ثمره‌ی بروزرسانی بخش دانلودها در سایت - صفحه 13

به نام خدای زیبا آفرین

میخوام شما را دعوت کنم به قسمتی از دنیای ذهنی ام

روی درِ ورودی دنیای من به تمام زبان ها نوشته شده، خوش آمدی

و در ادامه نوشتم که، دوست دارم

.. نفس عمیق …

صدای پرنده ها میاد توی یک جنگل زیبا پر از رودهای خروشان، درخت های بلند و سرسبز، نسیم سردی که روی گونه هامه، هوای خنکی که با هر نفسی که میکشی ثروت بیشتری را به درون ریه هات میبری .. خدای من گل ها را ببین، چقدر زیبان، همه چیز انگار اینجا در صلح و هماهنگی کاملِ با هم .. انگار اینجا همه یکی هستند .. آره آره اینجا بهشته

پس از بهشتی که در ان هستم به بهشتیان، سلام خدایم را میرسانم درود فرشته ها و ملائکه را ..

توی این بهشت زیبا و این ملکِ بی نهایتِ پروردگار یکتا رو میکنم به یکی از بهشتیان ..

نام زمینیش مریم شایسته است

اما نامش، تمام وجودش از انِ خداست ..

مثل من، مثل شما ..

مریم جان، چی توی ذهنت میگذشت ..

من خدایا میخوام که به تو نزدیک تر بشم، من درک کردم که قوانین تو ثابته اما حال من! میخوام اینم ثابت کنم .. من میدونم خدا جون که پاره ای از تو هستم و جزیی از تو و من اینجام به خاطر تو، و اومدم که دستِ تو باشم، انتخاب کردم که دستِ تو باشم، اومدم که نام تو را تو تو خدای درست را در تمام جهان گسترش بدم تا هر کسی که در مدارش بود در زمان و مکان مناسب بیاد و ببینه و بخونه و بشه مثلِ تو خودِ تو

و آره توی این مدار بود که همچین کاری که اصلا نمیتونستی فکرش را کنی این ثمره را داشته باشه، قدم به قدم هدایت میشی و تو با عشق و لذت انجامش میدی ..

مریم جانی که من توی بهشتم شناختم با خواندن راهکارهاش بارها و بارها با خواندن توضیحاتش، با شنیدن صدای تکاملی اش در سفربه دور امریکا و سریال زندگی در بهشت، مریمی هست که درک کرده خلق ثروت بیشتر= خلق ارزش بیشتر = حل کردن مسائل بیشتر

مریمِ خدا، و نه من و نه کسی دیگه

مریم خدا، وقتی دیروز با همون نشانه ی سبز رنگ بسیار زیبا و پیام پر از عشق رو به رو شدم و وقتی کلیک کردم روش خیلی خوشحال شدم میدونی از همون دقیقه های اول همون چند خطِ اول را که خواندم یک الهام بهم شد ..

بذار اینجوری بگم،

چند روز پیش بود که همان طور که میدونی من و عزیز دلم با هم داریم سفر به دور آمریکا را نگاه میکنیم و میبینیم و اینجوری بگم زندگی میکنیم و به قول سهراب آب تنی حسابی داریم میکنیم توی این حوضچه اکنون (سفرنامه) .. امروز قسمت 84ام و روزهای گذشته یک لحظه هایی به این فکر کردم، من که عادت کردم به دیدن زیبایی ها و صدای شما و نوشتن در مورد هر چیزی که برداشت کردم .. خب حالا بعد از سفر به دور آمریکا اووووم چی هست .. چی را نگاه کنم تا ادامه بدم و استمرار ببخشم .. راستش از خودم پرسیدم که آیا ادامه ی سریال زندگی در بهشت؟! و خواسته هایی هم داشتم که خودِ قانون مثل فایل های اخیر قانون گذاری با قانون تکامل، داستانی در مورد هدف گذاری 1،2 و .. دوست دارم اینجوری الان بیشتر بشنوم و برداشت کنم.

که حالا پاسخ داده شده به خوبی به درخواستم ..

دیروز توی همون خطهای اول دقیقا بهم گفت .. من به خودم نگاه کردم و با توجه به شناخت و نیازی که دارم چند کلید و فهرست را انتخاب کردم.

#حذف ترمزهای ذهنی درباره ثروت

#قدرت تمرکز لیزری

#توانایی خلق ثروت از علائقت

#اجرای توکل در عمل

#فراوانی را باور کن

@تواناییِ تشخیص اصل از فرع

@باورهای ثروت ساز

@اجرای توحید در عمل

امروز روزهایی هست که توی کسب و کارم به وضوح خیلی خوبی رسیدم و حتی خیلی خوب میتونم تجسم کنم احساس میکنم که نیازه مانع ها را پیدا کنم، مانع های ثروت و ایناا را همراه کنم با توحید و ایمان و خودباوری و به این کارم استمرار ببخشم.

الان که دارم مینویسم خیلی ها را به صورت پوشه بندی توی mp3 ام گذاشتم و از امروز صبح که هیچ! بلکه از چند روز قبل با جسارت و شجاعت شروع کردم به گوش دادن و نوشتن و نت برداری و فکر کردن .. که اتفاقا اون برداشت هام را توی کامنت های سفربه دور آمریکا بهم کمک کرده که بهتر بنویسم منظورم با درک و مدار بالاتر هست با احساس خود ارزشی بیشتر اتصال قوی تر.

مریم جان شما میخواید که دنیا رشد کنه با رشد خودتون

میخواید شادتر بشه با شادی که اول درونِ خودتون با دیدن زیبایی ها و توجه بر نکات مثبت و تحسین و سپاس گزاری ها به خاطر داشته هاتون، پیدا کنید

من نمیتونم تشکر کنم ازتون!

روح شما چقدر بلندوالاست، چقدر شما خوب تونستید خودتون را به نقطه ی صلح برسونید نقطه ای که از هماهنگی قلب و ذهن چموش لذت فقط میبری، چقدر خوب تونستی کنترل ذهن کنی، چقدر خوب تونستی صدای خدا را بشنوی، چقدر خوب تونستی اصل و فرع را تشخیص بدی، چقدر تونستی با هر نتیجه و الهامی که عمل میکردی بهش احتمالا روی اون میز سفید روی صندلی سفید زیر درخت گردو یا توی خونه روبه روی شیشه ای که جزیره ازش نمایانِ و یا حتی توی RV همونجایی که مینشستید و ساعت ها با تمام کارهایی که داشتید ولی سفرنامه ها را تدوین میکردید راستی اینو بگم هم آشپزی میکردید، هم تمییزی و مرتب کاری، هم به زندگی شخصی، هم فیلم میگرفتید و هیچ زیبایی(خدا) را با حس خوبتون نادیده نمیگرفتید و بازم فیلم و فیلم و صحبت در مورد قانون، اونجاها که پدر میرفت بیرون و پیاده روی و انقدر شما ذوق و شوق داشتی که پدر واست آدرس یک جایی را میفرستاد که بچه ها دارند بازی میکنند اونم در حالی که 2 دقیقه راه و میرفتی و با عشق فیلم میگرفتی واسمون واسه خودت واسه عشقِ خودت واسه اینکه لذت داری میبری ..

آره مریم جان نترسیدن هات و قدم برداشتن هات، اسب سواری هات، .. و بی نهایت ویژگی های مثبتِ دیگه شما

چقدر خوب خودت را شناختی چقدر خوب این خدا این قوانین را شناختی چقدر خوب خودت را تطابق دادی با قانون

چقدر خوب که نه عالــــی اخ اخ عاشـــق این کلمه اممم البته خیلی بیشتر از یک کلمه ی خداست یک جورایی یک نیازه یک ویژگی برای هر فرد ِ ثروتمندی هست که میخواد دل بکنه از اون چیزی که داره و بره بالاتر و پرواز کنه عین سوپر من و بره بالاااا

این کلمه از این حروف ها شکل گرفته .. ت غ ی ی ر

آره؛ شما عاشقِ استقبال از تغییـــری

هر تغییری هااا .. میدونی مری جان، اصلا به گذشته ی خودت و حتی همین چند روز پیش خودت دل بسته و وابسته نیستی

میگی بازممم بهتر و بهتر میخوام

چون باور کردی که میشه بازم بهتر شد .. یادته اون قسمت توی Airfry همون تخمه های کدو ..

میدونی احساست دارم میکنم

احساس میکنم واقعا دل بسته و وابسته هیچ چیزی و هیچ کسی نیستی

و خیلی خوب خداتو شناختی و مدام میخوای این خدا را با تجربه های بیشتر و بزرگتری که حتی حتی حتی کسی نبوده که تا الان بخواد تجربه اشون کنه تو انقدر محدودیت ها را شکستی و فرااااتررر رفتی که فقط میخوای اون خدا این خداا که هر دو هم یکی هست فقط بسته به اینه که خودت چقدر میدونی لایق هم صحبتی با این رب هستی لایق دریافت الهامات ((( اییییییی من دارمممممم کففف میکنمممم بخداا اینجوری خداا داره کلمات را میگه و من مینویسممم یوهـــــــو یوهو عاشقتمممممممم خدااااااااااااااااا )) آره مدام میخوای که خداااا را بیشتر درکش کنی و تجربه اش کنی

و چقدر خوب میدونی که تجربه های بیشتر و بزرگتر حالا که خودت را مالِ خدا میدونی و نه فردی خاص

از اون همه دل کندن ها و به این صلح رسیدن ها

اومدی راه حل را فقط اجرا میکنی

راه حل اینه که تجربه های بیشتر و بزرگترثروت بیشتر، نیاز به کار داره اما نه فیزیکی بازم )))

بلکه نیازه که بازم به درونم سفر کنم .. و رفتی به سفر و دعوت شدی مریم ِ خدا، رفتی به سفر و دیدی چقدر هیجان انگیزِ

و هر بار بیشتر و بیشتر خودت را کشف کردی بیشتر و بیشتر اون جایی که نمیدونستی مانعِ این بار با مداربالاترت خیلی خیلی بالاترت، مثل آب دیدیشون و کشفشون کردی بدون اینکه کاری کنی فقط مثل اون غاررر یادته همون غار 450 مایلی ماموث .. اون غار مثل یک ذهن بود و تو رفتی به غارت به ذهنت دوباره ااما این بار مسیرت روشن تر بود پیشرفته تر بود دستشویی و توالتم حتی اواسط راه بود اونممم تمییز ! اوه خدای من، تور گایدم تازه داشتی و کلی هم مسیر .. پله ها تمییز و مرتب همه چیز مرتب بود و تو فقط تنها کاری که کردی این بود که واااااا بدی واا

و تو چه زیبا وا دادی دل و به دریا دادی خودش بردت .. هر جا هم برد مثلِ موسی از خدا تشکر کردی. حتی اگرم بدونی که بابااا خدا جون انقدر نعمت های تو زیاده که نمیشه شمارد نمیشه و اونجا خدا به موسی میگه سپاس گزار باش حتی برای همونم ..

مریم جان عزیزم

به آغوش گرمِ خدایم تو را میکشونم

تو به بهترین شکل کارت را انجام دادی و میدی

خبر خوبش برای من اینه که با افزایش مدارم بازم بیشتر میتونم درکت کنم اون خدای درستی که ساختی

خبر خوبش اینه که وقتی در زمان و مکان مناسب طی سفرهای مارکوپولی ام (با عزیز دلم |I Hope ) به آمریکا اومدم اونجا هم به اغوشت میکشم .. و چشم تو چشم دستتم میگیرم و دستای خدا را میبوسم و از شما تشکر میکنم بازم و بازم.

میدونی مریم جان

نوشتن واسه ی شما لذت بخشِ

تحسین شما لذت بخش

عشق ورزیدن به شما لذت بخش

سپاس گزاری از شما لذت بخش

آغوش شما بارهای بار لذت بخش

تشکر از شما لذت بخش

تحسین خدا به خاطر خلقت شما لذت بخش

عاشقتممم عاشقِ عاشق عاشق

ممنونم که شاد زندگی میکنی و دنیا را جای بهتری برای زندگی میکنی

خدا همیشه پشتِ و پناهت

حالا وقتشه که من هم ادامه بدم بازمم ادامه بدم مسیری که توش هستم ..

ذهنِ من فقط جایگاه خداست.. مثلِ قلبم …

از Slow Meadow تشکر میکنم به خاطر موسیقی های زیبا و تحسین برانگیز و آرامش بخشش که تونستم با گوش دادن بهشون همزمان این کلمات خدا را جاری کنم و بیشتر لذت ببرم. من برم قهوه درست کنم و میل کنم .. تاحالا قهوه های مارکو را میل نکردی .. اوه اوه الان وقتش شد دیگه ..

امروز میخوام دو تا کاپ درست کنم یکی برای شما مریم جان عزیز دلم و یکی برای خود عزیز و خوشگلم .. کنار پارادیس چطوره ؟هوا هم بارونی نم نم؟ زمانش هم غروب باشه؟ پامونم بذاریم روی اون سکوی پرتاب؟! منم جوراب مینیون شما هم همون .. هوهووو پس میرم تو کار تجسمش .. یوهو