چگونه ذهنمان ما را فریب می دهد - صفحه 26

835 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2971 روز

    بنام خداوندی که مرا خالق زندگیم آفرید خدایی که همه چیز می‌شود برایم ،خدایی که مرا آسان میکند برا آسانیها

    سلام ودرود فراوان به استاد ارجمندم ومریم نازنینم ودوستان الهی ام

    خدارا سپاسگزارم که بلاخره امروز فرصت نوشتن پیدا کردم

    استاد جان خداروشکر در خصوص مثال‌هایی که شما زدید خوب عمل کردم نه اینکه من آن اتفاقات را تجربه نکرده باشم چرا ولی همیشه با توکل بخدا پشت سر گذاشتم

    تجربه من از ازدواج نامناسبی که در ابتدا داشتم همانطور که شما اشاره کردید اتفاقی است که یکبار پیش میاد

    وقتی بعد از ازدواج متوجه شدم همسرم اعتیاد دارد گفتم دیگه همینی که هست وشانس خودم بوده وزن بالباس سفید میره خونه شوهر وبا کفن میاد بیرون وهمه کاری میکردم که به ضم خودم همسرم را نجات بدهم چون از بیماری قلبی پدرم میترسیدم که با طلاق من وضعیت جسمانی اش بدتر شود ،از حرف مردم وقضاوت آنها میترسیدم از اینکه آبروی پدر ومادر با طلاق من ریخته شود میترسیدم واین ترس واینکه همینی که هست 12 سال زندگی را تحمل کردم که من در آن زندگی نقش مادر و ناجی را برا همسرم داشتم ولی بعد از مرگ فرزندم وقتی همسرم به قولی که داده بود عمل نکرد واعتیادش شدیدتر وایندفعه مواد توهم زا بود از خدا خواستم خودش راهی جلو پام بگذاره وقتی تسلیم شدم ودست از حمایت همسرم برداشتم وقبول کردم من نمیتونم تغییری در زندگی او ایجاد کنم ، خود خانواده ام اصرار کردند که جدا بشم وقتی از ایشون جدا شدم همه می‌گفتند خب حالا که جدا شدی باید بمونی خونه بابات یا با یه مردی که همسرش فوت کرده یا طلاق داده ازدواج کنی وبشی بچه بزرگ کن بقیه ،وحتی یکی دوتا مورد هم پیش آمد ولی من نپذیرفتم تازه با شما آشنا شده بودم ودوره عزت نفس را کار می‌کردم گفتم درست قبلا ازدواج کردم ولی اینکه الان دوباره باید با کسی زندگی کنم که شاید اصلا دوستش نداشته باشم را به هیچ وجه قبول ندارم

    ووقتی باور کردم طبق قانون من میتونم با تغییر افکار با ارزش قائل شدن برا خودم زندگی ای به مراتب بهتر از قبل داشته باشم جهان ،خداوند جوری پلن زندگی را برام چید که هرکسی بشنوه باور نمی‌کند

    الان که دارم آن روزها را بررسی میکنم میبینم آن روزها با اینکه همسرم از نظر بقیه شخص به درد نخوری بود من هیچ وقت هیچ جا ازش بدگویی وگله نکردم وحتی سعی می‌کردم محبتی که خودم میخوام تجربه کنم را باعشق نثار ایشون کنم همیشه به نکات مثبت دیگران توجه میکردم بدون اینکه از قانون جهان وتحسین خبر داشته باشم، والان میفهمم تجربه شیرین الانم نتیجه افکار قبلم هست الان همسری دارم که بی نهایت عاشقم هست ودوسم داره سالم ، ورزشکار ،دست ودلباز ،وبامحبت وزیبا ونکته ای که برا همه تعجب داشت قبلا ازدواج نکرده وحتی چند سالی از من کوچکتره ومن فقط با کار کردن روی خودم وتغییر باورهام واینکه لایق خوشبختی وسعادت هستم این زندگی همراه باعشق را برا خودم خلق کردم

    چون همانطور که شما اشاره کردید جهان مثل آیینه است که به افکار ما پاسخ می دهد

    مورد بعدی در خصوص سلامتی هست خب من باور داشتم که بدنم این قدرت رو داره که از خودش محافظت کنه خودش را ترمیم کند وهمیشه این مثال تو ذهنم بود که همانطور که بدنم بدون اینکه من کاری انجام بدم وقتی زخم کوچکی بر میدارم خودش را ترمیم میکند میتونه در برابر هر ویروس ومیکروبی از خودش محافظت کند وهمین باور سبب شد من در بیماری پندمیک با اینکه از همسرم که مبتلا بود پرستاری میکردم ویا در محل کار با افراد زیادی سرو کار داشتم هرگز به آن بیماری مبتلا نشوم

    تجربه دیگه من در مورد دوچرخه سواری هست خب من عاشق این ورزش بودم وقتی 7،8 ساله بودم دوچرخه داداشم را برداشتم وسوار شدم چند دور باهاش زدم دور آخر نمیدونم چی شد با دوچرخه خوردم زمین ودستم به پله خانه همسایه برخورد کرد آن روز مامانم تازه برام النگو گرفته بود آن ضربه باعث شد النگوم بشکنه جدا از اینکه دستم ضرب دید ولی ناراحتی من بخاطر النگوم بود وهمان تجربه باعث شد دیگه سوار دوچرخه نشم تا بعد از 30 سال وقتی دوستم بهم گفتم باشگاه سانس دوچرخه سواری برا بانوان داره بیا باهم دیگه بریم گفتم باشه تصمیم گرفتم بر ترسم غلبه کنم وآن اتفاق ناخوشایند را فراموش کنم وتلاش کردم و با کمک دوستم همان روز اول تسلط پیدا کردم بر دوچرخه سواری وچقدر این تجربه دوباره شیرین بود وهر روز اینکار کار را تکرار کردم تا به مهارت کامل رسیدم در صورتی که دوستم دیگه نیومد

    میدونید استاد اتفاقات همیشه هست ولی وقتی ما قانون رو درک کنیم وقتی متوجه احساسمون در مورد تمام اتفاقات باشیم خیلی بهتر میتونیم افکار وزندگیمون را کنترل کنیم

    همانطور که شما در فایلهای مختلف بیان کردی باید هر آنچه از گذشته تو ذهنمون هست دور بریزیم تا بتونیم نسخه جدیدی از خودمون طبق قانون بسازیم واز زندگی وزمان حالمون لذت ببریم وزندگی را به معنای واقعی زندگی کنیم

    الان خداروشکر به لطف آموزه‌های شما وآگاهیهای دوره های دوازده قدم واحساس لیاقت آنقدر فکت های قوی دارم که بتونم بزنم تو دهنم ذهنم که خفه بشه شاید در شرایط بسیار بد برای چند لحظه کنترل از دستم بیرون بره ولی سریع حواسم را میدم به احساسم وقانون احساس خوب = اتفاقات خوب رو به خودم یادآوری میکنم

    من خیلی خوشبختم خدا خیلی دوستم داره که در این مسیر زیبا قرار گرفتم وچنین استادان بی نظیر ودوستان ارزشمندی دارم که هر روز دارم از آنها چیز وراه وروش درست زندگی کردن می آموزم خدارا هزاران هزار بار شاکر وسپاسگزارم

    در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سعیده گفته:
    مدت عضویت: 414 روز

    سلام سلام سلام

    سلام و عشق و درود بی پایان به همگی دوستان خوبم.

    بچه ها امروز یه اتفاقی جالبی واسم افتاد گفتم بیام برا شما عزیزای دل هم تعریف کنم.

    بچه ها امروز یه ازمایش داشتم، صبح ساعت 8 و نیم رفتم ازمایشگاه دولتی.

    خب شماره نوبت من 924 بود و 421 نفر جلوم بودن!

    مردم از 5 صبح اومده بودن!

    تقریبا هر یک ساعت 100 نفر نوبتشون میشد.

    گفتم اشکال نداره سعیده نگران نشو.

    به جاش میتونی بشینی کامنت بخونی و لذت ببری‌.

    خلاصه یک ساعتی نشستم کامنت همین فایل رو خوندم و خدایی لذت بردم.

    بعد دیگه ذهنم شروع به حرف زدن کرد!

    گفت که خدایا یکی برسون نوبتش که زودتره رو بده من.

    یا یکی برسون که عجله داشته باشه بخواد بره.و از ازمایش پشیمون بشه و نوبتش رو بده من.

    یا یکی برسون که دو تا قبض نوبت گرفته باشه،یکیشو بده من.

    خلاصه سریع به خودم اومدم گفتم سعیده برای خدا تعیین تکلیف نکن.

    برای خدا بی نهایت راه وجود داره که به تو یه نوبت خیییلی نزدیکتر بده.

    اینایی که تو میگی فقط منطق تو هست.

    دست خدا رو تو پیدا کردن نوبت نزدیک نبند.

    خلاصه دیگه هیچی نگفتم.

    چند دقیقه ای گذشت یه چیزی بهم‌گفت سعیده تو که نوبت زود تر میخوای پاشو سالن ازمایشگاه رو بگرد!!!!

    بگرد دنبال نوبتی که روی زمین افتاده!!!

    منم گفتم چشم و بلند شدم.

    اینم بگم که من همیشه دلم میخواست بدونم چطوری به ادما الهام میشه.

    که تو این مورد کاملا متوجه شدم.

    خلاصه بلند شدم و یه گشتی تو سالن زدم و چند تا چیز مچاله شده دیدم که دستمال کاغذی بود!

    خلاصه نا امید نشدم و بازم گشتم.

    تا این که یه کاغذ نازک مچاله شده شبیه قبض نوبت دیدم.

    تازه یه کمم پاره شده بود.

    برداشتم.

    بازش کردم.

    شماره 673 بود!

    و همونجا بلند گو گفت شماره 672 باجه1!

    خشکم زد.

    خدا حتی بهم فرصت جمع و جور کردن خودمم داده بود!

    خیلی سریع بعدش بلندگو گفت شماره 673 باجه…

    باجه چند؟

    بس شوک بودم نفهمیدم.

    گفتم چون قبل من باجه 1 بوده بذار برم باجه 1.

    خلاصه رفتم و کارمم به سرعت باد پیش رفت.

    تازه مسوول پذیرش قبض نوبت هم ازم نخواست!!!

    بچه ها چقد سرررریییع و رااااحت و شیک و مجلسی به خواستم رسیدم.

    چون باور کردم خدا بی نهایت راه داره برای دادن نوبت نزدیک به من.نه فقط از راه هایی که من بلدم.

    مگه در برابر رب من کیم؟

    بچه ها خیلی ایمانم قوی شد.

    این یک نمونه باشه برای من وشما.

    به خودم میگم سعیده،بزرگ یا کوچک بودن خواسته فقط تو ذهن ماست.

    برای خدا بزرگ یا کوچک بودن معنایی نداره.

    همش یکیه.

    بفهم اینو سعیده جان.

    خلاصه بچه ها امروز این الهام بهم شد و بهش عمل کردم و نتیجه گرفتم.

    بچه ها چیزی که روی من تاثیر داره اول اموزش های استاد و بعدش خوندن کامنتاست.

    خیلی جدی بگیرید.

    برای من که جواب داده.

    به الله یکتا میسپارمتون عشق های خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مهسا میهن خواه گفته:
    مدت عضویت: 1627 روز

    سلام دوستان عزیزم و سپاسگزارم استاد عزیز بابت فایل هایی که به ریزیم وسط و فکر کنیم چی جلو مون گرفته محدود شدیم

    من چون دررابطه مادر و پدرم جدایی بود

    وقتی خودم ازدواج کردم با کوچکترین دعوا و تنشی ذهنم میرفت سمت جدایی که قراره برای تو هم این اتفاق بیفته

    و تا الان با تمرکز روی صفات مثبت همسرم و آموزش های استاد تونستم به رابطه ام کیفیت بدم و بهتر و بهترش کنم

    در مورد شنا کردن من از اطرافیان موردهایی شنیده بودم که غرق شدن از این ترس با اینکه خیلی آب دوست دارم ولی اصلا حتی نرفتم سمت یاد گیری شنا و وحشت دارم

    در مورد کارهای جدید در هر زمینه میخوام انجام بدم به تعویق میندازم یا انجام نمیدم مثلا سر کارم کاری که جدیده میزارمش آخر غذایی که جدیدی به زور شاید یه بار درستش کنم

    کلا کارهای جدید تو ذهن من با خطر و سخت بودن همراه شده

    در مورد بارداری و زایمان بچه داری من در زایمان اولم هم دوران بارداری و هم زایمان هم نگهداری نوزادم اینقدر سخت بود و گذشت که تا چندین سال اصلا متنفر بودم از بارداری

    ولی بعدش اومدم نوشتم دوران بارداری زایمان و حتی نگهداری نوزادم چطور باشه و چه چیزهایی پیش بیاد

    و اینقدر عالی و بینطیر و پر فکت و راحت گیش رفت و دستان خدا اومدن کمکم کردن که الان یکی از موفقیت هام محسوب میشه

    توی همین سایت خودمون من هر وقت میخوام کامنت بنویسم ذهنم میگه تو خوب کامنت نمیزاری ننویس تو حتی 1بارم کامنت هات امتیاز نیاورده نمیخاد بنویسی و باعث میشه من ننویسم

    مطمئن هستم مورد های دیگه ای هم هست که باید با چندین بار گوش دادن فایل و فکر کردن بادم بیاد که ذهنم تجربه هایی رو ازم گرفته

    به امید خدا در مسبر پیشرفت و خوشبختی باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1918 روز

    سلاااام به استاد عزیزم و مریم جان و همه دوستان

    چگونه ذهنمان ما را فریب میدهد؟

    چیزی که الان دارم تجربه میکنم موضوع کسب و کارمه

    95 درصد مواقع مشتری راضی و هر روز سفارش میگیرم ذهن هی میخواد بره سراغ اینکه دلیل و منطق منفی بیاره که چرا یه سری افراد دیگه خرید نمیکنن و ربطش بده به اینکه ممکنه کار من ایراد داشته باشه یا محصولم خوب نباشه ولی من افسار ذهنمو دستم میگیرم و میگم خدا از بینهایت دستهاش روزی میرسونه و هر لحظه و هر روز یه مشتری اینهمه نظر مثبت و تحسین میشنوم داره فروش اتفاق میفته پس اگه افتاده باز هم میفته و سعی میکنم باورای درست جایگزین کنم و ذهنمو هدایت کنم در حالی که قبلا یه بار به خاطر همین نجواها کارمو استپ زده بودم گوش دادن مداوم به فایل های استاد خیلیییی کمک میکنه من همین امروز داشتم جلسه 4 قدم دو رو گوش میدادم با اینکه چندین بار گوش داده بودم ولی داشت فراموشم میشد و تکرارش کردم دیروز شاید 5 یا 6 ساعت فقط داشتم آموزش ها رو گوش میدادم

    دوستان پیشنهاد میدم فایل های دانلودی یا هر دوره ای که از استاد خریداری کردین هر لخظه خوراک ذهنیتون باشه تا بتونین راحت تر افسار ذهن نجواگر رو دستتون بگیرین چون به قول قرآن انسان فراموشکاره یادش میره. ریشه انسان از نسیان میاد یعنی فراموشکار

    حواستون به این موضوع باشه

    تکرار

    تکرار

    تکرار

    سپاسگزارم استاد عزیزم که با این آگاهی های فوق العاده باز قانون رو بهمون یاداوری کردین

    خدارو صد هزار بار شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    کیان علیپور گفته:
    مدت عضویت: 1414 روز

    سلام خدمت دوستان امیدوارم ثروتمند سعادتمند و سلامت باشین.در تایید صحبت های استاد خاستم بگم ممکنه ما کاری انجام بدیم و نتیجه ی مورد نظر رو نگیریم. مثلا توی معامله وقتی بشخصی اعتماد کردیم ممکنه سواستفاده کرده و یل هر کار دیگه یا مثلا توی مسابقه ی ورزشی نتیجه ی مورد نظر رو نگرفتیم.دیگه نباید بگیم معامله کلا خوب نیس باید شغلم عوض بشه یا باید رشته ی ورزشی رو تغییر بدم.البته ممکنه هم با تغییر هم بهتر بشه ولی صحبت من اینه علاوه بر اینکه نباید اون قضیه ی بد الگوی ما بشه باید روش و شیوه ی خودمون رو در برخورد با مسائل تغییر بدیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    آرزو جمشیدی گفته:
    مدت عضویت: 536 روز

    سلام ب استاد عزیزم و مریم جان

    خدا یا شکرت بابت هدایتم ب این فایل مچکرم استاد که باعث پیشرفت ما میشی و واقعا با حرف هاتون ما را ب خودمون میاری

    من در کار ی تجربه ایی کردم که میخوام براتون توضیح بدم

    من دیروز و امروز این فایل را دوبار گوش کردم دیروز صبح که فایل گوش کردم باورهام تغییر دادم و سطح فرکانسم بالا رفت و نتیجه را دیدم چند سالی توی آرایشگری تجربه دارم ولی هر بار با ی آدم قوی تر صحبت میکنم حس میکنم ضعیف تر اون طرف مقابلم و اعتماد ب نفسم پایین میاد اما دیروز روی خودم کار کرده بودم و جذب ی استاد 20 سال سابق کاری روب رو شدم خیلی برام جالب بود با تغییر افکار و باورهام میتوانم بازم زندگی خودم رقم بزنم تصمیم ب ی کار بزرگ گرفتم باید این کار رو انجام بدم مدت ها بود با ارزش قاغل نبودن و نادیده گرفتن کارم در جا بزنم ولی دیشب تصمیم ب درست انجام دادن کارها کردم تا ب خودم ثابت کنم و جلوی ترسم وایستم و بگم من هم بهترین مدل و بهترین کار را انجام میدم

    شاید من و این خانوم زیاد تفاوتی نداشته باشیم اون با باورهای درستش جذب بیشتر مشتری کرده ولی من هر بار با باورهای محدودم و ترسهام باعث شده جذب مشتری نکنم ولی این بار قرار محکم جلو برم ودر دل ترس هام برم و ببینم همه چیز راحت و عالی انجام میشه و مطمعنم چون این مسیر را رفتم و بعد نتیجه ها عالی عالی از آب در آمده خدا جونم شکرت که هدایت شدم

    استاد عزیزم عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    جلال مسعودی گفته:
    مدت عضویت: 2393 روز

    با سلام خدمت تمامی دوستان و عزیزانی که در این سایت بزرگ عضو هستند و به نوعی با من هم مدارند

    و عرض ادب و احترام ویژه دارم خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی

    در ابتدا تشکر و قدردانی ویژه ای بکنم از نکته سنجی و درک ماهرانه ی استاد از قوانین جهان و مکانیزم افکار انسان و ارتباط آن با رفتارهای ما که ایشان به درستی و وضوح کامل در این فایل توضیح دادند.

    موردی که در حال دیدن این فایل در ذهنم مرور شد این بود:

    چندین سال پیش وقتی من نوجوان بودم با خانواده ام طبق رسم هر ساله برای دید و بازدید اقوام ، عید نوروز به روستای زادگاه پدر و مادرم رفته بودیم ولی پدرم هر سال بخاطر شرایط کاریش قرار بود یک روز بعد از ما به روستا بیاید.

    اما آن سال نیامد و بعد از چند روز من و دامادمان برای اطلاع از حالش و جویا شدن از علت نیامدنش به خانه مان سر زدیم و متوجه شدیم که دو روز پیش توی بستر سکته کرده و چون تنها بوده و کمکی نداشته به رحمت خدا رفته است.

    این اتفاق تا سالها روی ذهن من و خانواده ام تأثیر مخربی داشت بطوریکه که مادرم نمی گذاشت که هیچکدام از فرزندانش تنها در خانه بخوابد ، حتی بعد از ازدواج مون هم سفارش میکرد مبادا تنها شب را در خانه باشیم

    یادمه اون سالی که پدر من به رحمت خدا رفت اولین سالی بود که ما توی خونه مون سفره هفت سین مینداختیم و مادرم از اون سال تا به حال که نزدیک به چهل سال میگذره ، دیگه توی خونش نگذاشته کسی سفره هفت سین بندازه و باور کرده چون اون سال سفره انداختیم ، باعث شد پدرم رو از دست بدیم.

    اما من از وقتی مستقل شدم و ازدواج کردم نتوانستم مثل مادرم فکر کنم و سعی کردم از زندگی بیشتر لذت ببرم و توی خونه خودم سفره هفت سین هر ساله انداختم و نترسیدم که اتفاق ناگواری قراره بیافتد.

    اما ترس از تنها خوابیدن در خانه را تا قبل از آشنایی با سایت و آموزش های استاد را تا حدودی هنوز در وجودم احساس میکردم.

    به لطف خدا و به کمک آموزش های استاد عزیز من براحتی امروز با تنها بودنم حال می‌کنم ، برای اوقات تنهایی ام برنامه دارم ، تنها در خانه می‌خوابم ، تنها در بیابان و کویر خوابیدم و بینهایت لذت بردم و احساس بزرگی و قدرت بیشتری را تجربه کردم و نگذاشتم در چرخه معیوب فریب کاری ذهنم گیر بیافتم..

    از خداوند بخاطر وجود استاد عزیز و شما دوستان ارزشمند و کامنت های زیبا تون سپاس گزارم که منو به وجد آورد تا بنویسم و درس پس بدهم

    دوستتان دارم، در پناه حق شاد و تندرست و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 106 رای:
    • -
      محبوبه قنواتی گفته:
      مدت عضویت: 1647 روز

      سلام دوست عزیز

      چه کامنت جالبی؛ حالا تازه یادم میاد وقتی پدر و مادر خودم تاکید میکردن که شب تنها نخوابید و یا حتی وقتی کسی خونه نیست به حمام نرید منظورشون چی بوده.

      خدا رحمت کنه پدرتون رو.

      من از کودکی از این دست جملات شنیدم و متاسفانه باورشون کردم ولی الان مدت هاست که بدون هیچ ترسی این دو کار رو در آرامش تمام انجام میدم.

      ممنون که اشاره کردید.

      در پناه حق باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        جلال مسعودی گفته:
        مدت عضویت: 2393 روز

        سلام دوست عزیز

        از توجه شما بینهایت سپاسگزارم و خوشحالم که در این مسیر زیبا میتوانم با شما هم مدار باشم.

        انگیزه فوق العاده ای به من دادید که در این مسیر درست ثابت قدم تر و امیدوار تر پیش بروم.

        همواره شاد و پیروز و تندرست باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا﴿١﴾

    آیا بر انسان زمانی از روزگار گذشت که چیزی در خور ذکر نبود؟

    إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا ﴿٢﴾

    ما انسان را از نطفه آمیخته و مختلطی [از مواد و عناصر] آفریدیم و او را از حالتی به حالتی و شکلی به شکلی [از نطفه به علقه، از علقه به مضغه، از مضغه به استخوان تا طفلی کامل] درآوردیم، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم

    إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا ﴿٣﴾

    ما راه را به او نشان دادیم یا سپاس گزار خواهد بود یا ناسپاس.

    =====================================

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم

    سلام به استاد شایسته ی قشنگم

    سلام به رفیق های نازنین غار حرای من

    مخلوطی از خواب آلودگی و ذهن پراکنده میخواست منو وادار کنه امشب تمرین ستاره ی قطبیم رو ننویسم،منم به شیطان ذهنم گفتم اگر فکر می‌کنی که فکر کردی،فکر نکن!

    حتی اگر کوتاه و کم!من مینویسم!

    همین نوشتن ها،همین رد پا گذاشتن ها،همین تمرین ها زندگی من رو ازین رو به اون رو کرده،پس چرا مسیر درست رو ادامه ندم؟ به قول قرآن إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا اینا سپاسگزاری منه،اینا تمرکز روی نکات مثبت منه،اینا همون رد پاهایی که 6ماه دیگه به درد میخوره ،مثل ردپاهای 6 ماه قبلم که الان شده نور چشمی و دلگرمی ادامه ی راهم!پس توکل بر الله مهربانم !

    =====================================

    گاهی اوقات یک سری اتفاقات بی ربط توی زندگیت میفته که اون لحظه نمیفهمی چرا!ولی بعدا یک هدایتی از توش درمیاد،مثلا من دیشب یک تماس تلفنی از یکی از فامیل های سببی داشتم اونم بعد از مدت ها،همین تماس دوباره ذهن منو درگیر کرد که اگر تو به خواسته ت توی رابطه‌ی زندگیت برسی،اینا درمورد تو چه فکری میکنند؟بعد سوال های ذهنم شروع شد چرا این آدم بهم زنگ زد بعد مدت ها؟چرا با محبت حرف زد؟چه دلیلی داشت اصلا حال و احوال منو بپرسه؟ با همین افکار خوابیدم و طبق معمول صبح تو خواب وبیداری هدایتم رو از نشانه ی روزانه م گرفتم ,اگزتکلی زد توی هدف!یک مقاله بی نظیر از خانم شایسته با این عنوان:

    ضرورت نماندن در «احساس گناه و عذاب وجدان»

    یک وقتایی به قول استاد فکر میکنم خدا کار وزندگیشو ول کرده فقط داره چپ و راست منو هدایت می‌کنه ،اون تماس برای این بود که من به درون خودم برگردم و بفهمم یکی از ترمز های اصلی ذهن من عذاب وجدانه و من هنوز فکر میکنم میتونم توی زندگی کسی تأثیرگذار باشم،یا میتونم کسی رو خوشبخت یا بدبخت کنم!

    آیا هدایت ها پایان گرفت؟

    نه!آقا سیدبرام نوشت:جلسه ٣ عزت نفس!

    هدایت کاملا واضح بود !

    بازم زد تو خال!

    جلسه ٣ عزت نفس رو گوش دادم بازم ازون همه آگاهی دیوونه شدم!

    ما پشیزی توی زندگیم دیگران تاثیر نداریم،هیچکس نمیتونه سرنوشت کسی رو تغییر بده،خیلی مهمه که توی احساس گناه و عذاب وجدان نمونیم!

    کامنت بعدی اومد ،سعیده جان رضایی !

    سعیده جان دست خدا شد تا دلگرمی رو برسونه!

    به قول استاد اگر کسی توی زندگیت نیست،همین که خدا هست کافیه!

    خدا بود که از دستان سعیده جان جاری شد تا مهر تایید بزنه روی جریان هدایت و کمکم کنه تا افسار ذهنم رو به دستم بگیرم.

    و بعد با پیروی از ندای قلبم،به جلسه ٢ و+٢ احساس لیاقت گوش دادم و باز ازون همه آگاهی دیوونه شدم،اینا اصلا کجا بود؟من که صدبار این جلسات رو گوش داده بودم و کامنت گذاشته بودم،پس چرا بازم برام جدید بود همه چیز؟

    مخصوصا که نجواهای ذهنی غیر قابل کنترل شده بود و من همه ش برام سوال بود که طبق اصولی که از جلسه ١ قدم ١٠یاد گرفتم هرچقدر به سمت نور میری ،تاریکی کمتر میشه،نجواها ضعیفتر میشه،پس چرا شیطان هر روز داره خرخره منو با این نجواها که تو خوب نیستی،تو کافی نیستی،اوضاع بدتر میشه ،تو از پسش برنمیای ،داره میجوعه؟

    یک جمله از جلسه ٢ منو تکون داد،اینو واقعا قبلا نشنیده بودم!

    در حالت چلنجینگ و وقتی اوضاع یکم پیچیده میشه باید ببینید نجواها چی میگن توی سرتون،اونوقت مشخص میشه باورهاتون واقعا تغییر کرده یا نه

    وقتی دوره ی احساس لیاقت لانچ شد من تو فریدونکنار زندگی می‌کردم و پرستار icu بودم و پیگیر کارهای انتقالیم ،اصلا چلنج خاصی توی زندگیم نبود،بیگ بنگی نبود،مسئله ای نبود که بگم اوضاع پیچیده ست،با همون چندبار گوش دادن و تکرار کردن عبارت های مثبت ،خب زندگی کاری من کلا عوض شد و من مهاجرت کردم البته که تغییر خیلی از باور های دیگه هم توی این زمینه دخیل بود ولی الان میفهمم چقدر هنوز کار داره روی سلف تاکینگم کار کنم …الان که مهاجرت کردم،الان که توی شغل جدیدم،الان که باید ایمان و توکلم رو حفظ کنم و بهبود های کوچیک و مستمر رو ببینم ،الان مشخصه باورهای درونی من هنوز مثل قبل خرابه،به قول خود استاد اینا چیزایی نیست که با یک بار دوبار تکرار درست بشه ،همیشه باید روش کار کنیم …

    شاید هم همه چیز رو رها کردم دوباره تمرکز لیزری گذاشتم روی دوره ی احساس لیاقت !

    باید ببینم فردا نشانه ها چی میگن !

    یک هدایت خوب دیگه هم از کامنت بهارجان بختیاری دریافت کردم و فهمیدم من هنوز توی این زمینه مشکل دارم که وقتی احساس مفید بودن میکنم که یک کار فیزیکی انجام بدم!

    از نظر من پول درآوردن بیشتر یعنی کار فیزیکی بیشتر،پول درآوردن سخته،بدو بدو میخواد،پولی که راحت به دست بیاد راحت هم از دست میره،من اگر یک روز سر کار نرم فکر میکنم لیاقت ندارم،ارزشمند نیستم.

    بازم احساس میکنم این مورد هم برمیگرده به احساس لیاقت و ارزشمندی !

    یک نشانه ی دیگه برای شروع دوباره ی احساس لیاقت !

    بازم باید ببینم فردا جریان هدایت چی میگه!

    این جریان هدایت هم خیلی باحاله!

    تو بیخیالش بشی،اون بیخیالت نمیشه!

    تو فکر کنی فراموش شدی،اون فراموشت نمیکنه !

    تو خسته بشی،اون خسته نمیشه!

    تو ناامید بشی،اون ادامه میده!

    فقط یک قدم برمیداری …اون هزار قدم برمیداره…

    وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ ﴿١٣٣﴾

    و به سوی آمرزشی از پروردگارتان و بهشتی که پهنایش [به وسعتِ] آسمان ها و زمین است بشتابید؛ بهشتی که برای پرهیزکاران آماده شده است؛

    الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ ۗ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ﴿١٣4﴾

    آنان که در گشایش و تنگ دستی انفاق می کنند، و خشم خود را فرو می برند، و از [خطاهایِ] مردم در می گذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد.

    وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَهً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿١٣5﴾

    و آنان که چون کار زشتی مرتکب شوند یا بر خود ستم ورزند، خدا را یاد کنند و برای گناهانشان آمرزش خواهند؛ و چه کسی جز خدا گناهان را می آمرزد؟ و دانسته و آگاهانه بر آنچه مرتکب شده اند، پا فشاری نمی کنند؛

    أُولَٰئِکَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَهٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ۚ وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ ﴿١٣6﴾

    پاداش آنان آمرزشی است از سوی پروردگارشان، و بهشت هایی که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، در آن جاودانه اند؛ و پاداش عمل کنندگان، نیکوست.

    خداروصدهزار مرتبه شکر برای همین جای زندگیم،خدایا ببخشید که خوابم میاد نمیتونم بیشتر بنویسم،تو هیچ وقت خوابت نمیبره نمیدونی خواب آلودگی چه جوریه :) بقیه ش همونا که خودت میدونی …مهم اینکه نماز شبم قضا نشد!

    دوستت دارم خدا،به امید فردای بهتر از دیروز ،شکرگزار تر …تسلیم تر …رها تر …روشن و روشن و روشن تر …

    شبت بخیر رفیق همیشگی من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 245 رای:
    • -
      حسن گرامی گفته:
      مدت عضویت: 1339 روز

      سلام و سلامتی به قلب روشن و صاف و نورانی سعیده عزیزم

      یه لحظه تعجب کردم از اینکه من کامنت شمارو خونده بودم فایواستارم هم داده بودم پس چرا الان فایواستارم نیست:)))

      بعد هیچی متوجه شدم ستاره قطبی شبت رو نوشتی

      جالبیش اینجاست که من همین الان نشستم پای ستاره قطبی صبحم که ساعت 6ونیم صبحه

      از ستاره قطبی شب شما به ستاره قطبی صبح من  تلگراف ارسال مینمایم:)))

      اولاً اینکه من چقدر دوستت دارم خواهری

      بعد اینکه در مورد احساس لیاقت گفتی

      دقیقاً همین یاد جلسه قرآنی قدم سوم افتادم

      اگر یادت باشه که قطعاً یادت هست:))

      توی این جلسه استاد میاد ریشه سَخَرَ رو بررسی میکنه 

      من توی اون جلسه خیلی به فکر فرو رفتم که چرا؟؟

      چرا خدا امده ، هر آن چیزی که بوده رو در خدمت ما قرار داده که یکی از آیاتش هم اینه:

      أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَهً وَبَاطِنَهً ۗ وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا کِتَابٍ مُنِیرٍ (آیه 20 لقمان)

      آیا ندانسته اید که خدا آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمین است، مسخّر و رام شما کرده، و نعمت های آشکار و نهانش را بر شما فراوان و کامل ارزانی داشته، و برخی از مردم اند که همواره بدون هیچ دانشی و بدون هیچ هدایتی و هیچ کتاب روشنی درباره خدا مجادله و ستیز می کنند

      یعنی رسماً توی این آیه و آیات دیگه با همین ریشه سَخَرَ داره این پیغام رو خدا میرسونه که ما همه چی رو در خدمت شما قرار دادیم

      علاوه بر این هم خودِ خدا گفته از من درخواست کنید من اجابت میکنم همون آیه اذا سالک

      همه اینا باعث شد من بیشتر فکر کنم به اینکه چرا اصلاً خدا اینکارو کرده؟!

      از ما چی میخواد که اصلاً اینکارو کرده؟!

      انگار که یک کاری به اعزاش باید انجام بدیم

      هر چی فکر کردم دیدم من در مقابل این حجم بی نهایتی که در اختیارم گذاشته هیچ کاری نمی تونم برای خدا کنم بلکه خداست که فقط توانایی انجام هر کاری رو داره و میتونه برای من کارهارو انجام بده

      بعد به جواب این سوالی که چرا خدا اینقدر راحت هر آن چیزی رو که در جهان هست در خدمت ما قرار داده بدون اینکه ما بخواهیم کاری بابت داشتنشون انجام بدیم؟

      اینه که ما ارزشمندیم

      بخاطر این ارزشمندی ما هستش که همه چیز رو در خدمتمون قرار داده 

      ارزشمندیم که خدا به فرشته هاش میگه جلوی انسان سجده کنید بعد وقتی شیطان سجده نمیکنه رانده میشه از درگاه خدا!

      یعنی اینقدر براش مهم بوده

      بخدا نمیدونم چی شد!

      اصن وسط ستاره قطبیم بودم که هدایت شدم به خوندن کامنت شما که اصلاً فکر نمیکردم کامنت جدید گذاشته باشی و بعدش یه لحظه همه اینا توی ذهن و قلبم پیچید گفتم برات بنویسم که شاید کمک کننده باشه

      بسیار بسیار خوشحال شدم که دیدمت:)))

      به امید دیدار روی ماهت سعیده جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
      • -
        سحر صدیقی گفته:
        مدت عضویت: 1463 روز

        سلام بر آقا حسن عزیز

        چه هم فکری عجیبی

        این سوال شما از خودتون،سوال منم از خودم هست، هر روز🫣

        هر لحظه به خودم یادآوری میکنم که فوق العاده و بی نهایت بالاتر از حد تصور ارزشمندم .و بعد ذهنم میپرسه دلیل بیار که چرا ارزشمندی؟؟و بعد من جوابی میدم که ذهن در نطفه خفه میشه

        دوست دارم اینجا جوابمو بزارم، شاید روزنه امیدی بود واسه دوستای عزیزم.

        همه ما به خودی خود ارزشمندیم چون

        1.ازنعمت حیات برخورداریم و پا به این جهان گذاشتیم.

        2.خداوند از روح پاک و بزرگ خودش در انسان دمید.

        3.خداوند موقع خلقت انسان به خودش تبریک گفت:فتبارک الله احسن الخالقین

        4.به تمام فرشتگان امر کرد در مقابل این خلقت ارزشمند سجده شکر بجا آورند.

        5.و چنان ارزشمند هستیم که شیطان از درگاه خدا بخاطر غرورش که سجده نکرد رانده شد.

        6.آسمان ها و زمین را برای ما آفرید و مسخر ما کرد.

        7.کل هستی رو فقط خلق کرد بخاطر ما ،شب را برای آسایش و روز را برای کار قرار داد.

        و چهارپایان را آفرید تا بر بعضی سوار و از گوشت برخی استفاده کنند.عین آیه در سوره یاسین هست .

        8.هدایت ما را بر خودش واجب کرده

        9.روزی رسوندن به انسان را بر خودش مقدر کرده.

        10.برای هدایت انسان هزاران پیامبر و راهنما فرستاده.

        11.قرآن رو برای هدایت انسان و صحبت کردن با انسان نازل کرد.

        12.انسان هزاران خطا می‌کنه و میگه اگه استغفار کنید مورد رحمت و آمرزش من قرار میگیرید.

        و هزاران دلیل منطقی و بنیادین که کامل در قرآن هست.

        اگه انسان حتی هیچ دستآوردی نداشته باشه ،اگه تا اینجای زندگیش مفید و موثر واقع نشده باشه، بازم ارزشمنده .

        پس احساس لیاقت انسان، ریشه در ذات ما یعنی روح ما که آمیخته از روح خدایی هست داره.

        احساس لیاقت اکتسابی نیست از ازل در ذات ما بوده ولی با اومدن به این دنیا و نجواهای ذهن زیر خروارها باور غلط مدفون شده.

        ما با پیشرفت خودمون به احساس لیاقت نمی‌رسیم بلکه احساس لیاقتی که ذاتا جزو دارایی ما بوده،با موفقیت ما این احساس هی پررنگتر میشه دقیقا عین گوهر داخل صدف که کافیه از داخل صدف بیرون بیاد تا تلالو اون نمایان بشه.

        ما با رشد کردمون ،در واقع اون گرد و غباری که روی این گوهر درون نشسته رو پاک میکنیم تا خودشو به نمایش بزاره.

        خدایا شکرت بخاطر دریای بی کران علم و معرفت ات

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      کیان علیپور گفته:
      مدت عضویت: 1414 روز

      سلام خانم شهریاری،امیدوارم هر جا هستید سالم ثروتمند و سعادتمند باشین.چه کامنت زیبا و عالی و سراسر انرژی مثبتی فرستادید.خیلی لذت بردم و امیدوارم این هدایت های الهی همیشه براتون اتفاق بیفته و خبرهای خوب رو هر روز کامنت کنید و منم لذت ببرم.براتون عشق و نور الهی آرزو می کنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ناصر گفته:
      مدت عضویت: 1368 روز

      سلام به خانم سعیده عزیز

      خیلی ممنونم که وقت گذاشتید و اینهمه آگاهی زیبا رو نوشتید

      کامنت تون سرشار از حس خوبه، حس رهایی، حس توحیدی بودن، حس توحیدی شدن

      آفرین به تعهد و تلاشتون

      امروز توی تمرین ستاره قطبی ام یکی از خواسته هام دریافت آگاهی جدید بود

      و من از کامنت شما سه تا آگاهی جدید دریافت کردم

      1. جمله شما: به قول استاد اگر کسی توی زندگیت نیست،همین که خدا هست کافیه.

      این آگاهی خیییلی عالیه، خیلی نابه

      حدود سه سالی هست که دارم روی آموزشهای استاد کار میکنم و پیشرفتهای خوبی داشتم ولی فعلا تنها دارم این مسیر رو ادامه میدم و هر از گاهی دلم میخاد که با یک کسی که اون هم این آگاهی ها رو میدونه هم صحبت بشم

      البته که با مصاحبت با دوستان سایت این خلع تا حد زیادی پر میشه

      هر روز از صحبت کردن با خدا و درخواست هدایت آروم میگیرم و نیازی به کسی ندارم و از این جهت دارم راحت تر و رهاتر میشم

      ولی الان که این جمله تون رو خوندم خیلی به دلم نشست،

      آره خدا کافیه

      الیس الله بکاف عبده

      کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام

      مگه نه اینکه خدا برام کافیه، مگه نه اینکه همه رفتنی هستن و فقط یک مدت محدود در این دنیا با هم هستیم و بعدش با ابدیتی روبرو هستیم

      که دیگه فقط خودمون هستیم الی الابد

      منم از این جمله الهام گرفتم و بیشتر به خدا نزدیکتر میشم خودمو میندازم بغلش بهش میگم خودت منو ببر من تسلیمم.

      2.جمله شما: در حالت چلنجینگ و وقتی اوضاع یکم پیچیده میشه باید ببینید نجواها چی میگن توی سرتون،اونوقت مشخص میشه باورهاتون واقعا تغییر کرده یا نه.

      آره واقعا حرف درستیه

      وقتی همه چی آرومه و طبق روال عادی پیش میره، اونموقع فکر میکنیم که خیلی قوی هستیم

      ولی ولی ولی امان از چلنج و تنش

      اونموقع ذهن نجواگر مسلسل وار شروع به حمله میکنه، امان نمیده، اصلا ذهن ما عاشق نجواکردنه، تنش میخاره برای نجوا و ناامید کردن، از کوچکترین فرصتی استفاده میکنه برای ضربه زدن

      اما

      به قول قرآن

      الا عبادک منهم المخلصین.حجر15

      مگر بنده های خالصش

      خالص شده از شرک

      خالص شده از وابستگی و دلبستگی

      خالص شده از ریا و دروغ

      خالص شده از غرور و تکبر

      خالص شده از شک و تردید

      شیطان خودش میگه من به این بنده هات نمیتونم آسیبی بزنم.

      شیطان خودش نقطه ضعفش رو لو میده و میگه من حریف اینا نیستم.

      جهاد اکبر هر لحظه در درونمون در جریانه و لحظه ای آتش بسی وجود نداره و همیشه ی عمرمون باید حواسمون به خودمون باشه که از مسیر خارج نشیم.

      3. آیه ای بیان کردین، الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین.

      به این فکر کردم و یه مفهوم جالب ازش درک کردم

      خصوصیات اهل تقوا اینه که عصبانیتشون رو کنترل میکنند و از مردم در میگذرند

      در واقع در زمانهایی که تحت تنش و فشار قرار میگیرند، ذهنشون رو کنترل میکنند و با اغماض با دیگران رفتار میکنند

      به قول استاد در فایل جلسه 8قرآنی قدم4،

      جدی نمیگیرن این دنیای زود گذر رو، اگه کسی هم بهشون بی احترامی کرد یا بی محلی کرد یا رفتار نامناسبی داشت ، ازش به راحتی میگذرن و اعراض میکننن، اگه به مشکلی هم بربخورن یا کمبودی داشته باشن هم، باز بدون نگرانی و غم میگذرن و رها میکنن.

      پس در هر حالتی باید کنترل ذهنمون رو داشته باشیم و در هیچ شرایطی مجاز نیستیم که واکنش غریزی به اتفاقات داشته باشیم.

      سعیده خانم عزیز و بزرگوار خدا رو شکر میکنم که به کامنت زیباتون هدایت شدم.

      از شما هم تشکر میکنم که برامون نوشتید‌.

      قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱللَّهِ وَٱصۡبِرُوٓاْۖ إِنَّ ٱلۡأَرۡضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ وَٱلۡعَٰقِبَهُ لِلۡمُتَّقِینَ.اعراف128

      موسى به قومش گفت: از خدا یارى بخواهید، و شکیبایى ورزید، یقیناً زمین در سیطرۀ مالکیّت و فرمانروایى خداست، آن را به هر کس از بندگانش که در مشیت او باشد مى بخشد، و سرانجام نیک براى پرهیزکاران است.

      اسم زیباتون و چهره زیباتون رو هم تحسین میکنم.

      در پناه رب العالمین باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        سحر صدیقی گفته:
        مدت عضویت: 1463 روز

        سلام به ناصر عزیزم.

        میخوام ی مثال بزنم

        بیا با هم تصورش کنیم تا بهتر درکش کنیم.

        فکر کن یک زمین سالها باران به خودش ندیده و خشک و بی آب و علف شده و اینقدر این زمینه تشنه ست که در دلش ترک ایجاد شده

        حالا باران خدا بعد از چند سال بر دل این زمین شروع به باریدن می‌کنه و این زمین جان تازه میگیره و دوباره به سرسبزی قبل بر میگرده.

        حالا وسط این زمین یک جوی آب هم بوده که در همیشه آب در اون جریان داشته و در واقع این جوی حکم آبرسانی به این زمین و درخت ها رو داشته،و چون سال ها این جوی آبی در خودش نداشته،مسیر جوی از ابتدا تا انتهای زمین پر شده از شاخ و برگ های خشک و شکسته شده و گل و لای،ولی به محض اینکه باران می‌باره و جوی آب دوباره پرآب میشه ،مسیر جوی پاک میشه از تموم اون شاخ و برگ ها و دوباره همه چی جان دوباره میگیره در این زمین .

        حالا غرق شدن در عشق به خدا تشبیه به همین مثال هست که وقتی ما غرق در خدا میشیم همه ی بدی ها و تاریکی ها و کینه ها و نفرت ها و ……در خودش ذوب می‌کنه و زمین وجود انسان و جان میبخشه و تبدیل می‌کنه به یک زمین حاصلخیز و پربار که میوه هاش چیه حالا،امید انگیزه ایمان توکل دلگرمی،تسلیم بودن راضی بودن دوست داشتن خود و کل هستی

        کل دنیا یک طرفه ،عشق به خدا یکطرف

        وقتی خدا رو در قلبت حس کنی و باورش کنی انگار که تمام دنیا پشتت وایستادن و تو یکه تازی میکنی،دیگه مهم نیست که در دنیای مادی به لحاظ فیزیکی چقدر تنهایی مهم اینه که تو از درون خدایی داری که واست همه چیز و همه کس شده.حاضری دنیا رو هم بدی ولی فقط با خدا باشی.

        این چیزیه که من خودم این روزها دارم تجربه اش میکنم.

        دوست داشتم اینجا رد پا بزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1858 روز

      سلام به سعیده رابینسون، درجزیره اسرار آمیز

      به نظرم خانم بختیاری درست گفته!

      اینو به خودم میگما! منی که کتابهام نزدیک به چاپه… سه سال کار هر روزه عاشقانه ام داره نتیجه میده و صبحها ساعت 5 پا میشم میرم تاکسی اینترنتی تا 8 کار میکنم و بعد میرم سر کار اصلیم!!

      دیوونه م به خدا! هنوز برای پول در آوردن، خودم رو لایق نمیدونم کا بدون کار فیزیکی سخت، احساس اهمیت بکنم!

      این درسته. دوره احساس لیاقت رو ندارم، ولی پیش شماها تلمذ میکنم.

      مرسی که نوشتی.

      پایان تلگراف

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      محبوبه قنواتی گفته:
      مدت عضویت: 1647 روز

      سلام سعیده جان

      کامنت پرمحتوایی نوشتید در حدی که متوجه شدم اگه شما دانشجوی سطح دکتری در حوزه موفقیت مطالب سایت هستید من تازه دانشجوی لیسانس هستم.

      آفرین به شما و استمرارتون در این زمینه.

      کامنت شما بسیار زیاد توجهم رو جلب کرد.

      ممنون میشم بفرمایید برای قرائت آیات قرآن و معانی اونها از اپلیکیشن خاصی استفاده می کنید یا خیر.

      شاد و سالم و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرا رحمتی گفته:
      مدت عضویت: 704 روز

      سلام سعیده ی دوست داشتنی امیدوارم حالت بهتر از همیشه باشه هر بار که پروفایلتو عوض میکنی با اشتیاق میام و عکس جدید و زیباتو تحسین میکنم هر بار که به عکسات نگاه میکردم یه احساس ارامش ازش دریافت میکردم به یه انسان که ارومه و با خودش در صلح بود نگاه میکردم اما این عکست با همه ی قبلیها فرق میکنه اصلا انگار دارم به یه سعیده ی دیگه نگاه میکنم “زمین تا اسمون تفاوت داره با قبلیا” اینبار تا دیدمت یه دختر قدرتمند و خودساخته با اعتماد بنفس خیلی زیااااااد تو ذهنم نقش بست تازه جوون تر و زیبا ترم شدی تحسین برانگیزی

      سعیده جان همین تفاوتی که از این سعیده با سعیده ی قبلی رو که حس کردم بیشتر مصمم میکنه منم لیزری روی دوره ام کار کنم میخام فرکانس تغییراتمو با نگاه کردنم به ایینه متوجه بشم…

      میدونی امروز ساعت 7صبح بیدار شدم و انقدر درونم اشتیاق برای تغییر کردن هست که خابم نمیبرد بااینکه دیشب تا دیروقت بیدار بودم بااینحال صبح یه صدای کاملا واضح میگفت پاشو تمرین کن رو خودت کار کن و از این حرفای خدایی که روزتو بهشت میکنه ذهنم میگفت بابا تو گوشیت خاموشه بیداری بشی که چکار کنی ولی اونقدر صداش ضعیف بود که انگار نشنیدم باور کن انگار صداش از ته یه چاه میومد سست و بی محتوا خخخ

      منم بیدار شدم گوشیمو زدم شارژ و خونه رو مرتب کردم دفترمو باز کردم و خواسته هامو برای خدا نوشتم اتفاقها ی که دوست دارم امروز تجربه کنم من همیشه اول صبح خواسته هامو مینویسم اینبار همینجوری هرچی تو ذهنم بود و مینوشتم این روزا وقتم کامل ازاده بعد ذهنم همش میگه تو بیکاری تو بی ارزشی به خدا گفتم استاد همیشه میگه هزاران راه سراغ داری منو ثروتمند کنی تو حتی میتونی از جاهای غیر منتظره همین الانم برام پول بفرستی میدونی من همیشه تو ذهنم بوده یا باید یکی ساپورتم کنه یا اینکه خودم کار کنم ولی الان استاد داره یه چیزای دیگه میگه،میگه توقع از دیگران که کاری برات انجام بدن شرکه میگه پولدار شدنم با کار کردن زیاد فیزیکی نیس یه مداره خدایا منو به اون مدارت هدایت کن و…همین حرفا رو اینجوری نوشتم بعدش کتاب سپاسگزاری راندا برن و اوردم تا بعد از یسال تمریناتشو انجام بدم من رو این کتاب میتونم سپاسگزار باشم،کتاب و که خوندم نوشته بود جزئیات همه ی خاسته هاتو بنویس اول از رابطه شروع کردم جز به جز اون چیزی که میخام رو نوشتم بعد مامانم اومد و یه رب حرف زدیم تا ساعت ده این کارا طول کشید و خابم برد خخخخ تا ساعت 12خابیدم و همینکه چشامو باز کردم اومدم رو سایت و مثل همیشه گفتم خدایا میگی چکار کنم هدایتت و میخام اومدم پایین صفحه و اسمتو تو بالاترین امتیازها دیدم و اومدم رو این کامنتت و بطور واضح همون حرفای که صبح تو دفترم نوشته بودم و توم اینجا گفته بودی سعیده ی عزیزم نمیدونی چقدر شگفت زده شدم وقتی باورتو راجب پول در اوردن دیدم دقیقا خدا دقیق و مشخص گفت رو عزت نفسم و دوره ی لیاقت کار کنم فعلا من دوره ی عزت نفس و عشق و مودت رو دارم و میخام تمرکزی رو این دوره ها کار کنم تا در مدار بهتر بتونم دوره ی فوق العاده احساس لیاقتم کار کنم ازت ممنونم که نوشتی”بقول خودت بوس به کله ات” مثل همیشه بینظیر و فوق العاده بود راستی میشه تمرین ستاره ی قطبی رو برام بگی چجوریه ممنون میشم ازت

      دوستت دارم و به دستای پر مهر خدا میسپارمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سپیده احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1678 روز

      ای جانم ای جانم

      چقدر لذت بردم سعیده جان از کامنت شما

      چقدر قشنگ با آیه ها یکی شدی خواهر مسلمان من

      قبله ام یک گل سرخ …

      چقدر خوب که هم خانواده هایی مثل شما دارم …

      چقدر زیبا چقدرررر زیبا …

      بیشتر ازینکه از محتوای متنتون بغیر آیه ها لذت ببرم احساس میکنم آیه ها یه نسیم خوش بو و خوش مزه بودن برای روحم …

      ممنونم که نمازت رو ادا کردی سعیده جانم

      نمازت قبول حق

      به جماعت ایستادیم و شما شدی امام جماعت ما …

      ممنونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      عاطفه خواجه گفته:
      مدت عضویت: 1774 روز

      سلام و عشق به سعیده قشنگ و توحیدی و مهربانم که نور قلبش رو از راه دور هم حس میکنم

      می دونستی خیلی تحسین برانگیزی؟ می دونستی هروقت میام سایت یکی از کارایی که میکنم اینه که دنبال کامنت های تو بگردم و حتی گاها کامنت هایی که قبلا نوشتی و ازشون خیلی خوشم اومده و لایک کردم رو دوباره بخونم؟ می دونستی خیلی ازت خوشم میاد؟؟

      من از تو خیلی چیزا یاد گرفتم، بعضیاشو بهت گفتم و بعضیاشو نه

      ولی خب امروز میخوام بگم که یه چیزی که شاید کوچیک به نظر بیاد ولی کار خیلی خفنیه و من تا حالا بهش فکر نکرده بودم اینکه تو نشانه روزانه ت رو به محض بیداری میزنی و نگاه میکنی، و حتی گفتی که وقتی نشانه روزانه ت مال صبح زود نبود گذاشتی یکم بگذره تا بتونی همون صبح زود دریافتش کنی، این خیلی ایده خفنیه، من امروز نشانه م رو نزدم تا فردا صبح به محض بیداری بزنم و گوش کنم و کیف کنم و دعا کنم به جون تو…

      به امید دیدار تو سعیده عزیزم در بهترین زمان و مکان

      روس ماهتو می بوسم و به خدا می سپارمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سمیرا عبدالهی حسن گفته:
      مدت عضویت: 947 روز

      سلام سعیده عزیزم

      حالت چطوره امیدوارم هرجاکه هستی عالی باشی وپرازحس شکرگزاری ورضایت ازخداوندوآرامش الهی

      چقدرزیبانوشتی،احساست به خداوندرو،احساست به نورآسمانهاوزمین رو،چقدرزیباست حال خوبی که داری ،چقدرزیباست رابطه عاشقانه ای که باخداوندداری

      لذت بردم وتحسینت کردم باتمام قلبم ازخداوندخواستم که چنین رابطه یزیبایی روباخودش تجربه کنم وهرلحظه بازشدن قلبم روحس کنم وعاشقش بشم

      قطعاخدای تورفیق ونگهداردوقلوهاته

      قطعاخدای تورفیق صمیمی روزهای تنهاییته توجزیره کیش توحیدیته

      قطعاخداوندمسیرروبرات هموارمیکنه برای به دست آوردن ورسیدنت به آرامش روزافزونت

      قطعاخداوندهدایتت میکنه به فردای روشنتروزیباترت

      قطعاخداوندهدایتت میکنه برای تحربه ی فرداهای بهتروعالیترت

      تحسینت میکنم بابت جسارتت،بابت رفاقتت باخداوند،بابت کنترل ذهنت برای دلتنگ شدنت واسه بچه هات

      تحسینت میکنم بابت مکتوب کردن نمازشبت به این سبک

      تحسینت میکنم بابت انجام تکالیفی شش ماه قبلت وتکالیف این روزهات که قطعانتیجش شگفت زده ات خواهدکرد

      میاداون روزی که میایی ومینویسی برام ازسوپرایزهای خداوندت،ازعاشقانه های خودت وخداوندت،ازلذتهای زندگی قشنگت

      ومن همچنان تحسینت میکنم وبهت میبالم بابت اینهمه حس خوبی که تجربه کردی وبه اشتراک میگذاری برامون

      دوستت دارم سعیده خانم ساکن کیش توحیدی

      ازصمیم قلبم روی ماهت رومیبوسم وسپاسگزارخداوندی هستم که اینقدر عاشقانه هاروبرامون رقم میزنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      علی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1025 روز

      وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۗ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ

      او کسی است که ستارگان را برای شما قرار داد، تا در تاریکیهای خشکی و دریا، به وسیله آنها راه یابید! ما نشانه‌ها (ی خود) را برای کسانی که می‌دانند، (و اهل فکر و اندیشه‌اند) بیان داشتیم

      انعام 97

      سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته مهربان

      و همه دوستان توحیدی سایت استاد عباسمنش ب خصوص خواهر عزیزمان سعیده جان

      خواهر جان آین ایه 97 انعام و من تو دنیای واقعی تجربه کردم

      دو شب پیش ساعت 10شب خانمم گفت خواهرم و بستری کردن بریم ملاقات

      من اگه علی قبلی بودم میگفتم ساعت 10شب ملاقات میشه مگه مارو گیر اوردی خانم؟؟؟

      اما الان بهش گفتم توکل برخدا بریم

      اصلا فکر نکردم چطور میتونم برم ملاقات ب چطوریش نگاه نکردم فقط خواستم

      الله اکبر رسیدم بیمارستان دیدم هم کلاسی دوران ابتداییم تو بیمارستان مسئول یه بخشیه منو دید کلی صحبت کردیم گفت این طرفا گفتم اومدیم ملاقات گفت بیا اوکی کنم برید کسی جلوتون نمیگیره الله اکبر

      هذا من فضل ربی

      همش لطف خداست

      ما رفتیم اونم عزت مندانه و با احترام

      برگردیم ب ایه بالایی

      اونجا دیدم پرستارهای خانم دارن شوخی میکنن بخش زنان خلوت

      اونجا بخودم گفتم نکنه سعیده جان اینجاست یه لبخندی ب صورتم نشست

      گفتم ببین خدا چطور نشونه هاشو ب من نشون میده الهی شکرررت

      امیدوارم هرجا هستی دلت لبریز از یاد خدا باشه

      انقد امروز در آرامش هستم

      اصلا قرار نبود کامنت بزارم اتفاقی کامنت های فایل اخر استاد و نگاه میکردم دیدم دیشب ساعت 2 کامنت گذاشتی اما هنوز ایمیل نیومده بهم

      ببین چقد فرکانس ما جوره خدای من

      همش لطف خداست

      کامنتم و با یه ایه اتفاقی از قران تموم میکنم

      ……………‌…………………………….

      قُلْ لَا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلَا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ ۖ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَىٰ إِلَیَّ ۚ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِیرُ ۚ أَفَلَا تَتَفَکَّرُونَ

      بگو: «من نمی‌گویم خزاین خدا نزد من است؛ و من، (جز آنچه خدا به من بیاموزد،) از غیب آگاه نیستم! و به شما نمی‌گویم من فرشته‌ام؛ تنها از آنچه به من وحی می‌شود پیروی می‌کنم.» بگو: «آیا نابینا و بینا مساویند؟! پس چرا نمی‌اندیشید؟!»

      الله اکبر بازم سوره انعام آیه 50

      ب قول سعیده جان

      از روستای آراسنج استان قزوین ب جزیره زیبای کیش

      امیدوارم ب زودی ببینمت خواهر عزیز

      یکی از تمرین های ستاره قطبی هر روز منه

      که نوشتم با دوستان عباسمنشی ارتباط بگیرم خداروشکر با اقا اسد الله و خانم رضوان و خانم یاسمن زمانی و محمد اقا فتحی ارتباط پیامی داشتم

      امیدوارم روزی برسه همه کنارهم تو پرادایس جمع بشیم استاد فایل توحید عملی جدید و در حضور ما آماده کنه

      (خداوندا! ما را به) راه کسانی که آنها را مشمول نعمت خود ساختی، (هدایت کن) نه غضب شدگان و نه گمراهان! نکته ها: این آیه راه مستقیم را، راه کسانی معرّفی می کند که مورد نعمت الهی واقع شده اند

      اینم ردپای ما در روز اخر تیرماه 1403

      ب امید دیدار یا حق ……………..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      زینب نوری گفته:
      مدت عضویت: 1183 روز

      سلام سعیده جان.ممنونم که با این نمازهای سروقتت،حال دل مارو هم عالی میکنی…

      خداروشکر از وقتی منم یادگرفتن تا از خدا هدایت بخوام ،خداهم منو تو کارام و تمریناتی که بابت اموزشم باید انجام بدم خوب هدایت می‌کنه.

      انشالله خداوند مهربان مارا به راه راست راهنمایی کنه و در کنار ماباشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      امین زندی گفته:
      مدت عضویت: 1044 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام بر سعیده شهریاری بنده توحیدی رب

      چقد کامنت امشب شما برای من درس داشت

      همبن امشب داشتم مرور میکردم عذاب وجدانی که توش گیر کرده بودم که خدا دستم رو گرفت و آورد سر این کامنت زیبا که بهم بگه امین تو نباید عذاب وجدان و احساس گناه برای اتفاقی که اصلا به تو مربوط نیست

      تو که مسئول دیگران نیستی

      تو مسئول خودتی

      خدایا ممنونم برای این آگاهی هایی که بهم دادی برای این کامنت زیبا که آخر شب به من هدیه دادی

      ی کامنت بود اما کلی درس داشت برای من

      همیشه از خوندن کامنت های توحیدی شما لذت میبرم مخصوصا اینکه صبحم رو با آیات کامنت شما شروع کنم

      که دیگه اون روز عالی ترین میشه برام

      ممنونم که دست خداوند میشن و جاری میکنین کلام حق رو

      در پناه پروردگارم خداوند جان

      سالم سلامت ثروتمند و سعادتمند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سعيده حسینی اقبال گفته:
      مدت عضویت: 1125 روز

      سلام به دختری نورانی از شمال کشور

      هنوز فایل رو گوش ندادم اما چون ایمیل کامنت شما میاد، کامنتتون رو خوندم و مثل همیشه نوری بود بر دلم، سپاسگزارم.

      میخوام از جریان هدایت بگم و کنترل ذهن توی همین چند روز. بعضی وقتا اونقدر به ابن حریان هدایت وا میدم و اون منو میبره هر جا دلش خواست که اگر ستاره قطبی و نوشتن روزانه اتفاقات نباشه بین این همه نور و لطف رب گم میشم و یادم میره از کجا به کحا رسیدم. استاد کم کم اماده باشید که ویدیو بفرستم براتون یه ویدیو خیلی طولانی!

      نجواها که شروع میشه یه وقتایی اونقدر مدارم میاره پایین که حتی با درونم نمیتونم ارتباط بگیرم، این جور مواقع از یه جایی یه گوشه ای نوری میاد وارد زندگیم انگار خدا داره بهم میگه من هستم و چنان دلم با این نشونه گرم میشه و مدارم تغییر میکنه که حتی خودمم باورم نمیشه. من وقتی نمیتونم با دوره ها و فایل های رایگان ارتباط بگیرم میرم سراغ زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا البته من نمیرم نشانه روزانه میدونع کی منو به سمتش ببره!

      به شدت دارم با کمال گرایی میجنگم البته من نمیجنگم خدا میجنگه من ناظرم و فرمانبردار. احساس میکنم اون همه گازی که دادم کم کم داره تبدیل میشه به حرکت چون پام از روی ترمز کمالگرایی یا درواقع کافی نبودن کم کم ذره یه ذرع داره برداشته میشه و ماشین داره حرکت میکنه هنوز دنده یک و نیم کلاجه اما به قول استاد کوچولو کوچولو نتایج میاد ولی ما باید ادامه بدیم و به مسیر محکم بچسبیم!

      خدا رو شکر میکنم برای تک تک لحظه هایی که بهم اجازه میده ارتباطی قلبی و عمیق باهاش برقرار کنم انگار که وصل میشم به یه فست شارژر!؟!

      استاد مثل همیشه بی نهایت سپاسگزار سما و حضورتون هستم، خانم شایسته عزیز سپاسگزارم برای جلسه چهار و پنج و شش شیوه حل مسائل که داره دنیای من رو تغییر میده.

      درپناه خداوند ثروتمند، سعادتمند و سلامت باشید.

      هوالحق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سحر صدیقی گفته:
      مدت عضویت: 1463 روز

      سلام به سعیده عزیزم

      نمیدونی این صلاه های تو چقدر گره های ذهنی منو باز میکنه،ی جاهایی دلم قرص میشه ی جاهایی شرایط تو تصور میکنم و میگم چقدر زندگیت زیر و رو شده.

      دیشب داشتم کامنتت و در قسمت 221سریال سفر آمریکا می‌خوندم چقدر لذت بردم،و امروز اینقدر در فکر اون کامنت بود و پرورش میکردم که خداوند هدایتم کرد دقیقا به همون سوره و آیه ای که تو کامنتت در مورد قارون بود و من جواب سوالمو گرفتم.

      شاید اینجا دفتر مشق تو باشه،ولی این نوشتن ها ،میشه ی نور امید و ی روزنه هدایت واسه هر کسی که درخواست به جهان و خدا داده و این هم فرکانسی ها و هم زمانی ها مهر تایید بر عملکرد دقیق و بی چون و چرای قوانین ثابت خداست.

      ممنونم ازت سعیده ،ممنونم بخاطر قلب پاکی که داری ،بخاطر تعهدت و بخاطر تمام خوبی هات

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      امیر قره قاشلو گفته:
      مدت عضویت: 826 روز

      سلام به سعیده عزیز

      تو دستی که گه عرض کنم عزیزم دستانی بودی برای هدایت من و نمیدونی از روزی که کامنت اولت رو خوندم نمیدونی چه زلزله ای برپا شده توی دلم.

      ممنون.

      این آیه رو برای تشکر برات مینویسم میدونم همونطور که قلبم صدا کرد قلب تو هم میفهمتش

      بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

      وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَىٰ ﴿١﴾

      به نام خدا که رحمتش بی‌اندازه است و مهربانی‌اش همیشگی سوگند به شب هنگامی که فرو پوشد (1)

      2

      وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّىٰ ﴿٢﴾

      و به روز هنگامی که آشکار شود (2)

      3

      وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَىٰ ﴿٣﴾

      و به آنکه نر و ماده آفرید؛ (3)

      4

      إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّىٰ ﴿۴﴾

      همانا تلاشتان گوناگون و پراکنده است؛ (4)

      5

      فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَاتَّقَىٰ ﴿۵﴾

      اما کسی که [ثروتش را در راه خدا] انفاق کرد و پرهیزکاری پیشه ساخت (5)

      6

      وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ﴿۶﴾

      و وعده نیکوتر را [که وعده خدا نسبت به پاداش انفاق و پرهیزکاری است] باور کرد؛ (6)

      7

      فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ ﴿٧﴾

      پس به زودی او را برای راه آسانی [که انجام همه اعمال نیک به توفیق خداست] آماده می کنیم (7)

      8

      وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَىٰ ﴿٨﴾

      و اما کسی که [از انفاق ثروت] بخل ورزید و خود را بی نیاز نشان داد (8)

      9

      وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَىٰ ﴿٩﴾

      و وعده نیکوتر را تکذیب کرد، (9)

      10

      فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَىٰ ﴿١٠﴾

      پس او را برای راه سخت و دشواری [که سلب هرگونه توفیق از اوست] آماده می کنیم، (10)

      11

      وَمَا یُغْنِی عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّىٰ ﴿١١﴾

      و هنگامی که [به چاه هلاکت و گودال گور] سقوط کند ثروتش [چیزی از عذاب خدا] را از او دفع نمی کند. (11)

      12

      إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ ﴿١٢﴾

      بی تردید هدایت کردن بر عهده ماست. (

      وقتی فکر میکنم که همه چیز خداست آرامشی بی تکرار میگیرم.

      شاد و سربلند باشی.

      خدانگهدار.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    زهرا آقچه لو گفته:
    مدت عضویت: 732 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام خدمت شما استاد عزیز و همه عزیزان

    اگر تا آخر عمرم سر بزارم روی سجده و خداوند را عبادت کنم بخاطر اینکه مرا با سایت شما آشنا کرد و زندگیم را عوض کرد باز هم کم هست. استاد جان چه زیبا بود این فایل. من جشن عروسی نسبتا خوبی داشتم مثلا بخوام از ده نمره بدم هفت یا هشت را حتما میدم اتفاقا بیست و هفت تیر سالگرد ازدواجمون بود و با همسرم نشستیم فیلم عروسی را دیدیم و به همسرم گفتم اگر آگاهی های الآنمو اون موقع داشتم همون یذره حرف حدیث کوچولو و ناراحتی اعصاب کوچولو را هم نداشتم و قطعا با همون ذوق و شوق ولی با آرامش فکری بسیار بالاتر این عروسی را میچرخوندم آنقدر از این و اون نمی‌ترسیدم که وای نکنه این کارو کنه وای نکنه نیان نکنه بیان و هزار جور حرف و حدیث دیگر شوهرمم تایید کرد و گفت واقعا ما خیلی اون موقع شرک می‌ورزیدیم و ترس داشتیم خب من همش نوزده سالم بود و شوهرم بیست پنج سالش ولی خب الان بخوام اگر اونشب را دوباره تکرار کنم واقعا همه ی چیزهایی که اون موقع برام اهمیت داشت الان دیگه بی ارزش هستند و هیچ اهمیتی ندارند. قطعا یه روز پولدار بشم سالگرد ازدواجم مثل شب عروسیم یک جشن بزرگ میگیرم و فامیلا را دعوت میکنم تا دورهم بزنیم و برقصیم و شادی کنیم آخه من جشن عروسیمو خیلی دوست داشتم. اما این جشن تفاوتش اینکه همه ی انسانها خوب و دوست داشتنی و با ارزش هستند و من با کسی مشکل ندارم . تفاوت دوم اینکه این جشن فقط برای حس خوب خودم و شادی و شعف برگزار میشه از هیچکس توقع حتی یک هزاری کادو ندارم و اجازه آوردن کادو به کسی را نمیدهم و تا مدت ها بعد هم حرص اینو نمی‌خورم که چرا فلانی پول کم انداخت فلانی پول زیاد انداخت خخخخ چه افکار بچگانه ای و اینکه فقط و فقط لذت میبرم و عشق میکنم.این از مراسم عروسی من ولی در کل من جشن عروسیمو خیلی دوست داشتم و زیبا بود.

    موضوع بعدی اینکه من صدبار تو خونه یه آهنگی را تمرین کردم ولی نمی‌دونم چرا تو جمع یهو استرس گرفت و نتها یادم رفت بعد از اون همش تو جمعی میرم حس میکنم نت ها از ذهنم میپره در حالی که چندجا رفتم درست زدم خیلی شیک و مجلسی سر ضرب و به موقع زدم ولی اون یکبار همش یادم میاد الان به خودم میگم که زهرا عید غدیر روی سن مگه همه آهنگ ها را درست نزدی پس چرا اون یکبار مرجع میکنی و اما مسافرت گفتید ما هر موقع می‌رفتیم مسافرت ماشین دومادمون خراب میشد و یجورایی تو ذهن همه و بیشتر از همه ذهن خودش مرجع شده بود که مسافرت مساوی خرابی ماشین در حالی که هزار بار هم رفته بود با اون مسافرت ولی خراب نشده بود ولی چون ذهنش مرجع قرار داده بود از اینجا تا روستا هم می‌رفتیم ماشینش خراب میشد و بوکسل میکردیم برمیگشتیم. من یکبار برای تجربه اول قیمه درست کردم و مهمان داشتیم قیمه نبود لپه و آب و رب بود خخخخ بعد اون فکر میکردم من نمیتونم واسه مهمون قیمه درست کنم در حالی که چند وقت پیش مهمون داشتیم و من قیمه درست کردم چنان خوشمزه بود که همه تعریف می‌کردند و فهمیدم بابا اون فقط بار اولت بود و تجربه نداشتی قرار نیست هر سری قیمه را خراب کنی که.

    و یک نمونه دیگر چندسال پیش از کوچه ای رد شدم و مورد حمله سگ های ولگرد قرار گرفتم و الان در حالی که روزانه هزار نفر از اون کوچه رفت و آمد می‌کنند و مسکونی شده تقریبا من حتی نزدیک اون کوچه نمیشم و وقتی با ماشین اتفاقی از اون کوچه رد بشیم شیشه ها را میدم بالا و درها را قفل میکنم خخخخ ولی هنوزم از نزدیک شدن به سگ ها میترسم و می‌خوام شروع کنم به این ترس غلبه کردن و نزدیک آنها بشم .از سگ های کوچکتر شروع میکنم.

    سپاسگزارم ازتون بابت این فایل زیبا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
    • -
      اصغری گفته:
      مدت عضویت: 2250 روز

      ولگرد کلمه مناسبی برای سگها نیست. لطفا از کلمات زیبایی برای حیوانات استفاده کنید.

      سگها و تمامی حیوانات افریده خدای مهربان هست. جزیی از خداوند هستند.

      سگها و حیوانات فقط فرکانس انسانها رو بهشون برمیگردونند. اگر کسی بترسه، حیوانات این فرکانس رو دریافت میکنند و ناخاسته، رفتاری متناسب با همان فرکانس نشون میدهند.

      (البته منظورم حیواناتی هست که تو کوچه خیابون هستند و تقریبا اهلی شدن، منظورم حیوانات وحشی و جنگلی نیست، البته در مورد اونها هم این صدق میکنه، ولی خب قدرت و باور و فرکانس بسیار قوی ای میخواد که ماها مردم عادی نداریم)

      من اونقدر عاشق حیوانات هستم، که حیوانات عاشق من هستن. وقتی بیرون حیوون میبینم، میان سمت من و با من حرف میزنن. و همه ادمایی ک اونجان تعجب میکنند که اون گربه یا سگ چطوری داره با من صحبت میکنه!! و میگن این واقعا داره با این صحبت میکنه!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    سیما کشاورز گفته:
    مدت عضویت: 1357 روز

    فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبِی ﭐللَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَیهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ ﭐلْعَرْشِ ﭐلْعَظِیمِ ﴿129﴾

    (توبه129)-پس اگر اعراض کردند بگو خدا مرا بس است ، معبودی نیست جز او من بر او توکل می‏کنم و او پروردگار عرش بزرگ است ‏.

    ============================

    سلام به استاد عزیزم و سر کار خانم شایسته عزیزم و سلام به همه‌ی دوستان عزیزم

    با یک گل بهار نمیشه

    استاد عزیزم، چقدر بعضی از مثال‌ها زیبا هستند و میشه اونها رو به حرفهای شما ربط داد

    با یک بار اتفاق ناجالب هرگز اون به حقیقت زندگی ما تبدیل نمیشه

    امااااااااا امان از روزی که اون باور غلط تکرار و تکرار بشه

    ============================

    استاد موضوعی که شده باور اشتباه ذهن من این هستش که ثروت به سختی بسیار، به دست میاد و به آسانی از دست میره

    چون از بچگی با این باور بزرگ شدم و الان هنوز هم ادامه داره

    و چه ضربه هایی که از این باور اشتباه نخوردم، همیشه هم واسم همینجوری بوده، به سختی پول درمی‌آوریم و به آسانی از دست میدادیم، البته از دست دادن منظورم خرج کردن و تمام شدن هست

    اماااا با این فایل گرانبهای شما و کامنت با ارزش دوستان عزیزم میخوام که این باور رو کمرنگ و کمرنگ کنم و جایگزین درستی واسش بزارم

    در ادامه همین موضوع باور کمبود هم خیلی در من زیاد هست، همیشه میترسم که ثروت کم هست

    امیدوارم که همه ی عزیزان مدت دیگه ایی، بیاییم و از نتایج بزرگ این فایل بنویسیم

    انشاالله که در پناه الله یکتا، شاد، سالم و ثروتمند باشید

    ارادتمند شما :سیما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای: