پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 5 - صفحه 6
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-11 06:05:362024-02-14 06:15:57پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 5شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدایی آسانی های بعد از هر سختی
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی و همه رفقای هم قدم
چه قدر من این سلسله فایل هارو دوست دارم و این پرسش ها چه قدر کمک می کنه بیشتر بتونم درک بکنم که خیلی از رفتار هام واقعا عاملی داره و این عامل ریشه در تمام نگرش ها و عادت هام داره
وقتی امروز داشتم به موضوع این فایل فکر می کردم به یاد داستان حضرت موسی افتادم که داشت فرار می کرد! از دست فرعون به دلیل اینکه اون نصرانی رو کشته بود و …
همینطوری داشتم با خودم فکر می کردم و دیروز یه فایل بی نظیری از استاد گوش میدادم شاید بالای 4 بار گوشش دادم و هعی با خودم حرف میزدم و امروز هم خیلی داشتم تکرارش می کردم…
شاید بزرگ ترین فراری که من خودم دارم باهش دست و پنجه نرم میکنم ترس از موفق نشده! و دارم از موفق نشدن فرار می کنم برای همین در ماراتن هستم!
در ماراتن و مسابقه با کی؟ با هیچکس! با یک موجودی خیالی که وجود نداره و همیشه یه توهم پوچ و تو خالیه!
خیلی وقتی ما درگیر این میشیم که سعی کنیم آگاهی هارو به شکل خیلی پیچیده و عمیق درک کنیم و یا مثلا آگاهی های جدید دریافت کنیم که مسائلمون رو حل کنن ولی هرچه قدر که بیشتر با دوره های استاد عجین میشم و میرم جلو هعی بیشتر درک می کنم که خیلی اصول سادست فقط ما دلمون می خواد ورد داشته باشیم!
یه جمله ای خیلی تو گوشم زنگ عجیبی زده بعد از 8 بار فایل 2 ثروت 3 رو گوش دادن:
“آقا عجله نداشته باشین و فکر نکنین که اگر شما برین جلو یه اتفاق معجزه آسایی تو فایل های بعدی میفته! اهمیت درک توحید جزو مهم ترین مسائل و فایل های بعدی اهمیتش از این جلسه کمتره”
وقتی واقعا بررسی کردم دیدم دقیقا درسته من شاید 24 ساعت روز نزدیک 15 ساعت دارم خودم رو بهبود میدم ولی فقط از نظر اسمی نه عملی و به ناچار با نتایجی که میاد من فقط 10 درصد از پتانسیل رو استفاده می کنم!
و تعجب می کنم آدم هایی که غرق در آگاهی نیستن و بسیار شاید به زعم ما خیلی عقب مونده ان ولی بسیار نتایج بزرگی میگیرن!
دلیلش خیلی سادست چون ما هنوز درگیر این هستیم که معادله ها و مشکلات زندگیمون رو با فرمول ها پیچیده حل کنم!
حال میکنیم با دستی کشیدن پارک کنیم
حال می کنیم سخت به دست بیاریم کلا….
چرا ؟! چون فردا اگر کسی ازمون پرسید بگیم :
ببین پسرم اول شما باید 40 سال بری شاگردی کنی بعدش شااااااااید بشه!
ولی واقعا اینطوری نیست ما دوست داریم اینطوری باشیم چون تربیت شدیم!
مثلا طرف تعمیرکار موبایله میتونه گوشی رو تو 10 دقیقه درست کنه ولی چون می خواد پولش منطقی به نظر برسه میگه 3 روز دیگه بیاین و وقتی مشتری اومد تازه میگه بشینین دارن روش کار می کنن! و این یعنی فرار از حقیقت!
من امروز یه بخشی رو برای تست توی سایتم فعال کردم و در اولین خرید به مشتری هدیه میدادم و دیدم چه قدر جالب فروش کم شد! من حس می کردم این هدیه موثره ولی دیدم نه واقعا این هدیه نتنها باعث نشد رشد بکنه درآمد بلکه هزینه هم کردی و هیچی نشد!
فرار از حقیقت و سادگی بزرگ ترین دردیه که خیلی از ماها بهش دچار هستیم و برای همین برآیند روزمون واقعا حال خوب نیست! و درنتیجه نتایج به دست نمیاد!
از 12 برابر شدن درآمدمون راضی نیستیم و هعی دنبال اینیم که بریم جلو چون فکر میکنیم جلو خبریه واقعا قبول دارم هرچه قدر ثروتمند تر بشی نزد خدا محبوب تری ولی به شرط اینکه همزمان آرامش هم داشته باشی وگرنه تو اون لحظه خدایی نیست و همش استرسه!
من وقتی داشتم رو باور لیاقتم کار می کردم این روزها که درآمدم بیشتر بشه دقت کردم بله! باور لیاقته داره کاری میکنه از چیز هایی که دارم بیشتر بتونم لذت ببرم و همین باعث میشه ناخداگاه یه سری ایده هایی بیاد تو ذهنم که با اجرا کردنشون رشد برام به وجود میاد!
خیلی منطق جالبیه که ما در خیلی از اوقات سپاس گزاری کردنمون هم تجارته ها! یعنی مثلا میگی سپاس گزاری کنم که بیشتر به دست بیارم برای همین چون معاملست انرژی پشتش قوی نیست!
من دارم همش میگم شاید خیلی ها باشن از استاد خیلی به رفتار و کردار ظاهری سپاسگزار تر باشن و هر روز تومار سپاس گزاری دارن از موی سر تا ناخن ولی همش ورده برای همین نتایج بزرگ نمیشه!
من وقتی که فرار نکردم از حقیقت و پذیرفتم کجا هستم و سعی نکردم ادا در بیارم اونجا بود که فهمیدم لن شکرتم لازیدنکم باید بر پایه و اساس یک منطق باشه!
خیلی برام قشنگه وقتی دارم تو سایت میچرخم با دید تحقیق میبینم چرا 90 درصد آدم ها تو نقطه ای که هستن گیر کردن! چون دقیقا همین باگ من رو دارن و اونم اینکه همشون در حال رسیدن به بعدی هستن درحالی که قبلی رو درک نکردن!
من تو سفرم ولی 10 درصد از سفر رو درک کردم و به اندازه 10 درصد رشد میکنم…
همه این موفقیت ها و عملکرد ها تهش قرار به قول استاد عزیزم بشه حال خوب و اینکه بگی آخیشششش عجب روز با کیفیتی بودا!
غذا به راه بود و زندگیم به راه بود و همه چیزم مشتی گذشت!
ولی وقتی میبینی طرف صبح تا شب داره رو خودش کار می کنه ولی وقتی یه نشتر بهش میزنی دادش میره هوا و از اژدها سه سر بیشتر عصبانی میشه خب این چه کار کردن رو خودیه!
برآیند همه این آموزش ها باید منجر به حال خوب بشه و اگر واقعا تو زندگیمون حال خوب نداریم حتی اگر داری قرآن گوش میدی باختی عزیز دل!
مثل اینکه بری همش آیه های عذاب بخونی و گریه کنی و بزنی تو کلت و هعی ناله کنی عملکرد همونه ها ولی هیچی نفهمیدی! جز بدبختی و مشکلات!
رشدی خوبه که منجر به لذت شما بشه و همه حس کنن اینو که پسر خیلی حالت خوبه ها…
سپاس گزاری درسته که تمام اجزا بدنت مور مور بشه از حس واقعی!
الحمد الله یعنی خدایا دمت گرم! مثل رفیقی که غررررق گرفتاری بودی اومده بلندت کرده و همه کار برات کرده بعدش نمی تونی تو کاری براش می کنی و فقط میگی دمت گرررررررم
این یعنی الحمد لله!
به نظرم یکی از دلایلی که خارجی ها مواد غذایی بی نظیری دارن اینه که اون سپاس گزاری سر سفرشون با چشمان بسته و به سمت حقیقته که باعث کیف کردن از لقمشون میشه!
به قول استاد هرچه قدر دربیاری بازم بیشتر از تو هست! و حالا میشه فهمید که چرا استاد میگه شاید حالم تو بندرعباس بهتر از الان بوده حتی!
فرار کردن به سمت آینده و خوشی هایی که هنوز نیومده یعنی گذر کردن از تمام تضاد ها و برای موسی 8 – 10 سال طول کشید که بعد از داستان رسیدن به اون چاه و دختران شعیب مسیرش ادامه پیدا کرد و با اون درخت نورانی مواجه شد..
من یه تصمیم جدی گرفتم که فایل هارو یکم عملی تر کنم و بتونم حال خوبم رو تقویت کنم و انقدر مانیتورم رو اعداد نباشه شاید تونسته باشم 10 رو بکنم 11 ولی از اونور میزان لذت روزانم رو از 10 کردم 5!
باید مرز باریک رو نشکنم خیلی جزئیات گمراهم نکنه و بیشتر سعی کنم برآیند مفیدی داشته باشم و فراموش نکنم همه قانون ها از این میاد که :
1- حال خوب -> اتفاق خوب
2- دنیارو نمیشه گول زد پس باید واقعی باشه
3- بهترین روش برای خوب کردن حال سپاس گزاری داشته هایی هست که به وجودت میاره
و این ماموریت جدید من برای درک یکی از بزرگترین قوانین کیهانیه و خدا در سادگیه
و در نهایت یه نکته قشنگ بگم که بفهمیم واقعا ما خیلی سخت گیریم!
من تو دیدگاه قبلی اشتباه باب راس رو گفتم داد ماس که از یک برنامه طنز گرفته شده بود و شاید کمتر کسی هم متوجهش شده بود ولی حتی اگر کسی متوجهش شده بود حتی بیانش نکرد!
وقتی حالتون خوب باشه حتی اگر اشتباه بنویسین و بیان کنین قرار باشه چیزی پیش بره پیش میره …
پس ظاهر رو باید کشت و باطن رو زنده کرد و عاشقانه لذت برد از زندگی و دل داد به خدایی که ما را برای آرامش آفریده
وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ 21
و از نشانه های او این است که برای شما از جنس خودتان ( نه از فرشتگان و نه از اجنّه و غیر آنها ) همسرانی آفرید که در کنار آنها آرامش یابید ، و میان شما ( شوی و زن یا افراد نوع انسانی ) علاقه دوستی و مهر باطنی نهاد ، همانا در این امر نشانه هایی است ( از توحید و قدرت و حکمت خدا ) برای گروهی که می اندیشند.
خدا همینجاست تو قلب خونه، تو عطر پاک گلای پونه…
خدا همینجاست؛ تو عطر بارون تو چشم خیس منو خیابون!
خدا همینجاست؛ بین من و تو ساده ساده عین من و تو
خدا همنیجاست؛ تو لحظه هامون بین نماز احساس و بارون!
خدا همین جاست خدا همین جاست خدا همینجاست…
تو بی کسی هام وقتی که از عشق معجزه میخوام…
خدا همینجاست؛ واسه همیشه چشماتو وا کن معجزه میشه!
تندرست باشید رفقای خوبم
خدا همینجاست؛ بین من و تو ساده ساده عین من و تو
خدا همنیجاست؛ تو لحظه هامون بین نماز احساس و بارون!
سلام سید علی عزیزم
سلام به سید علی مومن و خداجویم که هر روز کلی چیز از اون یاد و انگیزه میگیرم.
چه مهر تاییدی هستید بر حس و حال این روزهای ایم که اصل کار اون حس و حال خدایی و واقعی است، که باید ایجاد بشه، مابقی چیزها خود بخود پیش میاد و این حرف رو فقط کسی میتونه لمس کنه که کلی خودش رو مثل من به در و دیوار زده الان آرام گرفته و فقط میخواد تماشا کنه آنچه خدای مهربونش براش نسخه میپیچه، همان خوبه است.
این کامنت شما مشت محکمی بر دهن اون ذهن نجواگر که میگه؛ آره برای توجیه کارت که جایی نرسیدی میگی حس و حال خوب اصله، دوباره میشی مثل اونها که فقیرن و میگن ما فقط خدا را میخواهیم.
خدایا شکررررررررت که هوای بنده هات رو داری.
سید علی جان سپاس گذارم که آنچه بر قلبت جاریست مینویسی. سپاس گذارم که آیینه جمال خداوند هستید همچون استاد.
در پناه حق روز به روز توحیدی تر و مدارتون به منبع نزدیک و نزدیک تر شود.آمین
(چی میشد علی من هم پا جا پای شما میذاشت و تو سایت کامنت می نوشت و من قربون صادقه اش می رفتم.)
سلام آقای خوشدل
درست فرمودید من دارم در واقع از زندگی کردن فرار می کنم وقتی همش بدو بدو دارم .همش میگم فلان نفر روزی 20 ساعت فایل گوش میدهد حتی تو خواب من عقب موندم در صورتیکه لحظاتی را که میدونستم از داشته هام لذت واقعی ببرم را و شکرگزاری حقیقی و قلبی داشته باشم را از دست دادم
ممنونم ازتون که نظرات و افکار و تجربیات تون را با ما اشتراک گذاشتید و دید بهتری راجع به این موضوع به من دادید
سلام آقای خوشدل واقعا متنای که مینویسید حس فوق العاده ای به ادم میده با نگاه قرانیتون به تمام قضیه نگاه میکنید همیشه با نوشته هاتون کلی ایده میگیرم ترسام کمتر میشه یکی از کارهای که جدیدا دارم انجام میدم تمام اون دورهای که خریدیدو دارم دیدگاهتونو تو اون جلسه میخونم ممنون بابت تمام دیدگاهای قشنگی که میزارید
سیدعلی عزیزم! من فقط شاید حدود یک ماه هست که به طور جدی شما رو دنبال میکنم، اما انگار یک قرنه که شما رو میشناسم! نمیدونم چه جوری میتونم از خدا سپاسگزاری کنم به خاطر وجود شما و کامنت های شما، احساسی که از نوشته های شما در من زنده میشه… و همچنین به خاطر وجود استاد عباس منش و سایتشون که این بستر رو فراهم کرده!
خیلی درست گفتی: بزرگ ترین فرار ما، ترس از موفق نشدنه، در مسابقه با کی؟ در مقایسه با کی؟
اصول خیلی ساده ست، ولی ما پیچیده ش میکنیم!
فرار از حقیقت و سادگی بزرگ ترین دردیه که خیلی از ما دچارش هستیم!
بعد از خوندن کامنت شما، جمله ای که ناخودآگاه شروع کرد به چرخیدن توی سرم این بود:
فقط تسلیم باش
و با آرامش، آرامش، آرامش
حرکت کن
و لذت ببر
خدا حافظ و نگهدارت باشه سید علی عزیز و بهترین آرامش و نعمات رو برای شما و عادله جان آرزو میکنم (قلب)
سلام خانم زمانی عزیز چند وقته کامنتهای بچه ها رو میخونم کامنتای شما رو هم میخونم و لذت میبرم از درکی که از قانون دارید ماشاالله توی سایت هم خیلی اکتیو هستید و اینکه هر وقت عکس پروفایلتون رو میبینم این لبخند زیباتون حس خیلی خوبی بهم میده امیدوارم همیشه لبخند رو لبتون باشه .
سلام به آقا سعیدِ عزیز!
ممنونم از پاسخی که برای کامنت من گذاشتین!
هر چقدر قانون رو درک میکنیم و جلوتر میریم میبینیم بازم جا داره برای درک بیشتر و به عمل بستن قانون، به عمل بستن توحید!
به قول سعیده ی شهریاری عزیز این سایت غار حرای ماست! خدا رو شکر برای این نعمت! خدا رو شکر که ما را به این مسیر هدایت کرد، و اگر خداوند ما را هدایت نمیکرد راه را نمییافتیم!
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَٰذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ ۖ
در پناه خدا برای شما آرامش و نعمات بی حساب آرزو میکنم (ایموجی لبخند خوشحال :)
سلام عزیزم
این مدت که بیشتر کامنت میذاری هر فایلی که استاد جان آپلود میکنه سریع میام میخونمشون!
تو 12 قدم هم کامنت های خانمت و خواهر خانمت را خیلی دوست داشتم و دنبال می کردم
حتی اون زمانی که هنوز خانمت نشده بود!
خلاصه دوست دارم و موفقیت های خودت و خانمت را تحسین می کنم
الغرض من کامنتت را خواندم فکر کردم باب راس را خودت از قصد نوشتی داد ماس و کلی خندیدم و قربون صدقت رفتم
من شب ها میرم باغچه را آب میدم و در همون زمان یک ساعت یا بیشتر که باغچه آبیاری میشه فایلهای استاد تو گوشمه و هم پیاده رویم را کامل میکنم هم برای چندمین بار در روز فایل جدید یا جلسات دوره را گوش میدم
خلاصه این دو روز همش یاد دادماس میافتادم و کلی می خندیدم
عاشقتم و آرزومند آرزوهاتم
خانمت را از طرف من ببوس و بهش بگو که عاشقشم و کامنتش را هم خواندم و منتظر کامنتهای قشنگ جفتتون هستم
سلام داداش گلم
انشالله که همیشه سالم و تندرست باشی
داداش علی میدونی میخام از شما یاد بگیرم
میخام همه کامنتهاتون رو میخونم و ازون تعهدهای 40روزه به خودم بدم
میخام از شما الگو بگیرم
میشه خاهش کنم از خودتون از تعهدهاتون بیشتر بنویسید
میخام روزانه 1 درصد بیشتر احساسم رو بهتر کنم و 1درصد بیشتر رو خودم کار کنم .
میخام خدا رو بشناسم
میخام کنکاش کنم میخام تفکر کنم
میخام قرآن بخونم میخام بنویسم
میخام به خاسته هام برسم میخام 1 درصد بیشتر متعهد بشم و زیب دهنمو ببیندم میخام بقول استاد چیپ نکنم و این فکر (ک حالا یروزم رو خودم کار نکردم اشکال نداره)نداشته باشم
.
باید برای رسیدن به خاسته هام قدم بردارم و مثل 6ماه پیش ک از ذوق اشک میریختم بشم میخاممممممم به خاسته هام برسممممممم باید برسممممممم
من باید موفق بشم
سپاسگزارم ازتون کامنتهاتون عالیه سپاس فراوان
دوستت دارم
فعلا در پناه خداوند یکتا باشی
درود بر شما علی جان
واقعاً ازت سپاسگزارم که این روزها بیش از قبل دارم از وجود شما بهرهمند میشم خداقوت
همانطور که تو کامنتم اشاره کردم بیش از یه هفتس که تو فایل جلسه دو گیر کردم تا فقط سعی کنم درک کنم این رو که آقا باورسازی یعنی کم کردن نگرانی یعنی رسیدن به احساس خوب
دقیقاً همین اتفاق برای همه ما داره میفته که سعی میکنیم تند تند فایلها رو پشت سر بگذاریم و تند تند به موفقیت برسیم و بعد به احساس خوب دست پیدا کنیم در صورتی که رمز در اینه: ان شکرتم لازیدنکم
تو اول به احساس خوب برس، سپاسگزار باش، سپاسگزاری که در عمل داری کیف میکنی از داشتههات همین احساس تو را در مسیر درست قرار میده.
چقدر جلسه اول دوره راهنمای عملی برای کنترل این حالت فوقالعادست.
چقدر از اون کامنت شما که گفتید باید با شرایط حال حاضرت هر چی که هست به صلح برسی لذت بردم، واقعاً ما مسیر رو اشتباه فهمیدیم، برای اینکه یه شرایط بهظاهر نامناسب رو تبدیل کنیم به شرایط دلخواه نباید باهاش بجنگیم، باید باهاش دوست بشیم و به صلح برسیم، همان بیایمانیها، شرکها و خیلی از مسائلی که ما داریم ما رو به این مسیر هدایت کرد دیگه وظیفه ماست که بهش توجه کنیم.
این یعنی همان درک اصل ان معالعسر یسری اینکه درون هر سختی آسانی است یعنی این شرایطی که فکر میکنی سخته و طاقتفرسا همان چیزیه که تو بهش نیاز داری همان چیزیه که اتفاقاً باعث رشدت میشه اما تو چه رفتار نامناسبی با این هدیه ارزشمند الهی از خودت نشان میدی؟ اغلب پسش میزنیم
وقتی آدم آیات رو کنار هم میگذاره منظور خدا رو خیلی بهتر درک میکنه
به خودم گفتم واقعاً اینکه میگی دارم روی خودم کار میکنم چقدر نگرانیت نسبتبه گذشته کمتر شده؟
چقدر کمتر خودت رو با بقیه مقایسه میکنی؟
چقدر کمتر نگران واکنش و برخورد آدمها و اتفاقات نیستی؟
چقدر تسلیمتر هستی در برابر خدا؟
چقدر درباره هدایت کمتر دنبال چرایی هستی؟
چقدر این لحظه برات ارزشمندترین لحظه زندگیته؟
قبل ازینکه بیام این نوشته رو بنویسم داشتم با یه دوستی تو کالفرنیا صحبت میکردم درباره قرآن و مفهوم توحید که ایشون با استاد آشنا نبودند اما خودشون از نوجوانی تو کلاسهای قرآنی که تو آمریکا برگزار میشده شرکت میکردند و وقتی صحبت میکردیم باورش نمیشد که تو ایران کسی اینجوری قرآن و توحید رو درک کرده باشه و میگفت که چقدر اهمیت داره توحید و براش خیلی جالب بود که من از کجا یاد گرفتم این مطالب رو که من استاد رو بهشون معرفی کردم.(با اینکه یه ذره مقاومت داشتم اما حس کردم که باید این کار انجام بشه)
یعنی واقعاً این صحبت شما درسته که بهرهوری ما از آگاهیها بهاندازه کافی نیست به این دلیل که ما اصل سادگی، سپاسگزاری، احساس خوب و تکامل رو هنوز بهخوبی درک نکردیم.
ما موقعی به خواستههای دلچسبمون، اونایی که همیشه باعث احساس خوب ما میشن، رسیدیم و میرسیم که حالمون خوب باشه، اون هم بهسادگی و خیلی طبیعی، یعنی وقتی داریم دو دو تا چهارتا میکنیم برای رسیدن به یه خواسته یعنی هنوز درک نکردیم اصل سادگی و طبیعی بودن تحقق خواستهها رو. خود خدا هم برای خلق چیزی قوانینش رو زیر پا نمیگذاره و همه چیز رو طبق تکامل و با آرامش خلق میکنه.
در تکمیل بیان شما خداوند فرموده که نیازی به روزی ما نداره ما هر کار بکنیم به نفع یا ضرر خودمون انجام دادیم. بارها همه ما اینها رو گفتیم و شنیدیم و تصدیق کردیم اما در عمل به شیوه گذشته برخورد مردیم و این یعنی عدم درک صحیح قانون.
خداروشکر میکنم که در این مسیر هستم و با دوستان خوبی چون شما برخورد میکنم.
احسان عزیز!
کامنت شما رو که خوندم بی اختیار با خودم گفتم “عجب کامنت درجه یکی!”
از 5 ستاره بودنتون هم مشخصه که خوب روی خودتون کار کردین و جنس صحبت هاتون با کیفیته.
واقعاً نکته ی مهمی که من این روزها دارم بهش فکر میکنم اینه که من اگه میگم رو خودم دارم کار میکنم و میام کامنت ها و جمله های قشنگ اینجا می نویسم…در عمل چقدر کمتر نسبت به قبل نگرانم و ترس دارم؟ چقدر در هر لحظه به خدا توکل دارم؟ چقدر خیالم راحته؟
…
از خدا میخوام به همه ی ما ایمانی که عمل می آورد عطا کنه و ما رو از کج فهمی ها حفظ کنه! الهی آمین!
در پناه خدا بهترین ها رو براتون آرزو میکنم :)
سلام آقا سید عزیز
خیلی تلنگر خوبی از متن کامل و زیبای کامنت شما برداشت کردم.
لذت بردم از تفسیر و تعبیر کلمه الحمدلله…
از اینکه دوباره آموزه های استاد گرانقدر را برامون یاد آوری میکنی ازت سپاسگزارم،
برات بهترین ها رو در همه جنبه های زندگیت آرزومندم.
من یه موقعی توی این تله افتاده بودم که فکر میکردم من مسئول روشنگری و به درک رسوندن دیگرانم، و همین موضوع خیلی از من انرژی میگرفت و از اینکه بیشتر روی اعمال و بهبود رفتار خودم تمرکز کنم دور میکرد.
امیدوارم شما مثل من نباشی و بتونی همواره ، مستمر و پی در پی مسیر لذت بخش زندگی آرام را بگذرونی و شاد باشی.
دستان گرم و با عشق خدا به همرات
سید علی عزیزم برادر عزیز و دوست داشتنی از صمیم قلب از خداوند خواستارم که همیشه محکم و توحیدی در مسیر الهی بمانید چه قدر لذت بردم از خواندن کامنت شما
فرزند اولم محمد است و تقریبا شش سال از شما کوچکتر است از خداوند میخواهیم شش سال بعد مثل الان شما شود ومن هم پا به پای او پیشرفت کرده باشم
سید علی جان
همیشه
باش و بنویس تا از وجودت الهی ات لذت ببریم.
سرتا سر کامنت شما این پیام را داشت که از لحظه ی حال لذت ببریم و تسلیم خداوند باشیم و حرکت کنیم
دیگر چه چیزی والاتر از این؟؟
موفق باشیدو سربلند
سلام سید عزیز
وقتتون بخیر
چقدر لذت بردم از کامنت فوق العاده شما
و چقدراین روزها نیازدارم ی ذره بین بردارم خودمو کنکاش کنم
چقدر نکات فوق العاده یادآوری کردین
و واقعا انسان دنبال چه چیزی ست جز حال خوب
و چه چیزی جز سپاس گذاری این حال خوب رو خلق میکنه
اصلا خود من
ی صلوات شمار برداشته بودم ی کله شکر گذاری میکردم و دنبال معجزه بودم
کلا مشکل فک پیدا کردم و اب دهنم کلهم تموم شد
اما نتیجه ای نبود
اما ی عدسی ساده که خوردم و این غذایی که به جونم نشست چنان سپاس گذاری کردم که هنوزم سلول هام سیرن
و حتی همین غذای خیلی ساده چقدر برای من انرژی و فرکانس بالا خلق کرد
بازم ی دنیا تشکر که چراغ راه من شدین .
در پناه تنها قدرت محض جهانیان
بنام خدای جانم خدای جسم و روحم خدای هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو شایست
ه
گل
استاد از صمیم قلبم ازتون تشکر میکنم که اینقدر دلسوزانه فایلها رو برای ما آماده میکنید دست مریزاد دوستتون دارم و خدارو صد هزار مرتبه شکر برای خداییش و برای داشتن بنده عبدی چون استاد خدارو شکر
و
ر برای دریافت این آگاهیها خدایا شکرت برای وجود سید علی خوشدل و بقیه اعضای سایت
خدایا شکرت که اینجام و تمام وقتی که دارم تماما در سایت میگذره خدایا شکرت
سلام سید علی خوشدل و خوش قلب و مهربون چقدر شما بینظیری چقدر دقیق حرف دل همه مارو میزنید کاملا درست و بجا اشاره کردید من نزدیک یکسال و نیمه با استاد آشنا شدم و دورههای 12 قدم و کتابها و قانون سلامتی و کشف قوانین و جدیدا و ثروت 3و تهیه کردم و با اینکه رو دورهها دارم کار میکنم و هر فایل و چند بار گوش میدم ولی باید اعتراف کنم هیچ نتیجه مطلوبی نگرفتم البته از لحاط آرامش و روابط خیلی بهتر شدم ولی مالی هیچ البته هیچ هیچم نه ولی خیلی کم بوده و قابل لمس نبوده حالا چرا الان که کامنت فوقالعاده شما رو خوندم اینم بگم من عاشق کامنتاتون و هر وقت ایمیل میاد برام
م که شما کامنت گذاشتید خوشحال میشم و سریع میام میخونم و میگم آخ جون سید علی ببینم چه راهنماییهایی برام داره و اما دلیل عدم نتایج بیشتر در زمینه مالی
درسته رها نبودن و چسبیدن به ظاهر قانون دریغ از اینکه قانون همون رها بودن و تسلیم بودنه که من به ظاهر تسلیم بودم و رها نبودم و همش منتظر معجزه بودم همش قبطه خوردن به حال بقیه به قول یکی از بچه ها اینکه یکی 15 ساعت رو دورها در روز وقت میداره ولی من حرکتی نکردم و واقعا هم من وقتی برای خودشناسی و خودسازی از طریق سایت و دوره ها نداشتم انتطار دارم نتیجه هم بگیرم فرار از نرسیدن به خواسته ها فرار از دیر رسیدن به خواسته ها فرار از موفقیت و شروع نکردن و تنبلی و منتظر زمان مناسب بودن برای جدی
نگرفت دورهها و تمرین نکردن و پشت گوش اندا
ختن بل هزار دلیل واهی
اینکه من وقت ندارم گوشیم همش دست دخترم سر کار میرم و باورهای غلطی که همیشه دارم تقویتشده میکنم بجایی اینکه اصلاحشون کنم باور اینکه بلید یه حرکت عظیمی رخ بده و کار نباید به راحتی و ساده انجام بشه باور اینکه باید طول بکشه یه شبه کسی پولدار نشده ولی خوب منم انتظار یه شبه رو نداشتم ولی بعد یک سال و نیم اتفاقی نیوفتاده این یعنی متعهد نبودن ترسو بودن و تنبلی کرون و بهانه اوردنهای متعدد فرار از ترد شدن چون من به این نتیجه رسیدم که تو این مسیر باید تنهایی بتازم و
ارتباط خودم با دنیای بیرون قطع کنم و این باعث میشه من ترس از ترد شدن واینکه وصله خودخواهی بهم بزنن رو داشته باشم و الان بعد از این مدت نمیدونم چکار کنم از کجا و چطور شروع کنم و همچنان تو در و دیوارم و کلی کارهای عقب افتاده و هدفهای نرسیده و دوره ای درک نکرده رو دارم و سر کلاف بام شوییده این ضرب المثل همدانی بود اگر اشتباه نکنم
سید علی جان شما با این همه نتجه از خودتو ناراضی هستید ایراد میگیرید پس من چه کنم که هیچ کاری نکردم استاد تو دوره ثروت3 گفتن کارتونو آنلاین کنید من که دفتر بیمه دارم و نمیتونم آنلاین کار کنم اجازه شو ندارم چه کنم چه باوری و درست کنم که یه کار دولتی و بتونم آنلاین بفروشم متی که خیلی دوست دارم مهاجرت کنم اول به تهران بعد خاراج از کشور وقتی همسرم هیچ جوره با من اوکی نمیشه برای مهاجرت چه باوری بسازم و اینها همش فرار ه که من نمیتونم خدایا خودت هدایتم کن به بهترین مسیرها بهترین انسانها و بهترین شرایط سپاسگزارم از استاد عزیزم و سی علی بزرگوار
سلام آقا علی
خیلی ممنونم برای کامنتتون،قبلش یه کامنت برای چیزهایی که ازشون فراری بودم رو نوشتم و یه عالمه مسله بود که من ازشون فراری بود ولی مهمترینشون رو ننوشتم اونم رابطه با همسرم بود من هر روز درخواست میکنم تو خواسته هام که با همدیگر هماهنگ تر بشیم و رابطه مون عاشقانه تر بشه ولی نگاه کردم این خواسته ام تیک نمیخوره و امشب که به این سوال استاد فکر کردم دیدم من از رابطه با همسرم به شدت فراریم و همه اینا رو ربط میدادم به بارداری در حالیکه میدونم تو ذهنم میگم دوست دارم تنها باشم و رو خودم کار کنم چون یه دختر کوچکی دارم اونم نمیذاره گوشی دستم باشه و اینکه دیدگاه دیگه آیی که دارم و از کمبود عزت نفس میاد اینه که میگم من که چیزی واسه گفتن ندارم تا اون خوشش بیاد یا اینکه برای داشتن رابطه زیبا و عاشقانه شرایط خاصی رو میخواد و اینجوری خودم رو و همسرم رو از یک رابطه زیبا محروم کردم به بهانه رو خودم کار کردن ولی وقتی شما تو کامننتون اشاره کردید قرار نیست فقط جلو بریم و رو خودمون کار کنیم بلکه همین لحظه که در اون هستیم مهمه که اونقدر اون لحظه رو کافی بدونیم که بتونیم سپاسگزار باشیم و به احساس خوب برسیم من قبلاً این ذهنیت رو داشتم که چیزای خوب تو آینده اس و من باید بدستشون بیارم و تو این لحظه من هیچی نیست و همیشه در تقلا بودم با اینکه روی خودم کار میکردم ، یه شب یه چیزی بهم الهام شد که کارت رو رها کن مثل مولانا که واعظ بود و رها کرد و بعد مولانا شد منم جا خوردم ولی آخرش تونستم کارم رو رها کنم و چسپیدم به کار خونه داری که همیشه ازش فراری بودم و الان جوری شدم که باعشق کارامو انجام میدم و از مقاومتی که به ظرف شستن و جارو زدن و تمیز کردن داشتم عبور کنم و دقیقا وقتی مقاومت ها شکسته میشد احساس میکردم دارم جریان پیدا میکنم ،حس میکردم رشد میکنم و به من احساس خوب میداد و با خونه ام رابطه ام شیرین شد دیگه اونو ناخواسته نمیدیدم و معنای احساس خوب و لعلک ترضی رو اینجا فهمیدم ولی وقتی کارام تموم میشد و همسرم برمیگشت دیگه اون انرژی احساس خوب کم میشد و تا میرسید به شب خیلی کمتر میشد و من نمیدونستم چرا ولی الان باگم رو پیدا کردم من برای رابطه خوب مقاومت دارم چون مقاومت دارم انرژی اینجا متوقف میشه و نمیزاره عبور کنم و رشد کنم و به احساس خوب برسم من باید سعی کنم با بالا بردن احساس ارزشمندی و اینکه آیه ای که تو کامننتون اشاره کردین خداوند علاقه و مهر باطنی میان ما نهاده و هیچ شرایطی برای ارتباط عاشقانه نداشته و بتونم مقاومت هامو بشکنم تا به احساس خوب برسم و ایمان دارم این جریان و انرژی و حس و حال خوب اون تیکه پازل زندگیم که دنبالش بودم رو درستش میکنم و زندگیم شیرین تر و پر بارتر از قبل میشه
ممنونم که با کامننتون جواب سوال منو دادین
همیشه سربلند باشید
به نام پروردگار کسی که منو به حقیقتی بزرگ آگاه ساخت …
سلام
از نشانه های او آفرینش آسمان ها وزمین و اختلاف و گوناگونی زبان ها و رنگ های شماست؛ بی تردید در این نشانه هایی است برای دانایان
و از نشانه هاى او خواب شما در شب و روز و جستجوى شما از فزونبخشى اوست در این براى مردمى که مى شنوند قطعا نشانه هایى است
و از آیات او این است که برق را به شما نشان میدهد که هم مایه ترس است و هم امید و از آسمان آبی فرو میفرستد که زمین را بعد از مردن به وسیله آن زنده میکند، در این نشانه هائی است برای جمعیتی که عقل خود را به کار میگیرند.
و از آیات او این است که آسمانها و زمین به فرمان او برپاست، سپس آنگاه که شما را به صلایى از زمین بخواند، آنگاه است که برانگیخته مىشوید
و هر که در آسمان ها و زمین است، فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی اوست، و همه برای او فروتن و خاضع اند،
و او راست هر که در آسمانها و زمین است، و همگان فرمانبردار اویند
و او خدایی است که نخست خلایق را بیافریند و آنگاه باز گرداند و این اعاده بر او بسیار سهل و آسان است و آن ذات یکتا را در آسمانها و زمین مظهر و مثالی عالیتر است و مقتدر کامل و دانا تنها اوست …
میلاد پسر نور آگاهی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام آقا سید علی
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
وز شما پنهان نشاید کرد سِرِّ مِی فروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع
سخت میگردد جهان بر مردمانِ سختکوش
به نظرم در کنار دو باور کلیدی فراوانی و لیاقت باید یک باور کلیدی دیگر اضافه کرد
باور آسانی
یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ
سوره بقره؛185
خدا میخواهد ما به آسانی به خواسته هایمان برسیم اما ما خودمان چی فکر میکنیم
فکرهای شیطانی از این نوع که
آخه باید یکم سختی بکشیم تا موفق بشیم
من باید سختی بکشم تا در آینده وقتی میخوام داستان زندگی ام را بگم همه لذت ببرند
آخه پولی که به راحتی بدست بیاد که پول نیست
و هزاران توجیه مسخره دیگه
اما غافلیم که
خدای ما همون خداییه که وقتی در شکم مادر بودیم به راحتی هر چه تمامتر و به سادگی هر چه بیشتر دوتا چشم به ما داد که ارزش این دو چشم حداقل 800تریلیارد دلار است
(البته این عدد را من خودم برای خودم در نظر گرفتم تا ذهن خودم را مهار کنم و او را بهت الذی کفر کنم)
و همه این ثروت عظیم در حالتی به من داده شد که من در ازای آن هیچ حرکتی نکردم
فقط تنها حرکت من این بود که در شکم مادرم ساکت نشسته بودم و از سر راه خدا کنار رفته بودم و برای خدا با سوالات جاهلانه خودم خط و نشان نمیکشیدم…
حال خدای الان من که هیچ فرقی با آن زمان که نکرده
پس چرا من چنین ثروتی در حساب بانکی من نیست؟
جوابش خیلی ساده است
آن زمان تو سکوت بودی و در حال صحبت با خدا تا اینکه نفس و قیل و قال هایش پیدا شد و در کنار این نفس تقلید کردن از جامعه هم پیدا شد
جامعه ای که میگه
یک سال بخور نون تره صدسال بخور نان کره
میگه سختی بکش تا بعدا به آسانی برسی
ما این را دیدیم و باور کردیم
و هیچ گاه به خود نگفتیم که
من در این دنیا مهمان کسی هستم که از همه کریم تر است و از کریمی مثل خدا اینگونه انتظار نمیرود که برای من فقط نان تره در این سفره عالم بگذارد
هیچ گاه از خدا معذرت خواهی نکردیم بخاطر این حرفمان که به کریم بودن خدا توهین کردیم ، همان کسی که در اولین آیاتی که بر پیامبرش نازل کرد به عنوان اولین صفت خود را کریم معرفی میکند
(ٱقۡرَأۡ وَرَبُّکَ ٱلۡأَکۡرَمُ)
[سوره العلق ٣]
و نگفتیم که
خدایا تو کریمی و پاک منزهی از اینکه با سختی به من نعمت دهی ، این من بودم که به خودم ظلم کردم و چنین نگاهی به تو داشتم ، مرا ببخش و از من درگذر
اینها آگاهی هایی است که فطرت و قلب همه ما آن را تایید میکند و ذهن نجواگر را خاموش میکند
حالا اگر همین ها را برویم و به اطرافیانمان بگوییم جوابشان این است
ببین درست میگی ولی…
ولی را میگویند و چند لحظه مکث میکنند تا ذهن نجواگرشان به یاری آنها بیاد تا جوابی به ما بدهند اما…
در پناه خدا باشید سید جان
همان خدایی که توی خونه نشسته بودیم و یهویی دلمون هوس آش رشته میکرد بعدش یهویی در خانه مان را در میزدند و میدیدیم که همسایه بالایی ما امروز آش درست کرده و برای ما هم آورده و…
به همین سادگی و راحتی
و این است شان راستین خدا و لا غیر
و در اینجا از صمیم قلب میگوییم
الحمدلله
و به قول شما
دمت گرم خدا
.
سلام به تو رضای عزیز
کامنتت چقدر پر انرژی بود پسر فوق العاده نوشتی و یه قانون خیلی ساده رو یادم آوردی که اشک تو چشم آدم میاره و واقعا همینه ما چرا از خداوندی که اینهمه کریمه و این همه ثروت بی منت داده بهمون، نمیتونیم راحت خواسته هامونو بهش بگیم و ازش درخواست کنیم؟ فقط یه دلیل داره که اونم ذهن منطقی و شیطانی که همیشه در حال حرافیه و نمیذاره به صورت خالص با خدای درونمون در ارتباط باشیم و هرچقدر سن میره بالا منطق های قوی تر به خورد ذهنمون میده ولی خدا روشکر ما داریم تو این مکان مقدس و به کمک دستی از دستان خدا استاد عباسمنش بزرگوار و مریم خانم عزیز و سایر دوستان این سایت الهی در حال کار کردن روی خودمونیم و روز به روز به امید خدا پیشرفت بیشتری در این زمینه میکنیم و تا ابد به یاری خدا ادامه خواهد یافت
همه دوستان عزیز در پناه و سایه خداوند کریم و رزاق
سلام آقا رضای عزیز
دمت گرم برادر با این دید گاه زیبا و پراز آگاهی .
خوندم و اشک ریختم واقعا هزاران بار شنیدیم که ما تو این دنیا مهمانیم چند صباحی .چرابه این فک نکرده بودم که صاحب خونه کیه ؟میزبان کیه ؟
اگر خدا میزبانه و من مهمان خدا هستم چرافک کردم خدای کریم و سخاوتمند .خدای ثروتمندو توانا از پس مخارج مهمانش بر نمیاد و مجبوره بهش نون تره بده چرا چرا اخه؟ چرا فک نکردم خدای بچگی من با خدای بزرگیم هیچ فرقی نکرده همون خدایی که اونجا بهم به راحتی وعزتمدانه روزی رسونده .روزی که هیچ تلاش وزجری واسش نکشیدم چرا الان نمیتونه به همون راحتی به من روزی بده و من مجبورم رزق و پولم رو ازریر پای فیل بکشم بیرون .با بدبختی باید رزقم رو دریافت کنم .باید سختی و رنج بکشم برای داشتن نعمت های ضروری زندگیم .
خدایا من چقدر به خودم ظلم کردم.من چقدر خدام رو کوچیک و ناتوان فرض کردم
خدایا من چقدر بااین اماها و اگرها و ولی ها جلوی ورود نعمت هارو به زندگیم گرفتم و با کمال پررویی و بی ایمانی گفتم خدا نمیخاد خدا نخواست.
خدا خدای اسونی هاس
خدا. خدای سادگی و راحتیه .کار خدا اینه که همه کارها رو اسون انجام بده اگر من بزارم اگر من اجازه بدم .
مممنونم اقارضا برای این پیام پراز اگاهی برای این یاداوری های ارزشمندو گرانبها.برتی این مثال های بی نظیر و بجا
خدارو شکر میکنم برای همراه شدنم با شما دوستان آگاه و تو حیدی .
متشکرم که وقت میزارین و نظر و دیدگاه خودتون رو اینجا ثبت میکنید .هزاران برابرش رو از خدای کریم در یافت کنید انشالله .
در پناه خدا باشید
به نام خدای مهربان و بزرگ
به نام خدای که عشق مطلق من هست
به نام خدای که یار و یاور من هست
به نام خدای که بهترین همراز من هست
به نام خدای که بهترین رفیق من هست
سلامممم رضا عزیز
حالت چطور هست ؟
میبنیی خدا چقدر بی نظیر و دوست داشتنی هست و چی به موقع من را به کمنت شما هدایت کرد
اصلا تعجب میکنم از هدایت خدا از عشق خدا
این خدا خیلییییییی رفیق مهربان هست رضا عزیز
خدا خیلییییییی خوب هست
میدانی نمیدانم از کجا به کمنتتتتت رسیدم ولییی دقیقا به من بود
دقایق پیش یکی از خواسته هایم را به مادرم گفتم مادرم داشت میگفت ( یعنی مثل اون خدا را یاد نمیکنم نماز نمیخوانم وووووو داشت میگفت باید شب روز بشینم به خدا دعا کنم زاری کنم گریه کنم روزه بیگرم تا خدا خواسته ام را بده داشت میگفت با خدا تو رفاقت را گرفتی؟ از نظر اونا نباید خدا رفیقیت باشه )
من فقط سکوت کردم و خیلییییی خوشحال شدم که خدای واقعی ام را شناختیم درکش کردیم حسش کردیم در وجودم که بدون اینکه من ازش طلب کنم میگوید جانم چی میخواهی ؟
و حالا هم خدا چی زیبا من را هدایت کرد به کامنت شما
و گفت مسیرت درست هست راه خودت را برو
من عاشقت هستم من رفیقت هستم من خود تو هستم
زهنم برای خودش جفتک مینداخت نکند مادرت راست میگوید چقدرر این زهن چموش هست ولی خدا آب سرد روی آتش انداخت با کمنت زیبای شما
من تعجب کردم از هدایت خدا بیبیبین چی زیبا هدایتم کرد
خدایاااا خیلیییی دوستتتت دارم
من هیچ وقت تنها نیستم من خدا را دارم
خدا برای من به شدت کافی هست
الهی که پول ثروت نعمت سعادت خوشبختی عشق و فراوانی بدود به دنبال مان
سلام سید عزیز…
سید جان دمت گرم!!!
این دمت گرم معنیش این بود که منم مثل همه ی بچه ها خدا رو شاکرم که شاگرد زرنگی مثل تو که چندین لِوِل با بقیه فاصله داره، متعهدانه میاد و زیر هر فایل کامنت می ذاره اونم چه کامنتهایی… دمت گرم که وقت می ذاری و می نویسی و این حس خوبت رو این حس وصل بودن به خدا رو به ما هم منتقل می کنی.
چقدر این حرفت درسته که ما یه عجله ی بیخود و مزخرفی داریم برای رفتن به مرحله ی بعد، فایل بعد، جلسه ی بعد بدون اینکه فایل قبلی رو کامل درک کرده باشیم. من یادمه اون بار اول که 12 قدم رو گوش می دادم و خب اون زمان اصلا تو فرکانس کامنت خوندن و نوشتن نبودم، همین که یه فایل رو گوش می دادم بنظرم یه achievement خوب بود برام. و بخودم می گفتم آفرین یه قدم به پایان دوره نزدیکتر شدی!!! واقعا نمی دونم چرا عجله داشتم! شاید می خواستم ببینم آخرش نتیجه چی می گیرم، غافل از اینکه نتیجه ی بزرگ وقتی اتفاق می افته که باور من تغییر زیادی کرده باشه و خب لازمه ش تکرار و تکراره… البته که با همون فرمون هم خدا رو شکر نتایج خوبی داشتم ولی اگه درست کار می کردم خدا می دونه چقدر نتایج بزرگتر می بود. ولی رو خودم کار کردم. الان آپدیت هر جلسه کشف قوانین که میاد ذهنم میگه آخ آخ ببین جلسه ی ششم هم اومد تو هنوز تو جلسه ی 2 گیر کردی، بجنب خب… ولی بش می گم هروقت تونستم سؤالای جلسه 2 رو جواب بدم که لازمه ش کلی کنکاش تو وجودم هست و کلی زمان گذاشتن و فکر کردن، اون موقع س که می تونم برم فایل بعدی، چون وقتی نتیجه ی خوب می گیرم که خوب فکر کرده باشم حداقل دوتا چهارتا ترمز کشیده باشم بیرون. و به امید خدا تلاشم رو می کنم برای عمیق کار کردن هر جلسه حالا هرچقد طول کشید اکیه.
وای که چقدر لازم داشتم یاداوری نکته ی دوم قانون کلی رو… من هر روز اینو با خودم تکرار می کنم که حواست باشه احساس خوب یعنی اتفاقات خوب، و گاهی مثلا دارم کدنویسی می کنم و یه لحظه اون کد رو تصور می کنم و سعی می کنم یه حس خوب زورکی ایجاد کنم و بعد می گم خب اینم از این مورد با حس خوب و می رم سر مورد بعدی… ولی این دقیقا یعنی می خوام سر قوانین رو شیره بمالم و شب می گم چه باوری نذاشت این کد اجرا بشه… خب معلومه، فرکانسم به اندازه ی کافی قوی نبوده خب… «دنیا رو نمیشه گول زد پس باید واقعی باشه». ولی مورد سپاسگزاری رو انصافا خیلی بهتر شدم توش بخصوص تو این چندماه اخیر که بیشتر وقت می ذارم، و خییلی وقتا از شدت ذوق و حس خوب موقع نوشتن سپاسگزاری داشته هام اشکام سرازیر می شه با اینکه هر صبح و هر شب می نویسمشون ولی تکراری نمیشه برام… خدا جونم دمت گرم! بخاطر وجود استاد و مریم جون و آموزشهاشون، دمت گرم بخاطر این سایت بهشتی و تک تک بچه های با فرکانسی که هستن و کامنت می نویسن و به هم انگیزه می دن… خداجونم عاشقتم.
سیدجان در پناه خدای مهربون شاد و سلامت و آرام باشی.
سلام رفیق پیشرو
سلام پسر خوب خدا
هر بار بهتر از قبل مینویسی، می دونی چرا ؟
چون خدا میگه و تو فقط مینویسی
پس وقتی نوشته هاتو میخونم انگار خدا داره با من هم صحبت میکنه.
چقدر زیبا گفتی که خدا در سادگیست
مثل همون جمله زیبایی در سادگیست
پس نتیجه معادله خدا در نهایت زیبایی و سادگیست
پیچیدگی ها همه از ذهن میاد و ذهن جایگاه شیطانه
دمت گرم که هر روز آگاهی های نو و تازه و ساده با خودت میاری تا ذهن داغون و پیچیده گر مارو التیام بده
دمت گرم
(در ضمن من غلط و غلوط هات در زیبایی کلام خداییت گم میشه ، نگران نباش)
عاشقتم پسر
سلام دوست عزیز
مگه میشه بیام کامنت سید علی خوشدل رو بخونم حالم عوض نشه؟
چقدر شما عباسمنشی هستین .چقدر عباسمنشی حرف میزنین!
درست مثل استاد آدم با گوش کردن به حرفاتون درهایی از یک جهان دیگه به روش باز میشه.
اصلا انگار تو رو با خودش میبره . از دنیای پر از اضطراب ونگرانی به جهان سراسر آرامش و شادی .
دستتون درد نکنه ،خدا خیرتون بده
من هم با خوندن این کامنت داشتم به این فکر میکردم چقدر من هم این شکلیم .چند روزیه از خدا خواستم پول خرید دوره دوازده قدم رو بهم بده خیلی عجیبه که جور نمیشه !
میخوام آروم باشم هی نگم دیر شد زود باش
میخوام خدا خودش بهم بده تا اون موقع هم من وقت دارم حسابی رو خودم و متعهد بودنم کار کنم شک ندارم خدا کمکم میکنه بهش ایمان دارم همیشه برام معجزه کرده هر وقت هم اینجوری حرف میزنم حضورشو حس میکنم انگار میاد ومهر تاییدش رو پای حرفام میزنه که روش نوشته( شک نکن من باهاتم)
در پناه حق
سلام جناب علی آقای خوشدل
از کامنتتون لذت بردم و خیلی نکته های مهمی رو بیان کردین وقتی فایلها رو گوش میکنی هی دوست داری بری جلوتر و فایل بعدی فایل بعدی
اما درست اینکه شما گفتین تا یه فایل رو خوب درک نکردیم گوش دادن فایل دیگه معنی نداره نمیفهمیم
فقط اعداد رفته بالا
الان من با همسرم چند ماهی هست 12 قدم رو شروع کردیم هر ماه یه قدم رو گوش میکنیم نکته برداری میکنیم و بعد میریم فایل بعدی
از شما بابت این کامنت زیباتون متشکرم که پر از آگاهی و هدایت بود برای من و امثال من
هر جا هستین بهترینها نصیبتون و هر روز به خدا نزدیک و نزدیکتر بشین
سلام به سید علی خوش دل ،خوش سخن،خوش اخلاق وخوشبختو…
جناب خوش دل همیشه از خوندن کامنتات لذت بردم و نکته برداشتم و یاد گرفتم ولی کامنت قبلت دقیقا این دریافتی رو که الان داشتی رو گرفتم
گفتم چرا سید داره بدو بدو میکنه روزی چند ساعت از محصولات مختلف گوش میده ،چون خودمم یه زمانی درگیر اینجور نگرش بودم و کلا از حال خوب و توکل به خدا و آرامشی که از در آغوش بودن خداوند داشتم خارج شده بودم و خودم به عقل خودم داشتم پارو میزدم
خداروشکر همیشه احساست مثل یه قطب نما نشونت میده که تو مسیر هستی یا داری منحرف میشی منم به این رسیدم که
مگه مسابقست
مگه تموم میشه
روزی یه فایل یا یه نصف فایل گوش کنم روزمو بسازم برم تو دل زندگی ایمان عملیمو نشون بدم ولذت ببرم وکیف کنم و چون خط پایانی نیست که برای رسیدن بهش بدو بدو کنیم
از همین جایی که هستیم لذت ببریم
ما خانواده 4 نفره هستیم که با 12قدم شروع کردیم و الان قدم 10 هستیم و قدم 9 رو به جای یک ماه 3ماه گزرونیدیم و نزدیک دو ساله شروع کردیم وهنوز قدم 10 هستیم ونتایج بی نظیری گرفتیم وحالمون بسیار عالیه وداریم خوش میگزرونیم و درآغوش خداوند تسلیم هستیم وخودش مارو در همه جوانب زندگی جلو برده ،سلامتی ،رابطه ،پول و…
میخوام بگم اونی که دنباش بودی که درآمد میلیاردی کسب کرده ما هستیم البته هدفمون درآمد ماهیانه میلیاردی هست ولی درگیرش نیستیم چون به خدا گفتیم و او فراموشکار نیست که هرلحظه بخوام بهش یادآوری کنم و بابتش پارو بزنم
باید پارو نزد واداد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هرجا دلش خواست
به هرجا برد بدون مقصد همون جاست
با خوندن این کامنتت متوجه شدم که خداوند هدایتگر بی نظیریه و هر لحظه در حال هدایت ماست و از خود ما بیشتر دوست داره که ما ثروتمند بشیم و کوچکترین انحرافی رو گوش زد میکنه
موفق وپیروز باشی
سلام مریم جان
خیلی برات خوشحالم که حالت خوبه و قدم به قدم با خدا داری پیش میری و لذت میبری
صدالبته که درک واقعی یجوری که به گوشت و استخون تنت نفوذ کنه و حالت و منقلب کنه خیلی مهمه ،
من اکثر روزا خودمو با فایلای دانلودی استاد شارژ میکنم و کلیی کیف میکنم و ریکاوری میشم کامنت رو دونه به دونه میخونم و استفاده میکنم اونجاهایی که برام درس داره رو کپی میکنم تو فایل روبیکا برا خودم ذخیره میکنم که مرور کنم و یادآوری بشه برام
ولی ممنون میشم شما یا دوستان دیگه منو راهنمایی کنید که برای شروع حرفه ای از کدوم فایل استاد شروع کنم ضمن اینکه هدف فعلی من افزایش درآمد و رشد مالی و شخصیتی و معنویت هست
امیدوارم یکایک شما خوبان در پناه خدای مهربان شاد و تندرست و ثروتمند باشید .
سلام بر برادر توحیدی وعزیز من سید علی خوشدل
چه زیبا نوشتی و دقیقا اون چیزی که من نیاز داشتم مهر تاییدش زده بشه روی قلبم
نمیدونم چند روزیست درون قلبم احساس زیبایی از سبکی وعشق تازه ای که درحال شکل گرفتن هست رو میکنم
اشکم خیلی راحت جاری میشه وقتی یه کلام زیبا رو میخونم ودرکش میکنم و امروز تصمیم گرفتم ازدرک حس خوب تو بنویسم تمام کلماتت انگار جان داشتند و دروجودمن نشستند حالا درک میکنم وقتی استاد میگفتند که توی خیابونهای بندرعباس راه میرفتند وبه پهنای صورت اشک میریختند یعنی چه
وقتی فایل های آرامش استاد رو گوش میدادم قلبم به لرزه دراومد ارتعاش صداشون بر تمام وجودم لرز انداخت و من احساسش رو درک کردم زیرا که اشکم جاریست
قلبت را پاک کن آنجا که منو تو یکی هستیم
سکوت کن ودلبسپار
چه اهمیت دارد که کیست که میگویدوکیست که میشنود
چه اهمیت دارد که من کجا هستم وتو کجا
چه اهمیت دارد که من به چه باوردارم وتو به چه
اینها همه قیل و قال های نفس توست
حال که خود متعالی تو میخواهدآرام باشد
بی هیچ نام بی هیچ قبیله بی هیچ مکان بی هیچ قضاوت
این قید وبندهای زمینی را این طبقه بندی های نفسانی را کنار بزن
نام را باوررا هر تفاوت را با ذهنی آرام بشین وبشنو…….
وتنها رها وآرام است که میشنود
آرامش این برکه ی سبز راتجربه کن
بیا تا فقط گوش بدهیم وتجربه کنیم
قلبت را پاک کن اتفاقات خوب تنها وقتی ازراه میرسند که قلبت را پاک کردیی
تو پاره یی ازخدایی تو فراتر از جسمت وذهنت ،آگاهی هستی
وآگاهی تو اصل توست خود حقیقی توست وتو لایتنهای هستی ومقدس
تو پاره ای از خدایی ومن هم و آن کهکشانی که آنسوی دنیاست
………..
خدای من این فایل آرامش چقد آرامشبخش هست
من رو به کجاها که میبرد و همین یک فایل شاید برای تمامی زندگیم بس باشد اگر درکش کنم
برادرم میدانم درپی چه هستی چون من هم پاره ای ازتو هستم
من داشتم زندگی نامه ی مولانا رو گوش میدادم ونمیدانی که چند روزیست فقط اشک میریزم وقتی اینقد از احساس و عشق رو میبینم و اینکه چطور احساس خوب میتونه چه درهایی رو به زندگیم باز کند
من درپی چه هستم اگر ذره ای یا سر زونی از آن احساس در وجودم باشد چه غوغایی میشود
زمانی را که مولانا رو در بازار در حال سماع میبینم ساعتها غرق خودش وخدای خودش میشود فارغ از هر قضاوتی شاید حس کنم که من هنوز هم درگیر این بندهای زمیبنی هستم
وقتی استاد رو نگاه میکنم که چطور به اینچنین مراحلی رسیده و حالا چطور فارغ از هرچیزی وقضاوتی فارغ از تمام بندهای زمینی زندگی میکند میبینم که من هنوز نمیتونم بدون نگرانی حتی یک روز زندگی کنم
وقتی تصمیم جدی گرفتی که چشمت روی اعداد نباشه زدی توی خال
تو لایق شاگرد زرنگ بودن کلاس هستی
ومن افتخار میکنم که میتونم کلامت رو بخونم و درس بگیرم
وقتی مولانا فهمید که شمس دروجود خودش هست آرام گرفت وفهمید که شمس خودش هست
چطور میشه انسان اینچنین به درجات بالایی برسه
ومن امروز میخوام سماع کنم و آرام باشم ولذت ببرم از این لحظه
داشتم یک برنامه ی مستند رو نگاه میکردم یک غورباقه ایی کوچک رو داشت نشون میداد وقتی این قورباغه تخم گذاری کرد و بچه هاش دراومدند از برکه روی پشت خودش بچه ش رو سوار کرد و بردش توی یه گلی که داخلش کمی آب جمع شده بود به خاطر حفاظت ازش تا بزرگتر بشه باید اونجا میبود ولی حالا این قورباغه خودش نمیتونست اونجا بمونه وباید به برکه بر میگشت برای خودش غذا جمع کنه وهم بچه ش
ولی شکارچیان هم منتظر برای شکار بچه
وقتی دیدم خدا چطور این غورباقه رو هدایت کرده واقعا مات ومبهوت مونده بودم
قورباغه میره یه سری مورچه ی سمی رو میخوره و سم تولید شده رو توی بدنش تبدیل به تخم نا بارور میکنه و اون رو توی اون گلی که بچه ش هست میندازه و بچه تخم رو میخوره و سم موجود در تخم باعث میشه که اون آب هم در مقابل حشرات یا شکارچیان دیگه سد دفاعی بشه ونتونه هیچ شکارچی به بچه ش دسترسی داشته باشه و اون مادر با خیال راحت به برنامه ی خودش میرسه
این شاهکار خالقم بینظیره
حالا من بچم میره بیرون کمی دیر میاد نگران میشم
من موجودی حساب بانکیم کم میشه باز نگران میشم
ولی هرچی به طبیعت و تمام موجودات نگاه میکنم میبینم که همه چی رو خدا براشون مهیا کرده ودر نهایت آرامش دارند استفاده میکنند
من امروز خیلی حرف زدم نمیدونم چطور شد که اینارو نوشتم
من برای خودم برای همه این حجم از آرامش رو میخوام که حالمون خوب باشه به قول تو برادرم که شکر گذار واقعی باشیم نه برای داشتن بیشتر بدون توقع
خدا همینجاست بین من وتو ساده ساده عین من وتو
ممنونم علی جان برات اون حسی رو آرزو میکنم که خیلی ناب هست بیانش برام سخته و قابل بیان نیست
میدونم که هممون لایق بهترینها هستیم
میدونم این سفر تورو به منزلگاهی که میخوای میرسونه
درپناه خدا باشی
سلام خانم علیپور دوست عزیزم بخدا هر کامنتی رو میخونم میگم این دیگه بهترینه ولی هر چی جلوتر میرم و کامنتهای بیشتری رو میخونم میبینم بخدا نمیشه گفت کدومشون بهتره واقعا الان دارم این کامنتو در جواب کامنت شما مینویسم انگار دارم رو اسمونا سیر میکنم چه شعر زیبایی ،چه مثال زیبایی در مورد قورباغه مادر گفتین این روزا به هر چی نگاه میکنم بیشتر به عظمت و بزرگی خدا پی میبرم بیشتر به این نتیجه میرسم که من بدون خدا هیچم وقتی میبینم خدا اینقدر قشنگ داره ی قورباغه رو به این زیبایی هدایت میکنه نامردیه من فکر کنم که خدا منو رها کرده منی که اشرف مخلوقاتم منی که میوه موجودات کره زمین هستم اونم کره ای که در برابر عظمت رب الارباب اندازه یه شن کنار رودخونست به قول استاد نامردیه که این همه عظمت رو نبینیم و به خاطر ی چیز کوچیک ازخدا رو برگردونیم هر چقدر فایل گوش میدم و حرفهای استاد رو گوش میدم درکم بیشتر میشه چند وقته فوکوس کردم رو خوندن کامنتای فایل های رایگان و هم دوره های که دارم به قول استاد آگاهی هایی توی کامنت بچه ها هست به عظمت و بزرگی خدا من هیچ جا ندیدم کلی کتاب خوندم ،کلی دوره های مختلف رفتم انصافا ندیدم این حجم از آگاهی خالص ،این حجم از درک از قوانین ،خدایا شکرت با تمام وجودم تحسینتون میکنم زهرا جان خواهر عزیزم به خاطر این درک زیباتون ،
انشالله همیشه شاد و سربلند و سلامت در پناه الله مهربان باشید
سعید جان
ممنونم که وقت گذاشتی وکامنت منو خوندی
میدونم که خدا به بهترین شکل ممکن مارو هدایت میکنه دیشب زندگی یه زنبور عسل رو نگاه میکردم نمیدونی چقد زیبا این زنیور در حال هدایت بود کاش وقت میزاشتی و مستند زیبا رو نگاه میکردی درطول زمان دیدن این مستند فقط اشک میریختم زیرا که گاهی ما از زنبور عسل هم ایمانمون کمتر میشه
زنبور عسل یک زندگی فوق العاده هدایت شده داره که حتی توی قرآن هم اشاره شده من این حرفها رو برای خودم مینویسم که یادآوری کنم تمام سلول های بدنم درحال هدایت شدن هستند و من که اشرف مخلوقات عالم هستم چطور میشه نتونم ازاین هدایت ها استفاده کنم
من پیام شما رو امروز دیدم شاید لازم بوده امروز ببینم وجواب بدم
زنبور عسل بعد از 21 روز که از لارو خارج میشه میتونه از کندو بیاد بیرون و فقط چند هفته زندگی میکنه ولی تا تکاملش تموم نشه وارد به دنیای بیرون نمیشه از لحظه ای که از تخم میاد بیرون ووارد دنیای کندو میشه شروع به کار میکنه نظافت میکنه به لاروها غذا میده و تا زمان ورود به دنیای بیرون برسه فک کنم ما هم داریم با طی کردن تکاملمون به آگاهی های بالاتر دست پیدا میکنیم
اینارو به خودم میگم که عجله نداشت باش به موقع همه چی درست میشه اگر من باورهام وهدایت ها م درست بشن
خدایا مارو به مسیر درست هدایت کن به راه کسانیکه به آنها نعمت بخشیده ای
دوست خوبم درپناه الله یکتا باشی
سلام زهرا جان دوست خوبم ممنونم ازت خیلی این کامنتت برام به موقع بود این رو یک نشونه میدونم و حتما مستند زندگی زنبور رو نگاه میکنم این کامنت شما اگه هدایت خدا نیست پس چیه
امروز خداوند از زبان شما به من گفت آقا سعید نترس من یک زنبور رو دارم هدایت میکنم تو که تمام جهان رو مسخرت کردم رو میشه رها کنم به خودش قسم بعضی وقتا خجالت زده میشم از خدا وقتی میبینم این همه همه به من عنایت داره و زمان هایی هینیگم زود باش بده بده پس کجایی ،چرا منو نمیبینی و دقیقا اینجوری خدا بهم میگه آروم باش همه چی در زمان مناسب بهت داده میشود نگران چی هستی ،مگه چی میخوای که از توان من خارج باشه فقط از مسیر لذت ببر بقیه رو من ردیف میکنم دیگه چی میخوای ،
به قول شما تو قرآن هم سوره نمل هم سوره نحل قشنگ توضیح داده
ممنونم ازتون خانم علی پور بی نهایت سپاسگزارم
استاد عباس منش ی دونه ای عاشقتم بخدا
سلام شما و سلام به استاد عزیز.
اینکه گفتین ما همش دنبال این هستیم که ده رو بکنیم یازده و بریم مرحله ی بعد من خودم رو دیدم توی این جمله .چون من خیلی از محصولات رو میخرم که حس کنم دارم کامل میشم مثلا روانشناسی ثروت رو دارم ولی هرگز استفاده نکردم و بعد از قسمت سه متوقف میشدم و این الگوی تکراری من بود .هر بار به یک شکلی متوقف میشد با اینکه من جزو نفرات اول بودم که دیدم استاد به روزرسانیش رو روی سایت گذاشته و خیلی زود خریدمش.انگار دنبال این هستم که کم نیارم و حتی بگم من همه ی محصولات رو دارم .و خیلی وقتا وسط دوره متوقف بشم و یا دوره ی دیگری رو شروع کنم که اونم وسطش متوقف بشه.
من میدونم همچین الگوی تکرار شونده ای دارم و این مانع موفقیت من میشه.
سلام خدمت برادر بزرگوارم آقای خوشدل
بسیار عالی نوشتید مثل همیشه . با کامنتتون خیلی چیزها دستگیرم شد که باعث شد تعهدی دوباره با ایمانی قویتر به خودم و خدای خودم بدم بسیار سپاسگزارم و امیدوارم در کنار همسر مهربان و خوش ذوقتون همیشه برقرار باشید
سلام به همه
علی اقا وقت بخیر
عالی بود من خیلی از دل نوشته ها تونو خواندم اما هیچ وقت نظر ندادم و فقط خواستم که شنونده خوبی باشم اما امروز گفتین که عجله نکییم برای فایل بعدی .
چقدر کیف کردم، چون من خیلی وقت پیش متعهد شدم تا زمانی که جلسه اول دوره عزت نفس را درک نکردم جلسه دوم نمیرم و با وجود اینک چندین ماهه هروز پی در پی جلسه اولو گوش میدم وهر بار به خودم میگم از سر این ماه جلسه دوم می رم اما هنوز نتونستم چون احساسم اینه که هنوز جا برای یادگیری در جلسه اول دارم یعنی بخودم نمره قبولی در جلسه اول ندادم که برم بعدی.
سوال
تکرار و ماندن دراولین جلسه چه دست آوردی و چه نتایجی برام داشته؟
1)ساده و صادقانه میگم همان صداقتی از جنس استاد عزیزم. حال خوب عجیب که تا بحال تجربش نکرده بودم ،منی که 50 سالمه.
2)احساس رهایی وآزادی در همه ی امور زندگیم
3) تحسین واحترام و تعریف وتمجید اطرافیانم، بشکلی که بعضی موقع به خودم شک میکنم.
خیلی موارد دیگر مثال خانوادم خیلی با من هم سو شدن و…
یادم رفته اینو بگم قبلآ هر چالشی که توش گیر میکردم چندین ماه درگیرش بودم تا حل میشد اما الان در جندین ماه شاید یه چالش چند روزه داشته باشم .
و
خیلی از این موارد تو زندگی من داره اتفاق میفته وگفتم مهمترینش همان حال خوبی عجیب ناشناخته که برام قابل توصیف نیست والبته این حسه رهایی.
این حسه و حال خوبی را برای همه آرزو میکنم.
و یه چیزی دیگه که الان یادم اومد خدمت دوستانم عرض کنم
این که،
من بجز این سایت استاد عباس منش تو هیچ فضای دیگری نیستم چون خیلی وقته تمام هر آن چه منو مشغول میکنه همه رو پاک کردم نه اینستا و نه هیچی فقط همین بهشتمون.
بچه ها دوستانم از اینکه بعد سالها خدا منو تو این جمع اورد وهدایتم کرد به این جا
من اینو میدانم که از بین میلیارد ها آدم انتخاب شدم تا در جمع شما باشم
پس من اینو خیلی ارزشمند میدانم وقدردان استاد بزرگوار و خانم شایسته هستم.
همچنین شاکر و سپاسگزارم از ربم ورب العالمین.
خدا نگهدار همتون.
سلام به دوست عزیزم که چند وقتی دارم کامنت هاتون رو دنبال میکنم همین نیم ساعت پیش که خسته بودم از احساس دویدن وبه جای نرسیدن گفتم خدایا خودت هدایتم کن نمیدونم چطوری ولی ارامش تو قلبم بیار که اومدم تو سایت وفایل گوش کردم به محض دیدن کامنتتون شروع کردم به خوندن وحس کردم کلام خداست که دلیل حال بدم رو بهم گفت گفت که دارم میترس از عقب مونده خودمو با همه مقایسه میکنم همش عجله دارم یه حسی بهم گفت آروم باش فهیمه به کجا میخوای برسی باید از مسیر لذت ببری این روزا عمر وجوونیته که داره میره پس با حال خوب واحساس خوب به همه چی برس نگران نباش من باهاتم
ممنون که وقت میزارید مینویسید
ممنون دوست عزیز
سلام دوست عزیز وتوانمندم .چقدر کامنتی که نوشتی بهم چیز یاد داد من ادمی هستم که برای هرچیزی شکرگذاری میکنم اما متعجب بودم چرا بعضی از شکرگذاری هایی که دارم حالمو خوب نمیکنه چرا احساسم تعقیری نمیکنه وحالا میفهمم که من فقط اون جمله ر وبازبونم میگفتم ودرکی ازش نداشتم. تحسینت میکنم به خاطر تمام موفقیت هات باتمام وجودم تحسینت میکنم .ممنونم به خاطر این اگاهی هایی که دراختیارمون میذارین.خدایا مارابه راه راست هدایت فرما.دوستون دارم.
سلام سیدعلی دوست داشتنی
لذت میبرم از خوندن کامنت های شما
امروز که کامنت شما را میخونم در بکترین جای جنگلهای گلستان هستم
درست درمرز کویر وجنوب جنگل های گلستان هستم وبعداز گذشتن از هوای خشک وگرم کویر به هوای سرد و دلپذیر گلستان رسیدم وشکر گزاری من قبل از کویر وزمان راه افتادن به مسافرت بود
احساس آرامش وآزادی واحساس همراهی خداوند بامن وهمه چیز احساس فوق العاده ست که مرا به زیبایی ها هدایت کرد مهمان نوازی فوقالعاده میزبان .دقیقا زمانی که ما به روستا رسیدیم عروسی وشادی به راه بود
وچقدر زیبایی خیره کننده ای خدایا شکرت
من 15 سال با این دوست نازنین رفیق هستم وتلفنی از احوال هم دیگر خبر داشتیم وطول این سالها نتوانستم به دیدنش برم
ولی این روزها که آرامش وآسایش درمن حاکم شده وتوجه آگاهانه به نکات مثبت وزیبایی های اطرافم وفرکانس سپاسگزاری ام به مراتب بالاتر از گذشته شده هست
من هدایت شدم به این مکان زیبا
واین خودثروت است این خود نعمت است این خود آرامش است این یعنی قرار گرفتن در مسیر پیشرفت وراه راست
ثروت احساس خوب واحساس خوب رسیدن به آرمش وخداوند است
وزمانی میتوانیم خودمان را شکرگزار ببینیم که قبل از استفاده ازنعمت شکر گزاری کنیم مثل مردم آمریکا که قبل از خودن غذا شکر گزاری میکنند
موفق وشاد باشی عزیزم
سلااام به برادر بزرگوارم سیدعلی خوشدل
تحسینتون میکنم که همیشه نفر اول کامنت ها هستین و جز محبوب ترین دیدگاه ها یه جاهایی بهتون حسودیم میشد وقتی میدیدن اولین نفرین یه جاهایی دچار خود کم بینی میشدم یه جاهایی از کامنتتون سر در نمیاوردم ولی این کامنتتون خیلی بهم ارامش داد خیلی به دلم نشست یاد حرف استاد افتادم که میگفتن هر مطلبی اگه بهت احساس ارامش داد باورش کن منم باورش کردم اره دوست خوبم اعداد و ارقام مهم نیست مهم احساس خوب هر لحظست
امروز مامانم به همسرم گفت شما پس کی وقتتون خالیه برای تفریح وقتی اینو همسرم بهم گفت و من هم بهش فکر کردم دیدم من توی خونم احساس لذت و تفریح دارم وقتی ظرفامو میشورم حسم عالیه وقتی خونمو تمیز میکنم حسم عالیه وقتی غذا درست میکنم حسم عالیه وقتی تو خونم راه میرم حسم عالیه وقتی پسرام و همسرمو نگاه میکنم با عشق حسم عالیه وقتی پا روی پا میندازم جلوی اسپیلت دفتر و گوشیمو میارم میرم تو سایت و مینویسم و تمرین میکنم و نسکافه یا میوه یا قهوه میخورم حسم عالیه وقتی همسرم خدمات میده توی کارش حسش عالیه وقتی پسر بزرگم کنار باباش کار میکنه حسش عالیه وقتی پسر کوچیکم میره کلاس شنا حسش عالیه مگه زندگی به غیر اینه ؟؟؟ حتما باید جایی رفت تا خوش بود ؟؟؟؟ من با خودم و تنهاییم حسم عالیه
اره رفیق زندگی دوییدن و میدان مسابقه نیست
من هر وقت حسم بگه کامنت میزارم نمیخوام به خاطر اینکه عقب نمونم بیام کامنت بزارم
واقعااااا سپاسگزارم ازت سیدعلی خوشدل به خاطر کامنت هات
به خدای بزرگ میسپارمت الهی همیشه توی آغوش خدا باشی
سلام و درود خدمت علی آقای گل و دوست داشتنی و بچه های خوب سایت …
چقدر زیبا کامنت میذاری واقعا خیلی خوشحالم ک تو این سایت با دوستانی هم مسیر هستم ک بی نظیر و آگاه و خداجو و سپاسگزار هستند و من هر روز میتونم از این چشمه گوارای آگاهی سیراب بشم و بازم هم خدارو شاکرم بخاطر این فرصت و این همه نعمت و این همه آگاهی ک در اختیار ما قرار داده …سید علی عزیز واقعا از صمیم قلب برات آرزوی بهترین ها رو دارم
در پناه حق
وقتی واقعا بررسی کردم دیدم دقیقا درسته من شاید 24 ساعت روز نزدیک 15 ساعت دارم خودم رو بهبود میدم ولی فقط از نظر اسمی نه عملی و به ناچار با نتایجی که میاد من فقط 10 درصد از پتانسیل رو استفاده می کنم!
و تعجب می کنم آدم هایی که غرق در آگاهی نیستن و بسیار شاید به زعم ما خیلی عقب مونده ان ولی بسیار نتایج بزرگی میگیرن!
سلام خوشحالم یه موقع ای هدایت شدم که کمترین مقاومت رو نسبت به کامنت های سایت داشتم
خیلی خیلی خیلی خوشحالم که اینقدر به موقع و خیلی بی رحمانه خودمو جلوی خودم نشوندی بقدری این چالش ذهنی ام بود که نمی دونی چه حالی دارم
من مشاور املاک کار میکنم توی 1سال قبل من به یه رشد فوق العاده رسیدم با موتور کار میکردم با تمام بدبختی هام و عین چی سگ دو زدن ماهی 10تومن برام میموند اونم اجاره و خرج خونه و هزاران اتفاق دیگه موقعه ای ک تصمیم گرفتم ادم بهتری باشم و تغییر کنم 6سال پیش من 2 سال املاک کار کرده بود تصمیم گرفتم بعد از دیدن دوره ها بیام کار خودم را ادامه بدم این جا یه وقفه ی 3ساله بود که من از کار املاک فاصله گرفتم من دزفول زندگی میکردم توی این 3سال من سوپر مارکت داشتم ضررکردم جمع شد کفش فروشی زدم ضررکردم جمع شد دیگه به این نتیجه رسیدم بدون هیچ پولی برای مخارج ابتدایی بیام با خانواده تهران قبلا مجردی بودم داستان از این قبل هست که من دوره رو دیدم این اتفاقات برام به صورت راحت وارد زندگی ام شد از سلامتی کمی بهتر شدم روابط خیلی از 100بگم نسبت به اولم 90_از لحاظ معنویتم از 100بخوام بگم 70از لحظه مالی من از ماهی 10میلیون به ماهی 100میلیون در ماه رسید البته به صورت تکاملی ولی میانگین سال شد 100تومن
از ابتدای امسال که شروع کردم
شروع کارم از اول اردیبهشت بود الان 85روزی که من کار کردم ورودی ام خالص من 100میلیون بوده یعنی ریزش کردم نسبت به پارسالم
نمیدونم چرا نسبت به پارسال خودم یه خورده بی انگیزه تر شدم با این که امسال هدف های فوقالعاده تری دارم
و چرایی براشون نوشتم چرا اصلا من اینا رو باید داشته باشم
107خواسته ام را نوشتم
هدف ها رو کوچیک کردم
به 1ماه
به 3ماه
من املاکی که فعالیت میکنم حداقل 189نفر در مجموعه ما فعالیت میکنند در منطقه 3 تهران
من پارسال مشاور دوم سال شدم با اختلاف خیلی کم نسبت به نفر اول
اینجا من یه چیزی رو خیلی عالی از استاد عزیزم یادگرفتم ساده اومدن به زیبایی اومدن و عزت مندانه اومدن واقعا برای من یکی همینه!!! من میتونم بگم 100نفر شاهد من هستند که بگن اسم کاری من اعتماد هست بگن اعتماد کار خاصی نمیکنه شاید بچه های کناری من 10 برابر من زحمت میکشن ولی خیلی کمتر از من دریافتی دارند و من بابت این موضوع هزاران بار خدای بزرگ رو شاکر بوده ام این قانون این شکلی برای من قشنگ جا افتاده که باید به سادگی بیاد حالا چطوریشو من نمیدونم تا اینجا حله
مسائل از این جا شروع میشه که ادم هایی هستن به قول خودت که روی قانون کار نمیکنند اصلا یه جوری انگار تضاد با قانون حرف میزنند رفتار میکنند ولی خوبن از لحاظ کاری خیلی بهش فکر کردم چطوری میشه؟؟؟ استاد یه جایی اشاره به موضوعی کرده بود که ما توی یه دو مارتن قرار داریم ک با یه مشت فلج مسابقه داریم
الان که فکر میکنم به اون حرف استاد عزیزم مقایسه که در ذهن من صورت میگیره انگار فلج ها خوب هستن تو دویدن!!!
تا این جا این چالش رو من دارم
حالا بریم سراغ ترمز های من :
من باید تو کارم چند تا اصل رو رعایت کنم یا انجام بدم
1_فایل یابی کنم (که من نمیکنم اصلا)
دلیل _(چون تنبلی ام میگیره چون موتور دارم نمیتونم از موتور پیاده بشم اخه فایل یابی باید خونه هایی راکه در محله ی تعیین شده برایمان هستن زنگ بزنیم و سوال کنی و اطلاعات کسب کنی تا ببینی موردی میتونی دربیاری نسبت به خوب صحبت کردن – سوال خوب پرسیدن و موقع خوب رفتن بستگی داره که چند تا در هفته میتونی مورد شخصی پیداکنی که تو ماکت نباشه یا افراد کمتری روش کار میکنند تا شانس بیشتری داشته باشی برای فروش بیشتر چون هوا گرمه تابستون، چون سرده زمستونه
حوصله پیاده روی رو ندارم_انگار از زنگ زدن خونه ها و جواب نه شنیدن خوشم نمیاد)
2_اگهی گذاشتن در سایت های موجود ملکی (میزارم ولی به سختی یا بی کیفیت)
دلیل (چون استاد گفتن اگهی نکنید چون از نوشتن و تایپ کردن خوشم نمیاد و حتی تو سایت هم بخاطر همین کامنت نمیزارم _چون شاید بخاطر اینکه بعضی مشتری ها فک زنگ میزنند و فقط سوال لکی میپرسند نمیزارم
یا شاید بخاطر اینکه من تعداد واحدهای فروخته شده ی پارسالم بیشتر اعتباری بوده تا با اگهی یا مشتری های قبلی ام که براشون فروختم معرفی کردن یا همکارانم از طریق دوستی و اعتباری که بینشون دارم مشتری بهم دادن انگاری از تمام وجودم یه نهی هست به این که اگهی نزارم
از یه جای دیگه هم ذهنم میاد میگه اگه اگهی نزاری نمیتونی از 100میلیون رد بشی بین 2 راهی موندم
3_تلفن کردن توی یه ساعاتی به مشتری ها و مالکین مثلا ساعت
6تا 8 شب واجبه خیلی ولی من انجام نمیدم
دلیل (چون باید قیمت شکنی کنی با مالک ها بعضی ها راه نمیدن سفت هستن اذیت میشم باهاشون حرف بزنم بعضی اصلا تو باغ نیستن حرف مشاور رو قبول ندارند بعضی از مشتری ها خواسته هاشون خیلی بیشتر هست نسبت به بوجه ای که دارند دلار میره بالا قیمت میره بالا دلار میاد پایین قیمت ملک پایین نمیاد این هم تو ذهنم میگه بابا ول کن اینا منطق ندارند چرا میخوای باهاشون حرف بزنی خیلی سلیقه ای کار میکنم روی ملک های خیلی خاص
یا تلفن دفتر ما باید 9رو بگیر که ازاد بشه این باز رو مغ من هست انگار بهم بهانه میده که زنگ نزنم
_نداشتن دفتر برنامه ریزی
دلیل (چون از نوشتن خوشم نمیاد به خودم میگم من حافظه ی خوبی دارم نیازی نیست یا میگم چه کاری هست مگه من چند تا کار دارم فردا که یادم بره ولی موقعه ای که نوشتم توی دفتر برنامه ریزی انگار کار ها میزاد منظورم اتفاق های بهتری میفته تنبلی ام میگیره چون انگار اگه بنویسم باید حتما انجام بدم وگرنه خودم رو سرزنش میکنم و این کار رو دوست ندارم
اینا دلایل مهم ثابت موندن و بی انگیزه شدن من هست
خیلی دوست دارم بچه ها با تمام وجودشون بهم کمک کنند+از استاد هم میخوام اگه بشه راهنمایی ام کنه خیلی خسته شدم موندن تو این وضعیت
خیلی بده ایستادن در وضعیت بلاتکلیفی
از خدای مهربون خیلی خیلی
سپاسگزارم
سپاسگزارم
سپاسگزارم
سلام بر شاگرد زرنگ مکتب توحید ، درود فراوان بر شاگرد ممتاز مکتب استاد عباس منش
بابا سید یه خورده آروم تر قربونت برم اینقدر داری گرد و خاک میکنی دیگه جایی رو نمیتونم ببینم بخدا ایول داری راستش داره حسودیم میشه بهت دقیقا این باگ رو منم دارم همیشه عجله دارم برسم به فایل بعدی ،اگاهی جدید،دوره جدید ،بدون اینکه آگاهی های که دریافت میکنم رو درک کنم این عجله کردن شده یه معضلی که هر چقدر هم سعی میکنم که آروم باشم بازم از دستم در میره بخدا قسم همش دارم به سمت آینده فرار میکنم راستش منم خیلی ترس از موفق نشدن دارم خیلی اوقات بخاطر همین موفقیت چنان استرسی میگیرم که زمین گیرم میکنه تو این سری فایل های الگوی تکراری کلی الگو پیدا کردم بعد اینکه الگوها رو پیدا میکنم و مینویسمشون
حالم از خودم بهم میخوره که من چقدر نقص دارم تو وجودم ،
و از ی طرف هم خوشحال میشم و خدا رو شکر میکنم که بس نیست الان فهمیدم چه نواقصی دارم الان تقریبا خیلی از نواقصم رو میدونم واقعا وقتی نگاشون میکنم فقط میتونم بابت حل کردنشون دعا کنم و از خدا هدایت بخوام که کمکم کنه که بتونم حلشون کنم ،
بعضی وقتا خسته میشم که همش باید هر روز وقت بزارم برا رفع ترمز،حل مسایل ،منطقی سازی باورهای مخرب،و…. ولی بعد به خودم میگم این مسیریه که خودم انتخاب کردم و خیلی خوشحال میشم که تو مسیر درست دارم حرکت میکنم
سید علی خوشدل دمت گرم خیلی از ترمزهامو ازتونی کامنتای تو کشیدم بیرون به داشتن دوستان خوبی مثل تو به خودم می بالم ،
استاد عزیزم بابت این سری فایل های الگوهای تکراری بی نهایت ازت سپاسگزارم هر چند لسانی اصلا نمیشه تشکر کرد فقط میتونم بگم که عاشقتم خدا رو شکر میکنم که شما سر راهم قرار گرفتین.
درود برشما واستاد گرامی چقدر زیبا و جالب توضیح دادید این خیلی عالیه که ادمها با تفکرات زیباشون به هم دیگه درمسیر رشد وتعالی هم دیگه کمک کنند من شخصا سپاس گذار خداوندی هستم که این مکان و این گونه تفکرات را دراختیار ما گذاشته
دوست داشتم یه سوالی مطرح کنم و شما علی اقا یا استاد یا بچه های دیگه من را راهنمایی کنند من مغازه دار هستم مدت هاس که با قانون جذب اشنا هستم نتایجی هم دیدم که خوشحال کننده بوده و مسیرم را زیباتر کرده اما یه مشکلی که دارم اینه که تو زمینه مالی یک الگوی تکرار شونده دارم و اونه که به خودم میگم باید نقد خرید کنم ودیگه چک ندم ولی نمیتونم اینکار را ادامه بدم و بازم چکی خرید میکنم ومتاسفانه موقع وصول چک بعضی از ماهها به مشکل نقدینگی میخورم و نمیتونم چک را وصول کنم و دغدغه مالیم اخر بعضی از ماهها زیاد میشه و مشکل پیدامیکنم دوست داشتم استاد شما یا بچه ها کمک کنید به اینکه بنده ترمزهام را تو این زمینه پیدا کنم و بتونم نقد خرید کنمو دغدغه ی مالی نداشته باشم گرچه نسبت به قبل بسیار رشد داشتم اما دوست دارم از لحاظ مالی تو این نقطه رشد کنم سپاس از گوش شنوای دوستان دوست دار شما سجاد
سلام اقا خوشدل عزیز
چقدر کامنتاتون عالی هست که استاد هربار جزو کامنتهای برتر میزاره و الحق هم لایقش هستین
واقعا من تک به تک کلماتتون رو تایید میکنم ما خیلی سختگیر هستیم من خودم تازگی فهمیدم به شدت در مقابل ورود نعمتها مقاوم هستم و انگار کسی بخواد بهم مخبت کنه یا ازم تعریف کنه از درون دوست دارم زود تمومش کنه و ادامه نده …. حتی جاهایی که کسی میخواد برام کاری انجام بده یا خانواده برام چیزی بخرن مقاومت دارم میگم نه باید خودم بدست بیارم و…
ما خیلی داریم به خودمون سخت میگیریم حتی تو فایل گوش دادن
مخصوصا وقتی اعضایی رو میبینم اینجا خیلی فعال هستن با خودم میگم شاید برای همینه نتایج من کمتره من مثل اونا سخت کار نمیکنم بعد وقتی با خودم دو دوتا چارتا میکنم میفهمم اگه بخوام مثل اونا فایل گوش بدم باید حتی شبا هم نخوابم و خیلی برام سخت میشه چون من تو این قضیه خیلی کند هستم گاها یک فایل رو چندین ساعت طول میکشه گوش بدم بعدش بهش فکر کنم و بعد بخوام کامنتاشو بخونم و خودم کامنت بزارم راحت 8تا9 ساعت طول میکشه برای من ….
و شاید مثلا خود شما که تو روز چند تا فایل گوش میدین زیاد زمانتون رو نگیره و در کل آدمها باهم فرق دارن و مقایسه کردن اشتباه ترین کار ممکنه ….
و واقعا ما خودمون رو اینجوری از اصل دور میکنیم یاد کلام خدا افتتدم که میگه بعضیها با همین قرآن گمراه میشن و بعضی ها هدایت میشن
خیلی مهمه ما به وسیله این سایت هم وسواس فکری نگیریم و بتونیم جزو هدایت شده ها باشیم
به قول شما مرز باریکی هست که متوجه بشیم فرق بین اصل و حال خوب رو با مسابقه گذاشتن و دنبال نتیجه بودن
خیلی ممنون از کامنتهای قشنگتون به خدای بزرگ میسپارمتون
به نام خداوندم
سلام به استاد عزیزودوست داشتنیم وسلام به مریم جان مهربونم.
سلام به همه دوستان عزیزم
استاد من درست به گزینه ی دومی که توی صحبتهاتون بهش اشاره کردین (گفت وگو خیلی سنگین وسختی که با افرادممکنه داشته باشم وقتی مثلا یه بحثی یه مشکلی پیش میاد که باید درموردش صحبت کنم سعی میکنم اصلا درموردش صحبت نکنم یا سعی میکنم اصلا تو اون موقعیت نباشم یعنی خیلی فراریم از یه سری صحبتهای خیلی جدی سنگینی که توی ارتباطات بوجود میادسعی میکنم باهاشون برخوردنکنم)
حساس هستم وهمیشه ازش فراریم هیچ وقت درطول زندگیم نتونستم با کسی بحثی داشته باشم
همیشه اگه مسئله بین خودم وشخص مقابلم بوده یاکوتاه اومدم یا اونجارو ترک کردم تاکار به بحث وچیزی نکشه،واگه جایی هم توجمع بین افرادیا کسی بحثی بوده سعی کردم حضور نداشته باشم.اصلا نمتونم بحث وجدار رو تحمل کنم.
باسپاس فراوان
به نام الله هدایتگر
سلام به دوستان عزیزم
اول از هرچیزی خدارو شکر میکنم که میتونم توی جمع خانواده خودم باشم
خدایا شکرت که کیفیت فایلها هربار داره بیشتر میشه سپاسگذارم از شما استاد عزیزم
ی لحظه دقت کردم به کیفیت فایل و احساس کردم که شما روبروی من ایستادین و احساس نکردم که دارم فامیلتون رو میبینم
اما زیاد دور نشم زیاد فاصله نگیرم از اصل که میخوام خود افشایی کنم برای دل خودم تا یمقداری گردگیری کنم این ذهن رو
ی چیزی که میدونم دلیل نود درصد مسأله های ارتباطی منه و هربار دارم اینو یدک میکشم سیگار کشیدن منه
یعنی دلیل اینکه نمیتونم با فرزندم حتی ارتباط داشته باشم
نمیتونم با همسرم ی مسافرت خوب برم
نمیتونم هر وقت مثلا یهوی یه کاری پیش میاد ی مهمونی پیش میاد همین مسأله است
یعنی کامل میدونم که مسأله اصلی من همینه خیلی سختش کردم توی کنار گذاشتن و میدونم که باید انجامش بدم تا قدم های بعدی بهم گفته بشه تا سلامتی رو درک کنم تا آرامش زیاد وارد زندگیم بشه تا کنار خانوادم باشم ولی باز هی ادامه میدم
الگو تکراریش هم برای من اینه صبح که بیدار میشم دیگه باید اول ی قهوه و سیگار رو بزنم و واقعا دیگه کلافه شدم
حالا یاد یه جک از دوستم افتادم
این دوست من با برادرش کامیون دارن و حساب کتابشون یکیه سر ی حساب کتاب با هم صحبت میکنن که چرا اینقدر این هزینه شما زیاده
برادره میگه که والا من هیچ هزینه زیادی ندارم فقط وقتی از خونه میرم بیرون ده میلیون خرج میکنم
دوست ما هم میگه اینکه کاری نداره نرو بیرون
حالا مسأله من یکی دوروز صبح توی خونه موندن و هست خودم میدونم و میدونم که با این روند و با ترک سیگار میتونم خیلی بهتر باشم چه از لحاظ سلامتی چه از لحاظ آرامش چه از لحاظ ارتباط با فرزندان و همسر
همیشه به دنبال موقعیتی هستم که فرار کنم از کنار عزیزانم تا سیگار بکشم
و همیشه هم فکر میکنم که اگه سیگار رو بکشم دیگه انرژی میگیرم و کلی میتونم حرف بزنم ولی بزعکسش اتفاق میوفته خلاصه کلی آرامشم تحت تاثیر قرار گرفته عذت نفسم اعتماد به نفسم سلامتیم و همه و همه و پیش خودم میگم اگه ترک کنم چی میشه مگه میشه بعد به خودم میگم بابا مگه تو از بچگی سیگار میکشیدی
حالا از دوستان که تجربه ای دارم خواهش میکنم به اشتراک بزارن
عاشقانه همتون رو دوست دارم مرسی استاد
سلام میثم عزیز
خیلی خوشحالم که میبینم پاشنه آشیل خودت را متوجه شدی
برام جالب بود که من تو کامنتم میخواستم بنویسم فرار میکنم از آدم های سیگاری و گفتم عارفه حرفشم نزن بست نبوده تو ابن 12سال که همسرت میدونه از سیگار بیزاری و از دور یک ماشینی ببینی داره میاد که سیگار دستشه دماغت را میگیری ولی یواشکی تو سیگار میکشه و حتی وقتی یه جوری به روش میاری که بچه هات تو کارگاه دیدن داری میکشی حداقل مراعات میکردی هربار قول میده که نکشه و تازه میگه به رفیق هام میگم زن من چندسال میدونه من سیگار میکشم و به رو نمیاره
یادمه مسافرت چند وقت پیش رفته بودیم رفت تو یک هایپری آدرس بپرسه سوار ماشین شد بو گند سیگار میداد گفتم وای چقدر بو سیگار میاد گفت آره فروشنده داشت میکشید من بو گرفتم
منم یه نفس عمیق کشیدم و اعراض کردم چون وقتی آدم را احمق فرض میکنند حال گیریه خخخخ
و دیدن این چند روز که دارن میرم پیاده روی تازه مغازه هایی را میبینم که راحت بزرگ نوشته فروش دخانیات گفتم یا خدا انقدر آزاد شد بعد به همسرم که گفتم گفت خیلی وقته
بعد گفتم عارفه وقت اعراض کردنه توجه نکن
حالا وقتی متن شمارا خوندم یاد مصاحبه استاد تو کلاپ هوس افتاد که با یک خانمی صحبت میکردند که خانمه چند وقت بود سیگارش را گذاشته بود کنار
گفت استاد تو بکی فایل هاتون حرفی زدید که دردم اومد
و گفتید یکی از کارهاتون این باشه از آدم های سیگاری دوری کنید گفت خیلی بهم برخورد گفتم من دارم رو خودم کار میکنم که ارتباط های خوبی داشته باشم ولی خودم برای بقیه ضرر دارم و گذاستم کنار و تو خانواده ای بود که مشروب و… هم مصرف میکردند
میخوام بگم به قول استاد نزاربم کتک هورمون ملس بشه که بعد تغییر کنیم نزاریم حسابی دنیا گوشمون را بتابونه بعد
و یکی از صحبت های جذاب استاد این هست که کلا وابستگی یه جور شرکه حالا وابستگی به هر چی آدم مواد مخدر مشروب سیگار موبایل و…. هرچیزی که فکر کنی حال خوبت به اون وصله این خودش شرکه
فکر کنم الان خانمت سیگاری بود ومیومد کنارت مینشست و تو سیگاری نبودی چقدر از بودی بدش احساس بدی میگرفتی؟؟
تو داری احساس خوب در کنار خانواده بودن را دود میکنی میدی هوا من که کلا از به دلایل آگاهی های پی دی پس بند عاطفه ام را همه جوره از شریک زندگیم کندم
مواظب باش بنده خانواده ات الکی الکی کنده نشه داداشم
بهترین هارا برات میخوام
بهشت را به بها میدند نه بهانه
سلام عارفه عزیز
اول از هرچیزی سپاسگذار محبت شما هستم ممنون که لطف داشتی
واقعا با این کلمت کلی حال کردم که داری احساس صمیمی کنار خانواده بودن رو دود میکنی میدی هوا
واقعا همینه یعنی جای اون اهرم رنج و لذت توی ذهن من عوض شده و البته که نجوا کارشو انجام میده
ممنونم از لطفطون
سلام میثم عزیز
قبول کن تا خودت نخوای هیچی تغییر نمیکنه
دنیا دنیا حرفای قشنگ هم هیچ تاثیری نداره
توپ بازی، زمین بازی وهمبازی را بزار کنار
وقتشه از خودت بپرسی من با این روند پنج ساله دیگه کجام
باورت نمیشه من همین امروز یک سری اتفاقات افتاد به حرفای استاد تو فایل چگونه سه برابر کردن پول رسیدم که وقتی استاد میگند پول دارشدن معنوی ترین کار دنیاست واقعا چه احساس خوبی داره
موردی پیش اومده بود که میگفتم به خودم عارفه الان اگه مستقل بودی فلان کار را که دوست داشتی برای یکی از عزیز هات انجام بدی بدون نگرانی انجام میدادی و یک احساس خوب برای خودت و اون میساختی گفتم همینه پول که باشه آدم حتی میتونه احساس های بیشتری را به خودت تقدیم کنی و این تضاد در من رویا و هدف بیشتری ساخت و فکرش هم بهم احساس خوبی میداد
میخوام بگم هر حرفی هر اتفاقی میتونه نشانه باشه برای روشن شدن مسیرمون
انشا الله تو این سایت یا هرجایی دیگه نشانه هایی ببینی که مسیر برات روشن بشه
جلوی آینه بیشتر با خودت حرف بزن حتما به نتیجه های خوبی میرسی
من که خیلی برام جوابه
بهترین هارا براتون آرزو دارم
سلام آقا میثم عزیز
من 14 سال سیگار و مواد کشیدم و الان 16 ساله که سیگار نمی کشم.
اگه واقعا خسته شدی و تمایل صد در صد به قطع مصرف داری ابتدا سیگار و وسایل مصرفش را از خودت دور کن و دیگه همرات نباشه
سعی کن به قهوه فروشی ها و پاتوق هایی که سیگار میکشند رفت و آمد نکن
ارتباطی با افراد سیگاری نداشته باش و توجه و تمرکزتان را روی زندگی خودت حفظ کن
بیشتر فایل های صوتی و تصویری آرامش بخش گوش کن.
تا یک هفته غذا های پرچرب کمتر مصرف کن تا وسوسه ومیل به کشیدن سیگار نداشته باشی
نکته مهم :
یک اهرم رنج و لذت برای سیگار کشیدن بنویس
فکر کنم توی جلسه دوم روانشناسی ثروت و توی دوره دوازده قدم هم استاد به این موضوع اشاره کردند.
یعنی فواید و لذت های کشیدن سیگار را یک طرف برگه بنویس و مضرات و رنج هایی که با کشیدن آن میتونه زندگیت رو تحت تاثیر قرار بده اونطرف برگه
تا بیست و یک روز هر موقع خاستی سیگار بکشی قبلش این اهرم رنج و لذت که نوشتی و همیشه با خودت داری رو مرور کن تا هوس و وسوسه سیگار توی ذهنت کمتر بشه و کشیدن را به تعویق بندازه
اگر ارتباطت را با افرادی که سیگار نمیکشند بیشتر کنی و در مواقعی که احساسات انباشته شده داری فرد راز دار و مطمئنی داشته باشی که افکار و احساسات آزار دهنده ات رو براش بازگو کنی خیلی راحت و با لذت برای همیشه زندگی بدون دود سیگارت را ادامه میدی.
کامنت گذاشتن توی سایت و توصیف حال و احوال روزانه ات هم میتونه به شما امید و اشتیاق ادامه این مسیر را بدهد.
شاد و تندرست باشید
سلام میثم جان
من تا بحال سیگار نکشیدم، میدونید چرا؟
این اواخر خیلی تحریک شدم اینکار رو بکنم، ولی یه چیز همه رو دود کرد: پسرم بدجوری تو نخ منه!
اگه فکر کردی شامه پسرت بوی سیگار رو تشخیص نمیده، تو افسایدی!
اگه قراره با آموزشهای این سایت، آدم بهتری بشیم، یک کمی هم به خاطر بچه هامونه!!
خوب گمونم همین بسه!
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی.
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز من الگو ی تکرار شوندم فرار از جمع ومحیط جدید وآدمهای جدید بودوالان چند ساله از وقتی با سایت استاد عباسمنش آشنا شدم خیلی بهتر شدم همین دیروز کلاس آموزشی حضوری بود توی شهر دیگه برای کار جدید وموقعیت جدید که من به خاطر همین مسعله بیخیال شدم ،یا مدیریت کردن مسائل مالی رو که کلا سپردم به داداشم چون به بهانه حساب کتاب و سر کله زدن با مشتری ، تو خرید کردن چیزی میگم حالا برم پیش فلان مغازه دار آشناست حالا یا بخاطر ارزونتر میده یا سرم کلاه نمیزارا،یادمه یه فردی غریبه ای فرستاده بود دنبالم در باره موضوعی باهم صحبت کنه ومن به بهانه ای فرار میکردم از این مسعله که نکنه نتونم جواب بدم و ترس از محیط و فضایی که اونجا بو د،مراجعه به پزشک رو فراری بودم وهمش امروز وفردا میکردم که دیگه در د آپاندیس شدید شده بود که کارم به عمل کشید . تحرک فیزیکی رو به هر چند سال شده وقتی میخواستم برم پیاده روی مثلا بهانه میوردم خوب چه کاریه وقت برام ارزش داره بزار با ماشین برم تا نزدیک بازار تا به اون مغازه نزدیکتر باشم .البته وقتی واردشون شدم خیلی آسون بود و خندم گرفت .امیدوارم سالم وشاد وموفق باشید خداحافظ
به نام هدایت الله
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان خوبم
خدایا شکرت استاد ممنونم از پیدا کردن الگو های تکرار شونده که آنها را شناسایی این امکان را میدهید که سعی کنم برخورد نکنم مثالی که میزنم در این قسمت فرار کردن از ایرادی است که من دارم من در جمعی که برای صحبت دعوت میشوم اصلاً نمیروم و فراری هستم چون اعتماد به نفس این رو ندارم که برای حرف زدن داخل جمع بروم اما در هر موقعیتی که شرایط جدید هست تا حدودی امتحان میکنم
اما فعالیتهای فیزیکی کاملا من دوست دارم هیچ موقع فرار نمیکنم و این جنس در من خیلی کمرنگ است اما در مورد مدیریت مسائل مالی فراری هستم و نمیخوام برخورد کنم چون اصلاً هیچ مدیریتی نمیتونم داشته باشم
اما واقعاً در جمعهای خیلی شلوغ فراری هستم چون حوصله و مغزم نمیکشه که تو شلوغی باشم وسعی میکنم در این جمعهای مهمانی حضور پیدا نکنم و پیدا کردن این ترمزهای ذهنی با آگاهیها و تمرینات میتوانم بهتر باشم و روی این الگوها درس بگیرم تا ذهن من به خواستهها به درک آن رسیده باشد
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
به نام خدای آگاه و بصیرم
سلام به روی ماهتون استاد و مریم جان
من همیشه در برابر در خواست های مامانم در لحظه ی اول نه میگم(این یعنی فرار میکنم) ، حالا چرا این به ذهنم رسید چون مامانم به شدت علاقه منده به مهمونی و از کودکی در همه ی سنین خاطره دارم همیشه به زور منو میبرده بیرون از خونه ، یا مهمونی فامیل یا تو جمع های دوستان خودش که سن مادربزرگ منو داشتن . من دقت کردم دیدم الان از همه ی مهمونی ها زده شدم و فراری ام … این به اینجا ختم نمیشه کلا مغز من براش شرطی شده که هر درخواستی رو از طرف مامانم سریعا رد کنه !
مورد فرار بعدی درخواست کردن از آدما هست از اونایی که ارتباط نزدیکی ندارم یا همکارن . من در هر مرحله از قدم هایی که خدا هدایتم میکرده از یسری افراد برای پیدا کردن کار رو بندازم و درخواست کنم زمان زیادی رو صرف کنترل ذهنم کردم تا بیان کنم . البته بگم که بنده چون دوره عزت نفس شرکت کردم این خودش برام خیلی هم خوبه که آخرش عملی میشه ، قبلا که کنسل میشد :))
دوستتون دارم
شاگرد شما ساره
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام خدمت استاد عزیز،خانم شایسته گل و دوستان عزیزم
چه شرایط یا موقعیت هایی هست که شما از مواجه شدن با آنها فراری هستید و سعی می کنید تا حد امکان با آنها برخورد نکنید؟
من از شرایطی که منا به سمت بی پولی سوق میده فراری هستم،از خرید یا انجام معامله یا ریسکی که منا بی پول یا موجودی حسابم را کم میکنه فراری هستم و به هیچ عنوان حاضر نیستم در مورد مسائل مالی ریسک پذیر باشم.
من از قرار گرفتن تو جمعی که حرفهایی در حوزه کم پولی،فقر و نبود پول صحبت بشه فراری هستم
من از قرار گرفتن تو جمعی که توش راحت نیستم یا نشستن با اون افراد بهم احساس خوشایندی نمیده و بودن تو اون جمع چیزی به ارزش وجودی من اضافه نمیکنه فراری هستم
من با مسافرت رفتن با اشخاصی که نمیخوان مسئولیت پذیر باشن تو مسافرت و همش میخوان از زیر مسئولیت خودش شونه خالی کنن فراری هستم
من از نشستن تو جمعی که همش بخوان پند و نصیحت کنن منا فراری هستم
من از نشستن و بودن تو جمعی که همش میخوان زندگیشونو به رخ دیگران بکشن فراری هستم
به نام خدای بخشنده و مهربان ”
با سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستان گرامی
* تمام اتفاقات زندگی را با افکار ، باورها،کانون توجهمون به وجود می اوریم
* هیچ عامل بیرونی نیست که زندگی شمارو تحت تاثیر قرار بده
هرچی که میگذره و هر بار که فکر میکنم به اتفاقات گذشتم بیشتر درک میکنم که من با افکار غالب و کانون توجهم چه شرایطی رو به وجود اوردم حتی اتفاقاتی که بارها در گذشته بهشون فکر کرده بودم و دلیلی پیدا نمیکردم اخرم به این نتیجه میرسیدم شانس نداری ، عرضه نداشتی و …
هر بار که این جملات ازتون میشنوم هزاران موقعیت پشت سرهم به ذهنم میاد که با کانون توجهم چه بلاها و موقعیت هایی برای خودم خلق کردم
و الان با تمام سلول های تنم درک میکنم که ما بندگانیم که به خودمون ظلم میکنیم نه خدایی که مهربانترین و بخشندهترینه
خدایی که هر موقع شروع میکنم به دوست داشتن خودم و فارغ از تکاپو مردم جهانش به خودش پناه میبرم به سرعت نور جایزمو میده ارامشی تو قلبم سرازیر میکنه و وقتی که در خلسه ای از وجود خودش غرق میشم بهم میگه هرچی دوست داری بگو بهم تا بهت بدم هر خواسته ای داری بگو مهم نیست چقد بزرگ و دست نیافتنیه من خدای غیر ممکن هام هر چقدم خواستت غیرممکن باشه و فرسنگ ها از تو دور باشه من ممکنش میکنم نخواه بهت بگم چطوری تو فقط بندگی کن و بخواه
تو لایق بهترینایی.
الهی شکرت:)
خب بریم سراغ سوال استاد عزیزم که باعث شد با نگاهی دقیق تر علت کارامو بررسی کنم
چه شرایطی است و چه موقعیت هایی است که شما همیشه سعی دارید ازش دوری کنید؟!
اولین و واضح ترینش بوی سیگار و مواد مخدر!
هر بار که پدرم مواد مصرف میکرد و من با دعوا و تنفر بیش از حد از اون موقعیت فرار میکردم و اعصابمو خرد میکردم انگار میخاستم با دعوا جلوی موقعیت بعدی بگیرم ولی باز بیشتر و بیشتر به سمتم هجوم میاورد حتی موقعیت هایی که قبلا اوکی بود ولی انگار همه با من لج میکردن
در مقابلش وقتایی که ذهنمو کنترل میکردم و توجهمو به چیزی دگای میدادم تا درگیر نشم خدا شرایطو جوری میچید که فقط من در اسایش و رفاه باشم
استاد من در این مورد خیلی خیلی باید روی خودم کار کنم تا همیشه بتونم توی این شرایط ذهنمو کنترل کنم و توجه نکنم
مورد دیگ کار خونس
من عاشق کار گروهی و همکاری هستم و خیلی دوست دارم الان که خونه هستم و مامانم میره سرکار بخشی از کاراش انجام بدم
ولی فکر و عقیده اطرافیانم باعث میشه که بدم بیاد از کار خونه
ی باور که همیشه و همیشه بهم یاداوری میکنن اینه که دختر باید همه کارای خونه بکنه باید غذا درست کنه جارو کنه و ی خونه اگ دختر داشته باشه باید همه کاراش اوکی باشه با وجود دختر خونه
که اگه اینجوری نباشه مردم حرف در میارن که این چه دختریه یا خواستگار نمیاد براش در کل ارزشی نداره اون دختر وقتی که بفهمن هیچ کاری نمیکنه تو خونه
من دختر عمم هم سن خودمه 19 سالشه ی دوقولو هم داره دختر عمم واقعا عالی بود تو کار خونه و همه کار میکرد خب ایشون همون موقع که من دغدغم درس و کلاس بود درگیر خواستگار بود و خب خواسته خودش و انتخاب خودش بود که الان در این موقعیته به من و هیچ کس دیگه ای ربطی نداره
ولی این ی معیار شده که دختر خوب تو این سن باید این خصوصیت داشته باشه و این باعث میشه من با خودم و بقیه سرلج بیفتم
من تا وقتی حرف از کار گروهی باشه جونمم میزارم و هرکار ازم بربیاد انجام میدم ولی وقتی خانواده بابام اینا دخالت میکنن که تو الان کنکورت تموم شده باید کارای خونه تمام کمال کنی و میشنن منو مثلا نصیحت میکنن اون وقته دیگ اصلا زحمات مامانمم به چشمم نمیاد و دوست ندارم کمکش بدم
و ی مورد دیگ که بهش فکر کردم اینه من از توضیح دادن به افراد راجب کار و رفتاری که انجام دادم فراریم حالا این دلیلش میتونه این باشه قبلا به حرفم توجهنکردن و یا این حرکت من واقعا کار درستی بوده ولی از نظر بقیه مسخره و خنده دار بوده باعث شده که میلی به توضیح دادن رفتارام نداشته باشم و فرار کنم از موقعیتی که قراره من توضیح بدم
الهی کمکم کن روز به روز اگاه تر ،متعهدتر و با ایمان بیشتری حرکت کنم و هر لحظه به یاد داشته باشم که با فکرم دارم ثانیه بعد ساعت بعد روز بعد و سال بعدمو رقم میزنم
شاد و پیروز باشید.
سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان
اول این رو بگم که رابطه عاشقانه بین شما و خانوم شایسته رو تحسین میکنم که چندین ساله با تعهد و وفاداری بدون این که از یکدیگر خسته بشید دارین باهم زندگی میکنین
دوم برم بگم از موقعیت هایی که بنده فرار میکنم
استاد بنده کلا اکثر مواقع فرار میکنم از همه چیز از هر چیزی که منو کمی به زحمت بندازه
مثال اول کلا نمیرم تو رابطه با خانوما چون حس میکنم مسئولیت داره باید دائم توجهم به طرف مقابل لحظه به لحظه باید مواظبش باشم و چکش کنم که مبادا کار خطایی بکنه و توجهمو صد در صد بهش بدم کلا با هیچ خانومی ارتباط عاطفی نمیگیرم باور های منفی که دارم ولی یکی از اصلی ترین دلایلش این هست
مورد دوم بحث کاری که یه کمی بهم استرس بده کلا دنبالش نمیرم سعی میکنم فرار کنم هرکاری نمونش سربازی رو دارم ازش فرار میکنم چون واقعا استرس زاست و اصلا دوست ندارم برم
مورد سوم بحث کاری هست که در مغازه کمی تنبل تشریف دارم و یک سری کار هارو تا فشار روم نیاد انجام نمیدم یا تا زمانی که مجبور نشم نمیدونم بحث بی حالیه یا بی انگیزگی
مورد چهارم که خیلی مهمه و باید تا حد توان رعایت کنم بحث کنترل ذهن هست که یه مدتی رعایت میکنم بعدش دیگه بیخیال میشم و خسته میشم میگم ولش کن دوباره میرم سراغ اینستاگرام
فعلا استاد همینا یادم اومد
در ضمن از شما و خانوم شایسته فوق العاده تشکر میکنم به خاطر اینهمه فایلایه رایگان و توضیحاتی که میگذارید واقعا از صمیم قلبم ازتون سپاسگذارم
سلام به استاد عزیزم
استاد جان من هر چی فکر کردم که از چی فراری ام ، فقط این مورد به ذهنم رسید که از رفتن به خونه مادر شوهرم فراری ام اونم هر هفته! از ابتدای ازدواجمون من و همسرم روی این مسئله بحث داشتیم که آقا من دوست ندارم هر هفته دو سه روز آخر هفته رو توی شهرستان پیش پدر مادردامون بگذرونم به صورت یکنواخت و تکراری دوست دارم یه هفته دوتایی بریم مسافرت حتی شده مسافرت کوتاه و یا حتی خونه بمونیم باهم خوش بگذرونیم ولی ازونجایی که پدر مادر همسرم ادمایی به شدت وابسته به بجه هاشون مخصوصا همسر من بودن و من هم اعتماد به نفس کافی نداشتم برای گفتن اینکه مثلا یه بهونه ای بیارم که نرم و همیشه موقه رفتن دیر حاضر میشدم و با حس بد میرفتم
ولی الان به لطف هدایت الله مهربانم به اموزهای استاد عباس منش عزیزم میتونم بهونه ببارم یا بگم این هفته نمیایم
والان که نسبت اون سالها تغیر کردم بازم فراری ام ازین که برم اونجا چون مدار هامون خیلی دور از هم شده و تحمل همچین آدمایی سخته برام و بنظرم هر ماهی یکبار ببینیمشون کافیه!
حالا این قضیه وقتی داره تکرار میشه یه ایرادی هست یا حتما من دارم بهش توجه منفی میکنم که تکرار میشه، یا باید بتونم روی نقاط مثبت شون تمرکز کنم تا وقتی میرم اونجا اذیت نشم ولی خدایی هر دوهفته یکبار هم که میرم انگار رشته افکار و تمرکزم رو تا حدودی از دست میدم
یه علتشم حس میکنم کمبود اعتماد به نفس ام هست که نمیتونم راحت باشم و خود واقعیم باشم تا وقتی میرم اونجا اذیت نشم
این اولین بار بود که دیدم نظرات این صفحه روی عدد صفره و گفتم بذار کامنت من اولین کامنت این جلسه باشه گه نمیدونم اینطور میشه با نه همیشه کامنت های دیگه رو میخوندم تا درست جواب بدم ولی الان گفتم بذار تست کنم اولبن کامنت نوشتن رو
ممنونم استاد که باعث میشید ما بیشتر به خودشناسی برسیم ….