درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 2 - صفحه 19

247 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سونیا نوری گفته:
    مدت عضویت: 475 روز

    بنام خدایی مهربان

    سلام به همه دوستان خوبم و استاد عزیزم

    درسهای از یک توت فرنگی 19 دالری قسمت 2

    هر روز صبح این را تجسم کنیم که امروز بهترین روز را خواهیم داشت، و چقدر خوب که همیشه تجسم کنیم که بهترین اتفاقات قرار است بوقوع بیافتد.

    یکی از کارهایکه من میکنم این است که صبح زود بیدار میشم و این احساس فوق العاده برای من میدهد .و این چقدررر عالیست که چشمت را باز کنی و بگی خدایا شکرت بخاطر امروز. قدرت تجسم را دست کم نگیریم .

    ذهنیت و پیش‌فرض‌های ما در مورد مسائل تصامیم و تجارب ما را بوجود می‌آورد.

    استاد چقدررر تجارب عالی داشتید ، ازینکه ذهنیت پاک و صاف نسبت به دیگران داشته باشیم. و سپاسگذارتان هستیم که اینقدر خوب توزیع کردید .

    یکی از مسائل که من متوجه شدیم غیبت کردن و پشت فرد سومی صحبت منفی کردن خیلی ذهنیت افراد را تغییر می‌دهد

    مثلا اگر من با دوستم در مورد یک دوست دیگرمان صحبت‌های نادرست بکنم به احتمال زیاد ذهن این دوستی که همراش غیبت کردم را تغییر دادم و او هم در روبرو شدن با دوست که غیبت اش را کردیم رفتار درست انجام نمی‌دهد و این برمی‌گردد به همان غیبت و حرفهای ناحق که من گفته بودم .

    حالا می‌توانم ازین قانون فرضیه ساختن در ذهن به نفع خود استفاده کنیم و روی باورهای خود کار کنیم و بعدا حتما طبق قانون جذب وارد زنده‌گی ما می‌شود.

    خداره صدهزار مرتبه شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    حسین مطلبی گفته:
    مدت عضویت: 922 روز

    عرض ادب به شما دوست عزیز که دیدگاه رو میخونی

    دقیقا راجب نژاد پرستی بگم که

    من یادمه

    یه سری بحث های قومیتی بود و از زمانی که یادمه تا چندین سال پیش که با استاد عباسمنش محترم آشنا بشم همش این دیدگاه باعث می‌شد نفراتی بیان توی زندگیم که به نژاد و زبان ما توهین کنن و درگیری لفظی و حتی خیلی اوقات فیزیکی پیش بیاد بینمون!!!!

    و یادمه وقتی باورهای نژاد پرستانه رو عوض کردم الان چندین ساله اصلا چنین اتفاقاتی نیفتاده برام البته فقط خودم رو میگم وگرنه پدر خودم که چندین ساله پیششم همش درگیره لفظی داره همیشه هم از این حرفا میزنه که فلان قوم خوبه فلان قوم بده

    فلان زبانی ها آدمای خوبی اند و از این جور حرفا

    ولی خدا شاهده من وقتی باورهای خودمو عمیقا عوض کردم

    الان دوست صمیمی من کسی هست که زبانش و فرهنگش و دینش حتی جدا از منه و جنوب شرق کشوره هم سن خودمه

    و من خودم شمال غرب کشورم

    یعنی اصلا مغز آدم فلج میشه از بس معجزه و اتفاقات و آشنایی های عجیب غریب در اوایل تغییر رخ میده و بعدش حالا عادی میشه برای آدم معجزات این مدلی توی رفتار آدم ها

    خلاصه ممنونم از تمام عزیزان که عمر گران‌قدر شون رو در راه هدایت و آموزه ها میزارن

    ثروتمند و سعادتمند باشید جمیعا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    ستاره گفته:
    مدت عضویت: 159 روز

    سلام و ادب . سپاسگزارم به خاطر تذکرات خوبی که درین فایل داشتید

    در مورد تاثیر نگرش و باور بر روند زندگی ، تجربه ناجالبی دارم که قبلا از اینکه بیانش می کنم از همه عزیزان عذر خواهی می کنم . چون بیشتر کامنتهای دوستان ، خدا رو شکر پر از انرژی مثبته و با خوندنشون انسان پر می شه از شکر گزاری و شادی . اما شاید گاهی لازم باشه ، برای تذکر و عبرت در مورد تجربیات نا جالب هم صحبت بشه

    یکی از اقوام نزدیک همسرم ، چند سال پیش به دلیل نگرش و باورهای نادرستی که در فضای مجازی کسب کرد ، دستی دستی خودشو به کشتن داد . در ایتدا این آقا دچار یک کمر درد ساده شده بود ، اما زمانی که در بستر استراحت بود ، شروع کرد به سرچ کردن ، علت مشکلش در فضای مجازی ، به مرور به این کار علاقه مند شد و در مورد بیماریهای دیگه ، سرچ کرد و به قول خودش اطلاعاتشو بالا برد . خیلی با شوق و آب و تاب در مورد اطلاعاتش با سایرین صحبت می کرد . رفته رفته قلبش مشکل پیدا کرد ، بعد سیروز کبد و … انواع بیماریها تا حتی مشکلات پوستی ، حدود هشت سال سخت درگیر بود و مرتب شکم آب می آورد و بستری می شد تا تخلیه کنند … و در آخر هم فوت شد .

    درین جریان خود این فرد و خانواده ، دچار رنج و درد زیادی شدن ، علاوه بر هزینه های زیادی که شد . این باورها برای ایشون چنان ممنتوم منفی قوی ایجاد کرده بود که نه تنها خودش رو گرفتار کرد بلکه حتی بعد از مرگش همسرش دچار مشکلات جسمی جدی شده و یکی از پسرانش که به طور عجیبی بهشون وابسته بود ، زندگیش از هم پاشید و الان هم بعد از گذشت چند سال از مرگ پدر ، هنوز مرتب می ره سر قبر پدرش و گوشه گیر و افسرده شده .

    این خاطره خوبی نیست ، فقط به نظرم رسید می تونه دلیل محکمی برای صحبتهای استاد عزیزمون باشه و اینکه باورها و نگرشهای غلط تا چه حد می تونن بلا سر آدم بیارن .

    این جریان درس عبرت خوبیه برای من و امیدوارم برای همه همراهان عبرت انگیز و مفید بوده باشه

    برای همگی آرزوی سلامت ، شادی و بهروزی دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    به نام خدای معجزه ها

    خدایی که هر چه دارم از لطف بی نهایت اوست

    استاد عزیز و مریم زیبا سلام

    و سلام به همه عزیزان این مسیر مقدس

    خدایا هزاران بار شکرت

    اول از خدا عذر خواهی میکنم بابت این چند روزی که کامنت ننوشتم

    انصافا خیلی هم تایم ازاد داشتم کلی هم فایل گوش دادم اما نمیدانم چرا اون اتصال برقرار نمیشد تا من دست به قلم بشم

    اما بازم خدای خوب و همیشه مهربونم معذرت که قطعا مدار من مورد داشته که این اتصال برقرار نمیشد

    ولی خدایا هزاران بار شکرت که الان بهم این فرصت رو دادی که بیام و با عشق از وجود همیشگیت بنویسم

    اول از ی همزمانی فوق العاده ای بگم

    من اصلا اهل تی وی و فیلم و سریال نیستم اما امشب مهمون مادرم بودم و چون زود میخوابه اومدم تی وی روشن کردم و شروع کردم استارت این کامنت که یهو اهنگ پایانی ی سریالی داشت از شکرگزاری میخوند که کلی حال کردم و گفتم خدایا هزاران بار شکرت که این سپاس گذاری توپ رو بهم یادآوری کردی و خدارو شکر که اینقدر هنوز برای خدا دوست داشتنی ام که هر لحظه داره منو هدایت میکنه

    و اما این فایل

    یعنی قشنگ تک تک کلمات این فایل رو من زندگی کردم و بعد از اشنایی با قانون که هر لحظه من تجربه صدای ذهنم بوده

    هر روز صبح که بیدار میشم به لطف الله با شکرگزاری هوشیاری میگیرم و انصافا تا عمق تک تک سلول هام بدنم حال میاد

    امروز بالاخره پرده یکی از اتاق هارو وصل کردم با کمک عزیزدلم

    خودم دوخته بودم با اینکه خیاط نیستم اما خیاطی ابتدایی رو بلدم نکه تجربه کرده باشم به صورت ذهنی چون خدارو شکر به شدت استعداد بالایی در یادگیری دارم

    این وصل کردن و دوختن و این اتفاقات امروز عینا به وسیله ذهن من ترسیم شده بود و فقط امروز به شکل فیزیکی اجرا شد خدایا هزاران بار شکرت

    و بارها شده در ذهنم طراحی کردم نوع فروش جنس ها رو و عینا به همون روش عمل شده

    و یا حتی قبل از ورود به جمعی که قرار بوده من گوینده باشم همان جملات و کلماتی که در ذهن من طراحی شده همانگونه هم به شکل اجرا در اومده

    تو خانواده نامزدم ی کودک یک ساله ای هست و چون اولین نوه این خانواده هست به شدت عزیز و دوست داشتنی هست و این خانواده تک تک رفتار این کودک رو فیلم میگیرن و با هر رفتاری دنیا دنیا ذوق میکنن و تعجب

    اما من هر وقت میبینم دقیقا یاد جمله طلایی استاد می افتم که میگفتن ذهن کودک چون پاکه و هیچ محدودیتی نداره همه باورها رو به راحتی قبول داره و هر حرفی به کودکی زده بشه به راحتی باور میکنه و مقاومتی نداره و گاها میگم به هر شکلی شده باید ذهنمو اندازه ذهن ی کودک ی ساله از هر تضادی و مقاومتی پاک کنم تا به راحتی باورها نقش ببندند و شاید گاها هستن افرادی که برای ریشه ای کردن باوری دنبال هزاران دلیل و منطق میگردن اما من همشیه میگم اگه استاد میگه میشه قطعا میشه اگه برای استاد شده قطعا برای من میشه. اصلا دلیل و منطقش چه ربطی به من داره آخه

    من میخوام و طبق قانون باید بشه که قطعا هم میشه و به قول استاد برای نتیجه هر خواسته ای باید تکامل طی بشه و قطعا من نوعی اندازه باورهایی که ساختم نتایج میگیرم نکه فی البداهه درخواست کنم و جهان بگه ای به چشم

    که قطعا به میزان باورهای من نتایج هم مهمون من میشن

    خدایا هزاران بار شکرت بابت این آگاهی فوق العاده

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  5. -
    عاطفه عباسی گفته:
    مدت عضویت: 703 روز

    به نام خدای نور

    استاد عزیزم،شایسته جانم و شمایی که داری این کامنت رو میخونی،سلام به روی ماهتون.

    این فایل و کامنت های این فایل مثل یه تلنگری بود برام که به خودم بیام ببینم چقدر درگیر عادت هایی شدم که ترک کردنشون کلی من رو درمسیر پیشرفت جلو میندازه.

    استمرار و تعهد درمسیر رو باید یادبگیرم توی اینکارضعیفم چون درگیر روزمرگی میشم ولی با رعایت نظم توی زندگیم و استمرار دراین مسیر مثبت کلی میتونم نتایج دلخواه رو رقم بزنم و چندین برابر نعمت و ثروت رو وارد زندگیم کنم.

    این کامنت رو جهت تعهد دادن و ثبت این تعهد نوشتم کلی فایل هست برای رشد و پیشرفتم که اگرمن گوش دادن و کارکردن روی خودم رو پشت گوش بندازم یا استمرار نداشته باشم دراین مسیر چندین ماه دیگه حتما پشیمون میشم…

    استفاده ازاهرم و رنج و لذت باید مثل گازی عمل کنه که من رو مشتاق ترکنه برای این مسیر.

    استاد این کامنت بمونه از نتایجمم حتما براتون مینویسم.

    اگر به نکات مثبت آدمها توجه کنم فارغ ازاینکه اشخاص با دیگران چه رابطه ای دارن بامن رفتار خوبی میتونن داشته باشن.

    برام سوال بود که مومنتوم مثبت یعنی چی؟

    که ازطریق کامنت دوستان تا حدودی پاسخ زد دریافت کردم.

    مومنتوم مثبت یعنی روی دور افتادن درجهت مثبت یعنی اتفاقات و خواسته هامون درجهت مثبت و درمسیر عالی محقق میشن.

    یعنی با تعهد و استمرار اجازه بدیم یه عادت مثبت در شخصیتمون شکل بگیره و به ثبات برسه و نتیجه اون تغییر و عادت شخصیتی یعنی درمدار درست قرار گرفتن و نتیجه ها لاجرم درزندگیمون پدیدار میشه.

    خدایاشکرت نورمن خودت هدایتم کن برای رشد و پیشرفت بیشتر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    خدامنو دخترم ----شماهمه😂 گفته:
    مدت عضویت: 170 روز

    سلام ودرودبه همه عزیزان

    استادمنم فایل میخااااااام دلم تنگ شده .

    من اینقدراعتمادبنفسم بالاهست که هیچوقت احساس نمیکنم رقیب دارم .یا رقیب میتونه کاری بکنه -بخدا آقااااااالجدی میگم -چون باور دارم خیلی خوشگل وباکلاسم و خیلی قویم وبطرفمم خیلی اعتماد دارم اصلا سرسوزنی نگران نمیشم امیدوارم طرف مقابلمم هم در مهمانیها و دورهمی ها نگران من نباشه .وبدونه بقول مامانم من تویک لشکر هم باشم خیلی قابل اعتمادم .

    اگر قبلا یک کامنتی نوشتم فقط هدفم امربه معروف ونهی ازمنکر خانمها بوده چون دلم میسوخته براشون خداشاهده . .من اینقدر قوی هستم که هیچ احدی تو عشق وعاشقی نمیتونه برای من رقیب بشه :)))

    فقط حواسم به طرفم هست وبازوشومیگیرم تومهمانیها و دورهمی ها باعشق کنارش هستم که بقیه بدونن عشق من – یک زن قوی مثل من کنارشه:)))آقاااااا

    استاد منم فایل میخام لطفاااااا

    دلم تنگ شده بخدا

    قول میدم بحث نکنم :))))

    ازاولشم بحثی نداشتم چون صحبتهای شمارو 100درصدقبول دارم .همیشه -بخدا جدی میگم :))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    نازیلا محجوب گفته:
    مدت عضویت: 465 روز

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته‌ی عزیز، سال نو ،بهار نو و عید سعید فطر مبارک .

    امروز بعد مدتها شروع کردم به فعال شدن در سایت، چون بخاطر ماه رمضان، خانه تکانی عید کلا مصروف بودم و زمان هایی ک میشد فایل میشنیدم ولی در سایت فعال نبودم.

    این فایل های توت فرنگی 19 دلاری باعث شد عمیقا فکر کنم کجاها ذهنیت منو به سمت مثبت یا منفی برده.

    یادم اومد وقتی تفسیر آیت

    و ما رمیت اذا رمیت لکن الله رمی

    را از زبان شما در فایل ها و در بخش عقل کل دوستان شرح دادن رو متوجه شدم ،بهد اون هر کاری هرکاری رو میگفتم خدا میکنه.

    درهمین خانه تکانی امسال به تنهایی با شکم روزه 5 تا فرش شستم تمام اتاق ها همه جا رو عالی پاک کردم

    در حالی بود که من قبلا نمیتونستم این حجم کارو تنهایی بکنم ولی صبح ک میشد با گفتن همین جمله و هدایت خواستن ازخدا شروع میکردم و به طرز جادویی کارها عالی انجام میشد. من ختم قرآن کردم خدا هدایت کرد چند فامیل غذا بده

    من ده فامیل غذا دادم و پختم

    بعد اون خانه تکانی شروع شد

    تمان کارهام بشکل عالی انجام میشد هی میگفتم خدا میکنه این کارا رو خدایا شکرت.

    بعد چون اینجا در کابل در عید فطر سفره پهن میکنم از شیرینی و میوه خشک و تازه برای دوستان و فامیل تا سه روز عید، اون کارو هم به اضافه غذا پختن در روز اول عید شروع کردم

    چندین مدل غذا پختم یخچال گذاشتم

    فردا شب اول عید حدود 30 تن مهمان داشتم

    من تنهایی همه غذاها را پخته بودم ، به شکل عالی، سفره عالی میوه عید پهن کردم ، ظروف عالی خریده بودم

    ینی نگاه میکنم به قبلا، من کم میاوردم سابق ایتقد دقیق کار نمیتوانستم بکنم ولی الان چقد عالی و منظم کارا میشه و خودم حیران میمانم و بعد میگم این ذهنیت عالی از آیت ما رمیت اذا رمیت منشاء گرفت.

    من خستگی رو نمیفهمیدم من قوی تر شدم

    هر کاری میتونستم بکنم

    فرش بلند کن فرش پهن کن خشک بشه، و خلاصه چقد کار هست .

    این ذهنیت ک خدا داره کارها رو میکنه بشکل جادویی و عالی کارهام به اتمام میرسونه.

    همه از اینهمه توانایی کار و منظم و پاک بودنم آفرینی میدن

    در واقع من نکردم خدا کرده.

    امسال عید خیلی هم مهمان دار بودیم ولی عالی گذشت.

    یک تلقین و ذهنیت خوبی که بهم کمک کرده در مورد سلامتی هست.

    قبل روزه من دچار کمخونی بیحد شده بودم ک بدنم لکه های کبود ایجاد میشد ، کمبود کلسیم و سرگیجه ها، ولی خدا هدایتم کرد به خوردن دواهاب ویتامینی، در ماه مبارک رمضان اون مشکلات بلکل از بدنم محو شد. چون توجه نکردم بهش فقط با خوردن دو دوای ویتامینی حالم خوب شد .

    دیگه بخودم یادآوری میکنم بدنم سیستم ایمنی قوی داره و مریضی در بدنم دوام نمیاره

    حتی با وجود اون همه کار در رمضان و خانه پاک کاری، کمر دردیم در پریود کمی زیاد شد ولی شروع کردم به تکرار باورهای سلامتیم بعد دو روز اون درد کاملا محو شد.

    ینی استاد باورای خوبی که در مورد خداوند و توحید بما گفتین من دارم نتیجشو میبینم

    هر ثانیه خدا کمکم میکنه

    نمیذاره خسته بمونم

    خدا کارها رو به بهترین شکل برام انجام میده

    در روزای اول رمضان هدایتم کرد به افکار درست در مورد اینکه نذارم شیطان منو ببره سمت خودش

    اونقد ک راحت دست شیطان برام رو میشه ک داره منو از راه به در میکنه سریع جلوشو میگیرم

    شب اول عید ک دیدم کمکی بهم نکردن در جمع کردن ظرفا ، زنهای برادرم، فقط ظرف هم نبود کلی جمع کردن سفره عید میوه ها بود خیلی ناراحت شدم یکی کلم داغ کرده بود از دست اطفال و سروصداها، تک و تنها نشسته بودم ظرف پاک میکردم یک ساعت شیطان منو داشت بیراه میکرد با افکارش ولی بعد یک ساعت دوباره به مسیر برگشتم و نذاشتم حالمو بد کنه

    در ذهنم بخشیدم همه رو حتی خواهرم ک باعث ناراحتیم شد با بی توجهی اش

    نذاشتم به مسیر شیطان برم

    با ذهن آرام بعد کلی جارو و پاک کردن در 11 شب، گرفتم خوابیدم، همه جا رو برق انداختم و بعد خوابیدم.

    خیلی باورای مثبتم بخداوند داره نتیجه میده الهی شکر.

    استاد ازشما متشکرم بخاطر این باورای مثبت با این سایت بهشتی

    سالی قشنگ و زیبا برا شما و دوستان عزیز خواهانم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    سحرکیاستی گفته:
    مدت عضویت: 2697 روز

    پروردگارا تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم

    سلام به استاد عزیزم

    و دوستان بی نظیرم در این سایت الهی

    پیش فرضهای ذهنی:

    واقعا هم این پیش فرضهای ذهنی چقد میتونه قوی و قدرتمند باشه حتی اگه یکبار هم بشنوی ..

    استاد وقتی پیش فرضهای ذهنی در مورد سلامتی جسمی رو داشتید مثال میزدین یاد خودم در دوره قانون سلامتی افتادم:

    قبل از دوره قانون سلامتی خیلی خیلی پیش فرضهای بدی در مورد سلامتی و بیماریها داشتم مخصوصا اینکه سیستم ایمنی بدن من خیلی ضعیف، من بدن ضعیفی دارم، و خیلی چیزهای دیگه که به لطف قانون سلامتی یادم رفته و سعی کردم وقتی دارم از قانون سلامتی استفاده میکنم هرچیزی که گفته میشه رو باور کنم وقتی شروع کردم به انجام دوره قانون سلامتی با اینکه چند ماهی گذشته بود اما به دلیل اون پیش فرضی که چون سیستم ایمنی بدنم ضعیف من بازم سرما می خوردم بازم یه سری بیماریها می گرفتم و خودم می گفتم منکه دارم طبق قانون سلامتی عمل میکنم پس چرا باز سرماخوردم ؟؟؟؟ ولی اومدم از اونجا به بعد شروع کردم به این پیش فرض جدید ذهنی که من به قانون سلامتی اعتماد دارم و ایمان دارم که بدنم کم کم خودش رو ترمیم میکنه و قوی میشه و هربار که زمان بگذره من حتی یه سردرد رو هم تجربه نخواهم کرد و هربار اینو می گفتم که بدنم قدرتمنده مخصوصا می گفتم خداوند بدن رو طوری خلق کرده که خودش مواظب خودش هست و همیشه در حال ترمیم کردن قسمت های که من بهشون قبلا بواسطه تغذیه نامناسب ضربه زدم و هی این ذهنیت بهتر و بهتر میشد چون دقیقا میدیم سری بعد وقتی سرماخوردم در حد یه گلو درد خیلی خیلی ضعیف اونجا سریع می گفتم دیدی بدنم داره سیستم ایمنی منو قویتر میکنه دیدی بدن خودش رو درمان میکنه و هی این ذهنیت قویتر شد و الان یکساله که هیچ دردی رو به لطف خدا تجربه نکردم و تنها تجربه سلامتی عالی و شکرگزاری بابت قانون سلامتی …

    داشتم به خودم می گفتم سحر ببین وقتی پیش فرضهات بد باشند حتی اگه طبق قانون داری عمل میکنی اما با اون پیش فرضها باشی هیچ نتیجه ای نمی گیری نه تنها سلامتی بلکه هر موضوعی میتونه باشه , رابطه ، ثروت که چقد پیش فرضهای غلطی رو در مورد ثروت من دارم…

    ولی این درک و آگاهی بهم کمک کرد و حتی امید و شوقی داد که اولا هواسم باشه از این به بعد به چیزهای که میشنوم و سریع نخوام قبول کنم و دقیقا مثل ، مثال استادی که در جلسه اول این فایل زدم همه میگفتن استاد بده اما من به هیچ عنوان اجازه ندادم تو ذهنم اون پیش فرضها لونه کنه و با این حرف که من درس خونم و اون استاد با من عالیه … دوما در دوره های که دارم کار میکنم شروع کنم دقیقا مثل قانون سلامتی پیش فرضهای ذهنی زیبایی رو با خودم تکرار و مرور کردن ..

    استاد عالی بود و بی نهایت ازتون سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    نگین سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 958 روز

    به نام خداوند رحمان و رحیمم به نام عشق و ابدیتم

    سلام استاد سلام خانم شایسته جان سلام دوستان

    این فایلها چقدر ادم رو به تامل و تفکر میندازه خدای من. وقتی به گذشته و تجربیات قبلمون فکر میکنیم بهمون خیلی خوب ثابت میشه که همش کار ذهنه الهی شکرت که اینجوری راحت میتونیم شرایط مون رو تغییر بدیم و وضعیت زندگی مون رو در چهارچوپ باورای جامعه رها نکنیم.

    منم میخوام به ذهنیت هایی که اتفاقات رو برام رقم زدن بپردازم

    من از بچگی خیلی بهم گفتن تو ژنتیکی مدلت اینه وزن نمیگیری هرچقدر بخوری جذب نمیشه بااینکه دلم میخواست اندام دلخواه وزن دلخواهم رو داشته باشم و تقریبا قبول کرده بودم حتی جوری دیگه داشتن دخالت میکردن بهم میگفتن ازمایش بده بیماری نداشته باشی مثل تیرویید ولی هیچوقت بیماری رو قبول نمیکردم نمیدونم حسی درونم میگفت مرسی نگین تو خوب ازمن مراقبت کردی من سالمم ولی بازم تو وزن گرفتن مشکل داشتم تااینکه رفتم باشگاه و درموردش تحقیق کردم که برمیگرده به متابولیسم بدن این ادمها که بعد از جذب مواد مورد نیاز بقیش رو میسوزونن و بد هم نیس اتفاقا خوبه چون جایی که سوخت و ساز بدن میاد پایین ادم دچار خیلی مشکلات میشه و البته از همه مهم تر دلیلش جذب نشدن مواد نبود و من این باورو کنار گذاشتم گفتم نه بدن من میتونه کاری براش نداره وزن میگیره اونم از نوع سالم عضله که اندام و خوش فرم نشون میده و ورزش کردن رو شروع کردم و سعی میکردم بیشتر پروتین بخورم چون عضله از پروتین تغذیه میکنه و هرروز کمی تایم میذاشتم اندام دلخواهم رو تصور کنم از وزن 42 کیلو به 50 کیلو رسیدم بدون چربی اضافه سالم جوری که اونقدر تو چشم نیس و خیلی خوشحالم این باور جایگزین شد که بله من میتونم برام کاری نداره قطعا دفعه بعد که موفق بشم راحتر هم میتونم.

    مثال دیگرم درمورد دوره ی استاد هستن قانون سلامتی من نتونستم دوره رو تهیه کنم اما خیلی دوست داشتم بدونم اصل قضیه چیه چطوری افراد خوب میشن از چی پیروی میکنن با گشتن تو عقل کل و فایل های معرفی این دوره فهمیدم بدن ما اگه بهش قند نرسه از چربی های که تو بدنشه استفاده میکنه تا انرژی رو به بدن برسونه و مغز ما به این قند و انرژی اعتیاد پیدا کرده و اصولش اینه بعد خوردن یک وعده ی خوب تا ساعت های زیاد گرسنه ت نشه چون این قنده ست که بعد یک ساعت دوباره واسه تامین انرژی ازت قند میخواد یه چیز شیرین میخواد. چیز بیشتری نتونستم ازش دربیارم ولی چون اینو باور کرده بودم به استاد ایمان داشتم من قندارو حذف کرده بودم اما میوه و کربوهیدرات رو نه چون نمیتونستم. برام منطقی نبود حذفش کنم و واقعا من تو این مدت احساس انرژی خیلی بیشتری نسبت به قبلم داشتم ساعتای طولانی احساس سیری میکردم و گشنم نمیشد در صورتی که من قبلا صبحانه میخوردم یه ساعت بعدش باید یه چیزی پیدا میکردم واسه خوردن و به قولی کل روز تیکه خواره میکردم

    ولی من چون باور کرده بودم نخوردن قند باعث سلامتی بدن میشه و ازش انتظار داشتم سرحال ترم کنه سیر تر نگهم داره بخاطر حرفای استاد واقعا هم اینطوری شده بود خیلی جالبه

    یا باور دارم به اینکه قرص ویتامین سی به بدنم انرژی میده چون همیشه اینو شنیده بودم که ویتامین خوبیه هروقت میخورم سرحال ترم

    اما خداروشکر ادمیم که هر چیزی رو سریع به باورم تبدیل نمیکنم مثلا حرفای اطرافیانم رو نمیتونم زود قبول کنم و ذهنم به شدت منطقیه

    وقتی درگیر کار کردن روی خودم بودم و گاهی ذهنم وضعیتم رو مقایسه میکرد با بقیه حس خوب نمیومد یه شب با فامیلامون حرف میزدم و درمورد باوراشون گفتن مثلا همین روابط که باور داشتن متاهل بودن مانعیه برای رسیدن به اهدافت،یا ادم بدرد بخور نمونده یا کسایی که میان تو زندگیمون مارو کنترل میکنن و دیدم من چقدر باورای خوبی ساختم برای روابطم و نتیجشم دیدم من تاحالا ادمی به پستم نخورده یه بارم بخواد منو کنترل کنه و ازاد ازاد بودم. اونجا انگار خدا بهم گفت ببین عزیزمن دیگه نبینم مقایسه کنی تو مسیر خودت ادامه بده به قول استاد تو داری با ادمایی که دست و پا شکستن مسابقه میدی تو راهت جداست من همه نعمت هایی رو میخوای بهت میدم و از ته قلبم به این حس ایمان اوردم

    و اخرین باوری که چندسالی نتایجشم دیدم میخوان بگم و تمام نمیدونم چی باعث شده بود که من این باورو ساختم که پسرای شهر خودم اونقدر ذهن بازی ندارن که حتی تو سایت باشن رو خودشون کار کنن من نمیخوام بااونا وارد رابطه شم چون هم مدار من نیستن و از شهرای دیگه برام منطقی بود که پر از پسر خوبه و دقیقا من دو تا رابطه رو تجربه کردم با فاصله های دور لانگ بودن خیلیم خوب بودن تموم کردم و یه روز باخودم که فکر میکردم گفتم من چرا این باورو برای خودم ساختم اصلا چه ربطی داره من وقتی از خدا خواسته ای دارم باید همه چیزشو به اون بسپارم و تعیین نکنم از کجا نباشه یا باشه و گفتم وقتی من تو این شهرم و ادم خیلی فوق العاده ایم رو خودم کار میکنم چطور ممکنه پسری مثل من نباشه اینجوری باورمو تغییر دادم اما میدونم باید بیشتر روش کار کنم تا از بین بره

    خلاصه که سرتاسر زندگی ما حاصل افکار ذهنیت و باورهامونه به یقین رسیدم استاد جانم سپاسگزارتونم ممنون که وقت میزارید و به این خفنی به مسیرتون ادامه میدید همه ی ما ب شما ایمان داریم.

    دوستان جان و استاد عزیز و خانم زیباشون همیشه در پناه خدا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    نگین نگین گفته:
    مدت عضویت: 2120 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته‌ی نازنین

    من دوران مدرسه ابتدایی درسم خیلی خوب بود حتی یکبار سطح شهر نفر اول مسابقه علمی شدم ( خودم تا همین چند ماه پیش فکر میکردم نفر سوم شدم وقتی لوح تقدیرم رو دیدم شوکه شدم گفتم واای خدااایا من نفر اول شده بودم و یادم نبود؟!!!)، مسابقه علوم آزمایشگاهی نفر دوم شهر شدم

    امااا تنها چیزی که تو ذهنم مونده اینه که «نگین تو خیلی درس میخونی»، رفته تو ذهنم که باااید باااید باااید خیلی تلاش کنم حتی توی شغلم هم بقیه دانش آموزایی که میشناسم میگن معلمای ما این همه آزمون نمیگیرن یا دوستای خودم که شهر دیگه معلم هستند میگن ما هم انقدر کاربرگه و آزمون ماهانه از بچه ها نمیگیریم

    ولی من ته دلم اینه که اگر این کارها رو نکنم بچه ها یاد نمیگیرن، مثل قبلا که میشنیدم «تو باید زیاد درس بخونی» الان رفته تو ذهنم که باید زیاد کار کنم تا نتیجه بگیرم.

    خب من چجوری باید این پیش فرض ذهنی رو تغییر بدم؟!! خدایا خودت بهم الهام کن خودت بهم بگو.

    در مورد خرید کردن خیلی این حس رو داشتم که اگر جنس ارزونتر بخرم خراب میشه و بی کلاسیه و… مداام با خودم تکرار کردم که نگین تو همه جوره شیک و باکلاسی هر چی بپوشی بااز هم باکلاسی و دقییقا همین حس رو هم دارم (نمیگم همیشه و پیش همه، اما اکثر مواقع اینجوریم)

    پیش خودم میگفتم خدا من رو هدایت میکنه به جنس خوب با قیمت مناسب خیلی هم برام اتفاق میافته.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: