سلام و درود خدا بر شما استاد نازنینم و مریم جان جانانم ..خدای مهربانم رو شکر میکنم که این توفیق و فرصت رو بهم داد تا بتونم دوباره در این فرکانس خوب قرار بگیرم که بنویسم از آگاهی ها و درس های جدیدی که این فایل زیبا برام داشت ✨☘️اول از همه باید بگم که این چند هفته ای که که نتونستم کامنت بذارم بشدت روی فرکانسم تاثیر گذاشت و با وجود گوش دادن ها و انجام تمارین هرروزه باز هم به وضوح حس میکردم فرکانسم خالص و پرقدرت نیست مثل زمان هاییکه نظر میذاشتم و اکثر نظرات رو می خوندم برای همین خواستم از معجزه ی فضای سایت و نظر گذاشتن و نظر خوندن بگم که دوستان اصلا ازش غافل نشین
خب بریم به امید الله سراغ یه ماجراجویی دیگه و یه فایل زیبای دیگه و کلی نکات عالی که نوشتم و هدایت شدم تا با شما دوستان عزیزم به اشتراک بذارم
اول از همه بگم چقدر من عاشق این طبیعت زیبای پرادایس هستم رنگ های طلایی و نارنجی که توی فضا پخش هست چقدر زیبا بود و لذت بردم و شکر کردم خدارو برای این همه ثروت و فراوانی و زیبایی و تمیزی که در این جهان هست و تنها ما باید بهش ایمان بیاریم ☘️
استاد سویی شرت آبی خیلی بهتون میاد و نوشته ی فلوریدا چقدر زیبا بود به خودم گفتم به به استاد همیشه مثل آمریکایی ها ساده لباس میپوشیدن راحت و اکثرا با شلوارک هستن و این نشان از اینکه اولویت استاد و اکثریت مردمان این کشور اینکه راحت بپوشن در عین آزادی و خودشون باشن و مثل خیلی از مردمان ما خودشون رو به هزار زور و زحمت نندازن که به نظر بقیه خوب و عالی بیان . ثروتمندای واقعی مثل شما هستن استاد ثروت رو برای ارزش هاییکه به جهان اضافه کردین بدست آوردین از اولشم همیشه خودتون بودین و بهمین دلیل خدا هدایتتون کرد به این کشور زیبا و ثروتمند و آزاد .
سومین نکته صحبت استاد بود که گفتن آمریکایی ها سمبل نمیکنن یکاری و هرکاری که بخوان انجام بدن به بهترین نحوه ممکن انجام میدن و دیدم آقای لَری و که رفته بودن زیر تخته ها برا انجام کارهای سیم کشی و اینا و تحسینشون کردم هم بخاطر اینکه انسان خوب و همسایه ی خوبی هستن و هم اینکه متخصص هستن و انقدر خوب کاری و که از دستشون بربیاد انجام میدن و بخاطر همینه که این کشور انقدر ثروتمنده ! این خیلی نکته ی مهمیه که ما خیلی هامون همه کاره هستیم و هیچ کاره دقیقا نمیدونیم چی میخواین فقط هدفمون پول دراوردن هست بدون اینکه بخوایم زمان بذاریم و متخصص شیم در آمریکا برای اینکه اکثریت موفق میشن چون بدون چشم داشت دولت و ملت و خانواده میرن دنبال علاقشون متخصص میشن صبر میکنن و در نهایت ثروت های خوبی و خلق میکنن و کارهای عالی که انجام میدن باعث پیشرفت کشور و خودشون میشه
واقعا وقتی دیدم استاد گفتن : ما وقتی نبودیم اینجا کارها انجام شده پی بردم برای هزارمین بار به قدرت خدای مهربانم .. خدای عزیزم که اگر دل بدی بهش و بدونی که یکی هست که کارهارو برات انجام میشه و چقدر زندگی شیرینه وقتی به این درجه از ایمان میرسی .. خدایا شکرت چقدر خوشحال شدم که خدا بهتون گفت : شما برید آیینه هارو بخرید من کارارو اینجا با یکی از دستانم انجام میدیم براتون من خدارو تو نگاهتون دیدم استاد
خدایا شکرت ☘️
مریم جون وقتی ویدیو گرفتن از مرغ و خروس ها رفتن زیر تخته انعکاس صدای غذا خوردنشون یه ترکیبی از صدای بارون شدید و رژه بود تحسینشون کردم دیدم بین اون همه مرغ و خروس رفتن اون زیر تخته کلوزآپ اون جوجه هرو از روبرو گرفتن گفتم : وای دمشون گرم واقعا چقد پیشرفت کردن توی فیلم برداری و چقدر قشنگ صحنه هارو میگیرن و توضیح میدن چقدر عالیه ادم انگار تو تمام لحظه هات هست و اینه قدرت داشتن پشتکار و صبوری و تمرین هرروزه که از مریم جون یه فیلمبردار حرفه ای ساخته دست مریزاد خدایا شکرت
وقتی دیدم تراکتورون رفته تو گِل اولین چیزی که تحسین کردم صبوری استاد ، مریم جان و لَری و که موقع بروز مشکلات سعی میکنن از زوایای مختلف امتحان کنن تا بتونن حلش کنن . این نکته به ذهنم رسید که واقعا ذهن خیلی از ماها مث این تراکتوره که توی گِل که همون باورهای چندین سالمون هست گیر کرده و باید خیلی صبر کرد و تلاش تا بتونیم از توشون دربیایم ! اخر سر هم که بقول مریم جان نیروی کاربلد امدن به کمکشون و چقد زیبا بود که تلاش های خودشون رو تحسین کردن بجای تخریب که بگن ا چرا ما نتونستیم حلش کنیم ؟ گفتن : ما تلاشمون رو کردیم و کلی تجربه و درس یاد گرفتیم اینه اون نگاه توحیدی به به لذت بردم مرسی برای یه درس عالی دیگه
مریم جانم چقدر لذت می برم پا بپای استاد هستین تو ماجراجویی هاشون همراهی میکنین ایده میدین انرژی میدین خیلی تحسین میکنم اینجور خانم هارو واقعا که همش یجا نمیشینن بگن ما خانمیم ازین کارا نمیکنیم عالیه واقعا افرین
مریم جان راست گفتن : سن تجربه ای استاد خیلی بالاست ، من واقعا از استاد یاد گرفتم که تا می تونم روی خودم کار کنم تلاش کنم و متخصص شم و تجربه کسب کنم از فرصت زندگی بخوبی باید استفاده کنیم واقعا چون هروزمون یه معجزست
ببینین گفتم ذهن ما عین این تراکتورس که تو گِل گیر کرده ! وقتی از تو گِل امد بیرون هم باز سالم نبود ! باید اون شاخه ها و زنجیر هاییکه بهش چسبیده بودن رو اروم اروم بِکَنیم ! عین همون بوم سیاه ذهن که هر بار با رنگ سفید کم کم از زغالی ه به خاکستری طوسی و … کم کم سفید تبدیل میشه ! پس از خودتون توقع نداشته باشین یه شبه یا یه ماهه تغییر کنین اساسی این یه پروسه هست که باید هرروز براش وقت بذارین و قدم های کوچیک ولی پیوسته رو بردارین
چقدر من واقعا معجزات رو تجربه کردم با یاد گرفتن این نگاه از استاد و مریم جان که موقع حل مسایل بدنبال راحت ترین راهکارها باشم و حلشون کنم این نگاه کاربردی عالیه چون میدونم یکی هست اون بالا که بهم میگه از چه راهی برو و چه ها کن !
کم کم که رفتیم جلو استاد بعد از جداسازی چیزای اضافی رفتن تراکتور رو شستن و این مرحله به مرحله عمل کردن به ایده ها رو نشون دادن و چقدر درسته . واقعا ایده هاییکه به ما گفته میشه تو مرحله ی اجرا مارو هدایت میکنه به قدم های بعدی و چیزهاییکه باید بدونیم اینکه به نتیجه گره نزنیم کارها و تلاش هارو خیلی مهمه ! بقول استاد درسهاییکه ما توی اجرای ایده هامون میگیریم خیلی مهمه و مهم اینکه ما به الهاماتمون عمل کنیم و تسلیم باشم این قدم به قدم عمل کردن به ایده ها همین پروسه ای هست که مارو میبره به سمت جلو و یه بخشی از مسیرمونه که باید طی شه نه با نشستن و منتظر معجزه موندن ! ♀️
جدا این دیدگاه که وقتی تضادی پیش میاد برای اینکه ما قراره کلی چیزهای جدید یاد بگیریم و این به پیشرفت ما خیلی خیلی کمک میکنه ! ببینین وقتی برای من تضاد پیش میاد میگم خب مانیا کلاس درس داری با زندگی ! خدا قراره کلی درس جدید بهت یاد بده تا پیشرفت کنی و بری بالاتر و واقعا کلی درس میگیرم که بعدش میبینم ادم قبل از تضاد نیستم ! این نگاه استاد که تمرکزشون بر نکات مثبته و ابعاد خوب قضیرومیبینن و تحسین میکنن تو دل مشکلات و تضاد ها برای همینه که هدایت شدن به بهترین جاها و شرایط
حرف های آخر استاد در فایل منو یاد این سخنرانی استیو جابز انداخت که گفته بود : من تو نوجوانی رفتم کلاس خطاطی و بعد که گذشت بخودم گفتم چرا من رفتم واقعا این کلاس و ؟ چند سال که گذشت استیو برای طراحی مَک خیلی خلاقانه و عالی کار کرد بخاطر همون کلاس طراحی خطی که در بچگی رفته بود ! پس اگر ایده ای میاد تو ذهنمون انجامش بدیم چون توی دلش کلی درس و تجربه هست و بسیار باعث میشه بیستر بخودمون ایمان بیاریم که توانایی حل مسائل رو داریم و اعتماد بنفسمون خیلی میره بالا و قوی تر و با تجربه ترمون میکنه و حتما در ادامه ی مسیر چه روز بعد چه ماه آینده چه در سالهای آینده به کمکمون خواهد آمد !
خدای عزیزم رو شکر میکنم که هدایتم کرد به یک فایل دیگه و لذت بردم بسیار از این همه زیباایی فراوانی ثروت آگاهی و همراهی با استاد عزیزم و مریم جاانم خدایا شکرت
در پناه الله یکتا شاد و سالم باشید و ثروتمند
حال دلتون پروانه ای ✨
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD707MB46 دقیقه
به نام ربّ
خدای هدایتگر
خدای عشق
خدای پاسخگوی سریع
خدای نور
خدای مالک و صاحب اختیار تمام جهان هستی
نور هست و نور هست و نور و تنها منبع نور
این فایل نشانه من بود از خدا خواستم که کجا بنویسم این شگفتی رو هدایتم کرد به انتخاب نشانه و بهشت رو آورد برام تا اینجا بنویسم
من شگفت زده اومدم اینجا بنویسم تا رد پام رو اینجا بذارم
من چند روز پیش تو یکی از رد پاهای تحول روز شمار زندگیم نوشتم که برای نقاشی ققنوس و 6 تا فرشته اسمی خدا بهم الهام نکرده هنوز
تابلوهای قبلی رو موقعی که داشتم میکشیدم بهم الهام میکرد یا قبلش ولی اینو وقتی کشیدم تموم شد گفتم خدا چرا اسمشو نگفتی؟؟
و یه بار سعی کردم که ازش نشونه بگیرم ولی نشونه نگرفتم و گفتم حتما وقتش نرسیده و گفتم خدای من خودت به وقتش بهم میگی
و یاد درکم از درختا افتادم که یه سریاشون زودتر جوانه زدن و یه سریاشون دیر تر و به وقتش قراره جوانه بزنن که این برای من 6 فروردین که تو بارون رفتم بیرون درس بود که هر چیزی به وقتش گفته میشه حتی الهام و ایده و هدایت خدا وقتی که من حاضر و آماده اش باشم برای دریافت و باید آروم باشم تا دریافت کنم
یاد آیه قرآن افتادم که اتفاقی 6 فروردین دیدم مادرم جزء 14 قرآن رو با تلویزیون میخونه ترجمه هاش زیر نویس میشد منم میخوندم که یه آیه اش این بود که آرامش باشه و سپاسگزار نعمت خدا باشیم ،روزی میرسه
من از آیه اینو درک کردم
آیه 112 سوره نحل بود
و یاد حرف استاد میفتادم که میگفت پیامبر که میرفتن یک ماه مراقبه میکردن در غار تا آماده بشن برای دریافت
به خودم میگفتم الان حتما آماده دریافت اسم نقاشیم نیستم
چون نقاشی شجره طیبه که درخت پاکیزه گذاشتم اسمشو خدا هدایتم کرد به سمت سوره ابراهیم
و دقیقا چند تا آیه توصیفش دقیقا طرح نقاشیم بود
و بعد اتمامش هم که 14 تا انسان داشت و به دلم گفته شد که سوره چهاردهم قرآن رو ببین و دیدم سوره ابراهیم هست
ماجراشو تو روز شمار نوشتم
الان میخوام در مورد تابلوی ققنوس و 6 تا فرشته و منبع نور خورشید رو بگم
بخوام خلاصه جریان نقاشیمو بگم
اینجوری بود که
من اولین طرح رو که ققنوس بود نقاشی کشیدم و اولین کار بزرگ من بود که شروع کرده بودم و قبلش هی از خدا سوال میکردم که چجوری منم میتونم مثل استاد فرشچیان نقاشی هایی بکشم که بهم الهام بشه ؟
درمورد الهامات نقاشیاش تو گوگل خونده بودم ، بعد من یه مدت قبل که خواب ققنوس رو دیده بودم و جریانشم باز تو روز شمار نوشتم
شروع کردم به کشیدن طرح ققنوس و اون تموم شد
و باز سوال میپرسیدم که بعدش میگفتم یه سبکی به من بده خدا که نقاشیام سبک خودم باشه البته همه کارای نقاشیم صفر تا صدش کار خداست نمیتونم اعتبارشو به خودم بدم
روزی که تموم شد گفتم خدای من الان یه نقاشی دیگه بهم الهام میکنی تا بکشم ؟؟؟؟
اونموقع یکم برام قابل باور نبود که خدا چجوری میخواد بهم طرح نقاشیارو الهام کنه دائم میپرسیدم آخه از کجا و چجوری
ولی الان درک کردم که چجوری بودنش کار خداست من فقط کارم اینه قدم بردارم و از خدا سوال بپرسم تا جواب رو بهم بگه
من اونروز گفتم و فرداش که 1402/8/8 بود 12:54 باز جریانشو تو روز شمار های تحول زندگیم نوشتم چی شد هدایت شدم پشت بوم خونمون
و ابرارو دیدم که به شکل فرشته و ققنوس و پروانه ای بزرگ که تشکیل شده بود از پروانه یا بهتر بگم فرشته های کوچیک که همه اینا درست تقریبا دقیق یادم نیست ولی موقع اذان ظهر بود همه اینا حدود یک ساعت بدون اینکه ابر تغییر شکل پیدا کنه حرکت میکردن و ققنوس به سمت نور خورشید و فرشته به سمت جهت نور و پروانه پشت سرش یه جوری حول محور دایره ای بودن و همه این ابرا که شکل ققنوس و پروانه و فرشته بودن از طریق یه ابر شبیه نخ پهن بود که همه به منبع نور وصل بودن
من اونموقع انقدر شگفت زده بودم قلم و کاغذ آوردم و هرجور دایره رو دیدم ترسیم کردم ولی عین اونی نشد که میدیدم
این چند روز رو من دائم از خدا میپرسیدم که خدا چی باشه اسم تابلو نقاشیم ققنوس و 6 تا فرشته که با هم 7 تا میشن و یه منبع نوره
من چند دقیقه پیش که اومدم نوشتم تو رد پای 98 که برنامه زندگی پس از زندگی حرفای تجربه گر رو نوشتم بعد رفتم تا بخوابم
همین که میخواستم دراز بکشم گفتم خدا تا اذان کم مونده نمیخوابم میخوام با گوشیم قرآن بخونم چی الان برای من خوبه تو بگو
تو بگو قرآن کدوم سوره رو بخونم 3:34 بود
شروع کردم چشمامو بستم پیش خودم گفتم خدا چشمامو باز میکنم هرچی به چشمم نظرمو جلب کرد بگو
اولش ساعتو نگاه کردم بعد گفتم نه بذار برم تو اپلیکیشن قرآن که دانلود کردم رفتم و چشمامو بستم تو دلم گفتم 4 بعد گفتم 7 بعد گفتم خدا چشمامو باز میکنم هر عددی کنار 4 بود اون سوره رو باز کنم باشه ؟
همین که چشمامو باز کردم چشمم خورد به بروزرسانی که برای نرم افزار اومده بود به صفحه و دیدم 24 هست
گفتم یعنی 24 امین سوره قرآن چیه
رفتم تو گوگل که بنویسم یهویی با سرعت و ملایم از دلم رد شد که اسم تابلوت هست
در صورتی که من قصد نداشتم درمورد اسم تابلوم بپرسم فقط گفتم خدا چی برای این لحظه من خوبه که شنیدم اسم تابلوت هست
وقتی نوشتم دیدم 24 امین سوره قرآن نور هست
بغضم گرفت گفتم حتما آیه ای هست که دقیقا برای تصویر نقاشی من باشه
شروع کردم به خوندن اوایلش گفتم خدا موضوعش که فرق داره با اسم سوره که نوره
گفتم باشه صبر میکنم ادامه حتما هست و باید تا آخر آیه بخونم
به آیه 35 که رسیدم
نوشته بود
خدا نور آسمان ها و زمین است دستان نورش به مشکاتی ماند که درآن روشن چراغی باشد و آن چراغ در میان شیشه ای که تلائلو آن گویی ستاره ایست درخشان و روشن از درخت مبارک زیتون که با آنکه شرقی و غربی نیست شرق و غرب جهان بدان فروزانست و بی آنکه آتشی زیت آن را بر افروزد خود به خود جهانی را روشنی بخشد که پرتو آن نور حقیقت بر روی نور و معرفت قرار گرفته و خدا هر که را بخواهد به نور خود هدایت کند و این مثلها خدابرای مردم میزند و خدا به همه امور داناست
بعد ادامه دادم و به آیه 41 ترجمه شو خوندم گریه کردم
دقیقا وصف نقاشیم بود
نقاشی من ققنوس پرنده ای بود که در حال حرکت به سمت نور خورشید بود و دقیقا من عکس رو بعد اذان ظهر گرفتم
و بعدش که چاپش کردم تا طرح ققنوس رو رو کاغذ بکشم 6 تا فرشته کوچیک هم دور نور خورشید به چشمم دیده شد و اونارم طراحی کردم دقیقا طرحاشون با ابر کشیده شده بود من فقط دورشونو کشیدم با مداد
تا حالا به هر کس این عکس ابرارو نشون دادم حیرت زده شدن و اسم خدارو بردن که فرشته های خدا همه جا هستن
آیه 41 ترجمه اش این بود
آیا ندیدی که هر کس در آسمان و زمین است تا مرغ که در هوا پرگشاید همه به تسبیح و ثنای خدا مشغولند و همه آنان نماز و تسبیح خود را میداند و خدا به انچه انجام میدهند داناست
گریه کردم وقتی خوندمش دقیقا نقاشی من بود این آیه
خدای هدایتگر من به وقتش بهم گفت اسم نقاشیمو
اسم نقاشیم نور
و امروز 7 فروردین دقیقا 6 تا فرشته با ققنوس هم 7 تا میشن
همه اینا برام نشونه هست که یاد بگیرم به زمان بندی خدا ایمان و باور داشته باشم تا درهمه کارام آروم باشم و عجله نکنم
همه چیز به طبیعی ترین حالت ممکنش برام رخ میده
خدایا سپاسگزارت هستم که هر لحظه هدایتگرم هستی در همه جنبه های زندگیم
سلام فاطمه جان
من دیشب یه اتفاقی برام افتاد که سبب شد یهویی یه تابلو جدید بکشم
و هر روز هدایتم میکنه خدا
و الان که اومدم تا روز شمار تحول زندگیم شماره 105 رو که امروز قراره بنویسمش رو بنویسم دیدم دایره آبی برای پاسخ دوستان افتاده اومدم بخونم بعد برم بنویسم الهام جدیدم رو برای نقاشیم چون جریان زیاد داره و طولانیه و از دیروز کلی اشک ریختم از حس خوب و سپاسگزاری از خدا
نوشته تونو که خواستم بخونم گفتم بذار ببینم درمورد کدوم روز و هدایت هام بود همین که خوندم خودم کلی اشک ریختم
واقعا حتی نوشته هامم جوریه که وقتی دوباره میخونمشون گریم میگیره چون من نوشتنم انقدر خوب نیست یه اراده ای کلمات رو جوری به زبونم جاری میکنه که بنویسم تمام اتفاقاتی که هدایتی برام رخ میدن
حتی شده بارها نخواستم بنویسم ولی هدایت شدم تا بنویسم
دوست داشتین تحول زندگی شماره 104 رو راجع به نقاشی جدیدم رو بخونین
براتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و ثروت از خدا میخوام و سعادت در دنیا و آخرت