آزمون شناسایی ترمزهای مخفی ذهن

قبل از شروع آزمون «شناسایی ترمزهای مخفی ذهن»، متن زیر را با دقت مطالعه کنید.
این آزمون برای کمک به شما طراحی شده تا بتوانی ارزیابی ای نسبتاً شفاف از باورهای موجود در ذهن خود داشته باشی. در این آزمون شما به 34 سوال پاسخ می‌دهی. سپس – در پایان – با توجه به پاسخ‌های شما، این آزمون ارزیابی می‌کند که به طور کلی، باورهای ناخودآگاه شما، تا چه حد قدرتمندکننده یا محدودکننده است؛
آیا این باورها در حال مشکل‌تراشی و ناهموار کردن مسیر زندگی شماست یا در حال روان‌تر کردن چرخ زندگی‌تان؟
باورهای غالب شما، تا چه حد با خواسته‌های واقعی‌ات هماهنگ است؟
چه تغییراتی در باورهای شما، می‌تواند هماهنگی‌ای ایجاد کند که “بیشترین تأثیر سازنده” را بر شرایط زندگی شما داشته باشد؟
و مهم‌تر از همه، اولین قدم برای ایجاد این هماهنگی در باورهایت، از چه نقطه‌ای باید برداشته شود.
بنابر این‌، به منظور هدایت شدن به ارزیابی صحیح، لازم است آزمون را طبق دستورالعمل زیر انجام دهید:

دستورالعمل:
یک مکان خلوت و آرام برای خود فراهم کن و با فراغ بال به سوالات آزمون فکر کن، تعمق کن و برای هر سوال، پاسخی را انتخاب کن که: به بهترین نحو، عقاید، افکار، احساسات و رفتارهای فعلی شما را منعکس می‌کند.
یادت باشد که: تفاوت است بین اطلاعاتی که می‌دانی و آنچه واقعا باور داری. لذا این تفاوت را در انتخاب پاسخ‌ها لحاظ کن.
سعی کن با خودت صادق باشی. هیچ پاسخ درست یا غلطی وجود ندارد بلکه هدف خودآگاهی است. این خودآگاهی می‌تواند اولین گام تعیین‌کننده برای ایجاد تغییرات سازنده در زندگی شما باشد.
پیشنهاد ما این است که این آزمون را در حالت ذهنی خنثی انجام دهی تا خودت را دقیق‌تر بشناسی.

512 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حمید حقانی» در این صفحه: 1
  1. -
    حمید حقانی گفته:
    مدت عضویت: 1433 روز

    سلام و درود. خدمت استاد عالیقدر و تمام اعصا سایت. واقعا جواب دادن به این ازمون حدود یک ساعت و نیم برای من وقت برد. حالا متوجه شدم چقدر با خودم بیگانه ام. چقدر در شناسایی باورهای خودم ناتوان بودم. و تمام باورهای من در لفافه بوده است. چون الان که این متن را مینویسم سرم داغ شده از بس برای جواب به این سوالات فکر کردم. حالا می فهمم چقدر به خودم ظلم کردم چقدر به بیراهه رفته ام. چقدر بین خودم و باورهایم فاصله بوده است. به راستی تا که من باید این راه را ادامه میدادم‌ بصورت تکرار و مداوم از جهان سیلی میخورم و بدون اینکه به خود بیاییم و تفکر کنم که چرا این اتفاقات و مشکلات پیش می اید چرا به اهدافم نمیرسم. چرا خودم را پیدا نمیکنم. چرا زندگی را اینقدر سخت میبینم چرا از اهدافم ناامید میشوم چرا افسرده می شوم و هزاران هزار چرای دیگر… چقدر من نگاهم به بیرون بوده است و چقدر خودم را نمیدیدم چقدر واقعا نقاب بصورت داشتم و چقدر وانمود میکردم و این تظاهر پیش دیگران و ترس و عدم ارامش در درونم همزمان مرا رنج میداد و این ذهن افسار زندگی من را در دست داشته و به هرجا دلش می خواسته میکشید. به قول شاعر:

    ریسمانی بر گردنم افکنده دوست

    میکشد هرجا که خاطرخواه اوست

    چقدر ندای قلب را نادیده میگرفتم و چقدر حرف ذهن را گوش میدادم و مرا به پرتگاه میبرده و مرا پر از ترس و اضطراب کرده است. نجوای ذهن تمام زندگی من را محاصره کرده که حتی در برخی مسایل اجازه تفکر لحظه ای به من نمیداده و کوهی از ترس را به جان من می انداخته است. چقدر ضمیر ناخودآگاه خود را پر از باورهای نادرست کرده ام که حتی خود خبر نداشتم و با تعمق و تفکر زیاد کم کم به وجود انها پی میبرم. زندگی ما را به فنا داده است. اینقدر از جهان سیلی و کتک خورده ام مثل انسانی که شنا بلد نیست و در اب در حال غرق شدن است و در این لحظه مجبور است با تمام توان بر روی نجات خود تمرکز کند دست و پاه بزند و چیزی دیگری برایش مهم نباشد و فقط نجات مسئله اوست. من الان حال و روزم مثل همون فرد در حال غرق است که به این نقطه رسیدم و به قول فردوسی باید

    اگر کوه اتش بود بسپرم

    از ننگ خار ایت گر بگذرم.

    درود بر شما. و خدا را صد هزار مرتبه شکر که ما را هدایت میکنی. استاد عباس منش وسیله ای است از طرف خدا برای راهنمای ما.

    سپاس فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: