخواهت رو پخش کنی و با همخوانی کردن با خواننده، عشقت رو مورد خطاب قرار بدی و با حرکات موزون و شیرین بازی بخندونیش و اونقدر عزت نفس داشته باشی که اصلا نگران قضاوت دیگران نباشی. فرزندت هم مشغول لذت بردن از سرگرمی مورد علاقش یعنی بازی کامپوتری باشه. دیدن این صحنه هاست که این باور رو در من تقویت میکنه که ثروت آزادی مالی و زمانی و مکانی به همراه میاره. مگه میشه رو موتور یاماها صدِ تنه جوشی یا پیکان دنده آرژانتینی مدل شصت و خورده ی، مثل آر وی زیر بارون آزادی زمانی و مکانی داشت و قهوه خورد.!!!
در همین حین عشقت کوچکترین زیبایی رو از دست نمیده و ابرهایی که با غروب کردن آفتاب رنگ زیبایی رو به خود گرفته رو مدام ستایش میکنه و به تصویر میکشه. به قول آهنگ سیاوش قمیشی که در حال پخش بود “حس عاشقی همینه” یعنی هیچ زیبایی از زیر رگبار نگاه زیبابین شما نمی تونه جا بمونه. اصلا این نگاه زیبا بین و زبان تحسین کننده ی خانم شایسته است که این لیاقت رو به ایشون دادن که همراه با استاد عباس منش این همه زیبایی رو ببینه و به تصویر بکشه. و در مقابل آرزوی همه زیبایی ها (ابر و باد و دریا و …) هم اینه که با نگاه زیبا بین استاد و خانم شایسته دیده بشند.
اصلا این شعر به نظرم از زبان زیبایی های جهان برای خانم شایسته گفته شده:
زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد
برای داشتن عشقت همه جونم آرزو شد
تا نفس کشیدی انگار نفسم برید تو سینه
ابر و باد و دریا گفتن حس عاشقی همینه.
دوست دارم خانم شایسته رو hyper-Admirer (اَبَرتحسین کننده) یا Kaleidoscope (وسیله ای که زیبایی های یک شی رو چندین برابر میکنه) صدا کنم. استاد پیشنهاد میکنم حتما یه تیشرتی رو براشون طراحی کنید که این کلمات روش نوشته باشه.
G –
استاد نمیدونم حواستون بوده با نه! ولی شما در این سفر با ناخوسته هایی مواجه شدید که خواسته های جدیدی رو باید در شما شکل بده. خواسته هایی مثل خرید لپ تاپ با صفحه مات که نور در اون نیفته و بشه راحت کارکرد و صفحه کلیدش ال ای دی دار باشه که در شب و نور کم هم بشه باهاش کار کرد. خرید مودم پرتاپل و دستگاه تقویت کننده آنتن موبایل – خرید پاوربانک
جاودان