مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 2 - صفحه 8
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-19 00:48:502025-01-19 00:57:15مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت – قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با توکل بـہ ربّ جهانیان
یک کامنت مـ؋ـیـב را مینویسیم……
إِنَّ الَّذِینَ جَاءُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَهٌ مِنْکُمْ ۚ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ ۖ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۚ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ ۚ وَالَّذِی تَوَلَّىٰ کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ
به یقین کسانی که آن تهمت را آوردند، گروهی از خود شما بودند، آن را برای خود شرّی مپندارید، بلکه آن برای شما خیر است، برای هر مردی از آنان کیفری به میزان گناهی است که مرتکب شده، و آن کس که بخش عمده آن را بر عهده گرفته است، برایش عذابی بزرگ است.
(آیه 11 سوره نور )
اگه کسی پشت سر شما تهمتی میزنه و شما میدونی که اون یه دروغه که دارن پشت سر شما براتون میبافن به جای اینکه ناراحت بشیم و به خودمون شک کنیم بلکه باید اون رو یک خیر ببینیم که قراره اتفاقات خوبی از این طریق برامون رقم بخوره و نه تنها حرف اون مردم باعث از بین رفتن اعتبار ما نمیشه بلکه باعث رشدمون میشه و ما رو بالا میکشه
اون افرادی هم که سَرِ این سلسله خبر ها رو شروع کردن و کسانی هم که اون رو انتشار میدن گناه بزرگی رو بر گردن خود میکنند
و به قول پروردگار برای آنان عذابی عظیم مهیا است
لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْرًا وَقَالُوا هَٰذَا إِفْکٌ مُبِینٌ
چرا هنگامی که آن را شنیدید، مردان و زنان مؤمن به خودشان گمان نیک نبردند و نگفتند: این تهمتی آشکار است؟!
آیه 12 سوره نور
چرا وقتی اون تهمت ها رو درباره ما میگن به خودمون شک میکنیم ؟ ذهن انسان خیلی زود میتونه آدم رو فریب بده و باعث بشه اینطور فکر کنه که نکنه من کار خطایی انجام دادم و نکنه یه زمانی مرتکب همچین اشتباهی شدم و بی توجه از کنارش گذشتم و یه عالمه از این افکار نامناسب میتونه سراغ آدم بیاد که حس بدی میده به آدم و فراموش کنه که در این مورد انسان صالحی بوده و هرگز چنین خطایی رو که بهش تهمت میزنن مرتکب نشده است….
وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ مَا یَکُونُ لَنَا أَنْ نَتَکَلَّمَ بِهَٰذَا سُبْحَانَکَ هَٰذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ
و چرا وقتی که آن را شنیدید نگفتید: ما را نسزد که به این تهمت بزرگ زبان بگشاییم، شگفتا! این بهتانی بزرگ است.
آیه 16 سوره نور
بله اینچنین مثال واضحی در قران آمده است !
شگفتا ! که ما خیلی زود فراموش میکنیم و در مقابل تهمت های دیگران از خودمون دفاع میکنیم و جوری جواب شون رو میدیم و اونا رو سرکوفت میکنیم که انگار اون صحبت ها واقعی بوده و ما میخواهیم طوری دیگه جلوه بدیم!!
بهترین راهکار در برابر توهمت چیست؟
خیلی بی توجه از کنارش رد شیم چون اگه بخوایم جواب اون طرف رو بدیم متوجه میشه که با صحبت هاش تونسته روی ما تاثیر بزاره که ما به دفاع از خودمون میپردازیم ولی اگه بی توجه باشیم نسبت بی این موضوع محکم ترین ضربه ای است که میشود به آن طرف زد و متوجه اَش کرد که حرف های دروغینش بر ما تاثیری نداشته که هیچ بلکه بهتر از قبل به توانایی هامون ایمان پیدا کردیم
یَعِظُکُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
خدا شما را اندرز می دهد که اگر ایمان دارید، هرگز مانند آن را تکرار نکنید
آیه 17سوره نور
پس باید تفکر کنیم حتی اگه سخن دروغینی رو در غیاب فردی جلوی ما بیان کردند در صورتی که شاهدی هم بر آن ندارند ما آن را بازگو نکنیم و این سلسله حرف های بیهوده را ختم دهیم و نگذاریم زاویه دیدما نسبت به آن فرد تغییری کند
که اگه شاهد هم داشته باشند در صورتی که ما آن خبر ها رو انتشار دهیم هیچ سودی به ما نمیرسد جز اینکه از جنس آن اتفاقات بیشتر در زندگی برامون رخ میده
هر وقت جایی دیدیم داره در مورد دوستی غیبت میشه که ممکن نظر ما نسبت به اون عوض بشه حتما اون محل رو ترک کنیم و در صورت لزوم اگه حضورمون ضروری بود تذکر بدیم که با شنیدن غیبت و توهمت زدن به دیگران حال نمیکنیم اگه ممکن است این صحبت ها را در جایی دیگر بیان کنند….
امان از این تجسس که افراد بیکار و بی هدف در این زمینه مهارت منحصر به فردی دارن
آخه زندگی مردم چه ربطی به من و شما داره ؟
وقتی توی زندگی دیگران تجسس میکنیم و میخواییم از جیک و پیک زندگی مردم با خبر شیم منجر به غیبت میشه و اصولا افراد بیکار برای این موضوع زمان زیادی میزارن که جزئیات زندگی مردم را برای گروهی دیگر بازگو کنند و البته هر دفعه که بازگو میکنن
مثل یک کلاغ چهل کلاغه میمونه !!
هر کسی دو تا کلمه بشنوه پنج تا میزاره رُش و میره برای بقیه میگه و هر دفعه این چرخه تکرار میشه…..
مراقب فضای مجازی باشیم که انتشار این خبر های نامناسب اونجا خیلی راحت تر صورت میگیره و اگه خبر نا سالمی به دستمون رسید اون رو منتشر نکنیم….
یکی از قسمت های جذاب این فایل قسمت:
ܥࡐܢܚࡅ߳ߺߺܙ ࡎܩࡅ࡙ܩܨ بود…..
دوست صمیمی چه واژه ی قشنگی ولی در عین حالی که میتونه خوبه باشه تاثیراتی زیادی هم روی ما میزاره و خیلی از رفتارها و عاداتش در ما اثر میکنه
قاعدتاً بخاطر اینه که تایم زیادی رو باهاش میگذرونیم و صحبت های زیادی بین مون ردوبدل میشه پس باید دوستانی رو انتخاب کنیم که ویژگی های خوبشون زیاد باشه و تاثیرات خوبی روی ما بزارن…
به شخصه بهترین دوستای صمیم خانوادَم هستن چون بهترین گفتوگو ها رو داریم و اوقات خیلی خوشی رو کنار هم سپری میکنیم و از همه مهمتر اینکه اعضای خانوادت دوستای صمیمیت باشن دیگه هیچ نقابی رو به صورت ندارن و راحت میتونیم باهم حال کنیم و از کنار هم بودن لذت ببریم….
از استاد عباسمنش عزیزم تشکر میکنم بابت انتشار این مطالب عالی که باید کتاب ها در موردش نوشت
با تمام وجود از خداوند مهربون براتون حال خوب و شادی را خواستارم
عاشقتونمممم
سلام به استاد عزیزم
سلام به استاد شایسته ی عزیز دل
و سلام به همه ی دوستای هم فرکانسی
بعد از خیلی مدتــــــها خداروشکر بالاخره دوباره دارم تو سایت مینویسم:)
امروز صبح کلا با یه حس سپاسگزاری و رضایت درونی بیدار شدم از خواب و تو همون حالت خواب و بیداری اول چندجمله سپاسگزاری تو نوت گوشیم نوشتم، مطمئنم روز خیلی خوب و قشنگی میشه برام امروز:)
بعد از صبونه هم با مامان اینا اسکایپ صحبت کردیم و لیلی خانوم قند عسل حسابی دلمونو برد و روزمون رو زیباتر کرد،
داشتیم با مامان و سمی راجع به سایت حرف میزدیم که دیدم هر دوتاشون کامنت نوشتن برای این فایل و هنوز هم کامنتها منتشر نشده بود (تا الان که ساعت 12 ظهره اینجا و من تازه شروع کردم به نوشتن) خلاصه گفتم پس منم امروز بیام خودمو مهمون کنم به یه ردپای الهی تو این سایت بهشتی:)
بریم سراغ فایل:
چقدر استاد قشنگ نکته ها و درس ها رو میگیره
تو این آیه خدا در مورد خود تهمت، که داستان چی بوده، صحبت نکرده، و دلیل داشته که صحبت نکرده
بیایم ببینیم پیام آیه چیه، نه حواشی
پیام چیه:
1-کسانی که آن تهمت رو زدن دسته ای از شما بودن، از خودتون بودن (خودتون هِی با تعریف کردن برای دیگران و اون دیگران برای دیگران، این تهمت و شایعه رو پخش کردین)
2-شما اون تهمت رو برای خودتون شر به حساب میارین، ولی درواقع براتون خیره
3-یه کسی تهمت و شایعه رو شروع کرده، که سهم اصلی گناه رو داره، بعد بقیه هم هی رفتن برای هم تعریف کردن، اونا هم به اندازه خودشون سهیم هستن و گناهکارن
——————————————————————-
خداروشکر ما خونوادگی اهل حرف و حدیث پخش کردن نبودیم، فکر کنم کردیتش برمیگرده به مامان بابام که از وقتی ما یادمونه اینجوری بودن و ما هم اینجوری یاد گرفتیم و چقدر من خوشحالم ازین بابت.
در حالیکه خیلی خیلی رایجه که چه تو سرکار، چه فامیل دوست و آشنا، یکی یه چیزی از یکی دیگه تعریف میکنه (یه چیز منفی یا عجیب غریب) و بعد بقیه شروع میکنن انتقال اون حرف و برای بقیه تعریف کردن، ولی من شاید بگم حتی به عنوان یه آپشن هم تو ذهنم نمیاد که حالا برم اینو برای اون یکی همکارم تعریف کنم. خدایا هزار بار شکرت بابت این ویژگی مثبت:)
——————————————————————-
نکاتی که استاد تو این زمینه مطرح کردن:
–برای صحبتهامون با دوستامون مرز و محدوده تعیین کنیم، اگر شروع کردن به تهمت و غیبت و ما معذبیم و دوست نداریم، بهشون بگیم ما موافق این جور صحبتها نیستیم، از اینکه ممکنه این دوست ها رو از دست بدیم نترسیم، اینجور آدما درواقع دور و ورمون نباشن بهتره
چقد قشنگ استاد در مورد دوستاش توضیح داد و تعریف کرد، منم به شدت دلم خواست:) که همچین دوستای صمیمی و البته هم فرکانسی داشته باشم و با لذت و خوشی دور هم جمع بشیم.
آیه بعدی:
چه نکته ی قشنگی تو این آیه بود. چرا وقتی این تهمت رو شنیدین به خودتون شک کردین اصلا؟
نباید بذاریم تهمت ها یا شایعه ها رو ما اثر بذاره و باعث بشه به خودمون شک کنیم، که مثلا نکنه من یه ایرادی دارم.
(الان که دارم مینویسم میبینم من خیلی این حالت رو دارم، به صورت خیلی مخفی و غیر مستقیم، ولی وقتی مثلا یکی به حساب خودش داره شوخی میکنه ازون شوخی هایی که الکی چیزای بدی درباره طرف میگن، یه چیزی تو ذهنم میگه خب شاید من تو فلان مورد یه مشکلی دارم یه ضعفی دارم واقعا که این شوخی رو باهام میکنن! کلا خیلی باید حواسمون به این نجواهای مخرب و مزخرفِ ذهن باشه. و همزمان هم به شدت و مستمر رو باور لیاقت کار کنیم)
نکته ی بعدی اینکه خدا میگه خب اگر این ادعا رو داری شاهدت کو؟
این اشاره به این موضوع داره که اگر کسی کاری تو خلوت خودش کرده، نباید اونو بیایم همه جا پخش کنیم، فرق میکنه با کار ناشایستی که تو نگاه عموم و در پابلیک انجام میشه، اون رو باید جلوش رو گرفت البته از راهش خودش.
آیه 15
اشاره میکنه به افرادی که یه تهمت و شایعه ای رو میشنون و بعد پخش میکنن همه جا، به خودشونم میگن ما که این حرفو در نیوردیم، فلانی گفته ما فقط داریم برای بقیه تعریف میکنیم، چیز مهمی نیست که، ولی خدا میگه این خیلی گناه بزرگیه
و در آیه بعد میگه چرا وقتی شنیدین تهمت رو، زنجیره رو قطع نکردین، چرا شما هم ادامه دادین؟
——————————————————————-
داستان جلسه کنگره آمریکا:
تو جلسه ای در خصوص نظر دادن در مورد اینکه کی مناسب و کوالیفاید هست برای وزارت دفاع، یکی از سناتورها گفته بیایم فکر کنیم ببینیم اصلا ما خودمون کوالیفاید هستیم برای سناتور بودن، چه برسه به اینکه بخوایم راجع به مناسب بودن یکی دیگه (اونم وزیر دفاع) نظر بدیم؟!
ظاهرا یه ایرادی که از اون فرد میگرفتن این بوده که گاهی دیده شده بعضی جاها مشروب خورده، این سناتوره میگفت “آیا برای شماها پیش نیومده که تو جلسه های آخر شب همین کنگره حتی گاهی زیاد مشروب خوردین و عملا مست بودین تو جلسه ی کنگره؟ پس درواقع ما هیچکدوم کامل و بی عیب و اشتباه نیستیم”
چقدر جالب بوده حرفاش و دقیقا منو یاد پیامبر و اون داستانِ سنگسار انداخت که یه عده جمع شده بودن میخواستن یه زنی رو به اتهام زنا سنگسار کنن بعد از پیامبر میپرسن اولین سنگ رو کی بزنه، پیامبر میگه کسی بزنه که خودش گناهی نکرده! و هیچکس عملا نتونست اینکارو بکنه.
——————————————————————-
مهمترین درسی که ازین قسمت میگیریم اینه که هیچ کس رو قضاوت نکنیم چون اولا ما همه چیز رو نمیدونیم در مورد اونها، دوما با قضاوت کردن عملا داریم توجه میکنیم به اون ویژگی ها و در نتیجه میریم تو همون مدار و فرکانس
وای خدایا … چقدر همین یه جمله و یه کار بهمون کمک میکنه اگر همیشه حواسمون بهش باشه و عمل کنیم بهش…
سر کار برای خود من، که حالا تازه میگم اصلا اهل غیبت و تهمت نبودیم از بچگی، چقدر پیش میاد که از یه رفتار یه مدیر یا همکار (فرض کنیم یه رفتار اشتباه و تکراری) اذیت میشم و الان که دارم با این دید و با آگاهی های این فایل بهش نگاه میکنم میبینم خب عملا و یه جورایی خودبخود من تو ذهنم شروع میکنم به قضاوت بعد از دیدن اون رفتار، قضاوت و بعد هم ناراحتی و شکایت.. همش تو ذهنم، ولی همین میشه توجه به اون رفتار یا عملکرد نا مناسب، و در نتیجه رفتن تو مدار و فرکانس همون مدل رفتارها و عملکردها و بیشتر و بیشتر برخورد کردن با اونها…
خدایا هزار مرتبه شکرت من در مدار دریافت آگاهی های این فایل و مخصوصا کامنت نوشتن براش قرار گرفتم.
تو روابط هم آدم خیلی باید حواسش به این باشه که به چی داره توجه میکنه، کلا که به قول استاد اصل و اساس همه چی همینه، کانون توجه
من با اینکه خیلی وقتا حواسم هست آگاهانه توجه و سپاسگزاری کنم بابت رفتارها و خصلت ها و نکات مثبت و دلخواه خیلی خوبی که تو رابطه م هست و دارم تجربه میکنم، ولی بازم یه دفه میبینم به یه نکته یا اتفاق منفی یا ناخواسته چقدر دارم توجه میکنم.
یا مثلا به جای اینکه تو ذهنم بیام اون چیزی و اونجوری که دوس دارم رو تصور کنم و کلا با توجه ذهنی و کارکردن رو باورها بخوام به خواسته ی مدنظرم برسم، یه دفه میبینم تو ذهنم دارم در مورد مثلا فلان موضوع با طرف بحث میکنم،
اینا درواقع پاشنه ی آشیله دیگه و خیلی باید روش کار کنیم، از اول اینجوری تو ذهنمون بوده که اگر چیزی رو نمیخوایم یا میخوایم باید بریم درباره ش حرف بزنیم و بحث کنیم و مثلا طرف رو متقاعد کنیم حالا چه مسائل کاری چه روابط یا هرچی،
ولی به این جنبه ی قضیه اصلا توجه نمیکنیم که اولا من خودم باید باور کنم که مثلا من لیاقت فلان پوزیشن یا فلان رفتار رو دارم و مورد مهم بعدی اینکه تو اون مدار و فرکانس باشم
شاید تو مغزم و با دلیل و منطق خودم رو کاملا لایقِ یه کاری یا پوزیشنی یا رفتاری یا رابطه ای میدونم، ولی ازونور به خاطر مثلا یه باورای دیگه (ترمزهای ذهنی) یا به خاطر توجه ناآگاهانه کردن به ناخواسته ها، هنوز تو اون مدار نیستم.
حواسم باشه تو هر مداری باشم، شرایط و اتفاق ها و آدم های اون مدار رو فقط تجربه میکنم
تو فرکانس رادیو ورزش نمیتونم آهنگ بشنوم هرچقدرم آهنگ دوست داشته باشم و هی بگم من مثلا لیاقت آهنگای قشنگو دارم،
باید فرکانسم رو عوض کنم
چجوری؟
با کنترل کانون توجه
اون چیزی و شرایطی که میخوام، فقط به همون توجه کنم، چیزایی راجع به اون حالت و شرایط بخونم یا ببینم یا بشنوم
در کنارش هی باور لیاقت رو تکرار کنم
در کنارش هی تجسم و تصور کنم با آرامش و حال خوب
خدایا هزار مرتبه شکرت برای اینکه تو فرکانس نوشتن قرار گرفتم.. چقدر حال خوبی داره بهم میده
سوره حجرات
از خیلی از “گمان”ها دوری کنین، از چیزی که بهش مطمئن نیستین دوری کنین و درباره ش حرف نزنین
دنبال زندگی دیگران هم نباشین، تجسس نکنین تو زندگی دیگران، غیبت نکنین
به قول استاد اصلا اگر انقدر وقت داریم که سرمون تو زندگی دیگران باشه ینی برای خودمون و زندگیمون هدف و برنامه ی درستی نداریم که انقدر وقت اضافه داریم.
وقتی درگیر تهمت و غیبت به افراد نشیم، خودبه خود ذهنیت منفی هم نداریم درباره ش که همین باعث میشه ویژگی های خوب اون شخص رو برانگیخته کنیم در برخوردش با ما، ولی با ذهنیت منفی، توجه ما به منفی های اون شخص هست و در نتیجه بُعدِ منفی اون شخص رو هم برانگیخته و تجربه میکنیم.
خدایا شکرت، واقعا طلاست این آگاهی ها
خدایا شکرت برای این یک ساعت و نیمی که به بهترین شکل صرف شد
دوستون دارم
شب و روز همگی به خیر
سلام به دختر توحیدی و عزیزم نسیم جان
به به..شما هم که کامنت خیلی زیبایی نوشتی دخترم، احسنت و آفرین بر شما
نکنه با سمیه تبانی کردین بعد چند روز که کامنت نزاشته بودین یهو دوتایی بیایین برای این فایل کامنت بزارین و هر دو کامنتای خوب و با کیفیت نوشتین هوم؟!
خیلی خوب فایل رو خلاصه نویسی کردی منو یاد آقای زرگوشی عزیز انداختی! کار منو راحت کردی چون که من این فایل رو تو دفترم دارم می نویسم و هنوز به نیمه نرسیده، بقیه شو از روی کامنت شما می نویسم..
یه احسنت دیگه هم داری؛ البته احسنت که زیاد داری یکی دوتا نیست که!!! ولی منظورم فعلاً در مورد کامنته:
احسنت بر شما که توی یکساعت و نیم فایلو گوش کردی و نتبرداری کردی و کامنت نوشتی
انشاءالله منم خیلی زود به این جایگاه میرسم
تو پاسخم به سمیه جان هرچی در مورد شما دخترام نوشتم برای شما هم هست، لطفاً برو همونا رو بخون من دوباره اینجا نمی نویسم
یک نفس عمیق دیگه از سر ضایت کشیدم.. و هر دوبار اشک شوق و سپاسگزاری از خداوند مهربان از چشمام سرازیر شد و بغض شیرینی در گلوم پیچید
خدای من شکرت هزاران بار شکرت
اینم شد شکرگذاری شبانه من
رشد و پیشرفت و موفقیتهات روز افزون باد بوس بوس
خدایا
سلام و سلامتی به شما دوست عزیز
من تازه چند روزه با شما آشنا شدم و فهمیدم شما مادر سمیه جان هستید
البته که با ابشونم به تازگی اشنا شدم
چقدر لذت بردم از اون کامتتی که برا سمیه جان نوشته بودید
لذت بردم که خانوادگی در مسیر توحیدین و هرکدومتون برا اون یکی الگو ونمونه
یه آن یه آااااه کشیدم ولی بعدش سریع گفتم خدایا این خواسته در من قوی تر شد که زتدگی فاطمه جان آینده من باشه
داشتن یه خانواده توحیدی
دخترم که 8 سالشه و همسرم فعلا تواین وادیا نیست
چه جوریشو نمیدونم
ولی با تمام وجودم خواستم این حس وحال خوبو منم زندگی کنم
دیروز میخواستم در جواب سمیه جان براتون کامنت بزارم ولی یه کارایی اومد جلو ویادم رفت
قسمت شد الان اینجا بهتون تبریک بگم برا دختران نازنینتون
و شخص خودتون که معلومه خیلی با صفایین
با اینکه دو سه روزه باهاتون اشنا شدم ولی حس میکنم خیلی دوستتون دارم
درپناه الله مهربان در کنار خانواده توحیدیتون سربلند و سلامت باشید
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکزت
سلام به دوست و هم خانواده ای عزیزم سعیده جان
سپاسگزارم که برام پاسخ گذاشتی
ممنونم از لطف و تحسینت که نشون دهنده روح لطیف و زیبای خودت هست
خیلی خوشحال شدم از دریافت پیامت، جالبیش اینجا بود که اون روز سه تا پاسخ از دوستانم داشتم و هر سه اسمشون سعیده!
سعیده شهریاری، سعیده رضایی، سعیده آیت
سعیده! چه نام زیبایی! چه معناهای زیبایی داره!
خجسته مبارک خوشبخت سعادتمند فرخنده همایون!
و این سه سعیده برام نشونه بود، مایه دلگرمی من بود
خدا رو صد هزار مرتبه شکر
سعیده جان مطمئن باش که با استمرار در همین مسیر، آینده شما از زندگی الآن من زیباتر خواهد بود
ما فقط باید رو خودمون کار کنیم، و قطعاً خداوند بهترینها رو برای ما چیدمان می کنه
بزودی زود می بینی که با همسرت و دختر گلت دارین در مورد زیباییها و قوانین صحبت می کنید
راستی اسم خواهر من هم سعیده است
و اسم خودم هم سُعاد هست، نام شناسنامه ای من فاطمه است و از ابتدای تولدم تا حالا همه منو سعاد صدا می کنن،
داشتم تو گوگل معنای سعیده رو
نگاه می کردم گفتم معنای سعاد رو هم ببینم، چقدر قشنگ بود! خیلی حس خوبی بمن داد نوشته بود:
سعاد از دلنشین ترین، خوش آواز ترین، جدیدترین و دل پسندترین نام های دخترانه با ریشه عربی بمعنای زنی خوشبخت و سعادتمند، شادکام، نیکبخت، خوش اقبال و پرنده خوشبختی است!
خدایا شکرت اینم یه نشونه دیگه، که خودت هدایتم کردی معنای اسممو ببینم
خیلی دوست دارم سعیده جان روی ماهتو می بوسم
شاد باشی سلامت باشی نتایج عالی و درخشان بگیری موفقیتهات روز افزون باشه
بنام خدای مهربان
سلام سعاد جان عزیزم
چه اسم زیبایی چه معانی دلنشینی
فک کنم باکلمه سعیده از یه ریشه باشن
راستی ببخشید که جسارت کردم شما رو به اسم کوچیک صدا کنم
خیلی برام نامتون زیبا وجدید بود
ممنونم از کامنت زیباتون ونشانه های خوبی که در یک روز دریافت کردید.
خداروشکر برا وجود ارزشمندتون
برا این سایت
برا همه بچه های دوست داشتنی این محفل و
برای استاد عزیز ومریم جانم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
سلام بر استاد عشق
سلام بر استاد جان
سلام بر استاد قلب
سلام بر استاد روح
سلام بر استاد نفس
نفس منی شما استاد
قلب منی شما استاد
تمام جان منی شما استاد
سلام بر استاد بهشتی سایت بهشتی عباسمنش
سلام بر خانم شایسته نازنین
و سلام بر هم فرکانسی ها و دانشجویان دانشگاه بهشتی عباسمنش
إِنَّ الَّذِینَ جَاءُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَهٌ مِنْکُمْ ۚ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ ۖ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۚ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ ۚ وَالَّذِی تَوَلَّىٰ کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ
( نور 11 )
همانا کسانی که آن تهمت را آوردند، گروهی از خود شما بودند، آن را برای خود شرّی مپندارید، بلکه آن برای شما خیر است، برای هر فردی از آنان کیفری به میزان گناهی است که مرتکب شده، و آن کس که بخش عمده آن را بر عهده گرفته است، برایش عذابی بزرگ است.
به الله قسم که از ان موقعی که با استاد عباسمنش و سایت بهشتی ایشان اشنا شدم تمام دوستان و رفیقان و فامیلان نا اهل به طرز معجزه اسایی از زندگی من حذف شدند همان کسانی که فقط به فکر غیبت و تهمت و مسخره کردن اطرافیان و غیره بودند و من کاملا بحت زده بودم که ای الله خوبان چطور میشود که قانون و سیستم اینگونه بدون تغییر و بی نقص و محشر است
واقعا چرا باید انسان به خود اجازه دهد به کسی تهمت ناروا بزند و فقط و فقط بخاطر اینکه عقده ای از ان کس به دل گرفته است و یا این که برای خود شیرینی بین دوستان دیگر این کار را انجام میدهد
واقعا شوکه میشوم که چرا این انسانها هیچ ترسی از خدای خود ندارند با وجود این که این همه در قران خداوند میفرماید فقط و فقط از من بترسید و از گناه و تهمت و غیبت دوری کنید و به فکر اخرت خود باشید چون این دنیا در مقابل اخرت به پشیزی نمیارزد البته که این سخنان را من برای خودم میزنم که همیشه وقتی یاد این فایل میفتم بیام و بخوانم و اگر الله یکتا عمری باقی گذارد به ان عمل کنم
لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْرًا وَقَالُوا هَٰذَا إِفْکٌ مُبِینٌ
( نور 12 )
چرا هنگامی که آن تهمت بزرگ را شنیدید، مردان و زنان مؤمن به خودشان گمان نیک نبردند و نگفتند: این تهمتی آشکار است؟!
لَوْلَا جَاءُوا عَلَیْهِ بِأَرْبَعَهِ شُهَدَاءَ ۚ فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَٰئِکَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْکَاذِبُونَ
( نور 13 )
چرا بر آن تهمت، چهار شاهد نیاوردند؟ و چون شاهدان را نیاوردند، پس خود آنان نزد خدا محکوم به دروغگویی اند؛
هر انسانی که به خداوند ایمان دارد و عمل صالح انجام میدهد ( چون ایمان بدون عمل حرف مفت است ) بدون شک در این لحظات اگر تهمتی بشنود چون از خود مطمئن هست دست از سکوت برداشته و میگوید که چرا این تهمت اشکار را بر من میزنید و از حق خود نمیگذرد
إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُمْ مَا لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَیِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمٌ
( نور 15 )
چون که آن تهمت بزرگ را زبان به زبان از یکدیگر می گرفتید و با دهان هایتان چیزی می گفتید که هیچ معرفت و شناختی به آن نداشتید و آن را ناچیز و سبک می پنداشتید و در حالی که نزد خدا بزرگ بود.
وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ مَا یَکُونُ لَنَا أَنْ نَتَکَلَّمَ بِهَٰذَا سُبْحَانَکَ هَٰذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ
( نور 16 )
و چرا وقتی که آن را شنیدید نگفتید: ما را نسزد که به این تهمت بزرگ زبان بگشاییم، شگفتا! این بهتانی بزرگ است.
چقدر زیبا استاد در اینجا در مورد کنگره مثال فوق العاده ای را بیان میکند که ایا شما اقایان که خودتان در قبل گناهکار و مشروب خور بوده اید میتوانید در جایگاه قاضی قرار گرفته و این مرد منتخب را قضاوت کنید؟
و در داستان صدام که در بچگی بسیار از سمت خانواده اذیت شده است و مورد تجاوز قرار گرفته است بیاید و نخواهد از دنیا از جمله ایران انتقام بگیرد و اینها همه از بیس تهمت و بهتان و غیبت و تمام کارهای ناشایست است که خداوند ما انسان ها را در مورد انها نفی کرده است
و مثال فیلم هم بی نظیر بود که از اصل قانون بی تغییر خداوند و کانون توجه ما سخن گفت که هر چه در زندگی ما بوجود میاید هر شرایط و اتفاق و انسان ها و افراد همه و همه به کانون توجه ما برمیگردد که ایا به زیباییها توجه کرده ایم یا به زشتی ها و نازیبایی ها؟
یَعِظُکُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
( نور 17 )
خدا شما را اندرز می دهد که اگر ایمان دارید، هرگز مانند آن را تکرار نکنید.
وَیُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ ۚ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
( نور 18 )
و خدا آیات را برای شما بیان می کند، و خدا دانا و حکیم است.
چقدر لذتبخش است واقعا سخنان خداوند در قران که واقعا قلب انسان را پر نور و معرفت میگرداند و به حق این قران کتاب اسمانی بهشتی است و چقدر نادان بودم من که قبل از اشنایی با استاد عباسمنش این کتاب اسمانی را منکر میشدم و الله را سپاسگذارم تا ابد که من را از منجلاب فساد بیرون کشید توسط دستی از دستانش به نام استاد سید حسین عباسمنش
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا ۚ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ
( حجرات 12 )
ای اهل ایمان! از بسیاری از گمان ها بپرهیزید؛ زیرا برخی از گمان ها گناه است، و تفحص و پی جویی نکنید، و از یکدیگر غیبت ننمایید، آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ بی تردید نفرت دارید، و از خدا پروا کنید که خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است.
ای وای بر من که قبل از اشنایی با استاد و این سایت بهشتی چه مقدار غیبت کردم و پشت سر مردم حرف زدم و از این کار بسیار لذت میبردم و به حق نادان بودم و به محض فهمیدن این موضوع که در قران چنین اشاره به غیبت شده است که مانند خوردن گوشت برادر مرده است در درگاه خداوند توبه کردم و قول دادم به الله که تا ابد اندازه ذره ای در مورد مردم غیبت نکنم
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
( حجرات 1 )
ای اهل ایمان! بر خدا و پیامبرش پیشی مگیرید و از خدا پروا کنید که خدا شنوا و داناست.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ
( حجرات 2 )
ای مؤمنان! صدایتان را بلندتر از صدای پیامبر نکنید، و آن گونه که با یکدیگر بلند سخن می گویید با او بلند سخن نگویید، مبادا آنکه اعمالتان تباه و بی اثر شود و شما تباهی آن را درک نکنید.
إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَٰئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَىٰ ۚ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ
( حجرات 3 )
بی تردید کسانی که صدایشان را نزد رسول خدا پایین می آورند، همانان هستند که خدا دل هایشان را برای پرهیزکاری خالص کرده، آنان را آمرزش و پاداشی بزرگ است.
إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ
( حجرات 4 )
یقیناً کسانی که تو را از پشت اطاق ها صدا می کنند، بیشترشان معرفت و آگاهی ندارند.
وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّىٰ تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ
( حجرات 5 )
و اگر آنان صبر می کردند تا به سویشان بیرون آیی، یقیناً برای آنان بهتر بود، و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَهٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ
( حجرات 6 )
ای اهل ایمان! اگر فاسقی خبری برایتان آورد، خبرش را بررسی و تحقیق کنید تا مبادا از روی ناآگاهی، گروهی را آسیب و گزند رسانید و بر کرده خود پشیمان شوید.
بدون شک هر ان کس که به سخنان خداوند که در کتاب مقدس و نورانی قران امده است عمل کند و سرمه چشم بنماید در این دنیا و ان دنیا فی خالدون در بهشت برین جایگاهش است مانند استاد عزیزمان که در پارادایس زندگی میکند که نهر ها از زیر خانه هایش روان است
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ
[پروردگارا!] تنها تو را می پرستیم وتنها از تو کمک می خواهیم.
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ
ما را به راهِ راست راهنمایی کن.
صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ
راه کسانی که به آنان نعمتِ عطا کردی، هم آنان که نه مورد خشم تواند و نه گمراهان.
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز
گام 15-نحوه برخورد با تهمت قسمت 2
اگر این فایل نشونه من نیست پس چیست
استاد من چند روز میشد دقیقا از یکی از گام ها تصمیم گرفتم قران بخونم از اول
قبلا رفته بودم سراغ ریشه ای خوندنش ولی خیلی سخت بود برام و انرژی بر
اما الان مثل هر کتابی هروز یه مقداریش مطالعه میکنم
بقره ال عمران، نسا خوندم الان مائده هستم
توی تمام ایاتی خوندم یه ایه بود که هرچی میرفتم جلو ذهنم باز روی اون سوییچ میکرد میگفت پس اون چی خلاصه خدا هرچی صحبت میکرد ولی ذهنم برمیگشت به اون صحفه و اون ایه، دقیقا مثل یه ایراد دیدمش چون دقیقا واضح نوشته بود و من نمیتونستم براش کاری بکنم و نمیفهمیدم چرا اینجوری گفته وقتی داشتید در مورد ایراد گرفتن از قران میگفتید دقیقا یادم افتاد که منم با همین داستان روبرو شدم حتی قبل از اینکه این موضوع بگید و داشتید معنی ایه ها رو میگفتید با خودم میگفتم شاید باید مثل استاد عباسمنش قران بخونم و نگاه کنم یه خورده تیز تر باهوش تر باشم
دیگه رسیدید این حرف که حواستون به ایراد گرفتن باشه دیگه الان میدونم باید ذهنم یکم بیشتر از قبل باز کنم و بهتز بتونم از بالا به قران نگاه کنم شاید باید کتاب کامل بخونم تا بفهمم شرایط و موقعیت پیامبر چی بود و اصلا با چه ادم هاییی سرکار داشته خلاصه حسم بهتر شد
ایه 4 و 5 حجرات
این برای من صدق میکنه همینکه اینو معنی کردید گفتممم اینننن با من اقا وقتی دارم فایل گوش میدم دارم مینویسم، خانواده محترم که میخواید سوالهای چرت و پرت بپرسید در مورد اینکه ناهار چیکار کنیم ناهار چی بخوریم و این و اون موضوع نیاید اقا من جواب نمیدم
اقا نیاید و توی این موضوع من خوب برخورد کردم خدایی، الان دیگه جدیدا به این مرحله رسیدم که مادرم از توی اشپز خونه داد میزنه من جواب نمیدم میاد دم در جواب نمیدم چون دارم کامنت مینویسم همین چند روز پیش بود گفتم مریم ادامه بده تایپ کن وسط نوشتن گامت هستی جواب نده، همینطوز سرم توی گوشی بود مینوشتم همزمان باید واکنش نشون نمیدادم به حرفها
میبینم جدیدا به مرحله خوبی رسیدم
چون بارها این اتفاق میوفتاد و مادرم میومد در اتاق دقیقا وسط فایل یه سوالی که واقعا اصلا مهم نبود بعد من میگفتم فعلا تا اون موقع کار دارم اینقدر گفتم که میبینم جدیدا خیلی کم شده البته باید حواسم باشه
ولی استاد این چالش پیامبر واقعا چالش منم بوده بهشون گفتم وقتی اومدم بیرون میتونید حرف بزنید
خب خانواده عزیز برید توبه کنید که خدا غفور رو رحیم هست ولی من از این داستان کوتاه نمیام این انرژی پراکنده شدن برای من هزینه داره این از این شاخه به اون شاخه پریدن ها برا خیلی هزینه داشته افسردگی بی پولی از دست دادن عشق به خودم از دست دادن اعتبارم پیش خودم نه صرفا پیش بقیه
دور شدن از عشق و علاقم
والا شما میاید جبران کنید؟ ایا میتونید؟
استاد عزیز بسیار سپاسگزارم، کاری که باید انجام بدم اینکه این کمالگرایی کم کم تر کنم اینقدر از ولی البته و… کمتر استفاده کنم و از این اگاهیی ها استفاده کنم
دوستتتتون دارم
با ایمان
مریم درویشی
بنام پروردگار عشق و زیبایی
قدم 15
خدایاشکرت که بهم اجازه دادی تا این قدم بیام و همراه باشم با این آگاهی ها……
إِنْ یَمْسَسْکَ اللهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِه یُصیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ»؛
و اگر خداوند، زیانى به تو رساند، هیچکس جز او آنرا برطرف نمیسازد و اگر اراده خیرى براى تو کند، هیچکس مانع فضل او نخواهد شد! آنرا به هرکس از بندگانش بخواهد میرساند و او بسیار آمرزنده و مهربان است.
تویی قدرت برتر پروروگار پنهان و نهان
کی قدرت اینو داره کوچیکترین گزندی بهم برسونه وقتی تو پشتم هستی ….
استاد عاشقتمممممم که این همه آگاهی هارو با عشق به ما آموزش میدید و شکر که در مدار شنیدن این آگاهی ها قرار گرفتم ……
نمیدونم زمان چطور میگذره وقتی پای حرفای شما می شنیدم ……
و دقیقا چیزهایی هست که باید همون لحظه بشنوم.
-با آدمایی که اهل غیبت و تهمت هستن رفت و آمد نکنیم اگر توی جمعی بودیم و غیبت شنیدیم ،،،،باید برای خودمون و ورودی هامون ارزش قائل بشیم ،و صریح و واضح بگیم که من نیستم و اونجارو ترک کنیم ،از تنها شدن نترسیم ،،،،،
خب میخوام تجربه خودمو بگم :
قبل از آشنایی با قانون و کار کردن روی خودم دو تا دوست صمیمی داشتم که همیشه باهم ساعت ها حرف میزدیم و باهم رفت و آمد داشتیم ،شروع کردم روی خودم کار کردن و من چون آگاه تر شده بودم دیگه حرفای اونا برام آشنا نبود با اینکه اون دو تا تنها دوستام بودن ،،،،،یک روز گه دوستم زنگ زد تا شروع کنه به این گلایه و شکایت داره و خلاصه اینو بگم کلا نمیتونستم حرفاشو درک کنم اون روز همون روزی بود که تازه شروع کردم دوره عشق و مودت تازه جلسه دو بودم و استاد همونجا به صراحت گفتن آدمایی که رابطه های خوبی ندارند و حرفای خوبی نمیزنن کنار بگذراید آگاهانه ،،،اون دختر خوبی بود ،اما من دیگه نمیتونستم درک کنم ،تا اینکه بهش گفتم اگه میخوایی راجب این چیزا بگی من نیستم و ترجیح من اینه راجب اینا نشنوم ،،،،،خب همون باعث شد کلا از مدار زندگی من خارج بشه ،،،،کارکردن روی قانون اولش شاید فکر کنی دورت خلوت میشه دیگه بقیه باهات هم فکر نیستم اما نباید ناراحت باشی باید ایمان داشته باشی خداوند آدمای هم فرکانس تورو میفرسته ،درسته خیلی از دوستام رفتن از دورم اما الان حالم خیلی خوبه و خداروشکر همکاران و دوستان خیلی خوبی هم دارم ،و مثه گذشته از تنهایی هراسی ندارم
اینا قدرت قانونه
اینا قدرت کار کردن روی خودمه خوب میدونم.
و چه زیبایی قرآن سخن خداوندو بیان میکنه که تهمت نزنید غیبت نکنید که اگر کسی ام تهمت زد باید شاهد بیاره و به فرض اینکه در خلوت کاری انجام داده باشه و تو شاهدش بودی ،،،،نباید بگی و باید طرف شاهد ها بیاره که اون کارو انجام دادی…..
خداروشکر نمیگم تو این قضیه عالی ام اما همیشه سعی میکنم غیبت نکنم و اگر جایی ام غیبت هست بهش توجه نکنم ،،،،،،،گرچه بهترش اینکه آگاهانه کنار بکشم…..
غیبت شنیدن باعث میشه ذهنیت منفی پیدا کنیم و این پیش فرض منفی باعث میشع ،،،،من ویژگی های منفی افرادو برانگیخته کنم.
و در نهایت قضاوت کردن مساوی با قرار گرفتن در مدار ناخواسته ها،،،،،،،قضاوت کردن ،،،جنگیدن ،توجه به مسائل و مشکلات در نهایت مارو در مدار ناخواسته های ما قرار میده.
خدایاشکرت
سلام
باتوجه به قانون جهان هستی هر چیزی که واسمون اتفاق میفته خودمون در درونمون ساختیم حالا وقتی رو خودمون کار میکنیم این مسائل هم میرن کنار
واسه من اینجور رخ داد که بیشتر درک کنم تو خود حجاب خودی از میان برخیز
یعنی این که استاد میفرمایند هرکسی بواسطه ی رفتار افکار باورا و فرکانساش در یک مداری قرار داره بعد که رو خودت کار می کنی میری مدار بالاتر و همه چیز بهتر خواهد شد دقیقا همین بوده من از سال 97 اومدم و لطف خدابود رشد کردم
جالبه واسه من این نشد که خونه باغ طلا یا چیزی خاص بدست بیارم هرچند چرا رشد کردم هرچند کمه ولی من شغلی نداشتم رسالتم کار نبوده ولی میخام اینو بگم چیزی که بدست اوردم بالاتر از هر مال و منالی بوده برام اون درک اون شناخت اون که تو مدارای قبل من پر بودم از ترس از حس کینه و نفرت و تهمت و قضاوت بقیه ولی هرچی رشد کردم دیدم اونا فقط بازتاب من بودن …من بااونا در هرچی که بدم میومد ببینم مشترک بودم. …
در قمارخانه عشق خودت رو بزار وسط و بباز … یعنی هدفاتو قربانی کن قبلنم گفتم تو کامنتام
سال 401 بود خواب بودم صدایی بهم گفت پیامبر در 28 سالگی هدفاشو قربانی کرد ایا تو به سنی رسیدی که هدفاتو در راه خدا قربانی کنی ؟
میخام بگم مسیر برا همه یکسان نیست
قرار نیس همه برسن به بنز و بی ام و
به ویلا و باغ
به مهاجرت از کشور
به ثروتای ملیاردی
همه به یک نقطه یکسان نمیرسن ازنظر ظاهری
ولی درونا … درون اصله
اون عشق اون پذیرش تک تک اجزای جهان
اون حالت تسلیم اون که دیگه بدت نمیاد از چیزی … چیزی که قبلا ازارت میداد الان ازارت نمیده چون نگاهت عوض شده تو عاشق شدی
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
عاشق که باشی از هر چیزی آزاد میشی جز معشوقت …
معشوق میخواد تو الان در اون نقطه باشی در اون موقعیت بااون داشته ها …
از هرچیزی غیر معشوقت رها بشو
عاشق همه چیز در اطرافت بشو چون معشوق اون شرایط رو برات پسندیده
فکر کن هیچچچچ چیز بهت نمیدن اصلا
فقط خودشو بهت میده
مگه عاشق چیزی به جز معشوقش میخواد ؟
حالا که خودش رو داده
چیز دیگه ای اصلا توجهت رو جلب میکنه ؟
معشوق برات کافیه
الیس الله بکاف عبده ؟
اینجا برای من حکم یه محلی داره که افرادی درش جمع هستن که مثل خودم ممکنه اولش بخاطر یسری چیزای مادی اومده باشن امااگر مسیر را درست بیان تهش میرسن همینجا …به عشق
بیا سوته دلان گرد هم آییم
این آیه برای من خیلی زیبابود
قَدْ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاءِ ۖ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَهً تَرْضَاهَا ۚ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۚ وَحَیْثُ مَا کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ ۗ وَإِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ
ترجمه آیت الله مکارم شیرازی
نگاههای انتظارآمیز تو را به سوی آسمان (برای تعیین قبله نهایی) میبینیم! اکنون تو را به سوی قبلهای که از آن خشنود باشی، باز میگردانیم. پس روی خود را به سوی مسجد الحرام کن! و هر جا باشید، روی خود را به سوی آن بگردانید! و کسانی که کتاب آسمانی به آنها داده شده، بخوبی میدانند این فرمانِ حقی است که از ناحیه پروردگارشان صادر شده؛ (و در کتابهای خود خواندهاند که پیغمبر اسلام، به سوی دو قبله، نماز میخواند). و خداوند از اعمال آنها (در مخفی داشتن این آیات) غافل نیست!
دوستان میخام بگم نگاه های انتظار آمیز من در این مسیر به سمت خدا برای تعیین مقصد نهاییم جواب داد بالاخره من رسیدم به آخر مسیر و آخرش این بود
خود خدا
مسیر اسمش هست سیر الی الله
تهش خدا بود
من به چیزای مادی نرسیدم ولی خیلی گاری های زهوار دررفته ازم باز شد
اونایی که اطرافمن همه عاشقن …
من باید رشد میکردم تا تازه برسم به اونا
انقدر نگیم باما بقیه هم مدار نیستن
فکر نکنیم ما بالاتریم
خدا بنده های خوب بی ادعا زیاد داره
همه نباید تو این مسیر برسن به خدا
تهش خداست
انا لله و انا الیه راجعون
اکنون روی خود را به سمت مسجد الحرام کن
مقصد آنجاست
ما به تو مقصدی نشون میدیم که راضیت کنه
فلنولینک قبله ترضاها
به نام پروردگار رب العالمینم
سلام دارم خدمت استاد گرانقدرم و سرکار خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی ام
گام 15
خدا رو بی نهایت شکر برای این آگاهی ها
استاد عزیزم بی نهایت از شما و خانم شایسته نازنین سپاسگزارم برای این پروژه و آگاهی های این فایل اصلا احساس میکنم دیگه از این به بعد به راحتی زبان باز نخواهم کرد چقدر آبروی ما انسانها نزد پروردگارمان ارزشمنده یعنی فکر میکنم حتی از جانمان هم بیشتر .
امروز داشتم در مورد این فایل با همسرم گفتگو میکردم یه دفعه این آگاهی به من داده شد که فکر نکن که تهمت فقط بحث ناموسیه تو وقتی یه آشنایی رو میبینی که تو مغازه ای مثلا داره نسیه خرید میکنه یا مقدار خیلی کمی خرید میکنه یا چیزهای بی کیفیتی رو خرید میکنه هم حق نداری تو ذهن خودت اونو حقیر کنی و بیای پیش بقیه در موردش حرف بزنی
و آبروش رو ببری
تو حق نداری مریضی کسی رو که خودش پنهانش کرده رو بیای فاش کنی و بذاری کف دست دیگران
تو حق نداری مشکلات خانوادگی دیگران رو فاش کنی
تو حق نداری پیشرفت ها و برنامه های زندگی کسی رو که دوست نداره فاش بشه رو پیش دیگران بگی
تو هیچ حقی نداری تو هیچ حقی نداری تو هیچ حقی نداری
و خداوند را بی نهایت سپاسگزارم که سالهاست همچین حق هایی رو به خودم ندادم
استاد عزیزم خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی ام بی نهایت ازتون سپاسگزارم خداوند حافظتان باشد
سلام دوست عزیزم
به چه نکات ارزنده ای اشاره کردین .اینکه حتی نباید در مورد دیگران وقتی خریدی میکنن که با صلایق ما فرق داره قضاوت کنیم و حتی با بازگو کردنش پیش دیگران بهش تهمت بزنیم
یا این نکته که گفتین حتی پیشرفتهای دیگران که خودشون دوست ندارن پیش کسی بازگو بشه رو بیه دیگران بگیم
من وقتی به خودم فکر میکنم توی این موضوع شاید 50%خوب عمل کردم و خیلی جاها بقول استاد بجای اینکه بشینم و تهمت بزنم به بقیه و قضاوتشون کنم سعی کردم اولین سوالی که از خودم میپرسم این باشه آیا خود من اگر جای این بنده خدا که دارن بهش تهمت میزنن بودم چه عکس العملی داشتم
فکر یه آیه دارم از امام صادق که میگه اگر پشت سر بنده ای کذبی از تو نقل بشه جهان اینقدر تو رو زنده نگه میداره تا خود تو هم توی اون شرایط قرار بگیری و این حدیث چقدر با قانونهای خداوند که استاد در موردش صحبت میکنه صادق .وقتی من دارم کانون توجهمو میبرم به سمتی که تهمت یا قضاوت باشه از جنس همین موضوع به زندگی خودم دعوت میکنم
بقول استاد من اگه مردم بشینم روی خودم و اهدافم کار کنم بجای اینکه سرمو بکنم توی زندگی دیگران .آدمی که هدف داره دیگه وقتی براش نمیمونه که بخواد پشت سر بقیه چرت و پرت بگه
یه جای خوندم که آدمهای کوچک همیشه پشت سر آدمها حرف میزنن و آدمهای متوسط دیگران قضاوت میکنن و آدمهای بزرگ همون انرژی میزارن برای پیشرفت خودشون
سپاسگزارم ازت دوست عزیزم
سلام دوست عزیز
خیلی از کامنت ات لذت بردم راستش من خودم خرید میکنم گاهی کم می خرم به خاطر شرایط بعضیا جوری نگاه میکنن خجالت میشی یا لباسی میپوشی یا آرایش نمیکنی فکر میکنن دیگه جز جامعه نیستی چادر میزنی مسخره میکنن…متاسفانه هنوز این فرهنگ وجود داره راحت اجازه ابن رفتارها رو به خودشون میدن باید سرت تو کار خودت باشه کسی و قضاوت نکنی اگه کسی داره برای خودش داره نباید به دیگران به چشم بدی نگاه کنی هدفت خودش باشه بس جهان تنوع داره باید باش کنار بیای
ممنونم که یادآوری کردی که سرک توی کار دیگران نکشیم
در پناه خداوند باشی
سلام مینو جان
سلام دوست عزیزم ازت خیلی سپاسگذارم بانو جان به نکات ریزی در کامنتتون اشاره کردین .
من خودم مغازه دارم و این کامنت شما به من یاد اوری کردکه وقتی دوستی اشنایی میاد و نسیه جنس میبره هواسم باشه که حق ندارم پیش کسی اینو باز گو کنم و اونو بد حساب یا خوش حساب بخوونم .
چون متا سفانه خیلی نا اگاهانه این کارو انجام میدادم.
توهیچ حقی نداری توهیچ حقی نداری توهیچ حقی نداری
انشاالله که منم بتونم به لطف خداوند مثل شما مینو جانم دیگه این حقا رو به خودم ندم
موفق باشید مینو جانم
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته مهربان
سلام خدمت دوستان عزیزم در این مسیر زیبا و رویایی
استاد خوبم خلی از شما ممنون و سپاسگزارم بابت این همه آموزش های فوق العاده عالی و تاثیرگذار
چقدر این فایل قلب مان را باز تر و راه را برای من لذت بخش تر می سازد
هر چقدر بیشتر این فایل را گوش دهم و تعمق کنم برایم موثر و سازنده است
در این فایل تهمت را از نگاه خداوند و قرآن برای مان خلی واضح و شرین توضیح دادید
خداوند شما را سعادتمند در دنیا و آخرت داشته باشد
جالب اینکه من قبلاً در مورد تهمت زدن در قرآن زیاد نشنیده بودم
اما با این توضیحاتی بسیار راه گشاه برایم منطقی تر شد
نکته. خداوند در مورد اینکه چی تهمتی زده شده است صحبت نکرده است
حتما دلیلی داشته که نگفته است.
مگر ارزش دارد که تهمت سر چی بوده است
اگر نیاز بود خداوند خودش می گفت و هر جای هم که نیاز بوده گفته است
وقتی آنرا می شنوید و آن را برای خود شر حساب می کنید نه تنها شر نیست بلکه خیر است برای شما
یعنی یک فردی تهمت زده است و اول شروع کرده است بزرگترین گناه را دارد
و آن کسیکه می آید ادامه می دهد و با دیگران صحبت می کند و گسترش می دهد و آنها هم در این گناه شریک می شود
استاد این جمله شما را بهتر درک کردم
وقتی در مورد کسیکه تهمت زده می شود ما نگرش مان نسبت به آن فرد واقعاً تغیر می کند
استاد وقتی گفتی افرادی که دارد تهمت می زند یا غیبت می کند اصلا با آنها ارتباط نداشته باشید یا ارتباط تان را با آنها قطع کنید
من واقعا در این مورد برایم کمی سخت و دشوار است
چون من در محیط کارم همچین افرادی حظور دارد
وقتی لحظاتی از کار فراغت پیدا می کنیم اینها تمام حرف و سخن شأن پشت سر دیگران صحبت کردن است.
و من خلی مواقع این جمع را ترک گفتم و رفتم خودم را مشغولی کاری ساختم
اما می بینم که اینها واقعا این کار را بعنوان یک وظیفه انجام می دهند.
و هیچ وقت هم نگفتم که این کار را نکنید
چون به من ربط ندارد و من توانای تغییر دیگران را ندارم اما به اندازه که توانستم در این چنین صحبت ها دخیل نشدم
همین امروز صبح داشتم این فایل جلسه دو را گوش می دادم و صحبت های شیرین استاد در مورد تهمت زدن بود و صحبت همکاران من هم همین گونه موارد ها بود
من سریع از این جمع دور شدم و خودم را مشغولی کاری ساختم
نمی گویم من اصلا این چنین نیستم
قبلاً خلی هم سهم می گرفتم و حرف می زدم
اما از وقتی که پروژه مهاجرت را شروع کرده ام کمی به خودم بیشتر نگاه می کنم و می گویم تو نباید در اینگونه صحبت ها حاظر باشی
و جدا شدن از این جمع هم به این سادگی نیست چون من باید مدارم را بالاتر ببرم تا جهان مرا از این گونه جماعت و محیط دور سازد
بعضی موقع ناراحت می شوم که چرا در این چنین شرایط قرار دارم
اما بازهم به خودم یاد آوری می کنم که افکار و فرکانس های گذشته تو نتایج اش این است
اگر می خواهی شرایط بهتر و مناسب تری را داشته باشی باید از این به بعد خودت را بیشتر مورد چگونه فکر کردن و چگونه حرف زدن هایت باشی تا محیط کار و زندگی ات تغییر کند
با بحث کردن و ناراحتی کردن چیزی تغییر نمی کند
بلکه این تو هستی که باید متفاوت فکر کنی متفاوت عمل کنی تا متفاوت نتیجه بیگری
در مورد دوستان صمیمی هم من قبلاً اشتباه فکر می کردم
با تعریف که استاد در این فایل از دوستان صمیمی مطرح کرد متوجه شدم که من مسیر را داشتم اشتباه می رفتم
من در گذشته ها دوست داشتم دوست زیاد داشته باشم
و از داشتن دوستان زیاد احساس می کردم که من فرد مفید وموثر خواهم بود
جالب اینکه همیشه دوستان زیاد نداشتم
خلی راحت با افراد نمی توانستم دوست شوم
و حتی نمی دانستم که دوستانم باید چی ویژگی های را داشته باشد
و همین لحظه که در محیط کارم هستم به جز همکارانم در محیط کارم در بیرون با سایر افراد که قبلاً رفت و آمد داشتم و در تماس بودم حالا در ارتباط نیستم
و آنها هم گهگاهی تماس می گیرد که خلی کم پیدا هستی ولی من می گویم که مشغول کار هستم
و دلیل این طرف و آنطرف نرفتنم این است که در ایام هفته مصروف کارم و شب ها روی سایت باید وقت بگذارم و کامنت مطالعه کنم و کامنت بینوسم
و در هفته یک روز آف هستم آنهم فقط رفع خستگی می شود
و اصلا وقت پیدا نمی توانم که بروم از فلان دوستانم سر بزنم
و اگر هم علاقمند رفتن به بیرون شوم می روم یک فضای زیبا و دیدنی که بیشتر لذت ببرم
و آنهم نظر به آموزش های استاد عزیزم
من در چکاب فرکانسی دوره دوازده قدم در مورد دوست صمیمی قبلاً نوشت بودم اما حالا که نگاه می کنم خلی برایم جالب است
چون استاد انجا در چکاب دوره دوازده قدم هم تاکید داشت که بعید می دانم یک نفر چندین تا دوست صمیمی داشته باشد
و اما من وقتی اسم این افرادی را که بعنوان دویت صمیمی ذکر کرده ام نگاه می کنم اینها کسانی هستند که من در حد سلام و علیک یا احترام متقابل باهم داریم
و دوست صمیمی که استاد بیان کرد نظر به آن معیار ها من اصلا ندارم
فعلا تنها دوستانی که دارم اعضای گروه سایت عباس منش است
فقط فایل های شما شبانه روزی در گوشم است
استاد عزیزم از شما بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم بابت این همه آموزش های فوق العاده عالی و تاثیرگذار
که اینقدر خوب دارید توضیح می دهید و من دارم تازه خودم را کم کم می شناسم
من خلی دور بودم از این آگاهی ها و را درست
تازه دارم با این فایل ها متوجه می شوم که من کجای این مسیر و شرایط قرار دارم
از دوستان خوبم و کامنت های قشنگی که می نویسید ممنون و متشکرم
خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جویم
خدایا صد هزار بار شکرت
سلام ب دوست هم فرکانسی عزیز
امیدوارم حالت همیشه خوب باشه و خداوند بهترین هاشو قسمتت کنه
چقدر زیبا توضیح دادی ک در محل کارت کسانی هستند که اینگونه هستند تا گفتی من یادم اومد ک وقتی منم سر کلاس میروم با خانواده دانش آموزم بعضی وقتا صحبت میکنیم و الان متوجه شدم ک ما داشتیم فقط غیبت می کردیم
ای وااااااااااای بر من ک چقدر نادانسته این کار رو انجام میدادم و تازه با خواندن کامنتت زیبای شما ب خودم امدم.
خدارو شکر خیلی وقت ک سعی میکنم ک این کار رو انجام ندم ولی الان متوجه شدم که باید خیلی بیشتر مواظب رفتارم باشم.
خیلی ممنون دوست عزیز ک با این نوشته هات من ب خودم امدم
امیدوارم خداوند همه ی ما را ب راه راست راه کسانی که نعمت داده هدایت کنه.
موفق و پیروز باشید
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته
سلام خدمت شما دوست عزیز
امیدوارم که همیشه در پناه الله مهربان قرار داشته باشی
امیدوارم که در مدار زیبایی ها و نعمت الهی ای فراوان قرار داشته باشی
ممنون هستم از کامنت شما و تحسین شما نسبت به بنده
ما همیشه از تجربیات دوستان مان در کنار صحبت های استاد می توانیم بهتر بیاموزیم
چون شاید خلی از موارد ها و تجربیات مان به ذهن مان نیاید
اما با یاد آوری کردن آن نکته ها باعث می شود که بی فهمیم اری منم در این بخش این نقطه ضعف را دارم که باید رعایت کنم و به سمت بهبود دادنش قدم بر دارم
من همیشه از رد پای دوستان متوجه نکته های زیادی در زندگیم شده ام
از شما دوست عزیزم ممنونم که این نکته ها برای شما برجسته معلوم شد و یاد آوری کردید
در پناه الله شاد و سلامت باشید
سلام به استاد بینظیرم،مریم جان عزیزم و دوستان گلم
استاد جان من چی بگم واقعا، مثل خیلی ها منم میگم استاد این فایل رو مخصوص من ظبط کردین، جواب درخواست من از خداونده، هدایت و راه حلی هست ک من از خدا خواستم.
یک تضادی تو روابط برام پیش اومد و من با منطق اینکه حل کنم بفهمم مشکل چیه، هر روز شروع کردم ب توجه کردن، اونم به احساس شدید منفی میرسیدم، و هی گسترش پیدا کرد تو زندگیم و سرایت کرد ب روابطم با بقیه، طوری ک روابطم کلا خراب شد حتی با کسایی ک قبلا خوب بود، از همون نقطه یی ک رابطه م با یکی ب تضاد برخورد کنترل نکردم، از مسیر قانون نرفتم ،نخواستم به صورت فرکانسی حل کنم، اومدم فزیکی حل کنم، منطق آوردن،توضیح ،بحث، ثابت کردن خودم، احساس گناه دادن به طرف….. کم کم آروم آروم منو وارد دور باطلی کرد که شخصیتم داشت برمیگشت ب شخصیت قبل از قانون،نمیتونستم سپاسگزار باشم، نکات مثبت زندگیم رو نمیدیدم
خلاصه چون مدارمم پایین رفته بود دیکه نمیتونستم از دیدی نگاه کنم ب قضیه که به حس بهتر برسم..
اونم منی ک به تازگی بعد از کار کردن رو دوره ها و برداشتن ترمزا به لطف خدا وکمک آموزشای استاد، تونستم مهاجرت به آمریکا رو خلق کنم و همین وقتا عازم آمریکا هستم.
منی ک دیدم چطور خداوند درها رو باز کرد، دونه دونه ترمزامو گفت، دستاشو آورد، چطور مورد رحمت خدا قرار گرفتم، چطور خداوند قدرتش رو ب من نشون داد
دیدم قانون ب چه دقتی داره کار میکنه، مهاجرتم با جزییات خلق شد، حتی همون جزییاتی ک نوشته بودم صحبت کرده بودم تجسم کرده بودم،ولی الان یادم رفته بود، وقتی اتفاق افتاد گفتم عهههه قانون با چ دقتی داره کار میکنه.
یکی از بزرگترین دلایلی ک تونستم مهاجرتم رو از دل هیچی، بدون هیچ شرایط خاصی، بدون عیچ پولی،پاسپورت اکسپایر خلق کنم، ایزوله کردن خودم بود، واقعا تنهای تنها بوذم ،جز خانواده م هیچکس رو نمیدیدم، چقدز این تنهایی ب من کمک کرد ک ورودی منفی نگیرم،ترمز جدید اضافه نشه، ناامید نشم، متمرکزبمونم، رایطه م با خدا برقرار باشه،
حالا ک مهاجرت خلق شد، یادم رفته بود ک این تنهایی پر برکت چقدر جهان منو آرام کرده بود،وارد روابط با اکثریت جامغه شدم، و ی جا تضادی پیش اومد ک ادامه دادم ب توجه ب ناخواسته ،هی خواستم خودمو ثابت کنم،ارزشمندیمو ثابت کنم تا جایی ک چند روز پیش دیدم بلههه به کجا دارم میرم
خواستم ک از این چرخه بیام بیرون و بشینم روی این نقاط ضعفی ک نشون دادم و دارم کار کنم و بشم آدم بهتری تا باآدمای بهتری هم مدار بشم
ولی نمیشد نمیتونستم ،نمیدونستم ایراد کارم کجاست،گمراه شده بودم، تسلیم شدم و گفتم خدایا کمک کن تو مشکل منو بگو
من هیچ مقاومتی ندارم،هر کی میخای از زندگی من ببر،هر کی میخای نگه دار فقط آرمش بده، از این ترس و خشمو نگرانی منو نجات بده، بگو اشکال کارم کجاست ک کار میکنم، نمیشه، از نظر فزیکی خودمو جدا کرذم بازم ولی یک ارتباطی شکل میگیره یک تنشی
استاد، این قسمت با ایتکه اصل قانونه،اصل داستانه ،هزاران بار گفتین ولی من فراموش کرده بودم،یا شاید بهتر بگم در مدار عمل بهش نبودم
این تیکه ک گفتین وقتی ک قضاوت میکنید،دارین وارد مدارش میشین، وقتی ک محکوم میکنین دارین وارد مدارش میشین
وقتی ذهنیت منفی دارین، وجه بد طرف رو برانگیخته میکنید
دیدم ای وای دارم همینطوری عمل میکنم، در ظاهر پذیرفتم مسولیت منه، من باید تغییر کنم، ولی گفتگوهای ذهنی کجان؟؟
گفتگوهای ذهنی هر روز تو ذهنم دادگاه خیالی درست میکنن و داره اون آدم رو محکوم میکنه و بدی هاش رو لیست میکنه و خودمو بی گناه و خوب جلوه میده، هی دارم فزکانس ناخواسته ارسال میکنم، و هی خلق میشه اون روابط وناخواسته، تا جایی ک ب بقیه روابطمم سرایت کرده و اونارم خرابکرده،
خدایا شکرت هدایت شدم ،ک اعراض کنم، من حق ندارم کسی رو قضاوت کنم، با اینکار ففط خودمو وارد مدار ناخواسته میکنم.
استاد در مورد این گفتین ک گوش ندین اصلا، یا قسمت قبلی گفتین ک هیچوقت فکر نکید اونقد قوی هستین ک میتونید گوش بدین ولی تاثیر نکنه روتون
خدا رو شکر ک من اینو خوب عمل کزدم، من زمانی ک داشتم روی مهاجرتم کار میکردم، وقتی ک تو شزایط خیلی بدی بودم، تو کشور غریب مهاجرتم به در بسته خورده بود اوضاع بدی از همه لحاظ داشتم، روحی، شرایط زندگی،مالی، درک درستی هم از قانون نداشتم،
شب روز چسبیده بودم ب سایت و فایلای شما، کم کم داشت بهتر میشد اوضاع اول از احساسم،بعدش شرایط زندگی،مالی، ترمزای مهاجرت
بعد ی روز گوگل باز کردم ی چیزی سرچ میکردم که یک شخصی ویدیو درست کرده بود و از کلاهبرداری شما گذاشته بود،، ذهنم وسوسه کرد که باز کن نگاه کن چی گفته
گفتم میشه حدس زد ک چی گفته، من به استاد ایمان دارم، دارم نتیجه ها رو مبینم تو زندگیش، تو زندگی خودمم ب اندازه ای ک کار کردم میبینم، چرا باید نگاه کنم
ذهنم وسوسه میکرد،ک خب تو ک ایمان داری دیگه نگاه کن چیزی نمیشه که
قشنگ ب ذهنم این جوابو دادم که من میدونم من اونقد قوی نیستم ک بشینم اینو نگاه کنم و بتونم بازم با ایمان به فایلا گوش بدمو باایمان این مسیر رو ادامه بدم، میدونم ک بعد از گوش دادنش چه نشخوار ذهنی و نجواها و شک هایی قراره تو ذهنم بیاری تازه خوبه خود استادم تو فایل ده راهنمای عملی گفته درباره ی این آدمایی ک میخان اعتبارشو خراب کنن،برم چی گوش بدم
همونجا اومدم بیرون و چه تصمیم خوبی گرفتم،خدا رو شکر چقد مطابق قانون خداوند عمل کردم
استاد اون قسمت ک گفتین استاندارداتونو ببرین بالا ک حتی تو ذهنتون ب هر کسی نگین دوست صمیمی، چقدر تاثیرگذار بود
من از وقتی دارم کار میکنم و مهاجرت کردم و سوشیال میدیا رو کلا گذاشتم کنار، واقعا تنها شدم حتی یک دوست غیر صمیمی هم ندارم اطرافم چ برسه ب صمیمی،گاها وسوسه میشم با کسایی ک خوب میدونم نامناسبن برای من دوست بشم ولی جلوی خودمو گرفتم ،و گفتم از این تنهایی دلچسب لذت ببر، وقتی ثبات فرکانسی در این مدار پیدا کردی،،جهان آدمای خوب رو میاره تو زندگیت، و این کلام شما واین استاندارد بالای شما چقد قلبمو محکمتر کرد
استاد عزیزم این فایل بینظیر بود،گنج بود،حدایا شکر ک در مدار شنیدن و درکش بودم،و خدا کمک کنه عملش کنم و بشه اصول و سبک زندگیم
استاد عزیزم و مریم عزیزم سپاسگزارم ازتون،
دوستون دارم میبوسمتون با عشق
سلام ب دوست عزیزم هاجرجان
چقدر خوشحال شدم که دیدم نوشتی روی خودت کار کردی و این باعث این شده ک کارهای مهاجرتت ب آمریکا درست بشه
واقعا چ جهانی داریم با قوانین عالی ک انسان با کار کردن روی خودش ب نتایج عالی ک میخواد میرسه.
حالا میفهمم که چرا استاد اینقدر اصرار داره ک کامنت ها رو بخونیم اگر از هر کامنت یک نکته یاد بگیریم در روز بسیار زیاد نکات آموزنده رو ب بهترین شکل یاد گرفتیم.
الله اکبر
خیلی از خواندن کامنتت لذت بردم و امیدوارم با برداشتن پات از روی ترمز روی ریل زندگی ب سرعت ب طرف اتفاقات خوب جلو بری و زندگیت مملو از زیبایی ها بشه.
موفق و پیروز باشید
سلام خانوم صالحی عزیز
قبل از هر چیز بهتون تبریک میگم که قراره مهاجرت کنید و خیلی باعث خوشحالی من و مطمیناا تمام دوستان این سایت میشه
استادهمیشه میگن که در کامنتها گنجها نهفتست و من هر بار که کامنت دوستان خوندم این صحبت استاد برام یادآوری شد برام
چه نکات ارزشمندی اینجا گفتین مخصوصا اون تیکه که راجب حل کردن مسئله از بعد فیزیکی و فرکانسی توضیح دادین چراغ آگاهی توی سرم روشن کرد .استاد توی 12 قدم در جلسه فککنم سوم از قدم دوم که راجب تجسم هست میگه که مردم عادی وقتی اتفاقی براشون میافته اولین کاری که میکنن اینکه بصورت فیزیکی وارد عمل بشن و حلش کنن و مثلا یه وامی بگیرن و بدهی خودشونو پرداخت کنن یا زنگ بزن به دوستان قرض بگیرن ولی ما آدمهای که داریم روی قوانین کار میکنیم باید از لحاظ فرکانسی مسئله رو حل کنیم یعنی هر کاری کنیم تا حالمون رو به سمت احساس بهتر بشه تا او مسئله به موقع خودش حل بشه و این میشه همون از لحاظ فرکانسی مسئله رو حل کردن
که شما خیلی خوب اینجا توضیح دادین و میتونم بگو دوزاریم افتاد با اینکه فکر میکردم منظور استاد میددونم
امیداورم هر چی زودتر تضاد شما برطرف بشه و از خبرهای خوب مهاجرتتون اینجا بشنوم و لذت ببرم
سپاس از شما بانوی توحیدی
به نام رب
سلامهاجرجان، امیدوارم حالت عالی باشه و بقول یه عزیزی همیشه رو به جلو باشی ؛
چقدر خوشحال شدم خبر مهاجرت به امریکا رو نوشتی و کلی تحسینت کردم ، چون یکی از خواسته های خودم همین مهاجرت راحت و الهی به امریکاس ؛
خواستم بگم اگه میتونی مسیر یا ترمزایی که برای این مهاجرت برداشتی رو بگی ؛
چه باورهای قدرتمند کننده ای ساختی که این خواسته محقق شد ؟
بازم ممنون بابت کامنتت و ایشالا توی آمریکا هم به بهترینا برسی و همینطور خواسته های بزرگتر ؛
سلام به مجتبی عزیز
ممنونم از شما.
والا من این خواسته رو داشتم و چون من اوایلی هم بود که داشتم جدی کار میکردم رو قانون، جدی و مستمر، درسته مدت عضویتم زیاده تو سایت ولی قبلا فقط بودم
چون اوایلش بود به نحوی من نحوه ی تکاملی م رو هم با این هدف طی کردم، یعنی درکم از قانون و بهتر شدنم رو همزمان با این هدف برای همین برای من یک مقدار زمان برد
اولین کاری ک من کردم این بود شروع کردم ب اقدام فزیکی برای مهاجرت و خیلی خوب پیش میرفت و آخرش نمیشد به بن بست میخورد،، من فهمیدم ترمزهایی در میان هست
قدم اول فرکانسی ، دیکه اقدام فزیکی رو متوقف کردم مثلا رفتن تو سایتای مهاجرت و دنبال راه گشتن و ورودی نامناسب گرفتن، چون بقول استاد اطلاعات ایمان رو از بین میبره،،نقش خدا رو کمرنگ میکنه، تو قلب ما یا مردم قدرت دارن یا خدا،، دوتا قلبم نداریم
پس جای اطلاعات رو ایمانتون کار کنید
من در جای نامناسبی زندگی مبکردم و خیلی هم مقاومت داشتم، شروع کردم آهسته آسته سپاسگزاری کردن و دیدن نکات مثبت جایی ک بودم، واقعی ها ادا نه، طوری ک کم کم مقاومتام کم شد نسبت ب اونجا و هی شرایط زندگی تو اونجا بهتر شد، و به صلح رسیدم در جایی ک بودم و وقتای زیادی بود ک لذت میبزدم اونجا و بدون داشتن خواسته م شاد بودم، حالا این در صورتی هست ک تصور کن سرخونه زندگی مم نبودم، خونه بینزسس همه چی رها ،تو یک کشوری بلاتکلیف، ولی میدونستم طبق قانون اگر بچسبم دور میشم،پس شروع کردم خوب کزدن احساسم با لذت بردن از جایی ک بودم بدون اینکه خبری از رفتن باشه
اوضاع خوب میشد داشت کم کم، ولی مهاجرت رخ نمیداد، بعد از چندماه ک از اون احساس بد ومقاومت ب حالت پذیرش و صلح رسیدم شرروع کردم ب پیدا کردن ترمزام و ارتباط با خدا، حالا خیلی اتفاقات و تضادها و هدایت ها و رحمت ها اتفاق افتاد ک خیلی مفصل میشه بنویسم
برای پیدا کردن ترمزا، جلسه دوم شیوه ی حل مسایل، و جلسه دوم و سوم کشف قوانین عالی هستن، چندبار در فواصل مختلف کار کرذم هر بارم درکم بهتر مبشد نسبت به درونم.
خب ترمزا و مقاوتای هر کسی فرق میکنه،، میخای بفهمی چیه در کنار اینا یکی ببین دیده ها و شنیده هات از مهاجرت چیه؟ مثلا کسایی ک اطرافت رفتن یا شنیدی ببین با چ شزایطی رفتن ؟ احتمالا ذهنتند همون ها رو برات شرایط مهاجرت کرده و نداشتن اونا رو مساوی با عدم توانایی و لایق بودن برای مهاجرت، یا سخت رفتن یا آسون، قطعا دیدن اون الگوها شده باورات درباره ی مهاجرت
یا مثلا بپرس الان میخام مهاجرت کنم، چی لازم دارم ؟ یاچرا نمیتونم؟ همینا ترمزات هستن، همون عوامل بیرونی
درباره ی هر کدوم از ترمزات بگرد الگو پیدا کن،بگو پس میشود،پس امکان پذیره
یا برای بعضی ها شاید زبان و کار و فرهنگ اینا باشه برای من نبوذ این دسته، چون هم زبانم خوب بود، هم آدمی ام ک ب راحتی دایره امن رو ول میکنم و وابستگی ندارم.
درباره ی این خواسته ت با آدما صحبت نکن، ماشالا همه متخصص مهاجرتن میان دیده ها و شنیده هاشون رو میگن و برات ترمز میشه و هی ذهنت میگه فلان شرایط رو ک نداری،
کاری ک استاد کردن، حرف اون وکیل رو گوش ندادن،گفتن من رو ایمانم کار میکنم خدا هدایت میکنه
و اما بنظرم چیزی ک ترمز من بود،، قوانین کشورا و مهاجرتی بود،،
اگر ورودی نگرفتی هنوز از قوانین سفارتا و وزارت مهاجرت اصلا نرو دنبال سایتا و معلومات، اگرم ک مثل من گرفتی ،برو فکز کن چی بودن و بغذش الگو و منطق پیدا کن،، یکی از الگوهای خوب خود استاد
و باورای قدرتمند کننده،، یکیش همینکه مهاجرت فقط یک فرکانس هست وقوانین کشورا نیست، و منم موجود فرکانسی پس تمام شزایط لازم برای مهاجزت رو دارم
و برای تقویت این باور میتونی فایلایی ک درباره ی فرکانسی بودن جهان هست رو بارها گوش بدی و نتایجی ک خودت خلق کردی
و ربوبیت خداوند ،که عوامل بیرونی قدرتی ندارن
و باور قدرتمند کننده ی دیکه، باور فراوانی راه های مهاجرت هست،،بگو بینهایت راه هست،چیزی ک من شنیدم فقط شنیده ی من هست حقیقت جهان نبست، بینهایت راه برای مهاجرت هست، و برای تقویتش ببین هر کی ک رفته از یک راهی رفته،پس چقدر راه زیاده و راه هز کس مطابق شرایطش هست
و یک باور قدرتمنذ کننده ی دیکه، جلسه اول شیوه ی حل مسایل ک میگه تمام مسایل بدون استثنا یک راه حل ساده و قابل دسترس دارن که همین الانم راه حل هست در دل خود مساله،، پس راه مهاجرتم همین الان هست، و برو مثال های مسایلی ک حل شدن رو بببین تا این باور ساخته بشه، اینکه بدونی راه مهاجرتت همین الان هست و قابل دسترس برات خیلی باور پیذیر میشه برات و مقاومتات کمتر
و برو الگوهایی پیدا کن ک ساده و سریع مهاجرت کردن و هی تکرار و تحسین کن،
و فایل ششم قدم اول که استاد درباره ی مهاجرتشون و رفتن ب تهران میکن و قوانین خداوند و قوانین آدما خیلی کمک میکنه من این تیکه ی فایلشو بریده بوذم و صدها بار گوش کردم هر بار ک مقاومتها میومد
قایل داستان هدایت الهی یک و دو
فایل نه و ده راهنمای عملی
اول و چهار کشف قوانین ک فقط درباره ی فرکانسی بودن جهان و قدرت افکار ما میکه گوش بده
توحید توحید خیلی اهرم قوی هست،،قرآن و فایلای دسته بندی توحید عملی رو گوش بده
میدونی در کنار اینا فقط مهاجرت رو خلق نمیکنی صدها نتیجه ی جانبی میگیری پهلوش،،و مهم تر از همه شخصبتی که ب سمت توحیدی شدن و خالق بوذن میره، و اون آرامش و حس خوب کمتر از مهاجرت نیست
خب تجسم و نوشتن آینده هم ک مشخصه دیکه،ایالتی ک دوست داری بری رو ببین تو یوتیوب،سفر دور آمریکا ببین تحسین کن کمنت بنویس
از خدا هدایت بخواه ترمزات رو بگه و باورای خوب رو بهت الهام کنه
و مهمتر از همه اینو باید اول میگفتم، ببین خواسته ت چیه و کانون توجه ت کجاس؟
مثلا خواسته ت مهاجرت هست ولی کانون توجه ت روی گسترش جایی ک هستی،، چون جهان ب خواسته های ما کاری نداری ،ب سمت کانون توجه مون هدایت میکنه،، ببین وابستگی زنجیری چیزی نسبت ب جایی ک هستی داری، یا از اونجا رها هستی
همینا ب ذهنم رسید فعلا
بهترین ها رو براتون میخام
به نام خدا
سلام هاجر جان ، ممنونم از پاسخ کاملی که برام نوشتی ؛
آره دقیقا همین مواردی که گفتی درسته ، و رسیدن به خواسته ها چیزی جز باوری سازی و برداشتن ترمزها نیست ؛
سریال سفر به دور امریکا خیلی کمک کنندس ، چون چند سال پیش بعد از چندین بار دیدنش ، یه مهاجرت کوچیک برام اتفاق افتاد و تجربش کردم ؛
اونم منی که اصلا احساس لیاقت در موردش نمیکردم ولی با دیدن این سریال براحتی اتفاقات رقم خورد و یه سری شرایط جور شد ؛
امیدوارم هرجا هستی بهترینا رو تجربه کنی دختر توحیدی
بازم ممنونم عزیز
سلام دوست عزیز
خدا رو شکر هدایت شدم به کامنت شما من هم آرزوی مهاجرت دارم ولی می دونم خیلی ترمز دارم چقدر خوشحال شدم کار مهاجرت شما درست شده و داری روی خودت کار میکنی و از تنهایی لذت میبری با دلبر جان با رب العالمین چه خوب تجسم کردی باورهاتو درست کردی و ترمز هاتو پیدا کردی و داری از ناخواسته ها اعراض میکنی برام نشونه بود که شما به خواسته قشنگت رسیدی و من هم میرسم اگه قضاوت نکنم خداوند در زمان مناسب هدایتم میکنه خدا رو شکر احساس خوبی داری
امیدوارم موفق باشی نتیجه بیشتری بگیری
بسم الله الرحمن الرحیم.
بنام خداوند بخشنده مهربان…
بنام خداوند نشانه ها!این فایل جدید..با نشانه روزم هماهنگ شد!..
چه هماهنگی بینظیری!…چیزی که اگه بهش بها ندییم.مثل غذای سمی..درون و بیرون رو از بیین میبره..
استاد عزیزم..راجع به دوست صمیمی میخاستم سر صحبت رو باز کنم…
به لطف مرحمت خداوند..من از کودکی یسری دوستانی داشتم..بیشتر با هم بازی بودییم….
ولی از همون بچگیم .حدودای نوجوانیم…
یه دونه دوست صمیمی داشتم که شبانه روز با همدیگه بودییم..
که یجایی ،” دیگه احساس کردم در فرکانسش نیستم حالا یسری باورها داشت..که وقتی من نیازم بزرگ شد.خیلی راحت اون صمیمت از بیین رفت…
از همون دوران نوجوانیم.که یکم پخته تر شدم..فهمیدم..نمیتونم زیاد ،” دوست صمیمی برای دیگران بشم..چون یسری اتفاقات بیینمون پیش میومد.یا یحرفهایی میشد..که دیگه قابل تحمل”برایم نبود…
از همون نوجوانیم..دیگه سعی کردم خیلی کم وابستگی به دوست صمیمی داشته باشم..
در کل ادمی هستم..طبق تجربیاتی که در این سالها داشتم..و مخصوصا ورود من در این سایت…
سعی کردم..اون ادمها و اون افراد.همون دوست…رو،”کلا از زندگیم بیرون کنم..
چون این وابستگیها تو روابط همجوره برام دردسر اور بود!…و باعث شده بود..اعتماد بنفسم پایین بیاد…و واقعا همینجور شده بودم..
تا از طرف همون شخص خانواده نزدیکم.!یسری تضاد بزرگ دیدم…که کاملا این وابستگی رو از رابطه رو بزارم کنار…
الان جوری شدم..مخصوصا روابطم با سایت شما!اون وابستگی در روابط..ناگفته نمونه..همیشه یدونه بود..و همون یدونه هم برام چالشهای زیادی رو بوجود میاورد..واقعا!…مهم ترین انتخاب تو زندگی داشتن یفرد سالم درست ذهنی..در کنارته..
استاد میدونم که باور میکنید…من خیلی تو روابط.مخصوصا اون باورهای اشتباه..در رابطه با دوست خیلی ضربه ها خوردم..همون یدونه هزار دردسر برام بوجود میاورد…
ولی میخام باور کنید..اگه در روز مخصوصا اینروزا در مسیر هدایت خدا برای بیزنسم می باشم.اگه یه لحظه نیام تو سایت انگار دنیا روم خراب شده..
بدون این سایت احساس میکنم زنده نیستم.اینقدر نیازمند هدایتهای خداوندم.
و لطف خداوند الان هیچ دوستی ندارم..اصلا کسی نیست که در مدار من باشه!
حتی خواهرمم.که یه چند سالی بیین هم هستیم و ایشون کاملا خطش با من متفاوت .اصلا باهاش خیلی نمیتونم هم کلام بشم.و سعی کردم،”خیلی دوری کنم.سعی میکنم.
و ایشون دقیق میبینم ،”روابطش از من داره کم اهمیت میشه…و یادمه روز اولی که وارد سایتتون شدم.دوستم گفت این هفته بیا خونمون دلم برات تنگ شده…شب خواب دیدم خداوند بهم گفت…رفتی درختی که این مدت به این بزرگی رسوندش.از بیین میره..
و من تا اونجایی که تونستم از اون رابطه که واقعا برام یه سمی بود،” دوری کردم…خیلی راحت من از اون جمع دوستانه جدا شدم الان نزدیک به چهارساله رابطمون بطور کامل . از بیین رفت…
و نکته بعد.خداوند امروز با نشانه..بهم گفت..نباید حتی،” شنونده حرفهای جمع غیبت و… فلانها باشی…الله اکبر…
استاد دقیقا همینه!…وقتی میشنوی ذهن شروع میکنه به حلاجی در مورد دیگران..و شروع میکنه بزرگ میکنه..و من بخاطر جمع خانوادگی..یدفعه غیر منتظره این صحبتها ،”شروع میشه..
مثل کسی که داره شعله های اتش میسوزنش.،”خیلی سعی کردم یجورایی خودمو دور کنم.یا کاملا بلند میشم از اون محیط دوری میکنم..
استادم دقیقا به محض شنیدن شعله های اتش جلوی صورتم روشن میشه..دقیقا صدای شیطان رو میشنوم..فقط به محض درکش اینروزا هنوز بیشتر سعی کردم خودمو دور کنم..
ولی این فلان .خیلی درونمو برانگیخته کرده که بیشتر مواظب باشم..که حتی تو جمع شنیدنم هنوز بیشتر دقت کنم..
امروز صبح..خواب دیدم بصورت تصویری واضح بیین خواب و بیداری…خداوند یه هدایتی با صدای بلند بهم گفت..بعد یه تکه از جهنم رو بهم نشون داد..دقیقا پای جهنمیان.شبیه یه حیوان زشت سیاه..کثیف بود…
خیلی میترسم از قیامت از جهنم مخصوصا الهامات خداوند خیلی روم تاثیر میزاره…
خیلی چیزها بصورت واضح بهم نشون داده شده..و خیلی سعی کردم.مواظب باشم..
چون هر لحظه قافل بودن از ذهن…چنان کاری برسرت میاره..
که تو رو فرو میکشونه به پایین!……
مخصوصا این شخص نزدیکم..خیلی این الگوها رو ازش میبینم.و دارم سعی میکنم که خیلی دور بشم..چون جهنم همون لحظه جلوم پدیدار میشه..
و مخصوصا این فایلها..و این نشانه امروزم خیلی روم تاثیر گذاشته که با دقت زیادی بهش توجه کنم..
و نکته خیلی جالبتر…من طبق هدایتم خداوند منو در چند مرحله بصورت تکاملی از یه محیط خلوت و تاریک و کنار کوه و با غ نخلستان که هیچکسی اونجا نیست جز بقول خودمونی معتادا…
به لطف خداوند…روزی که بهم الهام کرد.و اون قدمهایی که طی چند مرحله من پیش رفتم…
مامانم بهم میگفت..ما جنوبیا میگیم(دِی)…
گفت نری جای خلوتا.تو فلان راه نریا میگیرن میبرنت.یه دست درازی بهت میکننا!..
من گفتم نگران من نباش..ولی من باید به وعده های خداوند …وفادار میبودم.و اجراش میکردم..
ناگفته نمونه خیلیم ترس داشت..
ولی من با باور ایمان بخداوند و ادمهای خوب تونستم تو اون تاریکی این مسیر رو قدم بردارم..
و تونستم به یاری خداوند و ایمان بهش چند مرحله رو براحتی در جاهای هنوزم خلوتر ..پیش برم..
اینا از چه باوری میاد..اینا از باور به ایمان بخداوند..بعد از انجام دادنش خداوند پاداشها رو برام اورد….
و من سربلند از وعده های الهی…بشم…
همون شب.بخودم گفتم…
نگاه کن…تو هستی که با باورات زندگیتو داری رقم میزنی…
حتی تو اون مکان خلوت..حتی طلا و حتی گوشی و خیلی چیزا بود.که هر فردی معتادی دنبال همین چیزا هست..یه لحظه ذهنم گفت…
این شخص بهت دستبرد میزنه…
گفتم من خدا رو دارم هیچکسی هیچ قدرتی نداره…
و باعث شد..تا من بسلامتی باز گردم…
میخام بگم..رفتار مادرم…اون باورهای مادرم نسبت به اون محل به اون مسیرها نتونست .باعث مانع من بشه…
من با ایمانی قوی و با ایمانی که همه ادمها منو دوستدارن کاری به کار من ندارن.تونستم اون مسیر رو به سلامتی بگذرونم..
حالا حساب کنید تهمت زدن یا غیبت کردن یا هر چیز دیگه..چقدر میتونه روی ذهنیت ما تاثیر بزاره..
یادمه یفرد معتادی یه دسته گل نرگس روی قبرها تو دستش بود.چند تا دونه هم به من داد…
اینا نشون دهنده چیه…در صلح بودنه
حتی جاهایی که هیچکسی نبوده.یا من وسط اون محیط تاریک..تونستم به ارامی اون محل رو عبور کنم..
راجع به دندان گرفتن سگهای وحشی…من براحتی ازشون گذر کردم.هر کسی میمد جلوشون میمرید ولی من اون موقع پا گذاشتم روی ترسها کنار من رد شدن..
تمام باوری که اطرافیانم به من تحمیل کرده بودن.من براحتی سربلند شدم از اون حریانات..
همین چند روز پیش در جهت بیزنسم.یچیزی رو میخاستم تعمیر کنم.یه شخص همون دوست وابسته نزدیکم.بهم گفت حتما باید یکی بهت کمک کنه…
استادم بعد از 15 سال.تو این حیطه من تونستم براحتی اون کار رو بدون نیازمند به کسی داشتن انجام بدم…
میخام بگم این پیش فرضهایی که از طرف دیگران بهم ..اسباط و باوری شده بود مثل خوره به جونم..به لطف خدا من تونستم ازش سربلند بیام..
چرا!؟چون باید ..ایمانمو نشون میدادم…به لطف خداوند من براحتی تمام اون پیش فرضها از بیین بردم..
حتی راجع به ادمها…چه رابطه هایی شکل ،”گرفت…
کل این مسایلی که از گذشته اطرافیانم بهم گفته بودن تو طی همین امسال قدم به قدم طبق الهاماتم و تکاملم به لطف خداوند انجام شد.سعی کردم هر بار ردپایم را در سایت بزارم…
و نکته خیلی مهم..راجع به تهمت…
من سال گذشته توسط شخص نزدیدکم جزو خانواده ام بود..تو یه جشنی دعوت بودیم این شخص به من تهمت بزرگی زد…
اینقدر این شخص برانگیخته شده بود..صورتش مثل شیطان…میپرید بالا .میپرید پایین..
و اون مجلسم افرادای نزدیکم باخبر شدن..و تونستن این مسیله رو اونجا از بیین ببرن..
همون لحظه خداوند بهم گفت از این محیط دور شو دور شو….
حتی من نفهمیدم که این شخص چه چیزی از من دیده..که اینقدر درونشو برانگیخته کرد..
فقط من با خونسردی جوابشو دادام..و تا چند روز تا تونست به این شخص گفت به پدرم گفت به اون یکی خاهرم گفت..
خیلی کنترل ذهن سخت بود…ولی فایلهای شما خیلی بهم کمک کرد..که حتی دهن به دهنم با ایشون نشم…
بهم گفتی در موردش:صحبت نکن که خیریه از طرف خداوند..
خیلی برام یه موضوع سنگینی بود خیلی زیاد متهم بشی به چیزی که اصلا بهشم فکر نکردی..
فقط:یادمه..محکم تو اون فایل بهم گفتی هیچی نگو خودتو کنترل کن..
تا چند روز ادامه داشت…
این شخص همه افراد رو به سمت من فرستاد..ولی این شخص هر کاری کنه تا منو نابود کنه..تا منو برانگیخته کنه..موفق نشد..و اتفاقا ..باعث شد..افراد دیگه خانواده ام ایشونو رد کنند..
خیلی اتفاق سنگینی برام بود…و این لطف موهبت خداوند بود..تا من این شخص رو،”کاملا از زندگیم بزارم بیرون و اینقدر بهش:شرک نورزم..
یسری معاملاتی بود که همین امسال الهام بهم رسید حالا وقتشو شروعش کنی..و من اون وعده مونو کاملا با ایشون گذاشتم کنار…
نمیخام خیلی در موردش صحبت کنم.و دارم به عینه ،”زندگیشو میبینم همیشه بخاطر همبن نگرشش توی زندگی روابطش مشکل داره..
خداوند خیلی چیزها رو همون لحظه ها بهم نشون داد..اون الهامات باعث شد تا من سکوت کنم..
و هر چی از طرف اطرافیانم مورد تشویق قرار میگرفتم که باید بهش نشون بدی.ولی من طبق دستور خداوند سعی کردم آرامشمو حفظ کنم..و سکوت باشم تا جریان هدایت منو ببره…
دقیقا اون تهمتی که بسیار وحشیانه از طرف این شخص بود.برای من شد درس..درسی که سالها باید بتونم ازش پیروی کنم.نه فقط این شخص بلکه برای همه اطرافیانم حالا هر کسی که میخاد باشه…
واقعا این مابیین این تهمت ناحق نسبت به من..و چون خودم میدونستم اون داره دروغ میگه.بهمین خاطر…برام متعجب بود..که چه عاملی باعث شد..این شخص اینجور رفتاری داشته باشه..
اطرافیانم میخندیدن…
یچیز بسیار مبهمی بود….
ولی برای من خیلی درس داشت استادم خیلی زیاد…خیلی زیاد برای من خیرررررررررر بود.برای من درس ….ایمان بخداوند بودد..
که یادم بمونه…کجای کارم….
و واقعا افرادی که تو این موضوعات هستند دارم میبینم..چقدر تقلا میکنن..چقدر دارن خودشونو زندگیشون تو منجلاب میندازن…
و بعداش…گفته بود..من!..به اشتباهش پی برده بهمین خاطر حرفی نداره..و من فقط خندم گرفته بود…
لطف خداوند باعث شد…یسری چیزهای قدیمی که بیین هم داشتم کاملا از بیین بره..و باعث شد.تا من بهیچ عنوان بهیچکسی جز خداوند شرک نورزم..
این لطعف خداوند برای من بود….که بهم نشون بده..که هیچکسی نمیتونه به تو سود برسونه..منم منم!خدای تو!….
این فایل.از خداوند طبق نشانه روزم هدایت خاستم که بنویسم…
که من بعد از 36 سال از زندگیم….که 3 سال اینجا به کنار….
تونستم پیش فرضهای گذشتگانم را از بیین ببرم.و تونستم به لطف خداوند کارهایی رو انجام بدم.که برای بعضیا. و من میگم برای بیشترا.یه چیز نشدیه..
ولی برای من انجام شد…..و یه وقتایی ذهنم میگه خودتو گوشه گیر کردی …و فقط چسبیدی بخودت…
ولی هر چقدر میخام بهش فکر کنم میبینم من نمیتونم مثل خیلیا باشم..که تمام وقتم پرسه زدن بکارهای پوچ و بی ارزش:باشم..
و اینروزا تمام فکر و دغدغه ام در مسیر درست.خواندن قران کار کردن روی تمرینات و انجام دادن در مسیر بیزنسیم هستم..حتی زمان خوردن غذامم کاملا متفاوت شده با اکثر اطرافیانم.
اینقدر با خودم در صلح هستم..اصلا احساس تنهایی ندارم..
استاد اصلا..احساس میکنم الان زنده هستم..
خیلی داره هوسهام کمتر میشه برای دور همی..چون اتش دور همی رو به واقعیت تصویر میبینم..گونهام خیلی زود قرمز میشه میسوزه..
چون اتش جهنم میتونه هر لحظه با کنترل ذهن از بیین بره…
انشالله میخام هنوز بیشتر دقت کنم.چون یجاهایی هنوزم ،”در مسیرش:قدم برمیدارم..و اینم ناگفته نمونه لحظه ایی میشه..
و میخام هنوز قوی تر باشم برای کور کردن همین شنوده بودن…
انشالله که بتونم و سعی کنم بیشتر بهش:عمل کنم!..
خدایا چنانکن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار..
انشالله بتونیم زنجیرهای شیطان را از بیین ببریم.چون زنجیره ها نابود کننده هست..زنجیرها انسان رو از همه چیز به عقب میکشونه..و انسان رو از همه طرف نابود میکنه..
زنجیره هایی که از تجسس کردن و غیبت کردن..تهمت زدن..و دروغ گفتن..همه اینها فریبکاری و دغل بازی شیطان هست..که از انسانهای کم عزت نفس و کم اعتماد بنفس…فوران میکنه…
میدونم هر روزی که طلوع افتاب میشه..باید از هر طرفی ..بتونم به این کانون توجه در هر لحظه بتازم..
یه روز مادرم اومد یه حرفی بزنه..یه لحظه بهش گفتم قطعش کن .اصلا دست خودمم نبود.ایشون میخاستن،”راجع به چیزی صحبت کنن..چیز ناجالبی..یه لحظه غیر قابل بود شنیدنش “برام..
به محض اینکه گفتم.همون لحظه نور خداوند برام روشن شد…
چون یه تهمت ناجالبی بود..من سعی کردم خیلی احترام مادرمو داشته باشم..ولی نمیدونم اون لحظه به محض اوردنش تو زبان و گفتنش فهمیدم و فورا گفتم قطعش کن..خودمم خندم گرفت..ولی این پیام خدا بود ..خدا بر زبانم اورد…
استادم میخام در پاین این صحبتم در این فایل الهی بهتون بگم.من همیشه ارزوی سعادتمندی براتون میکنم..شما زندگی منو و هزاران نفر دیگه نجات دادین.اینقدر خداوند گذشتمو بیاد میاره.اونجاهایی که اشتباه کردم..و با الان خودم مقایسه میکنم..اینقدر اون لحظه ناتوان بودنمو میبینم.که میگم خدایا!…اگه منو هدایت نمیکردی من باید چکار میکردم..من کجا رو داشتم برم…
امروز یادم از فیلم یوسف پیامبر اومد..که موقعه ایی که زلیخا جوان شد..و اون لحظه زلیخا گفت میخام فقط خداوند رو ستایش کنم…
استادم چیزی که شما میگید.رسیدن به خاستهام درسته اولش خوشحال میشم..
ولی خوشحالی سپاسگزاری کردن کاملا فرکانسش:متفاوته….
واقعا همینجوره..این توحید هر چقدر ورکش میکنم احساس میکنم هنوزم حا داره..
استادم میدونی دارم تو چه نقطعه ایی قرار میگیرم..نقطعه ایی که…تنها دوستم !..اینروزا شده خداوند…وقتی ستایشش:میکنم خیلی خیلی خیلی خوشحالم .خیلی بدنم قدرتمند میشه..
درسته ایمان به غیب..یه جاهایی برامون کمرنگ میشه..ولی وقتی ازش دور میشم حتی یه لحظه خیلی دلم براش تنگ میشه ..
این جنس الهی…
هر چقدر بهش نزدیک میشی.بیشتر بهش وابسته میشی..اصلا احساس نمیکنم که چه کمبودهایی دارم..اصلا..نمیگم ذهنه یوقتایی میفته تو دست و پا..که میگه زود فلان کار رو انجام بده عجله کن دیر میشه.از طرف اطرافیانم مدام بهم گفته میشه ولی من اینقدر اینروزا غرق خداوندم که احساس میکنم واقعا تو بهشتش زندگی میکنم..
لطف خداوند شامل حالم شده..که مکان بزرگی و با ارامش کامل و با امکانات عالی..دارم هر لحظه ستایشش میکنم حتی توی قدمهای بیزنسیم بجاهای خیلی خوبی کشونده شده…استادم چه جنس الهاماتی چه کارهایی انشالله به وقت درسش براتون ایمیل میکنم و میخام نشانه های خداوند رو بهتون نشون بدم..که لطف خداوند چقدر شامل حالم شد…
و مخصوصا فایلهای اینروزاتون چه درهایی رو برویم باز نموده…
سپاسگزارتونم استاد عزیزم.و سپاسگزار خداوندیکه هر لحظه پیامدهاشو برای ذهن نجواگرم میفرستد..
استادم ،”اینروزا تمام پیامدهامون به توحید ختم میشه…چیزی که مدام خداوند در قرآن برام یاداوری میکنه… توحید شده گل سرسبد تمام پیامدهای شیطانی که ندام شما در هر جنبه ایی خداوند بهتون الهام میکنه و میایین فایلهای جدید میزاریین..
ای شیطان که میخام بگم!چقدر دقل کاریت زیاده..که همجوره تسلط بر ذهنی..این ذهن بی تربیتم ..حاضره گوش بفرمای تو باشه..خدا خودش:بخیر بگذرونه…بخیر بگذرونه ..
که انشالله …بتونیم بهای این مسیر راست رو بپردازیم!…واقعا بهشت را به بها میدهند نه بهانه..
روز قیامت هیچ بهانه ایی نیست…بقول قران اصلا به کسانیکه کافر شدند سوالی پرسیده نمیشه. چون خودشون جواب سوالشونو دارند…