آنچه از سفر به لاس وگاس آموختم - صفحه 47

1025 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Asal Banoo گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    سلام استاد

    سفر زیبای روز دوازدهم

    خدایا چقدر خوبه که با خودت با درونت با تنهاییت حال کنی ، میدونید استاد من قبلا اصلا با تنهاییم حال نمیکردم همیشه تنها میشدم حوصله ام سر میرفت و به محض اینکه تنها میشدم میگفتم وای الان چکار کنم واسه راهی میگشتم که تنهاییم رو پر کنم یعنی اصلا این حس الان رو نداشتم که چقدر عالیه تنها بودن چقدر خوبه ، یعنی الان که فکر میکنم به قبلا میفهمم خدایا من چقدر خلاء داشتم الان وقتی تنهام اطرافیانم میگن تنهایی چکار میکنی بیا پیش ما ، من خنده ام میگیره و پیش خودم میگم من دارم با خودم و خدای درونم حال میکنم ، یعنی الان وقتی تنهام حالم با خودم خوبه وقتی تنهام بیشتر به خودشناسی میرسم ، در مورد شانس بگم والا همیشه ذهن من نسبت به این شانس و اقبال شرطی بوده و قبول نداشتم ، و میگفتم مگه میشه کسی شانس داشته باشه و کس دیگه ای نه ، این خلاف عدالت خداست ، الان خیلی بهتر میفهمم که اگه کسی هم رشد کرده و تو زندگیش حالش خوبه به خاطر باوراشه ، خدایا سپاسگزارم 💖💖💖💖💖💖💖💖💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    معتضدیان گفته:
    مدت عضویت: 1643 روز

    الهی شکر

    سلام خدمت خانواده عزیزم

    سلام سلام

    برگ دوازدهم سفرنامه مسیح 1400/10/4

    خدا رو سپاسگزارم تا بتونم امروز هم تجربه ای داشته باشم و بهش توجه کنم و در رفعش و اصلاحش قدم بردارم از همه مهمتر من بپذیرفتم که این رفتار من نادرسته

    قبلا من همینجوری بودم که واقعن نمیتونستم خودم حال خودمو خوب کنم و حتما باید کسی بود که من رو شاد کنه و با هم مثلا بریم تفریح – کوه – کافه – یا…….. وقتی اونا بودن من حالم خوب بود وقتی نبودن من مث دیوانه ها بودم و خودمو از درون زجر میدادم

    و شاید گاهی هم آب جو میخوردم یا مشروب

    خدا رو شکر میکنم که همه این رفتارهای نادرستم کنار گذاشته شده و حال خوب من وابسته به شخصی نیست و خودم تنها میرم کافه میرم رستوران میرم کوه میرم تفریح خارج از شهر خارج از استان

    از وقتی هم که با سایت استاد اشنا شدم که دیگه خیلی دارم قوی تر و متعهد تر میشم

    خدا رو سپاسگزارم برای اینکه من رو اشرف مخلوقات افرید و من رو لایق این مسیر زیبا و پر از ارامش قرار داد

    خدایا من هر چه که دارم و ندارم همه از توست

    سپاسگزارتم

    ممنونم که من رو هدایت میکنی هر لحظه هر لحظه

    ممنونتم که میپذیرم رفتارهای نادرستم و میپذیرم و قدم برمیدارم و فکر میکنم و عمل میکنم

    خدایا از قلب پراز احساسی که دارم سپاسگزارم

    ازت میخوام قلبم رو پراز ارامش کنی ارام ارام

    برای همه این خانواده عزیز هم زندگی سرشار از ارامش و سعادتمندی دارم در این دنیا و اخرت

    خدایا حافظ و نگهدار استادمان باش

    و همینطور بانوی مهربان و عزیزمان

    همیشه در پناه خدای یکتا باشید

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکردت خدایا شکرت

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدیا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    پریای ره یافته گفته:
    مدت عضویت: 1627 روز

    به نام خالق زیبایی ها.خالقی که ما را خلق کرد و قدرت خلق زندگیمان را به خودمان داد.

    و سلام خدمت بهترین استاد دنیا که برترین آگاهی ها رو بدون چشم داشت و به رایگان در اختیار ما قرار میدن.خدایا سپاس واسه توحیدی ترین انسانت.

    و سلام خدمت بانوجان مریم جان عزیز که به ایده ی سفرنامه جامه ی عمل پوشوندن و تا پاسی از شب برای نوشتن توضیحات زیبای این فایلها وقت میذارن .مریم جان هم با خدا معامله کرده و شایستگی زندگی کردن با بنده ی توحیدی خدا رو دارن.

    سلام خدمت دوستان همسفرم در برگ دوازدهم سفرنامه .

    این فایل کوتاه بسیار زیبا بود و من هم از فایل بهره بردم و هم از نوشته های زیبای توضیح فایل.

    مریم جان چه نکات نابی و اشاره کرده بودین.

    بخصوص او قسمت که گفتین

    👌👌در جنگ بین خواسته ها و باورها

    همواره باورها پیروز هستند.👌👌

    و اینکه تمام اتفاقات زندگی ما نتیجه ی باورهامونه و اینجاست که دیگه شانس و اقبال رنگ میبازه.

    من چندین بار با تامل این نکته ها رو خوندم چون واقعا ارزشمند هستند و از بازنویسی این مطالب خودداری میکنم و ترجیح میدم برداشتمو بنویسم.البته بعد از اشاره به نکات استاد نازنینم.

    استاد جان فرمودین انرژی و فرکانس شهر جالب نیست و بسته ست.

    واقعا این شهر و بناش و دیدگاهشون و نوع تبلیغات و درآمدشون کاملا مغایر با قوانین خداوند هست که شما به لطف خدا درکش کردین و بهش عمل کردین و دارین این قوانین و به زیبایی اشاعه میدین.

    از شما که انسانی عامل به دانسته هاتون هستین هم واقعا همین توقع میره.

    استاد عزیزم واقعا انسان وقتی فکر میکنه که چطور میشه درآمد چندین ماه یا حتی یکسال و آورد به این شهر واسه خوشگذرونی و تفریح کردن خیلی کوتاه داد تعجب میکنه

    اما

    من با زندگی خودمون و رسم و رسوم خودمون تو ایران تطببق دادم .

    ما هم متاسفانه اینکار و میکنیم.

    وقتی یه مهمونی مهم یا عروسی دعوت هستیم یا مراسم عروسی خودمون یا نزدیکانمون هست چه ها که نمیکنیم..

    چه خرجهای بیخودی برای خودمون و همسر و یا پدر و مادر نمیتراشیم که اصلا هم خوشحال نیستیم.

    حداقل اونایی که میرن شهر لاس وگاس یه چند ساعتی خوش هستن😉

    ولی وای از دست ماها.

    واسه خودمون که ارزش قائل نیستیم

    واسه دل خودمون و حال خودمون که خرید نمیکنیم

    از وقتی میفهمیم یه عروسی تو راهه به اندازه ی چند لحظه خوشحالیم و بعد اون میریم تو فاز حسادت و رقابت و چشم و هم چشمی و….

    سالهای قبل فقط تو فکر لباس عوض کردن بودیم تو عروسی ها.

    بعد شد چه مارکی.

    چه آرایشی.

    بعد پیشرفت کردیم چه اندامی.چه جواهراتی.چه عمل هایی …

    خلاصه واسه چند ساعت تو عروسی از دو ماه قبل ورزش تحمیلی.رژیم تحمیلی.فشار مالی واسه لباس مارک و مد.عمل های آنچنانی و ژل و بوتاکس و….و هزینه ای که میکنیم تا چند ماه از قبل و بعد عروسی ما رو تو حال بد و احساس ناخوشایند قرار میده.

    در ضمن اگر تو مراسم مشکلی واسه آرایشمون و لباسمون کفشمون پیش نیاد😄😄

    اگه واسه لنز تو چشممون یا موهای شینیون شده یا ناخن یا مژه …..خدای من فکرشو میکنم میبینم چقدر فشار و استرسو تحمل میکنیم.اگر به موقع نرسیم چی میشه و اگه تو راه ماشین خراب بشه یا حال بچه بد بشه….

    خب این همه احساس ناخوشایند چطور میتونه ما رو شاد و موفق بکنه.

    استاد عزیزم بخداوندی خدا همه صحبتهای شما رو باید رو بیلبوردهای تبلیغاتی تو سراسر ایران نوشت شاید ما بتونیم خودمون باشیم یا حداقل واسه خودمون باشیم.

    ولی افسوس که اغلب ما ایرانی ها واسه خودمون زندگی نمیکنیم و واسه حرف مردم زندگی میکنیم چون عزت نفس نداریم.

    کفش های پاشنه بلند وحشتناک که حتی چند قدم هم نمیتونیم با تعادل باهاش راه بریم.

    آرایش سنگین و سخت و شینیونهایی که حجم سر و گردن و چند برابر میکنه😄😄😄 به قول نقی تو سریال طنز پایتخت که میگفت هما این حجم مو به سر و گردنت فشار نمیاره.😄

    و من همیشه میگم اغلب اونایی که تو اون مراسم هستن ما رو بارها دیدن تو شرایط مختلف.از سنین کم تا حالا.صورت شسته و نشسته و…

    و از همه بدتر وقتی هست که تو یه عروسی به مدد آرایش و گریم و حواس جمع واسه داشتن یه پوزیشن با عزت نفس و خوش اندام(که استاد بهش میگن عوامل بیرونی)خودنمایی و فخر فروشی کردیم.

    یهو با یه اتفاق ناخوشایند و ناگهانی مثل بیماری سخت یا مرگ یکی از عزیزان چهره ی واقعی با کلی حال بد و افت فشار نمایان میشه و تمام اون رنگها واقعا رنگ میبازه و اون وقتهایی که تلف خودنمایی شده و آن پولهایی که هدر رفته برای ساختن عزت نفس مصنوعی و حال خوب چند ساعته باعث حسرت ….میشه.

    چقدر استاد عزیزم خوب میفرمایین که حال خوب ما احساس ما نباید وابسته ی عوامل بیرونی باشه.

    البته اعتراف کنم که من به شدت طرفدار آرایش و لباسهای زیبا و حتی عمل زیبایی هستم ولی واقعا همیشه تو خونه هستم و خودم لذت میبرم .حتی عکس پروفایل نمیذارم که اینم خودش دو جنبه داره که من واقعا واسه خودم و دل خودم زیبایی و دوست دارم

    و البته که عکس نذاشتن من مربوط به عزت نفس خیلی پایینی که دارم هم هست.

    و تا سال آینده با کار کردن روی محصول عزت نفس این جنبه از شخصیتم و محکم و استوار میکنم به لطف خدا .

    من تو یکی از جلسات قدمها یادمه مریم جان از گذشته ی خودشون و وابستگیشون به آرایش گفتن و من این همه صداقت و تحسین کردم و بیشتر ترغیب شدم که راحت بعضی از جنبه های ضعیف شخصیتمو بپذیرم‌.

    خدایا کمکمون کن آنقدر ظرف وجودی ما بزرگ بشه که توانایی عمل کردن به این همه آگاهی های ناب و داشته باشیم.

    خدا رو هزاران مرتبه شکر واسه این برگ زیبای دیگه از سفرنامه.

    خدا رو شکر که دارم متعهدانه سفرنامه رو پیگیری میکنم و پا روی ترسم گذاشتم و مرتب کامنت مینویسم.حتی اگه مجبور باشم تا صبح بیدار بمونم که موفق بشم بنویسم مثل مریم عزیز که استاد فرمودن واسه حاضر کردن سفرنامه تا نزدیک صبح بیدار میموندن.

    مریم عزیزم واقعا سپاسگزارم.

    استاد مهربان تر از برادر واقعا ممنونم که جای خالی برادرمو واسم پر کردین.🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سپاسگزار گفته:
    مدت عضویت: 1415 روز

    سلام به معلم عزیزوهمکلاسی های خوش باورم :واقعا گل گفتی استاد من ازروزی که این درسهاموگوش میدم فقط به دنبال شادی درونی خودم هستم چون فقط اینطوری ازلذت وشادی سیراب میشی ونیازبه چیزدیگری نداری واین شادی درونی واسه منکه خیلی بابرکته کل روزموباحس خوب وبااتفاقات خوب طی میکنه واینطوری بایه احساس خوب درخودم ایجادکردن به واسطه افکاروباورهای خودم ماندگاری بیشتری داره برام ونتایج متعددی هم ازش میگیرم خداروشکر که ماتوی این فرکانسیم نه ازاون شهرهای گرون فروش وپوچ خدایا شکرکه حس خوب ما شنیدن صدای استادمونه منکه هروقت احساسم میلنگه میام فایل هاروگوش میدم واز ده تا لاس وگاس هم بالاتروپربارتربرام الهههههی شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    زهراء گفته:
    مدت عضویت: 3450 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد جان سلام به مریم جان سلام به دوستانم

    موضوعی که بیشتر در این فایل توجهم را جلب کرد بیشتر از همان موضوع اعتقاد مردم به شانس ،این موضوع بود که مردم شادی را در جایی بیرون از خودشون جستجو میکنن . هر چه برای رسیدن به خوشی در بیرون خود تجربه های مختلفی را تجربه کنی دنبال تجربه چیزهای بیشتر و بیشتر میشوی چون نه تنها تو را به خوشی نمیرسانند و این نیاز درونی را برطرف نمیکنند بلکه انسان را نیازمندتر و خلا درونی را بزرگتر میکنند.

    یعنی این خوشی های با مشروبات و روابط نامشروع و جشن های انچنانی و کلا همه ی این شلوغی ها نه تنها فقط یک مسکن خیلی موقتی که حتی گاهی از چند ساعت فراتر نمیرود بلکه احساس نیاز انسان را ببیشتر میکند.

    بنابراین تا از درون به صلح نرسیدی و ارتباطت را با خدا نزدیکتر نکردی با هیچ وسیله ای به خوشی و شادی نمیرسی.

    اینها را برای خودم میگویم تا از خودم و خلوت خودم فرار نکنم و پناه ببرم به ارتباط گرفتن با ادمها در دنیای مجازی-

    تا برای راضی و خرسند بودن و برای شاد بودن ،بودن آدمی را نخواهم.تا هویتم را از بودن با کسی نگیرم.تا دوست داشتن خودم مشروط به توجه و تایید هیچ ادمی نباشد.

    خداراشکر در این زمینه به لطف و هدایت خدا پیشرفت هایی داشتم و حالا با حرف استاد که گفتن تکامل میخاد همه چیز ،یه شبه رسیدن وجود ندارد،این پیشرفت ها را میبینم و چراغ راهم هستند که ادامه دهم .

    دیشب خیلی ذوق کرده بودم که وقتی در مدار درست و در مدار خواسته ات قرار بگیری ، یهو به خودت یه نگاه میکنی و میبینی در حال تجربه خاسته ات هستی همین قدر طبیعی و همینطور که این خاسته ها شکل گرفته خاسته های فعلی هم همینقدر طبیعی اتفاق میوفتد.فقط به روند اعتماد کن.به خدا اعتماد کن

    در پناه خدای هدایتگر باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    حمید ریگی گفته:
    مدت عضویت: 2287 روز

    سلام

    روز یازدهم

    استاد وقتی از لاس وگاس صحبت کردین منم یاد ی خاطره افتادم توی تایلند

    البته شما اینقدر از تایلند خوب صحبت کردین من فک میکردم که من نتونستم به زیبایی ها توجه کنم توی تایلند. چون روز اولی که توی بانکوک پامو گذاشتم به قول شما شاخک های من هشدار دادن ولی من نمیفهمیدم رفتم بیشتر بانکوک رو گشتم با داداش و یکی از فامیل هامون بودم که فامیلمون خیلی از تایلند تعریف می‌کرد و من فک میکردم خیلی جاهای خفنی داره و همش فک میکردم باید بگردم تا پیداشون کنم فامیل مون چند بار اومده بود تایلند ولی من اولین بارم بود که رفته بودم تقریبا سال آخرهای ۲۰۱۹ بود اگر اشتباه نکنم خلاصه من همش توی دلم میگفتم اینجا اصلا از نظر من قشنگ نیست ( البته شهر و اطرافش سرسبز و هوای خیلی مطبوع و زیبایی داشت ولی اون چیزی که توی تصورات من بود خیلی کوچیک تر و خلاصه تر بود ) و همون فرکانس رو دریافت میکردم که اینجا اصلا جای من نیست خودتون رفتید و میدونید من چی میگم که اثر آدم‌هایی که تایلند می‌رن بیشترشون برای سکس می‌رن و مشروب که من اصلا اهل دوتاشون نبودم البته رابطه دوستانه و عاطفی رو دوست دارم ولی نه پولکی

    چون من فقط بانکوک و پاتایا رفتم و شما از پوکت تعریف میکردین ولی من نرفتم و میخوام ادامه داستان رو بگم خلاصه من بانکوک رو گشتم و چیز خاصی ندیدم فقط دخترهایی که پولی بودن کنار هتل مون زیاد بودن و جاهایی که مشروب میفروختن و مکان های بار زیاد بود به قول شما سرگرمی زیاد بود ولی من چون اهلش نبودم انگار هیچی رو نمیدیدم بعد به داداش ام‌گفتم بریم پاتایا شاید اونجا قشنگ باشه بعد که رفتیم پاتایا استاد تازه فهمیدم که دوستان و عزیزان ایرانی که همش میگن فقط تایلند ۲ قرونی آم جا افتاد که اونایی که خلا آزادی مشروب و آزادی سکس رو دارن خیلی تایلند بهشون خوش میگذره و تایلند رو خیلی میپسندن بالاخره من بازم نمیدونستم و فک میکردم حتما جاهایی داره که اینقدر ازش تعریف میکنن و بعد از یک هفته که اکثر جاها رو رفتم بعد فهمیدیم که یک خیابون معروف داره که پر دیسکو و باره 😁 پر از آدم‌هایی که خود فروشی میکنن مخصوصا دوجنسه ها ولی استاد من همش توی دلم این بود که اینجا اصلا از نظر من زیبا نیست و با خودم تصمیم گرفتم که دیگه تایلند نرم ولی بخاطر اینکه داداش ام و فامیل ام باهام بودن فک میکنم ۱ هفته ایی نشستیم و بعدش برگشتیم به ایران

    ولی استاد همونطور که شما توی یکی از فایل هاتون میگفتین که واقعا آدم‌های شادی هستن رو من دیدم و هتل ایی که ما گرفته بودیم پشت بوم اش استخر داشت و خلاصه با اینکه تایلند پسند من نبود ولی خیلی بهمون خوش گذشت و کلی لذت بردیم از هوای عالی که داشت و از تجربه های جدیدی که داشت

    استاد من خیلی دوست دارم کشورها جدید رو تجربه کنم حتی اگر از نظر من زیبا نباشه ولی به تجربه اش می ارزه و کلی چیز ادم یاد میگیره و من دوست دارم تجربه کنم حتی همین لباس وگاسی رو شما که میگین که شهر مناسبی نیست من دوست دارم تجربه اش کنم و آدم‌ها رو ببینم و تجربه کسب کنم و ظروف وجودم رو پر کنم البته که کشورهای زیبا ( از نظر من ) رو ام رفتم و میرم و دوست دارم

    استاد من عاشقتم که با هر کدوم از فایل هات ی یاد آوردی برام میشه و امیدوارم این کامنت منو خونده باشی 😘❤️🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    میثم مستانی گفته:
    مدت عضویت: 3740 روز

    برگ دوازدهم سفرنامه زیبا

    با سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی.

    نکته بسیار مهمی که من از این فایل یاد گرفتم :

    استاد فرمودن تصمیم داشتن چند روز لاس وگاس بمونن منتها سریع متوجه شدن اونجا با فرکانسهای استاد یکی نیست و به این نتیجه رسیدن که جای ایشون نیست و سریع تصمیم گرفتن اونجا رو ترک کنن..

    این درس خیلی بزرگیه چون من در حال حاضر با کسانی ارتباط دارم که کمکی به من نمیکنن ،جاهایی میرم که حالم اونجا خوب نیست و به چیزایی فکر میکنم که باعث بیخوابی و استرسم میشن پس:

    از همین لحظه تصمیم گرفتم یه سری از دوستان،یه سری جاها که میرم و یه سری افکار رو دور بندازم و ترکشون کنم البته که کار سختیه ولی من تصمیممو گرفتم.

    ممنون از استاد عباس منش عزیز و دوست داشتنی.

    امیدوارم همه ما در تمرکز و کنترل ذهن استاد بشیم مثل استاد عباس منش.

    ممنونم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    علی اکبر ویزواری گفته:
    مدت عضویت: 1354 روز

    سلام و درود بر استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و دوستان خانواده عباسمنش

    همانطور که در این فایل مطالب گویای این است که شادی و احساس خوب پایدار با این لذت های زودگذر ایجاد نمیشود همون حرفی که خداوند مثال لانه عنکبوت رو زده که سست و ناپایدار هست. واقعا هم همینطوره که هر کدام از این چیزها فقط لحظه ای لذت دارند که اگر به همون هم عمیقا رسیدگی کنیم‌ میبینیم باعث ایجاد اضطراب بیشتر میکند . چون درواقع از لذتهای زودگذر به عنوان مکانیزمی برای کمتر کردن اون اضطراب استفاده میشه در صورتی که اصل و ریشه ی اون اضطراب که از اون افکار منفی بوجود اومده سر جاش باقی مونده و فرد فقط اون لحظه با استفاده از اون خوشی ها و مواد مخدر و .‌.. اضطراب رو از کانون توجه و خودآگاهش خارج میکنه و به قسمت ناهشیارش میفرسته و درمانی درواقع برای اون افکار منفی و اضطراب صورت نگرفته که دوباره در موقعیتهای دیگر زندگی خودش رو ایندفعه با شدت بیشتر از قبل نشان میده چون فرد هر چه بیشتر به سمت پوچی و ناامیدی و بی معنایی و خیلی مشکلات دیگه پیش میره. و در نهایت اینکه با وصل شدن به خداوند یکتا و لمس حس شادی و معنا گرایی که با ایمان قوی در اینکه هدایت میشویم و توکل عمیق در حل مسائل و مشکلات زندگی و اعتماد به خداوند در تمام لحظات زندگی که همواره در کنار من است و از من حمایت میکند بدست می آید میتونیم شادی و آرامش پایداری رو برای خودمون در دنیا و آخرت رقم بزنیم .

    در پناه خداوند یکتا شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    محسن هاشم‌زاده گفته:
    مدت عضویت: 1335 روز

    سلام به استادعباس منش ودوستان عزیزم خیلی خوشحال هستم که درجمع شماهستم خداراهرروزسپاسگذارم که چنین خانواده هدایتم کرده اول از هروقت که کامنت های شما دوستانم رامیخونم قدرت وباورهایم قویترمیشود میخواستم بگم هیچ چیز شانسی نیست شانس را خودت بوجودمیاری من خیلی راهارابرای پولدارشدن انجام دادم مثل پول گذاشتن دربانک ومنتظربرنده شدن بودم وشرکت های هرمی ارزدیجتال وبورس وخلاف ووام گرفتن برای خریدوفروش ماشین وخیلی هست نمیخوام به گذشته برگردم همش برمیگرد به عجول بودنم برای اینکه خودمرا به بقیه نشون بدم راستش بگم براخودم زندگی نمیکردم فکرمیکردم این طوری راحت میشه ثروتمند شدالان که قانون راتاحدودی بلدوعمل میکنم اصلااین طورنیست ولی تجربه شدخداراشکرمیکنم که زودمتوجه شدم والان دارم روخودم کارمیکنم خود به خود به راحتی درست میشه فقط باصبروایمان به خدا حواسم به ورودی و خروجی هایم وتوجه به نکات مثبت باورهایم وبعدازچندسال تازه فهمیدم عاشق چه کاری هستم والان دارم شغل قبلی ام راباعشق انجام میدهم تاتکاملم انجام شود وبه راحتی میرسم مطمئنم این همه لطف پروردگارکه من راهدایتم کرد وساختمان سازی هست دارم دونه به دونه نشانه هارامیبینم تاکامنت هادیگه بای بای بای

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    فرزاد امان اله زاده گفته:
    مدت عضویت: 1611 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    روز دوازدهم سفر نامه

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته

    وقتی که احساس خوب دارید دیگران هم احساس خوبی به شما دارن .چرا که جهان بیرون بازتابی از خودتان است، و وقتی احساستان بد است دیگران هم احساس خوبی به شما نخواهند داشت .و این حس بد در افراد باعث میشه خیلی از آدمها به دنبال احساس خوب در بیرون از خود باشن و هیچ وقت هم بطور کامل به حس خوب نمیرسن.

    من خودم برا اینکه اوایل حس و حالم و خوب کنم باید یه نفرو پیدا میکردم که باهاش هم صحبت بشم و یا یه کافه ی پیدا کنم برم اونجا بشینم تا ذهنمو مشغول کنم و به حس خوب موقتی و کاذب برسم اما تا اون مکان یا شخص و ترک می‌کردم باز احساس بد وافکار منفی به سراغم حمله ور میشدن و فردای اون روز هم تکرار مکررات.

    اما الان خدارو شکر از وقتی که با سایت استاد آشنا شدم تا میخواد حس و حالم بد بشه و افکار منفی بیاد سراغم چند لحظه با خودم تنها میشم مطالبی رو که از سایت یادداشت کردم و قوانینی رو که دارم یاد میگیرم با خودم تکرار میکنم و آگاهانه روشون متمرکز میکنم و طولی نمیکشه احساسم کاملا خوب خوب میشه.

    ولی برای اینکه در طول روز کاملاً احساس خوبی داشته باشم .صبح اول وقت کارای روزمره رو یادداشت میکنم ،یادداشت میکنم که چه کارهایی رو باید انجام بدم و چه کارایی رو نباید انجام بدم که به حس خوب برسم .بخاطر چه چیزها و چه کسانی سپاسگزار باشم ذهنمو ب چالش میکشم تا حتی چیزهای کوچیکو تو زندگیم پیدا کنم که به چشم نمیان ولی نبودشون منو به مشکل میندازه .و آخر شب هم اون روزی رو که پشت سر گذاشتم و تحلیل میکنم که آیا به قوانین عمل کردم کجاها خوب بودم کجاها ضعیف عمل کردم یا میتونستم خوبتر باشم. چقدر حالم خوب بود ،چقدر شکر گزار بودم ،آیا اعصبانی شدم و اگه شدم چقد تو اون حالت اعصبانی موندم ،آیا کسی رو قضاوت‌ کردم یا نه اگه کردم چه جور میتونم جبران کنم حتی شده به طرفی که قضاوتش کردم زنگ بزنم ازش معذرت خواهی کنم،آیا در طول روز چقدر شاد بودم،آیا با خدای خودم حرف زدم ،همه اینارو چک میکنم تا ذهنمو کنترل کنم باور کنید دیگه ذهن من براش وقت نمیمونه که بره سراغ افکار منفی .جالبش اینجاست که این تمریناتو که ادامه میدم به زندگیم نشانه های ثروت و ارامشو ،روابط عالی و خبرهای خوب و تماس های خوشحال کننده،کم شدن هزینه ها،دعوت ها و مهمونی های ناگهانی،و کلی اتفاقات خوب دیگه همه وهمه از راه میرسند کسی که قانون و میدونه به این نتیجه میرسه که وقتی احساست خوبه اتفاقات خوب هم پشت سر هم صف میکشن .ولی وای از احساس بد که نگم…

    همین تمرینات ساده میتونه زندگی هر کسی رو به بهترین شکل عوض کنه ،میتونه شادی و آرامش و ب زندگیش دعوت کنه‌ ولی باید یه تصمیم جدی بگیری که تمریناتو به هر نحوی که شده باید انجام بدی تا به احساس خوب برسی .من که عمل کردم و خیلی چیزها تو زندگیم عوض شد و خیلی خیلی خیلی خدارو شاکرم که با این جمع بی نظیر آشنا شدم دوستتون دارم❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: