سریال زندگی در بهشت | قسمت 180 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

بنام الله یکتا و سلام به استاد عزیز و دوستان

هدایتی دقیق شدم به این فایل در حالی که گرفته و ناراحت بودم از نشدنهای زندگیم.

چیزهایی که احساس میکنم هرچه تلاش و تقلای بیشتری براشون میکنم ،دورتر میشن ازم.

من سالهاست دارم روی این قوانین کار میکنن ولی انسان فرآموشکاره و هرچیزی که کار کروم همیشه جای کار کردنهای روتین و مستمر داره.

الان با این فایل یه نگاه دقیق تری به خودم و یکی از نشدهای زندگیم کردم.

من خیلی دلم میخواد خونم رو بفروشم و در محله ای بهتر خونه ی بهتری بگیرم و همچنان بعد از سالها این اتفاق نیفتاده.

الان دوباره به پایه و اساس افکارم رجوع کردم و ذره بین گذاشتم روشون و دیدم من اغلب افکارم و توجهم برای این خواسته،روی ناخواسته هامه.مثلا هروز ناراحتم از اتفاقی که نیفتاده،از فروش نرفتن خونه،از محله ای که دوسش ندارم ،از همسایه هایی که دوس ندارم ،از ضعف های خونم و،،،

و اما این فایل بهم دوباره یاداوری کرد که من همین خونه رو هم اصلا نداشتم .خونه ی بزرگ و حیاط دار با جای پارک چند ماشین،،،،،که قبلا برام خواسته ها بودند و الان که دارمشون،نمیبینمشون و خب طبعا وقتی درست نمیبینی،،نمیتونی از ته دل و درست هم شکرگذاری کنی.

قطعا تا ازت گرفته نشه نمیفهمی که چه نعمت هایی بودند و به قول استاد ،یروزی ممکنه که به جایی برسی که آرزو کنی برسی به صفر،چون از اونم پایینتر اومدی.

اینا همیشه باید یاداوری بشه چون من خودم بعد از سالها استفاده و کار کردن از قوانین، ذات فراموشیه انسان نمیذاره اونجوری که باید یادم باشه و سپاسگذاری از ته دل کنم و گاها برحسب رفع تکلیف یا تست قانون،شکرگذاری میکنم.

و همینه که جواب نمیده و یا از خواسته هام دورترم میکنه.

امروز چشم باز کردم و این فایل تلنگری بهم زد که داری تلاش در جهت مخالف میکنی،،و این چه تعجبی داره که از خواسته هات دورتر میشی؟

گاهی از کار کردن روی قوانین خسته میشدم و فکر میکردم مدتی استراحت کنم و به خودم زمان بدم و دوباره شروع کنم،،،

یروز یه نکته طلایی و یک گیر ذهنی توی همین موضوع پیدا کردم ،،

و اون این بود ،،،

چرا باید از کار کردن روی قوانین خسته بشم؟

مگه قوانین لذت بخش نیستن؟

مگه قوانین راه و روش لذت بردن از زندگی نیست؟

مگه کار خسته کننده ای دارم انجام میدم؟

آدما وقتی استراحت میکنن که کار خسته کننده ای انجام میدن.

این سوالا منو به خودم اورد…

نگاه های عمیق تر و ریشه ای تری به خودم کردم.

بله،من نگاهم به قوانین دچار یه انحراف ریزی شده بود که کیلومترها از مسیر دورم کرده بود.

من داشتم قوانین رو تست میکردم و هروقت جواب نمیگرفتم،حالم بدتر میشد و امیدم کمرنگ تر.

من فکر میکردم باید سخت تلاش کنم تا روی قوانین کار کنم و خب طبیعتا خسته میشدم و احتیاج به استراحت داشتم.

و در یه کلام داشتم زور میزدم و بخاطر همین خسته میشدم.

نکته اصلی این بود که این زور زدنها منو در جهت مخالف پیش میبرد.

بارها تجربه کرده بودم که سپاسگذاریها جوابی نمیداد،،

چون داشتم فقط تکلیف انجام میدادم.

چون فقط داشتم تست میکردم.

چون ایمانی توش نبود.

امروز این فایل و حتی یک فال حافظ بهم نشون داد که هیچوقت فول و غنی نمیشی و کار کردن روی خودم ،یه مسیر همیشگیه.

شکرت خدا و سپاسگذارم ازین اتفاقاتی که بهم نشون میدی داری نگاهم میکنی و حواست بهم هست.

شکرت که هروقت میلغزم دستمو میگیری و دوباره میاریم توی راه.

شکرت بخاطر همه ی داده هات ،که نعمت هستند.

نداده هات، که حکمت هستند.

و گرفته هات،که علت هستند.