باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

4128 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی امجدیان گفته:
    مدت عضویت: 3475 روز

    به نام الله یکتا

    سلام و وقت بخیر خدمت دوستان عزیز و استاد گلم

    اول از همه میخوام در مورد یکی از دوستان هم کلاسی ام خاطره ای رو تعریف کنم بعد به سوال پاسخ میدهم . با اینکه دوست من به تیپ شخصیتی و این مسائل حرفی نمیزد ولی خیلی کارش رو توجیه میکرد و خیلی سوال میپرسید از بغیه در مورد دروس و نحوه امتحان و در مورد همه چی و روی اون افراد زیاد حساب میکرد خلاصه توی امتحان استاتیک که داشتیم این بنده خدا دیگه با پرس و جو زیاد فهمیده بود که یه کتابی هست توی کتابخانه دانشگاه استاد با دستخط خودش سوالاتی رو اونجا علامت گذاری کرده و در کل مهم هستند و رفت و با هزار فیلم اون کتاب رو آورد و توی اتاق گفت که پیداش کردم و خیلی خوشهالم بود ولی خب من اصلا رغبتی نشون ندادم که از اون کتاب استفاده کنم و گفتم من موفق میشم و فقط جزوه و کتاب خومو میخونم نمره خوبی رو میگیرم.این دوست ما دیگه چند روز مدام روی اون کتاب کار کرد و نهایتا رفتیم امتحان و اومدیم دیدم که ناراحته گفتم چیه گفت که سوال فلان رو نتونستم و از این حرفها دیدم رفت کتابه رو آورد و گفت که سوال فلان کپی همین سوال بود نتونستم حل کنم منم گفتم که الان ببینم جوابش چند شده دیدم دقیقا سوال همان و جواب همان که من نوشتم و در نهایت اون  دوست ما نمره قبولی گرفت و 10 شد ولی خب من نمره عالی رو از اون درس گرفتم و به نظرم علت اینکه دوست ما سردر گم شد و رفت سمتی که به موفقیتش کمک نکرد این بود که باور های اون مشکل داشتند و نه هیچ چیز دیگه ای

    ????نکته خیلی کلیدی و مهم دوستان اگر ما باور های نادرست در مورد خداوند و جهان هستی داشته باشیم اصلا مهم نیست که چقدر کار میکنیم اتوماتیک به سمتی میریم که اول از همه روی غیر خدا حساب کنیم و در نهایت سردر گم شویم . نتیجه فرکانسی خومون رو میبینیم نه چیز دیگه ای .

    اما سوال

    واقعا چه باور هایی رو میشه درخودمان ایجاد کنیم که با و جود احساس بهتر نسبت به خداوند برای ما موفقیت و ثروت و سلامتی و ایمان بیشتری رو به ارمغان بیاره ؟

    ?اولین نکته ای که باید به اون توجه کرد اینه که بیایم و به خداوند بلند مرتبه با چشمان مذهبی که یک عمر به خوراک ما داده اند نگاه نکیم . با اینکه احترام برای دین و مذهب قائلم ولی حقیقتا کمکی به باورهای من نکرده نگاه مذهبی، بغیر از اینکه خداوند رو پاسبانی نشون بده که منتظره تا من اعمال مذهبی ام رو انجام بدن بدم و در کل پاسخ قانع کننده ای رو ازش دریافت نکردم و نتیجه دیگری رو برای من نداشته و منظور من از این حرف کوبیدن هیچ چیز نیست بلکه خارج شدن از یک سری تعصبات هست که حقیقتا توی موفقیت و اصل حقیقت رو شناختن خیلی بی تاثیر هستند.

    ?بهترین و اولین باوری رو برای شناحت خدای متعال میشه ساخت اینه که ما نمیتونیم خداوند و قوانینش رو نادیده بگیریم یا آنها را فریب دهیم بلکه بایستی با شناخت بیشتر و هماهنگ شدن بیشتر با نیرویی که بر جهان حاکم است میشه به موفقیت ثروت و سلامتی و معنویات دست یافت.

    ?واقعا دوستان شناخت خداوند واقعی بدون هدایت خودش اصلا امکان نداره واقعا واقعا از ته دل و خالی از هر گونه نگاه دشرک آمیز از خود خداوند بخواید مثل حضرت ابراهیم که ما رو خود خداوند هدایت کند و خودش باور های درست رو سر راه ما قرار بدهد

    ?اصلی ترین و کلیدی ترین باور مهم در مورد خداوند اینه که خداوند رو با نگاه سیستمی ببینیم و نه هیچ چیز دیگری که سیستم دارای قوانینی هست و در جهت این سیستم بودن و نبودن در راستای قوانین آن دارای نتایج متفاوتی هست

    ????تمرین مهم برای درک نگاه سیستمی به خداوند مطالعه قرآن بدون تعصب های گذشته و باور های قبلی و به قصد پیدا کردن حقیقت یا به قول قرآن با این نگاه بیاد که اشتباهی رو دراون پیدا کنید کاملا آزاد از هر گونه باور قبلی.

    ?نکته خیلی مهم این است که خداوند مثل ماانسان نیست که احساسات داشته باشد برای درک این موضوع مطاله قران رومجدد پیشنهاد میکنم ببینید خداوند با چه مثالهای این باور رو داره ایجاد میکنه که احساساتی نمیشه بلکه خودش رو به عنوان سیستم هوشمند هستی معرفی میکنه … دوستان هیچ جای قران رو نداریم که خداوند با فردی یا قومی با  احساسات انسانی برخورد کرده باشد .

    ?قوانین خداوند در زمین که بدون تغییر و تحول هستند در قرآن با عنوان سنت های الهی آمده است.

    ?خداوند هیچ موقع برای هیچکس دلسوزی نمیکند برای امتحان این موضوع مثالهای قرآنی رو بخونید که خداوند به هیچکس ظلم نمیکند و اگر ما خواستار شرایط بهتری هستیم بایستی فرستاده های خود را به سمت خداوند که با عنوان فرکانس میشناسیم که در قرآن با عناوین بما کانو یعملون و بما کسبت ایدیهم  و …. آمده را تغییر دهیم تا نتایج تغییر کند .این موضوع را نیز در قرآن پیدا میکنید که کسانی با عوض کردن فرکانس خود از هدایت پروردگارعالم برخوردار شده اند.

    ? دوستان و همراهان عزیز یکی دیگر از باورهایی که بایستی ساخت این است که اعتقاد صد درصدی به خداوند داشته باشیم‌ که در هر موقعیتی و هر شرایطی بهترین ها رو برای ما رقم میزنه و اگر ما این بهترینها رو نمیبینیم مشکل از ماست و نه هیچ چیز دیگر و این باور باسیتی به گونه ای باشد که سراسر آرامش و ایمان رو برای ما به ارمغان بیاورد به گونه ای ه در مسائلی که پیش روی ما در زندگی هست این موارد رو به صورت عملی ببینیم و با وجود آمدن هر موردی چه‌ مورد علاقه ما باشد یا نه آن موهبت الهی رو ببینیم و به آن عمل‌ کنیم ونتیجه این دیدگاه رو میخاید بدونید حرف معروف استاد رو یاد آوری میکنیم احساس خوب برابر اتفاق خوب بله دوستان این نگاه احساس خوبی که ناشی از ایمان هست رو درمن و استادم زنده کرده و در شما هم همینطور جواب میدهد .

    نکته ای زپرو در مورد این باور بگم خیلی مشکل هست ایجاد کردن  آن اما به محض اینکه بخواید در زندگی خود آنرا اجرا کنید معجزات را  به وضوح میبینید .

    ???مورد بعدی که جزء قوانین ثابت جهان هست اینه که خداوند چیزی به نام پارتی بازی و این حرفها نداره اگر میگه با این قانون حس بهتری داشته باش تا اتفاقات بهتری رو تجربه کنی با هیچکی تعارف نداره مثال واضح اونم به مادر حضرت موسی میگه غمگین نشو که بچت رو به آب سپردی اگر غمگین بشی بچه رو دیگه نمی بینی یا اینکه به پیامبر اسلام میفرماید که غمگین نشو از اینکه به خداوند کفر میکنند عده ای ، اینها همگی به این معناست که خداون داره به کسانی که قراره خداوند رو برای بغیه بلاخره معرفی کنند میگه که با شما هم تعارفی ندارم همه مثل هم هستید اگر فرکانسی رو ارسال کنید همواره جواب همان است‌ و نه چیز دیگری.

    ??تمرین عملی برای درک این موضوع فقط پیشنهاد مطالعه داستانهای قرآنی رو دارم که واقعا قوی کننده ایمان ما در این‌مسیر میباشد.

    ???دوستان عزیز نتیجه عملی همین چند باور باعث میشه که مواب خیلی از سوالات رو در درون خودمون پیدا کنیم باعث میشه مثل اکثریت فکر نکنیم  و در نتیجه نتایج متفاوتی رو تجربه کنیم و شرایط و اتفاقاتی رو که در زندگی خودمون تجربه میکنیم حاصل افکار و فرکانس های خودمون بدونیم  و برای تغییر شرایط سریعا وارد عمل شویم و منتظر شانس و یا فرد خاصی نباشیم تا شرایط ما رو تغییر بدهد.???

    توجه داشته باشید که پیش نیاز ارسال این‌ فرکانس ها دائما راهنمایی خواستن از خداوند است چونکه داشتن این باور ها واقعا در طول گذشت زمان کمرنگ میشود و اگر بخوایم پایدار باشند باید با ایمان در یادآوری این باورها اقدام کنیم و لازمه ایمان داشتن یاری خواستن از خداوند است مثل حضرت ابراهیم که از خداوند میخاد که زنده شدن مرده ها رو ببینه و با اینکه به خداوند ایمان داشته ولی برای اینکه ایمان قوی تری رو داشته باشه از خداوند این چنین تقاضایی رو داشته پس بیاییم از خداون درخواست کنیم که ایمان ما رو نسبت به خودش بیشتر کنه .

    ???خبر خوش برای کسانی که واقعا با تمام وجود میخواهند به این آموزه ها عمل کنند : اول از همه از مرحله رحمان بودن خداوند به مرحله رحیم بودن خداوند که شامل رحمت عام و خاص میشود را تجربه میکنید.

    ?باور کنید دوستان راهی جز اینکه ما با این نیزوی حاکم بر جهان هماهنگ شویم وجود ندارد برای دستیابی به خوشبختی و ثروت و سلامتی و نهایت خوبی در دنیا و آخرت باید هماهنگ عمل کنیم با این جهان . فرض کنید که در ارکستی یه قطعه ای رو اجرا میکنند اگر یک نفر یه ساز بی ربط بزنه و با اونا هماهنگ نشه شاید اول بهش بگن مثلا هماهنگ شو و لی در صورت ادامه جایگزین اون رو پیدا میکنند حالا این مثال رو شما در غالب خداوند و این جهان هوشمند ببینید که ما در این دنیا قرار است ساز سلامتی و خوشبختی و ثروت و آرامش رو بزنیم حالا اگر ما خودمون این ساز رو نزنیم حتما یک فردی که لایق هست رو جهان جایگزین ما میکنه و نزارید این اتفاق بیفته ودر باور های محدود نمانید و حرکت کنید به قول قرآن رحمت و یاری خداوند نزدیک است.

    ??خبرخوش دیگر اینه که این قوانین همیشه ثابت بوده و خواهد بود و اصلا این قوانین در هر شرایطی که باشید فقط برای امتحان هم که شده اجرا کنید ببینید چقدر نعمت وارد زندگی شما میشه که اونها رو حتی نمیتونید بشمارید.

    باتوجه به اینکه جهان به فرکانسهای ما پاسخ  میدهد و این خود اصولی تغییر ناپذیر است برای تغییر فرکانسهای خود در مسیر خوشبختی چند پیشنهاد دارم برای اینکه به ایمان ما افزوده بشه و بهتر  عمل کنیم :

    ?اول از همه قبل از برخورد با هر فردی او را از خداوند بدانید ، بدانید که او از طرف رب العالمین برای شما پیامی دارد و  این پیام رو از او دریافت کنید با این نگاه با افراد برخورد کنید ببینید واقعا چطور پیام خداوند رو دریافت میکنید.

    ?برای غلبه بر یکسری از ترسها ببینید خداوند چگونه در طبیعت می آفریند ومیمیراند.

    ?این رو در نظر داشته باشید که خداوند برای همه  به یک اندازه نعمت وثروت میخاد و هیچیک از بندگانش برای او فرقی ندارند.

    ?همیشه به دنبال نشانه های قانون خداوند باشید و بدانید که خداوند آنها را به شما نشان خواهد داد.

    ?همیشه با خدای خودتون در مورد هرچی که دوست دارید صحبت کنید بزارید روزانه 60 هزار  رشته فکری که داریم از ذهن ما میگذره به صورت آگاهانه آنهارو خودمون انتخاب کنیم و زندگی خود را رقم بزنیم

    ?از راهنمایی های قرآن و پژوهش واقعی در زمینه قرانی غافل نشید که برای بنیادین کردن همه این باور ها لازمه اصلی کار هست واقعیت رو بخواید اگر به خودت زحمت پژوهش در قرآن رو ندی شاید یک نتیجه کوچکی داشته باشی در کار کردن این زمینه اما مطمئنا اون ایمانی که لازمه رو بدست نخواهی آورد.

    در پایان میخوام این نکته استاد رو متذکر بشم و اونم اینه که اون چیزی که بهت قدرت نمیده رو قبول نکن خالا میخاد یه فرد عادی گفته باشه یا کسی که تمام دنیا قبولش دارن اساس باور ضعیف کننده همان است و قابل تغییر نیست . این جهان شکل خاصی نداره و این خود باورهای ماست که به جهان شکل میده

    جهانتون زیبا و پر از انرژی دوستان خوبم

    همگی موفق و سربلند باشید.در پناه الله یکتا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
    • -
      حمید جاوید گفته:
      مدت عضویت: 3419 روز

      با سلام.

      دوست عزی شاکله تمام دیدگاهتون توحید عملی است که ب زیبایی ب زبان خودتون توضیح دادید

      و نکته بسیار خوب دیگه اشارتون ب درخواست دریافت راهنمایی و هدایت همیشگی از خداوند بود که واقعا هر بار با توجه ازش بخواهیم که هدایتمون کنه ب چند ساعت نمیکشه ک هربار ب ی طریقی جوابمون رو میده و هر بار ب شخصه من رو متحیر میکنه ک چقدر رحمتش، فضلش، وهابیتش ب من بی نهایته

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ابوالفضل اشرفی گفته:
      مدت عضویت: 2919 روز

      سلام دوست عزیز امیدوارم که حالتون خدایی باشه ?

      سپاسگزار خداوندم که آگاهی منو نسبت به خودش بیشتر میکنه

      بسیار عالی بود.

      آرزوی عشق الهی براتون دارم ? چراکه با عشق الهی به همه چیز میرسید.

      ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      علی یعقوبی گفته:
      مدت عضویت: 3926 روز

      ? دوستان و همراهان عزیز یکی دیگر از باورهایی که بایستی ساخت این است که اعتقاد صد درصدی به خداوند داشته باشیم‌ که در هر موقعیتی و هر شرایطی بهترین ها رو برای ما رقم میزنه و اگر ما این بهترینها رو نمیبینیم مشکل از ماست و نه هیچ چیز دیگر و این باور باسیتی به گونه ای باشد که سراسر آرامش و ایمان رو برای ما به ارمغان بیاورد به گونه ای ه در مسائلی که پیش روی ما در زندگی هست این موارد رو به صورت عملی ببینیم و با وجود آمدن هر موردی چه‌ مورد علاقه ما باشد یا نه آن موهبت الهی رو ببینیم و به آن عمل‌ کنیم ونتیجه این دیدگاه رو میخاید بدونید حرف معروف استاد رو یاد آوری میکنیم احساس خوب برابر اتفاق خوب بله دوستان این نگاه احساس خوبی که ناشی از ایمان هست رو درمن و استادم زنده کرده و در شما هم همینطور جواب میدهد .

      جمله زیبایی بود و منو به فکر فرو برد

      ممنونم از شما آقای امجدیان

      موفق و سعادتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      تعهد تغییر گفته:
      مدت عضویت: 3045 روز

      عالی بود

      مخصوصا

      ????نکته خیلی کلیدی و مهم دوستان اگر ما باور های نادرست در مورد خداوند و جهان هستی داشته باشیم اصلا مهم نیست که چقدر کار میکنیم اتوماتیک به سمتی میریم که اول از همه روی غیر خدا حساب کنیم و در نهایت سردر گم شویم . نتیجه فرکانسی خومون رو میبینیم نه چیز دیگه ای .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    سلماز اسکندرلو گفته:
    مدت عضویت: 3748 روز

    سلام دوستان عزیزم

    استاد سوالی جالب و همچنین فوق العاده مهم رو عنوان کردن.چون تا وقتی با خدای خودت به یک تعامل خوب نرسی قطعا هیچ کدوم از راه کارهای موجود نمیتونن زندگی مارو عوض کنن. خدا در درون ماست در عمیق ترین نقطه وجودمون که حالا میشه گفت در روح ما یا هرکس تعبیر خودشو داشته باشه. و تا وقتی ما با درون خودمون دوست نباشیم و به آرامش نرسیده باشیم در زندگی نمیتونیم ادعا کنترل کامل رو داشته باشیم.

    یکی از بهترین و عالی ترینننننننن اتفاق های زندگی من همین شناخت نسبت به خدا بود که به لطف آموزش های استاد عباسمنش به وجود اومد. ما همگی از بچه گی با بمباران فکری نسبت به خدا بزرگ شدیم و خدارو برای ما یک موجود که احساسات انسانی داره معرفی کردن. و همین باور احساسی بودن خدا زندگی منو به چالش کشیده بود. چون خدا مهمترین موجود در زندگیم بود که قرار بود یک روز در محضرش مورد قضاوت دربیام مدام در زندگیم و هر کاری که میکردم ذهنم و حواسم به این بود که خدا الان درباره من چی فکر میکنه خدا درباره من چه قضاوتی میکنه ،آیا الان برام گناه نوشت،آیا ثواب کردم،آیا ناراحتش کردم؛وای قهر نکنه،وای قهر خدا نگیره منو،وای تلافی نکنه،وای چوب خدا صدا نداره،وای آزمایش نکنه منو،وای نکنه دوستم نداشته باشه،وای نسبت به من عدالت درست نداشته،وای حواسش به من نیست،جواب کار بدمو با بدی نده،وای چون فلان چیز رو دوست دارم ازم نگیره،وای الان کارهامو داره میبینه چه فکری درباره من میکنه……………………… و خیلییی باورهای محدود کننده و در عین حال عام که خوب درصد بالاییی از انسان ها متاسفانه این باورهارو درباره خداوند دارن.و همه ریشه از باور احساسی بودن خداوند میاد. همه ما هم این باورهارو قبلا تجربه کردیم و میدونید چه حس بدی داره. چون حس اینکه کسی داره مدام شمارو قضاوت م میکنه خیلیی خیلیی عذاب آور هست به خصوص براب افرادی که در خانواده مذهبی بزرگ شدن و این مساله ریشه عمیق تر در وجود اونها داره.مدام فکر این هستی خدا ناراحت نشه و الان راجبت چی فکر میکنه. خوب من روزی با این سایت آشنا شدم و در روند آموزش های استاد خدارو بیشتر شناختم همیشه در درونم یک سوال بزرگ داشتم که اگه خدا اینطوری فکر میکنه چه فرقی با ما داره ،خدا برم سوال شده بود. در روند آموزش های استاد فهمیدم خدا خیلیییییییی فراتر از چیزی هست که به ما گفتن و بزرگ ترین برقش با انسان غیر احساسی بودن خدا هست.این بهتریننننن باور زندگیم بود که منو به آرامش عالی رسوند و ازون بالاتر باور این بود که خدا قوانینی داره که کاملا ثابت و برای همه یکی هست و حتی یک نوک سوزن این قانون برای کسی فرق نداره. همه جهان در مقابل این قانون یکی هستن. و وقتی به این باور رسیدم درونم آروم شد و وقتی درونم آروم شد سراغ شناخت قوانین و چگونگی اجرای اونها در جهان رفتم. و برای همین میگم تا وقتی خدا نشناختین و درکش نکردین قوانینش هم نخواهید فهمید و وقتی قوانین رو متوجه نشید براتون هیچ معنی نداره. خدا در باور انرژی هست که منبع تمام جهانه و ما و همه جهان از این منبع خلق شدیم خدا هیچ احساسی نداره و دنیا طبق قوانین از قبل وضع شده خداوند هدایت میشه که همه این قوانین برای همه ثابت هست و به هیچ زمان و مکانی مربورط نمیشه . طبق قانون پایستگی انرژی. و درون مایع قانون خداوند در جهان هم یه چرخه زیبا هست که من به باور مطلق نسبت به اون رسیدم(طبق تمام اتفاق های این سه سال که وارد این سایت شدم و زندگی خودمو در هر حالت در آزمون خطلا قرار دادم البته بعضی جاها از دستم در رفته در کا نتیجه هارو دیدم و به این باور رسیدم). این چرخه زیبا فقط یک چیزه * ورودی خوب —->احساس خوب به وجود میاره—->احساس خوب اتفاق های خوب به وجود میاره——-> اتفاق های خوب باورهای خوب رو تقویت میکنه تا جای که باور مطلق میشن. البته این چرخه رو مدام باید انجام داد و حواسمون به ورودی که پایه اصلی چرخه هست باید باشه چون خیلی لیز و سر هست ممکمه از دست هی سر بخوره و به سمتی بره که باید احساس بد ووو بهم خوردن چرخه بشه.

    توضیحی که دادم نتایج تمام این سه سال من هست. خدا الان دوست من هست نه موجودی که ازش بترسم یا باهاش غریبه باشم یا نگران جهنم و بهشتش باشم.خدا خودش بهشت هست، زندگی خودش بهشت هست ، فقط باید طبق قوانینش جلو بری. خدا دادگاهی نداره چون قوانین خودشون نتیجه رو نشون میدن خوب جلو رفته باشی نتیجه خوبه بد جلو رفته باشی نتیجه بد هست دیگه نیازی به دادگاهی نیست. خود قوانین هم مبحثی هست که استاد در فایل های مختلف و در جنبه های مختلف زندگی چه در ثروت چه در روابط چه در کار و…….در موردشون توضیح داده و چون مبحث طولانی هست اینجا دیگه جا نداره که درباره قوانین صحبت بشه.

    فقط این چرخه مهم یادتون نره.

    ورودی خوب—->احساس خوب——->اتفاق خوب——-> باورهای خوب (این چرخه هی میچرخه باورها هی قوی میشه و ورودیهای قوی تر رو به وجود میاره )

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 50 رای:
  3. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 3263 روز

    ادامه پست قبلی

    _

    .

    ////////// ? چند خط عاشقانه با خدا ? /////////// :

    .

    ? پیشنهاد : موزیک بی کلام مورد علاقه ات رو پلی کن و در آرامش و عشق الهی متن رو بخون

    .

    .

    بعضی وقت ها با خدا تنها بنشین و شروع کن با خدا صحبت کردن

    بعضی وقت از این هیاهو و هیجان دست بکش و خلوت کن

    و به خدا بگو از تو ممنونیم برای همه ی چیز هایی که بخشیدی

    خدایا ممنونم که میبینم

    خدایا ، ممنونم که نفس میکشم

    خدایا ، من رنگ ها رو میبینم

    خدایا ، به خودت قسم من خیلی خوشحالم

    خدایا ، به جلالت قسم من میتوانم راه بروم

    خدایا ، من عاشقانه ها رو میشنوم

    .

    بعضی وقت ها سرت رو بذار رو شونه خدا و آرام آرام اشک بریز و خودت رو خالی کن

    اشک نشان افتخار و پاکی وجودت است پس به خودت افتخار کن

    خدا خوب پناهیه …

    از همه ببرید و از خدا بخواهید ،

    وقتی از خدا میخواهید چه کس میتواند جلوی روحی را که اراده کرده است بگیرد و زمین بزند …

    برای یک بار هم شده به خودت احترام بذار به خدایی که درونت نبض میزند

    به بغضت فشرده شده در گلویم و گلویت

    خدا بی تابانه عاشق ماست

    .

    ? لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ ﴿53 _ الزمر﴾ ?

    (( خدایا بی نهایت بار به من لبخند زدی که سرم را بالا بگیرم ، خودت گفتی نا امید مباش ،

    روی حرفت یک دنیا حساب باز کردم ، میدانم تو روی قولت میمانی و چه خوش پیمانیست وقتی با خدا میبندی و طرف حسابت خداست))

    .

    خدایی که بی تابانه دست محبت سوی تو گرفته و عاشقانه نوازشت میکند

    به خدا بگید که خدایا ما از همه بریدیم و فقط تویی که زندگی ما رو زیر و رو میکنی

    و شروع کن با همین ته صدای خش دار از رویاهایت با خدا حرف زدن

    گرمی دستانش را احساس میکنی که نمیخواهد اشکت را ببیند ؟؟؟

    دیدی چقدر عاشقانه در آغوشت گرفت و مادرانه و پدرانه و همسرانه و کودکانه برایت عاشق شد؟؟؟

    خدا خالق من و توست

    خدا خالق تک تک رویاهای من و توست

    وقتی رویاییی در ذهنت شکل میگیرد خدا اون رو میخواد برات محقق کنه

    با خدا دوست شو

    با خدا صمییمی باش

    خیلی راحت و خیلی صمیمی

    از خدا زیاد بخواه

    از خدا بزرگ بخواه

    این لحظه یک نشانه است

    نشانه ها رو جدی بگیر

    خدا از راه های مختلف با من و تو صحبت میکنه

    همین لحظه ، لحظه ایست که ورق زندگیت برگشته

    تو خودت هم متوجه نیستی چقدر عاشقانه خدای درونت بی تاب رشد و قدر کشیدن توست

    من هزاران بار تضمین میکنم

    اگر با خدا ببندی ، خدا آنچنان به تو اوج و عظمت میده که همه متحیر میمونن

    خدایا به عزت و جلال و شکوهت و به تنهاییت قسمت میدهم که یگانه رویاهی کسی که این متن را با عشق تو خواند را برآورده نمایی…

    آنچنانی که با مشیت تو هماهنگ باشد.

    خداوند میخواهد تو را تا ابد جاوید ببیند.میخواهد تو را فرمانروای خلقتش ببیند.

    برخیزو قیامتی به پا کن تا عمق تاریخ نسلت .

    امروز یک نشانه است برای تویی که زندگیت را رها کرده ای.

    برای تویی که همه چیز را به آخر رسیده می بینی.

    امروز شروع دوباره است .برای انسانیت ، برای سرزمینت ، گیسوان سپید مادرت ، قد خمیده پدرت ، برای رنجهای همسرت برای آینده فرزندت ..

    برخیز و به آغوش آتش برو…

    خداوند برایت آنجا گلستان میکند ، وقتی میبیند تو عاشقانه رویاهایت سر میدهی..

    خدا برایت بهشت را در زمین فرش راه نسلت میکند وقتی میبند تو عاشقانه جان میدهی برای رؤیاهایت.

    من مخلوق تضمین میکنم.ببین خدایت چه میکند

    .

    ? إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ ?

    ((خدا عاشقه ، پایه اس ، رفیقه ، ماندگار و همیشگیه اگر عاشقش باشیم و انرژیش رو درک کنیم ، همین ))

    .

    وعده ی خدا این است:

    “دستانت را به من بده…

    تا فتح کنی دنیا را…

    و ممکن کنی،ناممکن ها را…

    و بدست بیاوری…

    دست نیافتنی ها را…”

    پس خود را به خدا بسپار…

    تا بیداری ات آرام شود ، همچون خواب…

    خوابت شیرین شود،چون رویا…

    رویاهایت قابل لمس شوند،چون واقعیت…

    و واقیعتهای زندگی ات زیبا شوند ، چون

    آرامش…

    و آرامشت از جنس عشق شود،چون خدا…

    و خدا همراهت شود ، مثل همیشه…

    از همیشه…

    تا همیشه…

    .

    ? چه بگویم که وصفش در کلام بگنجد……

    خالقم چطور تو را توصیف کنم که نه در قعر آسمانی در چهار دیوا رکعبه ، خدای من تو در من نبض میزنی چطور فریادت نزنم

    پر از سوکتم که فریادش تویی ، نبض مهربانی قلبم تویی

    جان میبخشی از جام جانت و قدح قدح عاشقان را به شور و الهام میهمانی میکنی…

    کجا رفته بودی که از رد تو یک رویای عاشق با من نماند

    پر شدم از خستگی و نا امیدی اما در خواب بر قلبم بوسه زدی و شرحه شرحه ام کردی

    مرا به جامی خصوصی میهمان کردی … جام عشق ناب

    برمن خواندی دوریت را چگونه تاب بیاورم به من گفتی مگر می شود کسی با خودش هم قهر کند؟

    گفتی از من دور نکش ، تو به سوی من باز میگردی، مال منی، هنر منی ،عشق منی با من مهربان بمان

    خدای عزیزم چه حسی بهتر از اینکه که همین الان تو اشکامو میبینی و نوازشم میکنی

    خدایا اگر آن روز تکه ای از زندگی را به من نمیبخشیدی الان تکه ای پارچه ی عروسکی بودم که احساس ندارد که تو را

    به این وسعت درک نمیکند

    حالا روی زمینت تو خنده های و گریه هام میتوانی احساس من را هرشب ببینی

    ?آموخته ام مرگ با فراموشی تو می آید نه با پیری

    ?آموخته ام برای شکست تاریکی حتی یک پرتو نور هم کافیست ، تو باشی جهانم روشن است

    ?آموخته ام که هیچ سرنوشتی برای من از قبل نوشته نشده و من بی تابانه در پی تو در خودم گم شدم…

    ?آموخته ام فقط زمانی میتوانم از بالا به کسی نگاه کنم که بخواهم دست یاری به سویش دراز کنم

    ?آموخته ام من برای این آمدم که تجلی تو باشم تا حالم خوب باشد تا حالت با وجود من آگاه آسوده باشد.

    ?آموخته ام باید آن چیزی را بگویم که حس میکنم و آن چیزی را عمل کنم که تو در اندیشه ام میگذاری …

    ?آموخته با همگان به سر شود بی تو به سر نشود

    ?آموخته ام در من هر آنچه آگاهی لازم دارم وجود دارد این من هستم که راه حل تمام مشکلات هستم

    ?آموخته ام وقتی تسلیم می شوم که به تو ایمان نداشته باشم آموختم زمانی میمیرم که تو از من نا امید شوی

    ?آموخته ام تا وقتی هر 3 ثانیه نوزادی به دنیا می آید ، همیشه فردایی هست ، آموخته ام این یعنی از ما و آفرینشت

    نا امید نیستی یعنی به مجزه ی انسان یقین داری…

    ?آموخته ام که هیچ کس مرا به خاطر احساس و افکار پنهانم به خاطر نمی آورد ، پس سکوتم را در برابر همگان شکستم و

    عاشقانه گفتم وستشان دارم چون برایم ارزشمند هستند چون روح تو را در کالبد دارند

    ?آموخته ام من آمده ام که تو را به جهانیان معرفی کنم و به جهانیا ن ثابت کنم هر کسی می تواند به رویا هایی که دارد برسد

    چون جهان خدای مهربانم با قوانین ثابت هدایت می شود

    ?آموخته ام باید همیشه بگویم خدایا دوستت دارم برای هر چه که فهمیدم و بخشیدی ، هر چیزی که ثبتش کردی و در زمان درست

    میبخشی و هر آنچه که بخشیدی و نارضایتی کردم و هیچ وقت متوجه رحمتش نشدم

    ?آموخته ام تو همانی که من باورش کردم تو را باید در نشانه هایت جستجو کنم چون هر جا هستی و در هیچ کجا نیستی

    .

    ? خواستم بگویم خدا ، نوازش مادرم است که دستان پینه بسته ی پدرم را دیدم

    ? خواستم بگویم خدا صدای گریه ی نوزاد است که خنده ی پیر مرد را دیدم

    ? خواستم بگویم خدا در دستانیست که میبخشد که قلب هایی را دیدم که با فرسنگ ها فاصله همدیگر را حس میکنند

    ? خواستم بگویم خدا در خانه ی فقیران است که آسایش و آرامش و بخشندگی ثروتمندانت را دیدم

    ? خواستم بگویم خدا د آسمانهاست که ضربان قلبم مرا از جا کند و تو را در خود دیدم

    ? خواستم بگویم خدا برای مسلمانهاست که در کتابت دید م همه را انس خطاب کردی و تو را تواب دیدم

    ? خواستم بگویم خدا برای من است که جمعیتی را دیدم که اگر یاد تو نباشد همین الان ابراهیم وار همه چیزشان برایت میبخشند

    ? خواستم بگویم تو اینی و آنی که خودت را دیدم…

    خدایا تو در همه چیز هستی …

    تو تک تک ذرات هستی ، هستی …

    تو جوهره ی آفرینشی

    خدایا سپاس گزارم آن لطفی از تو هستم که نهایت ندارد.

    .

    .

    .

    _

    ??? #داستان : خدا همه جا هست و همیشه خیر مطلق میماند

    مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت.

    آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردندوقتی به موضوع خدا رسید

    آرایشگر گفت:

    من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.

    مشتری پرسید:

    چرا باور نمی کنی؟

    آرایشگر جواب داد:

    کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟

    شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟

    اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟

    نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.

    مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست

    جر و بحث کند.

    آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید

    با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.

    مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:

    میدونی چیه!

    به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.

    آرایشگر گفت:

    چرا چنین حرفی میزنی؟

    من اینجا هستم. من آرایشگرم.

    همین الان موهای تو را کوتاه کردم.

    مشتری با اعتراض گفت:

    نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و

    کثیفو ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.

    آرایشگر گفت:

    آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.

    مشتری تاکید کرد:

    دقیقا نکته همین است.

    خدا وجود دارد.

    فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند.

    _

    خدایا عاشقتم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 51 رای:
    • -
      زهره جبار گفته:
      مدت عضویت: 3042 روز

      با عرض سلام خدمت همه عزیزان و همچنین استاد گرامی:

      جناب آقای همتی سخن از دل ما گفتید. با خواندن مطلبتون واقعا لذت بردم گرچه تمام وقت به پهنای صورتم اشک ریختم و خواندم ولی هم اکنون احساس سبکبالی و پرواز دارم. افرین به شما که اینگونه قلم را هدایت کردید و انچه باید گفته میشد را گفتید.جناب استاد عباس منش واقعا زبانم قاصر هست و نمیدانم چگونه از شما بخاطر عنوان این مسابقه تشکر کنم اگرچه حسی از درونم میگیه که این هم یه الهام الهی بوده تا عزیزان و اعضا این سایت لب به سخن بگشایند و با خدای خودشون راحتتر حرف بزنن و به یه آ رامش الهی برسند.تشکر از شما جناب همتی و استاد گرامی.

      در پناه ایزد یکتا شاد و سلامت و امیدوارم از برندگان مسابقه باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زینت چهارپاشلو گفته:
      مدت عضویت: 2869 روز

      سلام و درود خداوند بر شما

      به جرات میتونم بگم خدا را میشه توی این پیامها که هر کدومشون از دلهایی که خدا را به گونه ای احساس کردند ، باور کرد من خدا را از خوندن این پیامهای زیبا باور کردم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • ناشناس گفته:
        مدت عضویت: 3263 روز

        زینت چهارپاشلو عزیزم

        سلام و سپاس گزارم از اینکه متن را عاشقانه و با آؤامش مطالعه کردی

        از تایید کلامت لذت بردم خوش قلب

        شما در مسیر درستی قرار داری و بی شک از آن لذت میبری

        مهر الهی ارزانی وجود ارزشمندت بانو

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • ناشناس گفته:
        مدت عضویت: 3263 روز

        آذین عزیزم ، آسمان محبت

        سلام و سپاس

        چقدر لذت میبرم وقتی در این کوچه های عشق کنار شما مهرورزان قدم میزنم

        خدا همینجاست ، از آرامشش درکش میکنم

        بی شک شما از بندگان خوب خدایید که اینچنان عاشقانه توصیفاتش را درک میکنید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • ناشناس گفته:
        مدت عضویت: 3263 روز

        محمد مردانی عزیزم

        تایید کلامت مرا جان میدهد و خدایی تر میشوم

        چقدر زیبا با من همراه شدید و عاشقانه گلواژه وار خدا را ستودیدم

        سپاس گزارم از مهرت که رنگ و بوی خدا را دارد

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سمیه نوشادی گفته:
      مدت عضویت: 2868 روز

      عااااااشق این نوشته شدم. ازت خییییییییییییییلی ممنون آقای امیرخان. بابت حال خوشی که دادی. الهی همیشه حالت خوب باشه. از اعماق قلبم سپاس میگم خدا رو که تو زمان محدودی که داشتم دیدگاه و نوشته شما رو برای خوندن واسم فراهم کرد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • ناشناس گفته:
        مدت عضویت: 3263 روز

        سمیه نوشادی خوش قلب ، آسمان مهربانی

        سلام و سپاس از تک لحظاتی که با من همنوا شدی…

        چقدر آرزو ی قشنگی ، چقدر خوب بخشندگی و مهر را میگسترانید..

        مهر الهی در وجود شما موج میزند ، با مهرش قرین باشید

        پاینده و پیروز بمانید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مهدی نوری گفته:
      مدت عضویت: 3541 روز

      ???? سلام دوست عزیز و مهربان من ?????

      ??? امیدوارم حالت خیلی خیلی خیلی خیلی عالی باشه???

      قسمت دوم همین متن هم تمام شدن و نمیدانی چه عاشقانه بود این تن ها حقیقتا خدارا میتوان از بین همین جملات پیدا کرد جملاتی که خود خدا این ها را نوشته اند

      خدایا از تو سپاسگذارم که با یکی از دستان بزرگت میخوای ما را به خودت نزدیک کنی

      ???? میسپارمت به آغوش عاشق پروردگار ????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • ناشناس گفته:
        مدت عضویت: 3263 روز

        مهدی نوری خوش قلب ، آسمان عشق

        سلام و سپاس

        تلالو مهر و عشق خدا در تایید کلامت هویداست مهربان

        از اینکه این مهر را میبخشی و به گسترش زیبایی کمک میکنی سپاس گزارم

        آرزوی قشنگت مرا جان میدهد

        آرامش خدایی ارزانی وجود ارزشمندت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ابوالفضل گفته:
      مدت عضویت: 3985 روز

      به نظرتون میلیون ها نفری که سالانه بخاطر سرطان جان میدهند به خدا رجوع نکرده اند؟

      به نطرتون انسانهای بسیاری که مجبور به تن فروشی و خم شدن در برابر انسانهای دیگر شدنذ قبلش به خدا رجوع نکردند؟

      به نظرتون خودروهای بسیاری سرنشینان خود را به کام مرگ نبردند؟ در حالی که در آن ماشین کتاب خدا بود. و همیشه قبلش از خدا سلامتی رو در اون سفر میخاستن و بسیار رجوع کردن به خدا؟

      اون شخص ژولیده و مو بلند هم که به آرایشگر رجوع نکرد بخاطر این بود که بارها به آرایش گرهای زیادی رجوع کرد و دید کارشو راه ننداختن و فهمید خودمو الاف نکنم باز به ی آرایشگر دیگه رجوع کنم.

      این که خدا وجود نداره شکی درونش نیست. همه ما و شما و خود استاد عباس منش میدونیم که خدا ساخته دست بشره و شاید بتوان با این اصطلاح خدا مفاهیم را بهتر فهماند.

      امیدوارم قابل اشتراک گذاری باشه و منافع استاد رو در خطر قرار نده.

      همین واژه خدا و و اژه ایمان قوی باعث بسیاری از شرهای این جهانع. داعش به خدای خودش مینازه و به ایمان فوق العادع قویش. به نظرم با ایمان ترین انسانهای جهان همین داعش هست که باید الگوی همه بشه.

      آیا هزاران انسان قبل بریده شدن سرشون به خدا رجوع نکردند؟ ولی میبینیم که خدای داعش بهتر توانست آن داعشی را به خاسته خودش برسونه.

      به خودتون جرات بدید بی خدا و بی دین زندگی کردن را امتحان کنید و از خرافات خارج شوید. و از دو فاکتور علم و انسانیت بهره بررید. بسیار بهتر و سریعتر میتوان موفق شد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • ناشناس گفته:
        مدت عضویت: 3263 روز

        احسان املایی عزیزم ، سلام و سپاس از اینکه زمان گذاشتی و نظرت رو نوشتی

        چقدر جملات آشنایی رو بیان کردی و چقدر با این جملات ، در چند سال گذشته آشنا بودم

        واقعا برام جالبه ما با تفاوت افکارمون همچنان به هم مهرورزی و محبت داریم

        به وضوح حس شما رو از بیان جملات بالا درک میکنم مطمئن هستم کامنت گذاشتن شما زیر این پست هم اتفاقی نیست…

        یک پیشنهاد دوستانه از سقراط : یک بار برای میشه به دانسته هایت شک کن و با قلبت حس کن…

        و یک با دیگر متن مرا بخوان

        به وجودت قسم ، تو درمسیر درستی و هیچ کس تقلا نمیکند که جهانیان خدا شناس شوند اما…

        تو از خودت بپرس از رد وجود خدا چه چیزی به دست آوردم ؟

        قلبت از عشق سرشار هنرمند

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      امیر دیبا گفته:
      مدت عضویت: 3027 روز

      آقای همتی ممنونم از اینکه این همه با عشق وقت گذاشتی و دیدگاه واقعا تاثیر گزاری رو به اشتراک گذاشتی… امیدوارم که هر کجا و در هر لحظه وجودمان سرشار از خدای درونمان شود… س‍پاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    منصوره علوی گفته:
    مدت عضویت: 1955 روز

    باسلام به استادعزیزومریم دوست داشتنی و دوستان عزیزم

    خداوندهمه چیز می‌شود همه کس را به قدر اعتقاد به قدر پاکی دل به قدر طهارت روح

    من از زمانیکه دارم روی باورهام کارمیکنم خدارو در تک تک لحظاتم میبینم ‌و همش به خودم میگم مدتیه خدا همه کارهاش رو رها کرده و همه حواسشو به من داده

    چندروزیه اومدم شمال ویه تکه زمین دارم که توش چند تا درخت پرتقاله با همسر جان رفتیم وپرتقالها رو چیدیم ومن به همسرم گفتم دوس داشتم نارنگی هم میچیدیم به خداوندی خدا زمین کنارمون نارنگی داشت و امروز صاحبش اومد گفت میخوایم درختا رو قطع کنیم و به ما گفت اگه شما میخواین نارنگی هاشو بردارین من واقعا مونده بودم که چه سریع خواسته من جواب داده شد وباز مطمعن شدم که خداهمه کاراشو رها کرده و میخوادببینه من چه خواسته ای دارم و انجامش بده خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    وماباید ایمان ویقین واطمینان داشته باشیم که نیرویی این جهان رو هدایت میکنه ومارو به خواسته هامون هدایت میکنه فقط باید باور باورباورکنیم

    و این نتیجه ۱۰۲ روز کارکردن روی باورهام وبابت همین نتایج کوچیک هزاران بار خداروشکر میکنم و اینکه میگم ۱۰۲ روز کارکردن چون برای من یک ثانیه این روزهایی که داره میگذره خیلی با ارزشه و قدرشو میدونم و من یه نوزاد ۱۰۲ روزه هستم که دارم تکاملم رو طی میکنم و لذت میبرم ازاین مسیر الهی وخدایی

    من عاشق این قوانین حاکم بر جهان هستی شدم و استاد عزیز ومریم عزیز تلاشم رو میکنم که دانشجوی خوبی باشم

    درپناه خداوند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 50 رای:
    • -
      زینب سلمان زاده گفته:
      مدت عضویت: 2588 روز

      بنام خدایی که بشـــــــدت کافیست

      منصوره جان سلــــــام😘😍

      بـــــه بــــــه چه نارنگی هایی، چقدر خوردنشون میچسبه😋

      خدای من شـــــکرت که ما خالق زندگی مون هستیم، چه احساس بی نظیریه وقتی آگاهانه روی خودمون کار می کنیم؛ ما فقط کافیه روی خودمون کار کنیم، دیگه بقیه اش اصلا به ما ربطی نداره چون خدا کارش رو خــــــیلی خوب بلده

      وقتی ما روی خودمون و رشد باورهامون متمرکز میشیم خیلی راحت هدایت میشیم به بی نهایت ها از نعمتها و زیبایی ها و ثروتها

      نارنگی ها رو گفتید یاد تجربه همین امروزم افتادم که قبلش هم چندین بار اتفاق افتاده بود، یه ناراحتی و بحث کوچولو تو خونه مون پیش اومد ولی من نبودم که ببینم درحالیکه یه خورده دودل بودم که امروز برم خونه خواهرم یا بمونم کارهام رو بکنم ولی یه حسی بهم گفت برو و با خواهرزاده ات امروزت رو بگذرون،وقتی برگشتم بی بی ام که خونه مون هست واسم تعریف کرد راستی صبح بودی زینب اون یکی مادربزرگت اومد یه فیلم حسابی بازی کرد واسمون و رفت ؟؟

      بهش گفتم نه خدا روشکر نبودم 😂😝

      خدایا شکرت که تو مدار بی نهایت زیبایی ها و نعمتها و ثروتها هستیم، برای آگاهی هایی که نوش جان میکنیم و بهشون عمل میکنیم، برای خالق زندگی خودمون بودن

      منصوره جون هر لحظه ات توحیدی تر و ثروتمندتر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    سهیل محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2221 روز

    سلام ب تک تک دوستان و هم فرکانسی ها و ی سلام خاص ب استاد عباس منش

    انشالله ک حالتون عالیه عالی باشه

    خداوند همه چیز می شه برات راه گشاه مشکلات،ارامش ذهن،عشق،صلاح و ارامش،دوست خوب، هدایت گر در هر لحظه زندگی

    من حدود ی ساله امدم تو این سایت و ب صورت پراکنده فعالیت می کنم ولی بازم الان ک می بینم با ی سال پیشم کلی فرق دارم من تا حالا محصولی رو تهیه نکردم و از محصولات رایگان استفاده می کنم

    کلی افسردگی داشتم دیگه واقعا امیدم از همه جا بریده بود وهمش تو خودم بودم نا ارام پریشان اعتماد ب نفسم پایین بود و همش با خودم تنها و کل دلخوشی زندگیم سیگار کشیدن بود دو سه تا رفیقم ک داشتم اونا هم حال شون از منم بدتر بود

    و ب شدت احساس گناه داشتم خو من بیشتر با فایل های ک

    مربوط ب خدا بود شروع کردم ارام ارام احساس گنام از بین رفت و ارامش پیدا کردم و ب خدا امید پیدا کردم و ب خداوند نزدیک تر شدم و حالا نمی دونین وقتی اسم خدا بر لبم میاد چقد حالم بهتر می شه و چقد احساس خوب پیدا می کنم و همین جور ک پیش می امدم بیشتر با خودم در صلح و ارامش می شدم و جهان اطرافمم تغیر می کرد و کمتر برام مشکلات پیش می امد ولی این چند مدت اخر هی برام اتفاقات خوب می افته و هدایت خداوند رو توی زندگیم می بینم

    واااااییی ک چقد ذوق می کنم ک می تونم با خداوند هم کلام بشم

    واااای ک چقد عاااالیههه ک هدایت خداوند رو تو زندگیم می بینم

    وااای اون موقع هایی ک ا خدا سپاسگذاری می کنم بخاطر هدایتش اون اشک هایی ک از جشام جاری می شه چقد شیرینه و ی اطمینان خاطر قلبی تو وجودم جاری می شه

    این ک می بینم جهان اطرافم ارام شده و دیگه مشکلی برام پیش نمیاد چقد ذوق می کنم

    این ک دیگه باکسی بحث نمی کنم

    ذهنم کاملا ارامه

    رابطم با اطرافینم صمیمی تر شده و از اون حالت از تو خودم بودن امدم بیرون و با اطرافیانم بگو بخند می کنم و می تونم از زندگی لذت ببرم

    برعکس قبلا ک از اینده می ترسیدم الان ک ب یاد اینده می افتم با خودم میگم خدا هدایتگر من و کلی امید ب اینده دارم

    زندگییی من عااااالییی شدههه خداااایاااا سپااااسسسگذاااامممم

    خدایاااا عااااشششقتممم

    در پناه حق باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 51 رای:
  6. -
    نیما شریفی گفته:
    مدت عضویت: 3645 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه دوستان همفرکانسی

    واقعا خوشحال شدم از خواندن نظرات خیلی زیبا از دوستان عزیز

    اما چیزی که دلم میخواست همین ابتدا به اون اشاره کنم این بود که من در بیشتر برنامه های استاد که میفرمودن با پی بردن به این نکته اشک از چشمام جاری میشد درک این موضوع برای من مشکل بود و میگفتم یعنی آدم با فهمیدن حقیقت مگه گریه میکنه و تا دیروز صبح که یکسری از نظرات دوستان رو خوندم و خداشاهده خداشاهده بی اختیار اشک از چشمام جاری شد و گریه میکردم ولی خوشحال بودم با فهمیدن اینکه من چقد از خدایی که مرا آفریده دور هستم و چقد به خودم ظلم کردم در گذشته و خودم رو از همنیشینی و انس گرفتن در آغوش خدا محروم کردم از دیروز به یه درک جدید رسیدم و آرامشم صدها برابر از قبل شده و میخواستم که امروز نظر بدم که گفتم اول یه فایل رو گوش بدم بعدش نظر میدم و یک فایلی رو که کاملا بی اختیار یاز کردم فایل چه کسی مالک توست از استاد بود.باتوجه به اتفاقاتی کا در چند روز گذشته برای من اتفاق افتاده و همچنین حالت احساسی که الان در اون قرار دارم به نظر من مهمترین باور در مورد خدا باور این است گه خدا تنها قدرت و تنها مالک من در جهان است چون وقتی که قران رو مطالعه میکنیم برای قوانین الهی هیچ صافی قرار نداده که مثلا ربطی داشته باشه به زن یا مرد بودن..یا تمایزی به خاطر رنگ پوست یا نژاد یا زبان پس میتوان درک کرد که خدا قدرت رو بدون محدودیت و بدون تمایز به همه بخشیده..و اما نکته ی اخری هم که دوست داشتم بگم این که وقتی در مدرسه در درس دین و زندگی میخواندیم که اراده انسان در راست اراده خداست و متاسفانه متاسفانه این رو به خورد ما داده بودند که تا خدا اراده نکند تو نمی توانی هیچ کاری انجام دهی و این از ریشه کالا غلط است الان درک میکنم وقتی که در قران آمده اراده انسان در راست اراده خداست یعنی اراده ما و خدا در یک سطح قرار دارد و هر کاری که برای خدا ممکن باشد برای ما نیز ممکن میگردد و ماهم از قدرت خدا برخورداریم.

    برای یکایک دوستان عزیز و همچنین استاد عباس منش آرزوی سلامتی تندرستی و ثروت فراوان دارم و به امید خدا قله های موفقیت را یکی یکی پشت سر هم طی کنیم

    یا حق…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
    • -
      آینا راداکبری گفته:
      مدت عضویت: 3498 روز

      سلام

      اراده خدا و اراده ما در این سطح طولی است و در امتداد و هم راستای هم است ولی از کوچکی معمولا بر عکس این را به ما گفته اند، خواست ما خواست خداوندعالم است ؛ فرکانس ما می تونه به فرکانس اراده خدا نزدیک و نزدیکتر بشه و آن هم با شکرگزاری حاصل می شود.

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ابوالفضل اشرفی گفته:
      مدت عضویت: 2919 روز

      سلام دوست عزیز امیدوارم که حالتون خدایی باشه ?

      سپاسگزار خداوندم که آگاهی منو نسبت به خودش بیشتر میکنه.

      بسیار لذت بردم و آگاه تر شدم مخصوصا در مورد اراده ی انسان و خدا گفتید، سپاسگزارم.

      آرزوی عشق الهی براتون دارم ? چراکه با عشق الهی به همه چیز میرسید.

      ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آناهید شفیعی گفته:
      مدت عضویت: 3115 روز

      خیلی خوب بود

      واقعا باورهایی که درمورد خدا به خورد ما داده بودن خفه کننده بود.من از وقتی فهمیدم دستم توی تصمیمات زندگیم بازه احساس رهایی دارم. خیلی سخته که آدم فکر کنه باید منتظر تقدیری باشه که از پیش براش رقم خورده. اینجوری آدم همش تقصیراش رو میندازه گردن این و اون ولی وقتی بدونیم که خودمون خالق سرنوشتمون هستیم و خدا یاریگرمان ماست توی راهمون، سعی میکنیم با فرکانس مناسب وارد عمل بشیم

      بازم ممنون بابت یاد آوریتون در مورد این موضوع

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        نیما شریفی گفته:
        مدت عضویت: 3645 روز

        سلام خانم شفیعی

        کاملا راست میفرمایید شما خدایی رو که به معرفی کرده بودند خدا نبود واقعا یک مزدور و یک آدم گردن کلفت بود بر خلاف تمام زیبایی های وصف نشدنی خدای متعال

        اما همیشه تقدیر مشخص است و اون هم به انتخاب های ما بستگی دارد انتخاب هایی که جنسشان از جنس فرکانس هست(در دنیایی زندگی میکنیم که سراسر انرژی است و انرژی هم همواره در حال ارتعاش هستش)پس میتوان تقدیر و سرنوشت آدمی را با استفاده تصمیمات و انتخاب هایش تعیین کرد

        همیشه شاد پیروز و ثروتمند باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سلیمان شفیعی گفته:
    مدت عضویت: 2934 روز

    با سلام خدمت تمام دوستان گرامی و استاد عباس منش عزیز و همکارانش

    بنده با توجه به شناختی که تا حالا از خداوند و کائنات دارم و چون نیروی برتر جهان نیروی خیر است و همچنین ما انسانها جزئی از روح خداوند متعال هستیم که در کالبد ما دمیده است و با توجه به خالق بودن و قادر بودن و سایر صفات نیکی که در خداوند وجود دارد و از این طریق در ما انسانها نیز وجود دارد پس با این صفات حسنه آیا ما نباید باور داشته باشیم که هیچ وقت خداوند ما را تنها نگذاشته و نمی گذارد و همچنین میخواهم با یک مثال بیشتر به این ایمان برسیم که وقتی ما برای فرزند خود بهترین آرزوها و حسها را داریم و حاضر نیستیم که کوچکترین آسیب و ضرری به آنها وارد شود و دائما با وسواس خاصی مواظبشان هستیم ، که آن هم از صفات نیک خداوند متعال است که در وجود ما قرار داده آیا باز هم باید نگران باشیم که لطف بیکران خداوند شامل حال ما نیست و ما تنها هستیم . پس با یک باور قوی و احساس آرامش بیشتری در کنار روحیه شاداب و عاقبت به خیری به تمام خواسته های زندگیم میرسم چون خداوند چیزی جز این برای ما نمیخواهد و پیشرفت و موفقیت ما به نحو احسن باعث گسترش جهان میگردد .

    با تشکر مجدد و آرزوی خیر و خوشی برای تک تک شما عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 58 رای:
  8. -
    احسان حاجی کریمی گفته:
    مدت عضویت: 3438 روز

    به نام خدا

    با سلام به استاد عزیزم که درهایی از هدایت رو به ما نشون داد که قبل از اون در هیچ جای دیگه ای ندیده بودیم و با سلام خدمت تمام دوستان عزیز گروه تحقیقاتی عباسمنش.

    اگر بخواهم در یک کلمه و به خلاصه ترین شکل ممکن جواب سوال رو بدهم باید نگاه توحیدی به خداوند داشت و هر گونه شرک رو از خودمون دور کنیم. حال چطور می‌توان این نگاه رو ایجاد کرد. اگر صادقانه بگم من خودم به شدت درگیر ایجاد چنین نگاهی هستم و با تلاش فراوان درونی سعی میکنم که قدرت را فقط از آن یگانه نیروی حاکم بر جهان هستی بدانم. البته پس از استفاده از بسته «راهنمای عملی دستیابی به رویاها مخصوصا جلسه 9و 10» شتابی چند برابر در این زمینه در وجودم به وجود آمد. کار سختیه میدونم ما در طول شبانه روز درگیر شرک های ریز و درشتی هستیم که توسط ورودی های اشتباه و باورهای غلطمان برای خودمان ایجاد کرده ایم. اما اگر آگاهانه با تلاش ذهنی سعی کنیم که قدرت را از آن خدا بدانیم فقط خدا اونوقته که دیگه بندهای محدودیت رو پاره میکنیم و یکی پس از دیگری به اهدافی دست پیدا میکنیم که در بزرگ‌ترین رویاهای انسان‌های دیگه هم نمیگنجه. اگر سعی کنیم خداوند را انرژی ای در نظر بگیریم که به درخواست های ما و به فرکانس های ما واکنش نشون میده و با ایجاد هم زمانی بین تمام عوامل موثر و آماده کردن تمام شرایط، اهداف ما رو به سمت مان نزدیک می‌کند و ما رو به اهدافمان میرساند، دیگه اینکه متولد چه ماهی هستیم الان در افغانستان زندگی میکنم یا ایران یا آمریکا، قوانین حاکم بر کشور ما یا بر بیزنس من محدود به فلان قضیه ست یا هر عامل دیگه ای برای تو مهم نیست. چون برای این انرژی فرقی نداره که خواسته تو چیه و ابعادش چقدره و چه محدودیت هایی از نظر ذهن تو سر راهش وجود داره، چون این خداوند همان خدایی ست که آتش رو برای ابراهیم (ع) گلستان کرد و موسی (ع) را در کودکی و اوج ناتوانی به آن شکل نجات داد. با این نگاه دیگه ابعاد و بزرگی و سختی خواسته ها مطرح نیست چون تو به نیروی عظیمی باور داری که بزرگی و سختی و ابعاد رو هم اون خلق کرده?. هرچقدر برای خودت باورپذیر تر باشه هر چقدر خواسته و باورهایت به هم نزدیک تر و هم فرکانس تر باشد و هرچقدر قدرت را از دیگران سلب و فقط و فقط و فقط به الله بدهی، زودتر به خواسته هایت شکل میدهد. باید با تلاش ذهنی فراوان سعی کنیم قدرت را از هر عاملی از هر شخصی و از هر موقعیت و باوری که در ذهنمان داریم سلب و فقط از آن خداوند یکتا بدونیم. خداوندی که چنان قدرتی به ما داده که هر آنچه رو که میخوایم بتونیم خلق کنیم. برای همه دوستان عزیزم نگاه های توحیدی تر از همیشه و شادی و سلامتی و ثروت و سعادت در دنیا و آخرت رو از الله یکتا آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
  9. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 3486 روز

    سلام به بهترین استاد دنیا و همه همراهان عزیز

    امروز از صبح میخواستم بنشینم و گوشه ای از خاطرات گذشته ام رو برای شما بنویسم هر بار از انجامش طفره رفتم چون اون خاطرات اونقدر تلخ هستند که اصلا قصد نداشتم خاطر شما رو ازرده کنم ضرورتی ندیدم اونها رو دوباره به خودم یاداوری کنم دلیلی برای اینکار نمیدیدم انقدر داخل خانه قدم زدم و خودم رو با هر کاری مشغول کردم تا این فکر از سرم پر بکشه و بره اما بالاخره یه حس قوی من رو کشوند پای لب تاب و دستانم رو در دستانش گرفت. همون گرمای اشنا ، همون لطافت بی نظیر مثل همه این سالها، خداوند کجای زندگی ماست ، خداوند لامکان است و لازمان ، باید بنویسم که به یاد بیاورم خداوند همیشه و هر زمان و هر مکان با ماست همراه ماست ، درون ماست، از ما جدا نیست حتی یک لحظه ، این ماییم که گاه او را میبینیم گاه فراموشش میکنیم گاه با او رفیق میشویم و گاه جفا میکنیم ، گاه شکرش میکنیم و گاه دشنامش میدهیم

    هر از چند گاهی این دکلمه بسیار زیبا را با صدای گرم و دلنشین گوش میکنم بخصوص با صدای بسیار گرم که در این سایت پیدا کردم

    https://www.tarafdari.com/کاربران/صوت/685711/یک-شبی-مجنون-نمازش-را-شکستخیلی-عالیه

    در همین چند بیت چقدر ساده و کامل خداوند را شناسانده و چقدر ساده هشدار میدهد که انسان اصل وجودی خویش را با بازیچه های جهان تعویض میکند ( توصیه میکنم حتما دکلمه اش را دانلود و گوش کنید)

    یک شبی مجنون نمازش را شکست

    بی وضو در کوچه لیلا نشست

    عشق آن شب مست مستش کرده بود

    فارق از جام الستش کرده بود

    سجده ای زد بر لب درگاه او

    پر ز لیلا شد دل پر آه او

    گفت یا رب از چه خوارم کرده ای

    بر صلیب عشق دارم کرده ای

    جام لیلا را بدستم داده ای

    وندر این بازی شکستم داده ای

    نشتر عشقش به جانم میزنی

    دردم از لیلاست ،آنم میزنی

    خسته ام زین عشق دل خونم مکن

    من که مجنونم ، تو مجنونم مکن

    مرد این بازیچه دیگر نیستم

    این تو و لیلای تو … من نیستم

    گفت : ای دیوانه لیلایت منم

    در رگ پنهان و پیدایت منم

    سالها با جور لیلا ساختی

    من کنارت بودم و نشناختی

    عشق لیلا در دلت انداختم

    صد قمار عشق یکجا باختم

    کردمت اواره صحرا نشد

    گفتم عاقل میشوی اما نشد

    روز و شب او را صدا کردی ولی

    دیدم امشب با منی گفتم بلی

    مطمئن بودم به من سر میزنی

    در حریم خانه ام در میزنی

    حال این لیلا که خوارت کرده بود

    درس عشقش بیقرارت کرده بود

    مرد راهم باش تا شاهت کنم

    صد چو لیلی کشته در راهت کنم

    امروز بی اختیار یاد روزگاری افتادم که در یک خانه متروکه چسبیده به کوه بهمراه مادر و چهار خواهر و برادر کوچکم زندگی میکردیم و من از بقیه بزرگتر بودم. ویرانه ای که از خدا بی خبران آنروزها برای نپرداختن عوارض به شهرداری شبانه میساختند و روز انرا میفروختند و یا اجاره میدادند و چه بدبخت تر انهاییکه از ناچاری در این ویرانه ها زندگی میکردند. اینکه چرا و چگونه در این خانه زندگی میکردیم خود داستان دیگری است که بسیار مفصل است . این خانه تنها دو اتاق کوچک ، یک راهروی باریک و تنگ و یک دستشویی در حیاط بدون شیر آب ،فضای کل این خانه بود . نه گازی بود و نه گرمایشی و نه سرمایشی ، یک پیک نیک بود که جور همه را با هم میکشید و تنها یک لامپ در کل این خانه روشن بود که سیم انهم قاچاقی از تیر برق کوچه گرفته شده بود . و تنها یک شیر اب در حیاط بود برای کل مصارف خانه .

    حمام هم که نداشت ، تیرآهنهایی هم از سقف به سمت حیاط کشیده شده بودند . یعنی نیمی از تیراهنها کار شده بود و حکم سقف خانه را داشت و نیم دیگرش همینطور در هوا ول شده بود احتمالا صبح شده بود و سازنده بی خیال ساخت مابقی نقشه شده بود . گوشه حیاط هم انبوهی از آجر بود که از بنایی اضافه آمده بود

    یک خرابه با یک لامپ و یک شیر اب بدون حتی دری برای اتاقها و امکانات اولیه زندگی ، برای 5 زن و یک پسر بچه 6-7 ساله . باور کنید هیچ کسی بجز ما جرات زندگی کردن در آن خانه را نداشت ، نه امنیتی بود و نه اسایشی ، همه از ترس فرار میکردند فقط میشنیدیم که میگفتند وقتی فکر میکنیم با ان بچه های قد و نیم قد در ان مخروبه چگونه روزگار میگذرانید با انهمه خطر ،از ترس تبخال میزنیم !

    اما خداوند با دستان گرم و پر مهرش محکم محکم ما را در آغوش گرفته بود ، انها نمیدیدند

    خداوند محافظ و نگهبان ما بود در تمام لحظه ها ، خداوند تنها مهمان سر سفره خالی ما بود، خداوند در آن خانه برای ما نور و روشنی بود، آب بود ، نان بود، پدر بود اما انها نمیفهمیدند

    انجا محله اشرار و دزدان و ولگردها بود و از بد ماجرا چند سالی در همان عمارت نفرین شده ماندیم . در ورودی یک در باریک و اهنی بود که حتی دستگیره هم نداشت تنها حفره ای روی آن تعبیه شده بود و ما با یک میله اهنی دراز که حکم قفل و دستگیره را یکجا داشت ، در را باز و بسته میکردیم

    خلاصه از نظر ذهن همه آدمها اصلا امنیت نداشت جای پرتی بود بسیار خطرناک بود بالاخص برای ما که از صبح زود مادرم برای امرار معاش به محل کارش میرفت و ما بچه ها باید خودمان میرفتیم مدرسه و برمیگشتیم و غذایی اماده میکردیم تا مادرمان شب به خانه باز میگشت و هر روز طبق شیفت مدرسه هایمان آن لوله آهنی یعنی همان تنها وسیله باز کردن در خانه ، بین ما دست به دست میچرخید

    بعضی از هفته ها ما دخترها همه بعداز ظهری بودیم و برادر کوچکم که کلاس اول بود صبح زود تنهایی به مدرسه میرفت و ظهر بتنهایی باز میگشت برای جثه نحیف او کیلومترها فاصله خانه تا مدرسه واقعا طاقت فرسا بود . ما معمولا در خانه را به هم میکوبیدیم تا بسته شود و به معنای واقعی خانه را به امان خدا رها میکردیم و آن میله همیشه دست برادرم بود که پشت در نماند ، برادرم که می امد با ان کلید جادویی در را میگشود و وارد میشد و انقدر تنها میماند تا عصر که هوا تاریک میشد ما یکی یکی از مدرسه باز میگشتیم و نهایتا مادرم هم به خانه باز میگشت . بارها به او سفارش میکردیم که مواظب باشد که ان میله اهنی را گم نکند و کسی انرا از کیفش در مدرسه برندارد زیرا در ان صورت همه ما پشت در می ماندیم تا رهگذری بیاید و از در بالا برود و در را از داخل خانه باز کند ، او انروزها جثه کوچکی داشت انصافا برای او ان همه دفتر و کتاب و وزن میله زیاد بود و خسته کننده و اکثرا از کلاس پنجمی ها کتک میخورد و خاکی و کثیف بخانه برمیگشت اما در نگهداری امانتی که به او سپرده بودیم هرگز کوتاهی نکرد ، برادرم انقدر ماهر شده بود که حتی با خودکار هم میتوانست در را باز کند ما او را مهندس خطاب میکردیم ( امروز برادرمن مهندس برق است با هیکلی مردانه و با ابهت بسیار موفق هم در کار هم در درس) ، گاهی هر یک از ما یک آلیس در سرزمین عجایب بودیم .. غرق در رویاها و میگفتیم مثلا بیایید فک کنیم خونمون اینجوریه ، اونجوریه ، غذا اینو داریم ، اونو داریم ، این اسباب بازی و داریم تا زمان بگذرد …. و خدا همبازی ما بود ( ما اصلا از قوانین چیزی نمیدانستیم اما رویاپردازی میکردیم) حتما خدا با ما میخندید ، با ما بازی میکرد ، با ما شیطنت میکرد ، حتما چهارچشمی مراقب ما بود ، خداوند بهترین و قدرتمندترین نگهبان همه ماست

    روزی مردی لاغر اندام و مردنی با تلنگری در را هل داد و وارد شد همه ما در حال انجام تکالیف مدرسه بودیم گویا چند روزی زاغ سیاه خانه ما را چوب زده بود فهمیده بود مردی بالای سر ما نیست خلاصه با چرب زبانی کوپونهایمان را گرفت و رفت که برایمان گوشت و مرغ و روغن و خوراکیهای دیگر بیاورد ما هم برو بر با سادگی بچه گانه نگاهش میکردیم و او با همان رفتن برای همیشه رفت

    وقتی مادرم جریان این دزد را برای معاون مدرسه خواهرم تعریف کرد و او به خانه ما آمد که از ما سوالاتی کند تا شکایت تنظیم کند از دیدن خانه ویرانه ما حالش بد شد … ماتش برد وقتی ما را دید گفت فقط خدا شما را محافظت میکند که تا کنون در این ویرانه خون از دماغتان نیامده … کلا بیخیال شد و رفت

    ما تنها بودیم ، مادرم و من و برادرم و سه خواهرم و خدا ، کسی پیش ما نمی امد مهمانی نداشتیم ، دوستی ، همصحبتی ، … هر از چند گاهی افتابه دزدی می امد و آن اندوخته کم را نیز با چرب زبانی از ما بچه ها می دزدید اما خداوند هر بار بگونه ای دیگر برایمان جبران میکرد ، قسم میخورم گاهی شبها در را میکوبیدند و مادرم هر چه میگفت :کیه؟ پاسخی داده نمیشد در تاریکی میرفت و در حیاط را باز میکرد تا چشم کار میکرد کوه و بیابان بود و جنبنده ای نبود … اما کنار در کلی خوراکی بود … انگار خدا میگفت : بچه ها من معذرت میخوام که آن اقا دزده کوپونهاتونو برد ، اینو از من بپذیرید و ناراحت نباشید شاید اونم احتیاج داشته ، این خوراکیها از کل اون کوپونها هم بیشتره….

    دوستان عزیزم دوست دارید خدا چی بشه براتون ، همون میشه، خوراک پوشاک امنیت آبرو صبر نگهبان ، خدا رو چجوری میبینید ، براتون همون میشه ، باور کنید خداوند همه چیز میشود همه کس را بشرط ایمان بشرط باور ، چه باوری از این قدرتمندتر

    داستان خاموش شدن همان یک لاپ خانه و اتصالی و سوختن سیمهای برق متصل به تیر برق را هم در بخش عقل کل برای دوستانم تعریف کرده ام ، داستان نیمه شب پا برهنه کیلومترها پیاده دویدن تا به جایی رسیدن و کمک خواستن را، خداوند آنشب برایمان یک نانوای ساده شد که با دستان آردی آمد و از آتش سوزی نجاتمان داد

    بیشتر جر و بحث بین ما خواهرها بخاطر شستن ظرفهایی بود که باید در تاریکی در حیاط شسته میشد چون شیر اب دیگری نبود و آب هم سرد بود و یادم هست خواهرم انقدر غرق در خواندن آواز و طراحی با کفها بروی ظروف کثیف میشد که اصلا سختی کار را فراموش میکرد ، این داستان همیشگی خانه ما بود هر کسی در رویای خودش غرق بود ، در همان روزهایی که باید غم نان داشتیم ( الان خواهرم یک نقاش ، طراح و خوشنویس و مدرس است و تابلوهای هنری او میلیونها تومان ارزش دارد ) الان که فکر میکنم میبینم باید انزمان را راحت تر میگرفتیم و دایم میگفتیم ” این نیز بگذرد ” زیرا هر چه به عقب برمیگردم میبینم اوضاع بد و بدتر بوده ولی مهم اینست که …پایدار… نبوده و خداوند در هر زمان و هر مرحله ای راهی شده ، پلی شده ، گشایشی شده ، برای عبور برای رشد برای مدارهای بالاتر

    خداوند چقدر عاشق است چقدر مهربان است چقدر ارحم الراحمین است چقدر دستگیر است

    خداوند خیلی بزرگ است بعید میدانم انسانی با این بعد فیزیکی و با این لباس خاکی بتواند حتی بطور ذهنی درک کاملی از خداوند در ذهنش بسازد هر آنچه که بگوییم یقینا باز هم همه ماهیت خداوند نخواهد بود و روزی که دوباره به اصلمان باز گردیم و حجاب از ما برداشته شود توانایی فهم و درک خداوند را آنگونه که شایسته است خواهیم یافت

    زندگی من پر از فراز و نشیبهایی است که گاهی الان که به انها می اندیشم وحشت میکنم که چگونه توانستیم از پرتگاهها جان سالم به در ببریم فقط یک نیروی برتر یک قدرت بینهایت عظیمتر میتوانست حامی ما باشد

    حتما اگر بخواهید از زندگی ام و حضور خداوند و دورانهای مختلف زندگی ام برایتان می نویسم هر چند گاهی در بخش عقل کل برای دوستانم که از وضعیتشان گله میکردند اندکی بازگو کرده ام

    امروز از صبح میخواستم بنشینم و گوشه ای از خاطرات گذشته ام رو برای شما بنویسم هر بار از انجامش طفره رفتم چون اون خاطرات اونقدر تلخ هستند که اصلا قصد نداشتم خاطر شما رو ازرده کنم ضرورتی ندیدم اونها رو دوباره به خودم یاداوری کنم دلیلی برای اینکار نمیدیدم انقدر داخل خانه قدم زدم و خودم رو با هر کاری مشغول کردم تا این فکر از سرم پر بکشه و بره اما بالاخره یه حس قوی من رو کشوند پای لب تاب و دستانم رو در دستانش گرفت تا بنویسم که

    امروز من در خانه رویایی ام قدم میزنم ، خانه ام نه تنها زیباست آرام است امنیت دارد ، نه تنها حمام دارد بلکه استخر ، سونا ، جکوزی هم دارد … بامش تیراهن نیمه کاره نیست یک پارک تفریحی زیباست با آلاچیق و آبشار و ویوی شهر تا ابد

    خانه ام نه یک لامپ که چلچراغ دارد چه نور پردازی زیبایی ، بهترین امکانات سرمایشی و گرمایشی، زیباترین نمای منطقه را دارد ، برای هر وجبش ، هر آجرش سپاسگذارم شاید هنوز 60 هکتار نیست اما برای من یک بهشت است ، اینجا هم هر روز خدا مهمان سفره من است ، برای خدا فرقی ندارد در سفره ات چیست ، نان خشک یا مرغ بریان ، دورو برت دزد و ولگرد هستند یا دکتر و مهندس او حتما همنشینت خواهد شد مهمانت خواهد شد ، او همیشه با توست ، امروز با یک اشاره یک لمس درها برایم باز میشوند ، همه چیز هوشمند شده .. یاد آن لوله باریک افتادم  من فقط اهسته راه میروم چراغها روشن و درها باز میشوند نیازی نیست مراقب چیزی یا کسی باشم هیچ وقت نبوده ام

    از طولانی شدن مطلبم عذر نمیخواهم چون تک تک کلمات را با عشق نوشتم با عشق با هزاران عشق و اعتقاد دارم هر انکس که باید بخواند انرا خواهد خواند و برای یک لحظه هم که شده از اعماق قلبش با همه سلولهای بدنش سجده میکند و شکرگذار پروردگاری خواهد بود که تا امروز و این لحظه چه خطرها که از سرش نگذرانده ، چه درها که برویشش نگشوده ، چه دردهایی را که از او درمان نکرده ، چه نانهایی که سر سفره اش نگذاشته ، چه امدادهای غیبی که برای کمکش نفرستاده ، چه عشق بی قید و شرطی که نثارش نکرده وچه ابروها و چه حرمتهایی که از او نگه نداشته، چه عزت و شرفی که به او نداده …..

    آیا این معبود ستودنی نیست ؟ پرستیدنی نیست ؟ آیا این خداوند برای بنده اش کافی نیست ؟

    خود را تمام و کمال به دستان توانمند خداوند بسپارید و عاشقانه او را بستایید خود را رها کنید در آغوش پر مهر او و به او اجازه دهید در زندگیتان جاری شود، فقط بخدا اعتماد کنید

    کسی اومد که حرف عشق و با ما زد

    دل ترسوی ما هم دل به دریا زد

    چه دوره ساحلش از دور پیدا نیست

    یه عمری راهه و در قدرت ما نیست

    باید باور کنی چاره ای نیست

    اونه فرمانروا ، دل کاره ای نیست

    برو با اون به هر جا اون دلش خواست

    به هر جا برد بدون ساحل همونجاست

    خداوند انرژی پاکی است که تو به ان شکل میدهی هر انچه بخواهی او همان میشود ، هر چقدر او را بفهمی او را درک کنی و او را بپذیری و اجازه بدهی هدایتت کند او همانقدر برایت کارآمد میشود او همه چیز میشود همه کس را

    استاد عزیزم آشنایی با شما بزرگترین نعمت زندگی من بود ، شما خداوند را بسیار زیباتر به من و دوستانم شناساندید

    نام شما پر اوازه و جاوید باد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 54 رای:
    • -
      مریم جلالی گفته:
      مدت عضویت: 3622 روز

      ستاره عزیز سلام ?

      به خاطر تمام پیشرفت های زندگیتون به شما تبریک میگم …دیدگاه شما واقعا من رو تحت تاثیر قرار داد …امیدوارم همیشه شاد و سلامت و موفق باشی دوست خوبم ???

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        الهام گفته:
        مدت عضویت: 3486 روز

        سلام دوست نازنین

        از تبریک شما سپاسگذارم

        قصد من از ذکر این خاطره ام فقط این بود که نهایت مهربانی پروردگار رو عنوان کنم یعنی ما چه او را بشناسیم و درک کنیم و چه هنوز نشناخته باشیم او بنده پروری میکند و وظایفش را در حد کمال انجام میدهد

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      میلاد آمای گفته:
      مدت عضویت: 2300 روز

      سلاممم خانم ستاره ماندگار عزیزم ، تو این مدت اولین کامنتی که منوووو تحت تاثیر خودش قرار داد و از همون اولش اشکانم جاری شد و امونم نداد این کامنت دلی شما بودددد 😭😭😭😭😭😢😢😢😢😍😍،من این مشکلات شما رو نداشتم ولی خیلی لذت بردم و انگار خدا داشت بهم میگفتتت میلاد چی میخای ، بهت همه چی میدمم همه چییی ، اگه به این بنده ام همه چی دادم و ازون مشکلاتش نجاتش دادم به تو هم میدممم مگه براشون غذا نشدم ، براشون پدر نشدم ، براشون نان رو سفره نشدم ، لباس نشدم ،برا تو هم میشممم فقظ منو توی آغوش خودت بکش و با من باش من محافظ و نگهبان توام و برای تو کافی هستممم😍

      این متن شما رو دلم نیومد ننویسم ، یکبار دیگه تایپ میکنم تا هم خودت ازش درس بگیرم هم بقیه بچه ها ….

      (تک تک کلمات را با عشق نوشتم با عشق با هزاران عشق و اعتقاد دارم هر انکس که باید بخواند انرا خواهد خواند و برای یک لحظه هم که شده از اعماق قلبش با همه سلولهای بدنش سجده میکند و شکرگذار پروردگاری خواهد بود که تا امروز و این لحظه چه خطرها که از سرش نگذرانده ، چه درها که برویشش نگشوده ، چه دردهایی را که از او درمان نکرده ، چه نانهایی که سر سفره اش نگذاشته ، چه امدادهای غیبی که برای کمکش نفرستاده ، چه عشق بی قید و شرطی که نثارش نکرده وچه ابروها و چه حرمتهایی که از او نگه نداشته، چه عزت و شرفی که به او نداده …..

      آیا این معبود ستودنی نیست ؟ پرستیدنی نیست ؟ آیا این خداوند برای بنده اش کافی نیست ؟

      خود را تمام و کمال به دستان توانمند خداوند بسپارید و عاشقانه او را بستایید خود را رها کنید در آغوش پر مهر او و به او اجازه دهید در زندگیتان جاری شود، فقط بخدا اعتماد کنید

      کسی اومد که حرف عشق و با ما زد

      دل ترسوی ما هم دل به دریا زد

      چه دوره ساحلش از دور پیدا نیست

      یه عمری راهه و در قدرت ما نیست

      باید باور کنی چاره ای نیست

      اونه فرمانروا ، دل کاره ای نیست

      برو با اون به هر جا اون دلش خواست

      به هر جا برد بدون ساحل همونجاست

      خداوند انرژی پاکی است که تو به ان شکل میدهی هر انچه بخواهی او همان میشود ، هر چقدر او را بفهمی او را درک کنی و او را بپذیری و اجازه بدهی هدایتت کند او همانقدر برایت کارآمد میشود او همه چیز میشود همه کس را)

      خدایا شکرتتتت عاشقتمممم مننننن خدا جونننم

      🌺❤️

      إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ

      تنها تو را مى ‏پرستیم و تنها از تو یارى مى‏ جوییم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علیرضا محمودی گفته:
      مدت عضویت: 3191 روز

      سلام خانم اقبال مطلب طولانی شما را خواندم و لذت بردم داستان پیشرفت شما و راه و مسیر پیشرفت مهم نیست مهم مقصدی است که شما و خانم شبخیز و … به آن رسیدید و این اصل به ما میگوید با توکل به خدا و با داشتن خدایی با توصیف زیبای شما این امر حتما میسر است.

      ممنون شاد و پیروز و سلامت و ثروتمند و سعادتمند باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        الهام گفته:
        مدت عضویت: 3486 روز

        برادر گرامی جناب آقای محمودی

        دقیقا با نظر شما موافقم راه و مسیر مهم نیست اصل مطلب آن هدفییست که هر انسان با توکل به خداوند دیر یا زود به آن خواهد رسید

        بهترین آرزوها و ثروتهای دنیا نصیبتان باد

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مینا جوزی گفته:
      مدت عضویت: 3001 روز

      خانوم اقبال عزیزم… من با تک تک سلول‌های بدنم نوشته شمارو درک کردم آنقدر که از ته دل و از اعماق وجود داستان زندگیتون رو تعریف کردید. واقعا ممنونم که هستید.

      چقدر من سعادتمند که با شما آشنا شدم…

      همیشه با خدا بمونید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        الهام گفته:
        مدت عضویت: 3486 روز

        سلام مینای عزیز

        من و شما حتما نقاط مشترک زیادی داریم که هم من با همه وجودم نوشتم و هم شما با همه وجود پر مهرتون اونو درک کردید

        یقین بدونید خداوند به هیچ قیمتی تکه ای از وجودش رو که شما باشید رو رها نکرده و نمیکنه

        فقط عاشقانه خداوند رو بپرستید عاشقانه دوستش بدارید

        عاشقانه در برابرش به سجده بیفتید و بعد ببینید که شما نگین تاج پادشاهی او میشوید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        الهام گفته:
        مدت عضویت: 3486 روز

        جناب آقای حسینی

        هر بار که چیزی میبینم یا میشنوم که بی اختیار صحنه ای از گذشتم بیادم میاد باز مطمئن تر میشم که فقط با خدا بودن برای انسان آرامش مطلق میاره حتی اگه بارها لبه پرتگاه بوده باشی یا در میان انبوه مشکلات لاینحل تنها مونده باشی فقط با یاد اون میتونی اروم و امیدوار باشی و این حس خوب آرامشه که معجزه میکنه و ورق برمیگرده

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        الهام گفته:
        مدت عضویت: 3486 روز

        سلام به نسترن عزیز

        حتما قصد دارم از همه زندگیم برای دوستانم بنوییم چون من خودم از خواندن داستانهای عبرت آموز دیگر دوستانم در سایت فوق العاده انرژی و عشق میگرفتم امید میگرفتم و با خودم عهد بستم که من هم این دین را برای دیگر دوستانم ادا کنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ابوالفضل اشرفی گفته:
      مدت عضویت: 2919 روز

      سلام دوست خوبم خانم اقبال عزیز ?

      چه زیباست هدایت خداوند

      چه زیباست نوشته های شما

      و چه زیباست قانون

      برای بار دوم این کامنت شمارو خوندم و هر بار احساس فوق العاده ای به من دست داد و چه زیبا تصویر رو به نوشته تبدیل میکنید

      من کامنت های شما دوست خوبم رو هر بار که خوندم دقیقا تصویری که نیاز بود رو به نوشته تبدیل کردید

      فکر میکنم نویسنده هستید

      نمیدونم، ولی در کل قلم‌ خوبی دارید و برای این خصوصیت تون تحسینتون میکنم و از خداوندم که مرا همه چیز می‌شود سپاسگزارم که همواره نشانه و آیاتش را بر من ارزانی داشته

      سپاسگزار خداوندی هستم که برای من دوست خوب میشه

      سپاسگزار خداوندی هستم که برای من امید میشه

      سپاسگزار خداوند وهابم هستم که بیشتر از حد تصورات من بهم عطا میکنه و ازش میخوام توفیق سپاسگزاری و ستایشش رو به من عطا کنه تا ناسپاسی نکنم

      نه بخاطر اینکه با ناسپاسی نعمتی ازم گرفته میشه بلکه بخاطر مرام و معرفت تا ارزش واقعی همه چیز در زندگیم رو بدونم، هرچند تا وقتی چیزی رو نداشته باشی یا از دستش بدی ارزش واقعیشو درک میکنی ولی من از خدا میخوام در همون لحظه که نعمتی رو به من عطا کرده، در لحظه ای که همون نعمت رو دارم ارزش واقعیشو بهم بفهمونه تا قدردان و شادتر زندگی کنم، تا سپاسگزار تر باشم، و جهان رو جای بهتری برای زندگی کنم

      آه از نهادم بر میاد وقتی به الهاماتم عمل میکنم، وقتی تسلیم گفته ها و هدایت اصل وجودم میشم، وقتی سپاسگزارتر میشم برای آنچه که قبلا براش سپاسگزاری نکردم و به این گفته ی خداوند یقین میارم که اگر تمام درختان قلم و دریاها مرکب و فرشته ها نویسنده شوند نمیتونند تماما برای نعمت های خداوند شکر گزار باشن

      از خدا میخوام لیاقت توحیدی عمل کردن رو بهمون بده تا فقط از خودش بخوایم

      تا فقط تسلیم درگاه خودش باشیم

      تا آزادانه زندگی کنیم و تن به شرک ندیم

      امیدوارم خداوند منو در مداری قرار بده که بتونم بنده ی خوبی براش باشم تا فقط بند به خودش و ریسمان الهی باشم

      و لذت توحیدی زندگی کردن در تمام ابعاد زندگیم رو بچشم

      خداوکیلی هر بار اعمالم توحیدی بوده خداوند احساس بی نهایت خوبی بهم داده، احساس قدرت داده، احساس اینکه خداوند منو در آغوش کشیده و داره از هر مرحله و مسائلی از زندگیم رد میکنه

      سپاسگزار خداوندم هستم که منو دوباره به کامنت زیبا و پر از معنا و پیام شما هدایت کرد تا به حرف دلم گوش کنم و این نوشته های ارزشمند رو اینجا مکتوب کنم

      احساس فوق العاده ای دارم خدایا مرسی

      و سپاسگزار شما دوست عزیز هستم که دستی از دستان خداوند شدید تا نشانه ای به جا بزارید بلکه بنده ای این نشانه هارو دید و سپاسگزاری کرد و ایمانش قوی‌تر شد

      سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      شهناز اباذري گفته:
      مدت عضویت: 3463 روز

      ستاره عزیزم بسیار حس زیبای رو در سطر سطر نوشته هات منتقل میکنی حس داشتن خدا در هر لحظه از زندگی…..

      بسیار زیبا نوشتی از خدای که باید برای بودنش سپاسگزار بود….خدا همه چیز میشود همه کس را

      خوشحال که به رویاهات رسیدی شاد و پیروز باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مریم رضوی گفته:
      مدت عضویت: 3650 روز

      ستاره جان سلام…ممنونم که به حرف دلت خدای درونت گوش کردی و برامون نوشتی….ستاره عزیزم….امروز با خوندن نوشته هاتون فقط اشک ریختمو با تمام وجودم خدارو احساس کردم و دلم خواست بیشتر خدایی باشم…خداگونه‌..قلم ت خیلی زیبا بود ….این خدایی که از فرش به عرش میرسونه رو در کامنت شما به وضوح میشه احساس کرد…مرسی که هستی عزیز دلم‌

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    زهرا گلیج گفته:
    مدت عضویت: 4055 روز

    سلام به دوستان عزیز و استاد عباس منش گرامی

    قبل از اینکه نظرم را بنویسم داشتم نظرات تعدادی از دوستان را می خواندم و از بین آن نظرات یکی از آنها نظرم را جلب کرد که باور توحیدی اصل مهمترین باور در مورد خداوند است.

    الان که ششمین ماهی است که بسته ثروت 1 را خریدم و دارم تمرینات را انجام می دهم هر روز در باور توحیدی ذره ذره قویتر می شوم و هر روز دهها باور شرک آلود را کشف می کنم. شاید نقطه عطف کشف این باور وقتی بود که وقتی از مسیر محل کارم رد می شدم هر روز تعدادی گربه می دیدم و یک روز ناغافل این فکر در ذهنم جرقه زد. در واقع من به دلیل ترس از گربه همیشه خدا خدا می کردم آن حوالی کسی باشد تا مراقب من باشد و هوایم را داشته باشد همان موقع در ذهنم جرقه زد من روی دیگران حساب کردم چرا از خداوند نخواستم که از من مراقبت کند یعنی قدرتش را دست کم گرفتم پس چقدر ذهنم شرک آلود است و در بخشهای مختلف زندگی شرک ذهنم را گرفته و مرا از باور توحیدی دور می کند چقدر این فکر و تلنگر کمکم کرد تا به خود بیایم و تلاش کنم این باور را کم کم اصلاح کنم چون باور قدرتمندی است.

    هفته پیش که یک همایش داشتم که رفتم برای مجوز و دست از پا درازتر برگشتم از خداوند خواستم خودش راه را برایم هموار کند.

    یا اینکه درست روز و شب قبل از همایشم دو تن از نیروهای کاری ام به من گفتند که نمی توانند در برنامه حضور پیدا کنند فهمیدم باز هم من روی دیگران حساب کردم و باز هم از او کمک خواستم و چقدر زیبا کمکم کرد.

    چه باوری قویتر از باور توحیدی می تواند ما را به ثروت، خوشبختی، موفقیت برساند.

    هر قدر ذره ذره خدای زیبایم را می شناسم و درک می کنم و تلاش می کنم باور توحیدی را در خود تقویت کنم فورا نشانه هایش را می بینم فورا نتایجش را می بینم و می فهمم تنها حامی من اوست. همین باور باعث شد که نترسم و همایشم را با ریسک و بدون حمایت سازمانی، مجموعه و جایی برگزار کنم چرا این را می گویم چون تنها باورم این شده بود که بدون حامی نمیشود یکی باید کمکم کند یکی باید حمایتم کند و نشانه ای بسیار قوی همان روز که سخنران همایشم اقرار کرد با اینکه سواد ابتدایی دارد و روستایی است، بدون هیچ حمایت دولتی توانسته موفقیت مالی عظیمی بدست بیاورد و تنها قیمت ماشینش یک و نیم میلیارد است. این حرف چنان تاثیری روی من گذاشت که کل ساختار باوری من در مورد حمایت هر عاملی از خداوند را از ذهن من فرونشاند و نقش برآب کرد.

    باور اینکه تنها یک قدرت در عالم وجود دارد و کافیست، قدرتمندترین باور در مورد خداوند است و به من آرامشی می دهد که قابل وصف نیست.

    الان که ذره ای از این قدرت را درک کردم این احساس را دارم که از قدرت فضلش می خواهم سر به بیابان بگذارم. امروز هم با پیام دوستمان در تلگرام گروه تحقیقاتی عباس منش دوباره این نشانه تایید شد. شاید باور شرک پاشنه آشیل باورهایم باشد.

    کسی مثل من که اصلا پارتی نداشتم برای یک برنامه تلویزیونی تخصصی دعوت شد که خیلی ها برای آن سر و دست می شکنند و با کمک خودش چنان خوب ظاهر شدم که در بین فامیل و خلق و دوستان اعتبارم صد چندان شد حالا من چطور می توانستم این همه آدم را متقاعد کنم که چنین تخصصی دارم و چنین و چنان.

    خداوند برایم همه چیز میشود و من باورش نکرده بودم. تمام این سالها زجر کشیدم و او بود و من ندیدم. او بود و من به غیر او چسبیدم. او بود من منتظر کمک افراد قدرتمند و غیره بودم. حالا همه آنها را رها کردم و فقط او هست و همه چیز هم دارم بدون کمترین تلاش.

    هم عزت، آبرو، اعتبار و محبوبیت، ثروت، محبت و عشق همه چیز میشود.

    خدایا شکرت می کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای: