پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7 - صفحه 13

487 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1064 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    دفتر م صفحه2

    351/2

    سوال اینه چه اشتباهاتی را تکرار می کنی ؟

    اولی اشتباه فیزیکی خواب زیاد با اینکه اهرم رنج و لذت نوشتم و چند تا 21 روز هم صبح اول وقت خوندم اما ذهن هنوز گولم میزنه بخواب پنج دقیقه چیزی نیست و باعث شده اون نتیجه‌ای که من انتظار داشتم نشود . البته از خواب بعد از ظهر راحت شدم و خواب صبحم به ساعت 8رسیده اما من دوست دارم ساعت 6 بیدار شم و دیگه نخوابم .

    دومی اشتباهات معنوی

    از همه اساسی تر شرک است همین چند روز پیش داشتم با خودم حساب کتاب می کردم اگر کم بیارم میروم درخواست کمک مالی میدهم بعد یکهو به خودم تلنگر زدم این یعنی شرک که روی اون بیشتر از خدا حساب باز کنم یا در مورد کار چند بار تو ذهنم شریک آوردم این هم یعنی شرک چون هنوز خدا تنها منبعی که روش حساب باز کنم نبوده ولی ازش ممنونم که همون تلنگر های ذهنی را هم زد وگرنه از منحرف شدگان بودم .

    در واقع هر چقدر روی خدا حساب کنیم همونقدر نتیجه می گیری.امتحان دیشب یادمه گفتم به خدا نمره 100 اما بعدش دیدم اونقدر که نخوندم پس نمی تونم انتظار صد داشته باشم گفتم98 ، بعد یادم افتاد نمره 100 را از خدا نخواستم چون اگر به اون می‌سپردم دیگه کمش نمی کردم اون که علّام است از پس هر سوالی بر می آید نمره هم براش فرقی نمی کند این منم که می گم خدا یا به تو سپردم اما بعد روی دانش و توانایی خودم فقط حساب کردم این هم یعنی شرک.

    شرک بعدی روزی را متصل به کار همسر دونستن است در صورتیکه خیلی روش های دیگر نشونم دادی خدا، که می تونی بهم روزی بدهی

    اشتباه معنوی دیگر نقش معلم را برای همسرم بازی کردن است و لی خدا رو شکر از وقتی استاد این سلسله مباحث الگو های تکرار شونده را گذاشتن و راجع به نقش هایی که تو زندگیم بازی کردم فکر کردم خیلی بهتر جلوی خودم را می گیرم ولی گاهی دوست دارم ناجی زندگی اش باشم و بهش می گویم این کارو بکن اون کار و نباید می کردی چرا اینجوری می گی نه ذهنت را اونجوری کنترل کن .ولی همه این ها بر می گردد به اشتباه تکرار شونده که استاد می گن:« خیلی مردی روی خودت کار کن به دیگران کار نداشته باش این دیگران از سر دلسوزی یا هرچی که هست کار اشتباه است»

    مخصوصاً تا وقتی که نتیجه‌ای نداری نتیجه من الان، در حد آرامش و سلامتی ام است اما هر از چند گاهی از خط خارج میشوم و احتیاج به یادآوری دارم احتیاج به اینکه بیا م تو سایت کامنت بخونم فایل گوش بدهم قانون را مرور کنم تا استوار بشم خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که نعمت دادی .

    استاد ممنونم ازتون بابت این سایت این فایل های هدیه و این دسته بندی الگوهای تکرار شونده که هر بار بیشتر باید خودمان را لایروبی کنیم تا از اون ته ته های ذهن باور های غلط را بکشیم بیرون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    کیمیا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1933 روز

    به نام خداوند هدایت گرم

    سلام استاد جانم و سلام به خانم شایسته و همینطور سلام به همه بچه های عباس منشی

    راستش اولش که کامنت ها رو خوندم دیدم چقدر بچه ها کامنت های خوبی نوشتن چقدر قشنگ بحث رو درک کردن چقدر خوب پاشنه اشیلشون رو پیدا کردن چقدر دارن درست عمل میکنن و چقدر خوب و واضح بیانش میکنن خدایا شکرت واقعا از داشتن همچین دوستانی که فقط در حال پیشرفت و دنبال بهبود خودشون هستن خیلی حس عالی بهم دست میده و همشون رو تحسین میکنم که اینقدر با ایمان و تعهد دارن پیش میرن و کامنت میزارند و رد پا از خودشون میزارن از صمیم قلبم دوستتون دارم

    استاد چقدر خوبه این مقدمه اصلا هربار که گوشش میدم انگار یه چیز نو دارم ازش میفهمم با اینکه این مقدمه تغییر نکرده ولی من هردفعه با عمق بیشتری درکش میکنم انگار باید هر با و هر روز برام تکرار بشه که بابا تمام اتفاقات زندگیم رو دارم با توجه و افکار و باور هام می‌سازم اصل همینه و من باید فقط همینو درکش کنم انگاری که این مقدمه میخواد هربار بهم بگه کیمیا حواست باشه دارم هربار تکرار میکنم توجهت رو بزار رو هدفت رو خواستت تا بهش برسی آخه این ذهن چموش رو باید کنترلش کنی هی براش تکرار کنی اینقدر هر روز هر لحظه بهش یادآوری کنی تا بپذیره و تبدیل بشه باور

    استاد جان از شما خیلی ممنونم برای اینکه این فایل هارو به صورت رایگان برای ما میزارید روی سایت مرسی که اینقدر با سخاوت عمل میکنین و اینقدر واضح مسیر درست و راحت و آسوده بهمون یاد میدید اصلا قشنگ ترین بهترین لحظات من زمان هایی هست که وارد سایت میشم انگار تمام مدت خدا داره باهام حرف میزنه میگه نشونه میخوای اینم نشونه این کارو انجام بده مسیر درست اینه اصلا هدایت می‌کنه اونم خیلی خیلی واضح یجوری که کامل میفهمی این نشونه هست این کلام خداست که داره مسیر درست رو بهت نشون میده این همون چیزی هست که میخواستی الان بفهمی و هرچی بیشتر من تایم میزارم و فایل ها و کامنت هارو میخونم خیلی بیشتر و بیشتر این هدایتها این مسیر برام واضح میشه خدایا شکرت

    اما سوال امروز چه اشتباهی رو شما بیشتر تکرار میکنید بزرگترین اشتباهی که با وجود اینکه می‌دونم اشتباهه همچنان تکرارش میکنم استمرار نداشتن هست و بعد مدتها برگشتن به مسیر قبل هست یعنی با وجود گرفتن نتیجه باز بعد مدتها برمی‌گردم به مسیر قبل باز دوباره باید رو خودم برای اون موضوع کار کنم تا نتایج دوباره پیش بیاد و دوباره.‌‌..

    دوم عقب انداختن کارا در انجام کاری که خیلی براشون وقت دارم و دقیقه آخر به بدترین شکل انجامش میدم جوری که راضی نیستم از نتیجه کار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    وحید گلباف گفته:
    مدت عضویت: 2273 روز

    سلام و ارادت

    خدمت استاد عباسمنش بزرگوار و عزیز دلشون

    وهمچنین هم اعضاء ی خانواده عباس منش

    واقعا از ته دلم از خداوند بابت اینکه شما استادم هستید سپاسگزارم عمیقا

    جواب سوال استاد ؛؛

    واقعا هر چی فکر کردم دیدم؛ ای داد بیداد

    من از چه چیزهای ساده و پیش پا افتاده ای

    بیشترین ضربه را خوردم (البته همزمان مهم)

    دوست عزیزم خوب اشاره کرده بود به موضوع توحیدی بودن این فایل

    یه جورهایی وقتی ادم از یه موضوع واحد و یکسان مرتب ضربه میخوره اسمش اتفاق نیست این دقیقا شرک به خدا هست و ظلم خود بعدم تازه شاکی از اینکه چرا همش این اتفاق برای من میوفته ؛؛با چاشنی گله وشکایت از خدا (که چرا جوابم را نمیدیو،،،،،،

    چیزهایی که برای خودم زیاد تکرار شده

    1- خوب گوش نکردن به حرف دیگران (کاری ، عاطفی و……

    2- حمایت کردن بیجا از دیگران (به خصوص از دختر و پسرم (البته در مورد پسرم بهتر شدم خیلی راضی هستم اما باعث از بین رفتن عزت نفس دخترم شدم این موضوع را الان که دارم مینویسم متوجه شدم)

    3- دیدن سایت های خبری و بخصوص سایتهای ورزشی (واقعا برام تبدیل به عادت عذاب دهنده شده بود ) هر چند ورزشی بود اما واقعا جزء اتلاف وقت و عمر چیزی برام نداشته

    4- راضی کردن دیگران توی بعضی از کارها (راضی کردن خانمم برای اینکه با من هم مدار بشه { خارج شدن خودم از مدار}راضی کردن مشتری برای اینکه ازمن خرید بکنه{ شرک }

    دفاع کردن از شخصی که خودش نیست برای شخص دیگه{احساس مسئولیت الکی}

    5- به تعویق انداختن کارها( از هر نوعی که به ذهن تون بیاد) که فقط انجام یه مورد کاریش در امدم را 20 تا 30 برابر میکرد ،،، نمیدونم الان باید گیره کنم یا بخندم به خودم وای خدای من این خودزنی هست کاش یه ضربه بود (این تصادف هست

    استاد واقعا ازتون سپاسگزارم بابت این فایل از تههههههههههه دل

    خدا شکرت بابت این اگاهی

    6-حساب کردن روی ادمها (به غیر از خدا) البته الان خیلی بهتر شدم اما هنوز جای کار دارم

    7- نسیه خرید کردن (البته ماهانه به موقع تصویه میکنم ) اما دیگه باعث میشه حالم خراب بشه و احساس کمبود داشته باشم

    8- احساس گناه داشتن در مقابل دیگران

    9- احساس قربانی شدن (جدیدا)

    10- تعارفات بیجا در کارم (از حق خودم گذشتن)

    11- حرف نزدن مواقعی که باید از حقم دفاع کنم

    12-از خود گذشتگی به اسم احترام گذاشتن به دیگران

    استاد عزیزم فقط جواب دادن به این سوال شد خودش نصفی از دوره عزت نفس

    13-ترحم ودلسوزی بیجا درمورد دیگران

    14- عمل نکردن 100درصدی به اموزه های شما(که بیشترین ضربه را هم از اینجا خوردم)

    15- اولویت قرار دادن کارهای دیگران نسبت به کارهای خودم(ای داد بیداد از دست خودم)

    16- احترام نگذاشتن به بخودم

    17- عهد شکنی با خودم (سهل نگاری)

    18- توجه کردن به افکار منفی( بزرگ کردن بعضی از افکار منفعی به صورت گفت وگوی ذهنی حالا از خر نوعش که به شدت ازش ضربه خوردم

    19- دروغ گویی (خیلی کم ) ولی ضربه های وحشتناک

    20- قضاوت بیجا در مورد بعضی افراد

    21-مدیریت اشتباه در مورد دیگران

    22-سیگار کشیدن (بوی بد ،پایین اومدن عزت نفس

    خدایا واقعا سپاس گذارم بابت اگاهی های این فایل و همچنین وجود استاد عباسمنش عزیز

    واقعا من خیلی از باورها و کارهای نادرستم را باید اصلاح کنم

    ولی جالبه برام که الان که از این الگوهای تکرار شونده که این همه بهم ضربه زده اگاه شدم

    خوشحال شدم واحساس خوبی دارم

    جالبه برام

    راستی اقا بگم من یزدی هستم اگر یه جاهایی سخت شد خوندنتون بدونید از کجا اب میخوره

    دوستدار همه تون هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سعادت گفته:
    مدت عضویت: 2148 روز

    “تمام اتفاقات زندگیمون رو با افکار و باورها و کانون توجهمون به وجود میاریم”

    سلام به استاد عزیز و همه دوستان

    نمیدونم چرا من تو بیشتر یعنی نود درصد مواردی که استاد تو این فایل بیان کردن من الگو تکرار شونده دارم .

    1. تو روابط (یه مدت از رابطه که میگذره فکر میکنم طرف مقابل داره ازم استفاده می‌کنه این حس تو روابط عاطفی و خونوادگی و دوستانه امم صدق میکنه)

    یا اینکه روابط عاطفیم‌ خیلی طولانی نمیشه و زود تموم میشه .

    2.بحث مالی

    باورتون میشه با اینکه در ظاهر نمیخام این اتفاق بیوفته ولییی هر چند وقت یکبار من حسابامو خالی میکنم یعنی تا قرون اخرشو خرج میکنم و یجور انگار میخام بگم ببین من تونستم تا آخر ماه با n تومن بگذرونم .یجوری انگار پس انداز هارو خرج میکنم خیالم راحت میشه .

    وقتیم‌ پول تو حسابمه استرس میگیرم مثله خوره می‌ره تو مغزم که چی میخاستم بخرم ؟ یا برم طلا و دلار بخرم ارزشش حفظ بشه و …

    یعنی تو قدم 4 دوره 12 قدم از خودم انتظار داشتم دیگه مثل قبل خرج نکنم و حسابمو خالی نکنم ولییی چیزی که پیش اومد بعد چند ماه دقیقا شرایط یجوری پیش رفت که من مثل قبل حسابمو خالی کردم .

    می‌دونم که با پول رفیق نیستم ولی رو باورهام دقیق و ریز نشدم که باگ رو در بیارم و رفعش کنم .

    3.وقت گذاشتن برای دیگران برای مشاوره دادن= من بارها شده به خودم قول دادم به روابط عاطفی اطرافیانم کاری نداشته باشم و نشینم پای درد و دلایل طرف و کلی حرف بزنم آخرشم هیچییی

    یه دوست نزدیک دارم که باهم زندگی میکنم بارها شده نیم ساعت نشستم پا حرفاش و کلی مشاوره دادم ولی فرداش باهمون فرمون خودش رفته جلوو

    هر بازم میگم دیگه من وقت نمی‌ذارم برای حرفاش ولییی بازهم باااز هممم می‌شینم گوش دادن البته کمتر شده ولی به صفر نرسیده … و هنوز کامل انگار قبول نکردم که من نمیتونم کسی رو تغییر بدم . البته سعی کردم که یجوری از زیر باز درد و دل ها شونه خالی کنم ولی جای کار داره.

    _ تا اینجا هنوز مقدمه صحبت های استاد بود بریم برای ادامه ‌‌…

    سوال : چه اشتباهاتی هست که شما زیاد تکرار میکنید ؟

    ماشاالله استااد دست میزارید رو اشتباهات من ! دقیقا اونجایی که من هی اشغالارو ریختم زیر مبل دیده نشه ولی شما یکی یکی دارین آشغالارو بهم نشون میدین .

    یه زمانی خونه رو جارو میزدم بعدش مامانم میومد اشغالایی که از قصد نادیده میگرفتمشون رو بهم نشون میداد .. یاد اونجا افتادم که مچمووو می‌گرفتن

    حالا الان میخام خودم با صحبت های استاد مچمو بگیرم .

    _کارها رو به تعویق میندازم و میزارم برای بعد : من استادم تو توجیه کردن

    استاادم

    بزار حالا یه ساعت دیگه

    از شنبه

    از فردا

    از سال جدید

    از ماه جدید

    بعد از نهار

    بعد از خواب

    و…‌‌

    بعدشم خودمو کلی توجیه میکنم که خب اون موقه خسته بودم

    نمی‌دونم طبق کتاب فلان آدم باید کاری که دلش اون لحظه میخاد و انجام بده .(شاید اسم کتابم یادم نیادا ولی ذهنم اون جمله رو یادشه)

    نمیدونم حسش نیست و…

    حالا جدیدا یه توجیه جدیدم اضافه شده که دیگه رد خور نداره « اصلا می‌دونی چرا کارمو درست انجام نمیدم چون من افسردم» ً ‌‌حالا بیا ‌‌‌‌و بگو جمع و جور کن خودتو الکی بهونه نیار خودتم میدونی ایراد کار کجاست ولی به رو خودت نمیاری

    یوقتاییم که دیگه سر خودم هوار میشم که نه تو بی عرضه ای ، تنبلی و کلییی‌‌….

    _من تو مدیریت مالی اشتباه میکنم .

    خیلی خیلی خیلی

    یعنی یه باگمو بگم تو این قسمت

    میدونین من فکر میکنم اگه بیشتر پول دربیارم نمیتونم مدیریتش کنم ‌و مثلا یه تومنو بکنم دو تومن بلد نیستم ‌. استرس میگیرم

    بارها شده خرج و مخارج و ورودی هارو تو دفتر ثبت کردم و مثلا سعی کردم ولخرجی نکنم ولییی فایده ای نداشته .

    مثلا اگه تو کارتم دو تومن باشه و یه لباسی که دوس‌ داشتم بخرم نمیدونم آف بخوره یا ببینمش و دلم بخواد نمیتونم نخرم حتی اگه پول کت 1.99 هزار تومن باشه میخرم. بارها سعی کردم اصلاح کنم رفتارامو ولیی بازم از دستم در می‌ره و این اواخر هم پیش اومد که بدون برنامه خرید کردم …

    هر بار سر مساعل مالی من درگیری دارم

    _ در مورد غذا خوردن .

    من بارها شده به خودم قول دادم شبا دیر وقت قبل خواب شام نخورم چون معدم سنگین میشه و نمیتونم راحت بخابم ولی خب …

    امشبم دقیقا همین الان وسط اون الگو پرخوری هستم‌

    _ در مورد خواب

    اینجارو من برعکسم

    میخابم

    ینی خوش‌خواب تر از خودم تو دوستام ندیدم

    تو شلوغی

    تو گرما

    ناراحتی

    سرما

    کم پیش اومده نتونم بخابم

    یجوری که کسی اگه صدام نزنه یا گوشیم زنگ نخوره ده ساعت میخابم شایدم بیشتر

    بعدشم که پامیشم کلی ذهنم شروع می‌کنه به حرف زدن که تو به هیچ جا نمیرسی

    و… .

    بارها تلاش کردم ولی دو هفته موفق بودم و بعدش همون برنامه قبل تکرار شده

    _خب‌ تو مذاکره و منظور اشتباه رسوندنم جز شاگرد زرنگای کلاسم .

    یعنی یه حرف خودبو گاهی چنان بد رسوندم به طرفم که سوتفاهم که هیچ میخاستیم سر همو بکوبیم به دیوار

    ( با خودم گفتم این مورد برای من صدق نمیکنه دیدم نه بابا اینم خودمم و این چرخه هست )

    _ خیلی زود عصبی میشم ‌‌

    این باور که ریشه داره دیگه از بچگی شنیده بودم که سیدا زود عصبی میشن و از اونجایی که تو خونوادمون دعوا هر چه وقت یبار به راه بود ما می‌گفتیم خب عصبانیت که دیگه چیز عادیه اونم برا سیدا که تو خلق و خونشونه .

    و توجیه از این جوابتر نبود ‌‌

    سر زود عصبانیم نگم که چقد تصمیم های عجولانه گرفتم و چقد سر شکوندم ‌

    _ ارزش قاعل شدن برای سلامتی

    بارها شده به خودم قول دادم تو دور همی ها با دوستام سیگار نکشمم ولی تکرار شده

    بارها گفتم قلیون نههه

    ولی تا چشمم میخوره دیگه یادم می‌ره کجام و چی به خودم قول دادم .

    _ سر قولم نمی‌مونم

    اره نمی‌مونم

    چه قولایی که به خودم دادم و هر بار زدم زیرش

    بقیه که بماند

    همیشه که نه ولی اکثر وقتا بد قولم

    _وقت زیادی تو موبایل و تلویزیون

    می‌دونم می‌دونم اکسپلور ایسنا گرام تاییمو می‌کشه ولی میرم و میچرخم شده به خودم اومدم یه ساعت ونیم دو ساعت درگیرش بودم

    تازه سه چهار ماه بخاطر ترک عادت دیجمو پاک کردم ولی باز برگشته به روال قبل

    یجوریم هست وقتی گوشی دستمه و تو اینستام از درون خود خوری میکنما

    _ آموزش

    یه دوره رو پارسال با کلی هدف و تارگت خریدم

    نشستم یه ماه پاش ولی هیچی دوره تموم نشد و من ازش استفاده نکردم و هنوز. بیادش میوفتم خودمو زیر سوال میبرم .

    ولی الان جدیدا دارم روزی یه ساعت آموزش میبینم‌

    من چرا همشو داشتم :/

    چقد جای کار دارم و خوشحالم از اینکه جرعت کردم و وقت گذاشتم به این سوالا جواب دادم

    چه چیزایی از مغزم کشیدم بیرون

    چقد سبک‌شد

    البته باید عزممو جزم کنم بشینم این چرخه هارو اصلاح کنم

    دختر این الگو ها اصلاح بشه و دیگه نباشن چقد همه چیز عالی میشه

    خدایا کمک کن بتونم ریشه شون رو بخشکونم

    یسری باور حس میکنم ته ذهنم نمیدونم چرا ذهنم نمیزاره بیان بیرون انگار اون ته ته ذهنمن و چسبیدن.

    استاد جانم

    ممنون از وقتی که گذاشتن برای این فایل مرسی که خودمون رو با خودمون روبرو میکنین .

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 2022 روز

    سلام خدمت استاد عزیز ک همه دوستان

    یکی از اشتباهاتی که من رو هر چند وقت یگبار به هم می ریزه و احساسم رک بعد می کنه، چسبیدن به نتایج و خواسته هاست ، که مثلا من که فهمیدم یا دارم روی خودم کار می کنم کی نتیجه بزرگ و نهایی میاد.

    که این همون گمالگرایی هست و باید طبق شیوه حل مسایل با تکجه به بهبودهای کوچک که دارم اون رو درمان کنم و تحت گنترل در بیاورم.

    و دایم که یا با قران یا هر چیز دیگه از خدا کمک و هدایت می خوام بهم می گه صبر کن و استقامت کن و در همین مسیر بمان.

    دوباره روی خودم کار می کنم احساسم خوب می شه دوباره دچارش می شم.

    یا هر چند وقت یکبار همسرم به من می گه که داری اشتباه می ری مسیر رو و داری زندگی ت رو تباه می کنی ، از وقتی که روی آموزه های استاد کار می کنم.

    با اینکه خودم و قلبم مطمین هست که مسیرم درسته و نغییراتی که توی خودم می بینم از زمان آشنایی با آموزه های استاد:

    از آرامشی که تمام وجودم رو گرفته و خودم و جای خداوند توی زندگی ام رو شناختم. و جواب بسیاری از سوالهای عمرم رو گرفتم.

    یا فرزند دومم که با عمل کردن و برداشتن ترمز های ذهنی ام از تربیت ک مسیولیت و روزی بچه و … که وقتی اینها در ذهنم حل شد خداوند فرزند دومم را به ما داد با اینکه چند سال بود که می خواستیم فزرند دیگری دتشته باشیم.

    بیشتر همسرم از نظر شرایط شغلی من می گه ، که من هر چه روی باورهام کار می کردم شرایط درآمدم افت می کرد.

    هر کاری رو که قلبم می گفت از فروش نقدی و تسویه بدهی ها و دریافت مطالبات و صادق بودن برای عدم کتمان شرایطم به مرکز (که خود خدا و قلبم به من گفت صراط مستقیم از مسیر صداقت می ره نه دروغ کتمان) و حتی کار روی ذهنم که مبادا خودم‌با باور ها باعث کاهش درآمد و مشتری نشوم و وقتی تمام حساب و کتابهام به روز بود به خودم می گفتم الان آمادگی کامل دارم برای دریافت مشتری از سراسر ایران و ترمزهای مراجعه مشتری، بایگانی اسناد و … برای داشتن مشتری بیشتر رفع شده.

    ولی باز قلبم به من گفت که انصراف بدم از شغلم و من‌این کار رو هم کردم.

    و یقین دارم همون خدایی که خودش بهم گفت انصراف بدم ، خودش هدایتم می کنه که به راحتی و آشنایی هدایت بشم به ساختن در آمد از مسیر علاقه ام و تجربه ثروت و فراوانی در این مسیر لذتبخش و معنوی.

    البته نا گفته نماند که شرایط زندگی من به لطف خداوند بشیار بسیار بهتر از سالهای قبل است .

    ما به خونه خودمون بعد از 14 سال زندگی مشترک اسباب کشی کردیم. و یه خونه شیک و نوساز . و یه زمین هم خریدیم.

    البته همسرم چون من درآمدم افت کرد و رو به صفر رفت ، اعنبار این شرایط رو به خودش می ده و من رو خرگوشی که خوب زندگی می کرد و الان به خواب رفته می دونه.

    (چون‌من یه آدمی هستم که وقتی یه کاری شروع می کنم بسیار محکم‌از پس اون کار برمیام و به موفقیت می رسم.)

    هر چند که این آرامش روحی و رفاه مالی رو من از جانب ربم با دستان همسرم می دونم و در جهت رسیدن به ثروت بی انتها از مسیر علاقه ام همچنان حرکت می کنم تا به نتیجه دلخواه (تجربه ثروت روزافزون از مسیر علایق)برسم.

    که البته فکر می کنم که حل این مسیله با اعراض و کار روی عزت نفسم که نظر دیگران و حتی نزدیکانم برام مهم نباشه و همچنان به مسیر ادامه بدم حل می شه.

    و از این تضاد به عنوان نیرویی استفاده کنم که خیلی بهتر و با آرامش و به دور از کمال گرایی و عجله و اثبات خود به دیگران مسیرم رو ادامه بدم تا نتایج نهایی نمایان بشه به لطف حق.

    به امید حق که هر لحظه هدایتمون کنه به صراط مستقیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 914 روز

    به نام الله مهربان

    سلامی ب گرمی اخرین روز تیرماه حضور استاد عزیزم و مریم بانوی دوست داشتنی و دوستانم

    من موقعیت اینو نداشتم ک کلیپ استاد رو گوش بدم چون برام مهم هست ک با تمرکز و دقت گوش بدم

    اما کامنت دوستان رو ک میخوندم فهمیدم باید از اشتباهات پر تکرارمون بگیم و انگار هدایت شدم ک کامنت بذارم

    پس مینویسم به لطف الله

    چی بگم از کجا بگم از شخصیت منه بنده خدا:))

    اول ی افشاگری کنم از خودم

    والا من از زمانی ک یادم میاد تا قبل از آشنایی با سایت استاد و …

    اینجور آدمی بودم ک هر جمعی حضور داشت اون جمع اکتیو بود

    یعنی هر جا من بودم یا بازی مافیا باید انجام بشه

    یا بازی های دیگ

    یا بریم دور دور

    یا بزن برقص

    کلا ی شخصیتی بودم ک دیگ اگر من بودم جمع جمع میشد اگر من نبودم خیلی کار خاصی صورت نمیگرفت و ساده دورهمی ها برگزار میشد و این بسیار توی خانواده من جا افتاده ک هنوزم میگن اگ ماریا باشه میایم اگ اون بیاد میایم

    و ….

    حتی زمانهایی ک جمع خانوادگی نبود و من خیلی نمیتونستم تسلط داشته باشم روی این موضوع ک بزن برقصی بازی چیزی راه بندازم مسئول آشپزی و تدارکات و پذیرایی بودم و دیگ همه راضی

    چون همه چیز به نحو احسن انجام میشد

    خدایی بعد دورهمی به همه حسابی خوش گذشته بود

    اما فقط من بودم ک خسته بودم

    من بودم ک تمام تلاشمو کرده بودم ک کسی دلخور نشه کسی به کسی چیزی نگه و اختلاف پیش نیاد

    و این رو دوست نداشتم

    بعد ک میومدم خونه خودم رو سرزنش میکردم ک دختر مگ دلقکی شما

    دختر خب تو هم برو شبیه فلانی خودت رو بگیر و بشین ی گوشه ای ازت پذیرایی کنن خودت رو بالا بگیر و…

    یعنی یکی از پر تکرار ترین اشتباهات من همینه ک تا وارد ی جمعی میشم اصلا نمیتونم اروم بشینم حرف نزنم خودمو بگیرم

    باور کنین امسال از ابتدای عید من گفتم جایی نمیرم و نمیمونم چون میخوام روی باورهام کار کنم

    میخوام واسه خودم زمان بذارم

    اما اینقدر مامانم اصرار کردن ک بیاید خونه ما من تنهام و …. ک ماشاله از اول عید شدم تدرکات خونه مامانم و هی مهمان اومد و من فقط پختم و شستم و ….

    البته ک من به دید مثبت نگاه کردم گفتم خدایا شکرت سالی ک نکوست از بهارش پیداست این همه نعمت و فراوانی از اول عید یعنی خداوند سال پر از نعمت و رحمت برای ما قرار داده و خدا رو شکر ک تا کنون هم همینجور بوده

    خلاصه اینک بعد از اشنایی با سایت استاد گفتم ببین باید کاری ک دوست داری انجام بدی اگر این کار رو دوست نداری انجام نده

    از اون سو سعی کردم خودم رو دوست داشته باشم واسه خودم ارزش قائل بشم و روی خودم کار کنم

    واقعا تلاش کردم رفت و امدم رو کم کنم حتی تماسهامو با دیگران

    مثلا امروز اومدم با مامانم تماس بگیرم ک خبر ی واریز رو فقط ب ایشون بدم اما اینقدر ایشون از تماس من خوشحال شدن و قربون صدقه رفتن و دعا کردن منو خودم یه حسی بهم دست داد مث حس عذاب وجدان ک ببین چقدر خوشحال میشن

    اما خب خودم چی .

    من کی برای خودم زمان بذارم

    من کی روی باورهام کار کنم

    کی تمرین هام رو انجام بدم

    و هنوز هم وقتی دورهمی دیگ اجباری پیش میاد بازم این اشتباه رو مرتکب میشم و شروع میکنم جو رو به سمت جو شاد میبرم

    حالا خانواده خودم اشکال نداره خیلی

    اما توی خانواده همسرم این باعث شده دیگ خیلی احساس راحتی کنن با من

    و گاهی من اینو نمیخوام

    منم دوست دارم گاهی بشینم و مث ی مهمان مهم باهام برخورد بشه ن اینک تازه همش مدیریت همه چیز رو دست بگیرم .

    میدونید استاد این اشتباه صمیمی شدن سریع با دیگران

    این اشتباه ک همش هرجا من هستم باید شادی باشه

    این اشتباه اینکه همه به کمک من نیازمندن

    اشتباه اینکه من ناجی همه هستم

    این اشتباه ک نمیتونم ی جا ساکت بشینم

    اینها برای من خیلی تکرار میشه

    میگم یعنی از احساس عدم لیاقت هست.احساس اینک خودم رو دوست ندارم

    یا نکنه این رسالت منه

    اصلا خودمم نمیدونم چکار کنم

    ولی میدونم ک گاهی واقعا لازمه جدی برخورد کنه ادم

    و سعی کردم توی جمع دیگ جوری صحبت کنم جوری رفتار کنم ک خودم رو دوست دارم

    اما بازم اشتباه تکرار میشه میگم این گناه داره مثلا امروز این بچه یتیم اومده خوشحالش کنم

    مامانم مثلا گناه داره خوشحالش کنم

    و…‌

    البته خدا رو هم زیاد شکر میکنم و سپاسگزار هستم بابت این موهبت الهی ک میتونم دلی رو شاد کنم

    اینک دیگران از با من بودن لذت میرن

    اینک کسی نیست از بودن با من خسته بشه و همه شاد میرن خونه هاشون

    اما واقعا دلم میخوام ی زمانهایی تنها باشم تنهایی برم سفر و روزهایی باشه ک کسی کاری به کارم نداشته باشه

    نمیدونم واقعا چ باوری باید درست کنم ک بتونم از این شیطنت هام دست بردارم

    حتی توی مدرسه دخترمم همه بچها میگفتن خاله بیا و ما رو ب فرزندی قبول کن چقدر مامان خوبی هستی

    نمیدونم فقط دارم روی عزت نفسم کار میکنم روی احساس لیاقت میگم ان شاله ک درست بشم.

    توکل ب خداوند

    خدایا من نمیدونم ک چی درسته چ غلط

    ایا این رفتار نشان از کمبود عزت نفسه یا شاید رسالتمه

    من نمیدانم و تو میدانی مرا هدایت کن

    خدایا من نمیتوانم و تو میتوانی خدایا مرا به مسیر درست هدایت کن راه کسانی ک به انان نعمت داده ای ن راه کسانی ک بر انان خشم گرفته ای و ن راه گمراهان

    خدایا یا مقلب القلوب والابصار

    یا مدبر الیل و نهار

    یا محول حول والاحوال

    حول حولنا الی احسن الحال

    خدایا بابت تمام نعمت هایی ک به من عطا فرموده ای از تو سپاسگزارم چ نعمت هایی ک میدانم و میبینم

    چ نعمت هایی ک نمیدانم و نمیبینم

    استاد عزیزم از شما سپاسگزارم ک ما رو وادار ب فکر کردن میکنین تا به خودشناسی برسیم.

    دوستتون دارم عاشق همتونم

    در پناه الله مهربان باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مرضیه اکبری گفته:
    مدت عضویت: 797 روز

    به نام خداوندمهربان

    سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوار

    و سلام بر خانواده خوب و دوست داشتی

    من از زمانی که با سایت شما آشنا شدم به خیلی از باورهای اشتباهی که در زندگی من وجود داشت پی بردم بعضی از این باورهای اشتباه به قدری قوی هستند که تو روی خودت کار می‌کنی و چند روز بی توجه میشی به این مسیر مثل علف هرز دوباره شروع به رشد میکنند وبر میکردی سر جای اول

    یکی از الگوهای تکرار شونده من به دلیل وسواس

    و توجه به یکسری چیزهای بی اهمیت هست

    دلیلش هم بیشتر در عدم کنترل ذهن توجه بیش از حد به یک موضوع که باعث ناراحتی من میشه و جز پشیمانی چیزی نداشته برای من البته تا حدودی با توجه کردن به نکات مثبت و نوشتن نعمتها و سپاسگزاری از خداوند تاثیر مثبتی داشته و بیشتر باید کار بشه

    یکی دیگه از الگوهای تکرار شونده من به تعویق انداختند هرکاری بود و همیشه لحظه آخری انجام شده

    با تشکر از شما استاد که مسیر درست زندگی کردن رو آموزش میدید و سپاسگزار خداوندی هستم که هر لحظه در حال هدایت کردن من هست ومن هر لحظه از خداوند هدایت میخواهم از خداوند میخواهم که من رو در این مسیر نگه داره خدارو هر لحظه شکر شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    فرشاد نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1072 روز

    سلام

    تکرار اشتباه،

    اولین مثال شما به من خورد،دقیقا

    اولویت بندی ندارم خیلی مواقع

    کارهایی رو عقب میندازم و میزارم دقیقه نود و اکثریت به مشکل بر میخورم،

    یه جایی که گیر میکنم توی رودربایستی، اونجا از حقم دفاع نمیکنم،و گیر میکنم توی داستان نون و نمک و رابطه دوستانه و حقم از دست میدم اونجا،

    قول دادن،خیلی دوست دارم سر قولم بایستم که به دیگران لطف و کمک کنم،اما اکثرا به موفقیت ختم نمیشه،خیلی دوست دارم انجامش بدم اما یا شرایطش ندارم یا واقعا توانایی ندارم،اما به یارو میگم انجام میدم برات،

    قرض کردن،اکثرا از قرض و بدهی ضربه میخورم،اما تا از لحاظ مالی گیر میکنم سریع به فکر قرض کردن میوفتم،میدونم هم به مشکل بر میخورم بعدا اما باز این کار تا تقریبا یک ماه پیش تکرار میشد،اما خداروشکر با توجه بر نکات مثبت و توجه به فرکانس هام،شرایط مطلوب برای پول ساختن مهیا شد و دیگه قرض نکردم،

    شلوغ کردن سر خودم،

    میدونم که اذیت میشم،میدونم که درد میکشم بعدش،

    اما اکثرا سر خودم رو به چیزی الکی شلوغ میکنم،مثلا سر کارم و باید فردا برم کارمو انجام بدم،یهو میبینی یکی یه تماس میگیره و یه خواسته داره،من میگم فردا ردیقش میکنم،در صورتی که فردا کل زمان رو باید صرف کارم بکنم اما قول به یارو هم میدم

    در کل باید یه برنامه ریزی و اولویت بندی از خواسته هام و وظایفم و مسئولیت هام داشته باشم و بقیه داستان ها رو حذف کنم

    دمت گرم استاد که به این شکل مو شکافته داری ما رو آگاه میکنی و به لطف خداوند و دانش شما،ما هم مطلع میشیم از درون خودمون

    عاشقتونم

    شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 765 روز

    سلام

    وقتی این قسمت کادرمیاد که دیدگاه خود را ارسال کنید

    همیشه می‌گذرم ازش؛چون حس جالبی ندارم

    باخودم میگم آخه کامنت های من کجا؛کامنت علی خوشدل کجا!!!؟

    و البته که واقعا هم همینطوره

    دوستانی که مثل علی آقا عالی می‌نویسن ومشخصه که خیلی عالی هم درک کردن رو سایت بهم ایمیل میزنه تا مطلع بشم

    نمی‌دونم الگو تکرار شونده تا اسمش میاد فقط وفقط هربار یاد دعواهای خودم و همسرم میفتم

    امروز باز یکی از روزهای ناجالب بود برام

    باخدای خودم یک هفتست عهد کردم تا چهل روز حالمو خیلی خوب نگه دارم وبعدش هرچی که از نظر خودش بهترینه رویهم بده(فقط این قسمت توش خوبم؛چون واقعا باقلبم درک کردم که راه نذارم جلوی پاش،خودش بهترین واسونترین مسیر رو برام انتخاب می‌کنه)

    من نزدیک یه ساله توسایت هستم و متاسفانه هیچ دوره ای جز کتاب ها نتونستم بخرم

    (چون ایمیلم تغییر کرد تاریخ عضویت هم کم تر شد)

    از عزت نفس زیر صفر الان شدم مدرس برنامه نویسی کودکان ونوجوانان تو بهترین آموزشگاه شهر

    از صفر تا الانشو فقط فقط فقط خدا پشتیبانم بوده وبس _هیچ حامی نداشتم

    از هر جهت تونستم شخصیتم و بهبود ببخشم(بسیار بسیار از نظر روحی داغون بودم درحدی که باوجود دو بچه رسیدم به آستانه افسردگی)که دیگه گفتم خدایا خودم و سپردم دستت و نجاتم بده و آشناشدم باسایت بی نظیر استاد

    خداروهزاران با شکرت

    واما امان از بحث وجدل ها….داغونم کرده

    هرچقدر تمرین کردم،رونکات مثبت همسرم تمرکز کردم؛انتقاد پذیر شدم،صبور شدم هرکاری کردم اما بازهم متاسفانه بعداز تموم شدن هرجلسه من یه دعواداریم(موضوعش فرق می‌کنه ولی هست….)

    فقط هم بخاطر اینکه ایشون ته ذهنش این هست که من اگه پیشرفت کنم دیگه نمیتونه رومن تسلط داشته باشه….هرچقدر سعی کردم بفهمونم که نه اینجوری نیست ولی نمیشه

    من اصلا نمیخام ازاین مسیر کناره گیری کنم

    چون بابدترین حالت ممکن بامن برخورد می‌کرد وازاونجایی که فقط قدرت رودادم به خدا وترسم ازبین رفت دیگه نتونستم اون آدم ضعیف قبلی باشم

    یه جورایی بعضی روزها مثل امروز حالم زیاد خوب نیست،من همراهی و همدلی میخام_ایشون فقط سنگ لای چرخ انداختن بلدن

    لطفاً کسی که زاویه قشنگ و متفاوتی داره کمکم کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    میم کیانی گفته:
    مدت عضویت: 1868 روز

    من همیشه میترسم ینی همیشه ترسیدم سر بزنگاه درست همون جا که صد خودمو گذاشتم خواستم نتیجه ش ببینیم اما از برداشتن اون قدم آخر ترسیدم

    من همونم که همیشه از خیلی سال ها قبلترش میدونستم باید تغییر کنم میدونستم باید این کارو کنم اما همیشه ترسیدم از انجام دادنش

    همیشه جهان هلم داده تا اون کاره بشه اره من همونم که اگه یه چن وقت قبل ترش خودم اون تغییر رو ایجاد میکردم اوووووه منجر به چه پیشرفت های بزرگی که نمیشد..من میترکوندم اما من همیشه در انزوا و تنهایی خودم داشتم با این ترس عرض اندام کردن خودم کلنجار میرفتم…

    من همون که خیلی ساله میدونم باید از حرف زدن تو جمع نترسم و بزن ب دلش اما وقتش که میشه پا پس میکشم من همونم که خیلی وقته فهمیدم ثبات سم ه درد،آزاره برای روح من اما همیشه ترسیدم از تغییر..

    من همونم که همه ب توانایی هاش ایمان دارن اما ترس خودش همیشه باعث شده خط بزنه خودشو که نه نه من کافی ؛من کافی،من کامل نیستم ..اگه این بشه چی اگه این نشه چی …

    من

    من

    پر از ترسم

    پر از تردید

    پر از شک و دو دلی

    پر از بی ایمانی

    پر از شرک…خدای من.

    راستی

    چقد

    این جمله اول این سری فایل ها کی هی تکرار میشه رو دوست دارم

    چقد سلول سلول بدن منو بیدار میکنه

    چقد ب من امید میده نشاط ..زندگی..

    فکر کن؛

    تموم اتفاقات زندگیمون رو با افکار و باور ها و کانون توجهمون خلق میکنیم هیچ عامل بیرونی رو زندگی ما تاثیر نداره..

    این جمله حجت رو تمام کرد بر من..

    وای خدای من..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: