سریال زندگی در بهشت | قسمت 101 - صفحه 8

270 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیر صالح گفته:
    مدت عضویت: 2040 روز

    بسم الله الرحمن

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته

    من ی چند روزی هست که یک سوالی برام پیش اومده و ذهنم رو درگیر کرده.

    شما از یک طرف میگین که با تغییر باورهاتون به خواسته هاتون رسیدین و از یک طرف میگین که از وقتی خدارو باور کردم به خواسته هام رسیدم.

    و از یک طرف میگین که خودتون زندگی خودتونو خلق کردین و از طرف دیگه میگین که هرچی دارین رو خدا بهتون داده .

    و فکر کنم که این سوالی که برام پیش اومده بخاطر باور های غلط خودمه و تعجب آوره ولی هرچی فکر کردم رابطه باور وخداوند رو با هم متوجه نشدم.

    اگه میشه درموردش یکم بیشتر توضیح بدین چون واقعا گیج شدم و میترسم که دچار شرک شده باشم.

    باتشکر 🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 2126 روز

    و یارى مؤ منان حقى بر عهده ماست

    سلام به همه عزیزانم

    من هدایت رو مجبور نمیکنم

    استاد عزیزم کل این فایل رو انگار خدا با زبون شما به من گفت تا نجواهاى ذهن من خاموش بشه و اییییقدر ور ور نکنه

    و وااااااقعا هنگم از این همزمانى ها که فایلى که خیلى وقت پیش شما ضبط کردى کلى بعد تو سایت میاد بعد همونم من چند روز بعد میبنم دقیقا در زمااااان مناسب خدایا ازت بینهایت سپاسگزارم که همواره در زمان مناسب و در مکان مناسب هستم

    چند روز بود من خیلى تمرکزم رو کامنت گذاشتن بود و تا اونجا که میشنیدم و مقاومت نداشتم مینوشتم کارى که واقعا منو لعلک ترضى میکنه

    خب من ایمان دارم که از دیدن فایل هاى شما هدایت هاىی با توجه به تجربیات و درک خودم بهم گفته میشه و من دست خدا میشم بنویسم تا هم خودم لذت ببرم هم بقیه استفاده کنن و کلا این نوشتن انگار زکات آگاهیهامه

    استاد شما تو قدم ها گفتین که به الهاماتتون از چند جهت حمله میکنین تا متوجه بشین درسته

    خب منم دقیقا همین کارو در مورد نوشته هام میکنم که بفهمم آیا این همون الهامات الهى و شهودمه که میتونه به خودم و بقین کمک کنه یا از ذهن منطقیم نشأت گرفته

    خب از خدا هدایت میخوام هربار مینویسم میگم خدایا بهم نشون بده اینا از الهامات تو بوده به دست استاد یا کامنت عزیزان

    هربار شما کامنت رو لایک کردین خوشششحال که این لایک خداس یعنی درست بوده هربار کامنت عزیزانم رو دیدم خوشششحال که اره دقیقاااا خودش بوده بارها شده شما لایک نکردی اما همون کامنت رو عزیزانم برام پاسخ فرستادن و خدا بهم گفته فکر نکن من تاییدم رو فقط با دست استاد برات میفرستم

    حتی شده کامنتى که شما فقط منتشرش کردى و دیدگاه قرآنى بوده و فایو استار هم ندادی اما من اییییینان داشتم اونو خودم ننوشتم و ذهنم رو کنترل کردم وقتى نجوا ها گفته نه این دیدگاهت چرت و پرت بوده و تو هم مثه اونایی که تو قلبشون مرض بوده دنبال تاویل آیاتى و الهام نبوده و الکى وقتت رو تلف کردى انقدر استباه بوده ببین وان استار هم نگرفتى و من بهش گفتم اشکال نداره جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا اگه این نوشته از طرف خدا باشه و میتونه به بقیه کمک کنه و درست باشه خودش راهش رو پیدا میکنه اگه درست نیست و له بقیه کمک نمیکنه همون بهتر خونده نشه وظییفه من اینه بنویسم و دقیییییییقا همون کامنت بعد اینکه ذهنم رو کنترل کردم دقیقاااااااااا همون کامنت رو که فقط منتشر شد و لایک که هیچ فایو استار هم نگرفت بهترین و بیشترین بازخورد رو از بفیه دستان خدا تو این سایت گرفتم و خدا بهم گفت نفیس این الهامات از طرف من بوده و درست بوده

    برگردم به چندتا کامنتى که نوشتم و دقیقا حس و حالش همون حس و حال دریافت الهامات بود و حتی یکیش وقتی تا صبح بیدار موندم و نوشتم و صبح خوابیدم ظهر بیدار شدم خدا واسم نشونه اش رو فرستاد که درست بوده اون احساسم اون دیدگاهم ولى بازم هى روز شمارى میکردم و انتظار که ببینم نظر استاد چیه و بازخورد بچه ها رو ببینم و و هدایت رو مجججججججبور کرده بودم از طریق لایک استاد و یا پاسخ عزیزانم بهم بگه درسته ولى از چهارتا یکیش لایک شد و اون احساس پشیمونى و سرزنش دوباره اومد که ببین حتما اشتباه بوده کاش ننوشه بودى و نجواهاااا زر زرشون شروع شد که نه بابا چیه هی میری مینویسى و وقتت رو تلف میکنى وقتت رو بذار رو کتاب آموزشى که دارى مینویسى اون واست پول داره اون و ول کردى و ازش میزنى میایی اینجا مینویسى که چى

    ولى هرچى ور ور کنه من که میدونم کار اصلى رو اینجا دارم انجام میدم من که مییییفهمم چطور خواب و خوراک ندارم و عاشق اینم اینجا بنویسم و جسارت خودم رو تحسین کنم که رفتم تو دل ترسم من که میدونم دارم از هدایت تبعیت میکنم و براى اینکه مثه نویسنده هایی چون دبى فوردها و باربارا دی آنجلس ها فلورانس اسکااول شین شدنها باید اینجورى تکاملم رو طی کنم فااارغ از اینکه کسی تایید میکنه کسی لایک میکنه اصلا منتشر میشه من فقط باید بنویسم و ایمانم رو نشون بدم من باید این دندون لق کمالگرایی و بکنم بندازم دور این کفش نوک تیز و پاشنه ٣٠ سانتى رو بذارم کنار و راحت تر راه برم راحت تر تکاملم رو طى کنم

    من بایییید رو عزت نفس و حذف نظر بقیه کار کنم

    این ترس،از قضاوت در من اییییینقدر رنج اورو مزخرف هست که وقتی من علاقه خودم به خیاطی و ترکببش با نویسندگی و اموزش نوشتم ذهنم میگفت الان بقیه میگن این همه کار میخواد،بکنه هم طراح لباس بشه هم بنویسه و اصول تمرکز لیزری رو یه تخصص رو اصلا رعایت نمیکنه ولی امروز خدا با یه سخنرانی از یه فرد،موفق گفت به این مور افراد میگن چند پتانسیلی یعنی چندتا عشق،دارن و دوست دارن و از هر چندتاش،لذت میبرن و من جزو اون افرادم و دلیل نداره بخوام بخاطر عششششششق به هنر طراحی و خیاطی لباس بخوام میل به نوشتن کتاب های انگیزشی رو بذارم کنار و این ویژگی فوق العاده منه که همه ندارن

    استاد عزیزم با این فایل خدا بهم گفت نگران اشتباه کردن نباشم از زبون مریم جون نقطه ضعفم رو بهم گفت که اره منم میخواستم بقیه و استادم وقتى میخونن نگن این چیه نوشته و قضاوتم کنن اره منم صدبار کامنتمو بررسى میکنم و صدبار ادیتش میکنم درسته یه جاهایی که غلط املایی دارم درست نمیکنم چون میخوام رو قضاوت بقیه کار کنم و استیکر رو حذف کردم چون میخواستم رو اصل تمرکز کنم و حاشیه رو بذارم کنار و نخوام از نظر بقیه اون کامنت زیبا دیده بشه درسته دیگه اگه لازم نبود اگه ایه ای مینوشتم عدد ایه و اسم سوره اش رو نمینوشتم چون میخواستم رو این که نخوام ثابت کنم نوشته ام رو که درست هست و تو قران اومده کار کنم

    ولى همش چک میکردم که کی تایید میشه چرا لایک نخورد کی منتشر میشه چرا نشونه نیومد که درسته با اینکه هزااااار تا نشونه خدا واسم میفرستاد ولى نجواى ذهن من اونارو واسم کمرنگ میکرد

    من شده بودم مثه دوران دانشگاه و تحویل پروژه که فقققققط باید استاد نمره رو میداد و تایید میکرد تا من بفهمم درسته حتى نجواها اون پاسخ بچه ها رو واسم کم رنگ میکرد میگفت نه استاد که لایک نکرد

    من باید یاد بگیرم مثه کافران نباشم که وقتی رحمتى از جانب پروردگارشان دریافت میکنن خوشحال میشن اگر اونو به خاطر فرکانس هاى خودم دریافت نکردم ناامید بشم اون فرکانس مخرب همین کمالگرایی منه همین مجبور کردن هدایته منه

    تو این چند روز خیلیییییى داشتم رو همین موارد کار میکردم میگفتم از استادت یاااااد بگیر فایل میذاره میگه من اصصصلا واسم مهم نیست شما حرف منو قبول میکنین یا نمیکنید من یه درکى دارم میام اونو با بقیه به اشتراک میذارم حالا شما خوشت بیاد خوشت نیاد مهم نیست من کارم رو انجام میدم تو هم کارت رو انجام بده فققققط وقتى حست خوبه بنووووویس

    حالا چرا لایک شما پاشنه اشیلم بود چون خودم کامنت های لایک شده رو فقط میخوندم اما خدا با دستاش بهم میگفت که فرقی نمیکنه لایک بخوره یا نه

    از ابراهیم عزیز یاد بگیر با اینکه استاد لایکش کرد و بعد لایک ها حذف شد ولى نوششششششت و تو خودت چقدر لذت بردی از نوشته هاش تو هم فقط بنویس

    مقاله هاى مریم جون مگه لایک شده اما نوشته و در زمان مناسب افراد هدایت میشن و میخونن تو فقط بنویس

    تو فقط ایمانت رو نشون بده مثه استاد که با یه شاگرد دوره اش رو برگزار کرد و ایمانش رو نشون داد تو فقط بنویس و ایمانت رو نشون بده لایک و پاسخ بچه ها که هیچ حتى اگه منتشر نشد بنویس مثه وقتى که هنوز تو ترسهات بودى و تو دفتر مینوشتى فقط دوست داشتى بنویسی مثه همین الان که هر ایه میخونى یه هدایتى میاد برات تو نوت گوشیت مینویسى

    اصلا مگه نمیگى اینا رو خدا میگه من نویسنده ام پس تو چیکار دارى به تایید بقیه و خوندن بقیه که بخواى خوشحال بشی درسته یا نا امید بشى که نادرست بوده حتما تو به وظیفه ات عمل کن و از مسیر لذت ببر مگه علی ع مولانا و حافظ و… دنبال این بودن ببینن کی خوند و کی نخوند نهج البلاغه و مثنوی معنوی و. که هی میری چک میکنی و این فرکانس مخرب روزشماری و انتظارا و هزار تا فرکانس مخرب دیگه رو میفرستی

    اصلا مگه نمیخواى نویسنده قهارى بشى بنویس و تایپ ده انگشتى رو تمرین کن اینجورى بنویس و تایپ ده انگشتى رو تمرین کن چون شاید لازم باشه همین کتاب اموزشیت رو هم خودت تایپ کنى اینجورى تکاملت رووطى کن کی گفته حتتتتما باید درست بنویسى اصلا مگه از اول حرف زدن رو شروع کردى همه مثه بلبل حرف زدى اصلا مگه اون سخنران حرفه اى از اول اییینقد قشتک صحبت میکرده نمونه اش بابام خیلیییییییی قشنگ صحبت میکنه مخصوصا تو جمع خب تکاملش رو طى کرده انقددددر تو جلسات ادارى و مدیران بوده که این رسمى حرف زدن و ادبى حرف زدن و با عزت نفس تو جمع حرف زدن تو وجودش رفته با ما که بچه هاشیم انگار داره با یه مقام بلند مرتبه صحبت میکنه خب از شکم مامانش که اینجورى حرف نمیزده تکاملش رو طى کرده

    همون باربارا دی آنجلس تو کتاب عزت نفسش نوشته بود من اگه بقیه بگن نوشته هات افتضاحه ناراحت نمیشم فقط سعى میکنم بهترش کنم مهم نیست که بقیه چه نظرى دارن و عزت نفسم رو به نتیجه وابسته نمیکنم

    وقتى با این باورها دلم اروم شد هدایت شدم به دیدن این فایل و من چققققققد بیشتر سپاسگزارش شدم که بهم گفت

    بنویس و هدایت رو مجبور نکن که فقققط با لایک استادت و پاسخ بچه ها نشونه هام رو برات بفرستم دست منو نبند و خودت رو وابسته نکن به تایید کسى و برات مهم نباشه بقیه چه واکنشى نشون میدن

    بنویس و از اشتباه کردن نتتتتتتترس حتى اگه هیییییچکس نخوند تایپ کن و تایپت رو خوب کن و به خودت آسون بگیر و مثه همیشه خودت اولین لایک کننده خودت باش چون فقط کافیه خودت لعلک ترضى باشى

    استاد عزیزم خدا با این فایل از زبون شما دوتا از کامنت هاى من و لایک کرد و گفت نفیسم درست بود چون دققققققیقا توى یکیش مثال کلاغ که خدا براى هدایت قایبل فرستاد نوشته بودم که خدا گفته بود و تو اون یکی مثال هدایت نوح که خدا بهش گفت هر وقت اب از تنور زد بالا و من اینجورى این نشونه رو از کلام شما برداشت کردم و نجوا میگفت بنویس کدوم کامنت اما من نمیخوام ثابت کنم حرفم رو به کسی

    بنویس و تحسین کن که جسارت هات شبیه استادت بوده که با همین نوشتن رو بزرگترین ترست پا گذاشتى و مثه استادت با اینکه ممنوع شده بود برات بنویسى ولى تو ایییینقدر این تجربه نوشتن رو دوست داشتى که رفتى تو دلش با تمااااام نجواها و مثه استادت از اینکه کمیته انضباطی پدرش رو در بیاره نترسید تو هم از اینکه کسى پدرت رو در بیاره نترسیدى و هربار نجوا اومد که همسرت بفهمه خط قرمزش رو رد کردى پدرت رو در بیاره تو هم هرررررر روز با کلمه دربیاره اون نجوا رو خفه میکنى و برات مههههم نیست چه اتفاقیى میوفته هرآنچه مرا نکشد قویترم میکند و به قول استاد فعلا که نفهمیده

    بنویس و این حد از هم فرکانسى با جسارت هاى استادت رو تحسین کن که قانون چقدر دقیق کار میکنه افراد هم فرکانس رو جذب هم میکنه و تحسین کن خودت رو بخاطرتجربه همه اون کنجکاوى هاى یواشکى که فقط مردای جسور و متوکلی مثه استادت این کارو کردن و تو با اینکه یه دختر بودی همییییشه از این جسارت هاى یواشکى و کنجکاوى ها میکردى و به هیییچ کس باج ندادى که بخواد محدودت کنه

    بنویس و خودت رو تحسین کن که مثه استادت از زور و قدرت هیییییچ کس نترسیدى و بخاطر ترس باج بدى و از نوشتن دست بکشى تو براى نوشتن اییین حد از جسارت رو نشون دادى پس مهم نباشه تایید و لایک و فایو استار و حتی منتشر شدنش

    خدایا ازت بییییینهات سپاسگذارم استاد دقییییقا همون کانتى که لایک کردى تو قدم ها پیدا کردن دوتا از شاه ترمزهام در مورد مهاجرت بود وقتیى دوباره خوندمش اومدم این فایل رو دیدم و شما زبون خدا شدی و برام از خاطره شاگردتون که به آروزش رسیده بود گفتى و چقققققققدر نشونه قشششششنگى بود و من اشک سپاسگزارى ریختم که اینقققدر قسنگ خدا باهم صحبت میکنه و بشارت پیش از رحمتشش رو بهم میده

    و از نشانه هاى خدا این است که بادها را بشارتگرانى پیش از رحمتش فرستاد و از آسمان آبى پاک نازل کردیم

    من فققققط میخوام بنویسم و ایمانم رو نشون بدم و تکاملم رو طى کنم تایپ ده انگشتى رو یاد بگیرم و دییییییگه هدایت رو مجبور نکنم و اجازه بدم از بییییینهایت طریق نشونه هاش رو برام بفرسته از اشتباه کردن نترسم به کسى به خاطر زور و بازو و قدرت و ارتباطاتش تو همه ارگانها باج ندم و نترسم و رشششششششد کنم و لذت ببرم و خودم خودمو لایک کنم و اعتماد به نفسم رو به نتیجه گره نزنم و دندون لق کمالگرایی رو بکنم بندااااااازم دووووووور

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    ناهيد بشكار گفته:
    مدت عضویت: 2165 روز

    بنام خدای هدایتگر و وهاب

    سلام استاد عزیزم و مریم خانوم مهربان

    من بسیار سپاسگزار خداوندم هستم که منو به مدار شما هدایت کرده

    و سپاسگزار شما هستم که زندگی منو با آموزش هاتون متحول و دگرگون کردین ، خدایا شکرت

    با توجه به اینکه هیچ انسانی کامل نیست و با توجه به خصوصیات مثبت شما کا همیشه تحسین میکنم ولی من در این فایل دو مورد از شما دیدم که سوال برانگیز بود یکی جنگیدن با موتور سوار بعد از اینکه روی خودتون کار کرده بودین

    و دوم برخوردتون با مریم خانوم در دقیقه ۳۲ ، که بنظرم جالب نبود

    اگه میشه در این مورد توضیح بدین بازم ازتون سپاسگزارم و در پناه حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    امیرحسین ادیبی گفته:
    مدت عضویت: 2914 روز

    سلام

    استاد عزیز واسه من یک سوالی پیشی اومد ، الان مثلا یک دختری که قدش 160 هست و وزنش 60 چجوری میتونه مثل شما باشه تو این شرایط؟

    خب هنری نیست که کسی با قد و هیکل شما تو این شرایط از پس خودش بربیاد ، و بعد بیاد از خودش تعریف کنه ، در واقع اگه این اسمش شجاعت و ایمانه اون دختری که مثال زدم باید چکار کنه؟

    یعنی ذهنش رو باید چجوری آروم کنه که اگه تو این شرایط قرار گرفتم چکار کنم؟

    وقتی شما این نوع مثال هارو میزنید باور بدی رو به بقیه میدید

    یجوریه که انگار هرکی از لحاظ فیزیکی قوی باشه میتونه با ایمان باشه ، اتفاقا هر مثالی از افراد با ایمان تاریخ هست همین ویژگی رو داشتن ، مثل اما علی

    خب این یعنی چی؟

    مگه قانون عمل نمیکنه؟

    پس چرا باید یکی که فرکانسش رو هم تنظیم میکنه توسط پیک موتوری تهدید بشه؟ و اگه زور و بازو داشته باشه میشه با ایمان و اگه یک دختر کوچیک باشه میشه بی ایمان؟

    استاد یعنی تمام راه های با ایمان شدن اینه که هروقت کسی تهدیدت کرد زورآزمایی کنی تا ایمانت معلوم بشه؟

    خب اون دختری که قدش 160 هست چکار میتونه کنه؟

    آیا شما این باورو نمیرسونید که حتما باید زور و بازو نشون بدی تا با ایمان باشی؟

    اصلا برفرض با استفاده از قانون آدم تو این شرایط قرار نگیره ، ولی این حالت وقتی رخ میده که آدم نگران این موضوع نباشه

    یکی مثل شما نگران دعوا نیست تقریبقا و ذهنش رو کنترل میکنه و آرامش داره و به همین دلیل فرکانسش خوبه

    ولی کسی که اهل دعوا و درگیری نبوده هیچوقت و یا مثل اون دختر اصلا تواناییش رو نداره چجوری میتونه ذهنش رو تو این مورد کنترل کنه که فرکانسش خوب باشه که در شرایط بد قرار نگیره؟

    واقعا چه جوابی دارید واسه این سوال؟؟؟؟

    اینجوری که مشخصه هرکی زور وبازوش رو داشته باشه با ایمانه

    حالا از از خیلیا که تو این سایت هستن میپرسی با نگاه عاقل اندر سفیه و فاز دانایی میگن که تو باید توکلت به خدا باشه ، و دقیقا کسایی هستن که هیچی ندارن تو زندگیشون و به جایی هم نرسیدن و حتی تنهایی هم نمیتونن تا سر کوچه برن از ترس

    واقعا چرا اکثرا حرفای خوب بلدن تو این سایت ولی نتایجشون خیلی ضعیفه؟

    چرا هیچکس فکر نمیکنه به این موضوع؟

    خب عزیزم تویی که همه چی رو میدونی و آدم متوکلی هستی باید به ثروت ها رسیده بودی

    پس چرا هیچی نداری؟ ولی هنوزم داری خودتو گول میزنی و فکر میکنی آدم با ایمانی هستی…همشونم میگن ما تکاملمون رو طی نکردیم ، عزیزم تو 6 ساله تو این سایت عضوی و داری کامنت میزاری ، بازم حرف از تکامل میزنی؟؟؟

    استاد شما چرا جواب این جور سوالارو نمیدید؟

    الان شما فکر کن اون دختر با اون ویژگی هایی که گفتم توسط یک موتوری تهدید بشه یا بهش قمه نشون بدن…بازم پیشنهاد شما اینه که درگیر بشی؟

    آیا شما اگه قد و هیکل ایشون رو داشتی هم درگیر میشدی تو این صحنه؟

    من نمیدونم کی این کامنتارو تایید میکنه ولی من این سوال رو ده بار تو کامنتا پرسیدم و هیچوقت تو هیچ فایل یا محصولی بهشون جواب داده نشد

    خب استاد عزیز کسی که بخواد نترسه از این شرایط باید ذهنش با دلایل منطقی آروم بشه

    شما میتونی بگی که من زورم زیاده پس خیالم راحته

    ولی اون دختری که قدش 160 و کل وزنش 60 کیلو هم نمیشه چی بگه به ذهنش؟؟؟

    دو نفر مرد جلوی همچین دختری رو بگیرن بازم باید بگه که من درگیر میشم؟؟

    درسته استاد کسی که به این موارد توجه نکنه براش پیش نمیاد ، ولی چجوری میتونه توجه نکنه و آروم باشه؟؟

    با همین چیزایی که گفتم ، شما میتونی توجه نکنی و برات مهم نباشه چون زور و بازوشو داری ولی اون دختر چجوری توجه نکنه بهش؟

    گیریم توجه نکنه به این موضوع ، آیا نه ذهنش یه نگرانی نمیمونه که اگه من یموقعی تو این شرایط قرار گرفتم چکار کنم؟؟/

    استاد حرفای تکراری رو نمیخواد واسه اعضای این سایت بزنید ، اگه کسی اهل نتیجه گرفتن باشه با همینا نتیجه میگیره ، دلایل نتیجه نگرفتن خیلیا باورایی شبیه مثالیه که زدم

    و شده یه شاه ترمز و هیچوقت هم نمیزاره نتیجه بگیرن و هیچوقت هم توسط شما آموزش داده نمیشه

    همیشه میگفتید کسی که ایمان داشته باشه اصلا تو این شرایط دعوا و درگیری قرار نمیگیره ، ولی کاملا نقض میشه این موضوع ، چون هم شما قرار گرفتی ، هم حضرت ابراهیمش ، هم حضرت علیش

    ولی اونا میتونستن این موضوع رو هندل کنن تو ذهنشون و آروم بشن چون گنده و قوی بودن ، ولی کسایی که این ویژگی جسمی رو ندارن چی؟

    مگه ممکنه کسی بتونه خیلی عاااااالی ذهنش رو مدیریت کنه که این مسائل براش پیش نیاد؟؟

    واسه همه پیش میاد…چون هیچ انسانی نمیتونه همیشه فرکانس خوب داشته باشه

    حتی حضرت ابراهیمشم انقدر نتونست ایمان داشته باشه که بهش کاری نداشته باشن و آخر سر گرفتنش و کت و کولش رو بستن و پرتابش کردن تو آتیش

    این مثالی که زدم خییییییییییلیا پاشنه آشیلشونه و خودشونم نمیدونن و مطلع نیستن ازش و هنوزم دارن خودشونو گول میزنن و میگن دلیل نتیجه نگرفتن ما طی نکردن تکامله!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    استاد شما چرا جوابی ندارین به این موضوع؟

    من داشت ذهنم قانع میشد با این باور که اگه فرکانسمون درست باشه اصلا در شرایطش قرار نمیگریم ، ولی میبینم نه اصلا اینجوری نیست

    چرا؟

    چون هیچکس نمیتونه فرکانسش رو کامل خوب نگه داره ، اونکه حضرت ابراهمیش بود دیدیم که چطوری در شرایطش قرار نگرفت و ننداختنش تو آتیش!!!!!!!!!! و شمارو هم دیدیم که چجوری در شرایطش قرار نگرفتید!!!!!!!!!!! به همین دلیل حتما این شرایط واسه همه پیش میاد ، یعنی یا به نتیجه ای نمیرسن چون این ترمز رو دارن ، یا اگرم برسن حتما این شرایط براشون پیش میاد ، و برای خیلیا پیش اومده ولی بخاطر اینکه قد و هیکل خوبی نداشتن نتونستن “با ایمان” باشن و فرصت اینو از دست دادن که بیان خاطره ی بزن بزنشون رو برای بقیه تعریف کنن و برای خدا بنده با ایمان بشن..

    حتی این قانونی که اینهمه ازش صحبت میکنید هم در نهایت نمیتونه تضمین کننده چیزی باشه

    همه چیز احتماله

    اینجوری که شما قانون رو تعریف میکنید همه چیز احتمال داره اتفاق بیفته و هیچ تضمینی نیست و در نهایت اگه فرکانس یه دختری هم خوب باشه ممکنه یجا خفتش کنن و چون ناتوانه از دفاع کردن از خودش نمیتونه آدم نترسی باشه و نمیتونه با ایمان باشه و نمیتونه با تعریف داستاناش جلب توجه کنه

    بعضیا هم میان میگن ما دختریم یا خانوم هستیم و این شرایط برامون پیش نیومده ، جواب اینه که آره ممکنه این شرایط برات پیش نیومده باشه ولی به هیچ نتیجه ای هم نرسیدی تو زندگیت ، در مقایسه با افراد با ایمان که خیلی توحیدی هستن و خیلی بزن بهادر هستن تو به هیچی نرسیدی ، یعنی این ترمز نذاشته به چیزی برسی اونوقت خوشحالی که من تو این شرایط قرار نگرفتم؟؟؟!!!!!

    نمیدونم والا استاد

    یا شما قانون رو درست توضیح نمیدید و خیلی میپیچونیدش ، یا این قانون در نهایت وابسته به عوامل بیرونیه

    و بازم عدالتی در کار نیست..چرا؟…..چون که همه نمیتونن ذهنشون رو کامل کنترل کنن وبه همین دلیل این شرایط براشون پیش میاد یا تررررس زیادی از این دارن که این شرایط براشون پیش بیاد و همین ترس باعث میشه به هیچی نرسن و نتونن ذهنشون رو کنترل کنن ، ولی امام علی ها و عباسمنش ها تونستن ، چون که بالاخره زور داشتن

    اوکی اگه خدا محافظ آدمه پس چرا امثال ابراهیم تو شرایطش قرار گرفتن؟؟؟؟

    خب چرا؟؟؟؟؟

    مگه نمیگید اگه فرکانست بیشتر اوقات خوب باشه اصلا اون فرکانس منفی کوتاه مدت تاثیر نداره؟؟؟؟؟؟

    چرا پس خلیل الله و رفیق خدا و برترین انسان تاریخ این بود نتیجش؟؟؟؟

    که بگیرن دست و پاشو ببندن و پرتش کنن تو آتیش؟

    مثلا تو شرایطش قرار نگرفت؟

    مثلا مدااااار ها نذاشتن تو شرایط بد قرار بگیره؟؟؟؟؟

    چرا امثال عباسمنش تو شرایطش قرار گرفته؟؟؟؟

    مگه مدار ها نیستن که میگن هرکسی تو هرمداری باشه با همجنس خودش برخورد میکنه ؟؟؟؟؟؟؟

    چیه این پس؟؟؟؟؟؟

    بازم بیام توجه نکنم؟؟؟؟

    من توجه نکنم بازم ته ذهنم نگرانشم هستم کههههههههه

    آقا این چه قانونیه که آخرش بازم هیچ تضمین و آرامشی نمیده؟(البته به آدمای گنده میده)

    من نمیدونم استاد یا این خدا واقعا عدالت نداره یا شما بد قانون رو توضیح میدید و گیج میکنید همرو

    من دوسااااااااااااااله دارم به این موضوع از هر زاویه ای نگاه میکنم صدتا سوالم پرسیدم ، تماااااام محصولات شمارم گوش دادم ولی هیچ جواب قانع کننده ای که به آدم آرامش بده وجود نداشته!!!!!!!!!!!!!!!

    مگه تو کتاب چگونه فکر خدارا بخوانیم نگفتید که این قوانین آرامش میدن؟

    منظورتون این بود این قوانین برای شما و افراد گنده مثل امام علی آرامش میده فقط؟؟؟؟؟

    این جوری که معلومه این قانون هیچ تضمینی نداده در مورد هیچ چیزی و همه چیز بر پایه احتمالاته ،

    آره دیگه تو احساستم خوب باشه بازم ممکنه دو نفر پیدا بشن و خفتت کنن ولی تو باید با ایمااااااان باشی و نترسی و بزنی پدرشون رو دربیاری!!!! واگه توانش رو نداشتی تو بی ایمانی و باید پدرت دربیاد و بری جهنم!!!!!!!

    منطق این قانونی که شما توضیح میدید هیچ گونه تضمینی نداره ، که بگه 2+2=4

    این قانونی که توضیحش میدید اینو میگه که 2+2=اکثر اوقات 4

    در واقع نمیشه اسمش رو قانون گذاشت اصلا!!!!!

    استاد شما فکر کردید به این موضوع که اگه این قد و هیکل رو هم نداشتید بازم میتونستید نترسید؟؟

    و بازم این آدم با ایمان بودید؟

    آیا عباسمنش اگه این قد و هیکل رو نداشت بازم میتونست بگه من با ایمانم و خط قرمزم ترسه و اگه کسی بهم قمه نشون بده درگیر میشم؟؟؟

    آیا استاد عباسمنش اگه قدش 160 بود و وزنش 60 بود بازم میتونست “نترسه” و 15 نفر رو بزنه؟؟؟؟

    میتوسنتی استاد؟؟؟

    مثل اینه که بروسلی بیاد بگه من با ایمانم و از دعوا نمیترسم!!!!!

    خیلی خیلی زحمت کشیدی که نمیترسی!!!!!

    اگه راست میگی یه دختری با قد و هیکل کوچیک باش و از دعوا و این اتفاقات نترس!!!

    از خداهم بارها این سوال رو پرسیدم ولی مثل اینکه خداهم نمیدونه چی باید بگه!

    والا دیگه آدم اینهمه باید منتظر یه جواب قانع کننده بمونه؟؟

    و مستاصل بشه؟؟

    من هیچوقت فکر نمیکردم به این نقطه برسم که نتونم برای این سوالم جواب پیدا کنم که بمن آرامش واقعی بده و خیالم رو راحت کنه

    واقعا فکر نمیکردم که به این نقطه برسم

    حتی قانون خداهم نمیتونه تضمین بده به آدم!

    استاد شمایی که باورات خوبه و خدا به سوالاتتون جواب میده میشه ازش بپرسید جواب سوال من چیه؟

    به من که جوابی نداده ، شایدم واقعا این قانون و این نتایج برای آدمای بزن بهادره… واقعا من دیگه خسته شدم از اینکه این خدای به ظاهر عادل به من نتونسته جواب قانع کننده و آرامش دهنده بده

    اوناییم که تو این سایت دارن به قول خودشون کار میکنن رو خودشون ، نتایج خیلی خیلی خیلی کمی گرفتن و دارن روزانه با نوشتن کامنت های فدایت شوم تو این سایت دلشون رو خوش میکنن ، همیشه سوالم این بود اگه این آدما واقعا طبق گفته های خودشون اینهمه میدونن و اینهمه احساس خوب دارن و اینهمه توجهشون رو نکات مثبته ، یک بار من منتظر بودم یکیشون بیاد بگه من اندازه عباسمنش نتیجه گرفتم…همشون فقط تو کامنتا آدمای متوکلی هستن ، و حرفای قشنگ بلدن ، اگه در عمل بود و واقعا ذهنشون مدیریت شده بود نتیجه های عظیم داشتن

    اما این تناقض داره میگه که خیلیا دارن نقش بازی میکنن و خودشون رو گول میزنن

    اما من نمیتونم خودمو گول بزنم ، من چیزی که هست رو میگم

    استاد عباسمنش عزیز

    اینجانب این سوال رو دارم و صدها بارم از خدا و چندین بارم از شما پرسیدم ولی هیچ جوابی نبود ، این قوانینی که دارید توضیح میدید هم جوابی درستی نداره براش و جوابش اینه که تو احساست رو خوب کن احتمال زیاد نتیجه خوب میگیری و ایشالا نیتجه بد نمیگری!!!!!!! و اگه نتیجه بد گرفتی و مثلا یک دختر خانوم بودی و خفتت کردن دیگه کاری از دست ما برنمیاد ، میتونی با همین قوانین زندگیتو بساز ، اگه نمیتونی هم دیگه به ما ربطی نداره همینه دیگه……….

    26/11/2020

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      گروه تحقیقاتی عباس منش گفته:
      مدت عضویت: 3923 روز

      خیلی بهتر بود که با اسم واقعی و عکس واقعی خود در سایت حضور داشته باشید که قصد از پرسیدن سوالتون هم احساس واقعی بودن بدهد.

      دوست عزیز به جای اینکه از دختر 6٠ کیلو با ١6٠ سانتی متر قد و حضرت ابراهیم و حضرت علی و …. مثال بزنید از خودتان و مسائلی که برای شخص شما اتفاق افتاده و نحوه نگرش و عملکرد خود برای حل اون مسایل مثال بزنید. همون‌طور که استاد از خودش و دیدگاهش و نحوه برخورد با مسائل زندگیش مثال میزند. مطمئنا این روش به دریافت پاسخ سوالات شما توسط خداوند بی نهایت کمک خواهد کرد.

      موفق باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        امیرحسین ادیبی گفته:
        مدت عضویت: 2914 روز

        قصد نادرستی از کامنتم نداشتم که بخوام بترسم و مخفی کاری کنم ، اسم من امیرحسین ادیبی هستش (تو قسمت پروفایل شخصی نوشتم) و این اسمی که غیرواقعی هست اسم نمایشی منه ولی اسم واقعی من تو پروفایل شخصیم درج شده ، شمارمم گذاشتم تو پروفایلم ، همچنین جیمیلیم رو ، عکسمم همینه

        واقعا عجیب و خنده داره که شما بی محابا همچین قضاوتی میکنید! و ادعای غیرواقعی بودن میکنید ، من اگه قصد بدی داشتم صد بار این سوال رو نمیپرسیدم ، کافیه به سوال های عقل کل و کامنت های من مراجعه کنید

        در ضمن شما گفتید که فقط از خودت مثال بزن ، باید بگم که من وقتی سوالی رو مطرح میکنم حتما مسئله خودم بوده و سوال شده برام و نمیام مسائلی که بهش برخورد نکردم رو مطرح کنم ، چندین بار هم تو عقل کل همین سوال رو پرسیدم و تو کامنتا هم پرسیدم

        پس این مسئله خود منه اول از همه و بیکار نیستم که بیام مسائل الکی رو عنوان کنم

        بعد شما که میگی بجای مثال زدن از حضرت ابراهیم و امام علی فقط از خودت مثال بزن ، آیا استاد عباسمنش از حضرت ابراهیم و حضرت علی مثال نزده؟؟؟؟

        بنظر من جواب شماست که ۱۰۰ درصد غیرواقعی و نادرسته و از روی بدبینی نوشته شده

        منم سوالم رو از استاد عباسمنش پرسیدم نه کسایی که دارن روی سایت کار میکن و یا مدیرهای فنی ، طبق گفته استاد ایشون خودشون کامنت هارو میخونن و من از ایشون سوال کردم نه از کس دیگه ای

        اگر امکانش هست سوال منو به ایشون برسونید

        متشکرم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      موذنی گفته:
      مدت عضویت: 1936 روز

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان

      با تمام احترامی که برای استاد عزیز و دوستانم قائلم من هم تقریبا با نظر آقای خاص موافقم…با اینکه نتایج بیشماری از این مسیر گرفتم و دارم میگیرم که حتی نمیشه بیانشون کرد….. بارها شده که از خودم پرسیدم طبق قانون و عمل و ایمان من فلان و فلان مساله دیگر نباید اتفاق بیوفتد یا فلان اتفاق باید بیوفتد و به این نتیجه رسیدم که قانون به قول آقای خاص همیشه هم ۲به اضافه ۲ نیس که بشه چهار اکثر قریب به اتفاق مواقع میشه ولی همیشه نه…و وقتی در زندگی افراد موفق نگاه کردم دیدم که با وجود باورهای واقعا خوبشون اتفاقات عجیبی رو تجربه کردند و یک نتیجه کوچک که بهش رسیدم این بوده که اگر همیشه زندگیشون خوب و یکنواخت بود دیگه چیزی نبود که سکوی پرتابشون میشد و بی انگیزه میشدن و حتی شاید مثل خیلیا به حدی میرسیدن که خود کشی میکردن از بی انگیزگی برای زندگی

      به هر حال من فکر میکنم باز هم ایمان داشتن و عمل کردن به این مسیر زندگی رو برامون آرامشبخشتر میکنه …

      به نظرم این امتحان و آزمایشی که در قرآن اومده ی حکمتی داره و صد در صد به فرکانس بر نمیگرده واقعا خدا گاهی آزمایش میکنه بعضیارو میدونم این با عدل خدا سازگار نیست اما اینم میدونم خیلی چیزا هست که ما انسانها نمیدونیم و شاید هرگز کسی اونا رو کشف نکنه…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ۰۰ آبی ۰۰ گفته:
      مدت عضویت: 2154 روز

      سلام آقای ادیبی عزیز.همین حالا بود که درحال نوشتن همچین ترسی بودم که به کامنت شما هدایت شدم.وقتی ۸سالم بود بنابه شرایطم خودم رو مسئول مراقبت و درواقع محافظت از خواهر و برادرم میدیدم،توی یک شهر جدید،نمیدونم چه ایمانی داشتم که مقابل ده ها پسر می ایستادم و میزدمشون،ولی توی تمام اون مدت هیچ کس به من آسیبی نزد و به خدا قسم که از من میترسیدن!اگر خدا از من محافظت نمیکرد پس کی بود؟چرا یک دختر ۸ساله ۲۰ و چندکیلویی انقدر ترسناک شده بود؟بارها و بارها توی شرایط های خاصی قرار گرفتم اما باز هم برام اتفاقی نیفتاده،اما هنوز هم این ترس با منه و با توجه به نتایجی که این مدت از عدم اتفاق افتادن این ترس بزرگ، یعنی تجاوز، گرفتم،فقط داره بی ایمانیه من رو بهم نشون میده،اگر کسی اتفاقی براش میفته صددرصد یه گوشه ی ذهنش قبلا بهش فکر کرده،این رو هم یادآوری کنم که از زمانی که یادم میاد من و تمام کسانی که میشناختم با این باور که دختر ضعیفه و هرلحظه ممکنه مورد آسیب قرار بگیره بزرگ شدیم.این باور بیمار حتی از زمانی که هنوز به دنیا هم نیومدیم و از شکم مادر به ما زنها در حال تزریق بوده و جسم و روحمون رو پر کرده،به نظرشما این زمان برای تکرار فرکانس احساس ناامنی کافی نیست؟عمومی ترین باور بیمار اینه که زمانی که یک خانم باردار میشه خبردادن دختردار شدنش نمیگم در همه ولی در بیشتر افراد موجب این احساس شده که چرا پسر نشده؟بنظر شما چرا پسر میخوان؟چون بنظرشون پسرها قوی هستن و باعث ماندگاریه اسمشون میشن ولی دختره ضعیف و شکننده هستن!بنظر شما این باور مثل سم به اون بچه منتقل نمیشه؟سمی که در بزرگسالی یواش یواش خودشو بروز میده.به شکلای مختلف که خودتون بهتر از من میدونید.من اصلا نمیخوام از استاد طرفداری کنم و فقط دارم نتیجه ی خودم رو میگم.چه بسا مردهایی که مورد داشتن و بعد از مدتی خودشون به من گفتن که ما به تو ایمان داریم که آدم درستی هستی که اگه نبودی ما هم اینطور رفتار نمیکردیم.بعد از این همه سال من یه باور قدیمی رو پیدا کردم که تمام این سالها دست و پا شکسته دنبال خودم میکشونمش!اینکه من انقدر صادق هستم که طرف مقابلم هم بعداز دیدن من حتی اگرقصدی هم داشته باشه درنهایت میفهمه که بی فایدست.اگر دنبال جوابیم باید اول آروم بشیم و بعد صددرصد به جواب هدایت میشیم.اگر از هرکسی که مشکلی براش پیش اومده بپرسی حتما به این جواب میرسی که قبلا بهش فکر کرده!اگر لطف خدا نبود حداقل خود من یکی تا حالا هزاران بار توی مشکلاتی که خودم باعثش بودم حل شده بودم.بنظر من اتفاقاتی که رخ میدن حاصل اصرار ما به اون اتفاقات یا همون توجه مکرره حتی به صورت ناخودآگاه! در پناه خدای مهربان باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا خداباور گفته:
      مدت عضویت: 1782 روز

      سلام دوست عزیز، من هرچقدر فکر کردم متوجه منظورتون نشدم، منظورتون اینه که دختری که قدش160سانته و وزنش 60 کوتاه و ضعیفه از لحاظ جسمی یا تپل؟، من قدم همینه وزنمم حدودا ،58،59، 60متغیره،یعنی دقیقا همین کیسی هستم که شما مثال زدی، اما هیچ وقت هیچکسی جرعت نکرده نزدیکم بشه چون از لحاظ ذهنی وقتی شده آرومی به چیزای حاشیه ای مثل این موارد فکر نکنی، رفتارت هم ناخودآگاه با ثبات و پر از قدرته و حتی کسایی که از لحاظ جسمی ازت قوی تر باشن تسلیمت میشن ناخودآگاه ی ترسی تو دلشون ایجاد میشه که نیان سمتت، من خودم اینو تجربه کردم که وقتی فرکانسم منفی بود قبلا خواستم با یک دختری دشمنی کنم حالا سر ی مسائلی خواستم حرصش بدم یا درگیر بشیم ولی اولا وقتی بهم توجهی نکرده دیدم دارم وقتمو تلف میکنم اون هیچی واسش مهم نیست دوما از قدرت نگاهش و رفتارش قشنگ ی ترسی تو وجودت ایجاد میشه که سمت این نری، خودم شده نصف شب تو یک محیطی باشم که خب مثلا چند تا پسر لات و مست با موتور مزاحم شن ولی وقتی حتی نگاهشونم نکردم اونا بیخیال شدن و رفتن به همین راحتی، شده با دوستم باشیم و اونو آزار بدن اما همین جدیت منو که دیدن جرعت نکردن نزدیکم بشن

      من خودم ی مدت کم رزمی کار کردم و با اینکه دخترم حتی اگر چنین اتفاقاتی که شما میگید برام رخ بده میدونم که از پس خودم بر میام، ولی واقعا اینا ربطی به زور بازو نداره وقتی من حالم خوبه تمرکزم روی نکات مثبته اصلا چنین چیزایی چنین ادمایی رو جذب نمیکنم تو مسیرم قرار نمیگیرن، امیدوارم جوابم مفید بوده باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        امیرحسین ادیبی گفته:
        مدت عضویت: 2914 روز

        سلام

        ممنون از اینکه تجربتون رو باهام مشترک شدین

        جواب شما درسته

        من باید خیلی خیلی بیشتر روی خودم کار کنم و قانون رو یاد خودم بیارم

        اون وقتی که این کامنت رو گذاشتم شرایط روحی دیگه ای داشتم

        بخاطر باورهای ضعیفم بوده که الان کمی بهترش کردم

        ممنونم از شما

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    هستی گفته:
    مدت عضویت: 3594 روز

    درود بر همه دوستان صمیمی عباسمنشی ام

    خانم شایسته عزیز و دوست داشتنی و یکی یه دونه خیلی ممنونم به خاطر نکته سنجی و ریزبینی و حساسیتی که دارین برای به نتیجه رسیدن از سوال ها ، فایل رو داشتم گوش می کردم به جایی رسیده بود که در مورد سرزنش خودمون داشتین صحبت می کردین ، فایل رو استپ کردم و داشتم خودم رو بررسی می کردم دیدم آدمی نیستم خودمو زیاد سرزنش کنم ولی این نگرانی رو هم دارم که اشتباه نکنم جالبه شما اون موقع در مورد نگرانی از اشتباه صحبتی نکرده بودین . همین طور داشتم به افکارم ادامه می دادم و اشتباهاتم رو بررسی می کردم و نحوه برخوردم رو با افکارم که در مورد یک مسیله ای به این نتیجه رسیدم که نباید نگران از اشتباه کردن باشم و باز ادامه دادم افکارم رو و به این نتیجه رسیدم که نباید نگران سرزنش دیگران از اشتباهاتم باشم و این جمله توی ذهنم یک تیک بزرگ خورد و به یکی از جملات طلایی توی ذهنم تبدیل شد و به یک اطمینان و یک خودشناسی و اعتماد به خودم رسیدم ، و بعد فایل رو پلی کردم اصلا باورم نمی شد ادامه فایل شما داشتین انگار افکار منو بررسی می کردین ، شما دقیقا سوال منو از استاد بینظیرم پرسیدین که من زیاد خودمو سرزنش نمی کنم ولی نگران این هستم که اشتباه نکنم و استاد گفتن که این برمی گرده به اینکه شما نگران سرزنش دیگران هستی ، دقیقا همون موردی که من بهش رسیده بودم و به خودم گفته بودم که نگران سرزنش دیگران نباشم از این به بعد و این رو هم اضافه کنم که نگران سرزنش هیچ کس حتی عزیزانم حتی فرزندم هم نباشم و چقد به آرامش خاطر رسیدم با این نتیجه گیری ، می تونم بگم بیشتر از یک سال بود در مورد موضوعی فکرم مشغول بود و هر چندگاهی نجواهایی میومد سراغم که با هیچ منطق و استدلالی نمی تونستم خاموششون کنم ولی الان با این جمله که نباید نگران سرزنش هیچ کس باشم خیلی راحت شدم . سعادت این دنیا و آخرت رو برای استاد برای شما و دوستان عباسمنشی ام خواهانم.

    آ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    حسنعلي دارابی گفته:
    مدت عضویت: 2176 روز

    بنام خدایی که مرا خالق آفرید

    سلام به بهترین استاد دنیا و خانم شایسته عزیز و مهربان

    حدود یک سال و خورده که عضو سایت هستم و بدون اقراق باید بگم اینجا بهترین جا هم از نظر آموختن مطالب ،هم از نظر درک کردن و شناخت خداوند و هم انسانی دیگر شدن و جدا شدن از بدنه جامعه و خود واقعی شدن هست.

    اینها رو منی میگم که از سال ۸۲ که با این مباحث آشنا شدم و داشتم روی خودم کار میکردم ولی با استادی آشنا شده بودم که کلا مباحث رو خیلی کلی صحبت میکرد و علاوه بر گوش کردن بیشتر اوقات از سی دی های آموزشی ایشون تهران هم می رفتم و در سمینارهاش شرکت میکردم ولی به اندازه ده درصد تغییر کرده بودم که بعد از ۱۴سال با استاد دیگه ای که تازه شروع کرده بود و یه دوره آموزشی چند ماهه داشت ،خریداری کردم و مباحث موفقیت رو خیلی بهتر از استاد قبلی توضیح میداد و حدود یکسال هم دوره آموزشی ایشون همیشه گوش میدادم که رسیدم به استاد عباسمنش که وقتی اوایل فایل های رایگان استاد و گوش میدادم انگار خیلی سال بود که دنبال همچین مطالبی بودم که حرفهای استاد قشنگ بر چهار ستون بدن من نشست و همه آموزشهای قبلی رو و کتابهای موفقیت قبلی و گذاشتم کنار و شروع کردم به گوش دادن مطالب استاد و بعد از چند ماه عضو سایت شدم و دوره دوازده قدم و دوره عزت نفس و دوره روانشناسی ثروت ۱و دوره رویاهایی که رویا نیستند خریدم و شبانه روز دارم این دوره ها رو گوش میکنم و مرور میکنم و نتیجه فقط با استاد بودن و دوره کردن به مطالب ایشون این شد که اگر چه از سن خیلی پایین نماز می خوندم و در مراسمات مذهبی شرکت داشتم ولی نمی دونستم چرا ؟حالا می تونم بفهمم که چگونه خدای خودم و پرستش کنم و شکر گزارش باشم ،نه کورکورانه مثل قبل بلکه از روی دلیل و بفهمم که خدا کیه و یا چیه (بیزارم از آن کهنه خدایی که داشتم ؛مرا هر دم تازه خدایی دیگر آید )و بحث مالی که خییلی درگیرش بودم خدارو شکر بهتر شده و ایمان دارم که هر چه بیشتر کار کنم بهتر بهتر هم میشه و تغییر کردن شخصیتم و در صلح بودن و دوست داشتن خودم و رابطه خیلی بهتر با همسر و فرزندم و خیلی موارد دیگر..

    استاد عزیز هر آنچه که شما در دوره ها صحبت می کنید الحق و الانصاف بهترین آموزش و درست ترین روش برای تغییر شخصیت هر فردی می تواند باشد اگر اینو همیشه می گید که باید حتما تکامل و طی کنید دقیقا همینه ،اگر میگید هدایت میشد درسته، اگر میگید که حتما کامنت بچه ها رو بخونید درست میگید خودم اوایل همیشه می گفتم کی حوصله داره کامنت بخونه ولی الان بیشتر کامنت ها رو می خونم .اینکه برای اولین بار شروع کردم به نوشتن کامنت دلیلش این که همیشه برام سوال بود که چرا در قرآن خدا خودش به موسی به شکل آتش نشان داد از چند نفر پرسیدم و جواب نگرفتم و حتی در سمینار از استاد اولم هم پرسیدم ولی جوابی نداد ولی امروز جوابم در صحبتهای شما گرفتم اینکه خدا هر کسی و یا پیامبری رو به شکل های متفاوت هدایت میکنه و با گرفتن این جواب سوالم و خیلی سوالات دیگه خواستم از شما تشکر کنم و شکر گزار خداوندی باشم که همیشه و همه را هدایت میکنه فارق از هر دین و مذهب .

    با سپاس فراوان 🙏🙏🙏🌺🌺🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  7. -
    سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 3368 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    استاد عباسمنش بزرگوار دیدن این کلیپ تو خونه ام , الان میدان ولیعصر ,کوچه که سالها پیش باشما تند خوانی رو گذروندم خیلی حالم رو خوب کرد , خدا رو سپاسگزارم که خانم شایسته رو بدون محدودیت با شما دیدم , حس عالی بود ,

    اینکه تکاملتون رو طی کردید من با تمام استخوانهام درک کردم . وزندگی الانتون نوش جون … الهی همیشه سالم و برقرار باشید . زندگی تون همیشه پارادایسی …….

    خدا رو سپاسگزارم بخاطر وجود شما که کمک می کنه به رشد جهان هستی …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    نرگس نوشادي گفته:
    مدت عضویت: 2413 روز

    به نام یگانه پروردگار جهانیان

    سلام به استاد عزیزم و مریم عزیز

    خدایا شکرت برای هدایتم به این مسیر که ١٠٠ قسمت از زندگی در بهشت رو همراه خود بهشتیان تجربه کردم با خوشحالی شون خوشحال شدم و با خنده هاشون از ته دل خندیدم و تجارب بسیار فوق العاده ای رو بدست آوردم خیلی زیاد یاد گرفتم در لحظه زندگی کردن رو و لذت بردن از آنچه که همین لحظه دارمش

    خدایا هزاران مرتبه شکرت

    استاد به نظرم این فایل هم در ادامه فایل های مصاحبه با شما میتونه قرار بگیره هر چند سوال های بسیار جون داری پرسیده میشه و چه جواب هایی خدای من

    خیلی آموزنده بود این فایل برام

    به صورت سوال جوابی مینویسم تا یکبار دیگه تکرار بشه برا خودم

    شما گفتین در جایی که من هدایت رو مجبور نمیکنم ینی چی این جمله؟

    ✅ ینی من منطق رو قاطی هدایت نمیکنم تا میبینم پرنده رو سر یکی از اون مسیرهایی که مردد هستم میگم همینه همین نشونه ست برام دیگه نمیگم نوع پرنده باید فلان پرنده میبود

    ✅هدایت خداوند خیلی پرسنال و شخصیه و برای همین نمیشه استاندارد سازیش کرد و آموزشش داد

    مثلا برای قابیل یکجور برای نوح جور دیگری برای ابراهیم و محمد و مرسی هم هر کدام جور دیگری برای هر کس متفاوته و این هست که قلب گواهی میده و زبان نشانه ها برای اون فرد واضح میشه

    همینه که ما هم نباید تقلید کورکورانه کنیم از استاد که چون فلان جا استاد گفتن نشانه شون این بوده پس برای همه همینه

    نه شخصیه قلبیه متفاوته برای هر کسی

    سوال دوم : تو زندگیتون احساس عجز کردین ؟

    ✅آره با قاطعیت هم استاد گفتن

    ولی توی عجز نموندم

    وقتی تردید داری احساس عجز داری وقتی ترس از آینده نامعلوم داری احساس عجز داری ولی این احساس عجزه اینطور نبوده که شاک بشم و فریز بشم کمک میکنم به خودم با منطق و شهود آوردن و از خدا هدایت خواستن و مرور پرونده های موفقیت آمیز گذشته م

    نمیشه که کسی در زندگی هیچ مساله ای نداشته باشه مهم اینه که چطور اون احساس رو به احساس بهتر تبدیل کنیم

    سوال سوم : تا حالا خودتون رو سرزنش کردین ؟ آره

    احساس پشیمونی از انتخاب هاتون داشتین ؟ کم

    ✅مقدارش بسیار کم بوده در حد یک دقیقه و تو احساس بد نموندم من به خودم آسون میگیرم

    حس سرزنش کردن خودم رو ندارم و چه خوب و در صلحانه با خودتون صحبت میکنین استاد و میگین بارها شده اشتباه کردم ولی خودم رو سرزنش نکردم و نگران اشتباه کردن نیستم و خودمو اذیت نمیکنم و این نشان از اعتماد به نفس فوق العاده شما داره تحسینتون میکنم استاد عزیزم

    ✅واکنش دیگران از کنترل ما خارجه ولی عکس العمل خودمون در برابر اون واکنش دست خود ماست

    چقدر درس داشت این جمله برای منی که کمال گرام و نگران واکنش دیگران

    سوال چهارم : شما چطور اینقد جسورین؟

    ✅برای من انجام ندادن اون جسارت درد بیشتری داره حاضرم بمیرم ولی نترسم

    من ترس رو نمی پذیرم

    سواری نمیدم

    از قدرت کسی نمی ترسم

    خدای من چه جملاتی چه ایمانی پشتشه چو توحیدی

    الله اکبر 😭😭😭😭

    ترس جسارت رو بیدار میکنه

    شما از همون اولش تو مسیر بودین استاد

    یه بچه که شش سالشه و تنهایی با دوچرخه میره اطراف قم 😳😳😳😳نه کوچه خودشون نه محله خودشون نه خیابونای اطراف ، اطراف شهر😳😳😳😳😳

    بچه ای که تو راهنمایی که همه عین موش می ترسن از مدیر و ناظم چنین جسارتی رو داره که میره نامه برمیداره و مهر مدرسه رو میزنه و بچه ها رو میبره یه شهر دیگه بازدید کارخونه های مختلف باور کنید اینجوری بودم موقع شنیدنش😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳

    خوب همین بچه که نتیجه های خوب میگیره از این نترس بودنش در ١۵ سالگیش حریف یه لشکر میشه و همه رو لت و پار میکنه ترس نداره ازشون که خودش یک نفر هست و بی سلاح و بقیه مسلح تا دندان 😂😂😂عاشقتممممم استاد

    همین بچه بزرگتر میشه میره دانشگاه و اردوهای مختلط دختر پسری رو راه میندازه میرن اینور اونور و کیف میکنه و نگران نیست اصلا

    همین بچه بزرگ میشه دست خالی مهاجرت میکنه تهران

    همین بچه بزرگتر میشه بدون اینکه اقامت جایی داشته باشه دفاتر کار میلیاردیشو تعطیل میکنه میزنه به جاده و همه کشورا از روسیه و مالزی و تایلند بگیر تا کشورای اطراف ایران و بعدش اروپا رو لذت میبره و با تور نمیره خودش ماشین رنت میکنه و میگرده میره بدنه جامعه رو میبینه ناشناخته هایی که همه کسانی که با تور میرن محرومن از دیدنش و غذاهای خوشمزه تست میکنه و زیبایی هایی میبینه که کسی ندیده

    همین بچه بزرگتر میشه و با همین جسارتش ویزای امریکا رو میگیره و وارد این کشور رویایی میشه و جوری زندگی میکنه که پادشاه ها هم اینطور زندگی نمیکنن چون پادشاه ها هم نگران اداره اقلیم خودشونن ولی ایشون آزادی زمانی و مکانی و مالی و همجوره آزاده و فقط لذت میبره از زندگیش

    واقعا پشت اینهمه ثروت و نعمت این جسارت هاست

    حالا ما ترسایی داریم تو زندگیامون که خنده داره واقعا و قدم برنداشتیم به خاطرشون

    و چه شعار بی نظیری که هر آنچه مرا نکشد قویترم خواهد ساخت

    و شما تکاملتون رو طی کردین و چجورم از شش سالگی که خودتون تعریف کردین و به نظر زودتر از اون

    چون بچه شش ساله یهو نمیره خارج شهر

    حتما از قبل ترش این سیر تکاملی شروع شده

    واقعا تحسین برانگیزه

    واقعا شما رو با سلول به سلول تنم تحسین میکنم و ازتون یاد میگیرم

    و خدا رو شاکرم با شما آشنا شدم و زندگیم رو به اندازه ای که عمل کردم به آموزه هاتون تونستم تغییر بدم

    خدایا شکرت واقعا

    خدایا شکرت

    خدایا تنها تو رو می پرستم و تنها از تو یاری میجویم

    منو به راه راست هدایت فرما

    راه کسانی که به اونها نعمت وثروت دادی

    الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    خدایا شکرت گفته:
    مدت عضویت: 1967 روز

    بنام الله متکبر

    بنام استاد متکبرم و مریم عزیزم

    مریم میدونس میخاد بااین سوالا چه غوغایی تو سایت راه بندازه

    مث همون غوغا ک سوالات ابراهیم راه انداخت

    استاد قسمتایی ازاین فایل+۱۸بود😂😂😂😂

    استاد واقعاشماازکودکی توحیدی بودی

    واقعاازاون انسان این استاد باید دربیاد

    استاداینقدشماجسوروبیباک بودید ک لاجرم همچین اینده ای باید میداشتید.

    بنظرم همین باج ندادنتون و فقط تکیه تون به نیروی الله شمارو به این جایگاه ک لیاقت تعلیم توحیدو داشته باشید

    رسوند

    یعنی شما بهای اشاعه ی توحید رو با باج ندادنتون به انسانها،انگار پرداخت کردید

    الله اکبر

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    حسین رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 1986 روز

    بنام الله که تنها روزی دهنده اوست …

    سلام به استاد عزیزم …و خانم شایسته عزیز ..

    فایل زیبایی بود و درون ادم رو یه جورایی به چالش میکشه ..

    مستقیم میخوام برم سر اصل مطلب …

    استاد من میخوام اصل قانون رو از شما یاد بگیرم اگه مطلبی میگم که یه جورایی با شما منافات داره دال بر بی احترامی یا مخالفت با شما نیست فقط جهت اشنایی بیشتر با قوانین هست …

    برای فهم بیشترم از قانون این مطالب رو عنوان میکنم …. وگرنه میتونم مثل خیلی دیگه از بچه ها اصلا این موضوعات رو مطرح هم نکنم……..

    نمیخوام بعضی جاها زیر ابی برم و قانون رو دور بزنم ….واقعا برام سواله ………میخوام قانون رو بفهمم…..

    نمیخوام هیچ شک و شبهه ای در من بمونه وقتی در سایت عباس منش دارم قوانین جهان و قانون جذب رو می اموزم …

    جایی که استاد از جسارت تون مثال زدید ….

    مثلا از زمان بچگی که حالا اون موقع زیاد با قوانین هم اشنا نبودید ….فکر نمیکنید که اون حرکتتون بصورت عادت در شما نهادینه شده …. ؟

    حالا خواسته یا ناخواسته …..؟

    یا با اون موتوری طی کردید تا محل مورد نظر …….حالا موتوریه دبه کرد و شما اماده جنگیدن با او شدید ….

    یا دوستی که ازش مثال زدید که بهش الهام شد که کنار بزرگراه وانستا اما به الهامش گوش نکرد واستاد…….. و اون اتفاق براش افتاد ….و خیلی از مثالهای دیگه …..

    انسانی که با خودش از درون در صلح باشه باز میجنگه …..؟

    اصلا انسانی که با خودش در صلح باشه کار به جنگ کشیده میشه …؟

    پس ارتعاش در صلح بودن با خودمون چی میشه و کجا میره ….؟!

    پس اون صلح واقعی نیست…..

    حالا که با قوانین جهان اشنا شدیم آیا همه این اتفاقات رو خودمون جذب نکردیم ….؟

    بر طبق قوانین جهان هستی من عباس منش اون موتور سوار رو جذب کردم ….و حالا هم باید یه جوری جذبم رو اصلاح کنم …اما آیا با جنگیدن جذبم رو اصلاح کنم ….؟

    تجربه و تاریخ نشون داده که جنگ …جنگ بیشتری میاره …و صلح …صلح بیشتری رو بهمراه داره …

    دقیقا مثل روزی که اون تعمیرکار پمپ رو اوردید پرادایس و اون برخورد رو ازش دیدید….

    مطمئنا خودتون جذبش کرده بودید و به زیبایی هم اصلاحش کردید طوریکه براتون کادو هم اورد …..و با هم رفیق شدید…

    صلح …صلح بیشتری اورد ….صلح از طرف شما بود استاد …چون شما به قانون اشراف داشتید …و ما این رو به وضوح دیدیم در فایل ….

    شاید با موتور سوار هم رفیق میشدید ….؟

    یعنی اصلاح کردن ارتعاشی که قبلا فرستاده بودید باعث شد که با هم رفیق هم بشید …

    نمیدونم بچه ها چرا مسائل به این واضحی رو نمیبینند …چرا اشاره ای ندارند به این موضوعات ….؟

    اصلا هیچ نظری ندارند یا هیچ موضوعی انگار ذهنشون رو درگیر نمیکنه انگار همه چی رو از برن یا اوکی هستن و این منم که این موضوعات رو مطرح میکنم ….

    نمیدونم شاید من تو حاشیه ام و مطرح کردن این موضوعات هم رفتن تو حاشیه ست …!!!

    من یادمه از همون زمان بچگی یه اگاهی درونم میگفت که جنگیدن دو موجود زنده به نام انسان بی فایده ست …

    و اصلا درونم هیچ تمایلی به اینکار نداشت و نداره …نه اینکه ترسو باشم …نه …دعوام کردم …. ادم دعوایی هم هستم ….. اما یه جورایی درونم با جنگیدن مخالفه انگار …..

    ادم خیلی شجاع و بی باکی هستم اما بیشتر در غیر از درگیریها ………عاشق هیجانم …….مثلا کاری که برای خیلی از دوستان و انسانهای دیگه ترس و واهمه داره ……..من کلا عاشقشم ….که انجامش بدم و پیش قراولم ….

    موردهای زیادی هست که نمیتونم بهشون اشاره کنم اما به چند تا ش اشاره میکنم ….

    مثلا عاشق شنا کردن با دستان بسته از پشت هستم ….یا شنا کردن در دریای طوفانی هستم …….عاشق ریسک کردنم ….

    عاشق سرعت زیادم ………..مثلا یکی از ارزوهام اینه که سرعت ۶۰۰کیلومتر رو بر روی سطح زمین رو تجربه کنم ….. تجربه ۳۰۰تا رو داشتم …..کلا عاشق سرعتم …. سرعت زیاد ……

    یا رفتن به دل ناشناخته ها …..کاری که کسی تا حالا انجامش نداده ….

    یا کاری که خیلیها تجربه اش رو ندارند….انجام بدم … دوست دارم …

    اما با جنگیدن دو انسان زیاد موافق نیستم ….

    نمیدونم چرا ……درونم با اینکار موافق نیست …. انگار درونم از جنگیدن با شخص دیگه راضی نیست …..

    جهان …جهان فراوانیه …نیازی به جنگیدن نیست …..

    قبول کنیم جنگیدن بی معناست … ( نمیدونم شاید م معنادار باشه …….. )

    جنگیدن …فقط جنگ بیشتری بهمراه داره ….

    اگه هم جنگی برامون رخ داده یا در موقعیتش قرار گرفتیم قبول کنیم خودمون ارتعاشش رو فرستادیم و جذبش کردیم ….

    اما حالا باید چیکار کنیم با ارتعاشی که فرستادیم پیشاپیش ………..و در موقعیت جنگیدن قرار گرفتیم ….

    باید بجنگیم …؟

    یا اصلاحش کنیم ……مثل پرادایس….؟!

    با علم بر اینکه خودم این ارتعا ش رو فرستادم ….

    ایا این یعنی داشتن مهارت در توانایی کنترل ذهن نیست …..؟

    که به اینجا ختم شد……….

    جهان بر پایه نظمی خاص اداره میشه ….

    من خالق زندگیم هستم ….این قدرتیست که خداوند به ما داده….

    ارتعاش ارسال شده توسط تو باعث جذب افرادی که با خودشون درگیری دارند یا با خودشون در صلح هستن میشه ….مثلا این ارتعاش شما بود استاد …. که در فرانسه شاگرد شما دست خیر رسان خداوند شد برای شما …

    اگه من با خودم از درون در صلح باشم ایا به زیبایی هر چه تمامتر این موضوع حل نمیشه……؟!

    و ایا این درگیری از درون من نیست که منجر به جنگ بیرونی و جذب این افراد میشه …؟!

    جهان که بی دلیل اون ادم رو سر راهت قرار نداده ….

    هیچ جنگی بی دلیل رخ نمیده ….هیچ شورشی بی دلیل اغاز نمیشه ….

    جهان ما بر پایه فرکانسه …..

    شما فرکانس میفرستی و جهان پاسخ میده ….

    نمیدونم ….!!!!!!

    امیدوارم استاد این موضوع رو واضحتر توضیح بدن …

    میدونم که موضوع چیز دیگه ای بود و با مثال استاد سر از اینجاها در اورد ….اما برای من این سوالات ذهنم رو درگیر کرده ….

    بازم از استاد عزیزم عذر میخوام بابت مطرح کردن این موضوعات ……قصدم از مطرح کردن این مسائل فقط فهم بیشتره نه چیز دیگه ای …

    متشکرم ….از استاد عزیزم که بی نهایت هستن ….میخوام که در فایلهای دیگه اگه فرصتی شد یه توضیحی در این مورد هم بفرمایند…..

    استاد عزیزم براتون بهترینهارو از خداوند مهربان خواستارم ….

    تشکر….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: