https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/09/abasmanesh-11.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-09-30 02:15:472020-10-14 09:30:57تشخیص کار مورد علاقه و رسالتم
151نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خداوند حتما خیلی دوستت داشته که با این وضوح داره راه رو به تو نشون میده.
جهان داره بهت میگه که این شرکت مناسب تو نیست و بیا بیرون .
فقط کسانی که ایمان قلبی دارند میتونن نترسن و به راحتی نشانه ها رو دنبال کنند.
من قبلا حدود 3 یا 4 سال پیش تجربه مشابه ای داشتم و از اون محل کارم که یک مدرسه بود استعفا دادم. جالب اینجاست که بعد از گذشت چند ماه مدیر مدرسه و سوپروایزر پشت سر هم به من تلفن میزدن که برگردم، منتها انگار یه حسی میگفت که باید نشانه ها رو دنبال کنم و گول اون تلفن ها رو نخورم.
و من هیچ وقت برنگشتم آنجا، و نتیجه ای که گرفتم عجیب و غریب باور نکردنی بود..
حالا برای شما هم همینه، اگر میبینی در یک محیط برای کاری که میکنی ارزش قائل نمیشن، خودت برای خودت ارزش قائل شو و به خودت احترام بگذار.
با سلام مجددم توی این فایل که مجددا نشانه امروز من بود خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته. خیلی برام جالب بود که این فایل دوباره هدایت روزانه من بود و خبر نداشتم و اومدم تو کامنتا دیدم کامنت خودم تو این فایل هست. و اصلا تعجب کردم و بازم دقیقا زمانی این فایل نشانه امروزم شد ک بــــــازم ب مطالب این فایل نیاز داشتم.
زمانی ک کامنت گذاشتم 1404/1/3 و از کاری ک بودم بیرون اومده بودم و قدم اول دوره 12 قدم بودم و بیکار بودم ولی واقعا این دوره با ایمان من خیلی کارای بزرگی کردی و هیچ استرسی برای کار نداشتم. میخوام از تغییری ک توی این دوماه برام اتفاق افتادم بگم.
_روزی ک کامنت اول رو روی این فایل گذاشتم بیکار بودم و چند روز بعدش توی تمرین ستاره قطبی نوشتم کار میخوام و فرداش یک کار خودش اومد در خونه و بهم پیشنهاد داده شد ک انجامش بدم و اون کار هم برای خودم بود و آقا بالاسری نداشتم ولی موقت بود که خیلی برام جالب بود این بخش از متن همین فایل که نوشته بود:(((ممکن است هر کسب و کاری که واردش می شوی، هر هدفی که الان انتخاب نموده ای، انجام هر کار موقتی ای که اکنون در حال انجامش هستی، یک پله باشد و یک پل برای اینکه تو را به مسیر بعدی و مسیر بعدی وصل کند)))
خصوصا این تیکش ک نوشته بود کار موقتی ک دارم الان انجام میدم. موهای بدنم سیخ شد اصن.
واقعا برام جالب بود و لذت بردم. گفتم این کار منم ک الان دارم انجام میدم یه قدم برای روشن شدن قدم بعدیم هست و خوشحال تر شدم.
این یک ماهی ک این کارو انجام دادم 5 برابر حقوقی ک توی کار قبلیم باید توی 5ماه دریافت میکردم رو تو این یک ماه دراوردم ب لطف خدا و اموزه های استاد.
الان روزای اخر این کار هست و همین امشب یهو بهم گفته شد یه پیام بده ب فلان دوستت ببین کار سراغ داره برات؟
چون استاد گفتن ب هیچ وجه توی مسیر اهدافتون ک میرید بیکار نمونید تو خونه بگید دارم روی باورهام کار میکنم. و واقعا بیکار نموندم این مدت، همین کاری ک الان دارم رو انجام دادم، دو سه روز کار بنایی بود رفتم انجام دادم با افتخار و برام عیب و عار نبود و امشبم پیام دادم ب دوستم گفت اتفاقا یه نیرو نیازه برا اینجا ک دارم کار میکنم و کارشم خیلی ساده و اسونه و درجا گفتم میام و اینم نشانه هست برای قدم بعدیم، ک البته من پیگیر اینم ک کسب و کار شخصی خودمو بزنم ولی تا بهش برسم بیکار نمیشینم تو خونه.
این روزا قدم سوم هستم و ارامش درونی بسیار زیادی دارم شکر خدا و واقعا دارم ارامش رو توی زندگیم میبینم ک چرخ زندگیم داره روغن کاری میشه و روون تر داره میچرخه.
توصیه میکنم بچه هایی ک این کامنت رو میخونن توی دوره12 قدم شرکت کنن اصلا این دوره بینظیره واقعا.
سلام محمد عزیز، بدنساز خوشانرژی و قویدل سایت جهانیِ استاد !
پیام پر از نور و انگیزهات رو با دقت خوندم، و باید بگم واقعاً تحسینبرانگیزه مسیری که طی کردی. اون لحظهای که کامنت قبلیتو توی فایل دوباره دیدی و فهمیدی که این همون نشانه امروزته، دقیقاً همون لحظههاییان که آدم میفهمه “هدایت” چطوری توی زندگی واقعی اتفاق میافته.
چهقدر قشنگ گفتی از بیکاری تا کار موقتی که خودش مثل یه پل بود، تا درآمدی که 5 برابر شغل قبلیات بود، تا پیامهای بهموقع شبانه برای کار جدید… همهاش یه نمایش تمامعیار از اینه که وقتی با خدا هممسیر میشی و به آموزههای درست عمل میکنی، زمین و زمان باهات هماهنگ میشن.
اینکه بیبهونه و با افتخار کار کردی، چه بنایی بوده چه هرچی، دقیقاً نشونهای از قدرت درونیه که ساخته شده؛ از اون جنس قدرتی که نه فقط بدنت، که روحت رو هم عضلانی کرده.
محمد جان، قدم سوم، همونجاییه که میگی: “خدایا خودت بهتر بلدی، من تسلیمم به حکمتت.”
و تو داری این تسلیم رو زندگی میکنی.
از صمیم قلب برات موفقیتهای خیلی بزرگتر، آرامش عمیقتر و کسبوکاری بر پایه عشقت و تواناییهات آرزو دارم.
سلام به روی ماهت محسن جان داداش گلم. خیلـــــی لذت بردم از پیامت. واقعا خداروشکر میکنم بابت داشتن چنین برادر ها و خواهرای عزیزی که دارم توی این خانواده و این خانواده ای ک الان توش هستم.
میتونم با جرات بگم همین کامنتی ک گذاشتی برام، خودش یک نشانه دیکه بود. امروز کمی به نجواها فضا دادم ولی خیلی زود جلوی نجواها رو گرفتم و نشستم پای قسمت چهارم قدم سوم و گوشش دادم الانی ک ساعت 12 شب هست تازه تمام شد و حالم خوب شد، خواستم بخوابم، گفتم ن برم توی کامنت این جلسه نظرمو بنویسم، اومدم دیدم پیام دارم بازش کردم، وقتی ک نظر پر از مهر و محبت و انرژی مثبتتو خوندم. ناخوداگاه لبخند نشست رو لبم و پر از انرژی شدم، واقعا بهش نیاز داشتم. میدونی محسن جان گاهی ما خیلی چیزا رو میدونیم، خیلی دستاوردهایی ک داریم رو خبر داریم ازشون، ولی بقول استاد، انسان فراموش کاره، یادش میره. یه تلنگر باعث میشع به خودت بیای و بگی، نه واقعا من از نقطه صفر به یک رسیدم، این پیام تو همون تلنگر من شد امشب. نمیدونم چطور این قسمت از حرفت رو زدی راجب قدم سوم، نگاه کردم خواستم ببینم 12 قدم رو خریدی یا ن، دیدم که نه، ولی اون قسمت ک گفتی راجب قدم سوم، واقـــــــــــعا نظرم راجب این قدم همین بود و هست و واقعا یک قدم بینظیر هست. همه قدم ها دارن تکاملی پیش میرن و این قدم آگاهی هایی بهم داد ک دقیقا این حرف تورو بخودم زدم. واقعا کامنتت نشانه دیکه ای از مسیرم بود ک حالمو بهتر کنم و برگردم ب مسیرم. نظرت راجب من هم، ممنونم از بابت لطفت و منم چیزی ک در تو دیدم قلب بزرگ و بینظیرت هست که انرژی مثبتتو به همه میدی، خدایا شکرت بابت این خانواده خوبی ک بهم دادی، بابت استاد، بابت خواهرا و برادرای عزیزم که مثل امشب ک نیاز داشتم، ب کمکم فرستادی ک نشانه و روشنایی باشن برام.
خداحفظت کنه برای همه ما و خانواده محترمت.
درپناه خدا باشی و امیدوارم که روز ب روز این انرژی خدایی درونت قوی تر بشه و موفق تر باشی. یاحق
حس و حال حرفات انگار یه نسیم تازه بود وسط یه روز داغ…
دقیقاً همون چیزی که خودت گفتی، یه تلنگر، یه یادآوری که “ما چقدر راه اومدیم”، که “ما دیگه اون آدم قبلی نیستیم” و داریم با جدیت، با عشق، با آگاهی خودمونو میسازیم.
اینکه گفتی نشستی قسمت چهارمِ قدم سوم رو گوش دادی و بعدش کامنتمو دیدی!! این یعنی خدا دقیق میدونه کی، چی رو بفرسته سر راه آدم!
منم وقتی این حرفاتو خوندم یه لبخند عمیق نشست رو صورتم، همون لبخندی که از ته دل میاد، همون که یعنی: «آره داداش! داریم درست میریم.»
واقعاً عجیبه که تو هم مثل من دقیقاً روی قدم سوم تمرکز کردی. انگار یه فرکانس مشترک بود بین ما…
اصلاً از این هماهنگیها یه انرژی عجیبی میگیرم، یه حس رفاقت از جنس آگاهی.
بنام خدای هدایتگرم. سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم سعادت وهمه هم خانواده ای های عزیزم توی خانواده بزرگ عباسمنش. الان چند روزی هست که مدام فکرم درگیر اینه ک مغازه برای شروع کسب و کار شخصی خودم بزنم باهمین مقدار پولی ک دارم ولی شک داشتم ک واقعا علاقم به چیه و دقیقاااااا همین حرفایی ک اول این متن گفته شد و سوالاتی ک گفت که اگر نشه چی اگر علاقم نباشه چی و و و… توی ذهنم همش میگفتم خدایا چیکار کنم بزنم یا نزنم. حتی همین امشبم مادرم بخاطر افکار قدیمی و پوسیده ای ک داشت یجورایی اختلاف نظر و بحث پیش اومد بینمون ک مغازه چیه فروش نمیکنی و از این حرفا. میخواستم بخوابم گفتم ن بذار نشانه امروزم رو ببینم و زدم و این فایل برام باز شد و دیگه الان مطمئنم ک باید استارت بزنم کاری ک توفکرم هست و بهم الهام شد ک انجامش بدم واقعا این روزا خدا خیلی داره بهم حال میده و داره بهم میگه ک مسیرت درسته، باور هام دارن تغییر مثبت میکنن. من تازه دوره12قدم قسمت اولش هستم و خداروشکر اتفاقات مثبت خوبی برام افتاده تو همین گام اول و دوره عزت نفس رو هم گوش دادم و اتفاقاتی ک تو ماه های اخیر برام افتاد با کمک دوره عزت نفس و دور کردن من از کاری توش اسایش روانی نداشتم و یجورایی بهم توهین میشد الان منو ب اینجا رسونده و مطمئنم ک خدا برنامه های خوبی برام داره. سپاسگزارم از خداوند بخاطر همه چیز. بخاطر هدایت هاش بمن اشنا کردن عجیب غریب من با استاد و بعد با وبسایت و دوره ها و الانی ک اینجا هستم. میدونم ک خدا کنارمه نه ب عنوان یک دایه مهربان یا یک دوست دلسوز بلکه ب عنوان یک سیستم با قوانین بینظیر غیر قابل تغییر که ب خود ما بستگی داره چطور از این سیستم و قوانین استفاده کنیم ک خودمونو خوشبخت یا برعکسش بکنیم. خدایا سپاسگذارم ازت. اول از خدا بعد از استاد عزیزم
خدارا هزاران بارشکر که من خیلی اتفاقی امروز به این صفحه هدایت شدم و کلا همه سوالاتم را استاد عزیزم جواب کاملی به من دادند
و واقعا هرچی که از خدا بخواهیم همان می شود من چند روز بود از خداوند هدایت و راهنمایی را خواستم وامروز عالی و زیبا جوابم را داد خداروشکر بابت این اگاهی های ناب و بی نظیر
خداروشکراز تمام کائنات که من را درمسیر رشدو اگاهی یاری می کنند
سلام به استاد نازنینم سلام به خانوم شایسته ی مهربان
از دیروز شروع کنم 24.دی ، داشتم ذهنمو کنترل میکردم تا به احساس خوب برسم کمی تو کار کمی با خودم کمی با خانواده در بحث نشخوار ذهنی بودم وقتی تو کار احساسم بد شد خیلی سریع یه اتفاقات ناجالبی برام رخ میداد و من از این سرعت به فکر رفته بودم که چقدر توی ذهن من احساس بد زودتر اثر گذارتر میشه .
سعی میکردم به احساس خوب برسم و تا حدی از خودم رضایت داشتم چون قبلاً خیلی بدتر بهم میریختم والان دیدم دارم تلاش میکنم به حال خوب برسم وار خداوند کمک میخوام واین برام آرامش بخش بود
وقتی اومدم خونه برای کاری از خداوند هدایت نشانه واضح خواستم وارد سایت شدم و نشانه امروزم رو زدم واین بود نشانه ی امروز من
دو روز دیگه تولد من هست قبلش از خداوند خواستم چه چیزی برای خودم بخرم و از خداوندم هدیه میخواستم
الان میبینم بهترین هدیه برای خودم خرید دوره عزت نفس هست من توی عزت نفس بشدت دچار ضعف هستم و اگه بخوام از نمره 10بخودم میتونم 3بدم تازه الان بعد از اینهمه مدت با آشنایی با استاد به این نمره رسیدم چون من قبلاً منفی 5 بودم
عزت نفس من از دوران کودکی ام متلاشی شد و با بزرگ شدنم خود تخریبی هام از درون بیرون شروع میشد
و الان میخوام به این روند پایان بدم به کمک الله و استاد نازنینم
امروزم روز پدر هست ،، روز پدر رو به استاد جانم و همه ی پدران عالم تبریک میگم شاد سلامت ثروتمند باشید ️
الان صبح زود که می آمدم سر کارم ، با خودم صحبت می کردم ، که من هنوز کار مورد علاقه ام را پیدا نکردم ، و در این زمینه نجوای شیطانی داشت مرا اذیت می کرد و هزاران دلیل آورد که هنوز نقطه اول هستم و کار مورد علاقه ام را پیدا نکردم .
سر کارم حاضر شدم ، طبق معمول زدم نشانه امروزم، دیدم جواب سوال من هست و با اشتیاق مطالعه کردم ، درک کردم ، در این مدت حتما خداوند به من الهام کرده تا قدم اول را بردارم ولی ترس و نجوای شیطانی نذاشته ، و اصلا خودم هم تشخیص ندادم توی این مدت که این پیام از سوی رب العالمین هست یا شیطان .
چیزی که هست ، من هنوز با وجود 2 سال کار کردن روی باورهای خودم هنوز و هنوز علاقه خودم را پیدا نکردم و این موضوع بسیار و بسیار منو ناراحت کرده.
خدایاهرانچه که دارم ازان توست وازتوبه من رسیده است
سلام اقاعلیرضای عزیز
کامنتتوخوندم ومنم همین مشگل توروداشتم ورفتم یک ایده ای رواجراکردم وپیش یک مشاورشغلی رفتم وتوی هرشهری این مراکزشغلی زیادن وشما اگردوست دارید به جزاموزش های استادکه انجام میدیدباید یک موسسه شغلی معتبردرشهرخودتون بریدومشاوره روانشناسی شخصیتی وشغلی بگیریدوهزینه زیادی هم نداره
من شغل اصلی خودم خیاطی است، من این شغل رو تکامی وبا اشتیاق انتخاب کردم.
فقط یه دو هفته ای اولش رفتم پیش یکی از دوستام برای یادگیری، از اون جا که من عاشق کارم بودم. ادامه دادم، اولش مجانی کار کردم کم کم که راه افتادم، البته وقتی که فهمیدم که کارم عالیه دیگه بابت کارم دستمزد گرفتم همین طور پیش رفتم تا بعد از ازدواج اومدم تو شهر خیاطی باز کردم.
خلاصه مغازه رهن کردم وحدودا هفت سال تو شهر کارم طول کشید اما با این که کارم عالی بود من به خاطر دیسک کمر نتونستم کار کنم مشتری هم خداروشکر فراوان بود، طوری که من دیگه تا یه حد دیگه نمیتونستم مشتری تحویل بگیرم.
کلی پول ساختم اما الان کمرم رو عمل کردم وشش تا پلاتین توی کمرم هست ونمیتونم کار کنم اما اینقدر عاشق خیاطی هستم که اگه خداوند هزار بار منو بکشه بعد زنده ام بکند باز هم علاقه ی شدیدی به خیاطی دارم من درست وارد نیستم که کجای سایت
پیام بزارم از استاد عزیز خواهش میکنم که لطفا کنید ومرا راهنمایی کنید.
من روی پسر دومم 100کیلو بودم تا زمانی که منو به بیمارستان بردند تو مغازه خیاطی میکردم هرکی منو میدید دلش به حالم می سوخت میگفتند تو این بچه رو سالم به دنیا نمیاری اما
لطفا خداوند شامل حال من بود وبچم هم سالم وبی نظیر به دنیا اومد.
ولی من به قدری عاشق خیاطی هستم که اصلا خستم نمیشد.
شاید باورتون نشه خواب من تو این هفت سال فقط ساعت 2بامداد تا ساعت پنج صبح یادقیقتر بگم موقع اذان بود یعنی در شبانه روز من فقط سه ساعت خواب داشتم از عشق کارم خوابم نمیبرد.
اگر الان خواهش میکنم که منو راهنمایی کنید فقط به خاطر اینکه از اینکه کمرم درد کنه وعواقب نداشتن سلامتی میترسم.
میترسم ادامه بدم دوباره همون اوضاع پیش بیاد به همین خاطر میخوام منو راهنمایی کنید، وگرنه من عاشق خیاطی هستم الان که دارم این متن رو مینویسم مثل ادمی که اسم ترشی میاد دهانش آب می افتد همون جوری دهنم آب افتاده. با تشکر از شما عزیزان همراه الهی همیشه خوب وخوش وسلامت وتندرست وثروتمند وعاقبت بخیر باشید در دنیا واخرت
راستی الان که این متن رو میفرستم دیگه نمیدونم باید کجا دنبال جوابم بیام وبخونمش
به نام خدای زیبا ،مهربون ودوست داشتنی ام. سلام به نابترین استاد دنیا، مریم عزیزم ودوستان هم فرکانسی ام تو این سایت بهشتی.سپاسگزار خداوند مهربونی هستم که هر لحظه در حال هدایت ماست به راحتی وبه زیبایی.درحالی به این قسمت هدایت شدم که چند روزیه دارم دوره ی ثروت 1 رو گوش می کنم وهمزمان جلسه ی 2 ثروت 3 که بحث هدایته رو هم گوش می کنم .استاد عزیزم ،چقدر خوشحالم که از روز اولی که عضو سایت شدم هر جایی که قلبم گفت کامنت نوشتم وامشب خودم سوپرایز شدم .هدایت هدایت هدایت کلید واژه ی عجیبیست.امشب هدایت شدم به اولین کامنت اولین صفحه ی این فایل که کامنت خودم تو تاریخ 21 آبان ماه 1399 بود الله اکبر از این هدایت .آزاده ی امشب هیچ ربطی به آزاده ی اون روز نداره .چقدر تصمیمات مهم گرفتم ،چقدر از تردیدهای زندگیم خارج شدم ،چه زنجیرهایی رو که از پاهام باز کردم ،رسالت زندگیم رو پیدا کردم والان خدا با این هدایت هاش داره بهم میگه موقع پاره کردن زنجیر بعدیه،که اونم شغل کارمندیته،به امید الله یکتا وبا هدایت های نابش به زودی این زنجیر رو هم پاره می کنم.هدایت های ناب امشب مهر تاییدی برای این پاره کردن این زنجیره،امیدوارم با طی کردن تکاملم بتونم به راحتی از این مرحله هم عبور کنم.استاد عزیزم امشب با تک تک سلولهام این حرف شما رو درک کردم که همیشه میگید بچه ها کامنت بذارید وبرای خودتون رد پا بذارید که متوجه بشید از کجا به کجا رسیدید ومراحل پیشرفتتون رو متوجه بشید .استاد عزیزم دستان پر مهرت رو می بوسم وعاشقانه دوستتون دارم که دست نابی شدید تو زندگی تک تک ماها وزندگیمون رو بهشتی کردید.خدا رو هزاران مرتبه شکر
یک موضوعی رو متوجه نشدم من باید در دله ناشناخته ها بروم و تجربه کنم خوب یعنی من چند تا شغل رو باید امتحان کنم تا کی امتحان کنم و تا کی این کارو انجام بدم؟
و یعنی کاری که من باید انجام دهم این هست که از شغل فعلی ام که به ان علاقه یی ندارم بیام بیرون و شغل های جدیدی پیدا کنم؟
سلام دوست عزیز هم فرکانسی ام. از خدای مهربون سوال کن ،سوال خوب بپرس حتما هدایت میشی به مسیر مورد علاقه ت ،البته من با آگاهی های دوره ی راهنمای عملی دستیابی به رویاها ودوره ی 12 قدم هدایت شدم به مسیر علایقم. بهترینها رو برات آرزو دارم.
با سلام خدمت استاد عزیزوبچه های هم فرکانسی این سایت فوقالعاده.
جواد جان به نظرم شما ابتدا در همون شغلی که هستی جنبه های مثبتشو برای خودت پررنگ کن و با یادآوری مدام این جنبه ها و شکرگزاری بابت داشتنشون،مطمئن باش مدارت عوض میشه و حتماً به جاهای بهتر هدایت میشی به شرطی که از جایی که هستی احساس رضایت کنی واز خدا درخواست بهتری داشته باشی که قطعاً جواب میده.ولی طبق قانون و همونطور که استاد عزیز هم بارها و بارها فرمودن،حال خوب مساویه با اتفاقات خوب.در پناه الله سالم،شاد،ثروتمند و سعادتمند باشید.
با سلام خدمت اساتید عزبز و دوستان
راستش من توی قدم10دوره 12 قدم بودم که به دلیل تضادهای خیلی بدی که برام تو محیط کار پیش اومده بود ناچارا و با ناراحتی شدید از اونجا اومدم بیرون
اینقدر این تضادها برام زیاد بود که هنوز بعد از یک سال کابوسهای ذهنی خیلی شدیدی دارم
حدودا یک ماه و نیم بیکار بودم و فقط خودمو بسته بودم به فایل دوره هایی که خریده بودم
تا اینکه خیلی هدایتی به یه شرکت تو همون شاخه صنعتی وارد شدم
اونجا بعضی از شرایطم به نسبت بهتر بود
و از همون روز اول بنا رو گذاشتم به شکرگزاری و توجه به زیباییها
چون 16 سال سابقه کار تو همون رشته رو داشتم بدون هیچگونه آموزشی و بدون هیجگونه هزینه ایی جهت آموزش کارمو شروع کردم
خواستم دوباره دست بذارم روی زانوهامو یا علی بگمو زندگی خودمو از صفر مجدد شروع کنم
بنابراین بدون چشم داشتی کارمو شروع کردم و این درحالی بود که مدیر اون قسمت 10 سال سابقه کارش از من کمتر بود
چندین بار تقاضای افزایش حقوق دادم که با این کار کردن حقوق صفر خیلی ناعادلانه هست
تا اینکه امروز واسه همه مسئولین افزایش حقوق در نظر گرفته شد
ولی برای من هیچی در نظر گرفته نشد
از تعجب داشت شاخام میزد بیرون
از شدت ناراحتی فقط بغض کرده بودم
وقتی به مسئول قسمت شکایتمو گفتم یه مشت دروغ و اراجیف تحویلم داد
وقتیم به مدیر اصلی شکایت کردم گفت 16 سال تجربه مهم نیست مهم اینه که اینجا نیروی صفر هستی……
نفسم از این همه بی انصافی بالا نمیومد
پس ینی این همه دوندگی همش سراب بود؟ …..
ینی من با یه نیرو صفر یکی بودم؟………
پس این همه کنترل ذهن تو این مدت چی شد؟
این همه شکرگزاری چیشد؟
این همه توجه به زیباییها چی شد؟
این همه خوب نگه داشتن احساسم چی شد؟
این همه توکل و تسلیم خدا شدن چی شد؟
خدایا تو که میگی دست من از همه دستا بالاتره؟
تو که میگی تا من نخوام برگ از درخت نمیفته؟!
تو که میگی مومنان نه غمی دارند و نه ترسی؟!
خدایا کجا کم گذاشتم؟
من سهم خودمو انجام دادم پس چرا تو هیچ کاری نکردی؟
خدایا من نمیتونم دوباره برم یه شرکت دیگه و از صفر شروع کنم
.
.
.
دوستا شما اگر جای من بودین چیکار میکردین؟
بخدا دیگه خسته شدم
پرستوی عزیز،
خداوند حتما خیلی دوستت داشته که با این وضوح داره راه رو به تو نشون میده.
جهان داره بهت میگه که این شرکت مناسب تو نیست و بیا بیرون .
فقط کسانی که ایمان قلبی دارند میتونن نترسن و به راحتی نشانه ها رو دنبال کنند.
من قبلا حدود 3 یا 4 سال پیش تجربه مشابه ای داشتم و از اون محل کارم که یک مدرسه بود استعفا دادم. جالب اینجاست که بعد از گذشت چند ماه مدیر مدرسه و سوپروایزر پشت سر هم به من تلفن میزدن که برگردم، منتها انگار یه حسی میگفت که باید نشانه ها رو دنبال کنم و گول اون تلفن ها رو نخورم.
و من هیچ وقت برنگشتم آنجا، و نتیجه ای که گرفتم عجیب و غریب باور نکردنی بود..
حالا برای شما هم همینه، اگر میبینی در یک محیط برای کاری که میکنی ارزش قائل نمیشن، خودت برای خودت ارزش قائل شو و به خودت احترام بگذار.
امیدوارم موفق باشی
بنام خدای رزاقم
با سلام مجددم توی این فایل که مجددا نشانه امروز من بود خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته. خیلی برام جالب بود که این فایل دوباره هدایت روزانه من بود و خبر نداشتم و اومدم تو کامنتا دیدم کامنت خودم تو این فایل هست. و اصلا تعجب کردم و بازم دقیقا زمانی این فایل نشانه امروزم شد ک بــــــازم ب مطالب این فایل نیاز داشتم.
زمانی ک کامنت گذاشتم 1404/1/3 و از کاری ک بودم بیرون اومده بودم و قدم اول دوره 12 قدم بودم و بیکار بودم ولی واقعا این دوره با ایمان من خیلی کارای بزرگی کردی و هیچ استرسی برای کار نداشتم. میخوام از تغییری ک توی این دوماه برام اتفاق افتادم بگم.
_روزی ک کامنت اول رو روی این فایل گذاشتم بیکار بودم و چند روز بعدش توی تمرین ستاره قطبی نوشتم کار میخوام و فرداش یک کار خودش اومد در خونه و بهم پیشنهاد داده شد ک انجامش بدم و اون کار هم برای خودم بود و آقا بالاسری نداشتم ولی موقت بود که خیلی برام جالب بود این بخش از متن همین فایل که نوشته بود:(((ممکن است هر کسب و کاری که واردش می شوی، هر هدفی که الان انتخاب نموده ای، انجام هر کار موقتی ای که اکنون در حال انجامش هستی، یک پله باشد و یک پل برای اینکه تو را به مسیر بعدی و مسیر بعدی وصل کند)))
خصوصا این تیکش ک نوشته بود کار موقتی ک دارم الان انجام میدم. موهای بدنم سیخ شد اصن.
واقعا برام جالب بود و لذت بردم. گفتم این کار منم ک الان دارم انجام میدم یه قدم برای روشن شدن قدم بعدیم هست و خوشحال تر شدم.
این یک ماهی ک این کارو انجام دادم 5 برابر حقوقی ک توی کار قبلیم باید توی 5ماه دریافت میکردم رو تو این یک ماه دراوردم ب لطف خدا و اموزه های استاد.
الان روزای اخر این کار هست و همین امشب یهو بهم گفته شد یه پیام بده ب فلان دوستت ببین کار سراغ داره برات؟
چون استاد گفتن ب هیچ وجه توی مسیر اهدافتون ک میرید بیکار نمونید تو خونه بگید دارم روی باورهام کار میکنم. و واقعا بیکار نموندم این مدت، همین کاری ک الان دارم رو انجام دادم، دو سه روز کار بنایی بود رفتم انجام دادم با افتخار و برام عیب و عار نبود و امشبم پیام دادم ب دوستم گفت اتفاقا یه نیرو نیازه برا اینجا ک دارم کار میکنم و کارشم خیلی ساده و اسونه و درجا گفتم میام و اینم نشانه هست برای قدم بعدیم، ک البته من پیگیر اینم ک کسب و کار شخصی خودمو بزنم ولی تا بهش برسم بیکار نمیشینم تو خونه.
این روزا قدم سوم هستم و ارامش درونی بسیار زیادی دارم شکر خدا و واقعا دارم ارامش رو توی زندگیم میبینم ک چرخ زندگیم داره روغن کاری میشه و روون تر داره میچرخه.
توصیه میکنم بچه هایی ک این کامنت رو میخونن توی دوره12 قدم شرکت کنن اصلا این دوره بینظیره واقعا.
خدایا شکرت ک توی این مسیر زیبا منو انداختی ک دارم لذت میبرم ازش. خدایا شــــــکرت
سلام محمد عزیز، بدنساز خوشانرژی و قویدل سایت جهانیِ استاد !
پیام پر از نور و انگیزهات رو با دقت خوندم، و باید بگم واقعاً تحسینبرانگیزه مسیری که طی کردی. اون لحظهای که کامنت قبلیتو توی فایل دوباره دیدی و فهمیدی که این همون نشانه امروزته، دقیقاً همون لحظههاییان که آدم میفهمه “هدایت” چطوری توی زندگی واقعی اتفاق میافته.
چهقدر قشنگ گفتی از بیکاری تا کار موقتی که خودش مثل یه پل بود، تا درآمدی که 5 برابر شغل قبلیات بود، تا پیامهای بهموقع شبانه برای کار جدید… همهاش یه نمایش تمامعیار از اینه که وقتی با خدا هممسیر میشی و به آموزههای درست عمل میکنی، زمین و زمان باهات هماهنگ میشن.
اینکه بیبهونه و با افتخار کار کردی، چه بنایی بوده چه هرچی، دقیقاً نشونهای از قدرت درونیه که ساخته شده؛ از اون جنس قدرتی که نه فقط بدنت، که روحت رو هم عضلانی کرده.
محمد جان، قدم سوم، همونجاییه که میگی: “خدایا خودت بهتر بلدی، من تسلیمم به حکمتت.”
و تو داری این تسلیم رو زندگی میکنی.
از صمیم قلب برات موفقیتهای خیلی بزرگتر، آرامش عمیقتر و کسبوکاری بر پایه عشقت و تواناییهات آرزو دارم.
دمت گرم قهرمان.
با افتخار
برادرت محسن
سلام به روی ماهت محسن جان داداش گلم. خیلـــــی لذت بردم از پیامت. واقعا خداروشکر میکنم بابت داشتن چنین برادر ها و خواهرای عزیزی که دارم توی این خانواده و این خانواده ای ک الان توش هستم.
میتونم با جرات بگم همین کامنتی ک گذاشتی برام، خودش یک نشانه دیکه بود. امروز کمی به نجواها فضا دادم ولی خیلی زود جلوی نجواها رو گرفتم و نشستم پای قسمت چهارم قدم سوم و گوشش دادم الانی ک ساعت 12 شب هست تازه تمام شد و حالم خوب شد، خواستم بخوابم، گفتم ن برم توی کامنت این جلسه نظرمو بنویسم، اومدم دیدم پیام دارم بازش کردم، وقتی ک نظر پر از مهر و محبت و انرژی مثبتتو خوندم. ناخوداگاه لبخند نشست رو لبم و پر از انرژی شدم، واقعا بهش نیاز داشتم. میدونی محسن جان گاهی ما خیلی چیزا رو میدونیم، خیلی دستاوردهایی ک داریم رو خبر داریم ازشون، ولی بقول استاد، انسان فراموش کاره، یادش میره. یه تلنگر باعث میشع به خودت بیای و بگی، نه واقعا من از نقطه صفر به یک رسیدم، این پیام تو همون تلنگر من شد امشب. نمیدونم چطور این قسمت از حرفت رو زدی راجب قدم سوم، نگاه کردم خواستم ببینم 12 قدم رو خریدی یا ن، دیدم که نه، ولی اون قسمت ک گفتی راجب قدم سوم، واقـــــــــــعا نظرم راجب این قدم همین بود و هست و واقعا یک قدم بینظیر هست. همه قدم ها دارن تکاملی پیش میرن و این قدم آگاهی هایی بهم داد ک دقیقا این حرف تورو بخودم زدم. واقعا کامنتت نشانه دیکه ای از مسیرم بود ک حالمو بهتر کنم و برگردم ب مسیرم. نظرت راجب من هم، ممنونم از بابت لطفت و منم چیزی ک در تو دیدم قلب بزرگ و بینظیرت هست که انرژی مثبتتو به همه میدی، خدایا شکرت بابت این خانواده خوبی ک بهم دادی، بابت استاد، بابت خواهرا و برادرای عزیزم که مثل امشب ک نیاز داشتم، ب کمکم فرستادی ک نشانه و روشنایی باشن برام.
خداحفظت کنه برای همه ما و خانواده محترمت.
درپناه خدا باشی و امیدوارم که روز ب روز این انرژی خدایی درونت قوی تر بشه و موفق تر باشی. یاحق
محمد جان رفیق باحال و همراه روشنم
چقدر کیف کردم از پیامت!
حس و حال حرفات انگار یه نسیم تازه بود وسط یه روز داغ…
دقیقاً همون چیزی که خودت گفتی، یه تلنگر، یه یادآوری که “ما چقدر راه اومدیم”، که “ما دیگه اون آدم قبلی نیستیم” و داریم با جدیت، با عشق، با آگاهی خودمونو میسازیم.
اینکه گفتی نشستی قسمت چهارمِ قدم سوم رو گوش دادی و بعدش کامنتمو دیدی!! این یعنی خدا دقیق میدونه کی، چی رو بفرسته سر راه آدم!
منم وقتی این حرفاتو خوندم یه لبخند عمیق نشست رو صورتم، همون لبخندی که از ته دل میاد، همون که یعنی: «آره داداش! داریم درست میریم.»
واقعاً عجیبه که تو هم مثل من دقیقاً روی قدم سوم تمرکز کردی. انگار یه فرکانس مشترک بود بین ما…
اصلاً از این هماهنگیها یه انرژی عجیبی میگیرم، یه حس رفاقت از جنس آگاهی.
دمت گرم بابت حضورت، بابت اینکه توی مسیر آگاهانهات واقعی و صادق موندی.
خوشحالم که توی این خانواده ایمانی کنار همیم، که وقتی یکی یه لحظه یادش میره، اون یکی با یه حرف، یه یادآوری، دوباره شوقو زنده میکنه.
با قدرت برو جلو، با شوق ادامه بده، و بدون که این مسیر پر از نشونههایی هست که فقط دلهای بیدار رو میبینه…
دل تو بیداره محمد… و این یعنی کارت درسته!
یا علی داداش
ادامه بده که راه روشنه و خدا باهاته!
بنام خدای هدایتگرم. سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم سعادت وهمه هم خانواده ای های عزیزم توی خانواده بزرگ عباسمنش. الان چند روزی هست که مدام فکرم درگیر اینه ک مغازه برای شروع کسب و کار شخصی خودم بزنم باهمین مقدار پولی ک دارم ولی شک داشتم ک واقعا علاقم به چیه و دقیقاااااا همین حرفایی ک اول این متن گفته شد و سوالاتی ک گفت که اگر نشه چی اگر علاقم نباشه چی و و و… توی ذهنم همش میگفتم خدایا چیکار کنم بزنم یا نزنم. حتی همین امشبم مادرم بخاطر افکار قدیمی و پوسیده ای ک داشت یجورایی اختلاف نظر و بحث پیش اومد بینمون ک مغازه چیه فروش نمیکنی و از این حرفا. میخواستم بخوابم گفتم ن بذار نشانه امروزم رو ببینم و زدم و این فایل برام باز شد و دیگه الان مطمئنم ک باید استارت بزنم کاری ک توفکرم هست و بهم الهام شد ک انجامش بدم واقعا این روزا خدا خیلی داره بهم حال میده و داره بهم میگه ک مسیرت درسته، باور هام دارن تغییر مثبت میکنن. من تازه دوره12قدم قسمت اولش هستم و خداروشکر اتفاقات مثبت خوبی برام افتاده تو همین گام اول و دوره عزت نفس رو هم گوش دادم و اتفاقاتی ک تو ماه های اخیر برام افتاد با کمک دوره عزت نفس و دور کردن من از کاری توش اسایش روانی نداشتم و یجورایی بهم توهین میشد الان منو ب اینجا رسونده و مطمئنم ک خدا برنامه های خوبی برام داره. سپاسگزارم از خداوند بخاطر همه چیز. بخاطر هدایت هاش بمن اشنا کردن عجیب غریب من با استاد و بعد با وبسایت و دوره ها و الانی ک اینجا هستم. میدونم ک خدا کنارمه نه ب عنوان یک دایه مهربان یا یک دوست دلسوز بلکه ب عنوان یک سیستم با قوانین بینظیر غیر قابل تغییر که ب خود ما بستگی داره چطور از این سیستم و قوانین استفاده کنیم ک خودمونو خوشبخت یا برعکسش بکنیم. خدایا سپاسگذارم ازت. اول از خدا بعد از استاد عزیزم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز
خدارا هزاران بارشکر که من خیلی اتفاقی امروز به این صفحه هدایت شدم و کلا همه سوالاتم را استاد عزیزم جواب کاملی به من دادند
و واقعا هرچی که از خدا بخواهیم همان می شود من چند روز بود از خداوند هدایت و راهنمایی را خواستم وامروز عالی و زیبا جوابم را داد خداروشکر بابت این اگاهی های ناب و بی نظیر
خداروشکراز تمام کائنات که من را درمسیر رشدو اگاهی یاری می کنند
خداروشکر بابت وجود نازنین استادم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد نازنینم سلام به خانوم شایسته ی مهربان
از دیروز شروع کنم 24.دی ، داشتم ذهنمو کنترل میکردم تا به احساس خوب برسم کمی تو کار کمی با خودم کمی با خانواده در بحث نشخوار ذهنی بودم وقتی تو کار احساسم بد شد خیلی سریع یه اتفاقات ناجالبی برام رخ میداد و من از این سرعت به فکر رفته بودم که چقدر توی ذهن من احساس بد زودتر اثر گذارتر میشه .
سعی میکردم به احساس خوب برسم و تا حدی از خودم رضایت داشتم چون قبلاً خیلی بدتر بهم میریختم والان دیدم دارم تلاش میکنم به حال خوب برسم وار خداوند کمک میخوام واین برام آرامش بخش بود
وقتی اومدم خونه برای کاری از خداوند هدایت نشانه واضح خواستم وارد سایت شدم و نشانه امروزم رو زدم واین بود نشانه ی امروز من
دو روز دیگه تولد من هست قبلش از خداوند خواستم چه چیزی برای خودم بخرم و از خداوندم هدیه میخواستم
الان میبینم بهترین هدیه برای خودم خرید دوره عزت نفس هست من توی عزت نفس بشدت دچار ضعف هستم و اگه بخوام از نمره 10بخودم میتونم 3بدم تازه الان بعد از اینهمه مدت با آشنایی با استاد به این نمره رسیدم چون من قبلاً منفی 5 بودم
عزت نفس من از دوران کودکی ام متلاشی شد و با بزرگ شدنم خود تخریبی هام از درون بیرون شروع میشد
و الان میخوام به این روند پایان بدم به کمک الله و استاد نازنینم
امروزم روز پدر هست ،، روز پدر رو به استاد جانم و همه ی پدران عالم تبریک میگم شاد سلامت ثروتمند باشید ️
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
نشانه امروزم
الان صبح زود که می آمدم سر کارم ، با خودم صحبت می کردم ، که من هنوز کار مورد علاقه ام را پیدا نکردم ، و در این زمینه نجوای شیطانی داشت مرا اذیت می کرد و هزاران دلیل آورد که هنوز نقطه اول هستم و کار مورد علاقه ام را پیدا نکردم .
سر کارم حاضر شدم ، طبق معمول زدم نشانه امروزم، دیدم جواب سوال من هست و با اشتیاق مطالعه کردم ، درک کردم ، در این مدت حتما خداوند به من الهام کرده تا قدم اول را بردارم ولی ترس و نجوای شیطانی نذاشته ، و اصلا خودم هم تشخیص ندادم توی این مدت که این پیام از سوی رب العالمین هست یا شیطان .
چیزی که هست ، من هنوز با وجود 2 سال کار کردن روی باورهای خودم هنوز و هنوز علاقه خودم را پیدا نکردم و این موضوع بسیار و بسیار منو ناراحت کرده.
به نام الله هدایتگر
خدایاهرانچه که دارم ازان توست وازتوبه من رسیده است
سلام اقاعلیرضای عزیز
کامنتتوخوندم ومنم همین مشگل توروداشتم ورفتم یک ایده ای رواجراکردم وپیش یک مشاورشغلی رفتم وتوی هرشهری این مراکزشغلی زیادن وشما اگردوست دارید به جزاموزش های استادکه انجام میدیدباید یک موسسه شغلی معتبردرشهرخودتون بریدومشاوره روانشناسی شخصیتی وشغلی بگیریدوهزینه زیادی هم نداره
من رفتم وخیلی ایده گرفتم وبهترخودم وتوانایی هامو شناختم اونم تودوجلسه
اگرخیلی سردرگم هستیداینم یک راهکاره وانجامش بدید
امیدوارم که کمکتون کرده باشم
شادوموفق باشیدجناب مقدم عزیز
چه هدایت زیبایی شدم … خدایا شکرت
این سوال همیشگیه زندگیه منه که الان جوابشو گرفتم ، چرا تا حالا ندیده بودم این صفحه رو نمیدونم
جالب اینجاست که من 10 ساله استانبول زندگی میکنم
اولین کامنتی که دیدم کامنت شکا بود که عکس تو میدون تکسیم داشتی :)))
سلام وعرض ادب واحترام خدمت شما بزرگواران.
من شغل اصلی خودم خیاطی است، من این شغل رو تکامی وبا اشتیاق انتخاب کردم.
فقط یه دو هفته ای اولش رفتم پیش یکی از دوستام برای یادگیری، از اون جا که من عاشق کارم بودم. ادامه دادم، اولش مجانی کار کردم کم کم که راه افتادم، البته وقتی که فهمیدم که کارم عالیه دیگه بابت کارم دستمزد گرفتم همین طور پیش رفتم تا بعد از ازدواج اومدم تو شهر خیاطی باز کردم.
خلاصه مغازه رهن کردم وحدودا هفت سال تو شهر کارم طول کشید اما با این که کارم عالی بود من به خاطر دیسک کمر نتونستم کار کنم مشتری هم خداروشکر فراوان بود، طوری که من دیگه تا یه حد دیگه نمیتونستم مشتری تحویل بگیرم.
کلی پول ساختم اما الان کمرم رو عمل کردم وشش تا پلاتین توی کمرم هست ونمیتونم کار کنم اما اینقدر عاشق خیاطی هستم که اگه خداوند هزار بار منو بکشه بعد زنده ام بکند باز هم علاقه ی شدیدی به خیاطی دارم من درست وارد نیستم که کجای سایت
پیام بزارم از استاد عزیز خواهش میکنم که لطفا کنید ومرا راهنمایی کنید.
من روی پسر دومم 100کیلو بودم تا زمانی که منو به بیمارستان بردند تو مغازه خیاطی میکردم هرکی منو میدید دلش به حالم می سوخت میگفتند تو این بچه رو سالم به دنیا نمیاری اما
لطفا خداوند شامل حال من بود وبچم هم سالم وبی نظیر به دنیا اومد.
ولی من به قدری عاشق خیاطی هستم که اصلا خستم نمیشد.
شاید باورتون نشه خواب من تو این هفت سال فقط ساعت 2بامداد تا ساعت پنج صبح یادقیقتر بگم موقع اذان بود یعنی در شبانه روز من فقط سه ساعت خواب داشتم از عشق کارم خوابم نمیبرد.
اگر الان خواهش میکنم که منو راهنمایی کنید فقط به خاطر اینکه از اینکه کمرم درد کنه وعواقب نداشتن سلامتی میترسم.
میترسم ادامه بدم دوباره همون اوضاع پیش بیاد به همین خاطر میخوام منو راهنمایی کنید، وگرنه من عاشق خیاطی هستم الان که دارم این متن رو مینویسم مثل ادمی که اسم ترشی میاد دهانش آب می افتد همون جوری دهنم آب افتاده. با تشکر از شما عزیزان همراه الهی همیشه خوب وخوش وسلامت وتندرست وثروتمند وعاقبت بخیر باشید در دنیا واخرت
راستی الان که این متن رو میفرستم دیگه نمیدونم باید کجا دنبال جوابم بیام وبخونمش
به نام خدای زیبا ،مهربون ودوست داشتنی ام. سلام به نابترین استاد دنیا، مریم عزیزم ودوستان هم فرکانسی ام تو این سایت بهشتی.سپاسگزار خداوند مهربونی هستم که هر لحظه در حال هدایت ماست به راحتی وبه زیبایی.درحالی به این قسمت هدایت شدم که چند روزیه دارم دوره ی ثروت 1 رو گوش می کنم وهمزمان جلسه ی 2 ثروت 3 که بحث هدایته رو هم گوش می کنم .استاد عزیزم ،چقدر خوشحالم که از روز اولی که عضو سایت شدم هر جایی که قلبم گفت کامنت نوشتم وامشب خودم سوپرایز شدم .هدایت هدایت هدایت کلید واژه ی عجیبیست.امشب هدایت شدم به اولین کامنت اولین صفحه ی این فایل که کامنت خودم تو تاریخ 21 آبان ماه 1399 بود الله اکبر از این هدایت .آزاده ی امشب هیچ ربطی به آزاده ی اون روز نداره .چقدر تصمیمات مهم گرفتم ،چقدر از تردیدهای زندگیم خارج شدم ،چه زنجیرهایی رو که از پاهام باز کردم ،رسالت زندگیم رو پیدا کردم والان خدا با این هدایت هاش داره بهم میگه موقع پاره کردن زنجیر بعدیه،که اونم شغل کارمندیته،به امید الله یکتا وبا هدایت های نابش به زودی این زنجیر رو هم پاره می کنم.هدایت های ناب امشب مهر تاییدی برای این پاره کردن این زنجیره،امیدوارم با طی کردن تکاملم بتونم به راحتی از این مرحله هم عبور کنم.استاد عزیزم امشب با تک تک سلولهام این حرف شما رو درک کردم که همیشه میگید بچه ها کامنت بذارید وبرای خودتون رد پا بذارید که متوجه بشید از کجا به کجا رسیدید ومراحل پیشرفتتون رو متوجه بشید .استاد عزیزم دستان پر مهرت رو می بوسم وعاشقانه دوستتون دارم که دست نابی شدید تو زندگی تک تک ماها وزندگیمون رو بهشتی کردید.خدا رو هزاران مرتبه شکر
به نام خدای مهربان
سلام خدمت همه دوستانه عزیزم
یک موضوعی رو متوجه نشدم من باید در دله ناشناخته ها بروم و تجربه کنم خوب یعنی من چند تا شغل رو باید امتحان کنم تا کی امتحان کنم و تا کی این کارو انجام بدم؟
و یعنی کاری که من باید انجام دهم این هست که از شغل فعلی ام که به ان علاقه یی ندارم بیام بیرون و شغل های جدیدی پیدا کنم؟
تا علاقه ام را پیدا کنم
ممنون بابته نظرات شما دوست های گلم موفق باشید خدانگهدار
سلام دوست عزیز هم فرکانسی ام. از خدای مهربون سوال کن ،سوال خوب بپرس حتما هدایت میشی به مسیر مورد علاقه ت ،البته من با آگاهی های دوره ی راهنمای عملی دستیابی به رویاها ودوره ی 12 قدم هدایت شدم به مسیر علایقم. بهترینها رو برات آرزو دارم.
با سلام خدمت استاد عزیزوبچه های هم فرکانسی این سایت فوقالعاده.
جواد جان به نظرم شما ابتدا در همون شغلی که هستی جنبه های مثبتشو برای خودت پررنگ کن و با یادآوری مدام این جنبه ها و شکرگزاری بابت داشتنشون،مطمئن باش مدارت عوض میشه و حتماً به جاهای بهتر هدایت میشی به شرطی که از جایی که هستی احساس رضایت کنی واز خدا درخواست بهتری داشته باشی که قطعاً جواب میده.ولی طبق قانون و همونطور که استاد عزیز هم بارها و بارها فرمودن،حال خوب مساویه با اتفاقات خوب.در پناه الله سالم،شاد،ثروتمند و سعادتمند باشید.