سریال زندگی در بهشت | قسمت ١41 - صفحه 15

سلام خدمت استادعباسمنش عزیز وخانم شایسته

دو روزپیش من یه فیلمی دیدم که با اینکه میدونستم آخرش چه جوری تموم میشه ولی خیلی سرش حرص خوردم و حس بدی پیداکردم از یکی از کاراکترهاش . بعد ازاون قراربود دخترم رو ببرم دکتر توراه حسم خوب بود وبه خودم انرژی مثبت میدادم که همه چی اکیه وبه راحتی میریم وبرمیگردیم واقعا هم تمام مراحل این کار به راحتی و خوبی پیش رفت فقط دکترسرم برای دخترم نوشت با اینکه اون 6 سالشه ولی تاحالا سرم زده بود وخیلی هم بااین قضیه اکی بود ولی اون روز ازاولش شروع کرد به گریه وناراحتی اصلا باورم نمیشد هرچی هم بهش میگفتم مامان تو که با دکترو سرم همیشه اکی بودی پس چی شده فقط گریه میکرد ومیگفت خستم نمیخوام سرم بزنم یعنی دوساعت تمام داشت اروم گریه میکرد واقعا عصبی شده بودم هرچی به خودم ارامش میدادم ومیگفتم حس بد اتفاقات بد میاره ولی دیگه اوضاع ازکنترلم خارج شده بود اون گریه های اروم و بیصداش داشت داغونم میکرد وهی به خودم میگفتم آخه جرا اینجوری شده دخترم وهیچ جوابی پیدا نمیکردم خلاصه اون شب تا اومد بخوابه خیلی مسایل بد دیگه هم پیش اومد ومن کاملا میدیدم که حس بدم داره تمام اینا رو رقم میزنه. قبل خواب خیلی فکرکردم چرا نتونستم خودم روکنترل کنم چرا دخترم برعکس همیشه شده بود واین کارا روکرد؟ چون من هر روزم روباشکرگذاری شروع میکنم درطول روز خیلی سعی میکنم حس عالی داشته باشم و خیلی فایلهای استادرو گوش میکنم و اون روزم خیلی حالم خوب بود . بالاخره به ذهنم رسید فیلمی که دیدم حتما علتشه چون اون موقع دیدن فیلم هم همون حسی رو داشتم که بارفتارای دخترم مواجه شدم داشتم. دیگه خوابیدم و فرداش باز تنها علت رو همین یافتم اومدم توسایت استاد و رفتم تو قسمت نشانه امروز من و قبلش ازخدا خواستم که هدایتم کنه واین فایل اومد اولش گفتم این چه ربطی به سوال من داره وخواستم ببندمش که بازیه حسی گفت تااخر فایل روببین و وقتی مریم جون راجع به صلح رسیدن با خود و اینکه دقیقا زمانی که فکر میکنی خیلی رو اوضاع مسلطی و یکم بی دقت عمل میکنی میبینی وای از کجا داری ضربه میخوری دیدم منم اون روز خیلی به خودم مطمین بودم و دیدن اون فیلم وبدتر ادامه دادن به اون حس بدم رو اصلا بهش اهمیت ندادم و اون شرایط رقم خورد وبرام خیلی جالب بود که خداهم منو به سمت این فایل هدایت کرد تا بفهمم درست حدس زده بودم وباید به شکلی مداوم رو خودم کارکنم ویه لحظه غفلت چه شرایط متفاوتی رو رقم میزنه . خداروشکر که تواین مسیرم خداروشکر که با استادعزیز آشناشدم خداروشکر که خدا همواره هدایتمون میکنه اگه ازش بخوایم.

خواستم بگم حالا میفهمم که استادمیگن من خودمم مدام دارم رو خودم کارمیکنم یعنی چی.

و اینکه ورودی های نامناسب چه نتایجی دارن رو واقع حسش کردم .

خداروشکرخداروشکرخداروشکر بابت بودنتون بابت بودنم تو این مسیر ودرکنارشما عزیزان و بابت اینکه چقدر زندگی زیباست خودمون میتونیم زیباترش کنیم.