اصول اساسی خلق رویاها | قسمت دوم

آگاهی‌هایی که ‌،که در جلسه به جلسه‌ی دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها در قالب توضیحات و تمرینات عملی طراحی و ارائه شده است‌، جسارتی  مولد‌، ارزش آفرین و هماهنگ با قوانین بدون تغییرِ خداوند ‌،در شخصیت‌ات می‌پرواندکه نه در تئوری و حرف‌های قشنگ زدن بلکه در قدم‌های سازنده‌ای که برای واقعیت دادن به رویایت برمی‌داری‌ ظهور یابد.
این «آگاهی‌های توضیح داده شده» و این« تمرینات واضح و قابل درک در تک تک جلسات این دوره» دستورالعملی مشخص و قابل اجرا در دستت می‌گذارد تا بتوانی به آروزها و خواسته‌هایی واقعیت ببخشی که سالها آنها را غیر ممکن و غیر قابل دسترس برای خودت پنداشته‌ای.
وقتی تصمیم می‌گیری شرایط کنونی ات را به عنوان سرنوشت غیر قابل تغییرت نپذیری‌ و این منطق را درک کنی که شرایط نابسامان کنونی ات حاصل باورهای محدودکننده و شرک آلود و بی‌ایمانی های قبلی است‌ و با ساختنِ باورهای قدرتمندکننده‌تر‌، تجربیات دلخواه‌تری وارد زندگی‌ات می‌شود‌، آنوقت از همان جایی که هستی- حتی اگر سخت‌ترین تضاد زندگی‌ات باشد- به سمت خواسته‌هایت هدایت می‌شوی؛
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    323MB
    27 دقیقه
  • فایل صوتی اصول اساسی خلق رویاها | قسمت دوم
    25MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

194 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آنیل شمس» در این صفحه: 1
  1. -
    آنیل شمس گفته:
    مدت عضویت: 931 روز

    سلام ب استاد عزیزم و مریم جان زیبا و بچههای هم فرکانسیم.

    استاد جان من از بچگی یادمه خیلی دوست داشتم خواننده بشم و هم وکیل بشم همیشه از همون بچگی میگفتم من باید وکیل باشم و همچنین تو فکر و خیالم این که کنسرت اجرا کنم و یه خواننده باشمو داشتم

    استاد من اتباع هستم ساکن ایران حدود یک سال از همون بچگی در افغانستان یه برنامه ای وجود داشت که هر کی استعداد خوانندگی داشت میرفتن اونجا بعد من خیلی دوست داشتم برم اونجا ولی خب یه سری باورهایی اشتباه و محدود کننده وجود داشت ک مانع حرکت من میشد

    بد وقتی 18 سالم شد گفتم من باید تو این برنامه شرکت کنم ولی با این قوانین هیچ اشنایی نداشتم

    هیچ کس نبود منو حمایت کنه میترسیدم از منطقه امنم بیام بیرون و دست ب تقییرات بزنم و کلی فکر های اشتباه

    تا اینکه طالبان کار خودشو کرد و دیگه همه چی زیر و رو شد هر چی خواننده ک جونشون درخطر بود مهاجرت کردن و …

    و ممکن بود ک الان یا کانادا یا امریکا بودم و شقل رویایی خودم رو داشتم

    جوری ک قبلن یه جور حسرت شده بود برام ک چرا من اون موقه نرفتم و حرکت نکردم باز هم میگم چون من با اون قوانین اشنا نبودم و با سایت استاد عزیرم و کاعنات و ..اشنا نبودم نتایجه دلخواهم رو نگرفتم

    و این رو هم بگم من یه دفتر خاطرات دارم که از 8 سال قبل هر چی ک بود مینوشتم

    استاد باورتون نمیشه اول داخل دفترم گله میکردم و کلی شکایتو فلان و با اینکه اعتماد ب نفس من زیر صفر بود حتا خلی خجالتی و دغدغه ام همیشه این بود که چجوری من جلوی صحنه قرار بگیرم چجوری صحبت کنم و فلان استاد دغدغه من بود ولی باگزشت زمان الان این اصلا دغدغه من نیست الان فقط ب این فکرم ک جیزی که دوست دارم و علاقه دارم برم ب سمتش و از منطقه امنم بیام بیرون

    و ته تمام اون نوشته هام این بود که من نباید بترسم من باید ادامه بدم من خاص هستم من لایقش هستم تازه میفهمم نوشتن همین جمله مثباتای اخر دفتر خاطراتم باعث شد که کم کم راهنمایی بشم و هدایت ب شم ب سمت شما )من سال 97 یه جورایی انگار شکرگزاری میکردم و خودم خبر نداشتم ته همه جمله هام این بود ک خدا خودش یه جوری حل میکنه واقعا من مدیون خدام خدایاشکرت

    و یه سری ایده هایی تو ذهنم هست ک اگ همینتور ادامه بدم صد در صد موفقیت در انتظارمه خداروشکر میکنم بابتش

    و استاد اولین نوشته ام در دفتر خاطراتم در سال 1397/8/16اینه که فقط نکته های مهمشو مینویسم :

    (اما من تلاشم رو از دست نمیدهم باید برم کلاس گیتار یه چیزی که به هدف خودم نزدیک تر شوم خدا میدونه که چقدر احساس عجیبی دارم اما من حیلی خجالتی ام و اینکه اعتمادبنفس خوبی ندارم پس گام اول برای از بین بردن خجالتی بودنم اینه که برای همه بخونم تا عادی بشه اره من میتونم دوست دارم این دفتر خاطراتم را داشته باشم تا زمانی که چن سال بگزره و نتیجه کارم رو ببینم الان دارم ب این فکر میکنم که روزی خواننده میشم و کسی که با من داره مصاحبه میکنه جلوی هوادارانم دفترم خاطراتم رو میخونه یعنی انقدر مطمعنم)

    الان خیلی راحت بدون اینکه خجالت بکشم میخونم و اعتماد ب تفسمم هر روز میره بالا

    و جالب تر از اون من الان 22 سالمه و تو رشته ی حقوق تحصیل میکنم اونم ترم 6 و کلاس گیتار هم میروم و 4 ماه از یاد گرفتنم میگزره و بابتش خداروشکر میکنم که با این قوانین اشنا شدم و منو ب هدفم نزدیک تر کرده

    همیشه میگن مراقب خواسته هات باش و من این دو تا رو از همون بچگی میخاستم ک الان هم تو همون زمینه هستم یادمه حتا یکی از رفیقان برگشت بم گفت تو از بچگی هم میخاستی یه وکیل باشی میبینم که داری تو همون رشته تحصیل میکنی افرین بهت

    داری ب خواستی میرسی اونجا بود که یه تلنگری خوردم گفتم وای راست میگه ها ت همون مسیر الان بدم برداشتم وای

    و قدرتی ک تو نوشتن هست تو هیچ چیزی نیست پس باید مراقب خواسته هامون باشیم و اینکه ب سمتش حرکت کنیم

    و این رو هم بگم ک حدود یک سال نوشتن رو گزاشته بودم کنار بد یه بار چشمم خورد ب دفتر خاطراتم و وقتی هر کدوم رو دونه دونه میخوندم اشک شوق از چشمام جاری شد چون همون چیزایی رو ک میخاستم همون موقه ها الان دارم همون چیزایی ک قبلن نداشتمشون و براشون حسرت میخوردم الان خیلی راحت هر کدومش رو میرم بدون اینکه ناراحت باشم

    و این رو هم بگم استاد ک من بارها و بارها موقعیت های خوبو از دست دادم یکیش این که ;

    یکی از رو پیدا کردم و باهاش چت میکردم و بهم میگفت بیا تهران یا قزوین تا بهت کمک کنم و چه سبکی دوست داری بخونی و اینکه میخای تنظیم کنندت کی باشه یکی از تنظیم کننده های مشهورو بهم پیشنهاد کرد گفت شهرام جی اچ چتوره من قبلن خیلی اهنکای دیسلاو گوش میکردم نگو که خودم این تنظیم کننده رو جذب کرده بودم و چقدر خشحال بودم واقن و چون من ساکن اصفهانم سخت بود واسم برم (البته تا قبل از آشنایی با قوانین )و

    اره من از دست دادم ولی دیگه قرار نیست از دستش بدم دیگه با این قوانین اشنا هستم و میدونم چجوری ازش استفاده کنم خدایاشکرت خدا برایم کافیست

    واقعا خیلی خوشحالم بابت همه چیز از خداوند مهربونم

    استاد جونم ممنونم بابت وجود نازنینت که کلی انسان ها رو ب کمک خداوند هدایت میکنی

    عاشقتونم تا رد پای بعدی ارزوی رسیدن ب موققیت های بیشماری روبراتون دارم

    Aniel

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: