درباره قانون آفرینش | تقسیم کار با خدا

سرفصل های این قسمت:

  • راهنمایی قدرتمند کننده برای تصحیح مسیر؛
  • رابطه ما با خداوند به عنوان نیرویی که این جهان را خلق کرده و هدایت می کند؛
  • “تقسیم کار” با نیرویی که هم صاحب قدرت بی نهایت و صاحب بخشندگی بی حساب است؛
  • مفهوم “س خ ر” در آیات قرآن و ارتباط آن با بازسازی احساس خود ارزشمندی درونی؛
  • مفهوم ظلم در قرآن و استفاده از این مفهوم برای درمان معضلی به نام “احساس قربانی بودن”؛
  • مفهوم ضمایر “من” و “ما” در قرآن و رسیدن به خودشناسی و خداشناسی؛
  • “احساس لیاقت درونی” و ارتباط آن با ” راحت درخواست کردن از خداوند”؛
  • زندگی به سبک “تقسیم کار با خداوند”؛

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره قانون آفرینش و نحوه خرید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    186MB
    12 دقیقه
  • فایل صوتی درباره قانون آفرینش | تقسیم کار با خدا
    10MB
    12 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

147 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهناز دژبانی مقدم» در این صفحه: 5
  1. -
    مهناز دژبانی مقدم گفته:
    مدت عضویت: 655 روز

    سلام فهیمه عزیزم

    امیدوارم تا الان از سردرگمی که داشتی در اومده باشی

    منم چند روز پیش دچار همین سردرگمی ها شده بودم دنبال یه انگیزه و انرژی بودم برای ادامه دادن

    ایده ها مدام تو سرم چرخ میزدن و نمیدونستم باید چیکارشون کنم و سعی میکنم فقط استراحت کنم از همه چیز دست میکشم و فقط کارهای روزمره انجام میدم و شاید به مدت دو سه روز ذهنمو آزاد میکنم و میام تو سایت دور میزنم .

    وارد مرحله جدید بازی شدم و باید تغییر کنم و متفاوت عمل کنم

    چون در جریان حال و احوال مامانم بودی اومدم خبر بدم که مامانم به کمک واکر و دونفر که هواشو داشته باشن میتونه کمی راه بره . میتونه پای راستشو خودش کنترل کنه و الان داره جلسات فیزیوتراپیشو میگذرونه و خونه خواهرمه تا دوروز به عید میمونه بعدم خواهر دیگم میاد ازش مراقبت کنه .

    همه ی ما واقعا خدا رو شکر میکنیم که مامانم داره کم کم سلامتیشو به دست میاره و روز به روز حالش بهتر میشه من قانون تکاملو تونستم با شرایط مامانم کاملا درک کنم و دیگه هیچ عجله ای نداشته باشم

    به خودم قول دادم تو این فرصت کوتاهی که تا نوروز دارم هم روی خودم کار کنم و هم کسب و کارمو به روز کنم و هم بتونم به تنها هدفی که برای خودم مشخص کردم برسم.

    یه فایل نشانه دانلود کردم و بلافاصله بعدش مقدمه دوره 12 قدم رو دانلود کردم کامنت قبلی که گذاشتم توضیح دادم که چی شد و الان مصمم شدم این دوره رو با ورود به سال جدید خریداری کنم و تمرکزم فقط روی همین دوره باشه . میخوام این یکسال رو متفاوت شروع کنم و نتایج متفاوتی هم برام رقم بخوره . قول دادم به هدفم برسم تا این دوره رو برای خودم جایزه بگیرم .

    این روزا دارم به خواسته هام فکر میکنم به چیزایی که دلم میخواد در آینده برام اتفاق بیفته و مثل یه فیلم سینمایی که ساخته خودمه سعی میکنم هر شب و هر روز و هر لحظه مرور کنم .

    تو این حدود 6 ماهی که من وارد سایت شدم کلی اتفاقای کوچیک و بزرگ برام افتاده که وقتی مرور میکنم یاداوری میشه همه اونها یه روزی خواسته من بوده و بهشون رسیدم ولی توجه نکردم مسیر اینقدر همواره که وقتی به یه خواسته ای میرسی اصلا یادت نمیاد که یه روزی اینو میخواستی برای همین سعی میکنم بیشتر بنویسم هم تو دفترم هم تو سایت .

    امیدوارم سال 1403 برای هر دوتامون متفاوت ترین سال باشه و بیایم همینجا برای هم دیگه تعریف کنیم چی شد که مثل بمب صدا کرد .

    بهترینها رو برات آرزو میکنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مهناز دژبانی مقدم گفته:
    مدت عضویت: 655 روز

    سلام فهیمه عزیزم

    چقدر خوبه که اینجا هستی و چقدر خوبه که لحظه ای کامنت مینویسی که من نیاز دارم بشنوم و بهتر تصمیم بگیرم شاید اگه چند هفته پیش برام نوشته بودی تاثیری که الان داره رو نداشت

    واقعا سپاسگزارم دوست مهربونم

    منم سال نو رو بهت تبریک میگم و امیدوارم امسال بهترین سال زندگیت باشه و هرسال بهتر از امسال

    خیلی دلم میخواد امسال متفاوت تر باشم . تمام تلاشمو میکنم ولی این وسطا خیلی اتفاقا میفته که انتظارشو ندارم ازت میخوام کامنتمو تا آخر بخونی و زود قضاوتم نکنی شاید یکم ناراحتت کنه .

    33 سال با یه رویه زندگی میکنی که تازه میفهمی اشتباه بوده و میخوای درستش کنی ولی نمیشه خیلی سخته

    من مغرورم

    من خودخواهم

    من نماز نمیخونم شاید از نظرخیلیا کافرم روزه میگیرم بی نماز فایده نداره

    من بی عرضه ام

    من نمیتونم یه کاریو درست انجام بدم

    من هیچی نیستم

    من هیچ ارزشی ندارم چون پول ندارم چون نتونستم یه لباس نو برای خودم بخرم

    من تنبلم

    من خیلی میخوابم

    من چیزی رو برای خودم نمیخوام و خواسته های من فقط برای اینه که خودمو به دیگران ثابت کنم

    من زندگی نمیکنم و فقط دارم برای یه قرون پول دست و پا میزنم

    از بچگی کار کردم اما هیچی واسه خودم ندارم حتی یه تیکه طلا نتونستم واسه خودم بخرم

    من هنوز خونه پدرشوهرم تو یه خونه 35 متری دارم زندگی میکنم و امسال سال هشتمه

    اینا حرفاییه که من میشنوم آدما مستقیم تو چشم من نگاه میکنن و میگن یا تو رفتارشون با خودم میبینم

    بیشتر از اینا دارم تحقیر میشم ولی یادم نمیاد دیگه که بنویسم.

    میدونم همه ی اینا به خاطر رفتارای خودمه .

    هیچی نشده بود فقط گفتم من خونه خواهرم نمیام چرا چون شوهرش یه روز تو ماشین که داشت منو میرسوند جلو دختر خودش و دختر من هر چی از دهنش در اومد بارم کرد و من فقط سکوت کرده بودم ( یاد گرفتم از اینجا از سایت که سکوت کنم )

    شوهرم گفت تو مغروری تو خودخواهی اتفاقا باید بیای من عصبی شدم خسته بودم هورمونام بهم ریخته بود توقع داشتم درکم کنه نه اینکه بیشتر رو مخم راه بره گفتم تو بی عرضه ای که این زندگی رو برای من درست کردی من این زندگی رو نمیخواستم دعوا شد کتک خوردم

    من خودم همه اینا رو میدونم باید سکوت میکردم ولی نتونستم این امتحانمو رد شدم تا حواسم بیشتر به خودم جمع باشه فرکانس من اینجوری بود من پذیرفتم میدونم همه اینا به خاطر خودمه و باید تغییر کنم

    میگه بشین بنویس خودتو درست کن منم اینجا نوشتم آبروم میره ؟بذار بره اصلا مهم نیست بذار همه ی آدما بفهمن من الان کی هستم چه نقاط ضعفی دارم برای خودم خوبه همین اعتراف کردنم به نظرم شجاعت میخواد که خیلیا ندارن.

    خیلیا تو این روزگار صورتشونو با سیلی سرخ نگه داشتن و با قسط و قرض و بدهی یه زندگی از دید مردم لاکچری درست کردن ، خیلی از همین آدما رابطه خوبی با بچه هاشون ندارن و بچه هاشون بهشون بی احترامی میکنن دیدم که میگم . خیلی از این آدما رابطه خوبی با همسرشون ندارن و فقط حفظ آبرو میکنن جلو مردم . خیلی از این آدما 99 درصدشون برای خودشون زندگی نمیکنن .

    این فقط یه رد پا میمونه از این روزای من ، همین آدما که اینقدر منو تحقیر کردن دو روز دیگه میان میگن وااای دمت گرم مهناز چه کارایی کردی به کجا رسیدی دمت گرم چقدر تلاش کردی الان داری تو بلندترین برج دبی زندگی میکنی این آدما اون زمان ، خونه 35 متری من اصلا یادشون نمیاد حتی یادشون نمیاد چه حرفایی به من زدن یا با رفتاراشون چه احساسی به من دادن

    من راهشو بلدم مسیرمو میدونم حتی میدونم دقیقا چند سال دیگه اتفاق میفته و من شرکت خودمو با همراهی همسرم و دخترم تو امارات ثبت میکنم فقط باید یکم دیگه صبر کنم یکم دیگه مونده . من واقعا برای خودم میخوام خواسته ی قلبی خودمه که برم زندگی تو بلندترین برج دبی با ویو دریا رو تجربه کنم یه لیوان شربت آبلیموی خنک برای خودم درست کنم و برم تو تراسو بشینم رو صندلی و دفترمو باز کنم و این خواستمو تیک بزنم .

    شاهنامه آخرش خوشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مهناز دژبانی مقدم گفته:
    مدت عضویت: 655 روز

    سلام دوست عزیزم

    کامنت شما به طور کاملا اتفاقی به چشمم خورد این تیکه که بیچاره شدم ، سیل اومد ، مغازم آتیش گرفت رو دیدم و دلم میخواست بدونم خوب بعدش چی شد گشتم و گشتم تا پیداش کردم .

    راه کار دقیق برای این روزای من واقعا همین کامنت بود چه خوب شد اومدم و به سایت سر زدم و احساسی که الان داشتمو در جواب دوستم نوشتم اما جوابمو اتفاقی با کامنت شما در کسری از ثانیه پیدا کردم .

    اوکی

    من اولین نفر نیستم

    خیلی احساس قدرتمند کننده ای الان دارم

    چه درسی میتونم بگیرم از ماجرای زندگیم اینکه نق نزنم یه لحظه صبر کنم و سکوت کنم اگه کاری از دستم برمیاد انجام بدم و اگه نه رهاش کنم چرا خودمو باید غرق در ناراحتیم کنم چیزی که شاید یه سال دیگه اصلا برام مهم نیست اصلا یادم نمیاد چی شده باید اونور ماجرا رو ببینم که چقدر میتونم قوی باشم و چقدر میتونم جنبه داشته باشم

    فقط باید یه گوشه بشینمو ساکت باشم و اجازه بدم که هدایت بشم

    واقعا خدا رو شکر میکنم برای وجود تک تک شما دوستانی که مینویسین این نوشته ها خیلی کمک کننده است

    خیلی خیلی سپاسگزارم از شما دوست مهربان و سعی میکنم چندین بار کامنت شما رو بخونم که یادم بمونه

    استاد واقعا هر چی بگم کم گفتم از نمونه بودن سایت و همراهی دوستان

    واقعا از خداوند سپاسگزارم که به این سایت الهی هدایت شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مهناز دژبانی مقدم گفته:
    مدت عضویت: 655 روز

    سلام سعیده عزیزم با این کامنت هم خندیدم هم بغض کردم هم گریه کردم

    چقدر خوبه که شماها هستین و مینویسن

    خدا رو شکر میکنم بابت وجود تک تک شما دوستانی که کنار اساتید عزیزم هستین و کمک میکنین برای بهتر شدن حال همدیگه

    چقدر اتفاقی هدایت و زنجیر وار بودن و کمک هم دیگه بودن و دارم تجربه میکنم

    چیکار کنم که همیشه سر اون اتفاقه بگم خدایا خودت ردش کن بوس به کلت

    خیلی سخته یادم میره من هر لحظه دارم با خدا حرف میزنم ها در حالت عادی دارم چایی میخورم و با خدا حرف میزنم تو خوابم حتی با خدا حرف میزنم ولی اون لحظه که باید یهو …

    هنوز اول راهم خیلی کار دارم خیلی زیاد خیلی بیشتر باید کار کنم انگار هنوز هیچی یاد نگرفتم و برگشتم سر جای اولم فکر میکردم این مرحله از بازی رو رد کردم ولی گیم اُور شدم

    باید یاد بگیرم بگم چشم هر چی تو بگی

    باید اجازه بدم خودش بیاد

    باید رها کنم همه چیزو

    باید ایمان بیارم که خودش همه چیزو ردیف میکنه

    مرسی که هستی و مینویسی

    میبینی استاد ؟؟؟ میبینی که چطور همه چیز مثل پازل کنار هم چیده میشه تا حال الان من خوب بشه ؟؟؟ میبینی چه سایتی درست کردی ؟؟؟

    خدا رو هزاران بار بیشتر از هر لحظه ی دیگه سپاسگزارم و میدونم بازم کمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مهناز دژبانی مقدم گفته:
    مدت عضویت: 655 روز

    سلام فهیمه عزیزم

    سلام بهترین دوستم

    من هر بار که فکر میکنم به اینکه چی شد اونروز اومدی خونه مامانم در حالی که خواهرم نبود چون دوست صمیمی خواهرم بودی ، با خودم میگم تو دست خدا بودی اون لحظه برای من

    هزاران بار برای بودنت از خدا سپاسگزارم

    هزاران بار بیشتر سپاسگزارم که اینجا پیدات کردم چون کار آسونی نبود.

    میدونم که باورت میشه اگه بگم به محض اینکه کامنتم رو ارسال کردم با یه کامنت دیگه روبرو شدم که همون لحظه جواب اون حال من بود و بعد هم زنجیروار به کامنتهای دیگه هدایت شدم .

    چقدر خوب نوشتی چقدر عالی قانونو به من یادآوری کردی

    اونجا که نوشتی دم در ورود به مداربالاتر هستی اصلا شوکه شدم اصلا از این زاویه به قضیه نگاه نکرده بودم .

    میدونی الان که بیشتر فکر میکنم و برمیگردم کامنتهای قبلیم رو میخونم ردپای خودمو میبینم به قانون بیشتر پی میبرم

    بایدها و نبایدها رو بیشتر درک میکنم

    منم خیلی عجله دارم برای رسیدن پاشنه آشیل منم هست همونطور که برای بقیه دوستامونم هست میدونی یه سری مسائل مادی هست که منو نگران میکنه ولی با خودم میگم بالاتر از قدرت خدا هیچ قدرتی نیست و خودش درستش میکنه خودش در زمان درست همه مسائلو حل میکنه (مثل سررسید قسط برای من)

    اینکه من ایمان بیارم خودش کار منو راه میندازه و دیگه نباید نگران باشم.

    اقدام عملی برای بهبود یکی از سختترین مراحله خودسازیه تلاشمو میکنم که فروتنی رو یاد بگیرم سرمو بندازم پایینو در برابر فرانروای جهانیان بگم چشم

    یه حسی گفت برو شروع کن و ترجمه قرآن تو گوشیتو بخون من به ترجمه های برنامه های قرآنی اعتقاد نداشتم چون یه سری اضافات داره ولی شروع کردم از همون اول تو یه روز 3 جز فقط فارسیشو بدون توجه به اضافات مرور کردم و قانونو درک کردم میدونی شاید قبلا نمیفهمیدم ولی الان که با این مباحث آشنا شدم معنی قرآنو جور دیگه ای دارم درک میکنم

    امروزم با صدای تی وی بیدار شدم که از خونه مادرشوهرم صداش میومد بلند شدم روشن کردم و اون برنامه رو دیدم و خیلی به درک وجودی خودم کمک کرد.

    در کل میخوام بگم همه عوامل دست به دست هم میدن تا ما رو به سمت اصل وجودی خودمون هدایت کنن و یادآوری کنن که الان دقیقا کجای کاریم و ازین به بعد باید چیکار کنیم اینا همون نشانه ها هستن که به ما کمک میکنن.

    خدا رو شکر میکنم برای بودن یه همچین جایی که همه برای بهبود خودشون تلاش میکنن و بدون هیچ چشمداشتی به همدیگه هم کمک میکنن .

    وقتایی که از سایت دور میشم و کمتر سر میزنم میفهمم که باید بیشتر وقت بذارم و برگردم تو سایت

    یکی دیگه از دوستامونم دقیقا همین جمله رو قبلا گفته بود و میگفت اینجا الهی ترین فضا رو داره و دوست نداره زیاد از اینجا دور بشه و الان درک میکنم چی میگه .

    چه عکس زیبایی گذاشتی برای پروفایلت این به من یادآوری میکنه از خودم بیشتر عکس بگیرم و خودمو بیشتر از قبل دوست داشته باشم .

    مرسی که با راهنمایی های ارزشمندت به من کمک میکنی تا خودمو بهتر و بیشتر بشناسم و برای بهبودم تلاش کنم.

    یه تصویر ذهنی برای خودم ساختم که کره زمینو از فاصله دور میبینم و اونجاست که با خودم میگم از این زاویه اندازه نقطه هم نیستیم و خیلی همه چیزو برای خودمون بزرگ میکنیم و آروم میشم و سعی میکنم فقط در جریان زندگی قرار بگیرم تا خودش پیش بره .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: