چقدر راحت خود را از ثروت محروم می‌کنیم!

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

وقتی صحبت از خواسته ها می شود، آدمهای زیادی می گویند:

من هم می‌خواهم کسب و کارم را شروع کنم،

درآمدم را افزایش دهم، در خانه دلخواهم زندگی کنم،

شغل مورد علاقه‌ام را انجام دهم،

خودروی دلخواهم را داشته باشم، در رشته دلخواهم تحصیل کنم.

می‌خواهم سراغ رویایم بروم، اما

اما هیچ سرمایه‌ای ندارم.

اما مدرک دانشگاهی ندارم.

اما رکود است،

محل کسب و کارم مناسب نیست،

این شغل ظرفیتش بیشتر از این نیست،

در این شهر، با این اوضاع ممکلت و …

و از همه مهم‌تر، اگر به صلاحم نباشه چه؟؟ اگر خدا برایم نخواهد چه؟!

هرکدام از این اماها، یک باور محدود کننده است. هر کدام از این اماها، همان زنجیر فولادی است که به پایتان می بندید و خود را در آن محدودیت ها نگه می دارید؛

هر کدام از این اماها، دلیلِ تجربه‌ی ناخواسته هایی است که هیچ ایده ای برای چرایی شان ندارید و از ماندگاریِ بیش از حدّشان در زندگی خود گله گذار هستید؛

هر کدام از این اماها، مدرکی است از جای خالیِ ایمان و توکلی که می تواند روی جریان هدایت حساب کند و برای آن خواسته ها قدم های عملی بردارد.

و تا به این اماها خاتمه ندهید:

مشمول هیچ هدایت و رحمتی نخواهید شد

و تا به این اماها خاتمه ندهید، هیچ دری باز نخواهد شد

و تا به این اماها خاتمه ندهید و برای آن خواسته قدم های عملی را با همین شرایط و همین امکانات تان بر ندارید و برادری تان را ثابت نکنید، هیچ تغییر واضحی در نتایج تان رخ نخواهد داد.

وقتی این جملات را می‌بینم با خودم می گویم:

کافی بود ادیسون به خودش می‌گفت اگر به صلاحم نباشد لامپ را اختراع کنم چه؟!

کافی بود انوشه انصاری به خودش می‌گفت: دوست دارم به فضا بروم اما اگر در سرنوشتم نباشد، چه؟!

کافی بود زاکربرگ به خودش می‌گفت من که فقط یک دانشجو هستم، هیچ تجربه‌ی کاری ندارم و … آیا فیسبوک ایجاد می‌شد؟

کافی بود سرهنگ ساندرس به خودش بگوید من که دیگر پیر شده‌ام، ۶۰ سالم است و … آیا امپراطوری کنتاکی شکل می‌گرفت؟

وقتی با این تردیدها به ایده و آروزهایت نگاه می‌کنی، آیا اصلاً می‌توانی قدمی برداری؟!

کافی بود من هم در شروع کارم کمی از این اماها داشتم. کافی بود می‌گفتم اما من که تا حالا سمینار برگزار نکرده‌ام، هیچکس مرا نمی‌شناسد، من که تهران را نمی‌شناسم، پارتی ندارم، مدرک تحصیلی ندارم و …

و بدتر از همه  کافی بود می‌گفتم: اگر به صلاحم نباشد سمینار برگزار کنم چه؟؟!

برای من هیچ اما و اگری وجود نداشت زیرا باور داشتم که “من خالق شرایطم هستم”. فردی که اتفاقات را ایجاد می‌کند من هستم و خدایی که من شناخته‌ام خودش به من گفته:

هرچه در ذهنت بسازی، همان را شکل می‌دهم”.

من این خدا و این قوانین را باور کردم. این نگاه و این باورها کمک کرد تا همه‌ی آن محدودیت‌ها را نادیده گرفته و بتوانم آنچه را می‌خواهم، در ذهنم بسازم.

بینید این باور چه ایمان، چه اقدام و چه نتیجه‌ای را به بار آورد!

وقتی باور می‌کنی همه‌ی اتفاقات زندگی‌ات، نتیجه فرکانس‌ها و باورهای توست، وقتی تنها عامل تعیین کننده را باورهایت می دانی، دیگر امایی نمی‌ماند، دیگر شکی نیست که نکند خدا برایم بخواهد یا نخواهد، نکند به صلاحم باشد یا نباشد.

بلکه به محض اینکه می‌خواهی، باور مناسب آن خواسته را می‌سازی و بقیه اش دیگر کار جهان است که تو را در مدار خواسته ات قرار می‌دهد و با شرایط، اتفاقات، ایده‌ها، راهکارها و آدم‌هایی مواجه می‌کند که شما را به خواسته‌ات می‌رساند. تمام داستان همین است.

این تمام برنامه خداوند برای شماست. این تضمینی است که قوانین خداوند برای حمایت از شما تا رسیدن به هدفت دارد.

کاری که روانشناسی ثروت۱ برایت انجام می‌دهد، ساختن باورهایی است که هماهنگ با خواسته‌های شما باشد. باورهایی که کمک می‌کند از تمام ترس‌ها و تردیدهایت بگذری. باورهایی که از همان ابتدا شما را در مدار صحیح قرار می‌دهد، با ایده‌ها و راهکارهای مناسب مواجه می‌کند و در مسیری پیش می‌برد که خواسته‌هایت آنجاست.

زیرا اولین قدم، ساختن باور است… خیلی مهم است با چه باوری خواسته‌ات را برانداز می کنی!

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    261MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی چقدر راحت خود را از ثروت محروم می‌کنیم!
    20MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

326 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ماری جون» در این صفحه: 10
  1. -
    ماری جون گفته:
    مدت عضویت: 3283 روز

    سلام سید حسین

    خیر ببینی که اینجا گذاشتین این فایلو(نه تو تلگرام).

    بچه که بودم،همیشه همه خونواده به دختر عموم که ازم یه سال کوچکتر بود،نماز که میخوند،چادرشوبجا روسری میپیچوند دور گردنش.می گفتن این جا پای مامان بزرگش گذاشته ،حاج خانومیه واسه خودش ماشالله ،آفرین.در صورتی که من از اون نماز خونتر بودم،کسی بهم توجهی نمیکرد.الان که سر خونه زندگی خودمونیم،من جا پای مامان بزرگم گذاشتم و اون نقطه عکسه منه.الحمدالله.

    همیشه مامان و بابام از خط آبجیم تعریف میکردن میگفتن به به چه خطه خوبی،چه خطه خوشی فقط بخاطر اینکه درشت مینوشت و من ریز می نوشتم،الان خطم خیلی قشنگتر از آبجیمه،خوده آبجیم از خطم تعریف میکنه،کادو که می خوان ببرن میگن مریم تو بیا بنویس از طرف کیه.

    عموم معلم ریاضی بود و موقع امتحانا بهم ریاضی درس میداد،همیشه در حده15،16 میگرفتم،همه میگفتن اینا نمره عموه،هیچوقت بهم نگفتن آفرین تو این نمره رو گرفتی و من الان لیسانس ریاضی هستم.

    آبجیم همیشه جز شاگردای مدرسه بود،ولی من هیچوقت شاگرد نشدم،رشته دانشگاهیش نرم افزار بود،دوسال پیش یه نرم افزار خاستم برام نصب کنه،با دخترم بحثشون شد،واسم نصب نکرد،و من الان معدل الف نرم افزار دانشگاهمون هستم و 3 ترمه لیسانس میگیرم.

    و خدایا شکرت بابت همه چیزایی که دارم و این خونواده گرم و صمیمی.

    سید حسین ممنونتم،شکر خدا که هستی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    ماری جون گفته:
    مدت عضویت: 3283 روز

    دوست خوبم سلام

    بهت تبریک میگم بخاطر فکرو اندیشه و درآمدت

    استاد میگن برای پول درآوردن باید تو مدارش قرار بگیریم،برای اینکه تو مدار قرار بگیریم باید باور هامون رو عوض کنیم،برای عوض کردن باورها باید فکرمون رو عوض کنیم برای عوض کردن فکر باید یه چیز درست روبا صدای خودمون ضبط کنیم و هزاران بار بشنویم و تکرارش کنیم،حالا چطوری بفهمیم که این باوره ایجاد شده؟؟؟از رفتارهامون،رفتارهامون بهمون میگن که آیا اون فکر و باور اصلاح شده یا نه.پس کسی که مستمع آزاد بوده به تدریج در مسیر تلاش و کوشش قرار میگیره،شروع میکنه به درس خوندن و عمل کردن و کار کردن و فعالیت و کسب مهارت و تکنیک.شما بخواهی میشود.پس هر چیزی رو اول باید خوده آدم بخواد.

    اگه اشتباه میکنم بقیه دوستان بفرمایین تا من هم خودمو اصلاح کنم.

    با آرزوی ثروتمندی در مکان و زمان برای همگروهیام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    ماری جون گفته:
    مدت عضویت: 3283 روز

    سلام عزیزم

    باهاتون موافقم

    دفعات بعدی که خاستم گوش بدم اونجاهاشو که میرسیدم هندزفریمو میکشیدم که نشنوم.میترسم روم تاثیر بزاره.

    رابطه ام با دخترم خیلی خوب شده.ممنون از راهنماییاتون در بخش عقل کل.

    همیشه موفق باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    ماری جون گفته:
    مدت عضویت: 3283 روز

    سلام شیما جان

    آفرین به تو با اینهمه انگیزه و اراده

    تو بهترینی و خیلی عالی اینکارو انجام میدی.

    مشتاقم هرچه زودتر موفقیتهاتو به گوشمون برسونی،تا من هم انگیزم بیشتر و بیشتر شه.

    با آرزوی موفقیت و پیروزی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    ماری جون گفته:
    مدت عضویت: 3283 روز

    سلام دوست خوبم

    ممنونم منو بردی به پشت بوم خونمون که شبه تابستونا95 میرفتم اون بالا مینشستم و زل میزدم با آسمون و دوره عزت نفس3 رو گوش میکردم که استاد با صدای خودشون همین شعر رو ضبط کردن و من از شدت شوق و لذت اشک میریختمو شکر گزاری میکردم.

    ازت ممنونم،چه حسه خوبی بهم دادی.ایشالا همیشه حستون عالی و بهترین باشه

    خدایا سپاسگزارتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    ماری جون گفته:
    مدت عضویت: 3283 روز

    سلام

    خدارو شکر،ایشالا ثانیه ای افزایش پیدا کنه.

    انگار تو جیبه من رفته از بس ذوق زده شدم.

    اینکه استاد میگن دنباله این باشین که ببینید واقعیت داره تا باور کنید ،اینه هاااااا.

    خدایا سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: