چه باوری بسازم تا فروشنده‌ای ماهر در کسب و کارم شوم؟ - صفحه 2

72 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1729 روز

    بنام خدای که صاحب همه عزت هاست

    سلام به استاد عزیزم مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام 🌹

    اصل شغل 👈 قسمت معنوی اونه

    قبل هر کاری باور مناسبش ایجاد شه

    هر شغل هر چقد ارزش بیشتری ایجاد کنه مسائل مهم بیشتری رو حل کنه ، به ثروت بیشتری میرسه

    خودباوری ، باور به خدا قبل ورود به شغل از همه چیز مهمتره

    ایمان به محصول الویته این ایمان به محصول هست که فرکانسى می فرسته که جهان مشتری رو میاره

    وگرنه اگه محصول مناسب نباشه مشتری رو هم خودش نمیاره

    فرکانس اصله ، اون مهارت تو فروش ، مهارت در سخنوری فرعه

    اونى که به محصولش ایمان داره اونی که به کارش ایمان داره خودبخود خود سخخنورى و مهارت در فروش رو هم میاره

    👈👈👈استاد تمرکز نزاشته خوب صحبت کنه تا بتونه جذب مشتری کنه ( این کار یه نظرم تقلبه و دور زدن ادم هاست )

    استاد تمرکز گذاشته محصول موثر ایجاد کنه و جذب مشتری خودبخود توسط جهان رخ بده 👉👉👉

    مهمه تمرکز ما کجاست

    تو شغلمون تمرکز باید روی اصل باشه ، اصل چیه ؟ اون قسمت معنوی شغل اون حسى که بهت دست میده بعد اینکه نتیجه تلاشتو تو زندگى دیگران میبینی و اونجا خودتو تایید میکنی ، چه زمان می تونی به این حس برسی ؟ زمانی که تمرکز روی اصل باشه و روش کار کنی و رشدش بدی و حاشیه ها رو بزاری کنار و اون رو بسپارى به خدا

    راستی مریم جون من دیشب خوابتو دیدم که اومدی خونمون 😍😍😍😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  2. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 1117 روز

    درود به مریم مهربان و شاد ونیک اندیش و استاد معنویم و دوستان هم مسیر آگاهی ….

    واقعا خدای بینظیرم رو سپاسگذارم که من و برای رساندن به خود برترم و اهدافم به این سایت هدایت کرد این فایل هدایت امروز من بود استاد عزیز من تقریبا یک ماه نیم که ورود به این سایت کردم البته من شما رو سالهاست میشناسم اما با سایت شما آشنا نبودم و یکی از دوستان عزیزم منو با سایت آشنا کرد

    ماجرای این چند روز اخیرم که خیلی دوست دارم از این تجربه ام به بچه ها بگم این بود که ….

    من در ارایشگاه استادم که در بهشر بود کار میکردم خودم ساکن قائمشهر زیبا هستم ، من در هفته ۵ روز اونجا سرکار میرفتم حتی بدون دریافت یک هزارتومن با خودم میگفتم اشکالی نداره برای هدفم دارم تلاش میکنم همین که دارم یاد میگیرم و تمرین میکنم این خیلی عالیه

    ‌ از زمانی که وارد سایت شدم انرژیه من انگیزه ی من رفته رو ۱۰۰ و ایمان و ارامش درونم بینهایت شده شناخت من به جهان هستی ، خودم و شناخت بهتر خداوند بیشتر شده چنان یقین و اعتمادی و ایمان از زندگی و برای من ایجاد کرد که درونم.زیر رو شد

    خلاصه ی داستان ..،من یک سال توی ارایشگاه استادم کار میکردم همه کار و‌من انجام میدادم بدون هیچ ادعایی ‌دریافت پولی اما واقعا لذت میبردم از انجام کارها تو اونجا

    توی این یه ماه

    که با سایت آشنا شدم من هر روز هر لحظه فایل ها رو گوش میدادم زمان و مکان برام مهم نبود همه جا بچه ها دور هم تو تایم بیکاری مینشتن و از همه جا حرف میزدن تو ارایشگاه حتی بهم میگفتن اینقدر هنزفری نذار بیا یکم با ما حرف بزن

    اما من فقط به اموزش های سایت خودم و وصل میکردم ازشون یه جورهایی به طور نامحسوس فاصله گرفته بودم همش از همه جا ناله میکردن از دردها نرسیدن ها خبرها و خیلی چیزای دیگه من توجهی بهشون نمیکردم و به حرفاشون اصلا به هیچ وجه گوش نمیکردم اگرم ناخواسته یا به اجبار به حرفشون گوش میدادم سریع تو قلبم برعکسش و میگفتم که جهان باور درست من و بشنوه وااای من عاشق این قوانیننم‌ اما باهاشون راحت بودم دوسشون داشتم….

    همه چی به خوبی پیش میرفت من کلا ادم بیحاشیه هستم خیلی هم پر انرژی امایهو به طرز عجیبی که اول نفهمیدم چرا این اتفاق داره برام میفته استادم توی یک روز اونم از پشت تلفن به خاطر یه موضوع خیلی کوچیک بحث کرد با من و شروع کرد به حرفای ناجور زدن و بهم گفت دیگه نمیخوام ببینمت

    توی اون لحظات که این اتفاق های به ظاهر تلخ افتاد من قلبم پر از ارامش و حس خوب بود صدای هدایتم که میدونستم صدای الله ست به من گفت (فرزندم من اینکار و کردم میخوام ببرمت یه جای بهتر ارام باش و صبور و بیخیال)

    با خودم گفتم نگار به قول استاد آدم‌های که هم فرکانست نیستن خود به خود می‌رن از زندگیت بیرون….

    صبح روز بعد چشمام که باز شد دوباره صدای هدایتم بهم گفت ( پاشو باید حرکت کنی امروز روز توست و انچیزی که من الله برات در نظر گرفتم بینهایت عالیه حرکت کن و به پشت سرت نگاه نکن )

    رفتم از خونه بیرون مطمئن بودم ایمان داشتم یقین داشتم که این هدایت خدای رزاق منه و بهترین و برام رقم میزنه قطعا یه حکمتی بزرگ پشت این ماجراست

    دو جا درنظرم اومد که هر دوتا رو سالهاست میشناسم اولی هدایتم گفت نرو اما رفتم و نشد داشتم برمیگشتم خونه که زنگ زدم به ارایشگر دومی که هدایتم اول اون و آورد توی ذهنم اتفاقا به نیرو نیاز داشت ساعتی که اونجا بود اینقدر پر انرژی و حرفه ایی کار کردم که قبلا اصلا تو مکان قبلی اینطوری به این با دقتی و حرفه ایی کار نمیکردم.

    استاد!….

    تو همون لحظه ایی که داشتم مصاحبه می‌کرد تو جای جدید دیدم استاد قدیمیم پیام داده تو موقعیت خوبتو پیش من از دست دادی حالا برو ببینم به کجا میرسی…

    من فقط لبخند زدم گفتم خدایا شکرت که تو هستی و بیمنت و بی توقع از بهترین هاش و بهم میدی خلاصه چند روزیه توی ارایشگاه جدید مشغول به کار بودم بهم گفت من به تو حقوق میدم و اینکه یکی از لاینهای ارایشگاهم برای تو باشه و کلی مزایایی دیگه ایی که میگفت برای پرسنلم در نظر میگیرم همیشه و چیز جالب تری که نظرم و جلب کرد این بود من سالهاست این خانم میشناسم ایشون یه دختر زیبا داشتن که خود کشی کرده بود و بعد از چهار سال که گذشت تازه خودش پیدا کرده بود تازه چند وقتی بود حالش بهتر شده بود

    تنها بودیم با هم گپ میزدیم و اون همش درباره خدا وند که چقدر عاشقشه صحبت می‌کرد یهو دیدم اسم استاد عباسمنش گفت و بعد بهم گفت من یک سال تمام ویسهاش و‌گوش میکردم و با عباسمنش زنده موندم…

    مو به تنم سیخ شد من بهش سایت شما رو معرفی کردم گفت من یه دوره ایی خردیم از یه خانمی میخوام اون و انجام بدم و بعد میرم دنبال عباسمنش اما من میدونستم چرا اونجا هدایت شدم هم برای خودم که بهتر زندگی کنم و هم برای این خانم که بتونه همچین غم بزرگی و پشت سر بذاره کارهای خدا واقعا هیجان انگیزه و بی نقصه

    سایت فرستادم و یه همچین پیامی رو بهش دادم:

    (سمیرا جون من زیاد در مورد خودم به کسی نمیگم از اینکار خوشم نمیاد اما چون تو رو سالهاست میشناسم و شاهد حال بدت بودم دلم میخواست بدونی من چطور از رنج ها و درد ها و آسیب‌ها به شادی و ارامش درون رسیدم جدای هر رفاقت و داستان ها دلم میخواد این و بگم و به خاطر خودت به حرفم گوش بده و انجام بده البته با احترام در خواست میکنم تمام آنچه از ارامش انگیزه و عشق و‌نور و حس زندگی هر چیزی که تو وجودت دنبالش میگردی عباسمنش بهت میده اون آگاهیهای خالص و‌ ناب و در اختیارت میذاره که تا حالا هیجا نشنیدی و هر چی که تا حالا خریدی و هر چی که استاد معنوی داشتی بذار کنار و مسیر عباسمنش و برو به خدا قسم زندگیت تغییر میکنه به همه چی میرسی استاد عباسمنش بهترین گزینه ست برای یاد گیری عباسمنش هر چی که اصل هست و به تو میگه بی ریا و خالص امیدوارم رها و آزاد و شاد باشی عزیز دلم همیشه زنده باشی)

    در نهایت من توی این داستان تجربه یی فوق العاده عالی کسب کردم

    درس‌های من :

    اینکه حرکت کن اعتماد کن به خدا و باورش کن هیچ کس نمیتونه دری که خدا برات باز کرده رو ببنده حس خوب داشتن توی هر شرایطی لازمه ی و اساس زندگیه هیچ چیز در زندگیه ادم نیست که بد باشه همه چی خیره باید تو شرایط دلتو و وجودت و بسپاری به خدا و ارام باشی بدون هیچ‌ تردید و نگرانی از همه چی لذت ببری و غرق در ارامش باشی و فقط حرکت کنی هر اتفاقی که برات میفته که انگار بده هیچ ربطی نداره به تو نداره و قطعا از بین میره نباید بهش فکر کرد و نگران بود باید همه چی و سپرد به خدا من دیگه از هیچ چیزی نمیترسم حالم خوبه ،عالیم واقعا و ایمان دارم خدا یاور منه همیشه و اینکه قوانین هستی همیشه در زمان درست و در مکان درست آدم‌های هم فرکانست و نصیبت میکنه اگه باور داشته باشی به این جریان زیبای زندگی و خدای بینهایت زیبا

    خدایا بینهایت سپاس بابت این همه حمایتت و هدایتت و عشقی که به همه ی ما بندگانت داری سپاس از گروه تحقیقاتی عباسمنش عزیزم و خانم شایسته مهربان و زیبا و دلنشین دوستون دارم ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  3. -
    مرتضی پویان گفته:
    مدت عضویت: 2569 روز

    الله اکبر😍

    بانو شایسته عزیز

    سلام به روی ماهت بانوی قدرتمند و زیبا

    امیدوارم در بهترین حال باشی

    ازت سپاسگزارم بابت اینکه این آگاهی هارو برای ما به طور کاملا واضح به اشتراک گذاشتی میدونم که اینها به خق رایگان نیست و از وجه خداگونه شماس که باهامون به اشتراک میزاری

    سپاس عزیز❤

    واقعا چه نکته مهم و دقیقی رو تو بخث فرکانس فروش بکار بردید و انشاالله بتونم استفاده کنم

    و این برخورد امروز من با این متن

    در راستای درخواست من بود چون دیروز فایل ۱۰ رو از ثروت یک باز کردم و دارم روش کار میکنم و اونم این اصل که به میزانی که مسئله از خودت و دنیا حل کنی ثروتمند میشوی رو داشت فریاد میزد و الانم کلام شما که

    به میزانی که به حل مسئلت ایمان داری فروش میکنی

    خدارو صدهزار بار شکر❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    الیاس یوسفیان گفته:
    مدت عضویت: 1206 روز

    سلام ودرود خدمت همه عزیزانی که ازجانب خدا انتخاب شدند که دراین مسیر باشند بخصوص استاد عزیز وهمسرشون. من 14سال اشپزامام حسین بودم واعتکاف رفتم پیاده رفتم اربعین وخیلی کارهای دیگه باید اعتراف کنم که اتفاقاتی هم افتاد ولی زیادنبود البته ازهمه دوستانم پیشرفتم بیشتر بود ولی ادم پرخاشگر کم حوصله بداخلاق و…. من مدرسه روگذاشتم کنار وتوبازار کارمیکردم بعدچندین شغل اخرش رفتم دنبال مکانیکی وبعددوباره عوضش کردم کاسبی خوب وعالی ولی بازحمت کشی بالا اومدم کم کم بعضی ازاجناس وازصاحب کارم خریدم وبه مرور نصفشو خریدم ونصف ملک مغازه روهم خریدم به لطف خدا پیشرفت خوب بود ولی ازوقتی شریک شدم هرروز کاسبی من کمتر شد وکمتر وبه جایی رسیدم که ماشین داشتم مغازه داشتم کشاورزی داشتم ولی پول یه سطل ماست توجیبم نبود وخیلی رنج میکشیدم پدرم مشکوک به سرطان شد بیشتر وقتها پدرم رامیبردم به شهرهای دیگه برای درمان ازاون وقت به بعد هیچ اتفاق خاصی دروضعیت مالی من رخ نداد ولی ازیه جایی با راندابرن بعدشم با عرشیانفر وبعدش بااستاد اشنا شدم وحالا یه چند ماهی هس شروع کردم ودارم اتفاقاتی رومیبینم منظورم این بود که به نظرمن یه چیزهایی هس که باخودت فکرشم نمیکنی که با این کار زندگیت وکسب وکاربهتر میشه بعد که فکر میکنی میبینی چقدر جالب هس که یه کاری که باید انجام بدی مثلاکمک پدرت یامادرت…. اینها همه در کسب وکارتو اثر گزار هست حالا برای من اینطور بودیعنی خیلی حرف استاد جالب هس که برای درامد در کار یه چیزهایی هم هست که به قلب ما الهام میشه ومارو هدایت میکنه وجداازتمرینات استاد هرکس یه تمریناتی وازطرف خدا دریافت میکنه که مخصوص خودش هس واگر اون تمرینات انجام بده اتفاقات زیبایی رخ میدهد حالا برای من اینطوری بود دیگه نمیدونم چقد درس باشه حرفام ولی من تازه شروع کردم واتفاقات زیادی نیافتاده ولی بسیار بسیار قلبم روشن هس به امید رسیدن به ارزوهایمان همتون وبه خدا وهدایت استاد میسپارم بدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 1929 روز

    بسم الله النور

    سلام استاد جانم سلام مریم جانم عاشقتونم من

    عاشقتم مریم جان که آنقدر قشنگ راجب هر محصول و ارزشی که ایجاد می‌کنه صفحه ها مینویسی چقدر لذت بردم چند وقتی بود مقاله هارو نخونده بودم البته این مقاله رو قبلا خونده بودم و نکته برداری هم کرده بودم اما امروز تو نشانه من بود و وقتی خوندمش انگار تا حالا این مطالب رو ندیده بودم خدای من

    نگاه یه فروشنده به محصولش چقدر می‌تونه تاثیر گزاری باشه تو موفقیت

    چه نگاه عمیقی میشه داشت به کار که این نکته و باور هست که باعث رشد و موفقیت من در کسب و کار میشه و من باید چقدر این نگاه معنوی و باور معنوی رو بسازم در خودم که من با محصولاتم چقدر دارم جهان رو گسترش میدم و چقدر دارم مسله دیگران رو حل میکنم چقدر کار من معنوی هست و باعث ایجاد احساس خوب در دیگران میشه

    وقتی داشتم کلمه به کلمه می‌خوندم یه مروری کردم باور ها و نگاهم به کارم رو که ببینم چه حسی نسبت بهش دارم دیدم که باور ها و نگرش من فرسنگ ها با این نوع نگرش استاد تفاوت داره و اونوقت من توقع نتایج استاد رو دارم

    پس چیزی که من باید یاد بگیرم درک یه اصل خیلی ساده است که باور های درستی راجب کارم و نوع نگرشم بسازم باورهای معنوی که آنقدر قدرتمند باشه که خودم هم به گسترشی که کارم ایجاد می‌کنه ایمان داشته باشم خدایا شکرت بابت این هدایت شکرت

    عاشقتم استاد جان عاشقتم مریم جان انشالله به زودی میبینمتون 😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  6. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1944 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    سلام و خداقوت به استاد عزیزم، بانو شایسته نازنین و همه همراهان عزیز این محفل الهی

    یادم نیست این مقاله رو دقیقاً کی قبلاً خوندم اما به وضوح می‌تونم اعتراف کنم درک این بارم هیچ ربطی به اون موقع نداره و برای همین این جمله که زندگی آینده شما با درک و اجرای قوانین میتونه هیچ ربطی به حال حاضر شما نداشته باشه برام خیلی باورپذیرتر شده. دفعه اول من هیچ محصولی از استاد نخریده بودم اما حالا چندین محصول از ایشون رو دارم. دلیلش هم نه فقط علاقه قلبی بلکه نتیجه‌ای است که من از آموزه‌های ایشون گرفتم. در واقع این علاقه قلبی هم در نتیجه همین ایمان به وجود آمده. همین موضوع یه اصل مهم در عشق و علاقه است. ما تا زمانی که به چیزی ایمان داشته باشیم بهش علاقه‌مند هم خواهیم بود. بعید به نظر میرسه که کسی که در چنین مسیری قرار بگیره به راحتی گمراه بشه، بنابراین من تا آخرین نفس‌هایم پیرو این راه خواهم ماند، همان‌طور که عده زیادی از یاران پیامبر تا چای جان در این راه بودند.

    چقدر زیباست جریان هدایت خداوند

    بنده به عنوان کسی که از بسته‌های روانشناسی ثروت۱ و ۲ استفاده کرده و تغییرات شگرفی اولاً و مهم‌تر از همه در نگرشم نسبت به موضوع ثروت و ثانیاً در شکل کسب و کارم ایجاد نمودم که نتیجش توان مالی من برای خرید همین محصولات و نگران نبودن از خرید (به‌ویژه به شکل انلاین) هستش که اصلاً باور من رو فقط و فقط نسبت به همین موضوع یعنی فروش انلاین به کلی متحول کرد چون من قبل ازین حتی یه برگ کاغذ هم از هیچ جایی به شکل انلاین نخریده بودم.

    اما اینجا نیستم تا حرفای قشنگ بزنم

    راستش می‌خواستم این حرفارو توی دفتر خودم و برای خودم بزنم اما با توجه به استقبالی که دوستان از کامنت‌های بنده داشتن به خودم گفتم ببین این فرکانسه توعه که داره تاثیر میذاره، این خواسته جهانه، تو نباید مانع بشی، نباید بخل بورزی وقتی میتونی جریان‌ساز باشی.

    نمیدونم در حال حاضر تا چه حد در مدار درک این موضوع هستید اما من خودم چه باورهایی که در جمله قبلیم خصوصاً در بحث کسب و کار پیدا نکردم و چقدر لذت بردم ازینکه دیدم انقدر تغییر کردم.

    بحث ایمان داشتن به کار چیزی فراتر از تبدیل شدن به یک فروشنده ماهر در کسب و کاره.

    الان این رو کشف کردم که اگر من ۱% خدا را گواه می‌گیرم اگر تنها ۱% ایمانم بعد ازین آموزه‌ها نسبت به کسب و کارم تغییر می‌کرد مطمئنم که نه تنها اوضاع مالیم بلکه زندگیم در تمام ابعاد متحول می‌شد.

    مثلاً من میومدم رو خودم و باورهام کار می‌کردم بعد یه ایده یا مسیری باز میشد یه مقدار پول می‌ساخت اما بعد غیب می‌شد. یا مثلاً یه مشتری خیلی خوب پیدا می‍شد و من دیگه تا اون به نتیجه نمی‌رسید سراغ بقیه کارام نمی‌رفتم(همینجا بگم این ترمز با تمرکز داشتن روی کار داستانش فرق میکنه، من تو ذهنم حساب می‌کردم رو این آدم و عملاً دست خدا رو می‌بستم) اما حالا با خودم می‌گم مگه تو هدفت اشاعه شادی نیست؟ مگه نمی‌خوای کاری کمی مردم راحت‌تر جشن بگیرن شادتر باشن؟ پس چرا فکر می‌کنی فقط از همین مسیر می‌تونی به این نتیجه برسی. در واقع علت نوشتن این کامنت هم دقیقاً نتیجه پاسخ به این پرسش بود.

    بارها روی احساس ارزشمندی

    روی معنویت ثروت در طول این چند صباح استفاده از آموزه‌ها کار کردم اما هرگز به یه ثبات نرسیدم.

    الان می‌فهمم که دلیلش این بوده که من روی اصل هدفم تمرکز نداشتم.

    اگه من روی اصل تمرکز داشته باشم دیگه دست دست نمی‌کنم

    دیگه نگاه کمال‌گرایانه یا بی‌ارزشی ندارم نسبت به کارم.

    اگه قرار رسیدن به احساس خوب باشه تو از کمک کردن به یه طفل هم میرسی نیاز نیست بری خیره بزنی

    یعنی اگه اصلاً یاد نگیری که از کجا باید شروع کنی هیچوقت به اون نقطه هم نمیرسی

    منظورم از خیریه انجام کاریه که هم به خودت کمک میکنه که احساس خوبی بدست بیاری و هم جریان‌ساز میشی

    و به قول بانو شایسته چه چیزی بهتر از کسب و کار من؟!

    من ایده‌هایی که با شرایط فعلیم دارم رو اجرا می‌کنم منتظر کسی نمی‌مونم کار خودم رو انجام میدم چون اصلاً هدف من از موفقیت مالی و کاری مگه چیزی غیر از شادیه، پس اگه همین الان تنها و تنها خودم از نوشتن این مطلب در اینجا به این احساس برسم یعنی من کارم رو به درستی انجام دادم چون سیستم عصبی انسان‌ها به یک شکل عمل میکنه

    چون موضوع سلیقه نیست فرکانسه.

    اگر آموزه‌های استاد رو دنبال کرده باشید شاید به نظرتون متوجه متد خاصی در آموزه‌ها شده باشید و اون هم تمرکز بر اصله.

    در واقع موضوع متد خاص نیست موضوع فرکانسه.

    فرکانسه استاده که این نتایج رو هم برای خودش و هم برای هر کسی که توی این مسیر باشه به وجود آورده، عین همون مسیری که محمد ازش حرف می‌زد.

    محمد از اصل حرف می‌زد

    هرجا هم که فکر می‌کرد باید همه بفهمن خدا بهش می‌گفت نشد دیگه این اصل قرارمون نیست

    تو باید کار خودت رو انجام بدی کاری به بقیه نداشته باش

    در یه کلام

    عزیزم زور بیخود نزن سرت تو کار خودت باشه

    همون کاری که استاد سعی داره انجا بده و خوب سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا انصافاً گواه زندگی به چنین متدیه

    در واقع دستیابی به این متد نتیجه اجرای این اصله

    اصلاً من هیچ جایی ندیدم یه نفر برای اینکه یه محصولی رو ارائه بده انقدر دربارش توضیح بده

    خوب مگه این چیزی جز عشقه؟ جز تمرکز بر روی اصله؟

    برای استاد یقیناً تفاوتی نمیکنه چه می‌خواد فایلی رو برای محصول رایگان ضبط کنه یا پولی

    چون باورهاش درباره پول درسته برای کسانی که توی اون مدار قرار می‌گیرن و حاضرن بهاش رو پرداخت کنند پول هم میسازه

    خیلی هم میسازه چون باید بسازه چون تا وقتی محصولی با این کیفیت تولید نشه این باید پول‌سازترین باشه.

    چی میشه که یه نفر به نظرمون تو یه زمینه‌ای به یه متد خیلی موفق میرسه؟

    آیا چیزی غیر از درک علوم و قوانین جهان در مورد اون موضوع و حوزه خاصه؟

    مثلاً شما وقتی خودت درک می‌کنی که رها بودن در رابطه باعث میشه به کسی نچسبی و نتیجتاً هم به جای دور شدن به نزدیکی و عشق بیشتر کمک میکنه، آیا مسیری غیر ازین مسیر رو میری؟

    خداروشکر می‌کنم با تمام وجودم که من رو به این مسیر زیبا هدایت کردم

    من این دروغ رو که باید منتظر منجی بود رو باور نمی‌کنم

    خدا هیچوقت بندش رو تنها نمیذاره

    هیچوقت رهاش نمیکنه

    منتظر بودن برخلاف جریان طبیعته

    کسی که خدا را درک کنه حرکت می‌کنه

    استاد جانم شما منجی زندگی خودت بودی و به ما یاد دادی که همین نقش رو تو زندگی خودمون ایفا کنیم

    مادام که در این مسیر باشیم سعادت و لذت رو تجربه خواهیم کرد و این کاریه که تا ابد باید ادامه بدیم

    در پناه خداوند شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  7. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3363 روز

    سلام

    چه نشانه ای به موقع وعالی.

    ایجاد ارزش بیشتر = ثروت بیشتر

    به شغلم توجه کنم چه خدمتی را دارم ارائه میدهم

    زندگی ما دست عوامل درونی خودمان است

    تمرکزم کجاست ؟ روی خودم است؟

    باور= احساس اطمینان

    اعمال ما نشان میدهد که باورهای ما چیست

    نگرشمان را تغییر دهیم که احساس خوب به ما بدهد

    حل مسئله ای اساسی تر = موفقیت مالی بیشتر

    فروشنده موفق= عاشق کارش باشد = به ارزش محصولاتش 100 درصد ایمان داشته باشد

    فروش بیشتر = بهتر شدن کیفیت زندگی

    اتفاقات زندگی ما = باورهای ما

    ایمان یک فرکانس است

    ایجاد ارزش بیشتر = ثروت بیشتر

    just do it now

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  8. -
    لیلا درگاهی گفته:
    مدت عضویت: 1458 روز

    از وقتی با استاد آشنا شدم همه چیز در زندگیم همیشه سر جائیه که باید باشه.

    مثل همه‌ چیز این‌ سایت که‌ همیشه دقیقا‌ همون‌ لحظه سر راهت میاد که باید بخونی یا بشنوی یا ببینی…

    دقیقا همون چیزی که جوابته…

    دقیقا همون قدم به قدم هدایت خداوند…

    چقدر تمام مطالب ارزشمند هستند و واقعا نمیشه قیمتی براشون گذاشت…

    فقط همین‌ این مطلب و پاسخ زیبا و کامل به سوالات دوستان به تنهایی من رو هزاران پله در آگاهی از علایق و کسب و‌ کارم بالا برد و چنان احساس ارزشمندی نسبت به خودم و نسبت به محصولاتم به من داد که سرشار از ایمان و سرشار از احساس سپاسگزاری از خداوندم‌ هستم که‌ من رو هدایت کرد در این‌ مسیر…

    در مسیر این اگاهی ها در مسیر این کسب و کار ارزشمند در مسیر این تجربیات و احساس نابِ ارزشمند بودن

    تاثیر گذار بودن

    دستی بودن برای رشد و گسترش جهان هستی…

    برای انتشار حس لذت و انتشار حس ارزشمندی…

    خداوندا ازت سپاسگزارم برای لذت تجربه این زندگی سرشار از برکت و ثروت و سعادت

    سپاسگزارم‌ از شما برای انتشار تجربیات و‌آگاهی های ارزشمندتون

    زندگیتون در این دنیا و آخرت لبریز خیر و‌ برکت ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1423 روز

    سلام به مریم جان عزیزم که اینقدر قلم شیوا و فوق العاده ای دارند

    این مقاله را چندروز پیش مطالعه کرده بودم و امروز دوباره حسی درون من، من رو وادار کرد این مقاله را بخونم و واقعا دوباره کلی نکات بی نظیر دریافت کردم و یقین دارم 100بار دیگر هم همین توضیحات رو بخونم نکته ای جدید می آموزم.

    این اولین کامنت من بر روی سایت استاد عزیزم هست و دوست داشتم اول از همه از مریم جان عزیز و استاد مهربانم و تیم شما تشکر کنم که اینقدر این سایت فوق العاده عالی درست شده و هرروز به قسمت هایی از این سایت هدایت میشی که اصلا نمیدونستی وجود داشته و کلی اطلاعات بینظیر نصیبت میشه

    من مدت زیادی نیست که دراین سایت عضو شدم و با خانواده ی عباسمنش همراه شدم. تازه اول راه هستم و هنوز تغییرات بزرگی نتونستم درخودم ایجادکنم اما قدم های کوچک بسیاری درتغییر باورهام برداشته ام که نتیجه شان همان روز و همان لحظه در زندگی ام هویدا شده. من به طرز عجیبی احساس خوبی دارم و از زندگیم لذت میبرم منی که قبل از اشنایی با این قوانین یک روز درمیان بقولا از واژه ی دلم گرفته استفاده میکردم و چندین و چندساعت تو خودم میرفتم و احساس افسردگی شدیدی داشتم الان حدود سه ماه هست که قلبم آرومه و غیر ازخدای خودم با هیچکس دردودل نمیکنم و چه لذتی بالاتر از صحبت کردن باخدای خود؟ زمانیکه قدم گذاشتم دراین مسیر نه تنها خودم تغییر کردم بلکه به شکل معجزه آسایی ادم های اطرافم رفتارشان با من عوض شد و فقط این جمله از استادعباسمنش درذهنم شکل میگرفت که گفتند خداوند درقران فرموده من بخاطر شما دلها را نرم خواهم کرد….

    اما در زمینه شغلیم هنوز هیچ تغییری نتونستم کنم و باورهای محدودکننده زیادی دراین زمینه دارم . این مقاله شما خیلی تونست ذهن من رو بازتر کنه نسبت به بعضی از ترمزهای ذهنیم و سعی میکنم از کلمه به کلمش استفاده کنم برای بهبود خودم .

    من ایمان دارم که همه چیز به باورهای ما بستگی داره و الان میفهمم دلیل عدم موفقیتم بعد از دوسال کارکردن باورهای مخربی هست که نسبت به شغلم دارم و خداوند رو شاکر هستم تونستم چندین و چندتا از این باورهای مخرب و ترمز هارو شناسایی کنم و درصدد اصلاحشون هستم

    یکی از این ترمزهای ذهنیم این بود که من تازمانی که دردفترم نشستم و برای تبلیغات خودم رو به هرراهی نزنم و دراین راه بقولا عرق نریزم به هیچ جایی نخواهم رسید و واقعا چون این باورم بود به هیچ جایی هم ازنظر مالی و شغلی نتونستم تا به امروز برسم اما الان جوردیگه ای فکرمیکنم الان میدونم که اگر پول دراوردن در عرق ریختن بود افرادی که کارگر ساختمانی هستن و بندگان خدا صبح تا شب عرق میریزند باید ثروتمندترین انسانها میبودند. الان روزی هزاربار این داستان استاد را درذهنم مرور میکنم: که روزی دو مرد بودند و قصد داشتند که درختی را قطع کنند نفراول از همان لحظه اول شروع به اره کردن درخت کرد و بدون توقف تلاش کرد و عرق ریخت اما موفق نشد ولی نفردوم ابتدا تایم مناسبی را برای تیزکردن اره اش گذاشت و بعد که از تیز بودن آن مطمعن شد دست به عمل زد و درخت را قطع کرد … و من این روزها بدون توقف درحال تیزکردن اره ام هستم و مطمعنم زمانی که این اره به اندازه کافی تیزشد راه و روش قطع درخت هم برای من آشکار خواهدشد.

    اینقدر هر روز و هرروز این موضوعات رو درذهنم تکرار خواهم کرد که این ترمز ها ازبین بروند و باورهای قدرتمندکننده ای جایگزینشان شوند .

    دوستتون دارم و براتون بهترین هارو از پروردگار عزیزم آرزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  10. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2508 روز

    با سلام خدمت مریم جان عزیز که اینقدر مسلط هستن به قوانین

    ومدم اینجا که بنویسم چند وقتی بود که ی ندایی از درونم می اومد که بهم میگفت برو برای کارت ی درخواستی بده به فلان اداره اما چون اعتماد به نفسم پایین بود و ی سری محدویت های سنی توی ذهنم بود بار اول که این ندا اومد چند روز ذهنم رو مشغول کرد اما کم کم فراموششش کردم و بهش توجه نکردم. دیروز بعد از چند ماه دوباره ی ندایی توی قلبم میگفت اینکار رو بکن و من با توجه به اینکه دارم دوره عزت نفس رو کار میکنم این دفه دست بکار شدم ی درخواست نوشتم و با وجود نجواها راهی اونجا شدم. با خودم گفتم حتی برای تمرین اعتماد به نفس هم که شده میرم و این درخواست رو میدم نهایتش اینه که میگن نه .بقول استاد اتفاقی نمی افته .خلاصه رفتم و با توجه به اون چیزهایی که استاد در مورد فیزیک بدن گفته بود با سر بالا و شونه های بالا و با قدرت رفتم و درخواستم رو دادم .اصلا ی اعتماد به نفسی در وجودم ایجاد شد که خودم لذت بردم حالا نتیجه هر چی میخواد باشه .امشب ی یهو به ذهنم اومد که حاالا بزنم روی نشانه ی امروزم ببینم قدم بعدی چیه. چون برای قدم اول هم بهم گفته شد که با وجود سختی راه نباید بترسی و بری تو دل ترسهات.خلاصه امشب گفتم خدایا قدم بعدی چیه بهم بگو که این قسمت اومد که باید باورهای درست رو در مورد خواستم بسازم چون به ظاهر یکسری محدودیت ها هست یکسری قوانین انسانی که اجازه به حقیقت پیوستن اون خواسته رو توی ذهن من نمیده و من باید روی اونا کار کنم مثل محدودیت سنی .این پیامی که من دریافت کردم از این قسمت و باید روش کار کنم . سپاسگزارم مریم جان که دنیایی از آگاهی هستین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای: