live | انتخاب شغل از زاویه "باور به فراوانی و احساس لیاقت" - صفحه 5

281 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1940 روز

    به نام خدا

    سلام

    مهاجرت

    من که خیلی با مهاجرت موافقم در ذهن من مهاجرت یعنی بریدن تعلقات و نقطه ی امن مثل بچه ای که تازه بدنیا اومده و بند نافش را قطع میکنن برای رهایی از اون محیط امنش و زندگی در یک محیط بسیار بزرگتر

    مهاجرت هم همین جوره رفتن به دل ناشناخته ها و کشف استعداد ها

    مهاجرت شاید با ترس همراه باشه ولی ترسی که وقتی میری تو دلش هیچ خبری نیست

    هدف ما از به دنیا آمدن لذت و تجربه خوشبختی بوده و پول و ثروت نتیجه لذت بردن از زندگی هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    مریم جهانبخش گفته:
    مدت عضویت: 3093 روز

    بنام خالق که تمام قدرت جهان هستی از اوست

    ومن در مقابل او هیچ هستم .وچیزی از خودم ندارم .ومن به خاک میفتم وسجده میکنم .چرا که اوقدرتمندترازهر کسی هست .و تمام قدرت از اوست .او خالق من هست ومن رو خالق آفرید.

    تا بتونم خالق زندگیم ام باشم .بنام پروردگاری که تورو از اوج به ذلت می‌کشاند چرا که می‌خواهد به خودت بفهماند که تو هیچ هستی و هرچی داری از من هست .پس منیت ات رو کنار بگذار ومرا باور کن . تا به هرآنچه میخواهی برسی

    این فایل نشانه امروز من بود

    منی که یک روز ادعا منیت داشتم ومنم منم میکردم الان هیچی نیستم .یعنی هیچ اعتباری رو به خودم نمیدم وهمه چیز خالق ورب من هست

    بنده ای بودم که سر خم میکردم پیش دیگران که دستم رو بگیرین و خودم رو گول میزدم

    ترس داشتم و توی ترس های مونده بودم و این امنیت رو دوست داشتم

    و خودم رو توجی میکردم

    ولی الان دیگه تصمیم رو گرفتم و با توکل به خدا میخام کسب وکاری رو که بهش علاقه دارم رو دنبال کنم ..چون اینه که به من لذت میده …به من احساس خوب میده …حالا میفهمم اون پوله هم مهم نیست …اون عشقی که دارم و اون احساس خوبی که دارم برام ثروت میشه

    حالا میدونم چرا انقدر میدویدم ولی باز هم صفر میشدم … چون من فقط زجر میکشیدم تا بتونم از دیگران پولی بگیرم ….

    ولی هروقت با عشق کار کردم ..واحساس خوب داشتم توی کارم …و همه چیز برای مهیا بود …چقدر کارم رضایت بخش میشد هم برای خودم وهم مشتری

    استاد میخام یک اعترافی بودم …به خاک افتادم یعنی از منیت افتادم .. و هرچی فکر میکردم چطور بتونم کسب درآمد کنم عقلم به جای نمی‌رسید…به خیلی جاها سر زدم کسی منو نمی‌خواست…تا اینکه یک فکری به ذهنم رسید گفتم بر میگردم پیش صاحب کار قبلی که یک سال پیش جاش بودم وفقط پیام دادم ومنو پذیرفت گفت بیا با هم حرف بزنیم و درصد 60 به 40 رو گذاشت

    گفت میتونی شروع کنی ولی گفت قبلش خبرت میکنم …من هم خوشحال رفتم خونه که دیگه درست شد اما یک هفته گذشت خبری نشد تا اینکه پیام دادم ولی خبری نشد …من داشتم همون موقع روی باورهای توحیدی کار می‌کردم

    تا اینکه یک روز زنگ زد گفت بیا کارت دارم صاحبکار قبلیم

    من هم رفتم سالن ..وباز چند روز نبودن من به تضاد بر میخوردم نمیشد برم

    حس رفتن به اونجا رو نداشتم چون عزت وعظمت رو خورد کرده بودم و دوباره رفتم سر خم کردم که منو بگیره …واون هم منو رد نکرد

    بعد یک روز همونجوری رفتم سالن به من یک مشتری داد گفت برو کار رنگ موهاشو انجام بده

    ومن هم همین کار رو کردم به من مواد داد وشروع کردم به کار

    استاد من یک حسی دارم درونم که میتونم موی طرف رو به پایه برسونم ..هر کسی تا بحال زیر دست من نشسته موهاش خیلی عالی شده

    ولی مشتری این صاحبکار

    با موادی که بهم دادن اصلا موهاش خوب نشد اونجوری که خودم میخواستم…و حالم بد شد توی کار چون مواد رنگی که میخواستم رو در اختیار من نمیذاشت دقیقا مثل دفعه قبل که بخاطر همون موضوع اومدم بیرون

    والان هم دو مرتبه همین جوری شد .کارم تمام شد ومشتری ناراضی که چرا اینطوری شده من اصلا پول نمیده بعد زنگ زدیم به صاحبکارم گفت فردا بیام خودم دوباره موهاتو درست میکنم

    بعد از اون شب من فهمیدم بابا من دوست دارم کارم رو با احساس خوب انجام بدم …ولذت ببرم …اصلا مثلا پولش نیست من دوست دارم وقتی کار انجام میدم با تمام وجودم وعشق وعلاقه ام انجام میدم .اینطوری اصلا زمان رو نمی‌فهمم و نتیجه کار عالی میشه

    اونجا بود که فهمیدم خواسته ی من چیه

    برای همین امشب تصمیم گرفتم ونوشتم روی کاغذ با توجه به فایلی که روی خودت سرمایه گذاری کن

    که من چی میخوام …فهمیدم برای خودم کار کنم …چون خدا رو دارم نگران این نباشم چطور میشه از کجا

    فهمیدم تو کارم متخصص بشم …والان پیام رو نوشتم که دیگه به سالن نرم

    وارد ترسم بشم از منطقه امنم بیام بیرون و خداوند منو هدایت میکنه ..واحساس خوبی دارم

    اینجا مینویسم تا یک ردپا بزارم

    سپاسگزارم ازشما و کلمات ارزشمندی که میگید تا مسیر درست رو پیدا کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    Life time گفته:
    مدت عضویت: 1475 روز

    سلام

    من میتونم الان باور کنم که برای مهاجرت نیاز به پولای هنگفت ندارم

    میتونم باور کنم دلیل بودنم هرجایی ، به خاطر مدار و فرکانس من هست

    میتونم باور کنم خدایی که اینجا برام خونه لوازم و رزق مهیا کرده بی اونکه کارخاصی کنم

    هرجای این دنیا هم که هدایتم کنه برام فراهمه خونه لوازم و رزق من

    میتونم باور کنم مهاجرت نیاز داره به همفرکانس شدن باهاش

    ترسهام از مهاجرت امروز خیلی کمتر شد

    تونستم باور کنم این سالها که رو خودم کار کردم

    بالطف الهی ‌…

    نتیجه داده

    نتیجه برای همه به یک شکل نیست

    باور میکنم که مهاجرت میتونه خیلی راحت باشه

    خدا برای من اینجا به راحتی خونه و امکانات مهیا کرده پس هر جای این دنیام برم فراهم میکنه

    من فقط باید سمت خود رو بخوبی انجام بدم

    تسلیمش باشم

    عبد باشم

    بهابدم

    خداگونه تر باشم

    هرچه گفت من عمل کنم

    عمل گرا

    متعهد

    جدی

    متمرکز

    اصل رااز فرع تشخیص بدم

    من میتونم بایک ساک معمولی

    مهاجرت کنم

    شاخ و برگ اضافه رو بزنم

    من میتونم باور دارم میتونم

    من فقط نیاز دارم هم فرکانس بشم با خواسته ام

    من نیاز دارم حرکت کنم

    و بعد هدایت بشم

    خدای من باورم نمیشه

    امروز چقدر مهاجرت در ذهن من آسان و راحت شد

    در حالی که قبلا این طوری نبود

    خداوندا بینهایت سپاسگزارم

    خدایا خودت هدایتم کن

    ای رب بی انتهای من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1333 روز

    به نام هدایت الله

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی به همه دوستان خوبم

    چقدر فایل لایو را با دوستان هربار تازگی خودش رو داره برای آگاهی بیشتر و درک درست از قوانین و چقدر زیبا گفتی استاد مهاجرت به معنای این است که دوست دارم حرکتی و چالش در زندگی انجام بدم چون یک اقدام پسندیده است و تجربیات و دنیای بیشتری از درک آن را دارد

    ولی حالت عالی مهاجرت اون جایی هست که بتونی اتفاقهای خوبی را خلق کنید و احساس کنی که زمین کوچک است و می خواهم یک پله بالاتر برود تکامل در مهاجرت را شروع کنم به پیشرفت و نتیجه گرفتن انگیزه مهاجرت رو بالاتر می‌برد

    هدف زندگی ما خوشبختی است و شغل ما عشق ما است اگر با باورهایمان را درست کنیم پول نتیجه طبیعی لذت بردن از زندگی است اگر قدم برداریم در راستای علاقه خودمان و هدایت می شویم به قدم های بعدی استاد از شما ممنونم بابت این فایل ارزشمند

    در پناه الله یکتا شادسلامت و پیروز و ثروتمند باشید انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    سید اسماعیل موسوی گفته:
    مدت عضویت: 1342 روز

    باورهای الهامی من که هر چند وقت یو بار بهم الهام میشه.من این فایل رو هنوز ندیدم ولی دلم خواست که هرچند وقت یکی از الهاماتی که بهم میشه رو بزارم.من بیشتر گوش میکنم و لذت میبرم.

    باور:

    مشکل ، چراغ راهنمای در مسیر نبودن است.

    قصد داشتم کوتاه بنویسم ولی سایت اجازه نداد و من اولین بار بود که به همچین موردی برخورد کردم.بهرحال مجبورم که کامنت بزارم ولی کامنتم مرتبط با این فایل نبود فقط احساسم بهم گفت که یه کامنت بزار..سوال الهاماتی که روزانه چندین مورد برام پیش میاد و به قول انگلیسی ها استیک میشه به قلب و وجودم و کارایی و عملگرایی رو در من روشن میکنه یک مورد رو اینجا به استاد بزرگوار عباسمنش و دوستان خانواده عباسمنش میگم شاید چراغی رو روشن کنه.

    استاد همیشه و در همه حال راجع به موضوع

    توجه به عنوان شاه کلید حرف میزنن ،اینکه توجه ما قدرت خلق کنندگی داره اما چیزی راجع به اینکه چرا باید توجه ما قدرت خلق کنندگی داشته باشه حرفی به میون نیاوردند.البته نکته ای که هست اینه که مثلا اهمیت نداره که کلید برق رو که میزنی چه فرآیندی طی میشه تا چراغ روشن بشه بلکه برای ما روشن شدن محیط مهمه..اما به نظر من اگه دلیل رو بدونیم باورمون به اینکه توجه خلق کنندگی داره بیشتر میشه.خلاصه سرتون رو در نیارم.اونچیزی که به من الهام شد اینه که توجه ، از روح سر میزنه* و دقیقا به همین علت هست که قدرت خلق کنندگی داره.روح ما از خداوندی هست که خالق هست و ما چون روح رو از او به ارث بردیم پس خاصیت ها و توانایی های اون رو هم داریم.بنابراین توجه ما ، همانند خالق ما ، قدرت خلق کنندگی رو به ما میده و این دقیقا علت توانایی های بی نهایت ما انسان ها هست که روح ما در اختبار ما قرار میده.خیلی دوست دارم استاد عزیز راجع به این موضوع فایلی رو قرار بدن..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    فاطیما گفته:
    مدت عضویت: 1938 روز

    سلام استاد عزیزتر از جانم و مریم عزیز.

    استاد جان اول در مورد مهاجرت بگم:من مهمترن دلیلی که دارم برای مهاجرت کردن،آزادی است که دوست دارم داشته باشم.چون این روزها محدودیت خیلی بیشتر از گذشته شده (منظورم اینترنت و بحث فیلترینگ است)و من واقعا ای آزادی رو میخوام .و علاوه بر اون هدفهای بزرگ دیگه ای هم دارم که برای آن ها دارم تلاش میکنم و در کنار تلاش برای این هدفها و مسیر لذت بخشی که برای خودم درست کردن به مهاجرت فکر میکنم و براش تلاش میکنم.

    و در مورد کار و شغل:

    فک میکنم مریم عزیز بدونه که معماری چه رشته پر کاری هست در دوران دانشجویی و همینطور بعد از آن.همیشه وتی شبای تحویل پروژه میشد و کلی کار و وقتایی که ماکت میساخنم و حتی دستمو با کاتر میبردیم،همه و مخصوصا خانوادم بهم میگفتن تو دیوونه ای.اینم رشته بود آخه.کمرو گردنت شکست.خودتو ضخم کردی.ولی استاد باورتون میشه من هیچ کدوم اینارو نمیدیدم.من فقط لذت میبردم.کارم که تموم میشد بهش نگاه میکردم میگفتم دمت گرم دختر چه کردی.

    وقتی ارشدمو گرفتم و کارو شروع کردمفاولین ساختمونی که طراحی کردم و اجرا شد رفتم جلوش وایسادم و گفتم اولین بچم به دنیا اومد.معماری همه عشق منه و زندگی منه.براش خیلی تلاش کردم خیلی و به هدفهای بزرگی رسیدم.این تازه شروع داستان زندگی منه و هدفهای بزرگ دیگه ای دارم که فک میکنم با مهاجرت به همشون برسم.

    استاد مرسی که هستید و اینجوری بهم انگیزه میدید. عاشقتوووونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    داش علی گفته:
    مدت عضویت: 2025 روز

    سلام خداقوت

    من کلید ( توانایی خلق ثروت از علایقت) رو دنبال کردم و به این فایل رسیدم

    این کامنت در مورد عمل کرد من به این آگاهی است که استاد فرمودن: برید دنبال عشقتون و از زندگی لذت ببرید و حرفه ای بشید بهاشو پرداخت کنید لذت ببرید و ثروت هم خود به خود دنبالتون میاد.

    من از ابتدا عاشق ورزش و ورزشکار بودن بودم.

    ولی به علت الگو های نا مناسب و باور های مخرب نمیتونستم ازش پول بسازم .

    بعد 6 یا 7 سال من تسلیم شدم و جا زدم و ورزش رو گزاشتم کنار و وارد حرفه ماساژ شدم.

    چون باور داشتم که میتونم از ماساژ پول بسازم

    ولی باور نداشتم که بشه از ورزش پول ساخت

    یکسال فعالیت کردم ( سال 1401) و کلی پول ساختم

    تقریبا 8 ماه.

    ولی به لطف خداوند زود فهمیدم که این مسیر من نیست این اون زندگی نیست که من میخام تجربه کنم. پول همه چیز نیست. پول بسیار مهم است ولی همه چیز نیست.

    من انقدر توی ماساژ خوب عمل کرده بودم که چند تا سالن ماساژ همین الان دنبال من هستن که باهاشون همکاری کنم یک آموزشگاه منو به عنوان مدرس میخاد و مدام دنبال منه. فقط توی چند ماه

    من کلی مشتری ثابت درست کردم. من 30 تا هنرجو تربیت کردم.

    و چیز هایی که دوست داشتم برای خودم خریدم مثل موتورسیکلت ایر پاد دو تا مسافرت خوب و کلی خرت و پرت. من روز تولد پدرم یه کتونی 2/5 میلیونی هدیه دادم. به برادر و مادرم هم همینطور.

    شاید براتون خنده دار باشه این مثال ها ولی من بشدت فقیر بودم من پول شهریه باشگاه نداشتم و توی پارک تمرین میکردم. و یک دفعه بووم اصلا توی فامیل پیچید که علی پسر پرویز وضعش خوب شده رفته ماساژ…!

    پسر عموی من وقتی منو دید باور کرد و اتفاقا اونم پول خوبی ساخت.

    اما اما عشق من چیزی که ازش خسته نمیشم چیزی که با عشششششق و اشتیاق تا آخرین لحظه عمرم دوست دارم انجامش بدم ورزش کردنه. چالش های فیزیکیه.

    استاد سپاسگزارم. یه روزی بغلت میکنم و دستتو میبوسم مهم ترین معلم زندگی من شما هستی

    من دوباره بیدار شدم

    و برگشتم توی مسیر درستی و حال هوای معنوی.

    پیج اینستاگرامی که کلی بازدید داشت و یه عالمه مشتری درست میکرد رو دیلیت اکانت کردم از دوتا سالن ماساژ و آموزشگاه استعفا دادم و شروع کردم به ورزش کردن با یه جفت دمبل بتنی که دسته دمبل هم یه تیکه لوله پولیکا هست.

    این رو هم از استاد آموختم که وقتی مسیرش رو پیدا کرد از کار کشتی استعفا داد با اینکه هیچ مشکلی نبود و میتونست دو شغله باشه. دقیقا عین الان من.

    3 ماهی گذشته…

    و حمایت خداوند رو به خوبی میفهمم .

    من تقریبا 45 روز با اون دمبل ها روزی دونوبت تمرین میکردم توی خیابون های تهران نرم دوی میکردم و حالم عالی بود خیلی بهتر از زمانی که جیبم پر از پول و انعام مشتری بود ولی اصلا لذتی نمیکردم.

    کم کم هدایت شدم به یه باشگاه بدنسازی.

    و الان به لطف خدا یه حریف تمرینی با ذهن قوی دارم که با من روزی دونوبت تمرین میکنه.

    یه باشگاه خیلی بهتر رفتم.

    و یخچال من پر از گوشت و مرغ شده و یه کارتن تخم مرغ.

    اولش هیچی نبود هیچی فقط یه بدن بود و یه جفت دمبل بتنی.

    عالی داریم ورزش میکنیم و لذت میبریم.

    الان که دارم کامنت مینویسم آخرین روزه 1401 هست و من در خانه پدر بزرگمم.

    من قراره فروردین ماه رو اینجا باشم و تمرکز بزارم روی یادگیری نرم افزار پریمیر.

    این رو هم از استاد آموختم که فرمودن : من هر کاری در زندگیم کردم به خاطر تمرکزم بودم و هر کاری که نکردم به دلیل عدم تمرکزم بوده.

    چون قراره که ویدیو بسازم و خودم ادیت کنم و منتشر کنم.

    همه چیز مهیا شده که من این کار رو انجام بدم

    خداوند برای من آسان کرده و بر من رحمت فرستاده.

    من لپ تاپ نداشتم ولی خود به خود جور شده

    کار های اداریم همه حل شدند

    من از هفت دولت آزادم و رهام.

    من آمده ام که تمرکز بزارم روی کارم.

    الحمدلله رب العالمین

    خیلی خوش میگذره.

    خیلی حال میده.

    استاد سپاسگزارم. خانم شایسته سپاسگزارم. خانم شایسته مهم ترین و اولین الگوی من از یک خانم هستن.

    استاد انشالله قسمت بشه یه روز من شما رو ماساژ بدم و در خدمتتون باشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    مهسا گفته:
    مدت عضویت: 1183 روز

    سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته

    من امروز با دوستم داشتم این فایل رو گوش می دادم بعد دوستم گفت چرا استاد میگه دنبال علاقت باش من پول هم میخام. من بهش گفتم یک مثال بزن مثالت هم این باشه فرز کن رفتی مدرسه دنبال دوست هستی اصلا نمیدونی برای چی رفتی مدرسه. هدف واقعی در مدرسه درس یاد گرفتن است نه همش دنبال دوست بهش گفتم که وقتی مثلا هدفت درس خوندن هست پر دوست فراوان میشه. در شغل هم همینطوره مثلا یک فروشنده یک مغازه داره بعد این مشتری هر ثانیه دنبال این باشه ایوای مشتری اومد نیومد اینطوری اون مغازه دار هیچ لذتی از شغلش نمی بره و همینطور هم در مدرسه هیچ لذتی از مدرسه و درسش نمی بره. اگر بخام به طور واضح بگم اگر در علاقه همش دنبال پول باشی هیچ لذتی از علاقت نمی بری و بد تر هیچ پولی هم نمی آید. بعد دوستم گفت که چطور در یک فایل دیگه که آزاده جان توش حرف می زد گفت پس چطور آزاده جان گفت که من هدفم پول بود من بهش گفتم که آزاده جان با ثابت کردن به خودش که چون کار من ارزشمنده جهان به من پول میده نی اینکه آزاده جان دنبال پول باشه و آزاده جان هر کاری که حس می کرد دوست داره و می تونه رو انجام میداد دنبال پول نمی دوید. در واقع در شغل ما نباید دنبال پول بدویم باید از شغلمون لذت ببریم بعد پول میاد. موضوع بعدی که میخام راجبش صحبت کنم بحث مهاجرت هستش. مهاجرت مثل اینه که بخای از یک اتاق کوچیک بخای بری اتاق بزرگ تر و وقتی مهاجرت می کنی انگار تجربه های بیشتری کسب می کنی مثلا مثل گوشی خریدن هستش وقتی شما می خواهی گوشی جدید بخری می بینی که این گوشی که اندرویدش مثلا بالا تره این قابلیت های بهتر هم داره. اگر شما در مثلا کشور خودتون فقیر باشید در بهترین کشور هم باز فقیرید. چون این باور توی مغزتونه و در مهاجرت باید در همون شهر یا کشوری هم که هستی حست خوب باشه و در مهاجرت باید اونجا رو از ته قلب بخای.

    ممنون از این که لایو می ذارید وفایل های دیگه.

    موفق باشید

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مهوش ثروتمند گفته:
      مدت عضویت: 1364 روز

      سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته ی عزیز

      سلام مهسا جان

      جمله ی قشنگی در کامنتت نوشته ای « اگر همش به دنبال پول باشی ، بدتر ، هیچ پولی هم نمی آید»

      چون وقتی علاقه مان را دنبال میکنیم یعنی وقتی در زمینه ی موضوعات و کارهای مورد علاقه مان ، اطلاعات کسب میکنیم و مهارتهایمان را زیادتر میکنیم و رشد میکنیم و تمام انرژی مان را روی علاقه مان متمرکز میکنیم ، احساس توانمند بودن در ما تقویت میشود و از تمام لحظات زندگیمان لذت میبریم و احساسمان همیشه خوب هست و از وابستگی به پول رها میشویم و وقتی روی باورهای ثروتساز کار میکنیم و احساس دارا بودن و احساس ثروتمند بودن و احساس فراوانی پول و نعمت و احساس توانمند بودن و احساس ارزشمند بودن و احساس لیاقت داریم ، پول و نعمت و ثروت به زندگی ما سرازیر میشود.و علاقه همان کارهای ساده ای هست که به ذهن ما میاد و از انجامش لذت میبریم.چون من خودم قبلا فکر میکردم ، علاقه یه کار عجیب و غریب و دور از ذهنم هست که سالها باید وقت صرف کنم تا بفهمم چی هست در صورتیکه همون کارهایی که به ذهنمون میاد و هر روز دوست داریم انجام بدیم علاقه ی ما هستن و وقتی همون کارها رو انجام بدیم هر روز واضحتر و مشخصتر علاقه هامون رو درک میکنیم.و وقتی باور ما این باشه که از همون اول میتونیم از علاقه مون پول بدست بیاریم ، ایده هایی به ذهنمون میرسه که از همون اول پول و درآمد هم کسب میکنیم.

      این کامنت رو که خوندم باعث شد دقیقتر و بیشتر به موضوع دنبال کردن علاقه فکر کنم

      خیلی ممنونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مهسا گفته:
      مدت عضویت: 1183 روز

      سلام به استاد و خانم شایسته

      1_من فهمیدم که علاقت رو دنبال کن یعنی الهامی که به ذهنت میاد دنبال کن و ولش نکن. من یک چندمدت پیش از یک پسری در آپارات کارت ویزیت درست کردن رو بلد شدم و بیشتر از پنج دقیقه یاد گرفتنش طول نمیکشه. بعد من رفتم از این برنامه ها که کارت ویزیت درست می کنن دانلود کردم و چند تا کارت ویزیت برای خودم درست کردم. یک مدتی می گفتم برم کافینتی ها بگم من کارت ویزیت بلدم درست کنم. بعد دیروز به ذهنم رسید که برم توی یک سایتی که مثل بازار هست خودم رو معرفی کنم . من قبلا از یک فایل دیگه فهمیده بودم که مثلا اولش که شغل راه می اندازیم باید خودمون پولی خرج نکنیم چون قانون تکامل هستش و بعد کم کم مثل جف بیسوز پیشرفت بدیم مثلا اولش میز خرید. من گفتم اول باید کار رو با کمترین امکانات شروع کنم. خب خلاصه داشتم می گفتم من یک چند بار دیگه هم می خواستم خودم رو معرفی کنم اما ثبت نام نشدم ولی این بار دنبالش کردم اولش نشد بعد که ادامه دادم، نه با سختی با درستی بعد ثبت نام شدم بعد که ثبت نام شدم فهمیدم که اون موقع در زمان درستش نبوده. بعد از شب قبلش رفتم معرفی کردم بعد نمی دونم شد یا نه بعد گذاشتم برای فردا بعد فردا که شد فهمیدم که معرفی نشده پس دوباره زدم و معرفیم فرستاده شد. یعنی الان الهامی که بهم اومد با کمترین امکانات انجام دادم.

      درسته که هنوز فعلا در آمدی نیومده اما من هدایت شدم و الان در مدار ثروت قرار گرفتم و راستی نعمت امروز من اینه که در سن کم انگار شغلم رو راه انداختم با یک کار ساد. و من الان 11سالمه که در سایت در یک شغل راه انداختم. من قبلا یک باوری داشتم که هر کی بیشتر از 18 سالش نباشه نمی تونه شغل راه به اندازد و وقتی این باو رو درست کردم شد.

      و به قول استاد این حل مسئله ی امروز منه

      2_به قول این دوست عزیزمون علاقه یک کار عجیب نیست بلکه یک کار آسونیه که همه ی ما می دونیم. مثل غذا هست مثلا یکی به ما بگه چه غذایی دوست داری بخوری می دونیم چه غذایی دوست داریم

      3_ و یک موضوع دیگه ای هم که هست ما وقتی توی علاقمون هستیم چون شغل یعنی لذت و خوشی احساس فراوانی ثروت می کنیم برای همین پول میاد.

      4_و شما وقتی میگید با تکامل یعنی نه اینکه طول بکشه یعنی پله پله با سرعت عادی بریم بالا. یکبار یکی از فامیل هام بهم گفت اگر بخام شغل راه بندازیم طول میکشه. من بهش گفتم شغل راه انداختن طول نمیکشه یعنی شما باید قدم به قدم مرحله به مرحله برید بالا. و یک باوری که جلوی دنبال کردن علاقه رو می گیره اینه که طول میکشه نمیشه این یکی از باور های ریشه ای های شغله.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    محمد علی غیاثی گفته:
    مدت عضویت: 1219 روز

    سلام (این فایل به صورت نشانه‌های‌امروز‌برای‌من‌باز‌شد)

    به راستی که من در ذهنم به این‌ موضوع هایی که استاد صحبت کردن فکر کرد و چند روزی است که در ذهن همش در حال منطقی کردن و از زاویه های دیگر نگاه کردن به موضوع هستم

    چقدر پیام دوست عزیزمون و مطالبش جالب بود و چقدر استاد عزیز با آگاهی تمام این دیدگاه دوست خوبمون رو انتخاب کردن ٫من رو به فکر فرو‌ برد و حتی اون قفل های ذهنم رو یکی یکی باز کرد ٫جالب که باور پذیر تر شدن موضوع ها هم مهاجرت و هم شغل و در آمد ٫البته خودم چند سالی است که مهاجرت کردم در ایران یعنی از تهران به شهر زیبای رامسر،زمانی که این تصمیم رو گرفتم اصلا به چگونگی موضوع فکر نکردم خود خدا همه‌چیز رو برای من یکی‌ یکی جور کرد و من اون زمان از قوانین آگاهی نداشتم اما به خداوند و وجودش ایمان داشتم برای همین هر چی پیش اومد تعجب نکردم و به نشانه‌ها احترام گذاشتم و کم کم ایمانم رو بالاتر بردم ،حال هر لحظه که به زمین بازی بزرگتر فکر میکنم شاید کمی دلسرد شوم اما بازهم خداوند برایم نشانه‌هایی میفرستد و من رو آگاه میکند مثل همین فایل و صحبت های استاد عزیز و کامنت دوست هم فرکانسی که باز هم در باور هایم تاثیر بسیار داشت .

    عاشقتون هستم

    در پناه خدا باشید

    ۱۴۰۱/۰۸/۰۵

    ساعت ۰۱:۳۳ بامداد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1164 روز

    به نام خدایی که نشانه های وجودش در کرانه هاس.

    سلام به استادقشنگم .

    liveقسمت ۲۷.

    تواین liveدرمورددوموضوع مهاجرت وشغل انتخابی ،صحبت شدواستادمثل همیشه باقدرت تجربه هاواندوخته های ذهنشونو،گفتن.

    مهاجرت واژه ای بود که همیشه تصورمیکردم هرکس که مجبور میشه ،مهاجرت می‌کنه .مثل پرنده ها،که،توکتابا،خونده بودیم بااومدن فصل جدیدمهاجرت میکنن به جاهای گرمسیر.پرنده هابرای ،نجات جونشون وبرای زنده موندن به طورغریزی،مهاجرت میکردن به جاهای دیگه.

    درموردانسانهاهم فکرمیکردم که هرکسی که مجبوره وچاره ای نداره،مهاجرت می‌کنه تاشرایط وموقعیت بهتری گیرش بیاد.

    شایدم تصورم درست بوده ،ولی استاددرموردمهاجرت مطالب جدیدی ارائه دادن.

    اینکه توهرشرایط وموقعیتی که هستی ،ناراضی نباش وسعی کن همون روزهارا،خوب وشادسپری کنی .وقتی که شرایطت برای مهاجرت اوکی شد،بعدمهاجرت کن .اتفاقااستادمخالف مهاجرتهای اجباری بودن .

    ومهاجرتی راکه ازروی،ترسها یافرارازمشکلات یاازروی اجبارهستن،رابه هیچ وجه ،توصیه نمیکنن.

    مهاجرت باید زمانی باشه که ذهنت آروم باشه .وبادل وجون وبامیل واشتیاق بارسفرراببندی.

    خیلی ها هم ،تقلیدی وباعجله بدون سنجیدن موقعیت خودشون ،مهاجرت میکنن وطولی نمیگذره که ازکرده ی خودشون پشیمون میشن .

    درواقع اگه بااحساس خوب نباشه ،هرجاهم که مهاجرت کنی ،همون حس بدهمراهته.

    انقداستادباآب وتاب ازمهاجرتشون وخوشبختی بعدازمهاجرتشون ، تعریف میکنن که آدم هوس می‌کنه .

    اینومیدونم وخیلی دیدم ،که مهاجرت کردن ،انسان روپخته ترمیکنه .البته به شرط اینکه دنبال پختگی هم باشی.به قول استادازروی اجباروزورنباشه بلکه برای تحقق خواسته هاباشه‌.

    قسمت دوم، صحبت استاددررابطه باایجادشغل باعشق وعلاقه بود.

    ینی هرکسی سمت اون کاری بره که باعلاقش مطابقت داشته باشه .اینم از روی اجباروفقط صنف کسب درآمدنباشه .چون زمانیکه ازروی اجبارونیاز،فقط

    باشه ،اونوقته که مدام خسته و ،عصبی هستی .

    چون هیچ لذتی ازاون کارنمیبری ،فک کنم درآمدت هم ،برکتی نداشته باشه .چون احساس بدنمیتونه اتفاق خوب رارقم بزنه .وتونمیتونی بااحساس بداتفاق خوبی راخلق کنی .

    بنابراین بااطمینان خاطر،منم تمام وکمال تجربه های استاد رادراین راستا،قبول دارم .

    ترس راکناربزارید.خداباشماس ،درکنارشماس.

    فقط کافیه باورش داشته باشیدوبهش ایمان داشته باشید.قانون فراوانی راهم فراموش نکنید.این باور،رادرخودتون بقدری تقویت کنید که همه ی ترسهاازوجودشماخارج بشن.

    وقتی به کاری مشغول میشیدکه بهش علاقه دارید،باانرژی مثبت واحساس مثبت کارمی کنید.چاشنی باورفراوانی وایمان به خداراهم بهش اضافه کنید.حتمن بااتفاقات توپ وخوب روبرومیشیدوبه درآمددلخواه خودتون ،دست پیدامی کنید.البته قانون تکامل را هم ،فراموش نکنید.کمی صبوری کنیدتانتیجه بگیرید. همیشه وهرروز،کمی بهترازروزقبل .این ماه بهترازماه قبل .

    همین طور پیش برید،ببینیدچ اتفاقاتی براتون میفته وبه کجاها وبه سمت ،چ افرادی هدایت میشید.

    بامقاومتهاوترمزهاتون ،مبارزه کنید،اجازه ندیداونها،مانع حرکت شماتومسیرتون بشن.

    استادجونم سپاس ،سپاس ،سپاس

    عاشقتم الهی باشی همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: