سرفصل های این قسمت:
- راهنمایی قدرتمند کننده برای تصحیح مسیر؛
- رابطه ما با خداوند به عنوان نیرویی که این جهان را خلق کرده و هدایت می کند؛
- “تقسیم کار” با نیرویی که هم صاحب قدرت بی نهایت و صاحب بخشندگی بی حساب است؛
- مفهوم “س خ ر” در آیات قرآن و ارتباط آن با بازسازی احساس خود ارزشمندی درونی؛
- مفهوم ظلم در قرآن و استفاده از این مفهوم برای درمان معضلی به نام “احساس قربانی بودن”؛
- مفهوم ضمایر “من” و “ما” در قرآن و رسیدن به خودشناسی و خداشناسی؛
- “احساس لیاقت درونی” و ارتباط آن با ” راحت درخواست کردن از خداوند”؛
- زندگی به سبک “تقسیم کار با خداوند”؛
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره قانون آفرینش و نحوه خرید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD186MB12 دقیقه
- فایل صوتی درباره قانون آفرینش | تقسیم کار با خدا10MB12 دقیقه
به نام زیباترین عالم خدای عزیز و مهربون
خدایا هر چه دارم از آن توست
خدایا من در برابر تو هیچم
خدایا تنها تو رو میپرستم و تنها از تو یاری میطلبم
مرا به راه راست هدایت فرما.
خدایا من فقط روی تو حساب باز میکنم نه عوامل بیرونی
خدایا ایمان به خودت را در وجودم قوی کن
خدایا خیر و نیکی هم در این دنیا و هم در اخرت به من عطا کن .
خدا رو شکر میکنم من توقعم فقط از خداست و از خداوند همیشه چیزهای بزرگ خواستم و اعتقادم اینه خداوند همه چیز با هم میده ،
استاد شما گفتید لیستی از کارها که خداوند انجام داده رو بنویسید من در کامنت دیگه نوشتم و دیدم من هر چی خواستم با همون ویژیگی ها خداوند به من بخشیده ، و چه جاهایی که دستمو گرفته و منو نجات داده و چه قدرتی در درونمون داریم و چقد باید قدرشناس باشیم و حالا درک میکنم که لیاقت در وجود ما هست که این همه دنیا و این جهان با عظمت برای ما خلق شده و تازه این قدرتی که به این زیبایی و فراوانی این جهان خلق کرده بازم درون ما هست و به ما کمک میکنه و ما رو عاشقانه دوست داره .
من خودم هر روز تقسیم کار میکنم با خداوند و صبح ها مینویسم و خیلی جواب گرفتم
من جاهایی نمیدونم چیکار کنم و این مسئله حل کنم و در دفترم مینوسم و از خداوند میخوام برام انجام بده و من میبینم انجام میشه چقد راحت و ساده
و مورد دیگه مینوسم در طول روز از خدا میخوام نشانه ها رو در مسیرم بیاره و هدایتم کنه و بعد نشانه ها یی از خواسته م که میخوام در طول مسیر میبینم کلماتی میبینم که خداوند به وسیله اون کلمات باهام حرف میزنه
و بعد از خدا میخوام منو در مسیر درست افراد درست زمان درست قرار بده و جاهایی هدایتم کنه که در طول روز لذت ببرم و بتونم در جاهای زیبا قرار بگیرم و بهم خوش بگذره
و تمام کارهایی که با خداوند قدرتمند و بخشنده بی حساب تقسیم میکنم همه انجام میشه و این خودش برام معجزه ست .
خدای عزیز و مهربونم بابت همه معجزاتت در زندگیم سپاسگزارم ،
خدای عزیز و مهربونم بابت تمام هدایت هات و نشانه های الهی ت سپاسگزارم
خدای عزیز و مهربونم بابت اینکه وکیل من هستی و همه کارهای منو که من بلد نیستم و نمیدونم به راحتی برام انجام میدی و کارهای منو آسون میکنی و منو در آسونی ها قرار میدی سپاسگزارم
خدای عزیز و مهربونم بابت اینکه منو در جاهای زیبا و قشنگی ها میبری و هماهنگ میکنی که من فقط زیبایی ها رو ببینم و بشنوم سپاسگزارم.
بنام خدایی مهربان
سلام به همه دوستان خوبم و استاد عزیزم
روزشمار تحول زندهگی من روز 132
یک فایل کوتاه ولی در عین حال خیلی آگاهی دهنده است.
عواطف ما قطب نمای درونی ماست . اگر احساس خوب داریم یعنی در مسیر درست قرار داریم در مسیری خداوند، و اگر احساس بدی داریم در موردی خاصی نشانه هز مخالف الجهت با انرژی منبع یا خداوند .
رابطه ما با خداوند دائمی است ،مستقیم و بی واسطه، به میزانیکه این رابطه را درک کنیم ایمان و احساس لیاقتمان افزایش مییابد و به نحویکه درین مسیر که برای پیشرفت طی میکنیم، با خداوند به عنوان نیرویکه هم صاحب قدرت بینهایت است و هم صاحب بخشنده گی بی حساب است تقسیم کار کنیم .
مفهوم صبر در قرآن یعنی اینکه ادامه دادن در مسیر صحیح با اشتیاق و امیدواری است .
مفهوم ظلم در قرآن ، بجای پذیرفتن و تحمل شرایط نادلخواه برای تغییر و ساختن شرایط دلخواه ، دست به عمل میشویم به این باور که نیروی هدایتگر درونی ازما درین مسیر تغییر حمایت می کند.
خداره صدهزار مرتبه شکر
به نام خداوند بخشنده مهربان
خلاصهای از آنچه که در این فایل آموختم؛
• بخش ششم، ابزاری برای تصحیح مسیر است.
• خیلی از مسائل نیازمند مرور هستند چون بسیار ممکن است که فراموش شوند.
• به میزانی که رابطه خودم با خداوند رو بشناسم، میتونم ازش درخواست کنم.
• خداوند هم صاحب قدرت بینهایت است، هم صاحب بخشندگی بیحساب. و ما میتونیم با این نیرو تقسیم کار بکنیم.
• رفتارهایی در من وجود داره که خودم خبر ندارم چه باور بدی پشتش هست.
• توقع از خدا تا بینهایت بالا برود، توقع از بندگان خدا بینهایت پایین.
• وقتی باور داشته باشم میتونم، از خودم توقع دارم.
در پناه الله باشید.
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
-به اندازه ای که بتوانیم باورهای توحیدی در ذهن خود ایجاد کنیم به همان اندازه احساس لیاقت و ارزشمندی ما افزایش میابد
-خداوند دارای قدرت بی نهایت و بخشندگی بی حساب است بنابراین می توانیم به راحتی با خداوند تقسیم کار کنیم
-دو ویژگی صاحب قدرت بی نهایت و دارای بخشندگی بی حساب بودن خداوند بسیار اهمیت دارد و ما را از هر عامل بیرونی دیگر برای تحقق اهدافمان بی نیاز می کند
-مطالعه ی آیات سخر پایه و اساس احساس لیاقت و ارزشمندی را در ذهن ما شکل می دهد
-قانون تکامل در قرآن با کلمه ی صبر بیان شده است
-احساس لیاقت و ارزشمندی و احساس قربانی شدن در قرآن با کلمه ی ظلم بیان شده است
-اگر منطق های قوی قرآن را به درستی درک کنیم به جای احساس قربانی شدن شروع به اصلاح باورها و افکار خود می کنیم
-باورها باید بر پایه ی دلایل منطقی تغییر یابند
-اگر از شرایط کنونی خود رضایت نداریم با استناد به آیه ی قرآن که می فرمایید: مگر زمین خداوند پهناور نبود که مهاجرت کنید اقدام به مهاجرت کنیم
-نیرو و پتانسیل قوی در مهاجرت وجود دارد
-تنها افراد با ایمان افرادی که به غیب و خداوند باور دارند و می دانند هر لحظه در حال هدایتند مهاجرت می کنند
-دلیل ثروتمند و موفق بودن آمریکا: مهاجر بودن مردمان آن است
-درک تفاوت بین ضمایر من و ما در قرآن به ما در درک مفهوم توحید کمک می کند
-در اکثر آیات قرآن خداوند از ضمیر ما استفاده کرده است
-در برخی آیات قرآن خداوند از ضمیر من استفاده کرده است
-باورهای توحیدی داشتن باعث می شود نتایج ما در تمام حوزه ها خصوصا ثروت متحول و دگرگون شود
-ترمزهایی مانند احساس عدم لیاقت باور نداشتن به قدرت خداوند که از نوع درخواست ها نوع نگاهمان میزان ناخالصی که از توکلمان به خداوند داریم به وجود آنها پی برده و باعث می شود:
دست به عمل نزنیم پا در دل ترس های خود نگذاریم شرایط نادلخواه را تحمل کنیم خواسته های خود را نادیده بگیریم
اغلب ما:
تصویر می کنیم ترمزی خصوصا در زمینه ی باورهای توحیدی نداریم
به مرور:
می توانیم رفتارهایی را در وجود خود شناسایی کنیم که از باورهای مخرب و نامناسبمان در زمینه ی توحید ناشی می شود
-تنها با داشتن باورهای توحیدی می توانیم احساس لیاقت و ارزشمندی واقعی را در وجود خود پرورش دهیم
-خواسته های محقق شده خود را بنویسیم به خاطر آنها سپاسگزار خداوند باشیم و به تدریج سطح توقع و انتظار خود را برای تحقق اهداف بزرگتر بالا ببریم
-توقع خود را از خداوند بیشتر و بیشتر و از بندگان خداوند کمتر و کمتر کنیم
-راز زندگی موفق:
توقع خود را از خداوند تا بی نهایت بالا برده توقع خود را از بندگان خدا تا بی نهایت پایین بیاوریم
-از نزدیک ترین اشخاص زندگی خود هیچ توقع و انتظاری نداشته باشیم
-بر روی باورهای خود کار کرده و از هیچ فردی تحت هیچ عنوان توقعی برای تحقق خواسته هایمان نداشته باشیم
-از خداوند توقع زیادی داشته باشیم
-تنها زمانی که باور داشته باشیم لایق و ارزشمندیم از خود توقع زیادی داریم
-به اندازه ای که خود را باور می کنیم از خود توقع و انتظار داریم
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خداوند مهربانم خدایی که هر چه دارم همه رو او به من داده با قدرتش خدایا شکرت سپاسگزارتم
سلام به دو عزیز همیشه همراه
ممنونم از کامنتهای زیبا و مفیدتون
الان تو مغازه ام نشسته بودم
چون فردا میخوام برم جنس بیارم
از یکی دونفر یکم پول میخواستم
و گفته بودن میارن ولی خب تا الان هنوز نیاورده ان
من پیشه خودم داشتم میگفتم اگه اینا پول رو بیارن فردا میتونم برم بیشتر جنس بیارم
خداوند هدایتم کرد اومدم تو سایت
و جالبیش اینکه اومدم این قسمت و درست منو آورد به کامنته شما
خب اگر هدایت نیست پس چیه ؟
من که میگم هدایت خداست
و نوشته زیبایی شما رو خوندم که گفته بودین توقع خودتون رو از خداوند تا بی نهایت بالا ببرین
و توقع خودمون رو از بندگان بی نهایت پایین بیاریم
اینم یه ترمز کوچیک خوابیده بود ته ذهنم
خدایا شکرت شکرت
راز زندگی موفق
وقتی توقع فقط از خداوند داریم یعنی من احساسه لیاقت و ارزشمندی رو دارم
ممنون و متشکرم
دوستتون دارم
خدایا ممنونم که هدایتم کردی
مشخص شد که در مسیر درست هستم
در پناه خداوند سالم و ثروتمند باشین
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 19 اسفند رو با عشق مینویسم
خدایا شکرت امروز یکی از بهترین روزهای زندگی من بود ،هر روز بهترینه برای من
امروز وقتشه که در عمل نشون بدی که چقدر یاد گرفتی
امروز ، من وقتی از خواب بیدار شدم خیلی حس خوبی داشتم چون قرار بود آقای نقاش خدا گونه ای که دستی از دستان خدا شد و هفته پیش یعنی 12 اسفند بهم گفت میتونی بیای کار کنی و به قدری همه چیز راحت جور شد که من الان یک هفته شده هنوز باورم نشده به همین سادگی بود ، که قرار بود امروز 9:30 صبح بیان دنبالم و بریم برای نقاشی دیواری
من یه جور دیگه ذوق داشتم ،آخه دیشب که تو خیابون بودم و زیر بارون قدم میزدم و خیس شده بودم ،زنگ زدم و گفت برات کار میدیم و خودت تنهایی باید کار کنی
وای خدای من
این همه اعتماد
از یک شنبه هفته پیش تا امروز یک شنبه
چی شد یهو؟؟؟؟
هیچ کس به من اعتماد نمیکرد، که نقاشی دیواری رو بسپره دستم و تا میگفتم من بلد نیستم اما رنگ روغن و اکریلیک کار کردم و میتونم کار کنم و منم در گروهتون بیارید ،
جواب هاشون این بود ، نه
الان خنده ام میگیره به این حرف ها
میگفتن
تو بلد نیستی و باید آموزش ببینی
نقاشی دیواری به این راحتی نیست که بخوای یاد بگیری
ما نمیتونیم یه تازه وارد رو به گروهمون بیاریم مگر اینکه مبلغی پرداخت کنی تا یادت بدیم
نمیشه و از این حرفا
وای خدای من 5 روز فقط کار کردم و الان بهم کار میدن که تنهایی کار کنم ،این یعنی طیبه باورات داره جواب میده و خدا به باورهات داره پاسخ میده
از یک شنبه هفته قبل یک هفته شده بود که من فقط روز پنج شنبه رو که نقاش گفت نیا ، نرفتم ، با روز شنبه که کلاس داشتم
یعنی این یک هفته رو ،فقط 5 روزش رو کار کردم
و به وضوح توی این 5 روز پیشرفتم رو در سرعت گرفتن در رنگ زدن نقاشی دیواری دیدم
من تمرین ستاره قطبیم رو انجام دادم و صبحانه ام رو گذاشتم و 3 تا تخم مرغ هم آب پز کردم تا وقتی رفتم برای نقاشی دیواری برای ناهار بخورم و به نقاش ها هم بدم
حتی میخواستم باگت هم بخرم
و چون خداروشکر که دروغی که اولین روز گفتم که روزه ام و بعد روز جمعه خدا کمکم کرد که دروغی که گفتم ،شجاعت داشته باشم و بگم روزه نیستم
میخواستم امروز برای خودم ناهار ببرم و برای نقاش ها هم گذاشتم که اگر دوست داشتن بهشون تخم مرغ آب پز بدم
من صبحانه مو خوردم و هرچی لازم بود برداشتم
عین دختر بچه های کوچیک مدرسه ای که بهش گفتن فردا میبریمت اردو ، و از شب وسیله هاشو برمیداره و خوشحال و خندان و با ذوقی بی نهایت میخواد بره اردو
من دقیقا همین حس رو داشتم
ساعت 10 شد
ذهنم گفت چرا نیومدن ؟
گفتم میان و مدام حواسم بود که کنترلش کنم
منم گفتم بیکار نشینم و نشستم رد پای روز 17 اسفندم رو که خیلی طولانی بود و در این یک سال رد پایی به اون طولانی بودن ننوشته بودم رو دوباره از سر خوندم تا اگر جایی خواستم اضافه کنم ، بنویسم
ساعت 12 شد
ذهنم مدام میگفت پس چرا نیومدن ، نکنه نخوان دیگه بری ، اگر نخوان چی ، و از این حرفا
اما توجه نکردم
سعی داشتم از جعبه ابزار برای حفظ مومنتوم مثبت استفاده کنم
کم کم دیدم خبری نشد ، پیام دادم و زنگ نزدم ،چون میدونستم که هر روز سفارش نقاشی دارن و میخوان کار کنن
و یا ممکنه جایی باشن و یا بالای داربست باشن که نتونن تلفن من رو جواب بدن
تصمیم گرفتم پیام بدم و بگم چرا نیومدن و منتظرم و اگر امروز نشد بهم بگن ،اما جواب ندادن
بازم خبری نشد و ساعت 1 شد
که منم رد پامو در سایت گذاشتمو گفتم طیبه چرا این همه پیگیری
درسِت رو که روز جمعه از صحبت های آقای نقاش خداگونه گرفتی ، الان وقتشه که در عمل نشون بدی
آخه آقای خدا گونه (به دلیل اینکه میگم خداگونه تو رد پای 17 اسفند نوشتم که چقدر رفتارهاش و صحبت هاش خداگونه بود و من در رد پام به این اسم مینویسم )
گفته بود که من به کسانی که کار میکنن گفتم که، باید زرنگ باشید و سریع کار رو تحویل بدین و کار جدید بگیرین
و دیگه من پیگیری نمیکنم اگر مشتاق باشن میان و کار میکنن
و درسش این بود که رها بود و پیگیر نبود و هر کس کار بخواد ،کار میده بهش
منم این حرفش یادم اومد ،به خودم گفتم طیبه چیکار داری میکنی ،چرا درگیر اینی که چرا نیومدن پاشو کاراتو انجام بده هرموقع بیان زنگ میزنن و حاضر میشی و میری
من از 10 تا 12 لباسامو پوشیده بودم و حاضر نشسته بودم و رد پای روزم رو مینوشتم
وقتی متوجه رفتارم شدم گفتم پاشو وقت رو از دست نده ،کارای خودتو انجام بده
و نشونه دیروز که تو مترو شنیدم اومد جلو چشمم که وقتت رو از دست نده و درست استفاده کن
بلند شدم و رفتم باگت خریدم و اومدم ساندویچ تخم مرغ درست کردم و خوردم
مادرم صبح رفته بود بازار تا برای فروش گل سراش ،برای روز جمعه وسایلای لازمشو بگیره
وقتی رسید گفت چرا نرفتی
گفتم خبری نشد ازشون و من موندم خونه
تو اون لحظات ذهنم بارها میگفت نیومدن ، ببین دروغ گفتن و از این حرفا
من مدام از خدا میخواستم که کاری کنه سعی کنم حفظ کنم مومنتوم مثبتم رو
دیدم با بقیه لیستایی که نوشتم حالم خیلی عالی نمیشه
مادرم گفت میری برام کارت به کارت کنی ؟
گفتم باشه و خواستم یکمم برم پیاده روی کنم تا سعی کنم از این پیاده روی حالمو خوب کنم و با خدا صحبت کنم
من راه افتادم و توجهمو به درختا و پرنده ها و آسمون دادم
یهویی آهنگ من به آرزوهام قول رسیدن دادم رو گوش دادم و توجهمو به آسمون و درختا و پرنده های مرغ آبی که دسته جمعی پرواز میکردن دادم
و میگفتم ببین طیبه ،حتما خیریتی داشته که امروز نرفتی تا خودت کار کنی و نیومدن دنبالت و صد در صد یه جایی رو دارن زیر سازی میکنن که نتونستن بیان
پس هرچی خیر هست و از خدا به تو برسه محتاجش باش
اینا رو گفتم و پیاده روی میکردم و سعی داشتم لذت ببرم و با خدا صحبت کنم
گفتم هرچی تو بگی ربّ من ،اما من دلم میخواست امروزم کار کنم
و داشتم میرفتم که از عابر بانک برای مادرم پول انتقال بدم ،یهویی نمیدونم چی شد ،گفتم بذار از مسیر بلوار برم و یکم بیشتر راه برم و بعد میرم عابر بانک
وقتی رفتم به آهنگ گوش میدادم آهنگ من به آرزوهام قول رسیدن دادم و از دور به دیواری که هفته پیش اولین دیواری بود که رنگش کردم تو محله خودمون نگاه کردم و خداروشکر کردم که این همه کمکم کرد
همینجوری تشکر میکردم که یهویی ساعتو نگاه کردم 15:15 بود
گفتم ببین هفته پیش همین موقع ها اومدم و اینجا شروع به کار کردم
چقدر لذت بخش بود
و گفتم خدا مسیرمو تغییر داد که من بیام و اینجا رو ببینم تا سپاسگزارش باشم و خندیدم و حالم خوب شد و سپاسگزاری کردم
اینارو میگفتم و آروم آروم راه میرفتم و به نقاشیایی که من رنگ کردم نگاه میکردم و با نقاشی نقاش آقایی که کار کرده بود مقایسه میکردم
چند باری وایستادم و نقاشیمو نگاه کردم و خندیدم
آخه من کاملا برعکس طرح اصلی کار کرده بودم
وقتی یکم جلو تر رفتم مادرم زنگ زد و داشتم باهاش صحبت میکردم که یهویی دیدم آقای نقاشی که باهاش این دیوارو کار کردیم مشغول به کار هست
تعجب کردم گفتم چرا دوباره اومده اینجا ،مگه تموم نشده بود ،با مادرم که صحبت کردم ،رفتم و سلام دادم
گفتم مگه تموم نشده بود چرا دوباره کار میکنید
گفت از شهرداری گفتن که باید پر تر بشه و از صبح اومدم و دارم کار میکنم
و ازم پرسید شما نرفتی با آقای خداگونه ،سرپروژه نقاشی؟
خندیدم و گفتم امروز منتظرشون بودم که بیان و نیومدن منم اومده بودم بیرون نمیدونم چی شد اینوری اومدم و داشتم پیاده روی میکردم که یهویی دیدم شما دارین کار میکنین
برگشت گفت اگه دوست داری بیا اینجا کار کن ،وقتی اینو گفت خوشحال شدم و گفتم بله میام ،پس برم از خونه لباس کارمو بردارم و بیام
سریع رفتم و کارای مادرم رو انجام دادم و رفتم خونه و وسایلامو برداشتم و رفتم ،خیلی خوشحال بودم لباسامو پوشیدم و کارو شروع کردم
سرعتم به نسبت روزای قبل بیشتر شده بود اما تا نقاش میومد سمتم یکم میترسیدم که دوباره با جدیت ازم ایراد میگیره
و مثل چند روز قبل سعی میکردم دور تر کار کنم
بعد اومد و شروع کرد به صحبت کردن و پرسید دو روزو کجا کار کردین و تعریف کردم و بعد جالب بود گفت امروز کار زیاد بود و فکر نمیکردم تموم کنم ،از طرفی شماره شمارو هم نداشتم و گفتم کاش خانم مزرعه لی میومد و باهم سریع کار رو جمع میکردیم
که یهویی شما اومدین
جالب بود من خودمم متوجه نشدم که چرا مسیرمو عوض کردم و رفتم سمت بلوار محله مون و دیدم دارن کار میکنن
اما به یه نتیجه بسیار بسیار بزرگ رسیدم که کمک میکنه به قوی شدن باورم به اینکه خدا هدایت میکنه
ریز به ریز
خدا میدونه چجوری بچینه
وقتی من از صبح منتظر بودم و نشد که برم کار کنم و ساعت 3:30 تا 6 منو هدایت کرد به اینجا
خواست بهم بگه که طیبه نچسب به اینکه مثلا من میخوام یه کاری رو بکنم و حتما باید اون کار باشه و اگر نباشه درگیرش بشی
سعی کن رها باشی و هرچی شد خیر هست برات
ببین وقتی گفتی هرچی خیره و از تو به من برسه محتاجم ،خدا هدایتت کرد به اینجا تا کار کنی و آقای خداگونه زنگ بزنه و بگه فردا صبح یه کار بهت میدم که کلش رو خودت کار کنی
چون وقتی داشتم کار میکردم زنگ زد و گفت که یه کار جدید گرفتن و زیر سازی انجام میدادن و به همین خاطر نشد که بیان
این یعنی چی؟
یعنی هر لحظه یاد بگیر که رها باشی حتی درمورد نقاشی کشیدن ،بذار خدا بهت بگه چیکار کنی و انجامش بدی
و بعد گفت غروب نشده برو سمت اتوبان رو کار کن تا موقع اذان گفتن برسیم سمت ایستگاه صلواتی
راحت تر لقمه بگیریم بخوریم
من رفتم سمت اتوبان و گفت تنهایی میری مراقب باش گوشیتو دستت گرفتی
من تو دلم گفتم خدا مراقبم هست و رفتم ،یکم بعدش دیدم اومد
با خودم گفتم خدایا کمکم کن یه ذره ترسی هم که به سبب این رفتارها از اطرافیان و یا خانواده ام دارم به ایمانی قوی تبدیل بشه که هیچ ترسی نداشته باشم وقتی دیگران باورهای خودشونو میگن در مورد اینکه مراقب باش و این حرفا
تا غروب کار کردیم و وقتی اذان گفت رفتیم چای و لقمه برداشتیم ، و یه تیکه از کار رو کار کردیم
و تموم شد
وقتی میخواستم برگردم خونه وایستادم تا باهاشون صحبت کنم درمورد نقاشی و اینکه پرسیدم مینیاتور کار میکنید و کارای مینیاتورشونو نشونم دادن
از بین حرفاشون متوجه یه پیام شدم
اینکه از الانش ناراضی بود با اینکه پول خوبی داشت و درآمدش خوب بود ونقاشی دیواری مربوط به نقاشی بود که به نقاشی علاقه داره ، اما نه در حد آقای خدا گونه و گفت مثل من نشو ،من علاقه ام به کارای تصورات ذهنی خودم بود که مینیاتور کار میکردم چند سال پیش ،و میخواستم نمایشگاه بزنم
حتی گفت تذهیبم کار کرده و دوست داره
اما نشد و اومدم اینجا و سال هاست دارم نقاشی دیواری انجام میدم و روی دیوار مینیاتور هم کار کردم
اما انقدر کار نکردم که دیگه نمیتونم برم سمت خواسته های خودم که تصویر ذهنی هامو بکشم و بفروشم و نمایشگاه بذارم
وگفت مهم ترین چیز در نقاشی، طراحیه
تا میتونی طراحی از مدل زنده انجام بده
این جمله بارها از استاد ها به من تاکید شده که خدا از زبانشون بارها تاکید کرده که فقط طراحی کن
وقتی از نقاشیاش صحبت میکرد قشنگ میشد فهمید دلیل تمام این حرفاش و نارضایتی که گفت چیه ، گفت ببین خودت چی دوست داری ،چی حالتو خوب میکنه برو سراغ اون کار
نقاشی دیواری هم انجام بده اما ببین چی دوست داری
انگار خدا داشت از زبون این نقاش با من به وضوح صحبت میکرد ،آخه من روز اولی که اومدم و کار رو شروع کردم ته ته دلم گفتم ،خدا درسته من میخوام نقاشی دیواری انجام بدم
اما بیشتر میخوام تو بهم ،نقاشی الهام کنی و بفروشمشون
و حتی اینم گفتم که راستش من هیچی نمیدونم ،نمیدونم در نقاشی چی برای من خوبه ، تو راه رو نشونم بده
و بعد ادامه داد حتی در نقاشی
ببین چه سبکی رو دوست داری
میخوای چیکار کنی ؟.گفتم من دوست دارم تصویر ذهنی خودمو بکشم
گفت میخوای رو دیوار کار کنی ؟
چون اگر رو دیوار کار کنی تمام وقتتو میگیره و تاکید کرد که باید بری دنبال علاقه ات اما در کنارش این کار رو هم دوست داشتی انجام بدی و تمام زمانت رو برای نقاشی دیواری نذاری و گفت البته اگر علاقه ات نقاشی دیواری باشه تمام زمانت رو به این کار بذار ،
اما تصورات ذهنی خودت رو حتما به تصویر بکش و رها نکن
تا مثل من بعدا پشیمون نشی
چون من الان تابلوهای زیادی دارم و میتونم نمایشگاه بذارم اما کمالگرایی سبب شد این کارو انجام ندم و هی گفتم نه این تابلو قوی نیست ،بذار یکی دیگه شروع کنم
و بعد گفت خوب فکر کن و تصمیم بگیر و طراحیت رو قوی کن تا بتونی کار کنی
وقتی حرفای دو نقاش رو باهم مقایسه میکردم و به نتایجشون نگاه میکردم
نقاش خداگونه که ثروت مند بود و که همکارش بهم گفت کلی خونه و ماشین داره که الان داره چند گروه رو مدیریت میکنه و اولین روز خدا هدایتم کرد تا باهاش صحبت کنم و روز جمعه بهم گفت به راحتی میتونی در عرض دو ماه ماشین بخری ،اگر زرنگ باشی و کار کنی
اما این نقاش 15 سال بود کار میکرد و راضی نبود از کارش و درسته من هیچی از درآمدش نمیدونستم اما صحبت هاش میگفت که راضی نیست ، درسته درآمد داشت اما علاقه اش رو دنبال نکرده بود که تصویر ذهنی بود ،
و وقتی به من حرف هاشو گفت متوجه شدمکه مثل من دوست داشته تصورات ذهنی خودش رو در مینیاتور به تصویر بکشه که کاراشو نشون داد و خیلی زیبا بود
و ته ته صحبت هاش به وضوح پیام رو میرسوند که درسته الانم نقاشی میکشه اما علاقه شدیدش در تجسم ذهنی و کارهای خودش هست
و اگر وقت کنه میره سراغ علاقه اش
برام جالب بود ، تا حالا فکر اینو نکرده بودم که حتی در نقاشی که انجام میدم ،باز هم میشه علاقه اصلیمو در خود نقاشی پیدا کنم
و اینو اضافه کرد که گیر نده به اینکه ،نقاشیم خوب نیست و باید یه کار قوی کار کنم بعد کارامو نمایشگاه بذارم
از همین الانت هرچی داری شروع کن و رفته رفته پیش برو و مدام میگفت مثل من نشو و من الانم کلی کار و تابلو دارم ،اما هیچ کدومو نمایشگاه نذاشتم تا کارت هنرمندی بگیرم و نمایشگاهای دیگه بذارم
من از وقتی حرفاشو شنیدم دارم تحلیل میکنم
برام جالب بود حتی در نقاشی هم به قدری وسیع هست و میشه کلی کار کرد و فهمید در نقاشی به چه کاری علاقه هست
باید بیشتر فکر کنم
و میدونم که خدا وقتی در این مسیر قرارم داد و هدایتم کرد به اینجا صد در صد بهم گفته که حواست به این باشه که پیدا کنی علاقه ات رو که از نقاشی چی میخوای ، تو شروع کن و من یادت میدم ،تو قدم بردار و من راه نشونت میدم
و از بچگی دوست داشتم روی دیوار هم کار کنم
اما من بیشتر دوست دارم ایده هایی که خدا بهم داده رو هم به تصویر بکشم و هم بفروشم و هم نمایشگاه های ایران و خارج از ایران شرکت بدم و کارام به موزه های معتبر راه پیدا کنه
قبلا از خودم سوال هایی هم کردم
اینکه چرا دوست داری نقاشی هات بره تو موزه و یا مجموعه دار ها ازت بخرن
؟؟
جواب های زیادی دادم
مثلا گفتم من دلم میخواد نقاشیام ماندگار بشه و سال ها ببینن
و یا میگفتم دلم میخواد هر کس نقاشی هامو دید یاد خدا بیفته
یا میگفتم دلم میخواد دیده بشم و معروف بشم مثل نقاشای بزرگ دنیا مثل بوگرو و ژروم و …
یا میگفتم میخوام درآمد داشته باشم و ثروتمند ترین باشم
و خیلی جواب های دیگه
اما هنوز احساس میکنم نمیدونم و هیچی نمیدونم و از خدا میخوام کمکم کنه
چون من هیچی نمیدونم و این خداست که بهتر از من میدونه چی برای من خوبه
وقتی تک تک صحبت هاشو شنیدم سعی کردم یادم نگه دارم و میدونم که هرچیز که باید به یادم آورده میشد رو خدا بهم یادآوری کرد تا بنویسم و یادم باشه
وقتی خداحافظی کردم و رفتم خیلی حس خوبی داشتم و رفتم نون خریدم و رفتم خونه
امروز هدایتی از اینستاگرام که رفتم اکسپلور رو ببینم دیدم یه نوشته هست ، ماهنرمندیم درسته؟ توجهمو جلب کرد یه نقاش داشت صحبت میکرد شنیدم درمورد هنر
ما هنرمندیم درسته؟
اما هدفپان چیست ؟
آیا میخواهیم چیزی را به کسی ثابت کنیم؟
یا به دنبال تحسین و جایزه هستیم ؟
نه هنر برای هنرمند است
هنر کاری میکند که روح به پرواز دربیاید و آوراز بخواند
هنر به ما کمک میکند
که گاهی در دنیای خودمان
غرق و از خودمان جدا شویم
این همان چیزی است که
ما به عنوان یک هنرمند ،تمام تلاشمان را میکنیم تا به آن برسیم
این جملات رو که شنیدم دقیقا مرتبط بود با امروز من
من این چند روز رو که نقاشی دیواری انجام دادم واقعا حس خوبی داشتم دلم میخواست فقط رنگ کنم
با اینکه فعلا پولی دریافت نکردم اما مشتاق بودم که کار کنم ،و وقتی کار میکردم احساس خستگی نداشتم یا مثلا بگم زود تموم بشه برم خونه
به قدری حالم خوب بود که حس فوق العاده ای داشتم و وقتی از ظهر تا شب سر پا بودم حتی پر انرژی هم بودم
اما باید بیشتر درمورد هدفم درمورد نقاشی فکر کنم که چی بیشتر از همه حالم رو خوب میکنه
باید بیشتر از خودم سوال کنم
وقتی نشسته بودم و تو اتاقم کارامو انجام میدادم ،مادرم و برادرم داشتن برنامه محفل قرآن رو نگاه میکردن
یهویی قاری قرآن شروع کرد به خوندن قرآن ،ساعت 23:50 بود
حسبی الله
ولسوف یعتیک ربک فترضی
خدا چقدر این روزها داره به من این آیه هارو نشونه میده
خیلی دوستش دارم خیلی لذت میبرم از اینکه خدا ریز به ریز داره هدایتم میکنه
خدایا شکرت
امروز من پر از درس بود و سعی میکنم تک تکشون رو یاد بگیرم و در عمل اجرا کنم
مبدونم که هر روزم پر از زیبایی و عشق هست و از خدا سپاسگزارم
خیلی دوستت دارم ربّ دل انگیزم
شکرت ماچ ماچی جذابم
دوره هم جهت با جریان خداوند خیلی چیزها یادم داد و هر روز من دارم در عمل تمام سعیمو میکنم تا مومنتوم مثبت رو حفظ کنم
خدایا شکرت
چقد این کامنتتون دررستت برای الان من بود که علاقه خودم داشت باعث کمالگراییم میشد. پنج دیقه قبل از اینکه کامنتتونو بخونم ذهنم داشت بهم احساس خفگی میداد، چون یادم رفته بود میتونم بسپرمش به خدا.
وای خدایاشکرت که انقد زود نشونمو بهم نشون دادی. خدایاشکرت خدایاشکرت.
اون قسمتی که گفتین حتما نچسب به اون چیزی که خودت میخای، از اون بهترم هست، خیریتی توش هست، انگار اون تیکه مخصوص خود خودم بود. چقد هنوز راه دارم تا همیشه بسپرم به خدا.
مرسی که این کامنتو نوشتین، مرسی که انقدر طولانی نوشتین که منو کامل تو خودش غرق کرد، مرسی که دست خدا شدین تا به احساس آرامش برسم.
خدایاشکرتتت حالم خوب شددد
به نام ربّ
سلام آرزو جان
چقدر به موقع بود این پیام شما
بسپرمش به خدا
و برگشتمبه پیام خودم و آیه ولسوف یعتیک ربک فترضی رو دیدم خندیدم
چون من امروز از کلاس برگشتم و کلاس تصویر سازی ذهنی ثبتنام کردم و در کنار کلاس رنگ روغنی که میرم الان شد دو تا کلاس و هر ماه باید 4400 شهریه بدم
من وقتی برگشتم نجوای ذهنم هی گفت چجوری پرداخت میکنی و هنوز نقاشی دیواری رو حق الزحمه تو نگرفتی ،چیکار میکنی و از این حرفا
منم سعی داشتم هی به یاد بیارم و به ذهنم بگم که ببین من یک سال پیش 100 هزار تمنم نداشتم خدا این همه بهم لطف کرد و کلی رنگ و قلمو و همه چی خریدم ، بعدشم شهریه کلاسامو داد ،پس همون خدا که بهم گفت برو سراغ یادگیری طراحی تصویر ذهنی ،خودشم خوب بلده چجوری فراوانی و نعمتش رو بهمعطا کنه
من باید سمت خودمو درست انجام بدم
که هی سعی داشتم به ذهنم یادآوری کنم که از خدا خواستم نشونه بهم بده ،رفتمگالری گوشیم و دستم رو یه فایل رفت و
فایل اصل و اساسی که صاحب یک کسب و کار باید بداند بود
گوش دادم و همزمان شد با اومدنم به سایت و دیدم پیامی اومده برام که شما این جگله رو نوشتین و سبب شد دوباره برگردم به نوشته های خودم و دیدن آیه ولسوف یعتیک ربک فترضی که وقتی اینو دیدم دلم قرص شد به اینکه بتونم ذهنم رو کنترل کنم
چون این آیه به قدری تکرار شده برای من که هر وقت خدا خواسته آرامشم رو بیشتر کنه در همه جنبه ها ،این آیه رو نشونه داده تا آروم باشم
خدایا شکرت
بی نهایت سپاسگزارم آرزو جان که برای من نوشتین
بنام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام
روز 133 سفر هستم .
خداروشکر میکنم که در این مسیر هستم و هر روز دارم سعی میکنم که کمی بهتر باشم .
امروز هم به لطف خدا کمی بهتر از دیروزم بودم و احساسم کمی بهتر از دیروز بود .
امروز هم سعی کردم که طبق تعهدم احساسم خوب باشه و شکرگزار باشم و فایل گوش کنم و برای بهتر شدن خودم تلاش کنم
چه 1 درصد باشه چه 10 درصد ولی حتما باید باشه این پیشرفته باید باشه این رو من برای این روزها مهمترین دستاورد خودم برای سال جدید میدونم و برای چنین دریافتی خداروشکر میکنم .
خیلی دوست دارم که دوره ی قانون افرینش رو هم داشته باشم . جنس صحبتهای استاد در اون سمینار ها رو خیلی دوست دارم و خیلی دوست داشتم که اون زمانها در تهران بودم و این کلاسها رو میرفتم و وقتی که این جلسه ها رو گوش میدم فکر میکنم که اون زمانها بودم در کلاسها .
گاهی میگم کاش زودتر با استاد اشنا شده بودم مثلا زمان دانشجویی ام .
چقدر زندگیم راحتر میشد .
ولی خب این رو میدونم که خود این یک چیز انرژی منفی هستش و وقتی زیاد بهش فکر میکنم احساسم منفی میشه فورا با خودم میگم اشکال نداره اگر زمان گذشت تا با این مفاهیم اشنا شدی عوضش خیلییییییی بیشتر قدرشو میدونی اونقد اون زمانها تضاد دیدی که الان وقتی یه اتفاق خوب رخ میده قشنگ متوجه میشی که این از سمت تغییر نگاه تو اغاز شده و ادامه داره ولی خب این نجوا گاهی میاد و من با این استدلال که اون تضادها باعث شد که الان بهتر مفاهیم رو درک میکنم و گنجایش بیشتری دارم و … باعث میشه که این نجوا رو خاموش کنم .
من خداروشکر میکنم که به هر حال با این مفاهیم اشنا شدم خداروشکر میتونست دیرتر باشه و اصلا میتونست نباشه همین که هست خداروشکرت خداروشکرت چقدر زندگیم بعد از اشنایی ام بهتر شده خدایی . قابل مقایسه نیست .
خلاصه خداروشکر دوست دارم تمام فایلهای استاد رو گوش کنم و تمام دوره ها رو بخرم و کیف کنم و بزرگتر بشم و مداوم بهتر و بهتر بشوم .
خدایا در این مسیر به من کمک کن …
133گام خوشبختی درروزشمارزندگی.
به نام خدا وسلام به خدا.
سلام به استادومریم جون وهمکلاسیهای عزیزم.
الهی سپاسگذارم که هم درحال معرفی کردن خودت وجهان هستی به من هستی.
وهم درحال معرفی کردن خودم به خودم هستی که من چه شخصیت مهمی هستم.،که برای نمایندگی تام الاختیار خداازبهشت ازلی رخت بربستم به سفربهشت دنیوی بدون تکرار وگذرا.
ودراین فرصتهای بی نظیروتکرارنشدنی خوب لذت ببرم واستفاده ی عالی داشته باشم هورا بَه ،بَه ،بَه، به این همه عظمت ونعمت الهی که نصیب منوخانواده ام شده.
الهی سپاسگذارم که سلامتی به خودم وخانواده ی تسلیمم داده ای وامسال هم یک جیگرمامان به کل خانواده عنایت فرمودی متشکرم .
الهی قربون اون قدمهای طلایی وتکاملیش بشم خدادروت بگردم بااین همه عشقی که به ماداری دمت گرم چون ماهم لیاقت این همه نعمت روداریم.ودستمون رودادیم به منبع انرژی براخودمون دلی، دلی میخونیم وسوت زنان مسیرروطی میکنیم.
خوش بحال خودمون که یک خانواده ی بزرگ وصمیمی هستیم وهممون همدیگرودرک میکنیم.
یک رنگ وصادق هستیم.چون استادمون صادقه.اینم نتیجش میشه.
الهی سپاسگذارم که فقط به خودت توکل دارم وباتوکلم توقعم راآنچه درتوان وباورم هست بردم بالاومن میخوام خیلی ازت درخواست کنم گاهی وقتهانمیدونم بلدنیستم یاپاشنه آشیلهایی دارم که من نمیشناسمشون.
خدایاتوهمین شانه خاکی جاده که باقدمهای تکاملی باپای پیاده آمده ام ازت کمک میخوام که درخواستهایم رابه من یادبده که یک بنده ی مخلص چگونه ازارباب خودش درخواست کنه !؟وحتی چگونه نعمت شودریافت کنه!؟ به خداخودت میدونی من زرنگی ندارم! کلاً خانواده تاً ساده ایم.اینم نعمت بزرگیه.
الهی سپاسگذارم که کلاً ارتباط وسیگنالهام ازدنیای بیرون ازموتورخانه قطع میباشدواین روندتازنده هستم بایدباتوکل به خداوندادامه داشته باشدچون این قطعی رابتوانم کنترل کنم خودش 99٪پیشرفت درعمل نیکواست.
الهی سپاسگذارم که هرروز صبح خودم بازبان ساده میام درِ خونت ودستان تسلیم وتمکینم رابالا میبرم که خدایامن هیچی توی این دنیای بی نهایت بُعدی بلدنیستم .چون من موجودفرکانسی هستم فقط از ربم یادگرفتم تقسیم کاربامنه،دستور خواسته هایم رو لیست میکنم مینویسم. وفرمان اجراکردن رابه شمامیدهم وروی خودم کارمیکنم که به خودت توکل کنم به آنچه درخواست دارم میرسم.حالا کی؟!کجا!؟چگونه؟!من نمیدانم!!!!!!!من فقط باید باورم رانصبت به
خدایی که هم صاحب قدرته وهم بخشنده ی بی انتهاس درست کنم. که اینهایی رامیشنوم درک وفهم کنمم .مهمه ودرعمل اجراکنم ونتیجه ببینم.
الهی توراسپاس که تمام هستی هم مسخرتوست،هم مسخرماست یعنی بین منوتوجدایی نیست وهیچ فرقی نداردهمه چیزدراختیارماست ومن به همه چیز،وهمه چیزبه من وصل است .
اینوباید تازنده ام درک کنم که زندگی دنیاسفری بیش نیست دل نبندهرچی به دست آوردی لذت داشتنش راببروبگذر!¡!!
لیلامیتونی این کاروانجام بدی؟!خودش میشه عمل صالح!!!!!!!چون دنیامصیراست بدون مقصدسفری راشروع کردی توی خوابی یهومیبینی این زندگی حبابی ترکیدوازخواب نازبیدارت کردن فرصت تمام سفربعد روشروع کن آیالذت این سفررابردی!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟دارم توی سفربی مقصدم به خودم محبت میکنم که باخدادست دوستی بدم وازظلمت قربانی شدن که برای خودم به وجودآورده بودم به روشنایی احساس لیاقت تبدیل کنم وبه خودم افتخارمیکنم خلیفه الله هستم .خدا بادستان پربرکت خودش باشوروشوق وآهسته وآرام تاج بندگی رابرسرم نهادواین تاج راازنورخودش وصل کردکه تازنده ام باهمین یک نوربه خودم افتخارکنم وبرای همیشه خدانورالهیم راشارژکرده وتاابداین نوررابایدمن روشن نگه دارم.
وبااتصال محکم به الله یکتا ازتاجم محافظت کنم این کارِ منه.
واین رابایدبه خودم یادآوری کنم که اولین وبی نهایت ترین پادشاهی است که مدام درخدمت منه بنده است وباافتخاربه من عشق میورزه وقتی که ازش چیزی درخواست کنم ازذوق جون شوفدام میکنه وبه تمام کائنات مباهات میکنه میگه ببینید این اونیه که من به وجودش افتخارمیکنم میگه من میدونستم چی خلق کردم!؟ حالالیلاجان ساکت وآروم باش همه چیزسرجای خودش درست قرارگرفته!؟!؟!؟!
الهی سپاسگذارم که همه جایادی ازماکردی وگفتی ای بنده ی من وقتی خدامیگه ما،خوب توهم لیلاقشنگه شریکی توی این سیستم بدون تغییرالهی،وتوهم به خودت افتخارکن که توهم ازآبادگران دنیاهستی دستوبراخداتکون بده. های خدا قربونت بشم که منم اجازه دارم تودنیاکارانجام بدم وازاینکه برای جامعه مفیدهستم به خودم آفرین میگم وخودموتحسین میکنم که من لایق عالیترینم.
وجایی که خداگفته من،حالا دیگه باید سرت روبه سجده بذاربگومن خالصانه تورامیپرستم وازتویاری میجویم.
چون دخترخداتوبرای افتخاربندگی تعهددادی که باهمه ی کائنات متحهدباشی فقط شکریک خداروبه جابیاری اینوهمیشه توخاطرداشته باش.
چشم سرببندوچشم دل بازکن.
گوش سرببندوگوش دل بازکن.
زبان سرببندوزبان دل بازکن.
که این ورودی وخروجی پاکترین نتیجه وحاصل راداردخدایاکمک کن.
خدامیگه حرفای قشنگ میزنی لیلابه دلم داری چنگ میزنی البته درعمل صادقانه.
دارم تلاش میکنم .خدایامن بانشانه هاوالهامات زنده ام به من بیشتردقت کن وخواستهایم راتوی دفترمینویسم برو اجراکن متشکرم .پدردلسوزم من لایق خدمات شبانه روزی توهستم.
الهی هرآنچه که دارم ازریزترین وبزرگترین نعمتم که اصلا نه اسمشومیدونم نه اندازه شوفقط میگم هرآنچه دارم ازوجودمقدس خودت است وبه صورت امانت به ماداده ای فقط لذت استفاده اش باماست مرسی خدایا به وجودخودوخانواده ام افتخارمیکنم.
عاشقتونم برای همه آرزوی سلامتی وثروتمندی وسعادت ازخدادارم.یاحق. امیدوارم ردپای الهی وعمیق گذاشته باشم.توانم همین بود.