چگونه ذهنمان ما را فریب می دهد

در این فایل استاد عباس منش با ذکر مثالهای بسیار کلیدهایی اساسی توضیح می دهد درباره:

  • شیوه ذهن برای شکل دهی باورهای محدود کننده؛
  • و راهکار سازنده برای متوقف ساختن آن باورها در همان ابتدای روند؛

آگاهی های این فایل را بشنوید و در مثالها تعمق کنید. سپس برای درک و اجرای این کلید حیاتی در زندگی روزمره خود، در بخش نظرات این فایل، تجربیات خود درباره موارد زیر را بنویسید:

الف) بنویسید کجاها ذهن شما به خاطر یک اتفاق نامناسب توانست بنیان باوری شما را بر اساس آن ناخواسته شکل دهد، امیدواری و خوشبینی را از شما بگیرد و شما را به این نتیجه برساند که از این به بعد قرار است همین نتایج بد رخ بدهد. سپس به خاطر این باور، هیچ قدمی برای بهبود آن روند بر نداشتید؟

ب) بنویسید کجاها با اینکه اوضاع خوب پیش نرفت و نتیجه ناخواسته رخ داد اما شما افسار ذهن را در دست گرفتید و توانستید به ذهن خود بگویید:

درست است که این بار اوضاع خوب پیش نرفت اما 100 ها بار اوضاع خوب پیش رفت. در نتیجه این اتفاق هیچ معنایی ندارد و قرار نیست دوباره این ناخواسته رخ دهد. تنها کار من این است که: ایراد کارم را پیدا کنم، بهبودها را ایجاد کنم تا نتایج حتی بهتر از قبل ایجاد شود” و به این شکل خوشبینی و امیدواری خود را همچنان حفظ کردید؛

ج) درباره تجربیاتی بنویسید که: به خاطر باورهای محدود کننده ای که داشتید، مدتها یک روند ناخواسته را تجربه می کردید اما به محض ایجاد تغییرات اساسی در باورهای خود، در همان مسیر، نتایج متفاوت و خوشایندی گرفتید؛

به عنوان مثال:

رابطه عاطفی نامناسبی تجربه می کردی و به این نتیجه رسیده بودی که: رابطه همین است، زندگی پر از دعوا و مشکلات است، عشق و مودت در رابطه، خواب و خیال است و… اما وقتی تغییرات اساسی در شخصیت خود ایجاد کردی، همان رابطه عاطفی تبدیل به زیباترین رابطه عاطفی ممکن شد؛

یا درباره کسب و کار نیز مرتباً درگیر مسائل تکرار شونده ای بودی، سود و رونقی نداشتی و به این نتیجه رسیده بودی که در این شغل، پول نیست. اما وقتی تغییرات اساسی را در باورهایت ایجاد کردی، همان کسب و کار به ظاهر بی رونق، تبدیل به کسب و کاری پر رونق شد.

د) با توجه به آگاهی های این فایل، بنویسید در موارد مشابه آینده:

چه راهکارها یا نگرشی به شما کمک می کند که حتی با وجود یک تجربه ناخوشایند، افسار ذهن را در دست بگیرید به گونه ای که: نه تنها خوشبینی و امیدواری شما نسبت به آینده حفظ  شود، نه تنها از قدم برداشتن نترسید، بلکه آن تجربه باعث شود ایراد کار را پیدا کنید و با حل آن، بارها رشد کنید.

منتظر خواندن پاسخ ها و تجربیات تأثیرگذارتان هستیم.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری چگونه ذهنمان ما را فریب می دهد
    298MB
    41 دقیقه
  • فایل صوتی چگونه ذهنمان ما را فریب می دهد
    39MB
    41 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

835 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضا احمدی» در این صفحه: 1
  1. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1759 روز

    به نام الله که بخشاینده و با رحمت است…

    به نام او که یکی از اسماء مقدسِ او “هو الشُافی” است و گوشه ای از تجلیِ این اسمِ زیبایِ الله را میتوانیم در پدیده ای به نامِ “پرتو درمانی” که شیوه ای رائج در علم پزشکی است ، ببینیم…

    در این شیوه ، عضوی از بدن بیمار را که درگیر سرطان شده است را در معرضِ پرتوهایی نافذ از از جنسِ ایکس یا امواجی از جنس آلفا و بتا و گاما قرار میدهند تا این پرتوها ، عضوِ آغشته شده به سرطان را تحت تاثیرِ خود قرار دهند و سطحِ ارتعاشی آن عضوِ بیمار را به سمت ارتعاشِ سلامتی سوق دهند…

    حال که چنین است ، منِ بیمار در عرصه ثروت و روابط و معنویت و سلامتی ، خودم را به آغوشِ نیرویی میسپارم که خودش را به “نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ” تشبیه میکند تا مرا غرقِ در نور خویش کند و تمامِ ناخالصی هایِ وجودِ مرا که منجر به بیماری و گرفتاری در زندگیِ من شده است را از طریقِ نورِ خودش پرتو درمانی کند ، زیرا که او بهترین طبیب من است…

    (وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ)

    و هنگامی که مریض میشوم ، او مرا شفا میدهد

    [سوره الشعراء 80]

    آری ، او طبیبی توانا و حاذق است و طبیبِ کسانی میشود که هر چه دارند و میدانند را پشت در میگذارند و از هر چه غیر اوست قطعِ امید میکنند و خود را “فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَیۡکَ” میکنند و واردِ فضای “بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوࣰى” میشوند و او را با این نامِ مقدس که در دعای جوشن آمده است ، صدا میزنند…

    یا طبیب من لا طبیب له…

    ای طبیب کسی که هیچ طبیبی را ندارد…

    و وقتی که کسی در بارگاه او ، به چنین درجه ای از اضطرار و نیستی در برابر او برسد ، برایش گشایش حاصل میشود و خدا دست نوازشِ خویش را بر سر او میکشد و از طریق یکی از دستانِ بیشمارش او را شفا میدهد و خوبِ خوبِ خوب میکند و چنین فردی یک تشکر ساده از آن دستِ خدا میکند ولی در خلوت خودش این ذکر زیبای امام حسین علیه السلام را در دعای عرفه تکرار میکند تا از بیماریِ کشندهِ فراموشی در امان باشد که هیچ گاه خدا را به عنوان منبع خوبی ها و همه کاره یِ عالم ، فراموش نکند

    أنتَ الّذی شفیتَ…

    خدایا این تو بودی که مرا شفا دادی…

    حال ، همه اینها را گفتم تا به اینجا برسم که روی آوریم به نسخه درمانی الله یکتا برای بشریت که آن را از طریق‌ حضرت محمد علیه السلام ، برای ما به سوغات آورده است و…

    (وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَاۤءࣱ وَرَحۡمَهࣱ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ ٱلظَّـٰلِمِینَ إِلَّا خَسَارࣰا)

    و ما از سرچشمه هدایت قرآن ، آنچه شفا و رحمتی برای مومنان باشد را نازل میکنیم و این قرآن برای ستمگران چیزی جز زیان و خسارت به همراه ندارد

    [سوره اﻹسراء 82]

    قرآنی که شفا بخش بشریت است و در هر خانه ی ما یک نسخه از آن موجود است ولی اثری از درمان و شفا بخشی نیست و اکثر زندگی هایِ ما هشتش گرو نه است و… ، پس دلیل این گرفتاری ها چه می تواند باشد؟!

    دلیل این است که نگاهِ غالبِ جامعهِ ما به این کتابِ فرکانسی ، نگاهی احکام گونه است و مراجعه میکنیم به قرآن برای پیدا کردن جواب این سوالات که آب وضو را از پایین بریزم یا بالا؟! ؛ آیا منی که یک تار از موهایم به اندازه پنج سانت از سمت چپ روسری ام بیرون بود ، گناه کارم و خدا مرا نمی بخشد؟! و…

    پس من چشمانم را میشویم و جور دیگری مینگرم و پاک میکنم آنچه را که تا اکنون یاد گرفته ام و  گوش هایم را در‌معرض شنیدن صدایِ بهشتیِ قاریانی که حنجره آنان دارایِ فرکانسی بهشتی است ، قرار میدهم و چشمانم‌ را متوجه این آیات الهی و معانی آنان میکنم و زبانم‌ را به تکرار این آیات الهی عادت میدهم و قوه عقل و تفکر خویش را به کار میگیرم تا تفکر کنم در آیات این کتابِ آسمانی تا از طریقِ نورِ قرآن تمامِ وجودم پرتو درمانی شود و از همه مهمتر…

    با این ذکر مقدس “خدایا ، من نمیدانم و تو میدانی” روی به این کتاب می آورم و عزم خویش را جزم میکنم تا عمل کنم به آنچه که از این کتاب میفهمم تا در طی فرآیندی تکاملی ؛ حقایقی از این کتابِ شفا بخش را که تا اکنون نمیفهمدم ، بیاموزم

    عجب مقدمه ی طولانی ای شد…

    سلام و صد سلام بر استاد عباس منش و بانو شایسته و همه دوستان عزیزم در این مجمعِ زیبا و الهی

    عنوان این فایل مرا یادِ این قسمت از آیه قرآن انداخت…

    قُلۡ کُلࣱّ یَعۡمَلُ عَلَىٰ شَاکِلَتِهِ…

    ای محمد به آنان بگو که هر کس مطابق شاکله خود رفتار میکند…

    [سوره اﻹسراء 84]

    بحث این است که شاکله چیست؟!

    شاکله همان برنامه ریزی یا ژنتیکی است که خدا در تک تک موجودات این عالم قرار داده است و براساس این شاکله است که رفتار و شخصیتِ موجودات ایجاد میشود به عنوان مثال شاکله یک گربه این است که میو میو کند و شاکله یک کلاغ این است که قار قار کند و شاکله خیارسبز این است که استوانه ای شکل و سبز زنگ باشد و شاکله گوجه این است که کروی شکل و قرمز رنگ باشد و…

    آری ، هر موجودی بر طبق شاکله ی خدادادی اش رفتار میکند ولی در این میان ، برخی انسان ها که وجودشان توسط شیطان تسخیر شده است ، دست به یک کار شیطانی میزنند و شاکله موجودات را تغییر میدهند و در این مسیر یار و یاور شیطان میشوند برای عملی کردن یکی از برنامه های او که بعد از اخراج شدنش از بارگاهِ الهی ، آن را علنی کرد…

    …وَلَـَٔامُرَنَّهُمۡ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلۡقَ ٱلله…

    …و فرمانشان دهم تا آفریده یِ خدا را تغییر دهند..

    [سوره النساء 119]

    خب ، در عصر حاضر ما شاهدِ عملی شدن این برنامه شیطان در قسمتی از صنعتِ مواد غذایی و پزشکی هستیم که با تغییر ژنتیک بذرها ، محصولاتی را تحت عنوان تراریخته و غیر ارگانیک روانه بازار میکنند و یا در صنعت پزشکی با دستکاری ژنتیکِ حیوانات آنان را از حالت خدادادی خود در راستای اهداف شخصی خود ، خارج میکنند و از همه مهمتر با دست بردن در سیستم ژنتیکی انسان ها ، مرد را به زن و زن را به مرد ؛ تغییر میدهند…

    خب چنین اموری از برنامه های شیطانی است که در کمین همه ما نشسته است و منتظر این است که ارتعاشِ وجودی ما از طریق کفران نعمت پایین بیاید و با فرکانس خودش یکی شود و وجود ما را اجاره کند تا بتواند از طریق ما به برنامه های خودش بپردازد و…

    حال که شیطان چنین برنامه هایی دارد و در کمین ما نشسته است ، باید مراقب تک تک لحظات خود باشیم که تا حد امکان خالی از شکر گزاری و احساس خوب نباشد ، زیرا که این یکی دیگر از برنامه های شیطان است و آن را علنی کرده است که از هر طرف به آنان حمله ور میشوم تا آنان را از فرکانس شکرگزای خارج کنم و با پایین آوردن ارتعاش آنان ؛ بتوانم وجود آنان را به اجاره خویش در آورم و از طریق آنان تجلی گر تاریکی بروی سیاره زمین باشم…

    (ثُمَّ لَـَٔاتِیَنَّهُم مِّنۢ بَیۡنِ أَیۡدِیهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ وَعَنۡ أَیۡمَـٰنِهِمۡ وَعَن شَمَاۤئلِهِمۡ وَلَا تَجِدُ أَکۡثَرَهُمۡ شَـٰکِرِینَ)

    پس بدون شک ، از پیش روى آنها و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان، بر آنان وارد میشوم تا راه نفوذی بر آنان پیدا کنم و به این ترتیب ، بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهى یافت

    [سوره اﻷعراف ١٧]

    حال که برنامه شیطان اینگونه است و هر لحظه منتظر فرصتی است تا مرا وارد فرکانس کفران نعمت کند ، چرا به وجود نیرویی برتر و قدرتمند پناه نبرم که مهربان ترین مهربانان است و این ذکر مقدس را با تمامِ وجود زیر لب زمزمه نکنم و خود را بیمه الله مهربان نکنم؟؟!!

