همانطور که میدانید، دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها به روز رسانی شده و یک جلسه نیز (جلسه 13ام) در این بروزرسانی به محتوای دوره اضافه شده است.
من مریم شایسته، تصمیم گرفتم در سفرنامهی که 13 روز (13 جلسه) طول میکشد روزانه یک جلسه از این دوره را مرور کنم و با هر روز مرور هر جلسه، خلاصهای از برداشت هایم از مهمترین آگاهیهای آن جلسه را در قالب یک متن نوشتاری در کانال تلگرام با شما به اشتراک بگذارم. در روز 13 ام این سفرنامه، جلسه 13 این دوره نیز در اتاق شخصی دوستانی که این دوره را خریدهاند قرار داده میشود.
بنابراین، اگر این دوره را خریدهاید، میتوانند فایلهای دانلود شدهی قبلیِ این دوره را از سیستمتان (حاقظهای که این فایلها را در آن ذخیره کردهاید) پاک کنید و فایلهای بروزرسانی شده را با کیفیت بالا دانلود نما.اگر میخواهی همراه با ما در این سفرنامه 13 روزه به صورت منظم، آگاهیهای این دوره را جلسه به جلسه مرور و به کمک آنها زندگی باکیفیت تری برای خودت بسازی، این سفرنامه را در کانال تلگرام گروه تحقیقاتی عباسمنش با آدرس زیر دنبال کن:
و هر روز پس از مرور آن جلسه، شما نیز خلاصهای از برداشتها و تجربیات خود را در بخش نظرات آن جلسه در سایت، با ما و سایر دوستان به اشتراک بگذار.اگر هم تصمیم به خرید این دوره داشتهای، الان فرصت خوبی است برای دست به عمل شدن، با این سفرنامه همراه شدن و قدمی برای رویاهایت برداشتن.
اما همراه شدن با این سفرنامه با هدفِ «ساختنِ شخصیتی در وجودت که حلال مسائل است، که به جای ماندن در آن آرزو، اراده کرده تا ایمانش را درباره امکان پذیری آن خواسته، با قدم برداشتن و حرکت کردن نشان بدهد و خالق بهتری برای زندگیاش بشود، تعهدی غیر قابل مذاکره میخواهد.
تعهدی که حاصلِ تشخیص اصل از فرع است. زیرا در این جور مواقع که « نوبت به عمل میرسد و حرفهای قشنگ زدن جواب نمیدهد» ذهن تو خیلی زود وارد عمل میشود و لیستی از کارهای مهمی که الان باید انجام دهی را برایت مرور میکند تا به هر ترتیبی شده، تو را به این نتیجه برساند که الان وقتی برای تا این حدّ دست به عمل شدن نداری. احتمالا همین حالا نیز این سناریو در ذهنت در حال وقوع است.
اما مسئلهای که سالها از آن فرار کردهایم و حتی از تأمل کردن دربارهاش میترسیم این است که:
اگر برای رویایت وقت نداری یعنی، اولویتهای اشتباهی در ذهنت داری. یعنی مهمترین زمان زندگی تو صرف انجام کارهای کم اهمیتی میشود که نتایج بسیار بسیار کم ارزش و ناپایداری میآفریند.
پس اگر به دنبال حل ریشهای این معظل هستی باید خروج از این چرخهی معیوب را از همین جا شروع کنی و تعهدی غیر قابل مذاکره برای درک داستان باورها و نقش مهمِ «باورهای قدرتمندکننده ساختن» به جای «دوندگیهای همیشگی بیحاصل » و اصل دانستنِ این موضوع به راه بیندازی.
زیرا تا وقتی اولویتهای تو به گونهای است که «کمترین و بیارزشترین زمان، تمرکز، هزینه و انرژیِ وجودت به رویاهایت اختصاص داده شده»، یعنی باورهای محدودکننده آنچنان ذهنت را برنامهریزی کرده اند و در دست گرفتهاند و عواملی بیارزش را اصل دانسته است که فرصتی برای تمرکز بر اصل نمیماند. تمرکزی که تو را وارد مدار خواستههایت میکند، آنها را جزئی از تجربه زندگیات میکند و با این شواهد و مدارک ملموس، تشخیص اصل از فرع را هر بار برایت راحتتر میکند.
تا آنجا که در مسیر خلقِ آگاهانهی خواستههایت نه تنها کمبود وقت نداری، بلکه برای همهی تجربههایت به اندازهی کافی زمان، انرژی، تمرکز، پول، تن سالم، ذهن باز و خاطر آرام و… داری.
بنابراین کار آزاد سازی تمرکز و انرژی به تاراج رفتهات و معطوف کردن آن به اصل را «از مرور آگاهیهای این دوره و همراهی با این سفرنامه شروع کن».
آگاه باش اگر به این بهانه که اکنون برایت فرصت مناسبی نیست، یا الان وقتی لازم برای پرداختن به رویایت را نداری، باید بگویم موضوع کمبود زمان نیست. فردی که «کمبود وقت»، مهمترین بهانهاش است برای نرسیدن به رویایش و اصلاح باورهایی که او را از اینهمه دوندگی و تلا بینیاز میکند و آرامش، سلامتی، ثروت و خوشبختی را از راههای طبیعی وارد زندگیاش میکند و ناکامیهای سالهای زندگیاش را در طی فرایندی بسیار لذتبخش جبران میکند، باید بداند که کمبود وقت یعنی:
اولویتهای نامناسب و ناهماهنگ با خواستهها داشتن و اصل را از فرع تشخیص ندادن.
کمبود وقت یعنی با خرج تمرکز بر فرعیات، دستان خداوند را برای هدایت به مسیر تحقق رویاها بستن
ما همیشه برای بالاترین اولویتهای مان وقت داریم اما وقتی اولویتهای بالای شما صرف مسائل بیاهمیت میشود، ارزشی هم در زندگیات ایجاد نمیشود. زیرا خالصتری و موثرترین تمرکز و انرژی تو، صرف انجام کارهای بیارزش شده است.
اما اگر نتیجهی متفاوتی میخواهی،باید بهایش را که «تمرکز همه جانبه بر اصل است»، بپردازی.
آدمهای زیادی جرات صرف تمام تمرکزشان برای رویایشان راندارند چون ایمان و باور ندارند که جواب میٔهد. چون جرأت و جسارت حذف یک سری کارها و گرفتن یک سری تصمیمات اساسی را ندارند. چون حذف شاخ و برگهای اضافی جرات میخواهد.
و اگر این جسارت را به خرج ندهی و به «قدرت کانون توجهات و تمرکزت سرو سامان ندهی» و او را صرف انتخاب ارزشهای هماهنگتر با خواستههایت نکنی، باید مسیری که میشود یک سال پیمود را، ده ها سال یا شاید تا پایان عمر بروی.
تازه اگر بتوانی تا آخر آن را ادامه بدهی. زیرا این سبک و سنگین کردن ها، این شک و تردیدها، این پیوسته نرفتنها، بالاخره در جایی از مسیر تو را متوقف میکند و قدرت شکها آنقدر افزایش مییابد که ایمانت برای ادامه مسیر را در حالهای از تردید قرار میدهد و تو را متوقف میکند.
به همین دلیل است که تو به سادگی مثالهای زیادی از خودت و آدمهای اطرافت درباره راههای نصف و نیمه پیموده شده و به مقصد نرسیده داری.
باید ریشه درست شود تا برگهای تازه ی سالم و شاخه های قوی و منعطف بروید؛
باید تمرکزت را از خیلی از حاشیهها و فرعیات بیمورد رها کنی تا توانِ بستنِ نشتیهای فرکانسی را پیدا کنی و باید بتوانی ارزشمندی ات را روی «خودت بودن و ارزشمند دانستنِ این خودت بودن» بنا کنی تا بتوانی ارزشهای هماهنگتر با خواستههایت را جایگزین حواشیای کنی که صرف تأیید نظر دیگران یا راضی نگه داشتن آنها یا همرنگ شدن با اجتماعی است که حرف و نظر آنها حتی از آسایش و آرامش خودت هم برایت مهمتر شده است.
باید اصل را از فرع تشخیص دهی تا «باورهای قدرتمندکننده ساختن» را اصل و هر تقلای بیهودهی دیگری را فرع بدانی.
وقتی از عهدهی انجام این تغییر بربیایی، آنوقت است که در بازه ی خیلی کوتاه تمام ناکامیهای زندگی ات را جبران میکنی. چون از ذره بین تمرکز بر اصل استفاده میکنی و این ذره بین تو را در مدار دریافت الهاماتی قرار میدهد که اجرای شان برایت کن فیکون میکند.
بنابراین، بعنوان اولین قدم، توضیحات نوشته شده در صفحه دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها را مطالعه کن و سپس سفرنامه مرور جلسه به جلسهی این دوره را از طریق کانال تلگرام گروه تحقیقاتی عباسمنش با آدرس زیر دنبال کن
منتظر خواندن نظرات زیبای شما در بخش نظرات این دوره هستم.
برای مطالعه اطلاعات بیشتر درباره بروزرسانی دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD108MB13 دقیقه
از یه خواب کوتاه بیدار شدم …
همیشه عادت دارم بعد از ظهرا، یه خواب کوتاه اما عالی داشته باشم. جالبه … همین که از خواب کوتاهم بیدار میشم به قدری حس و حالم خوبه که فقط دوست دارم به زیبایی های اطرافم زل بزنم و به هیچی دیگه فکر نکنم. فقط میخوام یه چایی هل آماده کنم و در بهترین فنجان های مامانم، همراه با کیک خامه ای که پخته بخورم.
عاشق این بعد از ظهرام هستم من.
داشتم میگفتم …
همین کا از خواب بیدار شدم، داخل تخت راحتم بودم که گفتم یه سر به سایت بزنم…
یهو دیدم عه ! استاد فایل جدید گذاشته! چون هم کلاهشون جدید بود و هم تی شرت شون! دیدم این فایل، قراره در مورد دوره ی فوق العاده ی دستیابی به آرزوها صحبت کنه! یعنی همون خبر خوبی که استاد امروز از طریق اینستاگرام دادن !
پس بریم سراغ فایل جدید امروز و ببینیم خدا چه طوری قدم های بعدی ما رو روشن میکنه …
اول از همه میخوام از بکگراند استاد و خوده استاد بگم. چون همیشه هر فایلی که از استاد میبینم، قبل اینکه گوشام حرفا رو بشنوه، چشام منظره رو میبینه!
چه طور تحسین نکنم اون ابرای خوشگل و پفکی و عروسکی سفید بلوری رو که در دل آسمون آبی جای گرفتن؟! چه طور اون نقاشی زیبای خداوندم رو تحسین کنم! اون درختای کاج سبز پرنگ اطراف دریاچه با اون چمنای سبز چمنی روشن گوشه سمت چپ تصویر!
اون موجای ریز و پویای آب دریاچه که انعکاس آسمون رو محو کرده با حرکتش.
اون تی شرت جدید و خوشرنگ استاد که لبه ی آستینش سیاه رنگخ و دکمه هاش سفیده!
اون کلاه جدید استاد با سبکی جدید که به صورت طولی و راه راه رنگارنگه!
و به قول استاد، the last but not the least! اون صدای آرام بخش و روح آرام استاد که نشان از اتصال ایشون به نیروی ربه! نشان از آمیختگی الهام با کلمات و روح ایشونه! نشان از هدایت بودن این فایله! چون این فایل هم مثل باقی فایلا، بر اساس الهام اماده شده و الهام یعنی هدایت! هدایتی متفاوت اما برای همه! هر کی که خواسته یا سوالی در ذهنش داشته … !
استاد عباس منش چقدر قشنگ گفتن که این دوره به قدری کامله که هیچ تغییری در محتوای اون ندادن به جز اینکه جواب دو تا سوال مهم رو دادن … . خدایا شکرت
شکرت از اینکه این دوتا سوال قشنگ رو ذکر کردن تا ذهنم درگیر بشه و بلافاصله الهام بیاد که جواب خودم رو به این سوالات بدم!
سوال اول :
تفاوت چسبیدن به خواسته با رها کردن خواسته چیه و چه طور میتونیم در عین مشتاق بودن برای یک خواسته، رها باشیم و بهش نچسبیم؟!
به نظر من خواستن یک خواسته، در اوج رهایی نسبت به یک خواسته یک هنره! هنر یک چیز تکاملیه و نیاز به تمرین و رشد تکاملی داره! پس این هنر هم مثل باقی هنرها نیازمند درک تکاملی و عمل تکاملی ماهاست!
یاد رابطه ی فوق العاده ی استاد با خانم شایسته افتادم که در یکی از قسمتهای سریال زندگی در بهشت، هر کدوم ناهار خاص خودشون رو داشتن اما هیچ مشکلی با هم نداشتن. یعنی میخوام برسم به این جمله که این دو عزیز، هنر زندگی در اوج تفاهم با وجود تفاوت ها رو دارن! آخه اوج تفاهم در اوج تفاوت هم یک هنره!
مثل اینکه یه خواسته رو با تمام وجود بخوایم اما نسبت به اون خواسته رها باشیم.
این یعنی تعادل! مثل اون بند بازی که روی بند حرکت میکنه و تا متعادل نشه نمیتونه قدم برداره!
اما سوال اینجاست چه طوری این تعادل حفظ بشه … چه طوری میشه یه چیزی رو بخوایم اما بهش نچسبیم؟!
حس میکنم باید اول از همه باید مفهوم اساسی چسبیدن و رها بودن رو باز کنیم….
بهتره با مثال پیش بریم تا بهتر بفهمیم.
مثلا من یه خواسته دارم. خواسته من میتونه فلان ماشین یا فلان خونه و مهاجرت به فلان کشور باشه.
من بنا به هر دلیلی چنین خواسته ای دارم و این خواسته در من شکل گرفته. وظیفه من چیه این وسط؟ اینکه تعیین کنم میخوام خواسته من چه ویژگی هایی داشته باشه. اگه خواسته من مهاجرت به یه کشور خاصه، خب بشینم با خودم بگم دوست دارم اون کشور چه ویژگی هایی داشته باشه؟! اگه خواسته من یه خونه خاصه، خب بشینم تعیین کنم که میخوام اون خونه چه ویژگی هایی داشته باشه؟!
و …
این یعنی ارسال فرکانس خواسته ! اینکه من هروز با خودم مرور کنم که چه چیزی با چه ویژگی هایی میخوام! اینکه من مرور کنم و با مرور، هر بار ویژگی هایی دقیق تر و ریزتر رو مشخص کنم. اینکه با خودم بگم چرا اون خواسته رو میخوام و مرور کنم که من لیاقت رسیدن به اون خواسته رو دارم …
اینکه من ترمزهای احتمالی رو پیدا کنم و برای خودم منطقی شون کنم.
اینا همه یعنی ارسال فرکانس هم جهت با اون خواسته در جهت رسیدن به اون خواسته. در اوج ارامش، در اوج شور و در اوج اشتیاق، بدون اجبار و الزام و ترس و اضطراب و استرس!
من عاشق اون خواسته و رسیدن به خواستم هستم اما نمیترسم و استرس و اضطراب ندارم.
این یعنی خواستن یک خواسته در اوم رهایی! رهایی یعنی در بند اون خواسته گرفتار نباشیم. گرفتار غم، نگرانی، استرس، ناراحتی و اندوه و اضطراب و همه ی حالات روحی که فرکانسی رو به پایین دارن!
رها از فرکانس پایین!
خواستن یک خواسته در اوج فرکانس و حال خوب! اوج فرکانس یعنی عشق و شور و امید و انگیزه و اشتیاق! یعنی ایمان! یعنی آرامش! یعنی آسودگی خاطر! یعنی در لحظه بودن! متصل بودن!
اما چسبیدن یعنی چی!؟
یعنی در لحظه نباشیم و همش در استرس و اضطراب آینده زندگی کنیم نسبت به اون خواسته! اینکه هی بگیم اگه نشه چی میشه و اگه بشه چه طور میشه! اصلا میشه یا نمیشه! خب اگه میشه چه طور میشه؟ با کدوم راه حل منطقی و کدوم راه حل عقلانی! همین باعث میشه فکر و ذهن مون مدام درگیر این بشه که چه طور قرار اون خواسته رخ بده و هزار یک احتمال جور واجور به ذهنمون میاد! تا جایی که اصلا حواسمون نیست برای اون خواسته، لحظه حال رو از دست دادیم چون مشغول سپری کردن کردن این لحظات توام با حس استرس و اضطراب و غم آینده هستیم! غافل از اینکه همون آینده رو که درگیرش هستیم تباه میکنیم چون آینده رو همین لحظه میسازه! این یعنی چسبیدن به خواسته !
همش فکر و ذهنمون درگیر آیندست! همش میخوایم ۱۰۰ تا قدم بعدی رو هم بدونیم و برامون روشن باشه! همش میخوایم ته ته جاده رو ببینیم! این چسبیدن معمولا با احساس و فرکانس پایین از جنس اضطراب و استرس و فکر مشغولی همراهه و جالب اینجاست هر چه هم فکر میکنیم، به راه حلی نمی رسیم. هی مشورت و هی پرس و جو اما نتیجه کار چیزی جز فکر مشغولی بیشتر و چیزی جز درگیری ذهنی بیشتر نیست!
نتیجه ی چسبیدن، ذهن شلوغه
اما
نتیجه ی رهایی، ذهنی ساکت و قلبی سرشار از ایمان، یقین و امیده!
نتیجه ی چسبیدن، دور شدن با سرعت هرچه تمام تر از خواسته ست
اما
نتیجه ی رهایی، نزدیک و نزدیک تر شدن به خواستست! تا جایی که نشانه های نزدیکی از در و دیوار میباره!
نتیجه ای چسبیدن، اینه که میخوایم همه چیو از قبل بدونیم
اما
نتیجه ی رهایی، برداشتن قدم هایی هست که برای ما مشخص و واضحه و ایمان به اینکه هر قدم رو که برمیداریم، قدم بعدی نشون داده میشه!
آره!
چسبیدن یعنی من تا همه چیو ندونم، تا قدم آخر رو هم ندونم حرکت نمیکنم
اما
رهایی یعنی، من مسیر رو نمی دونم اما میدونم اون راهنمای قلب من، بهترین مسیرها رو در جهت رسیدن به خواسته ام بهم میگه!
اصلا چرا داریم پیچیده میکنیم موضوع رو؟!
ما لازم نیست برای رسیدن به خواسته هامون هیچ کاری انجام بدیم! هیچ کاری جز اتصال!
همین که متصل باشیم، خودش به بهترین نحو ما رو هدایت میکنه بدون اینکه یادمون باشه که یه روزی چنین خواسته ای به جهان عرضه کرده بودیم!
متصل یعنی چی؟ یعنی هم فرکانس شدن با فرکانس خداوند! همین که هم فرکانس بشیم، صدای هدایتش رو میشنویم! میشنویم که میگه از کجا برو و چیکار کن!
اهااا
بزار ساده بگم
پس رهایی یعنی کاری نداشته باش چه طوری و از چه راهی قراره به خواسته ات برسی! فقط بخواه و مشخص کن که دقیقا چی میخوای …
چه طوریش با الله !
مثل بچه ای که به باباش میگه چه طور دوچرخه ای رو میخوام در عین حال کاری نداره باباش چه طوری براش میخره!
چه طوری شو کاری نداره و فقط میخواد!
تو بخواه و فکر نکن که چه طوری چون اگه فکر کنی، یعنی به جای خدا فکر کردی و مطمئن باش نمیتونی وظیفه خداوند رو خودت تحمل کنی!
پس بخواه!
با جزئیات بخواه !
با ذکر شرایط دلخواه بخواه!
با ذکر علت بخواه
با حل کردن ترمزهات بخواه
وقتی خواستی، فقط بخواه و به چه طوری رخ دادنش فکر نکن!
وظیفه تو فقط خواستنه ولاغیر
اگه میخوای بهتر و قشنگ تر بخوای، همین وظیفت که خواستن هست رو بهتر و بهتر انجام بده! چه طوری؟! فقط کافیه خواستت رو با جزئیات بیشتر و خوشگل تر و دقیق تر بخوای !
حالا بریم سراغ سوال دوم،
اگه من فقط روی باورهان کار کنم و هیچ کار دیگه ای نکنم کافیه؟!
بازم برای جواب دادن میخوام مفهوم کلمات رو باز کنم.
کار کردن روی باورها اصلا یعنی چی؟!
یعنی من بشینم خونه و با خودم تکرار کنم که من پولدارم و پولدارم و پولدارم؟!
یعنی منتظر یه کیسه پول از اسمونم؟!
نه!
اینجوری نیست! اگه جایی شنیدیم که اینجوریه، اشتباه به عرض ما رسوندن! اصل و اساس قضیه مهمه که استاد همیشه بیان میکنن… مابقی کتب خودشون اصل ماجرا رو درک نکردن و این ظاهر ماجرا رو باز گو میکنن! به همین خاطره تا اسم قانون جذب میاد، خیلیا جپه میگیرن و بدشون میاد!
کارکردن روی باورها مگه کار هر کسیه؟! چند درصد از افراد جهان که صبح تا شب مشغول کار جسمی هستن، حاضرن فقط یک دقیقه داخل ذهنشون برن و باورای نامناسب رو پیدا کنن و جایگزین گنن؟ اصلا مگه کار راحتیه؟!
پس اولا کار کردن روی باورها کار هرکسی نیست چون هر کسی نمیپذیره و اگرم بپذیره، به قدری ذهنش داغ میکنه که بیخیال میشه!
کار کردن روی باورها یعنی من شجاعانه تصمیم بگیریم به تعداد سالیان عمرم، به تمام مسائل شک کنم و دونه دونه علفای هرز ذهنم رو قطع کنم!
همین که روی باورای ذهنم کار میکنم و سعی میکنم انچه به من گفتن رو نپذیرم، باعث میشه باورای من تغییر پیدا کنه.
خب حالا سوال اصلی اینجاست که با تغییر باورها چه معجزه ای قراره رخ بده؟!
یهویی از اون بالا پول بیاد پایین؟ نه!
همین که شروع میکنم باورهامو تغییر بدم، به همون نسبت راهکارها و ایده های جدیدتری متناسب با باورای جدیدم به ذهنم میرسه و من با اجرایی کردن این ایده ها و راهکارها، هدایت میشم به سمت درامد بیشتر، پیشرفت بیشتر و سلامتی و خوشبختی بیشتر!
به همین خاطر استاد میگن ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است! چون باید عمل کنی به اونچه که بهت گفته شده و تا عمل نکنی، نتایج تغییری نمیکنه! هرچند نشانه ها از همون روز اول خودشون رو نشون میدن!
پس تغییر رو از ذهنت شروع کن و با تغییر راهکارها ادامش بده تا نتایج تغییر کنه!
حالا بریم ادامه فیلم …
و استاد در ادامه گوشه ای از نتایج زندگی شون صحبت کردن و اینکه چه طوری خلق کردن خواسته هاشون رو !
استاد این جمله اخرتون منو حسابی تکون داد!
“خداوند بیشتر از ما میخواد به خواسته هامون برسیم چون با رسیدن با به خواسته هامون، به گسترش جهان کمک میکنیم! ”
خب من این جمله رو بارها و بارها شنیدم اما اینبار متفاوت بود! انگار به دلم نشست! انگار منطقی شد! انگار درک کردم! انگار باور کردم! عهههه راست میگینااااا
من اگه اون ماشین خوشگل رو بخرم، با خریدنش به تمامی افرادی که در ساخت اون ماشین شرکت داشتن کمک کردم، حتی با بنزینی که میزنم، حتی با خرید روکش صندلی چرم خوشگلش، حتی با … .
من که ماشین بگیرم، کلی احساس خوب و اتفاقات لذت بخشی رو تجربه میکنم. چرا که تمام مکان های زیبا رو میتونم به خوبی ببینم و لذت ببرم. میتونم بهترین فرکانسها رو باهاش تجربه کنم و میتونم خدارو بیش از پیش شکر کنم. چرا که من برارنده و لایق داشتن اون ماشینم و خیلی هم به من میاد!
الان میفهمم چرا هر خواسته ای بدیم به جهان، خدا اکسپت میکنه! چون در هر صورت به گسترش جهان کمک کردیم و خداوند هیچ موقع امکان نداره خواسته ما رو به بهونه اینکه به صلاحم هست یا به صلاحم نیست رد کنه! در هر صورت اوکی میده! به شرطی در چهارچوب قوانینش باشه!
خدایا شکرت از این حجم آگاهی …
امید دارم به راحت ترین نحو ممکن و از راه خداوند، تمام خواسته های ریز و درشت وارد زندگیمون بشه!
نه اینکه ما عین پروانه دنبالشون بریم و یا اینکه بخوایم باهاشون بجنگیم یا … .
متشکرم استاد همیشه متصلم
طبیعی ترین راه زندگی و طبیعی ترین راه رسیدن به خواسته ها رو، از طریق شما دست خداوندم آموختم.
سلام من به شما مرضیه خانم عزیز،
اولا خیلی خوشحالم که اول صبح، بعد از بیدار شدنم پیام زیبای شما رو دیدم.
این که سه بار واژه ی “ممنونم” رو به کار بردین، فرکانسی عالی ضربدر ۳ تولید کرده!
سپاسگزارم
فقط کسی که ارزش و هدف کامنت گذاری رو درک کرده باشه میتونه تشخیص بده که من این نوشته ها رو در درجه اول برای خودم و درک بیشتر خودم مینویسم!
درود بر شما
ممنونم که صراحتا و به طور واضح گفتین که کجای نوشته بیشتر براتون آگاهی دهنده بود. چون به این نتیجه میرسم به میزانی که از دل بر آید به دل نشیند!
ممنونم از شما
آره دقیقا ! هرچه میگذره بیشتر به این درک میرسم که تمام آنچه که ما برای رسیدن به خواسته هامون احتیاج داریم و تمام آنچه که برای زیستن در این جهان مادی احتیاج داریم، چیزی نیست جز “اتصال مستمر به منبع ”
فقط با اتصال میشه همیشه در بهترین مکان و بهترین زمان، بهترین حرف رو بزنیم یا بهترین کارو انجام بدیم!
فقط با اتصال به منبع میشه الهامات منبع رو دریافت کرد!
فقط با اتصال به رب، میشه صدای رب رو شنید
و
فقط با اتصال به رب میشه هدایت های رب رو شنید!
پس به همین خاطره که میگم هر چه میگذره بیشتر به این نتیجه میرسم که اتصال، کلید زندگس ماست!
اما چه طور میشه اتصال برقرار بشه؟!
برای اینکه صدای خداوند رو بشنویم و به او متصل بشیم، باید روی موج خداوند بریم! تا روی موج خداوند نریم که نمیتونیم صداشو بشنویم. مثل موج رادیو جوان که تا روی موجش نریم صداشو نمیشنویم! برای اینکه روی موج خداوند بریم باید فرکانسی مشابه فرکانس خداوند داشته باشیم. هر چه این فرکانس، به فرکانس خداوند نزدیک تر باشه، صداشو با کیفیت بیشتری میشنویم. انگار که به موج رادیو جوان نزدیک تر شده باشیم.
اما سوال اینجاست که فرکانس خداوند چه فرکانسیه؟!
من از شما می پرسم …
بالاترین فرکانسی که در جهان هست چه فرکانسیه؟!
درسته ! فرکانس شکرگزاری! سپاسگزاری!
اما فرکانس سپاسگزاری چه فرکانسیه؟!
درسته! فرکانس لذت ! بدون شک تمام لحظاتی که مشغول لذت بردن از نعمات خداوند هستیم، در حال ارسال فرکانس سپاسگزاری هستیم و نه تنها طبق قانون سپاسگزاری به جهان اعلام میکنیم که بیشترشو وارد زندگی مون کنه، بلکه بهترین و بالاترین فرکانس رو که نزدیک ترین فرکانس به خداونده تولید کردیم. اینجاست که میشه گفت اتصال برقرار شده اما برقراری اتصال کافی نیست! بلکه باید تداوم پیدا بکنه این اتصال! مادامی که متصل باشی هدایات رو دریافت میکنی پس باید کاری کرد که مدام متصل باشیم. یعنی مدام در حال ارسال بهترین فرکانسها به جهان باشیم. یعنی سعی کنیم در طول روز با توجه به زیبایی های اطراف و تحسین و سپاسگزاری اون زیبایی ها، عادت کنیم به زیبادیدن، تحسین کردن و سپاسگزاری کردن! تا جزئی از شخصیت ما بشه! شخصیتی متصل !
آرزو میکنم با شخصیت زیبابین، سپاسگزار و تحسین کننده ای که ساختین، هر روز متصل تر از روز قبل باشین.
و این اتصال یعنی دریافت هدایت ها و راهنمایی های خداوند در تمامی جنبه های زندگی و تمام خواسته های ریز و درشت شما !
اونجاست که میبنی بدون اینکه حواست باشه، رابطه عاطفیت روز به روز عمیق تر و عاشقانه تر شده.
سلامتیت روز به روز بهتر
ثروت روز به روز بیشتر
و ایمانت، روز به روز نافذ تر شده!
همیشه متصل باشین دوست خوبم./