https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و شاد باش خدمت استاد عزیز دل و همه دوستانی با ارزش که دارن رو خودشون کار میکنن که دنیا خودشون و ما رو جای بهتری واسه زندگی میکنن٫٫
استاد من از شما یاد گرفتم که تو هر مسئله و سوالی به دنبال اصل قوانین برم و با توجه به اصل اون مسئله رو حل کنم یا جواب سوالمو بگیرم٫٫ وقتی چند بار سوال این دوستمون که واسش تضاد به وجود اومده بود رو خوندم حس کردم که این دوستمون بیشتر سرگرم حاشیه درباره موفقیت شده تا اصل موفقیت چرا؟ چون وقتی به همون ابزارها که دوستمون گفت یه سر یا انجام میدن و نتیجه میگیرن بعد استاد میگه من با الهاماتم کارای عملی که واسه اون کار نیازه رو انجام میدن و از هیچکدوم از این ابزارها استفاده نمیکنن و صدها برابر نتیجه میگیرن اینو به خود من یکی نشون میده که اینا اصل نیست که اگر بود هزاران نفر دارن از این ابزارها استفاده میکنن و نه تنها نتیجه نمیگیرن بلکه کلی ضرر و هزینه واسه استفاده از اون ابزارها رو متحمل میشن من خودم تا قبل از آشنایی با استاد اصلا خدا رو قبول نداشتم و از اون موقعه که یادمه همیشه جون میکندم که به یه جا برسم و اتفاقا همین ابزارها رو اصل میدونستم مدرک معتبر دانشگاهی یا مارکتینگ و تبلیغات یا جای عالی واسه فروشگاهم اینارو اصل میدونستم و فقط ضرر میکردم و اوضاع بدتر از قبل میشد وقتی که با استاد آشنا شدم به خودم گفتم من که سی سال به این شیوه زندگی کردم و به اینجا رسیدم و این نتیجه بیخود حاصل اون افکار و عملکردهاست حالا یکی و میبینم که این همه نتایج فوق العاده گرفته که همیشه آرزو و رویای من بوده بهم میگه تا الان اشتباه میرفتی اونم نه یه ذره دو ذره فرسنگها داشتی راه و اشتباه میرفتی حالا همون راه و باید برگردی و از خدایی هدایت بخوای که هیچ وقت ازش کمک نخاسته بودی تو حرف چرا تو حرف شاید میلیونها بار ازش خواسته بودم ولی اینکه تو عمل بتونم فقط از اون بخوام و نگاهم به هیچ آدمی حتی خانواده ام نباشه و با توکل به خودش که کنارم هست و حمایت و هدایت میکنه قدم اول و بردارم شروع کنم از وقتی تصمیم قاطع گرفتم که این مسیر اشتباه رو که منو فرسنگها از خدا و خوشبختی و نعمتها دور کرده بود و برگردم بدون اینکه ذره ایی شک کنم که نکنه این راهم اشتباه باشه همه چی تو زندگیم شروع به تغییر کرد من قبول کردم که سالها داشتم مسیر ارزوهامو بر عکس میرفتم و باید همون راه و برگردم و این به زمان نیازه داره الان به لطف خدا و کمکهای استاد دوساله تو این مسیر زیبا قدم برداشتم که منو از صفر به صد رسونده و از این خوشحالم که این مسیر خیلی زود بهم درستیشو ثابت کرد و من باید فقط بیشتر رو خودم کار کنم و لذت ببرم از این همه آزادی عملی که خدا به ما داده ٫٫
دوست عزیز من فقط و فقط تجربه خودمو میتونم بهت بگم و اون اینه که این مسیر به قدری باهات رورااسته که با اولین قدم حست بهت میگه و با اومدن نتیجه ها ایمانت بیشتر میشه اگه واقعا موفقیت واست مهمه با جهادی اکبر رو این باورها و آموزشهای استاد کار کن تا هیچ وقت به تضاد و دوگانگی و شک نیفتی٫٫ من مطمئنم استاد و دوستان بهترین و کارا ترین جواب رو به شما میدن این من و شما هستیم که چقدر اون جوابها رو باور کنیم و بهشون عمل کنیم٫٫عاشقتوووووونم بی قید و شرط
با سلام خدمت استاد عباسمنش بزرگوار و همه دوستان هم فرکانسی و خوبم
در بخش اول سوال و نسبت به نتایج استاد عباسمنش ، من خیلی نمیتونم نظری بدم چرا که تا بحال حتی یک بار هم ایشان را خارج از چهارچوب فایلهائی که خودشون روی سایت قرار دادند ندیدم٫ و فقط بر اساس فرمایشات خودشون میتونم بگم که خب قدر مسلم باورهای ایشان وصد البته که ایمان قلبی ایشان به خداوند و توحید عملی در ایشان موجب بوجود آمدن این نتایج شده ٫
اما در بخش دوم سوال من مایلم که جواب سوال را با با مثالی کاملاً واقعی از خودم بیان کنم ٫
سالها پیش بین سالهای ۱۳۷۵ الی۱۳۸۶ من در چابهار زندگی میکردم و مشغول به کار ترخیص کالای مسافری از گمرک چابهار بودم درآمدم نسبت به حقوق کارمندان و کارگران آن زمان بسیار بسیار بیشتر بود ولی نسبت به بعضی از همکارانم بسیار بسیار نا چیز بود ٫ برای اینکه منظورم را بهتر برسانم عرض میکنم که میانگین درآمد من در یکسال حدوداً هشت تا ده برابر حقوق یک کارمند بود که تا حدی مرا راضی میکرد، و در مقابل میانگین درآمد بعضی از دوستان یا همکاران من بین بیست تا صد برابر من میشد ٫ و حالا بعد سالها گذشتن از آن ماجرا من میفهمم که تمام آن ارغام و اعداد در رابطه با درآمد من و همکارانم را باورهای ما رقم میزد٫ و برای درک کامل موضوع لازمه که وقتتون رو بگیرم و توضیحات کاملتری ارائه کنم ٫
من ویکی از دوستان خیلی خوبم که هنوز هم از بهترین دوستان من است کار ترخیص مسافری را در یک زمان وتقریباً با یک سطح از سرمایه شروع کردیم ، در آن زمان و در پی چند چالش در کار که بسیار طبیعی و روال بود از قبیل سر زدن حراست به سالن مسافری ، اعمال قوانین جدید گمرکی و چیزهائی از این قبیل که باعث کندی کار میشد و فقط بخاطر اینکه در روزی که من در سالن گمرک کار داشتم پیش آمده بود این باور در من شکل گرفت که من آدم بد شانسی هستم ونحسی به کار من افتاده و هر روزی که من نوبت ترخیص از گمرک داشته باشم یه گیری توی کار بوجود میاد ٫ و تا جائی پیش رفت که خودم به دیگران هم منتقل کرده بودم که من بدشانس هستم و این موضوع شده بود مزه شوخیهای ما تا جائی که اگه کسی به گیری توی گمرک میخورد به من میگفت مگه بار آوردی تو سالن و گاهی که مشکلی پیش میامد من در غالب شوخی به بعضی از دوستان میگفتم شما بخشی از در آمد خودتون رو به من بدید که من بار داخل گمرک نیارم تا بد شانسی من موجب افتادن گره در کار شما هم نشه ، و تصور کنید که تکرار این شوخیها وحرفها چه باورهای خطرناک و مخربی نه تنها در من بلکه در برخی از دوستانم نیز ایجاد کرده بود تا جائی که وقتی در تهران و با یکی از دوستان قدیمی و یکی از اقوام که در چابهار هم همکاریهائی باهم داشتیم کار واردات ظروف استیل از هند را در سال ۸۶ استارت زدیم ، بعد گذشت حدوداً بیش از یکسال که کار ما نسبتاً خوب جا افتاده بود به دلایلی که خارج از حوصله این مطلب است تجارت ما رو به افول گذاشت و دوستان من که تصورات ذهنی نصبت به نحسی و بد شانسی من داشتند با طرح نقشه ای زیرکانه من یا به خیال خودشان نحسی را از کارشان کنار گذاشتند تا برکت به کارشان بیاید که ذهی خیال باطل، واینگونه بود که من فعالیت و تجارت در بازار لوازم ورزشی را شروع کردم ٫
اما در طرف مقابل بشنوید از دوست من ، دوست من آدمی بود و البته هست که دائماٌ توی ذهنش کارش رو طراحی میکرد و در باره ش حرف میزد و روی کاغذ مینوشت و حساب کتاب میکرد ،( که من حالا میفهمم که تجسم میکرده) و البته اگر گاهی اوقات چالشی هم برایش بوجود میامد و میاید از همان چالش و مشکل که ممکن است خیلی ها را به سکته بکشاند سوژه ای برای خندیدن و قهقه زدن درست میکند و حس خودش رو خوب میکند و به این ترتیب تمرکزش رو از ناخواسته برمیدارد و حداقل به مسائل خنثی یا طنز معطوف میکند٫و البته دوست من ذاتاً این اخلاق را دارد و هیچگونه مطالعه ، اطلاع و یا استفاده آگاهانه ای از قوانین الهی ندارد و خیلی خودجوش این کارها را انجام میدهد٫حال شما تصور کنید تفاوت این دو باور را و حدث بزنید نتایج و وضعیت صاحبان این دو باور را ٫ صاحب باور اولی که من باشم با وجود اینکه چند سالی را به تجارت و واردات ظروف استیل از هند و در پی آن واردات لوازم ورزشی از چین مشغول بودم لکن در حال حاضر بی کار و بدون درآمد و بدون سرمایه ،خانه نشین هستم (به دلیل یا بهانه آن که پرستاری از پدر بیمار و زمین گیرم است کاری نداریم)٫ اما صاحب باور دوم که دوست من است با وجود چالشهای فراوان الحمدالله تاجری تقریباً موفق در صنف لوازم ورزشی است و خدا رو شکر زندگی خوبی را دارد ٫ میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است٫ببخشید که طولانی شد و وقت شریفتان را گرفتم فقط خواستم اشاره ای زنده کرده باشم به دو باور متفاوت که در یک شرایط یکسان و تقریباٌ با سرمایه ای یکسان کاری را شروع کردند و تقریباً در یک مسیر پیش رفتند امّا چه نتایج متفاوتی گرفتند ٫ این را هم اضافه کنم و عرضم تمام من به لطف خداوند و البته با اشاره همان دوست و شریک قدیم به سایت وزین عباسمنش راهنمائی شدم و به لطف خداوند و با توجه به آموزه های استاد و توکل به خدای روزی رسانم در حال اوج گیری مجدد هستم وامسال را برای خودم سال اوج گیری اقتصادی یا جهش مالی نام گذاری کردم٫ در پایان از همه عزیزانی که وقت گرانبهای خودشون رو به خواندن مطلب من اختصاص دادند تشکر میکنم ٫و همینطور تشکر ویژه از استاد عباسمنش و گروه خوبشون
عواملی که نتایج استاد عباسمنش را متفاوت کرده دیدگاهها و باورهای توحیدی ایشان و شور و اشتیاق بسیار شدید توام با لذت است و به نظر من عواملی که باعث رونق در یک کسب و کار میشود در اولولیت قرار دادن رضایت خدا و خدمت به خلق خدا آنهم توام با لذت و شور و اشتیاق میباشد…اگر خدا در اولویت قرار گیرد خودش کارها را سامان میدهد
من هم به اندازه دانسته هام سعی میکنم به این سوال پاسخ بدهم.
من فکر میکنم جواب این همه سوال یک کلمه باشه که اون هم ایمان است. فکر میکنم استاد خیلی از باور برامون میگه ولی خودش از سطح باورها عبور کرده و اکنون در مرحله ایمان هستش. باور و اعتقاد با ایمان قابل مقایسه نیست و خیلی تفاوت دارن. باور یک مرحله گذر هست و مرحله نهایی ایمان هستش.
“فرق ایمان با اعتقاد”
… حتی یک آیه در قرآن نمی یابی که بگوید، به خدا و پیامبران، اعتقاد داشته باشید، آنجا سخن از “ایمان” است نه اعتقاد. فعل قرآن، “ءامِنُوا” است نه “اِعتَقِدُوا”. چه ایمان با اعتقاد، معانی شان متفاوت است.
پس موُمن باش و عقیده مند نباش؛ چه “ایمان” ریشه از امن و آرامش گرفته است، و “اعتقاد”، از گِرِه و پیچیدگی
– موُمن، احساس “امنیت” می آورد – معتقد، احساس خطر
– موُمن، مهربانی آسان گیر است – معتقد، فضول و سخت گیر
– موُمن، دریا دل و بی تضاد است – معتقد، پر از حد و مرز و غرق در تضاد
– موُمن، یار مردم است – معتقد، مزاحم شان
– موُمن، هشیار است – معتقد، وسواس
– موُمن، همه جا وطنش است – معتقد، فقط در جمع خودشان
– موُمن، نشاط می آورد و آرامش می دهد – معتقد، می ترساند و اضطراب می بخشد
– موُمن، از حق همه می گوید – معتقد، از حق اعتقاد
– موُمن، خود را تسلیم کرده است – معتقد، تحمیل
– خدای موُمن، ارحم الراحمین است – خدای معتقد، ذهنیاتش
– موُمن، کتاب خدا را می خواند برای رهایی – معتقد، می خواند تا آیه ای بر علیه کسی بیابد
– موُمن، از عقیده مندی بدور است – معتقد، از ایمان
– موُمن، همیشه “اکنون و اینجا” ست – معتقد، در توهّم
– موُمن، حقیقت گراست – معتقد، آرمان گرا
– بهشت موُمن، در “حال” است – بهشت معتقد، قرار است که بیاید
– پیامبر موُمن، “رحمهُُ للعالمین” است – پیامبر معتقد، یکی شبیه خودش
– اندیشه ی موُمن، تمامیّت زندگی است – دغدغه ی معتقد، ظاهر آن
– موُمن، در اختیار حق است – معتقد، در اختیار احساساتش
– موُمن، ذهنش را نرم و پذیرا کرده است – معتقد، ذهنش را تیز و آماده ی حمله
– نیروی موُمن، حکمت اش است – نیروی معتقد، زورگویی اش
– مدینه فاضله ی موُمن، قلب خودش است که عرش رحمان است – مدینه فاضله ی معتقد، چیره شدن بر این و آن.
– معتقد همان ایدئولوژی زده است بی آنکه از حقیقت چیزی بداند – مؤمن، آن است که هر لحظه در حقیقت هستی شناور است.
– مؤمن، “مُخلَص” است و آزاد – معتقد، اسیرِ برداشتش
– از “عقیده”، داعش زاده می شود – از “ایمان”، حافظ و مولوی و میرفندرسکی …
قُل لَم تُوُمِنُوا وَ لکِن قُولُوا اَسلَمنَا وَ لَمَّا یَدخُلِ الاِیمانُ فِی قُلُبِکُم ( بگو؛ شما ایمان نیاورده اید بلکه بگویید اسلام آورده ایم، زیرا هنوز ایمان به قلب های شما وارد نگشته است)
خداوند در قرآن می فرماید: خدا مشتری مومنان است.
ایمان یک تجربه است و در حیطه عقل و منطق و استدلال جایی ندارد.ایراد از ان جایی آغاز میشود که این مرزها را با هم قاطی میکنیم. ما در مغز حیطه های مختلف داریم مثل فلسفه عرفان هنر مذهب عقل یا همون منطق و ایمان هم هست. شما با منطق نمیتوانی به ایمان برسی بلکه ایمان یک تجربه است و درجه ایمان هر شخص هم به همین علت با شخص دیگر متفاوت است چون تجربیات متفاوت است. البته هر کسی می تواند در این زمینه رشد کند اما حالا میریم سر این موضوع که چرا استاد عباس منش این قدر در ایمان رشد کرده است. به نظرم ایشان چون عمل کرده به این جایگاه رسیده. عمل و عمل و عمل. تکرار میکنم چون مهمه. وقتی استاد گفت یک ماشین گرفتم در تایلند ۱۰۰۰ کیلومتر زیر باران شدید در شب رانندگی کردم مغزم داشت سوت میکشید. خیلی حرف هااااا. اصلا ما حتی به یک صدمش هم نمیتونیم فکر کنیم. وقتی میگه شب تو جنگل خوابیدم تنهایی یا تنهایی رفته اروپا یا دو دو تا چهارتا نمیکنه و میگه بریم ببینیم چی میشه. این ها تجربیاتی هست که ایمان انسان رو به حدی افزایش میده که وضعیت فعلی استاد رو رقم میزنه. اگر مرد عمل باشیم ما هم میتوانیم پر بکشیم و بزرگ بشیم.
در ادامه کامنت قبلیم این نکات هم به ذهنم اومد که چه چیزی باعث کسب و کار متفاوت استاد با بقیه و یا یک سری افراد با بقیه جامعه می شود و بازم همه چیز بر می گرده به همون بحث باور، که تو چه چیزی را باور داری
خودتا باور داری
خداتا باور داری
توانایی هایت را باور داری
باور داری که تویی همه چیز را تعیین میکنی
میخوای مسؤلیت زندگیت را بر عهده بگیری
می خوای هدفمند زندگی کنی
می خوای فقط تمرکز روی خودت و خواسته هات باشه
می خوای سطل های زندگیت را چطوری باور کنی
باور کنی فراوانی، نعمت، ثروت همیشه هست یا نه
می خوای ورودیهای ذهنت را کنترل کنی
می خوای برای یک بار با خودت صادق باشی و ببینی هدف خلقت چی بوده و خودت چه هدفی داری
می خوای باورت و توکلت را بخدا تغییر بدهی
می خوای تسلیم باشی و اسماعیل های زندگیت را قربانی کنی
می خوای دیگران را توی ذهنت بت نسازی
می خوای آزاد و رها زندگی کنی
می خوای احساس خوب داشته باشی
می خوای از زندگی لذت ببری
و این تویی که چه چیزی را باور میکنی، چون این باورها و فرکانس های ما هستند که همه چیز را تعیین می کنند
و روزی استاد تمام باورهای بالا را باور کردند و نه عوامل بیرونی را برای خوشبختی، تبلیغ، فالور و………. و این شد که همون ها شدند برایش دستانی از دستان الله که هر روز و هر روز این دستان بزرگ و بزرگ تر میشود چون باورهای استاد خالص تر میشه، توحیدی تر میشه، ترمز ها برداشته میشه و هر روز خواسته ها بیشتر اجابت میشه
و حالا این ماییم که تعیین می کنیم چه چیزی را باور کنیم، تبلیغات، کسب و کار، نعمت، ثروت و سلامتی به روش طبیعی جهان هستی و قوانینی که خداوند در کیهان وضع کرده و یا باورهایی از جنس خود مغز منطقی ما که شاید هم خیلی موقع ها جواب دهد ولی بیشتر اوقات با رنج و زحمت و تحمل هزینه های زیاد می باشد
پس بیاییم انتخاب کنیم لذت و شادمانی و حال خوب را به روال طبیعی جهان هستی مثل خود خوده استاد
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربونم.دیدگاه من در مورد سوالی که مطرح شده این است که:همانطور که در قرآن آیات محکم واصل وآیات متشابه وجود دارد در دنیا ودر هر زمینه ایی هم اصل وهم فرع وجود دارد که بسته به دیدگاه هر شخصی دارد که از کدامیک وچگونه استفاده نماید.اصل این است که به اصل بچسبیم اگر به اصل بچسبیم همه فرعیات هم به نفع ما عمل میکند.اصل این است که خداوند تنها فرمانروای کیهان است اصل این است که قدرت فقط خداست و خداوند این قدرت رو به ما داده است وما خالق زندگی خودمان هستیم با افکارمان با باورهایمان ولاغیر.اصل این است که خداوند نامحدود است پس همه مخلوقاتش هم نامحدود هستند.یک نمونه از هزاران نمونه ها اینکه اکسیژن هوا برای همه انسانها یکسان است اینطور نیست که خداوند برای بندگان با ایمانش اکسیژن زیاد بدهد وبرای بندگان بی ایمانش اکسیژن کم بدهد.مثل بارون آره آره مثل بارون که وقتی می باره به همه جا می باره برای خدا فرقی نمیکنه گل باشه یاعلف هرز,و این به این معنیه که فضل و رحمت خداوند همیشگی و دائمی است و این بسته به طرزتفکر و باور ماداره که چقدر از این نعمتها بهرمند بشیم.اگر انسان به اصلش که همان خداست (باور توحیدی)باور داشته باشه ایمان داشته باشه نه ایمان ظاهری.نه ایمان زبانی.بلکه ایمانی ازجنس ایمان استادعباسمنش ایمانی از جنس ایمان آقای عشقیار.ایمانی از جنس ایمان خاور خانوم.ایمان با عمل داشته باشه آنوقت همه چیز همه چیز درخدمت همین انسان با ایمان قرار میگیره و همین ایمان راهها ودرهایی را درهر زمینه ایی(متناسب با خواسته و رسالت هرشخص) به رویت می گشاید که هیچ عقل و منطقی نمی پذیرد وباز همین ایمان وباور هست که باعث میشود به الهامات عمل کنی یا نه؟واین ایمان وباور است که باعث میشود زمین واسمان مسخر ماگردد.اصل خداوند است و ایمان و باور مناسب داشتن است ایمان یعنی فقط به خداوند توکل کنی و بهترین خودت باشی بهترین به خاطر حس خوبت چراکه اگر بهترین خودت برای دیگران باشی هیچوقت نمی توانی دیگران را راضی نگه داری و این شرک است.بهترین خودت باش بخاطر اینکه این دنیا عرصه بازیگریست که هریک ازماچندصباحی فرصت بازی در این عرصه را داریم واگر هرکس بهترین خودش را بخاطر حس خوبش عرضه کند خداوند برایش همه چیز میشود همه چیز میشود.بعنوان مثال:در زمینه کسب وکار اصل اینست که به خداوند ایمان داشته باشیم و واقعا توکل کنیم وباور مناسب درمورد کارمان درمورد باور فراوانی درمورد اینکه همه ما انسانها ازیک سیستم عصبی برخورداریم وهمه ما به یک اندازه به این نعمتها دسترسی داریم بسازیم وکارخودمان رو با لذت انجام دهیم.با طی کردن تکامل چیزهایی که باید بما گفته بشه گفته میشه و اگه باور داشته باشیم باید عمل کنیم هرچند الهاماتمون با استانداردهایی که جامعه وضع کرده ومحدودمان کرده جور درنیاد اگر عمل کنیم قدم های بعدی بما گفته میشود و دیگه جایی برای رقابت.برای چشم هم چشمی واینکه فلانی فلان بسته بندی رو کرد و موفق شد پس منم برای موفقیتم همون کار رو انجام بدم یا فلانی بهترین روش بازاریابی رو یاد گرفته و موفق شده پس منم همون کار رو بکنم تا موفق بشم یا فلانی با فلان نرم افزاربهترین دریم بورد رو برای خودش تهیه کرده و موفق شده پس منم
حتمااز همون برنامه یا نرم افزار استفاده کنم تا موفق بشم.نمیمونه چون دیگه خیالت راحته که این تویی که داری با افکارت زندگیتو خلق میکنی نه ترسی داری نه رقابت میکنی نه رقیب برات مهمه نه مسابقه میدی نه عجله میکنی.سرت به کارخودته کار خودت رو میکنی و میگی وقتی من از طرف خودم کارمو درست انجام بدم خدا کارشو خوب بلده انجام بده خدایی که برگی بدون اذنش به زمین نمیفته کارهای من برای خدا که چیزی نداره تا الان خدا خودش کمکم کرده از این به بعدم کمکم میکنه من باورش دارم.مگه کم دیدیم تو زندگیمون کسانی رو که شغل یکسان تو محل یکسان دارند یکیش انقدر سرش شلوغ که جای سوزن انداختن نیست ولی تو محل کار اون یکی مگسم بال نمی زنه. بعنوان مثال شاید خیلی از بچه ها اسم خاور خانوم رو شنیده باشند که رستورانی در سرولات یکی از روستاهای استان گیلان دارند که مردم برای غذاهاش صف می کشند رستورانی که نه هزینه های گزاف کرده نه به دنبال دکورها وچیدمانهای آنچنانی بوده نه غذاهایی با اسم دهن پرکن سرو میکنه ونه ردپایی از تجملات در رستورانش پیدا میشه بلکه فقط وفقط با ایمان به خدا(باورهای توحیدی شاید اصلا معنی باورهای توحیدی رو هم اون طوری که ما اعضای سایت می دونیم ندونه وندونه باور چیه فقط اینو میدونه که خدایا تنها کسم تویی خودت کمکم کن)و سعی کرده بهترین خودش رو ارائه بده منظورم از بهترین خودت اینکه هم از لحاظ رفتاری هم از لحاظ اخلاقی وهم ازلحاظ توانایی هایی که داری بهترینش رو ارائه بدی که اونم با حس خوب ایجاد میشه.وهمین توکلش به خداست که باعث شده خداوند برایش همه چیز بشه خداوند براش تبلیغ بشه خداوند براش پول و ثروت بشه خداوند براش مشتری بشه.آیا این همه محبوبیت ومعروفیت اینهمه فراوانیه مشتری که توریستها هم میان رستورانش با عقل و منطق جور در میاد؟؟درحالیکه عقل و منطق میگه وضع اقتصادی خرابه.پول نیست.گرونیه.بدون تبلیغ موفق نمی شی.رستورانت باید یه جای شلوغ وپر رفت وآمد باشه که مردم ببیننت ومشتریت بشند.رستورانت باید به روز و مجهز ولوکس باشه تا مشتری بیاد برای اینکه توریست جذب کنی باید کلی هزینه کنی تبلیغ کنی تو شبکه های مجازی وغیر…ولی موفقیتهای ناشی ازایمان به خداو عمل کردن به الهامات چیزی فراتر از عقل و منطق است و این نشون میده که این عقل و منطق و ذهن و باورهای محدود کننده ایی که از هزاران طرق قبول کردی تورو محدود کرده تو نامحدودی پس باید به خدا ایمان داشته باشی توحیدی باشی ودر کل تو بندگی بکنی وخدا خدایش رو خوب بلده.درمورد استاد عباسمنش عزیزم نیز واقعیتی جز این نیست.که چیزی جز خواستن وایمان به خدا نگاه و باور توحیدیشان وعمل به الهاماتشان نمیتواند باعث موفقیتهایشان درتمام جنبه ها مالی.معنوی.سلامتی.وروابط باشد.آیامهاجرت استادعباسمنش از قم به بندرعباس با دست خالی و دو بچه سه ساله و سه ماهه جز خواستن و ایمان به خداوند و داشتن باورهای مناسب توحیدی ودرک اینکه خود خالق زندگیمان هستیم وعمل به الهاماتشان چیز دیگری میتواند باشد؟.آیا اینکه استاد در بندرعباس کارگری رو پذیرفتن درحالیکه در قم مغازه بازیهای کامپیوتری داشتن و پول خوبی خلق میکردند جز این میتواند باشد که استاد میدانست و ۱۰۰%قبول داشت که خودش خالق زندگی خودش هست با افکار وباورهایش با لذت بردن و داشتن حس خوب بسرعت موقعیتشان را تغییر میدهد درهمه زمینه ها؟.آیا دریافت الهام وعمل کردن استاد به الهاماتشان ورفتنشان به کلاسهای استادان آشنا وناآشنا در دانشگاه بندرعباس و سخنرانی کردن درمورد قانون برای دانشجویان وبی توجه بودن استاد به مشاور دانشگاه جهت مخالفت با استاد چیزی جز ایمان به خدا و درک کردن اینکه خدا باتوست واز رگ کردن به تو نزدیک تراست نترس عمل کن تو خود خالقی میتواندباشد؟آیا آرامش داشتن استاد قبل وبعد از طوفان مایکل ورهاکردن خانه و کاشانه قبل از طوفان مایکل و رفتن به مسافرت بدون ایجاد هیچگونه محافظی برای در امان ماندن خانه از طوفان چیزی جز ایمان و اعتماد داشتن به خدامیتواند باشد چیزی جز این میتواند باشد که قدرت فقط خداست وخدا قدرت خلق زندگیمون رو به خودمون داده و این من هستم که با افکارم زندگیمو خلق میکنم واینکه هرچقدر از مسیرم لذت ببرم زیباییها رو ببینم شکرگزاری کنم وحسم رو خوب نگه دارم طبق قانون ثابت خداوندم اتفاقات خوبی میوفته؟آیا دلنشین بودن چهره استاد و تاثیر گزار بودن و قدرت کلام بالا داشتن وحس خوب دادنشان به ما میتواند چیزی جز این باشد که استاد کارهایشان را از صفر تا صد زندگی شون رو به نیرویی برتری سپرده و خودش با لذت با حس خوب بندگی میکند؟آیا خسارت جزئی که بعداز طوفان مایکل به درختان یکی از املاک استاد خورده بود که براحتی وبه آسانی حل شد جز این بود که استاد همه چیز رو به خداسپرده بود سپردنی توام با آرامش وبا خیال راحت نه سپردنی با نگرانی و استرس؟آیا دیدگاه استاد بعد از از دست دادن فرزندشان و داشتن این طرز نگاه که ما از خداییم وبسوی خدامیرویم و تشکر کردن استاد از خداوند برای اینکه بچه مال توبود مال من نبود وتشکر ازاینکه چند صباحی بما امانت دادی تاباهاش بخندیم و لذت ببریم چیزی جز ایمان راستین استاد
به خدا وفقط وابسته بودن استاد به خداوند ونگاه توحیدیشان رانشان نمیدهد؟واقعا چند درصد ما چنین ایمانی داریم؟چند درصد از ما سیل و زلزله و طوفان را نعمت و فرصتی برای پیشرفتمون میدانیم؟چند درصدمان درسختیهای زندگی سختیهای به ظاهر سختی واقعا آرامشمان را حفظ میکنیم وازته دل بخدا توکل میکنیم؟واقعا چند درصدمان؟ البته دوستان خوبم همه اینها رو به خودم میگم به خودم میگم.بینهایت سپاسگزارم ازخداوندم که هدایتم کرد و این کامنت رو نوشتم دلی بود وانچه که تا الان از قانون فهمیدم را نوشتم ممنونم که وقت می گذارید و میخوانید امید دارم تاثیرگزارباشه دوستتون دارم?
سلام..به نظر من توحید…اونچه که ما تو رویاهامون از خدا ساختیم استاد عباس منش تو واقعیت زندگیش داره اجراش میکنه اینکه خداوند یک انرژیه که قدرت خلق زندگیمون رو به ما داده وما رو در مسیر خواسته هامون هدایت میکنه،اینکه خداوند یک سیستمه که قوانین ثابتی داره واون قوانین هیچ وقت تغییر پیدا نمیکنن..اینها باورهایی اصلی هستند که به استاد عباس منش کمک کرده اند تا موفق بشه..وقتی من فایل های استاد رو گوش میدم به این نتیجه میرسم .فایل هایی که استاد در مورد اعتماد به نفس صحبت میکنن یا روابط،یا فراوانی..خیلی تاثیر گذارن ..متد هایی که گفته میشه برای رسیدن به اون باور خیلی خوبه..اما زمانی که این باورها رو استاد واضح ربط میدن به توحید، صدها برابر تاثیرشون بیشتر میشه ، اینکه این تو هستی که داری زندگیت رو خلق میکنی وخداوند این قدرت رو به تو داده..دیگه تمام متد های بازاریابی وتبلیغات رنگ میبازن وخنده دار میشن..نه اینکه بی تاثیر باشن..اون روش ها در واقع ذهن رو اماده میکنن اما تاثیرشون موقتی ومقطعی هست اونچه که تغییرات بنیادین ایجاد میکنه تغییر ریشه ای باورهاست که باور به مالک بودن وفرمانروا بودن الله ،به اعتقاد من روند تغییر باورها رو سرعت میبخشه..چون تمام باورهایی که مارو به خواسته هامون میرسونه در نهایت به توحید ویگانگی پروردگار ختم میشه..خداوندیک انرژیه که پادشاه کیهان وجهانیانه واین قدرت رو به من داده که این انرژی رو به اون شکلی که خودم میخوام در بیارم وزندگیم رو خلق کنم وقوانینی ثابت وبدون تغییر داره..پس تنها کاری که باید انجام بدم باور کردن این انرژی به عنوان مالک مطلقه کائناته ویاد گیری وبه کار بستن قوانین ثابت وبدون تغییرش..این کاریه که استاد عباس منش انجام داده ..کار بسیار ساده ایه ولی باورش برای مغز ما که همیشه دنبال پیچیدگیه خیلی راحت نیست..به همین خاطر راه حل در دسترسمونه اما دنبال یه چیز دیگه ایم برای موفقیت.. راه حل ساده اما نیاز داره به تعهد وانرژی
سلام خدمت خانم اکبری محترم جوابتون عالی و تآثیر گذار بود اول راجب خداوند توضیح دادینبعد قوانین و دراخرهم اشاره ب تعهد کردین بنظر من تعهد داشتن نسبت به هرچیزی دلیل پیشرفته و یکی از بزرگترین مشکلات من نداشتن تعهد است ک دارم روش کار میکنم موفق باشین?
در جواب به این سوال که چه عواملی استاد عباس منش را متفاوت کرده؟ باید بگم اول اینکه استاد مرد عمل هستند نه حرف و نصیحت . چون خودشون به چیزهایی که می گن، باور دارن و عمل کرده و میکنند و البته نتایجی که گرفتن گواه این موضوع میتونه باشه.
دوماً حرفهاشون به قول معروف از دل برمیاد لاجرم بر دل می نشیند و در حرفها و آموزش هاشون تظاهر و ریا نیست و این یکی دیگه از وجه تفاوتهاشون میتونه باشه .
سوماً استاد فقط خدارا دیدن و به خدا توکل کردن نه هیچ عامل دیگری غیر از خدا و درک و عمل با تعهد به قوانین الهی باعث بوجود آمدن اینهمه نتایج عالی برای ایشون شده و البته متفاوت کردنشون از دیگران.
در جواب به سوال دوم که چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت می کنه ؟ به نظر من تنها عامل میتونه ساختن باور درست از ثروت و موفقیت و روابط باشه . به خدا توکل کنیم و از خدا قدرت تغییر باور و سرنوشتمان را که دست خودمان هست را بخواهیم . وقتی این قدرت را داشته باشیم ، به تمام خواسته مون می رسیم و این تغییر یک شبه ممکن نیست و فقط با صبر و طی کردن تکامل و پله پله حاصل میشود.
سلام و شاد باش خدمت استاد عزیز دل و همه دوستانی با ارزش که دارن رو خودشون کار میکنن که دنیا خودشون و ما رو جای بهتری واسه زندگی میکنن٫٫
استاد من از شما یاد گرفتم که تو هر مسئله و سوالی به دنبال اصل قوانین برم و با توجه به اصل اون مسئله رو حل کنم یا جواب سوالمو بگیرم٫٫ وقتی چند بار سوال این دوستمون که واسش تضاد به وجود اومده بود رو خوندم حس کردم که این دوستمون بیشتر سرگرم حاشیه درباره موفقیت شده تا اصل موفقیت چرا؟ چون وقتی به همون ابزارها که دوستمون گفت یه سر یا انجام میدن و نتیجه میگیرن بعد استاد میگه من با الهاماتم کارای عملی که واسه اون کار نیازه رو انجام میدن و از هیچکدوم از این ابزارها استفاده نمیکنن و صدها برابر نتیجه میگیرن اینو به خود من یکی نشون میده که اینا اصل نیست که اگر بود هزاران نفر دارن از این ابزارها استفاده میکنن و نه تنها نتیجه نمیگیرن بلکه کلی ضرر و هزینه واسه استفاده از اون ابزارها رو متحمل میشن من خودم تا قبل از آشنایی با استاد اصلا خدا رو قبول نداشتم و از اون موقعه که یادمه همیشه جون میکندم که به یه جا برسم و اتفاقا همین ابزارها رو اصل میدونستم مدرک معتبر دانشگاهی یا مارکتینگ و تبلیغات یا جای عالی واسه فروشگاهم اینارو اصل میدونستم و فقط ضرر میکردم و اوضاع بدتر از قبل میشد وقتی که با استاد آشنا شدم به خودم گفتم من که سی سال به این شیوه زندگی کردم و به اینجا رسیدم و این نتیجه بیخود حاصل اون افکار و عملکردهاست حالا یکی و میبینم که این همه نتایج فوق العاده گرفته که همیشه آرزو و رویای من بوده بهم میگه تا الان اشتباه میرفتی اونم نه یه ذره دو ذره فرسنگها داشتی راه و اشتباه میرفتی حالا همون راه و باید برگردی و از خدایی هدایت بخوای که هیچ وقت ازش کمک نخاسته بودی تو حرف چرا تو حرف شاید میلیونها بار ازش خواسته بودم ولی اینکه تو عمل بتونم فقط از اون بخوام و نگاهم به هیچ آدمی حتی خانواده ام نباشه و با توکل به خودش که کنارم هست و حمایت و هدایت میکنه قدم اول و بردارم شروع کنم از وقتی تصمیم قاطع گرفتم که این مسیر اشتباه رو که منو فرسنگها از خدا و خوشبختی و نعمتها دور کرده بود و برگردم بدون اینکه ذره ایی شک کنم که نکنه این راهم اشتباه باشه همه چی تو زندگیم شروع به تغییر کرد من قبول کردم که سالها داشتم مسیر ارزوهامو بر عکس میرفتم و باید همون راه و برگردم و این به زمان نیازه داره الان به لطف خدا و کمکهای استاد دوساله تو این مسیر زیبا قدم برداشتم که منو از صفر به صد رسونده و از این خوشحالم که این مسیر خیلی زود بهم درستیشو ثابت کرد و من باید فقط بیشتر رو خودم کار کنم و لذت ببرم از این همه آزادی عملی که خدا به ما داده ٫٫
دوست عزیز من فقط و فقط تجربه خودمو میتونم بهت بگم و اون اینه که این مسیر به قدری باهات رورااسته که با اولین قدم حست بهت میگه و با اومدن نتیجه ها ایمانت بیشتر میشه اگه واقعا موفقیت واست مهمه با جهادی اکبر رو این باورها و آموزشهای استاد کار کن تا هیچ وقت به تضاد و دوگانگی و شک نیفتی٫٫ من مطمئنم استاد و دوستان بهترین و کارا ترین جواب رو به شما میدن این من و شما هستیم که چقدر اون جوابها رو باور کنیم و بهشون عمل کنیم٫٫عاشقتوووووونم بی قید و شرط
با سلام خدمت استاد عباسمنش بزرگوار و همه دوستان هم فرکانسی و خوبم
در بخش اول سوال و نسبت به نتایج استاد عباسمنش ، من خیلی نمیتونم نظری بدم چرا که تا بحال حتی یک بار هم ایشان را خارج از چهارچوب فایلهائی که خودشون روی سایت قرار دادند ندیدم٫ و فقط بر اساس فرمایشات خودشون میتونم بگم که خب قدر مسلم باورهای ایشان وصد البته که ایمان قلبی ایشان به خداوند و توحید عملی در ایشان موجب بوجود آمدن این نتایج شده ٫
اما در بخش دوم سوال من مایلم که جواب سوال را با با مثالی کاملاً واقعی از خودم بیان کنم ٫
سالها پیش بین سالهای ۱۳۷۵ الی۱۳۸۶ من در چابهار زندگی میکردم و مشغول به کار ترخیص کالای مسافری از گمرک چابهار بودم درآمدم نسبت به حقوق کارمندان و کارگران آن زمان بسیار بسیار بیشتر بود ولی نسبت به بعضی از همکارانم بسیار بسیار نا چیز بود ٫ برای اینکه منظورم را بهتر برسانم عرض میکنم که میانگین درآمد من در یکسال حدوداً هشت تا ده برابر حقوق یک کارمند بود که تا حدی مرا راضی میکرد، و در مقابل میانگین درآمد بعضی از دوستان یا همکاران من بین بیست تا صد برابر من میشد ٫ و حالا بعد سالها گذشتن از آن ماجرا من میفهمم که تمام آن ارغام و اعداد در رابطه با درآمد من و همکارانم را باورهای ما رقم میزد٫ و برای درک کامل موضوع لازمه که وقتتون رو بگیرم و توضیحات کاملتری ارائه کنم ٫
من ویکی از دوستان خیلی خوبم که هنوز هم از بهترین دوستان من است کار ترخیص مسافری را در یک زمان وتقریباً با یک سطح از سرمایه شروع کردیم ، در آن زمان و در پی چند چالش در کار که بسیار طبیعی و روال بود از قبیل سر زدن حراست به سالن مسافری ، اعمال قوانین جدید گمرکی و چیزهائی از این قبیل که باعث کندی کار میشد و فقط بخاطر اینکه در روزی که من در سالن گمرک کار داشتم پیش آمده بود این باور در من شکل گرفت که من آدم بد شانسی هستم ونحسی به کار من افتاده و هر روزی که من نوبت ترخیص از گمرک داشته باشم یه گیری توی کار بوجود میاد ٫ و تا جائی پیش رفت که خودم به دیگران هم منتقل کرده بودم که من بدشانس هستم و این موضوع شده بود مزه شوخیهای ما تا جائی که اگه کسی به گیری توی گمرک میخورد به من میگفت مگه بار آوردی تو سالن و گاهی که مشکلی پیش میامد من در غالب شوخی به بعضی از دوستان میگفتم شما بخشی از در آمد خودتون رو به من بدید که من بار داخل گمرک نیارم تا بد شانسی من موجب افتادن گره در کار شما هم نشه ، و تصور کنید که تکرار این شوخیها وحرفها چه باورهای خطرناک و مخربی نه تنها در من بلکه در برخی از دوستانم نیز ایجاد کرده بود تا جائی که وقتی در تهران و با یکی از دوستان قدیمی و یکی از اقوام که در چابهار هم همکاریهائی باهم داشتیم کار واردات ظروف استیل از هند را در سال ۸۶ استارت زدیم ، بعد گذشت حدوداً بیش از یکسال که کار ما نسبتاً خوب جا افتاده بود به دلایلی که خارج از حوصله این مطلب است تجارت ما رو به افول گذاشت و دوستان من که تصورات ذهنی نصبت به نحسی و بد شانسی من داشتند با طرح نقشه ای زیرکانه من یا به خیال خودشان نحسی را از کارشان کنار گذاشتند تا برکت به کارشان بیاید که ذهی خیال باطل، واینگونه بود که من فعالیت و تجارت در بازار لوازم ورزشی را شروع کردم ٫
اما در طرف مقابل بشنوید از دوست من ، دوست من آدمی بود و البته هست که دائماٌ توی ذهنش کارش رو طراحی میکرد و در باره ش حرف میزد و روی کاغذ مینوشت و حساب کتاب میکرد ،( که من حالا میفهمم که تجسم میکرده) و البته اگر گاهی اوقات چالشی هم برایش بوجود میامد و میاید از همان چالش و مشکل که ممکن است خیلی ها را به سکته بکشاند سوژه ای برای خندیدن و قهقه زدن درست میکند و حس خودش رو خوب میکند و به این ترتیب تمرکزش رو از ناخواسته برمیدارد و حداقل به مسائل خنثی یا طنز معطوف میکند٫و البته دوست من ذاتاً این اخلاق را دارد و هیچگونه مطالعه ، اطلاع و یا استفاده آگاهانه ای از قوانین الهی ندارد و خیلی خودجوش این کارها را انجام میدهد٫حال شما تصور کنید تفاوت این دو باور را و حدث بزنید نتایج و وضعیت صاحبان این دو باور را ٫ صاحب باور اولی که من باشم با وجود اینکه چند سالی را به تجارت و واردات ظروف استیل از هند و در پی آن واردات لوازم ورزشی از چین مشغول بودم لکن در حال حاضر بی کار و بدون درآمد و بدون سرمایه ،خانه نشین هستم (به دلیل یا بهانه آن که پرستاری از پدر بیمار و زمین گیرم است کاری نداریم)٫ اما صاحب باور دوم که دوست من است با وجود چالشهای فراوان الحمدالله تاجری تقریباً موفق در صنف لوازم ورزشی است و خدا رو شکر زندگی خوبی را دارد ٫ میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است٫ببخشید که طولانی شد و وقت شریفتان را گرفتم فقط خواستم اشاره ای زنده کرده باشم به دو باور متفاوت که در یک شرایط یکسان و تقریباٌ با سرمایه ای یکسان کاری را شروع کردند و تقریباً در یک مسیر پیش رفتند امّا چه نتایج متفاوتی گرفتند ٫ این را هم اضافه کنم و عرضم تمام من به لطف خداوند و البته با اشاره همان دوست و شریک قدیم به سایت وزین عباسمنش راهنمائی شدم و به لطف خداوند و با توجه به آموزه های استاد و توکل به خدای روزی رسانم در حال اوج گیری مجدد هستم وامسال را برای خودم سال اوج گیری اقتصادی یا جهش مالی نام گذاری کردم٫ در پایان از همه عزیزانی که وقت گرانبهای خودشون رو به خواندن مطلب من اختصاص دادند تشکر میکنم ٫و همینطور تشکر ویژه از استاد عباسمنش و گروه خوبشون
عواملی که نتایج استاد عباسمنش را متفاوت کرده دیدگاهها و باورهای توحیدی ایشان و شور و اشتیاق بسیار شدید توام با لذت است و به نظر من عواملی که باعث رونق در یک کسب و کار میشود در اولولیت قرار دادن رضایت خدا و خدمت به خلق خدا آنهم توام با لذت و شور و اشتیاق میباشد…اگر خدا در اولویت قرار گیرد خودش کارها را سامان میدهد
سلام دوستان.
من هم به اندازه دانسته هام سعی میکنم به این سوال پاسخ بدهم.
من فکر میکنم جواب این همه سوال یک کلمه باشه که اون هم ایمان است. فکر میکنم استاد خیلی از باور برامون میگه ولی خودش از سطح باورها عبور کرده و اکنون در مرحله ایمان هستش. باور و اعتقاد با ایمان قابل مقایسه نیست و خیلی تفاوت دارن. باور یک مرحله گذر هست و مرحله نهایی ایمان هستش.
“فرق ایمان با اعتقاد”
… حتی یک آیه در قرآن نمی یابی که بگوید، به خدا و پیامبران، اعتقاد داشته باشید، آنجا سخن از “ایمان” است نه اعتقاد. فعل قرآن، “ءامِنُوا” است نه “اِعتَقِدُوا”. چه ایمان با اعتقاد، معانی شان متفاوت است.
پس موُمن باش و عقیده مند نباش؛ چه “ایمان” ریشه از امن و آرامش گرفته است، و “اعتقاد”، از گِرِه و پیچیدگی
– موُمن، احساس “امنیت” می آورد – معتقد، احساس خطر
– موُمن، مهربانی آسان گیر است – معتقد، فضول و سخت گیر
– موُمن، دریا دل و بی تضاد است – معتقد، پر از حد و مرز و غرق در تضاد
– موُمن، یار مردم است – معتقد، مزاحم شان
– موُمن، هشیار است – معتقد، وسواس
– موُمن، همه جا وطنش است – معتقد، فقط در جمع خودشان
– موُمن، نشاط می آورد و آرامش می دهد – معتقد، می ترساند و اضطراب می بخشد
– موُمن، از حق همه می گوید – معتقد، از حق اعتقاد
– موُمن، خود را تسلیم کرده است – معتقد، تحمیل
– خدای موُمن، ارحم الراحمین است – خدای معتقد، ذهنیاتش
– موُمن، کتاب خدا را می خواند برای رهایی – معتقد، می خواند تا آیه ای بر علیه کسی بیابد
– موُمن، از عقیده مندی بدور است – معتقد، از ایمان
– موُمن، همیشه “اکنون و اینجا” ست – معتقد، در توهّم
– موُمن، حقیقت گراست – معتقد، آرمان گرا
– بهشت موُمن، در “حال” است – بهشت معتقد، قرار است که بیاید
– پیامبر موُمن، “رحمهُُ للعالمین” است – پیامبر معتقد، یکی شبیه خودش
– اندیشه ی موُمن، تمامیّت زندگی است – دغدغه ی معتقد، ظاهر آن
– موُمن، در اختیار حق است – معتقد، در اختیار احساساتش
– موُمن، ذهنش را نرم و پذیرا کرده است – معتقد، ذهنش را تیز و آماده ی حمله
– نیروی موُمن، حکمت اش است – نیروی معتقد، زورگویی اش
– مدینه فاضله ی موُمن، قلب خودش است که عرش رحمان است – مدینه فاضله ی معتقد، چیره شدن بر این و آن.
– معتقد همان ایدئولوژی زده است بی آنکه از حقیقت چیزی بداند – مؤمن، آن است که هر لحظه در حقیقت هستی شناور است.
– مؤمن، “مُخلَص” است و آزاد – معتقد، اسیرِ برداشتش
– از “عقیده”، داعش زاده می شود – از “ایمان”، حافظ و مولوی و میرفندرسکی …
قُل لَم تُوُمِنُوا وَ لکِن قُولُوا اَسلَمنَا وَ لَمَّا یَدخُلِ الاِیمانُ فِی قُلُبِکُم ( بگو؛ شما ایمان نیاورده اید بلکه بگویید اسلام آورده ایم، زیرا هنوز ایمان به قلب های شما وارد نگشته است)
خداوند در قرآن می فرماید: خدا مشتری مومنان است.
ایمان یک تجربه است و در حیطه عقل و منطق و استدلال جایی ندارد.ایراد از ان جایی آغاز میشود که این مرزها را با هم قاطی میکنیم. ما در مغز حیطه های مختلف داریم مثل فلسفه عرفان هنر مذهب عقل یا همون منطق و ایمان هم هست. شما با منطق نمیتوانی به ایمان برسی بلکه ایمان یک تجربه است و درجه ایمان هر شخص هم به همین علت با شخص دیگر متفاوت است چون تجربیات متفاوت است. البته هر کسی می تواند در این زمینه رشد کند اما حالا میریم سر این موضوع که چرا استاد عباس منش این قدر در ایمان رشد کرده است. به نظرم ایشان چون عمل کرده به این جایگاه رسیده. عمل و عمل و عمل. تکرار میکنم چون مهمه. وقتی استاد گفت یک ماشین گرفتم در تایلند ۱۰۰۰ کیلومتر زیر باران شدید در شب رانندگی کردم مغزم داشت سوت میکشید. خیلی حرف هااااا. اصلا ما حتی به یک صدمش هم نمیتونیم فکر کنیم. وقتی میگه شب تو جنگل خوابیدم تنهایی یا تنهایی رفته اروپا یا دو دو تا چهارتا نمیکنه و میگه بریم ببینیم چی میشه. این ها تجربیاتی هست که ایمان انسان رو به حدی افزایش میده که وضعیت فعلی استاد رو رقم میزنه. اگر مرد عمل باشیم ما هم میتوانیم پر بکشیم و بزرگ بشیم.
ممنونم
سلامدوست عزیز، چقدر زیبا ایمان رو توضیحدادید، ایمان یعنی امنیت ارامش…… مممنونممم
Your welcome???
بنام الله یکتا
در ادامه کامنت قبلیم این نکات هم به ذهنم اومد که چه چیزی باعث کسب و کار متفاوت استاد با بقیه و یا یک سری افراد با بقیه جامعه می شود و بازم همه چیز بر می گرده به همون بحث باور، که تو چه چیزی را باور داری
خودتا باور داری
خداتا باور داری
توانایی هایت را باور داری
باور داری که تویی همه چیز را تعیین میکنی
میخوای مسؤلیت زندگیت را بر عهده بگیری
می خوای هدفمند زندگی کنی
می خوای فقط تمرکز روی خودت و خواسته هات باشه
می خوای سطل های زندگیت را چطوری باور کنی
باور کنی فراوانی، نعمت، ثروت همیشه هست یا نه
می خوای ورودیهای ذهنت را کنترل کنی
می خوای برای یک بار با خودت صادق باشی و ببینی هدف خلقت چی بوده و خودت چه هدفی داری
می خوای باورت و توکلت را بخدا تغییر بدهی
می خوای تسلیم باشی و اسماعیل های زندگیت را قربانی کنی
می خوای دیگران را توی ذهنت بت نسازی
می خوای آزاد و رها زندگی کنی
می خوای احساس خوب داشته باشی
می خوای از زندگی لذت ببری
و این تویی که چه چیزی را باور میکنی، چون این باورها و فرکانس های ما هستند که همه چیز را تعیین می کنند
و روزی استاد تمام باورهای بالا را باور کردند و نه عوامل بیرونی را برای خوشبختی، تبلیغ، فالور و………. و این شد که همون ها شدند برایش دستانی از دستان الله که هر روز و هر روز این دستان بزرگ و بزرگ تر میشود چون باورهای استاد خالص تر میشه، توحیدی تر میشه، ترمز ها برداشته میشه و هر روز خواسته ها بیشتر اجابت میشه
و حالا این ماییم که تعیین می کنیم چه چیزی را باور کنیم، تبلیغات، کسب و کار، نعمت، ثروت و سلامتی به روش طبیعی جهان هستی و قوانینی که خداوند در کیهان وضع کرده و یا باورهایی از جنس خود مغز منطقی ما که شاید هم خیلی موقع ها جواب دهد ولی بیشتر اوقات با رنج و زحمت و تحمل هزینه های زیاد می باشد
پس بیاییم انتخاب کنیم لذت و شادمانی و حال خوب را به روال طبیعی جهان هستی مثل خود خوده استاد
شاد و سلامت و عاقبت بخیر در دنیا و آخرت باشید
1 طی نکردن قانون تکامل
2 عجولی بودن افراد
3 عدم تمرکز بر خواسته ی اصلی
4 بیش از اندازه مشورت کردن و نظر دیگران را جویا شدن
5 تنبلی های و یا بی تفاوت بودن برای رسیدن به خواسته
6 از دست دادن عشق و علاقه اولیه و درگیر روزمرگی های خود وافراد شدن
7 کمبود کنترل افکار و احساسات
8 درگیر افراد و گروه و رقبا و…
9 کم شدن روز به روز توکل و ایمان و احساس خوب و شادی و شکر گزاری
10 قدرت را به دیگران دادن:دولت و کارکنان و برادر و خواهر وهمسر وبازار….
11 تغییر دادن افراد نه تلاش برای تغییر خود
12عدم ارزشمندی و لیاقت فرد
13یادگیری های اضافه به جای عمل به دانسته
14 باور کمبود به جای تمرکز بر فروانی
15بودن ترمز های ذهنی بسیار قویی و شناسایی نشدن آنها
16 درگیری های ذهنی و نبود کنترل بر روی آنها(هدایت نشدن افکار با مدیتیشن و تجسم و توحه بر خواسته ها)
17 مشخص نکردن اهداف کوتاه مدت و بلند مدت
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربونم.دیدگاه من در مورد سوالی که مطرح شده این است که:همانطور که در قرآن آیات محکم واصل وآیات متشابه وجود دارد در دنیا ودر هر زمینه ایی هم اصل وهم فرع وجود دارد که بسته به دیدگاه هر شخصی دارد که از کدامیک وچگونه استفاده نماید.اصل این است که به اصل بچسبیم اگر به اصل بچسبیم همه فرعیات هم به نفع ما عمل میکند.اصل این است که خداوند تنها فرمانروای کیهان است اصل این است که قدرت فقط خداست و خداوند این قدرت رو به ما داده است وما خالق زندگی خودمان هستیم با افکارمان با باورهایمان ولاغیر.اصل این است که خداوند نامحدود است پس همه مخلوقاتش هم نامحدود هستند.یک نمونه از هزاران نمونه ها اینکه اکسیژن هوا برای همه انسانها یکسان است اینطور نیست که خداوند برای بندگان با ایمانش اکسیژن زیاد بدهد وبرای بندگان بی ایمانش اکسیژن کم بدهد.مثل بارون آره آره مثل بارون که وقتی می باره به همه جا می باره برای خدا فرقی نمیکنه گل باشه یاعلف هرز,و این به این معنیه که فضل و رحمت خداوند همیشگی و دائمی است و این بسته به طرزتفکر و باور ماداره که چقدر از این نعمتها بهرمند بشیم.اگر انسان به اصلش که همان خداست (باور توحیدی)باور داشته باشه ایمان داشته باشه نه ایمان ظاهری.نه ایمان زبانی.بلکه ایمانی ازجنس ایمان استادعباسمنش ایمانی از جنس ایمان آقای عشقیار.ایمانی از جنس ایمان خاور خانوم.ایمان با عمل داشته باشه آنوقت همه چیز همه چیز درخدمت همین انسان با ایمان قرار میگیره و همین ایمان راهها ودرهایی را درهر زمینه ایی(متناسب با خواسته و رسالت هرشخص) به رویت می گشاید که هیچ عقل و منطقی نمی پذیرد وباز همین ایمان وباور هست که باعث میشود به الهامات عمل کنی یا نه؟واین ایمان وباور است که باعث میشود زمین واسمان مسخر ماگردد.اصل خداوند است و ایمان و باور مناسب داشتن است ایمان یعنی فقط به خداوند توکل کنی و بهترین خودت باشی بهترین به خاطر حس خوبت چراکه اگر بهترین خودت برای دیگران باشی هیچوقت نمی توانی دیگران را راضی نگه داری و این شرک است.بهترین خودت باش بخاطر اینکه این دنیا عرصه بازیگریست که هریک ازماچندصباحی فرصت بازی در این عرصه را داریم واگر هرکس بهترین خودش را بخاطر حس خوبش عرضه کند خداوند برایش همه چیز میشود همه چیز میشود.بعنوان مثال:در زمینه کسب وکار اصل اینست که به خداوند ایمان داشته باشیم و واقعا توکل کنیم وباور مناسب درمورد کارمان درمورد باور فراوانی درمورد اینکه همه ما انسانها ازیک سیستم عصبی برخورداریم وهمه ما به یک اندازه به این نعمتها دسترسی داریم بسازیم وکارخودمان رو با لذت انجام دهیم.با طی کردن تکامل چیزهایی که باید بما گفته بشه گفته میشه و اگه باور داشته باشیم باید عمل کنیم هرچند الهاماتمون با استانداردهایی که جامعه وضع کرده ومحدودمان کرده جور درنیاد اگر عمل کنیم قدم های بعدی بما گفته میشود و دیگه جایی برای رقابت.برای چشم هم چشمی واینکه فلانی فلان بسته بندی رو کرد و موفق شد پس منم برای موفقیتم همون کار رو انجام بدم یا فلانی بهترین روش بازاریابی رو یاد گرفته و موفق شده پس منم همون کار رو بکنم تا موفق بشم یا فلانی با فلان نرم افزاربهترین دریم بورد رو برای خودش تهیه کرده و موفق شده پس منم
حتمااز همون برنامه یا نرم افزار استفاده کنم تا موفق بشم.نمیمونه چون دیگه خیالت راحته که این تویی که داری با افکارت زندگیتو خلق میکنی نه ترسی داری نه رقابت میکنی نه رقیب برات مهمه نه مسابقه میدی نه عجله میکنی.سرت به کارخودته کار خودت رو میکنی و میگی وقتی من از طرف خودم کارمو درست انجام بدم خدا کارشو خوب بلده انجام بده خدایی که برگی بدون اذنش به زمین نمیفته کارهای من برای خدا که چیزی نداره تا الان خدا خودش کمکم کرده از این به بعدم کمکم میکنه من باورش دارم.مگه کم دیدیم تو زندگیمون کسانی رو که شغل یکسان تو محل یکسان دارند یکیش انقدر سرش شلوغ که جای سوزن انداختن نیست ولی تو محل کار اون یکی مگسم بال نمی زنه. بعنوان مثال شاید خیلی از بچه ها اسم خاور خانوم رو شنیده باشند که رستورانی در سرولات یکی از روستاهای استان گیلان دارند که مردم برای غذاهاش صف می کشند رستورانی که نه هزینه های گزاف کرده نه به دنبال دکورها وچیدمانهای آنچنانی بوده نه غذاهایی با اسم دهن پرکن سرو میکنه ونه ردپایی از تجملات در رستورانش پیدا میشه بلکه فقط وفقط با ایمان به خدا(باورهای توحیدی شاید اصلا معنی باورهای توحیدی رو هم اون طوری که ما اعضای سایت می دونیم ندونه وندونه باور چیه فقط اینو میدونه که خدایا تنها کسم تویی خودت کمکم کن)و سعی کرده بهترین خودش رو ارائه بده منظورم از بهترین خودت اینکه هم از لحاظ رفتاری هم از لحاظ اخلاقی وهم ازلحاظ توانایی هایی که داری بهترینش رو ارائه بدی که اونم با حس خوب ایجاد میشه.وهمین توکلش به خداست که باعث شده خداوند برایش همه چیز بشه خداوند براش تبلیغ بشه خداوند براش پول و ثروت بشه خداوند براش مشتری بشه.آیا این همه محبوبیت ومعروفیت اینهمه فراوانیه مشتری که توریستها هم میان رستورانش با عقل و منطق جور در میاد؟؟درحالیکه عقل و منطق میگه وضع اقتصادی خرابه.پول نیست.گرونیه.بدون تبلیغ موفق نمی شی.رستورانت باید یه جای شلوغ وپر رفت وآمد باشه که مردم ببیننت ومشتریت بشند.رستورانت باید به روز و مجهز ولوکس باشه تا مشتری بیاد برای اینکه توریست جذب کنی باید کلی هزینه کنی تبلیغ کنی تو شبکه های مجازی وغیر…ولی موفقیتهای ناشی ازایمان به خداو عمل کردن به الهامات چیزی فراتر از عقل و منطق است و این نشون میده که این عقل و منطق و ذهن و باورهای محدود کننده ایی که از هزاران طرق قبول کردی تورو محدود کرده تو نامحدودی پس باید به خدا ایمان داشته باشی توحیدی باشی ودر کل تو بندگی بکنی وخدا خدایش رو خوب بلده.درمورد استاد عباسمنش عزیزم نیز واقعیتی جز این نیست.که چیزی جز خواستن وایمان به خدا نگاه و باور توحیدیشان وعمل به الهاماتشان نمیتواند باعث موفقیتهایشان درتمام جنبه ها مالی.معنوی.سلامتی.وروابط باشد.آیامهاجرت استادعباسمنش از قم به بندرعباس با دست خالی و دو بچه سه ساله و سه ماهه جز خواستن و ایمان به خداوند و داشتن باورهای مناسب توحیدی ودرک اینکه خود خالق زندگیمان هستیم وعمل به الهاماتشان چیز دیگری میتواند باشد؟.آیا اینکه استاد در بندرعباس کارگری رو پذیرفتن درحالیکه در قم مغازه بازیهای کامپیوتری داشتن و پول خوبی خلق میکردند جز این میتواند باشد که استاد میدانست و ۱۰۰%قبول داشت که خودش خالق زندگی خودش هست با افکار وباورهایش با لذت بردن و داشتن حس خوب بسرعت موقعیتشان را تغییر میدهد درهمه زمینه ها؟.آیا دریافت الهام وعمل کردن استاد به الهاماتشان ورفتنشان به کلاسهای استادان آشنا وناآشنا در دانشگاه بندرعباس و سخنرانی کردن درمورد قانون برای دانشجویان وبی توجه بودن استاد به مشاور دانشگاه جهت مخالفت با استاد چیزی جز ایمان به خدا و درک کردن اینکه خدا باتوست واز رگ کردن به تو نزدیک تراست نترس عمل کن تو خود خالقی میتواندباشد؟آیا آرامش داشتن استاد قبل وبعد از طوفان مایکل ورهاکردن خانه و کاشانه قبل از طوفان مایکل و رفتن به مسافرت بدون ایجاد هیچگونه محافظی برای در امان ماندن خانه از طوفان چیزی جز ایمان و اعتماد داشتن به خدامیتواند باشد چیزی جز این میتواند باشد که قدرت فقط خداست وخدا قدرت خلق زندگیمون رو به خودمون داده و این من هستم که با افکارم زندگیمو خلق میکنم واینکه هرچقدر از مسیرم لذت ببرم زیباییها رو ببینم شکرگزاری کنم وحسم رو خوب نگه دارم طبق قانون ثابت خداوندم اتفاقات خوبی میوفته؟آیا دلنشین بودن چهره استاد و تاثیر گزار بودن و قدرت کلام بالا داشتن وحس خوب دادنشان به ما میتواند چیزی جز این باشد که استاد کارهایشان را از صفر تا صد زندگی شون رو به نیرویی برتری سپرده و خودش با لذت با حس خوب بندگی میکند؟آیا خسارت جزئی که بعداز طوفان مایکل به درختان یکی از املاک استاد خورده بود که براحتی وبه آسانی حل شد جز این بود که استاد همه چیز رو به خداسپرده بود سپردنی توام با آرامش وبا خیال راحت نه سپردنی با نگرانی و استرس؟آیا دیدگاه استاد بعد از از دست دادن فرزندشان و داشتن این طرز نگاه که ما از خداییم وبسوی خدامیرویم و تشکر کردن استاد از خداوند برای اینکه بچه مال توبود مال من نبود وتشکر ازاینکه چند صباحی بما امانت دادی تاباهاش بخندیم و لذت ببریم چیزی جز ایمان راستین استاد
به خدا وفقط وابسته بودن استاد به خداوند ونگاه توحیدیشان رانشان نمیدهد؟واقعا چند درصد ما چنین ایمانی داریم؟چند درصد از ما سیل و زلزله و طوفان را نعمت و فرصتی برای پیشرفتمون میدانیم؟چند درصدمان درسختیهای زندگی سختیهای به ظاهر سختی واقعا آرامشمان را حفظ میکنیم وازته دل بخدا توکل میکنیم؟واقعا چند درصدمان؟ البته دوستان خوبم همه اینها رو به خودم میگم به خودم میگم.بینهایت سپاسگزارم ازخداوندم که هدایتم کرد و این کامنت رو نوشتم دلی بود وانچه که تا الان از قانون فهمیدم را نوشتم ممنونم که وقت می گذارید و میخوانید امید دارم تاثیرگزارباشه دوستتون دارم?
سلام دوست عزیز
بینهایت عالی وزیبابود.سپاس فراوان
سلام..به نظر من توحید…اونچه که ما تو رویاهامون از خدا ساختیم استاد عباس منش تو واقعیت زندگیش داره اجراش میکنه اینکه خداوند یک انرژیه که قدرت خلق زندگیمون رو به ما داده وما رو در مسیر خواسته هامون هدایت میکنه،اینکه خداوند یک سیستمه که قوانین ثابتی داره واون قوانین هیچ وقت تغییر پیدا نمیکنن..اینها باورهایی اصلی هستند که به استاد عباس منش کمک کرده اند تا موفق بشه..وقتی من فایل های استاد رو گوش میدم به این نتیجه میرسم .فایل هایی که استاد در مورد اعتماد به نفس صحبت میکنن یا روابط،یا فراوانی..خیلی تاثیر گذارن ..متد هایی که گفته میشه برای رسیدن به اون باور خیلی خوبه..اما زمانی که این باورها رو استاد واضح ربط میدن به توحید، صدها برابر تاثیرشون بیشتر میشه ، اینکه این تو هستی که داری زندگیت رو خلق میکنی وخداوند این قدرت رو به تو داده..دیگه تمام متد های بازاریابی وتبلیغات رنگ میبازن وخنده دار میشن..نه اینکه بی تاثیر باشن..اون روش ها در واقع ذهن رو اماده میکنن اما تاثیرشون موقتی ومقطعی هست اونچه که تغییرات بنیادین ایجاد میکنه تغییر ریشه ای باورهاست که باور به مالک بودن وفرمانروا بودن الله ،به اعتقاد من روند تغییر باورها رو سرعت میبخشه..چون تمام باورهایی که مارو به خواسته هامون میرسونه در نهایت به توحید ویگانگی پروردگار ختم میشه..خداوندیک انرژیه که پادشاه کیهان وجهانیانه واین قدرت رو به من داده که این انرژی رو به اون شکلی که خودم میخوام در بیارم وزندگیم رو خلق کنم وقوانینی ثابت وبدون تغییر داره..پس تنها کاری که باید انجام بدم باور کردن این انرژی به عنوان مالک مطلقه کائناته ویاد گیری وبه کار بستن قوانین ثابت وبدون تغییرش..این کاریه که استاد عباس منش انجام داده ..کار بسیار ساده ایه ولی باورش برای مغز ما که همیشه دنبال پیچیدگیه خیلی راحت نیست..به همین خاطر راه حل در دسترسمونه اما دنبال یه چیز دیگه ایم برای موفقیت.. راه حل ساده اما نیاز داره به تعهد وانرژی
سلام خدمت خانم اکبری محترم جوابتون عالی و تآثیر گذار بود اول راجب خداوند توضیح دادینبعد قوانین و دراخرهم اشاره ب تعهد کردین بنظر من تعهد داشتن نسبت به هرچیزی دلیل پیشرفته و یکی از بزرگترین مشکلات من نداشتن تعهد است ک دارم روش کار میکنم موفق باشین?
با سلام خدمت استاد و اعضای محترم سایت
در جواب به این سوال که چه عواملی استاد عباس منش را متفاوت کرده؟ باید بگم اول اینکه استاد مرد عمل هستند نه حرف و نصیحت . چون خودشون به چیزهایی که می گن، باور دارن و عمل کرده و میکنند و البته نتایجی که گرفتن گواه این موضوع میتونه باشه.
دوماً حرفهاشون به قول معروف از دل برمیاد لاجرم بر دل می نشیند و در حرفها و آموزش هاشون تظاهر و ریا نیست و این یکی دیگه از وجه تفاوتهاشون میتونه باشه .
سوماً استاد فقط خدارا دیدن و به خدا توکل کردن نه هیچ عامل دیگری غیر از خدا و درک و عمل با تعهد به قوانین الهی باعث بوجود آمدن اینهمه نتایج عالی برای ایشون شده و البته متفاوت کردنشون از دیگران.
در جواب به سوال دوم که چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت می کنه ؟ به نظر من تنها عامل میتونه ساختن باور درست از ثروت و موفقیت و روابط باشه . به خدا توکل کنیم و از خدا قدرت تغییر باور و سرنوشتمان را که دست خودمان هست را بخواهیم . وقتی این قدرت را داشته باشیم ، به تمام خواسته مون می رسیم و این تغییر یک شبه ممکن نیست و فقط با صبر و طی کردن تکامل و پله پله حاصل میشود.
شاد باشید و موفق و سلامت
بسیار لذت بردم ممنون استاد
من باهمین فایل های رایگان بسیار ارزشمند نتایج عالیی گرفتم
انشاالله که خدا به شما خیر در دنیا وآخرت بدهد