    (وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنۡ هَمَزَ ٰ⁠تِ ٱلشَّیَـٰطِینِ ۝  وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحۡضُرُونِ)

    و ای محمد اینگونه بگو که پروردگارا ، من از وسوسه ها و حملاتِ شیاطین به تو پناه میبرم و همچنین پناه می آورم به تو از اینکه شیاطین در برابر من حاضر شوند و وجود مرا تسخیر کنند

    [سوره المؤمنون 97 – 98]

    شاید وقتی توطئه های شیطان را ببینیم کمی ناامید شویم و ترس و غم وجود ما را فرا بگیرد ولی وقتی که به پناهگاهی چون خدا فکر میکنیم آرامِ آرامِ آرام میشویم ، زیرا که اوست که کشتی ما را میراند…، به تعبیر حافظ عزیز…

    ای    دل     اَر    سیلِ   فنا    بنیادِ   هستی    بَرکَنَد

    چون تو را نوح است کشتیبان ، زِ طوفان غم مخور

    و به تعبیر مولانای عزیز

    چو خدا بود پناهت چه خطر بود ز راهت

    به فلک  رسد  کلاهت  که سَرِ همه سَرانی

    بگذریم…

    پس شاکله همان برنامه ریزیِ ژنتیکی ای است که خداوند در تک تک موجودات عالم قرار داده است…

    و اما سوال مهم

    شاکله انسان چیست؟؟؟

    و سوال مهمتر…

    آیا انسان قدرت تغییر شاکله خود را دارد؟؟؟

    خب همه ما میدانیم که شاکله خیار سبز این است که استوانه ای شکل و سبز رنگ باشد و این میوه خوشرنگ هیچ گاه قدرت این را ندارد که با خود بگوید “خب ؛ من ان شاءالله فردا که از خواب بلند شدم ، میخواهم تغییر رنگ بدهم و از خیارِ سبز رنگ تبدیل به خیارِ نارنجی شوم…”

    یا همه ما این حقیقت را میدانیم که یک گربه قدرت این را ندارد که اینگونه فکر کند که “خب ؛ من ان شاءالله فردا میخواهم که بجای میو میو ، قار قار کنم…”

    ولی انسان تنها موجودی است که گوهر ارزشمندیِ اشرف مخلوقات بودن را با خود حمل میکند ، به تعبیر قرآن کریم

    وَلَقَدۡ کَرَّمۡنَا بَنِیۤ ءَادَمَ وَحَمَلۡنَـٰهُمۡ فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَرَزَقۡنَـٰهُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَـٰتِ وَفَضَّلۡنَـٰهُمۡ عَلَىٰ کَثِیرࣲ مِّمَّنۡ خَلَقۡنَا تَفۡضِیلࣰا

    همانا ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم و در خشکى و دریا سیرشان دادیم و از چیزهاى پاکیزه روزیشان کردیم و آنان را بر بسیارى از آفریده‌هاى خویش ، برترى کامل دادیم

    [سوره اﻹسراء 70]

    و قدرتی عظیم دارد بنام قدرت اختیار در راستای تغییر که دیگر موجودات از آن بی بهره هستند ؛ تغییری در جهت مثبت یا در جهت منفی…

    آری ، یک خیارسبز قدرت این را ندارد که حتی فکر کند که من میخواهم تغییر کنم و رنگ سبز خود را به رنگ نارنجی تغییر دهم ولی انسان  قدرت این را دارد که با خود بگوید که میخواهم تغییر کنم در جهت مهربان تر شدن…

    آری ، یک کلاغ قدرت این را ندارد که با خود بگوید من میخواهم از صدای قار قار به صدای واق واق کوچ کنم ولی انسان قدرت این را دارد که با خود بگوید که میخواهم کمی سپاسگزارتر باشم

    انسان یک موجودی شگفت انگیز با سیستم عاملی پیچیده است  با چاشنی قدرتِ اختیاری که دیگر موجودات از آن بی بهره هستند و چنانچه قدردان این موهبت هایِ خدادادی باشد به جایگاهی میرسد که فرشتگان بدانجا راه ندارند و چنانچه قدردان چنین موهبت هایی نباشد به جایگاهی پست تر از جایگاه حیوانات و چهارپایان میرسد…

    …أُو۟لَـٰۤائکَ کَٱلۡأَنۡعَـٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّ أُو۟لَـٰۤائکَ هُمُ ٱلۡغَـٰفِلُونَ

    آنان همچون چهارپایان هستند بلکه گمراه تر از آن ، آنان همان غفلت زدگان هستند

    [سوره اﻷعراف ١٧٩]

    غفلت از عظمت خویشتن=مساوی با گمراهی…

    آری ، انسان مجموعه ای از عظمت هایی است که خدا روزی او کرده است و یکی از این عظمت ها ، همین ذهن است که شاکله وجودیِ او درونِ کالبد ذهنی او قرار میگیرد

    اگر دست خود را با کمی فاصله در جلوی چشمانمان بگیریم و با نگاهِ خود  بروی دست خود متمرکز شویم متوجه این میشویم که فضای پشت دست ما تار میشود و حال اگر بروی فضای پشت دست خود متمرکز شویم ، متوجه این نکته میشویم که فضای پشت دست ما شفاف نشان داده میشود و دست ما تار میشود و این حکایت چشمِ ما ، یادآور دوربین هایِ گوشی و عکاسی است به این معنا که دوربین های عکاسی را با الهام گرفتن از سیستم چشم انسان ساخته اند

    حال اگر دست خود را جلوی دهانمان بگیریم و “ها” کنیم متوجه گرم شدن دست خود میشویم و حال اگر فوت کنیم متوجه سردی دستمان میشویم و با کمی تفکر متوجه دستگاهی در دنیای بیرون خود میشویم بنام اسپیلت که در زمستان هوای گرم بیرون میدهد و درتابستان هوای سرد و این به این معنا است که چنین دستگاهی را با الهام گرفتن از سیستم خروج هوا از گلوی انسان ساخته اند که از یک مخرج مشترک هوای گرم و سرد را به بیرون میدهد…

    حال از بین مثال های زیادی که موجود است جهت تفکر ما ، دو مثال از چشم انسان و دوربین های عکاسی  و همچنین سیستم اسپیلت و هوای گرم و سردِ خارج شده از گلوی انسان را مطرح کردم تا کمی بیشتر به معارف موجود در این آیه قرآن پی ببریم و بفهمیم که این کتاب معارفی والا را شامل میشود و صرف آن احکامِ جزئی نیست که نیست

    (وَفِی ٱلۡأَرۡضِ ءَایَـٰتࣱ لِّلۡمُوقِنِینَ ۝  وَفِیۤ أَنفُسِکُمۡۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ)

    و در زمین نشانه هایی است برای اهل یقین و در درون خودتان ، آیا با چشم بصیرت نگاه نمیکنید؟!

    [سوره الذاریات ٢٠ – ٢١]

    حال که چنین مطالبی ذکر شد ، سوال این است که…

    با الهام گرفتن از ذهنِ انسان چه چیزی بروی این سیاره خاکی ساخته شده است؟!

    جواب واضح است ، کامپیوتر…

    حال همانگونه که بروی کامپیوتر ، برنامه هایی نصب میکنیم و از آنها استفاده میکنیم ، بروی ذهن خود نیز برنامه هایی نصب میکنیم که اسم آنان باور است و از آن باورها استفاده میکنیم‌‌…

    آری ، ذهن انسان یک اَبَر کامپیوتر کوانتومی و فوق پیشرفته است که از سمت خدا روزی ما شده است و محل کنترلِ جسمِ ما است به این صورت که انرژی هایِ لازم را برای حیاتِ جسم از طریق عصب هایِ موجود در بدن آزاد میکند حال سوال مهم این است که…

    آیا من قدردان این موهبت خدادادی هستم و یا اینکه اجازه میدهم به هر کسی که اطلاعاتش را بروی آن بریزد؟!

    آیا من برنامه هایی زیبا بروی آن نصب میکنم تا نجواهایی انگیزه بخش در وجودِ من جاری کند یا اینکه با تقلید از انسان های فرکانس پایین و دیدن فیلم ها و گوش کردن به موسیقی هایِ مخرب ، فضای مقدسِ ذهن را محلی برای نجواهای جریان تاریکی میکنم؟!

    خب طبیعتا عده ی کمی هستند که قدردان این موهبت باشند و به نحو احسنت از آن استفاده کنند و به همین جهت در قرآن کریم آمده است که…

    (وَلَقَدۡ مَکَّنَّـٰکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَجَعَلۡنَا لَکُمۡ فِیهَا مَعَـٰیِشَۗ قَلِیلࣰا مَّا تَشۡکُرُونَ)

    شما را در روى زمین متمکّن و صاحب امکانات قرار دادیم و وسایل زندگى و معیشت را براى شما در آن قرار دادیم؛ ولى عده ی کمی از شما شکر نعمتها را به جا مى‌آورید

    [سوره اﻷعراف ١٠]

    “قَلِیلࣰا مَّا تَشۡکُرُونَ” موجود در این آیه حکایت از این دارد که عده ی کمی هستند که قدردان این موهبت های خدادادیِ خود هستند و آنها را به کار میگیرند در راستای یک زندگی پادشاه گونه بروی این سیاره خاکی…

    این موهبت ذهن است که روزی ما شده است و اکنون این ما هستیم که چگونه از آن استفاده کنیم…

    آیا همنشینی با تحلیلگران قیمت خیار سبز از کیلویی 10 هزار تومان به کیلویی 11 هزار تومان را انتخاب میکنیم و ذهن خود را مبتلا به ویروس کمبود میکنیم و یا همنشینی با انسان های صالحی که صحبت از فراوانیِ نعمت های خدا میکنند تا برنامه فراوانی را به ذهن خود بدهیم؟!

    آیا گوش خود را به شنیدن موسیقی های مخرب و غم آلود عادت میدهیم تا از طریقِ این ورودیِ گوش ، ذهن ما فاسد شود یا اینکه آنها را به شنیدن موسیقی های سازنده و زیبا….؟؟!!

    آیا چشمان خود را به دیدن زیبایی های عادت میدهیم تا حافظه ذهن ما با زیبایی ها پر شود یا اینکه…؟؟!!

    اگر ذهن ویروسی شود ، محل پارازیت ها و نجواهای شیطان میشود همانگونه که اگر یک کامپیوتر ویروسی شود در کار کاربرِ خود پارازیت میاندازد و چنانچه این ذهن سالم باشد و با قلبِ انسان در هماهنگی باشد ، قدرتی در آن هویدا میشود که هر چه را اراده کند ، جلویِ خود حاضر میبیند همانگونه که یک کامپیوترِ سالم ، به سرعت هر چه تمامتر همه دستورات ارسال شده توسط کاربر را اجرا میکند

    اکنون سوال این است که ذهن همه ما در اثر تقلید از جامعه و خانواده و انسان های فرکانس پایین و… ویروسی شده ؛ پس چه باید کرد؟!

    جواب این است که باید جهاد اکبر به راه انداخت برای پاک کردن این ویروس ها از طریق این نسخه قرآنی بنام “اهرم رنج و لذت”

    ذهن انسان خاصیتی دارد که بدین صورت است که عاشق لذت است و از رنج فراری است و برای همین برای کاری که برای او لذت بخش باشد انرژی آزاد میکند و برای کاری رنج آور باشد انرژی آزاد نمیکند و اینکه چه کاری برای او رنج اور و لذت بخش باشد را خودِ من تعیین میکنم و به عنوانِ یک برنامه به او میدهم

    مثلا در اثر دیدن این ورزشکارانی که به سختی ورزش میکنند و جمله نابرده رنج گنج میسر نمیشود را شعار خود قرار داده اند ، این الگوی ذهنی در ذهن من نقش بسته است که ورزش کردن یعنی سختی و برای همین ذهن من برای چنین کاری انرژی آزاد نمیکند و هر گاه قصد باشگاه رفتن میکنم انگار با مشقت فراوان باید آن را انجام دهم و….

    یا مثلا شخصی که اعتیاد به مواد مخدر دارد ، در ذهن خودش چنین برنامه ای را نصب کرده که مصرف مواد مخدر یعنی لذت و ذهنِ او برای مصرفِ چنین موادی انرژی آزاد میکند و آن شخص را به  سمت مواد مخدر سوق میدهد و چنانچه مواد مخدری به او نرسد ، انرژی ای در بدن او آزاد میکند که حالت عصبی و پرخاشگری به او دست میدهد تا زمانیکه آن مواد مخدر به او برسد و برای مدتی او را شارژ کند و دوباره وقتی اثر آن از بین برود ، حالتِ خماری به او دست میدهد و همین آش و همین کاسه…

    حال از آنجاییکه سیستم ذهن انسان اینگونه است  متوجه زیبایی قرآن میشویم که چقدر زیبا و بجا در جای جای قرآن از این اهرم رنج و لذت با تعابیری همچون بهشت و جهنم استفاده کرده تا برای کسانی که قرآن را میخوانند و در آموزه های آن تامل میکنند یک نسخه درمانی شفا بخش برای برنامه ریزی مجدد ذهن آنها باشد ، مثلا در قرآن آمده است که..‌.

    (إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ لَفِی نَعِیمࣲ ۝  وَإِنَّ ٱلۡفُجَّارَ لَفِی جَحِیمࣲ)

    همانا نیکوکاران غرق در نعمت هستند و همانا حرمت شکنان در جهنم قرار دارند…

    [سوره الانفطار 13 – 14]

    این یک نمونه از اهرم های رنج و لذتی است که در قرآن آمده است و وقتی که به دستور “فَٱقۡرَءُواْ مَا تَیَسَّرَ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ” عمل کنیم و تلاوت کننده آیات قرآن به همراه تامل در آنان باشیم ، چنین الگوی ذهنی ای در ذهن ما نقش میبینند که…

    کار نیک برابر است با قرار گرفتن در مدار نیکوکاران و غرق در نعمت شدن و حرمت شکنی برابر است با قرار گرفتن در جهنم

    و وقتی که این شاکله و الگوی ذهنی تغییر کند و جای رنج و لذت عوض شود ، ذهن برای کارهای نیک انرژی آزاد میکند و برای کارهای نازیبایی که حرمت شکنی در آنهاست انرژی آزاد نمیکند زیرا که این سیستم ذهن است که برای کارهایی که برایش رنج آور باشد انرژی آزاد نکند و برای کارهایی که برایش لذت آور باشد انرژی آزاد کند

    این سیستم اهرم رنج و لذت ، یکی از اصول تربیتی قرآن برای برنامه ریزی ذهن در چهارچوب کنترل ذهن انسان ها به سمت خوشبختی است…

    اصلا این سیستم اهرم رنج و لذت و به تعبیری دیگر همان سیستم تشویق و تنبیه ، یک شیوه تربیتی است که سیستم های آموزشی و اداری در راستای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند…

    یک معلم با نمره مثبت و منفی یک سیستم اهرم رنج و لذت را در کلاسِ خود حاکم میکند تا از این طریق بتواند به هدف خود که مدیریت کلاس و تربیت شاگردان است ، برسد

    یک فرمانده پادگان برای سربازان خود سیستمِ  تشویقیِ کسر خدمت و اضافه خدمتِ تنبیهی را در نظر میگیرد تا از این طریق بتواند نظم را در بین سربازان خود را مدیریت کند

    حال که اینگونه است چرا من از این نسخه درمانی برای ذهن خود استفاده نکنم که از طریق آن بتوانم یک ذهنِ قوی تربیت کنم تا از این موهبت خدادادی به نحو احسنت استفاده کنم و آن را آکبند به گورستان نبرم؟؟؟

    مثلا وقتی که این الگوی ذهنی را که “احساس خوب برابر است با اتفاقات خوب و احساس بد برابر است با اتفاقات بد” را به عنوان یک غذای مقوی و بصورت روزانه به ذهن خود تزریق کنم تا بروی سیستم عامل ذهن من نصب شود و جزئی از شاکله ذهن من شود ، میتوانم نظاره گر ذهن نازنینم باشم که دیگر انرژی ای برای احساس بد جاری نمیکند زیرا که در سیستم عامل او احساس بد معادل رنج تعریف شده است و ذهن از رنج فراری است و برای کاری که برای او رنج آور باشد انرژی آزاد نمیکند و در برابر اتفاقات ناگواری که اگر در زندگی من رخ دهد ، خاموش خاموش خاموش میشود و از خود چیزی تحت عنوان نجواهای ناامید کننده ساطع نمیکند…

    وقتی که من فوائد باشگاه رفتن و مضرات باشگاه نرفتن را به عنوان یک اهرم رنج و لذت برای ذهن خود بازگو کنم تا آن را تبدیل به شاکله ذهنی خود کنم ، متوجه این امر میشوم که همین ذهنی که تا چند روز پیش هیچ انرژی ای را برای رفتن به باشگاه در جسم من آزاد نمیکرد ، اکنون چگونه انرژی ای از جنس اشتیاق را در جسم من آزاد میکند و مرا سوق میدهد به سمت باشگاه ، زیرا که باشگاه رفتن برای آن امری لذت بخش تعریف شده است…

    مساله این است که آیا من باور میکنم که اگر این اهرم رنج و لذت در ذهن من عوض شود همه چیز درست میشود یا همچون گذشته درگیر این افکار هستم که بابا این چرت و پرتا چیه؟ باید عرق بریزی و از صبح تا شب مثل آهو بدوی تا دو لقمه نان دربیاری و بخوری و…؟؟؟!!!

    مساله این است که به همان منطقی که روزانه سه وعده غذایی به جسم خود میدهم ؛ آیا به غذای ذهن خود میپردازم تا طعامی مقوی به آن هدیه دهم و از این موهبت خدادادی به نحو احسنت استفاده کنم؟؟؟!!!

    پس باید بنشینم و در آن قسمت هایی که میخواهم در زندگی ام تغییر عادت دهم ، یک اهرم رنج و لذتی قوی بنویسم و ترک آن عادت نازیبا را برای ذهنم معادل لذت و ماندن در آن عادت نازیبا را معادل رنج تعریف کنم تا شاکله ذهنی ام عوض شود…

    و همانگونه که دکتر برای درمان سرماخوردگی ام قرص تجویز میکرد که هر 8 ساعت یک مرتبه بخور تا خوب شوی ، این اهرم رنج و لذت را مثل یک قرص مصرف کنم و برای خودم بخوانم و آن را به عنوان خوراک به ذهن خود بدهم تا شاکله ذهنی بیمارم ؛ درمان شود و جای خود را به شاکله ی جدید دهد تا شاهد آزادسازی انرژی هایی جدید در زندگی ام باشم

    و از همه مهمتر ، همانگونه که برای کامپیتوتر خود یک آنتی ویروسی قوی قرار میدهم تا ویروسی نشود ، برای ذهن خود نیز یک دیوار بتنی قرار میدهم که مانع من و هر آن چیزی شود که ارتعاش مرا پایین بیاورد مثل موسیقی های مخرب و سریال های مخرب و از همه مهمتر انسان های فرکانس پایینی که کارشان تحلیل گرانی خیارسبز از قیمت 10 هزار تومان به 11 هزار تومان است…

    پس من هم به تاسی از حضرت ابرهیم و یوسف نبی که درخواست “وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّـٰلِحِینَ” را از خدا داشتند و همچنین با الگوگیری از سلیمان نبی که درخواست “وَأَدۡخِلۡنِی بِرَحۡمَتِکَ فِی عِبَادِکَ ٱلصَّـٰلِحِینَ” را به بارگاه خدا عرضه کرد ؛ این درخواست را به بارگاه خدا عرضه میکنم که…

    پروردگارا ، ما را در مدارِ بندگان صالح خودت قرار بده

    وقتی هم نشین بندگان صالح خدا شویم ، ما هم رنگ و بوی آنها را میگیریم و…

    باشد که قدردان موهبت های خدا باشیم و در زمره آنهایی قرار بگیریم که خدا در وصف آنها میفرماید…

    …وَقَلِیلࣱ مِّنۡ عِبَادِیَ ٱلشَّکُورُ

    …و تعداد بندگانِ سپاسگزارِ من کم است

    [سوره سبأ 13]

    پی نوشت:

    یک سوره در قرآن کریم هست بنام واقعه که حاوی یک اهرم رنج و لذتی قوی می باشد و علاوه بر نسخه اهرم رنج و لذت ، یک نسخه درمانی برای از بین بردن منیت و غرور هم می باشد . در صورت تمایل ؛ هر شب مثل یک دارویِ درمانی آن را بخوانید و از همه مهمتر در آموزه های آن تامل کنید و شاهدِ برکاتِ آن باشید…

    اگر دوست داشته باشید ، میتوانید از طریق اینترنت و با سرچ کردنِ صدای قاری قرآن بنام “محمد الفقیه” که صدای او دارای ارتعاشی جذاب و بهشتی است ، آن را به زبان عربی گوش کنید و از طریقِ صدای زیبا و بهشتی آقای “بهروز رضوی” و ترجمه هایِ صوتی و تصویریِ موجود در سایتِ آقایِ “مسعود ریاعی” ، در محتوایِ این سوره به زبانِ فارسی تامل کنید و لذت ببرید و …(خوش بحال کسی که در مدارِ….)

    خدایا شکرت

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 84 رای: