باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند
    433MB
    8 دقیقه
  • فایل صوتی باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند
    8MB
    8 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

4128 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آقای ظاهری گفته:
    مدت عضویت: 3686 روز

    سید جان سلام

    با خودم قرار گذاشتم که دیدگاهم را بعد از اتمام مسابقه ات بنویسم.احساسم میگفت که در آرامش بنویسم بدون فکر کردن..بدون انگیزه داشتن برای مسابقه..اصلا مسابقه ای که در آن از قبل برنده شده ایم را دیده ایم؟؟ما از ابتدا برنده بوده ایم ..از ابتدای تولدمان..مسابقه ای که خداوند مدالش را بر گردنمان قرار داده و کیف پول زندگیمان را شارژ کرده است ..آن هم به مبلغ زندگی..به مبلغ نفس کشیدن..به مبلغ احساس آرامش کردن..به مبلغ در آغوش کشیدن مادرمان..به مبلغ اشک ریختن از آرامش الهی..به مبلغ نوازش دائمی خداوند..و سید کیف پول من را در سایتت شارژ کن به مبلغ لبخندت…

    با نام پروردگارم شروع میکنم

    باور اول : … خداوند همیشه ما را دوست دارد…

    خداوندی که ما را از نطفه ای بی ارزش و بدبو آفریده.این را در قرانش چندبار گفته..پس از همان روز اول بدنبال لطف و کمک به ما بوده..خداوندی که از بودن ما و هستی ما لذت میبرد چگونه ممکن است که از ما دور باشد..وقتی از لحظه ی بسته شدن نطفه ی ما کنار ما و با ما بوده پس حتمن تا ابد همراه ما هست..پس ما از ابتدای خلقت تا ابد با هم هستیم..

    گاهی در زندگی ما انسانها فراموشش میکنیم…پرده ای رویش می اندازیم و او را در وجودمان نادیده میگیریم..ولی او هست و ما خودمان نورش را در وجودمان و جهانمان کمرنگ کرده ایم..

    باور دوم : …خداوند همیشه در حال هدایت و کمک به ما است…

    خداوندی که در شکم مادرمان ما را هر لحظه هدایت کرده و اعضای بدنمان را شکل داده بی آنکه نگران باشیم..بهتر است گاهی به آفرینشمان رجوع کنیم و تصور کنیم در چه شرایطی بودیم و در کمال آرامش در محیط رحم مادرمان در حال تکامل بوده ایم

    باور سوم : …خداوند همیشه وعده ی آرامش می دهد..

    از ابتدای خلقتمان خداوند نعمت بی نهایت عالی آرامش را به ما داده است..از مکیدن سینه ی مادرمان..از خوردن انگشت شستمان و از گرمای بدن مادرمان..در ابتدای تولدمان همیشه آرامش داشته ایم و بعدها بواسطه ی انداختن پرده روی خداوند در وجودمان این آرامش را از خودمان دریغ میکنیم

    باور چهارم : …خداوند وعده ی فزونی می دهد و گنجی است که تمام نمی شود..

    خداوند از ابتدا این ثروت را به ما داده است و در کودکی هیچگاه ما نگران کم شدنش نبوده ایم.پدرمان مادرمان و غذاهایی که ما میخوردیم..نگران کم بودن زمان نبودیم و چقدر جالب است که یک روز از زندگیمان در کودکی چقدر طولانی بود..و امروزه چقدر زمان سریع میگذرد..و این به این دلیل است که از خداوند دور شده ایم و از گنجش که هر لحظه با او بودن است خودمان را محروم کرده ایم

    باور پنجم : خداوند آرامشش بی انتهاست به ما این آرامش را از بدو تولد داده است و این آرامش کلید دسترسی به ثروت هایش است…

    وقتی که نگران نیستیم ..وقتی که لبخند میزنیم .. وقتی که حالمان خوب است چقدر راحت به خواسته هایمان میرسیم..وقتی که وابسته به چیزی نباشیم چقدر راحت حالمان عالی می شود و آرامش در صورتمان موج می زند ..حتی اگه در شرایط به ظاهر سختی هستیم با آرامش خداوندی مان چقدر سریع به سمت خداوند می دویم و خودمان را در بغلش می اندازیم و پروردگارمان نوازشمان میکند و ما را از قلب مشکلات خارج می کند و به ساحل امن خود هدایت میکند..

    باور ششم : …خداوند همه چیز می شود همه کس را…

    خداوند شابلون زندگی ما است..یک شابلون آماده که همه چیز در آن وجود دارد..و این ما هستیم که انتخاب میکنیم که کدام الگو را در زندگیمان برجسته کنیم..ما طراح هستیم و سیستم خداوند دقیق و بدون انحراف آن طرح را در زندگیمان پیاده می کند..ومن میخواهم در این شابلون طرح هایی که خودم میپسندم را بکشم و خداوند قالبش را برای من آماده کرده است…کل نمد هولاء و هولاء..

    و بی نهایت باوری که حس خداوندی به ما می دهد…

    در پناه خداوند…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 54 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3143 روز

      سلام دوست عزیز نگاهت پر زعشق اوست بی تاب دلم که عاشق جلوه ی بی مثال اوست. از آه دلم هیچ کسی راز نداند تنها خود اوست تنها مرا اوست.

      گاهی دلم میخواهد از خودش شعرها بنویسم وقتی قلم بی تابانه خودش را صدا میزند. آاااااااااای خدااااا چقددددددر حضورت را میخواهم وجز تو دلم کسی را نخواهد. چقدرر دیدگاهتون عالی بود

      خدای عزیز وزیبایم نگهدار تمامی عزیزان باشد موفق شاااد وسلامت وثرووتمند در دنیا واخرت باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    امین طاهری گفته:
    مدت عضویت: 3650 روز

    با سلام خدمت استاد گرامی و همراهان عزیز

    با توجه به تجربیات خودم که مدت ها حدود سه سال روی باورهای خودم کار کردم متوجه شدم من باورهای سرسخت بد جوری ندارم که اگه کسی بپرسه به زبان جاری کنم یا بتونم بروز بدم . اما به تمرین هام ادامه دادم تا کلا اگه باور غلطی هست از بین ببرم . من دوستی دارم که درحوزه ادبیات و زبان های خارجی مانند انگلیسی و عربی تحصیل کرده و چون متوجه شدم با من هم فرکانس هست در مورد این موضوعات (موفقیت و خدا) مسائلی رو مطرح می کردیم و ایشان با مستندات بسیار زیادی از جمله (قرآن ، احادیث ، حتی فرهنگ بعضی کشورها و نوع احوال پرسی افراد موفق و عملگرا بودن صحبت می کردیم ) من متوجه شدم که کاملا باورهام در حال قوی شدن هست و بازوی توانمندی در وجود من در حال پرورش است . روز به روز دلایل بیشتری برای برای تایید سخن های استاد پیدا می کردم ، نه اینکه بخوام استاد رو تایید کنم نه هرگز ، بلکه به صورت معمول به نتایجی که استاد می گفت میرسیدم .اتفاقا چون با تحقیق و عمل خودم به نتایج دست پیدا می کردم با قدرت پیش می رفتم . من خودم رو به شنیدن گفته های استادعادت ندادم بلکه به آموزه های استاد عادت دادم . در واقع من به جز از بین بردن باورهای نادرست از هر ابزاری حتی اطلاعات دیگران برای تایید باورهای صحیح است استفاده کردم . باورها و عادت های رفتاری و باورها و عادت های فکری نادرست باید با تحقیق شخصی همراه باشد چون گاهی در ذهن شما شنیده ها نفوذ نمی کند هرچند به زبان هم می گویید اما باید از همان مسیری که راه را غلط رفته اید برگردید . یعنی اگر باور غلطی روی مسائل مالی بر اساس آموزه های نادرست مذهبی دارید نه تنها با شنیدن و اقرار زبانی بلکه باید قوی تر عمل کنی و باید پا را از کفش خارج کرد پا به آب زد تا به آب آشنا شد و آرام آرام تن به دریا داد و شنا آموخت . من خودم هم باورم نمی شد که ریشه های بسیاری از مطالب در قرآن ونهج البلاغه در رابطه با باورهای صحیح توضیح داده شده باشه تا اینکه تحقیق کردم . به خودم گفتم حالا که من از مسیر دین و مسائل مذهبی نفوذ پذیرم واعتقادات مذهبی دارم و اگر در همین راستا باورهای صحیح ایجاد کنم حتما قدرتمند خواهد بود و همینطور هم شد و نتایج بی نظیری از جمله خرید منزل مورد نظرم جزئ یکی از اهدافم بود که به آن دست پیدا کردم. عمل کنید پس تن به آب بزنید و اتفاقا اصلا سخت نیست ولی خود من عادت کرده بودم به باورهای غلطی که نا محسوس بود.

    شکر گذاری از هر آنچه می توانید شکر کنید ،راه را هموار خواهد کرد . من سیستمی بودن خدا را با تعریف دیگری در ذهن خود باور کردم که خدا سازنده یک کامپیوتر بسیار قدرتمند و دقیق است به نام کائنات که رفتار و محاسبات آن بدون تغییر برای همه یکسان عمل می کند و این دلیل عادل بودن خداست . وقتی در قرآن آمده ما نمی خواهیم یعنی عملکرد شما در کامپوتر کائنات در صورت بد بودن جواب بد میدهد و باالعکس ، من هر روز منتظر نتایج فرکانس ارسالی خودم هستم و نتایج را هم می بینم و تایید می کنم . با دریافت نتایج دریافتی به ترس هام پیروز می شم و گام بزرگتر بر می دارم .

    یکی دیگه از راهکارهام شناسایی شیطان است . ادعا نمی کنم که نمی تونه کاری رو انجام بده اما هر صفتی را که خدا دوست نداره از نظر من شیطانیه . حتی نگرانی های کوچک . من به نیرویی بیش از یک انسان نیاز دارم پس با اقرار زبانی به شیطانی بودن نجوایی که شکل گرفته بافاصله زبان به شکر گزاری باز می کنم و کاملا می بینم که آن نجوا قطع شد و بی زور شد و از بین رفت .

    شیطان در راه مایوس کردن شما از هیچ کاری فرو گزار نمیکند و بسیار هم با تجربه و داناست . مثل داستان کودکی ، دیو ها و شیاطین ، که باید خلاف خواسته هاش عمل کنی خلاف ترس ها ، نگرانی ها و … عمل کردم و شما هم نادرست ها را شناسایی و مخالف آن فکر و عمل کنید .

    ایجاد باور اینکه : ثروتمند شدن و موفقیت شما یک شکست بزرگ برای شیطان است .

    تلاش برای رشد خود را در دستور کار مغز قرار بدید . تمرین کنید . تمرین کنید . نمرین کنید .

    فراوانی ها را ببینید و لذت ببرید چون از سوی خداست.

    باور دیگری که کمکم کرد : ما جوانترین موجود روی زمین هستیم خداوند اول نعمت ها را آفریده و پس از آن انسان را . لطفا لطف خدا را ببین .

    موفق باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 58 رای:
    • -
      امین طاهری گفته:
      مدت عضویت: 3650 روز

      با عرض سلام و احترام .

      با تشکر از دوستان عزیز .

      با تجربه به من ثابت شده ، قبل از انجام هر عمل ،

      1 – شکر وسپاسگزاری کنید حتی اگه دو سه مرتبه کوتاه زیر لب باشد .

      2 – هیچ کسی را بجز خدا توانا در یاری رساندن و حمایت کردن خود در امور ندانید . من زیر لب می گویم : تنها ترا می پرستم و تنها از تو یاری می جویم .

      تنها از تو یاری می جویم . را با تمام احساس بگویید و این نیروی بسیار قوی را جذب کنید .

      3 – حتی در خیابان از حضور مردم سپاسگزاری می کنم .

      4 – من به خاطر یاد آوری یه سنگ کوچولو هم در جیبم دارم که یادآوری می کند که در هر شرایطی . سپاسگزاری کنم . از وجود انسانها . دوستان . خانواده با احساس خوب و لبخند سپاسگزاری می کنم .

      دوستان من به یاد می آورید در کودکی با چه احساس خوبی بازی می کردیم و از گرفتن هدیه یا چیزی که دریافت می کردیم چه حس خوبی داشتیم ، آن لذت را به یاد آورید . لذت های خوب گذشته را هم به یاد آورید و با همان احساس سپاسگزاری کنید .

      دوستان من نتایج شگف انگیز است . بارها و بارها برای رسیدن به یک هدف برای خودم نشانه ای گذاشتم که اگه به این هدف رسیدم بدونم دلیلش فقط همین بوده و رسیدم و لذت بردم . شما هم امنحان کنید .

      از توجه شما سپاسگزارم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        اعظم توانا گفته:
        مدت عضویت: 2036 روز

        سلام دوست عزیز ممنون از کامنت زیباتون استفاده کردم.

        فقط دوست داشتم بدونم چه باورهایی ساختید که تونستید خونه مورد نظر تون رو بخرید اگه راهنماییم کنید ممنون میشم. چون الا ن تو شرایطی هستم که خیلی نیاز به کمک دارم، گرچه خودم تا حدی باورها رو ساختم ولی هنوز یه جای کارم ایراد داره. با سپاس

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          امین طاهری گفته:
          مدت عضویت: 3650 روز

          سلام خانم توانا.

          در مورد خانه خریدن پرسیدید، روی باورهام به شدت کار میکردم، من دنبال لحظاتی میگشتم تا قوی ترین احساس را داشته باشم، آن وقت را بصورت اتفاقی یافتم

          . شب ها شاید حدود ساعت های 2 تا 5 صبح هر زمان که همه خانواده خواب بودند و بچه ها را میدیدم که چقدر آرام خوابیدند و معصومی بودن را در چهره آنها میدیدم واقعا باورم نمیشد که همسر دارم و بچه دارم و این این عزیزان را خدا دور من جمع کرده و این نعمت های بزرگ را خدا به من داده، از حضور آنها در منزل به عنوان نیرویی بزرگ و نعمت هایی که خداوند به من داده استفاده کردم و دست به دعا برداشتم که خداوند رحمان تو که این همه نعمت را به من دادی باز هم از تو نعمت های بیشتری می خواهم، از تو می خواهم به خانواده من منزلی عطا فرما تا با همین آرامش در اتاق های خودشان بخوابند و لذت ببرند و چند وقت این کار را ادامه میدادم و در مورد خرید خانه با همسرم صحبت میکردم تا اینکه با پولی به اندازه یکدهم پول مورد نیاز برای خرید خانه به جستجوی خانه رفتیم و در حدود یک سال طول کشید تا شرایط بهتر شد و با کمال ناباوری منزلی زیبا، کاغذ دیواری، نقشه خوب، دلباز، انباری، پارکینگ، محله مناسب بلکه عالی، دو خوابه که من میخواستم و همه و همه درست شد در حالی که دوستانی داشتم که با داشتن پول کامل یک خانه هم، امروز خانه ندارند.

          به خدا اعتماد کنید، حرکت کنید، دست به اقدام بزنید، او دست ما را رها نخواهد کرد.

          موفق و پیروز باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      حمید جاوید گفته:
      مدت عضویت: 3419 روز

      با سلام

      دوست عزیز واقعا زیبا توحید عملی را نشان دادید. و

      این جملتان من خودم رو به شنیدن گفته های استادعادت ندادم بلکه به آموزه های استاد عادت دادم .

      گواه مقایسه عملکرد گذشته من که فقط حرف ها را می شنیدم و تلاش چندانی نمیکردم و تلاشی است که ددر این یک ماهه انجام دادم و سعی کردم ب اموزه ها عمل کنم است.

      و نتایج اون رو دارم ب سرعت در زندگیم و گفتار های ذهنیم میبینم ک ب لطف خدا در جهت هر چ مثبت تر شدن و عادی تر دونستن ورود نعمت ها ب زندگیمه

      ازشما هم بابت این همه اگاهی عملی سپاسگزارم

      در پناه الله یکتا موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    نرگس نوشادي گفته:
    مدت عضویت: 2547 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام به استاد ماهم عباسمنش عزیزم

    نشانه امروزم این فایل عالی بود

    درس های من ازین فایل دوست داشتنی

    یکی از مهم ترین دلایلی که افراد در برخود با مسائل به این نتیجه می رسند که آن مسئله غیر قابل حل است، این است که:

    آنها به جای اقدام با باور مناسب، شروع به بررسی تجارب افرادی می کنند که قبلاً آن مسئله را داشته اند. آنها می خواهند همان راهی را بروند که افراد زیادی قبلا از آن به نتیجه نرسیده اند یا آن روش، به سختی نتیجه ای نیمه کاره داشته است.

    با این دلایل که:

    “این حرف من نیست، بلکه حرف متخصصان و افراد با تجربه ای است که سالها در این کارند!

    یا قانونی که برای این کار تعیین شده، فقط همین یک راه را دارد و این قانون هم غیر قابل تغییر است و…”

    یعنی آنها از همان ابتدا تحقیق درباره مشکلاتی را شروع می کنند که ممکن است درباره این مسئله وجود داشته باشد یا دیگران قبلا با آن مواجه شده باشند. سپس بدترین سناریو ممکن را از قبل در ذهن خود نوشته و سرانجام به این نتیجه می رسند که راهی جز این نیست.

    آنها همیشه به این شکل، این طرز فکرشان را توجیه می کنند که:

    “ذهن منطقی من بسیار قوی است” یا “تیپ شخصیتی من اینگونه است” یا “متولدین فلان ماه، این ویژگی ها را دارند که تنها زمانی قدمی بر می دارند که از تمام روند مسیر اطلاع داشته باشند”.

    سپس با این منطق که: این ذات من است، یا: اینها مرجع علمی دارد و من با تحقیقات بسیار، به چنین شناختی از خود رسیده ام، حتی نمی خواهند به این موضوع فکر کنند که این باوری است که باید تغییر کند.

    به این شکل است که یک باور محدود کننده ساخته می شود و به وسیله چنین مرجع هایی در ذهن شما تثبیت می گردد.

    وقتی به هر طریق و با هر عنوانی، خود را در یک قالب مشخص محدود نمایی، به شدت از الهامات، راهکارها و ایده هایی محروم می شوی که موجب پیشرفت تو و حل مسئله ات می شده است.

    به وفور با آدمهایی که چنین نگاهی درباره مسائل شان و شیوه حل آن داشته اند، روبرو بوده ام. در حالیکه حقیقت این است که ما انسانهایی هستیم که با باورهامان زندگی خود را خلق می کنیم. راه حلهای ما همیشه هم به اندازه باورهای مان کارا یا ناکارآمد است. پس موجودی با چنین حدی از توانمندی، نمی تواند در هیچ قالبی محدود شود.

    مسائل، جزئی از زندگی ماست. موفقیت این نیست که مسئله ای در زندگی مان نباشد، بلکه قرار است تبدیل به افرادی شویم که بسیار از مسائل شان بزرگترند.

    – باید حرکت کنی و باور داشته باشی که وقتی من حرکت کنم خود راه بهت نشون داده میشه

    تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس

    خود راه بگویدت که چون باید کرد

    – وقتی توجهتون رو میزارین روی تیپ های شخصیتی ، خودتون رو در بند یه قالبی قرار میدین ، به شدت خودتون رو از پیشرفت دور میکنید

    ما در تیپهای شخصیتی خلاصه نمیشیم ما با فرکانس هامون همه کاری میتونیم انجام بدیم

    چقدر باورهای اشتباه در وجود ما هست که ما رو دور میکنه از موفقیت

    خود من تا همین جند ماه پیش معتقد بودم چون اردیبهشتی م یه سری کارای خاص رو خوب و از انجام یه سری کارا هم عاجزم

    فقط چون اردیبهشتیم

    ولی الان میفهمم که این صحبت ها همش تو در و دیوارن و اصل ماجرا چیز دیگریست

    اصل ماجرا منم

    فرکانس های منه

    احساس منه

    درک منه

    عمل منه به قوانین

    میزان سپاسگزاری منه

    ایمان منه

    عدم شرک منه

    توحید منه

    خدایا شکرت برای هدایت شدنم به این فایل آموزنده

    خدایا شکرت تو سایتی هستم تمام وقت که در خط به خط کامنت های دوستانم درس ها نهفته ست

    در هر فایل رایگان استادم درس ها نهفته ست

    استاد باور دارم که این سایت خودش یه گنجینه ست و خداوند همه ما که شیفتگان هدایت بودیم رو به این مسیر طلایی هدایت کرده

    ما تو اون جاده آسفالته ایم استاد

    اگه هنوزم سوت زنان سر نمیخوریم برای اینه که داریم گاری ها رو از خودمون باز میکنیم

    ولی مطمئنم با بازشدن این گاری ها سرعت مون بالا میره وسر میخوریم و هدایت میشیم به الله یکتا

    به منبع نور

    به انتهای ثروت و سلامت و خوشبختی و سعادت

    آمین یا رب العالمین

    و جمله آخرم مث همیشه

    تا فلوریدا راهی نیست…😉😉😉

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 54 رای:
    • -
      مرضيه ابراهيمي گفته:
      مدت عضویت: 2329 روز

      استاد باور دارم این سایت خودش یه گنجینه ست،و خداوند همه ما که شیفتگان هدایت بودیم رو به این مسیر طلایی هدایت کرده

      سلام دوست ارزشمندم

      من چقدر به شما افتخار میکنم،چقدر لذت میبرم از خوندن تک تک کامنتهاتون

      خدای من،ما شیفتگان هدایت بودیم،چقدر از این جمله من لذت بردم،دوست عزیزم با تموم وجودم تحسینت میکنم بابت این کامنت زیبا که تووی تک تک کلماتت خدا رو حس کردم،چقدر خوبه که هستی

      الهی،الهی به حقانیت پروردگارم همیشه و هر لحظه حال دلت عالی باشه

      الهی که روزی برسه که تووی فلوریدا باهات ملاقات داشته باشم

      دوست دارم عزیزم خیلی دوست دارم

      برات بهترینها رو از خداوندن آرزومندم

      در پناه خداوندم شاد و پیروز و سربلند باشی💜💜

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    ماهان صیاد گفته:
    مدت عضویت: 3256 روز

    سلام‌ به استاد عزیزم کسی که الگوی من توی زندگیه.

    سخت میشه‌ کسیو پیدا کرد که انقدر خوب و کامل باشه که بشه الگو قرارش داد

    اما شما الگوی منی تو همه ی ابعاد زندگیم

    خدایا واقعا دمت گرم

    استاد به همه اعتقاداتم قسم از وقتی که شناختمت تمام زندگیم تغییر کرده

    استاد من 1 سال هستش که با شما و مجموعتون اشنام اما اولین بار هستش که نظر میزارم و میخوام بگم که خدارو چطور میبینم

    خدا دوستیه برام که واقعا عاشقشمو دوسش دارم

    فقط کافیه یه لبخند بزنم

    همچی درست میشه برام همچیو به‌ نفعم درست میکنه اونم بقدر طبیعی جوری که هیچکس جز خودمون نمیفهمیم

    دوستی که بارها و بارها تو قرآنش میگه غمگین نباش

    دوستی که میگه سرنوشت زندگیت دست خودته هر جور بخوای برات درستش میکنم

    دوستی که میگه به من ایمان داشته باش همچی رو بهتر از اون‌چیزی که فکر کنی برات بوجود میارم

    من اصلا اهل دعا و رازو نیاز نیستم‌ این‌کارو قبول ندارم چون این تفکرو تو من ایجاد میکنه که خدا نمیدونه من‌چی میخوام و من باید بهش بگم !! اخه مگه میشه؟؟ عین‌ این‌ میمونه که یه مادر ندونه نوزادش چی میخواد

    من باور دارم خدای من خواسته ی منو بهتر از من میدونه و بیشتر از من میخواد که من بهش برسم پس من‌ حسمو خوب میکنم و بدونه این‌که ازش بخوام و واسش راه مشخص کنم و محدودش کنم دستش رو باز میزارم که به بهترین شکل وارد زندگیم‌ کنه

    به همین راحتی

    خدا رو دارم گواه میگیرم

    از وقتی که بهش گفتم دوست دارم فهمیدم اون بیشتر دوسم داره

    چون همش اتفاقای خوب و قشنگ برام رخ‌ میده این اواخر صدا هرهر خندم ازین اتفاقای قشنگ کل محل کارم پیچیده بود

    همه میگفتن تو چرا میخندی من‌میگفتم نمیشه گفت !! چون واقعا نمیشه گفت

    وقتی به خدا نزدیکی چیزایی میبینی که اونایی که از خدا دورن نمیتونن بیبینن و حرفت براشون باور کردنی نیست

    من زمانی که وارد این‌کارم شدم

    تمام کسایی که تو اون بخش بودن تمام سعیشون رو میکردن که من از کار برم بیرون چون تازه کار بودم مسخرم‌ میکردن سرکوفت میزدن یا با افکارم بازی میکردن اما الان همون ها جایی رسیدم که برام هدیه میگیرن!!! ازم تعریف میکنن!! با این‌ که‌ من هنوز درامد و تجربم از همشون پایین تره!!! اما باهم‌مهربونن !! همشونم زیراب همو میزنن باهم مشکل دارند اما سر من میرسه با من محترمانه و صمیمی رفتار میکنن!!! استاد اینا همه از خداست

    من خدارو خیلی میبینم

    اون‌تو لبخند مادرمه اون تو سفره پد برکت زندگیمه تد ادماییه که سر راهم قرار میگیرنو بهم کمک میکنن

    تو هوای خوبه این روزام تو نسیم قشنگیه که میخوره به صورتم

    خدا همجا هست باید بهش نزدیک بشیو دوسش داشته باشی که ببینیش

    استاد من اصلا وقتایی که میخوام با خدای خودم حرف بزنم نمیشینم دستامو رو به اسمون نمیارم و بالارو نگاه نمیکنم چون خدا کنارمه از رگ گردنم بهم نزدیک

    اینو چیزیه که هم تو کتابش نوشته و هم بار ها من از طریق انسان های دیگه به گوشم رسونده

    خدا انقدر دوسم داره که از طریق دستای خودش باهام صحبت میکنه یا حرفاش بهم الهام میشه

    خدا خیلی دوس داشتنیه برام

    استاد شما تو یکی فایل هاتون‌گفتین‌پیاده روی میکردین در حالی که‌کف کفشاتون از بین رفته بود و با خدا در باره هدفهاتون صحبت میکردین و اشک‌ میریختین

    چقدر این‌ حرفتون ایمانمو قوی کرد

    استاد خدا شاهده من‌پارسال همین‌موقع که تو‌ گیلان برف سنگین اومده بود بعد ازین که کارم تموم میشد اونم اخرای شب میرفتم تو خیابونهای برفی میدوییدم و داد میزدم میگفتم به‌همچی میرسم همچیو درست میکنم من زندگیمو تغییر میرم

    در حالی که من 20 سال بیشتر ندارم و ماه بعد اسفند وارد 21 سالگی میشم استاد اینارو نوشتم که بگم خدا عاشقمون مس ماهم عاشقش باشیم دعا نکنیم خوش میدونه چی میخوایم فقط شکرش کنیم

    خدایا مرسی که سالمم خدای مرسی که حالم خوبه خدایا مرسی مسکل خاصی ندارم

    خدایا مرسی که زنده ایم مرسی فرصت زندگی داریم مرسی که دستو پامون تنمون ساالمه خدایا مرسی که مشکلاتمون حل شدنیه و …..

    به همییین سادگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 64 رای:
  5. -
    علی حیدری گفته:
    مدت عضویت: 3299 روز

    سلام خدمت همه دوستای خوبم در خانواده صمیمی عباسمنش

    داشتم کامنت ها رو میخوندم و اشک از چشمام سرازیر شد. با تمام وجودم خدا رو حس کردم جوری که تنم لرزید

    یکی از دوستان راجع به درخواست از خدا نوشته بود، یجورایی همه این حرف ها رو بارها و بارها در این سایت، فایل های سید حسین، کتاب ها و… دیدم، اما انگار هر بار یک تلنگره و از یاده آدم میره

    خدایا کمک کن از یادم نره و تبدیل بشه به باور

    روی کاغذ نوشتم که خدایا سیلی از مشتری های خوب رو به سمتم روانه کن(جمله ای که یکی از دوستان در کامنتش نوشته بود)

    جالبه همون لحظه یکی از مشتریام تو تلگرام پیام داد و برای کاری که ازش درخواست کرده بودم، درخواستم رو به طور مثبت پاسخ داد و یه ایده ی عالی هم داد

    گفتم خدایا تو نزدیکی

    خدایا تو نزدیکی

    همین الان چشمام پر از اشکه

    یه اطمینان عالی دارم که به همه خواسته هام میرسم، معنای خلقت رو درک میکنم

    حسم ناب و فوق العادست

    خدارو شکر برای همه چیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 64 رای:
  6. -
    محمد ثروتمند گفته:
    مدت عضویت: 3109 روز

    به نام زیباترین ترین واژه ها به رسم محبت به نام خدا..

    ??????????????????????????????

    سپاس فراوان خدایی رو که من رو لایق انسانیت و لایق زندگی کردن آفرید..

    سپاسگزارم خداوند رو ، که اگر من در این جمع صمیمی هستم از ایمان قبلی ام به او ، و لطف بی نهایت اوست..

    من چقدر خوشبختم که اینجا در حال توصیف نوع ارتباطم با خدا و شرح باورهایم هستم.

    امروز در جایگاهی هستم که هیچ وقت اینقدر به او ایمان نداشتم و هیچ وقت اینقدر نزدیکش نبودم..

    یادم میاد روزهایی رو که با ترس و نگرانی گذشت و من چقدر از حقیقت هستی دور بودم. از حقیقت خالقی که تکیه به او امن ترین پناه گاه جهان است.

    روزهایی که نمیدونستم چه دلیلی وجود داره برای نگرانی و غصه خوردن. و چه ساده از سرچشمه قدرت بی کران هستی دور بودم.

    روزی که فهمیدم من ارزشمندم و جدا از خالقم نیستم خوشبخترین انسان روی زمین هستم..

    امروز در جایگاهی از ارتباط با خداوند هستم که هرچیزی رو ازش بخوام سریعا پاسخ میده.

    خداوند در اشل کوچکتر بلا تشبیه مثل یک دوست همیشگی و صمیمیست که هروقت از همه جا قطع امید کردی خیالت تخته که یکی همیشه آماده به گوش دادن به حرفاته، یکی همیشه

    نقطه آرامش توئه.

    هرچند بین انسان ها این ویژگی یافت نمیشه و مختص خداوند هست و بس

    در گذشته اعتقاد داشتم از خداوند باید ترسید، و حتی موقع حرف زدن با خدا احتیاط میکردم نکند به خدا بر بخورد و ناراحت شود.

    مراقب بودم چه حرفی میزنم تا عذاب خدا دامنم را نگیرد.

    وقتی به اون روزها فکر میکنم فقط به حال باورهایم گذشته ام میخندم که چقدر ساده لوح بودن.

    چقدر آغوش گرم دوست همیشگی و مهربانی رو از دست دادم.

    انگار من چون عروسک خیمه شب بازی بودم در دستان بزرگترها و جامعه ای که خالق مهربانی ها را مثل یک دیو دو سر میپرستیدم..

    روزی که انقلابی در وجودم اتفاق افتاد طعم لذتبخش خداوندی رو چشیدم که کاری مهمتر از پرستیدن و شکر او در این دنیا ندارم.

    هرچند تا نقطه ایده آلم فاصله زیادی دارم ولی امروز از ارتباطم با خدای خوبم راضی ام و هرآنچه را اراده کنم در کمترین زمان و به بهترین شکل ممکن در اختیار دارم.

    خداوند کاری جز برآورده کردن خواسته های من و اداره این جهان ندارد، و من کاری جز درخواست کردن و پرستش او.

    خدا همینجاست جایی که تو به او نیاز داری، جایی که صدایش میزنی.

    زمانی که ایمان داری به وجودش، هیچ ترسی در این جهان معنی ندارد و هیچ مشکلی بهایش غصه خوردن نیست.

    بهای رسیدن به خواسته ها فقط وصل شدن به منبع بی نهایت قدرت خداوند است که همیشه آماده دریافت درخواست توست.

    من اعتقادی به مصلحت ندارم. مصلحت ایمان توست به خداوند و باور دست یافتن به چیزی که درخواستش میکنی.

    کفر است نسبت دادن مصلحت (به تعریف متداول) خداوند . اینکه فرقی نمیکند من چه اعتقادی دارم اینکه چی خواسته ای دارم، هر چه او دوست داشته باشد برای من رقم میزند.

    این تعریف در دایره عدالت خداوند نمیگنجد.

    مصلحت ، میل بی چون و چرای خداوند نیست. باور توست به انچه میخواهی و ایمانت به خداوندی که جهان را به شکل آینه ای خلق کرده تا باورهایت را به تو منعکس کند.

    ایمان به خداوندی که در چهارچوب ایمان تو خواسته ات را محقق میکند.

    مصلت یعنی این.

    اکنون، خدا از زبان من حرف میزند و با دستان من مینویسد.

    لحظه به لحظه با من سخن میگوید و برای کوچکترین مسائل زندگی ام به من پشتیبانی میدهد. گارانتی مادام العمری که رد خور ندارد.

    گاهی ممکن است مشکلی برام رخ دهد، اما دیگر هیچ مشکلی قدرت ترس انداختن در وجودم را ندارد.

    به محض ورود نجوای شیطانی به خودم میگویم، که چی؟ خداوند هست، همین

    پس این مورد هم اونطوری که به نفع من است انجام خواهد شد.

    و به این شکل نگرانی ها و ترس های بی مورد را از خودم دور میکنم و لحظه به لحظه به ارامشم افزوده میشود.

    هروقت سوالی داشتم، هروقت مسئله ای برایم قابل حل نبود از خداوند میخواهم مرا هدایت کند.

    مکالمه ی ساده ایست.

    چند کلام:

    خدایا هدایتم کن، تو عالم و آگاه به همه چیز در جهان هستی.

    با هدایت های حکیمانه ات من را در مسیر و شرایطی قرار بده تا به آنچه که میخوام دست پیدا کنم.

    و خدا چقدر واضح با من سخن میگوید. واضح تر از آنچه که من اکنون با شما حرف میزنم.

    خداوند رو شاکرم و اطمینان دارم کلید آرامشم و کلید دستیابی ام به این جایگاه از ارتباط با خداوند برای دستیابی به خواسته هایم دو چیز است:

    ?- هرلحظه برای هرچیزی در این جهان شکر گزارش هستم

    ?- به او و وعده هایش ایمان دارم.. که خدا همانطور که در قرآن گفته: خلف وعده نمی کند

    اشک میریزم، از سر خوشی، اشکی از سر آرامش درونی وقتی از خدایم حرف میزنم.

    ساعت ها پای حرفهایم مینشیند و کلمه به کلمه حرفهایم را گوش میدهد.

    ?????

    امروز بادی آمد، طوفانی شد، بارانی آمد، سیلی شد، تگرگی آمد برفی شد

    در تعجبم از آنچه که انسان ها این نعمت های زیبا بی منت خداوند را بلای خانمان سوز میخوانند

    لذت میبرم روزهایی که از این Hسمان بیکران خداوند نعمت ها در حالش بارشند و من چقدر خوشحالم از وجود فراوانی نعمت وثروتی که در دل همین بارش ها نهفته است.

    گذشته نه چندان دوری را به یاد دارم که از همه چیز شرم داشتم.، حتی از گرفتن حق خودم و بارها متضرر میشدم. چون به ارزشمندی وجود خودم و قدرت بیکران خداوند ایمان نداشتم.

    امروز خوشبخترین انسان روی زمین هستم. بیاد دارم مدتی قبل را که از خدا خواستم و اینگونه نوشتم:

    خدایا از تو میخواهم سیل عظیم مشتری هایی شایسته ای را که به سمت من سرازیز کنی

    و هر روز به تعدادشان افزوده شود.

    و خدارو شاکرم، در این مدت کوتاه از طرقی که من فکرش را نمیکردم سفارش ها و پروژه های کاری با مبالغ خوبی به من پیشنهاد شده که در حال تحول زندگی مالی و معنوی من هست.

    تا جایی که بعضی روزها وقت جواب دادن به این مشتریان را ندارم.

    فرصت های شگفت انگیزی برای من بوجود ا»ده که در گذشته حتی خوابش را هم نمیدیدم و فکر نمیکردم روزی چنین توانایی های از خودم بروز دهم. و خدا چقدر بزرگ است..

    و باز ناخودآگاه اشک میریزم، از اینکه سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد

    وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد

    گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است

    طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود

    او نمی‌دیدش و از دور خدا یا می‌کرد.

    و اشک میریزم از اینکه خود واقعی و خدای واقعی ام را شناختم و او چقدر با لطافت به من توجه میکند.

    اگر باورش سخت است، کمی سکوت کن، به درونت بنگر، به اطرافت بنگر، هیچ عقلی قدرت اثباتش را ندارد.

    تو با دل و جان درکش کن، کافیست یک صبح، قبل از طلوع آفتاب بیدار شوی، از پنجره به بیرون نگاه کنی، نفسی تازه کنی و با اون حرف بزنی.

    از او درخواست کن که با تو سخن بگوید و ایمان داشته باش.

    قطعا پاسخ سوالت را خواهی گرفت. زودتر از آنچه فکر میکنی.

    باورش سخت نیست. از چهارچوب ها و شنیده هایی که در ذهنت جا خوش کرده اند رها شو.

    خودت را یکبار دیگر برنامه نویسی کن. یکبار دیگر خودت را بساز، با این باور که او هست پس در این دنیا همه چیز خوشی هستو سلامتیو ثروت

    و غم و اندوه و نگرانی راهی ندارد، جز به ذهنی اسیر باورهای نخ نما..

    خدایا سپاس گزارم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
    • -
      الهام گفته:
      مدت عضویت: 3173 روز

      آقای رجب پور خوش به سعادتتون ک به این قشنگی خدارو باور کردین.

      با خوندن هر خط از دل نوشته هاتون اشک شوق ریختم و قلبم لبریز از عشق به خداوند شد .

      همینطور بیشتر باور کردم ک خداوند از دلمون خبر داره و باهامون حرف میزنه و جواب سوالاتمونو میده.

      از نظر من شما به لطف خدا برنده ی مسابقه ی زندگیتون هستین و همینطور بسیار خوشحال میشم اگر تو این مسابقه هم برنده بشین.

      در پناه خداوند یکتا.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نوشین حقیقت جهرمی گفته:
      مدت عضویت: 3539 روز

      اقای رجب پور عزیز ممنونم

      ممنونم از این دل نوشته زیبا

      واقعا احساسم قابل توصیف نیست، اشکم ناخوداگاه سرازیر شد

      ممنونم که هستید و مارو سرشار میکنید از این احساسات ناب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      شادی آرامش گفته:
      مدت عضویت: 3291 روز

      به حال خوبتون غبطه می خورم، و در عین حال براتون خیلی خوشحالم. واقعا کلید خوشبختی، همین رابطه عاشقانه با خداست؛ همین باور قلبی به وجود و حضور خدا در لحظه لحظه زندگیمون. آرزو می کنم روز به روز به خدا نزدیک تر بشید و به همه آرزوهاتون برسید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      جعفر عرب گفته:
      مدت عضویت: 2906 روز

      سلام ودرود بر تو دوست گرامی ، بسیار عالی و چه زیبا وچه زیبا . خدا راسپاس میگویم باتمام وجودم بخاطر این راه روشنی که همه ما درآن قرار گرفته ایم واز استاد عزیز که این راه رو به ما نشان دادند واز شما وهمه دوستان تشکر میکنم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زینت چهارپاشلو گفته:
      مدت عضویت: 2869 روز

      سلام به شما دوست عزیز

      عجب کامنتی نوشتید دوبار خوندم و برای خودم سیو کردم که بارها و بارها بخونم

      چه نگاه قشنگی به خدای خودتون دارید

      چه ارتباط صمیمی باهاش برقرار کردید

      چقدر راحت هستید با او و راحت ازش درخواست میکنید

      چقدر خوب باورش کردید که اصلا به نجواها اجازه خودنمایی نمیدین تا شما را نگران و غمگین کنن

      چقدر دوستش دارید و عاشقش شدین

      تحسین میکنم شما را با تمام وجودم و امیدوارم که این ارتباط هر لحظه محکم تر و قوی تر بشه

      چقدرداز خوندن این قسمت از کامنتتون لذت بردم

      لحظه به لحظه با من سخن میگوید و برای کوچکترین مسائل زندگی ام به من پشتیبانی میدهد. گارانتی مادام العمری که رد خور ندارد.

      گاهی ممکن است مشکلی برام رخ دهد، اما دیگر هیچ مشکلی قدرت ترس انداختن در وجودم را ندارد.

      به محض ورود نجوای شیطانی به خودم میگویم، که چی؟ خداوند هست، همین

      پس این مورد هم اونطوری که به نفع من است انجام خواهد شد.

      و به این شکل نگرانی ها و ترس های بی مورد را از خودم دور میکنم و لحظه به لحظه به ارامشم افزوده میشود.

      هروقت سوالی داشتم، هروقت مسئله ای برایم قابل حل نبود از خداوند میخواهم مرا هدایت کند.

      مکالمه ی ساده ایست.

      چند کلام:

      خدایا هدایتم کن، تو عالم و آگاه به همه چیز در جهان هستی

      واقعا به من خیلی کمک کردین با این کامنتتون

      همواره و در هر لحظه درآغوش رب العالمین باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    پانیذ گفته:
    مدت عضویت: 2982 روز

    به نظرم خیلی خوبه که هر کسی به حس قلبی خودش نگاه کنه همه‌ی ما به طور فطری عاشق خداوند هستیم حتی اگر بدترین شرایط هم داشته باشیم باز هم ته قلبمون دلمون به خدامون گرمه باورش داریم ؛ اگر سعی کنیم حواسمون به قلبمون باشه به چیزی که توی دلمون میگه من باهاتم نگران نباش و بتونیم اونو تقویت کنیم و فراموش نکنیم خیلی از کارهامون حل میشه باور دارم خدا با ماست جای نگرانی نیست خداوند بهترینها را برای بندگانش خواستاره مطمئن باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 62 رای:
  8. -
    شادی درونی گفته:
    مدت عضویت: 4013 روز

    به نام نیرویی که باران را برایم متجلی کرد

    سلام به استاد عباسمنش عزیز

    و همه ی دوستان گلم

    استاد اول یه شوخی باهاتون بکنم،،، نارگیل رو دیدین رفتن سراغش، اون سری هم به ماهی ها چپ چپ نگاه میکردین، خدامیدونه چندتاشون رو کباب کردین، سری قبلش رستوران داخل کشتی کروز رو دخلشو اوردین، باز قبلترش رفته بودین سراغ اون موزها یادتونه؟ بخودتون رحم نمیکنید به معده تون رحم کنید

    این چه وضعیه خوب… ????

    خیلی عاشق مطالعه بودم مخصوصا کتابهای روانشناسی موفقیت

    تا اینکه یه کتابی بدستم رسید که بعدا هم تحقیق، راجع به مطالب همون کتابه باعث شد با شما آشنا بشم

    در قسمتی اون نویسنده برای توضیح مطالبش (که توضیح میدم) مثال آورده بود که کمک کنه به درک موضوع و نشون دادن قدرت هدایت افکار.

    و بعد خوندن اون مثال هنگ کردم کلا مغزم اِرور داد

    چی؟چی؟

    یعنی من برای هر خواست ای اگر افکارمو به سمتش جوری هدایت کنم که احساس بهتری بهم بده، به این نیرو وصل میشم و اون خواسته مو شکل میده؟؟؟

    باران؟؟ حتی باران؟؟؟

    بله مثال نویسنده همین باران بود

    (تمرین فوقالعاده ای برای مواقع برخورد با تضاد )

    گفته بود

    چه چیزی را نمیخواهم ؟…

    حالا چه چیز را میخواهم؟ باران را

    چرا باران میخواهم؟؟؟

    .

    و عصر آن روز باران باریده بود

    درسته این یکی از تجربه های اون نویسنده بود از وصل شدن به این نیرو

    و من کلا رفته بودم توی فکرش

    گفتم شکور بیا امتحانش کن ببین چی میشه؟این نویسنده انگار خیلی معروفه فک نکنم دروغ بگه

    و ذره ایمانی را که داشتم به خدا را در قلبم جا دادم و یه برگه برداشتم و مو به مو

    همون کار همون روش و حتی همون افکار اونو نوشتم

    چه چیزی میخواهم ؟باران را ؟

    برای چه باران میخواهم ؟

    چون دوست دارم زیر قطره های بارون خیس بشم

    چون همگی حس خوبی پیدا میکنیم

    چون همه چیز تروتازه میشود

    همه حس زندگی پیدا میکنند و..

    و برگه را گذاشتم روی میز کامپیوترم و وارد روزم شدم

    اواخر تابستان بود

    من عصرش با دوستام واسه

    تفریح رفته بودم کوه صفه (اصفهانم )

    و خدا متجلی کردن باران را شروع کرد

    همین الان که دارم میگم اشکام داره میریزه

    هوا یه ذره ابر شد باد شد و

    حدود ده دقیقه باران بارید

    اول اصلا چیزی یادم نبود

    یهو وسط مسخره بازی ها و شوخی ها پرده از جلو چشمام برداشته شد و یادم اومد

    فقط سکوت کردم و نمیدونستم چیکار کنم ،بزور نفس میکشیدم اصلا نمی تونستم دیگه قدم بردارم

    همون جا نشستم و بعد که خودمو جمع و جور کردم

    به دوستام گفتم بچه ها بیاین بریم من میخوام برم خونه بسه دیگه

    از یه جایی ازشون جدا شدم و فقط میخواستم برسم خونه و برگه رو نگاه کنم

    هنوز باورم نشده بود انگار

    و برگه رو دیدم و توی اتاقم فقط داشتم اشک میریختم

    انگار همونی رو که یه عمر گمشده بودو دنبالش میگشتم رو پیدا کردم

    احساسی عجیب که نمیتونم توصیفش کنم فقط اشک شوق بود.

    ولی خوب اون موقع هنوز مدارم پایین بود و خیلی قانون رو درک نکرده بودم

    چند ماه گذشت

    دنبال کتابهای بیشتری از اون نویسنده بودم که سایت شما باز شد

    شما کتاب صوتیشو داخل سایتتون قرار داده بودین

    قانون جذب ثروت (استر هیکس )

    و بعد با شما آشنا شدم و کم کم فهمیدم این داستان از کجا داره آب میخوره …

    الانم چیز جدیدی نمیخوام بگم، همون مطلبی رو که شما با تمام محصولاتتون و فایل هاتون و حتی مسابقه هاتون

    میخواین که ما درکش کنیم رو میخوام بگم

    اینکه هرچه قدر بیشتر قانون رو درک میکنم (به هر موضوعی جوری نگاه کنید که احساس بهتری به شما بدهد)

    آخرش باز میرسم به توحید، اعتماد به رب و اطمینان قلبی به قدرتش که اون این یکی خواسته مو هم براحتی متجلی میکنه، پس نه ترسی هست و نه غمی.

    جواب سوال

    1:اول خدایی که من باورش دارم رو معرفی میکنم

    و اگر طبق عقاید کسی نبود لطفا احساستان بد نشود زیرا خداوند به همه آزادی داده و این تضاد و تنوع عقاید برای جهان مفید است و باعث رشدش میشود زیرا در

    یک نواختی رشد و گسترش و پیشرفتی نیست .

    2:و بعد میگم که من چگونه این خدا را باور کردم و نظرمو میگم

    1:در جهان فقط یک نیرو و یک قدرت وجود دارد

    یک نیروی خیر و هیچ نیروی شرّی وجود ندارد

    همان طور که یک منبع برای روشنایی وجود دارد

    و هیچ خورشیدی نیست که وقتی طلوع کند همه جا تاریک شود

    نه، منبعی برای تاریکی نیست

    وقتی جلوی نور خورشید را بگیری و پرده ها را بکشی آنوقت در غیاب نور خورشید همه جا تاریک میشود

    منبعی برای فقر

    برای بیماری

    برای تنفر نیست

    از طرف این نیرو جریانی از ثروت و خوشبختی به سمت همه ی ما جاری است

    فقر یعنی جلوی جریان ثروت گرفته شده

    بیماری یعنی جلوی جریان سلامتی گرفته شده

    تنفر یعنی جلوی جریان عشق گرفته شده

    و این نیرو یعنی همون خدایی که من میپرستم

    در اندیشه و فکر من

    در نیت من

    در تصمیم های من

    در اراده ی من حضور دارد

    و آنچه را که من در ذهنم پرورش داده ام را برایم

    متجلی میکند شکلش میدهد

    (.با توجه به نظرات ،متوجه شدم استاد عباسمنش در دوره ی راهنمای دستیابی به رویاها این مطلب رو به وضوح توضیح داده اند، من اون دوره رو هنوز ندارم ولی انشالله تهیه خواهم کرد تا به خودم ثابت کنم که من هم مسیرم درست است )

    توحید :

    فقط این نیرو قدرتشو داره که این خواسته هامو متجلی کنه

    فقط اون از درون سینه ی من آگاهه

    فقط اون راهنمای منه چون فقط او از ارتعاشات من خبر داره و با احساساتم بهم میگه

    فرکانسم چطوره؟

    دارم افکارمو به سمت خواسته ام هدایت میکنم

    یا دارم به سمت ناخواسته ام هدایت میکنم

    من دوبار باران و یک بار برف درخواست کردم و برایم نازل کرد

    شما بگید

    من باران میخواهم

    به چه کسی بگم؟ چه کسی میتونه برام چند ساعته باران نازل کنه؟

    به پدرم بگم میتونه؟

    به دوستام بگم؟

    به برترین دانشمند جهان استیون هاوکینگ بگم میتونه؟

    به رییس جمهور بگم میتونه؟

    بهش بگم ابرها رو بیار روی اصفهان؟ چی بگم؟

    به کی بگم؟

    به بظاهر قدرتمندترین فرد ایران و جهان بگم چی ؟

    درسته هیچکس چنین قدرتی ندارد

    بجز نیرویی که تمام جهانیان تسبیح گوی اویند و کل جهان رو داره مدیریت میکنه

    ??????

    در مورد سلامتی هم همینطور برای بیماری پوستیم هرچی دکتر پوست سراغ داشتم رفتم پیشش

    دریغ از ذره ای بهبود

    تا اینکه افکارمو هدایت کردم به این قدرت به این نیرو متصل شدم

    و آروم آروم مقاومت ها برداشته شد و پذیرای سلامتی شدم

    کسی رو برای اینکارو سراغ دارین؟

    بدون هیچ دارو بدون هیچ چیز دیگر و فقط با احساس خوب در بدن شما جریان پیدا کند و به شما سلامتی بدهد

    در بحث ثروت هم همینطوره

    اصلا در کل بحث رزق

    رزق :همه چیزه، ثروت، پول، سلامتی، عشق

    وقتی میگه من رزاقم

    برداشت من اینه که میگه

    ببین شکور من خیلی پولدارماااا از من بخواه چون خیلی هم وهابم و خیلی بخشنده.

    راهی که من رفتم برای باور پذیر تر شدن این باور :

    بحث قوانین الهی

    اینطوری نیست

    چون فردی ازش خبر نداره

    برای اون کار نمیکنه

    این قوانین مثل قانون جاذبه ی زمین

    همیشه در حال کاره

    چه بدونی چرا چطوری؟

    چه ندونی که چی هست اصلا

    واسه همین مردم بجز درصد کمی همواره ناآگاهانه دارند زندگی شونو خلق میکنند

    ناآگاهانه به ناخواسته هاشون توجه میکنند و اونها رو خلق میکنند (.و غمگین میشن و گریه میکنند)

    بعضی وقتا هم ناآگاهانه یه سری خواسته های کوچک رو خلق میکنند

    مثلا به یه غذا فکر کرده الان رفته خونه دیده همون غذا رو براش پختن

    بعد میگه امروز دلم همینو میخواست

    یه شادی کوچکی رو تجربه میکنه (شادی کمی)

    ولی من میخوام بگم بابا

    بخدا ما به این جهان اومدیم

    که :

    {{{{لذت آگاهانه خلق کردن رو تجربه کنیم }}}

    که شادیش اصلا قابل مقایسه نیست با ناآگاهانه خلق کردن

    اینو گفتم که بگم

    تنها راهی که من سراغ دارم برای باور پذیر تر کردن خدا و قدرتش در درونمان

    استفاده از قدرتش هست

    اول

    سه تا خواسته ی کوچک انتخاب کردم

    افکارمو هدایت کردم به سمتشون به این نیرو وصل شدم و خداوند برایم آنها را متجلی کرد

    سه تا کتاب

    که یکی از دوستام برام خرید و بهم هدیه داد..

    ببینید دستان خدا میان…

    و باید اون حس شادی اون لحظه رو تجربه کنید

    اون لذت آگاهانه خلق کردن خواسته ها

    اون لذت وصل شدن به این نیرو را

    و مدام بیشتر قدرتش را باور میکنید

    مدام خود به خود بیشتر ازش میخواین

    مدام ایمانتان به قدرتش بیشتر میشه

    مدام شادی خلق کردن رو تجربه میکنید

    بعد برین سراغ خواسته های کمی بزرگتر

    تنها راه باور پذیر شدن این نیرو و حتی این قوانین استفاده استفاده استفاده و عمل کردن هست

    چه کسی استفاده میکنه عمل میکنه؟ کسی که ایمان ایمان ایمان ایمان داره به قانون.

    چطوری ایمانمون رو بیشتر کنیم بخدا و قدرتش و قدرت افکار؟ با عمل عمل عمل و استفاده استفاده استفاده از قانون و تأیید تایید تایید تایید تایید اون آفرینش های کوچک کوچک

    و باز ایمان بیشتر میشه و باز بیشتر عمل میکنیم و باز…

    و این روند رو با عشق و لذت آگاهانه خلق کردن ادامه میدهیم

    بار اول نمیخواد یک گونی پول بخواهیم

    یه شاخه گل هدیه گرفتن را خلق کنید

    لذت آگاهانه خلق کردن را بچشید

    لذت وصل شدن به این نیرو را بچشید

    روند متجلی کردن خواسته هایتان را ببینید

    معنا و مفهوم اینکه استاد میگن، دستان خدا در راهند رو درک میکنید

    و آنوقت شما هم مثل من برای رسیدن به هر خواسته ی دیگری

    به خودتان میگویید

    آرامم و تسلیمم زیرا من میتوانم با هدایت افکارم

    به قدرتی وصل شوم که اورا می پرستم

    و برای آفرینش های بعدی از نیروی آفرینش های قبلی کمک میگیریم و ایمانمان را باز محکم میکنیم

    مثلا

    بلند فریاد خواهید زد که :

    من خدایی را میپرستم که برایم باران را متجلی کرد

    این یکی خواسته ام که براش یه اشاره است

    آنوقت با این فکر قدرت دهنده به این نیرو وصل میشم و میگوید :

    یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُون

     فقط به آن مى‌گوید: «باش» پس بى درنگ موجود مى‌شود.

    و این روند آفرینش من است

    افکارمو هدایت میکنم بهش وصل میشم و برایم متجلی میکند هر آنچه را که بخواهم

    واسه همینه که میگم

    من خدایی را میپرستم که باران را برایم متجلی کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
  9. -
    فرشاد ایرانی گفته:
    مدت عضویت: 3620 روز

    با سلام و درود فراوان خدمت استاد عزیز و تمامی دوستان خوبم

    ابتدا خداروشکر میکنم به خاطر همه نعماتی که بهمون داده. و خدارو بازهم هزاران بار سپاسگذارم که به ما اعضای خونواده عباس‌منش نعمتی بسیار بیشتر و متفاوت‌تر از بقیه داده و این نعمتم وجود استاد عزیزمون و همچنین شما دوستایه خوبه. استادی که واقعا چندین ساله معلممون تو همه زمینه‌ها بوده. خداروشکر میکنم که همه ما تو کلاسی هستیم که به سمت خوشبختی و سعادت داریم پیش میریم. تو این کلاس معلم فوق‌العاده‌ای مثه استاد عباس‌منش داریم. شاید تو کلاس هم شاگردای درس خون داشته باشیم هم درس نخون. ولی مهم اینه که هممون داریم در جهت درست حرکت میکنیم. خداروبه خاطر این نعمت ویژه سپاسگذارم.

    اما سوال استاد که گفتن باورتون چه باوری باشه راجبه خداوند که بتونه بهتون قدرت و ایمان و ارامش‌بده؟

    به نظر بنده خدارو باید تو همه حالات دید. شاید خیلی از دوستان بگن من خدارو خیلی مهربون میبینم و خیلی بخشنده. مثه این میمونه که بگید من پدر فلانی رو خیلی خوب میبینم. ولی مشکل اینجاس اون پدر من نیست. ما باید خدارو مال خودمون بدونیم. خدایی متفاوتر از خدای بقیه. خدایی که مال منه و من میبینمش شاید با خدایی که کس دیگه‌ای میبینه فرق کنه. قشنگیشم به اینه که هرکسی خدارو از منظر خودش میبینه.

    به نظر بنده نباید خدارو فقط تو یه حالت دید. شما وقتی حرفی دارید خدارو یه دوست دانا و خیلی عاقلتر از خودتون ببینید. دوستی که ه حرفتون گوش میده و از حرفاتون جوگیر نمیشه بلکه بهترین راهکارو همیشه بهتون میده. دلتون گرفته خداروکسی ببینید که فقط و فقط منتظره تو بری و درد دلاتو بهش بگی و اونم با اون حرفای جادوییش مثه همیشه اروم جونت بشه و حالت رو خوب کنه.

    وقتی میخواید یه کاری رو شروع کنید دیگه خدارو مثه اون دوست نبینید. مثه یه چیز قدرتمند ببینید. مثلا مثل رییس اداره و شرکتی که مسوول دادن مجوز برای اون کار شماست. خیلی راحت مدارکت رو بهش میدی. اونم مثه همیشه با اون لبخندی که رو لب داره نگات میکنه و میگه این مجوز باید کارای قانونیش طی بشه. قانونی که خودش گذاشته. بهت میگه برو کاراشو انجام بده منم بهت مجوز میدم و موفقیتت رو هم تضمین میکنم. بعدشم تو میای و باور و ایمانت رو که لازمه مجوز کارت هست رو تقویت میکنی و میری پیشش‌. اونم میگه برو اینکارو انجام بده که من موفقیتت رو تضمین میکنم.

    خدارو همیشه در قالب چیزی تصور کنید که میخواید. در قالب چیزی در حد اعلای اون خواستتون. مهربونی میخواید خدا مهربونه. سوال تخصصی میخواید اون جوابارو بلده. ارامش میخواید اون ارامش بخشه.

    ولی همیشه تو هر حالتی اونو نزدیک ببینید اونو قابل دسترس بدونید. ازش خواسته‌هاتون رو بخواید ازش مشورت بگیرید. نگید درخواست نمیکنم چون اون خودش ازن ظاهر و باطن ما خبر داره. شفاف هرچی که میخواید رو ازش درخواست کنید.

    من خودم یه باری که واقعا سر چن راهی مونده بودم و اعصابم خورد بود شرو کردم به گله و شکایت از خدا که خدا این چه وضعشه. چرا تو نیستی چرا جواب نمیدی خب.

    یهو مادرم با خواهرم داشتن حرف میزدن و یهو یه جمله‌ای گفتن که من جوابمو گرفتم. این جمله رو مامانم نگفت این خدا بود که در قالب اون حرفا بهم گفت. گفتش عزیز من وقتی تو ازم نخواستی چیزی وقتی تو نیومدی پیشم یه سوال از من بپرسی من چه جوری جواب سوالی رو بدم که تو هنوز نپرسیدی. اونموقع بود که هزاربار خدارو شکر کردم و گفتم خدایا تو چقد خوبی. با وجود همه چیزا بازم پشت سرمون ایستادی و منتظری ما فقط بپرسیم و بخوایم.

    این تجارب رو همه دوستان داشتن. اگه به این الهامات گوش کنید خدا همیشه باهاتونه.

    وقتی یه سوال هرچقدم مهم باشه دارید از خودش بپرسید. حتی راجبه قران. چرا راجبه قرآن سردرگم میشید. برید از خود اونی که اینارو گفته بپرسید. اینقد راحت جواب میده که خودتون شگفت‌زده میشید بخدا. با چشای خودتون میبیند واقعا چه معجزه‌ایهه اینکار‌.

    به نظر من خدا رفرنسه. خدا مرجعه. خدا همه چیزه. تا ما چی میخوایم باشه.

    بذارید اولین کسی که سوالاتتون رو ازش میپرسید همون خدا باشه. اون بهتون میگه چیکار کنید. اون بهتون میگه از کی کمک بگیرید اون بهتون میگه چه کتابی بخونید.

    من خودم ترجیح میدم به جای اینکه خودم بخوام شیوه حل مشکلاتم رو پیدا کنم اونو بسپارمش به اون اون برام جواباشو میده و خیلی شسته رفته در اختیارم میذاره.

    اینو بدونید اون عاشقتونه. ولی شمام باید دیوانه‌وار عاشقش باشید اونوقته که این رابطه دو طرفه بهترین رابطه دو طرفه زندگیتون میشه.

    اینا بیشتر تجارب خودم هستن واقعا. چیزایی که از خدا خواستم و اونم یه ادم رو بهم معرفی کرد به نام استاد عباسمنش که جوابامو بده. واقعا بعضی وقتا شگفت‌زده میشم. یه فایلی رو از استاد دانلود میکنم دقیقا همون چیزایی رو میگه که من میخوام. میگم خدایا مگه میشه. انگار اونی که حرف میزنه استاد خودش نیس. اونی که برا من حر

    ف میزنه خداس و از زبون کسی که واقعا قبولش دارم حرفاشو میزنه بهم.

    یکی از جمله‌هایی که واقعا خیلی وقتا تو همه شرایط با خودم میگم این بیت از سهراب سپهریه که میگه خدایی که همین نزدیکیست. لای آن شب‌بوها ای آن کاج بلند.

    شمام خداتون رو همیشه تو همین نزدیکی ببینید. اونوقته که اولین نفری که پیشش میرید همون خدای نزدیکتونه.

    از دوستان عزیزمم میخوام نظرات و تجاربشون رو بگن که واقعا به قول استاد این کامنتا برامون گنجینس.

    از خدا سپاسگذارم که مارو تو این فضا قرار داده و از استاد سپاسگذارم که نعمت بزرگ خداوند به همه ماهاست.

    براتون ایمان راسخ به خدای خودتون رو ارزو دارم که این کلید تمام خوبیهاست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 62 رای:
  10. -
    امید گفته:
    مدت عضویت: 3224 روز

    با سلام خدمت دوستان عزیزم

    من وقتی از خداوند خواسته ای دارم مثلا در رابطه با ثروت و پول از خداوند خواسته ای دارم، خداوند رو صاحب تمام ثروت ها و داریی های جهان میبینم و این طوری باورش میکنم ، وقتی این طوری خداوند و می بینم و باورش میکنم حس خیلی بهتری بهم میده و باعث میشه بهتر درکش کنم.یا مثلا خواسته ی عشق و روابط عالی از خداوند دارم ، با این باور نسبت به خداوند که عشق حقیقی هستش باعث میشه حس و حالم خیلی عالی تر بشه.

    در واقع نسبت به خداوند، به صفت ها و ویژگی هایی متناسب با اون خواسته و درخواستم از خداوند توجه میکنم.

    و یه باور خیلی مهمی که من نمیدونستم و متوجه اون شدم این بود که خداوند بیشتر از ما میخواد که ما موفق بشیم و با پیشرفت ما جهان هستی پیشرفت میکنه و وقتی این رو متوجه شدم خیلی مصمم تر شدم که خدا همه جوره پشت منه و از من میخواد که موفق بشم ،تو همه مراحل زندگیم.

    و یکی از صفت های خداوند که بهم خیلی آرامش و انرژی میده وهاب بودن خداوندِ.

    خوب ?دوستان برای همتون آرزوی شادی و سلامتی دارم?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 71 رای: