«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه - صفحه 378

5887 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرزانه دستوریان گفته:
    مدت عضویت: 2270 روز

    به نام خدایی که تنها روزی رسون اوست.

    سلام

    امروز قاطی کردم وبه خودم گفتم بیام دوباره از اول شروع کنم از جایی که اون اوایل شروع کردم تا ذهنم دوباره آماده شه. وارد فایل های دوره تحول زندگی شدم.

    البته قبلش تو صفحه اول خوشامدگویی بودم ومتن وراه های شروع رو دیدم ومقالات رو خوندم ودرک کردم احساس خوب + باور قوی+ رفع ترمز باید صورت بگیره . جهت رفع ترمز باید اول ترمز رو ییدا کنم چطوری؟ از خودم بپرسم منشا این اتفاق چی بوده به جای پرسیدن چرا این اتفاق رخ داد؟

    خوب به اتفاات این چندماه اخیرم که نگاه کردم وپرسیدم منشاشون چی بوده؟ به این ترمزها رسیدم:

    عذاب وجدان که نکنه کاررو نصفه رها کنم به رئیسم بد کنم وکار بدی کنم و گناه کنم وتا یه قدمی موقعیت های بهتر رفتم و نرسیدم بهشون. ونظر رئیسم بهم بد بشه وبهش ظلم کنم.

    نگران تایید رئیسم بودم هم خودم کارم رو عالی انجام بدم و هم احساس ارزشمندی بدست بیارم چون ارزشمندیم رو گره زدم به نتایجم وکمک به دیگران.

    وهنوز باور نکردم که پول ساختن بیشتر مقدسه و وخدا بیشتر از من میخواد که این اتفاق رخ بده چون هم من به خواسته هام میرسم هم خدا وجهان از طریق من گسترش پیدا میکنه. وتو هر مداری باشم فارغ از اینکه این آدم ها تو زندگیم باشن یا نه اون نعمت ها تو زندگیم جریان دارند.

    باورهای قوی:

    و بپذیرم من توانا در حل مسائلم هستم. ومن با این قدرت به دنیا اومدم وبا این توانایی است که روحم رو رشد می دهم

    من هرگز نمیتونم به کسی ضرر بزنم یا کمک کنم من فقط میتونم به خودم کمک کنم یا ضرر.و این عذاب وجدان رو مردم ساختن وقرآن هرگز تایید نمی کند (فایل ظلم به خود).

    تازه وقتی اشتباه کنم خدا منو میبخشه واز اشتباهاتم درس میگریم برای مرحله بعدی. وخودم رو رشد میدهم. وخیلی از این اشتباهات جهان اساس رشد جهان شدند. وقتی من مسیری رو تجربه کنم میفهمم که میخوامش یا نه پس با تجربه کردن هست که میتونم تصمیم درست تر بگیرم. نه اینکه اصلا اشتباه نکنم.

    باورکنم من قسمت وجزیی از خداوندم و بی هیچ دلیلی بی هیچ دستاوردی ارزشمندم ونیاز به تایید وتوجه دیگران ندارم وبی هیچ دلیلی لیاقت بهترین ها رو دارم چون من از خداوندم.

    به خودم سخت نگیرم وبدونم اونقدر کامل وعاقل وباهوش نیستم من هیچی نمیدونم اونه که همه چی رو میدونه اونه که همه کارها رو انجام میده واونه که برگی بدون اجازه اش روی زمین نمیفته و برای من فقط خیر وبهترین رو میخواد وهواسش به همه چی هست.وتسلیمش باشم یعنی ذهنم رو در هرلحظه از تجربه های گذشته پاک کنم.

    بدونم تنها راه گذر از مادیات تجربه مادیاته تنها راه گذر از ثروت تجربه ثروته. بدونم پول پاک ومقدسه، وخداوند از اینکه من ثروتمند بشم خوشحال وراضیه وبیشتر حمایتم میکنه چون با ثروتمند وپولدارشدنم بیشتر جهان رو رشد می دهم. وبی هیچ دلیلی لایق پولدارشدنم ورسیدن به خواسته هام هستم.

    بدونم بهترین کسی که میتونه من را راهنمایی کنه خودم وخدای درونم هست. هیچ کس بهتر از خودم خواسته هام و اهدافم رو نمیشناسه. من بهترین کسی هستم که میتونم مسائلم رو حل کنم آخه واسه همین به این دنیا اومدم تا حل کنم ورشد کنم.

    با تشکر 20/8/1401

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    مـــریـم گفته:
    مدت عضویت: 2217 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام میکنم به استاد عزیزم و تمامی عوامل این سایت الهی

    استاد واقعا چه زیبا گفتین که به جای فکر کردن به چیزهای چرت و پرت بیاییم اندیشه ی اینو داشته باشیم که چطوری زندگی خودمون رو بهتر کنیم؟ چگونه روابط عالی با خانواده داشته‌ باشیم؟ چگونه آرامش بیشتری داشته باشیم در هر لحظه؟چگونه سلامتی بیشتری داشته باشم؟ چگونه از تمامی نعمت های خدا استفاده کنیم و‌…!! باور کنید اگه بشینیم به اینا فکر بکنیم واقعا زندگیمون متحول میشه ..

    نکته برداری هایی که از این فایل کردم:

    احساس گناه خیلی مرتبطته با عذاب وجدان !

    خیلی ها عذاب وجدانشون بر اساس اعتقادات و فرهنگ جامعه ای هست که درونش هستند و بیشتر این اعتقادات و فرهنگ ها ریشه ی بی پایه و اساس داره و اکثرا تقلید شده هستند.

    ما اصلا نمیتونیم به یکی دیگه ظلم میکنیم و کسی که فکر میکنه به کسی ظلم کرده فقط و فقط به خودش ظلم کرده!

    ما به خودمون ظلم میکنیم با شرک با احساسات منفی با تنفر با کارهای بد و..

    اگر کسی در مدار درست باشه اگر همه ی مردم جهان هم جمع بشن که بهش ظلم کنند نمیتونند (عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد)

    من از تغییر دیگران ناتوانم و کاری را انجام میدم که در مسیر خداوند هست.

    استاد حرفاتون رو باید با طلا نوشت ! دقیقا شرایط و اتفاقات ما هم به همین شکله که میگین(من در مداری بودیم شما هم با درخواست ها و توجهاتتون فرکانس فرستادین و وارد این مدار شدید و ما همدیگر رو ملاقات کردیم)

    ما با تو جهاتمون به موضوعی مانند فقر یا ثروت یا به ویژگی های مثبت و منفی شخصی فرکانس مدار های مثبت یا منفی رو ارسال‌ میکنیم . مثلا ما به رفتارهای منفی شخصی توجه کردیم و جهان هم بیشتر از اون رفتارها یا از خود اون شخص یا یه نفر دیگه به ما نشون داده بعد به خودمون می‌آییم میبینیم ما کل روز و در حال فکر کردن به رفتارهای منفی اون شخص بودیم ، اینجاست که دو تا راه داریم یا همین راه و ادامه میدیم یا فرکانسمون رو تغییر میدیم و اشتباه گذشتمون رو تکرار نمی‌کنیم.

    (ما با اشتباهات و خطاهامون میتونیم پیشرفت کنیم ولی نه با اشتباهاتی که از قصد باشه و تکراری !)

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    صالح فرازنده گفته:
    مدت عضویت: 1037 روز

    درود بر یاران استاد و خود ایشون

    در رابطه با اینکه استاد می‌فرمایند که هیچ کس نمیتونه برای کسی کاری کاری بکنه یاد آیه ای از قرآن افتادم

    پیامبر اسلام خیلی دوست داشتن عموی خودش ابو لهب رو هدایت کنن که مسلمون بشه و ایمان بیاره ولی نمیشد و ایشون خیلی بیش از حد دوست داشت ومدام تلاش می‌کرد

    خطاب اومد این آیه.

    انک لا تهدی من احببت ولکن الله یهدی من یشا

    یعنی خداوند به خلیفه خودش در زمین فرمود تو کاره ای نیستی که بخوای کسی رو هدایت کنی من هر کس رو که بخواد و بخوام هدایت میکنم.

    باورم نمیشه که دارم کامنت میزارم به خاطر اینکه اونقدر خودم رو بالا و کامل میدیدم که دون شان خودم میدیدم که کامنت بزارم الان یک ماهی هست روزی چند ساعت رو با جناب عباس منش میگذرونم برای من که از ۵سالگی قاری قرآن بودم وبالای هزار ختم قرآن داشتم و قرآن رو از فارسی راحت تر میخونم خیلی عجیبه که شیفته نگاه جناب استاد شدم چون خودم سالها لقب استاد قرآن رو یدک میکشیدم و شاگردهای زیادی داشتم‌ خداروشکر میکنم که بازهم خداوند من رو هدایت کرد به جایگاه بالاتر

    یاد یه جمله ای از یک کتاب عرفانی افتادم

    روزی خضر علیه السلام داشت از مسیری میرفت به شخصی رسید که دید مردی نشسته هرچه دقت کرد اون مرد نشناخت‌ و خیلی براش عجیب بود چون خضر همه رو‌میشناسه و این قدرتی هست که خداوند به او داده اما اون مرد خضر نبی رو شناخت و به اوسلام کرد و رفت

    حضرت خضر خیلی متعجب رو به درگاه الهی پرسید خدایا این مرد کی بود که منو شناخت ولی من اونو نشناختم

    ندا اومد بعضی از بندگان‌ ما هستن که خیلی من رو دوست دارن و تو از آن دسته هستی اما بعضی بندگان هستن که من‌خیلی اونها رو‌دوست دارم و اون مرد از اونها بود

    و باور دارم که هیچ چیز در دنیا مطلق نیست همیشه بالاتری وجود داره

    من اساتید زیادی داشتم استادی داشتم که قدرت‌های فراوانی داشت ابر و ماه وباران و پرندگان تحت فرمانش بودن تعبیر خواب می‌دانست و حتی خوابی که ما می‌دیدیم رو اول برامون تعریف می‌کرد جوری که خودمون تازه یادمون می‌اومد از آشکار و نهان خبر داشت و قدرت های بی نظیر

    ده سال شاگردی ایشون رو‌کردم و کلی آموختم بعد هدایت شدم به پله های بالاتر که اجازه ندارم بگم

    خیلی ذهنم مقاومت داشت راجع به صحبت های استاد از قرآن ولی به لطف خدا که همیشه شامل من هست الان آرام شدم و دارم می‌پذیرم که

    نرفع درجات من نشا و فوق کل ذی علم علیم

    یعنی درجات هر کس رو بخواهیم بالا می‌بریم و بالای هر علمی عالمی وجود داره

    امیدوارم خداوند بازهم مثل همیشه منو در مسیر خودش هدایت کنه و بالا ببره و برای همه دوستان سایت خوشحالم و عرض میکنم دوستان گرامی به عنوان کسی که از بچگی مشغول طی طریق هست و وادی های زیادی رو گذرونده قدر استاد عباسمنش رو بدونیم

    سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    شمیم کردستانی گفته:
    مدت عضویت: 1532 روز

    سلامی گرم خدمت دوستان و استاد عزیزم و خانم شایسته

    استاد من الان که داشتم این ویدیو رو میدیدم یهو به یاد اوردم که من وقتی دبیرستان بودم و تو مدرسه آیه ای از قران رو خوندم راجب شرک اصلا نفهمیدمش

    یادمه نوشته بود من نه فرزندی دارم نه از چیزی زاده شدم

    استاااااد من اون موقع که این آیه رو خوندم با خودم کفتم خب حله من که شرک ندارم چون میدونم خدا شریکی نداره ،پدر مادر نداره ،فرزندم نداره،فک میکردم منطورش اینه که بت پرستی نکنیم یعنی مثل قدیما که مجسمه ها رو میپرستیدن ,مجسمه نپرستیم🤦🏼‍♀️

    و فک کردم پس همه کسایی که دینشون اسلام و مسلمونن شرک ندارن چون شریکی برای خدا قایل نیستن و میدونن خدا رو نمیشه دید و بت یعنی مجسمه ،ما ام که نه مجسمه میپرستیم نه خورشید و ماه و ستاره ها رو

    پس من مشرک نیستم😬🤷

    اصلا یادم رفته بود این طرز تفکر و برداشتم از معنی آیه رو،آخه یادم خودشم بد معنی کرده بودن ،نوشته بود من فرزندی ندارم🥴منم که اون موقع اصلا نه فک میکردم و نه میدونستم که خودم باید برم معنی کنم.

    ولی همیشه وقتی معنی آیات قران میخوندم برام عجیب بود،برام سوال پیش میومد،وقتی میگفتن خدا فلان خرف زده،همش برام سوال بود میگفتم مگه میشه خدا انقد سطحی حرف بزن

    و میدونستم که من قرآن نمیفهمم.

    یادمه یه روز به خدا گفتم خدایا من اصلا این قرانتُ نمیفهمم، با من حرف بزن ،با خودم مستقیم حرف بزن یه جوری که من بفهمم.

    یادمه همون لحظه داشتم یه اپلیکیشن دانلود میکردم برا تفسیر قران، اون اپلیکشنُ که خواستم دانلود کنم نمیدونم چرا منُ برد تو یه صفحه از گوگل

    بالای صفحه بزررررگ نوشته بود خداوند عاشقانه تو را دوست دارد.

    پایین صفحه ده ،یازده تا آیه بود،آیه های مختلف از انجیل و تورات و…

    جلوی هر آیه ترجمه ش بود وجالبه همش راجب چیزایی بود که من راجب خدا فک میکردم و ازش سوال داشتم.

    مثلا بالای صفحه نوشته بود خداوند عاشقانه تو را دوست دارد،من همش فک میکردم خدا دوستم نداره و ازش سوال میپرسیدم.

    من فک میکردم خدا با من لجه،جالبه یه آیه بود که ترجمه ش دقیق یادم نیست ولی همچین چیزی بود،من با تو هستم نه برضد تو

    استاد کلی ایه ی دیگه بود که دقیقا جوابایی بود که من میخواستم و من دهنم باز مونده بود و کلی گریه کردم.

    جالبه بعدش هر چی تو انجیل و…گشتم هیچ جاهمچبن چیزایی رو پیدا نکردم،شایدم من پیدا نکردم.

    این اولین باری بود که خدا با من حرف زد و من شنیدم.

    و واقعا یکی از لذت بخشترین چیزایی که خیلی دوسش دارم اینه که من ساکت باشمُ اون حرف بزنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    یاسر حمیدی گفته:
    مدت عضویت: 1104 روز

    به نام خدای مهربونم و شنوا

    سلام به استاد عزیزم و مریم خانوم عزیز و همه دوستان..

    در مورد عذاب وجدان میخام کامنت بنویسم که استاد فرمودند باید شک کنیم به این وجدان که در وجود ماست و از بالا به قضیه نگاه کنیم ..

    من در روستا زندگی میکنم و میشود با جستجوی کوتاه وجدان که در این منطقه هست را پیدا کرد و مورد بررسی قرار داد با کمک الله مهربانم..

    اینجا اگر که پدر و مادر پیری داشته باشی و بخواهی که به شهر بروی و در واقع آنها را رها کنی و نتوانی کمک کنی در مسائل زندگی به آنها عذاب وجدان به سراغ آدم می آید و به تو برچسب میزنند که چقدر بی رحمی و فلان ..بارها شنیدم که ببین پسر فلانی رفته شهر عین خیالشم نیست که پدر و مادرش تنهان و از خدا شکایت دارند که این ها چه انسان هایی هستند که خلق کردی!!!این باور باعث شده که جوانان در روستا بمانند و مهاجرت نکنند و در کل روستاهای منطقه ما معروفیم که جوانانش در روستا هستند چه جووونای خوبی که در روستا ماندند و خود من هم جزو آنها هستم و تا حالا این ترمز را پیدا نکرده بودم خدا رو شکر که فهمیدم که یکی از دلایلی که نمیشه از روستا مهاجرت کنم همین باورها!!!از خدا میخام که راه راست رو به من بگه ..خودمون رو مسئول زندگی بقیه میدانیم و این باور را داریم که توانایی تاثیر گزاری در زندگی بقیه رو داریم چه به سمت خوبی یا بدی …این یکی از پاشنه آشیل کنه..

    اینجا اگر که یکی از اقوام فوت کرده باشه و بعد از چند وقت به عروسی دعوت بشی در روستا ولی از اقوام نباشن از اینکه شادی کردی عذاب وجدان به سراغت می آید و احساس گناه داری در قبال باز ماندگان و شرمنده میشوی…

    اینجا فضا قوم قبیله ای هست باید هر راهی که قوم و قبیله ات رفته را توهم پیش بروی ..اگر قومت با دیگر اقوام درگیری و دشمنی دارد بخواهی که با طرف درگیر مراوده کنی عذاب وجدان و احساس گناه خواهی گرفت..

    خدایا یاری ام کن راه راست را پیش بروم

    ردپایی از خودم تا در مسیر حقیقت باشم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2988 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم ودوستان گلم خانم شایسته عزیز

    اولین روز سفرنامه ام رابا یاد ونام خدا آغاز میکنم استاد دقیقا حرفاتون درسته تا آدم تو مدارش نباشه خیلی حرفها رو نمیشنوه یا شاید هم مثل من بشنوه وعمل نکنه من خیلی وقت از طریق یه دوست با سایت شما آشنا شدم که خودش مفصله همین جا خداروشکر میکنم که مرو بوسیله یکی از دستانش به این مسیر هدایت کرد واز خدا برای آن دوست بهترینها رو آرزو میکنم

    استاد باید بگم من هیچ وقت بطور جدی فایلها ومحصولات شما رو دنبال نکردم شاید فقط گاهی وقتا که حال واحساس خوبی نداشتم به سایت سر میزدم ولی چند روزه از خدا خواستم هدایتم کنه سکان زندگیم رو سپردم بخودش این چند روز تصمیم گرفتم با توجه به گفته شما که به هرچه توجه کنی همان رو جذب میکنی قسمتهای مختلف سفر به دور آمریکا وزندگی در بهشت رو بادقت بیشتری نگاه کنم وکامنت دوستان هم مطالعه کنم تو کامنتها متوجه شدم خیلی از دوستان نوشتند دومین روز شمار سفرنامه و… وقتی رفتم قسمت دانلودها دیدم بله منم یدفعه دیگه شروع کردم ولی نصفه رها کردم امروز به خودم تعهد دادم که تا آخر ادامه بدم وبه آن عمل کنم به یاری خدا چرا که مطمئنم نشانه ای از طرف خداونده برا هدایتم درسته استاد عزت نفس پایه اساس موفقیته من خیلی جسته وگریخته تمرینات دوره عزت نفس رو انجام دادم ولی همون جسته گریخته به من خیلی کمک کرد به لایق دانستن خودم اینکه من ارزشمندم هیچکسی مهم تر ازخود من نیست وچقدر احساس آرامش کردم احساس گناه که آدم رو واقعا نابود میکنه ولی استاد شاید باورتون نشه یه شرایطی تو زندگیم پیش آمد که بخاطر اشتباه من خیلیها ضربه خوردند بچه ام رو از دست دادم ولی با اینکه بعضی موقعه ها که از این شرایط به ظاهر بد گله میکردم بقیه میگفتند خودت مقصری تو علاوه برخودت به بقیه هم آسیب رسوندی تا این ذهنم می رفت سمت احساس گناه وعذاب وجدان سریع جلوش رو میگرفتم ومیگفتم نه من اشتباه کردم قبول دارم ولی درس میگیرم که دیگه تکرار نکنم این اشتباه رو نترسم وپا رو ترسام بزارم به خودم میگفتم من خودم این شرایط رو فقط برا خودم میتونستم بوجود بیام ودر شرایط زندگی دیگران نقشی ندارم وخداوند الرحمن والرحیم ومنو میبخشه وخداروشکر خیلی راحت با این قضیه کنار آمدم خداروشکر میکنم هر لحظه کنارمه ومرا هدایت میکنه ممنونم استاد ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    آرزو ملک فر گفته:
    مدت عضویت: 1423 روز

    روز اول سفرنامه.

    سلام استاد عزیزم

    بعد یه مدت طولانی دوباره این فایل رو گوش کردم و چقد لذت بردم از آگاهی های ناب و خالصش.

    اول از همه خداروشکر میکنم که منو تواین مسیر زیبا قرارداد وبعد خداروشکر میکنم که همچنان تو این مسیر دارم ادامه میدم، دوم از شما تشکر میکنم که شدین الگوی من درتمام ابعاد زندگی🌹❤️

    استاد راجع به احساس گناه صحبت کردین من یاد یه داستانی از دوران کودکی تا قبل از آشنایی با شما افتادم، استاد اول اینو بگم من باشما فهمیدم قرآن رو من باشما فهمیدم خدارو من باشما بحث توحید رو درک کردم والبته که هنوز خییلی جا داره برای درک بیشتر، چیزی که خواستم بگم اینه که یه باوری که از بچگی به من داده بودن این بود که برای خوندن قرآن باید وضو بگیری باید قرآن رو بالاتر از هرچیزی قرار بدی نباید بدون وضو روی آیه های قرآن دست بزنی واگه دستت به آیه ها بخوره گناه کردی😐استاد اینقد این باورهای مسخره رو به خورد ذهن من داده بودن که هیچوقت دلم نمیخواست برم سمت قرآن یااگه هم میرفتمو دستم به آیه ها می‌خورد هیچی دیگه کلا خودمو گناهکار میدونستمو حسم بد میشد😐 اینقد که مقاومت داشتم، اما استاد الان اینقد راااحت شدم بااین کتاب، اینقد لذت میبرم از خوندنش که خدامیدونه…نمیدونم اون افکار بیماری زا رو ازکجا آورده بودن اما همون افکار سختگیرانه باعث شده بود من دور بشم از خدا و قرآن!

    موضوع بعدی که راجع به، عدو شود سبب خیر واینکه هیچکس نمیتونه به کسی ظلم کنه و درواقع داره بهش کمک میکنه، صحبت کردید من یاد یه مصاحبه ای از خواننده ی کشورمون به اسم علیرضا طلیسچی افتادم که داستان ورودش به عرصه ی خوانندگی رو می‌گفت و میگفتن که من یه لپ تاپ داشتم که آهنگ هایی که دلی برای خودم خونده بودم داخل اون لپ تاپ بود و یه روز ازم دزدیدنش و بعد چندوقت دیدم آهنگ های من پخش شده وخیلیم طرفدار داره، البته که آقای دزد به اسم خودش ترانه هارو پخش کرده بودن و می‌گفت ازاونجا بودکه دقیقا من کارمو جدی شروع کردم وهمون داستان عدو شود سبب خیر هستش… 😍☺️

    استاد عاشقتونم و بازهم ازشما وخانم شایسته ی عزیز ممنونم👌❤️🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    آقای خاص گفته:
    مدت عضویت: 1885 روز

    به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین

    آغاز میکنم اولین روز سفرنامه ام رو با توکل به خدا

    استاد شما چقدر در فایل های گفتگو با دوستان در کلاب هاوس گفتی و گفتی و گفتی قبل از اینکه جهان مجبورت کنه قبل از اینکه کتک ها رو بخوری تغییر کن و اونموقع من در وضع و اوضاع خوبی بودم و حرفت رو تایید میکردم اما در عمل نه در عمل فکر میکردم همه چی درسته و من باید با همین فرمون ادامه بدم اما بعد از چند وقت که کتک ها رو خوردم و صفر شدم فهمیدم نه حتی اگه اوضاع هم خوب باشه با همون فرمون نباید پیش رفت بلکه باید بهتر و بهتر شد چون بعداز یک مدت که با همون فرمون پیش میری همه چی برات عادی میشه و دیگه رو خودت کار نمیکنی و برمیگردی سرجای اولت خیلی برام جالبه این ایرادم رو الان درک کردم با نوشتن این کامنت شما میگی کامنت بزارید برای کمک به خودتون همینه ها به خدا…

    من همیشه با کارکردن روی سایت و دوره ها وضعم بهتر میشد از تمام جهات از امور مالی تا سلامتی تا روابط تا همه چی اما بعد از مدتی دوباره صفر میشدم و همیشه برام سوال بود خدایا من که دارم کنترل ذهن میکنم من که دارم روی خودم کار میکنم من که حسم رو مثبت نگه میدارم پس چرا دوباره صفر میشم و همین ندانستن… البته ندانستن که چه عرض کنم همین درک نکردن و همین بزرگ نشدن ظرفم باعث میشد نفهمم ایراد کارم کجاست و الان که کتک ها رو خوردم فهمیدم که ایراد من اینه دنبال وضع بهتر نبودم دنبال تغییر نبودم و اون منطقه شده بود منطقه امن من و دودستی چسبیده بودم به اون منطقه امن و میخواستم نگهش دارم چون رها نبودم چون باور نداشتم به فراوانی چون باور نداشتم که اوضاع هرچقدر که خوب باشه بازهم میتونه بهتر بشه چون فکر میکردم این اوضاع خوب شانسی به وجود اومده و خوب شانسم یه بار در خونه آدم رو میزنه دیگه و کلی باور غلط و باور به عوامل بیرونی دیگه….خلاصه در بیست روز اخیر چنان ناامیدی در من شکل گرفته بود که همسرم میگفت من بعد از ده سال ازدواج با تو تا حالا اینطور ناامید ندیده بودمت میگفت من و تو بی پولی زیاد کشیدیم بدبختی زیاد کشیدیم اما تو هیچوقت ناامید نبودی و میگفتی درست میشه و خدایی هم درست میشد اما الان خیلی نگرانم چقدر عجیب ناامید شدی….

    ناامیدی من به این دلیل بود که تا الان که دوسال و چندی هست که عضو سایت هستم بارها شده که نتایج درخشان وارد زندگی ام شده بود ولی به دلیل ادامه ندادن دوباره صفر میشدم و دوباره شروع میکردم ولی این بار دیگه از این همه یویو بازی خسته شده بودم و یه نجوایی در گوشم میگفت بابا اینا همش دروغه وگرنه تو چرا یک بار برای همیشه پایان نمیدی به این همه مشکل و نداری و میگفت دیگه شروع نکن چون چه فایده داره چندوقت دیگه دوباره صفر میشی و دوباره همه چی از نو و این نجوا کاملا من رو تحت تاثیر خودش درآورده بود و کاملا من رو فلج کرده بود…

    حالا دوستانی دارم که با هزارتا وام و بدبختی و قرض تونستن برای خودشون یه خونه بخرن و اون نجوا هم همش من رو با این دوستانم مقایسه میکرد و میگفت اونا حداقل یه چهاردیواری خریدن تو چی بدبخت فقط با این فایل ها خودت رو سرکار گذاشتی تو هم این چرندیات رو بزار کنار و برو دنبال وام تا دیرنشده حداقل یه چیزی از خودت داشته باشی…

    یه روز که تصمیم گرفتم دنبال وام برم دیدم هرکاری میکنم نمیتونم به کسی رو بندازم که به من وام بده یا ضامنم شو اینم بخاطر کارکردن این مدته که تو سایت عضوم بخدا ته دلم میگفت تو خودت میتونی اینا رو به دست بیاری تو فقط از خدا بخواه مثل استاد مثل خانم شایسته مثل علی جوان مثل هادی مثل عادله مثل رضا و ….

    خلاصه یه حسی بهم گفت برو فایل های توحید عملی رو گوش کن همه رو گوش کردم جلسه ششم فایل من رو دیوانه کرد شاید هزاربار گوشش دادم ساعت ها پیاده روی کردم تو سرما در سخت ترین شرایط ولی این فایل مثل این بود برام که من دارم توی یه جاده خیلی تاریک حرکت میکنم و یه نفر از دور داره برام یه چراغ قوه میندازه و اون نور باعث میشد من مشتاق تر باشم برای رفتن تو دل این جاده سرد و تاریک…

    خلاصه تصمیم گرفتم توی سایت قسمت نشانه های من دنبال یه نشانه باشم گفتم خدایا من خسته شدم از این همه بی پولی از این همه یویو بازی یه نشانه به من نشان بده چکار کنم و دکمه رو زدم و فایل ۳ برابر کردن درآمد در یکسال قسمت ۳ اومد و طبق گفته ی استاد شروع کردم از فایل قسمت ا‌ول دیدن و و نکته برداری و تمام هزار و خورده ای کامنت بچه ها رو خوندم و هدایتم رو پیدا کردم بالای نود درصد کامنت ها گفته بودن آقا زندگی ما با 《روزشمار تحول زندگی من》از این رو به اون رو شده و این شد شروع ماجرای سفر من…

    اولین روز سفر و فایل زیبای عزت نفس:

    بعد از شنیدن چندباره فایل تصمیم گرفتم بیام و در دل طبیعت کامنت اولین روز سفرم رو بنویسم پشت خونه ما یه تریل پیاده روی باحال هست گفتم بیام پیاده روی کنم و یه کامنت خوب بنویسم بعد پیاده روی گفتم یه گوشه بشینم و کامنتم رو بنویسم که یه حسی بهم گفت یکم برو جلوتر و منم گوش کردم یکم که اومدم جلوتر دیدم چندتا درخت کنار هم هستن حسم گفت برو زیر اون درختا و منم گفتم چشم اومدم زیر درخت که اشکم دراومد خدای من یه چشمه وسط این بیابون وسط این پاییز داره قل قل میکنه و من که دیوانه شدم و الان زیر درخت با صدای آب دارم این کامنت رو مینویسم…

    اما این فایل زیبا:

    این فایل رو من قبلا هم گوش داده بودم بارها و بارها اما درکی که امروز ازش برداشتم خیلی برام جالبه چه تعریف زیبایی از احساس گناه که همون عذاب وجدان هست عذاب وجدان توسط فرهنگ ها ساخته میشه کاملا درسته من در خانواده ای بزرگ شدم که بسیار بسیار متعصب مذهبی بودن و هستن در خانواده ما حرف زدن با دختر نامحرم یک گناه کبیره بود و این باور باعث شده بود من آدم خیلی خجالتی بار بیام چون هیچوقت با دخترها حرف نمیزدم و ارتباط برقرار نمیکردم حتی تا الان هنوزم این ریشش با من هست و درست و حسابی نمیتونم تو چشم مثلا رئیس یا همکارم که خانم هستن نگاه کنم و حرفم رو بزنم.

    این نگاه و احساس گناهی که خانواده برام درست کرده بودن باعث شده بود من در روابط خیلی خیلی دچار مشکل باشم و تو جمع های فامیلی که خانم هم بود من اصلا بلد نبودم حرف بزنم و از حرف زدن خیلی میترسیدم و همین ترس باعث شده بود موقع حرف زدن صدام بلرزه یا سوتی بدم که موجب میشد همه مسخره ام کنن بعد من اونقدر خودم رو سرزنش میکردم که حالم از خودم بهم میخورد و مادرم هم همیشه من رو با بقیه مقایسه میکرد و میگفت خاک تو سرت که حرف زدن هم بلد نیستی پسرخاله ات رو ببین پسرعموت رو ببین چقدر خوبن تو هیچی نمیشی بدبخت بعد منم همش این افکار در سرم مرور میشد و تبدیل شده بودم به یک آدم ساده گوشه گیر همیشه مریض که حتی حرف زدن هم بلد نیست در صورتی ک بخدا از همون بچگی یه حسی بهم میگفت تو با همه فرق داری تو یه روزی بزرگ میشی اونقدر که همه حسرت زندگیت رو میخورن چرا این فکر رو میکردم چون از همون بچگی خیلی باهوش بودم مثلا خیلی از جواب سوالا رو میدونستم ولی جرات حرف زدن نداشتم به همون دلایلی که بالاتر در کامنتم توضیح دادم یا با اینکه اتاری نداشتم و پسرخاله ام داشت و هروقت کل فامیل دورهم جمع میشدیم همیشه من همه رو میبردم و همه تشویقم میکردن اما اونقدر عزت نفسم رو لگدمال کرده بودم که فکرمیکردم دارن مسخره ام میکنن و توی دبیرستان دوستانی داشتم که دوست دختر داشتن و یادمه اونقدر سرکلاس با اعتماد به نفس صحبت میکردن که همیشه بهشون حسودی ام میشد و اونا همیشه دنبال کنفرانس دادن بودن و با اینکه بلد نبودن معلم همیشه نمره ی خوبی بهشون میداد و من با اینکه خیلی خیلی بهتر و قشنگتر از اونا درس رو بلد بودم اما هیچوقت جرات ابراز وجود و کنفرانس دادن رو نداشتم و همیشه نمره اش رو هم از دست میدادم و باز دوباره سرزنش خودم شروع میشد…

    اره استاد براستی که عامل موفقیت هرکسی اعتماد به نفس و عزت نفسش هست و عامل عزت نفس احساس لیاقت و عامل احساس لیاقت نداشتن عذاب وجدان هست.

    این مثال بارزی بود از خودم که با نوشتن این کامنت بیادم اومد و فهمیدم من چقدر موقعیت و موفقیت و نمره و … رو از دست دادم بخاطر یک باور و فرهنگ غلط.

    خدایا سپاسگزارم بابت این هدایت زیبا و این تجربه متفاوت.

    میخوام پر قدرت این مسیر رو ادامه بدم.

    سپاسگزارم.❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    Rojina گفته:
    مدت عضویت: 1803 روز

    سلام به استاد، خانم شایسته و دوستان عزیزم

    🌞🌎روز اول سفرنامه

    اول از همه میخوام روش کار کردن روی این قسمت رو برای خودم مکتوب کنم. شاید برای بقیه دوستان هم مفید باشه.

    ۱. مقاله اون فایل رو میخونم که خیلی برام تاثیرگذاره.

    ۲. بعد ازش توی دفترم نوت برداری میکنم با علائم مشخص.

    ۳. فایل رو گوش میدم و ازش نوت برداری میکنم. (البته معمولا یکبار فقط گوش میدم با سرعت ۱.۵ و بعدش ازش توی بار دوم نوت برداری میکنم)

    ۴. یه فاصله زمانی میدم تا اگاهی های تازه یکم توی ذهنم بچرخه. و بعد برمیگردم و نوت هام رو میخونم و نکات مهم و کلیدواژه هاش رو هایلایت میکنم.

    ۵. آخر نوت هام یک صفحه رو اختصاص میدم به سه نکته که واسم مفید بود و سه اقدام عملی که از اون لحظه به بعد باید سعی در انجامشون داشته باشم.

    اینجوری دیگه بعید میدونم نکته ای از زیر دستم در بره و یه جورایی کاملا از ظرفیت مدار کنونیم استفاده میکنم.

    خدایا هدایتم کن که بتونم بهترین استفاده رو از این فایل ها بکنم و ابعاد مختلف زندگیم رو بهبود ببخشم.

    درک من:

    ۱. متوجه اهمیت عزت نفس در تغییرات زندگیم شدم.

    ۲. متوجه نقش پررنگ باور احساس لیاقت در ساخت عزت نفس شدم.

    ۳. احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد = اتفاقات بد.

    اقدامات عملی من:

    ۱. دوره عزت نفس رو به طور تمرکزی و جدی جلو ببرم.

    ۲. تمااام تلاشم رو در دور نگه داشتن احساسات بد خصوصا احساس گناه و عذاب وجدان بکنم با چهار منطق:

    یک. اشتباهات بخشی طبیعی از زندگیه و من باید فقط ازشون درس بگیرم و خودم رو بابتشون سرزنش نکنم تا بتونم ازشون اهرمی برای رشد و پیشرفتم بسازم.

    دو. خداوند بسیار توبه پذیر و مهربانه و به راحتی از خطاهام میگذره.

    سه. من توانایی تغییر زندگی هیچ کسی به جز خودم رو به سمت خوب یا بد ندارم.

    چهار. این امید رو دارم که وقتی من در مدار درست و در ارتباط با خدا و انرژی منبعم باشم، اصلا اشتباه نمیکنم. پس باید سعی کنم که خودم رو به نحوی تغییر بدم تا در مسیر و مدار درست قرار بگیرم.

    ۳. تکرار مداوم اصل احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد = اتفاقات بد توی ذهنم. اینقدر که تثبیت بشه و احساس بد برام بشه رنج آور و احساس خوب بشه لذت بخش.

    شاد و سلامت باشید🤸🏻‍♀️🌈🌱

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    سارا صمدی پور گفته:
    مدت عضویت: 1553 روز

    بعد از مدت ها دوباره مینویسم…..

    الان که به اتفاقات یک ماه اخیر نگاه میکنم هم تعجب میکنم هم شگفت زده میشم

    توی مدت زمان کوتاهی من شغلم رو به خاطر قطعی اینترنت از دست دادم، مادرم تصادف کرد و مجبور شدم کلی مسئولیت جدید قبول بکنم و کلی اتفاقات عجیب…

    امروز دیگه خسته شده بودم، گفتم خدایا نشونه بده ، من دیگه دارم کم میارم

    هدایت شدم به فایل ۱۵۶ سفر به دور امریکا

    درسته که اون فایل ربطی به این فایل نداره، اما توی کامنت هاش یکی از بچه ها نوشته بود سفرنامه رو شروع کرده و الان چند برابر شده درامدش

    انگار تو ذهنم یه جرقه خورد، اومدم تو صفحه روزشمار و دیدم توی کامنت ها بچه ها خیلی تاکید کردن خودت رو ری استارت کن و با سفرنامه شروع بکن

    هنوز دو به شک بودم که یهو sms واریزی اومد، بعد از یک ماه بدون‌درامد بودن یکی از مراجعینم که از قبل شماره کارتم رو داشت برای دوره جدید ثبت نام کرده بود…

    این اتفاق که افتاد گفتم نکنه واقعا تو این سفرنامه چیزی هست که قراره زندگی منو عوض کنه!

    اماوقتی این فایل رو دیدم گفتم خب چه ارتباطی به شرایط من داره… هرچی گوش دادم و نوشتم ( حتما بنویسین چون جزئیات حرف های استاد اندازه طلا میارزه، که با گوش دادن متوجه شون نمیشیم) دیدم وای، خدا واقعا منو هدایت کرده

    من تمام مدت ذهنم پر شده با این صدا :

    خدا به تو گفته بود سایت بزن، ولی خودت نزدی و چسبیدی به اینستاگرام که خونه اجاره ای بود

    چرا از مادرت بیشتر مراقبت نمیکنی، چرا بخشی از کار رو به عهده دیگران میذاری که خوب انجام نمیدن

    چرا کارای سایتت رو تموم نمیکنی تو حقته پول نداشته باشی

    این‌همه حس گناه؟ و منی که نمیخواستم قبول کنم که صداهای غالب ذهنم این صداهاست نه صداهای خوب

    مخصوصا اونجایی که استاد راجب رابطه شون با خدا گفتن یا راجب تضاد ها که اومدن تا مارو رشد بدن، دوباره نشونه بود، انقدر این فایل عجیب بود برام که خدا بدونه

    با اینکه ۳,۴ بار قبلا گوش داده بودم

    الان میفهمم با شروع روزشمار تحول زندگی،وارد یه مسیری شدم که تهش پر از نور و روشنایی و خوشبختی و ثروته

    برای همین منی که هیییچ وقت یه کاری رو تا اخر انجام ندادم، تعهد میدهم حداقل ۳۰ روز در مسیر روزشمار تحول بمونم، روزی یک فایل رو بخونم و بنویسم و کامنت بذارم و از خدا میخوام هدایتم کنه

    تا روز ۳۰ ام بیام از ثروت ها و اتفاقات عجیب و‌ زیبایی بنویسم که برام به وجود اومد به خاطر تصمیم به شروع این کار و تعهدم

    خدایا عاشقتم

    استاد عاشقتم

    هم خانواده ای های عزیزم عاشقتونم

    امیدوارم همیشه شاد و ثروتمند و خوشبخت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: