سفر به دور آمریکا | قسمت 66

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت شما استاد عزیزم ودوستان هم فرکانسی ودوست داشتنی من

خداروشکر ک در مدار دیدن این زیبایی واین راحتی وثروت هستم

مریم جون عاشق این سادگیتم

این راحت گیری توی خانه داری و آشپزی

چقد عزت نفس میخات ک خانمی براحتی کاراشو باعشق وذوق انجام بده

این

غذایی ک شما درست کردی پراز حس خوب بود من روزایی ک راحت میگیرم. وحالم خوبه چقد غذا خوشمزه میشه وبیشتر ازمن تشکر. میکنن

وخوشحالم ک خودمو اذیت نکردم

من خانمی بود ک واقعیت هیچی بلد نبودم حتی خانه داری

نمیدونید من چقد بااین فایلها سه ساله بزرگ شدم

تو همه چی تجربه کسب کردم وخوب شد زندگیم

الان مادرم جاریم وبقیه ازم میپرسن چیکار کنیم اینو مثل تو درست کنیم

یا تو زندگی چیکار کنیم اینجا رو

من خانمی بودم با مادر همسرم زندگی میکردم وفقط تحقیر میشدم ک هیچی بلد نیستم

اینقد عزت نفس من خورد وله شده بود خصوصا توسط مادر همسرم

واون میگف حتی اگر روزی تو خونه دار بشی هیچ کاری ازت برنمیات

الان چندساله ازون حرفا میگذره چقد من عوض شدم هرکس منو میبینه بعد از چند سال باورش نمیشه

از اینکه تپل بودم ولاغرشدم

داعم آرایش داشتم والان ساده شدم

لباسهایی میپوشیدم ک باید کمکم میکردن توی اون لباس. بتونم تکون بخورم ازبس تنگ بودن

الان هرچی لباس راحت وساده دوست دارم

فقط دنبال راحتیم هستم

روابط با خانمهای درب وداغون قلیونی وغیبت وگله وشناخت از شوهر وزندگی وخانواده شوهر

الان. هیچکدوم ازون خانما نیستن دیگه خدا. همه رو دور کرد ازمن و90درصد روابط کلا قط شدن

خانه ام رو جوری چیده بودم بقیه خوششون بیات الان یکساله هرروز دارم خونه ام رو ساده تر میکنم وراحتتر دستم. ب وسایلم برسه

امروز یک ایده آمد گلدون بزرگ پذیرایی رو بذارم توی حیات وگلی ک داخلشه رو در بیارم وتوی یک گلدون ساده کوچک بکارم

چون اینقد اون گلدون بزرگ بود وسنگین کلی آب بهش می‌دادیم وخاک گل جایی برای نفس کشیدن نداشت وباعث ضعف گیاه شده بود

ب خودم گفتم واقعا شوهرم این گلدون ب این سنگینی وبزرگی رو واسه چی گذاشته برای. زیبا دیده شدن ودراخر آسیب رساندن ب این گیاه

چقد خوبه که از هرچیزی لذت میبری عزیزم برای لذت بردن ظاهرت رو بهونه نمیکنی

الان خیلی ازت درس گرفتم اینکه خودت داری محبت میکنی ب هرکس وهرچیزی وباعث شده عشق دریافت کنی از جهانت از خداوند از استاد عزیزم

خودت بهتر میدونی خانمهای ایرانی چقد ظاهر خودشون ظاهر خونشون وزندگیشون براشون مهمه ک از. دید بقیه قشنگ دیده بشه و به به چهچه کنن ک فکر کنن خیلی خب باکلاس وخاص واعتماد بنفس دارن

من با آموزه های استاد عزیزم یاد گرفتم عزت نفس یک چیز درونیه

من ک وحشتناک توی این زمینه داغون بودم وعلنا همش زندگیم روی حرف دیگران بناشده بود

ی چیزی میگم ی چیزی می‌شنوید درب وداغون بودم بخدا

الان هنوز خیلی خیلی ضعف دارم اما خوب شدم نسبت ب اون سالها

چندماه پیش من ماه های اخیر بارداریم بود هم خانه داری کردم هم خیاطی هم کارهای بیرون از منزل خودمو انجام می‌دادم هم ب دخترم درس یاد میدادم امتحان داشت ب تفریحم هم رسیدگی میکردم وخوش بودم واقعا خیلی مسئولیت داشتم واقعا چالش بود سخت میشد بعضی وقتا اما بازم من ادامه دادم ونتایج رویایی بود در آخر از هرلحاظ خداوند مرا ب لعلکم ترضی رساند

جوریکه همون اشخاص درمورد. نتایجم انگشت ب دهان بودن آخه چطور اینقد عالی برات اتفاق افتاد یا فقط نگاه میکردن

ودوباره الان از خداوند همون پیشرفت رو میخام بیشتر وبیشتر رشد کنم توی عزت نفس امسال سال عزت نفسم بود و دوره رو زمستان 1402خریدم فقط 3ماه کار کرده بودم اون همه تغییر

ویک اتفاق جالب دیگری ک برای خانواده ما رقم خورده دیدن این سریال ها باعث شده چ جاهایی بریم بگردیم با شوهرم دخترم وپسرم ک نوزاد هم هست واین محدودیت رو شکوندم گفتم نوزاد باشه یعنی نباید لذت. ببرم رفتم ودیدم چقد نوزاد بعضیا تفریح آورده بودن حتی از شهرهای دیگه اومدن مشهد

و برای فامیل عجیب بود تمام جاهایی ک ما رفتیم تا حالا پا نذاشتن یا اصلا ندیدن

چون ما شایده ماهی یبار تفریح نمیرفتیم اگر هم تفریحی بود برای خرید لباس میرفتیم جایی توی شهر

دیشب داشتم ب شوهرم میگفتم میدونی توی این 2سال اخیرچقد ما تفریح خیلی جاها رفتیم

استاد دهنم آب افتاد بااون قرمه سبزی نوش جانتون

واقعا روزی ما از همه جا میشه بیات واز. موقه ای ک باشما آشنا شدم چقد از بی نهایت طریق وارد زندگیم شده پول غذا مواد غذایی لباس چقد عطر هدیه بهم دادن کمدم پرشده از عطر ک کلی دادم مادرم وجاریم

با دیدن سبزی خشک شما ک از ایران اومده یاد نعمات خودم افتادم خدایا شکرت

مریم جون سپاسگذارم استاد سپاسگذارم