چگونه «مسیر رسیدن به اهداف» را فراموش نکنیم - صفحه 25
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/08/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-08-16 06:55:292022-08-31 09:32:18چگونه «مسیر رسیدن به اهداف» را فراموش نکنیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
درود براستاد عزیز ،خانم شایسته ودوستان هم فرکانسم…
من این فایل استاد رو با تمام وجودم لمس کردم…
چندسال پیش یک دوره آموزشی یک ونیم ساله داشتم اونم چه زمانی؟ درست تو اوج ورشکستگی(تجربه های عالی)مالی وبدهی و شرایط روحی وروانی وخیم که یادمه یک شب برای یک ثانیه فکرخودکشی به سرم زدو دیگه این فکر تکرار نشد…
من باتمام وجودم آموزش ها رو دنبال میکردم وانجامش میدادم هرجا مشکلی داشتم رنگ میزدم یا پیام میدادم استادم مینوشت ( غر نزن کارتو بکن) ومن گوش شنوابودم و توهمون شرایط ادانه میدادم وحرف استاد وکمکش همین بود که اگه بخای موفق بشی دهنتو ببند کارتو انجام بده و غرنزن…
کاش اون روزا کسی مثل استاد عباس منش بود که بهم گفته بود مسیری که داری میری رو یادداشت برداری کن ردپا بذار تا بعد بدونی چجوری مسیرو طی کردی….
فکرکنم چون خیلی ازهمه لحاظ ضعیف شده بودم گوش میدادم و انجام میدادم
چون من واقعا شرایط بد مالی رو به هیچ وجه نمیپذیرم و بی پولی حکم مرگ و زندگی برام داره…
وخداروشکر اینقد خداوند منو هدایت کرد ومن سمت خودم رو خوب کارکردم که کلا داستان زندگی و کسب وکار واوضاع مالیم عوض شد وهرروز روبه بهبود رفت…
ولی بقول استاد چقد زود منو اینهمه خوشبختی محاله..چقد زود بی جنبه شدم و غرور پیداکردم …چقد زود دست کشیدم از ادامه راه به اون سبکی که جدید یادگرفته بودم ودرحال رشد فوق العاده بودم و یواش یواش آموزش کنار رفت و غرورم بهم میگفت تومیتونی و باز غرورم منو برگردوند به خونه اول…
راه ها یادم رفت که چجوری طی شده بود هرچی سعی کردم نتونستم پیداشون کنم مسیرگم شده بود و دلم خوش بود که من یک زمانی این راهو رفتم پس چی شد؟ چیکار میکردم که اینقد اوضام خوب بود؟ ولی رد پایی نبود و به کل گیج شدم…
درگیر آموزش های پراکنده و بی هدف …کتابهای متفاوت که راهی پیداکنم و حال خودمو خوب کنم و برگردم به روال پیشرفتم ولی نشد…
خدا کمک کرد نذاشت اوضام به سابق برگرده ولی حالم خوب نبود تا اول سال 403 که دوره احساس لیاقت رو خریدم و قبل از خرید تصمیم داشتم یک دوره پولی ازاستادبخرم که یک نیرویی فقط بهم میگفت دوره احساس لیاقت وبلاخره روز اول عید خریدم والان 3ماهه کارمیکنم روش…
خداروشکر همه چی خوبه ولی اینبار دارم ردپا میذارم براخودم…
هرلحظه دارم به کمک خداوند و استاد وخانم شایسته وشما دوستان هم فرکانسم که کامنت میذارید خودمو میکشم توسایت و اینجا زندگی میکنم…
هرلحظه ای که فکرم درگیر میشه بخودم میگم داری بیراهه میری دقیق ببین این فکر آیندتو میسازه اگه خوبه ادامش بده اگه خوب نیس کنترلش کن ببرش رو زیبایی ها و چیزایی که دوست داری…
من مطمئنم چون حضور خداوند اینجا واقعا پررنگ هست منو همه دوستان نتایج عالی میگیریم…
از خداوند بخاطر هدایت و نشونه هاش که هرلحظه توی زندگیم میبینم سپاسگزارم…ازاستاد عزیز وخانم شایسته که باعشق دارن این آگاهی هارو دراختیار ما میذارن سپاسگزارم…ازدوستان هم فرکانسم بی نهایت سپاسگزارم که همگی باعث رشد من میشن…
قبل ازتموم کردن کامنتم بگم که استاد میگن کامنتا رو بخونید وچون من بخاطر گوش ندادن ضربات زیادی دیدم به محض ورود به سایت بعد دیدن یک فایل شروع کردم به خوندن کامنتا…
اول نمیفهمیدم یعنی چی؟ من چه نیازی به کامنتا دارم ولی خیلی زود متوجه شدم این بخش بزرگی از هدایت خداوند هست…امروز که کامنتارو میخوندم متوجه شدم که دوستان تجربیات زیادی از عمل کردن و تجربیات بی نظیری از عمل نکردن به آموزشها دارن که اینجا بیانش میکنن و این مسیر منو هموارتر میکنه برااینکه من نخوام اون راهو اشتباهی که رفتن تکرار کنم یا اون درکی که من الان نمیتونم داشته باشم دوستان اون موضوعات رو بهتر ازمن درک کردن و من آگاه میشم نسبت به درک خیلی بهتری از آموزشها و عملکرد به اونها که دوستان کامنت میکنن…
عاشقتونم
به نام خداوند هدایتگر مهربان
خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است
سلام و درود و سپاس بر استاد عباسمنش عزیز و سرکار خانم شایسته گرامی
خداوند را بابت فرصت زندگی کردن و داشتن روزی جدید و بودن در این سایت الهی شاکر و سپاسگزارم
روز 140
وقتی که من در زندگی به لطف خداوند نعمتهایی را دریافت میکنم که تا قبل از آن جز آرزوهای من بوده است اگر که فراموش کنم که این نعمتها همان رویاها و خواستههای من در زمان قبل بوده است و خداوند از سرلطف و بخشندگیاش اینها را به من عطا فرموده است، آنگاه ناسپاس میشوم و بخاطر داشتن آنها خداوند را سپاسگزاری نمیکنم و جز دسته اکثرهم لا یشکرون قرار گرفته و نعمتهایم را از دست میدهم
امروز صبح برروی مبلمانی که سال قبل خریده بودم نشسته و مشغول نوشتن سپاسگزاریهای صبحم بودم
یاد صحبت استاد در یکی از فایلها افتادم که میگفت من با عزیزدلم در خانهای کوچک زندگی میکردیم و چقدر سپاسگزار خداوند بودیم و مثلا یک ماهیتابه چدنی خریده بودیم و هر روز از دیدن آن و غذا درست کردن در آن ذوق میکردیم و لذت میبردیم و سپاسگزار خداوند بودیم
با خودم فکر کردم این مبلمانی که من چندماهه خریدم و زینتبخش منزل من شده است و چقدر برروی آن احساس راحتی میکنم و چقدر زیباست، چرا برای من عادی شده و هرروز بخاطر آن سپاسگزاری نکرده و از دیدنش و راحت بودن روی آن ذوق و شوق نمیکنم
همین مبلمان زیبا جز خواستههای من بود و خداوند از سرلطف و عنایت خویش آن را به من عطا فرمود، پس چرا برای من عادی شد و هیچ احساس شادی نسبت به آن ندارم
بقیه نعمتها زندگیام نیز به همین شکل است، اینجاست که تفاوت نتایج من و استاد کاملاً واضح میشود که من هم که ادعای شاگردی استاد را میکنم و سعی دارم طبق آموختههای که ایشان در اختیار من میگذارد عمل کنم پس چرا همان نتایجی که ایشان گرفته در زندگی من مشاهده نمیشود،
موضوع اینجاست که من فراموش کردم مسیری را که به این نعمتها رسیدم
من فراموش کردم که باید هرلحظه بخاطر لطفی که خداوند در زندگی به من داشته سپاسگزار باشم
من فراموش کردم موقعی نعمتهای بیشتری به من داده میشود که بخاطر داشتههایم سپاسگزار باشم
من فراموش کردم که نعمتهایی که همینک در زندگی من هست روزی جزئی از خواستهها و رویاهای من بوده است
فراموش کردم که من بایستی تمرکز کنم روی داشتهها نه توجه کنم روی کمبودها
فراموش کردم که احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب
فراموش کردم که من بایستی مسیری را که به لطف خداوند متعال هدایت شدم به آن، متعهدانه و با جدیت ادامه بدهم و از مسیرم خارج نشوم
و من باید این مسیر را فراموش نکنم و به یاد داشته باشم که هر روز بایستی بخاطر کوچکترین لطف خداوند سپاسگزار باشم و لذت ببرم از داشته هایم و همین مسیر را همواره ادامه بدهم اگر که دوست دارم نعمت های بیشتری را در زندگی ام دریافت کنم
تمامی اعتبار این کامنت صرفا متعلق بخداوند است
به نام خداوند مهربان و بخشنده
روز 140
سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم
خدایا شکرت بابت یک روز و یک فرصت دیگر برای زندگی کردن خدایا شکرت
من به خییلی از اهداف های که انتخاب مردم رسیدم و دلیل اصلی رسیدن به این اهداف توجه به نکات مثبت و سپاسگزار بودن بوده هر چقدر سپاسگزار تر بودم به همان میزان نعمت دریافت کردم و بر عکس هم بوده که مسیر را فراموش کردم و یادمه رفته چطور به این جایگاه رسیدم تمام چیز های که با سپاس گزاری و توجه به نکات قوت به دست آورده بودم را از دست دادم
من مثل استاد می خواهم زندگی ام به سمت پیشرفت باشد به سمت بالا باشد نمی خواهم زندگی ام مثل اکثریت جامعه باشد
خدایا شکرت که همیشه در زمان مناسب هدایتم میکنی خدایا شکرت
به نام رب العالمین
روز 140 ام روزشمار من
سلام بر استاد عزیز
همه ما تجربه های زیادی داریم که به هدف های مختلفی رسیدیم اما متاسفانه مسیر را فراموش کرده ایم . حتی اینقدر درگیر روزمرگی ها شده ایم که یادمون رفته تمام این چیزهایی که امروز داریم خواسته ها و آرزوهای قبل ما بوده.
اگر دقت کنیم همگی از زمانی که خودمون را شناختیم برای هدفی تلاش کرده ایم . درس خوندن دیپلم گرفتن دانشگاه رفتن کار کردن و شغل داشتن عاشق شدن و تشکیل خانواده و هزاران هزار خواسته ای که هر روز با تضادها برامون پیش اومده و اون خواسته شکل گرفته.
حالا چجوری ما به خواستمون رسیدیم ؟ احساس خوبی که داشتیم و مهمترین چیز بغیر از احساس خوب اون اشتیاق ما بوده.
اگر اشتیاق از بین بره انگیزه ما هم از بین میره.
من بارها و بارها یادگیری زبان را شروع کرده ام اما وسط کار رها شده . چرا چون انگیزه و اشتیاق نبوده .
باید انگیزه و اشتیاق را پیدا کنم .
یک سری باورهای مخرب هم در این بین وجود داره که باعث از بین رفتن اشتیاق میشه.
تقریبا همه ما اول بهار و اول پاییز کلی هدف مینویسیم . مثلا به فلان وزن برسم . یا مثل من زبان انگلیسی را دوباره شروع کنم و یا هزاران هدف دیگه.
اما بعد از شروع چند وقت اشتیاقمون خیلی خوبه . اما یکدفعه احساس تردید و ترس میاد .
مثلا اوندفعه هم شروع کردی چی شد؟ دوباره رها شد.
مثلا چند کیلو کم کردی چی شد؟ دوباره برگشتی به همون وزن .
و هزاران مورد شبیه این برای من پیش اومده.
ما باید دنبال هدف هایی که بهشون رسیدیم بگردیم و مسیر را شناسایی کنیم .
همون اهرم رنج و لذت را برای هدفمون بزاریم .
اشتیاق رسیدن به هدف را همیشه داشته باشیم.
و همواره احساسمون را خوب نگه داریم.
مسیر رسیدن به هدف های کوچکمون را یادمون بیاریم.
مثلا به خودمون بگیم وقتی میخواستیم رانندگی یادبگیریم چقدر سخت بود. ولی تلاش کردیم تمرین کردیم امتحان دادیم قبول شدیم و دوباره تمرین کردیم و الان اون هدف یه چیز عادی زندگی ما شده.
برای نگه داشتن انگیره و اشتیاق باید به خودمون جایزه بدهیم . به خودمون یادآوری کنیم مثلا ببین یک ماه پیش سایزت چقدر بود.
ببین الان فلان لباس اندازت شده.
ببین چقدر تنفس راحت تر شده .
ببین چقدر قشنگ تر شدی.
انگیزه ها باعث میشه اشتیاق برای رسیدن به هدفمون زیاد بشه و احساس خوب و اشتیاق رسیدن به هدف یعنی رسیدن به هدف.
چون ما موجودات فرکانسی هستیم و ارتعاشات ماست که به ما میگه به خواسته میرسیم یا نه.
در اصل مرحله دریافت خواسته و هدف است که مهمه.
و وقتی حسمون خوبه و اشتیاق داریم ارتعاش ما با خواستمون یکی میشه و به قول استاد : پا از روی ترمز برداشتیم و داریم به راحتی گاز میدیم پس ماشین به راحتی حرکت میکنه و به هدفمون میرسیم.
و احساس ترس و تردید مانع بزرگ نرسیدن به خواسته و هدف ما است .
چرا؟
چون احساس ترس باعث میشه ارتعاش ما پایین بیاد و احساسمون بد بشه.
و احساس بد هم مساوی است با اتفاق بد
درک امروز من از این فایل این بود .
و سپاسگزارم برای این مسیر سبز
دوستتون دارم
سپاسگزارم
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
140. روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
من رد پای روز 30 ام اردیبهشت رو مینویسم
تا نبخشی بخشیده نمیشی
امروز برای من خدا این درس رو داد و ازم خواست تا عمل کنم
صبح بیدار شدم و رفتم دفتر خدمات قضایی تا نشر آگهی بدم و گفتن برو بهت زنگ میزنیم
خانمی که کار من رو انجام داده بود گفت که به اون آقا زنگ نزدی که برای نقاشیات میخواست باهات حرف بزنه ؟ گفتم نه گفتم این کارم حل بشه بعد زنگ بزنم
گفت بهش زنگ بزن گفته بود حتما زنگ بزنی و گفتم باشه چشم و برگشتم خونه
تو راه پرسیدم خدا اجازه دارم زنگ بزنم و حسی که کردم گفته شد آره الان اجازه زنگ زدن رو داری
بعد من رفتم خونه و ساعت 10:30 بود که رفتم جلو در مدرسه دخترونه گفته بودن تعطیل میشن
بعد من رفتم به خواهر و خانمی که دست فروش بود زنگ زدم و گفتن میان و بعد وایسادیم و ساعت 12 شد دیدم نیومدن برگشتیم خونه و 1:30 تعطیل میشدن
بعد من دوباره رفتم دفتر خدمات قضایی
اونجا که منتظر بودم نوبتم بشه
دیدم چند نفر رفتن و کارشونو بدون نوبت انجام دادن رفتن
گفتم یعنی چی و یاد حرف استاد عباس منش افتادم که میگفتن
اگر دیدی کسی جلو میزنه از صف یا نوبت تو باید اصولت باشه که جلو نزنی
اصولت باید اونی باشه که وقتی چیزی ناراحتت میکنه اون دقیقا اصول تو هست
و من اینو برای خودم تکرار کردم و وقتی گفت شماره منو رفتم وایسادم تا نفرات قبلی برن
یه نفر قبل من بود رفت کاراشو انجام داد و رفت و اومد کنارم و گفت کار دارم و وقت کارمند رو گرفت و بعدش من تو خودم درونم حس خشم داشتم و سعی میکردم که بگم به خودم که طیبه آروم باش
بعد که قبل من یه آقا بود که کارش تموم نشده بود ، بعدش که رفت بشینه تا کاراش رو تکمیل کنه ،من نشستم
و باز دو نفر میخواستن بدون نوبت که شماره هاشون بعد من بود بشینن
من گفتم نوبت منه و نشستم بعد دوباره همون آقا رو صدا کرد تا بیاد باقی کاراشو بکنه تا بعد به کار من برسه
یهویی یه خانم که بعد من بود اومد و برگه شو داد بعدش بهش گفتم ببینین الان خودتون اعتراض میکردین که بعد شما یه نفر اومد رفت الان شما میبینین من اینجا وایسادم و کار من و این آقا رو دارن انجام میدن ولی کار خودتونو دادین تا انجام بشه
کارتون درست نبود
و بعد با توجه کردن هی حس میکردم داره از درون حسم بد میشه
بعد با یه معذرت خواهی ساده گفت حلال کن هیچی نگفتم ،قبلش گفتم شما باید صبر میکردین اول کار من انجام میشد بعد
تو همون لحظات داشتم فکر میکردم که چند وقته که سعی میکنم اصولم باشه که تو نوبت نزنم و تا جایی که یادمه سعی کردم عمل کنم
و بعد یه صدایی بهم گفت کارمند باجه دیگه بهت گفت بیا کارتو انجام بدم ولی تو همون کارمندی رو وایسادی که میخواستی فقط اون کارتو انجام بده
بقیه هم میتونستن کارتو انجام بدن
خودت نرفتی وگرنه کارت یک ساعت زودتر حل میشد و برمیگشتی خونه
همه اینا گفتگوهایی بود که اون چند لحظه شنیدم و حس کردم که گفته شد خودت خواستی
الان که دارم مینویسم گفته شد شرک ورزیدی
فکر کردی فقط همون کارمنده که کارتو میتونست انجام بده و جوری شد که اومدن زدن تو نوبتت و جلو تر از تو حل کردن کارشونو و رفتن
وقتی به رفتارام فکر میکنم و دلیلشو پیدا میکنم یه وقتایی میگم خدایا با اینکه بارها شده شرک ورزیدم ولی تو همیشه خواستی کمکم کنی و بهم بگی چیکار کنم
بعد من برگشتم خونه و دیدم مادرم اینا 110 هزار تمن از کارام فروش داشتن و آینه و جاکلیدی فروختم
بعد شروع کردم به کشیده چهره دختری که مادرش جلو مدرسه غیر انتفاعی بهم سفارش داده بود
قبلنا من با رنگ اکریلیک نمیتونستم چهره واقعی رو خوب در بیارم ولی دیروز فهمیدم که پیشرفت کردم
از وقتی کلاس رنگ روغن رفتم متوجه شدم که چجوری باید نقاشی کشید خیلی پیشرفت داشتم تو کارم
بعد از ظهر مادرم که اومد خونه دیدم تلویزیونو روشن گفت کفت ای وای چرا
داشت با خواهرم صحبت میکرد گفت طیبه ،رئیس جمهور براش یه اتفاقی افتاده
من همین که شنیدم گفتم خدایا هرآنچه خیر هست برای رئیس جمهور باشه و خودت بهتر میدونی چی براش خوبه و گفتم ولی خدا من دعامو میکنم
و براش آرزوی سلامتی خواستم از خدا
و بعد گفتم ببین طیبه همه چیز تو یه لحظه رخ میده ببین دنیا زود گذره ،یه روزم نوبت تو میشه
حالا تصمیم با خودته که خوب باشی که مثل گفته استاد عباس منش وقتی فرشته مرگ اومد خیلی راحت بگی بریم من آماده ام
و همه اینا برای تو این رو میخواد بگه که بیشتر تلاش کن مطمئننا خدا کمکت میکنه و اگر سعی کنی خدا گونه رفتار کنی خدا پاداششو بهت میده
و از خدا درخواست کردم که کمکم کنه تا رفتارم و عملم و نیستم همه در راه خدا و خوبی باشه
و بعد دوباره اومدم تا نقاشی بکشم و بعد خوابیدم تا صبح دوباره نقاشیامو رنگ کنم و اگر خدا بخواد برم مدرسه
سلام استاد جونم و مریم عزیزم
استاد جان کاملا تمام چیزهایی که توی این فایل گفتید در مورد من درسته.
6 ماه پیش تارگتم یه گوشی خوب و یه لب تاپ بود.ازکارمندی توی یک کارفرهنگی در یک شهر دیگه شروع کردم
کار طاقت فرسایی بود.فقط 5 ساعت در 24 ساعت می خوابیدم.
تلاش و کوشش شبانه روزی کردم فقط 6 ماه
دوری از عزیزانم،سختی کار،و همفرکانس نبودن باافراد اونجا،باعث شد که ترک کنم اونجا رو و برگردم به شهرخودم.
وقتی برگشتم دیدم پخته شدم رشد کردم ولی عزت نفسم له شده.
حالا اون گوشی و لب تاپ رو دارمشون و علاوه بر اونا خط تولید یه محصول خوراکی رو باتمام تجهیزاتش دارم.اما یکبار هم باهاش تولید نکردم…
اما هر روز میگم آرامش مهمترین مولفه س.
چون با آرامش آدم خلاق میشه و پول و ثروت خلق می کنه.
خودمو غرق درسایت کردم تا عزت نفس تخریب شدمو برگردونم .
الان شدم همون یویو که می گید.
خیلی سخته از مدیریت یه مجموعه بشی بیکار و بی اعتماد بنفس و بی عزت نفس…پناه میبرم به خدا.
الان که فکرشو میکنم می بینم توی این شش ماه هم دستاوردهای زیادی کسب کردم
وقتی به این مسیر شش ماهه نگاه میکنم می بینم سحرخیز و منظم بودم ،شکرگزار بودم ،صبور و متواضع بودم،فعال و کوشا بودم ….
از این رو الان سپاسگزارتر شدم.
و دنبال هدایت الهی هستم…
جریان تکامل همه جای زندگیم بوده و هنوزهم جاریه.
اگر تکامل نباشه هیچ تغییری صورت نمی گیره.
عاشقتونم.
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسسسسسگزارم
سلام عزیزان جان
روز140
سفر نامه ای هدایتی از طرف خداوند در تمام ابعاد زندگی ورشد و پیشرفت در تمام جنبه های زندگی
خدایا شکرت به خاطر تعهدم به این مسیر و سفر زیبا که امروز به استمرار 140روز رشد و پیشرفت داشته ام
خدایا شکرت استاد از وقتی تقریبا 1/5سال پیش که دوره قانون سلامتی را شروع کرده ام با عشق دارم تجربه شیرین سلامتی را بلطف الله میچشم و همیشه سپاسسسسسگزارم از خداوند و شما بخاطر هدایتم به این روش از زندگی
دیروز که باشگاه بودیم چندتا از دوستانم خیلی از اندام من خوششون اومد و وقتی شکم پهلوهای خودشون را نگاه میکردند و خیلی اذیت میشن که چندتا حرکت ورزشی را انجام دهند و به من میگفتن تو چکار کردی که اینقدر اندام خوبی داری . ومن فقط شکر گذاری میکردم که از اون همه دست و پا زدن رها شدم و به بهترین و آسانترین شکل من به اندامی عالی رسیده ام و از این بابت بینهایت شاد و خوشحال هستم و سپاسگزار خداوندعالم هستم
و استاد واقعا خیلی مهمه که برای هر هدفی که انتخاب میکنیم از همون اول بنویسیم و هر وقت یه ذره بهتر شدیم به یه سری از خواسته ها رسیدیم برگردیم به عقب و بیاد بیاوریم که از کجا شروع کردیم و الان که اینجا هستیم شکر گذار باشیم چون این موقعیت الان خواسته قبل ما بوده
استاد من خودم وقتی که تصمیم قطعی گرفتم برم دنبال هنر های مینا کاری و شاخه های مختلف این هنر خیلی مسمم شده ام که هر روز یه ذره بهتر عمل کنم و همیشه سعی میکنم که روزی که آرزو داشتم در کارگاه کار کنم و بهم ظرف خام بدهد که به بیاورم در خانه و آماده کنم براش و وقتی که این اتفاق برام رخ داد که مربی بهم پیشنهاد داد که باهاش همکاری کنم و حتی بدون هیچ پرداخت هزینه ای با اینکه من خیلی حرفه ای نبودم و کارم نقص داشت خب مسلما تازه وارد بودم و انتظار خیلی در اوایل نه خودم از خودم داشتم چون تازه وارد بودم وشکر خدا نه مربی . فقط چون من صداقت و راستی و درستی در کارم داشتم بهم اعتماد کرد و بهم ظرف خام میداد تا بیارم تو خونه براش کار کنم و الان خیلی بیشتر هم بهم فنون کار و هنر رو یاد میده و هم ظرفهای بیشتری را بهم میدهد تا برایش آماده کنم .
و من همیشه باید شکر گذار این مسیر ی که الان هستم باید باشم حتی اگر به یک مسیر دیگری بخواهم هدایت شوم در ادامه ولی هیچ وقت نباید این مسیر را فراموش کنم چون با قدم های تکاملی و تعهد من در مسیر درست الهی بن خواسته های بیشتر رسیده ام و همیشه باید بیاد بیاورم که از کجا یکجا رسیده ام .
استاد وقتی با احساس خوب اتفاقات خوب بوجود میآید احساس لیاقت بیشتر میشود چون اتفاقات خوب لیاقت داشتن اون اتفاق خوب در درون من بوجود امده پس باید ظرفم را بزرگتر کنم تا لایق دریافت نعمتهای الهی بیشتر و بیشتر باشم چون جهان خداوند سرشار از نعمت و ثروت و فراوانی و برکت است پس باید از خدا خدا را بخواهم
در هر جنبه ای از زندگی وقتی میبینم یه ذره بهتر شده ام باید همان مسیر را که طی کرده ام و به یه ذره بهبود رسیده ام اینبار با قدرت بیشتر همان مسیر درست قبلی را ادامه دهم تا نتایج بزرگترین را بگیرم
استاد مدتهاست به خاطر شغل همسرم زود از خواب بیدار میشوم هم تمرینات خودم را انجام میدهم و هم روی سایت تمرینات دوره ها و فایل های بینظیر سفر نامه را با تعهد انجام میدهم و کارهای روزمره را بخوبی و با انرژی بالا انجام میدهم و خیلی هم عالیه همه چی درسته یه سری تضاد ها هست ولی اون تضاد ها موهبتی است برای رشد و پیشرفت من به یک پله بالاتر
امروز کمی دیرتر از مثلا ساعت 6/5بیدار شدم و رفتم با شکر گذاری عادت هر روز دست و صورت شستم و وضو گرفتم برای قرآن خواندن و آب گذاشتم برای چای شد ساعت یه ربع به 7 همسرم شاکی شد که دیر بیدار شده و دوش گرفت و رفت سر کار و منم بچه ها رو فرستادم به مدرسه و بابت همه چی شکر گذاری کردم و خودم هم تمرینات رو انجام دادم و رفتم به کارگاه پیاده روی وکلی حس و حال خوب
و ظهر که همسرم اومد خونه بازم کمی دلگیر بود و من یاد گرفتم که توجه کنم روی نکات مثبت همه چی و گله و شکایت و غر و نق را تعطیل کرده ام
و حرف شما بیادم اومد که میگفتین وقتی همه چی خوبه باید تغییراتی را بوجود بیاوریم آگاهانه
و من واقعا مدتی بود که همه چی خوب بود و باید قبل از چک و لگد های جهان خودم را تغییر میداد
من با تعهد بیشتر در مسیر درست الهی ثابت قدم باشم تا هر روز روابط عالی تری را با عزیزانم داشته باشم .
خدایا شکرت برای تمام داشته های زندگیم
خدایا شکرت برای وجود عزیزانم
خدایا شکرت برای راحتی و آسانی و آگاهی های ناب الهی در سرتاسر زندگی ام
خدایا شکرت برای طی کردن تکاملم با صبر و توکل و اعتماد و باور و ایمان واقعی بخداوندکه همواره مرا در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین موقعیت قرار داده است
خدایا شکرت که همه کاره ام تویی و من آرام و آسوده خاطر هستم
خدایا شکرت که تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان
خدایا شکرت که بازهم برگشتم به دورها ی قانون آفرینش و با اینکه دوره بینظیر قدم اول دوازده قدم را هم شروع کرده ام با هم دارم تمرینات را انجام میدهم تا ذهنم را با تمرینات عالی دوره ها و توجه به زیباییها وشکرگذاری و تمرکز بر روی خودم و اهدافی که مرا با بیاد آوردن در مسیر درست الهی ثابت قدم کرده است
خدایا شکرت برای این فایل زیبا و بینظیر که بار هم بیادم آورد که تمام اتفاقات زندگی ام بر اساس باورها و فرکانس های خودم بوجودمی آید
من باید به رفتارها و افکار و باورهای خودم دقت کنم تا دلیل اتفاقات زندگی ام را در خودم پیدا کنم ن در عوامل بیرونی
خدایا شکرت کمکم کن که بتوانم راه حل ها رو از درونم بیرون بکشم خدایا تو زورت میرسه تکاملم را سریعتر کن تو بهم بگو تو علمت بر تمام عالم محیط است
خدایا شکرت که از هر خیری از تو به من برسد من سخت نیازمند وفقیرم خدایا شکرت که تنها روی نیازم بتوست هرآنچه دارم از آن توست صاحب کل کیهان تویی جان جانانم سپاسسسسسگزارم
خدایا شکرت که مرا لایق بندگی کردن دانسته ای و مرا هدایت کردی در بهترین زمان و بهترین مکان
خدایا شکرت که مرا لایق دریافت عالیترین الهامات الهی ات قرار دادی
خدایا شکرت که با احساس خوب اتفاقات خوب بوجود میآید خدایا شکرت که اتفاقات خوب حاصل لیاقت درونی است که خودمان خلقش میکنیم هر چقدر بیشتر این احساس لیاقت را درونی تر کنیم اتفاقات خوب بیشتر بوجود میآید و از تمام لحظات زندگی لذت بیشتری میبریم
خدایا شکرت که با طی کردن تکامل بیشتر لایق دریافت الهامات الهی هستم
خدایا شکرت که من تسلیمم هیچی نمیدانم
تمام امورات زندگی ام را به دستان قدرتمند تو سپرده ام وارامم
خدایا شکرت
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
به نام تنها هدایتگر جهان هستی
سلام استاد عزیزم امروز تو ستاره ی قطبیم نوشتم میخوام یه هدایت واضح از الله دریافت کنم
الله اکبر مگه از این هم واضح تر میشه؟
یهو این وقت شب بهم گفت برو تو کلیدها و این قسمت که درمورد سپاسگذاری بود بهم چشمک زد و این فایل…
استاد یک مدته قشنگ متوجه افت فرکانسم هستم و میدونم که بخاطر سپاسگذاری نکردن و ناشکریه
من دقیقا اون ادمیم که مثال زدین حالا که به خونه ی یه خوابه رسیده اونو نمیبینه و میگه من خونه ی سه خوابه میخوام و کاملا هم میدونه اگر به اون برسه هیچ تغییری تو حس خوبش بوجود نمیاد چون میدونه که احساس خوشبختی یه چیز درونیه که ربطی تاکید میکنم هییییچ ربطی به مادیات و امکانات نداره چون قبلا تجربه کرده
من فکر میکردم اگر گوشیم رو عوض کنم و گوشی اخرین مدل بخرم خیلی فرق داره ولی خدا شاهده هییییچ فرقی نکرد و گاهی یادم میره اصلا گوشیمو عوض کردم یا فکر میکردم اگر ماشین خارجی داشته باشیم چیزی فرق میکنه ولی خودش میدونه هیییچ اتفاقی نیفتاد و خب میدونم الانم اگر خونم بشه سه خوابه بازم هیچ اتفاقی نمیفته چون بیرون هیچ ربطی و راهی به دنیای درونم نداره مثل این میمونه که زنگ تلفن رو جواب بدم انتظار داشته باشم در خونه باز بشه!!!
وقتی به این فکر میکنم که چه مسیری تا الان منو به این همه خواسته ی مادی و معنوی رسونده فقط جواب یه چیز مشترکه من در همه ی موارد رها و با احساس خوب و شکرگذار بودم
قبل اشنایی با شما روابط داغونی با همسرم و با همهههه داشتم الان رابطم با همسرم عالیه درسته بی نقص نیست چون بی نقص وجود نداره و تو همه روابط بالا پایین هست رابطم به خانواده همسرم سرشار از احترامه و بهم خیلی احترام میذارن رابطم با خانواده خودم هم پدر و مادر و خواهرم خوبه و احترام امیزه رابطم با اقوام درسته رفت و امد زیادی ندارم اما همون اندازه هم خیلی دوسم دارن و احترام میذارن و محبت میکنن
از زمانی که یادمه ارزوم بود دوتا دوقلوی پسر داشته باشم که الان دارم وقتی دوستام شنیدن بچهام دوقلو و پسرن گفتن بلخره به ارزوت رسیدی در این حد دوست داشتم
از نظر معنوی من که کارم رسیده بود به انکار خدا و پر بودم از شرک و کفر الان رابطه ی خوبی با پروردگارم دارم و خداروشکر میکنم که هر روز دارم رابطمو بهتر میکنم و قران بهم ارامش میده
از نظر عزت نفس خیلی پیشرفت داشتم و بعد دوره ی لیاقت خیلی بهتر هم شدم اما لازمه تا عمر دارم روش کار کنم چون این جنبه داغون ترین جنبه ی منه
به نام الله هدایتگر
سلام براستادخوش اندامم وسلام بردوستان خوبم
ردپای من درفایل140سفرنامه
یکی ازتعهداتی که به خودم دادم وعمل کردم همین کامنت گذاشتن برای فایل های روزشمارهست که تاالان انجام دادم به لطف الله مهربان وبه خودم تعهددادم که انجام بدم والین نتیجه اون همین احساس ارامش وحال عالی که دارم که سعی کردم ازاول اشنایی بااستادعزیزم توحال بدنمونم وانصافاتواین قضیه خوب عمل کردم واکثراوقات حالم خوبه وسپاسگذارداشته هام هستم وسعی میکنم ذهنم روکنترل کنم
ولی من 3تاازقدم هاروخریداری کردم وتاقدم 2گوش دادم ولی نمیدونم چراذهنم مقاومت میکردبرای ادامه قدم هااماازهمین الان تعهدمیدم به خودم که ازامروزازقدم اول شروع کنم وتمریناتشوانجام بدم تابه نتایج عالی برسم درزندگیم
من قبل ازاشنایی بااستادماشین نداشتم وبعدازاشنایی بااستادعزیزم ماشین صفرخریدم امادیدم برام عادی شده ودیگه سپاسگذارنبودم وبایدبه خودم بگم احمدتوماشین نداشتی الان ماشین صفرداری درسته ایرانیه ولی گذشتت روهم نگاه کن که ارزوی یک ماشین دسته دوم روداشتی والان بهترمتوجه میشه مسیررسیدن به خواستم یعنی خریدماشین روکه ازکجاپولش جورشدوخریدم چون متعهدبودم برای انجام تمرینات وگوش دادن به فایل هاوبایدهمین مسیرروادامه بدم تابه تمام خواسته های خودم برسم چون تواین مسیربه خواسته هام رسیدم وبیشترخواهم رسیدبه لطف الله مهربان
فقط بایدتعهدداشت ومتفاوت عمل کردازاکثریت جامعه
واقعاارزوی من بودکه احساس ارامش داشته باشم بهدخاطرتضادهای زندگیم افسردگی شدیدداشتم
ولی الان همه میگن چقدرتوشادی وخندونی وارامش داری بعضی هاغبطه میخورن به خاطرارامشی که دارم ومیگن خوش به حالت
به قول استادوقتی حالت خوبه وقتی ارامش داری وقتی باخودت درصلحی توهمه چی توزندگیت داری خوشبختی موفقی
خدایاشکرت که امروزتونستم این فایل روببینم وبهم یاداوری بشه که ازکجابه کجارسیدم به میزانی که باورهاموتغییردادم ووقت گذاشتم براش
شادوپیروزباشید
به نام خدای مهربان که آفریننده جهانیان است
ابتدا تحسین کنم استاد قشنگمو و هزار باریکلا به اون استایل زیبایی که ساختی خدا رو هزار مرتبه شکر که دارم توی این مسیر توحیدی قدم برمیدارم.
و خدا را هزاران مرتبه شکر که استاد دارم که داره توی هر مهارتی استادی شو به ما ثابت میکنه.
چقدر این لباس قشنگی که پوشیدی با اون استایلت هماهنگی داره و واقعاً همچین بهشتی لیاقت همچین فردی هست که خدا را شکر منم بعد از قانون سلامتی البته نه برای چربی آب کردن بلکه برای تناسب اندام و هزاران سلامتی دیگه ازش استفاده کردم و خیلی خیلی ممنونم از استاد عزیزم چه الان بعد از عمل کردن به قوانین دوره قانون سلامتی نتایج فوق العاده ای گرفتم و حتی اندام ورزشکاری خیلی خوبی دارم منی که یک عمر دوست داشتم یکم بدنم عضلانی بشه و الان به راحتی بعد از چند ماه باشگاه رفتن خیلی خیلی استایلم قشنگ و راست قامت و و ورزشکاری شده.
و هر روز جلوی آینه میرم و از اندامی ه ساختم لذت میبرم و خدا را شکر میکنم بابت این سلامتی این انرژی بیشتر از قبل این اندام عضلانی زیبا و بدن چابک.
که چند هفته پیش مسافرت شمال که رفتیم وقتی هنگام کوه رفتن شد همه همون اول صداشون دراومد گفتن سخته نمیشه ولی من بچه به بغل مثل شیر از کوه بالا میرفتم.
و اونجا تازه متوجه شدم که نتایج قانون سلامتی داره خودشو نشون میده از اون همه انرژی بالا توانایی جسمی بینظیر.
واما سوال
اول بگم که از جایی که مغرور شدم و نتایج آرام آرام برگشت به قبل راجع به همین کار کردن در مورد قوانین سایت بود.
یادمه همون اوایل که با قوانین و استاد آشنا شدم در عرض شاید چند هفته که شروع کردم به ه شدت روی فایلهای رایگان کار کردن تمام ورودیهای ذهنمو به شدت و با دقت کنترل میکردم تلویزیون رادیو و هر رسانه دیگهای شبکههای اجتماعی و حتی خیلی از دوستان رو باهاشون قطع رابطه کردم و خیلی حساس بودم که چیزی که مخالف قوانین الهی باشه رو نشنوم ورودیها رو به شدت کنترل میکردم و همیشه یا هندزفری تو گوشم بود یا در حال خواندن کامنت ها بودم و خوب به همون نسبت هم رشدم خیلی سریع و خوب اتفاق افتاد و شرایط خیلی برام بهتر و بهتر شد و بعد از شروع کردن 12 قدم دیگه جرات مهاجرت پیدا کردم دست خالی و باز خدا کمک کرد و شرایط خیلی برام خوب شد ولی آروم آروم مغرور شدم و حواسم نبود که از کجا به کجا رسیدم و فکر کردم این شرایط رو خدا خودش ادامه میده بعد دیگه نتیجهگرا شدم و حواسم به کار کردن روی خودم نبود البته نه اینکه کلاً همه چی رو رها کنم ولی اون شدت و حدت اولیه رو نداشتم به همون نسبتم شرایط خیلی مثل اون اوایل برام بهبود پیدا نمیکرد.
و افتادم توی روند سختی و سیلی خوردن در حالی که به ظاهر داشتم روی خودم کار میکردم.
و خیلی برام جالب بود که امروز قبل از این فایل هدایت شدم به جلسه 27 روانشناسی ثروت 1 ه استاد میگفت که وقتی شما میاید این بحث احساس لیاقت که میگید من ارزشمندم و من لایقم و من بهترینم این جمله خطرناکیه که شما دیگه روی خودتون کار نمیکنید و نتایج برعکس میشه و عزت نفستون رو میریزه حتی از قبل پایینتر میایم و این دقیقاً شرایطیه که برای من پیش اومد و همش عامل شرک و غرور خودم بود هم نسبت به کار کردن به قوانین م نسبت به مهارت و حرفهای که توش رحرفه ای بودم ولی بهبود ندادم.
و واقعاً غرور مثل یک آتیش توی انبار پنبه همه چیزو میسوزونه و به باد میده و خیلی باید حواسم جمع باشه.
و خدا را شکر این روزا متوجه این موضوع شدم و از خدا طلب بخشش کردم و گفتم که خودت کمکم کن که مسیر رو ادامه بدم و منو ببخش که از ظالمین بودم.
و خدا هم با لبخند پرمهرش مرا بخشید بعد منو برد به یک فضای پیادهروی جنگلی زیبا پر از عطر گیاهان و درختان قشنگ و یک فضای بسیار بسیار عالی بهشتی ه من فقط رو به آسمان کردم و با خدا صحبت میکردم.
توی فضای بکر عطر علفزار و عطر گلهاهای درختان
که از طرفی برج میلاد تهران و از طرفی همه هتل اسپیناس پیدا بود.
و چقدر وقتی خدا باهام صحبت میکرد لذت میبردم که میگفت نگران نباش و من درست میکنم فقط تو دیگه مغرور نشو تو دیگه نگو منم منم بزار من خداییمو بکنم تو لذتتو ببر.
اصلاً همونجا احساس فوق العادهای پیدا کردم میخواستم پرواز کنم برم تو دل آسمون که اینقدر قشنگ به وضوح خدا با من صحبت کرد در صورتی که مدت زیادی بود من توی در و دیوار بودم اصلاً حواسم نبود دارم چه کار میکنم.
ممنون استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز همه بچههای این سایت توحیدی.