بررسی حجاب در قرآن | قسمت 1 - صفحه 24
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/08/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-08-13 07:24:262021-08-26 18:42:45بررسی حجاب در قرآن | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام ب استاد نازنینم وهمه دوستان
اولیل اشنایم با استاد با برسی حجاب در قران برخورد کردم وبا دقت گوش کردم وب لطف ربالعالمین درکش کردم وزنجیرهای تعصب واز خودم دور کردم وزندگی لذتبخش تری وب خودم هدیه دادم
چقدر زندگی راحت تر شده واسم دیگه عذاب وجدان ندارم وای خدا چ بر سرم میاره
خدایا شکرت بابت این اگاهی های ناب
وسپاس بیکران از استاد عزیزم
بنام خداوند بخشنده مهربان بنام خداوند که روحش رو در وجودم دمیده بنام خداوند که مرا با علم وآگاهی که در قرآن هست آشنا وآگاه ودانا می سازد تا این آگاهی رو معیاری قرار بدهم برای شناختن قوانین خداوند خدایا شکرت چقدر زیبا خداوند موقع هدایت پرده حجابی بر وجودم انداخت که فقط زیبای ها رو ببینم ولذت ببرم شگفت زده بشوم از این همه زیبای که خداوند خلق کرده خدایا شکرت خدایا شکرت که دارم آگاه می شوم با آیات مستحکم قرآن چقدر به خاطر عدم آگاهی ونخودن آیات قبل وبد از قرآن قضاوت الکی کردم ولی خدا وند نصیب درون شده که خدا رو شکر می گویم با اینآگاهی ها همه چیز بر من آسان شود بر آسانی خدایا قشنگ این روز ها دارم بر خوردم میکنم با آیاتی که قلبم باز می شود خداوند انچان چقدر آگاه شدم نسبت به بغضی از آیات که خیلی راحت ذهنم خواسته از طریق آیات متشابه مرا از مسیر درخشندگی خداوند مرا از مسیر نور خداوند در وجودم دور کنه وبرای خودش سیستم رو بسازد اون رو به خداوند ربط،بده تا به خودت ظلم کنی وچقدر خداوند زبیا هدایت رو به عهده می گیرد واون اون پرده حجابی که ر وجودت می اندازد میان تو ونازیبای وانجان از درون زیبا می شود بر زیبای ها وسپاسگزار می شوی اون وقت هست متوجه عزت درونی خودت می شوی که خداوند با آگاهی که در وجودت می اندازد که چیزهای رد که باید از طرف خداوند ببینی وبشنوی اون وقت هست متوجه حجاب درونی می شوی حجاب یک امر درونی هست خدا روشکر میکنم. خداوند داره هدایت میکنه با همچین آیاتی حجابی که مرا اصلاح میکنه خدایا شکرت از این بابت آگاهی که باعث عزت درون می شود
به نام خداوند بخشنده و مهربان
روز 161 : سلاااااام ، خب من دارم چیزای جدیدی یاد میگیرم ، چون پسر بودم زیاد سمت مسائلی که حجاب چطور باشه نرفتم ولی اینو قبول داشتم کن هر کسی باید هر طوری که دوست داشته باشه لباس بپوشه و زن نباید محدود باشه بعضی وقتا من میبینم مثن میگن نه تو باید اینطوری لباس بپوشی زشته تو دختر فلانی هستی یا مثن اگه خواهرشون یه کوچولو یه طور راحته لباس پوشیده باشه برادرش عصبانی میشه که این چه وضعشه البته الان خیلی خیلی پیشرفت کرده جهان و هرروز تعداد افرادی که هر جور راحتن لباس میپوشم بیشتر میشه و این خیلی خوبه من خودم که هیچ گونه اصراری به هیچ کس از نزدیکانم ندارم که اینطور باش یا اینو بپوش یا این زشته هر جور راحتن دوست دارم باشن و اینم فهمیدم که حجاب یعنی یه حایل بین دو چیز و اصلن شبیه چیزی که بمون گفتن نبوده است
به نام خداوند هدایتگر
سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ
بهزودی نشانههای خود را (که) در کرانهها(ی آسمان و زمین) و (همچنین) در (وجود) خودشان (است،) به آنان نشان میدهیم تا برایشان روشن شود که این (قرآن) حق است. آیا (برای آنان) کافی نیست که پروردگار تو بر همه چیز گواه است؟
فصلت – 53
روز 161
سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیزم و دوستان خوبم
خداوند را هزاران مرتبه شکر بابت یک روز دیگر الهی شکرت
یکی زمانی چقدر روی این موضوع حساس بودم و همیشه به خواهر هایم می گفتم حجاب داشته باشین داشته باشین و اینجوری خودم را فرد با ایمان نزد بقیه نشان می دادم و هر چی گذشت دیدم آن مسیری که من رفته بودم جواب نداد تا این که با شما آشنا شدم که بعد آن کلا زندگی من تغییر کرد و از آن زمان به بعد بی خیال به این موضوع نگاه می کردم بعضا هم می شد که فکر می کردم درباره حجاب
خدا را شکر این فایل ها جواب خییلی از بچا است و همچنین جواب من الهی شکرت
می خواهم تمرین ستاره قطبی ام را نیز در این جا بنویسم
امروز یکی از روز های فوق العاده بود خدایا شکرت هوای عالی تمرین ام را انجام و بیشتر چیز های مکتوب کرده بودم درخواست کرده بودم اجابت شد و بقیه مورد اجابت نشده هم در همین زودیا اجابت خواهد شد
خدایا شکرت
امروز خییلی روز عالی بود خییلی با انسان های عالی بر خورد کردم و خییلی انسان های عالی را دیدم الهی شکرت
رد پای من
به نام خدای معجزه ها
یادگار 161
سلام استاد قشنگم و سلام مریم ناز
و سلام به همه همراهان این مسیر الهی
استاد عزیزتر از جانم خیلی ازتون سپاس گذارم که حتی به قول خودتون واسه کم اهمیت ترین موضوع فایل تهیه میکنین و ذهن هزاران نفرو باز میکنین
شما خیلی مطالعه درباره دین داشتین باید هم قاطع صحبت کنین اما من نوعی اندازه همون همون میزانی تو کتاب درسی خوندم به شکلی واضح دین یا مذهب یا فرقه ساختگی بود که حتی از همون بچگی منو هیچ جوره جذب خودش نکرد
و خدارو شکر از همون بچگی استعداد خاصی توزمینه شناخت حقیقت ها داشتم و به صراحت میفهمیدم این چیزایی که به اجبار به ذهن ما وارد میکردن ساختگی بود یا شاید حتی ساختگی همون روستای خودمون
و خدارو شکر اینقدر فهمیدن حقیقت برام مهم بود که خدا هدایتم کرد به این مکتب
حتی یادمه در زمان دانشجویی با اینکه رشته مهندسی میخوندم ی مدت افتاده بودم دنبال خدا که کیه
ی دوستی ی عالمه مقاله نجوم بهم داد درباره شناختن قدرت خدا
یا ی مدتی به مراکز مذهبی میرفتم و درباره خدا سوال میکردم که کتابی به من معرفی کنین تا بتونم خدارو بشناسم
که ی بار ی اقایی گفت به انگشتات نگاه کن
اینا خدا هستن تو داری دنبال چی میگردی
اما این روزها به شهود دین اسلامی در ایران پیاده میکنن که اگه حرفشون درباره ظلم یزید درست باشه انصافا یزید در قبال اینا داره لنگ میندازه
به قول ی دوستی میگفت مارو به خاطر ی سیب از بهشت انداختن بیرون
الان 124 هزارتا پیامبر فرستادن که برگردیم بهشت
اقا ما نخوایم برگردیم بهشت کیو باید ببینیم؟؟
دقیقا همین داستان حجاب
فرض بر اینکه حجاب پوشش باشه قشنگ بهانه ای شده تا به هر مدلی که دوست دارن با زنان این سرزمین رفتار کنن
همین چند مدت پیش ماشین منو به خاطر ی قانون مسخره که مد شده کشف حجاب کردی رفت پارکینگ
ی چند روزی قفل چرخ زدن و ی چند روزی ی سری کارهای اداری انجام دادم و حتی اونجا ی فرم بهم دادن گفتن بنویس که ماشینتو برای ی کار ضروری لازم داری تا زودتر ازاد کنن که گفتم والا من از این ماشین فقط برای کارهای روزمرگی استفاده دارم
و چقدر کارکنانش با احترام با من رفتار کردن و کارمو به بهترین شکل انجام دادن و نهایت هزینه من حدود 140 هزارتومان شد
داشتم فکر میکردم اخه این چه قانونی هست نه سود مادی داره براتون نه اینکه ماشین رو نگه میدارین
پس این قانون چیه این وسط
خدایا هزاران بار شکرت
و من همیشه واقعا برام مهم بود ببینم نظر استاد درباره این موضوع چیه که خداروشکر با اینکه قبلا این فایل رو گوش دادم فهمیدم مسیر اصلی زندگی ی چیز دیگه هست و این چنین موضوعات صرفا دکانی هست برای کسانی که در قلبشون بیماری هست تا به خواسته هاشون برسن
خدایا هزاران بار شکرت و تشکر فراوان از استادم که هر فایلش قدم ها منو جلو میبره
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
به نام خداوند هدایتگر مهربان
خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است
سلام و درود و سپاس بر استاد عباسمنش عزیز و سرکار خانم شایسته گرامی
خداوند را بابت فرصت زندگی کردن و داشتن روزی جدید و بودن در این سایت الهی شاکر و سپاسگزارم
روز 161
در این فایل استاد فرمودند معیار تشخیص اصل از فرع و درک منطق قرآن و شناخت قوانین خداوند و هماهنگ شدن با این قوانین در آیه 7 سوره مبارک آلعمران عنوان شده است که خداوند میفرمایند که قسمتی از این آیات محکم و امالکتاب هستند و قسمتی متشابهات
بنظر من این آیه را میتوان به تمام جنبههای زندگی نیز تسری داد و از آن استفاده نمود.
من در زندگی مواردی را بهش برخورد میکنم که حاشیه است و هیچ تاثیری در زندگیام نخواهد گذاشت که باید از آنها دوری کرده و به انها بهایی ندهم؛
ولی یکسری مسائل هستند که بعنوان اصل و اساس زندگی هستند و بایستی به آنها توجه کرد و آنها را پایه و اساس زندگی قرار داد و طبق آنها عمل کرده تا به سرمنزل مقصود و زندگی دلخواه برسیم، مواردی مانند توحید و دوری از شرک، سپاسگزاری از خداوند بخاطر داشتهها، باور به خالق بودن خودم واینکه قدرت خلق زندگی تماماً توسط خداوند در اختیار خودم قرار داده شده است.
اینها اصل و اساس زندگی هستند و من باید فقط به آنها بپردازم
ولی اگر در قلبم مرض باشد سراغ حواشی زندگی میروم مثل قدرت دادن به عوامل بیرونی یا اینکه دلار گران شد و من بدبخت شدم یا من توانایی ساختن زندگی دلخواه خودم را ندارم
این آیه به صراحت و روشنایی مسیر را روشن میسازد همان مسیری که استاد عباسمنش بارها و بارها در تمام فایلهای دانلودی و محصولات فریاد میزنند که تمرکز خودتان را برروی اصل گذاشته و از حواشی بپرهیزید
تمامی اعتبار این کامنت صرفاً متعلق بخداوند است
بنام او که قادر بی همتاست
سلام به خودم و همه عزیزان در مسیر حقیقت و راستی
این فایل “بررسی حجاب در قرآن” امروز نشانه ی من اومد. اونم در چه حال و احوالی انگشت قشنگم رو روی این دکمه زدم و با اشاره من، اجازه دادم تا خدا هدایتم کنه.
من امروز همش به قدم بعدی خودم فکر میکردم یعنی چند وقته، دارم فکر میکنم خب کنکور دادم، مجاز به انتخاب رشته شدم، لیست انتخاب رشته فرستادم، در فستیوال زمین شناسان جوان شرکت کردم. یکهویی در یک روز برای کلاس زبان رفتم پرسیدم و ثبت نام کردم(پولش هم از همون مسابقه فستیوال تونستم پرداخت کنم به راحتی.) دندان هایی که دیگه نگه داشتنی نبودن رو ازشون دل کندم و رفتم کشیدم. حالا با خودم فکر میکردم چیکار کنم. باید بازم این نتیجه ها تکرار بشه، باید بازم برای اون هدف بزرگم قدمی بردارم.
اینجور مواقع ذهنم میگه برو رزومه بفرست برو سرکار و پول دربیار.(اما این روش قدیمی من بود، با باورهای محدودکننده و پاشنه های آشیلم.) من نمیخوام خودم فکر کنم و به همون روش قدیم عمل کنم. نمیخوام مولفه ها رو ثابت نگه دارم و توی کویرباور هام برنج بکارم. خب چیکار کردم تمام سعی خودمو کردم اونجوری عمل نکنم، سعی کردم از خدا بخوام بهم نشان بده چیکار کنم تا در مسیر خواسته هام قدم بردارم.
خب امروز توی چک کردن تلگرام به یک پیام برای یک دوره ایده تا چاپ مقاله هدایت شدم و حسم گفت که برو به آیدی ادمین اون دوره پبام بده و اطلاعات بگیر. شاید این دوره برات مناسبه و بهت برای ایده پیدا کردن کمک کنه. خلاصه رفتم پیام دادم و تو سوال و جواب ها ایشون گفت خب هنوز وقت هست برای “انجمن زمین شناسی افتصادی ایران” مقاله بفرستین و شروع کنین.
خب وارد کانال این انجمن شدن همـانـا
دیدن اینکه مهلت ارسال مقاله تا 15تیر بوده و تمدید شده تا آخر تیر همانا.
دیگه هی نشانه ها رو با کتجکاوی مقدسم دنبال کردن همانا…
راستی توی اون کانال دیدن و خوندن شعر (باران که شدی مپرس که این خانه کیست….) هم یک چشمک دیگه بود همــانــا، خلاصه با از اینور به اونور رفتن های پی در پی، تصمیم گرفتم این قــــدم رو بردارم.
من نه استاد راهنما دارم، نه دانشجو هستم، چندین ساله از درس و متون علمی هم دور بودم، نه مقاله تا حالا دادم نه مقاله خوندم و تازه زمان هم انگار برای حجم این کار و شروعش زیاد نیست اما گفتم اگر این قدم رو باید بردارم و تو داری بهم میگی خدا، چـشـم. اصلا منطقی نیست و منطق میگه سخته تو هیچی نمیدونی ولی بازم میگم چشم.(اصلامنطق این قسمت خاموش) ففط چشم قـــدم برمیدارم،همین امشب.همین الان.
باشه بابا همه چی جالب نیست(ذهن خیلی حرف میزنیا) اما من خدا رو دارم.(ذهن قشنگم برو به چبزای خوب فکر کن، به آخر قشنگش فکر کن)
ذهن که ول کن نیست هی میگه: حالا بیا چطور موضوع پیدا کنم، چطور شروع کنم و کلی چیز دیگه… برای اینکه ذهنم رو منحرف کنم و کمتر منو وارد نشدن ها و ترس و نگرانی بندازه، اومدم روی دکمه ی “نشانه ی من” زدم و از خدا هدایت خواستم.
و در ابتدا دیدم یک فایل تحقیقی اومده چه جالب، یک الگو دارم که همه جوره قبولش دارم و نتیجه هاش رو دیدم. خب اگر استاد روش تحقیقش اینه، اونم توی قرآن، اونم راجع به موضوعی که یک عمر، یک ملت یک چیز دیگه میگن. اونم زبان عربی، اونم کتابی که از طرف خداست. میاد اینجوری به درک از یک موضوع میرسه پـــس فهیمه ببین چطور میتونی این روش رو برای خودت تعمیم بدی و ازش استفاده کنی.
کی گفته من استاد راهنما ندارم، آره حالا من استاد راهنما دارم که استاد عباسمنش هستن و منبع علم و دانش منم که خداست. خدایی که همه جور کاری میتونه انجام بده، خب خودش هم موضوع رو مشخص کنه، خودش هم بگه چی بنویسم چی بخونم، چیکار کنم. من کل فرمون رو میدم دست خودت.خدایا نویسنده اصلی و همه کاره خودت. من هیچی نیستم واقعا هیچی نمیدونم خودت همه کارا رو بکن، خودت راهنمایی کن، خودت بگو،من فقط مینویسم و اون آخرا اسمم توی مقاله بنویس،تمام اعتبار و امتیاز مقاله مال خودته …
خب کلید اول اینه میگه برو اصل رو تشخیص بده. خدا جون واضح تر میشه بگی، یک معیار بدی، من اصلا نمیدونم چطور تشخیص بدم چه برسه که بخوام اصل رو تشخیص بدم. زیر دیپلم حرف بزن خدا بفهمم.
خب میرم ببینم “همه کاره من”دیگه چی میگه. واقعا الان هیچ ایده ایی ندارم نمیدونم چطور شروع کنم خودت هدایتم کن به درست ترین و آسان ترین مسیر…
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته محترم
خداروشکر که در جمع این خانواده دوست داشتنی هستم
صحبت های استاد در موردآیه
هُوَ الَّذِى أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ ءَایَاتٌ محُّْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فىِ قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَهِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ
وَ الرَّاسِخُونَ فىِ الْعِلْمِ یَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِ کلٌُّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ
که اصل و اساس قرآن است معیار خواندن آیات خداوند است برای درک بهتر و درست آیات قرآن
نشان دهنده این هم هست که باید در تمام مراحل زندگی حتی باید به این اصل هم توجه داشته باشیم
که باید به دنبال اصل باشیم
دنبال حاشیه و فرعیات نرویم
حتی خدا هم یاد داده که دنبال اصل باشیم
اما ما در بیشتر اوقات زندگی دنبال فرعیات میریم و همین امر هم باعث شده تا پیشرفت نکنیم
