live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج

در این فایل، سوال اساسی زیر مطرح شده است:

“چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت می‌کند؟ چه عواملی سبب می‌شود‌، فردی مثل استاد عباس‌منش با اینکه آنچه را که متخصصین‌ علم بازاریابی مهم می‌دانند، انجام نمی‌دهد‌ اما در کسب و کار خود به موفقیت‌هایی دست می‌یابد که سایر کسب و کارهای آن حوزه، با وجود اجرای فرامین متخصصین بازاریابی، دست نیافته‌اند؟”

«تفاوت قائل شدن میان اصل و فرع» درباره عوامل موفقیت یک کسب و کار، هدف اصلی این فایل است. اما تمامی جزئیات درباره عوامل اساسی موفقیت پایدار در کسب و کار، به صورت مفصل در دوره روانشناسی ثروت 3 توضیح داده شده است.

دوره روانشناسی ثروت 3، استاد خبره ایست برای ایجاد “توانایی تشخیص اصل از فرع”، در ذهن مدیر یک کسب و کار. جلسات اولیه این دوره – در قدم اول – به دانشجو “مدیریت ذهن” را می آموزد. زیرا تا زمانی که فرد از عهده مدیریت ذهن خود برنیاید، محال است از عهده مدیریت کسب و کار خود برآید. روانشناسی ثروت 3، مدیریت ذهن را از ریشه یعنی “ساختن باورهای توحیدی” شروع می کند. زیرا “توحید”، تنها راهکار برای مدیریت ترس ها و نگرانی های توهمی است که ذهن همواره از طریق آنها وارد عرصه می شود.

ریشه موفقیت پایدار برای یک کسب و کار، در باورهای توحیدی صاحب آن کسب و کار است. باورهایی که تمرکز فرد را به جای حساب کردن روی عقل انسانی، به پیروی از هدایت های الهی معطوف می کند.

ذهن ما اکثرا درباره پیروی از هدایت های درونی، مقاومت های بسیاری دارد زیرا ما آموزش دیده ایم تا روی عقل مان حساب کنیم، روی علمی حساب کنیم که حاصل درک به اصلاح از ما بهتران درباره شیوه به موفقیت رسیدن است. ضمن اینکه اساس این درک، بر تاثیر عوامل بیرونی (شرک)، بنا شده است و نیروی هدایتگر درونی ما را غیر فعال می کند. در نتیجه وقتی برایمان واضح می شود که می خواهیم کسب و کار شخصی خود را راه اندازی کنیم یا رشد دهیم، ذهن لیستی از موانع، مسائل احتمالی، ” به اندازه کافی خوب نبودن ها ” و شک و تردید ها را پیش روی ما قرار می دهد و تمام انگیزه و اشتیاق درونی ما را می بلعد زیرا فرد مهم ترین عامل، یعنی نیروی هدایت را از معادله خارج کرده و فقط روی عقل انسانی حساب باز کرده است.

به همین دلیل، روانشناسی ثروت 3، بازسازی کسب و کار را از پاکسازی ذهن صاحب کسب و کار از شرک شروع می کند. جلسات این دوره – قدم به قدم – همکاری کردن با انرژی خلق کننده و هدایت کننده ای را یاد می دهد که خداوند نامیده ایم:

نیرویی که درون ماست، از همه چیز آگاه است، همواره همراه ماست، همه ایده ها و راهکارها را دارد، جواب تمام سوالات را دارد، در حل مسائل به ما کمک می کند، هدایت ما را وظیفه خود دانسته است، برگی بدون اذن او از درخت نمی افتد و عاشقانه می خواهد به ما کمک کند تا در مسیر خواسته های خود حرکت کنیم و از طریق تحقق خواسته های خود، دستی باشیم برای گسترش جهان.

مهمترین بخش از آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3، مامور ساختن این باور مرجع است که شما به عنوان مدیر یا صاحب یک کسب و کار، باید در ذهن خود بسازید. سپس سایر عوامل، روی این فونداسیون قرار داده می شود.

  • به اندازه ای که مدیر کسب و کار، جمله به جمله آگاهی های جلسات این دوره را مثل وحی منزل جدی می گیرد و در رفتارها و عملکرد خود لحاظ می کند، به همان اندازه نیز:
  • نگرانی هایش درباره مسائل کسب و کار مثل بازیابی، مشتری مداری، تولید، مجوز و … حذف می شود؛
  • به همان اندازه به آرامش ذهنی می رسد و به اندازه این آرامش ذهنی، الهامات خداوند را درباره “چگونگی”، دریافت می کند؛
  • به همان اندازه جواب سوالاتی را دریافت می کند که الان جوابی برایشان ندارد؛
  • به همان اندازه ایمان فعالی دارد که بدون نیاز به “دانستن همه چیز” یا “بی عیب و نقص بودن”، با امکاناتی که در همین لحظه دارد کار را شروع می کند.
  • به همان اندازه، به تعویق انداختن، برایش معنایی ندارد چون به خاطر این جنس از ایمان، تمام قدم ها در طی مسیر یکی پس از دیگری به او گفته می شود و نیازهایش در لحظه پاسخ داده می شود.

تمام کارآفرین هایی که در کسب و کار خود به موفقیت پایدار رسیده اند، چنین الگویی از عملکرد را دارند که عملکرد توحیدی نام دارد. عملکردی که عوامل بیرونی را بی تاثیر می داند و راه الهامات قلب را می رود.

وقتی ذهن خود را از اطلاعات محدود کننده خالی می کنی و پای آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3 می نشینی، آن آگاهی ها بخش خلاق و خداگونه وجود شما را فعال می کند و با چنین سوالاتی ایمان شما را به چالش می کشد که:

  • چرا از اینکه جواب تمام سوالات را درباره کسب و کار خود نمی دانی، ترسیده ای و کار را شروع نمی کنی؟
  • چرا روی حرفها و وعده های متخصصان حساب می کنی اما روی وعده نیرویی که جهان را هدایت می کند، حساب نمی کنی؟
  • چرا با وجود این نیروی هدایتگر درونی، هدایت کسب و کار خود را به او نمی سپاری؟
  • چرا به جای انتظار و سکون برای وقت مناسب، همین حالا این نیروی هدایتگر را فعال نمی کنی؟
  • چرا به این نیرو توکل نمی کنی و با همین امکانات، قدم اول را بر نمی داری؟

روانشناسی ثروت 3، با هدف ایجاد کسب و کاری با موفقیت های پایدار، به ما یاد می دهد تا درباره عوامل موفقیت کسب و کار، به دنبال تفاوت قائل شدن بین اصل و فرع باشیم. در دنیایی که در هر لحظه، هر فردی ایده ای درباره عوامل موفقیت منتشر می کند، باید از خود بپرسیم: ” اصل اساسی موفقیت یک کسب و کار چیست؟

روانشناسی ثروت 3، فقط و فقط بر درک و اجرای این اصل، متمرکز است. به همین دلیل در بازار مکاره امروز، هر روز یک تکنیک و شگرد جدید برای فروش ابداع می شود و خیلی زود هم محو می شود. اما آموزه های روانشناسی ثروت 3، از زمان تولید تا الان، فقط بر همان اصل اساسی یعنی قانون بدون تغییر خداوند استوار است و تا کنون کسب و کارهای افراد زیادی را متحول کرده که این آگاهی ها را عملی کرده اند.

مهم ترین بخش از آموزه های دوره روانشناسی ثروت 3، فعال کردن نیروی هدایتگر درونی است. تمرینات و آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3، باورهایی را در ذهن دانشجو می سازد که این نیرو را فعال می کند. سپس در ادامه جلسات، دانشجو یاد می گیرد که چگونه به وسیله “سوالات مناسب”، به این نیرو قدرت خلق کنندگی بدهی. سوالات هدایتگری که به شما می گوید:

“سمت شما”، در این قدم چیست؛ سمت خداوند چیست؛ چه کارهایی را باید انجام دهی؛ چه کارهایی را نباید انجام دهی؛ چه قدم هایی را شما باید برداری تا خداوند قدم های بعدی را برایت بردارد؛ چه جنس از توجه را باید فعال نگه داری و از توجه به چه چیزهایی باید اعراض کنی تا این نیرو همچنان فعال بماند. آموزه های دوره روانشناسی ثروت 3 مشاور دانایی است که به شما یاد می دهد تا ذهن خود را مثل یک هوش مصنوعی بر اساس باورهای توحیدی، تربیت کنی.

به اندازه ای که به آموزه ها و تمرینات این دوره عمل می کنی، نیروی هدایتگری را در وجود خود فعال نگه میداری که:

  • در هر لحظه، قدم بعدی را به شما می گوید؛
  • درباره مسائل شما، سر راست ترین جواب را پیش روی شما میگذارد؛
  • ایده های سازنده را به سمت مغز شما هدایت می کند؛
  • آدمها مورد نیاز را به سمت شما هدایت می کند؛
  • راهکارها را به سمت شما هدایت می کند؛
  • شما را با فرصت های شگفت انگیز روبرو می کند و همزمانی های شگفت انگیز را برایت ایجاد می کند.

مدیریت کسب و کار، با وجود باور به این نیروی هدایتگر و فعال نگه داشتن او، بی نهایت آسان است. چون انرژی خداوند در تمام جزئیات کسب و کار شما جاری می شود و کارها را انجام می دهد. به گونه ای که همه متعجب می شوند از اینکه چرا شما در زمان مناسب در مکان مناسب هستی؟! اما خودت می دانی که دلیل این همزمان، شراکت با خداوند است. “توحید” یعنی شراکت با خداوند؛ حساب کردن روی این نیرو؛ اعتماد به هدایت های این نیرو و لبیک گفتن به الهامات این نیرو؛

لازم است تمام جلسات دوره روانشناسی ثروت 3 را بارها گوش داده شود، تمرینات با تمرکز بالا انجام شود، آگاهی ها به اندازه کافی تکرار شود تا مغز “توحید و چگونگی اجرای آن در عمل”، درک شود.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 3


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
    79MB
    17 دقیقه
  • فایل صوتی live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
    16MB
    17 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

4232 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حسین حاجی چرمهینی» در این صفحه: 3
  1. -
    حسین حاجی چرمهینی گفته:
    مدت عضویت: 3971 روز

    سلام

    این سوال خیلی خوب بود٫٫ باز هم دوست داشتم دنبال جوابش از زاویه ی دیگه ای باشم٫٫

    یجورایی وقتی درباره ی استاد این موضوع رو دیدم خیلی بهم آرامش داد٫همینطور شرکت تسلا وخیلی از کسب و کارهای محلی دیگه که تو سطح شهر میبینم٫٫ تبلیغ ندارن ولی کارشون همیشه عالی پیش میره٫

    خود تبلیغ وقتی حتی دربارش فکر میکنی که برم فلان جا تبلیغ کنم و٫٫ احساس ادمو بد میکنه ، یجور حرص ، نگرانی که جواب میده یا نه؟چی بنویسم که جواب بده ، مردم چی دربارم فکر میکنن و٫٫ همش احساس بد برای ادم میاره ،و نقطه مقابل عزت نفس و سبک شخصی وتوکل به خدا و رب هستش٫٫ولی کاری هستش که ۹۵ درصد کسب و کارها میکنن٫٫ چقد سخته کسی بخواد اینکارو نکنه٫ واقعا دل بزرگی میخواد که شجاعتشو داشته باشی و نخوای تبلیغ کنی٫و البته احساست هم خوب باشه٫ یه کنترل ذهن خیلی بزرگ لازم داره که تصمیم بگیری تبلیغ نکنی و همچنان هم خیالت راحت باشه که خدا برات کارتو انجام میده و نگران نباشی٫چون هردوش باید باشه٫اگه بگی خب تبلیغ نمیکنم ولی بعدش ٫٫ حتی اگه یمدت کسی نیومد ، احساست بد نباشه ، کنترل ذهن خیلی عظیمی میطلبه٫ممنونم از افراد شجاعی که واقعا تفاوت ایجاد میکنن توی تاریخ٫مثل استاد عزیز و شرکتی مثل تسلا٫

    گفتم بزار ببینم این تبلیغات اصلا ریشه اش چی بوده؟اصلا برم زمانی که هیچ تبلیغی نبوده ببینم مردم اون موقع چیکار میکردن اخه؟ که اینهمه تبلیغات الان برای ما شده عامل اصلی٫

    یسری جوابهایی با فکر کردن به به ذهنم رسید ولی گفتم بزار مطمعن تر اقدام کنم ،بخاطر همین رفتم سراغ یکی از حاجی های سابق بازار که میشناختم ،از اون دسته که قدیمی بازار تهران بودن و البته بار اول رفتم نبودن ٫٫ دوباره رفتم و بالاخره طرفای ظهر پیداش کردم٫احوالپرسی کردم باهاش و ازش سوال کردم٫سوالم این بود که ، شما که قدیم توی بازار بودین و ٫٫خوب خاطرتون هست٫اون موقع هیچکدوم از این تبلیغات ها و بنر ها توی خیابون ها و تراکت و٫٫ نبود ،تنچنان تلوزیونی برای تبلیغ نبود ، کسی توی اتوبان از اول تا اخر اتوبان تبلیغ نمیکرد، اینترنت و تلگرام و٫٫ هم نبود ، تلفنم نبود که حتی پیامک تبلیغاتی بده کسی٫٫ چطور بدون تبلیغ کردن کار پیش میرفت؟چی میشد که یه مغازه پر میشد از مشتری؟

    جوابش خیلی قشنگ بود که براتون مینویسم ، میتونین با قوانینی که الان بهتر میدونین سبک سنگینش کنین٫

    جواب داد که : اولا اون موقع هم تبلیغ بود ، نه که تبلیغ نباشه ، منتها اینجوری بود که مثلا من میرفتم از فلان مغازه خرید میکردم ، راضی بودم ، دوستم سوال میکرد فلان جنس رو میخوام بهش میگفتم از فلانی بگیر میشناسمش ٫٫ همیشه اینجوری بود ، اینجوری تبلیغ میشد برای هرکسی که خوب کار میکرد٫۱۰ تا مشتری که راضی بودن ، خودشون میشدن تبلیغ و میدیدی اونا هم به ده تا بیست نفر توصیه میکردن ، اونا هم میخریدن ، راضی بودن و همینطور کار پیش میرفت٫٫ تا طرف مثلا توی اون راسته معروف میشد ، همه ازش خرید میکردن و٫٫

    البته اینم نبود که توی شش ماه اینجوری بشه ها ، طول میکشید ، یموقع دو سه سال یا بیشتر طول میکشید که طرف دیگه میشد حاجی مثلا اون قسمت بازار و کلی مشتری همیشه داشت٫

    گفتم خب دلایلش چیا بودن؟ گفت کارشو خیلی خوب و با حوصله انجام میداد ، صادق بود توی کارش ، از کار نمیزد ، کارو با کیفیت انجام میداد٫٫ حرفش دوتا نمیشد ، روی قولش میموند هراتفاقی هم می افتاد و٫٫ بعد پرسیدم مثلا تخفیف هم میداد که تبلیغ بشه؟ ٫٫ مثلا بزنه پشت شیشه که ۱۰ درصد یا بیست درصد یا٫٫ تخفیف و٫٫ که مردم بیان خرید کنن؟ گفت نه اصلا تخفیفی درکار نبود ، البته مشتری کم و بیش چانه زنی هایی داشت اما نه ، هیچکدوم ازین تخفیفا رو برای جلب توجه مشتری نمیزدن پشت ویترین یا تو بوق و کرنا کنن ٫٫

    خلاصه باهاش صحبت کردم بیشتر و متوجه شدم که شخصی که کارشو شروع میکرده ، قشنگ بدون نگرانی ازینکه مشتری میاد یا نمیاد ، میشسته تو مغازه و توکلش هم از اول صبح به خدا بوده ، هرکی میومده خداروشکر میکرده ، چه یدونه بیاد چه صد تا مشتری ، با خیال راحت کارشو میکرده ، به بهترین شکل ، یسری مرام ها و حدودها و قوانین و استانداردها هم برای خودش میزاشته ،که کارش رو به بهترین کیفیت ارائه بده ٫٫ و همینطور با علاقه ادامه میداده ٫٫ اصلا هم عجله نمیکرده که بخواد تو شش ماه ازین رو به اونرو بشه ، کاملا موضوع تکامل براشون جا افتاده بود٫٫ من میپرسیدم که چطور زودتر و تو زمان کم وفلان ٫٫ بهم میخندید ، میگفت اصلا اینجوری نمیشه پسر جون٫٫

    اونا هم خیلی خوب کار کردن در گذشته٫٫ تبلیغی هم نکردن ٫٫ تبلیغشون دقیقا مثل استاد بوده ٫٫ کارشونم با کیفیت انجام دادن ، عین استاد که همیشه به خودشون تو این زمینه سخت گیری میکنن ٫٫و هیچوقتم نمیخواستن با عجله کارشونو پیش ببرن٫و کاملا تجربی میدونستن که تکاملی هست که باید طی بشه و بموقعش همه چی براشون عالی میشه٫

    من خیلی فکر کردم٫٫ و توی صحبت های اونها یه چیزی رو فهمیدم٫٫ اونم این بود که بجز درمورد انجام کارشون که واقعا دوستش داشتن ٫٫ درمورد داشتن مشتری یا نداشتنش ٫٫ همیشه احساسشون خوب بوده٫یعنی قشنگ توکل میکردن توی موضوع مشتری و٫٫ اگه امروز میرفتن سرکار و فقط یدونه مشتری داشتن ٫٫ خداروشکر میکردن٫و البته هم که همیشه چشمشون به در نبوده ٫٫ میشستن و کاراشون رو میکردن ٫٫ و خداشونو شکر میکردن٫٫اینجوری نبوده که همش توی ذهنشون بل بشو باشه که چیشد چرا کسی نمیاد ، فلانی رو ببین چقد مشتری داره ٫٫ چرا من ندارم ٫٫نکنه از بقیه عقب بیافتم٫٫ نکنه دیر بشه برای فلان پیشرفتم و٫٫ پس کی مغازه بزرگ میگیرم و٫٫

    اونا توکل که میکردن ٫٫ احساس آرامش هم بعدش داشتن٫٫ یعنی قشنگ همه چی رو میسپردن به خدا ٫٫وکارشون رو به بهترین نحو انجام میدادن٫٫ از نگاه من یعنی سهم خودشون رو عالی انجام میدادن٫حالا اگه باورهای محدودی درباره موفقیت یا ثروت و٫٫ نداشتن ٫٫ روند کسب و کارشون هم عالی تر پیش میرفت٫٫

    دیگه خواستم هرچی هم تو گذشته بوده برای این موضوع تبلیغات بیرون بکشم٫٫تا بهتر بفهمم این حرف استاد رو که بابا تبلیغات اصلا اصل نیست٫

    واقعیتم همینه که ما همش به کسب و کارهای مدل قدیمی خندیدیم و گفتیم بابا زمونه عوض شده و این حرفا ٫٫ الان تبلیغات ٫٫ اینترنت ٫٫ قیافه مغازه ٫٫ داشتن فروشنده هایی با ظاهر فلان و بهمان و٫٫ جواب میده ٫٫ درصورتی که اونا آرامش و پیشرفتشون بیشتر بوده چون از مسیر تکامل رفتن ٫٫ ما بیشتر استرس کشیدیم ، ما اصلو بیشتر فراموش کردیم٫٫ ما چسبیدیم به فرع ٫٫ ما نمیتونیم توکل کنیم و بعدش هم آرامش داشته باشیم٫٫ ما نمیتونیم تحمل کنیم تا از مسیر تکامل پیشرفت کنیم٫

    البته تبلیغ نکردن وقتی هیچ کسی تبلیغ نمیکنه یه حرفیه ٫٫ اما کاری که الان استاد میکنن ، واقعا ایمان خودش رو میخواد ، الان که تبلیغات شده عامل اصلی تو نظر همه ، واقعا متفاوت عمل کدن قدرت میخواد٫٫ و همین متفاوت عمل کردن نتیجه ی متفاوت ایجاد میکنه دیگه !

    قدیمی ها قشنگ میفهمیدن که مشتری رو کی برای آدم میاره ٫٫ نگاهشون توحیدی تر بوده ٫٫ اینو قشنگ میشه از آرامش حرفاشون فهمید ٫٫ اما ما همش خودمون رو میکشیم تا ابزار برای ما کاری بکنن٫٫ تا توجه جلب بکنیم ٫٫ تا دیده بشیم٫٫

    من میخواستم کتابی چاپ کنم ، رفته بودم هفته پیش نمایشگاه٫٫ اولین کتابم بود ٫٫ گفتم از ناشر ها اونجا سوال کنم٫٫ همه ی حرفایی که میزدن شرک آلود بود ٫٫باید کتابت دیده بشه ، با ما کار کنی کتابت دیده میشه ، یکی میاد کتاب فلانی رو ببره ، چشمش به کتاب تو می افته ٫٫ دیده میشی ٫٫ نویسنده باید خودشو برند کنه ، بره شبکه های اجتماعی کار کنه ٫٫دیده بشه بعد کتابشو بفروشه ٫٫ جلد کتاب الان خیلی مهمه ٫٫ طراحی جلد اگه خوب باشه کتاب فروش میره ٫٫ و کلی از این حرفها٫ینفر نگفت که اگه حرف ارزشمند توی کتابت زده باشی ، خودش راه خودشو باز میکنه و فروش هم خواهد رفت٫٫ میخواد با فلان ناشر معروف باشه میخواد نه یه ناشر خرده پا ٫٫ میخواد جلدش اینجور باشه یا میخواد نباشه وساده باشه! ٫٫متوجه شدم حتی اونا که به موفقیتهایی هم رسیدن خودشون نمیدونن چطورر موفق شدن! اگه کتاب من فروش بره و جلدش ساده باشه ، میرن توصیه میکنن که کتاب باید جلدش ساده باشه٫٫ اگه برعکس باشه میگن نه جلد باید عجیب غریب باشه خوشکل باشه ٫٫ کمتر نگاه میکنن ببینن اصل کتاب چیه!حرفش چیه! من یفصل از کتابم رو پرینت گرفته بودم توی کیفم و همراهم بود اگه لازم شد بدم کسی بخونه ٫٫ اصلا یبارم از کیفم بیرون نیاوردمش! واقعا بنطر من اصل رو باید مواظب باشیم ٫٫ نکنه ماهم توی کسب و کار خودمون چسبیدیم به فرعیات و اصل داستان رو گذاشتیم خاک بخوره و فراموش کردیم٫من درباره ی کتاب خودم یاد حرف قشنگ استاد توی دوره ی ۱۲ قدم افتادم٫٫ و پیش خودم گفتم ٫٫ اگه این کتاب چیز باارزشی برای گفتن داشته باشه که خودش راه خودشو پیدا میکنه٫٫ نیاز نداره من خودم رو بخاطرش به آب و آتش بزنم٫٫ من کارم اینه که سهم خودمو خوب انجام بدم و برای نتیجه اش هم به خدا توکل کنم٫ و احساس آرامشش وجودم رو گرفت٫خداروشکر میکنم٫

    واقعا همینکه ما این سایتو میشناسیم٫٫ با استاد آشنا شدیم ٫٫ بین خودمون این حرف ها رو میزنیم٫٫ حداقل چند تا ضربه به اون سیمان باورهای شرک آلود توی ذهنمون زدیم واقعا خداروشکر میکنم٫اگه این دیدگاه توحیدی رو نمیفهمیدم ٫٫ واقعا زندگی ام بی ارزش میبود ٫٫ خداروواقعا شکر میکنم بخاطر همین آگاهی ها ٫٫ واقعا انگیزه میگیرم ، که رشد کنم ٫٫ توی این مسیر ٫٫ادم با دیدگاه توحیدی باید متعهد تر از هرکسی توی این دنیا روی خودش کار کنه ٫٫ واقعا این شایسته ی پیروان راه توحید عملی هستش٫٫ خدارو شکر میکنم بخاطر وجود استاد٫٫ خیلی وقتا برای خودم مثالش میزنم و بهش افتخار میکنم٫٫ بخاطر اون روزها که این مسیر رو رها نکرد ٫٫ و با قدرت عمل کرد به آگاهی هایی که بهش داده میشد تا امروز ما با خیال راحت بشینیم و توی سیلی از حرفای توحیدی که فقط توی پاسخ یه سوال توی وبسایت استاد مطرح شده با لذت بهره ببریم٫

    این نماد فراوانیه و نشانه ی ایمانه ٫٫ خداوند ضایع نمیکنه اجر کسی که ایمانش رو نشون بده٫خداروشکر میکنم و دوست داشتم به همه بچه هایی که اینجا هستم بگم همینی که اینجا یک نظر میزارین که بوی توحید میده ، هزاران بار خداروشکر کنین ٫٫

    ممنون مجددا از استاد عزیز برای طرح این مسابقه ٫٫ و همه نظرات زیبای دوستان که هرروز دارم بخشی از اون ها رو میخونم ولذت میبرم٫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 146 رای:
  2. -
    حسین حاجی چرمهینی گفته:
    مدت عضویت: 3971 روز

    سلام.یجایی استاد گفتن که درواقع کاری که میکنن در اشاعه ی توحید ، خیلی بیشتر از علایق دیگه بهشون احساس خوبی میداد.گفتن که به املاک هم خیلی علاقه داشتن.هرچند که کار در زمینه ی املاک خیلی بیشتر ممکن بود باعث موفقیتشون بشه از لحاظ مالی ، اما ممکن بود جنبه های دیگه ی روحی شون رو ارضا نمیکرد.این کاری که میکنن که اساسش همون قولی بود که به خودشون وقتی توی بندرعباس بودن دادن ، همون روزی که همون روزی که استعفا داده بودن ، اتفاق آتشسوزی توی مخازن محل کارشون افتاده بود.و همکارانشون فوت کرده بودن.. اونجا استاد یعالمه در مورد این زندگی دوباره و اهدافشون تصمیمای قطعی گرفتن و درخواستشون از خدا این بود .. اشاعه ی توحید.و این هدف رو خیلی عاشقانه دنبال ککردن.و واقعا دوستش داشتن.توی یه فایل دیگه میگفتن که وقتی توی سمینار هستن یا.. اصلا یکذره هم خسته نمیشن.. به محض اینکه پاشونو میزارن از سالن بیرون تازه متوجه درد شدید پاشون میشن..این همون کاریه که استاد با تمام وجود عاشقشن.. و یکذره هم ازش خسته نمیشن.

    نتیجه ی عشق به کاری که انجام میدی بهترین نتیجه هستش.چون بالاترین احساس خوب رو در حین انجامش داری.

    اون چیزی که بزرگترین تفاوت ها رو در کسب و کار ها ایجاد میکنه عشقه.استاد به صورت 24 ساعته دارن روی همین موضوع کار میکنن.. تفریحشون هم همین کاره .. کارشون تفریحشونه .. تمام مدت زمانی که دارن رو صرف همین کاری میکنن که بالاترین احساس خوب رو بهشون میده.هر کسی با این همه تمرکز و عشق کار کنه نتایج خوب سراغش میان.چون در مدار بهترین اتفاقات بواسطه ی اون احساس خوب قرار میگیری.

    حالا اگه چنین فردی سبک شخصی خودش رو هم داشته باشه و نخواد عجله کنه .. خب از همون جایی که هست شروع میکنه و رشد میکنه دیگه. چه نیازی به تبلغات هست؟!

    فک کنید که یه نفر عاشقانه کارش رو انجام بده و لذت ببره.براش هم مهم نباشه که حتما بخواد زود و تند رشد کنه اونم با سرعتی که امادگیش رو از لحاظ تکاملی نداره.. که این خودش ناشی از نداشتن سبک شخصیه توی زندگی فرد.خب همون جایی که هست و همون ایده های کوچکی که هست بهترین ایده ها و راههاست برای اینکه بخواد مسیر تکاملش رو توی کارش طی کنه دیگه.شما کارت رو با عشق انجام میدی .. بعد یه ایده ی خوب میاد .. ایده ای که با شرایط حال حاضرت میخونه .. و اگه تو باور داشته باشی که از کاری که عاشقش هستی هم میتونی پول بسازی و باور های محدودی هم درباره ثروت نداشته باشی و احساس لیاقت هم داشته باشی در باره ی کسب ثروت و آسایش و.. این ایده ها همیشه به ذهنت میرسه ، اما به همون سرعت آهسته وپیوسته پیش میری .. یدونه کارت میشه دوتا کار در ماه .. خداروشکر میکنی و کارت رو با علاقه ی بهتری انجام میدی .. هم لذت میبری و هم رشد میکنی .. اگه نخوای عجله کنی ، تکامل سریعترین راه پیشرفت تو هستش .. وچنین مسیر رشدی به موقعش به نقطه ی تصاعدی رشد هم میرسه و اتفاقات خوب همون موقعی که تو اماده اش هستی برات میافته درحالیکه تو داری لذت میبری.

    اینکه ناامید نشی .. نگی برای من جواب نمیده .. پس کی موفقیت حاصل میشه ..وبدونی چه باورهای مناسب تری میتونی داشته باشی تا کسب و کار موفق تری هم داشته باشی .. بااهمیت هستن.

    ولی واقعا اینکه بدونی وقتی احساس خوبی داری .. نشانه ی بودن در مسیر صحیحه و تصمیمات رو هم در همین احساس خوب در مورد کارت بگیری بنظر من طبیعی هستش که تو موفق بشی .. طبیعی هستش که تو رشد کنی .. طبیعی هستش که هرروز رشد کنی .. بدون اینکه نگران باشی ..

    همچنان که تو با علاقه و احساس خوب کار میکنی .. جهان هم از این کارت بخوبی و شایستگی استقبال میکنه.به شرطی که در مواقع مختلف یاد بگیری که از کنترل ذهن استفاده کنی که متوقف نشی .. نزاری نجواهای شیطانی که کمبود رو به تو گوشزد میکنن احساست رو بد کنه.همیشه توی هرکسب و کاری موضوع کنترل ذهن وجود داره.پله ی بعدی در هر کسب و کاری ، نیازمنده رشده ، و رشد نیازمند کنترل ذهن هستش ، چون برای رشد کردن باید مشکلی رو حل کنی که لازمه ی رشد تو هستش ..اما وقتی توی مسیر کاری که عاشقش هستی قدم برمیداری ، اونقدر لذت اینکار زیاد هستش که انگیزه برای حل کردن مشکلاتی که منجر به رشد میشن پیدا میکنی.اما همه ی اونها نیاز به کنترل ذهن داره.

    ضمن اینکه باید سعی کنی کنترل کنی ورودی های ذهنت رو.اینکار رو تمام کسب و کارهای موفق بخوبی انجام میدن.من ندیدم کسب و کاری که همیشه ناله و نگرانی باشه توش و موفق باشه.اینم باعث ایجاد تفاوت در نتیجه میشه ، اینکه یاد بگیری که متفاوت فکر کنی و متفاوت عمل کنی تا نتایج متفاوت بگیری.

    اما نتایج استاد از اینکه تبلیغاتی هم نمیکنند ، واقعا به گفته ی خودشون هم مبحث توحیده.اینکه قدرت واقعی همه ی کائنات رو دست خداوند بدونی ، و باور کنی که اون قدرت که بدون اذن او یک برگ از درخت نمی افته ، میتونه ثروت رو وارد زندگیت بکنه ، از چه راهی؟ هرجوری که دوست داره ، هرجوری که شگفت انگیز و زیبا باشه ، نه با زحمت و زور زدن های ما .

    جواب تفاوت در شیوه ی نگاه استاد نسبت به تبلیغات ، یا شرکت های دیگه ای مانند استاد ، مثل تسلا در همین موضوعه.که ما وظیفه ی خودمون رو انجام میدیم ، و اونقدر مطمئن هستیم که بواسطه ی تفاوت عظیمی که با قدرت اراده ی خودمون ایجاد میکنیم ، جهان رو بیشتر و بیشتر گسترده میکنیم و جهان بصورت یک سیستم کاملا واضح از این نوع پیشرفت حمایت میکنه.همه ی اونهایی که کسب و کار متفاوتی خلق میکنند که جلودار همه ی تغییرات بزرگ تاریخ هستند ، اینو میدونن که اگه سهم خودشون رو عالی انجام بدن ، نیازی به جلب توجه کسی ندارن ، جای خودشون رو باز میکنن ، چنین باوری همیشه باعث میشه طرف بهترین خودش رو ارائه بده در هر لحظه ، مثل استاد.بالاترین کیفیت ها رو ارائه بده و فقط هم کاری رو که با تمام وجود دوست داره انجامش بده دنبال کنه.

    ما اشتباهی فکر میکنیم که چه چیزی الان پول توشه بریم دنبالش.. خیلی ازین انتخابها کردیم.. کدوم رشته الان پول توشه ، اونو انتخاب کنیم .. کدوم ایده الان پول درمیاره اونو انجام بدیم.. احساس میکنم یجور باور کمبود توی این نوع انتخاب ها هست.باور اینه که یسری کسب و کارها پول میسازن ، و یسری های دیگه کمبود توشون هست.ضمن اینکه برای کسب ثروت باید بریم و کسب و کار خوبی انتخاب کنیم.. نه که بریم و کاری رو بکنیم که تمام وجودمون فریادش میزنه.به همین خاطر کسب و کارهایی که برمبنای اون عشق درونی خلق شده اند همیشه متفاوت ترین و پیش رو ترین های تاریخ بوده اند.چون نوع کسب و کار نیست که پول میسازه ، احساس تو نسبت به اونه که موفقیت رو خلق میکنه.. علاقه و اشتیاق ما به انجام دادن یک کار به نظرم پیغام هدایت خداونده به اینکه اگه دنبال خلق ارزشی ، و دوست داری از زندگیت لذت ببری ، اون مسیر رو برو .. و ما اکثرا اینکارو نمیکنیم. شاید صدها فروشگاه اینترنتی آنلاین در یک برهه ای که مد شده بود شروع به کار کردن .. اما فقط اونایی که عاشق اون کار بودن دوام آوردن .. که نه تفاوت ایجاد کردن! مثل دیجی کالا در ایران /

    ممنونم استاد عزیزم بخاطر این سوالات بینظیر..

    واقعا چالشی که در اعماق ذهن آدم ایجاد میکنه و ادم از هر زاویه ای به موضوع نگاه میکنه تا به وضوح برسه ، بالاترین و با ارزشترین هدیه ی شما به ما در این سوالات باشه ، لازم نیست پاسخ خوبی بدیم بخاطر جایزه ی سوال.. لازمه که بخوبی باورهامون رو زیرو رو کنیم برای رسیدن به درک بالاتری از قوانین و خودمون … برای رفتن به مدارهای بالاتری که نتیجه اش رسیدن به ثروت های بی اندازه ی خداونده.اون جایی که صراط الذین انعمت علیهم هستش.این خیلی ارزشش والاتر هستش..

    الان که مسابقه تموم شده احساس بهتری دارم برای پاسخ به این سوال .. الان احساس میکنم انگیزه هام خالص تر بود برای فهمیدن خودم.برای درک آگاهی هایی که شما با طرح این سوال در سایت قصد داشتین بهش نزدیکتر بشیم.

    ممنونم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 115 رای:
  3. -
    حسین حاجی چرمهینی گفته:
    مدت عضویت: 3971 روز

    سلام٫دوست عزیز٫

    مستقیم سوالتون رو پاسخ میدم که نوشته بودین :استفاده از ابزار به نظرم خیال مارو برای اقدام کردن راحت تر میکنه که این ناشی از ترس و از عدم ایمان خالصانه میاد یا حالا گرفتن تصمیم عقلانی٫٫نمیدونم٫٫؟ و مثال زدین که استاد چنین حرفی رو زدن :مثلا خود شما تو یک فایل گفتید خواب دیدید که تو یکی از شهرها روی ملک سرمایه گذاری کنیدو…بعد هم که بررسی کردید دیدید که جمعیت اون شهر رو به افزایش هست و خلاصه اینکه شاخص های مطلوب سرمایه گذاریو داره و بعد اقدام کردید٫٫

    پاسخ :)

    اصلا ما بخاطر چی از الهامات استفاده میکنیم؟بخاطر اینکه احساس میکنیم اونها و قدرت منطق نمیتونه باندازه کافی تصمیمات خوب برای ما بگیره٫

    اغلب موارد الهام یه چیزی میگه و منطق و ابزار یه چیز دیگه٫خیلی وقتها هم هست که استاد هم همین تصمیمات رو با تکیه بر الهام گرفتن٫هرچند منطق اصلا تاییدش نمیکرده٫مثلا توی فرودگاه فریاد زدن میکاییل! و بچه شون که روی صندلی خواب بود بیدارشد !اصلا منطق تایید نمیکنه٫

    حیووناشون رو رها کردن به حال خودشون ٫٫ فقط الهام شده بود که اینکارو بکنن ٫٫ خدا خودش مدیریتشون میکنه

    وقتی شریک داشتن ٫٫ یه الهامی شده بود بهشون که در مورد کارشون یه تصمیم بگیرن٫٫ که خودشون گفتن ظاهرش اصلا موفقیت نبود ولی چون بهم الهام شده بود و من میبایست به ندای قلبم گوش میدادم انجام دادم٫

    یا کلا رفتارشون همینو میگفته حتی از قبل تر ٫٫ که همکارانش میگفتن ٫٫ وای باز این خدای درون عباسمنش یه چیزی گفته ٫٫

    استاد عمل میکرد بهشون٫

    پس ذاتا الهام یه بینش فراتر از ابزار و دلایل منطقی هستش٫شاید هم اصلا منطبق با منطق نباشه ٫٫حتی وقتی با ابزار چک بکنی٫

    ولی این اعتماد به قدرت الهامه رو باید تقویت کنی٫

    هرچقدر بیشتر اینکارو بکنی ، بیشتر میتونی به اون الهاماتت اعتماد کنی٫و کمتر به ابزار یا منطق نیاز پیدا میکنی٫این میزان اعتماد دست تو هستش ٫٫ تو باید به خدا اعتماد کنی که قطعا کم کم بوجود میاد٫

    یباره نمیتونی بزنی به سیم آخر بگی دیگه اعتماد کردم رفت ٫٫ باید با احساس خوب هم باشه٫باید این اعتماده نتیجه اش آرامش بیشتر باشه٫اگه بعدش آرامش نداری ٫٫ اعتماد کامله هنوز شکل نگرفته ٫٫ از چیزای کوچکتر شروع کن٫

    قضیه ی منطق و الهام اینجوریه٫خود اون الهام رو با ابزار و منطق نمیتونی تایید بگیری ازش٫اصلا دوتا جهت متفاوته٫خب استاد خواب دیده بعد چک کرده دیده رو به رشده جمعیت٫٫اما اگه بنابه منطق باشه ، منطق میتونه بعدشم بگه که نه بابا مگه همه ی مناطق رو به رشد ، نهایتا منجر به سوددهی شدند یا رشده ادامه پیدا کرده ؟

    پس نمیشه قاعدتا با منطق و ابزار تایید نهایی بگیری دنبالش هم نباید باشی٫اصلا الهام از یک بعد بالاتر وضوح رو ایجاد میکنه٫٫ بعدی که منطق توش راهی نداره٫شاید منطق نشونه هاش رو بفهمه ٫٫ اما همزمان هزارتا نشونه ی مختلف دیگه هم از نظر منطق همزمان اونجا هست٫٫پس فایده ای نداره که بخوای با ابزار تایید بگیری٫

    حالا ابزار و منطق پس هیچ فایده ای ندارن؟ نه اصلا ٫اگه نباشن الهامات رو هوا میمونن٫

    قضیه ی الهامات اینجوریه که تو خود اون الهام رو نمیتونی با ابزار و منطق تایید کنی٫اما نتیجه ی عمل به الهامات قبلیت رو میتونی با منطقت ارزیابی کنی٫بایدم اینکارو بکنی٫وگرنه نمیتونی الهامات بیشتری رو دریافت کنی ٫٫ خیلی ساده بگم٫باید بگی من اونجا و اونجا و ٫٫ به الهامی که بهم شده بود عمل کردم ٫٫ نتیجه این شد ٫٫ حالا میتونم به این الهام هم اعتماد بکنم٫وقتی اینکارو بکنی ٫٫ میتونی به الهامت اعتماد کنی ٫٫

    ابزار و منطق و ایمان اینجوری هستن٫خارجیا میگن به این قضیه که ٫٫ فلانی ٫٫ تو تصمیماتت به غرایزت اعتماد کن ٫٫یا فلانی شم موفقیت رو داره و٫٫

    ما خیلی واضحترش کردیم٫٫ میدونیم این نشانه ها الهامات هستند٫٫ چطور رشدشون بدیم ٫٫ منبعشون چی هستن و٫٫

    ولی همه ی ویژگی الهامات اینه که اول تو باید اعتماد کنی بهش و بعد نتیجه ی منطقیش میاد و تو میتونی ارزیابیش کنی و تاییدش کنی٫الهام به اقدام از روی شجاعت نیاز داره ٫٫ تو قدم اول رو باید برداری و اعتماد کنی٫٫ بعد نتیجه حاصل میشه چون اون ایمان رو نشون دادی٫

    وپایه ی اینکه تو بتونی اعتماد کنی به الهام رو هم هیچوقت بطور کامل خدا بهت نمیده٫باید پایه اش رو نتایج عالی که از اعتمادهای قبلی ات به الهامات داشتی بزاری٫

    چیزی که من همیشه درک کردم این بوده ٫٫ که خدا به اندازه ی کافی خودشو به ما ثابت کرده٫٫ پس اگه میخوای حرکت کنی باید تو توی اون لحظه یومنون بالغیب باشی٫

    همیشه درک کردم که خدا به اندازه ی برداشتن همون یک قدم بعدی ویا همین الهامی که به ما شده ٫٫ خودشو ثابت کرده به ما ٫٫ اگه چک کنیم متوجهش میشیم٫٫ اون لحظه ولی اصلا قانونش نیست که تورومطمعن کنه تا حرکت کنی٫٫ تو باید اعتماد کنی اگه میخوای رشد کنی ٫٫ اگرم نمیخوای ٫٫ هیچ مشکلی نداره ٫٫ سیستم براش فرقی نمیکنه٫بهرحال این قانونشه٫

    مثل وحی به مادر موسی ٫٫ برای رهاکردن بچه اش به رود نیل٫اونکه هیچ منطقی یا ابزاری حتی اگرم میبود تاییدش نمیکرد٫٫ اما تنها راهی بود که موسی رو زنده میزاشت٫ولی نیازمند ایمان مادر موسی بود٫چون خدا هیچ توضیحی نداده بود که چی میشه بچه ات٫٫ میره و فرعون میگیره اونو و مهرش به دلشون یافته و خودشون بزرگش میکنن و از هیچکی هم شیر نمیخوره ٫٫ خودت نهایتا میری و بزرگش میکنی به عنوان دایه اش!

    نه اصلا توضیح نمیده خدا ٫٫ نمیتونی هم تایید بگیری ٫٫ خدا میگه اگه همه چی رو بگم دیگه فانش از بین میره ٫٫ :D

    ولی مطمعنا مادر موسی ردپای خدارو بارها دیده بوده تو زندگیش٫٫چقدر؟ دقیقا به اندازه ای که اگه بخواد بتونه این قدمه رو برداره٫ولی این قدمه تنها با اعتماد مادرموسی برداشته میشه ٫٫ و نتیجه هم بخاطر همون میزان ایمانیه که نشون داده٫

    خدا نمیشینه نگاه کنه که به کی کمک کنه یا نه ٫٫ خود اون ایمانی که طرف نشون میده ، توی سیستمی که خدا اونو آفریده یه پاسخی رو پیدا میکنه حتی اگر زیر سنگ باشه ویا خلقش میکنه و میاره برای اون فرد٫سیستم به این ایمان و عمل از روی شجاعت پاسخ میده ٫٫ چون جنسش اطمینان به نیروییه که تو در درونت پیداش میکنی٫وقتی از هزاران دلیل منطقی چشم میبندی و مثل خدا توحیدی به قضیه نگاه میکنی ٫٫ و از کثرت منطق ها به وحدت ایمان میرسی ٫٫ “پاسخ”(نتیجه)، خودش رو از درون جهان برای تو شکوفا میکنه٫ دقیقا مثل غنچه ای که بسته مونده و در انتظار اطمینان تو هستش وقتی تو اعتماد میکنی و قدمت رو برمیداری ،در اون لحظه باز میشه ووقتی باز میشه تازه متوجه میشی چقدر شگفت انگیزه٫٫

    خدا این سیستم رو به همین شکل آفریده٫پاسخ همیشه جلوی بشر هست اما نیاز داره به Act of courage ، نیاز داره به leap of faith

    حالا How to Find the Courage to Take That Leap of Faith ؟

    با منطق ٫٫ با تجربه های قبلیت ٫٫ منطقتو بزار روی الهامات قبلیت ٫٫ ببین چطور اعتماده نتیجش از هر نوع تصمیم منطقی دیگه ای جوابش قویتر بوده ٫٫ بعد نیرو بگیر تا به الهام جدیدت هم عمل کنی٫

    موفق باشی دوست عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای: