سفر به دور آمریکا | قسمت 94 - صفحه 2

سلااااام من جزو اولین کامتام که موهبت بزرگی :)

وای وای که چه قدر حالمو خوب کردید انقدر مجذوب شده بودم که ناهارمو جلو کامپیوتر خوردم …. وای که خیلی جالب بود

مرسی که منو هم با خودتون بردید :)

راستش من عاشق وقت غروب وقت مورد علاقم تو روزه

مخصوصا اگه از عملکرد و احساساتم راضی باشم :)

چون تو وقت غروب هم چراغای آسمون روشنن(ماه و خورشید … ابرای رنگی رنگی ) هم چراغا ی رنگی زمین به خاطر همین عاشق اینم که بیرون باشم و یا برم جلوی پنجره و هوایی بشم :) وای که این احساس خوب ارزش میلیون ها دلار داره خدایا مرسی ….

از چهارده سالگی تصمیم گرفتم که با شاد و خوشحال بودن از خدا به خاطر نعمتام شاکر باشم :)

اون موقع شما رو نمی شناختم …همین چند وقت پیش … حدود سه ماه پیش مدارم به قدری بالا رفته بود که منم وارد این خانواده شدم …. این موهبت بزرگیه نه ؟ من در بهترین زمان با شما آشنا شدم :)خیلی خوشحالم … شاید اگه زودتر با شما آشنا شده بودم اصلا درک نمی کردم و برام نتیجه عکس میداد … ولی الان میتونم با قطعیت بگم که این آینده ام رو میسازه …و مهم تر … امروزم رو … وای که چقد خوبه که شما تو تمپا هم فایل های سفرنامه رو ادامه میدید …. مرسی واقعا

اتفاقا من این خواسته قبلا تو وجودم بود که ای کاش یه کسی باشه که همچین فایل هایی رو تهیه کنه از آمریکا چون من به زودی میام اونجا و بهتره که از قبل آشنایی داشته باشم و با آگاهی بیام …

خدا به بهترین شکل به خواسته ام پاسخ داد نه تنها من با قسمت های مختلف آمریکا و زندگی در آمریکا آشنا میشم بلکه حالم هم زیر و رو میشه … کلی ورودی مثبت وارد ذهنم میشه …کاملا در مسیر موافق روحم حرکت میکنم … و کلی چیز خوب دیگه

اگه من می خواستم به چگونگی برآورده شدن خواسته ام فکر کنم کلا داغون میشدم و احساسم بد میشد .چون هیچ کس دیگه ای جز خدا توان این رو نداره که این رو اینقد جالب طراحی کنه وای خدایا حالا میفهمم و درک می کنم دارم با تمام وجود تکاملمو احساس می کنم این یکی از خواسته های من بود که برآورده شد … با دست های دوستداشتنی خدا … مریم جان و استاد

استاد خیلی ممنون خانم شایسته …عاشقتونم همون قدر که تربیت پدر مادرم رو من تاثیر زیبا گذاشت … من با این فایل های سفر نامه تربیت شدم …که چه طوری میتونم زندگیم رو بسازم …. و خیلی خوشحالم که این تربیت از شونزده سالگیم شروع شد …:) امسال جشن تولد هفده سالگیم … من دیگه آیسان قبلی نیستم … من تربیت شده ی شمام ( وای خدا که این یکی از بزرگترین موهبت های زندگیمه ) واااااااییییی خدایا شکر

امید وارم که یه روزی بتونم شما رو ببینم تو آمریکا … شاید یه جای بهتر .. کی میدونه ؟ :) وایییی که چقد خوشحالم :)

و اینم بگم که شما الگوی زندگیم هستید تا قبل از شما الگوم جاستین ببیر بود و هنوزم هست … چون از عمق تضاد به یه جای خیلی خوب رسیده ….و من هم یه روزی مانند اون و شما ثروتمند میشم :) که البته ثروت تنهایی کارساز نیست … من باید روی خودم و باور هام کار کنم تا همه زمینه های زندگیم عالی بشه که البته الان از همه لحاظ عالی هست حتی ثروت و معنویت به لطف خدای مهربون ولی می خوام بهتر بشه

ولی داستان زندگیم من خیلی خوشبختم و واقعا مورد لطف خدا قرار گرفتم

من از بچگی به شدت رویا پرداز بودم .. و قوه تخیلم حرف نداشت ..

تو بچگی کلی مسافرت رفتیم و کلی هم اتفاق عالی افتاد ولی یادم نمیاد

بعد از اون هم زندگی من عالی بوده … من خیلی راحت می تونم از چیزایی که اکثر مردم نمی تونن ازشون لذت ببرن و خیلی راحت از کنارشون رد میشن ….لذت ببرم … از صدای جیرجیرک ها ….از رنگ آسمون …. از تک تک لحظه هام (البته بازم باید روی خودم کار کنم ) و این لذت بردن تا حدیه که هم کلاسی هام نمی تونن درک کنن که من چرا همیشه اینقد آرومم و لبخند به لبم دارم … و این آگاهی و شناخت از خودم منو خیلی خوشحال میکنه اینکه توی این دو سال که با قوانین آشنا شدم … کلی تکامل پیدا کردم … و بهتر و بهتر شدم … خدارو شکر

و اما خیلی حاشیه رفتم

دوباره بریم سراغ سفرنامه

وایی باورتون نمیشه من نفهمیدم ناهارمو کی تموم کردم انقدر که توی زیبایی های این فایل غرق شدم

این فایل خیلی خیلی قشنگه …یه نگاه به غذام که می کردم دوباره به کامپیوتر نگاه میکردم … چشام از تعجب کرد میشد که خدای من آخه چقدر زیبایی آفریدی تو ؟!و از اینکه یه لحظه اش رو از دست دادم و توی این یه لحظه چه قد چیز عوض شده متاثر میشدم بنابر این تصمیم گرفتم یه بار دیگه نگاه کنم با وجود اینهمه درس تلنبار شده

وای که بالکنتون چه جای خوبیه برای خلوت کردن با خدا :)

وای که چقدر آهنگ دومی احساسم رو بالا و بالاتر برد … پشت سر هم هفت بار گوشش کردم

وای این بلند ترین کامنتم تا به امروزه … در این مورد هم تکاملم رو حس میکنم ……

ممنونم خانم شایسته

ممنونم استاد که شبای تابستونو پاییز باصدای شما خوابم میبرد ….و من تا آخرین لحظه تربیت میشدم …و البته هنوز هم این روند ادامه داره

ممنونم خدای مهربون .. که کاری کردی که اصلا تصورش م برام مشکل بود … مسیری خدایا که مسیر تربیتم داره اینقدر به راحتی طی میشه ممنونم

و مرسی جهان که دست به دست هم دادی هم زندگی من مثل عسل شیرین شه و از زیبایی لحظه لحظه اش متحییر شم :)

همه چیز داره به بهترین شکل پیش میره ..

وای استاد امیدوارم که کامنتم رو بپسندید و از اون لایک سبزا بگیرم :)