استاد ازت بینهایت تشکر میکنم بخاطر این آگاهی که سالها در جامعه قرآنی و مذهبی بودم اما هیچکس به این زیبایی و با بیان روان و با این دقت مفهوم و معنی این آیات رو بهمون بگه
آیاتی راه و از بی راه بهمون نشون میده
و همین اصل باعث پیشرفت تو تمام جنبهای زندگی استاد شده
چون عمل کردن به دانستهاشون
چون استاد اصل و از فرع تشخیص میدن و به اون عمل میکنند
امیدوارم ما هم بتونیم مثل استاد عمل کنیم
سپاسگزارم ازت استاد عزیزم از راه دستانتون رو میبوسم
خداوند بهتون طول عمر و سعادت بده آمین
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
161. روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
رد پای روز 25 خرداد رو مینویسم
بگی موجود باش موجود میشه
شرطش رها بودن و سپردنش به خداست که چگونگی شو خودش انجام بده
و البته باورهایی که هم جهت با خواسته ات باشه طیبه
وقتی به امروزم و اتفاقاتش فکر میکردم این موضوع برای من پر رنگتر بود :
بگی موجود باش موجود میشه
امروز خدا با کاری که برای من کرد باوری بهم داد در مورد اینکه بگم موجود باش موجود میشه
فقط کافیه که به قوانینش عمل کنم و درمورد همه خواسته هام رها باشم و به خدا بسپرم و البته که این تسلیم بودن تکامل لازم داره و با هر تلاشم برای رهاتر شدن تکاملم رو به همون اندازه طی میکنم ، خدا با این نشونه ها داره بهم یاد میده که چجوری باورم قوی بشه و رها تر باشم
صبح زود بیدار شدیم و حاضر شدیم تا بریم نمایشگاه شهر آفتاب ، وقتی رفتیم من تبلیغ پیجم و نقاشی دیواری که درست کرده بودم رو نوشتم و چاپ کردم و امروز بردم تا پخش کنم
وقتی وایسادم ایستگاه تا اتوبوس مترو بیاد ،یهویی یادم اومد و یکی از برگه هارو چسبوندم به شیشه ایستگاه اتوبوس ، البته که من هیچی نیستم که بخوام بگم من این خدا بود یادآوری کرد به من
هر موقع من میگم یاد حرف استاد میفتم که وقتی همه اینارو خدا بهت داده و حتی به یادت میاره ،از یادت میبره ،تو رو میبره جایی که باید باشی یا جایی که نباید باشی نمیری
و خیلی هدایت های دیگه که وقتی بهشون فکر میکنم میبینم واقعا هیچی نیستم و ناخودآگاه یه وقتایی اشک سرازیر میشه و هم گریه میکنم و هم همزمان یه شادی عمیق از ته دل دارم
که شادی من از اینه که رب من ، معبود من هر لحظه هدایتم میکنه
تو همون لحظات داشتم با خدا حرف میزدم ،میگفتم چیکار کنم تو بگو و بعد که خواهرم و خواهر زاده ام اومدن رفتیم مترو
مادرم زودتر از ما رفته بود و وقتی رسیدیم باهم رفتیم نمایشگاه شهر آفتاب
من هم چاپ تبلیغاتی که نوشته بودم رو باخودم بردم، و هم عکس نقاشی های اکریلیکم و بوم فنجون رنگ روغنم رو بردم
وقتی رسیدیم، هنوز نمایشگاه رو باز نکرده بودن حدود ساعت 9:45 بود ، من به جمعیت نگاه میکردم و برگه های تبلیغمو درآوردم و هی خواستم ببرم بدم به همه
اکثرا آقایون بیشتر بودن، از شهرای مختلف یا از فروشگاها اومده بودن ، هی خواستم برم پخش کنم ،ذهنم مانعم میشد
بعدا که دقیق به کل روزم فکر کردم دیدم
خیلی خیلی پنهان بود این نجواهایی که ذهنم داشت و مانع از پخش کردن تبلیغی که خودم نوشته بودم میشد
هی میگفت پخش کنی مثل بقیه کسایی که تبلیغات پخش میکنن بی اهمیت میشن نسبت بهت و کارت یا اینکه پاره میکنن یا نگاه نمیکنن و ….
ولی انقدر پنهان بود که متوجهش نمیشدم
و تمامشو نتونستم پخش کنم
وقتی وارد شدیم و رفتیم غرفه هارو دیدیم حدود 80 تایی برگه داشتم و فکر کنم 20 تاشو پخش کردم
وقتی پخش کردم دیدم یه نفر پیجم رو فالو کرده خیلی خوشحال شدم و از خدا سپاسگزاری کردم
از اینکه حداقل یک نفر پیجم رو دیده و کارام رو دیده ، برای پیجی که هیچ فالوری نداشت و امروز خدا خودش همه چیز شد برای من فالور شد برای من و این یه نشونه بود که مسیرم درسته و ادامه بدم
وقتی میخواستم تو مترو چند تا عکس بذارم تو پیج جدیدم هی میگفتم هشتگ بذارم که مردم ببینن از اکسپلور و بیان و سفارش بدن ولی هر بار یه حسی بهم میگفت نه این کارو نکن
حتی قبلا بارها خواستم هشتگ بذارم مثلا آینه دستی یا طراحی چهره ولی یه حسی بهم میگفت نه این کارو نکن
و شروع میکردم میگفتم خدایا چجوری برای استاد عباس منش شده برای منم میشه ،چون من پیج اینستاگرام استاد عباس منش رو دیده بودم بدون هیچ هشتگی پستاشونو میدیدن
گفتم وقتی قدرت تو برای استاد عباس منش جواب داده و ایمانش رو بهت نشون داده ،صد در صد برای منم میشه
و طبق گفته خود استاد که میگفتن در مورد تبلیغ به خدا گفتن خودش کارارو انجام بده
یه حسی بهم میگفت تو هم اینکارو انجام بده
وقتی برای استاد عباس منش شده برای تو هم میشه
و درسته باورای محدودی دارم ، ولی از خدا کمک خواستم ومیدونم که خدا هر لحظه کمکم میکنه تا باورم رو نسبت به این موضوع قوی بکنه و ایمانم رو به خودش قوی و قوی تر کنه
فقط کافیه طبق قوانین پیش برم
مهم ترینش قدم برداشتن و نگران نبودن از نتیجه هست
من تلاشمو میکنم خدا که داره میبینه ، در کنارشم سعی کنم باورهایی رو که شناسایی میکنم که محدودن تبدیل به باور های قدرتمند کننده بکنم
فقط کافیه صبور باشم طبق گفته خودش که میگفت تو سوره لقمان که چند روز پیش بهم گفت صبور باشم و فکر کنم
و آیه آخر که میگفت هیچ کس نمیداند فردا چه چیزی بدست می آورد
و این نشونه باعث شد که آروم بشم
من امروز خیلی چیزا از غرفه ها گرفتم به عنوان هدیه ، که خودشونبه همه میدادن
ولی یه غرفه ای یهویی هدیه ای بهم داد که خیلی خیلی خوشحال شدم
من داشتم رد میشدم و چند روزی بود کاور برگه آ 4 میخواستم بخرم و وقتی فهمیدم نمایشگاه هست ، گفتم میرم ،اگر اونجا بود میخرم
وقتی رد میشدم دیدم یه عالمه کاور نایلونی آ4 پرسیدم قیمتشو و بهم گفتن کارتنی باید خرید کنید تکی نداریم
بعد گفتم تکی نمیدین گفت بذار بپرسم ببینم مدیرمون چی میگه
همین که رفت و اومد یه بسته 100 تایی برام کاور آورد وقتی گفتم هزینه اش چقدر میشه گفت نمیخواد مدیرمون گفت بهش هدیه بدید
وای یعنی من انقدر خوشحال بودم خیلی حس خوبی داشتم حتی بغل کردم کاورارو و گفتم ربّ من سپاسگزارم و ربّ من رو بلند گفتم و اصلا توجهی نمیکردم که اطرافم پر از آدمه
در صورتی که قبلا من تو اینجور جاهای شلوغ هم نمیرفتم چه برسه بخوام کمی بلند تر بگم ربّ من سپاسگزارم
وقتی داشتم به درخواستم فکر میکردم گفتم ببین طیبه چند روزی بود تو میخواستی کاور بگیری ، و امروز که دیدی، حتی خواستی بخری
درسته یه لحظه باز ذهنم گفت نخر پولتو برای کلاس رنگ روغنت بردار ولی گفتم نه لازمش دارم و پول کلاسم جور میشه
و خدا بهم هدیه دادش
این یعنی چی؟؟؟
یکم بیشتر فکر کردم گفتم من رها بودم درمورد خواسته ام
و میگفتم از هرکجا بشه یا از نمایشگاه یا از بازار پانزده خرداد میرم میخرم و میگفتم از هرکدوم که شد
و مهم تر از همه نتیجه رو سپرده بودم به خدا
و بعد به طور بسیار راحت و ساده و طبیعی بهم هدیه داده شد
بدون اینکه زحمتی بکشم بدون اینکه پولی پرداخت کنم
همه اینا دارن برای من باور میسازن تمام اتفاقاتی که در طول روز برام رخ میده و تحلیلشون میکنم
بعد رفتم تا قیمت قلمو بپرسم که گفتن عمده هست و بعد اسممو نوشتن و یهویی یه ساک پارچه ای دادن ووقتی بازش کردم دیدم لیوان زیبایی توش هست به عنوان هدیه
و خیلی هدیه های زیبای دیگه که امروز از غرفه ها گرفتم
وقتی رفتم غرفه پنتر ، انقدر همه چیز عالی بود ، پذیرایی ،یه میز بزرگ برای نقاشی کشیدن و کلی رنگ و قلمو و کلی شنای بازی رنگی و من هم رفتم کنار بچه ها و برگه برداشتم شکل هواپیما و وایسادم رنگ کردم خیلی حس خوبی داشت خیلی فوق العاده بود
وقتی داشتم رنگ میکردم بی نهایت حس خوبی داشتم
و وقتی میرفتیم نگاه میکردیم غرفه هارو دوباره ذهنم مانع میشد که همه تبلیغاتم رو پخش نکنم
تا میخواستم به یه نفر بدم ،میگفت آخه این میخواد اگر بدی نگاه نکنه چی ؟؟؟یا میگفت نده این نمیخونه و کلی حرف دیگه
و بعد که با خواهرم خواستیم برگردیم خونه و مادرم گفت من یکم دیگه میخوام نگاه کنم برگه تبلیغات پیجم و نقاشی دیواری رو دادم به مادرم گفتم پس تو پخش کن گفت باشه و برگشتیم خونه
من وقتی رسیدم دلم نمیخواست برم خونه یه حسی داشتم که باید پیاده برم و با خدا حرف بزنم و گفتم برم باگت بخرم ،تا شب بخوریم ،رفتم و تو محله مون قدم زدم ، پرسیدم خدا از کجا برم ؟؟
اصلا یادم نبود که ببرم تبلیغمو بچسبونم به ایستگاه و جلو در ساختمونا یهویی خدا یادآوری کرد و رفتم و یدونه چسبوندم و باز ذهنم مانعم شد
و بعد تا تاریکی هوا بیرون بودم و یکم مونده بود برسم خونه مادرم زنگ زد گفت طیبه برو هم باگت بخر و هم سرکه
اینو که گفت گفتم وای خدای من
من از وقتی از خونه اومدم بیرون نیت اینو داشتم که باگت بخرم
ولی انقدر تو راه داشتم با خدا حرف میزدم و به ابرا و آسمون خدا و عظمتش و ستایشش فکر میکردم به کل فراموش کردم که چی باید میگرفتم که خدا قبل اینکه برسم خونه به دل مادرم انداخت ،در اصل خودش بود که یادآوری کرد طیبه باگت باید بخری
و وقتی رفتم و گرفتم مادرم رسید و باهم برگشتیم خونه که یهویی طوفان شدید شد و باد میوزید چندین بار خواست منو حرکت بده به سمت عقب و اون لحظه یه چیز به زبونم میومد اینکه قدرت خدارو ببین
اگر بخواد همه چیز رو نابود میکنه با همین باد که الان داره طوفان میشه
همه جا به یکباره گرد و غبار شد و فقط عظمتش رو یه خودم یادآوری میکردم و سپاسگزاری میکردم و میگفتم خدایا بیشتر با من حرف بزن چند روزیه که مانعم نمیشی چند روزیه که صداتو کمتر میشنوم
که یهویی شنیدم گفت
طیبه چرا دارم باهات حرف میزنم ولی تو چند روزه توجه نمیکنی به حرفام ،وقتی مانعت میشم میگم حرف نزن ،حرف میزنی و این برات خوب نیست اصلاحش کن
و همینجور داشتم باهاش حرف میزدم وقتی رسیدیم خونه و نمازمو خوندم ازش طلب کردم که کمکم کنه چشم بگم و گوش بدم به حرفاش وقتی گفت حرف نزن حرف نزنم
چون این روزا زیاد میشنیدم حرف نزن ،نباید این حرفو بگی ولی گوش نمیدادم
وقتی تو راه داشتم برمیگشتم گفتم خدا کدوم سوره رو بخونم رفتم اپلیکیشن قرآن رو باز کردم تو صفحه نشانه ها آیه توجهمو جلب کرد یهویی دیدم آیه الکرسی هست
معنی رو شروع کردم به خوندن بارها سوره بقره رو خونده بودم ولی اینبار کاملا جدید بود معانی برای من ،حتی پرسیدم من چرا این ترجمه هارو ندیده بودم
خیلی حس خوبی داره وقتی میبینم جدیدن و این نشونه ایه برای من که مدارم داره هر لحظه تغییر میکنه
و امروز خدا به من نشونه داد که اگه تلاش ذهنیم رو بیشتر کنم برای باورهای قدرتمند کننده و به خدا بسپرم خودش برای من همه چی میشه ،خودش هدایتم میکنه
بگم موجود باش موجود میشه به راحتی و سادگی و به طبیعی ترین حالت ممکن
روز شمار تحول زندگی من روز 161
بررسی حجاب در قرآن | قسمت 1
حجاب که ریشه آن(( ح ج ب))
هیچ کدومش بمعنای حجابی که ما ازش بمعنای پوشش یک زن استفاده می کنیم نیست حجابی ک ب معنای فاصله فهم و درک از آگاهی و نا آگاهی است.
خدا رو شکر می کنم که در عصر جاهلیت و دوران صدر اسلام و دیگر مذاهب بدنیا نیامدم هر چند الان هم جهالت و ناآگاهی در دنیا بیداد می کنه ولی بازم جای شکرش باقیست که دوران آگاهی و عصر اینترنت و تکنولوژی و رشد و پیشرفت هست و ما می تونیم در هر زمینه ای تحقیق و بررسی کنیم و به آگاهی های بیشتری هدایت شویم
این چه حجابیع که هزار و چهار صد سال براش جنگیدن و کُشت و کشتار براه انداختند و سنگسار ها کردند و زن رو عامل مناظره های بی سر و تههه شون کردند و تمام درد و غمشان زن شد و حجاب و توسری خوری هست
این چه حجابیع که در کشورهای دیگه اصلا راجبش صحبتی نمی کنند و اصلا بعنوان یک مسعلع ای که بخواد بهش فکر کنند و ذهن شون رو درگیر کنند نیست ولی اینقدر در صلح و آرامش شادی و خوشحالی زندگی می کنند ..
ما میبینم که کاملا بهترین نعمت ها و ثروت ها و آب و هوا و زنان و حوریان زیبا و خوشکل رو در سرزمین شون دارند و اصلا هم مذهبی نیستند و اگر هم مذهبی باشند در این زمینه ی حجاب راحت برخورد می کنند و راحت و آزاد زندگی می کنند و هیچ جنگی هم بدین معنا در فرهنگشون وجود ندارد
البته ممکنه در بعضی جهات اگر انسان احساس خطر کنه و یا احساس نا امنی کنه و یا احساس سرما کنه و در بعضی شرایط لازم باشه که پوشیدگی داشته باشه ولی بحث حجاب به اون شکل که با یک تار مو به ثلابه کشیده میشی و خداوند تورو به منجنیق می کشه و آتیش توی گلوت می کنه و آویزونت می کنه اینها همش زایده افکار انسان هایی بوده که بقول قرآن در قلب شون مریضی و بیماریست ن ..
مگر خداوند احساس بشری داره که اینقدر غضب ناک و وحشتناک باشه ؟؟؟؟ انگار بین زن و مرد باید قضاوت کنه و بین سیاه و سفید و یا نژادها آنقدر دل پُری از زنها و دیگر افراد انسانها داره که انگار اشتباه کرده زن رو یا دیگران رو خلق کرده ..
این نفرتی که خدا از زن داره که اگر دست از پا خطا کنه به آتیش جهنم باید بره رو اصلا برام قابل درک نیست ..
واقعا بنظر من.. خداوند رو گرگ درنده خویی جلوه دادند در لباس میش و انگار هر لحظه می خواد خون زنان رو بمَکه و بدوشه… بنظر من این یک روشی بود که انسان رو از خالقش جدا کنند البته نه تنها انسان ها رو بلکه بیشتر زنان و خانم ها و یا دیگر انسانها و یا حیوانات رو ..
البته اگر کمی تاریخ رو مطالعه کنیم و ریشه یابی کنیم میفهمیم که هدف از مذهب و مذاهب فقط و فقط فتنه انگیزی و جنگ و کشتار تفرقه بوده تا بتوانند حکومت کنند
حجاب بمعنای یک حائل، مانع، پرده، جدا کننده و فاصله ایجاد کننده هست بعضی هاش فیزیکی هست مثال خود پارچه و پرده
و بعضی هاش غیر فیزیکی هست که منظور مانع و فاصله فرکانسی هست
آیات محکم اصل واساس جهان است و اصل کتابند
بعضى دیگر آیات متشابهند،
کسانی که در قلبشان بیماری ومرض هست دنبال آیات متشابه هستند برای اینکه فتنه ایجاد کنند وتفسیر کنند آیات متشابه را،هرطور که دوست دارند تعبیر می کنند .. در واقع کسانی که در دلهاشون بیماری هست تنها آیات متشابه رو دنبال می کنند تا به این وسیله فتنه به پا کنند و آن آیات را به دلخواه خود تأویل و تفسیر کنند
استاد میخواد فقط در باره آیات محکم با سند و مدرک صحبت کنه
استاد عزیز واقع ممنون و سپاسگذارم که وقت ارزشمندتون رو برای تحقیق و بررسی این مطالب گذاشتید واقعا کار بزرگ و شجاعانه و جسورانه ای بود بخصوص با این تعصبات شدید مذهبی. با اینکه این مطالب رو سخت میشه توضیح داد ولی شما آنقدر قشنگ و روان توضیح دادید که جای هیچ شکی و تردیدی نیست که البته کسانی که در مدار درک این مفاهیم باشند واقعیت رو درک می کنند و به امید خدا در مدار آگاهی بیشتری هدایت خواهند شد
خواستم تشکر و قدردانی کنم از شما و خواهر عزیزتون که سبب خیر شدید
و این آیات محکم آیاتی هستند که واضح هستند، مشخصند، تکرار شدند، از زوایای مختلف موضوع بررسی شده و راهی نداره که جور دیگه ای بخواهیم ازش برداشت کنیم
تشکر خیلی خیلی ویژه از خواهر عزیز شما داریم که دلیل بوجود اومدن این فایل های مهم شما بودن ممنون و سپاس
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری می خواهم
IN GOD WE TRUST