ثمره‌ی بروزرسانی بخش دانلودها در سایت - صفحه 27

935 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هادی زارع گفته:
    مدت عضویت: 3748 روز

    سلام به همه دوستان خوبم و استاد عزیزم

    و یه سلام گرم به بانو شایسته عزیز که بلاخره ما رو به آرزومون ینی دیدن صورت ماهشون رسوندن😍🥰

    کل این فایل پر بود از هدایت و انرژی خداوند.

    اولش گفتم حالا یه توضیح ساده هست درباره کلیدها و غیره و تموم میشه.

    بعد دیدن نههه

    خدایا چقدر آگاهی داره این فایل.

    مخصوصا پاشنه آشیل خانم شایسته که تا اینکه شروع کرد به صحبت یه جورایی داشت منو و این نقص بزرگی که در مورد من هم صدق میکرد رو توضیح میداد. یک نوع غرور و دانایی و تکیه بر منطق و توهم من میدانم.

    انگار یه نیرویی ویدیو رو پاز کرد.

    دفترم رو باز کردم و روند ۵ ساله زندگی ام روشن شد.

    نوشتم من هم چنین پاشنه آشیلی مثل خانم شایسته داشتم و دارم…

    حدود پنج سال پیش زمانی که در این مسیر قدم برداشتم. و طلب هدایت کردم. خود به خود و به صورت هدایت گونه ای راهم از اطرافیانم جدا. شد. انگار توی صحرایی که همه در تقلای پیدا کردن مارمولک و خرگوش و گراز و… برای زنده بودن بودند. یه حسی یه هدایتی منو از راه اونا جدا کرد.

    دقیقا مثل یک دوراهی که همه دارن از یک طرف میرند ولی یه حسی یه انرژی داره بهت تو بیا از این ور برو خیلی فراتر از خرگوش و مارمولک هایی که دیگران دنبالشن تا فقط زنده بمونند گیرت میاد

    و من از اون جمع جدا شدم

    و فقط یکی دونفر همراه من اومدند از اون مسیر.

    با خودم میگفتم من هدایت شدم. میرم و علاوه بر این غذاهایی که ملت دنبالشن، هم عشق میکنم، هم لذت میبرم، هم طلا رو جمع میکنم.

    و روزی میام به این افراد نشون میدم.

    زندگی میتونه خیلی متفاوت باشه

    و شماها هم میتونید روزی به جایگاه من برسید و علاوه بر غذا، هم لذت ببرید هم عشق کنید و هم طلا و الماس به ثروت بی نهایت برسید.

    به شرط اینکه درخواست کنید و خدا شما رو اجابت میکنه.

    خیلی به ذهنم و خودم مطمئن بودم. و به مسیر.

    در امتداد اون مسیر رسیدن به یک دَر طلایی خیلی بزرگ رسیدم که

    پوشیده شده بود از طلا و الماس و انگار پشت اون دَر، به مسیری ختم میشد که

    تمام خوشبختی های من،

    عشق من

    ثروت های بینهایت بود.

    چیزی که توی ذهنم بود…

    دَری که طلایی باشه

    معلومه دیگه…

    پشتش کلی ثروت و نعمت و غذا و… هست.

    البته شاید هم طلایی نبود.

    چون به عینکی که به چشم داشتم که از جنس منطق و هوش بالام ، خیلی مطمئن بودم.

    اینطور می دیدم که این دَر طلایی هست و راه خوشبختی عبور از این دَر هست.

    دَرو هل دادم باز نشد…

    با مشت زدم باز نشد.

    با لگد زدم، دَر لعنتی باز نشد…

    دیدم خستم نمیتونم..

    گاهی فقط مینشستم و به در نگاه میکردم.

    گاهی تجسم میکردم که یه روز درو باز کردم…

    در طول مسیری که برسم به دَر طلایی خیلی چیزهای خوبی یاد گرفته بودم.

    و حال و هوام خیلی عوض شده بود خیلی حس خوبی داشتم که

    هرگز اگه توی مسیر عام مردم بودم تجربش نمیکردم.

    انگار این مَسیر یه جورایی با وجودم یکی بود. حال خوب داشت، عشق داشت، لذت داشت. روابط فوق العاده ای داشتم.

    و اون صدا و حسی که منو به این مسیر دعوت کرده بود درست میگفت.

    ومن همه جوره راضی بودم از انتخابی که داشتم.

    اما این دَر لعنتی خیلی اذیتم میکرد که باز نمیشد.

    نه دلم میومد برگردم و نه این دَره باز میشد که حداقل امیدی باشه برام.

    سه چهار سال پشت این دَر موندم.

    گفتم تجسم میکنم. باورهامو عوض میکنم. تا بتونم محکم تر ضربه بزنم.

    باورهامو که نسبت به توانایی هام عوض کردم که خودش روند تکاملی داشت میتونستم جای روزی دوتا پتک زدن، هفته ای سه چهار ساعت و حتی بیشتر پتک بزنم تا حتی شده یه حفره ایجاد کنم.

    تا بتونم به مسیر آرزوهام و جایی که لیاقتش رو دارم، به جایی که ثروت و نعمت و عشق و همه چیزای خوب هست وارد بشم و در اون مسیر حرکت کنم.

    توی همون سالهای اولی که پشت دَر طلایی بودم و برای اینکه از این همه چیزهای خوبی که در این مسیر یاد گرفته بودم بیشتر استفاده کنم. و از اگاهی کتابایی که به دستم رسیده بود استفاده کنم.

    به خدا گفتم. خدایا راهی رو بهم نشون بده که من در کنار پتک زدن به اون دَر طلایی بتونم پول در بیارم، در ضمن میخوام لذت هم ببرم. فقط کم وقتمو بگیره چون من کار دارم باید به پتک زدن به دَر طلایی برسم.

    بخدا تو همون روزهایی که درخواست کردم. در دو قدمی دَر طلایی و زیباهه

    یه دَر بهم نشون داد…

    اما من بخاطر عینکی که داشتم این درو زشت تر از اون میدیدم.

    ولی خب این دَر چوبی بود اون طلایی…

    به خودم حق میدم

    دَر بایه هل کوچک باز شد…

    راهی که پشتش بود خیلی تاریک بود. مثل قار میموند میترسیدم وارد بشم. کلا دَر طلاییمو فراموش کنم و راهمو گم کنم.

    با اون آگاهی هایی که نصف و نیمه درک کرده بودم. در طول مسیر و یه خودشناسی که پتک زدن و کنارش کار کردن روی خودم داده بود.

    تونستم یکم به دل اون تاریکی ها وارد بشم.

    خیلی لذت بخش بود.

    چیزهای جدیدی میدیدم که هرگز ندیده بودم.

    از همه چیز اون مسیر لذت میبردم.

    حس بزرگتر شدن بهم میداد. حس میکردم دنیام بزرگتر شده.

    دوستای جدید آشنا شدم.

    حتی قدرت و امید بیشتری بهم داده بود حرکت در این مسیر و عمل به آگاهی ها و دیدن نتایج ملموس.

    اما نمیتونستم توی این مسیر ادامه بدم. ذهنم میگفت دَر طلایی تو فراموش نکن

    مجبور میشدم برگردم و دوباره پتک بزنم به دَر،

    و

    چون نتیجه دیده بودم از عمل به اون آگاهی ها در مسیر پشت دَر چوبی…

    سعی میکردم

    هر روز چیزهایی که در اون مسیر یاد میگرفتم و تجربیاتم از حل مسائل در مسیر رو

    در پتک زدن پیاده کنم.

    خلاصه کارم در طول چهار سال سَرَک کشیدن به مسیر و لذت بردن از اون

    حل مسائلی که پیش میومد

    کسب قدرت و اعتماد به نفس و جمع آوری تیکه های زینتی و ارزشمند

    و پتک زدن به دَر طلایی بود.

    تازه مثلا روی خودم خیلی کار کرده بودم میخواستم تکاملم رو رعایت کنم. میگفتم یه حفره کوچیک بسته…

    همینو بتونم ایجاد کنم تا به اون مسیر خوبه، پر از طلا برسم خوبه.

    اغلب پتک زدن بهم لذت نمی‌داد. حس ناامیدی بهم می‌داد. (حالا که درک میکنم دَر عظیمتر و بزرگتر از اونی بود که بازشدنش برام منطقی باشه)

    اما با تجسم مقصدم یه ذره انرژی میگرفتم برای پتک زدن…

    و چون به خودم و یکی از دوستام (که اونم میگفت دَر طلایی پیدا کرده و دَر ه با تلاش باز شده براش) قول داده بودم و قسم خورده بودم تا دَر باز نشه never give up باشم.

    به پتک زدن ادامه میدادم.

    و وقتی از خدا درباره پتک زدن میپرسیدم. صدایی میومد

    روی خودت کار کن…

    خیلی کلی و مبهم بود.

    یا بهتر بگم. من آمادگی شنیدنش رو نداشتم

    اون مسیره که از در چوبی شروع میشد.

    حالا بعد از چند سال که از انرژی مازاد پتک زدن تا جایی که میشد کشف و درک شده بود.

    به چالش ها و دَر ها و تاریکی هایی ختم شده بود که انرژی کامل فیزیکی ذهنی، عصبی منو می طلبیدو من توان عبور از اونها رو نداشتم.

    بعد از چند سال پتک زدن

    که منو از لحاظ فیزیکی و ذهنی به نابودی کشید.

    اون دوستم که بهش قول دادم. کلا به مسیر همون اکثریت بازگشت.

    چون دیده بود دوستش مدت هاست داره از هدایت و قانون و… حرف میزنه، نتونسته یه در ساده رو باز کنه.

    دنبال خرگوش و گراز و… رفت تا نکنه از قافله عقب بمونه.

    دیگه ن خبری ازم گرفت، نه زنگ زد.

    طول یک روند تکاملی باکار کردن مداوم روی خودم و دوره ها و فایل ها و تلاش برای تسلیم بودن. کم کم نقش اون دَر به ظاهر طلایی کم رنگ شد.

    و دوره روانشناسی ثروت و قدم اول کلا مسیر زندگیمو عوض کرد یک دگرگونی در من بوجود آورد.

    کمک کرد در مسیری که باز شده بود حرکت کنم از بتونم از جایی بالاتر مسیرها رو ببینم. و به این نتیجه برسم. که اون دَر پشتش دیوار بوده کوه بوده.

    در واقع اصلا دَر نبوده.

    دَر طلایی که روزی مایع غرورم بود.

    حالا تبدیل شده به نقطه ضعفم

    دَر طلایی هدف خیلی غیر منطقی و بزرگی بود که به دلیل نداشتن اعتماد به نفس و درک نکردن قانون تکامل و غرور بهش چسپیده بودم

    هی که تسلیم تر شدم و خواستم که در مسیری که باز شده بود حرکت کنم.

    هدایت ها و نشانه ها اومدند

    هادی این مسیریه که دنبالش بودی.

    این همون مسیری هست که سال ها برای قدم گذاشتن درونش پتک میزدی و کار بیهوده میکردی…

    درسته این همون مسیری هست که سه سال پیش خدا منو درونش قرار داد.

    ولی شرک من، باعث شد با غرور و حالت افتخار پتک بزنم.

    با پتک زدن به دَر به ضعم خودم طلایی احساس ارزش کنم.

    الان به درک عینک و ذهن و غرور درونم رسیدم. اونموقع از عینک روی چشم هام خبر نداشتم. خیلی روی ذهنم و دیده هام حساب میکردم.

    الان هم میدونم هر روز روی خودم کار کنم و روی خدا حساب باز کنم جای ذهنم.

    …………….

    وسطای فایل بود یهو انگار زمان ایستاد و این آگاهی ها و مسیر زندگیمو

    خداوند دقیقا به همین شکل برام در ذهنم باز کرد.

    خداروشکر

    همون خدایی که این اگاهی رو داد. هدایت کرد تا اینجا بنویسم. و نمیدونید چه حس فوق العاده ای بهم دست داد از این شهود و مکاشفه و هدایت الهی.

    البته شاید من نتونستم به همون ظرافت و دقتی که درک کردم بنویسم.

    اما اونایی که به دنبال این آگاهی ها هستن بهشون کمک خواهد کرد.

    حرف اخرم اینه

    پتک نزنید😃

    تسلیم باشید تا هدایت بشید🙏🏻

    عاشقتوووونم❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      درخشان گفته:
      مدت عضویت: 3338 روز

      سلااام سلام هادی عزیز، هم پاره درخشانم

      دقیقا دقیقا اوننجا که گفتی فایل رو استوپ کردی! دقیقا این حسِ جدید و گشودگی رو درک میکنم ، اصلا من انگار دوباره متولد شدم وقتی که مریم جانم گفتند که یه بار بیاااا تسلیم باش! دقیقا دیدم عه عه اینا همونیه که منم توش دست و پا میزدم! و به قولِ یادداشتت داشتم پتک میزدم.. و موضوع اینه که دست بردار بزار اون وسیله ای باشی که خداوند میخواد توسط تو کارهایی رو انجام بده و اجازه بده تا لذت ببری، اصلا دیگه اینجاها کل صحنه زندگیم یه سری پرسش ها از مفهومِ زندگی اومد جلویِ چشمام و انگار من بودم و خدااایی که گاهی وقتا که احساس میکردم دیگه از توانایی و هوش و ذکاوت و خلاقیتم کاری بر نمیاد روش حساب میکردم! خدااای من

      یعنی اینها قشنگ نشست در قلبم که بابا حتی رویِ خودتم نباید حساب کنی…

      واقعا خدایِ هدایتگرم رو سپاسگزارم که هر لحظه در حالِ هدایتممون هست..

      چقدر عالی گفتی باید تسلیم بود تا هدایت شد

      خدا روشکر میکنم که مطلبِ ارزشمندتونو خوندم

      الهی که هر روز و هر روز در پناهِ الله یکتا با تسلیم و پذیرشِ قدرتش قدم برداری و عشق و برکت و ثروت و سلامتی رو در زندگیت جاری کنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      Princess Ela گفته:
      مدت عضویت: 2411 روز

      وای من دیوانه شدم

      خدای من چقدر چقدر دقیق و بی نظیر جواب میده الله اکبر خدای من هزاران بارشکرت هزاران بارشکرت

      اقا هادی بی نظیر چقدر زیبا نوشتی

      چقدر زیبا هدایت شدی که بنویسیییی که دقیقا این تسلیم این تسلیم که همه ی کار هارو انجام میده ..اصلا من روحم رفت وقتب دقیقا مریم عزیزم اینجوری تسلیم حقیقی خداوند رو به تصویر کشیدن ..بی نهایت بی نظیر بود

      پتک نزنید

      تسلیم بشین تا هدایت شوید

      با تماام وجودم برای این درکتون برای این عالی رو خودتون کارکردن بی نهایت تحسینتون میکنم

      بی نهایت

      الهی که هر لحظه غرق این همه شادی غرق هدایت ها وخداوند باشین و تسلیم وار برین جلو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        هادی زارع گفته:
        مدت عضویت: 3748 روز

        سپاسگزارم دوست خوبم

        پرینسس مهربون

        بخاطر وجودت در این خوانواده بهت افتخار میکنم.

        آره کل داستان اینه…

        به اندازه ای که پتک زدم، زجر کشیدم و به اندازه ای که تسلیم بودم.هدایت شدم و لذت بردم از زندگی.

        امیدوارم که تسلیم بودن رو خوب تمرین کنی هر چقدر که در و پتک زیبا و دلفریب باشن.

        برات زیباترین های دنیا رو میخوام

        و هدایت

        شادی و

        عشق بی نهایت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مرضیه پری پور گفته:
      مدت عضویت: 2738 روز

      سلام آقا هادی عزیز

      داستان زندگیت منو به فکر فرو برد ، تا به یاد بیارم که جاهایی با پتک زدن به در طلایی خودم رو از مسیر رشد و پیشرفت دور کردم، چقدر گاهی سعی کردم که توی کویر برنج بکارم

      و الان که نگاه می کنم حتی به خاطر اونا هم از خدا سپاسگزارم، چون مثل اهرم رنج برام عمل می کنند که اگر بخوام بازم روی ذهن خودم حساب کنم دوباره توی اون ورطه می افتم

      و اینکه هر لحظه با خودم تکرار کنم باید رها و آرام تسلیم تسلیم تسلیم باشم.

      ممنونم دوست خوبم که اینقدر. عالی این سیر و سلوک و مکاشفه درونی رو بیان کردی

      از تنها فرمانروای جهانیان بهترین‌ها را برایتان خواستارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    کلثوم حسین پور گفته:
    مدت عضویت: 2583 روز

    سلام سلام

    سلام به استاد عباس منش عزیز و همه دوستان گرامی😊

    سلام به خانم شایسته مهربان و سلامی به روی ماهتون

    درود بر شما💞

    خانم شایسته مهربان همیشه صدای پرمهر ، صدایی همراه با آرامش و عشق شما را در تمامی فایل ها می شنیدیم…

    امروز با دیدن چهره پر مهر شما که همانند صداتون همراه با آرامش و عشق هست را هم دیدم…

    در تمامی این مدت مشتاق دیدن تون بودم و امروز از دیدن یک خانم موفق بیش از همیشه لذت بردم و قابل تحسین هستید😍

    ( شما را باید تک گل زیبای سفید و خوشبوی این بهشت زیبا نامید) الحق که برازنده اتونه🌼😊

    هر بار در زندگیم خانم موفقی را می بینم بیش از اندازه لذت میبرم و تحسین می کنم…

    بارها موقع دیدن فایل ها تحسین تون میکردم

    و حتی گاهی این حد از توانایی های شما برام قابل درک نبود و نیست😉 به هر حال شما باورها ، فرکانس ها و دیدگاه های خاص و زیبای خودتون رو دارید ، که همین ها هم باعث این حد از موفقیت ، در صلح بودن با خود و آرامش شده…. 💖 نتایج بی نظیر👍🏻

    در تمامی فایل های سریال زندگی در بهشت شاهد توانایی و کارهایی بودم که شما انجام می دادید و حتی گاهی یکی از اون موارد را هم خانمی نمی تونه انجام بده…

    کارهایی که از نگاه زیبای شما حل مسائل بود و یک قدم پیشرفت در زندگی👍🏻

    مریم جان بی نظیری…

    به قدری که این سایت را به بهترین نحو ممکن پیش می بری و تک تک ما هم از این توانایی بی نظیر بهره می بریم 😊

    وجود هر خانم قوی ، با انگیزه ، بی نظیر و خارق العاده در هر جایی ، می تونه انرژی بالایی را القا کنه…

    ممنون از این انرژی زیباتون 🌼😍

    موفق و شاد باشید 💞😘👫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    حسین گفته:
    مدت عضویت: 2424 روز

    سلام به استاد عزیز، مریم خانم عزیز و همه دوستان عالی این سایت

    راستش یک چند وقتی بود بین این سریال زندگی در بهشت فاصله افتاد و من هر روز میومدم سایت رو چک میکردم و هر روز ازین فایل های دانلودی نگاه میکردم و لذت می بردم از هر کدومشون.

    این دسته بندی های جدید واقعا فوق العاده هستند، دست مریم خانم خیلی خیلی درد نکنه، خدا خیرشون بده واقعا.

    این فایلی که دیدم چقدر فوق العاده بود، خدارو صدهزار مرتبه شکر که از همه اخبار (شیاطین) پناه بردم به دامن رب العالمین که انسان های شایسته ایی که هر روز دیدنشون بیشتر و بیشتر لذت میبرم و هر روز و هر روز قدرت رب العالمین رو بیشتر وبیشتر حس میکنم، خداروشاکرم که هر روز تمرین ها رو انجام میدم و هر روزی که توی خیابون حتی بیکار میشم به جای اینستا، میام کامنت های بچه ها رو میخونم و چقدر باورهای خوب میگیرم که آره میشود.

    استاد من دیشب خوابتونم دیدم که داشتید به یک خونواده کمک میکردین و یک دوچرخه بود نمی دونم یا موتور بود براشون خریدین، اونا نمی دونستن شما خیلی ثروتمندین، بهشون میگفتین اینو خدا فرستاده. حتی لباس های خیلی ساده داشتین.

    ازینکه اینو درک کردم که خودم هستم کل شرایط زندگی خودم رو رقم میزنم، خودم هستم که انسان ها، موقعیت ها، ثروت ها، و همه چیز رو به زندگی خودم دعوت میکنم بیشتر احساس عالی پیدا میکنم و هر روز بیشتر وبیشتر به هر چیز زیبا نگاه میکنم و خدارو بی نهایت شکر میکنم.

    واقعا شاید آدم های دیگه درک نکن، اصلا فرکانس رو نگیرن و این همه زیبایی که شما توی این سایت قرار دادین رو نفهمن، ولی خدارو صدهزار مرتبه شکر میکنم که من هر روز بیشتر و بیشتر درک میکنم و هر روز بیشتر و بیشتر آگاهی های ذات مقدس الهی رو بیشتر وبیشتر دریافت میکنم. و با عشق می شینم و لذت میبرم از تک تک فایل ها و ویدئو ها و زندگی ام هر روز عالی و عالی تر میشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    ستایش قوام گفته:
    مدت عضویت: 2518 روز

    به نام خداوند بخشنده هدایتگر مهربان

    سلام به تمام دوستان عزیزم

    و سلام به استاد و مریم خوبم

    خدایا شکرت برای این فایل بی نظیر

    شپاشگزارم صمیمانه برای این فایل و اگاهی های نابش

    خیلی ممنونم برای وقت و انرژی تون در بروز رسانی اینهمه فایل

    خدایا شکرت چقدر با دیدن مریم عزیز خوشحال شدیم

    چقدر عالی شد که دیدیمتون

    خدایا شکرت یکی از نکاتی که در من خیلی نیازه به بهبود

    تمرکز به اصل و پرداختن بهشه بهجای پرداختن به فرع و حاشیه

    مثلا پارسال به جای دیدن و تحسین کردن و درس گرفتن و نکته برداری و درک قانون و….. در سفر به دور امریکا چون تو مدار نبودم همش دنبال حاشیه وفرع بودم

    هم دنبال خانم شایسته

    تو اینه و شیشه و اتوبوس و از پشت و جلو و…….

    که ببینمش

    حتی تو فایلا صحنه رو کند میکردیم انقدر کنجکاو بودیم برای دیدنشون

    میدونی اگه حواست به خودت نباشه و به قول استاد تعهدی غیر قابل مذاکرهباخودت نداشته باشی نجوا خیلی ساده تورو منحرف میکنه

    خیلی باید حواست جمع باشه

    بریم سراغ درسایی که من دریافت کردم

    خدایا شکرت چقدر افتخار میکنم و تحسینتون مریم جان

    که قدم قدم شروع کردید اون کار رو به حساب یک کار کوچیک

    چقدر زیبا با وجود کوچیک بودنش بی اهمیت و ثمر نشمردیدش و عقب ننداختینش و شروع کردید

    این ایمان و جثارت و قدم برداشتنتون تحسین برانگیزه

    و چقدر زیبا قدم قدم هدایت شدید و نتیجه این سرسپردگی این شاهکار عظیم و حرکت و پیشرفت و تحوله در سایت

    ممنونم

    خدایا شکرت چقدر زیبا باز هم بهتر فهمیدیم این روندو که خداوند قدم قدم مارو هدایت میکنه نه یهو کل مسیرو بگه با برداشتن قدم اول قدم ها دونه دونه مشخص میشن

    به شرطی که با ایمان قدم اولو برداری

    به جای بهونه و عمل به نجواها و باورای محدود کننده

    خدایا شکرت یه درکی که من خودم تجربش کردم اینه

    وقتی تو تو مدار درستی و غالبا احساس خوبی داری حتی اتفاقات و رفتار ها و اجبار های زندگی و شرایط و افراد و…..هم برات به یک زیبایی بدل میشه

    مثلا من امروز داشتم ویس جهت دهی اگاهانه کانون توجه در عملو گوش میدادم (که گوش کردنشم هدایتی بود که اسمشو از زبان مریم جان شنیدم حس کردم باید گوشش کنم )تا یه جاهایی که گوش کردم مامانم گفت بریم خرید و منم مقاومت کردم و دوست ندارم غالبا هیچ کاری جز کامنت و کار کردن رو خودم کنم که البته غلطه .مسیر زندگی و درس گرفتن و درک بهتر قانون و طبقش عمل کردن خودش کارکردن رو خودته اینکه با مسائل برخهورد و حلشون کنی و از چالش هات ننالی و شاد باشی که فرصت و فضاهای بی نهاااااااااایتی برای پیشرتتن بعد دیگه گفتم الخیر و فی ما وقع و رفتم

    و خدای من در زمان و مکان درست

    با بهترین صحنه از غروب دلانگیز خورشید روبرو شدم و عشق کردم و و نسیم خنک بادم میزد و خلاصه کلی تمرکز به نکات مثبت و فرکانس خوب بود

    و میخوام بگم حتی اتفاقات به ظاهر ناجالبن دعوتی از خدان که بیایی این زیبایی هاشو تجربه کنی چون تو تومدارشی

    نکته و درس بعدی

    خدایا شکرت چقدر تحسینتون میکنم که اگاهانه پاشنه اشیلاتونو پیدا میکنید و حرکت میکنید برای رفعتون

    و چقدر پاشنه اشیلتون اموزنده بود

    میدونی این پاشنه اشیلتون در یک موضوع هوش که فقط نیست مثلا در هر جنبه زندگی من وجود داره

    یکیش بحث هدایته که پیداش کردم

    ببین من با فایلای سفربه دور امریکا و هدایت خواستن و شدنتون دیوانه شدم و انقدر تحسین کردم که نگو

    طبق قانونم وارد تجربه زندگیم شد

    که تقریبا کلشو تو کامنتام گفتم

    و دیوانه میشدم از اون هدایت که اگه من میخواستم با منطق عقل و……….. هرچی باهاش حرکت کنم هرگز به همچنین درک و تجربه بکری نمیرسیدم

    بعد رسید به جایی که فکر کردم پرفکت و عالی و کامل شدم و به قول شماپاشنه اشیلمو نقطه قوتم میدونستمکه من چقدر عالی پیشرفت کردم

    غافل ازینکه شاید خیلی عالی از خود قبلیت فاصله گرفتی و پیشرفت کردی ولی کامل نیست خیلی خیلی خیلی گسترده هست و تو در مقیاس جهانی نگاه کنی به ۱ در صدم نرسیدی پس ببین چقدر زیر یک درصدش و ایمانش انقدر شیرینه چقدر میتونی پیش ببریش و تجارب فوق العاده ای رو داشته باشی؟

    پس باید یه مرزی باشه بین همون رضایته و قانع بودنه و دیگه نخواستنه

    به نظرمن غرور اینه که مانع خودت بشی برای پیشرفت و فکر کنی پرفکتی

    باید طبق عزت نفس راضی باشی ولی قانع نباشی و به میزانی ناراضی باشی که انگیزه داشته باشی برای پیشرفت

    این تو هر بحثی در زندگی هممون نیاز به بهبود داره

    در ثروت و روابط و شادی و سفر و هدایت و تکامل و……….

    خدایا شکرت

    درس بعدی اینکه چقدر زیبا شما شناساییش کردی و دوباره قانون تکامل

    حتی در شناسایی پاشنه اشیلا و سپس در رفعشون

    خدایا شکرت چقدر مهمه این پاشنه اشیل

    مثلا من وقتی مریم شایسته تو زندگی در بهشت گفتن من از تاریکی میرتسم این پرفکته و غروره اومد سراغم که ها

    ببین من چقدر شجاعم اومهنوز میترسه ولی من چی؟

    بعد که بالیدم بهتون به خاطر اینکه انقدر عالی تا بیست هکتار غلبه کردین با وجود تمام شرایط گفتم اخ اخ

    ببین تو واقعا دراین حد نیستی

    واقعا هنوز از ادما تو روز و شب میترسی

    پس ببین چقدر جاداری

    ولی اون غرور میاد لایه ای میشه که تو نبینی نقطه ضعفتو

    و وقتی نبینی متوجه وجودش نمیشی

    وقتی نشی قدمی برای بهبودش برنمیداری و وقتی قدمی برنداری تغییر بنیادینی نمیکنی و وقتی تغییر بنیادینی نکنی پیشرفت بنیادینی هم نمیکنی

    میدونی اروم اروم خودشونو نشون میدن پاشنه اشیلا تو مسیر

    فقط باید تجربه کنی فایلارو گوش بدی برسی کنی در خودت

    اها یه نکته خیلی خیلی مهم

    من تا وقتی نکات و درس هارو تو خودم برسی نمیکردم نتونستم تغییری کنم الانم ادعای انچنانی ندارم ولی همون قدم قدم های کوچیک که خیلی منو از خود قبلیم دور کرده ولی خیلی خیلی باید بهتر شه وقتی اتفاق افتاد که من همه رو از بازی ۱ نفرم بیرون کردم

    معیار مثال های استادو و رفتار ها و……رو با خودم سنجیدم نه اینکه من از بالا نگاه کنم و مرور کنم اره فلانی این رفتارو داشت فلانی این مانع رشدشه و……… و اومدم در خودم دنبالش گشتم گفتم تو بیا اول تو خودت رفع کن مثلا خشم نداشته باش اروم باش با خودت در صلح باش بعد بیا به بقیه بگو برای بقیه نگاه کن (همون بحث استاد کهخ میگه من ببرای خودم یاد گرفتم الان دارم اموزش میدم وقتی برای اموزش یاد میگیرری خودت بهره نمیبری و نتیجه نمیگری)و دواقع عملا وقتی با خودت در صلح برسی اصلا ناخود اگاه رفتار و گفتار و عملکرد کسی رو قضاوت نمیکنی و نمیسنجی از چی میاد که زنجیره وار بشه بلکه وقتی میبینی رفتاری رو که از فلان پاشنه اشیل میا د تو میایی در خودت پیدا و برطرفش میکنی

    درس بعدی

    چقدر لذت میبرم که انقدر خالصانه همدیگه رو تحسین میکنید میدونی به نظرم این از عدم غرور و عزت نفس میاد که چقدر زیبا عاشقانه نکات مثبت همو تحسین میکنید فارغ از حسادت و مقایسه

    خدایا شکرت چقدر از هم دیگه چیز یاد میگیرید

    چقدر رابطه زیبایی دارید که دقیقا مفهوم توضیخ استادو نفهمیدم ولی به هر حال عشق و عدم وابستگی در فایلای سفر به دور امریکا موج میزنه در رابطتون

    حالا من میخوام تمام پاشنه اشلیلایی که تابهحال شناسایی کردمو بنویسم که به امید خدا قدم قدم در مسیر زندگی حلشون کنم

    راستی درک من از پاشنه اشیل اینه

    نقطه ضعف هایی که کهدر هر بحثی مثلا ثروت خیلی بلد تر و شدید تره و ریشه ای تر وگه نه زنجیره ای از باورای مخرب سد دریافت ثروته ولی اصلیاش اینا اند من اینطوری تصور میکنم

    یه رود خونه روانیه

    با سنگ ها (باورای مخرب )جلوی حرکتشو بستن

    بی نهایت سنگ

    ریز و درشت

    ۳ تا سنگ صخره ای و بزگه و بی نهایت موثر هست

    بقیه بی تاثیر نیستند اما ریشه ای ترین ها اینان که با برداشتن و رفعشون ریز میزا که کمکش بودن خودشون قل میخورن و میرن البته ماباید کمک کنیم اما انرژی کمتری میخواد

    ۱ معنوی نبودن ثروت

    ۲ سن و سال و ثروتمندی

    ۳ باور کمبود

    ۴ تنبلی

    ۵ جلب توجه

    ۶ خشم

    ۷ مهم بودن حرف و نظر مردم

    ۸ همین غروره که مانع پیشرفته

    ۹ مقایسه

    ۱۰ قضاوت

    ۱۱ اینکه سرم توکار خودم باشه و هی نخوام به بقیه قانونو بگم و متوجه و هدایتشون کنم و درواقع قانع کردن

    خیلی زور میزنم قانع نکنم کسی رو که شیوم درسته

    ۱۲ میچسبم و رها نمیکنم

    ۱۳ شرک

    عامل دستیابی به خواسته هامو افراد میبینم و فکر میکنم میتونن مانعم بشن و ترس از ادما

    ۱۴ جلب ترحم و دلسوزی و احساس قربانی بودن

    فعلا اینا یادمه

    حالا بگم هرکدومو چطور فهمید

    ۱ یهو یه خاطره اومد تو ذهنم که داشتم تو مدرسه ۳ سال پیش حدودا در مورد استاد صحبت میکردم با دوستام کلاس ۴ یا ۵ یا ۶ ام بودم

    که اره من با عباسمنش اشنا شدم (اون موقع اصلا رو خودم کار نمیکردما فقط میشناختمش)خیلی ثروتمنده و……… بعد دوستم پرسید ثروت معنوی یا* مادی ؟گفتم مادی

    معنوی که نه

    بعد فهمیدم ۱ قضاوت

    ۲ جدا میبینمشون

    ۲داشتم به حرفای یه فایلی از استاد فکر میکردم موقع ظرف شستن

    همون فایلی که داشت میگفت پول فقط بلد میکنه ویژگی افرادو……رو بعد داستان صابکارشو میگه که خیلی میلیاردره و……..

    بعد یه مرد کهنسال مثلا ۶۰ ۵۰ ۷۰ ۴۰ و……. نظرم اومد بعد گفتم اوهو

    پس تو این باورو داری

    و باید بسازم اینو که در جوانی و سنین بسیار پایینم میشه ثروتمند شد اصلا سن و ثروت ربطی ندارن

    راستی فهمیدم این از عدم عزت نفس و باور داشتن خودمم میاد

    ۳اینکه ما مثلا هم توگوشی داریم کار میکنیم خانوادگی هم تو تبلت

    موقعی که مثلا تبلت دست منه تو کلاس انلاینم وسط امتحان اینترنت قطع میشه گوشی دست خواهرمه اولین ایده اینه که اینترنت گوشی روخاموش کن تبلت وصل شه و این از عدم فراوانی میاد که اینترنت برای هممون کافیه

    و خیلی موارد دیگه

    بحث فراوانی بسیار بسیار بسیار گستردس

    ۴ جلب توجه

    اخ اخ اخ اخ اخ

    بزرگگگگگگگگگگگگگگگگگترینه گمونم

    مثل یک عدس تصور کنید این جلب توجه رو که عدسو خیس کردیم ریشه زنده اووووووووووووووو شاخه تو شاخه

    از هر ریشه کوچولو بیایم به عدس میرسیم منم از هر رفتارم میرم میرسم به جلب توجه اصلا ببین از وقتی سعی کردم کمی خورد تر شم تو هر رفتار و گفتار و افکارم که از چی نشعت میگیره ها از هر طرف رفتم بهش رسیدم

    ۵ تنبلی

    ببین اصلا عاملی که باعث میشه من کارامو نصفه نیمه بارم اینه

    مثلا قرانو شروع کردم ول کردم که میخوام بشکونم اینو دوباره شروع کنم

    عزت نفس همین طور

    کامنتم داشت شل میشد سفت چسبیدمش

    کامنت هم نمیخونم چون تنبلیم میاد

    و……..

    البته بگم نصفه نیمه گذاشتن کارام از انتظار زیادی از خودمم اب میخوره

    که میخوام هم تمیز کاری کنم ریشه ای و خلا ایجاد کنم که وقت میگیره هم قران هم کامنت هم عزت نفس هم کتاب رویا هایی که رویا نیستند هم فایلای دانلودی هم سفر و تفریح و عشق و حال هم …..

    هنوز راهکار براش پیدا نکردم که چحور مدیریتش کنم انشاءالله هدایت میشیم

    البته این انتظار زیادی از خودمم از عجله اب میخوره

    که میخوام فشده کار کنم

    زود تر به خواسته های مهمم برسم(راستی واژه مهم رو جایگزین بزرگ کردم که بزرگ نبینم خواسته هامو بلکه اولویتمن و مهمن)

    ولی باید لذت ببرم از مسیر و دستیابی های کوچیک

    حتی واسه دستیابی های کوچیک مثل سفرم عجله دارم

    این عجله هم پاشنه اشیل و مانعمه

    خدایا کمک و هدایتم کن رفعشون کنم

    میبینی این کمک و هدایت خواسته خیلی ارامش و الا به ذکر الله تطمئن القلوب داره

    عبادت منه حرکت و ایمان و پیرو هدایتش بودن و هرروز سعی کردن به بهتر و بهتر بودن

    ۶ خشم

    اخ اخ

    ببین بیخودی ها سر هیچ و پوچ لجم میگره قاطی میکنم

    باید سعی کنم قدم قدم اروم باشم بیخیال باشم سخت نگیرم

    ۷ مهم بودن حرف و نظر مردمم خیلی باید روش کار کنم دارم اروم اروم قدم قدم اگاهانه با انجام و تغییر رفتارام رفعش میکنم

    راستی یه قانون یادم اومد

    مثلا ما واسه جمع و تفریق میگیم ۲+۵=۷ پس ۷-۵= ۲ یعنی برای رسیدن به اون ۲ اگه مثلا جای خالی باشه عملیاتو برعکس میکنیم درکم اینه که واسه باورم باید همین کارو کنیم

    باور ها رفتار ها و رفتار ها ………….رو میسازن

    پس برای تغییر باور ها رفتارومونو اگاهانه تغییر بدیم که ناشی از باور درست باشه

    من این کارو میکنم

    ۸ غروره که میگه نه من پرفکتم و عالیم و نمیزاره بهتر شی

    دیشب داشتم فایل مصاحبه با استاد قسمت ۱۴ گمونم رو گوش میدادم

    نشونه امروز خواهرم بود

    یهو گفتم منم نشونه امروزم قدم ۶ بود درواقع باید از قدم یک شروعکنم برسم بهش

    بعد یادم اومد موضوعش هدایت بود

    بعد من داشتم میگفتم من که تو هدایت بیستم و……چون چند بار عمل کرده بودم نمی دونم استاد چیگفت تو مصاحبه فهمیدم که این منیت نمیزاره رشد کنی باورتون میشه نشونم فقط قسمتی از متن پیش گفتار جلسه بهم کمک کرد پاشنه اشیل بزرگیمو بشناسم ببین خود قدم و جلساتشو کل ۱۲ قدم چه شاهکاریه

    ۹ مقایسه

    وقت احساسم بد میشه میرم ببینم چرا بد شده میبینم در لایه های عمیق ذهنم دارم از برتری فلان شخص از خودم در یک موضوع مقایشه میکنم و ناراحتم بعد دیدم اینم نجوائه اون تو اون کار خوبه منم باورامو بسازم و تمرین کنم میتونم

    من تو فلان موضوعات خوبم

    ۱۰ اخ اخ

    یه روز داشتم یه ارامش در پرتو اگاهی گوش میکردم در مورد قضاوت بود دیدم راست میگه به خدا تمام درگیری و اشفتگی و پریشانی من در همینه و همواره دارم تلاش میکنم قدم قدم رفعش کنم

    ببین وقتی میبینی من چجوری پاشنه اشیلامو پیدا کردم (اخه واسه خیلیا سواله که چجوری پیدا کردیمیبینی ۹۰ درصدش در هنگام استفاده فایلای دانلودی بوده ببین چه گنجینه این ستایش اتفاقا فقط با خودتم از بالا نگاه نکن به خودت بگیر

    دست کم گرفته بودیا

    خودمم الان فهمیدم

    ۱۱ اخ اخ اخ

    انقدر من ازین ضربه خوردم که نگو

    انقدر انرژی صرف کردم که خدا میدونه

    خیلی دارم روش کار میکمنمو سعی میکنم خودمو کنترل کنم بهتر شده یک کوچولویه کوچولو ولی هنوز خیلی پر رنگه

    ۱۲اره من فکر میکردم تو رها کردن خوبم ولی دیدم نه خیر

    اتفاقا خیلی به راه و چگونگیش می اندیشم و ول نمیکنم

    خدایا شکرت دارم میپذیرمشون و بعد شناختنشون این اولین قدمه و من با براشتن این قدم هدایت میشم به قدم های بعدی و هدایت در رفعشون

    ۱۳ شرک

    اره خیلی باید رو این کار کنم که بابا مامانت قدرتی نداره که با اجازه ندادنش مانع تو بشه

    تو بخوای

    جهان همراهت میشه

    و شد و شد و شد در ۱۰ ها موضوع

    و مینویسم و تکرارشون میکنم که باورم عوض شه

    مگه همون مامانی نبود که میگفت نه به هیچ عنوان جوجه کثیف کاری داره سخت میگرفت بعد یه مدت وعدشو داد باز تو دور شدی از مسیر زد زیر قولش باز خودش گفت باشه همه شاخ دراوردن بعد راهشم داد دستت به راحتی گرفتی الان نزدیک مرغ شدنشونه

    مگه همون مامان نبود نه تنها مانعت نشد تو اب بازی کنی و پاتو تو اب بزنی همراهتم شد؟

    به خدا کموانع همراهت میشن

    رو مامانم باید خیلی کار کنم چون بیشتر از همه قدرتو که مانعم بشه دست او میبینم

    و شرک در ترس و قدرت دادن به افراد

    تو پارک شب و زمانای خلوت یا تو خیابون مخصوصا اگه تنها باشم خیللللللللللللللللی از ادما میترسم اونم به خاطر ورودی های بدم

    و یه شرک دیگه که وقتی مامانم باهام هست دلم قرصه

    قدرتو دادم دست مامانم که اونمراقبمه عوض خدا

    وای وای وای وای

    خدایا کمکم کن توحیدی تر باشم

    هر وقت میریم اگاهانه اروم اروم قدم قدم دارم روش کار میکنم

    تازه همونایی که ازشون میترسیدم بهم لبخند زدن

    ۱۴وای اینم داستانشو گفتم تو کامنتام باید حلش کنم

    اول فکر میکردم اصلا ندارم پرفکتم بعد اگاهانه نذاشتم اینطوری فکر کنه و وقتی اجازه دادم بعد مدتی باتکامل شناساییش کردم

    درس بعدی …

    خدای من چقدر زیبا شما فقط با اجازه دادن به هدایت شدن هدایت شدید

    میدونی درسی که گرفتم اینه

    اون جریانه داره میباره و ثروت و عشق و سلامتی و هدایت و……….

    اگه ما دریافت نمیکنیم ما جلوشو گرفتیم اون که هست

    و شما با سپردن خودت بهش و تکیه به اون هدایت نه عقل و استعدادت وقاعا تحسین برانگیز شاهکار کردی

    خدایا شکرت استاد شما شما شما

    وای دیوانه شدم

    متن تو عمرت جلوت نگرفتی فقط هدایت

    الله اکبر

    برام نشونه بود

    چون داشتم برای کاری متن اماده میگردم و حالا مصمم شدم بزارم هدایت شم

    راستی به نظرم حتی نوشتنه هم میتونه سپردگی داشته باشه در هدایت و با هدایت او بنویسی

    خدایا شکرت چقدر با این حرکت بزرگ نه یه ساعته نه چند ساعته نه یه روزه نه هفته ای و نه یک ماه بلکه ماه ها

    بهم ۳ تا درس دادید

    ۱ بهبود بخشی در هر جنبه زندگی

    که به رشدمون کمک میکنه

    ۲ خدای من ادامه دادن

    ول نکردن

    رها نکردن

    تنبلی نکردن

    مصمم بودن

    بهانه نیاوردن

    شروع کردن

    قدم برداشتن

    پیروی هدایت بودن

    وای بیش از ۱۰ درس

    خدایا شکرت تحسینتون میکنم

    متشکرم

    و راستی تو اونی که گفتم میخواستم متن تهیه کنم ۳ و ۴ روزی بود تاخیر مینداختم

    ولی الله اکبر

    در مدار درست

    تاخیر ها هم خیریست و هدایتی در پی دارد

    خدای من مرز بین اون سخت گرفتنی که مانع شروع و انجام کاراست و ادمو زجر میده و همون کمال گرایی

    با اون که بخوای بهترینی که میخوایو ارئه بدی

    یعنی نمیدونم

    واقعا بلد نیستم توضیحش بدم بازم گمونم هرجور بگم کمالگرایی میشه

    خدایا شکرت همینو یادمه

    ایشالا تنبلیمو زیر پامیزارم بارها گوشش میدم

    خدایا شکرت

    صمیمانه سپاسگزارم

    ستایش ۱۳ ساله (وایییییییییی جلب توجه نخواه عزیزم )

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    Sara گفته:
    مدت عضویت: 1813 روز

    وووااااای مریم جون😀😀😍😍😍😍

    دیشب داشتم فایل قسمت ۲۹ سفر امریکا رو نگا میکردم دیدم شما و استاد باهم تو اتوبوس تو اون هوای شب و آرمش بخش باهم راجب هدایت حرف میزدید همون لحظه بخودم گفتم چی میشه یه روزی مریم جون هم بیاد جلو دوربین و از قانون و فرکانس و هماهنگی های کیهانی برامون بگه💕💕❤❤❤❤ که فردا صب زود وقتی تلگراممو چک کردم دیدن روی ماهتون کنار استاد عزیزدلم کلی ذوق زدم کرد بخدا😍😍😍😍 این تکاملتو بهت تبریک میگم مریم جووونی😘

    خداروووشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    وحيد كشاورز گفته:
    مدت عضویت: 3523 روز

    سلام و وقت بخیر خدمت دو پیامبر عاشق

    ایشالا همیشه دمتون گرم باشه

    خدا قوت مریم خانم پنجه طلا

    من همیشه از خوندن نوشته های شما به اندازه شنیدن صدای سید حسین با عشق لذت میبرم و تحسینتون میکنم

    الانم که این فایل دیدم واقعا حال کردم و لذت بردم

    انقدر همه چیز جامع و کامل بود که هیچ چی نمیتونم بگم جز یه سپاسگذاری صمیمانه

    خدا قوت

    دمتون همیشه گرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    نوشین پاشا گفته:
    مدت عضویت: 1868 روز

    سلامممممم به استاد بزرگوار و مریم جان عزیز که چقدر خوشحال شدم که حضور پرمهرشونو داشتیم بالاخره . و چقدر هر دو عزیزو دوست داشتنی هستید . من قبل تر ها هم وقتی دو نفر که عاشقانه با هم رفتار می کردن کلی ذوق می کردم و خدا رو شکر می کردم . و با تمام منفی نگریهایی که در کشورمون در خانواده ها و جامعه هست که عشق عمیق و همیشگی و واقعی رو قبول ندارن و زندگی دو نفر رو یک روزمرگی و عادت می دونن . همیشه اعتقاد داشتم که می شه دو نفر اینقدر از نظر فرکانسی . احساسی و تفکری همسو باشن که هر روز عاشقی کنن و رابطه اشون نه تنها خسته کننده نمی شه بلکه هر روز گرمتر و عمیقتر می شه و چقدر من لذت می برم از رابطه شما دو عزیز دل که همه جوره مچ هستید و خود همین رابطه شما نشانه ایی برای من هست که قطعا من هم عشقی عمیق و پاک و همیشگی رو در عین آزادی و احترام تجربه می کنم (قطعا بیشتر و بیشتر روی خودم کار می کنم که بتونم طبق فرکانس عالی خودم هم فرکانس مناسبمو جذب کنم ) . 🤗🤗😍😍 از صمیم قلب برای شما و رابطه زیباتون آرزوی عمق بیشتر و دوام همیشگی و دلخواه و دارم . این ویدیو هم کلی حرف داشت و نکته که مثل یک آهنگ زیبا . نت به نت هر کدوم از شما ساختید و کاملش کردید . عاشقتونم خیلیییییی💖💖💖💖💖💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      فرشته دارایی گفته:
      مدت عضویت: 1922 روز

      چقدرررر خدارو سپاس گزارم که خداوند شما استاد و مریم عزیزم رو در سر راهم قرار داد…با دیدن رابطه و تعامل قشنگ شما ذهنم بزرگتر شد دنیارو بزرگتر دیدم و فهمیدم رابطه خیلی خوب همینه و رابطه هایی ک ما تو فیلم ها و رمان ها خوندیمو نوشتیم اصلن درست و اساسی نبوده..چقدر خداروشکر میکنم که هر روز چیزای جدید تر ازتون یاد میگیرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      مهدی حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2033 روز

      من بهار هستم

      روان شناس و زوج درمانگر

      حس خوبی بود دیدن دو قناری زیبا و جذذذذاب کنار هم!⁦❤️⁩💙💛💜

      خیلی خوشحال شدم صورت خوشگل و مهربون مریم جان را کنار استاد عزیزمون دیدم!

      و حرفهای تاثیر گذار تون رو شنیدم

      عالی

      عالی عالی!!

      خدا حال دلتون رو بهتر ازین کنه

      که حال دلومونو خوب میکنین!!!

      عشق تون مستدام خوشگلا

      راستی

      چقدر شبیه استادی مریم جون!

      جالب بود برای من و خواهرام!!

      دوستتون داریم⁦❤️⁩💙💛💜

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    فاطمه سرایی گفته:
    مدت عضویت: 2546 روز

    با سلام خدمت شما عزیزان

    خیلی خوشحالم فایل دانلود های رایگان را به صورت بسیار زیبا دسته بندی کردید.مریم جان ازینکه در این فایل شمارو دیدم و شما به زیبایی از هدایت خداوند و تسلیم شدنتون گفتید سپاسگزارم. من قبل از خرید محصولات استاد از این فایل های رایگان استفاده کردم و نتایج قابل لمسی را کسب کردم. از گروه خوب شما که در تلاش برای بهتر شدن سایت و در اختیار قرار دادن آگاهی هاتون به افرادی که در مدار شنیدن آنها هستند، ممنونم. در این مدت من فقط میخوام خداوند در تمام مسیر زندگیم هدایتم کند و البته که خداوند در قران فرمودند که من بندگانم را هدایت می کنم… من از خداوند میخواهم مرا به مسیر مستقیم هدایت کند مسیری که در آن رشد و تکامل من، شخصیت الهی و معنوی مرا بالا ببره و در زندگی دنیوی یکپارچه پر باشم از توکل و تسلیم بودن محض به اوامر الهی… گنجینه ایی که تنها با استعانت از خداوند و درخواست خالصانه از او برای هر بنده ایی به خوبی رخ خواهد داد.

    از خداوند بخاطر حضور شما در زندگیم بسیار سپاسگزارم و برای شما گروه تحقیقاتی عباس منش از خداوند سلامتی، عشق ، آرامش و ثروت می طلبم.

    پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      میترا ربیعی گفته:
      مدت عضویت: 1775 روز

      خیلی خوشحالم و خیلی سپاسگزارم از خداوند که در این خانواده بزرگ هستم ….من با دیدن و شنیدن حرف های استاد و شما مریم جان عزیز اشک تو چشمام جمع شده …نمیدونم، حس عجیبی دارم و واقعا میخوام روند رشد و تکاملم رو طی کنم …خیلی خوشحال شدم که شما مریم جان عزیزبرامون صحبت کردید و من به عنوان یک خانم غلبه به ترس ها تون و شجاعتتون رو تحسین میکنم …همش با خودم میگفتم اگر من‌اونجا بودم واقعا میتونستم حتی برای یک ساعت تنها بمونم …چه برسه که در دل تاریکی شب برم تو جنگل ….واقعا تحسین برانگیز هستید …باز هم متشکرم 🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    maverick گفته:
    مدت عضویت: 1855 روز

    فایل های دانلودی که شما بروری سایت قرار میدهید مثل این است که یک چمدون پر از پول دارید به طرف میدید و ازش خواهش هم میکنید تا ریال اخر (سنت اخر شما امریکایی ها :)) خرج کنه

    برای کسایی که پول مفت حال نمیده وباید با زجر پول دربیارن احتمالا با دیدن فایل های دانلودی زیاد ارتباط برقرار نمی کنند ولی برای من خیلی با ارزش هست و با پوست و گوشت و خونم به انها گوش میدم

    و شما رو تحسین میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    رحیم خان گفته:
    مدت عضویت: 3467 روز

    سلام وسلام برخانم شایسته . عزیزم افتخار دادی وافتخار ایجاد کردی . چقدر ما به داستان هدایت شما واسستاد احتیاج داشتیم .واقعا خداوندرابینهایت سپاسگزارم به خاطر این آگاهیها مخصوصا این کار شما واین چند فایل ارزشمند . عزیزم به خدا سوپرایزمان کردی گل بود به سبزه ونور ایمان ویک استاد دیگر آراسته شد . از وقتی که آن مصاحبه با مدیر سایت اومد تا حضور یک فرشته ی خدا درجلوی دوربین واشک شوق سخنش ؛ از اون روز بزرگترین آگاهیهای زندگیم به رویم باز شد شوق پرواز به من دست داده . بعضی لحظه ها فقط راه میروم واشک شوق میریزم . شایسته جان سید جان از کیلومترها دورتر بوی دلتان را حس میکنم . چقدر این دلها اینجا شبیه هم هست .

    امکان ندارد من کامنتی را بخوانم ویک حرف مفت توش باشه همش بوی خدا است بوی جوی مولیان آید همی /یادیار مهربان آید همی .اینجا همش خداست وخداست وخداست

    توی این چند فایل باور کنید میزدم استپ فایل واشکهایم جاری میشد .

    چقدر این تصویر اول این فایل زیباست چقدر خدا ومهربانی از وجود خانم شایسته میبارد اینه که میگویند هرکجا مردی موفق درتاریخ بوده زنی بزرگ ایشان را همراهی میکرده .نمیدونی چقققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققدر خوشحال شدیم که عزیز خدا وبانوی خوش قلم وخوش ذوق این خانواده در کنار استاد برایمان حرف الهی میزنند . دمت گرم کاکوووووووو

    این چند فایل هدایتی کلا شخمم زد به خدا به جامه درانمان بردی و سپاس از شجاعت مریم

    الهی سپاسگزارتم که مرا درمدار این آگاهی ها قرار دادی ممنون وباز هم ببینیم مریم عزیز را در کنار استاد والبته استاد هنوز شکمت چربی دارد بوس بوس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: