پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7 - صفحه 12

487 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    صفدر مومنی گفته:
    مدت عضویت: 2127 روز

    بنام خدا

    سلام به همگی

    تکرار اشتباه و انتظار نتیجه متفاوت 

    •───────────────────•

     بارز ترین تکرار اشتباه من بحث مدیریت مالی بود قبلاً فکر میکردم چون درآمدم خیلی کمه هیچ پس اندازی ندارم و الان خدا را شکر بواسطه آموزش های استاد درآمدم عالی شده باز هم هیچ پس اندازی ندارم بجای اینکه اولویت بزارم روی اون چیزهایی که نیاز هستند چیزهایی میخرم که نیاز امروزم نیستند هر بار به خودم قول میدم دیگه تکرار نکنم و دقیقاً چند روزی هست که درگیرشم چرا من اینجوری ام و کنترل ذهنم رو گرفته  داشت تمرکزم میرفت روی ناخواسته ها و احساسم بد می شد و مواقع ای که باید ضروریات زندگی ام رو تهیه کنم پول ندارم

     

    الگو دیگه هم خواب هست و همیشه دیر موقع میخوابم مجبورم زود بیدار شم با سختی درستش میکنم و یک روز بیکار میشم با اینکه میدونم اگه شب  تا دیر موقع بیدار باشم ظهر بیدار میشم  وشب بعدش خوابم نمیبره و دوباره باید حالم بد بشه برای این تکرا اما یه جوری سر خودمو گول میمالم یه شب عب نداره بابا تو داری رو خودت کار میکنی داری فایل کوش میکنی و هزار و یک دلیل دیگه و روز از نو روزی از نو

     

    خیلی وقتا  جاهایی که باید از حقم دفاع کنم یا حرفی بزنم سکوت میکنم و غبطه میخورم و یه دفه ای مثل بمب میترکم و حرفهایی نباید زد رو میزنم در صورتی میتونم همون اول با دوتا کلام ساده مسئله رو درست کنم و کار به جاهای باریک نکشه

     

    همیشه واسه رسیدن به فرودگاه ایستگاه قطار اتوبوس ، تا لحظه آخر نمیرم بی خیال بی خیالم تا زمانی که میدونم نمیرسم بعدش واسه رسیدن  کلی استرس میکشم آیا میرسم نمیرسم قلبم هزارتا در دقیقه میزنه آخرین بار ده روز پیش  پرواز داشتم برای بندر عباس و ده دقیقه قبل از پرواز رسیدم خدا را شکر چون پرواز تاخیر داشت کارت پرواز برام صادر شد

    الگو های تکرار شونده میخواهند این رو به ما بگویند که ما با باور های نامناسب میخواهیم نتیجه عالی بگیریم  و هر بار ظاهر مسئله رو حل میکنیم اما چون ریشه در باور های ما داره بعد از مدتی به شکل دیگه ای خودش رو بروز میده یا عوامل بیرونی رو مقصر میدونم

     

     باید بپذیریم ما خالق زندگی خودمون هستیم در گذشته نا آگاهانه و امروزه میخواهیم آگاهانه زندگی مون رو خلق کنیم   

    و زمانی می‌پذیرم فرصت رشد و اصلاح پیدا میکنم

     

    ما از درون باید تغییر کنیم تا شرایط بیرونی تغییر کنه و مسئولیت صد درصدی زندگی مون رو قبول کنیم و با باور های درست فرکانس های مناسب رو پیدا کنیم و مداومت داشته باشیم تا اتفاقات رخ بدهد چون الگو ها یک شبه بوجود نیامده اند یک شبه هم اصلاح نمی شوند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    اعظم م گفته:
    مدت عضویت: 1346 روز

    سلام وآرزوی سلامتی برای استاد نازنین وهمه ی متعهدین

    اشتباه تکراری

    همه ی کارهایی که به خداوند اعتماد نداشتم در آن اشتباهات تکراری پدیدارشد

    ترس از رفتارهای مخربانه ی دیگران و قدرت دادن به دیگران در ذهن ،،

    اشتباه تکراری،، عدم تمرکز برنکات مثبت

    دیگران =نداشتن کنترل ذهن =نداشتن اعتماد به خداوند

    نادیده گرفتن قدرت الهی درون و ترسیدن

    موقعی که از ترس طرد شدن برخلاف میل غیبت کنیم…..اشتباه تکراری !!!!

    موقعی که احساس قربانی بودن کنیم

    هراشتباهی رخ دهد قدرت خداوند را کنار بگذاریم و به نجواهای ذهن (اتفاقات بیرون وانسان های بیرون)قدرت بدهیم

    اشتباه تکراری یعنی ای آدم حسابی خودت مسببی

    شرک داشتی و عظمت درونتا درک نکردی به این مرحله رسیدی

    اشتباه تکراری (سرزنش خودت ودیگران)

    اشتباه تکراری!! نداشتن جرات نه گفتن

    اشتباه تکراری!!

    گم کردن وسایل شخصی که برمیگرده به ذهن مشوش وبه هم ریخته ی وپر از افکار مخرب

    اشتباه تکراری!! بی احترامی وخشونت بادیگران که این هم از شرک میاد چون دیگران را باعث وبانی،اتفاقات میدانیم

    اشتباه تکراری!! (حسادت ) که برمیگرده به نداشتن باور فراوانی و درنهایت شرک داشتن

    اشتباه تکراری!! (روا نداشتن ثروت و فراوانی برای خود یا دیگران)،که برمیگرده به ترس از طرد شدن از طرف دیگران که همان شرک است ،،یا نگرش جهان محدود داشتن است

    اشتباه تکراری!! میدانم میدانم،،،وعمل نکردن.

    اشتباه تکراری!! بیشتر دانستن و جدیدتر دانستن وکار نکردن روی خود!!

    اشتباه تکراری!! در نقطه ی امن بودن وتقلا نکردن برای خوشبختی

    اشتباه تکراری،پز دادن،،که برمیگرده به نداشتن عزت نفس =نداشتن اعتماد به خداوند

    اشتباه فوق العاده تکراری ،،مرور ناخواسته ها در ذهن و بزرگ کردن پدیده ها در ذهن=فراموش کردن خداوند و نداشتن اعتماد به پروردگار

    اشتباه تکراری!! .بس بودن ،،،روان نبودن و سقف تعیین کردن برای خوشبختی =باور محدودیت وشرک به خداوند

    اشتباه تکراری !! ناسپاسی =ندیدن زیباییها ونعمات پروردگار

    اشتباه تکراری !! تمرکز برنکات منفی دیگران=ندیدن نقاط مثبت=ندیدن خداوند در هر انسان و در هر ذره

    اشتباه تکراری!! عجله داشتن ولذت نبردن که این عجله داشتن چه پیامدهای ناگواری در هر زمینه ای دارد که خودم خیلی تجربه کردم=نداشتن اعتماد به خداوند

    اشتباه تکراری!! درس نگرفتن و انجام اشتباهات گذشته ونشکستن عادت های ذهنی=ترس و اعتماد نداشتن به خداوند

    اشتباه تکراری!! دلسوزی برای دیگران =نداشتن اعتماد به خداوند

    اشتباه تکراری پند و نصیحت دادن به دیگران در حالیکه خود هیچ نتیجه ای نگرفته باشیم=فریب ذهن و دورشدن از اجرای قوانین

    اشتباه تکراری دوست نداشتن خود و قبول بی احترامی دیگران=نداشتن عزت نفس=قدرت دادن به دیگران=نداشتن اعتماد به خداوند

    اشتباه تکراری،،عمل نکردن به قوانین زندگی=نداشتن اعتماد به خداوند=اعتماد به نتایج مزخرف وتکراری گذشته

    به هر تضادی بر میخوریم اشتباهی درونمان جوانه زده و رشد میکند و تبدیل به اشتباهات تکراری میشود

    ((اتفاقات به ما می‌گویند چه اشتباهی داری وکجا درست عمل کردی)). !!!!

    ((بیشتر اشتباهات،به خاطر کنترل ذهن نداشتن و نداشتن اعتماد به خداوند و دوست نداشتن خود،و در نقطه ی امن بودن)) روی میدهد.

    باتشکر وسپاس فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مهسا گفته:
    مدت عضویت: 1252 روز

    بنام خداوند هدایت کننده

    سلام به استاد عزیزم

    وقتی در این لحظه وارد سایت شدم و فایل جدید شمارو دیدم، اولین اشتباهی که به ذهنم اومد این بود که:همیشه کامنت نوشتن رو پشت گوش میندازم و این اشتباه رو بارها تکرار میکنم،برای همین تصمیم گرفتم همین لحظه بیام کامنت بنویسم و کامنت های دوستان عزیزم رو بخونم

    اشتباه بعدی که تکرار میکنم:زودعصبی شدنم در رابطه با پارتنرم هست،،سریعا برای موضوعات کوچیک عصبی میشم و لحظاتم رو تلخ میکنم،،همیشه سعی میکنم ذهن و زبانم رو کنترل کنم اما باز هم نمی تونم و این اشتباه رو تکرارمیکنم، با این که سریعا از کارم پشیمون میشم،

    اشتباه بعدی:خرج کردن بیهوده ی پول هام بود ،اما خداروشکر با این جمله ی استاد کهبا پول دوست باشید تونستم مقداری مدیریت مالی داشته باشم

    اشتباه بعدی: میدونم که من باید روی خودم اول صبح و آخر شب کار کنم و در این زمان ها شکرگذاری کنم اما هیچ وقت به طور منظم نتونستم انجامش بدم

    اشتباه بعدی: یادگیری در حوزه ی کاریم هست،انگار از یادگیری فراری ام و پشت گوش میندازمش، فعال نیستم،به دنبال یادگیری مسائل جدید و خوندن کتاب و… در حوزه ی کاریم نیستم،

    خداروشکر میکنم ،استاد عزیزم ممنونم بابت این سوالات که باعث میشن بیشتر خودمون رو بشناسیم و حواسمون به خودمون باشه و راجبش فکرکنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مریم دستجردی گفته:
    مدت عضویت: 1836 روز

    به نام خالق زیبایی ها سلام

    کدوم اشتباه با این که میدونم غلط اما بازم تکرارش میکنم .

    خوب من میدونم وقتی اختلاف نظر با افراد دارم نباید با اون ها بحث کنم میدونم یعنی تمرکزم میره سمت ناخواسته هام اما اون لحظه تمام این ها یادم میره انگار مغزم قفل میکنه ترس میاد سراغم احساس کوچک شدن و نگرانی احساس کنترل شدن و قربانی شدن و ضعیف بودن  همین طوری پشت سرهم و باعث میشه بحث بالا بگیره اما هیمن که یک ساعت بعدش آروم میشم میگم خوب میتوانستم فلان کار کنم یا فلان حرف بزنم یا اصلا سکوت کنم چرا من این کار کردم ؟

    2. موضوع بعدی هم از بچگی عاشق این بودم که بشینم فیلم و انیمیشن ببینم یعنی تمام فیلم ها و سریال های تلوزیون دنبال میکردم الان شکر خدا این طوری نیستم یعنی اگه کسی تلوزیون روشن نکنه اصلا سمتش نمیرم و به کارهای خودم میرسم  کاری به فیلم ایرانی که اصلا ندارم اما وقتی خانواده میشینه فیلم میبینه اگه منم اون جا باشم این فکر میاد که حالا یه کوچولو یه تیکه از فیلم ببین بعد برو بعد به خودم میام میبینم تا تیتراژ پایانی فیلم نشستم همون موقع هم این فکر میاد بابت مریم این فیلم مناسب نیست بر پایه خشم و کینه و دسیسه و …. نبین اما کو گوش شنوا میگم نه من اطلاعات خوب برداشت میکنم .

    3. استاد یه کج فهمی از قانون که به تازگی متوجه اش شدم هم بگم من وقتی شما میگفتید جهان مثل ایینه عمل میکنه مثلا اگه مادرم حرفی میزد یا یه کاری میگفت که باید انجام بدم  که برخلاف میل من هم بود با این که نظرم میگفتم بعد میدیدم نه نظر من الان تاثیری نداره تو ذهنم این فکر می اومد که آره اگه تو الان این کار انجام بدی برخلاف خواسته قلبی خودت شرایط بدتر میشه و از این جنس اتفاق بیشتر میافته و این یعنی تو مادرت برای خودت بت کردی به خصوص وقتی کار به تحکم می‌رسید خوب ته این افکار چیز مناسبی درنمیاد و اتفاقات جالبی نمیشد با خودم میگفتم باید چی کار کنم تا این چند روز که متوجه شدم آقا مریم جهان مثل ایینه عمل میکنه یعنی اگه احساس بد بفرستی اتفاقاتی که احساس بد بیشتری در تو به وجود میاره در زندگیت بیشتر میشه و بلعکس اگه احساس خوب داشته باشی اتفاقاتی که احساس خوب بیشتری درتو ایجاد میکنه میافته در واقع جهان کاری به رفتار تو نداره اون بر اساس احساس تو که نشان از فرکانس تو هست عمل میکنه امید وارم با این مطلب که فهمیدم بیشتر بتوانم افکارم مدیریت کنم دوست دارم قانون بهتر درک کنم و بهتر عمل کنم به یاری خدا انشاالله از تغییرات مثبت بیام بگم در زندگیم

    راستی فهمیدم وقتی احساسم بد هست و تلاش می‌کنم حال خودم خوب کنم و زاویه دیدم عوض کنم این فکر میاد که تو داری خودت گول میزنی از کجا آب میخوره از فراموش کردن اصل قانون از همین کج فهمی من نسبت به قانون قبلا فکر میکردم قانون فهمیدم اما الان میبینم نه هنوز اون طور که باید متوجه نشدم و درک نکردم که اگه این طور بود نتایج باید متفاوت می بود . خوش حالم که دارم بهتر از قبل خودم میشناسم خدایا شکرت شکر

    در پناه الله شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند و سالم تر از این لحظه  باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 1000 روز

    به نام خدا ویادخدا.سلام به استاد عزیزم.اولین اشتباهی که دارم تکرارش میکنم اینکه کارای مهمم دقیقه اخر دارم انجام مید،وهربارم سعی میکنم اصلاح کنم خودم ولی بازم یه کارای دیگه ی پیش میاد که باید اول به اونا برسم واصلا نم انجام اون کارها بهم کمکی نمیکنه ولی هربار کارهای مهمم میمونه به اخر وقت.دومین اشتباهی که خیلی هم ازش ضربه خوردم اینکه جایی که باید حرف بزنم نمیتونم مخصوصا جلوی پدرم که فک میکنم اگه حرفمو بگم ناراحت میشه حالااین یه دفه به حرفش گوش بدم دیگه تکرار نمیشه ولی…اشتبا سوم روابط،مثلا یه مسائلی تو خانواده مون پیش میاد ومن خودمو میندازم وسط که این کار درسته واین کار قلط وتلاش برای اینکه بهشون ثابت کنم کادرس میگم وهمیشه هم از این موضوع ضربه خوردم.عاشقتونم استاد منتظر راه حل های بینظرتون هستم.واینم بگم الان توهمه ی این موضعاتی که گفتم خیلی بهتر شدم ولی خب این الگوها کم وبیش درمن هست

    -‌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    محمد رازی گفته:
    مدت عضویت: 1918 روز

    سلام وقت بخیر

    اول اشتباهات تکرار شونده ای رو که بهبود دادم؛

    1+ بدقولی کردن؛ تو این مسئله معروف شده بودم و وقتی دوستام باهام قرار میزارشتن ساعت رو یک ساعتی زودتر از قرار اصلی به من میگفتن

    اوایل که جدی نمیگرفتم، بعدش رفتم تو حالت حساسیت که باز خود همین خودخوریه باعث میشد اون اتفاق به دلایل مختلف تکرار بشه

    تا این که فهمیدم داستان از کجا آب میخوره؛ من دوست داشتم چندین کار همزمان انجام بدم و به خیال خودم نهایت استفاده از زمان بشه و همچنین آدم خوبی باشم و همه رو راضی کنم

    مثلا؛ با دوستام قرار پارک دارم، میگم بزار فلان وسیله رو هم آماده کنم سر راه تحویل بدم و همون وقت مادرمم میگه یه لحظه برو مغازه این خرید رو انجام بده بعد برو. میگم مادره دیگه، بزار اول برم خرید، و…. اینجوری میشه که اونجوری میشه (:

    الان یه سالی هست درست شده، اونم وقتی در تنگنای روابط با جنس مخالف قرار گرفتم یعنی بدقولی برای کار و دوستان خیلی مهم نبود ولی یه دوبار که مخاطبم منو منتظر گذاشت، سرم به سنگ حجرالاسود خود شفا پیدا کردم، 85 درصدی بهتر شدم

    2+ تو مدیریت مالی هم اشتباه تکرار شوندم خرید کالا با قیمت بالاتر بود یا گاها خرید اضافی

    چند ماه پیش وقتی رفتم یه دوربین بخرم روند معامله یه جوری پیش رفت که دستپاچه بشی سریع بخری، یعنی به یه فروشنده بندازی هدایت شدم که تو این زمینه خوب فیلم بازی کرد

    ریشه مشکلم؛ خرید از روی طمع بود و عدم باور فراوانی یعنی الان یه فرصته بزن تو گوشش، اما در واقعیت هم از فروشنده یه سیلی میخوری و هم از در و دیوار. قوه طمع= ضعف شدید در باور فراوانی

    خداروشکر 20 درصدی بهبود داشتم

    این موارد هم داره کار دستم میده

    1_ به تعویق انداختن کارای مهم

    2_ ترس یادگیری و کار با نرم افزار های جدید

    3_ خودخوری های خفیف از بجا و به اندازه صحبت نکردن

    4_ این مورد یکم داغونتره؛ یه مدل رهایی همراه با نفرین :( یعنی نمیتونی یا نمیدونی چجوری از حقت دفاع کنی

    اینکه مثلا یه تعمیرکاری یه قطعه رو درست می‌کنه فرداش میبینی خرابه، میری جاش و برا تعمیر مجدد یا گرفتن پولت، اما قبول نمیکنه و چون پولشو گرفته دیگه سربالا جواب میده یا تو واریزیش خستت می‌کنه تا بی خیال بشی

    خودخوری میکنم، دیگه تو ذهنم آشوبی میشه، چرا اینقدر بی‌وجدان…

    و مثل دومینو تکرار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    علی اسدی گفته:
    مدت عضویت: 1350 روز

    بنام الله یکتا

    سلام خدمت استاد عزیز خوشتیپ

    وسلام خدمت خانم شایسته عزیز

    وسلام خدمت تمامی دوستان خوبم

    خداروسپگزارم بخاطراین آگاهی های ناب

    عجب فایل قشنگی .

    اینجاس که خدامیگه یک ساعت تفکربهتراز 70سال عبادته چون باتفکرمیشه باگ هاروپیداکرد..

    الگوهای تکرارشونده؟؛

    من پول زیادمیسازم خداروشکر ولی اصلا پول نگه دارنیستم آقا اصلا انگار اگه پول زیادتوحساب من باشه بهم شاخ میزنه میگه بده بره هنوزنشده توحساب من چند ده ملیون مثلا 20روزبمونه مثلا همین دو3روز فکرکنم 10ملیون ورودی داشتم ولی الان که این کامنت مینویسم موجودی کارتم 30هزارتومانه خخخخ واقعاچراتاحالا بهش فکرنکردم.ممنون میشم راهنمایم کنیدچجوری باپول دوست بشم.

    اشتباه تکرارشونده دوم وسایلم خیلی گم میکنم یعنی همیشه یادنبال سویچ میگردم یادنبال کارت بانکی

    نکته سوم من با اینکه خیلی آدم بزه گو وخوش اخلاقی هستم ولی سرکوچیک ترین چیز بهم میریزم د دعوا البته خداروشکر این مورد 70درصدبرطرف شده بلطف اموزهای استاد

    که تویه فایل هدیه درباره (پپ گاردیولا)میگه که سریه عصبانیت وتصمیم گیری ازروی عجله بنده خدامسدوم شد اونجا استاد چندتاروش جالب میگه برای اروم شدن که منم اویزه گوشم کردم ودرزمان عصبانیت تصمیم نمیگیرم وسیع میکنم سکوت کنم

    پروردگاراسپاسگزارم که هستی هدایتمون میکنی براه کسانی که به انها انعام دادی

    خداجونم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مریم شمسا گفته:
    مدت عضویت: 2004 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته زیبایم

    چه اشتباهاتی را شما زیاد تکرار می‌کنید؟ یعنی با اینکه فهمیده‌اید این کار اشتباه است اما دوباره آن را انجام می‌دهید؟

    خداروشکر که به آسانی و زیبایی و با دقت این سوال را هم جواب دادم

    اولین چیزی که به ذهنم می رسه اینکه در شروع هر کاری مشتاق هستم و با انرژی شروع می کنم و ایده پردازی هم می کنم ولی وقتی که اون کار شروع میکنم خیلی زود ازش خسته میشم و دیگه اون انگیزه اولی ندارم برا همین خیلی از کارهام نیمه کار می مونه …. و این له مرور باعث شده همش مثال ذهنی برا خودم بیارم که خب بقیه رو انحام دادی که این کار جدید میخوای شروع کنی الان تو ذهنم داره مثلا اا می چرخه … کوبلن دوزی ناقص… آرایشگرای با اینکه دوتا مدرک گرفتم ولی ادامه ندادم.. دوره درآمد از اینستا رو گرفتم ولی اصن نگاه نکردم…. دوره فصاحت برای مدرسه گرفتم ولی هنو دوره رو ندیدم… ربان دوزی شرکت کردم دوسه تا کار هم دوختم و خیلیا خوششون هم اومد ولی … دوره رقص… زبان …. وااای خدا چقد وضعیت خراب بوده خجالت کشیدم از خودم ….. الان شغلم خداروشکر معلم هستم ولی من می تونستم در کنار معلمی هم یکی از این ها رو به صورت حرفه ای ادامه بدم …. ولی اینا ناشی از تنبلی من هست یکی از خصلت هایی که از فروردین امسال در خودم کشف کردم این بود که تنبلی می کنم در کارهام و تصمیم جدی گرفتم رو این مورد کار کنم و خدا روشکر یک چله برا خودم گداشتم و 6 مورد کار نوشتم که روزانه قسمتی از این کارها انحام بشه و خدا روشکر انجام شد نه کامل ولی 80درصد انجام شد و این باعث شد اعتماد بنفسم بالا بره و خداروشکر ادامه دادم و هدایت شدم به دوره کشف قوانین زندگی و الان 14 روز هست که دارم به تعهدم ادامه میدم و بارم خداروشکر دیروز گوشیم از عملکرد هفته گذشته ام گزارش داد که 33 ساعت وقتم در سایت و برنامه پلی گوشی برای گوش دادن فایلها و برنامه روبیکا که یک ساعت کمتر بود و بقیه برنامه ها تو لیست نبود … به خودم احسنت گفتم و به ذهنم یادآوری کردم که پس میشه ادامه بده و بیشترش کن تو می تونی …..

    یکی از اشتباهاتم اینکه من به کسی نه نمی تونم بگم و یا اینکه بعد از نه خودخوری میکردم و اینکه از خودم خیلی می‌گذشتم که کار بقیه انجام بشه ولی شکر خدا در این مدت دارم رو این قضیه هم کار میکنم و یکی از تصمیمات بزرگی که در این مدت گرفتم ابن بود که ازم جایی دعوت به کار کردن با اینکه خودم حقوقم مشخص کردم و ساعت کاری و محل دفترم ولییی چیزهایی دیدم از اون شخص که می دونستم اگر برم از لحاظ روحی اذیت میشم و باید تحمل میکردم و از استاد شنیده بودم که نباید شرایط را تحمل کرد اگه سخت از اونجا بیاین بیرون یا مکانتون تعییر بدین اولش ذهنم خیلی می گفت تو که قانون میشناسی می تونی این مسائل حل کنی و اینکه کم کم نظز اون آدما رو تغییر میدی با خودم گفتم من سه ماه تابستان به خودم تعهد دادم فقط روی خودم کار کنم و اینکه اگر اونجا برم حرکت و رفتار اونا رو ببینم باید شیفت بعدی که خونه اومدم وقت بزارم و فقط رو خودم کار کنم که فردا با انرژی بهتر برم سر کارم … با همین اهرم رنج و لذت که برای خودم مشخص کردم دیدم نه بهتره که نرم و با کمال احترام این کار رد کردم … در صورتی که قبلا بود نمی تونستم جواب رد بدم و در رودربایستی میرفتم و تحمل میکردم…..

    یا اینکه در مقابل درخواست‌های اعضای خانواده هم اول می‌سنجدم ببینم شرایط خودم اوکی هست یا نه بعد بهشون کمک میکنم… و دارم بله گفتن هایی که زائد هستن حذف میکنم و با افتخار میگم نه! این باعث شده اعتمادبنفسم بالا بره…..

    یه اشتباهم این است که از خودم ایراد میگیرم حالا چه از نظر ظاهری و چه از لحاظ اخلاقی واقعا این اولین بار بهش توجه میکنم و به ذهنم رسید بنویسم

    واقعا چرا اینقد من از خودم ایراد میگیرم خیلی ها بودن که تقصیر از طرف اونها بود ولی بازم من از خودم خورده میگیرم که چرا این حرف زدی نباید اینطور برخورد میکردی شاید رفتار اون آدم عوض می شد شاید با تو مهربونتر می‌شد…. و خیلی وقتا با همین فداکاری های بی خودی کردم ،که نه تنها حتی رابطه هم خوب پیش نرفته و اون شخص ازم دور شده…. می دونم از عدم اعتماد بنفسم هست …

    “”دوستان اگر در این مورد نظر ی داشتید خوشحال میشم باهام به اشتراک بزارید””

    یه اشتباه دیگه ای که دارم و واقعا مخفی بود یه مدتی برام واضح شده اینکه من همیشه همه چی برا بقیه میخام نه اینکه بخوام در واقع تو ذهن ناخودآگاه م بوده …. مثلا زندگی خوبو و خوشبختی همیشه برا دیگران میخاستم ولی برا خودم نه چون خودم لایق اون زندگی نمی دونستم وقتی میرم تو جزئیات حتی وسایل مثل تی وی ، مبلمان خوب خونه شیک و …. وحتی یک رابطه عالی و همسر خوب و زیبایی و لباسهای خوب ومسافرت….. و حتی کامنت نوشتم اوایل برا بقیه می دونستم نه خودم … و خداروشکر یه مدتی دارم روزی حداقل یکی یا دوتا کامنت می نویسم و میگم خب تو هم به اندازه بقیه حق داری بنویسی و نظرتو بگی چرا خودتو از نوشتن و نتیجه گرفتن محروم میکنی ؟،،؟؟ استاد نمی دونم حق مطلب درمورد این ترمز مخفی رسوندم یا نه ..

    واقعا چقدر ذهنم محدوده و احساس عدم لیاقت داره استاد وقتی اینو فهمیدم گفتم خدایااا اینو کجای دلم بزارم چقدر موقعیت ها رو از خودم با این افکار و باورها گرفتم واقعا من کجای کارم ….؟؟

    یه اشتباه دیگه ای که دارم اینکه از صحبت کردن تو جمع استرسم میگیره و باعث میشه که صدام بلرزه و بعدش دیگه خود خوری و…. شروع میشه با اینکه ارتباطام خیلی خوبه ها ولی در جمع نمی تونم با تمرکز و شمرده و آرام صحبت کنم و رو این مسئله هم باید کار کنم

    ….

    من گاهی قانون برا خودم خیلی سخت میگیرم و میگم باید خیلی دقیق بخونم و گوش کنم و بنویسم اونقدری رو این سه مورد وقت میزارم که دیگه انرژی برای انجام تمرینات نمی مونه …. و با خودم میگم واقعا برا من سخته یا برا همه همین طوریه … من توی درس خوندنم خیلی وسواس به خرج میدادم اونقدر می خوندنم باز برمیگشتم مرور میکردم که نمی تونستم کل کتاب تموم کنم برا امتحان و… نمره اونی که نمی خواستم بود و این نجوا میومد که تو ذهنت نمی‌کشه تو کند خوانی تو دیر متوجه میشی و… در صورتی که اگر من کمی وقت میزاشتم و تمرین تند خوانی میکردم و روش صحیح درس خوندن یاد می گرفتم الان تو اجرای قانون هم دچار مسئله نمی‌شدم

    … خب این یعنی تو فک میکنی کارها باید سخت انجام بشه و همینی که هست…. یا خدااااا

    من که تو زندگیم اصن نمیخواستم بگم همینی که هست … وباید یه کاری انجام می‌شد ولی تو ناخودآگاه هم این کار انجام می‌دادم….

    واای تو جلسه دوم کشف قوانین استاد در مورد این مسئله خیلی صحبت کردن ولی من اصن دقت نکرده بودم بابا تو داری در مورد قانون همین ترمز لحاظ میکنی…… خداروشکر الان متوجه شدم که چرا کششی و رمقی برای انجام تمرینات که یکی از اصول هست برام نمی مونه….

    یه اشتباه دیگه ای که داشتم خجالتی بودن بود که واقعا قبلا در جمع حتی فامیل بودم عذاب میکشیدم و روم نمیشد صحبت کنم یا حتی اظهار نظر کنم و خیلی جاها بود که حق با من بود ولی چیزی نگفتم تو صف نونوایی تو بانک دانشگاه مدرسه محل کار حتی تو مدرسه جواب درست می دونستم ولی خجالت میکشیدم بگم یکی دیگه جواب میداد بعد میگفتم اییی چرا من نگفتم جواب منم درست بود و حتی کاملتر ….

    و خودخوری شروع می‌شد استاد همینا به مرور زمان رو هم تلنبار شدن که اعتماد بنفسم و عزت نفسم بیاد پایین که حتی الان با اینکه خیییلی روابطم خوب شده ،نظراتم بیان میکنم ولی تو جمع نمی تونم خوب صحبت کنم استرس میگیره و حتی تو جلسات قران هم به همین خاطر شرکت نمیکردم اگه توجمع استرس بگیرم چی غلط بخونم چی.. و حتی تو فیلمی می دیدم یکی داره دستش رو میشه که باعث شرمندگی اون میشه هم من خجالت میکشیدم و …..

    چقدر من برا خودم نابغه ای بودم خخ و استاد چه افشاگری‌های که نکردیم در این سلسله سوالات

    …. می دونم با تمرین باید حلش کنم…و هما اینها از عدم عزت نفس و عدم لیاقت هست…

    در مورد پول واقعا من اشتباهی که دارم اینکه پول در حسابم نمی مونه بابد همه رو خرج کنم خیالم راحت بشه تا حقوق بعدی … واقعا اینم یه سوراخ بزرگ برای پولم و خیلی چیزایی که میگیرم واقعا اونطور که باید لازم نداشتم ولی خریدم خداروشکر دارم رو این مورد هم کار میکنم و حتی شده کسی از نزدیکان ازم پول خواسته بهش ندادم …گفتم باید تو حسابم پول باشه و باید با پول دوست بشم من از پول فراری بودم سریع ردش میکردم میرفت ولی دیگه بابد باهاش رفیق بشم که بتونم بیشتر دعوتش کنم به زندگیم..‌

    استاد اکثر مواردی که نوشتم برمیگرده به عدم عزت نفس و باید در این مورد بیشتر کار کنم اگر دوستان هم نظری و پیشنهادی در مورد دیدگاهم و باورهام خوشحال میشم بخونم .

    استاد از شما هم کمال تشکر رادارم که این سوالات حرفه ای که باعث میشه ما خودمون بیشتر کشف کنیم ازتون متشکرم …. دوره کشف قوانین زندگی پس یه جور کشف درون خودمونه وااای چرا من نگاهم به بیرون بود اینم یه آگاهی دیگه خداروشکر و سپاس که هر لحظه داره منو به خودم بهتر و آسان میشناسونه

    خدایا متشکرم

    استاد عزیزم و خانم شایسته زیبایم از شما ام بینهایت متشکرم که این آگاهی ها رو با بخشندگی به ما هدیه می‌دهید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1773 روز

    به رب جهانیان

    سلام به استاد نازنینم

    سلام به خانم شایسته

    سلام به دوستان

    منم در مورد تکرار اشتباهات تقریبا اکثر موارد رو دارم.

    البته نه به اون شدت

    واینم اضافه کنم که اگر شدت و یا تکرار این اشتباهات کم هست نشانه اینه که روی خودم کار کردم و صد البته که با آموزه‌های استاد این اتفاق افتاده.

    ولی موردی که الان بیشتر درگیرش هستم

    بابت کارگرهایی که دارم و منظم نیستن و دارم بابت این بی نظمیشون اذیت میشم

    و هر بار میگم این دفعه دیگه اخراج شون میکنم ولی ترس و دقیقا کمبود ایمان در من

    که اگه دیگه کارگر خوب پیدا نکردم چی

    و یا اون جدیدا شاید با وجود باورهای الان من از اینا بدتر باشن چی و کلی اما و اگر دیگه

    و باید بیشتر روی باور فراوانی ام کار کنم

    چون واقعا نیروی کاری و منظم و متعهد بینهایت است و چون باور من درست تغییر نکرده به صورت فیزیکی به سمت اونا یا اونا به سمت من هدایت نمیشم و نمیشن.

    اما میدانم این مسیر همان مسیری است که من رو از جایگاه خراب گذشته ام به این جایگاه خیلی خیلی بهتر الانم رسونده.

    پس این ماجرا هم به خوبی درست میشه و خداوند منو هدایت میکنه و آسانم میکنه برای آسانی ها.

    خدوندا بی نهایت ازت سپاسگزارم بابت حمایت ها و هدایت هایت .

    ان شاالله به زودی بیام و از اتفاقات عالی زندگیم اینجا بنویسم

    چون من لایق بهترینها هستم

    و خداوند هم بیشتر از خودم دوست دارد که من رشد و پیشرفت کنم تا بدینوسیله جهانش گسترش بیشتری پیدا کند.

    و با رسیدن من و شما ها به خواسته هامون

    جهان جای بهتری برای زندگی کردن میشود.

    آرزوی بهترینها رو براتون دارم

    و سپاسگزارم که کامنت من هم میخونید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 817 روز

    به نام خدا

    ردپای 84

    سلام استاد عزیز و دوستای خوبم

    ●من این فایل صبح بعد از بیدار شدن دیدم و به فاصله 2 ساعت شروع به اقدام کردم

    میخوام از تاثیر جمله( ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است )روی خودم بگم

    این جمله بی نظیره استاد ممنونم ازتون

    یکی از الگوهای تکرار شونده و اشتباه من ،پول قرض دادنه!

    من قبل از آشنایی با استاد هم واقعا حاضر بودم گشنگی بکشم ولی از کسی پول قرض نگیرم!به نظرم اگه قرار بود یه کار کنم که شخصیتم زیر سوال ببرم همین بود

    چون دیده بودم افراد بعد از این کار ،دیگه براشون عادی میشه و به راحتی عزت نفسشون از بین میبرن

    اما خب چون قانون نمیدونستم ،آدم های از این جنس جذب میکردم

    مثلا تو اقوام با وجود اختلاف 20،30 سال سن از من پول قرض میگرفتن!

    صبح گفتم این الگو باید شکسته بشه و در کنارش من عزت نفسم هم بالا ببرم

    به ایشون پیام دادم و محترمانه گفتم پولم نیاز دارم و بعد واریز کرد

    خداروشکر دیگه خیلی راحت میتونم درخواستم اعلام کنم و به ترس های گذشته غلبه کنم،این از نتایج بسیار مهمی که بعد از آشنایی با استاد به دست آوردم

    الگو اشتباه دیگه برای من ،استارت زدن چندین کار با همه ،که چون قانون تکامل آموختم تو این مورد بهتر شدم

    الگو اشتباه دیگه عجول بودنه !مخصوصا تو آموزش دیدن ،مثلا اگه ده تا موضوع باید آموزش ببینم ،یه دفعه همه رو میبینم !بدون تثبیت و تمرین و تکامل !

    الگو اشتباه دیگه که فقط تو یک موضوع اتفاق می‌افته، اهمال کاریه

    مثلا تو اون موضوع با وجود اهمیت ،انجام نمیدم و به جاش ده تا کار دیگه انجام میدم

    تو موارد دیگه زندگی خیلی کم اهمال کارم ،اما تو این موضوع چون سخته و من باورهای مخرب دارم ،اهمال کاری میکنم

    فعلا این هارو به یاد آوردم

    ●استاد امروز کاملا هدایتی زندگی کردم ،هدایت شدم به فایل های 3برابر کردن درآمد

    به فکر راه اندازی کسب و کار خودمم و نقطه استارت از این فایل ها زدم

    من این 3 فایل قبلا دیده بودم !اما این بار 6 صفحه پر از توش آگاهی نوشتم!

    باور نکردنی بود !واقعااااا فوق العاده بود

    بعدازظهر اتفاقی یه ایده عالی به ذهنم رسید که خیلی بابتش ذوق دارم

    منتظرم شروعش کنم و توش با تکامل به نتیجه برسم

    تا بعد براتون تعریف کنم چرا انقدرررر به نظرم جالبهههه و حتمااا شما رو خوشحال میکنه که چقدرررر نزدیک به آموزه های شماس

    خداروشکر برای ایده بی نظیر ،فردا استارت میخوره

    و سعی میکنم تو هر ردپا چالش ها و قشنگی های شروع کار بنویسم

    تا انگیزه بشه برای کسایی که میخوان شروع کنن

    ●یکی از اتفاقات جالب امروز برای من ،طبق عادت که جدیدا برای سپاسگزاری از خودم ساختم ،هر ماه مبغلی طلا میخرم ،

    امروز به مغازه ای رفتیم که فروشنده کاملا آگاه به قوانین بود

    من در گوشه گوشه کسب و کارش حضور قوانین حس میکردم !این همزمانی و همفرکانسی ،اولین بار بود در دنیای واقعی میدیدم

    قبل از اون دوستان هم فرکانس فقط در مجازی بودند ولی امروز از بین چندین مغازه هدایت شدم به مغازه ایشون !

    و چه خریدی !

    من عاشق این زندگیم که از لحظه شروع تا پایان ،تزیین شده با آگاهی و هدایت و زیبایی و همفرکانسی ها

    خداروشکر

    درپناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: