https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
مطلبی که من برداشت کردم میخوام با شما دوستان به اشتراک بزارم امیدوارم خودم هم بتونم به نحوه احسن اجراش کنم
دنیای ما دنیای باور هاست ذهن انسان مثل یه خاک حاصلخیزه اگر بذر باورهای خوب بکاریم نتایج خوب واگر بذر باورهای مخرب باشه نتایج نامطلوب٫ ثروتمند شدن طبیعیه پس مانعی که وجود داره چیه باورهای اشتباهی که در وجود ما اومده بخاطر ورودیهای نامناسب پس ما بوسیله باورهای اشتباه راه ورود نعمت رو توی زندگیمون بستیم تبلیغات یه ابزاره که ما استفاده میکنیم به ذات خودش بد نیست یا نوع بسته بندی کالا یا نوع دکور یا محل مغازمون اما اگر ما نگاهمون این باشه که به علت عدم تبلیغاته که مشتری ندارم یا محل مغازمه پس این میشه یه دیدگاه اشتباه وشرک آلود آیا خداوندی که خودش رو روزی دهنده معرفی میکنه قدرتش از یه ابزار کمتره پس این اصل نیست تبلیغات نوع بسته بندی یا نوع ارائه خدمات زمانی که باورهامون رو تغییر میدیم شاید به عنوان یک ایده بهمون الهام بشه اما اصل این چیزا نیستن به قول استاد توی فایل چگونه درآمد خود را سه برابر کنیم قبل تغییر باورهاش انواع کسب وکارها روملاک درامد دونسته بود مثل خودم که فکر میکردم با تغییر نوع کارم درآمدم رو تغییر بدم کاش منم توی فلان وفلان کار بودم که درامدم خوب بود اما اینا اصل نیست کسانی رو دیدم که با یه دکه دستی خیلی درامد ومشتری های بیشتری از مغازه دارایی که سرمایه چندین میلیونی خوابونده بودن داره یه نفرو دیدم سه تا مغازه توی یه محله باز کرده بود تا خودش توی اون مغازه ها بود جای سوزن انداختن نبود بقیه میدیدن مغازش شلوغه ازش مغازه ها رو میخریدن بعد که خودشون مینشستن توی مغازه مگس میپروندن نه یه مغازه دو سه تامغازه باز کرد وفروختشون به چشم خودم هم دیدم صاحبای جدیدشون نه ازون صاحب اولی توی هوش وسرزبون کمتر بودن نه اخلاق حتی اون صاحب قبلیه مشکل شنوایی وتکلم هم داشت
یه مثال میارم حالا کلی میگم واسه قانون٫ اگه قانون رو به رانندگی تشبیه کنیم استفاده از قانون مث رانندگیه که بلد باشیم همزمان چطور از گاز وکلاج ودنده وترمز وفرمون استفاده کنیم میشیم راننده که ماشین رو به هرسمتی که بخوایم هدایت کنیم پس استفاده از یه گوشه از قانون مثلا تجسم محض ،نمیشه بگیم که کل قانون رو اجرا کردیم مثل اینه که بگیم یکی فرمون دستشه ماشینو میتونه حرکت بده تا از استارت ودنده وکلاج وگاز استفاده نکرده
حالا یکی که رانندگی یاد نداره میتونه بگه من چون دمپایی پامه نمیتونم رانندگی کنم ؟ یا چون فلانی که رانندگی بلده بخاطر اینه که کفش پاشه اینا چیزی نیست جز فرعیات وبهانه
مثال قانون وباورها همینجوریه کسی که قانون رو یاد داره واستفادشو بلده نیازی به تبلیغ ونوع بسته بندی و محل نداره اینا حکم دمپایی رو داره واسه کسی که رانندگی بلده به حالش فرقی نداره که تبلیغات داشته باشه دکور خاصی داشته باشه یا نه چون اصل رانندگی که اون بدون کفش با کفش یا با دمپایی میتونه انجامش بده پس اصل تغییر باورهامونه تا باورها تغییر نکنه با تغییر فیزیکی نمیتونیم به ثروت برسیم حتی اگه از تمام علوم کسب وکار مطلع باشیم واستفاده کنیم
خداوند رو سپاسگذارم امیدوارم تونسته باشم درست مطلبمو بیان کنم
سلام آقای دهواری خیلی از دیدگاه تون لذت بردم چون واقعا ذهن ما باید همه چیز جز به جز براش باز بشه تا بتونه درکش کنه شاید من فقط اینجوری فکر میکنم?ولی در کل وقتی مثال رانندگی رو زدید من واقعا قانع شدم درکش کردم و خودم هم بارها ثابت شده برام که مثلا یه کاری بدون تبلیغ خیلی درآمدش بیشتر از کسی که میلیون ها میلیون خرج تبلیغاتشون کردند انجام شده وخیلی دقیق توضیح دادید ،،،????امیدوارم همیشه شاد و سلامت و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت(به قول استاد???
دوست الهی من پاسخ شما ارزشمند بود لذت بردم مثال زیبایی زدید از عمل به قانون وقدرتهایی که در وجودمان داریم .همه ی حرفهایی که راجع به رانندگی زدین متشابه آن با قانون خیلی درست است چون داریم یه سری عوامل بیرونی رو دخیل بر درست یا نادرست رانندگی کردن مون میدونیم .اصل همون استفاده از همه ی قطعات پازله برای تکمیل کردنش ایمان نصفه و نیمه هیچ وقت پاسخ کامل نداره.
به نکته درستی اشاره کردید که زمان زیادی خودم با این یه مورد درگیر بودم با وجود اینکه بارها کلیپ استاد قانون جذب رو گوش کرده بودم متوجه نشده بودم چون توی مدار نبودم با خوندن کامنت دوستان در عقل کل ارتعاش ثروت سوال پرسیده بودن متوجه شدم وتا حدودی درک کردم از اون دوست گرامی بابت آگاهی تشکر میکنم واز شما بابت توجه ووقتی که گذاشتید???
با عرض سلام خدمت دوست عزیز بسیار عالی توضیح دادید ممنون از شما انشا الله من هم بتوانم باورهایم را درست کنم تازه شروع کردم تا به موفقیتها دست پیدا کنم پایدار باشید
دیدگاتان دیدگاخوبی بود با اون مثال که اوردین زیباتر شد،بعضی دوستان برداشت غلت کردن از قانون باور، آنها میگوید هرگز نباید تو هیچ کاری تبلیغ کرد٫ به نظر من تبلیغ بد نیست ولی اصل نیست بلکه حکم ابزار را دارد در زمانهای که احساس میکنیم باید از تبلیغات استفاده کرد٫
آنچه را که مایلم عرض کنم برداشت های من از فایل های استاد بوده و آنها را در زندگی به کار بستم و نتایج و بازخورد خوبی دریافت کردم
و به دوستان هم پیشنهاد می کنم وقت بزارن و این برداشت را بخوانند و خوشحال می شوم با پاسخ هایشان منو راهنمایی بکنند پیشاپیش از حسن توجه شما سپاسگزارم
واقعیت نتیجه ی باور ها ماست
وقتی باورت روی حقوق ۳ میلیونی باشد این حقوق برایت یک واقعیت می شود
و
وقتی باورت روی حقوق ۲۰ میلیونی باشد این حقوق هم برایت یک واقعیت می شود
واقعیت در اصل وجود ندارد
وقتی به چیزی زیاد فکر بکنیم باورهای ما حول همان چیز شکل می گیرد و آن چیز برای ما یک واقعیت می شود
باورهای ما نتیجه ی تکرار افکار در ذهن ماست
وقتی بتوانیم افکار خود را کنترل بکنیم و حرف ها و حرکت هایی را اجازه بدیم در اطرافمان بیفتد که حال ما را خوب بکند
آنوقت است
که باورهای ما به درستی شکل می گیرند و از اتفاقات و نتایجمان احساس خوبی پیدا می کنیم
این اتفاقات می تواند حول ثروت،سلامت،ارتباطات و … باشد و این ماییم که اینا را رقم می زنیم
وقتی با باور درست بر یک کسب و کار تمرکز بکنیم و تمام افکار خود را روی اتفاقات مثبت آن کار معطوف بکنیم و بابت هر نتیجه ی کوچکی شگرگذار خدا باشیم و به حرف های کلیشه ای رایج مردم توجه نکنیم
آنوقت است که
یک نیروی بیکران به مدد شما می آید
و شما را به سمت بهترین گزینه ها و راهکارها هدایت می کند که می تواند سبک کاری و شگردها و … باشد
پس وقتی باورها به درستی شکل بگیرند خدا یا همان نیروی بیکران به کمک شما می آید
و اینجاست که
کیفیت باورها نمود پیدا می کند
هرچه باورها درست تر ، مدد و کمک خدا قوی تر و الهامات بیشتر و موفقیت های بیشتری در کار و زندگی خواهی دید و برعکس
وقتی به این درجه از ایمان برسی که خدا حافظ و پشتیبان و هدایتگر ماست
آنوقت است که
که به دیگران و کارهای فرعی وآنالیز رقیبان و … توجهی نداری
وفقط تمرکزت روی ساختن خود و باورهای خود است
و اینجاست که اتوماتیک وار اتفاقات مثبت در کسب و کار و زندگی شما می افتد
و این اتفاقات نتیجه باورهای ماست و فرکانس هایی هست که به خدا فرستادیم و خدا همان ها را مثل آیینه بازتاب داد است و در زندگی ما نمود پیدا کرده است
من فکر می کنم جواب داده باشم و شاید برای خیلیا غیر مفهوم باشد و شاید برا دوستانی که پیشرفت بیشتر در خودسازی کردند پیش پا افتاده باشد
اما این برداشت من از قوانین جهان در رابطه اتفاقات پیرامونم هست
موفق و پایدار باشید و برایتان رسیدن به کمال را در دنیا و آخرت آرزومندم.
از اینکه نظر ارزشمندت را گذاشتی خوشحالم ومن لذت بردم چون هیچ دوست عزیزی تکراری نمی نویسد .در جایی از استاد طراحی م شنیدم هیچ وقت خط طراحی من با شما وکناریتان یکی نیست .پس همه کس در نوع خود ژنیتک برتری داریم واین زیبایی تفاوت های ماست .
سِلام دورود خدمت استاد عزیز وخانواده گروه عباس منش به نظر من جواب این سوال در سوره یس ایه ۸۲ است که خدا وند فرمود است هر گاه اراده کند وچیز ی به خواهد خلق کند گوید باش وان خلق می شود وماانسانها اگر به این باور برسیم که انرژی از خدا هستیم می توانیم هر چه را که بخواهیم خلق کنیم وبا یقین وباور بگویم باش ان خواسته خلق وبه وجود می اید به امید باور خود وخدای خود وبرای همه ارزوی بهترینها را از خداوند منان وخودم برایتان خواهانم موفق پیروز باشید انشاالله
استاد چندجا درفایلهاشون گفتند که دوستانیکه نتیجه میگیرند کمتر به سایت سر میزنند. شاید این مورد برای من صادق نباشه من همیشه به سایت سر میزنم با دقت فراوان تمام فایلهای استاد رو گوش میدم نت برداری میکنم و کامنتها رو مطالعه میکنم و این اعتقاد رو دارم که هر کامنت برای من یک نکته مهم از طرف خداوند هست و هر حرفی که استاد میزنند حرفی از طرف پروردگارم هست و هزارن نکته در آن پنهان که باید چشم دل داشت تا این نکات رو درک کرد.
اما چرا افرادی مثل ما که موفقیتهای چشم گیری داشتن علاقهای ندارن در موردش صحبت کنند. دلیلش اینه که علاقهای نداریم کسی ما رو بشناسه برای همین کامنت نمیزاریم و یا از موفقیتهامون نمیگیم. تا جایی این مورد برام مهمه که محصولات رو هم خانومم از طرف من خرید میکنه. (به جز دوتا از کتابها که بعد از تغییر اسم سفارش دادم)
به هر روی وقتی دیدم نظراتم میتونه به خیلیها کمک کنه گفتم چرا نباید کامنت بزارم و دیدگاهم رو در مورد آموزشهای استاد به همه اطلاع بدم آموزشهای که وقتی حرف به حرف اون رو باور کنید غوغا میکنه. (این در مورد همه آموزشهاست رایگان یا پولی فرقی نمیکنه)
برای همین اطلاعات پروفایلم رو تغییر دادم تا هر وقت بهم از طرف خدا مثل الان الهام شد چیزی بنویسم، مینویسم.
من در چند سال اخیر معجزههای زیادی از طرف خدا برای خودم دیدم هر چند وقتی الان در مورد خیلی از اتفاقات طول زندگیم فکر میکنم همه شون یک معجزه بودن.
انقدر معجزهها زیادن که در بین تمام دوستانم به یک آدم خیلی خوششانس معروفم. از در و دیوار برای من شانس میباره. انقدر زیاده که نمیدونم در مورد کدومشون باید صحبت کنم.
*
به هر روی بزارید قبل از اینکه جواب سوال دوستمون رو بدم داستان زندگیم رو از کمی گذشتهتر شروع کنم توضیح دادن چون مطمئنم با توضیح گذشتهام هر چند مختصر پاسخی که در انتهای کامنت میزارم در باورمندکردن دوستی که سوال رو پرسیدن تاثیرگذارتر خواهد بود:
در طول زندگیم چندین کسب و کار راه اندازی کردم با اینکه محصولاتی که تولید میکردم عالی بودند اما همه اونها با شکست مواجعه میشدند.
چون فکر میکردم مشکل از بازاریابی و فروشم هست در هر دورهی آموزشی که در مورد بازاریابی و فروش و اینترنت بود شرکت میکردم. و مطابق آموزشهایی که میدیدم تبلیغات میکردم. و باز شکست می خوردم. تا جایی که ناامید شده بودم از کارآفرینی و گفتم برم کارمند بشم چون دیگه هیچ پولی نداشتم که زندگیم رو بچرخونم زندگی که چی بگم پول نون هم نداشتم بخرم رفع گرسنگی کنم چه برشه به مابقی موارد.
سرپناهم رو از دست داده بودم، و خانومم رفته بود خونه مادرش، من هم بعضی شبها خونه دوستام میرفتم یا اگر نمیتونستم میرفتم تو پارک شب رو روز میکردم.
همه این اتفاقها زمانی افتاد که به هیچ چیز اعتقاد نداشتم نه به خدا نه به قرآن نه به پیامبر و همه چیز رو دروغی بزرگ میدونستم که برای آدمهای بیچاره ساخته و پرداخته شده بود. و حتی با اینکه استاد رو میشناختم حرفهای ایشون رو هم باور نداشتم و میگفتم برای پول درست کردن حرف میزنه و همه اینها چرت هستش.
تا اینکه یه شب تو پارک نشسته بودم و منتظر بودم صبح بشه پیش خودم گفتم که تو همه چیز رو از دست دادی دیگه چیزی برای از دست دادن نداری چرا برای امتحانم شده بدبینی رو کنار نمیزاری تا از خداوند کمک بخوای تا کمکت کنه اگه خواستی و اون کمک نکرد بعد هر کاری میخوای بکن لااقل یکبار تو زندگی آزمایش کن.
برای همین اون شب تصمیم گرفتم بدون هیچ اما و اگری … برای یکبار هم که شده با تمام وجودم از خداوند یاری بطلبم و ازش کمک بخوام. و روی کاغذ نوشتم تا اگر درخواستم رو خدا جواب داد هیچ وقت فراموش نکنم.
وقتی این تصمیم رو نوشتم برای قدم اول احساس کردم صبح باید برم همشهری بگیرم و یه کاری پیدا کنم از وقتی این احساس در وجودم شکل گرفت لحظه شماری میکردم تا صبح بشه و این کار رو انجام بدم. با تمام وجود ایمان داشتم که خداوند یک کار خوب برای من مهیا میکنه با یک حقوق عالی.
صبح به محض باز شدن دکه روزنامه فروشی روزنامه گرفتم و تا ساعت ۸ بشه چند مورد رو مشخص کردم زنگ بزنم. ساعت ۸ به سه تا از آگهیها که مرتبط بود به کارم زنگ زدم و قرار مصاحبه گذاشتم و رفتم. حوالی غروب بود که پیش خودم داشتم فکر میکردم حداقل دو سه روزی طول میکشه تا زنگ بزنن خبر بدن در حال فکر کردن به این موضوع بودم که گوشیم زنگ خورد و یکی از اون شرکتها زنگ زد گفت فردا بیاید با مدیرعاملمون برای تعیین حقوق و مشخص شدن زمان شروع کار صحبت کنید. وقتی تماس قطع شد از خوشحالی نمیدونستم چیکار باید کنم.
طبق معمول جایی برای رفتن نداشتم گفتم به یکی از دوستام زنگ بزنم و شب برم پیشش به کسی زنگ زدم که هر وقت زنگ میزدی بهش جواب که نمیداد هیچ، بلکه وقتی گوشیش رو چک میکرد یکی دو روز بعد بهت زنگ میزد و میگفت چه خبر؟؟؟
اما اونشب به محض اینکه زنگ زدم با دوتا بوق خوردن جواب داد خیلی تعجب کردم!
بهش گفتم شب میتونم بیام پیشش گفت: آره اتفاقا تنها هستم حتما بیا. گفتم یکم دیر میرسم (چون پیاده باید تا خونهاشون میرفتم و پولی نداشتم که ماشین بگیرم.)
اون شب بلاخره خودم رو رسوندم خونهشون و بعد از سلام و احوال پرسی دیدم در حال جمع کردن وسایلشه گفتم: به سلامتی جایی میرید. گفت: آره، کارهای ویزام ردیف شده و برای سه ماهی میخوام برم خارج از ایران به بچههام سربزنم.
گفت: امروز همش تو فکر این بودم که خونه رو به کی بسپارم که خدا تو رو رسوند.
وای خدای من ۳ ماه دیگه ترس از تو پارک خوابیدن نداشتم. باورم نمیشد همه این اتفاقا باید یه روز بیفته اونم زمانی که بدون هیچ اما و اگری از خدا کمک خواستم.
شب خوابم نمیبرد از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم داشتم بال در میاوردم از اتفاقاتی که اون روز برام افتاده بود جور شدن کار، جور شدن خونه
اما این وسط یه دل شوره هم داشتم برای صبح که میخوام برم سرکار چطور برم چون هیچ پولی نداشتم برای حتی کرایه اتوبوس. پیش خودم گفتم: امروز رو که خدا همه چیز رو ردیف کرد فردا هم خودش ردیف میکنه و با خیالی راحت گرفتم خوابیدم. صبح بیدار شدم دیدم دوستم داره صبحونه حاضر میکنه
گفت: چه خبر؟ دیشب انقدر خسته بودی نشد صحبت کنیم زود رفتی خوابیدی منم درگیر جمع و جور کردن وسایل بودم، متوجه شب بخیرتم نشدم.
تا این سوال رو پرسید یه حسی بهم گفت که در مورد اتفاقات این مدت باهاش صحبت کنم و اتفاقات دیروز رو / و ازش بخوام مقداری پول بهم قرض بده.
قضیه رو براش تعریف کردم و گفتم می دونم الان دارید میرید مسافرت و این درخواست رو نباید بکنم اما اگه میشه یه مقدار میخوام ازتون پول قرض بگیرم تا وقتی برگشتید به شما پس بدم.
اونم گفت: این چه حرفیه، چقدر نیاز داری؟ منم گفتم هر چقدر که فکر میکنید میتونید.
گفت الان نقدی ۳۰۰ هزارتومان میتونم بهت بدم. بیشتر از این ندارم باید برم بانک. گفتم: تا سرماه حقوق بگیرم همینقدر کافیه.
بهم گفت هر چی میخوای داخل یخچال هست، بهم جای همه چیز رو نشون داد و گفت: اینها رو مصرف کن چون تا سه ماه دیگه خراب میشه. بعد کلید خونه رو بهم داد و گفت: من شب میرم پیش اقوام برای خداحافظی دیر میام احتمالا خوابیده باشی کلید رو داشته باش پشت در نمونی.
خداحافظی کردم و رفتم سرکار
اون روز و روزهای دیگه از فرط خوشحالی تو آسمونا پرواز میکردم.
یک ماه بعد یه شب نمیدونستم چیکار کنم گفتم یه سر بزنم به سایت استاد عباسمنش و کمی فایلهای رایگانش رو گوش بدم. اون شب وقتی رفتم به سایتشون اول گفتم برم سراغ ویدیوهایی که در مورد سه برابر کردن ثروت بود رو گوش بدم چون قبلا گوش داده بودم. و چون اعتقادی نداشتم کلا عمل نکرده بودم به اون آموزشها ولی اون شب با اتفاقاتی که در این یکماه افتاده بود تصمیم گرفتم: هر چی استاد میگه رو انجام بدم. و این کار رو کردم. بعد از این تصمیم هر دقیقه از صبح که بلند میشدم تا شب که میخوابدم در حال گوش دادن فایلهای رایگان استاد بودم. (الانم روزی ۴-۵ ساعت گوش میدم) سرکارم چون کارم طوری بود که کسی باهام کاری نداشت راحت میتونستم هندزفری بزارم و گوش بدم. بهم کاری رو سپرده بودن که سه ماه وقت نیاز داشت انجامش برای همین تا سه ماه دیگه که قرار بود کار رو تحویل بدم کسی سراغم نمیاومد.
هر روز داشتم با صحبتهای استاد ذهنم رو بمباران میکردم و تمام چیزهایی رو که میگفتن غروب میرسیدم خونه نوت برداری میکردم و جملات تاکیدی برای خودم درست میکردم تا ایمان و باورم رو به خدا بیشتر و بیشتر کنم.
با اون اتفاقاتی که افتاده بود اصلا دیگه شکی در من وجود نداشت اما شیطان همیشه سراغ آدم میاد برای اینکه راه نفوذ براش نزارم. با فایلهای استاد ذهنم رو درگیر میکردم. و تمریناتش رو انجام میدادم.
به هر روی این ماجرا گذشت و یک ماه قبل از عید یکی از دوستانی که چندسالی بود ازش خبری نداشتم زنگ زد و گفت: میخوام در مورد یه چیزی باهات صحبت کنم و یه وقت بزار همدیگه رو ببینیم. منم گفتم چه روزی بهتر از امروز همین امروز اگر موافقی من بعد از کارم میتونم و بعد از کارم رفتم به دیدنش.
برای اینکه متن کامنتم بیشتر از این طولانی نشه در همین حد بگم که اون دیدار باعث شکل گیری یه ایده شد برای کسبوکاری که همیشه دوست داشتم راه بندازم.
بعد از عید کسب و کارمون رو راه انداختیم (بدون هیچ سرمایه اولیهای)، با اینکه هنوز درامدی نداشتیم با توجه به گفته استاد کار کارمندی رو کنار گذاشتم و همه تمرکزم رو روی کسب و کار جدیدم قرار دادم و مطمئن بودم خدا مشتری رو میرسونه و با تمام وجودم به این حرفم باور داشتم.
زیاد وارد جزئیات نمیشم و در مورد کسبوکارم توضیح نمیدم چون در موردش صحبت کنم شاید خیلیها من رو بشناسن. برای همین میرم سراغ جواب این دوستمون
تقریبا دوسالی هست که کسب وکارم رو شروع کردم و همه چیزهایی رو که قبلا یاد گرفته بودم رو به قول استاد ریختم دور و فقط روی باورهام کار کردم و ایمان داشتم خدا خودش مشتری رو میرسونه.
در این دو سال حتی هزار تومان هم تبلیغ نکردم. اما هر ماه تعداد مشتریهام در حال بیشتر و بیشتر شدن هستند. از هیچ تکنیک بازاریابی و فروش و یا سئویی استفاده نکردم. و فقط روی باورهام کار کردم و ایمان کامل داشتم که مشتری رو خدا معرفی میکنه. کی بهتر از خدا میتونه بازاریابت باشه به همه آدمها دسترسی داره و به راحتی میتونه برای خرید به سمت تو هدایتت کنه.
روزی که کارم رو شروع کردم بدون هیچ سرمایهای بود (کاری که میگم هرکس دیگهای بخواد انجام بده بدون کمتر از ۵۰۰-۶۰۰ میلیون سرمایه نمیتونه به سرانجام برسونه) ما فقط اول توکل به خدا بعدش دانش اجرای کار بود. ماه اول با اینکه محصولمون کامل نبود سه تا مشتری گرفتیم و همینطور ادامه پیدا کرد تا امروز و همچنان ادامه داره
الان که این مطلب رو مینویسم. به سه چیز رسیدم: ۱. آزادی زمانی ۲. آزادی مکانی ۳. آزادی مالی
و کل کسبوکارمون با دو نفر داره پیش میره. کسبوکاری که شرکتهای مشابه کمترین تعداد کارمنداش ۵۰ نفر هست. اما ما دو نفری داریم جلو میبریم شریکم تهران هستش و من هم از وقتی که درآمدم خوب شده یه جای خوش ابوهوا خونه گرفتم اونجا کار رو جلو میبرم. هر وقت هم نیاز شد برم تهران که کم پیش میاد سوار هواپیما میشم میرم تهران کارم رو انجام میدم بر میگردم با تمام این حرفها کلی وقت آزاد داریم، به تمام کارهایی که دوست داریم میرسیم و هر روز با عشق روی کسبو کارمون هم کار میکنیم.
الانم داریم روی محصولمون به زبان انگلیسی کار میکنیم. تا خارج از ایران هم مشتری جذب کنیم.
وقتی این پیشنهاد رو به شریکم دادم گفت: ما که پرداخت دلاری نمیتونیم دریافت کنیم و خیلی چیزهای دیگه اما من گفتم: وقتی خدا رو دارم نگران هیچ کدوم از اینها نیستم خودش ردیف میکنه فقط لازمه الان من گام اول رو بردارم مابقی رو میسپرم به خودش. یا انجامش میده یا مسیر رو نشون میده. اونم چون میدونست حرفام از روز اول که کار رو شروع کردیم هیچوقت غلط از آب در نیومده بدون حرفی قبول کرد.
————————————-
و اما پاسخ دوست عزیز ما
————————————-
دوست عزیز، وقتی ایمان داشته باشی و باورت به خداوند بی انتها باشه مسیر بهت نشون داده میشه. مرحله به مرحله، گام به گام در کسب و کار خودم خداوند در طول مسیر همراهم بود و همیشه بهم میگفت چیکار کنم. هر روزم از دید دیگران پر از معجزه هست اما من میدونم که ایمان و باورم به خداوند هست که این اتفاقات رو رقم میزنه.
در طی دو سال تمام مشتریهای من بدون تبلیغات بود و تنها دستان خداوند اونها رو به سمت من هدایت میکرد. برای همین هیچ وقت ازشون نمیپرسم چطور با ما آشنا شدید: چون میدونم خداوند آشناشون کرده اونم به شیوه خودش. من چرا باید بدونم، چون دونستنش راه رو برای شیطان باز میکنه تا بیاد دوباره سراغت و نجوا کنه و گولت بزنه و ایمانت رو از بین ببره.
وقتی بدونی چطور؟ شیطان میاد سراغت میگه این مشتری به خاطر فلان کارت بود اون مشتری برای فلان چیز بود خدا کجا بود و هزارتا اما اگر دیگه برات میاره تا ایمانت رو سُست کنه. باورت رو خراب کنه.
دوست عزیز: تنها ایمان، ایمان و ایمان و ایمان به خداوند تنها راه حل موجود هست. دنبال حاشیهها نباشید.
به جز خداوند همه چیز حاشیه هستش. استاد دستی از دستان خداوند هستش تا ما رو هدایت کنه. همانطور که من هدایت شدم شما هم هدایت میشید.
چند روز پیش با خانموم صحبت میکردم برگشت گفت: نه به اون بی دین بودنت که خدا و پیامبر رو فُش میدادی نه به الانت که لحظه به لحظه یاد خدایی و همه چیز رو سپردی بهش.
خیلی لذت بردم ، من تصمیم گرفتم این بار تو مسابقه شرکت نکنم و فقط کامنت بخونم ، راستش من هم مدتیه از آموزش ها نتیجه مالی نمی گیرم در حالیکه قبلا نتایج خوبی برام شروع شده بود خیلی فکر میکردم به اینکه اشکال کارم کجاست تا اینکه استاد این سوال و این مسابقه را طرح کردند و من بدون هیچ کار خاصی و فقط با خوندن کامنت هایی که توسط خدا بهشون هدایت میشم دارم درک می کنم که اون موقع که نتایج سراغم می آمدند ، فقط روی خدا حساب می کردم اما تنها با برخورد به یک تضاد کوچک تمام تمرکز خودم را از دست دادم و شروع به حساب کردن روی عوامل دیگری کردم ولی با خوندن کامنت شما و چند نفر از دوستان دیگر ، قلبم هرلحظه به آرامش عمیق تری می رسه چون دوباره دارم فقط روی خدا حساب کردن را به یاد میارم …. از شما خیلی سپاسگزارم که با این نوشته زیبا ذهن من را متحول کردید … منتظر خوندن کامنت های بیشتری از شما هستم …. موفق باشید
با سلام ، خدمت شما ھم فرکانسی عزیز ، مطالبتون بسیار عالی و پر محتوا بود وقتی داشتم می خوندم از ھیجان و شوق رسیدن بہ باورتان و حضور لحظہ بہ لحظہ خدا در زندگیتان احساس لذت می کردم برایتان آرزوی موفقیت و سربلندی دارم ممنون از نوشتہ ھای قشنگتون
سلام ب فرمانروای کل هستی ..خدایا شکرت گفتم تا حجم نتم تموم نشده بیام چند صفحه از کامنتاروووو بخونممممم و ایمانمممم قویتر شه …شکرت باید دوست گرامیمون این کامنت پراز ایمان و بنویسن ومنم هدایت شمممم بخونمممم …دوستتتت عزیز شما وامثال شمممما ک نتیجه اینجوریییی از ایمان و باورتون میگیرید حتما باید بیان و جارررررر بزنید وووو بگیدددد نه یک بار نه دوووو بار صد بار هرروز باید بیاین وکامننتتتت بزاریدددد تا من تازه رسیده باورممم با خوندن شما قووووویتررر شه ومحکمترررر قدم بردارممممم ..نمیدونمممم شیطان چرا هرروز باید نجوا کنه بگه فقط استاد ع ک نتیجه گرفتتتتت یا هزارتا از این جور نجواعااا ک هممون بهتر میشناسیممممممم …باینکه دوستانممم کامنت اینحوری میزارن ولی تا چند روز میگذره وکسی از موفقیت قانون نمیگه باز شیطان پژمردت میکنه و شروععع ب ناامید کردنت میکنه …خیلی خوشالممممم ک اومدین واز قانون گفتین خیلی خوشالمممم از موفقیتتتون گفتین خیلی لطف کردین تجربه خدایی شدنتوونو گفتین خیلی سپاسگزارم ک امروزم رو پر انزژی کردین خیلی سپاسگزارمممم ک نجوای امروز شیطانم روووو برای وچندروز خاموششش کردین …مشکل همع ما اینه با اینکه قانونوووو میدونیم ب خدا ایمان نمیاریمممم وبیشترررر ب نجوای شیطان گوشششش میدیمممم اگه مث شمااااا فقط یه کوچولوووو خداروووو در زندگیموووون درک کنیمممممم خدا همه کاری برامونننن میکنه هر ماشینی دلت خواستتتت هر محلی ک خواستی هر رابطه ای ک احتیاج داری همه چیز همه چیززززر وو فقط باید تمرکز مووون روووو خدا وقانون باشه همینننن …خدایا بازممم شکرت هدایتم کردی ب این کامنت ….سپاسگزارم دوست با ایمان ….وخوشال بابت ازادی زمانی مالی ومکانی …گوارای وجودتتتان …موفقتر باشید
سلام دوست عزیز به نکته اصلی اشاره کردین این درست ترین و اساسی ترین قانونی که پاسخ تمام خواسته هاست ایمان ایمان ایمان ……وقتی به خدا میسپاری اون خودش خوب بلده چیکار کنه برامون برنامه ریزی میکنه مشتری میاره مشتری میبره تبلیغ میکنه کسانی رو میاره تو مسیرت دستانی از طرفش به سوی تو میان ولی تو در همه حال خدا رو میبینی و نه کسی دیگه ای رو این چیزی هست که تو رو موحد میکنه و خدا همینو میخاد توحید خالص ….
سلام دوست بزرگوار من واقعا با خوندن کامنت شما گریم گرفت اونقدر با صداقت و با احساس بود که من واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم و الن میخام برم با خدای خودم خلوت کنم من مدت چند ماهه با استاد آشنا شدم و زندگیم هم دچار تغییرات خوبی شده تو این مدت اما هنوز اون رابطه ای که باید با خدا داشته باشم رو ندارم ولی این کامنت شما منو واقعا متحول کرد چقدر رابطتتون با خداوند زیباس میشه یکم راهنمایی کنید من چرا نمیتونم رابطه صمیمی با خداوند داشته باشم که همه چیزم بشه؟ البته تو این مدتی که با استاد هستم واقعا زندگیم تغییر کرده اما میخام جوری بشه که تسلیم خداوند بشم٫ میشه لطفا کمکم کنید؟
پاسخی برای سپیده عزیز و جناب پیمان پرنیان عزیز نوشتم که میتواند یاریگر شما باشد.
همینکه میگید: رابطهتون با خدا صمیمیتر بشه خودش یک باور منفیه/ رابطهی ما همیشه با خداوند صمیمی هست و خداوند هم با عشق و محبت با ما در رابطه هست. فقط باید این رو باور کنیم – خداوند به خاطر هیچگناهی صمیمیت رابطهاش رو با بنده کم نمیکنه، بلکه برعکس گوش به زنگتر میشینه تا صدایی از طرفت بشنوه، هر لحظه منتظره تا ما از غفلت در بیایم و نعمتهاش رو بر ما سرازیر کنه. در نظر داشته باش که اینها نجواهای شیطانه که ما رو میخواد با این حرفها ناامید کنه –
حتما پیشنهاد میکنم: قصه مطرب و پیغام رسانیدن عمر در مثنوی معنوی رو بخونید واقعا حال آدم رو دگرگون میکنه.
*
وابستگیهای دنیا باعث میشه نجواهای شیطان بر ما مستولی بشه. وقتی ذهن و مغزت رو خالی کنی از همه وابستگیها و بینیاز بدونی خودت رو از همه کس و همه چیز اونوقت خدا نعمتهاش رو به سمتت سرازیر میکنه از ثروت گرفته تا روابط و هر چیزی که فکرش رو بُکنی.
من زمانی که تصمیم گرفتم فقط ایمانم به خدا باشه دیگه هیچی نداشتم، همه چیزم رو از دست داده بودم. همسرم که رفته بود خونه پدرش (اما وقتی خودم رو سپردم به خدا معجزه کرد، رابطهمون رو عاشقانهتر کرد و هنوز هم ادامه داره / هر دومون تو مسیریم / هم فرکانسیم)، زندگیم، داراییهام، اعتبارم و … (ذهن و مغزم از همه وابستگیها تهی شده بود.) اگر اون شب ندای خداوند رو نمیشنیدم و خودم رو بهش نمیسپردم شاید چند روز بعدش اتفاق ناخوشایندی میافتاد.
*
هیچ وابستگی و ترسی برای از دست دادن نداشتم. تا اینکه از طریق اون شیطان بیاد در گوشم نجوا کنه.
هر وقت میومد میگفتم: برو پی کارت من دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم که بخوای دوباره گولم بزنی. وقتی نتایج رو از همون روز اول که خودم رو سپردم به خداوند، دیدم. دیگه یقینم آنچنان زیاد و زیادتر میشد که باز هر بار شیطان میومد سراغم یکی یکی دلایلم رو براش توضیح میدادم. می گفتم: ببین اینجا خدا چطور برام کار رو انجام داد، ببین فلان مسئله رو چطور حل کرد و …
وقتی نتایج تو زندگیمون کمه ایراد فقط روی ایمانمون و باورمون به خدا هست هنوز شرک باهاش قاطیه.
*
هر کلمه استاد رو باید با طلا نوشت، هر کلمهای که از زبان استاد بیان میشه حرفی از طرف خداوند هست به ما / واقعا درک نمیکنم چرا بعضیها دنبال یه چیز دیگه هستند. خودت رو بسپار به استاد و به حرفهاش عمل بکن.
من همیشه استاد رو به چشم جبرئیل میبینم که خداوند بر من نازل کرده تا حرفاش رو به من برسونه/ همانطور که از طریق جبرئیل خداوند حرفهاش رو به حضرت محمد میرسوند. به من از طریق استاد میرسونه /وقتی اینجوری فکر میکنی هیچ اما و اگری در صحبتهای استاد نمیاری با دل و جون قبولش میکنی هر کلمهاش رو باور میکنی و به عمل در میاری/ اگر اما و اگر بیاری مثل کافرانی خواهی بود که زمان حضرت محمد بودند و خداوند چشم و گوششون رو بر روی حقایق بسته بود.
نمیدونم واقعا چی بگم فقط ایمان، ایمان و ایمان به خدا
بقیه ابزاره، ابزارها رو خودش برات ردیف میکنه. خودش بهت میگه چطور ازشون استفاده کن/ دنبال اصل باش/ فرعیات رو بیخیال بشید.
ایمانتون رو قوی کنید. خودتون رو با خدا یکی کنید. بعد معجزهها رو یه دونه یه دونه میبینید. همین الانم هزاران معجزه در زندگیمون هست اما متوجهاش نیستیم. چشم و گوشمون بسته است.
هر روز زندگی من پر از معجزه است. یه روزی نیست که معجزهای تو زندگیم و کارم نبینم. انقدر زیاد اگر خواسته باشم بگم هزاران برگ کم میارم برای نوشتنش.
اقای سیاوش ممنونم از پاسخ هاتون . ممنونم از خدای من که وقتی صبح ازش خواستم کامنت خوبی بخونم امروز دستمو گرفت اورد تا کامنتهای شما رو بخونم .حتما داستانی که پیشنهاد کردید رو می خونم .اونقدر کلامی که از طرف خدا برام نوشتید تاثیر گذار بود که پرده ای از اشک جلوی چشمانم را پوشانده .
دوست عزیز از تمام وجود ازت ممنونم که وقت گذاشتی و این کامنت رو برای ما نوشتی چون تاثیر فوقا العاده ای در ایمانمون گذاشتی بی نهایت سپاسگزارم و از خداوند براتون بهترین ها رو آرزو میکنم.
سلام اقای سیاوش و همه دوستانم و استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم
خداروشکر میکنم ک وجود من رو برای دریافت این اگاهیهای ناب برکت بخشیده
اقای سیاوش کامنت شمارو سیو کردم و هرزگاهی مرورش میکنم چون باورهای توحیدیم رو تقویت میکنه و برام ی دنیا امید و انگیزه داره. عالیه عالیه اینکه خدارو مبلغ محصولاتتون میدونید و اینکه از هیچ مشتری راه اشناییش رو. نمیپرسید تا راه شیطان رو بسته نکهدارید عالیه منم از این راه کارها ایده گرفتم و دارم سعی میکنم ک ب درستی عمل کنیم و ایمان دارم ک حتما جواب میده چون ب درستی مسیر و ب یگانه قدرت خیر حاکم بر جهان ایمان دارم. منم ب تازگی پا روی ترسهام گذاشتم و کارمندی رو کنار گذاشتم وبدون سرمایه کارم رو شروع کردم و ب لطف الله دستان خیر زیادی وارد زندگیم شده.
برای همه عزیزانم طلب خیر و برکت و اگاهی الهی از رب العالمین دارم. ??
اشک از چشمانم جاری شدن ایمانم بیشتر شد و انکار آن لحظات من هم بودم شاااهد این ایمان وباور به خدا .
بی شک ایمان وباور ما به خداست که راه را برایمان باز میکند و همیشه این جدال ایمان وترس ادامه دارد اما هر بار که کار میکنیم نقش ایمان وخداوند در زندگیمان پر رنگ تر میشود .
آره فقط خدا چون فقط خدا میتونه همه کار برامون انجام بده .
هنوز تو وجودم شرکه اما با وجود خدا توحیدی تر میشه .
براتون خیر و سعادت در دنیا واخرت را آرزو دارم چقدر استفاده کردم دوست عزیزم .
با عرض سلام خدمت دوست عزیز بسیار عالی واقعا تبریک میگم بخاطر پیشرفت و ایمان پیدا کردن به خدا امیدوارم من هم مثل شما باورم ایمانم را قوی کنم خوشحال هستم از دوستان خوبی مثل شما در این سایت برایتان آرزوی بهترینها را دارم انشا الله هرروزتان عالی تر از روز قبل پایدار باشید ?????
از خوندن مطلبت انرژی گرفتم. منم در حال شروع کسب و کار خودم هستم. الان روی دانش اجراییم تمرکز کردم. اونجایی که گفتی اول توکل به خدا بعد دانش اجرایی یه تلنگری خوردم. واقعا ممنونم
دوست خوبم خیلی ممنونم ازت که وقت گذاشتی و برام از داستان زندگیت و موفقیت هات گفتی٫ همیشه کامنتهایی که بچه ها از خودشون و طی کردن مسیرشون میگن خیلی برام انگیزه بخشه٫
یه سوالی دارم٫ شما از ابزارهای خاصی مسلما تو کارتون استفاده می کنید که من نمیدونم چیه اما قطعا شما می دونید برای بررسی و آنالیز یا برای تست کردن و هزار چیز دیگه یسری ابزار دارید٫
تو استفاده از ابزارها با چه نگاهی از ابزار استفاده می کنید که بقول خودتون راه شیطان ببندید؟
همانطور که در کامنتم گفتم یه زمانی تمام دورههای آموزشی رو شرکت میکردم و هر کتابی بود در این زمینه رو مطالعه میکردم اما هیچ کدوم از این ابزارهایی که در کتاب و دورههای آموزشی معرفی میشدند به کارم نیومد و کسبوکارهام یکی بعد از دیگری شکست میخورد (البته این تضاد بود که من اونموقع نمیفهمیدم).
یه جایی فروش خوب بود با کارمند به مشکل میخوردم و کل سیستم از هم میپاشید یه جایی کارمند خوب بود فروش به مشکل میخورد و هزار اتفاق دیگه
اما از وقتی که ایمانم به خدا رو قوی کردم و همه چیز رو سپردم به خدا و باورم رو بر این گذاشتم که: «خداوند بیانتها مسیر رو خودش نشون میده و روزی رسون فقط خودشه و هیچکس دیگه» دیگه نه دوره آموزشی رفتم و نه کتابی در این زمینه خوندم. (البته مطالعه میکنم فقط کتابهایی که ایمانم رو به خدا بیشتر میکنه – مثل: مثنوی و معنوی و …) – الان بیشتر پیگیر سایت استاد هستم و مطالعه کامنتهای دوستان و دیدن هزاران باره فایلهای استاد- به طوری که هر روز ۴ تا ۵ ساعت من برای فایل های استاد وقت میزارم. موقع کارکردن همیشه در گوشم هست. تقریبا هر شب با صدای فایلهای استاد خوابم میبره و یهو شب بیدار میشم میبینم. استاد هنوز داره برام صحبت میکنه و تازه لپتاپم رو میبندم و دوباره میخوابم.
من نمیتونم بگم چه جوری اصلا نمیدونم چه جوری این کار رو میکنه وقتی انجام میده تازه چه جوری بودنش رو میفهمم. به قول استاد هیچ وقت دنبال چه جوریش نباشید.
فقط خود خدا میدونه چه وقت چطور راه حل رو به شما ارائه بده.
در مورد ابزار: من از هیچ ابزاری استفاده نمیکنم. هرجایی نیاز باشه میدونم که خداوند از طریق دستانش به من اطلاع میده. وقتی امیدت به خدا باشه و فقط از اون بخوای به هیچ ابزاری نیاز نداری. من نه از شبکههای اجتماعی برای کارم استفاده میکنم، نه تبلیغی میکنم، نه برای سایتم از گوگل آنالیز، کاری هم به رتبه الکسای سایتمم ندارم. فقط تنها کاری که انجام میدم خدمات خوب به مشتریهایی که محصولم رو میگیرن ارائه میدم.
چون هر مشتری رو دستی از دستان خدا میبینم که برای هدایتم به سوی موفقیت فرستاده
در ضمن محصولاتمم ارزون نیستند. خیلی وقتها مشتریها زنگ میزنن میگن ما عاشق محصولتون هستیم تازه شروع کردیم به ما تخفیف بدید. و جواب ما همیشه اینه تخفیفی نداریم. همون فرد ۳ ماه دیگه ۶ ماه دیگه بالاخره پولش رو جور میکنه تا از محصول ما استفاده کنه.
تا حالا به هیچ مشتری تخفیف ندادم.
نکته: این در حالی هست که شرکتهای دیگهای هم هستند که محصولی شبیه محصول ما تولید میکنند. حتی ارزونتر و در برخی موارد رایگان اما باز خیلی از مشتریها اصرار دارند از محصول ما استفاده کنند. تازه اون شرکتها تبلیغ هم دارند!! (نمیدونید وقتی کار رو با دل و جون میسپرید به خدا چه کارهایی که نمیکنه – این به این معنی نیست که بشنید خونه بخورید و بخوابید، نه! من هر روز با عشق ساعتها برای بهبود کیفیت محصولم کار میکنم. اما چون با عشق هستش برام مثل تفریح میمونه)
نکته دوم: صداقت هم مهمه، وقتی یک مشتری میبینم محصولم به دردش نمیخوره مستقیم بهش میگم نمیترسم از دست بره. یا اگه مشتری از محصولم استفاده نکرده باشه زنگ میزنم شماره کارت میگیرم و پولش رو عودت می دم.
یه خاطره کوچولو بگم: یکی از مشتریها محصول ما رو خرید کرده بود و چندین بار در مورد چیزهای مختلف تلفنی صحبت کرد. یه روز برگشتم گفتم: دوست عزیز با توجه به صحبتهای شما من فهمیدم محصول ما به درد شما نمی خوره من پیشنهادم اینه که برید از شرکت x خرید کنید. بعد ازش شماره کارت خواستم تا پولش رو عودت بدم. بعد چند روز مجددا زنگ زد گفت: من تصمیم گرفتم با اینکه یه سری چیزیهایی که نیاز دارم محصول شما نداره اما از محصول شما استفاده کنم. همین فرد دهها نفر دیگه رو برای خرید از ما معرفی کرد. (اینجاها جاهایه که شیطان میاد سراغت و شروع میکنه به نجوا کردن و اینکه خدا کجا بود؟ دیدی فلان کار رو انجام دادی، ده تا مشتری دیگه هم اومد. اینها کار خودته ول کن خدا رو / اما من جوابم به شیطان اینه: برو خدا روزیت رو جای دیگهای بده)
در مورد بهبود محصولاتم: اگر نیاز باشه قابلیت یا امکانات جدیدی به محصولم اضافه بشه. این از طرف خدا به من اعلام میشه. از چه طریق: یکی از این راهها الهامات درونی هستش، یکی دیگه (که خیلی اتفاق می افته) افرادی هستند که ایده، نیاز یا نظر خودشون رو درباره محصول برام ارسال میکنند. این افراد از نظر من افرادی هستند که خداوند هدایتشون میکنه به سمت کسبوکارم تا با اعلام نظرات، نیازها و ایدههاشون من رو در بهبود محصولم یاری کنند و من هم سریع دست به کار میشم اون رو اجرایی میکنم چون میدونم این از طرف خداست که بهم گفته شده.
از چی بگم از کجا بگم، انقدر معجزه تو کارم رخ میده که اصلا نمیدونم کدومشون رو بگم.
بعنوان مثال همین دیشب یه مشکلی پیش اومده بود یهو ساعت ۴ صبح از خواب بیدار شدم. اول گوشیم رو چک کردم دیدم، یکی که مشتری هم نیست بهم پیام داده فلان مشکل برای سایتتون پیش اومده رفعش کنید. تقریبا زمان ایجاد این مشکل و پیام دادن این دوستمون و بیدار شدن من ۱ دقیقه هم نشد. (این در حالی هست که گوشی موبایلم شبها همیشه روی سایلنت هستش)
یه نمونه دیگه: مثلا چطور شد به فکر فروش محصولم به خارج از ایران افتادم؟ از طریق دستانی که خداوند برای هدایتم میفرسته متوجه شدم. بار اول یه نفر از آمریکا زنگ زد گفت: از محصول شما میخوام استفاده کنم. / زیاد جدی نگرفتم وقتی دوباره تکرار شد به فکر فرو رفتم و گفتم این یه نشونه از طرف خداست و باید دست به کار بشم. از وقتی که این تصمیم رو گرفتم هر روز تعداد نشونهها بیشتر میشه این چند ماه چندین نفر از کشورهای مختلف از آلمان، از ترکیه، از عراق، از گرجستان، از کانادا یا پیام دادن یا تماس گرفتن که میخوان از محصول ما استفاده کنند.
پیشنهاد میکنم فقط محصولات یا فایلهای استاد رو گوش ندید تا بفهمید چی میگه یا بگید بزار سر فرصت. فرصت همین الانه/ دل به کار بدید. ایمانتون رو قوی کنید و فقط از خدا کمک بگیرید. راههاشم رو استاد تو محصولات رایگان و غیر رایگانش هزاران بار گفته. هر کلمهای که از دهن استاد بیرون میاد پر از آگاهی هست. بخصوص تجربههای شخصیشون تو زندگی.
ابزارها رو کنار بزارید. دنبال حاشیه نباشید، دنبال اصل باشید. توکلتون به خدا باشه و گام اول رو بردارید. ایمانتون رو قوی کنید. و مطمئن باشید روزی رسون فقط خداست، نه هیچکس دیگه ای.
پینوشت: برای اینکه باورهام نسبت به خداوند به مشکل نخوره نه تلوزیون نگاه میکنم، نه فیلم (هر وقت تصمیم میگیرم بعد از کلی تعریف دوستان یه فیلمی نگاه کنم: همون چند دقیقه اول انقدر باورهای مخرب میبینم که کلا بیخیال میشم) ، نه تلگرام دارم، نه اینستاگرام و … آدم موفق دنبال این چیزها نیست. چون معتقدم برای هر دقیقهای که خداوند بهم اعطا کرده من باید نهایت استفاده رو ببرم. چون در قبالش باید پاسخگو باشم. و در آخرت به خدا جواب پس بدم بابت تمام این دقایق/ وقتهایی رو که میخوام پیگیر شبکه های اجتماعی باشم و تلوزیون نگاه کنم یا فیلم ببینم. برای خانواده و یا برای خودم وقت میزارم. مثلا میرم قدم میزنم/ ورزش میکنم/ کلاس موسیقی میرم و …
خیلی ممنونم ازت سیاوش عزیز که وقت گذاشتی برام بیشتر توضیح دادی. وقتی این کامنت ها رو می بینم بیشتر باور میکنم که فقط تو یه شغل نیست. فقط برای یه آدم نیست و بقیه هم دارن استفاده میکنن.
وقتی میگی فقط به خدا توکل کن ته دلم میلرزه. میترسم. احساس میکنم هنوز یاد نگرفتم بهش توکل کنم. نمیدونم چکار کنم بیشتر باورش کنم.
فکر کنم منظورم بفهمی. میدونم باید توکل کنم اما وقتی بهش فکر میکنم انگار بلدش نیستم انجامش بدم. بعد همون نجواها میاد انگار که می ترسونتت.
اما خدای من به خوبی شما را می شناسد و هر چیز لازم را وارد زندگی شما می کند ثروت فروش پول حال خوب انرژی و..
و همانطور که به خودش افتخار می کند که بنده ای مانند من را خلق کرده است به خودش افتخار می کند بنده ای مانند شما دارد
من هر روز درحال تقویت ایمان خودم هستم در این مسیر تلاش می کنم البته تلاش با لذت و عشق
از این کامنت شما کلی تاثیر گرفتم
آنقدر که از خودم پرسیدم مگه نه اینکه در حال رشد ایمان خودت هستید گفتم بله
بعد پرسیدم پس چرا از پلاگین های Google Analytics for WordPress by MonsterInsights & WP Statistics بر روی سایتت استفاده می کنی؟
( برای عزیزانی که آشنای ندارند این 2 برنامه ای هستند که با فعال کردن آنها بر روی سایت می توانم بررسی کنم روزانه چند نفر از سایت بازدید می کنند و از کجا ها بازدید می کنند و… که اتفاقا شده بود عادت هرروز این برنامه ها را بررسی می کردم )
گفتم اگر به خدا ایمان داری پس کارت را به او بسپار و اقدام های که بهت می گوید را انجام بده بعد خودش همه کارها را درست می کند
به همین دلیل بعد از خواندن این کامنت شما این 2 برنامه را از سایتم حذف کردم و الان هم کلی خوشحالم و احساس عالی تر دارم
نمی دانم این پیام را می خوانید یا نه مهم نیست به این دلیل که به حرف دلم گوش کردم چون دوست دارم بدانید دلیل اقدام من و آگاهی که کسب کردم مطالعه کامنت شما بود تا هر زمان که دل تان گفت بیاید و کامنت بگذارید
در ضمن از روزی که کامنت گذاشتید تقریبا هرروز دارم کامنت شما را می خوانم
و حتی در کامنت قبلی که گذاشتم دوست داشتم این را اضافه کنم داستانی که در کامنت بالا گفتید من را یاد داستان حضرت یوسف در کتاب مقدس باحال و عالی قران می اندازد
به لطف الله یکتا فراوانی پول و ثروت را از هر جهت در زندگی خود کسب کنید
مرسی از کامنت خوبت. خوشحالم از اینکه تصمیم گرفتی ایمانت به خداوند رو قویتر کنی. به قول استاد: بسپار به خودش بخدا هیچ اتفاق بدی نمیافته، به خدا هیچی نمیشه، دیگه از مرگ بیشتر ما نداریم.
فکر میکنی بدترین حالتش چیه؟ اینه که همه زندگیمون رو از دست بدیم. (که مطمئن هستم اینطوری نمیشه) تا وقتی که زندهایم دوباره و دوباره میتونیم از نو شروع کنیم. اما اگه این باورمون به خدا قوی باشه و خودمون رو بسپریم بهش غوغا میکنه. اون اولا یواش یواش اتفاقات خوب وارد زندگیت میشه اما نکتهای که مهمه وقتی شروع میشه سرعتش هر روز بیشتر از دیروز خواهد بود. هیچ وقت توقع نداشته باش یه شبه به همه جا بررسی گاماس گاماس/ روند موفقیت من دو سال طول کشید.
اما در مورد ابزارها: ابزارهایی مثل گوگل آنالتیکز و … روزهای اول حال خوب رو از آدم میگیره هر روز میری چک میکنی میبینی ای بابا امروز هم سایتم بازدیدی نداشت.
بعد هم که بازدیدها سر به فلک میزاره درسته حال خوب به آدم میده ولی من حال خوبم رو از ابزارها نمیخوام. من حال خوبم رو از خدا میخوام از ایمانم بهش، از رابطهام.
همه این ابزارها حجابی بین ما و خداوند هستش.
بجای اینکه وقتم برای یه پُست گذاشتن تو اینستاگرام صرف بشه تا ببینم چندتا لایک میخوره. به جاش یه پُست برای خدا میزارم که میدونم لایکش بیانتهاست. اصلا قابل شمارش نیست.
نتیجهی اون پُستی که برای خدا گذاشتم وحشتناک عالیتر از هر پُستی تو اینستاگرام و … هستش.
همین دیروز با شریکم داشتم صحبت میکردم میگفت: من متعجبم که این همه مشتری از کجا میاد، ما که کار خاصی انجام نمیدیم. میگفت: هر چی فکر میکنم با عقلم جور در نمیاد. هر شب دارم راجع به این موضوع فکر میکنم اما به نتیجه نمیرسم.
اما من میدونم کی میفرسته، خدا میفرسته. چون وقتی چیزی رو میسپارم بهش اون کار رو به بهترین شکل ممکن که حتی فکرشم نمیکنم برام انجام میده.
ایمان به خدا غوغا میکنه. وقتی باورش کنی کن فیکون میکنه.
بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت ///// که در مقام رضا باش و از قضا مگریز
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست //// تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز (حافظ)
دلم نیومد بهت نگم چقدر حالم رو خوب کردی ممنونم که امدی و کامنت قشنگت رو گذاشتی
از خداوند برات بهترینها رو ارزو میکنم مخلوق خوب خداوند که تو هم دستی بشی از دستان خداوند برای گسترش دنیا شادی و محبت
سیاوش جان حالم رو خوب کردی و حسم رو عالی خدا حالت رو همیشه خوب نگه داره و در هر جا قدم میزاری موفقیت و شادی رو برات به ارمغان بیاره
از دیدگاهت لذت بردم و با اجازت تو فایلهای خودم کپی کردم و به عنوان یه سند قشنگ از باورهائی که استاد در رابطه با قوانین الهی گفتن و شما جواب گرفتید برای خودم بایگانی کردم برای باور بیشتر و بیشتر
من خیلی از شب ها قبل از خواب به این فکر می کنم چه می شود افرادی بدون تبلیغ مشتری به سمت شان هدایت می شود چند دوست هم فرکانسی عالی که محبت خدا به من هستند دارم که درباره این موضوع زیاد با هم صحبت می کنیم
و البته با تفکر و تقویت ایمانم تاثیرش را تا همین لحظه در کارم دیدم دیدم دارم برای کارم تبلیغ می کنم اما افراد از سمت تبلیغات با برنامه های من آشنا نمی شوند واضح و آشار است که کسانی آشنا شدند بخاطر هدایت و لطف خدا است
وقتی که آقای عباسمنش عزیز لطف کرد و این سوال را مطرح کردند برای من واضح بود که پاسخ های مهمی در کامنت های این سوال پیدا می کنم جواب سیاوش ثروتمند بسیار تاثیر عالی بر ذهن من داشت و حتی احساسی در من پیش آمد که نیاز می دانم چند روز پشت سر هم این کامنت را مطالعه کنم
اما خطاب به سیاوش ثروتمند که مانند من و همه ما مورد لطف الله قرار گرفته است
به به مو به تن من سیخ شد واقعا متشکرم که به حرف دلت گوش دادی و این پیام را به اشتراک گذاشتی کلی درس گرفتم
در طی دو سال تمام مشتریهای من بدون تبلیغات بود و تنها دستان خداوند اونها رو به سمت من هدایت میکرد. برای همین هیچ وقت ازشون نمیپرسم چطور با ما آشنا شدید: چون میدونم خداوند آشناشون کرده اونم به شیوه خودش. من چرا باید بدونم، چون دونستنش راه رو برای شیطان باز میکنه تا بیاد دوباره سراغت و نجوا کنه و گولت بزنه و ایمانت رو از بین ببره.
وقتی بدونی چطور؟ شیطان میاد سراغت میگه این مشتری به خاطر فلان کارت بود اون مشتری برای فلان چیز بود خدا کجا بود و هزارتا اما اگر دیگه برات میاره تا ایمانت رو سُست کنه. باورت رو خراب کنه. چقدر بهش احتاج داشتم
چقدر این پیامت عالی بود چقدر عالی بود چقدر به موقع برای من کیف کردم
سیاوش عزیز من هم در دوره های آموزش فروش بازاریابی اینترنتی و… شرکت کردم دقیقا همانگونه که می گفتند عمل می کردم اما برایم عجیب بود پس چرا نتیجه نمی گرفتم
الان دلیلش را می دانم و به وضوح درک می کنم چون آنها حاشیه بودند البته به دلیل باور های اشتباه جاری در جامعه که فکر می کنند این برنامه ها اصل هستند من هم فکر می کردم و باور کرده بودم که این دوره ها اصل هستند
البته خودم صد درصد مسئول هستم اما الان دقیقا درک کردم اصل توحید ایمان و باور است
من همش فکر می کردم برای این به مرحله برسم که دیگر نیاز به تبلیغ کردن نداشته باشم و خدا افراد را به سمت من هدایت کند لازم است تکاملی را طی کنم فکر می کنم با مطالعه این کامنت باوری قوی تر در من شکل گرفت
می دانم به ایمان توحید و باور من بستگی دارد و به همین دلیل با عشق و لذت در حال تقویت توحید ایمان و باور خودم هستم
از الله مهربانم عشقم که آنقدر به من لطف کرده و من را شایسته دانسته و نعمت فراوانی در زندگی ام داده است که حتی اگر ثانیه به ثانیه زندگی ام شکرش کنم نمی توانم بابت همه نعمت از او تکشر کنم به این دلیل های که بی نهایت نعمت و فراوانی را در زندگی ام قرار داده است ازش متشکرم
و می دانم همانطور که در همه قسمت های زندگی من را مورد فراوانی خود قرار داده است افراد بی نهایت را به سمت برنامه ها و محصولاتم هدایت می کند
بسیار عالی ٫ من فکر میکنم همگیمون که پیشرفت کردیم یک جورایی گذشته مون مثل همدگه است من چند روزی هست که به این نتیجه شما رسیدم که کلا همه چیز رو دست خداوند بسپارم وتمرکزم روی اهدافم باشه اونی که باید مشتری بفرسته کارشو خوب بلده ٫
واقعا واقعا کسی که باور داشته باشه که همه کاره خداوند است چه نیازی به ابزار داره ٫٫٫
تو این مدتی که از این مورد یعنی توکل کامل تا جایی که ممکن بوده داشتم واقعا دنیای مالی من جور دیگری شده ٫٫ ومطمعنم اگه ما توکل وایمان کافی روی خداوند داشته باشیم نیازی به تبلیغ و استفاده از ابزارهای فیزیکی نیست خداوند بلند مرتبه خودش برامون تبلیغ می کنه و ما رو به سمتی هدایت میکنه که ما اون رو میخواهیم به (قول استاد هدایت میشیم من که چیزی رو نمیدونم خداوندا تو مرا راهنمایی کن که چکار کنم )
پس من یاد گرفتم که باید همه چیز رو به او بسپرم وایمان داشته باشم که همواره در حال هدایت شدنم ( خودش میبرتت هر جا که برد بدون که دریا همون جاست ) این قسمتی از یک شعریست که یک روز استاد خوندش ٫٫٫
من چیزهای زیادی از استاد یاد گرفتم و زندگی و شادیهایم رو مدیون خداوندی هستم که استاد دستش شد و مرا راهنمایی کرد تا قوانیین رو بدونم و بهتر و با لذت بیشتری زندگی کنم
دوست عزیز ممنونم که سرنوشتت رو نوشتی و من را هم تحت تاثیر قرار دادی و خوشحالم چون من هم این راه شما را که فقط خدا هدایتگر ما است را در تمام مراحل زندگیم قرار داده ام و امید دارم که به همه رویاهایم خواهم رسید.
خیلی لذت بردم. بخصوص اون قسمتی که گفتی به خدا میگم اگه نداد دیگه هر کاری خواستی بکن. دقیقا منم یه کسب و کاری رو در 19 سالگی با یک میلیون بدهی (سرمایه) شروع کردم و تقریبا به این نتیجه رسیده بودم که اشتباه کردم و چون بخاطر شکستم سرزنش میشدم از طرف خانواده و دوستان شبش به خدا گفتم خدایا من حرکت کردم ولی تو برکتی ندادی….من زحمت کشیدم و این حقم نبود … و در واقع دلم شکسته بود . خلاصه فردا ورق برگشت اونم زمانی که داشتم یه عده از وسایلم میفروختم که 300 تومن کمتر ضرر کنم همون روز اون 300 رو کسب کردم که داستانش پیچیده است. و همونجا یه ایده به ذهنم اومد و به هدفم که ماهی میانگین 500 هزار تومن درامد بود رسیدم. (من دانشجو بودم و میگفتم ماهی 500 برام کافیه تا مستقل بشم و هیچ گونه پیش زمینه ای درباره آموزه های استاد نداشتم) راستی سر همون ماه 2 میلیون 500 درآوردم و بدهی 1 میلیونیم رو هم دادم. خلاصه اون شب رو یادم نمیره و توی زندگیم تبدیل به نقطه عطفی شده. بعد اون هم خدا رو شکر به راه های خوبی هدایت شدم و منم مثل شما دارم هر روز بهتر از دیروز میشوم ولی به قول خودم من بذرم رو سال 97 کاشتم و الان تازه از خاک اومده بیرون.
اسم امسالمم انتخاب کردم و ان شالله سال 98 هم نقطع عطف تحول مالی من خواهد بود. (هر چی پول داشتم و کار کردم رو واسه یه طرح گذاشتم که امسال باید نتیجه بده امیدوارم تا پایان سال وقتی این کامنت رو خودم میخونم به اهدافم رسیده باشم)
راستی کامنت من راجع به این سوال صفحه 28 هست که شاید براتون مفید باشه.
اتفاقا منم داشتم مایوس میشدم بخاطر یکسری مشکلات مشابه (که بخاطر ارتعاش منفی نمیگم) اما وقتی دیدم شما توی این کار و کلا اون موقعیت و سن این درامد رو داشتید پس قطعا منم میتونم
فقط باید باور کنم که خداوند همیشه هوامو داره و روی باورام کار کنم٫
تبلیغات یا ابزاری مثل آن،نعمت هایی هستند که روزی بخاطر تضاد بوجود آمده برای شخص یا اشخاصی،به آنان داده شده و خلق شده،پس وجودشون لازم بوده ،اما یک نکته!!!!!!
کی،کجا،چه زمانی و چطور این ابزارها باید به کار بروند را باید سپرد به دست صاحب نعمت.
سختی و راحتی استفاده،هزینه بر بودن یا رایگان بودن ابزار،زیاد و کم و…….همه و همه مربوط به میزان ایمانی و توحیدی بودن باورها دارد.
هرچند که لذت بردم از کامنتتون و حتماً در این مسیر خیلی بمن کمک خواهد کرد .
اما فقط یه انتقاد دارم از شما ؛
لطف کنید از آموزشهایی که دیده اید از سمت استاد و در زندگیتون استفاده کرده اید و جواب گرفته اید بیشتر با ما به اشتراک بگزارید ، شما که به گفته خودتان از آزادی زمانی و مکانی و مالی هم برخوردار هستید ، هر چند که این کامنت گذاشتن ها در مرحله اول برای خود شما مفید است و یاد آوری میکند که از کجا به کجا رسیده اید.
پاسخی برای سپیده عزیز ارسال کردم که میتواند یاریگر شما باشد.
در مورد فایلها: همه فایلهای استاد حتی رایگانش تاثیرگذار هستند، دنبال قسمتی از اون نباشید. همه پُر از آگاهی است. کسی که ایمانش رو قوی کنه و اما و اگر نیاره و امروز و فردا نکنه فایلهای رایگان استاد هم نتیجه بخش است.(همانطور که برای من بود.) روز اول من پولی نداشتم تا فایلهای پولی استاد رو بگیرم. نتایج از همون فایلهای رایگان شروع شد طوری که باعث شد مشتریهام هر روز در کسبو کارم بیشتر بشه و توانایی مالی پیدا کنم تا از طریق خانومم فایلهای پولی استاد رو تهیه کنم. ایمانت رو قوی کن و اقدام کن و باور داشته باشی خداوند تنها روزی رسان هست.
نکته: استاد نمیشنه بگه این چون ویدیو رایگانه بزار داخلش نکتهای نگم یا کمتر بگم. همه ویدیوهای استاد به یک ارزش هستند. چون هر وقت بهش الهام میشه میاد صحبت میکنه (من وقتی فایلهای استاد رو دارم گوش میدم ایشون رو مثل جبرئیل میبینم که خدا برای وحی به من نازل کرده همانطور که جبرئیل برای حضرت محمد نازل میکرد.) در هر فایلی شما هزاران نکته پیدا میکنید. اگر تا حالا پیدا نکردید مطمئن باشید نجواهای شیطان در شما قویتر از ایمانتون به خداست. همانطور که آیههای قرآن رو هزاران بار، هزاران جا دیدیم و متوجه مفهومش نشدیم.
قرآن پُر از مثال از زندگی پیامبران و حضرت محمد هست. همانطور که استاد عباسمنش هزاران مثال از زندگی خودش و دیگران میگه.
استاد دستی از دستان خداست تا شما راحتتر بتونید به خداوند نزدیک بشید. هر گفته استاد رو وحی مُنزلی بدونید که از طرف خدا برای شما فرستاده شده، چون نمیتونسته مستقیم به شما بگه. خداوند همیشه با واسطه با ما صحبت میکنه فقط ما باید درکش کنیم. ارتباط ما با خداوند مستقیم هست اما پاسخهای خداوند با واسطه است. بعضی اوقات از طریق خوابه، بعضی اوقات از طریق افراد مختلفه، بعضی اوقات به صورت ندایی از درون قلبت و …
شاید نتونستم منظورم رو خوب برسونم ، من دوست دارم از حال و هوا و اتفاقات روزمره خوب دیگری که در زندگیتون رخ داده بیشتر برای ما بنویسید تا با شنیدنش ماهم پر از انرژی و امید شویم و با ایمان قویتری در این مسیر حرکت کنیم، ممنون میشم که این حال خوب رو به ماهم انتقال بدید.
(بیشتر اتفاقات زندگی این روزهام رنگ خدایی داره و دارم میبینم که خداوند چقدر زیبا داره زندگیمو پیش میبره)
با سلام به دوست عزیزم ممنون از پاسخ عالی خیلی خوشحالم کار خداوند برای هدایت همه مون متشکرم ممنون که با داستان برای من این پیام رو داشت که از خداوند خاستید که هدایت کنه شما رو این خواستن خیلی مهم هست
هیچ دو نفری نیست که باهمدیگه صحبت کنن و من نفر سومشون نباشم و یا هیچ سه نفری نیست که با همدیگه صحبت کنن و من نفر چهارمشون نباشم … مگه میشه؟ مگه داریم؟ باران که شدی مپرس این خانه کیست …
واقعا اشک شوق ریختم دوست عزیز ما با همچین خدایی طرف هستیم خدایا سپاسگزارم که قوانینی و وضع کردی تا خودمون زندگیمون و اونجوری که دوست داریم بسازیم همینطور که این دوست عزیزمون زندگیش و تونست تغییر بده و الگویی برای ماها بشه جهان پاسخ میدهد تو فقط توکل کن و بسپار به خدا
چقدر خوب که داستان زندگیتون رو نوشتین دوست عزیز.چقدررر عالی میشد اگه بیشتر کامنت بذارین تا با این نمونه های عینی،واسمون این راه زیبا و پر از نعمت ، منطقی بشه
نمی دونم چطور ازتون تشکر کنم که داستان زندگیتون رو با ما به اشتراک گذاشتید. من اعتقاد شدید دارم هیچ چیز بیشتر از دیدن نتایج دیگران نمی تونه در ما باور ایجاد کنه. می خوام بگم اگر فقط قسمت دوم رو نوشته بودید، بدون داستان زندگیتون، نمی تونست انقدر تاثیرگذار باشه.
بازم ازتون بی نهایت ممنونم و خواهش می کنم اگر ممکنه از هدایت هایی که شدید، بیشتر برامون بنویسید.
سیاوش خان فقط در این حد عرض میکنم که کامنت شما من رو واداشت تا بعد از چندین سال پیگیری این خانواده واقعا صمیمی و بزرگ استاد عباس منش عزیز تصمیم بگیرم دیدگاهم رو درج کنم.
من بعد از این چند سال و بعد از چندین بار تصمیم به اغاز تغییر و تحول در تمام جوانب زندگیم بالاخره چند ماهی هست که با فایل های رایگان استاد شروع به تغییر باورها و در نهایت ارتقا مداوم مدارم کردم .
قبل از پاسخ به سوال استاد عزیز
از شما سپاسگزارم که تصمیم گرفتید و بالاخره دیدگاه و تجربیاتتون در اختیار ما قرار بدید??????
نکاتی که از نظرات شما کسب کردم??
دنبال اصل بودن و کنار گذاشتن حاشیه ها
ارائه خدمات خوب به مشتریهایی که محصول رو میگیرن .
چون هر مشتری دستی از دستان خداست
ارزون نبودن محصولات
سپردن کار با دل و جون به خدا
این به این معنی نیست که بشنید خونه بخورید و بخوابید، نه!
کار کردن هر روز با عشق برای بهبود کیفیت محصول ،لذت بخشه، مثل تفریح میمونه
صداقت داشتن
ارتقا بهبود محصولات: این از طرف خدا اعلام میشه(یکی از این راهها الهامات درونیه)
فرصت همین الانه
دل به کار دادن
تقویت ایمان ،فقط از خدا کمک گرفتن
روزی رسون فقط خداست، نه هیچکس دیگه ای
برداشتن اولین گام با توکل بخدا
(سرپناهم رو از دست داده بودم)
لااقل یکبار تو زندگی آزمایش کن.
روی کاغذ نوشتم
با تمام وجود ایمان داشتم که خداوند یک کار خوب برای من مهیا میکنه با یک حقوق عالی.)
بدون هیچ اما و اگری از خدا کمک خواستن
گذاشتن تمام تمرکز روی کسب کاری که عاشقشی و اطمینان از این که خدا مشتری و میرسون
و در نهایت
توکل بخدا?? ، عشق به کار و ایمان به این که خودش مشتری رو میرسونه و خودش هدایت می کنه.??
این نکاتی بود که واقعا لذت بردم و بابت به اشتراک گذاریشون صمیمانه سپاسگزارم ??????
و اما اگاهی هایی که تا به الان با فایل های رایگان استاد و نظرات دوستان کسب کردم ،??????
شناخت خدا ،لذت بردن واحساس خوشبختی در هر لحظه و ایمان اوردن به عظمت وجودش در گرو ثروتمند شدنمان است??
ثروتمند نمی شویم مگر اینکه به فراوانی نعمات و برکات ایمان بیاوریم
هیچ رقیبی وجود ندارد
این مسله زمانی شکل میگیره که باورهای مخرب و گذشته مان را فراموش و باور های سالم و مثبت رو جایگزین کنیم
برای کسب باور های مثبت باید مثبت اندیش بشیم به وسیله شکرگزاری هر روزه
با مثبت اندیش شدن و توجه به فراوانی ارتباط و احساس خوب با درون خودمان بیشتر و در نتیجه دریافت الهامات راحت تر میشه
وقتی باور های جدید ایجاد بشه شرایط خودکار اماده میشه اینو مطمئن باش
پول خودش میرسه،
ایده خودش میاد،افرادی که بهت کمک خواهند کرد ظاهر میشن و…ولی اینو یادت نره،کِی این اتفاق میوفته ؟؟؟
وقتی باور ها تغییر کنن
و پای در راه بگذاری و نترسی و شروع به حرکت کنی
فرکانس ما حاصل باورهای ماست و خداوند جهان را مأمور کرده تا اون فرکانسها را تبدیل به اتفاقاتی در زندگیمان بکنه ،اگر میخوایم نتیجه تغییر کنه باید فرکانس تغییر کنه و اگر میخوایم فرکانس تغییر کند، باید باور تغییر کند.
پس:
حذف باور منفی شکرگزاری
شکرگزاری مثبت اندیشی
تداوم مثبت اندیشیباور مثبت
باور درستاحساس خوب
احساس خوبحس خوشبختی
انشاالله در دنیا اخرت سعادتمند باشید?
سپاس از وجود و حضور گرم تک تک شما دوستان و استاد بی نظیر
خوندن کامنت شما خیلی برای من انگیزه بخش و باور ساز بود. این روزا دارم ثروت 1 رو بعد از مدت ها گوش می دم و استاد مدام می گن برید دنبال الگوهایی که شرایط شما رو داشتن و موفق شدن و من نمی دونستم از کجا این الگوها رو پیدا کنم. درسته در مورد کاراترین های بزرگ و مشهور تو اینترنت زیاد نوشته ولی یه جورایی احساس می کردم برای الان من خوندن یه متن از شرایط زندگی وسختی های شروع کار اونا چندان موثر نیست. با خوندن شرح حال شما از زبان خودتون خیلی احساس خوبی پیدا کردم و یقین دارم پیدا کردن الگوهایی مثل شما خیلی در ساخته شدن باورهای توحیدی من و بقیه دوستان میتونه موثر باشه. سپاسگزارم و امیدوارم بازهم از موفقیت هاتون بنویسید.
شاید مثل بقیه نکته های توحید و توکل و ٫٫٫ رو گفتید اما به خاطر تجربه عجیب شما میگم جوابتون عجیبه٫
متن شما رو با گریه بی امانی میخوندم٫
خوش بحالتون که این طور میتونید راحت الهام ها رو بشناسید و عملی کنید٫ چطور میتونید؟
من یکسالی هست عضو سایتم و خودم با وجود ترمزهام میدونم خیلی نیاز به تکرار و کمک و کار کردن روی خودم دارم٫
از اینکه از زندگی و تجربه خودتون گفتید کیف کردم٫ و ممنونم٫
اینطوری منطق من ساکت تر میشه وقتی نمونه عملی بیشتر میبینه و میگه ببین بیا اینم یکی دیگه که تونسته تو بحث مالی و روابط و ٫٫٫ چه پیشرفتایی کنه تازه از زیر صفرم شروع کرده٫ خیلی لطف کردید و از تعداد پاسخ رو کامنت شما هم میشه فهمید که جوابتون چقدر تکان دهنده بوده٫ اما باز با خوندن پیام شما اگرچه یک سازه دیگه به بنای باورهای من اضافه شد اما سوال هم ایجاد شد!!
از شما چند سوال دارم جواب های شما میتونه به من کمک کنه ٫ ممنون میشم وقت بگذارید و جواب بدید٫
۱- برای من عجیب بود که چطور شمایی که خدا و دین و پیغمبر رو هم قبول نداشتید با یک شب موندن تو پارک اولا انقدر خوب به شما تو اون فرکانس اون مسیر سر راست و مستقیم الهام شد و ثانیا شما جنس اون شناختید و فوری انجام دادید؟؟؟؟ اولین سوالی که تو ذهن من با این جمله شما ایجاد شد این بود٫ پس چرا به من چیزی الهام نمیشه؟ تازه این اقای سیاوش که میگه من اهل دین و خدا و ٫٫٫ هم نبودم ٫
۲- یه جای دیگه داستانتون نوشتید من به دوستم رو زدم و ازش پول قرض کردم٫ کاری که من هم خیلی وقتا انجام میدم هم قرض دادن و هم قرض گرفتن٫ مسیله ای که برای من الان ایجاد شده بعد از ورودم به سایت و خوندن کامنت خیلی دوستان بوده٫ خیلیاشون نوشتن ما به فلان مشکل مالی برخوردیم و پول نداشتیم و ٫٫٫ مقروض بودیم و ٫٫٫ اما گفتم خدا خودش جور میکنه همونطور که فلان کار کرده٫ و خداهم پول رسوند٫٫٫ یا اون ادم طلبکار دیگه گیر نداد و غیره٫ و بعد توضیح میده این یعنی ایمان این یعنی توکل ! نمیدونم آیا این از کم بودن ایمان و توکل منه که حرف بعضی دوستان رو فضایی میدونم یا واقعا از کامنت های شعار گونه بعضی دوستان هست٫ با تمام احترامی که قایلم برای همه و به خصوص خود استاد که نظام فکری من بهم ریخت و مدیونشم٫ و البته شاکر خدا که ایشون سر راه همه ما گذاشت٫ اما چون شما نتیجه عینی خودتون گفتید فکر میکنم شاید استحقاق این داشته باشید که لطفا کنید به من و جسارتا به من جواب این سوال با مثال قرض ۳۰۰ هزار تومن خودتون بدید٫ چون ماها به قول استاد عباس منش اگر به ۱ درصد این کامنتا عمل میکردیم نتیجه ها کن فیکون بودند٫ به همین کامنت هایی که میگیم خدا باید بشه همه چیزمون و ٫٫٫٫
۳- فعلا شاغل نیستم و الان بیشترین چیزی که دنبالش هستم اینه که چه کاری شروع کنم؟ چیکار کنم که هم عشق کنم، هم خدمت که حالم خوش باشه و دنبال همه اینا هم پول بیاد و وضع مالی زندگیم عوض بشه ؟ برای همین میام تو این سایت ٫ فایل میبینم ٫ میخوام یه راهی پیدا کنم که مثل شما و هزاران نفری که از این راه نتیجه گرفتند بیفتم تو مسیر٫ باز شبیه سوال اولم چرا چیزی به ذهنم نمیرسه؟ چرا به دل من چیزی نمیفته؟ برات نمیشه؟
۴- یه چیزی که تو کامنت بعضی دوستان میخونم و این احساس بهم دست میده که کلا خدا همه کاری میکنه٫ مشتری میشه٫ تبلیغ میشه ٫ آموزش بازاریابی میشه و ٫٫ (این در ارتباط با سوال مسابقه هست که با خوندن کامنتا احساس کردم دیگه بعضیا منکر همه چیزن٫ این درسته؟ درسته اصل توحیده٫ درسته اصل توکله٫ ولی فرع چی؟ آیا اون باید رها بشه؟ اصل ماشین موتورشه٫ خب فرعیات ماشین فراموش کنیم؟ )خب اگر اینجوریه چرا خودم عذاب بدم٫ هی مراقبه میکنم و ارتباط میگیرم و الهام میگیرم و بهم گفته میشه فلان جا سرمایه بذار٫ فلان ادم ببین٫ فلان حرف بزن و ٫٫٫ و منم شروع میکنم٫ دوباره نفهمیدم چیکار کنم هی مراقبه و ارتباط و الهام٫ دوباره و٫٫٫ این چرخه تکرار میشه٫ اره؟ اگر اینطوره پس کجا با ندونم کاری و اشتباه کردن و به تضاد برخودرن و ٫٫٫ به خودم بیام و رشد بکنم؟ اینطوری که من همیشه تو مسیر صاف و هموار هستم تازه یکی هم جلو داره من بوکسل میکنه من هیچ زحمتی هم نمیکشم؟!!! این بنظر یکم افراطی نیست؟ یا اینکه حرف همه دوستان درسته و این منم که تو ایمان از همه ضعیف ترم و فرکانس پایینم و ارتباط با خدا ندارم که به نظرم همه چیز شعارگونه و فضایی و افسانه ای میاد؟؟؟؟؟؟؟ (با توجه به مثالی که استاد زدند که دو تا مسیر تو جنگل توضیح دادن که مسیر اسفالت و مسیر پر از حیوانات درنده و٫٫٫ اکی این قبول دارم ٫ منم میخوام تو اسفالت برم ولی برداشتم از بعضی کامنتا اینه که میان برت میدارن در ماشین باز میکنن، میبرنت سوار ماشینت میکنن رانندگی هم میکنن تو همون آسفالته و خودشونم پیادت میکنن و در هم پشت سرت میبندن ٫ ای بابا آیا نباید من خودم بگردم دو تا مسیر ببینم بعد برم تو مسیر آسفالت؟ منظورم اینه که تلاش برای رفع تضادها پس چی میشه؟ خوردن به موانع و تلاش برای رفع اون ها چی میشه؟ رشد چی میشه؟ بعد توجیه دوستان اینه که رسالت ما اینه از زندگی لذت ببریم )
خلاصه مطلب این بگم ———>>>>>> {من نمیخوام فقط تو این سایت جمله های قشنگ بخونم ٫ من میخوام علاوه بر استاد که داره قدم به قدم راه میگه یکی باشه ده قدم جلوتر از من تو همین مسیره و شاگرد استاد بوده برگرده پشت سرش نگاه کنه و بگه من اینجوری این راه اومدم٫ ببین٫ اونجا که استاد این حرف زد منظورش اون بود نه این٫ من عین تو تو فلان مسیله بودم و اینجوری رفع شد و٫٫٫٫ }
برای همین از شما و از همه کسایی که مثل شما راه پیدا کردن و این متن میخونن میخوام بیان و به من و امثال من کمک کنند٫
پیامم کمی طولانی شد ٫ عذر میخوام ولی سه روزه دارم کامنت میخونم و یادداشت میکنم و سوال برام ایجاد میشه٫ بهترین شخص به نظرم با یک نمونه عینی شما بودید٫ پیشاپیش از حوصله و محبت شما بابت پاسخ بینهایت سپاسگزارم٫
حتما پاسخهایی که به سپیده عزیز، پیمان پرنیان عزیز و نسرین سلطانی گرامی دادم مطالعه کنید.
قبل از هر چیز باید بگم تک تک سوالاتی که پرسیدید رو استاد یا در فایلهای رایگان یا در دورههاشون کامل توضیح دادن مثلا فایل رایگان “ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است!!”/ دلیل اینکه پاسخش رو پیدا نکردید اینِ که یا اون دوره رو تهیه نکردید (باید در مدارش قرار بگیرید تا پولش جور بشه) و اگر تهیه کردید و جوابتون رو پیدا نکردید به این خاطر بوده که هنوز تو مدارش قرار نگرفتید.
خیلی وقتها برام سوالی پیش میاد که جوابش رو نمیدونم اما همیشه جوابش داخل یکی از فایلهای استاد بوده و هست. همون فایلی رو که دهها بار قبلا گوش داده بودم اما متوجه نشده بودم اصلا نشنیده بودم وقتی دوباره میشنوم پیش خودم میگم ای بابا این رو که من صدبار گوش دادم چرا اینجا رو تا حالا نشنیدم. آخه مگه میشه.
آره میشه، چون اون صدباری که فایل استاد رو گوش میدادم ذهنم درگیر سوالها و تضادهایی بود که همون موقع داشتم و برای اونها دنبال جواب بودم برای همین چیزهایی که ربطی به اون تضادها و سوالاتم نداشت رو متوجه نمیشدم یا ذهنم زود ازش عبور میکرد. یا تجربیاتی از قبل در مورد اون قسمت داشتم که موقع شنیدنش میفهمیدم فلان تجربهام بخاطر این بوده یا راه حلش اینه دفعه بعد ازش استفاده کنم. و اگه متوجه نمیشدم تجربهای براش نداشتم.
×××× نکته: منم با فایلهای رایگان شروع کردم و نتایجم با همون فایلهای رایگان شروع شد. شاید برای من خیلی اثر بخشتر بوده به این خاطر بوده که همه چیز رو سپردم به خدا و هیچ اما و اگری براش نیاوردم. ××××
در ادامه چون خواسته بودید از زبون خودم بشنوید در ادامه چیزهایی که در پاسخ به ذهنم میرسه (الهام میشه) رو براتون مینویسم.
برای اینکه پاسخ بهتری بدم سوالاتتون رو به بخشهای کوچکی تقسیم کردم تا جوابم شفافتر باشه. (این هم زمانی بهم الهام شد که یه بار نوشتم دیدم جالب نیست بعد به ذهنم رسید (الهام شد) که بخش بندی کنم؟)
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی ///// گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش (حافظ)
———————————-
وقتی منطقم نمونه عملی بیشتر میبینه و میگه ببین بیا اینم یکی دیگه که تونسته تو بحث مالی و روابط و ٫٫٫ چه پیشرفتایی کنه تازه از زیر صفرم شروع کرده٫
——————————–
یکی از نکاتی که در صدها کامنت دوستان عزیز در سایت استاد میبینم اینه که همهی دوستان دنبال نمونهی موفقی هستند که از طریق آموزشهای استاد به نتیجه رسیدن، تنها دلیلی که برای این موضوع میبینم اینه که هنوز ایمانشون به حرفهای استاد و خداوند ۱۰۰ درصدی نیست. این افراد هنوز در وجودشون شک و تردید وجود داره و نجواهای شیطان در وجودشون تاثیرگذارتر از ایمانشون به خداوند و حرفهای استاد هستش و اجازه نمیده صد در صد به خداوند و حرفهای استاد ایمان بیارن و شک دارن
به قول مولوی:
تا بنده زخود فانی مطلق نشود////// توحید به نزد او محقق نشود
توحید حلول نیست نابودن توست ///// ورنه به گزاف، باطلی حق نشود
من خودم هیچ وقت دنبال این نبودم که ببینم کی موفق شده از آموزش های استاد تا بیام از آموزشهاش استفاده کنم یا صد درصد قبولشون کنم. یا آدمهای موفق رو پیدا کنم تو سایت و برم ازشون الگو بگیرم، پیش خودم همیشه گفتم چرا اون فرد موفق برای الگو گرفتن خودم نباشم/ کی میتونه بهتر از خودم برای خودم الگو باشه/ چه معجزهای میتونه ملموستر از معجزه هایی باشه که تو زندگی خودم اتفاق میافته
برای همین من با این دید میام کامنتها رو میخونم که هر کامنت برای من نکتهای داره که از طرف خداوند قراره بهم گفته بشه (الهام بشه) فارق از اینکه کی اون رو نوشته / آدم موفقی هست یا نه!
[در مورد کسانی که از طریق آموزشهای استاد به نتیجه رسیدن:]
به یقین میتونم بگم تعداد این افراد خیلی زیاده، خود من الان بهش فکر میکنم حداقل اسم ۲۰ نفر رو که از نزدیک میشناسم، میتونم بیارم که از آموزشهای استاد استفاده میکنند و به نتایج عالی رسیدن/ چه در بحث مالی و چه روابط و … بعضی از این افراد رو شاید بشناسید.
ولی به یقین میتونم بگم هیچکدومشون تا حالا یه دونه کامنت هم نیومدن تو سایت بزارن، چون مثل من علاقهای ندارن کسی اونها رو بشناسه که از طریق آموزشهای استاد به اینجا رسیدن) برای اینکه مطمئن بشم اسم یکی از همین دوستانم رو که میدونم از آموزشهای استاد استفاده میکنند رو داخل سایت سرچ کردم اما چیزی ازش پیدا نکردم. نه پروفایلی، نه کامنتی و …
صد در صد اونها هم به طروق مختلف مثل یه نام ناشناس/ یا از طریق کارمندشون / یا همسرشون و … اقدام به خرید کردند.
خیلی از این افراد رو خود استاد بهتر از من و شما میشناسه و استاد بخاطر اینکه می دونه این افراد علاقهای ندارن شناخته بشن رو معرفی نمیکنند و اسمی ازشون نمیبرن و گرنه داخل سایتشون یه صفحهای ایجاد میکردند و اسم و عکس این افراد رو میزاشتن که با آموزشهای استاد به درآمدهای میلیاردی رسیدن/ مثل خیلی از دیگر اساتید که برای پر کردن صندلیهای کارگاههاشون عکس دهها نفر رو داخل صفحه محصولشون میزارن تا بیشتر بفروشن/
مقصر هم نیستند چون فکر میکنند این ابزارهاست که باعث فروش بیشتر میشه/ من خودم هیچ جا لیستی از مشتریهام نزاشتم تا بگم ببین اینها مشتری من هستند بیا ازم خرید کن.
حتی زنگ هم میزنن لیستی ازشون ارائه نمی دم. در صورتی که مشتریهایی دارم که اگر داخل سایتم ارائه بدم کسی باورش نمیشه که فلان شرکت یا فلان آدم هم از محصول ما داره استفاده میکنه. من اعتقادم اینه که مشتری رو خدا میفرسته و برام محصولم رو بازاریابی میکنه. به جرات می تونم بگم ۹۹ درصد مشتریهایی که از ما خرید کردن هیچ وقت حتی یه زنگ هم نزدن / چه قبل از خرید چه بعد از خرید فقط رفتن پرداخت زدن و محصولشون رو تحویل گرفتن/ اونهایی هم که زنگ زدن تازه بعد از خرید موردی داشتن که راه حلش رو می خواستن بدونن که داخل محصول ما چطور میتونن انجام بدن
(الان براتون حتما سوال پیش میاد اون لیست صفحه اصلی سایت استاد چیه؟ که جوابش رو میزارم به عهده خودتون)
در آخر پیشنهادم اینه که به جای پیدا کردن نمونه عملی برای ساکت کردن منطق خودتون، خود شما یک نمونه عملی بشید. چون یک اتفاق در زندگی شما از هزاران داستان زندگی دیگران اثرگذارتر هستش.
و اما پاسخ سوالاتی که شماره گذاری کردید:
——————————-
برای من عجیب بود که چطور شمایی که خدا و دین و پیغمبر رو هم قبول نداشتید با یک شب موندن تو پارک اولا انقدر خوب به شما تو اون فرکانس اون مسیر سر راست و مستقیم الهام شد و ثانیا شما جنس اون شناختید و فوری انجام دادید؟؟؟؟
—————————-
اولا یک شب نبود، چندین ماه بود که من بیسرپناه شده بودم. خونه مون رو از دست داده بودیم و وسایل خونه هم همسرم برد خونه یکی از اقوامش داخل انباریشون گذاشت و رفت خونه پدرش و من هم از اون روز به بعد بیسرپناه بودم. خونه پدر خانومم هم نمی تونستم برم چون رابطه مون با کارهایی که کرده بودم خیلی خراب بود. در طی اون چند ماه بعضی اوقات خونه دوستان میرفتم و خیلی وقتها شبها میرفتم پارک میخوابیدم.
وقتی جای آدم گرم و نرم باشه به خیلی چیزها فکر نمیکنه اما وقتی تو سختی میافته [به قول استاد مرحله تضاد] تازه دنبال اینه که کجای کارش مشکل داشته. برای همین شبهایی که مجبور بودم تو پارک بخوابم چون میترسیدم اتفاقی بیفته تا دم صبح بیدار میموندم و هوا کمی روشن میشد یه چرتی میزدم بعد می رفتم دنبال کارهای روزانهام.
تو همین شبها همیشه فکر میکردم که کجای کار من اشکال داره که چنین اتفاقی برام افتاده اما دلیلی براش پیدا نمیکردم که مشکل گشا باشه چون همه چیز رو میخواستم با منطق حل کنم.
به قول مولوی:
پای استدلالیان چوبین بود ///// پای چوبین سخت بیتمکین بود
تا یه شب که کارد به استخونم رسیده بود به خودم گفتم: یه بار تو زندگیت همه چیز رو واگذار کن به خدا.
چون چیزی دیگهای برای از دست دادن نداشتم.
این همون لحظهای هست که مولوی در موردش میگه:
تا بنده زخود فانی مطلق نشود////// توحید به نزد او محقق نشود
توحید حلول نیست نابودن توست ///// ورنه به گزاف، باطلی حق نشود
این همون لحظه است که در قصه پیر چنگی صحبتش شده و به اعتقاد مولوی در درگاه الهی القاب و عناوین دنیایی و متداول میان انسان ها بهایی ندارد. ای بسا کسی که در انظار، حقیر و خوارمایه آید، اما همو در درگاه الهی محبوب شمرده شود.
برای اینکه بتونی داستان رو مطالعه کنی لینکش رو در ادامه گذاشتم:
abasmanesh.com
و اما در مورد الهام شدن: خود استاد در این مورد در چندین فایلشون توضیح دادن.
ما فکر میکنیم الهام شدن یعنی اینکه یکی بیاد در گوشمون نجوا کنه فلانی، فلان کار رو انجام بده. یا یه جای ساکت بشینیم و مدیتیشن کنیم و صدایی بشنویم که به ما داره میگه چیکار کنیم. نه هیچ کدوم از اینها نیست. خود پیامبر هم جبرئیل مستقیم بهش نازل نمیشد.
(تحقیق در این مورد رو میزارم به عهده خودتون از منابع تعریف نشده بخونید.)
همین که داری قدم میزنی به یه مسئلهای فکر میکنی و یهو یه ایدهای به ذهنت میرسه اون خودش یه الهام هستش/
چندجایی در متن بالا این کلمه رو داخل پرانتز گذاشتم که متوجه بشید. من این ایده رو به شکل یه الهام میبینم تا سریع برم اجرایش کنم و نتیجه اش رو ببینم وگرنه تا بجنبی هزاران دلیل مغزت میاره (نجواهای شیطان) و از انجامش منصرفت میکنه.
اون شب وقتی اون تصمیم رو گرفتم اولین ایده (الهام) که به ذهنم رسید این بود که برم شروع کنم به کار برای یکی دیگه و بعد از ۱۰ تا ۱۵ سال کسب وکار برای خودم داشتن یه مدت بیخیال کارآفرینی و راه اندازی کسبو کار موفق برای خودم بشم (استاد ازش بعنوان رها کردن خواسته نام میبره / نباید دودستی به چسبی به یه چیزی تا به نتیجه برسونیش / این مورد رو در یکی از فایلهاشون با مثال بچه دار نشدن افراد توضیح میدن) بعدها فهمیدم که این یه قانون بوده و من ناخواسته انجامش دادم.
وقتی این ایده به ذهنم رسید اولین راه از طریق روزنامه همشهری بود. شاید برای شما از طریق سایتهای کاریابی باشه
و چون اعتقاد داشتم این یک الهام هست پیگیرش شدم و انجام دادم و به نتیجه رسید. مطمئنم خیلی از افراد هر روز این ایده به ذهنشون میرسه که برن از فردا دنبال یه کار اما فردا که میشه جدی نمیگیرن/
در مورد الهام شدن در پاسخ به یکی دیگه از سوالاتتون بیشتر توضیح میدم.
———————
یه جای دیگه داستانتون نوشتید من به دوستم رو زدم و ازش پول قرض کردم٫
——————–
من الان اصلا موافق قرض گرفتن نیستم، و هیچ وقت از کسی قرض نمیگیرم و به کسی قرض هم نمیدم. تا اون زمانی که زندگیم پُر مشکل بود یکی از مشکلات همین این کلاه و اون کلاه کردن بود. از این ور پول در میاوردم از اون ور باید قرضم رو صاف می کردم یا از یکی باید قرض میگرفتم به یکی دیگه میدادم. همین کارم باعث شد خونهای که با تلاش همسرم خریده بودیم رو از دست بدیم.
الان اعتقادم بر این هست که بجای اینکه چاله برای خودمون درست کنیم تا مجبور بشیم خودمون رو ازش بکشیم (قرض گرفتن) بیرون بهتره پله بسازیم (تولید ثروت بیشتر) و ازش بریم بالا.
اگه در کامنتم دقت کرده باشید اون شب به کسی زنگ زدم که اولا هیچ وقت تلفنش رو جواب نمیداد اگر هم زنگ میزد دو سه روز بعد زنگ میزد و میگفت زنگ زده بودی کاری داشتی. اما اونشب با دوتا بوق جواب تلفنش رو داد. این کار خدا نبوده پس کار کی بوده؟
در مورد صبح اون دوستم آدمی بود که زودتر از ۹ صبح هیچ وقت بیدار نمیشده اون روز صبح خیلی زود بیدار شده بود. منم زود بیدار شدم چون میخواستم پیاده برم و باید سر ساعت میرسیدم. بیدار شدنش کار کی بوده؟ مطمئنم کار خدا بوده / اما اگه بررسی کنی شاید دلایلی هم وجود داشته اما من اصلا به اون دلایل کاری ندارم من تصمیم گرفته بودم هر اتفاقی رو از طرف خدا ببینم.
وقتی ازم پرسید چیکار میکنی منم بهش توضیح دادم، خیلی دو دل بودم که بگم برای قرض گرفتن یا نه؟ اما یه چیزی ته دلم می گفت: بگو. گفتنم هم به راحتی نبود چندین بار اومدم بگم اما نگفتم تا اینکه دل رو زدم به دریا و حرف ندای درونم رو گوش دادم و گفتم.
من تو ذهنم این بود که در حد ۵۰ هزارتومان ازش قرض بگیرم کافیه. اما گفتم هر چقدر میتونید؟ اینم مطمئنم خدا تو دهن من گذاشت وگرنه می تونستم بگم اگه میشه به من ۵۰ هزارتومان قرض بدید؟
اونم گفت الان ۳۰۰ نقدی دارم. این مبلغ دقیقا برای رفت آمد کل ماهم بس بود.
این ۳۰۰ هزار تومان آخرین پولی بود که از کسی قرض گرفتم.
———————-
خیلیاشون نوشتن ما به فلان مشکل مالی برخوردیم و پول نداشتیم و ٫٫٫ مقروض بودیم و ٫٫٫ اما گفتم خدا خودش جور میکنه همونطور که فلان کار کرده٫ و خداهم پول رسوند
——————–
این جور کردنه به این صورت نیست که از آسمون خدا یهو برات پول بفرسته.
این میتونه یه ایدهای باشه که برات پولساز میشه و تو میری اجراش میکنی همونطور که برای استاد دوره تندخوانی بود. یا اینکه اگه سرکار میری یه پاداش خواهد بود. برای من زمانی که کارمند شده بودم یه روز یهو دیدم یه پولی به حسابم اومد (پیامک بانکیم فعاله :)) – (اون پول رو خیلی نیاز داشتم و باید برای یکی واریز میکردم) کنجکاو شدم رفتم چک کردم ببینم کی برام واریز کرده فقط فهمیدم از بانک … بوده. تا ظهر درگیرش بودم که آخه کی این پول رو برام واریز کرده؟ بعد از ظهر فهمیدم که رئیسمون به خاطر اینکه کارم رو خوب انجام دادم به غیر از حقوقی که هر ماه بهم میداد. یه پاداش برام در نظر گرفته که همون روز برام حسابداری واریز کرده/ یا وقتی کسبو کار داری یهو یه مشتری میاد یه مبلغ گُنده خرید میکنه و اون مشکل مالیت حل میشه و هزاران مثال دیگه که استاد در موردش توضیح داده.
پس دنبال چیزهای عجیب و غریب نباشید. خداوند هیچ وقت برای هیچ کس قوانینش رو زیرپا نمیزاره حتی پیامبرش باشه. همه چیز رو از طریق افرادی انجام میده که دستانی شدن از طرف خدا برای حل مسائلتون.
همه این اتفاقات به ظاهر ساده خودشون معجزه هستن و نشانهای از سمت خدا.
———————
فعلا شاغل نیستم و الان بیشترین چیزی که دنبالش هستم اینه که چه کاری شروع کنم؟ چیکار کنم که هم عشق کنم، هم خدمت که حالم خوش باشه و دنبال همه اینا هم پول بیاد و وضع مالی زندگیم عوض بشه ؟
——————–
دنبال این نباشید که چه کاری رو شروع کنم با تو خونه نشستن به نتیجه نمیرسید، قدم اول برای شروع کردن اینه که با توجه به مهارتی که دارید برید یه جایی برای یکی مشفول به کار بشید. در طول مسیر با برخورد به تضادها خداوند مشخص میکنه کدوم سمتی برید. وقتی تجربه آدم بیشتر میشه علایقشم تغییر میکنه. مثلا شاید شما در مورد یه موضوع هیچ وقت چیزی نشنیده باشید چون نشنیدید مطمئنن نمیتونید بفهمید علاقه دارید بهش یا نه؟ عاشقش هستید یا نه؟ اما وقتی که باهاش آشنا میشید به خودتون می گید آره این همون چیزیه که میخواستم و از انجامش خسته نمیشم.
در ضمن هر چیزی یه بهایی داره و برای به دست آوردنش باید بهاش رو بپردازید. اینکه کار مورد علاقه تون رو پیدا کنید بهاش اینه که برید یه جایی برای یکی دیگه کار کنید یا اینکه یه چیزی به خرید با سود به یه نفر دیگه بفروشید.
پس قدم اول رو بردارید و یه کاری برای خودتون جور کنید حتی اگه درآمدشم زیاد نباشه.
—————–
برای همین میام تو این سایت ٫ فایل میبینم ٫ میخوام یه راهی پیدا کنم که مثل شما و هزاران نفری که از این راه نتیجه گرفتند بیفتم تو مسیر٫ باز شبیه سوال اولم چرا چیزی به ذهنم نمیرسه؟ چرا به دل من چیزی نمیفته؟ برات نمیشه؟
—————–
با تو خونه نشستن و فایل دیدن نمیشه راهی پیدا کرد. تا آخر عمرتونم فایل ببینید هیچ تغییری تو زندگیتون اتفاق نمیافته. هر چیزی رو که میبینید باید تبدیل به یک اقدام عملی کنید. مثلا شما ساعتها فایلهای استاد رو در مورد روابط گوش بدید اگه کسی تو زندگیتون نباشه و نتونید اون آموزشها رو اجرا کنید فایدهای نداره، حالا تا آخر عمرتون هم بشیند گوش بدید.
برای اینکه بیفتید تو مسیر باید مسیر رو از یه جایی شروع کنید. به قول عطار:
گر مرد رهی میان خون باید رفت////////وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس////////خود راه بگویدت که چون باید رفت
وقتی شروع کردی و اقدامات عملی داشتی به ذهنت همه راهحلهای مناسب میرسه/ به دلت الهام میشه و …
استاد در یکی از دوره هاشون در مورد این سوالتون هم صحبت کردن و مثال زدن: خدا هیچ وقت نمیاد کل مسیر رو از اول تا آخرش بهتون بگه. گام اول رو میگه: این می تونه کار کردن برای یکی دیگه باشه/ شما گام اول رو انجام دادید بعد گام بعدی رو میگه و همینجوری ادامه داره. (توجه داشته باشید گفتنش به صورت مستقیم نیست با واسطه هستش) مثلا تو کار من نیازهای مشتریهام هست که به من میگن اگه محصولتون این قابلیت رو هم داشت خیلی عالی میشد./
یا موقع وب گردی یهو سر از یه سایتی در میارم که مدتها برای محصول خودم دنبال راه حلش بودم و اون سایت در موردش توضیح داده و ….
———————
یه چیزی که تو کامنت بعضی دوستان میخونم و این احساس بهم دست میده که کلا خدا همه کاری میکنه٫ مشتری میشه٫ تبلیغ میشه ٫ آموزش بازاریابی میشه و ٫٫ (این در ارتباط با سوال مسابقه هست که با خوندن کامنتا احساس کردم دیگه بعضیا منکر همه چیزن٫ این درسته؟ درسته اصل توحیده٫ درسته اصل توکله٫ ولی فرع چی؟ آیا اون باید رها بشه؟ اصل ماشین موتورشه٫ خب فرعیات ماشین فراموش کنیم؟ )
——————-
اره همه چیز میشه/ چون باور داری و ایمانت به خداوند زیاده تو کاری چیزی که هیچکی فکرشم نمیکنه پولساز باشه برات پولساز میشه/ تبلیغ در جایی که همه دور ریختن پول میدونند برای فقط شما جواب میده/
اما مسئله اینه که همه برای حل کردنش دنبال ابزارن/ اصل ول کردن/ به اصل بچسب/ وقتی نیاز بشه ابزارشم معرفی میشه/
آموزش بازاریابی میگه تبلیغ کن اگه با تبلیغ قرار بود که یه کسبوکار موفق بشه الان بامیلو باید موفقترین میبود. نه اینکه بعد از چندین سال کسبوکارش رو جمع کنه/
مشکل میدونی چیه؟ ما میخوام راه صد ساله رو ۱ روزه بریم./ صبر و حوصله مون کمه / وقتی شروع میکنی اون اوایل درامدت قطره قطره هستش اما به مرور زمان ماه بعد بیشتر از ماه قبل میشه و یه جایی به خودتون میاید که این قطرهها شدن دریایی برای خودشون همونطور که برای من شدن/ ماه اول سه تا مشتری بودن اما الان تعدادشون انقدر زیاده که دیگه سرماه نمیام بشمرمشون که خُب این ماه چندتا مشتری داشتیم؟ تمرکزم به جای جذب مشتری روی بهتر کردن محصولاتم هست. من نیاز مشتریهام رو به بهترین شکل که در توانم بود حل کردم و هر روز به فکر حل کردنش هستم.
اینکه الان از چه ابزاری استفاده کنم مهم نیست این ابزارها میان و میرن. منم مثل استاد از هیچ ابزاری استفاده نمیکنم.
فقط امیدم به خداست و معتقدم بهترین بازاریاب برای محصولاتم خداوند هست که به تمام بندگانش دسترسی داره.
برای نمونه: من با چه تبلیغی میتونستم از آمریکا مشتری جذب کنم. اصلا فکرشم نمی کردم تا چه برسه این که تبلیغش رو بکنم. این کار خدا نبوده پس کار کی بوده؟ هیچ وقت از مشتری نمیپرسم از کجا با ما آشنا شدین؟ چون باعث میشه ایمانم از بین بره و راه شیطان رو برای نجوا کردن باز کنم.
من نه تو کسبوکارم نه تو زندگی شخصیم از هیچ شبکه اجتماعی استفاده نمی کنم. خیلیها به من گفتن که اگه بیای فلان شبکه اجتماعی تبلیغ کنی فروشت صد برابر میشه. منم چیزی نمیگم. اما تو دلم میگم بهترین فروشنده دنیا رو من دارم و اونم خداست که داره برام میفروشه. که هیچکس هیچ جایی نداره/ به جز اون افرادی که معتقدن بهش.
از ایمیل مارکتینگ هم استفاده نمیکنم.
استاد در این مورد هم در فایلهاشون صحبت کردن.
——————–
خب اگر اینجوریه چرا خودم عذاب بدم٫ هی مراقبه میکنم و ارتباط میگیرم و الهام میگیرم و بهم گفته میشه فلان جا سرمایه بذار٫ فلان ادم ببین٫ فلان حرف بزن و ٫٫٫ و منم شروع میکنم٫ دوباره نفهمیدم چیکار کنم هی مراقبه و ارتباط و الهام٫ دوباره و٫٫٫ این چرخه تکرار میشه٫ اره؟
———————
با مراقبه و اینجور چیزها شما نمیتونید به جایی برسید.اگه اینجوری بود الان تمام مرتاضهای هندی باید میلیاردر میشدن. خداوند همیشه میگه قدم اول رو بردار مابقیش با من.
استاد در یکی از فایلهاشون میگه: که جاده صاف، صاف نیست. بلکه شما راحتتر از هر کس دیگهای که اون مسیر رو رفته میرید. ناهمواریها وجود دارن / اما برای شما محسوس نیست. چون باورتون به شکل دیگه است. چون ایمانتون به خداوند هست.
چون اون ناهمواری رو یه تضاد میبینید که خداوند سر راهتون گذاشته تا مسیر درست رو انتخاب کنید و برید.
امیدوارم پاسخم یارگر شما باشه
ایمانتون رو به خداوند محکم کنید و به جز از خودش از هیچ کس دیگه ای درخواست نکنید.
—————————–
نکته ای که در آخر می خوام بگم اینه: هر سوالی تو ذهنتون باشه استاد جواب دادن، با قاطعیت این رو میگم من هیچ سوالی نبوده که تو ذهنم باشه و داخل فایلهای استاد جوابش رو پیدا نکنم. به بهترین شکل ممکن جوابش رو دادن.
خیلی برام اتفاق میافته یه سوالی برام پیش میاد جوابش رو در یه فایلی پیدا میکنم که شاید صدبار گوش دادمش اما اصلا متوجهاش نشدم. میگم خدایا این کجا بود چرا تا حالا من این رو نشنیدم.
و اونجاست که میفهمم من چون در مدارش نبودم، متوجه نشدم و یاد این آیه از قران میفتم:
سلام .دوست عزیز .ابتدای کار تبلیغ مشکلی نداره استادهم میگه من باتبلیغ مشکلی ندارم اما استادچراتبلیغ نمیکنه چون تکاملش طی شده چون توحیدی شده چون روی خودش کارکرده . استادنیازبه تبلیغ نداره چون حداقل ازشروع کارشون تاحالا صدها سخنرانی حضوری درشهرهای مختلف برگزارکرده وهزاران نفر ایشون رامی شناسن. شماتبلیغت رابکن اما تبلیغ راعامل آوردن مشتری ندون بلکه خداوند راعاملش بدون چون خداهست که به دل مشتری می ندازه که تبلیغت راببینه ومحصولت رابخره .اگه تبلیغ راعامل فروش بدونی یعنی شرک و همون دامی هست که اکثریت ملت دچارش هستن وکسب وکارشون رونق نمیگیره. هزاران نفر ممکنه تبلیغ توراببینن اما اونهایی مشتری تومیشن که خدا بخواهد.خداوند کی می خواهد وقتی که تو خداوند راباور داشته باشی وبهش ایمان داشته باشی یعنی به اندازه باورت نسبت به خداوند واینکه اوست که برات مشتری میشه ومشتری ها رابرات میاره .حتی پیامبر (ص) هم اوایل کار تبلیغ کرده وننشسته توخونه که بیان دنبالش .بلکه اول به خدیجه بعد به علی (ع) رسالتش را گفته بعد به دیگران که اول تبلیغاتش مخفیانه بوده وبعد بدستورخداعلنی و گسترده بوده و بعد دیگه کم کم یاورانش براش بصورت کلامی تبلیغ کردن وخداوند اونهایی که تومسیر هدایت بودندرا بطرف پیامبر ومکتبش آورده . پس تبلیغ چیز بدی نیست خصوصا در ابتدای بیزینس امادرادامه فقط باید روی باورهات و کیفیت محصولت کارکنی بقیشو بسپاری بدست خداوند رزاق ووهاب .
مطمینم خودت بهترین راهه رو پیدا میکنی همین طور که تا حالا پیدا کردی ولی یه حسی بهم گفت اینو بهت بگم شاید به دردت خورد.برای دریافت دلاری می تونی از paypal استفاده کنی
سپاسگذار خداوند هستم بخاطر داشتن همچین خانواده ای.
حالا من سوال میپرسم ازتون
افرادی که مثل من یک عمر روی بقیه حساب کردند هنوزم افکارشان مثل قبل هست و باید این باور ایجاد کنند باید چکار کنند؟؟؟؟ من که تا کم می آوردم تو ذهنم می گفتم خب حالا از فلانی کمک میگیرم حالا از اون یکی دوستم پول میگیرم حالا نوبت اون کمکم کنه در حالی که نمیخوام اینجوری باشه و بخوام این باور ایجاد کنم باید چکار کنم؟؟؟
من هم تجربه های بسیار زیادی در زندگی از توکل به خدا دارم.
من فکر میکنم رسیدن به هر خواسته ، فرمول بسیار ساده ای داره که شما اونو انجام دادید. قرارکه ما تصمیم بگیریم ، باورهامونو درست کنیم، ترمزهای ذهنی که من بهشون میگم سیاه چاله ،بشناسیم ورفعشون کنیم و احساس خوب وفرکانس درست ومدار صحیح وخدای مهربونه که دستتو میگیره ومیبینی که عالم وآدم میشن درخدمتتو تا با آرزوهات برسی.
امیدوارم پاسخی که برای کامنت دیگر دوستان عزیز گذاشتم مطالعه کرده باشید.
حتما کامنت جناب محسن اصغری عزیز رو هم مطالعه کنید. نکات ارزشمندی رو بیان کردند، که به نظرم خیلی مهمه.
در ادامه باید بگم:
به نظرم باور توحیدی انواع نداره. فقط یه چیز هست و اونم اینه که به خداوند ایمان داشته باشی با تمام وجودت/ وقتی میگم با تمام وجود یعنی با تمام وجودت بدون هیچ اما و اگری و توکلت فقط به خداوند باشه. و اعتقادت به این باشه هر اتفاقی در زندگی من به جز خیر و خوبی چیز دیگهای نداره، بعد گام اول رو برداری. من نمیدونم گام اول شما چیه!
هیچکس به جز خودتون با این گام آشنا نیست. (این رو به همه دوستان میگم مخاطبم فقط شما نیستید) این گام اول همون چیزیه که سالهاست دغدغه ذهنیتونه هر روز در موردش وقت صرف میکنید و راجع بهش فکر میکنید. موقع خواب، موقع قدم زدن، وقتی سوار ماشینید، وقتی بعد از کلی کار یه استراحت به خودتون میدید وقتی دارید تو اینترنت سرچ میکنید. همون قدمی که نجواهای شیطان به شکل ترس در وجودتون رخنه کرده و نمیزاره براش اقدامی بکنید. هر بار خواستید شروع کنید اومده در گوشتون هزارتا اما و اگر آورده.
این جمله رو با ایمان تمام میگم: وقتی گام اول رو با ایمان راسخ به خداوند بدون هیچ ترس و دغدغهای برداشتید، در طول مسیر هرجا زمانش فرا برسه خداوند یا از طریق نشانهها (و الهامات) و یا از طریق ایجاد تضاد مسیر رو به شما نشون میده.
نگران هیچی نباید بود.
وقتی در خواب حضرت ابراهیم بهش گفته شد که پسرش رو در راه خدا باید قربانی کنه، بدون هیچ اما و اگری این کار رو انجام داد. حتی یک لحظه هم شک نکرد. (کدوم یک از ما حاضریم فقط با یک خواب این کار رو انجام بدیم؟ تا حالا این سوال رو از خودمون پرسیدیم؟ اگه پرسیدیم جوابش چی بوده؟) مطمئنم هر کس دیگهای اگر جای حضرت ابراهیم بود هزارتا اما و اگر میآورد.
کار ما در مقابل کار حضرت ابراهیم هزاران هزار بار آسونتره. اما، اما و اگرهای ما هزاران هزار بار بیشتره. واقعا چرا؟
واقعا چی رو از دست میدیم؟ تو کار: آب باریکهمون رو از دست میدیم؟ تو روابط: کسی رو که عاشقش هستیم رو از دست میدیم؟ تو مال دنیا: میترسم که شکست بخوریم و کل پول و دارایی که به دست آوردیم رو از دست بدیم؟
به اون خدا چیزی بالاتر از مرگ نیست، به خدا اگر ایمانت به خداوند راسخ باشه. صد برابر چیزهایی رو که با هزارتا مشقت بدست آوردی رو به راحتی بدون اون سختیها خدا بهت میده.
مثل بچهای که پدرش میندازتش بالا رفتار کنید. آیا بچه میترسه؟ نه، چون میدونه پدرش هواسش بهش هست. تازه کلی ذوق میکنه و اگر سنش طوری باشه که بتونه حرف بزنه میگه: بازم میخوام، بازم میخوام. خودتون رو مثل اون بچه در دستان خدا رها کنید. مطمئن باشید خداوند هیچ وقت فرزندش رو زمین نمیزنه. به جای نگران بودن از اینکه وای الان من رو میگیره یا میوفتم زمین. از تو هوا پریدن لذت ببرید.
از تمام لحظههاتون لذت ببرید، خیالتون جمع باشه که خداوند هواسش بهتون هست و نمیزاره اتفاقی براتون بیفته.
و در آخر:
به نظرم حضرت ابراهیم بهترین نمونه است که ازش برای باورهای توحیدی میتونید الگو بگیرید. همانطور که استاد الگو گرفتن و خودتون مثل استاد یه الگو بشید. همانطور که من الگو گرفتم، انقدر دنبال الگو پیدا کردن نباشید.
تمام چیزهایی رو که نیازه از یک الگو یاد بگیرید استاد در تک تک دورهها و فایلهاش داره به ما میگه.
بیاید برای یه بار هم شده انقدر به اما و اگرهامون بها ندیم.
امیدوارم فرصتی فراهم بشه و در جایی بیشتر در مورد معجزههای که با ایمانم به خدا تو زندگیم رخ داده برای همه دوستان بنویسم. از نکاتی که خداوند توسط استاد عزیز و دوست داشتنی به من وحی کرد.
در ادامه داستانی براتون گذاشتم که خالی از لطف نیست بخونید:
کشیشی سوار هواپیما شد. کنفرانسش تازه به پایان رسیده بود و او میرفت تا در کنفرانس دیگری شرکت کند؛ هواپیما از زمین برخاست. اندکی بعد، کمربندها را مسافران گشودند تا کمی بیاسایند. پاسی گذشت. همه به گفتگو مشغول؛ کشیش در دریای اندیشه غوطهور که در جمع بعد چهها باید گفت و چگونه بر مردم تأثیر باید گذاشت. ناگاه، چراغ بالای سرش روشن شد: “کمربندها را ببندید!” همه با اکراه کمربندها را بستند؛ امّا زیاد موضوع را جدّی نگرفتند. اندکی بعد، صدای ظریفی از بلندگو به گوش رسید، “از نوشابه دادن فعلاً معذوریم؛ طوفان در پیش است.”
موجی از نگرانی به دلها راه یافت، امّا همانجا جا خوش کردند و در چهرهها اثری ظاهر نشد، گویی همه میکوشیدند خود را آرام نشان دهند. باز هم کمی گذشت و صدای ظریف دیگربار بلند شد، “با پوزش فعلاً غذا داده نمیشود؛ طوفان در راه است و شدّت دارد.” نگرانی، چون دریایی که بادی سهمگین به آن یورش برده باشد، از درون دلها به چهرهها راه یافت و آثارش اندک اندک نمایان شد.
طوفان شروع شد؛ صاعقه درخشید، نعرهء رعد برخاست و صدای موتورهای هواپیما را در غرّش خود محو و نابود ساخت؛ کشیش نیک نگریست؛ بعضی دستها به دعا برداشته شد؛ امّا سکوتی مرگبار بر تمام هواپیما سایه افکنده بود؛ طولی نکشید که هواپیما همانند چوبپنبه بر روی دریایی خروشان بالا رفت و دیگربار فرود افتاد، گویی هماکنون به زمین برخورد میکند و از هم متلاشی میگردد. کشیش نیز نگران شد؛ اضطراب به جانش چنگ انداخت؛ از آن همه که برای گفتن به مردم در ذهن اندوخته بود، هیچ باقی نماند؛ گویی حبابی بود که به نوک خارک ترکیده بود؛ پنداری خود کشیش هم به آنچه که میخواست بگوید ایمانی نداشت. سعی کرد اضطراب را از خود برهاند؛ امّا سودی نداشت. همه آشفته بودند و نگران رسیدن به مقصد و از خویش پرسان که آیا از این سفر جان به سلامت به در خواهند برد.
نگاهی به دیگران انداخت؛ نبود کسی که نگران نباشد و به گونهای دست به دامن خدا نشده باشد.
ناگاه نگاهش به دخترکی افتاد خردسال؛ آرام و بیصدا نشسته بود و کتابش را میخواند؛ یک پایش را جمع کرده، زیر خود قرار داده بود. ابداً اضطراب در دنیای او راه نداشت؛ آرام و آسودهخاطر نشسته بود. گاهی چشمانش را می بست، و سپس میگشود و دیگربار به خواندن ادامه میداد. پاهایش را دراز کرد، اندکی خود را کش و قوس داد، گویی میخواهد خستگی سفر را از تن براند؛ دیگربار به خواندن کتاب پرداخت؛ آرامشی زیبا چهرهاش را در خود فرو برده بود.
هواپیما زیر ضربات طوفان مبارزه میکرد، گویی طوفان مشتهای گره کردهی خود را به بدنهی هواپیما میکوفت، یا میخواست مسافران را که مشتاق زمین سفت و محکمی در زیر پای بودند، بترساند. هواپیما را چون توپی به بالا پرتاب میکرد و دیگربار فرود میآورد. امّا همه این اتفاقات در آن دخترک خردسال هیچ تأثیری نداشت، گویی در گهواره نشسته و آرام تکان میخورد و در آن آرامش بیمانند به خواندن کتابش ادامه میداد. کشیش ابداً نمیتوانست باور کند؛ در جایی که هیچیک از بزرگسالان از امواج ترس در امان نبود، او چگونه میتوانست چنین ساکن و خاموش بماند و آرامش خویش حفظ کند.
بالاخره هواپیما از چنگ طوفان رها شد، به مقصد رسید، فرود آمد. مسافران، گویی با فرار از هواپیما از طوفان میگریزند، شتابان هواپیما را ترک کردند، امّا کشیش همچنان بر جای خویش نشست. او میخواست راز این آرامش را بداند. همه رفتند؛ او ماند و دخترک. کشیش به او نزدیک شد و از طوفان سخن گفت و هواپیما که چون توپی روی امواج حرکت میکرد. سپس از آرامش او پرسید و سببش؛ سؤال کرد که چرا هراس را در دلش راهی نبود آنگاه که همه هراسان بودند.
دخترک به سادگی جواب داد، “چون پدرم خلبان این هواپیماست و داشت مرا به خانه میبرد؛ اطمینان داشتم که هیچ نخواهد شد من به پدرم ایمان دارم؛ او خلبان ماهری است.”
از آنروز به بعد کشیش توانست معنی واقعی ایمان را درک کند.
{بله، من هم به به پدرم ایمان دارم؛ او خلبان ماهری است.}
چه خوب نوشتی٫٫٫تبریک سیاوش به خاطر تغییر بزرگی که تو زندگیت انجام دادی٫وچقد نکات ارزشمندی گفتی ووقت گذاشتی به کامنت ها جواب عالی دادی٫ممنون٫٫از نکات وکامنت های دوستان خیلی استفاده میکنم ٫عالی ان ٫دمتون گرم٫٫٫ ولی نمونه عملی خودت رو بهش اعتقاد دارم ودارم روش کار میکنم٫وحرفهایی که الان میزنم اول خودمو مخاطب قرار دادم و که باید رو خودم کار کنم٫ هر کس منحصر به فرده ٫هیج کس تو این دنیا اتر انگشت تو رو نداره یعنی خدا تو کل دنیا فقط از تو یه دونه خلق کرده یه دونه ٫٫بهترین کاری که هر شخص تو این دنیا میتونه انجام بده بهترین ورژن خودش باشه٫ یعنی تمام این حرفها میخواد کمکمت کنه تابه یادبیاری کی هستی واز کجا اومدی ویه قسمتی و از انرژی وچه شاهکار خالقی هستی٫وچقدرارزشمندی
پس قرارنیس همه حرفها وحرکاتت وکارها ت کپی مثلا یه فرد باشه تا موفق بشی٫ (به قول استاد دنبال ترین ها نباش مثلا بهترین فلان باشن٫میدان رقابت با دیگران نبین٫
) حس اینکه مثلا عقب موندی همه رفتن جلو واینا٫مهتراز همه چیز بهترین خودت بودنه
پس آرام باش به حرف دلت گوش کن٫از همه چیز وهمه کس یاد بگیر ٫لذت ببر٫ودرنهایت خودت قدم برمیداری هیچ کس به جای تو قدم برنمیداره٫همه چی تو وخدای خودته واگرباور کنی ودل بسپاری خودش میدونه چه جوری هدایتت کنه٫
٫
٫قرارنیس همه یه جور هدایت بشن یه جور فکر کنن و همه یه جور خدا رو باور کنن وحرف بزنن باهاش٫ورژن خودت رو پیدا کن٫خودت باشی وازاین خودت بودن نتیجه هاشو ببینی هیچ چیز به این اندازه قدرت وانگیزه نمیده حتی بزرگترین سخنران انگیزشی جهان٫چیزی محکم تر از این نیس که نجوای ذهن رو خاموش کنه٫هیچ چیز به اندازه باورتغییر یافته قدرتمند نیس٫هیچ چیز٫ممنون از همه عزیزان٫
سلام دوست خوبم سیاوش جان ، خواستم تشکر کنم از کامنت کاملی که گذاشتی و بگم اون جائی که گفتی از مشتریهات نمیپرسی که چطور با تو و کارت آشنا شدن برای من خیلی خوب بود چون من گاهی وسوسه میشم که بپرسم و ممنونم که هوشیارم کر دی که به دام شیطان نیوفتم٫ خدایا شکرت برای همه این اتفاقات عالی٫ ولی به یک مورد دیگه هم باید اشاره کنم و اونم این هست که من مفهوم اینهمه پنهانکاری و سکرت بودن کارتون رو اصلا درک نکردم و سوالات زیادی برام پیش اومد! یکی از علامت سوالهام اینه که مگر آشنایی با استادو گروه تحقیقاتی عباطمنش چیز بدی هست که شما اینو پنهان میکنید و یا اینکه از این میترسید که اگر دیگران با این گروه آشنا بشن از سهم شما کم میشه؟! ما یکی از کلیدی ترین باورهامون در گروه این هست که این جهان سرشار از ثروت و فراوانیست و همواره حرکت جهان به سوی پیسرفت و پیشرفت هست و نمیدونم چرا ا شناخته شدن باید بترسیم؟! استاد خودشون همیشه میگن که شما به کسی نگید که چیکار دارید میکنید و کسی رو تشویق نکنید که به راه شما و به پیشنهاد شما وارد بشن ولی باز خود استاد میگن که اگر نتایج شما رو دیدن و با همه وجود خواستن که به راه شما در بیان در اون صورت باید راه رو نشون بدیم و این به نظرم خیلی منطقی تر هست و خود این موضوع کمک به پیشرفت جهان و کمک به خودمون هست که زیبا زندگی کنیم و کمک کنیم که این جهان جای بهتری برای زندگی باشه٫ بهترینها رو براتون آرزو میکنم، در پناه خدا باشید دور از وسوسه شیطان٫
سلام دوست هم فرکانسی من.تشکر و قدردانی میکنم از اینکه وقت گذاشتی و متی رو نوشتی که واقعا جالب بود برام منی که حوصله ام نمیکشه،کامل خوندمش.تبریک میگم به موفقیت تون و بصیرت باطنی که پیدا کردید.موفق و پیروز تر باشید.در ضمن یه سوال ایا شما محصول ثروت ۳رو تهیه کردید یا نه؟و اگه بفرماید از کدام محصولات استفاده کردین ممنون میشم.?
خیلی خوشحالم که کامنتم برای شما مفید بوده، از خداوند هزاران مرتبه سپاسمندم که به من الهام کرد که دیدگاه خودم رو بنویسم تا برای خیلی از دوستان مفید واقع بشه.
عسل عزیز، به نظر من ما ۹۹ درصد روی باورمون به خدا مسئله داریم و باید روی این موضوع خیلی وقت بزاریم. طوری که همیشه و هر حال خداوند رو همراه خودمون ببینیم و با آرامش خاطر مسیر زندگی رو به جلو طی کنیم.
من پیشنهادم اینه که حتما دوره جهان بینی توحیدی ۱ رو تهیه کنید، عالیه
هزاران بار گوش بدیم باز کمه. استاد نکات خیلی ارزشمندی در اون گفتند. حتی پاسخ سوالی که مطرح شده رو در یک جلسه به طور کامل با مثالی از زندگی خودشون توضیح دادن.
امیدوارم هر چه زودتر این دورهی عالی رو تهیه کنید چون از طریق آگاهیهایی که از این دوره کسب میکنید، هزاران بار مسیر موفقیت برای شما سریعتر رخ میده.
خوشحال میشم حتما نظر خودتون رو درباره این دوره برام بنویسید.
سلام دوست من خوشحالم که درسایتی عضوم که همانندِشما زیادهستند.مثال زندگی شما خیلی شبیه و نزدیکه به مثالهایی که تستاددرفایلهای رایگان و محصولاتش میزنن شما شاگردی استاد رابه نحواحسن دارید میکنیدو شکی نیست که به مدار استاد نزدیک و شایدخیلی نزدیکید.ازاینکه تجربه زندگیتون و مرفق شدنتون را به اشتراک گذاشتین متشکرم ازت میخام بازم بیایی و بنویسی برامون .
ثرومتمندو شاد و سلامت و خوشبخت در دنیا و اخرت باشید و همه دوستان گلم?
اول اینکه از مشتری نپرسیم از کحا اومده نشان دهنده ایمانه. کاری که دقیقا بهش فکر کرده بودم و همین امروز دقیقا اینکار رو کردم.
(امروز اولین روز و اولین مشتری من بود از نتیجه یکماهی که قفلی زدم روی استاد و دارم کل روز رو فایل گوش میدم امروز ۲۶فروردین ۱۴۰۱ وسط ماه رمضون هست)(البته دومن مشتریه قبلی دو روز پیش بود ولی این مشتری اولین مشتری میلیاردی من تو زندکیم هست)
دوم اینکه لازمه اولین گام رو برداریم بقیش با خدا
سوم خدا مشتری رو میرسونه
(من برنامم اینبود توی تعطیلات عید شروع کنم تبلیعاتم رو و امسال رو با تبلیغ بترکونم و فروشم رو بالا ببرم از قضا ازاول سال با استاد شروع کردم و کل برنامه هام رو کنسل کردم وقتی توی اولین فایلی کع شندیم استاد گفتند تبلغ منجلابه)
خیلی عالی بود دوست عزیز مسیرتون و روزی هر روز عالی تر رو دارم.
من الان به جایی رسیدم از صبح تا شب دارم فایل گوش میدم و زندگیم خودش میره جلو
دلم نمیخوام یه دیقه خالی بگذره .شب ها خوابم نمیره تا بی هدش بشم روی فایل ها و صبح ذوق بلندشدن دارم برم دفترگوش کنم. چون تا قافل میشی ورودی منفی میاد توسر ادم. من به این سرعت جواب گرفتم یه مدت کوتاه ورودیم رو درست کردم نتیجه دیدم برای همین نمیخوام دیگ رکب اینستگرام و ادم های منفی دورو برم بخورم. با همه هم قطع ارتباط کردم و واقعا زندگیم عالی شده و واقعا یه انسان موفق میبینم خودم رو.
این نکته خیلی مهم بود ک از استاد یادگرفتم :که قرار نیست خیلی طول بکشه تا جواب بگیری ، من همیشه فکر میکردم خیلی قراره طول بکشه و خیلی دور میدیدم موفقیت رو .ولی الان خیلی هر روز شگفت زدم از اینکه هر روز دارم نشانه ها و هدایت و الهام رو پیگیرم.
از خواندن کامنتون خیلی تاثیر گرفتم و واقعا زیبا و بی غل و غش نوشتید و امیدوارم همینطور مراتب ترقی را طی کنید و به پیشرفت خودتان و جهان کمک کنید ایمانم قویتر شد ممنون از شما بابت این به اشتراک گذاشتم موفقیتان خدایا شکرت شکر
سلام دوست عزیز پنج تا ستاره واقعا کم بود . هزاران ستاره هم که به کامنت شما بدم باز هم کمه . خدا میدونه چند تا از دوستان با خوندن کامنت شما دوباره امیدوار شدن و زندگیشون تغییر کرده
خیر و برکت و فراوانی و عشق و خدا در لحظه لحظه زندگیتون جاری باشه
دوست عزیز من با خوندن کامنت شما و قرص و محکم بودن دلتون به خداوند واقعا از شدت لذت بغضم گرفت چقدر حس خوب و فوق العاده ای سپردن به خودش به هیچ مسیری برای دستیابی به خواستهات فکر نکردن
خدایا شکررررت
خدایاشکررررررت
خدایاشکرررررت
چقد احساس خوبی خوندن کامنتای سرشاز از ایمان و احساس خوب شمارو
سلام به سیاوش عزیزم.البته نمیدونم اسم واقعیت این هست یا نه :)
هرچقدر بگم از روزی که این کامنت رو گذاشتی چقدرررررر روی من تاثیر گذاشت کم گفتم و از همون موقع برمیگشتم بارها و بارها میخوندمش و ایمان میگرفتم از خدایی که دردسترس شما بود و دردسترس من و همه مردم عالم هست…. و جدیدا که روی صفحه معرفی پروفایلت متن جدید گذاشتی خیلی خوشحال شدم و مشتاقم دوباره از کلام نابت بشنوم و لذت ببرم …. مطمئنا اگر بدونی چقدر کامنتات امیدبخش و الهی هست هرروز ی کامنت میذاشتی :)
آقا سیاوش عزیز و نازنینم آخ که چقدر کیف کردم چقدر حال کردم چقدر لذت بردم از این کلمات زیبا و دلنشینی که از دلت برآمد لاجرم بر دل نشست
که نه فقط کلمه بلکه تجربیات عمیق زندگیت را به اشتراک گذاشتی
آقا خیلی تحسینتون میکنم
چقدر کار عالی کردید که در سایت فعال میشید و کمک می کنید اینطوری
دم تون گرم
حجت تمام کردید
ایمان به خداوند
در مورد فرستادن مشتری از سمت خدا و اینکه نمی پرسید چطوری آشنا شدید چقدر نکته عالی رو اشاره کردید چقدر همین نکات ریز و کوچک و ساده باعث میشن ادم گول بخوره و مسیر رو گم کنه
ادم از بدیهی ترین موضوعات گمراه میشه و آسیب میخوره
دقیقا همینه که وقتی کنجکاوری کنی که چطور با ما آشنا شدی (مثل خیلیا که میپرسن: معرف کی بوده؟ یا کی معرفی کرده؟) احتمال خیلی زیاد باعث میشه نجواهای شرک آلود بیاد تو ذهن و بگه پس برم سمت فلانی که باعث شد این مشتری بیاد سمتم و بعد از این از این ادم بخوام …
آقا سپاسگزارم از شما
دوست دارم بیشتر از تجربیات و نتایج ارزشمندتون باخبر بشم و بخونم
خدا را شکر برای قدرت بی انتهایش ، برای سریع الاجابه بودنش ، داستان زندگی شما بسیار اموزنده و تاثیر گذار أست که هر چی بخواهی می شود فقط باید توکل کنی ، خدا هیچ وقت نه نمی گوید، داستان شما را ذخیره کردم که هر وقت بی انگیزه شدم و کم اوردم به ذهن نشان بدم بگم ببین می شود .
سوالی دارم ، نمی دانم الان در سایت فعال هستید یا نه ، با این همه موفقیت و مدارج بالا و درک بالا چرا می خواهید با اسم مستعار در سایت فعالیت کنید ؟ چرا نمی خواهید کسی بداند شما شاگرد استاد عباسمش هستید ؟ چه نکته منفی در ان أست ؟ همه می دانیم که استاد برترین در این مباحث أست و دومی ندارد، چرا افرادی چنین حسی دارند که نباید کسی بداند استاد سبب چنین تحولاتی شده ، به نظرم افرادی مثل شما که چنین موفقیت مالی کسب کردند می توانند الگوی بسیار بسیار خوبی باشند برای همه ما
در طول خواندن داستان زندگیت خیلی گریه کردم و به یاد اتفاقات زندگی خودم افتادم واز کسانی که انتظار داشتم و ناامیدم کردند و منتظرخوار شدن من بودن اما فقط خدا کمکم کرد من همه آنها را به خاطر خدا بخشیدم تا آرام شوم و باز هم سپاسگزارم
اون شبی که تو پارک تو اوج تاریکی زندگیت حال و هوای آسمانی گرفتی چه حالی داشتی فردا صبح که بهت زتگ زدن شب رفتی خونه رفیقت که قبلا سخت در دسترس بود با یه بوق دسترس قرار گرفت و خونه شو و مقداری پول و خوراکی در اختیارت گذاشت اون شب تا صبح چی برتو گذشت خدایاااااااا اون حال سیاوش و من میخوام حالی که نه خواب نه خستگی نه گشنگی نه سرما نه گرما هیچچچچچ تاثیر منفی رو ما ندارا خدایااااااا اون حال سیاوش چندددددد قیمت اون حال چنده کی میتونه پرداختش کنه فقطططط با یک تشکر خشک و خالی بهاش پرداخت میشه و چقدددددد تو سخاوتمند و مهرباتی و ما انسانها چقددددددد بی معرفت و نامررررررردیم خدایا مارو ببخش به بزرگواریت مارو ببخش هرچند مستحق بخششم نیستیم ولی تو بسیااااااار غفور و وهابی و مارو با یه کلام توبه و سپاس میبخشی خدایا .سکوت میکنم
سیاوش جان ،همینکه زنده ای و ذوق مرگ نشدی خداروشکررررررر،چقد پراز نور و آگاهی عالی بود کامنتت و اینم بگم میدونی چرا استاد گفت اونایی که نتیجه های بزرگ گرفتن کمتر به سایت سر میزنن یا دیگه اینورا پیداشون نمیشه و چرا باید اینجوری بشه میدونین این کامتت شما که 4سال پیش نوشتی واسه آدمای تازه وارد چقددددددددد باعث امید و دلگرمی و ایمانه اگه بدونی که چقد با خوندن کامنتت ایمانم بیشتر و دلگرم شدم به لین راه دیگه نمیدین حاحی حاجی مکه دیگه سعی میکنین هر ازگاهی به اینجاها سر بزنین تا بتونین واسه ما تازه واردها نور بشین برای عبور از تاریکی من این کامنت باعث شد با خودم عهد ببندم که موفقیتم زیاد شد عالی و قدرتمند شدم هر از گاهی رندومی بیام تو فایلهای توحیدی استاد از داستان خودم بگم تا نور بشم واسه تازه واردها اونایی که کم آوردن تو راه اونایی که میخوان رشد کنن و لازمه ایمانی گرم چاشنی قلبشون بشه دمتگرر رم سیاوش جان نمیدونم چرا اونجا گفتی نمیخوام زیاد از خودم بگم شاید منو بشناسن با شناختن شما چه اتفاقی میوفته که اینجوری گفتبن البته این سوالم شاید بی ربط باشه ولی کنجکاو شدم بدونم….و اینکه داستان زندگی تو تمام نوووووووور بود و نورررررر خداروشکر که اینجوری مارو سوپرایز میکنه خدایا منتظر سوپرایز اینطوری در زندگیم هستم….اصل ایمان اصل پاکی قلب اصل توحید اصل یکتاپرستی بقیه هرچیزی غیر این همه فررررررررع و تمام
خدایاااااااا شکرت برای موفقیت دوستم سیاوش که موفقیتش باعث دلگرمی من شد الهی شکرررررررت
لطفا بچهایی که موفق شدین بیشتر به اینجا سر بزنین تا نور بشین واسه ما تازه واردها خواندن داستان زندگی شما و مسیر موفقیت شما برای ما خیلیییییی میتونه مفید و دلگرم کننده باشه
چقدرزیباباخودت حرف زدی اون زمانی که چیزی برای ازدست دادن نداشتی،چقدرزیبابانجواهای ذهنت کناراومدی ودهنشون روبستی
چقدرعاشقانه به خداتوکل کردی وسپری بهش واون هم باعشق انجامش دادبرات وهدایتت کردوازهمه مهمترتوعمل کردی به هدایتت
باترسهایی که داشتی بازقدم برداشتی وانجامش دادی
خط به خط کامنتت پرازایمان وباورباخالقه باوربه رب تنهارب هستی
خیلی خوشحالم که امروزهدایت شدم به کامت شماوازخوندنش لذت بردم
درواقع من همیشه ازخدامی خواستم که کارمندی روتجربه کنم ولی وسط کامنتهای شماچراغی توی ذهنم پرنورشدمثل یک ستاره که چراکارمندی رومی خوایی ؟مگه خودت عرضه پول درآوردن نداری که میخوایی بری وبرای بقیه کارکنی وآرزوهای اونهاروبه حقیقت تبدیل کنی،مگه خودت خالق نیستی،پس کسب وکارخودت روازخدابخپاه کاری که عاشقشی کاری که سه تاآزادی روبرات داشته باشه آزادی مالی مکانی وزمانی
پس به جهان ثابت کن که لیاقتش روداری که خودت خالق باشی ثابت کن که جنمش روداری
بخواه ازخودش یابرات انجامش میده یاراه رونشونت میده وهدایتت میکنه وازمسیراصلی آگاهت میکنه،پس بچسب به اصل به خالق به رب توتکه ای ازخالقی پس میتونی خلق کنی باورکن که میتونی خلق کنی پله پله تکاملت روطی کن
برای دیگران کارکردن ممنوع
ممنونم ازت آقاسیاوش عزیزبابت این کامنت هدایتی برای من
خوشحالم که جایی رو پیدا کردم مه هر چقد بیشتر زمان بذارم بیشتر حالم بهتر میشه
آگاه تر میشم
دوست عزیز خدا قوت باشه ودمت گرم که با طوفان بیرون اجازه ندادی ایمانت خدشه دار سه
واقعیت من از یه زمانی به بعد، فقط و فقط بخاطر بهبود وضعیت مالی دوره ها شرکت کردم، کلاس رفتم،و….
البته در ابتدا اولویتم روابط بود
یادمه اوایل اردیبهشت 96 بود دوستی که یه مدت بود ازش بی اطلاع بودم تماس گرفت و حرف زدیم گف چند وقته ازدواج کردی؟
گفتم یه 7 الی 8 ماهی هست، بعد از صحبتمون دیدم تنها نهایتا 40 روزه!!!
انقد که بهم سخت گذشته بود آموزش و کار کردن رو خودم رو شروع کردم تا جاییکه به نتیجه رسیدم هر چی هست در خودمه که باعث شده این مسایل رو داشته باشم
الان بلطف خدا خیلی بهتر شدم، مسایل و چالش در زندگی مشترکم هست ولی خیلی کمتر و متفاوت تر از آن زمان اونم چون میدونم هر چیه در منه
ولی همیشه باگ مالی داشتم و تا الان بوده
هر کاری کردم چشم به این بوده بالاخره کیپول میاد
هیچ وقت بطور مستمر 3 ماه حقوق دریافت نکردم
میدونم تو زمینه ی مالی باورهایی دارم که مانع هستن
ولی نمیدونم چی.
باور و ایمانم بخدا و به فراوانی بسیارررر جای کار داره.
از شما و دوستانی که پیام من رو میخونم میخوام که چه از طریق معرفی فایل یا فایل های که مرتبط با مسیله من هست چه هر حرف و راه و مسیری که خودشون رفتن، بهم کمک کنند
خوشحالم که جایی رو پیدا کردم که هر چقد بیشتر زمان بذارم بیشتر حالم بهتر میشه
آگاه تر میشم
دوست عزیز خدا قوت باشه و دمت گرم که به طوفان بیرون اجازه ندادی ایمانت خدشه دار شه
واقعیت من از یه زمانی به بعد، فقط و فقط بخاطر بهبود وضعیت مالی دوره ها شرکت کردم، کلاس رفتم،و….
البته در ابتدا اولویتم روابط بود
یادمه اوایل اردیبهشت 96 بود دوستی که یه مدت بود ازش بی اطلاع بودم تماس گرفت و حرف زدیم گف چند وقته ازدواج کردی؟
گفتم یه 7 الی 8 ماهی هست، بعد از صحبتمون دیدم نهایتا 40 روزه!!!
انقد که بهم سخت گذشته بود آموزش و کار کردن رو خودم رو شروع کردم تا جاییکه به نتیجه رسیدم هر چی هست در خودمه که باعث شده این مسایل رو داشته باشم
الان بلطف خدا خیلی بهتر شدم، مسایل و چالش در زندگی مشترکم هست ولی خیلی کمتر و متفاوت تر از آن زمانه، اونم چون میدونم هر چیه در منه
ولی همیشه باگ مالی داشتم و تا الان بوده
هر کاری کردم چشم به این بوده که بالاخره کی پول میاد،
هیچ وقت بطور مستمر 3 ماه حقوق دریافت نکردم
میدونم تو زمینه ی مالی باورهایی دارم که مانع هستن
ولی نمیدونم چی.
باور و ایمانم بخدا و به فراوانی بسیارررر جای کار داره.
از شما و دوستانی که پیام من رو میخونم میخوام که چه از طریق معرفی فایل یا فایل های که مرتبط با مسیله من هست چه هر حرف و راه و مسیری که خودشون رفتن، بهم کمک کنند
همینقدر ازت تشکر کنم که وقتی داشتم کامنتتون رو میخوندم، بی اختیار اشک ریختم از رنگ خدا و وقتی خدا بخواد کاری جور کنه، با هماهنگی زیااااااااااد کار جلو می بره.
من تقزیبا با چند درجه بهتر شرایط شما رو دارم، ولی خیلی چیزها رو رها کردم و واقعا تصمیم دارم خیلی جدی روی خودم و باورهای خالصی که استاد گفته کار کنم.
ازتون ممنونم که به این زیبایی این کامنت رو اینجا نوشتید … خیلی برام زیبا و جذاب بود اونقدر که با هر کلمه انگار شاهد اون اتفاقات بودم … راه دوری رو که رفتین …هدایت ها …. اعتماد به خدا …
میدونید منو به یاد چی انداخت …
به یاد ملیکای 7 ساعت پیش که داشت به خدا میگفت خدایا دیگه حس خوبی ندارم که برم با مغازه ها مصاحبه کنم …یه راه درآمد دیگه بگو*این مصاحبه هم یک راه درآمدی بود که خداوند در دلم انداخت و من تقریبا یک ماه پیش از صفر به 500هزار تومن درآمد رسیدم …با محصولی که تولید کردم …و البته خدا تولید کرد خدا ایدشو داد مگر نه من اصلا حتی فکرش رو هم نمیکردم… با راه کار اون که من اون محصول رو چطور معرفی کنم …الان هم اعتماد به نفسم بیشتر شده هم باورام بهتر شده هم حس بهتری دارم ….اما از آخرین باری که اینکارو کردم با اینکه به محصولم ایمان داشتم حس خوبی ندارم دیگه… پولش خوبه من فقط با 3روز کار کردن اونم با روزی 2تا3 ساعت این 500 تومن رو درآوردم ولی انگار که ته دلم بهم میگه تو هنوز کامل از این محصول نتیجه نگرفتی پس دیگه به دیگران نده ….)
پشت اون یه ایده و تولید محصول جدید هم بود ولی تا بودن این درآمد و این محصول فقط تو فکر آماده کردن وسایل مورد نیاز برای تولید بودم و هی اینو بهونه میکردم….
تا اینکه توی اتوبوس وقتی اینو گفتم خدا گفت مگه من یه راه دیگه نگفتم…یادته برای محصول قبلی هم مقاومت داشتی ولی شد … من گفتم آخه خدا با حرفای مامان دیگه ترسم بیشتر شده …گفت بهم ایمان داری ؟ گفتم آره ولی …گفت پس انجامش بده … گفتم آخه خیلی غیر منطقیه …گفت انجام ندادنت بخاطر بی ایمانیه …. (حاضرم بمیرم ولی حتی توی فکرم همچین برچسبی رو نخورن انگار خدا قشنگ میدونه چی بگه تا راضیم کنه …. بی ایمانی …میدونم هنوز خیلی ایراد دارم هنوز ایمان قوی ندارم ولی اینکه توی دلم یک لحظه به خاطر اقدام نکردن به این کلمه متهم بشم منو از درون میسوزونه ….چون مطمئنم خدا از من انتظار زیادی نداره و در حد خودم ازم ایمان می خواد پس هر موقع اینو میگه یعنی دارم از حد خودم میگذرم )
خلاصه گفتم باشه انجامش میدم ولی چی بگم ؟
بگم ملت بیاین اینو بخرین ؟ گفت اینم گفتم بهت …که دقیقا چی بگی و همرو دونه به دونه توی ذهنم آورد…من که فقط با خودم یه خودکار. آوردم به خانم بغلیم گفتم برگه دارین و اون بهم یه تیکه کاغذ داد ..(وقتی می خواستم اینو بگم هی شیطان میپرید وسط با هر درنگ نجواها بیشتر میشد من کلا آدمی نیستم که درخواست نکنم ارتباطات خوبی دارم و در خواست میکنم ولی در لحظه که به ذهنم میاد میگم یا اون کارو انجام میدم بار ها و بار ها شده در اتوبوس یا جمع غریبه برای کار های کوچیک و مختلف درخواست میکنم مثل میشه یک لحظه اینو نگه دارید یا میشه دو تا بردارم یا ممکنه از خودکارتون استفاده کنم و.. یا وقتی ببینم کسی به من نیاز داره و الان باید درخواست کنه ولی انگری روش نمیشه خودم اونکارو میکنم یه به صورت درخوایت مطرح میکنم تا متوجه بشه هیچ اشکالی نداره که درخواست کنه .. ولی اینو با قصد بد انجام نمیدم و ازشون تشکر میکنم ولی بعضی وقتا که میگم نه نمی خواد حالا چه واجبه حالا میرسیم لازم نیست نجوا ها میاد که آره بابا این چه کاریه تو محتاج نیستی یوهو اینکارو نکنیا …ممکنه دربارت بد فکر کنه ….
تا اینا میاد یادم به حرف استاد میوفته و میگم نه درخواست میکنم و بی درنگ میگم …)
برگه ای که از خانم درخواست کردم رو گرفتم و تمام اون چیزایی که باید برای معرفی بگم رو روی کاغذ نوشتم و بعد به ایستگاه رسیدم و پیاده شدم ….
با خوندن کامنت شما ایمانم بهتر شد و حتی الان تصمیم گرفتم که بلند بشم و یکی از کارهای تهیه ی محصول رو انجام بدم و فردا محصول رو آماده کنم و الهام خدا رو اجرا کنم ….
آقا سیاوش اگه بهت بگم چقدر داستان شما قشنگ بود که نگو و بپرس!
لذت بردم مرسی دم شما گرم
اونجایی که ایمان داشتی بدون سرمایه و اینا بیزنست راه می افته و جواب میده و پیشرفت می کنی و در طول مسیر اجازه ندادی ذهنت بره دنبال چگونگی ورود نعمت ها و مشتری ها و… خیلی قشنگ بود
توی ذهنم حک شد!
اراده قوی داری که واسه من یه الگو شد
اینکه یادت موند و به همون اصل اول پایبند بودی خیلی قشنگه!
خدا هدایت می کنه به ایده ای که همین الان میتونه به قول استاد با یه تلاش کوچیک انجامش بدی…
خدا هدایت می کنه به چگونگی پیشرفت…
خوب همون خدا هم بقیه رو هدایت می کنه به سمتت… همون خدا!
خدا فقط خدای هدایت به ایده نیست
خدا خدای هدایت دیگر دست ها به سمت ایده ای که واسش قدم برداشتیم هم هست!!
وقتی به چگونگی به عنوان تنها راه پیشرفت فعلی توجه می کنیم یه جورایی مسیر سخت تر و طولانی تر میشه! ولی وقتی که روی اصل تمرکز می کنیم و به قول شما با خیال راحت به قول استاد خیال تخت میخوابیم و صبح بیدار میشیم میگیم و الباقی مسیر رو ادامه میدیم… پاداش هم میاد…
آقا خدا فقط خدای هدایت ما به ایده ها نیست
خدا خدای هدایت دیگر دستان خدا به سمت ایده اجرا شده ما هم هست!
همون خدا که ایده داد وقتی میبینه ما حرکت کردیم همون خدا مشتری رو میاره! چرااا؟؟؟؟ چون دیگر بنده های خدا هم از خدا درخواستی دارن که مشخصا نیازمند خدمات و محصولات ما هستن… خوب خدا به اونا لطف می کنه و ما رو میندازه تو دامنشون!
سیاوش عزیز برادر بزرگوارم بهت افتخار میکنم به ایمانی که به خدا داری به قلب پاکت به روح لطیفت چقدر خوشحال شدم از خوندن این کامنتت شاید 5 سال گذاشتن این کامنتت میگذره و نمیدونم شما در چه حالی هستید ولی مطعمنم که الان هم حتما جایگاه عالی ای رو دارید زیرا هرکس خدا رو پیدا کنه دیگه نمیتونه رهاش کنه
کسی که بتونه با خدا دوستی کنه دیگه زندگی بدون خدا رو نمیتونه تحمل کنه
از خوندن کامنتت خیلیییییی خوشحال شدم خیلی خداروشکر میکنم بخاطر موفقیتهات و ازخدا میخوام بیشتر و بیشتر بهت ببخشه بیشتر و بیشتر هدایتت کنه بسمت نعمتهاش امیدوارم که هرکجا که هستی شاد و سالم و تندرست و ثروتمند باشی برادر عزیزم
ایجاد باورهای مثبت، سازنده و قوی درباره کسب و کار ایده آل
تمرکز و توجه بروی خواسته های واقعی با سوالات بهتر و دقیقتر
ایمان و عمل به الهامات در طول مسیر (ممکنه بخشی از این الهامات درباره گذروندن دوره خاصی و یا ارتباط با افرادی باشه که بنوعی نقش راهنما رو در مسیرمون ایفا میکنن)
استفاده از تضادها برای شفاف سازی خواسته ها و مسیر
تصویر کلی هدف همیشه باید در ذهن وجود داشته باشد اما تمام تمرکز بروی گام بعدی ست.
درورد و سلام بر تمام دوستان و همچنین آقای عباسمنش و خانم شایسته
در مورد جواب این سوال آنچه که من از درونم حس کردم و فکر میکنم روش و منشی هم خواهد شد برای خود من براتون شرح میدهم٫ قبل از این که برم سراغ جواب این نکته رو بگم که مطمینا داشتن ایمان قوی، باورهای ثروت ساز درست بدون محدودیت و ترمز، شنیدن الهامات و عمل به آنهاو پایداری در این مسیر باعث تمام موفقیت های استاد گرامی بوده است، اما انچه که کار ایشون رو خیلی خاص تر و متمایز تر کرده است بررسی و دادن راه حلی عملی به یکی از اساسی ترین نیاز های انسان است٫ اون نیاز چیزی نیست جز دنبال اصل خود بودن، دلیل چراچویی ما انسانها از افرینش، از خدا، از زندگی٫ این نیاز قلبی همه ما انسان هاست تا با دستیابی به یک جهان بینی واقع گرا به پاسخ نسبی به نیاز قلبی مان در ارتباط با خود و خدا برسیم و چه بسا در زیر چتر آن به آرامش و خوشبختی دایمی٫ ما از بچگی با دردهایی زیادی روربرو شدیم مثل درد دندان دراوردن، دردخوردن زمین برای راه رفتن،درد دوری از مادر برای مدرسه رفتن و غیره و همینطور دردهایی در خردسالی، نوجوانی و ٫٫٫ در تمام این تجربه ها به طور نا خوداگاه پیشرفت در این دنیا رو با رنج همراه آن درک کردیم و وقتی به سنی رسیدیم که عاقلانه فکر کردیم به سوال ها و ابهاماتی رسیدیم که چرا اصلا ما با این همه درد برای این دنیا آفریده شدیم و مطمینا در دنیای خارج از درونمون به دنبال جواب گشتیم٫ هر چی بیشتر جستن پس در پی آن سوالات بیشتر دیگر٫ جنس این سوالات با توجه به تجربه ها و نیازهای فردی افراد متفاوت هست ولی قصد همه یک چیز است اون که ما رو به خدای درونمون که منبع همه چی هست نزدیک کند٫ از آنجایی که این مسیر با موانع زیادی همراه هست مثل خرافات های مذهبی، وسوسه های فکری، مطالعه کتاب هایی نامناسب، ملاقات افرادی نامناسب ممکن است به تنهایی به سر منزل مقصود نرسیم٫ مثلا من یادم هست درست در زمانی با استاد عباسمنش اشنا شدم که درگیر مطالعه های زیادی و کنجکاوی های زیادی در مورد جهان پبرامون بودم اما کاملا سرگشته و گیج٫ اما استاد مثل یک چراغ قوه ای بود که چشمان من را به قسمتی خاموش ولی نزدیک به خودم روشن کرد و وقتی نور چراغ قوه اش روی قلبم که جایگاه خداست انداخت دیگه جهان اطرافم رو ندیدم بلکه عالم درونم رو دیدم و این همان نیاز ی بود که من از ابتدا به دنبال آن بودم ٫ بله من فکر میکنم هر زمانی ما بتونیم نیازی از بشر رو حل کنیم همیشه و همیشه این روش طرفدار دار دارد تا برسد به اینکه این نیاز از اساسی ترین و مهمترین نیاز های بشر باشد فارغ از مذهب، کشور، تحصیل، درامد، سن، جنس٫ تا اینکه برسد برطرف کردن این نیاز پیام آور پایان درد و رنج بشر باشد بلکه با خودش آزادی، استقلال، خوشبختی بیاورد٫ من رمز موفقیت بدون تبلیغ استاد رو در همین میبینم مگه میشه شما از نیازهای روح ما حرف بزنید و ما سکوت کنیم٫ وقتی هر کسی که در این مسیر میوفته خودش میشه سخنور و این خودش بهترین مسیر برای تبلیغ هست٫ من دلیل پیشرفت استاد بدون توجه به رقبا هم همین میبینم وقتی مطمینی حرفت از جایی الهام میشه که تمام رقبای عالمت در دستان اوست اگه میخواست به اونها میگفت ولی الان به تو گفته و وظیفه تو اونو که به دیگران بگویی و بکوشی در انتقال اون (حل اون نیاز) تمام و کمال وقت بگذاری مدام بهبود بدی آیا نیاز هست نگران پیشرفت دیگران باشی؟ ایا اصلا نیاز هست ببینی دیگران چی میکنند؟ بابا اون خدایی که چرخاننده عالم هست اون هوش مطلق اگه لازم باشد تو را از روشی جدید آگاه میکند تا در کارت پیشرفت کنی همان نیرویی که تو رو از اول به این مرحله رسونده خود او بهتر از هر عقل انسانی آگاه هست برای پیشرفت کلامت، نفوذت بر قلب ها چی کار کنی٫ به همین دلیل هست که استاد به جای تمرکز بر دیگران، هر لحظه بر خودش تمرکز دارد٫ درون هر کدام ما همین ویژگی را دارد٫
من اخیرا یکی از مصاحبه های جف بیزوس بنیانگزار آمازون و ثروتمند ترین انسان در حال حاضر رو گوش کردم و گفت من همیشه بر نیاز مشتری هام تمرکز دارم تا بر رقبا این همان اصل هست که باید ما در همه چی الگو قرار دهیم در کسب کار گرفته تا پیشرفت های شخصی٫ این کاملا همان راه استاد عباسمنش هست٫همه ما ها الان میدونیم که توجه به رقبا یعنی توجه به ناخواسته ها و طبق آموزه های استاد به هرچی توجه و تمرکز کنیم از ان جنس در زندگیمون وارد میکنیم پر واضح هست که از این دیدگاه هم نگاه کنیم هرگز نبایدبرای پیشرفت در کارمون روی رقبا تمرکز کنیم٫ باز ایشون در مصاحبه شون گفتند من همیشه از قلبم و از نیروی ذاتی درونم برای تصمیم گیری های مهم استفاده میکنم نه ذهنم (نه آنالیز کردن)٫ باز هم این اصل هست که بابا اگه ما به اون عالم درون (نیروی بی انتها، هوش نا متناهی ) وصل شویم و تکیه کنیم تمام تصمیم هامون نه تنها درسته بلکه بر دیگران هم اثر میگذاره٫ باز من دلیل اثرگذاری استاد رو هم در این میبینم که به خوبی در ما ها تاثیری مثبت گذاشته و باعث شده هر کدوم از ماها در مسیری مثل خودش قرار بگیریم٫
با امید روزی که تمام ما اعضای این گروه کارهای جهانی بزرگی که باعث بشه یکی از مشکلات/ نیازهای انسان رو حل کنه انجام بدیم
خدا رو سپاسگزارم که تونستم انچه که در قلبم گفته شد رو بیان کنم و از خداوند شکرگزارم که من را در این مسیر هدایت کرده است٫
به نام خدا سلام خدمت استاد و دوستان متشکرم از این همه آگاهی ودانش خدا یا از این که ما را در این مسیر هدایت می کنی سپاسگزارم ?? استاد با ایمان به خدا خدای که همه چیز را در جهان آماده کرده قبل از این که منو، تو ،استاد … پا به این جهان بگزاریم و آن ما هستیم که خودمان را لایق چه چیزی چه شغلی چه درآمدی چه شهری چه خانواده ای چه دوستانی چه پوششی ببینیم و قبول کنیم و وقتی که پذیرفتی لایق بهترین ها هستی حالا در هر زمینه خدا و ایمان خودت بهترین ها را به سوی تو هدایت می کنی ،و استاد خوب و عزیز ما بهترین ها را در جهان برای خودش انتخاب کرده و برای این انتخاب وقت گذاشته هزینه کرده از عزیزانش دوری کرده از مجالس های که خیلی ها حاظر نیستن درو ی کنند استاد از این ها و خیلی چیز های دیگری هم دوری کرده من یکی که خیلی خوش حال هستم که این مسیر زیبا را انتخاب کرده و به یاری خداوند و دعای کسانی که در این لحظه در آرامش کامل به سر می بردند و می برم ،این همه احساس زیبا که به سوی استاد هدایت شود این موفقیت چیزی نیست استاد هنوز بهتر ازاین ها خداوند برایش آماده کرده خدا را صد هزار بار شکر ???????
واقعا هزاران بار هم برای خودم تکرار کنم که همه چیز باورِ باورِ باورِ باز هم برای من تکراری و عادی نمیشه این تکرار مقدس٫
چرا که اگر تا الان وضعیت زندگیم این شده که دارم می بینم، به خاطر خواسته ی خودم بوده٫
خودم خواستم که گهگاهی یک خواسته ای داشته باشم اما هیچ وقت نتونستم باور یکتایی و ایمان به اون خواسته ام رو حفظ کنم٫
اگر کسانی مثل استاد عباس منش بدون هیچ تبلیغاتی، بدون هیچ کار مرسومی، بلکه خارج از روال معمول به خواسته شون میرسن،به خاطر اینه که تو جای مناسبی دنبال خواسته شون می گردن٫
یعنی تو درون خودشون دنبال راه رسیدن به خواسته شون میگردن،٫
اونا برای رسیدن به خواسته شون از عالم و آدم و هر چیزی که هستش،انتطارشون رو بر میدارن و فقط به روی ارباب شون حساب میکنند،
و به هیچ حرفی
به هیچ باوری
و هیچ صحبتی که حرف از محدودیت بزنه و بگه:
نه تو نمی تونی!
تو برای رسیدن به این خواسته ات باید جون بکنی!
باید فلان مدت کار بکنی!
فلان هزینه رو بکنی!
فلان مدت دوره ببینی!
ینی میخوام بگم که اونا به هیچ حرف و مفهومی که بگه کمبود هست،سخته؛ تحت هیچ شرایطی توجه نکردن و نمیکنن٫
اونا فقط با یک باور پیش میرن و اون باور اینکه خدای من برای من کافیه و بزرگتر از هر خواسته ایه٫ پس نیاز به هیچ چیز اضافه ای ندارم٫
اونا در حین رسیدن به خواسته هاشون، به توحیدی ترین آدم دنیا تبدیل میشند، درست مثل پروردگارشون ، غنی و بی نیاز و به تمام مراحل و رکورد و قانون های مرسوم دنیا بی توجهی می کنند، و فقط قوانین کیهانی رو بعنوان اصل در نظر می گیرند و فقط و فقط میگن: خودم خلق میکنم خواسته ام رو و خدا هم حمایت میکنه منو٫
چرا که من با خواستن و رسیدن به این هدفم دنیا رو بزرگتر و جایی بهتر برای زندگی کردن میکنم و از اونجایی که خدا هم برنامه اش همینه، در قبال این باور، سیستم خداوند،تمام آدم ها، شرایط و امکانات لازم رو سر راهم قرار میده٫
منه پوریا محمدی دانشجوی این راه مقدس؛ به احترام تمام انسان های توحیدی که دنیا رو با وجودشون زیباتر کردند،مراتب عشق و ارادتم رو از صمیم قلبم تقدیم میکنم بهشون
کلا در تمام مواقع روس خدا باید حساب کرد چون بر اساس قوانین وقتی تو فرکانس قرار میگیریم خود ایده و روش میاد. مثلا من تو همین یک ماه حدودا ۸۰۰ هزار تومن درامد داشتم با این که کلا قبلش بی کار بودم به دلیل باور های خودم و یه ایده به ذهنم اومد که برم نظافت منزل انجام بدم. حقیقتش واقعا راضی بودم و درامدش خیلی عالی بود برای شروع یک کار تو یه شهر جدید. برا همین اگهی زدم و کار کردم. قبلا حدودا ۷ سال سابقه ی کار تعمیرات دوچرخه دارم. تو همین مدت که سر کار نظافت بودم یه ایده اومد که برو تعمیرات دوچرخه سیار راه بنداز. بعد من رفتم با یه دوچرخه فروشی صحبت کردم و اینا خود طرف الان بهم گفته برم اونجا و براش کار کنم. این نشون میده فرکانسم داره میره بالا. و مثلا ممکنه ایده ی بعدی این باشه که یه سایت تعمیرات دوچرخه سیار بزنم. البته این تو ذهنمه ولی همون طور که استاد میگن اول سرمایه رو خودت به دست بیار و از هیشکی وامی یا قرضی یا هیچی نگیر و خودمم کامل به این صحبت اعتقاد دارم برا همینم میرم سر این کاره و وقتی سرمایم جور شد ایده ی خودم رو اجرا میکنم. حالا بحث تفاوت که چرا ایجاد میشه. من فکر میکنم تفاوت دقیقا از باور میاد یعنی کسی که واقعا تو یه حیطه ای موفق میشه حتما باور هاش خیلی خالص شدن و عاشق اون کاره و کارش واقعا با کیفیته و اونایی که استفاده میکنن واقعا احساس رضایت میکنن. من خودم یادمه همون چند سالی که فروشگاه دوچرخه کار میکردم حقیقتش اون موقع اصلا با این سایت اشنایی نداشتم ولی سعیم رو میکردم که کارم رو با کیفیت همیشه انجام بدم و باور کنید خیلیا سال بعد مستقیم میومدن پیش خودم یا خیلی از دوستانشون رو میفرستادن پیش من که دوچرخه رو تعمیر کنم. اینا تبلیغاتیه که شاید خیلیامون اصلا بهش فکرم نکرده باشیم. و یکی از دلایل تمایز استاد با بقیه تو این حوضه من فکر میکنم اینه که استاد واقعا تمرکز گذاشتن روی موفقیت و عاشق اینن که به بقیه کمک کنن. و خود استاد به صحبتاشون عمل میکنن این عمل کردنه خیلی مهمه چون باعث میشه ما تاثیر بگیریم. و یه چیز دیگم من فکر میکنم کسی که کیفیت رو دوست داره خودش هم کیفیت خوبی ارائه میکنه. کیفیت واقعا مهمه. ابزار و اینا مثل اچارن اولش ممکنه ادم با اچارای ضعیف تر کار کنه ولی بعدش ایده میاد و اچارش بهتر میشه. و یه اصلی که استاد رعایت میکنه اینه که تمرکز استاد روی خود مطلب هست خود اصل دوره هست نه این که مثلا چجور لباس یا …بپوشه یا هرچی. خود استاد خیلی تو فایل هاش رو اصل ها کار میکنه. اگر استاد بخواد تمرکزش رو بزاره روی سئو و … دیگه از اصل مطالب دور میشه.ولی اینجوری هر روز مطالب به روز رسانی میشن انگار. من فکر میکنم تفاوتش اینایی بود که گفتم. روی خدا حساب باز کردن و ابزار من فکر میکنم در راستای همن.
دوست عزیز کامنت شما هم برایم مفید بود وقتی آخر کامنت شما را خواندم یک باور زیبا دریافت کردم (.چیز دیگم من فکر میکنم کسی که کیفیت رو دوست داره خودش هم کیفیت خوبی ارائه میکنه.)??
سلام به نظر من مهمترین ویژگی که باعث پیشرفت در کارها میشه ایمان واعتقادقلبی به قدرتی است که خداوند در درون ما قرار داده واین باور که این قدرت نمونه ای از قدرت خدا ست که کوه به لرزه در میاره واستاد عزیز هم به خاطر ایمانی که دارن و شرایط بیرونی براشون مهم نیست ومیدونن که هرچه هست قدرت در وجود خودشونه وتصویر ذهنی که دارن با ایمان دنبال میکنن وموفق میشن ایمان وباور درست یعنی دیدن نادیدنی ها وباور کردن غیر ممکن ها آگه همین جمله رو
درک کنیم میتونیم خیلی کارهای بزرگی انجام بدیم یعنی اینکه باور کنیم خداوندی که دریا رو برای موسی شکافت خدایی که آتش رو برای ابراهیم گلستان کرد این خدای قدرتمند رو اگر باورش کنیم برای ما هم کارهای بزرگی انجام میده یعنی ما با باور درست در مورد خدا در های نعمت خدا رو بروی خودمون باز میکنیم و در نهایت کسی که در کارش پیشرفت میکنه کمبود ها و نواقص رو نمیبینه وبه قدرتی که خدا به آون داده ایمان داره
باسلام به همه
مطلبی که من برداشت کردم میخوام با شما دوستان به اشتراک بزارم امیدوارم خودم هم بتونم به نحوه احسن اجراش کنم
دنیای ما دنیای باور هاست ذهن انسان مثل یه خاک حاصلخیزه اگر بذر باورهای خوب بکاریم نتایج خوب واگر بذر باورهای مخرب باشه نتایج نامطلوب٫ ثروتمند شدن طبیعیه پس مانعی که وجود داره چیه باورهای اشتباهی که در وجود ما اومده بخاطر ورودیهای نامناسب پس ما بوسیله باورهای اشتباه راه ورود نعمت رو توی زندگیمون بستیم تبلیغات یه ابزاره که ما استفاده میکنیم به ذات خودش بد نیست یا نوع بسته بندی کالا یا نوع دکور یا محل مغازمون اما اگر ما نگاهمون این باشه که به علت عدم تبلیغاته که مشتری ندارم یا محل مغازمه پس این میشه یه دیدگاه اشتباه وشرک آلود آیا خداوندی که خودش رو روزی دهنده معرفی میکنه قدرتش از یه ابزار کمتره پس این اصل نیست تبلیغات نوع بسته بندی یا نوع ارائه خدمات زمانی که باورهامون رو تغییر میدیم شاید به عنوان یک ایده بهمون الهام بشه اما اصل این چیزا نیستن به قول استاد توی فایل چگونه درآمد خود را سه برابر کنیم قبل تغییر باورهاش انواع کسب وکارها روملاک درامد دونسته بود مثل خودم که فکر میکردم با تغییر نوع کارم درآمدم رو تغییر بدم کاش منم توی فلان وفلان کار بودم که درامدم خوب بود اما اینا اصل نیست کسانی رو دیدم که با یه دکه دستی خیلی درامد ومشتری های بیشتری از مغازه دارایی که سرمایه چندین میلیونی خوابونده بودن داره یه نفرو دیدم سه تا مغازه توی یه محله باز کرده بود تا خودش توی اون مغازه ها بود جای سوزن انداختن نبود بقیه میدیدن مغازش شلوغه ازش مغازه ها رو میخریدن بعد که خودشون مینشستن توی مغازه مگس میپروندن نه یه مغازه دو سه تامغازه باز کرد وفروختشون به چشم خودم هم دیدم صاحبای جدیدشون نه ازون صاحب اولی توی هوش وسرزبون کمتر بودن نه اخلاق حتی اون صاحب قبلیه مشکل شنوایی وتکلم هم داشت
یه مثال میارم حالا کلی میگم واسه قانون٫ اگه قانون رو به رانندگی تشبیه کنیم استفاده از قانون مث رانندگیه که بلد باشیم همزمان چطور از گاز وکلاج ودنده وترمز وفرمون استفاده کنیم میشیم راننده که ماشین رو به هرسمتی که بخوایم هدایت کنیم پس استفاده از یه گوشه از قانون مثلا تجسم محض ،نمیشه بگیم که کل قانون رو اجرا کردیم مثل اینه که بگیم یکی فرمون دستشه ماشینو میتونه حرکت بده تا از استارت ودنده وکلاج وگاز استفاده نکرده
حالا یکی که رانندگی یاد نداره میتونه بگه من چون دمپایی پامه نمیتونم رانندگی کنم ؟ یا چون فلانی که رانندگی بلده بخاطر اینه که کفش پاشه اینا چیزی نیست جز فرعیات وبهانه
مثال قانون وباورها همینجوریه کسی که قانون رو یاد داره واستفادشو بلده نیازی به تبلیغ ونوع بسته بندی و محل نداره اینا حکم دمپایی رو داره واسه کسی که رانندگی بلده به حالش فرقی نداره که تبلیغات داشته باشه دکور خاصی داشته باشه یا نه چون اصل رانندگی که اون بدون کفش با کفش یا با دمپایی میتونه انجامش بده پس اصل تغییر باورهامونه تا باورها تغییر نکنه با تغییر فیزیکی نمیتونیم به ثروت برسیم حتی اگه از تمام علوم کسب وکار مطلع باشیم واستفاده کنیم
خداوند رو سپاسگذارم امیدوارم تونسته باشم درست مطلبمو بیان کنم
رب من خیلی از خواسته های من بزرگتر وقدرتمند تره
سلام آقای دهواری خیلی از دیدگاه تون لذت بردم چون واقعا ذهن ما باید همه چیز جز به جز براش باز بشه تا بتونه درکش کنه شاید من فقط اینجوری فکر میکنم?ولی در کل وقتی مثال رانندگی رو زدید من واقعا قانع شدم درکش کردم و خودم هم بارها ثابت شده برام که مثلا یه کاری بدون تبلیغ خیلی درآمدش بیشتر از کسی که میلیون ها میلیون خرج تبلیغاتشون کردند انجام شده وخیلی دقیق توضیح دادید ،،،????امیدوارم همیشه شاد و سلامت و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت(به قول استاد???
ممنون دوست من
این مطلب رو خداوند به من الهام کرد تا هم خودم استفاده کنم وهم دوستان
از توجهتون سپاسگذارم???
دمت تشبیه قشنکى بود بارانندگى مقایسه کردید. دمپایى رو امدید خوب امدید
به نام خدای مهربان
دوست الهی من پاسخ شما ارزشمند بود لذت بردم مثال زیبایی زدید از عمل به قانون وقدرتهایی که در وجودمان داریم .همه ی حرفهایی که راجع به رانندگی زدین متشابه آن با قانون خیلی درست است چون داریم یه سری عوامل بیرونی رو دخیل بر درست یا نادرست رانندگی کردن مون میدونیم .اصل همون استفاده از همه ی قطعات پازله برای تکمیل کردنش ایمان نصفه و نیمه هیچ وقت پاسخ کامل نداره.
سپاسگزارم برای پخش آگاهی ??
در پناه خدای عزیز وعزتمند
ممنونم دوست عزیزم
به نکته درستی اشاره کردید که زمان زیادی خودم با این یه مورد درگیر بودم با وجود اینکه بارها کلیپ استاد قانون جذب رو گوش کرده بودم متوجه نشده بودم چون توی مدار نبودم با خوندن کامنت دوستان در عقل کل ارتعاش ثروت سوال پرسیده بودن متوجه شدم وتا حدودی درک کردم از اون دوست گرامی بابت آگاهی تشکر میکنم واز شما بابت توجه ووقتی که گذاشتید???
با عرض سلام خدمت دوست عزیز بسیار عالی توضیح دادید ممنون از شما انشا الله من هم بتوانم باورهایم را درست کنم تازه شروع کردم تا به موفقیتها دست پیدا کنم پایدار باشید
سلام دوست من
تشکر میکنم از وقتی که گذاشتین
خوش آمد میگم ورودتون به این جمع صمیمی
همین الان که در این جمع هستید شما جزو افراد موفقید
تا نتایج بزرگتر صبور باشید به هرچه بخواهید می رسید
سلام دوست عزیز٫
دیدگاتان دیدگاخوبی بود با اون مثال که اوردین زیباتر شد،بعضی دوستان برداشت غلت کردن از قانون باور، آنها میگوید هرگز نباید تو هیچ کاری تبلیغ کرد٫ به نظر من تبلیغ بد نیست ولی اصل نیست بلکه حکم ابزار را دارد در زمانهای که احساس میکنیم باید از تبلیغات استفاده کرد٫
ممنون دوست من از توجه ووقتتون
دقیقا باید اصول وابزار رو بتونیم تشخیص بدیم تا بتونیم توی مسیر درست حرکت کنیم
با عرض سلام خدمت استاد و سایر دوستان
آنچه را که مایلم عرض کنم برداشت های من از فایل های استاد بوده و آنها را در زندگی به کار بستم و نتایج و بازخورد خوبی دریافت کردم
و به دوستان هم پیشنهاد می کنم وقت بزارن و این برداشت را بخوانند و خوشحال می شوم با پاسخ هایشان منو راهنمایی بکنند پیشاپیش از حسن توجه شما سپاسگزارم
واقعیت نتیجه ی باور ها ماست
وقتی باورت روی حقوق ۳ میلیونی باشد این حقوق برایت یک واقعیت می شود
و
وقتی باورت روی حقوق ۲۰ میلیونی باشد این حقوق هم برایت یک واقعیت می شود
واقعیت در اصل وجود ندارد
وقتی به چیزی زیاد فکر بکنیم باورهای ما حول همان چیز شکل می گیرد و آن چیز برای ما یک واقعیت می شود
باورهای ما نتیجه ی تکرار افکار در ذهن ماست
وقتی بتوانیم افکار خود را کنترل بکنیم و حرف ها و حرکت هایی را اجازه بدیم در اطرافمان بیفتد که حال ما را خوب بکند
آنوقت است
که باورهای ما به درستی شکل می گیرند و از اتفاقات و نتایجمان احساس خوبی پیدا می کنیم
این اتفاقات می تواند حول ثروت،سلامت،ارتباطات و … باشد و این ماییم که اینا را رقم می زنیم
وقتی با باور درست بر یک کسب و کار تمرکز بکنیم و تمام افکار خود را روی اتفاقات مثبت آن کار معطوف بکنیم و بابت هر نتیجه ی کوچکی شگرگذار خدا باشیم و به حرف های کلیشه ای رایج مردم توجه نکنیم
آنوقت است که
یک نیروی بیکران به مدد شما می آید
و شما را به سمت بهترین گزینه ها و راهکارها هدایت می کند که می تواند سبک کاری و شگردها و … باشد
پس وقتی باورها به درستی شکل بگیرند خدا یا همان نیروی بیکران به کمک شما می آید
و اینجاست که
کیفیت باورها نمود پیدا می کند
هرچه باورها درست تر ، مدد و کمک خدا قوی تر و الهامات بیشتر و موفقیت های بیشتری در کار و زندگی خواهی دید و برعکس
وقتی به این درجه از ایمان برسی که خدا حافظ و پشتیبان و هدایتگر ماست
آنوقت است که
که به دیگران و کارهای فرعی وآنالیز رقیبان و … توجهی نداری
وفقط تمرکزت روی ساختن خود و باورهای خود است
و اینجاست که اتوماتیک وار اتفاقات مثبت در کسب و کار و زندگی شما می افتد
و این اتفاقات نتیجه باورهای ماست و فرکانس هایی هست که به خدا فرستادیم و خدا همان ها را مثل آیینه بازتاب داد است و در زندگی ما نمود پیدا کرده است
من فکر می کنم جواب داده باشم و شاید برای خیلیا غیر مفهوم باشد و شاید برا دوستانی که پیشرفت بیشتر در خودسازی کردند پیش پا افتاده باشد
اما این برداشت من از قوانین جهان در رابطه اتفاقات پیرامونم هست
موفق و پایدار باشید و برایتان رسیدن به کمال را در دنیا و آخرت آرزومندم.
به نام خدای مهربان
دوست عزیز الهی هیوا جان
از اینکه نظر ارزشمندت را گذاشتی خوشحالم ومن لذت بردم چون هیچ دوست عزیزی تکراری نمی نویسد .در جایی از استاد طراحی م شنیدم هیچ وقت خط طراحی من با شما وکناریتان یکی نیست .پس همه کس در نوع خود ژنیتک برتری داریم واین زیبایی تفاوت های ماست .
شاااد باشید گلم سپاسگزارم برای پخش آگاهی .
مرسی خانم مرادی،خوشحالم که برداشت من از قوانین کیهانی نظر شما را جلب کرده است، انشالله که موفق و سربلند باشین
سِلام دورود خدمت استاد عزیز وخانواده گروه عباس منش به نظر من جواب این سوال در سوره یس ایه ۸۲ است که خدا وند فرمود است هر گاه اراده کند وچیز ی به خواهد خلق کند گوید باش وان خلق می شود وماانسانها اگر به این باور برسیم که انرژی از خدا هستیم می توانیم هر چه را که بخواهیم خلق کنیم وبا یقین وباور بگویم باش ان خواسته خلق وبه وجود می اید به امید باور خود وخدای خود وبرای همه ارزوی بهترینها را از خداوند منان وخودم برایتان خواهانم موفق پیروز باشید انشاالله
سلام خدمت دوستان هم فرکانسی عزیز،
و سلام ویژه به دوستی که این سوال رو مطرح کردند.
*
استاد چندجا درفایلهاشون گفتند که دوستانیکه نتیجه میگیرند کمتر به سایت سر میزنند. شاید این مورد برای من صادق نباشه من همیشه به سایت سر میزنم با دقت فراوان تمام فایلهای استاد رو گوش میدم نت برداری میکنم و کامنتها رو مطالعه میکنم و این اعتقاد رو دارم که هر کامنت برای من یک نکته مهم از طرف خداوند هست و هر حرفی که استاد میزنند حرفی از طرف پروردگارم هست و هزارن نکته در آن پنهان که باید چشم دل داشت تا این نکات رو درک کرد.
اما چرا افرادی مثل ما که موفقیتهای چشم گیری داشتن علاقهای ندارن در موردش صحبت کنند. دلیلش اینه که علاقهای نداریم کسی ما رو بشناسه برای همین کامنت نمیزاریم و یا از موفقیتهامون نمیگیم. تا جایی این مورد برام مهمه که محصولات رو هم خانومم از طرف من خرید میکنه. (به جز دوتا از کتابها که بعد از تغییر اسم سفارش دادم)
به هر روی وقتی دیدم نظراتم میتونه به خیلیها کمک کنه گفتم چرا نباید کامنت بزارم و دیدگاهم رو در مورد آموزشهای استاد به همه اطلاع بدم آموزشهای که وقتی حرف به حرف اون رو باور کنید غوغا میکنه. (این در مورد همه آموزشهاست رایگان یا پولی فرقی نمیکنه)
برای همین اطلاعات پروفایلم رو تغییر دادم تا هر وقت بهم از طرف خدا مثل الان الهام شد چیزی بنویسم، مینویسم.
من در چند سال اخیر معجزههای زیادی از طرف خدا برای خودم دیدم هر چند وقتی الان در مورد خیلی از اتفاقات طول زندگیم فکر میکنم همه شون یک معجزه بودن.
انقدر معجزهها زیادن که در بین تمام دوستانم به یک آدم خیلی خوششانس معروفم. از در و دیوار برای من شانس میباره. انقدر زیاده که نمیدونم در مورد کدومشون باید صحبت کنم.
*
به هر روی بزارید قبل از اینکه جواب سوال دوستمون رو بدم داستان زندگیم رو از کمی گذشتهتر شروع کنم توضیح دادن چون مطمئنم با توضیح گذشتهام هر چند مختصر پاسخی که در انتهای کامنت میزارم در باورمندکردن دوستی که سوال رو پرسیدن تاثیرگذارتر خواهد بود:
در طول زندگیم چندین کسب و کار راه اندازی کردم با اینکه محصولاتی که تولید میکردم عالی بودند اما همه اونها با شکست مواجعه میشدند.
چون فکر میکردم مشکل از بازاریابی و فروشم هست در هر دورهی آموزشی که در مورد بازاریابی و فروش و اینترنت بود شرکت میکردم. و مطابق آموزشهایی که میدیدم تبلیغات میکردم. و باز شکست می خوردم. تا جایی که ناامید شده بودم از کارآفرینی و گفتم برم کارمند بشم چون دیگه هیچ پولی نداشتم که زندگیم رو بچرخونم زندگی که چی بگم پول نون هم نداشتم بخرم رفع گرسنگی کنم چه برشه به مابقی موارد.
سرپناهم رو از دست داده بودم، و خانومم رفته بود خونه مادرش، من هم بعضی شبها خونه دوستام میرفتم یا اگر نمیتونستم میرفتم تو پارک شب رو روز میکردم.
همه این اتفاقها زمانی افتاد که به هیچ چیز اعتقاد نداشتم نه به خدا نه به قرآن نه به پیامبر و همه چیز رو دروغی بزرگ میدونستم که برای آدمهای بیچاره ساخته و پرداخته شده بود. و حتی با اینکه استاد رو میشناختم حرفهای ایشون رو هم باور نداشتم و میگفتم برای پول درست کردن حرف میزنه و همه اینها چرت هستش.
تا اینکه یه شب تو پارک نشسته بودم و منتظر بودم صبح بشه پیش خودم گفتم که تو همه چیز رو از دست دادی دیگه چیزی برای از دست دادن نداری چرا برای امتحانم شده بدبینی رو کنار نمیزاری تا از خداوند کمک بخوای تا کمکت کنه اگه خواستی و اون کمک نکرد بعد هر کاری میخوای بکن لااقل یکبار تو زندگی آزمایش کن.
برای همین اون شب تصمیم گرفتم بدون هیچ اما و اگری … برای یکبار هم که شده با تمام وجودم از خداوند یاری بطلبم و ازش کمک بخوام. و روی کاغذ نوشتم تا اگر درخواستم رو خدا جواب داد هیچ وقت فراموش نکنم.
وقتی این تصمیم رو نوشتم برای قدم اول احساس کردم صبح باید برم همشهری بگیرم و یه کاری پیدا کنم از وقتی این احساس در وجودم شکل گرفت لحظه شماری میکردم تا صبح بشه و این کار رو انجام بدم. با تمام وجود ایمان داشتم که خداوند یک کار خوب برای من مهیا میکنه با یک حقوق عالی.
صبح به محض باز شدن دکه روزنامه فروشی روزنامه گرفتم و تا ساعت ۸ بشه چند مورد رو مشخص کردم زنگ بزنم. ساعت ۸ به سه تا از آگهیها که مرتبط بود به کارم زنگ زدم و قرار مصاحبه گذاشتم و رفتم. حوالی غروب بود که پیش خودم داشتم فکر میکردم حداقل دو سه روزی طول میکشه تا زنگ بزنن خبر بدن در حال فکر کردن به این موضوع بودم که گوشیم زنگ خورد و یکی از اون شرکتها زنگ زد گفت فردا بیاید با مدیرعاملمون برای تعیین حقوق و مشخص شدن زمان شروع کار صحبت کنید. وقتی تماس قطع شد از خوشحالی نمیدونستم چیکار باید کنم.
طبق معمول جایی برای رفتن نداشتم گفتم به یکی از دوستام زنگ بزنم و شب برم پیشش به کسی زنگ زدم که هر وقت زنگ میزدی بهش جواب که نمیداد هیچ، بلکه وقتی گوشیش رو چک میکرد یکی دو روز بعد بهت زنگ میزد و میگفت چه خبر؟؟؟
اما اونشب به محض اینکه زنگ زدم با دوتا بوق خوردن جواب داد خیلی تعجب کردم!
بهش گفتم شب میتونم بیام پیشش گفت: آره اتفاقا تنها هستم حتما بیا. گفتم یکم دیر میرسم (چون پیاده باید تا خونهاشون میرفتم و پولی نداشتم که ماشین بگیرم.)
اون شب بلاخره خودم رو رسوندم خونهشون و بعد از سلام و احوال پرسی دیدم در حال جمع کردن وسایلشه گفتم: به سلامتی جایی میرید. گفت: آره، کارهای ویزام ردیف شده و برای سه ماهی میخوام برم خارج از ایران به بچههام سربزنم.
گفت: امروز همش تو فکر این بودم که خونه رو به کی بسپارم که خدا تو رو رسوند.
وای خدای من ۳ ماه دیگه ترس از تو پارک خوابیدن نداشتم. باورم نمیشد همه این اتفاقا باید یه روز بیفته اونم زمانی که بدون هیچ اما و اگری از خدا کمک خواستم.
شب خوابم نمیبرد از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم داشتم بال در میاوردم از اتفاقاتی که اون روز برام افتاده بود جور شدن کار، جور شدن خونه
اما این وسط یه دل شوره هم داشتم برای صبح که میخوام برم سرکار چطور برم چون هیچ پولی نداشتم برای حتی کرایه اتوبوس. پیش خودم گفتم: امروز رو که خدا همه چیز رو ردیف کرد فردا هم خودش ردیف میکنه و با خیالی راحت گرفتم خوابیدم. صبح بیدار شدم دیدم دوستم داره صبحونه حاضر میکنه
گفت: چه خبر؟ دیشب انقدر خسته بودی نشد صحبت کنیم زود رفتی خوابیدی منم درگیر جمع و جور کردن وسایل بودم، متوجه شب بخیرتم نشدم.
تا این سوال رو پرسید یه حسی بهم گفت که در مورد اتفاقات این مدت باهاش صحبت کنم و اتفاقات دیروز رو / و ازش بخوام مقداری پول بهم قرض بده.
قضیه رو براش تعریف کردم و گفتم می دونم الان دارید میرید مسافرت و این درخواست رو نباید بکنم اما اگه میشه یه مقدار میخوام ازتون پول قرض بگیرم تا وقتی برگشتید به شما پس بدم.
اونم گفت: این چه حرفیه، چقدر نیاز داری؟ منم گفتم هر چقدر که فکر میکنید میتونید.
گفت الان نقدی ۳۰۰ هزارتومان میتونم بهت بدم. بیشتر از این ندارم باید برم بانک. گفتم: تا سرماه حقوق بگیرم همینقدر کافیه.
بهم گفت هر چی میخوای داخل یخچال هست، بهم جای همه چیز رو نشون داد و گفت: اینها رو مصرف کن چون تا سه ماه دیگه خراب میشه. بعد کلید خونه رو بهم داد و گفت: من شب میرم پیش اقوام برای خداحافظی دیر میام احتمالا خوابیده باشی کلید رو داشته باش پشت در نمونی.
خداحافظی کردم و رفتم سرکار
اون روز و روزهای دیگه از فرط خوشحالی تو آسمونا پرواز میکردم.
یک ماه بعد یه شب نمیدونستم چیکار کنم گفتم یه سر بزنم به سایت استاد عباسمنش و کمی فایلهای رایگانش رو گوش بدم. اون شب وقتی رفتم به سایتشون اول گفتم برم سراغ ویدیوهایی که در مورد سه برابر کردن ثروت بود رو گوش بدم چون قبلا گوش داده بودم. و چون اعتقادی نداشتم کلا عمل نکرده بودم به اون آموزشها ولی اون شب با اتفاقاتی که در این یکماه افتاده بود تصمیم گرفتم: هر چی استاد میگه رو انجام بدم. و این کار رو کردم. بعد از این تصمیم هر دقیقه از صبح که بلند میشدم تا شب که میخوابدم در حال گوش دادن فایلهای رایگان استاد بودم. (الانم روزی ۴-۵ ساعت گوش میدم) سرکارم چون کارم طوری بود که کسی باهام کاری نداشت راحت میتونستم هندزفری بزارم و گوش بدم. بهم کاری رو سپرده بودن که سه ماه وقت نیاز داشت انجامش برای همین تا سه ماه دیگه که قرار بود کار رو تحویل بدم کسی سراغم نمیاومد.
هر روز داشتم با صحبتهای استاد ذهنم رو بمباران میکردم و تمام چیزهایی رو که میگفتن غروب میرسیدم خونه نوت برداری میکردم و جملات تاکیدی برای خودم درست میکردم تا ایمان و باورم رو به خدا بیشتر و بیشتر کنم.
با اون اتفاقاتی که افتاده بود اصلا دیگه شکی در من وجود نداشت اما شیطان همیشه سراغ آدم میاد برای اینکه راه نفوذ براش نزارم. با فایلهای استاد ذهنم رو درگیر میکردم. و تمریناتش رو انجام میدادم.
به هر روی این ماجرا گذشت و یک ماه قبل از عید یکی از دوستانی که چندسالی بود ازش خبری نداشتم زنگ زد و گفت: میخوام در مورد یه چیزی باهات صحبت کنم و یه وقت بزار همدیگه رو ببینیم. منم گفتم چه روزی بهتر از امروز همین امروز اگر موافقی من بعد از کارم میتونم و بعد از کارم رفتم به دیدنش.
برای اینکه متن کامنتم بیشتر از این طولانی نشه در همین حد بگم که اون دیدار باعث شکل گیری یه ایده شد برای کسبوکاری که همیشه دوست داشتم راه بندازم.
بعد از عید کسب و کارمون رو راه انداختیم (بدون هیچ سرمایه اولیهای)، با اینکه هنوز درامدی نداشتیم با توجه به گفته استاد کار کارمندی رو کنار گذاشتم و همه تمرکزم رو روی کسب و کار جدیدم قرار دادم و مطمئن بودم خدا مشتری رو میرسونه و با تمام وجودم به این حرفم باور داشتم.
زیاد وارد جزئیات نمیشم و در مورد کسبوکارم توضیح نمیدم چون در موردش صحبت کنم شاید خیلیها من رو بشناسن. برای همین میرم سراغ جواب این دوستمون
تقریبا دوسالی هست که کسب وکارم رو شروع کردم و همه چیزهایی رو که قبلا یاد گرفته بودم رو به قول استاد ریختم دور و فقط روی باورهام کار کردم و ایمان داشتم خدا خودش مشتری رو میرسونه.
در این دو سال حتی هزار تومان هم تبلیغ نکردم. اما هر ماه تعداد مشتریهام در حال بیشتر و بیشتر شدن هستند. از هیچ تکنیک بازاریابی و فروش و یا سئویی استفاده نکردم. و فقط روی باورهام کار کردم و ایمان کامل داشتم که مشتری رو خدا معرفی میکنه. کی بهتر از خدا میتونه بازاریابت باشه به همه آدمها دسترسی داره و به راحتی میتونه برای خرید به سمت تو هدایتت کنه.
روزی که کارم رو شروع کردم بدون هیچ سرمایهای بود (کاری که میگم هرکس دیگهای بخواد انجام بده بدون کمتر از ۵۰۰-۶۰۰ میلیون سرمایه نمیتونه به سرانجام برسونه) ما فقط اول توکل به خدا بعدش دانش اجرای کار بود. ماه اول با اینکه محصولمون کامل نبود سه تا مشتری گرفتیم و همینطور ادامه پیدا کرد تا امروز و همچنان ادامه داره
الان که این مطلب رو مینویسم. به سه چیز رسیدم: ۱. آزادی زمانی ۲. آزادی مکانی ۳. آزادی مالی
و کل کسبوکارمون با دو نفر داره پیش میره. کسبوکاری که شرکتهای مشابه کمترین تعداد کارمنداش ۵۰ نفر هست. اما ما دو نفری داریم جلو میبریم شریکم تهران هستش و من هم از وقتی که درآمدم خوب شده یه جای خوش ابوهوا خونه گرفتم اونجا کار رو جلو میبرم. هر وقت هم نیاز شد برم تهران که کم پیش میاد سوار هواپیما میشم میرم تهران کارم رو انجام میدم بر میگردم با تمام این حرفها کلی وقت آزاد داریم، به تمام کارهایی که دوست داریم میرسیم و هر روز با عشق روی کسبو کارمون هم کار میکنیم.
الانم داریم روی محصولمون به زبان انگلیسی کار میکنیم. تا خارج از ایران هم مشتری جذب کنیم.
وقتی این پیشنهاد رو به شریکم دادم گفت: ما که پرداخت دلاری نمیتونیم دریافت کنیم و خیلی چیزهای دیگه اما من گفتم: وقتی خدا رو دارم نگران هیچ کدوم از اینها نیستم خودش ردیف میکنه فقط لازمه الان من گام اول رو بردارم مابقی رو میسپرم به خودش. یا انجامش میده یا مسیر رو نشون میده. اونم چون میدونست حرفام از روز اول که کار رو شروع کردیم هیچوقت غلط از آب در نیومده بدون حرفی قبول کرد.
————————————-
و اما پاسخ دوست عزیز ما
————————————-
دوست عزیز، وقتی ایمان داشته باشی و باورت به خداوند بی انتها باشه مسیر بهت نشون داده میشه. مرحله به مرحله، گام به گام در کسب و کار خودم خداوند در طول مسیر همراهم بود و همیشه بهم میگفت چیکار کنم. هر روزم از دید دیگران پر از معجزه هست اما من میدونم که ایمان و باورم به خداوند هست که این اتفاقات رو رقم میزنه.
در طی دو سال تمام مشتریهای من بدون تبلیغات بود و تنها دستان خداوند اونها رو به سمت من هدایت میکرد. برای همین هیچ وقت ازشون نمیپرسم چطور با ما آشنا شدید: چون میدونم خداوند آشناشون کرده اونم به شیوه خودش. من چرا باید بدونم، چون دونستنش راه رو برای شیطان باز میکنه تا بیاد دوباره سراغت و نجوا کنه و گولت بزنه و ایمانت رو از بین ببره.
وقتی بدونی چطور؟ شیطان میاد سراغت میگه این مشتری به خاطر فلان کارت بود اون مشتری برای فلان چیز بود خدا کجا بود و هزارتا اما اگر دیگه برات میاره تا ایمانت رو سُست کنه. باورت رو خراب کنه.
دوست عزیز: تنها ایمان، ایمان و ایمان و ایمان به خداوند تنها راه حل موجود هست. دنبال حاشیهها نباشید.
به جز خداوند همه چیز حاشیه هستش. استاد دستی از دستان خداوند هستش تا ما رو هدایت کنه. همانطور که من هدایت شدم شما هم هدایت میشید.
چند روز پیش با خانموم صحبت میکردم برگشت گفت: نه به اون بی دین بودنت که خدا و پیامبر رو فُش میدادی نه به الانت که لحظه به لحظه یاد خدایی و همه چیز رو سپردی بهش.
ایمان، ایمان، ایمان، …
سلام دوست موفق
خیلی لذت بردم ، من تصمیم گرفتم این بار تو مسابقه شرکت نکنم و فقط کامنت بخونم ، راستش من هم مدتیه از آموزش ها نتیجه مالی نمی گیرم در حالیکه قبلا نتایج خوبی برام شروع شده بود خیلی فکر میکردم به اینکه اشکال کارم کجاست تا اینکه استاد این سوال و این مسابقه را طرح کردند و من بدون هیچ کار خاصی و فقط با خوندن کامنت هایی که توسط خدا بهشون هدایت میشم دارم درک می کنم که اون موقع که نتایج سراغم می آمدند ، فقط روی خدا حساب می کردم اما تنها با برخورد به یک تضاد کوچک تمام تمرکز خودم را از دست دادم و شروع به حساب کردن روی عوامل دیگری کردم ولی با خوندن کامنت شما و چند نفر از دوستان دیگر ، قلبم هرلحظه به آرامش عمیق تری می رسه چون دوباره دارم فقط روی خدا حساب کردن را به یاد میارم …. از شما خیلی سپاسگزارم که با این نوشته زیبا ذهن من را متحول کردید … منتظر خوندن کامنت های بیشتری از شما هستم …. موفق باشید
با سلام ، خدمت شما ھم فرکانسی عزیز ، مطالبتون بسیار عالی و پر محتوا بود وقتی داشتم می خوندم از ھیجان و شوق رسیدن بہ باورتان و حضور لحظہ بہ لحظہ خدا در زندگیتان احساس لذت می کردم برایتان آرزوی موفقیت و سربلندی دارم ممنون از نوشتہ ھای قشنگتون
خیلی لذت بردم از کامنتتون . از تک تک جملاتش. مخصوصا
اونجا که گفتین
کی بهتر از خدا میتونه بازاریابت باشه به همه آدمها دسترسی داره و به راحتی میتونه برای خرید به سمت تو هدایتت کنه.
یا اینکه گفتین
‘من وقتی خدا رو دارم نگران هیچ کدوم از اینها نیستم خودش ردیف میکنه فقط لازمه الان من گام اول رو بردارم مابقی رو میسپرم به خودش’
باز هم تشکر میکنم از شما. امیدوارم به موفقیتها و آرامش بیشتر دست پیدا کنید .
سلام ب فرمانروای کل هستی ..خدایا شکرت گفتم تا حجم نتم تموم نشده بیام چند صفحه از کامنتاروووو بخونممممم و ایمانمممم قویتر شه …شکرت باید دوست گرامیمون این کامنت پراز ایمان و بنویسن ومنم هدایت شمممم بخونمممم …دوستتتت عزیز شما وامثال شمممما ک نتیجه اینجوریییی از ایمان و باورتون میگیرید حتما باید بیان و جارررررر بزنید وووو بگیدددد نه یک بار نه دوووو بار صد بار هرروز باید بیاین وکامننتتتت بزاریدددد تا من تازه رسیده باورممم با خوندن شما قووووویتررر شه ومحکمترررر قدم بردارممممم ..نمیدونمممم شیطان چرا هرروز باید نجوا کنه بگه فقط استاد ع ک نتیجه گرفتتتتت یا هزارتا از این جور نجواعااا ک هممون بهتر میشناسیممممممم …باینکه دوستانممم کامنت اینحوری میزارن ولی تا چند روز میگذره وکسی از موفقیت قانون نمیگه باز شیطان پژمردت میکنه و شروععع ب ناامید کردنت میکنه …خیلی خوشالممممم ک اومدین واز قانون گفتین خیلی خوشالمممم از موفقیتتتون گفتین خیلی لطف کردین تجربه خدایی شدنتوونو گفتین خیلی سپاسگزارم ک امروزم رو پر انزژی کردین خیلی سپاسگزارمممم ک نجوای امروز شیطانم روووو برای وچندروز خاموششش کردین …مشکل همع ما اینه با اینکه قانونوووو میدونیم ب خدا ایمان نمیاریمممم وبیشترررر ب نجوای شیطان گوشششش میدیمممم اگه مث شمااااا فقط یه کوچولوووو خداروووو در زندگیموووون درک کنیمممممم خدا همه کاری برامونننن میکنه هر ماشینی دلت خواستتتت هر محلی ک خواستی هر رابطه ای ک احتیاج داری همه چیز همه چیززززر وو فقط باید تمرکز مووون روووو خدا وقانون باشه همینننن …خدایا بازممم شکرت هدایتم کردی ب این کامنت ….سپاسگزارم دوست با ایمان ….وخوشال بابت ازادی زمانی مالی ومکانی …گوارای وجودتتتان …موفقتر باشید
سلام دوست عزیز به نکته اصلی اشاره کردین این درست ترین و اساسی ترین قانونی که پاسخ تمام خواسته هاست ایمان ایمان ایمان ……وقتی به خدا میسپاری اون خودش خوب بلده چیکار کنه برامون برنامه ریزی میکنه مشتری میاره مشتری میبره تبلیغ میکنه کسانی رو میاره تو مسیرت دستانی از طرفش به سوی تو میان ولی تو در همه حال خدا رو میبینی و نه کسی دیگه ای رو این چیزی هست که تو رو موحد میکنه و خدا همینو میخاد توحید خالص ….
موفق باشید
سلام دوست عزیز
اومدم تو سایت که کامنت ها رو بخونم اما وقتم کم بود
گفتم خدایا خودت یه کامنت مناسب سر راهم قرار بده که ازش انرژی بگیرم و برم به کارام برسم
و بعد از یکی دو کامنت کوتاه به کامنت شما رسیدم و بسیار تاثیر گذار بود. خدایا شکرت
از شما و همه دوستان تقاضا میکنم از نتایجتون بنویسین تا به روند باور سازی هم کمک کنیم و باور های توحیدی قشنگ بسازیم و از این نعمت زندگی لذت ببریم.
سلام دوست بزرگوار من واقعا با خوندن کامنت شما گریم گرفت اونقدر با صداقت و با احساس بود که من واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم و الن میخام برم با خدای خودم خلوت کنم من مدت چند ماهه با استاد آشنا شدم و زندگیم هم دچار تغییرات خوبی شده تو این مدت اما هنوز اون رابطه ای که باید با خدا داشته باشم رو ندارم ولی این کامنت شما منو واقعا متحول کرد چقدر رابطتتون با خداوند زیباس میشه یکم راهنمایی کنید من چرا نمیتونم رابطه صمیمی با خداوند داشته باشم که همه چیزم بشه؟ البته تو این مدتی که با استاد هستم واقعا زندگیم تغییر کرده اما میخام جوری بشه که تسلیم خداوند بشم٫ میشه لطفا کمکم کنید؟
نسرین عزیز سلام،
پاسخی برای سپیده عزیز و جناب پیمان پرنیان عزیز نوشتم که میتواند یاریگر شما باشد.
همینکه میگید: رابطهتون با خدا صمیمیتر بشه خودش یک باور منفیه/ رابطهی ما همیشه با خداوند صمیمی هست و خداوند هم با عشق و محبت با ما در رابطه هست. فقط باید این رو باور کنیم – خداوند به خاطر هیچگناهی صمیمیت رابطهاش رو با بنده کم نمیکنه، بلکه برعکس گوش به زنگتر میشینه تا صدایی از طرفت بشنوه، هر لحظه منتظره تا ما از غفلت در بیایم و نعمتهاش رو بر ما سرازیر کنه. در نظر داشته باش که اینها نجواهای شیطانه که ما رو میخواد با این حرفها ناامید کنه –
حتما پیشنهاد میکنم: قصه مطرب و پیغام رسانیدن عمر در مثنوی معنوی رو بخونید واقعا حال آدم رو دگرگون میکنه.
*
وابستگیهای دنیا باعث میشه نجواهای شیطان بر ما مستولی بشه. وقتی ذهن و مغزت رو خالی کنی از همه وابستگیها و بینیاز بدونی خودت رو از همه کس و همه چیز اونوقت خدا نعمتهاش رو به سمتت سرازیر میکنه از ثروت گرفته تا روابط و هر چیزی که فکرش رو بُکنی.
من زمانی که تصمیم گرفتم فقط ایمانم به خدا باشه دیگه هیچی نداشتم، همه چیزم رو از دست داده بودم. همسرم که رفته بود خونه پدرش (اما وقتی خودم رو سپردم به خدا معجزه کرد، رابطهمون رو عاشقانهتر کرد و هنوز هم ادامه داره / هر دومون تو مسیریم / هم فرکانسیم)، زندگیم، داراییهام، اعتبارم و … (ذهن و مغزم از همه وابستگیها تهی شده بود.) اگر اون شب ندای خداوند رو نمیشنیدم و خودم رو بهش نمیسپردم شاید چند روز بعدش اتفاق ناخوشایندی میافتاد.
*
هیچ وابستگی و ترسی برای از دست دادن نداشتم. تا اینکه از طریق اون شیطان بیاد در گوشم نجوا کنه.
هر وقت میومد میگفتم: برو پی کارت من دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم که بخوای دوباره گولم بزنی. وقتی نتایج رو از همون روز اول که خودم رو سپردم به خداوند، دیدم. دیگه یقینم آنچنان زیاد و زیادتر میشد که باز هر بار شیطان میومد سراغم یکی یکی دلایلم رو براش توضیح میدادم. می گفتم: ببین اینجا خدا چطور برام کار رو انجام داد، ببین فلان مسئله رو چطور حل کرد و …
وقتی نتایج تو زندگیمون کمه ایراد فقط روی ایمانمون و باورمون به خدا هست هنوز شرک باهاش قاطیه.
*
هر کلمه استاد رو باید با طلا نوشت، هر کلمهای که از زبان استاد بیان میشه حرفی از طرف خداوند هست به ما / واقعا درک نمیکنم چرا بعضیها دنبال یه چیز دیگه هستند. خودت رو بسپار به استاد و به حرفهاش عمل بکن.
من همیشه استاد رو به چشم جبرئیل میبینم که خداوند بر من نازل کرده تا حرفاش رو به من برسونه/ همانطور که از طریق جبرئیل خداوند حرفهاش رو به حضرت محمد میرسوند. به من از طریق استاد میرسونه /وقتی اینجوری فکر میکنی هیچ اما و اگری در صحبتهای استاد نمیاری با دل و جون قبولش میکنی هر کلمهاش رو باور میکنی و به عمل در میاری/ اگر اما و اگر بیاری مثل کافرانی خواهی بود که زمان حضرت محمد بودند و خداوند چشم و گوششون رو بر روی حقایق بسته بود.
نمیدونم واقعا چی بگم فقط ایمان، ایمان و ایمان به خدا
بقیه ابزاره، ابزارها رو خودش برات ردیف میکنه. خودش بهت میگه چطور ازشون استفاده کن/ دنبال اصل باش/ فرعیات رو بیخیال بشید.
ایمانتون رو قوی کنید. خودتون رو با خدا یکی کنید. بعد معجزهها رو یه دونه یه دونه میبینید. همین الانم هزاران معجزه در زندگیمون هست اما متوجهاش نیستیم. چشم و گوشمون بسته است.
هر روز زندگی من پر از معجزه است. یه روزی نیست که معجزهای تو زندگیم و کارم نبینم. انقدر زیاد اگر خواسته باشم بگم هزاران برگ کم میارم برای نوشتنش.
بازم میگم ایمان، فقط ایمان به خدا
اقای سیاوش ممنونم از پاسخ هاتون . ممنونم از خدای من که وقتی صبح ازش خواستم کامنت خوبی بخونم امروز دستمو گرفت اورد تا کامنتهای شما رو بخونم .حتما داستانی که پیشنهاد کردید رو می خونم .اونقدر کلامی که از طرف خدا برام نوشتید تاثیر گذار بود که پرده ای از اشک جلوی چشمانم را پوشانده .
الله اکبر
دوست عزیز از تمام وجود ازت ممنونم که وقت گذاشتی و این کامنت رو برای ما نوشتی چون تاثیر فوقا العاده ای در ایمانمون گذاشتی بی نهایت سپاسگزارم و از خداوند براتون بهترین ها رو آرزو میکنم.
سلام اقای سیاوش و همه دوستانم و استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم
خداروشکر میکنم ک وجود من رو برای دریافت این اگاهیهای ناب برکت بخشیده
اقای سیاوش کامنت شمارو سیو کردم و هرزگاهی مرورش میکنم چون باورهای توحیدیم رو تقویت میکنه و برام ی دنیا امید و انگیزه داره. عالیه عالیه اینکه خدارو مبلغ محصولاتتون میدونید و اینکه از هیچ مشتری راه اشناییش رو. نمیپرسید تا راه شیطان رو بسته نکهدارید عالیه منم از این راه کارها ایده گرفتم و دارم سعی میکنم ک ب درستی عمل کنیم و ایمان دارم ک حتما جواب میده چون ب درستی مسیر و ب یگانه قدرت خیر حاکم بر جهان ایمان دارم. منم ب تازگی پا روی ترسهام گذاشتم و کارمندی رو کنار گذاشتم وبدون سرمایه کارم رو شروع کردم و ب لطف الله دستان خیر زیادی وارد زندگیم شده.
برای همه عزیزانم طلب خیر و برکت و اگاهی الهی از رب العالمین دارم. ??
به نام خدای مهربان
دوست عزیز الهی آقای سیاوش
از خوندن کامنت شما وتجربیات ارزشمندتان لذت بردم .
اشک از چشمانم جاری شدن ایمانم بیشتر شد و انکار آن لحظات من هم بودم شاااهد این ایمان وباور به خدا .
بی شک ایمان وباور ما به خداست که راه را برایمان باز میکند و همیشه این جدال ایمان وترس ادامه دارد اما هر بار که کار میکنیم نقش ایمان وخداوند در زندگیمان پر رنگ تر میشود .
آره فقط خدا چون فقط خدا میتونه همه کار برامون انجام بده .
هنوز تو وجودم شرکه اما با وجود خدا توحیدی تر میشه .
براتون خیر و سعادت در دنیا واخرت را آرزو دارم چقدر استفاده کردم دوست عزیزم .
در پناه خدای عشق وزیبایی وثروت
با عرض سلام خدمت دوست عزیز بسیار عالی واقعا تبریک میگم بخاطر پیشرفت و ایمان پیدا کردن به خدا امیدوارم من هم مثل شما باورم ایمانم را قوی کنم خوشحال هستم از دوستان خوبی مثل شما در این سایت برایتان آرزوی بهترینها را دارم انشا الله هرروزتان عالی تر از روز قبل پایدار باشید ?????
البته به ایشان ۵ستاره میدم ببخشید اشتباهی زدم ۳را
دوست عزیز سلام
از خوندن مطلبت انرژی گرفتم. منم در حال شروع کسب و کار خودم هستم. الان روی دانش اجراییم تمرکز کردم. اونجایی که گفتی اول توکل به خدا بعد دانش اجرایی یه تلنگری خوردم. واقعا ممنونم
سلام سیاوش
دوست خوبم خیلی ممنونم ازت که وقت گذاشتی و برام از داستان زندگیت و موفقیت هات گفتی٫ همیشه کامنتهایی که بچه ها از خودشون و طی کردن مسیرشون میگن خیلی برام انگیزه بخشه٫
یه سوالی دارم٫ شما از ابزارهای خاصی مسلما تو کارتون استفاده می کنید که من نمیدونم چیه اما قطعا شما می دونید برای بررسی و آنالیز یا برای تست کردن و هزار چیز دیگه یسری ابزار دارید٫
تو استفاده از ابزارها با چه نگاهی از ابزار استفاده می کنید که بقول خودتون راه شیطان ببندید؟
سپیده عزیز مرسی از حٌسن توجه شما،
همانطور که در کامنتم گفتم یه زمانی تمام دورههای آموزشی رو شرکت میکردم و هر کتابی بود در این زمینه رو مطالعه میکردم اما هیچ کدوم از این ابزارهایی که در کتاب و دورههای آموزشی معرفی میشدند به کارم نیومد و کسبوکارهام یکی بعد از دیگری شکست میخورد (البته این تضاد بود که من اونموقع نمیفهمیدم).
یه جایی فروش خوب بود با کارمند به مشکل میخوردم و کل سیستم از هم میپاشید یه جایی کارمند خوب بود فروش به مشکل میخورد و هزار اتفاق دیگه
اما از وقتی که ایمانم به خدا رو قوی کردم و همه چیز رو سپردم به خدا و باورم رو بر این گذاشتم که: «خداوند بیانتها مسیر رو خودش نشون میده و روزی رسون فقط خودشه و هیچکس دیگه» دیگه نه دوره آموزشی رفتم و نه کتابی در این زمینه خوندم. (البته مطالعه میکنم فقط کتابهایی که ایمانم رو به خدا بیشتر میکنه – مثل: مثنوی و معنوی و …) – الان بیشتر پیگیر سایت استاد هستم و مطالعه کامنتهای دوستان و دیدن هزاران باره فایلهای استاد- به طوری که هر روز ۴ تا ۵ ساعت من برای فایل های استاد وقت میزارم. موقع کارکردن همیشه در گوشم هست. تقریبا هر شب با صدای فایلهای استاد خوابم میبره و یهو شب بیدار میشم میبینم. استاد هنوز داره برام صحبت میکنه و تازه لپتاپم رو میبندم و دوباره میخوابم.
من نمیتونم بگم چه جوری اصلا نمیدونم چه جوری این کار رو میکنه وقتی انجام میده تازه چه جوری بودنش رو میفهمم. به قول استاد هیچ وقت دنبال چه جوریش نباشید.
فقط خود خدا میدونه چه وقت چطور راه حل رو به شما ارائه بده.
در مورد ابزار: من از هیچ ابزاری استفاده نمیکنم. هرجایی نیاز باشه میدونم که خداوند از طریق دستانش به من اطلاع میده. وقتی امیدت به خدا باشه و فقط از اون بخوای به هیچ ابزاری نیاز نداری. من نه از شبکههای اجتماعی برای کارم استفاده میکنم، نه تبلیغی میکنم، نه برای سایتم از گوگل آنالیز، کاری هم به رتبه الکسای سایتمم ندارم. فقط تنها کاری که انجام میدم خدمات خوب به مشتریهایی که محصولم رو میگیرن ارائه میدم.
چون هر مشتری رو دستی از دستان خدا میبینم که برای هدایتم به سوی موفقیت فرستاده
در ضمن محصولاتمم ارزون نیستند. خیلی وقتها مشتریها زنگ میزنن میگن ما عاشق محصولتون هستیم تازه شروع کردیم به ما تخفیف بدید. و جواب ما همیشه اینه تخفیفی نداریم. همون فرد ۳ ماه دیگه ۶ ماه دیگه بالاخره پولش رو جور میکنه تا از محصول ما استفاده کنه.
تا حالا به هیچ مشتری تخفیف ندادم.
نکته: این در حالی هست که شرکتهای دیگهای هم هستند که محصولی شبیه محصول ما تولید میکنند. حتی ارزونتر و در برخی موارد رایگان اما باز خیلی از مشتریها اصرار دارند از محصول ما استفاده کنند. تازه اون شرکتها تبلیغ هم دارند!! (نمیدونید وقتی کار رو با دل و جون میسپرید به خدا چه کارهایی که نمیکنه – این به این معنی نیست که بشنید خونه بخورید و بخوابید، نه! من هر روز با عشق ساعتها برای بهبود کیفیت محصولم کار میکنم. اما چون با عشق هستش برام مثل تفریح میمونه)
نکته دوم: صداقت هم مهمه، وقتی یک مشتری میبینم محصولم به دردش نمیخوره مستقیم بهش میگم نمیترسم از دست بره. یا اگه مشتری از محصولم استفاده نکرده باشه زنگ میزنم شماره کارت میگیرم و پولش رو عودت می دم.
یه خاطره کوچولو بگم: یکی از مشتریها محصول ما رو خرید کرده بود و چندین بار در مورد چیزهای مختلف تلفنی صحبت کرد. یه روز برگشتم گفتم: دوست عزیز با توجه به صحبتهای شما من فهمیدم محصول ما به درد شما نمی خوره من پیشنهادم اینه که برید از شرکت x خرید کنید. بعد ازش شماره کارت خواستم تا پولش رو عودت بدم. بعد چند روز مجددا زنگ زد گفت: من تصمیم گرفتم با اینکه یه سری چیزیهایی که نیاز دارم محصول شما نداره اما از محصول شما استفاده کنم. همین فرد دهها نفر دیگه رو برای خرید از ما معرفی کرد. (اینجاها جاهایه که شیطان میاد سراغت و شروع میکنه به نجوا کردن و اینکه خدا کجا بود؟ دیدی فلان کار رو انجام دادی، ده تا مشتری دیگه هم اومد. اینها کار خودته ول کن خدا رو / اما من جوابم به شیطان اینه: برو خدا روزیت رو جای دیگهای بده)
در مورد بهبود محصولاتم: اگر نیاز باشه قابلیت یا امکانات جدیدی به محصولم اضافه بشه. این از طرف خدا به من اعلام میشه. از چه طریق: یکی از این راهها الهامات درونی هستش، یکی دیگه (که خیلی اتفاق می افته) افرادی هستند که ایده، نیاز یا نظر خودشون رو درباره محصول برام ارسال میکنند. این افراد از نظر من افرادی هستند که خداوند هدایتشون میکنه به سمت کسبوکارم تا با اعلام نظرات، نیازها و ایدههاشون من رو در بهبود محصولم یاری کنند و من هم سریع دست به کار میشم اون رو اجرایی میکنم چون میدونم این از طرف خداست که بهم گفته شده.
از چی بگم از کجا بگم، انقدر معجزه تو کارم رخ میده که اصلا نمیدونم کدومشون رو بگم.
بعنوان مثال همین دیشب یه مشکلی پیش اومده بود یهو ساعت ۴ صبح از خواب بیدار شدم. اول گوشیم رو چک کردم دیدم، یکی که مشتری هم نیست بهم پیام داده فلان مشکل برای سایتتون پیش اومده رفعش کنید. تقریبا زمان ایجاد این مشکل و پیام دادن این دوستمون و بیدار شدن من ۱ دقیقه هم نشد. (این در حالی هست که گوشی موبایلم شبها همیشه روی سایلنت هستش)
یه نمونه دیگه: مثلا چطور شد به فکر فروش محصولم به خارج از ایران افتادم؟ از طریق دستانی که خداوند برای هدایتم میفرسته متوجه شدم. بار اول یه نفر از آمریکا زنگ زد گفت: از محصول شما میخوام استفاده کنم. / زیاد جدی نگرفتم وقتی دوباره تکرار شد به فکر فرو رفتم و گفتم این یه نشونه از طرف خداست و باید دست به کار بشم. از وقتی که این تصمیم رو گرفتم هر روز تعداد نشونهها بیشتر میشه این چند ماه چندین نفر از کشورهای مختلف از آلمان، از ترکیه، از عراق، از گرجستان، از کانادا یا پیام دادن یا تماس گرفتن که میخوان از محصول ما استفاده کنند.
پیشنهاد میکنم فقط محصولات یا فایلهای استاد رو گوش ندید تا بفهمید چی میگه یا بگید بزار سر فرصت. فرصت همین الانه/ دل به کار بدید. ایمانتون رو قوی کنید و فقط از خدا کمک بگیرید. راههاشم رو استاد تو محصولات رایگان و غیر رایگانش هزاران بار گفته. هر کلمهای که از دهن استاد بیرون میاد پر از آگاهی هست. بخصوص تجربههای شخصیشون تو زندگی.
ابزارها رو کنار بزارید. دنبال حاشیه نباشید، دنبال اصل باشید. توکلتون به خدا باشه و گام اول رو بردارید. ایمانتون رو قوی کنید. و مطمئن باشید روزی رسون فقط خداست، نه هیچکس دیگه ای.
پینوشت: برای اینکه باورهام نسبت به خداوند به مشکل نخوره نه تلوزیون نگاه میکنم، نه فیلم (هر وقت تصمیم میگیرم بعد از کلی تعریف دوستان یه فیلمی نگاه کنم: همون چند دقیقه اول انقدر باورهای مخرب میبینم که کلا بیخیال میشم) ، نه تلگرام دارم، نه اینستاگرام و … آدم موفق دنبال این چیزها نیست. چون معتقدم برای هر دقیقهای که خداوند بهم اعطا کرده من باید نهایت استفاده رو ببرم. چون در قبالش باید پاسخگو باشم. و در آخرت به خدا جواب پس بدم بابت تمام این دقایق/ وقتهایی رو که میخوام پیگیر شبکه های اجتماعی باشم و تلوزیون نگاه کنم یا فیلم ببینم. برای خانواده و یا برای خودم وقت میزارم. مثلا میرم قدم میزنم/ ورزش میکنم/ کلاس موسیقی میرم و …
امیدوارم توضیحاتم کامل باشه و کمک گر.
دوست عزیز…
واقعا لذت بردم از جوابهایی که میدید.
جوابهایی که تکراری نیست و از صمیم قلبتون و با صداقت گفته میشه.
از خدای مهربون ..
عشق آرامش و شادی رو برای شما خواستارم
خیلی ممنونم ازت سیاوش عزیز که وقت گذاشتی برام بیشتر توضیح دادی. وقتی این کامنت ها رو می بینم بیشتر باور میکنم که فقط تو یه شغل نیست. فقط برای یه آدم نیست و بقیه هم دارن استفاده میکنن.
وقتی میگی فقط به خدا توکل کن ته دلم میلرزه. میترسم. احساس میکنم هنوز یاد نگرفتم بهش توکل کنم. نمیدونم چکار کنم بیشتر باورش کنم.
فکر کنم منظورم بفهمی. میدونم باید توکل کنم اما وقتی بهش فکر میکنم انگار بلدش نیستم انجامش بدم. بعد همون نجواها میاد انگار که می ترسونتت.
قهرمان سلام درست است من شما را نمی شناسم
اما خدای من به خوبی شما را می شناسد و هر چیز لازم را وارد زندگی شما می کند ثروت فروش پول حال خوب انرژی و..
و همانطور که به خودش افتخار می کند که بنده ای مانند من را خلق کرده است به خودش افتخار می کند بنده ای مانند شما دارد
من هر روز درحال تقویت ایمان خودم هستم در این مسیر تلاش می کنم البته تلاش با لذت و عشق
از این کامنت شما کلی تاثیر گرفتم
آنقدر که از خودم پرسیدم مگه نه اینکه در حال رشد ایمان خودت هستید گفتم بله
بعد پرسیدم پس چرا از پلاگین های Google Analytics for WordPress by MonsterInsights & WP Statistics بر روی سایتت استفاده می کنی؟
( برای عزیزانی که آشنای ندارند این 2 برنامه ای هستند که با فعال کردن آنها بر روی سایت می توانم بررسی کنم روزانه چند نفر از سایت بازدید می کنند و از کجا ها بازدید می کنند و… که اتفاقا شده بود عادت هرروز این برنامه ها را بررسی می کردم )
گفتم اگر به خدا ایمان داری پس کارت را به او بسپار و اقدام های که بهت می گوید را انجام بده بعد خودش همه کارها را درست می کند
به همین دلیل بعد از خواندن این کامنت شما این 2 برنامه را از سایتم حذف کردم و الان هم کلی خوشحالم و احساس عالی تر دارم
نمی دانم این پیام را می خوانید یا نه مهم نیست به این دلیل که به حرف دلم گوش کردم چون دوست دارم بدانید دلیل اقدام من و آگاهی که کسب کردم مطالعه کامنت شما بود تا هر زمان که دل تان گفت بیاید و کامنت بگذارید
در ضمن از روزی که کامنت گذاشتید تقریبا هرروز دارم کامنت شما را می خوانم
و حتی در کامنت قبلی که گذاشتم دوست داشتم این را اضافه کنم داستانی که در کامنت بالا گفتید من را یاد داستان حضرت یوسف در کتاب مقدس باحال و عالی قران می اندازد
به لطف الله یکتا فراوانی پول و ثروت را از هر جهت در زندگی خود کسب کنید
بهداد عزیز سلام
مرسی از کامنت خوبت. خوشحالم از اینکه تصمیم گرفتی ایمانت به خداوند رو قویتر کنی. به قول استاد: بسپار به خودش بخدا هیچ اتفاق بدی نمیافته، به خدا هیچی نمیشه، دیگه از مرگ بیشتر ما نداریم.
فکر میکنی بدترین حالتش چیه؟ اینه که همه زندگیمون رو از دست بدیم. (که مطمئن هستم اینطوری نمیشه) تا وقتی که زندهایم دوباره و دوباره میتونیم از نو شروع کنیم. اما اگه این باورمون به خدا قوی باشه و خودمون رو بسپریم بهش غوغا میکنه. اون اولا یواش یواش اتفاقات خوب وارد زندگیت میشه اما نکتهای که مهمه وقتی شروع میشه سرعتش هر روز بیشتر از دیروز خواهد بود. هیچ وقت توقع نداشته باش یه شبه به همه جا بررسی گاماس گاماس/ روند موفقیت من دو سال طول کشید.
اما در مورد ابزارها: ابزارهایی مثل گوگل آنالتیکز و … روزهای اول حال خوب رو از آدم میگیره هر روز میری چک میکنی میبینی ای بابا امروز هم سایتم بازدیدی نداشت.
بعد هم که بازدیدها سر به فلک میزاره درسته حال خوب به آدم میده ولی من حال خوبم رو از ابزارها نمیخوام. من حال خوبم رو از خدا میخوام از ایمانم بهش، از رابطهام.
همه این ابزارها حجابی بین ما و خداوند هستش.
بجای اینکه وقتم برای یه پُست گذاشتن تو اینستاگرام صرف بشه تا ببینم چندتا لایک میخوره. به جاش یه پُست برای خدا میزارم که میدونم لایکش بیانتهاست. اصلا قابل شمارش نیست.
نتیجهی اون پُستی که برای خدا گذاشتم وحشتناک عالیتر از هر پُستی تو اینستاگرام و … هستش.
همین دیروز با شریکم داشتم صحبت میکردم میگفت: من متعجبم که این همه مشتری از کجا میاد، ما که کار خاصی انجام نمیدیم. میگفت: هر چی فکر میکنم با عقلم جور در نمیاد. هر شب دارم راجع به این موضوع فکر میکنم اما به نتیجه نمیرسم.
اما من میدونم کی میفرسته، خدا میفرسته. چون وقتی چیزی رو میسپارم بهش اون کار رو به بهترین شکل ممکن که حتی فکرشم نمیکنم برام انجام میده.
ایمان به خدا غوغا میکنه. وقتی باورش کنی کن فیکون میکنه.
بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت ///// که در مقام رضا باش و از قضا مگریز
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست //// تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز (حافظ)
سلام دوست خوبم
دلم نیومد بهت نگم چقدر حالم رو خوب کردی ممنونم که امدی و کامنت قشنگت رو گذاشتی
از خداوند برات بهترینها رو ارزو میکنم مخلوق خوب خداوند که تو هم دستی بشی از دستان خداوند برای گسترش دنیا شادی و محبت
سیاوش جان حالم رو خوب کردی و حسم رو عالی خدا حالت رو همیشه خوب نگه داره و در هر جا قدم میزاری موفقیت و شادی رو برات به ارمغان بیاره
از دیدگاهت لذت بردم و با اجازت تو فایلهای خودم کپی کردم و به عنوان یه سند قشنگ از باورهائی که استاد در رابطه با قوانین الهی گفتن و شما جواب گرفتید برای خودم بایگانی کردم برای باور بیشتر و بیشتر
بازم بایت این کامنت قشنگت ازت ممنونم
شائ باشی و موفق ( استاد عزیز دوستتون دارم )
من خیلی از شب ها قبل از خواب به این فکر می کنم چه می شود افرادی بدون تبلیغ مشتری به سمت شان هدایت می شود چند دوست هم فرکانسی عالی که محبت خدا به من هستند دارم که درباره این موضوع زیاد با هم صحبت می کنیم
و البته با تفکر و تقویت ایمانم تاثیرش را تا همین لحظه در کارم دیدم دیدم دارم برای کارم تبلیغ می کنم اما افراد از سمت تبلیغات با برنامه های من آشنا نمی شوند واضح و آشار است که کسانی آشنا شدند بخاطر هدایت و لطف خدا است
وقتی که آقای عباسمنش عزیز لطف کرد و این سوال را مطرح کردند برای من واضح بود که پاسخ های مهمی در کامنت های این سوال پیدا می کنم جواب سیاوش ثروتمند بسیار تاثیر عالی بر ذهن من داشت و حتی احساسی در من پیش آمد که نیاز می دانم چند روز پشت سر هم این کامنت را مطالعه کنم
اما خطاب به سیاوش ثروتمند که مانند من و همه ما مورد لطف الله قرار گرفته است
به به مو به تن من سیخ شد واقعا متشکرم که به حرف دلت گوش دادی و این پیام را به اشتراک گذاشتی کلی درس گرفتم
در طی دو سال تمام مشتریهای من بدون تبلیغات بود و تنها دستان خداوند اونها رو به سمت من هدایت میکرد. برای همین هیچ وقت ازشون نمیپرسم چطور با ما آشنا شدید: چون میدونم خداوند آشناشون کرده اونم به شیوه خودش. من چرا باید بدونم، چون دونستنش راه رو برای شیطان باز میکنه تا بیاد دوباره سراغت و نجوا کنه و گولت بزنه و ایمانت رو از بین ببره.
وقتی بدونی چطور؟ شیطان میاد سراغت میگه این مشتری به خاطر فلان کارت بود اون مشتری برای فلان چیز بود خدا کجا بود و هزارتا اما اگر دیگه برات میاره تا ایمانت رو سُست کنه. باورت رو خراب کنه. چقدر بهش احتاج داشتم
چقدر این پیامت عالی بود چقدر عالی بود چقدر به موقع برای من کیف کردم
سیاوش عزیز من هم در دوره های آموزش فروش بازاریابی اینترنتی و… شرکت کردم دقیقا همانگونه که می گفتند عمل می کردم اما برایم عجیب بود پس چرا نتیجه نمی گرفتم
الان دلیلش را می دانم و به وضوح درک می کنم چون آنها حاشیه بودند البته به دلیل باور های اشتباه جاری در جامعه که فکر می کنند این برنامه ها اصل هستند من هم فکر می کردم و باور کرده بودم که این دوره ها اصل هستند
البته خودم صد درصد مسئول هستم اما الان دقیقا درک کردم اصل توحید ایمان و باور است
من همش فکر می کردم برای این به مرحله برسم که دیگر نیاز به تبلیغ کردن نداشته باشم و خدا افراد را به سمت من هدایت کند لازم است تکاملی را طی کنم فکر می کنم با مطالعه این کامنت باوری قوی تر در من شکل گرفت
می دانم به ایمان توحید و باور من بستگی دارد و به همین دلیل با عشق و لذت در حال تقویت توحید ایمان و باور خودم هستم
از الله مهربانم عشقم که آنقدر به من لطف کرده و من را شایسته دانسته و نعمت فراوانی در زندگی ام داده است که حتی اگر ثانیه به ثانیه زندگی ام شکرش کنم نمی توانم بابت همه نعمت از او تکشر کنم به این دلیل های که بی نهایت نعمت و فراوانی را در زندگی ام قرار داده است ازش متشکرم
و می دانم همانطور که در همه قسمت های زندگی من را مورد فراوانی خود قرار داده است افراد بی نهایت را به سمت برنامه ها و محصولاتم هدایت می کند
خدایاشرت
از اون صحبتهایی بود که با شنیدنش فقط گریه کردم خیلی ممنون از این حال خوبی که به من دادین سپاسگذارم
دوستم عزیزم سلام ، بی شک ایمان تنها راه حل موجود برای ماست
إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِینُ : همانا روزی بخشنده خلق تنها خداست که صاحب قوّت و قدرت ابدی است.
متشکرم از شما ، پیروز و سربلند باشید
سلام ٫ برهمگی مخصوصا استاد عزیزم
بسیار عالی ٫ من فکر میکنم همگیمون که پیشرفت کردیم یک جورایی گذشته مون مثل همدگه است من چند روزی هست که به این نتیجه شما رسیدم که کلا همه چیز رو دست خداوند بسپارم وتمرکزم روی اهدافم باشه اونی که باید مشتری بفرسته کارشو خوب بلده ٫
واقعا واقعا کسی که باور داشته باشه که همه کاره خداوند است چه نیازی به ابزار داره ٫٫٫
تو این مدتی که از این مورد یعنی توکل کامل تا جایی که ممکن بوده داشتم واقعا دنیای مالی من جور دیگری شده ٫٫ ومطمعنم اگه ما توکل وایمان کافی روی خداوند داشته باشیم نیازی به تبلیغ و استفاده از ابزارهای فیزیکی نیست خداوند بلند مرتبه خودش برامون تبلیغ می کنه و ما رو به سمتی هدایت میکنه که ما اون رو میخواهیم به (قول استاد هدایت میشیم من که چیزی رو نمیدونم خداوندا تو مرا راهنمایی کن که چکار کنم )
پس من یاد گرفتم که باید همه چیز رو به او بسپرم وایمان داشته باشم که همواره در حال هدایت شدنم ( خودش میبرتت هر جا که برد بدون که دریا همون جاست ) این قسمتی از یک شعریست که یک روز استاد خوندش ٫٫٫
من چیزهای زیادی از استاد یاد گرفتم و زندگی و شادیهایم رو مدیون خداوندی هستم که استاد دستش شد و مرا راهنمایی کرد تا قوانیین رو بدونم و بهتر و با لذت بیشتری زندگی کنم
سپاسگزارم واقعا متنی که نوشتید تاثیر برانگیزه ٫٫٫
موفق وشاد باشید
دوست عزیز ممنونم که سرنوشتت رو نوشتی و من را هم تحت تاثیر قرار دادی و خوشحالم چون من هم این راه شما را که فقط خدا هدایتگر ما است را در تمام مراحل زندگیم قرار داده ام و امید دارم که به همه رویاهایم خواهم رسید.
ایمان ایمان ایمان
خداوند در قرآن میفرماید :
خداوند از دلهایی که قابل هدایت شدن باشند آگاه است
مهم نیست چقدر فحش دادیم به خدا یا چقدر شرک ورزیدیم
چون همه ماهایی که اینجاییم و دلمون الان پیش خداست ، قابل هدایت شدن بودیم و چه افتخاری بالاتر از این؟
چه احساسی قشنگ تر از این
به قول قرآن : آن کس را که خداوند هدایت کند ، هدایت یافته واقعی اوست.
دوست خوبم کامنتت خیلی انرژی داد بهم . موفق باشب
سلام
خیلی لذت بردم. بخصوص اون قسمتی که گفتی به خدا میگم اگه نداد دیگه هر کاری خواستی بکن. دقیقا منم یه کسب و کاری رو در 19 سالگی با یک میلیون بدهی (سرمایه) شروع کردم و تقریبا به این نتیجه رسیده بودم که اشتباه کردم و چون بخاطر شکستم سرزنش میشدم از طرف خانواده و دوستان شبش به خدا گفتم خدایا من حرکت کردم ولی تو برکتی ندادی….من زحمت کشیدم و این حقم نبود … و در واقع دلم شکسته بود . خلاصه فردا ورق برگشت اونم زمانی که داشتم یه عده از وسایلم میفروختم که 300 تومن کمتر ضرر کنم همون روز اون 300 رو کسب کردم که داستانش پیچیده است. و همونجا یه ایده به ذهنم اومد و به هدفم که ماهی میانگین 500 هزار تومن درامد بود رسیدم. (من دانشجو بودم و میگفتم ماهی 500 برام کافیه تا مستقل بشم و هیچ گونه پیش زمینه ای درباره آموزه های استاد نداشتم) راستی سر همون ماه 2 میلیون 500 درآوردم و بدهی 1 میلیونیم رو هم دادم. خلاصه اون شب رو یادم نمیره و توی زندگیم تبدیل به نقطه عطفی شده. بعد اون هم خدا رو شکر به راه های خوبی هدایت شدم و منم مثل شما دارم هر روز بهتر از دیروز میشوم ولی به قول خودم من بذرم رو سال 97 کاشتم و الان تازه از خاک اومده بیرون.
اسم امسالمم انتخاب کردم و ان شالله سال 98 هم نقطع عطف تحول مالی من خواهد بود. (هر چی پول داشتم و کار کردم رو واسه یه طرح گذاشتم که امسال باید نتیجه بده امیدوارم تا پایان سال وقتی این کامنت رو خودم میخونم به اهدافم رسیده باشم)
راستی کامنت من راجع به این سوال صفحه 28 هست که شاید براتون مفید باشه.
سلام دوست عزیز
اتفاقا منم داشتم مایوس میشدم بخاطر یکسری مشکلات مشابه (که بخاطر ارتعاش منفی نمیگم) اما وقتی دیدم شما توی این کار و کلا اون موقعیت و سن این درامد رو داشتید پس قطعا منم میتونم
فقط باید باور کنم که خداوند همیشه هوامو داره و روی باورام کار کنم٫
سلام دوست عزیز و موفق
خیلی ممنون که از زندگی خودتون گفتید و خیلی خوشحالم که اینقدر موفقیت بدست اوردید امید وارم که هر روز موفقیت بیشتر کسب کنید به لطف خدای مهربان.
سلام دوست عزیز
تبلیغات یا ابزاری مثل آن،نعمت هایی هستند که روزی بخاطر تضاد بوجود آمده برای شخص یا اشخاصی،به آنان داده شده و خلق شده،پس وجودشون لازم بوده ،اما یک نکته!!!!!!
کی،کجا،چه زمانی و چطور این ابزارها باید به کار بروند را باید سپرد به دست صاحب نعمت.
سختی و راحتی استفاده،هزینه بر بودن یا رایگان بودن ابزار،زیاد و کم و…….همه و همه مربوط به میزان ایمانی و توحیدی بودن باورها دارد.
در پناه رب العالمین
با سلام به شما دوست فرکانس خوب خدا
هرچند که لذت بردم از کامنتتون و حتماً در این مسیر خیلی بمن کمک خواهد کرد .
اما فقط یه انتقاد دارم از شما ؛
لطف کنید از آموزشهایی که دیده اید از سمت استاد و در زندگیتون استفاده کرده اید و جواب گرفته اید بیشتر با ما به اشتراک بگزارید ، شما که به گفته خودتان از آزادی زمانی و مکانی و مالی هم برخوردار هستید ، هر چند که این کامنت گذاشتن ها در مرحله اول برای خود شما مفید است و یاد آوری میکند که از کجا به کجا رسیده اید.
با تشکر و آرزوی خوشبختی برای شما.
سلام پیمان عزیز
پاسخی برای سپیده عزیز ارسال کردم که میتواند یاریگر شما باشد.
در مورد فایلها: همه فایلهای استاد حتی رایگانش تاثیرگذار هستند، دنبال قسمتی از اون نباشید. همه پُر از آگاهی است. کسی که ایمانش رو قوی کنه و اما و اگر نیاره و امروز و فردا نکنه فایلهای رایگان استاد هم نتیجه بخش است.(همانطور که برای من بود.) روز اول من پولی نداشتم تا فایلهای پولی استاد رو بگیرم. نتایج از همون فایلهای رایگان شروع شد طوری که باعث شد مشتریهام هر روز در کسبو کارم بیشتر بشه و توانایی مالی پیدا کنم تا از طریق خانومم فایلهای پولی استاد رو تهیه کنم. ایمانت رو قوی کن و اقدام کن و باور داشته باشی خداوند تنها روزی رسان هست.
نکته: استاد نمیشنه بگه این چون ویدیو رایگانه بزار داخلش نکتهای نگم یا کمتر بگم. همه ویدیوهای استاد به یک ارزش هستند. چون هر وقت بهش الهام میشه میاد صحبت میکنه (من وقتی فایلهای استاد رو دارم گوش میدم ایشون رو مثل جبرئیل میبینم که خدا برای وحی به من نازل کرده همانطور که جبرئیل برای حضرت محمد نازل میکرد.) در هر فایلی شما هزاران نکته پیدا میکنید. اگر تا حالا پیدا نکردید مطمئن باشید نجواهای شیطان در شما قویتر از ایمانتون به خداست. همانطور که آیههای قرآن رو هزاران بار، هزاران جا دیدیم و متوجه مفهومش نشدیم.
قرآن پُر از مثال از زندگی پیامبران و حضرت محمد هست. همانطور که استاد عباسمنش هزاران مثال از زندگی خودش و دیگران میگه.
استاد دستی از دستان خداست تا شما راحتتر بتونید به خداوند نزدیک بشید. هر گفته استاد رو وحی مُنزلی بدونید که از طرف خدا برای شما فرستاده شده، چون نمیتونسته مستقیم به شما بگه. خداوند همیشه با واسطه با ما صحبت میکنه فقط ما باید درکش کنیم. ارتباط ما با خداوند مستقیم هست اما پاسخهای خداوند با واسطه است. بعضی اوقات از طریق خوابه، بعضی اوقات از طریق افراد مختلفه، بعضی اوقات به صورت ندایی از درون قلبت و …
سلام سیاوش عزیز
شاید نتونستم منظورم رو خوب برسونم ، من دوست دارم از حال و هوا و اتفاقات روزمره خوب دیگری که در زندگیتون رخ داده بیشتر برای ما بنویسید تا با شنیدنش ماهم پر از انرژی و امید شویم و با ایمان قویتری در این مسیر حرکت کنیم، ممنون میشم که این حال خوب رو به ماهم انتقال بدید.
(بیشتر اتفاقات زندگی این روزهام رنگ خدایی داره و دارم میبینم که خداوند چقدر زیبا داره زندگیمو پیش میبره)
باتشکر
با سلام به دوست عزیزم ممنون از پاسخ عالی خیلی خوشحالم کار خداوند برای هدایت همه مون متشکرم ممنون که با داستان برای من این پیام رو داشت که از خداوند خاستید که هدایت کنه شما رو این خواستن خیلی مهم هست
هیچ دو نفری نیست که باهمدیگه صحبت کنن و من نفر سومشون نباشم و یا هیچ سه نفری نیست که با همدیگه صحبت کنن و من نفر چهارمشون نباشم … مگه میشه؟ مگه داریم؟ باران که شدی مپرس این خانه کیست …
ایمان، ایمان همه چیزِ (حرف استاد که با بغض میگن)
عالی بود کامنتتون دوست دوست داشتنی
واقعا اشک شوق ریختم دوست عزیز ما با همچین خدایی طرف هستیم خدایا سپاسگزارم که قوانینی و وضع کردی تا خودمون زندگیمون و اونجوری که دوست داریم بسازیم همینطور که این دوست عزیزمون زندگیش و تونست تغییر بده و الگویی برای ماها بشه جهان پاسخ میدهد تو فقط توکل کن و بسپار به خدا
دوست عزیز٫٫
نوشته های شما پر از امید و ایمان بود٫
با خوندن داستان زندگیتون و اینکه چطور با ایمان به خدای مهربون راه تکامل رو طی کردید و به موفقیت رسیدید، قلبم سرشار از خوشحالی و شعف شد٫
شاید باورتون نشه ! اما با خوندن نوشته های شما باور توحیدی در من بیشتر شد٫
البته من از خوندن تمام موفقیتای دوستان خوشحال میشم و حتی گاهی از خوشحالی اشکی هم از گوشه چشمم پایین میاد٫
اما در گفته های شما باور توحیدی که با صداقت نوشتید موج میزنه و من در مقابل باور توحیدی شما و ایمانتون به خدای مهربون سر تعظیم فرو میارم ?٫
انشالله که در تمام مراحل زندگی ایمانتون پشتیبانتون باشه٫
امین یا رب العالمین
سلام سیاوش خان
چقدر خوب که داستان زندگیتون رو نوشتین دوست عزیز.چقدررر عالی میشد اگه بیشتر کامنت بذارین تا با این نمونه های عینی،واسمون این راه زیبا و پر از نعمت ، منطقی بشه
??
فقط می تونم بگم مرحبااااااا
نمی دونم چطور ازتون تشکر کنم که داستان زندگیتون رو با ما به اشتراک گذاشتید. من اعتقاد شدید دارم هیچ چیز بیشتر از دیدن نتایج دیگران نمی تونه در ما باور ایجاد کنه. می خوام بگم اگر فقط قسمت دوم رو نوشته بودید، بدون داستان زندگیتون، نمی تونست انقدر تاثیرگذار باشه.
بازم ازتون بی نهایت ممنونم و خواهش می کنم اگر ممکنه از هدایت هایی که شدید، بیشتر برامون بنویسید.
سلام سیاوش.
حرفات خیلی عالی و تاثیر گذار بود.ولی داستان زندگیت جالب نبود.بنظرم بیشتر تخیلی میومد.اصلا باهاش ارتباط احساسی نتونستم برقرار کنم.
موفق باشی
به نام خدای زنده
سلام به همه دوستان هم فرکانسی و سیاوش عزیز،
سیاوش خان فقط در این حد عرض میکنم که کامنت شما من رو واداشت تا بعد از چندین سال پیگیری این خانواده واقعا صمیمی و بزرگ استاد عباس منش عزیز تصمیم بگیرم دیدگاهم رو درج کنم.
من بعد از این چند سال و بعد از چندین بار تصمیم به اغاز تغییر و تحول در تمام جوانب زندگیم بالاخره چند ماهی هست که با فایل های رایگان استاد شروع به تغییر باورها و در نهایت ارتقا مداوم مدارم کردم .
قبل از پاسخ به سوال استاد عزیز
از شما سپاسگزارم که تصمیم گرفتید و بالاخره دیدگاه و تجربیاتتون در اختیار ما قرار بدید??????
نکاتی که از نظرات شما کسب کردم??
دنبال اصل بودن و کنار گذاشتن حاشیه ها
ارائه خدمات خوب به مشتریهایی که محصول رو میگیرن .
چون هر مشتری دستی از دستان خداست
ارزون نبودن محصولات
سپردن کار با دل و جون به خدا
این به این معنی نیست که بشنید خونه بخورید و بخوابید، نه!
کار کردن هر روز با عشق برای بهبود کیفیت محصول ،لذت بخشه، مثل تفریح میمونه
صداقت داشتن
ارتقا بهبود محصولات: این از طرف خدا اعلام میشه(یکی از این راهها الهامات درونیه)
فرصت همین الانه
دل به کار دادن
تقویت ایمان ،فقط از خدا کمک گرفتن
روزی رسون فقط خداست، نه هیچکس دیگه ای
برداشتن اولین گام با توکل بخدا
(سرپناهم رو از دست داده بودم)
لااقل یکبار تو زندگی آزمایش کن.
روی کاغذ نوشتم
با تمام وجود ایمان داشتم که خداوند یک کار خوب برای من مهیا میکنه با یک حقوق عالی.)
بدون هیچ اما و اگری از خدا کمک خواستن
گذاشتن تمام تمرکز روی کسب کاری که عاشقشی و اطمینان از این که خدا مشتری و میرسون
و در نهایت
توکل بخدا?? ، عشق به کار و ایمان به این که خودش مشتری رو میرسونه و خودش هدایت می کنه.??
این نکاتی بود که واقعا لذت بردم و بابت به اشتراک گذاریشون صمیمانه سپاسگزارم ??????
و اما اگاهی هایی که تا به الان با فایل های رایگان استاد و نظرات دوستان کسب کردم ،??????
شناخت خدا ،لذت بردن واحساس خوشبختی در هر لحظه و ایمان اوردن به عظمت وجودش در گرو ثروتمند شدنمان است??
ثروتمند نمی شویم مگر اینکه به فراوانی نعمات و برکات ایمان بیاوریم
هیچ رقیبی وجود ندارد
این مسله زمانی شکل میگیره که باورهای مخرب و گذشته مان را فراموش و باور های سالم و مثبت رو جایگزین کنیم
برای کسب باور های مثبت باید مثبت اندیش بشیم به وسیله شکرگزاری هر روزه
با مثبت اندیش شدن و توجه به فراوانی ارتباط و احساس خوب با درون خودمان بیشتر و در نتیجه دریافت الهامات راحت تر میشه
وقتی باور های جدید ایجاد بشه شرایط خودکار اماده میشه اینو مطمئن باش
پول خودش میرسه،
ایده خودش میاد،افرادی که بهت کمک خواهند کرد ظاهر میشن و…ولی اینو یادت نره،کِی این اتفاق میوفته ؟؟؟
وقتی باور ها تغییر کنن
و پای در راه بگذاری و نترسی و شروع به حرکت کنی
فرکانس ما حاصل باورهای ماست و خداوند جهان را مأمور کرده تا اون فرکانسها را تبدیل به اتفاقاتی در زندگیمان بکنه ،اگر میخوایم نتیجه تغییر کنه باید فرکانس تغییر کنه و اگر میخوایم فرکانس تغییر کند، باید باور تغییر کند.
پس:
حذف باور منفی شکرگزاری
شکرگزاری مثبت اندیشی
تداوم مثبت اندیشیباور مثبت
باور درستاحساس خوب
احساس خوبحس خوشبختی
انشاالله در دنیا اخرت سعادتمند باشید?
سپاس از وجود و حضور گرم تک تک شما دوستان و استاد بی نظیر
سلام احسنت
چندین باز کامنتتون رو خوندم و آگاهی ها رو نوشتم تا هرروز مرور کنم
خیلی عالی خلاصه کردید و گفتید
سلام دوست گرامی
خوندن کامنت شما خیلی برای من انگیزه بخش و باور ساز بود. این روزا دارم ثروت 1 رو بعد از مدت ها گوش می دم و استاد مدام می گن برید دنبال الگوهایی که شرایط شما رو داشتن و موفق شدن و من نمی دونستم از کجا این الگوها رو پیدا کنم. درسته در مورد کاراترین های بزرگ و مشهور تو اینترنت زیاد نوشته ولی یه جورایی احساس می کردم برای الان من خوندن یه متن از شرایط زندگی وسختی های شروع کار اونا چندان موثر نیست. با خوندن شرح حال شما از زبان خودتون خیلی احساس خوبی پیدا کردم و یقین دارم پیدا کردن الگوهایی مثل شما خیلی در ساخته شدن باورهای توحیدی من و بقیه دوستان میتونه موثر باشه. سپاسگزارم و امیدوارم بازهم از موفقیت هاتون بنویسید.
نکته مهمی که برامون داشت اینه که خدای ماانقدرمهربونه که بنده ای که به اون وپیامبراش مدام فحش میداده وقبولشون نداشته راهم میبخشه.
اینقدرخدای بزرگی داریم
سلام
شما عجیب ترین جواب را دادید٫
شاید مثل بقیه نکته های توحید و توکل و ٫٫٫ رو گفتید اما به خاطر تجربه عجیب شما میگم جوابتون عجیبه٫
متن شما رو با گریه بی امانی میخوندم٫
خوش بحالتون که این طور میتونید راحت الهام ها رو بشناسید و عملی کنید٫ چطور میتونید؟
من یکسالی هست عضو سایتم و خودم با وجود ترمزهام میدونم خیلی نیاز به تکرار و کمک و کار کردن روی خودم دارم٫
از اینکه از زندگی و تجربه خودتون گفتید کیف کردم٫ و ممنونم٫
اینطوری منطق من ساکت تر میشه وقتی نمونه عملی بیشتر میبینه و میگه ببین بیا اینم یکی دیگه که تونسته تو بحث مالی و روابط و ٫٫٫ چه پیشرفتایی کنه تازه از زیر صفرم شروع کرده٫ خیلی لطف کردید و از تعداد پاسخ رو کامنت شما هم میشه فهمید که جوابتون چقدر تکان دهنده بوده٫ اما باز با خوندن پیام شما اگرچه یک سازه دیگه به بنای باورهای من اضافه شد اما سوال هم ایجاد شد!!
از شما چند سوال دارم جواب های شما میتونه به من کمک کنه ٫ ممنون میشم وقت بگذارید و جواب بدید٫
۱- برای من عجیب بود که چطور شمایی که خدا و دین و پیغمبر رو هم قبول نداشتید با یک شب موندن تو پارک اولا انقدر خوب به شما تو اون فرکانس اون مسیر سر راست و مستقیم الهام شد و ثانیا شما جنس اون شناختید و فوری انجام دادید؟؟؟؟ اولین سوالی که تو ذهن من با این جمله شما ایجاد شد این بود٫ پس چرا به من چیزی الهام نمیشه؟ تازه این اقای سیاوش که میگه من اهل دین و خدا و ٫٫٫ هم نبودم ٫
۲- یه جای دیگه داستانتون نوشتید من به دوستم رو زدم و ازش پول قرض کردم٫ کاری که من هم خیلی وقتا انجام میدم هم قرض دادن و هم قرض گرفتن٫ مسیله ای که برای من الان ایجاد شده بعد از ورودم به سایت و خوندن کامنت خیلی دوستان بوده٫ خیلیاشون نوشتن ما به فلان مشکل مالی برخوردیم و پول نداشتیم و ٫٫٫ مقروض بودیم و ٫٫٫ اما گفتم خدا خودش جور میکنه همونطور که فلان کار کرده٫ و خداهم پول رسوند٫٫٫ یا اون ادم طلبکار دیگه گیر نداد و غیره٫ و بعد توضیح میده این یعنی ایمان این یعنی توکل ! نمیدونم آیا این از کم بودن ایمان و توکل منه که حرف بعضی دوستان رو فضایی میدونم یا واقعا از کامنت های شعار گونه بعضی دوستان هست٫ با تمام احترامی که قایلم برای همه و به خصوص خود استاد که نظام فکری من بهم ریخت و مدیونشم٫ و البته شاکر خدا که ایشون سر راه همه ما گذاشت٫ اما چون شما نتیجه عینی خودتون گفتید فکر میکنم شاید استحقاق این داشته باشید که لطفا کنید به من و جسارتا به من جواب این سوال با مثال قرض ۳۰۰ هزار تومن خودتون بدید٫ چون ماها به قول استاد عباس منش اگر به ۱ درصد این کامنتا عمل میکردیم نتیجه ها کن فیکون بودند٫ به همین کامنت هایی که میگیم خدا باید بشه همه چیزمون و ٫٫٫٫
۳- فعلا شاغل نیستم و الان بیشترین چیزی که دنبالش هستم اینه که چه کاری شروع کنم؟ چیکار کنم که هم عشق کنم، هم خدمت که حالم خوش باشه و دنبال همه اینا هم پول بیاد و وضع مالی زندگیم عوض بشه ؟ برای همین میام تو این سایت ٫ فایل میبینم ٫ میخوام یه راهی پیدا کنم که مثل شما و هزاران نفری که از این راه نتیجه گرفتند بیفتم تو مسیر٫ باز شبیه سوال اولم چرا چیزی به ذهنم نمیرسه؟ چرا به دل من چیزی نمیفته؟ برات نمیشه؟
۴- یه چیزی که تو کامنت بعضی دوستان میخونم و این احساس بهم دست میده که کلا خدا همه کاری میکنه٫ مشتری میشه٫ تبلیغ میشه ٫ آموزش بازاریابی میشه و ٫٫ (این در ارتباط با سوال مسابقه هست که با خوندن کامنتا احساس کردم دیگه بعضیا منکر همه چیزن٫ این درسته؟ درسته اصل توحیده٫ درسته اصل توکله٫ ولی فرع چی؟ آیا اون باید رها بشه؟ اصل ماشین موتورشه٫ خب فرعیات ماشین فراموش کنیم؟ )خب اگر اینجوریه چرا خودم عذاب بدم٫ هی مراقبه میکنم و ارتباط میگیرم و الهام میگیرم و بهم گفته میشه فلان جا سرمایه بذار٫ فلان ادم ببین٫ فلان حرف بزن و ٫٫٫ و منم شروع میکنم٫ دوباره نفهمیدم چیکار کنم هی مراقبه و ارتباط و الهام٫ دوباره و٫٫٫ این چرخه تکرار میشه٫ اره؟ اگر اینطوره پس کجا با ندونم کاری و اشتباه کردن و به تضاد برخودرن و ٫٫٫ به خودم بیام و رشد بکنم؟ اینطوری که من همیشه تو مسیر صاف و هموار هستم تازه یکی هم جلو داره من بوکسل میکنه من هیچ زحمتی هم نمیکشم؟!!! این بنظر یکم افراطی نیست؟ یا اینکه حرف همه دوستان درسته و این منم که تو ایمان از همه ضعیف ترم و فرکانس پایینم و ارتباط با خدا ندارم که به نظرم همه چیز شعارگونه و فضایی و افسانه ای میاد؟؟؟؟؟؟؟ (با توجه به مثالی که استاد زدند که دو تا مسیر تو جنگل توضیح دادن که مسیر اسفالت و مسیر پر از حیوانات درنده و٫٫٫ اکی این قبول دارم ٫ منم میخوام تو اسفالت برم ولی برداشتم از بعضی کامنتا اینه که میان برت میدارن در ماشین باز میکنن، میبرنت سوار ماشینت میکنن رانندگی هم میکنن تو همون آسفالته و خودشونم پیادت میکنن و در هم پشت سرت میبندن ٫ ای بابا آیا نباید من خودم بگردم دو تا مسیر ببینم بعد برم تو مسیر آسفالت؟ منظورم اینه که تلاش برای رفع تضادها پس چی میشه؟ خوردن به موانع و تلاش برای رفع اون ها چی میشه؟ رشد چی میشه؟ بعد توجیه دوستان اینه که رسالت ما اینه از زندگی لذت ببریم )
خلاصه مطلب این بگم ———>>>>>> {من نمیخوام فقط تو این سایت جمله های قشنگ بخونم ٫ من میخوام علاوه بر استاد که داره قدم به قدم راه میگه یکی باشه ده قدم جلوتر از من تو همین مسیره و شاگرد استاد بوده برگرده پشت سرش نگاه کنه و بگه من اینجوری این راه اومدم٫ ببین٫ اونجا که استاد این حرف زد منظورش اون بود نه این٫ من عین تو تو فلان مسیله بودم و اینجوری رفع شد و٫٫٫٫ }
برای همین از شما و از همه کسایی که مثل شما راه پیدا کردن و این متن میخونن میخوام بیان و به من و امثال من کمک کنند٫
پیامم کمی طولانی شد ٫ عذر میخوام ولی سه روزه دارم کامنت میخونم و یادداشت میکنم و سوال برام ایجاد میشه٫ بهترین شخص به نظرم با یک نمونه عینی شما بودید٫ پیشاپیش از حوصله و محبت شما بابت پاسخ بینهایت سپاسگزارم٫
دوستدار شما، راحله
۹۸/۰۲/۰۸
راحله عزیز سلام
حتما پاسخهایی که به سپیده عزیز، پیمان پرنیان عزیز و نسرین سلطانی گرامی دادم مطالعه کنید.
قبل از هر چیز باید بگم تک تک سوالاتی که پرسیدید رو استاد یا در فایلهای رایگان یا در دورههاشون کامل توضیح دادن مثلا فایل رایگان “ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است!!”/ دلیل اینکه پاسخش رو پیدا نکردید اینِ که یا اون دوره رو تهیه نکردید (باید در مدارش قرار بگیرید تا پولش جور بشه) و اگر تهیه کردید و جوابتون رو پیدا نکردید به این خاطر بوده که هنوز تو مدارش قرار نگرفتید.
خیلی وقتها برام سوالی پیش میاد که جوابش رو نمیدونم اما همیشه جوابش داخل یکی از فایلهای استاد بوده و هست. همون فایلی رو که دهها بار قبلا گوش داده بودم اما متوجه نشده بودم اصلا نشنیده بودم وقتی دوباره میشنوم پیش خودم میگم ای بابا این رو که من صدبار گوش دادم چرا اینجا رو تا حالا نشنیدم. آخه مگه میشه.
آره میشه، چون اون صدباری که فایل استاد رو گوش میدادم ذهنم درگیر سوالها و تضادهایی بود که همون موقع داشتم و برای اونها دنبال جواب بودم برای همین چیزهایی که ربطی به اون تضادها و سوالاتم نداشت رو متوجه نمیشدم یا ذهنم زود ازش عبور میکرد. یا تجربیاتی از قبل در مورد اون قسمت داشتم که موقع شنیدنش میفهمیدم فلان تجربهام بخاطر این بوده یا راه حلش اینه دفعه بعد ازش استفاده کنم. و اگه متوجه نمیشدم تجربهای براش نداشتم.
×××× نکته: منم با فایلهای رایگان شروع کردم و نتایجم با همون فایلهای رایگان شروع شد. شاید برای من خیلی اثر بخشتر بوده به این خاطر بوده که همه چیز رو سپردم به خدا و هیچ اما و اگری براش نیاوردم. ××××
در ادامه چون خواسته بودید از زبون خودم بشنوید در ادامه چیزهایی که در پاسخ به ذهنم میرسه (الهام میشه) رو براتون مینویسم.
برای اینکه پاسخ بهتری بدم سوالاتتون رو به بخشهای کوچکی تقسیم کردم تا جوابم شفافتر باشه. (این هم زمانی بهم الهام شد که یه بار نوشتم دیدم جالب نیست بعد به ذهنم رسید (الهام شد) که بخش بندی کنم؟)
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی ///// گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش (حافظ)
———————————-
وقتی منطقم نمونه عملی بیشتر میبینه و میگه ببین بیا اینم یکی دیگه که تونسته تو بحث مالی و روابط و ٫٫٫ چه پیشرفتایی کنه تازه از زیر صفرم شروع کرده٫
——————————–
یکی از نکاتی که در صدها کامنت دوستان عزیز در سایت استاد میبینم اینه که همهی دوستان دنبال نمونهی موفقی هستند که از طریق آموزشهای استاد به نتیجه رسیدن، تنها دلیلی که برای این موضوع میبینم اینه که هنوز ایمانشون به حرفهای استاد و خداوند ۱۰۰ درصدی نیست. این افراد هنوز در وجودشون شک و تردید وجود داره و نجواهای شیطان در وجودشون تاثیرگذارتر از ایمانشون به خداوند و حرفهای استاد هستش و اجازه نمیده صد در صد به خداوند و حرفهای استاد ایمان بیارن و شک دارن
به قول مولوی:
تا بنده زخود فانی مطلق نشود////// توحید به نزد او محقق نشود
توحید حلول نیست نابودن توست ///// ورنه به گزاف، باطلی حق نشود
من خودم هیچ وقت دنبال این نبودم که ببینم کی موفق شده از آموزش های استاد تا بیام از آموزشهاش استفاده کنم یا صد درصد قبولشون کنم. یا آدمهای موفق رو پیدا کنم تو سایت و برم ازشون الگو بگیرم، پیش خودم همیشه گفتم چرا اون فرد موفق برای الگو گرفتن خودم نباشم/ کی میتونه بهتر از خودم برای خودم الگو باشه/ چه معجزهای میتونه ملموستر از معجزه هایی باشه که تو زندگی خودم اتفاق میافته
برای همین من با این دید میام کامنتها رو میخونم که هر کامنت برای من نکتهای داره که از طرف خداوند قراره بهم گفته بشه (الهام بشه) فارق از اینکه کی اون رو نوشته / آدم موفقی هست یا نه!
[در مورد کسانی که از طریق آموزشهای استاد به نتیجه رسیدن:]
به یقین میتونم بگم تعداد این افراد خیلی زیاده، خود من الان بهش فکر میکنم حداقل اسم ۲۰ نفر رو که از نزدیک میشناسم، میتونم بیارم که از آموزشهای استاد استفاده میکنند و به نتایج عالی رسیدن/ چه در بحث مالی و چه روابط و … بعضی از این افراد رو شاید بشناسید.
ولی به یقین میتونم بگم هیچکدومشون تا حالا یه دونه کامنت هم نیومدن تو سایت بزارن، چون مثل من علاقهای ندارن کسی اونها رو بشناسه که از طریق آموزشهای استاد به اینجا رسیدن) برای اینکه مطمئن بشم اسم یکی از همین دوستانم رو که میدونم از آموزشهای استاد استفاده میکنند رو داخل سایت سرچ کردم اما چیزی ازش پیدا نکردم. نه پروفایلی، نه کامنتی و …
صد در صد اونها هم به طروق مختلف مثل یه نام ناشناس/ یا از طریق کارمندشون / یا همسرشون و … اقدام به خرید کردند.
خیلی از این افراد رو خود استاد بهتر از من و شما میشناسه و استاد بخاطر اینکه می دونه این افراد علاقهای ندارن شناخته بشن رو معرفی نمیکنند و اسمی ازشون نمیبرن و گرنه داخل سایتشون یه صفحهای ایجاد میکردند و اسم و عکس این افراد رو میزاشتن که با آموزشهای استاد به درآمدهای میلیاردی رسیدن/ مثل خیلی از دیگر اساتید که برای پر کردن صندلیهای کارگاههاشون عکس دهها نفر رو داخل صفحه محصولشون میزارن تا بیشتر بفروشن/
مقصر هم نیستند چون فکر میکنند این ابزارهاست که باعث فروش بیشتر میشه/ من خودم هیچ جا لیستی از مشتریهام نزاشتم تا بگم ببین اینها مشتری من هستند بیا ازم خرید کن.
حتی زنگ هم میزنن لیستی ازشون ارائه نمی دم. در صورتی که مشتریهایی دارم که اگر داخل سایتم ارائه بدم کسی باورش نمیشه که فلان شرکت یا فلان آدم هم از محصول ما داره استفاده میکنه. من اعتقادم اینه که مشتری رو خدا میفرسته و برام محصولم رو بازاریابی میکنه. به جرات می تونم بگم ۹۹ درصد مشتریهایی که از ما خرید کردن هیچ وقت حتی یه زنگ هم نزدن / چه قبل از خرید چه بعد از خرید فقط رفتن پرداخت زدن و محصولشون رو تحویل گرفتن/ اونهایی هم که زنگ زدن تازه بعد از خرید موردی داشتن که راه حلش رو می خواستن بدونن که داخل محصول ما چطور میتونن انجام بدن
(الان براتون حتما سوال پیش میاد اون لیست صفحه اصلی سایت استاد چیه؟ که جوابش رو میزارم به عهده خودتون)
در آخر پیشنهادم اینه که به جای پیدا کردن نمونه عملی برای ساکت کردن منطق خودتون، خود شما یک نمونه عملی بشید. چون یک اتفاق در زندگی شما از هزاران داستان زندگی دیگران اثرگذارتر هستش.
و اما پاسخ سوالاتی که شماره گذاری کردید:
——————————-
برای من عجیب بود که چطور شمایی که خدا و دین و پیغمبر رو هم قبول نداشتید با یک شب موندن تو پارک اولا انقدر خوب به شما تو اون فرکانس اون مسیر سر راست و مستقیم الهام شد و ثانیا شما جنس اون شناختید و فوری انجام دادید؟؟؟؟
—————————-
اولا یک شب نبود، چندین ماه بود که من بیسرپناه شده بودم. خونه مون رو از دست داده بودیم و وسایل خونه هم همسرم برد خونه یکی از اقوامش داخل انباریشون گذاشت و رفت خونه پدرش و من هم از اون روز به بعد بیسرپناه بودم. خونه پدر خانومم هم نمی تونستم برم چون رابطه مون با کارهایی که کرده بودم خیلی خراب بود. در طی اون چند ماه بعضی اوقات خونه دوستان میرفتم و خیلی وقتها شبها میرفتم پارک میخوابیدم.
وقتی جای آدم گرم و نرم باشه به خیلی چیزها فکر نمیکنه اما وقتی تو سختی میافته [به قول استاد مرحله تضاد] تازه دنبال اینه که کجای کارش مشکل داشته. برای همین شبهایی که مجبور بودم تو پارک بخوابم چون میترسیدم اتفاقی بیفته تا دم صبح بیدار میموندم و هوا کمی روشن میشد یه چرتی میزدم بعد می رفتم دنبال کارهای روزانهام.
تو همین شبها همیشه فکر میکردم که کجای کار من اشکال داره که چنین اتفاقی برام افتاده اما دلیلی براش پیدا نمیکردم که مشکل گشا باشه چون همه چیز رو میخواستم با منطق حل کنم.
به قول مولوی:
پای استدلالیان چوبین بود ///// پای چوبین سخت بیتمکین بود
تا یه شب که کارد به استخونم رسیده بود به خودم گفتم: یه بار تو زندگیت همه چیز رو واگذار کن به خدا.
چون چیزی دیگهای برای از دست دادن نداشتم.
این همون لحظهای هست که مولوی در موردش میگه:
تا بنده زخود فانی مطلق نشود////// توحید به نزد او محقق نشود
توحید حلول نیست نابودن توست ///// ورنه به گزاف، باطلی حق نشود
این همون لحظه است که در قصه پیر چنگی صحبتش شده و به اعتقاد مولوی در درگاه الهی القاب و عناوین دنیایی و متداول میان انسان ها بهایی ندارد. ای بسا کسی که در انظار، حقیر و خوارمایه آید، اما همو در درگاه الهی محبوب شمرده شود.
برای اینکه بتونی داستان رو مطالعه کنی لینکش رو در ادامه گذاشتم:
abasmanesh.com
و اما در مورد الهام شدن: خود استاد در این مورد در چندین فایلشون توضیح دادن.
ما فکر میکنیم الهام شدن یعنی اینکه یکی بیاد در گوشمون نجوا کنه فلانی، فلان کار رو انجام بده. یا یه جای ساکت بشینیم و مدیتیشن کنیم و صدایی بشنویم که به ما داره میگه چیکار کنیم. نه هیچ کدوم از اینها نیست. خود پیامبر هم جبرئیل مستقیم بهش نازل نمیشد.
(تحقیق در این مورد رو میزارم به عهده خودتون از منابع تعریف نشده بخونید.)
همین که داری قدم میزنی به یه مسئلهای فکر میکنی و یهو یه ایدهای به ذهنت میرسه اون خودش یه الهام هستش/
چندجایی در متن بالا این کلمه رو داخل پرانتز گذاشتم که متوجه بشید. من این ایده رو به شکل یه الهام میبینم تا سریع برم اجرایش کنم و نتیجه اش رو ببینم وگرنه تا بجنبی هزاران دلیل مغزت میاره (نجواهای شیطان) و از انجامش منصرفت میکنه.
اون شب وقتی اون تصمیم رو گرفتم اولین ایده (الهام) که به ذهنم رسید این بود که برم شروع کنم به کار برای یکی دیگه و بعد از ۱۰ تا ۱۵ سال کسب وکار برای خودم داشتن یه مدت بیخیال کارآفرینی و راه اندازی کسبو کار موفق برای خودم بشم (استاد ازش بعنوان رها کردن خواسته نام میبره / نباید دودستی به چسبی به یه چیزی تا به نتیجه برسونیش / این مورد رو در یکی از فایلهاشون با مثال بچه دار نشدن افراد توضیح میدن) بعدها فهمیدم که این یه قانون بوده و من ناخواسته انجامش دادم.
وقتی این ایده به ذهنم رسید اولین راه از طریق روزنامه همشهری بود. شاید برای شما از طریق سایتهای کاریابی باشه
و چون اعتقاد داشتم این یک الهام هست پیگیرش شدم و انجام دادم و به نتیجه رسید. مطمئنم خیلی از افراد هر روز این ایده به ذهنشون میرسه که برن از فردا دنبال یه کار اما فردا که میشه جدی نمیگیرن/
در مورد الهام شدن در پاسخ به یکی دیگه از سوالاتتون بیشتر توضیح میدم.
———————
یه جای دیگه داستانتون نوشتید من به دوستم رو زدم و ازش پول قرض کردم٫
——————–
من الان اصلا موافق قرض گرفتن نیستم، و هیچ وقت از کسی قرض نمیگیرم و به کسی قرض هم نمیدم. تا اون زمانی که زندگیم پُر مشکل بود یکی از مشکلات همین این کلاه و اون کلاه کردن بود. از این ور پول در میاوردم از اون ور باید قرضم رو صاف می کردم یا از یکی باید قرض میگرفتم به یکی دیگه میدادم. همین کارم باعث شد خونهای که با تلاش همسرم خریده بودیم رو از دست بدیم.
الان اعتقادم بر این هست که بجای اینکه چاله برای خودمون درست کنیم تا مجبور بشیم خودمون رو ازش بکشیم (قرض گرفتن) بیرون بهتره پله بسازیم (تولید ثروت بیشتر) و ازش بریم بالا.
اگه در کامنتم دقت کرده باشید اون شب به کسی زنگ زدم که اولا هیچ وقت تلفنش رو جواب نمیداد اگر هم زنگ میزد دو سه روز بعد زنگ میزد و میگفت زنگ زده بودی کاری داشتی. اما اونشب با دوتا بوق جواب تلفنش رو داد. این کار خدا نبوده پس کار کی بوده؟
در مورد صبح اون دوستم آدمی بود که زودتر از ۹ صبح هیچ وقت بیدار نمیشده اون روز صبح خیلی زود بیدار شده بود. منم زود بیدار شدم چون میخواستم پیاده برم و باید سر ساعت میرسیدم. بیدار شدنش کار کی بوده؟ مطمئنم کار خدا بوده / اما اگه بررسی کنی شاید دلایلی هم وجود داشته اما من اصلا به اون دلایل کاری ندارم من تصمیم گرفته بودم هر اتفاقی رو از طرف خدا ببینم.
وقتی ازم پرسید چیکار میکنی منم بهش توضیح دادم، خیلی دو دل بودم که بگم برای قرض گرفتن یا نه؟ اما یه چیزی ته دلم می گفت: بگو. گفتنم هم به راحتی نبود چندین بار اومدم بگم اما نگفتم تا اینکه دل رو زدم به دریا و حرف ندای درونم رو گوش دادم و گفتم.
من تو ذهنم این بود که در حد ۵۰ هزارتومان ازش قرض بگیرم کافیه. اما گفتم هر چقدر میتونید؟ اینم مطمئنم خدا تو دهن من گذاشت وگرنه می تونستم بگم اگه میشه به من ۵۰ هزارتومان قرض بدید؟
اونم گفت الان ۳۰۰ نقدی دارم. این مبلغ دقیقا برای رفت آمد کل ماهم بس بود.
این ۳۰۰ هزار تومان آخرین پولی بود که از کسی قرض گرفتم.
———————-
خیلیاشون نوشتن ما به فلان مشکل مالی برخوردیم و پول نداشتیم و ٫٫٫ مقروض بودیم و ٫٫٫ اما گفتم خدا خودش جور میکنه همونطور که فلان کار کرده٫ و خداهم پول رسوند
——————–
این جور کردنه به این صورت نیست که از آسمون خدا یهو برات پول بفرسته.
این میتونه یه ایدهای باشه که برات پولساز میشه و تو میری اجراش میکنی همونطور که برای استاد دوره تندخوانی بود. یا اینکه اگه سرکار میری یه پاداش خواهد بود. برای من زمانی که کارمند شده بودم یه روز یهو دیدم یه پولی به حسابم اومد (پیامک بانکیم فعاله :)) – (اون پول رو خیلی نیاز داشتم و باید برای یکی واریز میکردم) کنجکاو شدم رفتم چک کردم ببینم کی برام واریز کرده فقط فهمیدم از بانک … بوده. تا ظهر درگیرش بودم که آخه کی این پول رو برام واریز کرده؟ بعد از ظهر فهمیدم که رئیسمون به خاطر اینکه کارم رو خوب انجام دادم به غیر از حقوقی که هر ماه بهم میداد. یه پاداش برام در نظر گرفته که همون روز برام حسابداری واریز کرده/ یا وقتی کسبو کار داری یهو یه مشتری میاد یه مبلغ گُنده خرید میکنه و اون مشکل مالیت حل میشه و هزاران مثال دیگه که استاد در موردش توضیح داده.
پس دنبال چیزهای عجیب و غریب نباشید. خداوند هیچ وقت برای هیچ کس قوانینش رو زیرپا نمیزاره حتی پیامبرش باشه. همه چیز رو از طریق افرادی انجام میده که دستانی شدن از طرف خدا برای حل مسائلتون.
همه این اتفاقات به ظاهر ساده خودشون معجزه هستن و نشانهای از سمت خدا.
———————
فعلا شاغل نیستم و الان بیشترین چیزی که دنبالش هستم اینه که چه کاری شروع کنم؟ چیکار کنم که هم عشق کنم، هم خدمت که حالم خوش باشه و دنبال همه اینا هم پول بیاد و وضع مالی زندگیم عوض بشه ؟
——————–
دنبال این نباشید که چه کاری رو شروع کنم با تو خونه نشستن به نتیجه نمیرسید، قدم اول برای شروع کردن اینه که با توجه به مهارتی که دارید برید یه جایی برای یکی مشفول به کار بشید. در طول مسیر با برخورد به تضادها خداوند مشخص میکنه کدوم سمتی برید. وقتی تجربه آدم بیشتر میشه علایقشم تغییر میکنه. مثلا شاید شما در مورد یه موضوع هیچ وقت چیزی نشنیده باشید چون نشنیدید مطمئنن نمیتونید بفهمید علاقه دارید بهش یا نه؟ عاشقش هستید یا نه؟ اما وقتی که باهاش آشنا میشید به خودتون می گید آره این همون چیزیه که میخواستم و از انجامش خسته نمیشم.
در ضمن هر چیزی یه بهایی داره و برای به دست آوردنش باید بهاش رو بپردازید. اینکه کار مورد علاقه تون رو پیدا کنید بهاش اینه که برید یه جایی برای یکی دیگه کار کنید یا اینکه یه چیزی به خرید با سود به یه نفر دیگه بفروشید.
پس قدم اول رو بردارید و یه کاری برای خودتون جور کنید حتی اگه درآمدشم زیاد نباشه.
—————–
برای همین میام تو این سایت ٫ فایل میبینم ٫ میخوام یه راهی پیدا کنم که مثل شما و هزاران نفری که از این راه نتیجه گرفتند بیفتم تو مسیر٫ باز شبیه سوال اولم چرا چیزی به ذهنم نمیرسه؟ چرا به دل من چیزی نمیفته؟ برات نمیشه؟
—————–
با تو خونه نشستن و فایل دیدن نمیشه راهی پیدا کرد. تا آخر عمرتونم فایل ببینید هیچ تغییری تو زندگیتون اتفاق نمیافته. هر چیزی رو که میبینید باید تبدیل به یک اقدام عملی کنید. مثلا شما ساعتها فایلهای استاد رو در مورد روابط گوش بدید اگه کسی تو زندگیتون نباشه و نتونید اون آموزشها رو اجرا کنید فایدهای نداره، حالا تا آخر عمرتون هم بشیند گوش بدید.
برای اینکه بیفتید تو مسیر باید مسیر رو از یه جایی شروع کنید. به قول عطار:
گر مرد رهی میان خون باید رفت////////وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس////////خود راه بگویدت که چون باید رفت
وقتی شروع کردی و اقدامات عملی داشتی به ذهنت همه راهحلهای مناسب میرسه/ به دلت الهام میشه و …
استاد در یکی از دوره هاشون در مورد این سوالتون هم صحبت کردن و مثال زدن: خدا هیچ وقت نمیاد کل مسیر رو از اول تا آخرش بهتون بگه. گام اول رو میگه: این می تونه کار کردن برای یکی دیگه باشه/ شما گام اول رو انجام دادید بعد گام بعدی رو میگه و همینجوری ادامه داره. (توجه داشته باشید گفتنش به صورت مستقیم نیست با واسطه هستش) مثلا تو کار من نیازهای مشتریهام هست که به من میگن اگه محصولتون این قابلیت رو هم داشت خیلی عالی میشد./
یا موقع وب گردی یهو سر از یه سایتی در میارم که مدتها برای محصول خودم دنبال راه حلش بودم و اون سایت در موردش توضیح داده و ….
———————
یه چیزی که تو کامنت بعضی دوستان میخونم و این احساس بهم دست میده که کلا خدا همه کاری میکنه٫ مشتری میشه٫ تبلیغ میشه ٫ آموزش بازاریابی میشه و ٫٫ (این در ارتباط با سوال مسابقه هست که با خوندن کامنتا احساس کردم دیگه بعضیا منکر همه چیزن٫ این درسته؟ درسته اصل توحیده٫ درسته اصل توکله٫ ولی فرع چی؟ آیا اون باید رها بشه؟ اصل ماشین موتورشه٫ خب فرعیات ماشین فراموش کنیم؟ )
——————-
اره همه چیز میشه/ چون باور داری و ایمانت به خداوند زیاده تو کاری چیزی که هیچکی فکرشم نمیکنه پولساز باشه برات پولساز میشه/ تبلیغ در جایی که همه دور ریختن پول میدونند برای فقط شما جواب میده/
اما مسئله اینه که همه برای حل کردنش دنبال ابزارن/ اصل ول کردن/ به اصل بچسب/ وقتی نیاز بشه ابزارشم معرفی میشه/
آموزش بازاریابی میگه تبلیغ کن اگه با تبلیغ قرار بود که یه کسبوکار موفق بشه الان بامیلو باید موفقترین میبود. نه اینکه بعد از چندین سال کسبوکارش رو جمع کنه/
مشکل میدونی چیه؟ ما میخوام راه صد ساله رو ۱ روزه بریم./ صبر و حوصله مون کمه / وقتی شروع میکنی اون اوایل درامدت قطره قطره هستش اما به مرور زمان ماه بعد بیشتر از ماه قبل میشه و یه جایی به خودتون میاید که این قطرهها شدن دریایی برای خودشون همونطور که برای من شدن/ ماه اول سه تا مشتری بودن اما الان تعدادشون انقدر زیاده که دیگه سرماه نمیام بشمرمشون که خُب این ماه چندتا مشتری داشتیم؟ تمرکزم به جای جذب مشتری روی بهتر کردن محصولاتم هست. من نیاز مشتریهام رو به بهترین شکل که در توانم بود حل کردم و هر روز به فکر حل کردنش هستم.
اینکه الان از چه ابزاری استفاده کنم مهم نیست این ابزارها میان و میرن. منم مثل استاد از هیچ ابزاری استفاده نمیکنم.
فقط امیدم به خداست و معتقدم بهترین بازاریاب برای محصولاتم خداوند هست که به تمام بندگانش دسترسی داره.
برای نمونه: من با چه تبلیغی میتونستم از آمریکا مشتری جذب کنم. اصلا فکرشم نمی کردم تا چه برسه این که تبلیغش رو بکنم. این کار خدا نبوده پس کار کی بوده؟ هیچ وقت از مشتری نمیپرسم از کجا با ما آشنا شدین؟ چون باعث میشه ایمانم از بین بره و راه شیطان رو برای نجوا کردن باز کنم.
من نه تو کسبوکارم نه تو زندگی شخصیم از هیچ شبکه اجتماعی استفاده نمی کنم. خیلیها به من گفتن که اگه بیای فلان شبکه اجتماعی تبلیغ کنی فروشت صد برابر میشه. منم چیزی نمیگم. اما تو دلم میگم بهترین فروشنده دنیا رو من دارم و اونم خداست که داره برام میفروشه. که هیچکس هیچ جایی نداره/ به جز اون افرادی که معتقدن بهش.
از ایمیل مارکتینگ هم استفاده نمیکنم.
استاد در این مورد هم در فایلهاشون صحبت کردن.
——————–
خب اگر اینجوریه چرا خودم عذاب بدم٫ هی مراقبه میکنم و ارتباط میگیرم و الهام میگیرم و بهم گفته میشه فلان جا سرمایه بذار٫ فلان ادم ببین٫ فلان حرف بزن و ٫٫٫ و منم شروع میکنم٫ دوباره نفهمیدم چیکار کنم هی مراقبه و ارتباط و الهام٫ دوباره و٫٫٫ این چرخه تکرار میشه٫ اره؟
———————
با مراقبه و اینجور چیزها شما نمیتونید به جایی برسید.اگه اینجوری بود الان تمام مرتاضهای هندی باید میلیاردر میشدن. خداوند همیشه میگه قدم اول رو بردار مابقیش با من.
استاد در یکی از فایلهاشون میگه: که جاده صاف، صاف نیست. بلکه شما راحتتر از هر کس دیگهای که اون مسیر رو رفته میرید. ناهمواریها وجود دارن / اما برای شما محسوس نیست. چون باورتون به شکل دیگه است. چون ایمانتون به خداوند هست.
چون اون ناهمواری رو یه تضاد میبینید که خداوند سر راهتون گذاشته تا مسیر درست رو انتخاب کنید و برید.
امیدوارم پاسخم یارگر شما باشه
ایمانتون رو به خداوند محکم کنید و به جز از خودش از هیچ کس دیگه ای درخواست نکنید.
—————————–
نکته ای که در آخر می خوام بگم اینه: هر سوالی تو ذهنتون باشه استاد جواب دادن، با قاطعیت این رو میگم من هیچ سوالی نبوده که تو ذهنم باشه و داخل فایلهای استاد جوابش رو پیدا نکنم. به بهترین شکل ممکن جوابش رو دادن.
خیلی برام اتفاق میافته یه سوالی برام پیش میاد جوابش رو در یه فایلی پیدا میکنم که شاید صدبار گوش دادمش اما اصلا متوجهاش نشدم. میگم خدایا این کجا بود چرا تا حالا من این رو نشنیدم.
و اونجاست که میفهمم من چون در مدارش نبودم، متوجه نشدم و یاد این آیه از قران میفتم:
خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَهٌ (بقره ۷)
خداوند بر دلها و بر گوش آنان مهر زده است و در برابر چشمانشان پردهاى است.
خیلی عااالی بود من با دقت و حوصله خوندم و کلی نکته برداری کردم.
فقط یه سوال: الان من تولید کننده هستم وجایی هم تبلیغ نکردم اما در اینستگرام پیج دارم و محصولاتم رو اونجا به نمایش می زارم
به گفته شما اگر تو هیچ شبکه ی اجتماعی محصولمون رو نزاریم اصلا مردم از کجا با ما آشنا بشن؟؟؟
مثلا خود استاد هم محصول تولید می کنند در شبکه های اجتماعی (تلگرام،اینستا،سایت)کاراشون رو می زارن دیگه
سلام .دوست عزیز .ابتدای کار تبلیغ مشکلی نداره استادهم میگه من باتبلیغ مشکلی ندارم اما استادچراتبلیغ نمیکنه چون تکاملش طی شده چون توحیدی شده چون روی خودش کارکرده . استادنیازبه تبلیغ نداره چون حداقل ازشروع کارشون تاحالا صدها سخنرانی حضوری درشهرهای مختلف برگزارکرده وهزاران نفر ایشون رامی شناسن. شماتبلیغت رابکن اما تبلیغ راعامل آوردن مشتری ندون بلکه خداوند راعاملش بدون چون خداهست که به دل مشتری می ندازه که تبلیغت راببینه ومحصولت رابخره .اگه تبلیغ راعامل فروش بدونی یعنی شرک و همون دامی هست که اکثریت ملت دچارش هستن وکسب وکارشون رونق نمیگیره. هزاران نفر ممکنه تبلیغ توراببینن اما اونهایی مشتری تومیشن که خدا بخواهد.خداوند کی می خواهد وقتی که تو خداوند راباور داشته باشی وبهش ایمان داشته باشی یعنی به اندازه باورت نسبت به خداوند واینکه اوست که برات مشتری میشه ومشتری ها رابرات میاره .حتی پیامبر (ص) هم اوایل کار تبلیغ کرده وننشسته توخونه که بیان دنبالش .بلکه اول به خدیجه بعد به علی (ع) رسالتش را گفته بعد به دیگران که اول تبلیغاتش مخفیانه بوده وبعد بدستورخداعلنی و گسترده بوده و بعد دیگه کم کم یاورانش براش بصورت کلامی تبلیغ کردن وخداوند اونهایی که تومسیر هدایت بودندرا بطرف پیامبر ومکتبش آورده . پس تبلیغ چیز بدی نیست خصوصا در ابتدای بیزینس امادرادامه فقط باید روی باورهات و کیفیت محصولت کارکنی بقیشو بسپاری بدست خداوند رزاق ووهاب .
سلام بسیار جالب است که در لحظه ای که فکر میکنی آخر خط است وصل میشوی بالا میروی و بجایی میرسی که دیگران میگویند چه شانسی آوردی.
حتی به ذهنشان هم خطور نمیکند که خداست که تو را میبرد به اوج خوشبختی.
دوست عزیز ممنون از به اشتراک گذاشتن تجربت
مطمینم خودت بهترین راهه رو پیدا میکنی همین طور که تا حالا پیدا کردی ولی یه حسی بهم گفت اینو بهت بگم شاید به دردت خورد.برای دریافت دلاری می تونی از paypal استفاده کنی
دوست عزیزم سلام
متنی که گذاشتی بسیار عالی بدون پرداختن به حاشیه و مشخص بود که با تمام وجود و احساست داری بازگو شون میکنی.
به من که حال بسیار خوبی رو منتقل کرد.سپاس ازت????????
دوست عزیز واقعا سپاسگزارم از شما بخاطر این کامنت تان.
درحین خواندنش مخصوصا به محض شروع خواستن از خدا خدا یک الهام کرد و شما احساس خوشحالی ایجاد شد در اینجا واقعا اشکم ریخت. خدایا شکرت.
سلام وقت عالی بخیر؛ داستان شما دوست عزیز بسیار آموزنده بود و من لذت بردم. ممنونم از شما.
امیدوارم بنده نیز مانند شما ایمانم کامل بشه و به هر انچه که میخوام برسم
سلام دوست عزیز
سپاسگذار خداوند هستم بخاطر داشتن همچین خانواده ای.
حالا من سوال میپرسم ازتون
افرادی که مثل من یک عمر روی بقیه حساب کردند هنوزم افکارشان مثل قبل هست و باید این باور ایجاد کنند باید چکار کنند؟؟؟؟ من که تا کم می آوردم تو ذهنم می گفتم خب حالا از فلانی کمک میگیرم حالا از اون یکی دوستم پول میگیرم حالا نوبت اون کمکم کنه در حالی که نمیخوام اینجوری باشه و بخوام این باور ایجاد کنم باید چکار کنم؟؟؟
خوشحال میشم جوابم بدید
و براتون در همه زمینه ها آرزوی موفقیت میکنم
دوست عزیز ،تمرین کردن هم یکی از بهترین راهای ایجاد باور هستش٫
اگر نمیخواهین اونطور که میگین باشین خپ در مواقع اینچنین سعی کنین جلوی خودتون را نگهدارین٫ در واقع سعی کنین سلف کنترل باشین٫
دوست عزیز صدها بار ممنون بابت این جمله:
تنها ایمان، ایمان و ایمان و ایمان به خداوند تنها راه حل موجود هست. دنبال حاشیهها نباشید.
کامنتای بچه ها عالی
کامنتای دوستان محشر
ولی این کامنت این کامنت یه چیز دیگه بود
خط به خط میخوندم و هق هق میزدم
اشک شوقی ریختم بیا و ببین
چه کردید با من ؟؟؟؟
خوب معلومه این کلمات از یه جای دیگه داره میاد
تابلو نیست ؟؟؟
خوب من دلم میخواد این کامنت برنده شه
خط به خط خوندم برای هر خطش مکث کردم اشک ریختم فکر کردم فکر کردم فکر کردم
بمباران شد ذهنم ، زلزله هشت ریشتری منیت ذهنیم رو حس کردم .
خدا بهتون عزت و ثروت بیشتری بده
ازتون ممنونم بخاطر تلاشتون
ازتون ممنونم بخاطر ایمان راسختون
ازتون ممنونم که این الهامات رو ما به اشتراک گذاشتید برای فرد کم تجربه ایی مثل من درس بزرگی بود .
سلام دوست گرامی
پاسختون خیلی عالی وباور پذیر است.
من هم تجربه های بسیار زیادی در زندگی از توکل به خدا دارم.
من فکر میکنم رسیدن به هر خواسته ، فرمول بسیار ساده ای داره که شما اونو انجام دادید. قرارکه ما تصمیم بگیریم ، باورهامونو درست کنیم، ترمزهای ذهنی که من بهشون میگم سیاه چاله ،بشناسیم ورفعشون کنیم و احساس خوب وفرکانس درست ومدار صحیح وخدای مهربونه که دستتو میگیره ومیبینی که عالم وآدم میشن درخدمتتو تا با آرزوهات برسی.
موفق وسلامت باشید.?
سلام دوست عزیز
سپاسگزار خداوندم که شما رو هدایت کرد تا جوابی رو بدید که برای من باور ساخت .
خیلی حالم خوب شد احساس ارامش کردم
امیدوارم همیشه ودر همه حال حالت خوب باشه
سپاسگزارم
سلام دوست هم فرکانسیم
خوشحالم که نتیجه گرفتید
امید وارم شما هم مثل استاد مسیرروبه رشتتان ادامه دار باشه
وما رو هم در جریان موفقیتهاتون بزارید تا انگیزه بشه
وباور انکه میشود
من در ابتدای کارم ومی خوام با تغیر باور توحیدی شروع کنم
اگه میشه یک باور توحیدی برام بنویسی چون الگو زیادی بجز استاد ندارم
متشکرم موفق باشید
عزتالله عزیز سلام
امیدوارم پاسخی که برای کامنت دیگر دوستان عزیز گذاشتم مطالعه کرده باشید.
حتما کامنت جناب محسن اصغری عزیز رو هم مطالعه کنید. نکات ارزشمندی رو بیان کردند، که به نظرم خیلی مهمه.
در ادامه باید بگم:
به نظرم باور توحیدی انواع نداره. فقط یه چیز هست و اونم اینه که به خداوند ایمان داشته باشی با تمام وجودت/ وقتی میگم با تمام وجود یعنی با تمام وجودت بدون هیچ اما و اگری و توکلت فقط به خداوند باشه. و اعتقادت به این باشه هر اتفاقی در زندگی من به جز خیر و خوبی چیز دیگهای نداره، بعد گام اول رو برداری. من نمیدونم گام اول شما چیه!
هیچکس به جز خودتون با این گام آشنا نیست. (این رو به همه دوستان میگم مخاطبم فقط شما نیستید) این گام اول همون چیزیه که سالهاست دغدغه ذهنیتونه هر روز در موردش وقت صرف میکنید و راجع بهش فکر میکنید. موقع خواب، موقع قدم زدن، وقتی سوار ماشینید، وقتی بعد از کلی کار یه استراحت به خودتون میدید وقتی دارید تو اینترنت سرچ میکنید. همون قدمی که نجواهای شیطان به شکل ترس در وجودتون رخنه کرده و نمیزاره براش اقدامی بکنید. هر بار خواستید شروع کنید اومده در گوشتون هزارتا اما و اگر آورده.
این جمله رو با ایمان تمام میگم: وقتی گام اول رو با ایمان راسخ به خداوند بدون هیچ ترس و دغدغهای برداشتید، در طول مسیر هرجا زمانش فرا برسه خداوند یا از طریق نشانهها (و الهامات) و یا از طریق ایجاد تضاد مسیر رو به شما نشون میده.
نگران هیچی نباید بود.
وقتی در خواب حضرت ابراهیم بهش گفته شد که پسرش رو در راه خدا باید قربانی کنه، بدون هیچ اما و اگری این کار رو انجام داد. حتی یک لحظه هم شک نکرد. (کدوم یک از ما حاضریم فقط با یک خواب این کار رو انجام بدیم؟ تا حالا این سوال رو از خودمون پرسیدیم؟ اگه پرسیدیم جوابش چی بوده؟) مطمئنم هر کس دیگهای اگر جای حضرت ابراهیم بود هزارتا اما و اگر میآورد.
کار ما در مقابل کار حضرت ابراهیم هزاران هزار بار آسونتره. اما، اما و اگرهای ما هزاران هزار بار بیشتره. واقعا چرا؟
واقعا چی رو از دست میدیم؟ تو کار: آب باریکهمون رو از دست میدیم؟ تو روابط: کسی رو که عاشقش هستیم رو از دست میدیم؟ تو مال دنیا: میترسم که شکست بخوریم و کل پول و دارایی که به دست آوردیم رو از دست بدیم؟
به اون خدا چیزی بالاتر از مرگ نیست، به خدا اگر ایمانت به خداوند راسخ باشه. صد برابر چیزهایی رو که با هزارتا مشقت بدست آوردی رو به راحتی بدون اون سختیها خدا بهت میده.
مثل بچهای که پدرش میندازتش بالا رفتار کنید. آیا بچه میترسه؟ نه، چون میدونه پدرش هواسش بهش هست. تازه کلی ذوق میکنه و اگر سنش طوری باشه که بتونه حرف بزنه میگه: بازم میخوام، بازم میخوام. خودتون رو مثل اون بچه در دستان خدا رها کنید. مطمئن باشید خداوند هیچ وقت فرزندش رو زمین نمیزنه. به جای نگران بودن از اینکه وای الان من رو میگیره یا میوفتم زمین. از تو هوا پریدن لذت ببرید.
از تمام لحظههاتون لذت ببرید، خیالتون جمع باشه که خداوند هواسش بهتون هست و نمیزاره اتفاقی براتون بیفته.
و در آخر:
به نظرم حضرت ابراهیم بهترین نمونه است که ازش برای باورهای توحیدی میتونید الگو بگیرید. همانطور که استاد الگو گرفتن و خودتون مثل استاد یه الگو بشید. همانطور که من الگو گرفتم، انقدر دنبال الگو پیدا کردن نباشید.
تمام چیزهایی رو که نیازه از یک الگو یاد بگیرید استاد در تک تک دورهها و فایلهاش داره به ما میگه.
بیاید برای یه بار هم شده انقدر به اما و اگرهامون بها ندیم.
امیدوارم فرصتی فراهم بشه و در جایی بیشتر در مورد معجزههای که با ایمانم به خدا تو زندگیم رخ داده برای همه دوستان بنویسم. از نکاتی که خداوند توسط استاد عزیز و دوست داشتنی به من وحی کرد.
در ادامه داستانی براتون گذاشتم که خالی از لطف نیست بخونید:
کشیشی سوار هواپیما شد. کنفرانسش تازه به پایان رسیده بود و او میرفت تا در کنفرانس دیگری شرکت کند؛ هواپیما از زمین برخاست. اندکی بعد، کمربندها را مسافران گشودند تا کمی بیاسایند. پاسی گذشت. همه به گفتگو مشغول؛ کشیش در دریای اندیشه غوطهور که در جمع بعد چهها باید گفت و چگونه بر مردم تأثیر باید گذاشت. ناگاه، چراغ بالای سرش روشن شد: “کمربندها را ببندید!” همه با اکراه کمربندها را بستند؛ امّا زیاد موضوع را جدّی نگرفتند. اندکی بعد، صدای ظریفی از بلندگو به گوش رسید، “از نوشابه دادن فعلاً معذوریم؛ طوفان در پیش است.”
موجی از نگرانی به دلها راه یافت، امّا همانجا جا خوش کردند و در چهرهها اثری ظاهر نشد، گویی همه میکوشیدند خود را آرام نشان دهند. باز هم کمی گذشت و صدای ظریف دیگربار بلند شد، “با پوزش فعلاً غذا داده نمیشود؛ طوفان در راه است و شدّت دارد.” نگرانی، چون دریایی که بادی سهمگین به آن یورش برده باشد، از درون دلها به چهرهها راه یافت و آثارش اندک اندک نمایان شد.
طوفان شروع شد؛ صاعقه درخشید، نعرهء رعد برخاست و صدای موتورهای هواپیما را در غرّش خود محو و نابود ساخت؛ کشیش نیک نگریست؛ بعضی دستها به دعا برداشته شد؛ امّا سکوتی مرگبار بر تمام هواپیما سایه افکنده بود؛ طولی نکشید که هواپیما همانند چوبپنبه بر روی دریایی خروشان بالا رفت و دیگربار فرود افتاد، گویی هماکنون به زمین برخورد میکند و از هم متلاشی میگردد. کشیش نیز نگران شد؛ اضطراب به جانش چنگ انداخت؛ از آن همه که برای گفتن به مردم در ذهن اندوخته بود، هیچ باقی نماند؛ گویی حبابی بود که به نوک خارک ترکیده بود؛ پنداری خود کشیش هم به آنچه که میخواست بگوید ایمانی نداشت. سعی کرد اضطراب را از خود برهاند؛ امّا سودی نداشت. همه آشفته بودند و نگران رسیدن به مقصد و از خویش پرسان که آیا از این سفر جان به سلامت به در خواهند برد.
نگاهی به دیگران انداخت؛ نبود کسی که نگران نباشد و به گونهای دست به دامن خدا نشده باشد.
ناگاه نگاهش به دخترکی افتاد خردسال؛ آرام و بیصدا نشسته بود و کتابش را میخواند؛ یک پایش را جمع کرده، زیر خود قرار داده بود. ابداً اضطراب در دنیای او راه نداشت؛ آرام و آسودهخاطر نشسته بود. گاهی چشمانش را می بست، و سپس میگشود و دیگربار به خواندن ادامه میداد. پاهایش را دراز کرد، اندکی خود را کش و قوس داد، گویی میخواهد خستگی سفر را از تن براند؛ دیگربار به خواندن کتاب پرداخت؛ آرامشی زیبا چهرهاش را در خود فرو برده بود.
هواپیما زیر ضربات طوفان مبارزه میکرد، گویی طوفان مشتهای گره کردهی خود را به بدنهی هواپیما میکوفت، یا میخواست مسافران را که مشتاق زمین سفت و محکمی در زیر پای بودند، بترساند. هواپیما را چون توپی به بالا پرتاب میکرد و دیگربار فرود میآورد. امّا همه این اتفاقات در آن دخترک خردسال هیچ تأثیری نداشت، گویی در گهواره نشسته و آرام تکان میخورد و در آن آرامش بیمانند به خواندن کتابش ادامه میداد. کشیش ابداً نمیتوانست باور کند؛ در جایی که هیچیک از بزرگسالان از امواج ترس در امان نبود، او چگونه میتوانست چنین ساکن و خاموش بماند و آرامش خویش حفظ کند.
بالاخره هواپیما از چنگ طوفان رها شد، به مقصد رسید، فرود آمد. مسافران، گویی با فرار از هواپیما از طوفان میگریزند، شتابان هواپیما را ترک کردند، امّا کشیش همچنان بر جای خویش نشست. او میخواست راز این آرامش را بداند. همه رفتند؛ او ماند و دخترک. کشیش به او نزدیک شد و از طوفان سخن گفت و هواپیما که چون توپی روی امواج حرکت میکرد. سپس از آرامش او پرسید و سببش؛ سؤال کرد که چرا هراس را در دلش راهی نبود آنگاه که همه هراسان بودند.
دخترک به سادگی جواب داد، “چون پدرم خلبان این هواپیماست و داشت مرا به خانه میبرد؛ اطمینان داشتم که هیچ نخواهد شد من به پدرم ایمان دارم؛ او خلبان ماهری است.”
از آنروز به بعد کشیش توانست معنی واقعی ایمان را درک کند.
{بله، من هم به به پدرم ایمان دارم؛ او خلبان ماهری است.}
سلام اقای سیاوش عزیز
سلام دست خدا
سپاسگذارم بابت جواب کاملتون خیلی
چیز ها برام واضحتر شد کامنتتون رو چند بار خوندم و باز هم خواهم خواند ممنونم که به الهمتون گوش دادید و برایمان نوشتید مطمعنم
هر جا به تضاد بر خورد کنید خداوند راه را برایت روشن میکند امید وارم باز هم در مسیر پیش بری و همچنان پایدار باشید
سلام اقا سیاوش
خیلی ممنونم از دیدگاه های مفید و ارزشمندی که برامون گذاشتی
متاسفانه کامنتاتون رو نگاه کردم و از پنج سال قبل کامنت جدیدی از شما ندیدم
خیلی مشتاقم که بیاید و از نتایج تون از اون زمان تا حالا بنویسید که چه پیشرفت هایی کردید و نتایج ایمانتون چطور پیش رفت
چه خوب نوشتی٫٫٫تبریک سیاوش به خاطر تغییر بزرگی که تو زندگیت انجام دادی٫وچقد نکات ارزشمندی گفتی ووقت گذاشتی به کامنت ها جواب عالی دادی٫ممنون٫٫از نکات وکامنت های دوستان خیلی استفاده میکنم ٫عالی ان ٫دمتون گرم٫٫٫ ولی نمونه عملی خودت رو بهش اعتقاد دارم ودارم روش کار میکنم٫وحرفهایی که الان میزنم اول خودمو مخاطب قرار دادم و که باید رو خودم کار کنم٫ هر کس منحصر به فرده ٫هیج کس تو این دنیا اتر انگشت تو رو نداره یعنی خدا تو کل دنیا فقط از تو یه دونه خلق کرده یه دونه ٫٫بهترین کاری که هر شخص تو این دنیا میتونه انجام بده بهترین ورژن خودش باشه٫ یعنی تمام این حرفها میخواد کمکمت کنه تابه یادبیاری کی هستی واز کجا اومدی ویه قسمتی و از انرژی وچه شاهکار خالقی هستی٫وچقدرارزشمندی
پس قرارنیس همه حرفها وحرکاتت وکارها ت کپی مثلا یه فرد باشه تا موفق بشی٫ (به قول استاد دنبال ترین ها نباش مثلا بهترین فلان باشن٫میدان رقابت با دیگران نبین٫
) حس اینکه مثلا عقب موندی همه رفتن جلو واینا٫مهتراز همه چیز بهترین خودت بودنه
پس آرام باش به حرف دلت گوش کن٫از همه چیز وهمه کس یاد بگیر ٫لذت ببر٫ودرنهایت خودت قدم برمیداری هیچ کس به جای تو قدم برنمیداره٫همه چی تو وخدای خودته واگرباور کنی ودل بسپاری خودش میدونه چه جوری هدایتت کنه٫
٫
٫قرارنیس همه یه جور هدایت بشن یه جور فکر کنن و همه یه جور خدا رو باور کنن وحرف بزنن باهاش٫ورژن خودت رو پیدا کن٫خودت باشی وازاین خودت بودن نتیجه هاشو ببینی هیچ چیز به این اندازه قدرت وانگیزه نمیده حتی بزرگترین سخنران انگیزشی جهان٫چیزی محکم تر از این نیس که نجوای ذهن رو خاموش کنه٫هیچ چیز به اندازه باورتغییر یافته قدرتمند نیس٫هیچ چیز٫ممنون از همه عزیزان٫
سلام دوست خوبم سیاوش جان ، خواستم تشکر کنم از کامنت کاملی که گذاشتی و بگم اون جائی که گفتی از مشتریهات نمیپرسی که چطور با تو و کارت آشنا شدن برای من خیلی خوب بود چون من گاهی وسوسه میشم که بپرسم و ممنونم که هوشیارم کر دی که به دام شیطان نیوفتم٫ خدایا شکرت برای همه این اتفاقات عالی٫ ولی به یک مورد دیگه هم باید اشاره کنم و اونم این هست که من مفهوم اینهمه پنهانکاری و سکرت بودن کارتون رو اصلا درک نکردم و سوالات زیادی برام پیش اومد! یکی از علامت سوالهام اینه که مگر آشنایی با استادو گروه تحقیقاتی عباطمنش چیز بدی هست که شما اینو پنهان میکنید و یا اینکه از این میترسید که اگر دیگران با این گروه آشنا بشن از سهم شما کم میشه؟! ما یکی از کلیدی ترین باورهامون در گروه این هست که این جهان سرشار از ثروت و فراوانیست و همواره حرکت جهان به سوی پیسرفت و پیشرفت هست و نمیدونم چرا ا شناخته شدن باید بترسیم؟! استاد خودشون همیشه میگن که شما به کسی نگید که چیکار دارید میکنید و کسی رو تشویق نکنید که به راه شما و به پیشنهاد شما وارد بشن ولی باز خود استاد میگن که اگر نتایج شما رو دیدن و با همه وجود خواستن که به راه شما در بیان در اون صورت باید راه رو نشون بدیم و این به نظرم خیلی منطقی تر هست و خود این موضوع کمک به پیشرفت جهان و کمک به خودمون هست که زیبا زندگی کنیم و کمک کنیم که این جهان جای بهتری برای زندگی باشه٫ بهترینها رو براتون آرزو میکنم، در پناه خدا باشید دور از وسوسه شیطان٫
پنج ستاره برات کمه هر بار این متنو میخونم لذت میبرم عالی بودی ?چندین بار متنتو خوندم
سلام دوست هم فرکانسی من.تشکر و قدردانی میکنم از اینکه وقت گذاشتی و متی رو نوشتی که واقعا جالب بود برام منی که حوصله ام نمیکشه،کامل خوندمش.تبریک میگم به موفقیت تون و بصیرت باطنی که پیدا کردید.موفق و پیروز تر باشید.در ضمن یه سوال ایا شما محصول ثروت ۳رو تهیه کردید یا نه؟و اگه بفرماید از کدام محصولات استفاده کردین ممنون میشم.?
عسل عزیز سلام
خیلی خوشحالم که کامنتم برای شما مفید بوده، از خداوند هزاران مرتبه سپاسمندم که به من الهام کرد که دیدگاه خودم رو بنویسم تا برای خیلی از دوستان مفید واقع بشه.
عسل عزیز، به نظر من ما ۹۹ درصد روی باورمون به خدا مسئله داریم و باید روی این موضوع خیلی وقت بزاریم. طوری که همیشه و هر حال خداوند رو همراه خودمون ببینیم و با آرامش خاطر مسیر زندگی رو به جلو طی کنیم.
من پیشنهادم اینه که حتما دوره جهان بینی توحیدی ۱ رو تهیه کنید، عالیه
هزاران بار گوش بدیم باز کمه. استاد نکات خیلی ارزشمندی در اون گفتند. حتی پاسخ سوالی که مطرح شده رو در یک جلسه به طور کامل با مثالی از زندگی خودشون توضیح دادن.
امیدوارم هر چه زودتر این دورهی عالی رو تهیه کنید چون از طریق آگاهیهایی که از این دوره کسب میکنید، هزاران بار مسیر موفقیت برای شما سریعتر رخ میده.
خوشحال میشم حتما نظر خودتون رو درباره این دوره برام بنویسید.
براتون آرزوی موفقیت میکنم
سلام وقت بخیر ممنون از پاسختون و سپاسگزارم از پشنهاد تهیه فایل جهان بینی توحیدی۱.برای شما وخانواده محترم تون ارزوی بهترین ها رو دارم موفق باشین.
سلام دوست من خوشحالم که درسایتی عضوم که همانندِشما زیادهستند.مثال زندگی شما خیلی شبیه و نزدیکه به مثالهایی که تستاددرفایلهای رایگان و محصولاتش میزنن شما شاگردی استاد رابه نحواحسن دارید میکنیدو شکی نیست که به مدار استاد نزدیک و شایدخیلی نزدیکید.ازاینکه تجربه زندگیتون و مرفق شدنتون را به اشتراک گذاشتین متشکرم ازت میخام بازم بیایی و بنویسی برامون .
ثرومتمندو شاد و سلامت و خوشبخت در دنیا و اخرت باشید و همه دوستان گلم?
سلام سیاوش جان
کامنت شما فوق العاده بود سپاسگزارم اشک منو دراورد خدایا شکرت
واقعا زیبا نوشتید و مطمین باشید روی ایمان بچه ها خیلی تاثیر گذاشتید
بهتون افتخار میکنم که انقدر عالی به الهامات عمل کردید
سپاسگزارم از این که حس خوبی به من دادید و باعث شدید ایمانم قوی تر بشه
خدایا شکرت
سلام دوست خوبم. چقدر زیبا نوشتی
همیشه در بهترین حال باشین
ممنونم ازت دوست عزیز امیدوارم همیشه موفق باشید کامنتت خیلی به من انگیزه داد
سلام سیاوش جان
چقدر کامنتت توحیدی بود
چقدر همش از خدا بود
واقعا خدا را شکر
رفیقی داریم ک همیشه با ماست
به قول ملاصدرا
اب میشود برای تشنگان
نون میشه برای گرسنگان
پدر میشه برای بی پدران
مادر میشه برای بی مادران
خواهر میشه برای بی خواهران
برادر میشه برای بی برادران
خدا همه چی میشه
فقط کافیه خودت بخوای
همین
سلام نمیدونم این کامنت کی نوشته شده ولی من دوست نداشتم به پایان برسه ازخداهمچین ایمان واعتقادی رومیخوام
خیلی عالی بود.
چندجایی که برای من کلید بود
اول اینکه از مشتری نپرسیم از کحا اومده نشان دهنده ایمانه. کاری که دقیقا بهش فکر کرده بودم و همین امروز دقیقا اینکار رو کردم.
(امروز اولین روز و اولین مشتری من بود از نتیجه یکماهی که قفلی زدم روی استاد و دارم کل روز رو فایل گوش میدم امروز ۲۶فروردین ۱۴۰۱ وسط ماه رمضون هست)(البته دومن مشتریه قبلی دو روز پیش بود ولی این مشتری اولین مشتری میلیاردی من تو زندکیم هست)
دوم اینکه لازمه اولین گام رو برداریم بقیش با خدا
سوم خدا مشتری رو میرسونه
(من برنامم اینبود توی تعطیلات عید شروع کنم تبلیعاتم رو و امسال رو با تبلیغ بترکونم و فروشم رو بالا ببرم از قضا ازاول سال با استاد شروع کردم و کل برنامه هام رو کنسل کردم وقتی توی اولین فایلی کع شندیم استاد گفتند تبلغ منجلابه)
خیلی عالی بود دوست عزیز مسیرتون و روزی هر روز عالی تر رو دارم.
من الان به جایی رسیدم از صبح تا شب دارم فایل گوش میدم و زندگیم خودش میره جلو
دلم نمیخوام یه دیقه خالی بگذره .شب ها خوابم نمیره تا بی هدش بشم روی فایل ها و صبح ذوق بلندشدن دارم برم دفترگوش کنم. چون تا قافل میشی ورودی منفی میاد توسر ادم. من به این سرعت جواب گرفتم یه مدت کوتاه ورودیم رو درست کردم نتیجه دیدم برای همین نمیخوام دیگ رکب اینستگرام و ادم های منفی دورو برم بخورم. با همه هم قطع ارتباط کردم و واقعا زندگیم عالی شده و واقعا یه انسان موفق میبینم خودم رو.
این نکته خیلی مهم بود ک از استاد یادگرفتم :که قرار نیست خیلی طول بکشه تا جواب بگیری ، من همیشه فکر میکردم خیلی قراره طول بکشه و خیلی دور میدیدم موفقیت رو .ولی الان خیلی هر روز شگفت زدم از اینکه هر روز دارم نشانه ها و هدایت و الهام رو پیگیرم.
پیروز باشید در پناه الله یکتا
سلام به شما دوست عزیز و همر فرکانسی سیاوش عزیز
از خواندن کامنتون خیلی تاثیر گرفتم و واقعا زیبا و بی غل و غش نوشتید و امیدوارم همینطور مراتب ترقی را طی کنید و به پیشرفت خودتان و جهان کمک کنید ایمانم قویتر شد ممنون از شما بابت این به اشتراک گذاشتم موفقیتان خدایا شکرت شکر
سلام دوست عزیز پنج تا ستاره واقعا کم بود . هزاران ستاره هم که به کامنت شما بدم باز هم کمه . خدا میدونه چند تا از دوستان با خوندن کامنت شما دوباره امیدوار شدن و زندگیشون تغییر کرده
خیر و برکت و فراوانی و عشق و خدا در لحظه لحظه زندگیتون جاری باشه
دوست عزیز من با خوندن کامنت شما و قرص و محکم بودن دلتون به خداوند واقعا از شدت لذت بغضم گرفت چقدر حس خوب و فوق العاده ای سپردن به خودش به هیچ مسیری برای دستیابی به خواستهات فکر نکردن
خدایا شکررررت
خدایاشکررررررت
خدایاشکرررررت
چقد احساس خوبی خوندن کامنتای سرشاز از ایمان و احساس خوب شمارو
واقعا لذت میبرم
واقعا خداراشکر.
روبه رشد و موفق باشید دوست عزیز.
واقعا من خیلی ازین کامنت درسهای خوبی گرفتم
یکیش توکل و ایمانتون بود .
احسنت به شما
احسنت به باورهای فوق العادتون
سلام به سیاوش عزیزم.البته نمیدونم اسم واقعیت این هست یا نه :)
هرچقدر بگم از روزی که این کامنت رو گذاشتی چقدرررررر روی من تاثیر گذاشت کم گفتم و از همون موقع برمیگشتم بارها و بارها میخوندمش و ایمان میگرفتم از خدایی که دردسترس شما بود و دردسترس من و همه مردم عالم هست…. و جدیدا که روی صفحه معرفی پروفایلت متن جدید گذاشتی خیلی خوشحال شدم و مشتاقم دوباره از کلام نابت بشنوم و لذت ببرم …. مطمئنا اگر بدونی چقدر کامنتات امیدبخش و الهی هست هرروز ی کامنت میذاشتی :)
در پناه خدا باشی منتظرت هستم!
آقا سیاوش عزیز و نازنینم آخ که چقدر کیف کردم چقدر حال کردم چقدر لذت بردم از این کلمات زیبا و دلنشینی که از دلت برآمد لاجرم بر دل نشست
که نه فقط کلمه بلکه تجربیات عمیق زندگیت را به اشتراک گذاشتی
آقا خیلی تحسینتون میکنم
چقدر کار عالی کردید که در سایت فعال میشید و کمک می کنید اینطوری
دم تون گرم
حجت تمام کردید
ایمان به خداوند
در مورد فرستادن مشتری از سمت خدا و اینکه نمی پرسید چطوری آشنا شدید چقدر نکته عالی رو اشاره کردید چقدر همین نکات ریز و کوچک و ساده باعث میشن ادم گول بخوره و مسیر رو گم کنه
ادم از بدیهی ترین موضوعات گمراه میشه و آسیب میخوره
دقیقا همینه که وقتی کنجکاوری کنی که چطور با ما آشنا شدی (مثل خیلیا که میپرسن: معرف کی بوده؟ یا کی معرفی کرده؟) احتمال خیلی زیاد باعث میشه نجواهای شرک آلود بیاد تو ذهن و بگه پس برم سمت فلانی که باعث شد این مشتری بیاد سمتم و بعد از این از این ادم بخوام …
آقا سپاسگزارم از شما
دوست دارم بیشتر از تجربیات و نتایج ارزشمندتون باخبر بشم و بخونم
همواره پیروز و ثروتمند و سلامت باشید
سلام سیاوش عزیز.
خدا را شکر برای قدرت بی انتهایش ، برای سریع الاجابه بودنش ، داستان زندگی شما بسیار اموزنده و تاثیر گذار أست که هر چی بخواهی می شود فقط باید توکل کنی ، خدا هیچ وقت نه نمی گوید، داستان شما را ذخیره کردم که هر وقت بی انگیزه شدم و کم اوردم به ذهن نشان بدم بگم ببین می شود .
سوالی دارم ، نمی دانم الان در سایت فعال هستید یا نه ، با این همه موفقیت و مدارج بالا و درک بالا چرا می خواهید با اسم مستعار در سایت فعالیت کنید ؟ چرا نمی خواهید کسی بداند شما شاگرد استاد عباسمش هستید ؟ چه نکته منفی در ان أست ؟ همه می دانیم که استاد برترین در این مباحث أست و دومی ندارد، چرا افرادی چنین حسی دارند که نباید کسی بداند استاد سبب چنین تحولاتی شده ، به نظرم افرادی مثل شما که چنین موفقیت مالی کسب کردند می توانند الگوی بسیار بسیار خوبی باشند برای همه ما
انشالله هر روز شادتر و ثروتمند تر باشید
سلام دوس⅖ت عزیزم متشکرم که این مطالب را نوشتی
در طول خواندن داستان زندگیت خیلی گریه کردم و به یاد اتفاقات زندگی خودم افتادم واز کسانی که انتظار داشتم و ناامیدم کردند و منتظرخوار شدن من بودن اما فقط خدا کمکم کرد من همه آنها را به خاطر خدا بخشیدم تا آرام شوم و باز هم سپاسگزارم
سلام سیاوش جان عزیز
اون شبی که تو پارک تو اوج تاریکی زندگیت حال و هوای آسمانی گرفتی چه حالی داشتی فردا صبح که بهت زتگ زدن شب رفتی خونه رفیقت که قبلا سخت در دسترس بود با یه بوق دسترس قرار گرفت و خونه شو و مقداری پول و خوراکی در اختیارت گذاشت اون شب تا صبح چی برتو گذشت خدایاااااااا اون حال سیاوش و من میخوام حالی که نه خواب نه خستگی نه گشنگی نه سرما نه گرما هیچچچچچ تاثیر منفی رو ما ندارا خدایااااااا اون حال سیاوش چندددددد قیمت اون حال چنده کی میتونه پرداختش کنه فقطططط با یک تشکر خشک و خالی بهاش پرداخت میشه و چقدددددد تو سخاوتمند و مهرباتی و ما انسانها چقددددددد بی معرفت و نامررررررردیم خدایا مارو ببخش به بزرگواریت مارو ببخش هرچند مستحق بخششم نیستیم ولی تو بسیااااااار غفور و وهابی و مارو با یه کلام توبه و سپاس میبخشی خدایا .سکوت میکنم
سیاوش جان ،همینکه زنده ای و ذوق مرگ نشدی خداروشکررررررر،چقد پراز نور و آگاهی عالی بود کامنتت و اینم بگم میدونی چرا استاد گفت اونایی که نتیجه های بزرگ گرفتن کمتر به سایت سر میزنن یا دیگه اینورا پیداشون نمیشه و چرا باید اینجوری بشه میدونین این کامتت شما که 4سال پیش نوشتی واسه آدمای تازه وارد چقددددددددد باعث امید و دلگرمی و ایمانه اگه بدونی که چقد با خوندن کامنتت ایمانم بیشتر و دلگرم شدم به لین راه دیگه نمیدین حاحی حاجی مکه دیگه سعی میکنین هر ازگاهی به اینجاها سر بزنین تا بتونین واسه ما تازه واردها نور بشین برای عبور از تاریکی من این کامنت باعث شد با خودم عهد ببندم که موفقیتم زیاد شد عالی و قدرتمند شدم هر از گاهی رندومی بیام تو فایلهای توحیدی استاد از داستان خودم بگم تا نور بشم واسه تازه واردها اونایی که کم آوردن تو راه اونایی که میخوان رشد کنن و لازمه ایمانی گرم چاشنی قلبشون بشه دمتگرر رم سیاوش جان نمیدونم چرا اونجا گفتی نمیخوام زیاد از خودم بگم شاید منو بشناسن با شناختن شما چه اتفاقی میوفته که اینجوری گفتبن البته این سوالم شاید بی ربط باشه ولی کنجکاو شدم بدونم….و اینکه داستان زندگی تو تمام نوووووووور بود و نورررررر خداروشکر که اینجوری مارو سوپرایز میکنه خدایا منتظر سوپرایز اینطوری در زندگیم هستم….اصل ایمان اصل پاکی قلب اصل توحید اصل یکتاپرستی بقیه هرچیزی غیر این همه فررررررررع و تمام
خدایاااااااا شکرت برای موفقیت دوستم سیاوش که موفقیتش باعث دلگرمی من شد الهی شکرررررررت
لطفا بچهایی که موفق شدین بیشتر به اینجا سر بزنین تا نور بشین واسه ما تازه واردها خواندن داستان زندگی شما و مسیر موفقیت شما برای ما خیلیییییی میتونه مفید و دلگرم کننده باشه
سلام آقاسیاوش عزیز
کامنتت روخوندم بی نظیربود،
چقدرزیباباخودت حرف زدی اون زمانی که چیزی برای ازدست دادن نداشتی،چقدرزیبابانجواهای ذهنت کناراومدی ودهنشون روبستی
چقدرعاشقانه به خداتوکل کردی وسپری بهش واون هم باعشق انجامش دادبرات وهدایتت کردوازهمه مهمترتوعمل کردی به هدایتت
باترسهایی که داشتی بازقدم برداشتی وانجامش دادی
خط به خط کامنتت پرازایمان وباورباخالقه باوربه رب تنهارب هستی
خیلی خوشحالم که امروزهدایت شدم به کامت شماوازخوندنش لذت بردم
درواقع من همیشه ازخدامی خواستم که کارمندی روتجربه کنم ولی وسط کامنتهای شماچراغی توی ذهنم پرنورشدمثل یک ستاره که چراکارمندی رومی خوایی ؟مگه خودت عرضه پول درآوردن نداری که میخوایی بری وبرای بقیه کارکنی وآرزوهای اونهاروبه حقیقت تبدیل کنی،مگه خودت خالق نیستی،پس کسب وکارخودت روازخدابخپاه کاری که عاشقشی کاری که سه تاآزادی روبرات داشته باشه آزادی مالی مکانی وزمانی
پس به جهان ثابت کن که لیاقتش روداری که خودت خالق باشی ثابت کن که جنمش روداری
بخواه ازخودش یابرات انجامش میده یاراه رونشونت میده وهدایتت میکنه وازمسیراصلی آگاهت میکنه،پس بچسب به اصل به خالق به رب توتکه ای ازخالقی پس میتونی خلق کنی باورکن که میتونی خلق کنی پله پله تکاملت روطی کن
برای دیگران کارکردن ممنوع
ممنونم ازت آقاسیاوش عزیزبابت این کامنت هدایتی برای من
درآغوش خالق یکتاشادباشی وپرازعشق به الله
سلام دوست عزیز
خدا قوت
خوشحالم که جایی رو پیدا کردم مه هر چقد بیشتر زمان بذارم بیشتر حالم بهتر میشه
آگاه تر میشم
دوست عزیز خدا قوت باشه ودمت گرم که با طوفان بیرون اجازه ندادی ایمانت خدشه دار سه
واقعیت من از یه زمانی به بعد، فقط و فقط بخاطر بهبود وضعیت مالی دوره ها شرکت کردم، کلاس رفتم،و….
البته در ابتدا اولویتم روابط بود
یادمه اوایل اردیبهشت 96 بود دوستی که یه مدت بود ازش بی اطلاع بودم تماس گرفت و حرف زدیم گف چند وقته ازدواج کردی؟
گفتم یه 7 الی 8 ماهی هست، بعد از صحبتمون دیدم تنها نهایتا 40 روزه!!!
انقد که بهم سخت گذشته بود آموزش و کار کردن رو خودم رو شروع کردم تا جاییکه به نتیجه رسیدم هر چی هست در خودمه که باعث شده این مسایل رو داشته باشم
الان بلطف خدا خیلی بهتر شدم، مسایل و چالش در زندگی مشترکم هست ولی خیلی کمتر و متفاوت تر از آن زمان اونم چون میدونم هر چیه در منه
ولی همیشه باگ مالی داشتم و تا الان بوده
هر کاری کردم چشم به این بوده بالاخره کیپول میاد
هیچ وقت بطور مستمر 3 ماه حقوق دریافت نکردم
میدونم تو زمینه ی مالی باورهایی دارم که مانع هستن
ولی نمیدونم چی.
باور و ایمانم بخدا و به فراوانی بسیارررر جای کار داره.
از شما و دوستانی که پیام من رو میخونم میخوام که چه از طریق معرفی فایل یا فایل های که مرتبط با مسیله من هست چه هر حرف و راه و مسیری که خودشون رفتن، بهم کمک کنند
سپاسگزارم
سلام دوست عزیز
خدا قوت
خوشحالم که جایی رو پیدا کردم که هر چقد بیشتر زمان بذارم بیشتر حالم بهتر میشه
آگاه تر میشم
دوست عزیز خدا قوت باشه و دمت گرم که به طوفان بیرون اجازه ندادی ایمانت خدشه دار شه
واقعیت من از یه زمانی به بعد، فقط و فقط بخاطر بهبود وضعیت مالی دوره ها شرکت کردم، کلاس رفتم،و….
البته در ابتدا اولویتم روابط بود
یادمه اوایل اردیبهشت 96 بود دوستی که یه مدت بود ازش بی اطلاع بودم تماس گرفت و حرف زدیم گف چند وقته ازدواج کردی؟
گفتم یه 7 الی 8 ماهی هست، بعد از صحبتمون دیدم نهایتا 40 روزه!!!
انقد که بهم سخت گذشته بود آموزش و کار کردن رو خودم رو شروع کردم تا جاییکه به نتیجه رسیدم هر چی هست در خودمه که باعث شده این مسایل رو داشته باشم
الان بلطف خدا خیلی بهتر شدم، مسایل و چالش در زندگی مشترکم هست ولی خیلی کمتر و متفاوت تر از آن زمانه، اونم چون میدونم هر چیه در منه
ولی همیشه باگ مالی داشتم و تا الان بوده
هر کاری کردم چشم به این بوده که بالاخره کی پول میاد،
هیچ وقت بطور مستمر 3 ماه حقوق دریافت نکردم
میدونم تو زمینه ی مالی باورهایی دارم که مانع هستن
ولی نمیدونم چی.
باور و ایمانم بخدا و به فراوانی بسیارررر جای کار داره.
از شما و دوستانی که پیام من رو میخونم میخوام که چه از طریق معرفی فایل یا فایل های که مرتبط با مسیله من هست چه هر حرف و راه و مسیری که خودشون رفتن، بهم کمک کنند
سپاسگزارم
سلام آقا سیاوش
همینقدر ازت تشکر کنم که وقتی داشتم کامنتتون رو میخوندم، بی اختیار اشک ریختم از رنگ خدا و وقتی خدا بخواد کاری جور کنه، با هماهنگی زیااااااااااد کار جلو می بره.
من تقزیبا با چند درجه بهتر شرایط شما رو دارم، ولی خیلی چیزها رو رها کردم و واقعا تصمیم دارم خیلی جدی روی خودم و باورهای خالصی که استاد گفته کار کنم.
خدایا شکرت برای همه چیز
سلام
ازتون ممنونم که به این زیبایی این کامنت رو اینجا نوشتید … خیلی برام زیبا و جذاب بود اونقدر که با هر کلمه انگار شاهد اون اتفاقات بودم … راه دوری رو که رفتین …هدایت ها …. اعتماد به خدا …
میدونید منو به یاد چی انداخت …
به یاد ملیکای 7 ساعت پیش که داشت به خدا میگفت خدایا دیگه حس خوبی ندارم که برم با مغازه ها مصاحبه کنم …یه راه درآمد دیگه بگو*این مصاحبه هم یک راه درآمدی بود که خداوند در دلم انداخت و من تقریبا یک ماه پیش از صفر به 500هزار تومن درآمد رسیدم …با محصولی که تولید کردم …و البته خدا تولید کرد خدا ایدشو داد مگر نه من اصلا حتی فکرش رو هم نمیکردم… با راه کار اون که من اون محصول رو چطور معرفی کنم …الان هم اعتماد به نفسم بیشتر شده هم باورام بهتر شده هم حس بهتری دارم ….اما از آخرین باری که اینکارو کردم با اینکه به محصولم ایمان داشتم حس خوبی ندارم دیگه… پولش خوبه من فقط با 3روز کار کردن اونم با روزی 2تا3 ساعت این 500 تومن رو درآوردم ولی انگار که ته دلم بهم میگه تو هنوز کامل از این محصول نتیجه نگرفتی پس دیگه به دیگران نده ….)
پشت اون یه ایده و تولید محصول جدید هم بود ولی تا بودن این درآمد و این محصول فقط تو فکر آماده کردن وسایل مورد نیاز برای تولید بودم و هی اینو بهونه میکردم….
تا اینکه توی اتوبوس وقتی اینو گفتم خدا گفت مگه من یه راه دیگه نگفتم…یادته برای محصول قبلی هم مقاومت داشتی ولی شد … من گفتم آخه خدا با حرفای مامان دیگه ترسم بیشتر شده …گفت بهم ایمان داری ؟ گفتم آره ولی …گفت پس انجامش بده … گفتم آخه خیلی غیر منطقیه …گفت انجام ندادنت بخاطر بی ایمانیه …. (حاضرم بمیرم ولی حتی توی فکرم همچین برچسبی رو نخورن انگار خدا قشنگ میدونه چی بگه تا راضیم کنه …. بی ایمانی …میدونم هنوز خیلی ایراد دارم هنوز ایمان قوی ندارم ولی اینکه توی دلم یک لحظه به خاطر اقدام نکردن به این کلمه متهم بشم منو از درون میسوزونه ….چون مطمئنم خدا از من انتظار زیادی نداره و در حد خودم ازم ایمان می خواد پس هر موقع اینو میگه یعنی دارم از حد خودم میگذرم )
خلاصه گفتم باشه انجامش میدم ولی چی بگم ؟
بگم ملت بیاین اینو بخرین ؟ گفت اینم گفتم بهت …که دقیقا چی بگی و همرو دونه به دونه توی ذهنم آورد…من که فقط با خودم یه خودکار. آوردم به خانم بغلیم گفتم برگه دارین و اون بهم یه تیکه کاغذ داد ..(وقتی می خواستم اینو بگم هی شیطان میپرید وسط با هر درنگ نجواها بیشتر میشد من کلا آدمی نیستم که درخواست نکنم ارتباطات خوبی دارم و در خواست میکنم ولی در لحظه که به ذهنم میاد میگم یا اون کارو انجام میدم بار ها و بار ها شده در اتوبوس یا جمع غریبه برای کار های کوچیک و مختلف درخواست میکنم مثل میشه یک لحظه اینو نگه دارید یا میشه دو تا بردارم یا ممکنه از خودکارتون استفاده کنم و.. یا وقتی ببینم کسی به من نیاز داره و الان باید درخواست کنه ولی انگری روش نمیشه خودم اونکارو میکنم یه به صورت درخوایت مطرح میکنم تا متوجه بشه هیچ اشکالی نداره که درخواست کنه .. ولی اینو با قصد بد انجام نمیدم و ازشون تشکر میکنم ولی بعضی وقتا که میگم نه نمی خواد حالا چه واجبه حالا میرسیم لازم نیست نجوا ها میاد که آره بابا این چه کاریه تو محتاج نیستی یوهو اینکارو نکنیا …ممکنه دربارت بد فکر کنه ….
تا اینا میاد یادم به حرف استاد میوفته و میگم نه درخواست میکنم و بی درنگ میگم …)
برگه ای که از خانم درخواست کردم رو گرفتم و تمام اون چیزایی که باید برای معرفی بگم رو روی کاغذ نوشتم و بعد به ایستگاه رسیدم و پیاده شدم ….
با خوندن کامنت شما ایمانم بهتر شد و حتی الان تصمیم گرفتم که بلند بشم و یکی از کارهای تهیه ی محصول رو انجام بدم و فردا محصول رو آماده کنم و الهام خدا رو اجرا کنم ….
ممنونم برای این کامنت زیباتون …
آقا سیاوش اگه بهت بگم چقدر داستان شما قشنگ بود که نگو و بپرس!
لذت بردم مرسی دم شما گرم
اونجایی که ایمان داشتی بدون سرمایه و اینا بیزنست راه می افته و جواب میده و پیشرفت می کنی و در طول مسیر اجازه ندادی ذهنت بره دنبال چگونگی ورود نعمت ها و مشتری ها و… خیلی قشنگ بود
توی ذهنم حک شد!
اراده قوی داری که واسه من یه الگو شد
اینکه یادت موند و به همون اصل اول پایبند بودی خیلی قشنگه!
خدا هدایت می کنه به ایده ای که همین الان میتونه به قول استاد با یه تلاش کوچیک انجامش بدی…
خدا هدایت می کنه به چگونگی پیشرفت…
خوب همون خدا هم بقیه رو هدایت می کنه به سمتت… همون خدا!
خدا فقط خدای هدایت به ایده نیست
خدا خدای هدایت دیگر دست ها به سمت ایده ای که واسش قدم برداشتیم هم هست!!
وقتی به چگونگی به عنوان تنها راه پیشرفت فعلی توجه می کنیم یه جورایی مسیر سخت تر و طولانی تر میشه! ولی وقتی که روی اصل تمرکز می کنیم و به قول شما با خیال راحت به قول استاد خیال تخت میخوابیم و صبح بیدار میشیم میگیم و الباقی مسیر رو ادامه میدیم… پاداش هم میاد…
آقا خدا فقط خدای هدایت ما به ایده ها نیست
خدا خدای هدایت دیگر دستان خدا به سمت ایده اجرا شده ما هم هست!
همون خدا که ایده داد وقتی میبینه ما حرکت کردیم همون خدا مشتری رو میاره! چرااا؟؟؟؟ چون دیگر بنده های خدا هم از خدا درخواستی دارن که مشخصا نیازمند خدمات و محصولات ما هستن… خوب خدا به اونا لطف می کنه و ما رو میندازه تو دامنشون!
همین دیگه خدا تیر و تخته رو جور می کنه
آخخخ چقدر قشنگ بود
بنام خدای وهاب
سیاوش عزیز برادر بزرگوارم بهت افتخار میکنم به ایمانی که به خدا داری به قلب پاکت به روح لطیفت چقدر خوشحال شدم از خوندن این کامنتت شاید 5 سال گذاشتن این کامنتت میگذره و نمیدونم شما در چه حالی هستید ولی مطعمنم که الان هم حتما جایگاه عالی ای رو دارید زیرا هرکس خدا رو پیدا کنه دیگه نمیتونه رهاش کنه
کسی که بتونه با خدا دوستی کنه دیگه زندگی بدون خدا رو نمیتونه تحمل کنه
از خوندن کامنتت خیلیییییی خوشحال شدم خیلی خداروشکر میکنم بخاطر موفقیتهات و ازخدا میخوام بیشتر و بیشتر بهت ببخشه بیشتر و بیشتر هدایتت کنه بسمت نعمتهاش امیدوارم که هرکجا که هستی شاد و سالم و تندرست و ثروتمند باشی برادر عزیزم
لذت بردم از کامنتت
خداروشکر خداروشکر خداروشکررررر
سیاوش عزیز سلام
دوباره و چند باره کامنتت رو خوندم،اشک از چشمام جاری شد و به ایمانم افزوده شد،از خدا میخام ایمانت رو چند برابر کنه و خدا خودش خیرت بده.
درسته، اگر برگردیم به گذشته و با انصاف باشیم در همه جاهایی که رشد کردیم رد پای خدا رو میبینیم.
خدا بهم همه چی داده حتی موقعی که هیچ از خودم نداشتم
تو شکم مادر بهم رزق داد،بهترینها رو بهم ارزانی داشت و من ناسپاس بودم
روزگاری که پول از هر طرف فراوان میومد و من صاحب اصلی رو نمیدیدم
خدایا چقدر تو صبر داری!!!
من ناسپاس و تو شکرگزار
خدایا من هیچ ندارم که بگویم و میدانم که پس از به صفر رسیدن مالی در این چند سال و حتی ورود من به این سایت تو بودی
خدایا خودت دوباره برایم مشتری فرستادی،چه مشتری با اخلاق و خوش حسابی
خدایا خودت از جایی به من رزق دادی که اصلا فکرم نرسیده بود
خدایا خودت ذهنم رو روی فراوانی باز کردی
خدایا از خودت همه چی رو دارم
خدایا شکرگزارم قرار بده
سیاوش عزیز به مقداری که ایمانم تقویت شد به میزانی که شکرگزار شدم،به میزانی که تمرکز کردم،به میزانی که دست و پا نزدم ،درآمدم اضافه شده
و درست میفرمایید
همه چیز دنیا رو رب العالمین میده و ایمان من به اوست که همه چیز رو تعیین میکنه
پس باز هم روی باورهام کار میکنم تا بهتر ایمانم افزوده بشه و کنترل ذهن بیشتری داشته باشم.
از شما سپاسگزارم که نوشته ای از قلبتون مکتوب کردید
خدایا شکررررت
درود به تک تک دوستان؛
خیلی کوتاه و خلاصه:
ایجاد باورهای مثبت، سازنده و قوی درباره کسب و کار ایده آل
تمرکز و توجه بروی خواسته های واقعی با سوالات بهتر و دقیقتر
ایمان و عمل به الهامات در طول مسیر (ممکنه بخشی از این الهامات درباره گذروندن دوره خاصی و یا ارتباط با افرادی باشه که بنوعی نقش راهنما رو در مسیرمون ایفا میکنن)
استفاده از تضادها برای شفاف سازی خواسته ها و مسیر
تصویر کلی هدف همیشه باید در ذهن وجود داشته باشد اما تمام تمرکز بروی گام بعدی ست.
ارادتمند
با حضور رب عالم که همه چی از اوست
درورد و سلام بر تمام دوستان و همچنین آقای عباسمنش و خانم شایسته
در مورد جواب این سوال آنچه که من از درونم حس کردم و فکر میکنم روش و منشی هم خواهد شد برای خود من براتون شرح میدهم٫ قبل از این که برم سراغ جواب این نکته رو بگم که مطمینا داشتن ایمان قوی، باورهای ثروت ساز درست بدون محدودیت و ترمز، شنیدن الهامات و عمل به آنهاو پایداری در این مسیر باعث تمام موفقیت های استاد گرامی بوده است، اما انچه که کار ایشون رو خیلی خاص تر و متمایز تر کرده است بررسی و دادن راه حلی عملی به یکی از اساسی ترین نیاز های انسان است٫ اون نیاز چیزی نیست جز دنبال اصل خود بودن، دلیل چراچویی ما انسانها از افرینش، از خدا، از زندگی٫ این نیاز قلبی همه ما انسان هاست تا با دستیابی به یک جهان بینی واقع گرا به پاسخ نسبی به نیاز قلبی مان در ارتباط با خود و خدا برسیم و چه بسا در زیر چتر آن به آرامش و خوشبختی دایمی٫ ما از بچگی با دردهایی زیادی روربرو شدیم مثل درد دندان دراوردن، دردخوردن زمین برای راه رفتن،درد دوری از مادر برای مدرسه رفتن و غیره و همینطور دردهایی در خردسالی، نوجوانی و ٫٫٫ در تمام این تجربه ها به طور نا خوداگاه پیشرفت در این دنیا رو با رنج همراه آن درک کردیم و وقتی به سنی رسیدیم که عاقلانه فکر کردیم به سوال ها و ابهاماتی رسیدیم که چرا اصلا ما با این همه درد برای این دنیا آفریده شدیم و مطمینا در دنیای خارج از درونمون به دنبال جواب گشتیم٫ هر چی بیشتر جستن پس در پی آن سوالات بیشتر دیگر٫ جنس این سوالات با توجه به تجربه ها و نیازهای فردی افراد متفاوت هست ولی قصد همه یک چیز است اون که ما رو به خدای درونمون که منبع همه چی هست نزدیک کند٫ از آنجایی که این مسیر با موانع زیادی همراه هست مثل خرافات های مذهبی، وسوسه های فکری، مطالعه کتاب هایی نامناسب، ملاقات افرادی نامناسب ممکن است به تنهایی به سر منزل مقصود نرسیم٫ مثلا من یادم هست درست در زمانی با استاد عباسمنش اشنا شدم که درگیر مطالعه های زیادی و کنجکاوی های زیادی در مورد جهان پبرامون بودم اما کاملا سرگشته و گیج٫ اما استاد مثل یک چراغ قوه ای بود که چشمان من را به قسمتی خاموش ولی نزدیک به خودم روشن کرد و وقتی نور چراغ قوه اش روی قلبم که جایگاه خداست انداخت دیگه جهان اطرافم رو ندیدم بلکه عالم درونم رو دیدم و این همان نیاز ی بود که من از ابتدا به دنبال آن بودم ٫ بله من فکر میکنم هر زمانی ما بتونیم نیازی از بشر رو حل کنیم همیشه و همیشه این روش طرفدار دار دارد تا برسد به اینکه این نیاز از اساسی ترین و مهمترین نیاز های بشر باشد فارغ از مذهب، کشور، تحصیل، درامد، سن، جنس٫ تا اینکه برسد برطرف کردن این نیاز پیام آور پایان درد و رنج بشر باشد بلکه با خودش آزادی، استقلال، خوشبختی بیاورد٫ من رمز موفقیت بدون تبلیغ استاد رو در همین میبینم مگه میشه شما از نیازهای روح ما حرف بزنید و ما سکوت کنیم٫ وقتی هر کسی که در این مسیر میوفته خودش میشه سخنور و این خودش بهترین مسیر برای تبلیغ هست٫ من دلیل پیشرفت استاد بدون توجه به رقبا هم همین میبینم وقتی مطمینی حرفت از جایی الهام میشه که تمام رقبای عالمت در دستان اوست اگه میخواست به اونها میگفت ولی الان به تو گفته و وظیفه تو اونو که به دیگران بگویی و بکوشی در انتقال اون (حل اون نیاز) تمام و کمال وقت بگذاری مدام بهبود بدی آیا نیاز هست نگران پیشرفت دیگران باشی؟ ایا اصلا نیاز هست ببینی دیگران چی میکنند؟ بابا اون خدایی که چرخاننده عالم هست اون هوش مطلق اگه لازم باشد تو را از روشی جدید آگاه میکند تا در کارت پیشرفت کنی همان نیرویی که تو رو از اول به این مرحله رسونده خود او بهتر از هر عقل انسانی آگاه هست برای پیشرفت کلامت، نفوذت بر قلب ها چی کار کنی٫ به همین دلیل هست که استاد به جای تمرکز بر دیگران، هر لحظه بر خودش تمرکز دارد٫ درون هر کدام ما همین ویژگی را دارد٫
من اخیرا یکی از مصاحبه های جف بیزوس بنیانگزار آمازون و ثروتمند ترین انسان در حال حاضر رو گوش کردم و گفت من همیشه بر نیاز مشتری هام تمرکز دارم تا بر رقبا این همان اصل هست که باید ما در همه چی الگو قرار دهیم در کسب کار گرفته تا پیشرفت های شخصی٫ این کاملا همان راه استاد عباسمنش هست٫همه ما ها الان میدونیم که توجه به رقبا یعنی توجه به ناخواسته ها و طبق آموزه های استاد به هرچی توجه و تمرکز کنیم از ان جنس در زندگیمون وارد میکنیم پر واضح هست که از این دیدگاه هم نگاه کنیم هرگز نبایدبرای پیشرفت در کارمون روی رقبا تمرکز کنیم٫ باز ایشون در مصاحبه شون گفتند من همیشه از قلبم و از نیروی ذاتی درونم برای تصمیم گیری های مهم استفاده میکنم نه ذهنم (نه آنالیز کردن)٫ باز هم این اصل هست که بابا اگه ما به اون عالم درون (نیروی بی انتها، هوش نا متناهی ) وصل شویم و تکیه کنیم تمام تصمیم هامون نه تنها درسته بلکه بر دیگران هم اثر میگذاره٫ باز من دلیل اثرگذاری استاد رو هم در این میبینم که به خوبی در ما ها تاثیری مثبت گذاشته و باعث شده هر کدوم از ماها در مسیری مثل خودش قرار بگیریم٫
با امید روزی که تمام ما اعضای این گروه کارهای جهانی بزرگی که باعث بشه یکی از مشکلات/ نیازهای انسان رو حل کنه انجام بدیم
خدا رو سپاسگزارم که تونستم انچه که در قلبم گفته شد رو بیان کنم و از خداوند شکرگزارم که من را در این مسیر هدایت کرده است٫
به نام خدای هدایتگر
خانم شاکر عزیز دیدگاه شما هم ارزشمند و زیبا بود .
سپاسگزارم برای پخش آگاهی .از اینکه میبینم چقدر آگاهی های درونمان چقدر نزدیک وچقدر زیبا وهدایتگر است لذت میبرم .
آرزومند آرزوهای زیبایتان در تمام جنبه های زندگی .شااد ودر آرامش ابدی باشید ??
به نام خدا سلام خدمت استاد و دوستان متشکرم از این همه آگاهی ودانش خدا یا از این که ما را در این مسیر هدایت می کنی سپاسگزارم ?? استاد با ایمان به خدا خدای که همه چیز را در جهان آماده کرده قبل از این که منو، تو ،استاد … پا به این جهان بگزاریم و آن ما هستیم که خودمان را لایق چه چیزی چه شغلی چه درآمدی چه شهری چه خانواده ای چه دوستانی چه پوششی ببینیم و قبول کنیم و وقتی که پذیرفتی لایق بهترین ها هستی حالا در هر زمینه خدا و ایمان خودت بهترین ها را به سوی تو هدایت می کنی ،و استاد خوب و عزیز ما بهترین ها را در جهان برای خودش انتخاب کرده و برای این انتخاب وقت گذاشته هزینه کرده از عزیزانش دوری کرده از مجالس های که خیلی ها حاظر نیستن درو ی کنند استاد از این ها و خیلی چیز های دیگری هم دوری کرده من یکی که خیلی خوش حال هستم که این مسیر زیبا را انتخاب کرده و به یاری خداوند و دعای کسانی که در این لحظه در آرامش کامل به سر می بردند و می برم ،این همه احساس زیبا که به سوی استاد هدایت شود این موفقیت چیزی نیست استاد هنوز بهتر ازاین ها خداوند برایش آماده کرده خدا را صد هزار بار شکر ???????
به نام الله یکتا و بی نیاز
سلام
واقعا هزاران بار هم برای خودم تکرار کنم که همه چیز باورِ باورِ باورِ باز هم برای من تکراری و عادی نمیشه این تکرار مقدس٫
چرا که اگر تا الان وضعیت زندگیم این شده که دارم می بینم، به خاطر خواسته ی خودم بوده٫
خودم خواستم که گهگاهی یک خواسته ای داشته باشم اما هیچ وقت نتونستم باور یکتایی و ایمان به اون خواسته ام رو حفظ کنم٫
اگر کسانی مثل استاد عباس منش بدون هیچ تبلیغاتی، بدون هیچ کار مرسومی، بلکه خارج از روال معمول به خواسته شون میرسن،به خاطر اینه که تو جای مناسبی دنبال خواسته شون می گردن٫
یعنی تو درون خودشون دنبال راه رسیدن به خواسته شون میگردن،٫
اونا برای رسیدن به خواسته شون از عالم و آدم و هر چیزی که هستش،انتطارشون رو بر میدارن و فقط به روی ارباب شون حساب میکنند،
و به هیچ حرفی
به هیچ باوری
و هیچ صحبتی که حرف از محدودیت بزنه و بگه:
نه تو نمی تونی!
تو برای رسیدن به این خواسته ات باید جون بکنی!
باید فلان مدت کار بکنی!
فلان هزینه رو بکنی!
فلان مدت دوره ببینی!
ینی میخوام بگم که اونا به هیچ حرف و مفهومی که بگه کمبود هست،سخته؛ تحت هیچ شرایطی توجه نکردن و نمیکنن٫
اونا فقط با یک باور پیش میرن و اون باور اینکه خدای من برای من کافیه و بزرگتر از هر خواسته ایه٫ پس نیاز به هیچ چیز اضافه ای ندارم٫
اونا در حین رسیدن به خواسته هاشون، به توحیدی ترین آدم دنیا تبدیل میشند، درست مثل پروردگارشون ، غنی و بی نیاز و به تمام مراحل و رکورد و قانون های مرسوم دنیا بی توجهی می کنند، و فقط قوانین کیهانی رو بعنوان اصل در نظر می گیرند و فقط و فقط میگن: خودم خلق میکنم خواسته ام رو و خدا هم حمایت میکنه منو٫
چرا که من با خواستن و رسیدن به این هدفم دنیا رو بزرگتر و جایی بهتر برای زندگی کردن میکنم و از اونجایی که خدا هم برنامه اش همینه، در قبال این باور، سیستم خداوند،تمام آدم ها، شرایط و امکانات لازم رو سر راهم قرار میده٫
منه پوریا محمدی دانشجوی این راه مقدس؛ به احترام تمام انسان های توحیدی که دنیا رو با وجودشون زیباتر کردند،مراتب عشق و ارادتم رو از صمیم قلبم تقدیم میکنم بهشون
شاد و پیروز در پناه الله یکتا
به نام خدای رزاق
آقای محمدی دوست گرامی وفهیم وارزشمند من
دیدگاه در از توحید وعشق به فرمانروای عالم را خواندم خیلی لذت بردم ومن هم استفاده کردم .
سپاسگزارم برای پخش آگاهی .
همواره دستتان در دستان تنها قدرت وثروت عالم باشد .زیر سایه اش همیشه آرام وبر قرار وبر مدار باشید ?????
کلا در تمام مواقع روس خدا باید حساب کرد چون بر اساس قوانین وقتی تو فرکانس قرار میگیریم خود ایده و روش میاد. مثلا من تو همین یک ماه حدودا ۸۰۰ هزار تومن درامد داشتم با این که کلا قبلش بی کار بودم به دلیل باور های خودم و یه ایده به ذهنم اومد که برم نظافت منزل انجام بدم. حقیقتش واقعا راضی بودم و درامدش خیلی عالی بود برای شروع یک کار تو یه شهر جدید. برا همین اگهی زدم و کار کردم. قبلا حدودا ۷ سال سابقه ی کار تعمیرات دوچرخه دارم. تو همین مدت که سر کار نظافت بودم یه ایده اومد که برو تعمیرات دوچرخه سیار راه بنداز. بعد من رفتم با یه دوچرخه فروشی صحبت کردم و اینا خود طرف الان بهم گفته برم اونجا و براش کار کنم. این نشون میده فرکانسم داره میره بالا. و مثلا ممکنه ایده ی بعدی این باشه که یه سایت تعمیرات دوچرخه سیار بزنم. البته این تو ذهنمه ولی همون طور که استاد میگن اول سرمایه رو خودت به دست بیار و از هیشکی وامی یا قرضی یا هیچی نگیر و خودمم کامل به این صحبت اعتقاد دارم برا همینم میرم سر این کاره و وقتی سرمایم جور شد ایده ی خودم رو اجرا میکنم. حالا بحث تفاوت که چرا ایجاد میشه. من فکر میکنم تفاوت دقیقا از باور میاد یعنی کسی که واقعا تو یه حیطه ای موفق میشه حتما باور هاش خیلی خالص شدن و عاشق اون کاره و کارش واقعا با کیفیته و اونایی که استفاده میکنن واقعا احساس رضایت میکنن. من خودم یادمه همون چند سالی که فروشگاه دوچرخه کار میکردم حقیقتش اون موقع اصلا با این سایت اشنایی نداشتم ولی سعیم رو میکردم که کارم رو با کیفیت همیشه انجام بدم و باور کنید خیلیا سال بعد مستقیم میومدن پیش خودم یا خیلی از دوستانشون رو میفرستادن پیش من که دوچرخه رو تعمیر کنم. اینا تبلیغاتیه که شاید خیلیامون اصلا بهش فکرم نکرده باشیم. و یکی از دلایل تمایز استاد با بقیه تو این حوضه من فکر میکنم اینه که استاد واقعا تمرکز گذاشتن روی موفقیت و عاشق اینن که به بقیه کمک کنن. و خود استاد به صحبتاشون عمل میکنن این عمل کردنه خیلی مهمه چون باعث میشه ما تاثیر بگیریم. و یه چیز دیگم من فکر میکنم کسی که کیفیت رو دوست داره خودش هم کیفیت خوبی ارائه میکنه. کیفیت واقعا مهمه. ابزار و اینا مثل اچارن اولش ممکنه ادم با اچارای ضعیف تر کار کنه ولی بعدش ایده میاد و اچارش بهتر میشه. و یه اصلی که استاد رعایت میکنه اینه که تمرکز استاد روی خود مطلب هست خود اصل دوره هست نه این که مثلا چجور لباس یا …بپوشه یا هرچی. خود استاد خیلی تو فایل هاش رو اصل ها کار میکنه. اگر استاد بخواد تمرکزش رو بزاره روی سئو و … دیگه از اصل مطالب دور میشه.ولی اینجوری هر روز مطالب به روز رسانی میشن انگار. من فکر میکنم تفاوتش اینایی بود که گفتم. روی خدا حساب باز کردن و ابزار من فکر میکنم در راستای همن.
به نام خدای هدایتگر
دوست عزیز کامنت شما هم برایم مفید بود وقتی آخر کامنت شما را خواندم یک باور زیبا دریافت کردم (.چیز دیگم من فکر میکنم کسی که کیفیت رو دوست داره خودش هم کیفیت خوبی ارائه میکنه.)??
سپاسگزارم برای پخش آگاهی،،،
در پناه خدای زیبای مهربان
سلام به نظر من مهمترین ویژگی که باعث پیشرفت در کارها میشه ایمان واعتقادقلبی به قدرتی است که خداوند در درون ما قرار داده واین باور که این قدرت نمونه ای از قدرت خدا ست که کوه به لرزه در میاره واستاد عزیز هم به خاطر ایمانی که دارن و شرایط بیرونی براشون مهم نیست ومیدونن که هرچه هست قدرت در وجود خودشونه وتصویر ذهنی که دارن با ایمان دنبال میکنن وموفق میشن ایمان وباور درست یعنی دیدن نادیدنی ها وباور کردن غیر ممکن ها آگه همین جمله رو
درک کنیم میتونیم خیلی کارهای بزرگی انجام بدیم یعنی اینکه باور کنیم خداوندی که دریا رو برای موسی شکافت خدایی که آتش رو برای ابراهیم گلستان کرد این خدای قدرتمند رو اگر باورش کنیم برای ما هم کارهای بزرگی انجام میده یعنی ما با باور درست در مورد خدا در های نعمت خدا رو بروی خودمون باز میکنیم و در نهایت کسی که در کارش پیشرفت میکنه کمبود ها و نواقص رو نمیبینه وبه قدرتی که خدا به آون داده ایمان داره
ممنون از استاد عزیزم