کلید اجابت دعاها - صفحه 32
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-25 22:16:062024-12-25 22:21:50کلید اجابت دعاهاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان
چقدر این فایلهای آخر که درباره قران هست حالمو خوب میکنه انگار که احساس نزدیکی بیشتر با خدا ایجاد میشه برام . و میگم که همه چی امکان پذیر هست برام .
از اونجایی که همچنان دارم تلاش میکنم تو فرکانس بالاتر برم هم از نظر درامد مالی هم ازدواج خوب .
البته یه خواسته دیگه ای که تا پارسال داشتم بهش رسیدم اونم پیدا کردن دوستای خوب بود که من امسال با دوتا دختر خوب دوست شدم هرچند یکیشون دوستیشو بهم زد ولی تو اینمدت کلی جاهای مختلف رفتم . حتی من که سفر نمیرفتم باهاشون سفر یه روزه رفتم که چقدر برام خوب بود و بالا رفتن فرکانسم رو حس میکردم ولی هنوز بقول استاد به ثبات نرسیده فرکانسم و بالا و پایین میشم . هر اتفاقی میوفته که به ظاهر ناخوشایند هست میگم همه چی برام خیره و الخیر فی ماوقع و ناامید نمیزارم بشم .
درسته یکی از دوستام قطع رابطه کرد و میگم تو فرکانس هم نبودیم و حتی خوشحالم چون یه دلخوری هایی هم برام از طرفش پیش میومد و میگم اتفاق خیری بوده .
ولی اون یکی دیگه از دوستام هست و چقدر هم بهم کمک میکنه و آگاه دهنده و کمک کننده هست برام . و سعی میکنم بازم دوستای جدید و خوبی پیدا کنم و دایره دوستیم گسترش پیدا کنه اونایی که تو فرکانس هستیم همدیگرو پیدا کنیم و بهمون خوش بگذره و شاد باشیم .
یه اتفاقی که برام اینمدت افتاد و خیلی جالب بود میگم .
من یه الهام شد بهم از اونجایی که استاد میگن ورودی ها رو از طریق دیدن ، شنیدن ، و حرف زدن دربارشون میشه کنترل کرد .
الهام شد که حالا که تو دوست داری حیاط خونه مثل قبل زیبا و تمیز بشه و یا درامد مالیت بالا بره شروع کن به ورودی خوب دادن از طریق تصویرها و ویدیوهایی که تو یوتیوب هست بجای اینکه همش گوش میدی تصویری هم ورودی خوب بده .
شروع کردم به دیدن باغ های زیبا که چیدمان عالی دارن و گلهای رز خوشگل هست خونه های قشنگ انقدر حس خوب بهم میده که شبا اینکارو میکنم و میخوابم . حتی مالی هم دلار میبینم و خواسته م اینه که بتونم به دلار درامد زایی کنم .
با دیدن این ویدیوها اتفاق عالی افتاد . چند سال بود که مدیر ساختمان حیاط رو به بدترین وضع ممکن دراورده بود و من اصلا دوست نداشتم و همش رنج میبردم با اینکه چندبار تذکر دادیم ولی کسی گوش نمیداد .
ولی یروز دیدم باغبون اوردن و حیاط رو دارن تمیز میکنن . کلی خوشحال شدم و حیاط شلوغ و درهم خیلی بهتر شد . نمیگم الان 100شده اونی شده که من میخوام ولی خیلی عالی شده و همش هم بخاطر دادن ورودی خوب بود و خیلی خوشحالم که انقدر سریع جواب داده میشه .
خدایا شکرت
خدایا من رو به راه راست هدایت کن به راه آنان که نعمت داده ای .
سلام به استاد عزیز و گرانقدر و مهربانم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.
بی نهایت از استاد عزیز سپاسگزارم و کمال تشکر را از ایشون دارم.
استاد جونم استاد خوشقلب و مهربونم ، ممنون از وقتی که برامون میزارید .
ممنون به خاطر آگاهیهای نابی که همیشه در اختیار ما قرار میدید.
بدون تشکر ما هم ، شما پاسخ فرکانسهای مثبتی که نسبت به ما دانشجویان دارید رو دریافت خواهید کرد ولی وظیفه ی خودمون میدونیم که تشکر کنیم و بگیم که ما قدردان وجود شما هستیم.
هر باری که از آگاهیهای نابتون در اختیار ما میذارید در ک و آگاهی های من به شخصه بیشتر از دفعات قبل میشه .
تکرار و مرور این آگاهی ها باعث باور پذیری بیشتر ما میشه .
اینکه هر بار شما با یه داستان و یه موضوع جدید از قرآن همون آگاهیهای اولی رو که به ما آموزش دادید رو یادآوری میکنید واقعاً جای سپاس و قدردانی از شما بزرگوار داره.
در اینکه هنوز باورهای محدود کنندهای داریم که اجازه ی اجابت خواستههامونو نمیده شکی نیست!
در اینکه خداوند قدرتمند و بخشندهای داریم، خداوندی که منبع خیر و برکت و رحمت و فزونی نعمت هستش شکی نیست و در اینکه مشکل از ماست باز شکی نیست ! بدون انکار همه ی اینها رو میپذیرم. امروز مثل گذشته نگاه طلبکارانه به خداوند ندارم .امروز مثل گذشته دنبال مقصر نمیگردم میدونم هرجا هر کم کاری باشه به خاطر افکار و باورهای خودمه. بنابراین از خداوند هیچ توقعی ندارم جز هدایتش.
هدایتش تنها چیزیه که بهش نیاز دارم و دوست دارم همیشه و در تمام لحظات حسش کنم .
حتی میدونم هدایت خواستنم بستگی به خودم داره هرجا که خودم طلب هدایت میکنم هدایت میشم.
یه ایرادی که تو وجود اکثر ماها میتونه پیدا بشه اینه که ما انسانهای فراموشکار و بی چشم و روی هستیم.
در مورد کسی حرف نمیزنم از خودم میگم و خودمو مثال میزنم که خیلی جاها خیلی راحت قدرت خدا رو فراموش میکنم و خودم دست به کار میشم.
دیدن تجارب تلخ گذشته همیشه باید یادآور این باشه که دست به عملکردهای تکراری نزنیم و دیدن تجارب شیرین و یادآوریشون باعث ایجاد انگیزه در وجودمون باشه.
همونطور که استاد عزیز فرمودن ما به راحتی تحت تاثیر شرایط قرار میگیریم و احساس میکنیم که نمیشود !
و اون چیزی که تو ذهنمون توقع میکنیم برآورده نمیشه . دقیقاً اجازه نمیدیم ببینیم جهان برامون چی رقم میزنه . از بس که عجولیم نمیتونیم به خودمون فرصت و زمان بدیم و بدون کنترل حواسمون فقط به لذت بردن از همون لحظاتی باشه که درش هستیم.
از اونجایی که خواستههای زیادی داریم خواسته هامونو تو ذهنمون میپرورونیم و بعد که میبینیم با عقلمون جور در نمیاد و به نظر دور از دسترسهاست ترجیح میدیم فراموشش کنیم . در واقع با توجه به شرایط و قدرت و عقل خودمون در نظر میگیریم . کارکرد دوره ی احساس لیاقت خیلی تو این زمینه بهمون کمک میکنه که حس لیاقت خودمونو بالا ببریم. از چیزی نترسیم و با شهامت و اقتدار خواستههامونو بیان کنیم.
و هر جایی که گفتگوهای ذهنی سراغمون اومد با دادن ورودیهای مناسب ، بهش بفهمونیم که ما خدای بینهایت قدرتمند و بخشنده ای داریم که از جایی نعمت به ما میرسونه که در ذهن ما نمیگنجه . استاد عزیز به ما یاد دادن که به این قسمت که قراره چطور و چ جور به خواستههامون برسیم فکر نکنیم ، فقط کافیه با یقین باور کنیم که خداوند ما رو به هر خواستهای میرسونه. حالا میخواد تو زمینه ی روابط باشه .میخواد بابت سلامت جسممون باشه. میخواد بابت دریافت ثروت باشه فرقی نمیکنه. اگه خودمونو یه جاهایی عاجز و درمانده ناتوان میبینیم فکر نکنیم خدا هم مثل ما عاجز و درمانده و ناتوان هستش خیلی جاها شاید به زبون نیاریم ولی عملکرد ما دقیقاً همینو نشون میده که نگاه ما به خداوند خیلی کوچیکه .
با توجه به همین نگاه کوچیک با نتایج و اتفاقاتی روبرو میشیم که هر بار به ما گوشزد میکنه عزیزم اعتماد کن . عزیزم صبور باش. عزیزم ایمان داشته باش . عزیزم تو فقط فکر انجام سهم خودت باش .عزیزم از سر راه من کنار برو و بزار من کارمو انجام بدم . این الهامات هم به اندازه ی همون گفتگوها و نجواهای ذهنی تو ذهنمون میاد که به میزان باورهای ما الهامات غلبه به این نجواها میکنه و اگر میبینیم که زور نجواها بیشتره به خاطر اینه که هنوز خدا رو خوب نشناختیم.
استاد عزیز صحبتهای خوبی کردن اینکه من هرازگاهی برای خودم خیلی چیزا رو منطقی کنم تا بیشتر باور کنم.
تمام مثالهای قشنگ و زیبایی که از قرآن زدن بیانگر همین منطقهاست. ما نیاز به گوش کردن زیاد فایلهای اینچنینی داریم. به قول استاد عزیز هر بار با توجه به مداری که درش قرار داریم درک بهتری از این قوانین خواهیم داشت .
هر وقت استاد عزیز در مورد باورهای توحیدی صحبت میکنن، پیش خودم نسبت به درگاه خداوند خجل زده و شرمسار میشم.
اول از اینکه هیچ ترمز و مقاومتی نسبت به این آگاهیها ندارم .
از اینکه با دونستن این آگاهیها باز دچار اشتباهات بزرگی میشیم شرمنده میشم .
میبینم که خداوند هیچ جا هیچ سختی به ما نداده و نمیدهد. اگر سختی و رنج و عذابی با خودمون یدک میکشیم فقط به خاطر داشتن کوله باری از افکار و باورهای منفی هستش.
خوش به حال کسانی که در سنهای خیلی پایینتر به درک این حقایقها میرسن.
نمیخام خودمو با این افراد مقایسه کنم فقط در باب احساس گفتم همین که الانم خوب بتونم درکش کنم بازم جای شکر داره.
دیدم خیلیا رو تا وقتی که فرصت زندگی کردن داشتن و به سنهای خیلی بالاتری رسیدن ولی هیچ وقت درکی از قدرت و بخشندگی خداوند نداشتن و بدون اینکه به آرامشی برسن دنیا را ترک کردن .
از خدا میخوام که فرصت زندگی کردن بهم بده و همچنان درک و فهم منو نسبت به این جهان بیشتر کنه . ایمان حقیقی پیدا کردن ، میدونم از اون حسها و درکهای نابی هستش که همه جوره لذت و آرامشی بهت میده . یکی از خواستههای بزرگم اینه که ایمانم نسبت به خداوند بقدری بیشتر بشه ، طوری که چنان تسلیمش باشم که برای هیچ اتفاقی (چرا ) نیارم .
دیدن داشتهها ، یادآوری نعمتها ، رسیدن به خواستههای قبلی ، سپاسگزار بودن به خاطرشون و پذیرش اتفاقات و دست از تقلا و کنترل کردن هر چیزی برداشتن ، کنترل ذهن ، بخشیدن و گذشتن از اشتباهتمون، همه و همه از نشونههایی میتونه باشه که ایمانمونو نسبت به قبل ، بیشتر کردیم و قراره تا زنده هستیم روز به روز اعتماد و ایمانمونو نسبت به خداوند بزرگ ، بیشتر کنیم که هیچ لذتی قشنگتر و زیباتر از این درک نیست.
آرامش و خوشبختی که دنبالشم هستیم در گرو همین ایمان و اعتماد به خداوند بزرگ و قدرتمنده . خدایی که همیشه بهمون میگه من از جایی که فکرشو نمیکنید بهتون رزق و روزی و برکت و سلامتی میدم کاش در همه لحظات بفهمیمش . کاش کمتر فراموش کنیم و بیشتر هوشیار باشیم.
کاش تحت تاثیر افکار و باورهای بقیه قرار نگیریم . کاش به الگوهای درستی مثل استادعزیز بیشتر توجه کنیم.
بابت ایمان به روز آخرت داشتن ، استاد عزیز در سوره ی روم عرض کردن که خداوند بدون اینکه ما متوجه بشیم طبیعت مرده رو زنده میکنه، در آخرت هم ، ما به همین شکل و به همین راحتی زندگی دیگری خواهیم داشت برام خیلی آموزنده بود . خیلی جالبه وقتی خودم قرآن میخونم چیز زیادی ازش متوجه نمیشم ولی وقتی استاد عزیز معانی سورهها رو خیلی ساده و روان به همون شکلی که گفته شده بیان میکنن، تازه دقت میکنم و متوجه میشم که خداوند چی گفته و چی از ما خواسته .
اگه از خودم بخوام مثال بزنم میتونم بگم که تو چن مورد خواستههایی داشتم که اگه بخوام صادقانه در موردشون صحبت کنم سعی کردم طبق آموزههای استاد پیش برم و به ظاهر قوانین رو رعایت کرده باشم ولی در حقیقت ، پس ذهنم اینه که نه بابا فک نمیکنم ، بعید میدونم اون چیزی که تو میخوای اتفاق بیفته ! وقتی نگاه میکنم میبینم که فقط و فقط به خاطر اینکه با موقعیت و شرایط الان خودم میسنجم و باورم نمیشه که خواستههام میتونه روزی تحقق پیدا کنه . دقیقاً همه چیز به افکار و باورهای درونی ما برمیگرده اینکه بتونم از درون باورهای مستحکمی داشته باشم مهمه ! حالا هر چقد بکوشم رفتار و عملکردهامو درست کنم فایده نداره اون اصلی که در درونمه باید درست بشه .به قول معروف زیر بنا باید درست ساخته بشه .
یه چیزی هم هستا ، میدونید چرا این حسو داشتم چون خیلی وقتا اینا رو که پیش کسی، بیان میکردم ، مورد تمسخر و خنده ی خیلیا قرار میگرفتم و خیلیا با نگاهشون میگفتن بنده خدا تو هپروته . میگفتن ما از این شانسا نداریم بچسب به همین زندگیت و قانع باش. صحبتهای اینچنینی روم تاثیر گذاشتش و احساس کردم که نمیتونم خواستههای به اون بزرگی داشته باشم . حتی گاهی به خاطر بالا رفتن سنم مقاومتها و ترمزهایی به ذهنم میاد که بهم میگه ، بیخیال اینا مال کسانیه که تازه زندگیشونو شروع کردن و فرصتهای زیادی برای رسیدنش دارن. دیگه از شما گذشته و بهتره به همین داشتههات قانع و راضی باشی و قدر همینا رو بدونی . دیگه هر آرزویی داری باشه برا بچههات .
قدر دونستن و لذت بردن و سپاسگزار بودن به خاطر از داشتههات خیلی خوبه اما نه با این نگاه که به همینا بسنده باشی و دنبال خواستهها و آرزوهای بزرگتری نباشی!
از امروز سعی میکنم نگاهمو به این قضیه بیشتر تغییر بدم و بیشتر قدرت و بخشندگی خدای خودم رو به خودم یادآوری کنم منی که هیچ مقاومتی در برابر قبول و پذیرش قدرت خداوند ندارم نباید با عملکردهای این چنینی پیش برم .
باید آگاهانه از درون خودمو بازسازی کنم .
از استادعزیز ممنونم. همیشه جملات و صحبتهای دلنشینشون یه تلنگری بهم میزنه و شکل نگاهمو به زندگی تغییر میده.
از اینکه ناتوانی و عاجز بودن خودمو قبول دارم باید یاد بگیرم بیشتر به خدا اعتماد کنم. بیشتر تسلیم باشم و روی ترسهام غلبه داشته باشم و نگران چیزی نباشم.
دیگه جملاتی مثل چرا اینطور شد ؟
کاش فلان طور میشد ؟!
و افسوس خوردن و حسرت خوردن رو باید از وجودم خارج کنم.
و در هر لحظه از خداوند کمک و یاری و هدایت بطلبم و هر جا که کم میارم ، رو قدرتش حساب کنم .
هر روزی که زنده هستیم برای زندگی کردن ، با اتفاقات و تضادهایی مواجه میشیم که باید آگاهانه حواسمون روی حساب وا کردن قدرت خدا باشه .بدون رفتن به احساس بد صبوری کنیم و تسلیم باشیم .
عباس منش استاد عزیزم قربون اون شکل ماهت بشم من قربون اون صدای قشنگ و دلنشینت که همیشه پیام آور درسهای قشنگ خدایی هستش.
ممنون و سپاس که هستی.
انشالله که همیشه باشی.
جرات فکر کردن به خواسته ها، تمرین 107 آرزو، هنوز کامل نتوانسته ام بنویسمش،موضوع اینه که من تا این 5 سال پیش اصلا به آرزویی فکر نمیکردم چون فکر میکردم چطوری میخواد برآورده بشه ولی با فایلهاتون هی ایمانم بهتر شد و البته با نتایج خودم. کم کم تکامل ذهنیم به باور شدن نزدیکم کرد. امروز بخصوص نشانه هایی گرفتم در این خصوص. مکالماتی که معمولی نبودن. نشانه های کوچک رو باید جدی بگیرم. الان به قول شما ذهنم کمتر جفتک میندازه. استاد چه تعبیر قشنگی دارید. منطقی کردن برآورده شدن خواسته ها در ذهن خودمون. خداوند بی نهایت رحمن رحیم وهاب غفوره، مشکل از ماست. ذهنمون بهمون اجازه نمیده فکر کنیم برای 1 دقیقه حتی، چون همان وقت ذهن 500 دلیل میاره که رویاپردازی نکنی، تجسم نکنی، با شرایط مالی و اجتماعی و ...نمیشه. باید بدونیم این کار ذهن. به اندازه ی یک اپسیلون بهترش کنیم و پیشروی کنیم. خلع سلاحش کنیم با دلیل. یادآوری کنیم قدرت خداوند رو به خودمون. باور امکان پذیر بودن رسیدن به خواسته ها حتی یک درصد. مهم نیست به زبون بگیم. از مسیر طبیعی، بدیهی، منطقی بهمون داده میشه. مقاومت کمتر باعث میشه اتفاق بیفته.
به نام خدای خواستهها ، درخواست ها، اجابت ها.
واما بنعمه ربک فحدث.
و نعمت های پروردگارت را به یاد بیار.
استاد اینجا اومدم که بگم نعمت های که ربم بهم داده.
خدایا تو بگو ، چرا که من انسانم و فراموش کار .
یادمه چند سال قبل که هنوز حتی یه اپسیلون هم از این قانون کیهان رو نمی دونستم ، ولی خوب یادمه که بچه بودم گاهی اوقات همسایه مون میاومد که از این و اون می نالید و من با لبخند می گفتم چرا شاد نیستی ولی بابا بزن تو بی خیالی…
و او می گفت تو الان بچه ای ، این چیزا رو نمی فهمی، بزرگ بشی خودت می دونی که زندگی چیه??.
بزرگ شدم زندگی کردم بی هدف بودم ، ناشکری،کردم، غر می زدم و.و.و.و گاهی اوقات فحش به خدای بد خلق م ، بدجنس م ، زمخت م، و می دادم و احساس تنفر ازش می کردم ، گاهی اوقات خوب بودم گاهی اوقات که خسته میشدم از این زندگی ، می گفتم خدایا تو چرا منو به این دنیا آوردی ، یاد قدیما و حرف های همسایه مون می افتادم و ذهن می گفت دیدی این دنیا نمیشه همیشه شاد بود الان که بزرگ شدی داری می فهمی، ….
ولی شادی، لذت، بی خیالی ، خنده و هر چی که بهم شادی میداد دوست داشتم اما به خاطر باورهای مسخره شادی نمی کردم ، می ترسیدم زیاد بخندم، می ترسیدم که بی خیال باشم ولی….
از فضل خدا بود که نعمت بزررررررررگ شناخت قوانین جهان هستی رو بهم داد .
هذا من فضل ربی.
این نعمت ارزشمند از بخشش پرودگار م هست.
قسم می خورم اگه خدا تو همین لحظه بهم بگه که فاطمه جان آماده ای بریم و دگه پایان زندگی ت رو تموم کنم ؟؟؟ با جون دل میگه آره ، آماده ام ، آماده ام.
چون بزرگترین ، بارزش ترین، محبوب ترین، نمی دونم و نمی توانم قدر و معیار این نعمت رو بگم فقط میگم برام خیلی و خیلی و خیلی با ارزش ه.
چرا که هر روز که داره میگذره می فهمم که زندگی چقققققدر خوب و خوبتر و عالی و می تونن ناب باشه فقط اگر من بخوام.
اینققققققققدر نعمت دور و برم ریخته که نمی دونم از چی و کجاهای زندگیم بگم.
خدای خوب من ، خدای مهربان من، خدای بخشنده ی من، خدایی که دارم هر روز بهتر از دیروز عاشق ش میشم ، آخه من اومدم پولدار بشم اما عاشق شدم ، قسم می خورم به زیبایی تک تک برگهایی که این روزا وقتی پارک میرم برای لذت، برای پیاده روی بارش برگها رو خدا جلوی چشم هایت یا روی سرم ریزان می کنه و ایمان دارم حتی یه دونه برگ بدون اذن خدا کنده نمیشه و بر زمین نمی افته ، که خیلی و خیلی این روزا هر چی که بیشتر میگذره برام بیشتر و بهتر ثابت می کنه که اصل و اساس منم و دیگر هیچ.
از نعمت انسانی بگم که چگونه معجزه کردی برایم مثل عصای موسی که وارد زندگی کردی که هر روز دارم می نوشم آنچه را که میدانستم اون روزی که بهم لطف کردی و محبت کردی اجازه دادی بیام به این دنیا و تجربه ها کسب کنم و خلق مثل خالقم، عباس منش رو بهم عطا کردی که اینققققققققدر اون لحظه ای که میاد جلوی دوربین و انگار تمام حرف هایی که در عالم کیهان هست که من بایییید برام یادآوری بشه بر زبانش جاری می کنی و عشق رو در چشمانش به نظارهگر من به رخ میکشی و نفوذ در قلبش می کنی تا حدی که فقط صدای آرامش و آرامش همراه با عشق رو لمس می کنم ، حس می کنم ، و از دنیای مادی جدا میشم و به عالم ملکوت سفر می کنم خدای من چقققققدر لذت می برم فقط تو میدانی.
از نعمت های مادی م بگم ، از مهاجرت م بگم از اون روستایی که فقط زیبایی بود فقط تجربه ها دیدم شنیدم و پله های بود برای اومدن به این شهر که وقتی آب گرم رو باز میکنم و دستانم باهاش صفا میدم میگم خدایا شکرت به به چقققققدر آب گرم برام نعمت بزرگی ست.
از حموم و دستشویی بگم که چقققققدر راحت فقط کافیست با دستانم شیر آب رو بچرخانم بعد آب فراوان میاد که فقط لذت می برم میگم خدایا شکرت.
از خونه ای که دارم توش زندگی می کنم بگم که انگار کلید نخورده بود فقط منتظر من بود که بیام اینجا و انرژی منو حس کنه و دوتایی از شب و روزش لذت ببریم و بگیم خدایا شکرت.
از نعمت هدایت هایی بگم که بدون درآمد فقط با دو سه میلیون من رو وارد یه شغل خانگی کرد که هر روز با ایمان ش، قدرت ش، توکل ش، یه قدم هر چند کوچک بر میدارم اما با لذتهایی که نمی توانم اینجا بنویسم.
از نعمت کاپشن ، و لباس های گرم و شیک مجلسی و دوچرخه ی پسرم بگم یا از نعمت های خوردنی هایی که خدا می دونه بدون یه هزار تومان وارد یخچال و فریزر و کابینت های این خونه شدند ، مرغ و گوشت و مواد شوینده و حبوبات ، …
از نعمت سلامتی خودم و بچه ها بگم یا از ههمسرم که خودم نمی دونم این سلولها چقققققدر براشون داره تو وجودم خوش گذرانی می کنند که هر روز تازگی سر حالی و انرژی رو هم در خودم هم در بچهها و همسر حس می کنم.
از کدامین نعمت پروردگار م بگم ، به قول قرآن فبای اولائک ربکما تکذبان ، پس به کدامین نعمت پروردگار تان تکذیب می کنید.
استاد جان این نعمت هایی که گفتم حتی اندازه ی ذرهای و حتی کمتر از ذرهای اینجا برای خودم به یاد میارم.
اینققققققققدر نعمت
اینققققققققدر رحمت
اینققققققققدر ثروت، سلامتی ، عشق ، محبت، رابطه های عالی ، لیاقت
وارد زندگی من شده و داره میشه که اینجا نمی گنجه بیارم.
عاشق شاسی بلند م، عاشقه سفرهای خوب و عالی عاشق رسیدن به استقلال مالی ، عاشق مکانی که آزادی ، لذت، شادی باشه هستم، عاشق رابطه ی عاشقانه و عاشق زندگی ای مثل زندگی استاد عباس منش هستم.
ایمان دارم به تک تک اونا می رسم چرا که وقتی به دوچرخه ی پسرم نگاه می کنم چگونه وارد زندگیم شد و خدا چگونه برام معجزه کرد بازم میشود ، امکان پذیر ست چون برای ربم که قدرت کیهان در دستان اوست خلق یه دوچرخه با خلق یه شاسی بلند برایش هیچ فرقی ندارد فقط باورهای من ست که باید هماهنگ با خواسته م شود.
خدایا متشکرم از این همه لطف و مرحمت ت.
استاد متشکرم که یه بار دگه شراب ناب بهشتی رو در وجود م ریختی تا لذت آرامش و رو دوش ربم بودن رو حس کنم.
متشکرم
متشکرم
متشکرم
به نام خداوند بخشنده و مهربان.
حمد وسپاس خدای یکتا را که ما را نعمتهای فراوان بخشید.
وسلام به استاد و همه عزیزان. من اومدم یک عالمه حرف بزنم که این فایل کلا با من داشت حرف میزد.
خب از داستان حضرت زکریا شروع میکنم.من هفته ای یک جز قرآن با ترجمه میخونم و تکرار میکنم و یادداشت برداری میکنم نکات مهم را.هفته پیش و این هفته جز سه و چهار بود.سوره آل عمران. اصلا نمیدونم چی بگم از این همه همزمانی خب من خوندم قرآنو رسیدم به اونجا که زکریا میره عبادتگاه حضرت مریم و میبینه میوه ها و خوراکی ها هست. ازش میپرسه اینا از کجا اومده و مریم میگه از طرف خدا.خدا به هرکس بخواد روزی بی حساب میده در ادامه اومده که زکریا میگه رب من به من فرزندی بده همانا که تو شنونده دعا هستی.و این ایه نشون میده که اینجا ایمان زکریا قویتر شده و درخواست میکنه بواسطه اتفاقی که برای حضرت مریم افتاده ایمان حضرت زکریا بیشتر میشه. خب در ادامه هم نشونه سه روز حرف نزدنش جز با اشاره بود. شب همسرم اومد و بهش گفتم بیا اینجاها را بهت توضیح بدم ببین اینجا ایمان زکریا قوی میشه و به خدا میگه تو شنوای دعایی و…ادامه داستان
شب بعدش رفتیم خانه مادرم که مشغول فیلم دیدن بودن و فیلم ام شبکه تموم شد و پدرم زد شبکه آی فیلم.سریال مریم مقدس دقیقا همین سکانس بود که زکریا دعا میکنه و از معبد میاد بیرون و نمیتونه حرف بزنه(در زمان مناسب در مکان مناسب) دوباره هم داستان زکریا نمیدونم چجوری بهم یاداوری شد و گذاشتن این فایل و شنیدن دوبارش داد زدم که این داره به من درس میده خوب گوش کنم.شاید نیاز دارم ایمانم قویتر بشه شایدم ایمانم داره رشد میکنه البته بهتره بجای کلمه ایمان از کلمه اطمینان به خدا استفاده کنیم چون همه ایمان داریم ولی اطمینان نداریم. این از داستان های من درمورد این قسمت از قرآن.
خب قسمت دوم:چند روز پیش گفتم من پولی ندارم تا برم درخواست جدایی از همسرم را بدهم خواهرم گفت مادرم پول داره تو بیا برو درخواست بده و گفتم خب بعدش چیکار کنم چون منم خانه دار هستم و خداوند با این فایل بهم گفت بعدش چیکار کنی.
بریم درمورد به یاد آوردن نعمتها صحبت کنیم وزمانی که پیتمبر یتیم بود و خدا بهش پناه داد. استاد چندین سال پیش داستانی خوندم که دقیق یادم نیست ولی مفهموم کلی اش این بود که روزی خدا از حضرت عزرائیل میپرسه که کجا وقتی جون کسی را گرفتی خیلی ناراحت شدی و گریه کردی. ایشون میگن که در دریایی یا حالا کنار ساحل(دقیق یادم نیست)مادری فرزند خودش را تنها به دنیا اورد (همسرم نداشت.فوت کرده بودن)و من بلافاصله بعد از زایمان جان ان مادر را گرفتم و آن بچه تازه دنیا امده تنها در آن ساحل یا دریا(داخل کشتی) رها شد و تنها ماند و من به حال آن نوزاد بسیار گریه کردم که چگونه میخواد تنها بزرگ بشه و چیکار میخواد کنه.نه قوم و خویشی نه پدر و مادری. خداوند میفرماید:ای عزرائیل ان کودکی که درموردش حرف میزنی اکنون فلانی است(یکی از شاهان ایران بود فکر کنم خسرو) و حالا دیدی ما چگونه از بندگان خود مراقبت میکنیم و هرگز انها را رها نمیکنیم و انها را رشد و نمو میدهیم و…. میگم مفهموم کلی داستان را گفتم و میشه اسمش را افسانه بزاریم البته که در قرآن مثال واقعی این داستانها وجود دارد.
وقتی گفتید خدا قسم میخوره که پروردگارت هرگز تو را رها نکرده یاد این داستان افتادم. حالا یکی دوتا مثال از زندگی خودم بزنم و به یاد بیارم نعمت پروردگارم را. زهراجان یادته چندسال پیش صاحبخانه خونه قبلی شما را دراورد تا خودش بیاد بشینه تو فصل پاییز تو کلی دربه در شدی اواره شدی اثاث یه جا بود خودت یه جا رفتی خونه ای را با عجله قرارداد بستی ولی بعدا متوجه شدی چقدر خونه بده و مناسب تو نیست و گفتی قرارداد را لغو کن و دوباره دربه دری کشیدی ولی در نهایت خدا تو را رها نکرد و به جاش بهت خونه ای برای اجاره داد بسیار راحت تر و زیباتر.ایا خدا تو را از دربه دری و آوارگی نجات نداد؟؟ایا خدا دستت را نگرفت؟دیدی رهات نکرد؟یادته سال اول ازدواجت شوهرت بیکار بود ایا خدا براش کار جور نکرد؟ یادته دلت ماشین ظرفشویی میخواست؟یادته هدایت شدی به این سایت؟یادته دوچرخه میخواستی؟یادته توی اولین اجرات استرس داشتی ولی تو اجرای بعدی خدا ارامش را به قلبت ریخت؟یادته دلت گوشی با کیفیت میخواست خدا بهت داد؟یادته از بچگی ارزوت بود گواهینامه بگیری و هجده سالت شد سریع رفتی گرفتی؟یادته بچگی خوردی زمین و دماغ و سرت شکست ولی خوبت کرد؟ هر بار که میگرنت به واسطه اعمال خودت میگیره میبینی خدا سلامتی را بهت برمیگردونه؟؟ وای وای وای زهرا یادته استادت بهت یه روزی میگفت اگه تونستی یکهو از صدای بم تو نی بری تو صدای اوج و غیث من ملق میزنم چون خیلی برات سخت بود؟؟آیا خدا بهت یاد نداد جوری که وسط آهنگ از بم رفتی تو اوج حالا چیشده که شک کردی به همون خدا حالا چیشده که فکر میکنی خدا به تو نفس گیری را در بالابان یاد نمیده؟؟ها زهرا؟این نعمتها یادت اومد پیشرفتت تو موسیقی یادت اومد پس صبر کن اونم یادت میده نا امید نباش به تکرار و تمرین ادامه بده و به کسی که شنوا و اجابت کننده دعاست توکل کن اون بر هرکاری تواناست. و تو را رها نکرده پس نا امید نشو.
در ادامه از منطق سپاسگزاری گفتید حالا میفهمم که چرا انقدر به تمرین ستاره قطبی قسمت شب تاکیید داشتید که بنویسید چه خوبی هایی براتون رخ داده از اول زمستون تا الان که شب هشتم هست دقیق هر شب انجام دادم. شبهای قبل هم انجام میدادم اما مرتب نه خیلی شبها فقط موقع خواب با خودم تو ذهنم تکرار میکردم ولی نوشتن به این دقیقی نبود اما تو قدم دوازدهم متعهد شدم که هر شب انجام بدم و با یاری خدا هرشب انجام دادم و بازهم تعهد میدم بیشتر و بادقت تر انجام بدم.
میدونم که باید این فایل را بارها بارها گوش بدم و یادداشت برداری کنم و با خودم نعمتهای خدا را بجای آورم. سپاس استاد عزیز.
خدایا شکرت.خدایا شکرت.خدایا شکرت. بوس بوس
سلام سلام
استاد بی نظیر و خانم شایسته نازنین
استاد عزیزم اومدم بگم منم اون دانشجویی هستم که خدا رو شککککر رسیدم به این نقطه که طعم لذتبخش اجابت دعا رو چشیدم
استاد از زمانی که فایل 215 سریال سفر به آمریکا رو رو سایت گذاشتین این فایل و بگم صدها بار نگاهش کردم با عششششق و خودم و تصور کردم که مثل شما نشستم پشت فرمون و دارم تو جاده رانندگی می کنم تا اینکه اون تجسم به حقیقت پیوست
البته من سالهاست تو شهر رانندگی می کنم ولی تهران خودم تنها نرفته بودم و این یکی از آرزوهای من بود که با دیدن فایل 215 سفر به آمریکا داشتم بهش قدرت می دادم
وقتی خواستم از شهرمون برم تهران که حدود 9 ساعت زمان می بره همه گفتن نمی شه خواهرام بهم زنگ زدن که نرم که خطرناکه که جاده برفی و سرما زیاده که باید زنجیر چرخ ببندی و تو بلد نیستی ولی من همچنان تجسم می کردم حتی شب قبلش داشتم از خیابون شهرمون رد می شدم و با خودم صحبت می کردم که می تونم برم یا نه ذهنم داشت من و منصرف می کرد گفت خطرناکه اگه تصادف کنی و اتفاقی بیفته هیچ وقت خودت و نمی بخشی یهو دو تا آقا دیدم که یه پاشون قطع بود ذهنم گفت ببین اینم نشونش که نباید بری تصادف می کنی ولی قلبم گفت تو می تونی خداوند تو رو حمایت می کنه
خدا رو شکککر به لطف خدای قادر و مهربونم نشستم تو ماشین و حرکت کردم و به راحتی تا تهران رانندگی کردم بدون اینکه مشکلی پیش بیاد
وقتی رسیدم خواهرام تعجب کردن و با کلمات قهرمان و دختر توانا و بزرگ کلی تحسینم کردن ولی خب تو فامیل آقایونی بودن که همچنان با تمسخر صحبت می کردن ولی من هیچ توجهی بهشون نمی کردم و با تمام وجود به خودم افتخار می کردم چرا که تو کل فامیل خودم و شوهرم هیچ خانمی نتونسته این کار رو بکنه
خدا رو شکککر استاد من همچنان فایل 215 سفر به آمریکا رو نگاه می کنم چرا که من عاااشق مسافرتم که خودم رانندگی کنم عاشق طبیعت و صدای آب هستم
استاد خیلی خیلی سپاسگزارم که این فایل و گذاشتین تا من پا رو ترسهام بذارم و خداوند هم به راحتی دعامو اجابت کرد
استا اینم بگم که هنوز به تهران نرسیده گوشیم زنگ خورد و جهان پاداش و بهم داد و یه خبر خووب که مدتها منتطرش بودم بهم داده شد
استاد خیلی خیلی خوشحالم که دانشجوی کلاس شما هستم و این و فقط و فقط لطف خداوند می دونم
در پناه خداوند قادر و مهربونم شاد و سلامت باشین
راستی استاد خیلی دلم برا پارادایس تنگ شده اگه می شه یه فایل از پارادایس برامون بذارین
من دقیقا 5ساله افتخار اشنایی با استادعباسمنش دارم و تقریبا 8ماهه عضو سایت هستم ازوقتی با برنامه های ایشون تمرین میکنم معنی توکل و رهایی وسپاسگزاری و شادی وزندگی درلحظه و واضح شدن خواسته هارو عمیقا درک کردم وهروز معجزات در زندگیم اتفاق میوفته صبح درخواب وبیداری بودم دوتا موضوع خیلی برام مهمه خدابمن گفت این دوتا رو بطورسوال ازمن بپرس بعد بگو بهت نشانه بدم تا بفهمی که مسیرت درسته من دوتا سوالمو پرسیدم و جواب یکیش داده شده صبح بایک نشانه واضح وپر رنگ یک تماس بی پاسخ ازامریکا داشتم وقتی این تماس رو دیدم گفتم خدایا شکرت چقدر زود نشانه رونشونم دادی :)
عاشقتم خداجونم هروقت باخودت خلوت کردم کمتزاز48ساعت پاسخ منو دادی خدایاشکرت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
وَدَخَلَ الْمَدِینَهَ عَلَی حِینِ غَفْلَهٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلَانِ هَذَا مِن شِیعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِن شِیعَتِهِ عَلَی الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسَی فَقَضَی عَلَیْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِینٌ
وموسى وارد شهر شد، در حالى که مردم (از ورودش) بى خبر بودند، پس در آنجا به دو مرد برخورد که با یکدیگر نزاع مى کردند، این یکى از طرفدارانش و آن (دیگرى) از دشمنانش بود. پس آن که از پیروان موسى بود، از او در برابر دشمنش یارى خواست. پس موسى (به حمایت از دوست خود) مُشتى بر او زد که کار او را ساخت (و با همان مشت کشته شد)، موسى (از این پیشامد تکانى خورد و) گفت: این از کار شیطان بود، همانا او دشمن گمراه کننده ى آشکارى است.
سلام ودرود فراوان به استاد ارجمندم ومریم بانوی زیبا ودوستان الهی ام
خدارا هزاران هزار بار شکر وسپاس که دررمدار شنیدن وانشاالله درک وعمل به این آگاهیها قرار دارم
استاد جان از شما سپاسگزارم که خدایی را به من نشان دادید که وقتی محصل بودم از معلمان سوال می کردم خدا کیست ؟ مرا دعوا می کردند که اگر بخواهی بدانی خدا کیست دیوانه میشی ،وامروز من دیوانه شدم ،دیوانه وشیدای معبودی که عاشق من است ومرا بیشتر از خودم دوست دارد خدایی که دوست دارد تا درخواستهای من را اجابت کند به شرط باور وایمانم
مثل زمانی که تسلیم او شدم و گفتم من اشتباه کردم ومسئولیت اشتباهم را به عهده گرفتم به من فرصتی دوباره داد تا زندگی کنم ولذت ببرم
او بود که دل همسرم را نرم کرد تا در این دوسال نه تنها از عشقش به من یک ذره کم نشد، بلکه چند برابر شده چون من خدا را در وجود همسرم میبینم که با حوصله کارهایم را انجام می دهد
او بود که غم وناراحتی را از قلبم پاک کرد وبه من آرامش داد تا تسلیم باشم
او بود وقتی همسر سابقم وپدرش حتی حاضر نشدند کلید خانه ای که نصفش به اسم من بود به من بدهند وبرعکس چه سنگهایی که جلوی پایم انداختند، نه تنها سنگها را جلوی پایم برداشت بلکه کاری کرد که خودشان با من تماس بگیرند تا برم املاکی برای فروش خونه آن هم با شرایطی که من می خواستم وبا دوبرابر قیمت آنروز ونقد
هنگامی که از همسر سابقم جدا شدم وازش درخواست کردم همسری میخوام که ازدواج نکرده باشد همسری می خوام با این خصوصیات و ویژگی ها واو بودکه جوری قطعات پازل را کنار هم چید تا من با همسرم که یکی از بهترین بندگان خودش هست آشنا شوم وازدواج کنم
او بود که به من عزت واحترام بخشید
او بود وقتی در شورای پزشکی به من گفتند استعلاجی شما یکسال شده دیگه تایید نمیشه به دل یکی از آن کارمندها انداخت تا به من بگه برو دنبال از کار افتادگی ووقتی رفتم گفتند باید پارتی داشته باشید ولی پارتی من خدا بود بدون کوچکترین مشکل درخواست من پذیرفته شد
او بود وقتی که فرزندم را ازدست دادم گفت نگران نباش من هستم آره خدا همیشه هست ،همیشه بوده وهمیشه دستم رو گرفته پس چرا باور نکنم که بقیه خواسته هایم را هم اجابت می کند
خدایا شکرت ….شکرت….شکرت
تنها تو فقط تو برای من کافی هستی
در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت
بنام خداوند هدایتگر در هر لحظه
شکر و سپاس مخصوص رب جهانیان است
تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میخوام
مرا به راه راست راه کسانیکه به آنها نعمت داده ای راه استاد عباس منش عزیزم هدایت کن خدایا هر آنچه که دارم از توست و برای توست و من از خودم هیچ ندارم من تسلیمم و به هر خیری از تو رسد محتاجم لحظه ای مرا به خودم وا مگذار
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و تمام اعضای سایت الهی روز برفی و زیبای همه بخیر شادی
امروز که این فایل زیبا روزی من شد خیلی حال خوب و حس رهایی داشتم
طوری که وقتی صبح با حال خوب بیدار شدم و میخواستم آماده بشم برای رفتن به سر کار و بردن دخترم به مدرسه یه حسی بهم گفت نرو بگیر بخواب نیلا هم خوابه هوا خیلی سرد و بارانی بود و به حسم گوش کردن و نرفتم و خدا رو برای هدایتش شکر کردم که چه تصمیم خوبی گرفتم چون یه ساعت بعدش هوا به شدت برفی شد و من و دخترم تو خونه از بارش برف لذت میبردم و همش پیش خودم میگفتم چه خوب که نرفتم واگرنه تو این سرما و برف خدا میدونه چقدر سخت میشد رفت و آمد خدایا شکرت برای هدایتهات
از طرفی هم نگران کسب و کارم بودم حالم خوب بود ولی ته دلم میگفتم باید بالا سر کارم باشم و هنوز به قدرت ذهن ثروت سازم ایمان کافی نداشتم و باور به تلاش فیزیکی بر من غالب بود و همش نگران بودم خوب سه روزه دفتر تعطیله از پنجشنبه تا امروز چون دخترم پنج شنبه نمیره مدرسه من باید خونه بمونم
و همین باور تلاش فیزیکی که حضورم تو دفترم باعث جذب مشتری میشه اذیتم میکرد که ای بابا منم دلم خوشه کار میکنم مردم تا 10 شب تو دفترشونن و تلاش میکنن و درآمد بالا دارن من چی وووو
که کلی نجواهای شیطانی دیگه که تمرکز نداری تلاش نمیکنی که به خودم اومدم دیدم نزدیک یک ساعته دارمدبا ذهنم کلنجار میرم
نشستم پشت پنجره و بارش برف و تماشا کردم و سعی کردم کنترل ذهن کنم و همینطور که برف با شدت زیاد میبارید و خدارو شکر میکردم و به فراوانی نعمتهاش فکر میکردم گفتم خدایا برمن هم همانند این برف زیاد نعمت ببار
بعد از حدود ده دقیقه برف کاملا قطع شد و حس ناامیدی دوباره اومد سراغم ای بابا همین بارش برف همین قدر بود در حد اینکه فقط زمین سفید شد و دیگه کمکم بارش کمتر و کمتر شد و دوباره بعد یه ساعت شدت گرفت و باز امیدواری
این موضوع برف برام درس داشت که ببین نعمت خدا قطع نمیشه روزی تو قطع نمیشه کم میشه ولی دوباره زیاد میشه و اون لحظه ای که کم میشه باید ایمانت و قوی نگه داری که دوباره هست و میاد و مصداق همین برف که چند دقیق قطع شد و من گقتم دیگه نمیباره هوا داره باز میشه ولی دوباره بارش گرفت و به قدرت خدا و وهابیت و رزاقیتش ایمانم بیشتر شد
و همزمانی ها با این فایل شکل گرفت که چقدر خداوند وهابه به شرط ایمان چقدر اجابت کننده اس به شرط ایمان
اینکه استاد گفتن حتی یک درصد ایمانتو نشون بدی کافیه و چقدر سخته اون یک درصد و ایجاد کنی و حریف نجواهای ذهن بشی با یاد آوری نعمات گذشته ای که منطقی و به راحتی دریافت کردی
و چقدر زیبا در مورد سوره ضحی گفتن و نور امیدو در دلم روشن کرد که اینقدر بهت میدم که راضی بشی و هرگز فراموشت نکردم و وعده آینده درخشان و در دنیا و آخرت میده
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
و در همین لحظه من راضیم از تمام بخشهای زندگیم که البته خیلی جا داره بهتر بشه و باید با ایمان بیشتر ادامه بدم و هر روز مدارم و بالاتر ببرم خدایا شکرت
اینکه میگه راضیتر میکنم دقیقا مصداق حرف استاده من از لحاظ مال رشد مناسبی نداشتن که اونم بر میگرده به اینکه چقدر رو باورهام کار کردم ولی با این حال همه چیز خوبه یه روانی عجیب و زیبا و لذت بخشی تو زندگیم ایجاد شده و دیگه استرسهتم کمتر شده از اینکه مشتری بیاد نیاد نگران نیستم مثل قبل بهتر شدم و این همون ولسوف یعطیک ربک فترضی
و به زودی خداوند اینقدر بهت میده که راضی باشی
و من الان این حس رضایت و تو این مرحله از زندگیم دارم
نگرانیهای کمتر شده رهاتر شدم آزادی زمانی بیشتری پیدا کردم برکت تو درآمدم بیشتر شده درآمدم بیشتر شده نه خیلی ولی برکتش زیاد شده اینکه ظرف بزرگتر شده همیشه تو حسابم پول هست هیچ وقت حسابم خالی نیست به لطف الله مهربان که هر چه دارم از اوست
خدایا بی نهایت شکرت
فقط یه مسئله هست که البته میدونم دلیلش تکامل و باور سازی که ماشاالله بعضی از دوستان کامنت ءداشتن که درآمدشون 1000 برابر شده میگم خدایا چه باوری ساختن منم میخوام بهم بگو واین پاشنه آشیل منه که هنوز بعد از گذشت حدودا سه سال تو حوزه مالی پیشرفت چشمگیری نداشتم
که میدونم خودم کم کاری کردم رو دورها خوب کار نکردم وقت نذاشتم باور سازی نکردم تمرین نکردم از همه نظر خیلی بهتر شدم ولی مالی نه که انشاالله با باورسازی ایمان و عمل به اون حد از درآمد میرسم و نتایجم و کامنت میکنم
میدونم باید تکامل طی بشه ایمان دارم که به خواسته هام میرسم و رهرو من اینک اندر منزل است
فاصله فرکانسی و باید کوتاهتر کنم خدایا هدایتم کن به باورهای درست به شناسایی ترمزهای و به ایمان و توحید
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام عرض میکنم خدمت شما استاد عزیز خانم شایسته گرامی و دوستان ارزشمندم در این مکان توحیدی
استاد عزیز واقعا فایلهای قرآنی و توحیدی تون دیوانه کننده هستن انقدر که آگاهی داخل این فایلها هست
در این کامنت میخوام تجربه خودم رو در رابطه با موضوع گیرنده و فرستنده به اشتراک بذارم ، در دروه دوازده قدم زمانی که با تمرین ستاره قطبی شروع کردم روزانه درخواستهامو مینوشتم و بهر حال تعدادی از اونها تیک نمیخورد ، گذشت تا اینکه به کامنتی هدایت شدم که نوشته بود زمانی که یکی از درخواستهام در این تمرین تیک نمیخوره جلوش مینویسم در دست اقدام ، منم خوشم اومد و از اون به بعد جلوی درخواستهایی که تیک نمیخورد مینوشتم در دست اقدام ، تا اینکه یه روز نمیدونم توی کدوم فایل بود در مورد آیه زیبا و اذا سالک عبادی توضیح دادید و بعد نشستم بهش فکر کردم که آقا زمانی که من درخواست میکنم اجابت میشه و در اصل از طرف خدا اقداماتش انجام شده ، اینکه به دست من نرسیده به این معنا نیست که مشکل از طرف خداست ، بلکه مشکل از طرف منه ، و از اون روز به بعد برای درخواستهایی که تیک نمیخورن به جای در دست اقدام ، مینویسم در حال دریافت ، و هر بار که این جمله رو مینویسم بهم یادآوری میشه که باید روی بخش دریافت که از طرف خودم هست بیشتر کار کنم .
از زمانی که متوجه شدم مشکل از گیرنده هست نه فرستنده ، یکی از درخواستهام از خدا این بوده که خدایا کاری کن قدرت تورو بیشتر باور کنم و منو برای دریافت نعمتهای خودت آسان کن ،
هرچند که این مسیر تکامل میخواد و حتی بعضا پیامبران هم از خدا درخواستهایی در جهت تقویت ایمانشون داشتن ، اما من به شخصه عجولم و از خدا میخوام این ایمان رو هرچه زودتر در من تقویت کنه یعنی منو به راههایی که باعث افزایش ایمانم به خودش میشه بیشتر هدایت کنه ،
استاد جان ازتون ممنونم بابت آگاهی های ارزشمندی که در اختیار ما میذارید و از خدای خودم سپاسگذارم بابت اینکه منو به این مکان توحیدی هدایت کرد .
در پناه رب باشیم .