باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

سلام به همه اعضای خانواده عزیزم درگروه عباسمنش

میخوام تمام معجزات زندگیم رو که درمدت کوتاهی که با استادعباسمنش آشناشدم (5ماه) و باورهایی که نسبت به خداداشتم روبراتون بازگوکنم پس حتماتاآخربخونید:

بذارید ازاینجا داستان زندگیم روبگم که محیط خونمون خیلی سرد بود ومادرم بخاطرفکروخیال های ذهنی منفی زیاد افسرده شده بود وشبها با خوردن قرص های زیاد میخوابید و پدرم هرروز به خاطربیکاری وسرد بودن رابطه اش بامادرم صبح ها بسته سیگارش رو برمیداشت و ازخونه بیرون میرفت وشبها دیروقت به خونه برمیگشت ومن وبرادرم هم دریک اتاق میخوابیدیم وبرادرم هم بیشتروقتش رو با دوستانش ویاتوی تلگرام وغیره میگذروند و من هم سال گذشته کل سرمایم رو درزمینه کشاورزی با قرارداد 30 میلیونی که بسته بودم از دست دادم وکلاهبرداری دراومد وچون تمام سرمایه ام همون بود و میخاستم امسال ازدواج کنم و توی بک کارخونه شخصی کارمیکردم و ازبیماری آسم هم رنج می بردم (جایی که خدا نباشه نشانه هایی ازعشق وسلامتی وشادی وایمان وثروت نیست ) و ازوضعیت زندگی که داشتم خسته شده بودم وهمیشه بفکر راهی بودم که زندگیمو تغییر بده وپسرخالم از وضعیتی که داشتم باخبر بودومنو با استاد آشنا کرد.

(تغییر سرآغاز همه تحولها و ظاهرشدن نشانه ها و فرستاده ای از جانب خدا)

و تصمیم گرفتم روزی 1 الی2 تافایل رایگان استاد روگوش کنم به جایی رسید که تمام فایل های استادرودانلودکردم وهرروزچندین وچندین بارفایل هاروگوش می دادم و مشتاق ترمیشدم.

و یادمه روز وفات بودکه من به حرم امام رضا (ع )رفتم ودرحرم ازته دل ازخداخواستم که این مسیراستاد رو تا آخرعمرم ادامه بدم که من وخانواده ام بهترین زندگی رو داشته باشیم وراه هایی بهم الهام بشه که خیلی زود ترنتیجه بگیرم (خدا درخواست کردن رو وظیفه بندش واجابت کردن رو وظیفه خودش میدونه) _ (دعا کردن کلید گنج های آسمان و زمین است)

وبه خونه برگشتم وباخودم گفتم که چرا محیط خونمون انقدرسردوغم انگیزه؟؟؟

به دیوارخونمون که نگاه کردم چشام به قاب عکسها ونوشته هایی افتاد که همشون به غم وغصه ختم میشد واولین اقدامی که انجام دادم این بود که تمام قاب عکس ها ونوشته های غم انگیز روکندم وبجاش قاب عکسهایی از طبیعت رو جایگزینش کردم ومادرم در ابتدا با این کارم بشدت مخالفت کرد.

چند روز بعد دومین کاری که کردم این بود ازاونجایی که مادرم چون به دعا و جادو اعتقاد داشت برعکس باورهاشو نوشتم وبهش گفتم این دعا روازکتاب های خیلی قدیمی پیداکردم ومعنیش روبرات درآوردم که هرکس این دعارو(باورهارو) بخونه به هرچیزی که میخواد براحتی میرسه.

(خدا از هرچیزی به بندش نزدیکتره و با اقدام به حرکت اولین گام رو بهش نشون میده)

حالاباورهاچی بود؟؟؟

1:خدایاشکرت که نعمت های زیادی به ماعطاکردی وروزی رسان ماازغیب هستی، ازجایی که حتی انتظارش راهم نداریم

2:خدایاشکرت که باقدرت وعظمت تو،دیگرهیچ سحروجادویی برمن وخانواده ام اثرنمیکند

3:خدایاشکرت که باوجودتودرزندگیمان ماآرامش وشادی داریم واززندگیمان لذت میبریم

4:خدایاشکرت که من وخانواده ام هرروزسلامت ترمیشویم.

وچون برایش درباره فوایدش توضیح داده بودم خیلی مشتاق این دعاشده بود ووقتی اونوبهش دادم پذیرفت وباورتون نمیشه همین اقدامات ساده باعث تحولات زیادی شد ودیدم که هرروزبعد نمازهاش اون دعاروتکرارمیکنه وبعداز 3 روز نشانه ای ازطرف خدا پدیدار شد که برای کار، به پدرم که شغلش نقاشی ساختمان بود تماس گرفتن که هممون خیلی خوشحال شدیم واین روال طوری پیش رفت که کارهایکی پس ازدیگری جورمیشدوپدرم همراه برادرم به سرکارمیرفتند واین نشانه های خیلی بزرگ وعجیبی بود چون پدرم هرساله درطول زمستان بیکار وحتی بدهکارهم بود ولی امسال به لطف خدا مبلغ 20 میلیون تومان ازکارش پس انداز کرد. (ساختن باورهای جدید و نزدیک شدن به خدا باعث پدیدار شدن معجزات در زندگی میشه)

وهمین گوش دادن فایل های استاد وتشویق خانواده به این راه برروی خانوادم تاثیرگذاشت وتک تک اونا جذب این راه شدند وما فایل های رایگان استاد روخونوادگی تماشا میکردیم وبه طرزعجیبی همه چیززندگیمون تغییرکرد به طوری که مادرم که شبها باخوردن حتی قرص های زیادهم خوابش نمیبرد الان خداروشکرباگوش دادن فایل های استاد بعد از چند دقیقه بیهوش میشه وراحت می خوابه – دیگه هیچ ناراحتی یاکدورتی ازکسی نداریم وبخشش روسرلوحه زندگیمون قراردادیم و پدرم که تادیروقت به خونه نمیومد حالا بیشتروقتش روباخانواده میگذرونه وخونه رو به بیرون ترجیح میده

(حرکت به سمت خدا وقرار گرفتن در مدار جدید اتفاقات و شرایط جدید رو رقم میزنه)

ومن وبرادرم بادیدن این همه اتفاقات خوب ازفایل های رایگان استاد تصمیم گرفتیم جلسه اول قانون آفرینش روبخریم وخریدیم وهمون شب خانوادگی دورهم تماشاکردیم بعدش حرف خریدلباس افتادکه پدرم گفت من میخوام برم یک کاپشن برای خودم بخرم.

باورش سخته ولی بخدا صبح روزبعدش همگی ماباصدای زنگ ایفون بیدارشدیم واینوبگم که ازجایی که اصلا فکرشو نمیکردیم وانتظارنداشتیم یکی ازاقواممون که کاپشن برای خودش خریده بود وبرایش تنگ بود اون رو به عنوان هدیه برای پدرم آورده بود که هممون روشگفت زده کرد وما با این معجزه ی واضح فهمیدیم که درمسیردرست هستیم و ایمانمون نسبت به خدا خیلی بیشترشد.

تغییر من وخونوادم باعث تغییر سرنوشتمان شد.

(خدا سرنوشت کسی رو تغییرنمیدهد مگر اینکه خودشان بخواهند).

تکراراین اتفاقات خوب طوری شدکه تصمیم گرفتم حقوق اون ماهم رو بدم وتمام جلسه های قانون آفرینش روبخرم.

هرچند دادن همه حقوقم برای این محصول خیلی سنگین بود چون میخواستم قسط هاموبدم وبخش دیگش روبراخودم لباس وکفش بخرم.

ولی مطمئن بودم بهایی که دارم براش میپردازم اَرزشش رو داره. (برای رسیدن به تحولات و معجزات بزرگتر باید بهای آن را پرداخت)

و آخرماه حقوقم روکه واریزکردن بدون معطلی تمام جلسات روخریدم وشروع کردم به گوش کردن وانجام تمرینات استاد .

و نکته خیلی مهمی که استاد درتمام فایل ها تاکید داشت احساس خوب بود ولی بیماری که داشتم همیشه احساس خوب رو ازم میگرفت. من حدود 10 سالی بود که بیماری آسم داشتم و به هرپزشکی که مراجعه کرده بودم بااین باورکه آسم درمان خاصی ندارد من هم به ناچار پذیرفته بودم وازبیماری ام رنج میبردم وبرای داشتن احساس خوب باید از شر این بیماری خلاص میشدم و یاد حرفای استاد افتادم که میگفت هیچ بیماری لاعلاجی وجود نداره این ماهستیم که اونو لاعلاج میدونیم.

انقدرحرف های استادبهم قدرت میداد که باورم روعوض کردم و تصمیم گرفتم همه ی داروهایی که دکترهابهم داده بودن رو کناربگذارم و سلامتیمو بدست بیارم.

هرروز دستم روبرروی سینه ام میگذاشتم و بااستفاده ازقانون شکرگذاری 1810 مرتبه کلمه ی(خداروشکر)رومیگفتم تاشب سوم که تنگی نفسم من روازخواب بیدار کرد طوریکه احساس خفگی میکردم ، ازیک طرف نجواهای شیطان درگوشم می گفت که چرا داروهاتوکنارگذاشتی استفادشون کن این راه جواب نمیده!!! ولی ازیکطرف هم ازدرگاه خدا ناامید نبودم و تسبیحم روبرداشتم وبه سختی آنقدر خداروشکر خداروشکر گفتم تاخوابم برد. (خدا بنده واقعیش رو حتما بارها وبارها امتحان میکنه و مطمنا پیروزی از آن کسی است که به نجواهای شیطانی بیتفاوته وبه راهش ادامه میده و ناامید نمیشه)

ومن هرروزاین تمرین شکرگذاری روانجام میدادم و احساس میکردم حالم داره هرروز بهتروبهترمیشه تا اینکه من بیماریم بعد 10 سال به 10 روز خلاصه شد و قدرت خدارو به وضوح مشاهده کردمو باورم نمیشد که به این راحتی شفا پیدا کنم وهمیشه فکرمیکردم دارم خواب میبینم، که این یکی ازبزرگترین آرزوهای من بودکه یک روزسلامت باشم. (سلامتی هدیه باارزش خدا برای کسیه که از او پیروی کنه)

ومادرم باشنیدن این خبراز خوشحالی گریه کرد وهمین خبرخوب باعث شد اوهم بااستفاده ازهمین تمرین ظرف مدت یکماه خوردن داروهای اعصاب وچربی خونش روتونست کم کم کناربگذاره وخداروشکرالان دیگه هیچ قرص ودارویی مصرف نمیکنه و اوهم سلامتیشو بدست آورد. (قانون های خدا ثابته و برای همه یکیه)

وماهرشب خانوادگی 1 فایل ازقانون آفرینش رومیدیدیم وهربارکه معجزاتی رو در زندگیمون میدیدیم اون روبین خودمون بازگومیکردیم وبیشترروحیه میگرفتیم وباورهامون قوی ترمیشد وازطرفی پدرم هم که دیده بود2نفرمون به راحتی اینگونه جواب گرفتیم بهمون گفت من هم برای همیشه میخوام سیگارکشیدن روکناربگذارم که هممون خیلی غافلگیرشدیم وبه شکرخدا داره کمتروکمترمیکشه تابه کلی ترک کنه.

وخلاصه خدا تمام ویژگی های یک فردثروتمندروبه من وخانواده ام داشت یکی یکی هدیه میداد.

1- آرامشی که جایگزین نگرانی و استرس وبیکاری و…در من وخونوادم شد.

2- شادی که معجزات پی درپی و خبرهای فوق العاده به همراه داشت

3- روابط قشنگ بین من و تمام اعضای خانوادم

4- سلامتی که لازمه داشتن احساس خوب در زندگی و نزدیک شدن به خداست

5- ثروت که مطمنم با ایده هایی که بهم الهام شده بهش میرسم.

واینطوربگم عزیزانم که تمام معجزاتی که تا الان در زندگیم رخ داده درصورتیه که فقط 4جلسه از قانون آفرینش رودیدیم و همیشه من به این دوتا باور معتقد هستم و جواب میگیرم:

خدایا شکرت که فقط تو وهابی( بخشنده بیش از حد) پس بمن (..درخواستتو بگو..) سلامتیمو

بده تا بیشتر باورت کنم

و

چیزی به نام نشد برای خدا وجود ندارد

از خدا سپاسگذارم بخاطر اینکه هممون بخشی ازاو هستیم

از استاد عزیزم سپاسگذارم که فرستاده خداست در زندگیم

وازهمتون سپاسگذارم که وقتتونو گذاشتین و امیدوارم هممون همیشه اتفاقات خوب رو تجربه کنیم.