https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/05/abasmanesh-2.webp8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2025-05-13 04:40:002025-05-13 04:40:58سریال زندگی در بهشت | قسمت 263
469نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
امشب قسمت شد این فایل رو ببینم و یک عالم چیزهای خوب به من یادآوری شد
مرسی مریم جون
خیلی عالی بود
همچنین
الان یک ویدئو دیدم که برام شگفتانگیز بود و تکمیل کنندهی نشانهها و پیامهای امروز بود
فیلمی بود از صحبتهای آقای سید محمد موسوی ، مدیرعامل و مالک برند و کمپانی فیروز
ایشون روی ویلچر صحبت میکرد و میگفت: مادر من از هر روانشناسی روانشناستر بود و نذاشت من تا سالهای سال بفهمم و حس کنم که معلولم ؛ یک ربان قرمز بسته بود به من و میگفت: تو شاهِ بچههایی! نباید با اونا بازی کنی! تو باید طراحی بازی کنی…
…و بعد، از گریهها و نگرانیهای دختر عموش میگه که همیشه بهش میگفته: من موندم که در آینده، شغل این بچه چی میخواد بشه!…
میگفت، حالا… هر موقع که میخوام حقوق کارمندامو بدم، یاد مادرم میفتم…
.
.
.ای جونم… حس عجیبی منو فراگرفته
….ببین! ببین
چقدر شیوه تربیتی و ایجاد کردن باورهای محکم در یک بچه، میتونه زندگی و آیندهش رو تحت تاثیر قرار بده
سلام به بهترین قسمت جهان ، سلام به دوستان بهشتی و سلام به استاد عزیزم و مریم نازنین که بی نهایت بخاطر این قسمت ازشون سپاسگزارم ، یکی از لذت های من دیدن مستند های این سایت هاست و خدا رو شکر میکنم درخواست قلبی ام در این مدت پاسخ داده شد و بسیار بسیار جالب بود ، و از خدا میخام به عنوان یکی از درخواست هام شرایط ساخت این مجموعه ادامه دار باشه .
مریم جان دلمون برای بیان زیبا و تصویر کشیدن زیبایی های پرادایس به شدت تنگ شده بود و باز هم ازت تشکر میکنم بابت اشتراک گذاشتنش.
و چقدر این خانواده ، نگاه و توصیفات زیبای مریم جان پر از عشق ، نکته و درس بود و هست.
خانواده ای همه در صلح با هم ، با عزت نفس ، و انقد حس آرامش ک از تکتک افراد این خانواده میگیریم.
و حس رضایت و شادی کاملا حس میشد.
چقدر عمل کردن ب قانون جهان میتونه همه چیز رو زیبا تر ، ساده تر ، شادتر و درست تر پیش ببره ، چقدر همراهی خداوند رو میتونه تو زندگی این خانواده دید.
چ دید الهی داشتن ، دیدن جهان ، لذت از شرایط ، ساختن شرایط در موقعیت های مختلف ، رها بودن ، و آنقدر آگاه بودن به دستاوردهای خودشون ک برادر و خواهر بزرگتر حامی رشد برادر کوچیکشون به شرایط سفر و دیدن جهان بودن و این نگرش بزرگ و ژرف بسیار قابل توجه هست .
و بی آلایشی این خانواده و شادی در لحظه اشون و خودشون بودن در سطح بالاتری منو تحت تاثیر قرار داد.
چقدر دنیا زیبا و بزرگه و چنین آدمهای بی نظیری داره ک ازشون کلی یاد میگیرم و به اصل قانون جهان بیشتر ایمان میارم و بس
و امیدوارم که بتونم خودم ب خدای درونم ،خود درونم نزدیک و نزدیک تر بشم و در هر لحظه از زندگی عمیقا شاد باشم و لذت ببرم.
و دیدن این فایل و مستندات ، بسیار بسیار برای من انگیزه دهنده ، راهنما و الگوی بهتر شدن در خیلی اتفاقات هست.
مریم جان باز هم ازت سپاسگزارم
خدایا از اینکه هر لحظه به درخواست هایم بهترین پاسخ ها را میدهی سپاسگزارم .
سلام و درود به استاد عزیز و مریم جان و تمام خانواده بزرگ عباسمنش عزیز خدا رو شکر بعد از مدتها مریم جون فیلم پردایس گذاشت و صداش برام خیلی شیرین بود ولی دوست داشتم خودشو هم ببینم چقدر پردایس زیباست گفتم یادت بخیر مریم جون یادت بخیر پردایس…
براونی دیدم خوشحال شدم اون بز دیدم خوشحال شدم دوست داشتم مرغها رو هم ببینم
خداوند شکرت بخاطر بارون زیبا بهاری
ما از سیزده بدر تقریبا باران نداشتیم خدایا لطف کن باران رحمت الهی بفرست زمین
چقدر این بچه نازه چقدر این مادر خوب تربیت اش میکنه با رفتارش…
چه بچه های خوبی داره هر سه بچه اش زیبا و دوست داشتنی اند
چهره مادره چقدر مهربانه
چه قدر بی حاشیه اند
چقدر سبک زندگی ساده ای دارن
چه خوب همش در مسافرت ان
خدای من چقدر دوست دارم تمام ایران بگردم با چنین ماشینهای که تمام امکانات دارن مثل خونه
اگه بخوای میتونی هم لذت سفر ببری هم مسافرت کنی زیبایها رو تحسین کنی و زندگی کنی
ما که تو خونه خسته شدیم
انسان باید تو طبیعت باشه
نه همش توی خونه مثل قفس نفس ات میگیره افسرده میشی
تو روستای ما خانمهای می شناسم سن بالایی دارن ولی رنگ روی خوب دارن سرحال هستن
این قدر ذوق زندگی دارن همش در جنب و جوش ان کار میکنن گاو گوسفند و کشاورزی میکنن اصلا وقت برای فکر کردن ندارن برای همین خواب راحت دارن زندگی ساده آب و برق و گاز …جاده دارن
ما اومدیم شهر که چی… راستش شهر باید سر کار باشی تا افسرده نشی بدرد خانم خانه دار نمی خوره ولی ما بخاطر مدرسه بچهها اومدیم
چقدر سفر کردن برامون سخت شده
ولا من که این قدر سفر دوست دارم میگم خدایا به خودت سپردم
وقتی روستا بودیم سه تا بچه هام بزرگ کردم کار زیادی داشتم ولی زندگی ساده همه چیز ساده
خدا رو شکر خوب بزرگ شدن خودم همش مشغول کار بودم زندگی راحت بود لذت بخش بود
مثل این خانم که مهمان شماست یادم می افته چقدر خاطره دارم
پسر کوچکم خدا میدونه گاهی شاید یک ساعت به بالا با انبردست یا ناخن گیر و خودکار…خودشو سرگرم میکرد صدا در می آورد بجای ماشین…
همش عشق بود و زیبایی
الان نوه یک ساله ام پیشم هست چقدر نازه یاد بچه هام می افتم خنده زیبا شیرین و باهوش…
من الان هم نوه ام رو پا میزارم می خوابه
یادمه پسر بزرگم کمان درست کرده بود اون موقع فیلم جومونگ پخش میکرد همش بچه ها نقش فیلم بازی میکردن پسرم کمان درست کرده بود می رفت تو رودخونه ماهی میگرفت و با کمان به ماهی ها میزد این سرگرمی شون بود همش کمان روی پشتش بود..
دخترم دکتر بازی میکرد این قدر می خندیدیم با گیاه و خاک غذا درست میکردن
الان نوه ام طاقت نداره دوست داره بره بیرون تو خونه گریه میکنه بوسم میکنه وقتی میبرمش جایی
چقدر این خانم تحسین کردم ماشاالله دمش گرم
ممنونم مریم جان خاطره ها رو بهمون یاد آوری کردی
تو روستا همش توی باغ بودم جوجه و مرغ داشتم کشاورزی گوسفند و بز و دوشیدن شیر…آتش همه چیز زیبا و قشنگ بود
با لذت غذا می خوردیم خسته بودیم ولی می چسپید کوه می رفتیم همش خاطره هست مرسی که یادم افتاد تا شکرگزاری کنم
استاد جان و مریم بانو دلمون تنگ شده برای سفر زود زود فیلم بزارید
من مدتی سریال زندگی در بهشت رو میدیم و تا قسمت 237 دیده بودم و امروز به طور اتفاقی اومدم که ادامه ش رو ببینم و دیدم که یه فایل جدید آپلود شده و نمیدونین چقدرررر خوشحال شدم از اینکه دوباره فایل جدید گذاشتین. ممنونم بابت این فایل فوق العاده پر از درس بود برای من که تصمیماتی دارم برای تغییر زندگیم و انگار یسری ترسها رو درمورد بارداری و محدودیتهایی که ممکنه بچه با آمدنش ایجاد کنه رو از من گرفت. چقدر واقعا این سبک از زندگی ایده آل هست. اینقدر در آرامش و صلح بودن با زندگی و خودمون لذت بخشه. ما فکر میکنیم تو هر مرحله از زندگی اگه وسایل و امکانات بیشتری داشته باشیم لذت خواهیم برد. در صورتی که با چیزایی که تو این فایل دیدم مطمئن شدم که اینطور نیست و حال خوب ساده تر از اینها به دست میاد.
واقعا ممنونم از وجودتون خانم شایسته عزیز و استاد عباسمنش که هروقت میخوام به سایتتون سر بزنم یه شوقی تو دلم میاد و انگار یه پناهگاه امن هست برام. شاید خیلی فاصله وجود داره از لحاظ مسافتی بین ما، ولی انرژی فوقالعاده تون سرتاسر این سایت رو گرفته و به ما هم میرسه️
چقدر خوشحال و سپاسگزارم که فایل جدیدی از سریال زندگی در بهشت گذاشتید
من خیلییی به این خانواده افتخار میکنم به خاطر شیوه ی زندگیشون
من یه دختر پسر خاله دارم که حدودا 9 ماهش هست و میشه گفت هم سن هست با این آقا پسر گل اما از زمین تا آسمون شیوه ی زندگیشون فرق داره
موقعی که نی نیمون دنیا نیومده بود مادر زن پسر خالم براشون کلی لباس، عروسک اینجور چیزا خرید و کلا هم یا از خارج یا برند.
سر همین موضوع خاله ی من تو رو در واسی افتاد و میز کمد تخت گرون قیمت برای بچه خرید و برای خرید این وسایل وام گرفت!!
و من همون موقع برام عجیب بود که چرا انقدر سخت میگیرن و انقدر تو رودربایستی هستن
موقعی هم که دنیا امد دباره کلییی کادو هم برای مادر بچه و هم خود بچه گرفتن؛ شاید بگید کادو گرفتن که بد نیست، آره بد نیست ولی مثلا شما میخوای مثلا یک کیک با سایز n بخری ولی به خاطر رودربایستی کیک 2n میگیری و تحت فشار قرار میگیری
حتی خود خالم از این موضوع ناراحت بود
مادر تیون خیلی راحت میذاشت بچه کنج کاوی کنه و در طبیعت باشه در کنارش حواسش به بچه بود
ولی اصلا مادر همین دختر پسر خالم حتی توی خونه این آزادی رو از بچه گرفته و خیلی کار رو سخت کرده
انقدر همه چیز رو سخت میگیرن که بنده خدا عمه هاش(که میشه دختر خاله ی من) میترسن این بچه رو بغل کنن. یا اگر این بچه به طور مثال گوشی رو بکنه تو دهنش کلی جیغ داد میکنن که کثیفه●_●
متاسفانه در ایران اینجوری زندگی کردن مثلا باکلاسه
یا مثلا من میدیدم استاد در فایل های دیگه با دمپایی و لباس راحتی میرن بیرون ولی ایرانیا اینجوری گشتن رو میزارن رو حساب بیکلاس بودن و بی فرهنگی
نمیدونم توی چه کتابی نوشتن راحت زندگی کردن و سخت نگرفتن بی فرهنگی هست
به نظرم آدم باید اونجوری که عشق میکنه و راحته زندگی کنه نه برای حرف مردم. اون چیزی رو که نیازش هست بخره نه برای اینکه بکنه توی چشم یکی یا بگه مثلا من پولدارم. اون جوری که راحت تره بچش رو بزرگ کنه!
چقدر خانواده ی دوست داشتنی هستن و مشخصه در اوج عشق زندگی میکنن
خیلی برام این فایل جالب و آموزنده بود ممنونم از خانم شایسته و استاد عزیز برای فراهم کردن چنین بستری
که چنین الگوهایی رو به ما نشون میدی وافرادی هستن که عاشقانه برای ما به تصویر می کشن واین احساس عالی رو به ما منتقل می کنن سپاس گزارم
تمام اینها نشانه هایی برای زیستن ساده وطبیعی وپویا بودن رو به ما می آموزند واینکه زندگی رو اگر ساده وبه شیوه طبیعی تجربه کنیم چقدر میتونیم گسترش وجودی داشته باشیم واین همه زیبایی که خدای عزیز ومهربون برای ما آفریده رو تجربه کنیم واز همه این زیباییها نهایت عشق ولذت رو دریافت کنیم
حتی از درون تصویر هم می شد آرامش وراحتی این بانو وخانواده اش رو حس کرد
چقدر کیف کردم وقتی ارتباط عاشقانه مادرو فرزند رو باهم دیدم
خدایا چقدر انسان می تونه خوشبخت باشه وخودش رو از قید وبندهای اضافه رها کنه
خییلی برای من اموزنده بود
چون خود من هم همیشه به قول استاد دنبال راحت ترین شیوه ها میرم ومی گردم ومی پرسم ازاین ساده وراحتتر کدومه تا زندگیمو با آرامش وآگاهی ناب تری بسازم
بسیار فایل وتصویر اثر بخش
وجالبی بود
ازخانم شایسته عزیز نهایت سپاس گزاری رو دارم
که وقت گذاشتن وچنین توصیفات خوبی رو هم درحین دیدن فیلم برای ما قرار دادن
سلام به مریم جون نازنین استاد بینظیر و دوستان فوق العاده این سایت بهشتی
وای که چقدر قند وعسله این بچه
دیروز صبح مثله همیشه میخواستم برم صفحه اصلی سایت رو چک کنم بعد ذهن عزیز گفت ول کن بابا میبینی که فایل جدیددانلودی فعلا در کار نیست
برو کامنت قدمو بنویس
البته الان نمیدونم ذهن بود یا هدایت خدا
چون دقیقا موقعی فایلو دیدم که بش نیاز داشتم واگه صبح بود انقدر به دلم نمی نشست
دیروز صبح قبل ستازه قطبی بنابر تضاد و هدایتهایی که اومد یه تعهد نوشتم که اگه خودم به استقلال وآزادی مالی برسم دوره قانون سلامتی رو میخرم
بعدازظهر بعد اینکه شیرین خانمو بردیم کادوی تولد دوستش رو خرید سرکوچه یکی دیگه از دوستاشو دید وسریع از ماشین پیاده شد و رفت باهاش بازی کنه
گفت مامان لطفا فقط 10 دیقه بازی کنم
مام رفتیم خونه و بعد یه ساعت رفتم دنبالش که بیاد
امروز امتحان علوم داشت وکلاس ویولن وباید تمرین میکرد
ولی باز اصرار واصرار که زوده
درسارو بلدم کار خاصی نداره
واز منم مقاومت که نه بیا بریم
یه آن انگار خدا منو نهیب زد که ول کن برو
گفتم من دیگه نمیام دنبالت هرموقع خواستی بیا
تو خونه سرم رو بانوشتن کامنت گرم کردم و بعد دوساعت یعنی ساعت پنج و خورده ای سده بود
دیدم خبری ازش نیست
شما فک کنید من با اینکه خیلی بهتر شدم خیلی دارم رهاتر عمل میکنم
ولی شب امتحان باشه و تو در خونسردی کامل مشغول بازی باشی
تا این حد رو هنوز نتونستم در خودم ارامششو ایجاد کنم
همونجا گفتم تو قدم 5 جلسه 5 استاد گفتن وقتی میبینین تو یه موضوعی حالت بده نگرانی آرامش نداری یعنی پای یه ترمز در میونه
الان اینم ترمز توئه
سعیده هم ترمزه هم پاشنته
هی ازخدا ارامش خواستم هدایت خواستم کمک خواستم که الان که این چالش درست شده بتونم ازش سربلند بیرون بیام میدونستم این خیری توشه
من خودمو میشناسم
میدونم با تجربیات قبلم اگه بیاد خونه
اخم و ناراحتی و بی محلی و بعد چندتا تکه بارش میکنم
ولی هی گفتم خدایا خودت آرومم کن
هی میگفتم اگه استاد بود، الان چیکار میکرد؟
گفتم معلومه حتما بی تفاوت عمل میکرد
بعد میگفتم استادم بچش پاشنه آشیلش بود
میتونست با روی خوش درو براش باز کنه؟
گفتم استاد کاش یه بچه ی دیگه داشتین مامیتونستیم ازتون در عمل درسهارو یاد بگیریم
شیرین خانم نزدیک 6 آومد
دقیقا چند دیقه قبلش من این فایلو دیدم
و چند دقیقه اولش رو داشتم گوش میدادم که راجع به سبک پرورشی متفاوت این مادره
که گفتم آی سعیده خدا داره باهات حرف میزنه
این فایل مخصوص توئه
وقتی شیرین اومد اولش سختم بود عادی برخورد کنم
اخه ده دیقه کجا و حدودا 4 ساعت کجا ؟
وسعی کردم با دیدن فایل توجهمو بزارم رو یه چیز دیگه بعد اونم اومد به نگا کردن
دیدم الان چون ذهنم درگیر اونه اصلا نمیتونم بفهمم مریم جون چی میگه خاموشش کردم
اون سر صحبت رو بازکرد و منم اولش یکم لحن حرفام سرد بود
ولی تو دلم یارب یا ربم بلند شده بود که تو کمکم کن
نمیخواستم مثله گذشته رفتار کنم
قشنگ دست گذاشته شده بود رو نقطه ضعفم
ولی خداوند ارومم کرد وبدون اینکه بفهمم چی سد
نشستم باش رک وراست صحبت کردم
بش گفتم:
میدونم تو دوست داری بری تفریح کنی و اون برات اولویته ولی من با این طرز فکر بزرگ شدم که اول کار بعد تفریح
وتو دقیقا برعکس منی
دارم سعی میکنم خودمو بهتر کنم
براش مثال اوردم که چندین سال قبل چه فاجعه ی کمالگرایی بودم
والان چقدر رهاترم چقدر ارومترم
من میخوام تو به سبک خودت رفتار کنی
نمیخوام فک کنی باید به خواسته های من تن در بدی
و از الان به بعدم خودت برا نحوه عملکردت تصمیم بگیر
فک میکنی درسا روبلدی یا انقدری نیاز نیست بخونی
باشه همونکارو بکن
ولی اینم بدون خودت مسئول کاراتی
و هر ساعتی هم که تو خواستی بیای درس بخونی ممکنه من شرایطشو نداشته باشم
پس ناراحت نشو
خودت کتابتو بخون از منم دلگیر نشو
اگه شرایطم اکی باشه حتما بات کار میکنم ولی اگه نبود تو دیگه بزرگ سدی خودت کاراتو هندل کن
اون اولش همش میخواست بگه نه
من بزرگ شدم ولی دوست دارم تو بهم بکن نکن کنی
من دوست دارم به خواسته های تو بله بگم و…..
چون اولش فکر میکرد دارم تهدیدش میکنم میخواست منو از دست نده
ولی وقتی تونستم منظورمو بهش بفهمونم که
مادر من تو مسیرت درسته
تو لذت بردن وخونسردی رو دوست داری
بعد آخر سر یکمم درس خوندنو
خیلیم خوبه
ولی یکم بامن راه بیا چون من با باورای درست برعکس تو بزرگ شدم دارم سعی میکنم بهتربشم ولی خب زمانبره
وبدین شکل اونشب عالی بدون عذاب وجدان درآرامش کامل سپری شد
وقتی خوابید بقیه فایلو دیدم
وای که این زن چه دنیایی داره
اونجاها که باهاش بازی نیکرد یاد کارای خودم میفتادم منم خیلی براشیرین وقت میزاشتم خیلی زیاد
ولی اون صلح درونیش
منکه اصلا نمیتونم مثلش باشم
وقتی بچه داشت سنگ وچوبو میزاشت دهنش
خدایا مگه داریم انقدر رهایی ؟
یا پابرهنه رو زمین راه میرفت
یا اونجایی که فهمیدم اینا همش تو سفرن
سریع ذهن کمالگرام گفت
پس درس بچه ها چی؟
وقتی گفتید خودش درس بشون میده
واقعا یه دنیای جالب و غیرقابل باوری داشتن
البته از دید من
مریم حون اونجاکه مدام از قانون سلامتی میگفتید از وزن قبلیه خودتون و وزن الانتون از بهبودهای مختلف این سبک زندگی
بعد هم از رفتارای راحت و درصلح این مادر
همش بامن بودید
از تعهد صبحم گرفته که مهر تایید زدید بهش
وچالشی که توش افتادم که مطمئنم خیرم بود وخدامیخواست ظرفمو بزرگتر کنه
وبا مثال و دیدن این مادر
گفتم سعیده خدا داره بهت میگه رهاباش رها
شاید یکم دیر فهمیدی
شاید دیگه نوزاد نیست که بخوای اون ازادیارو بش بدی
ولی میتونی به حرفهایی که بهش زدی عمل کنی
تا هم اون احساس سبکی کنه وفک نکنه باید همش به تو بله بگه
هم تو رهاتر بشی آزادتر بشی وابستگیتو کمتر کنی خداگونه تر عمل کنی
قربون خداو همزمانیهاش وهدایتهاش
تازگیا خداهدایتاش رو دسته جمعی میفرسته
مثلا
با یه کامنت دوسه تا موضوعم و حل میکنه
الانم که با یه فایل هم ایمانمو به تعهدم قوی تر کرد هم دیدن یه سبک کاملا متفاوت با افکاری که من توش بزرگ شدم برام الگوسازی کرد یه حور باورسازی که ببین اونم مادره
عشق مادری داره ولی ببین چقدر رها ودرصلحه باهمه چی
پس تو هم میتونی بهتر عمل کنی
وپاسخ به ای کاشی بود که گفتم کاش استاد یه بچه ی دیگم داشت .
خدایاشکررررت. برای این همزمانی ودیدن این کوچولوی زیبااااا که منو وعشقم. مدام ترگلمون رو تجسم میکردیم که کمتر از یکماه دیگه. به لطف الله
به جمع ما اضافه میشه وما بیصبرانه منتظرش هستیم و چه انتظار شیرینی..
خدایاشکرررت
شکر خدای را که توان شمار کرد
یاکیست آنکه شکر یکی از هزار کرد
خلاصه که خیلی لذت بردیم و محو تماشایی این نی نی خوشگل 9ماهه شدیم..و دقیقا خدا بامن صحبت کرد که نگران نباش ترگلت. در بهترین بیمارستان وبه راحتی وسادگی به دنیا میااااد..
خیلی لذت بردم وهمه این حرفای ذهنم که کوتاه بود رو از بین برد.
خدایاشکرت
من الان با اینکه در اواخر ماه های بارداری هستم
اماااا. همچنان دارم در مغازه خوشگلم در کنار عشقم کار میکنم ولذت میبریم…
خداروشکر منم هیچگونه مشکل خاصی نداشتم وندارم و کم کم این دوران زیبااااا داره تمام میشه
.
خدایاشکرررت برای دیدن این فایل
این هدایت زیبا خداوند
اینکه حواسش همیشه به من هست..
اینکه از دلم و از دلشوره های مادریم آگاهی ومنو آروم میکنه. که عزیز من. …منه. خدا خالقش هستم و خودم هم به راحتی به دنیاش میارم..
حالا یه داستان جالب از دوستم
چن وقت پیش هم معجزه وقدرت رو به من نشون داد..یکی از دوستام اولش. چن بار کاشت رفتن برای بچه. و نشد … بعداز مدتی خودش یهویی ک باردار شد.
رفت غربالگری و تمام دکترا بهش گفتن. پسرت نارسایی قلب داره وباید سقط بشه..
اول پزشک قانونی رفت گفتن چون قلبش میزنه اجازه سقط نمیدیم..
بعدش میرن دکتر میگن من کیسه آبش رو پاره میکنم. تا بری بیمارستان. دیگه مجبوری باید سقط کنن.. میرسن بیمارستان و معاینه میگم کیسه آب ترمیم شده…و برین خونه..
به خانمه. دارو میدن تا سقط کنه..اما اونجا دیگه پدر ومادرش. دو. دل میشن و میان روی کاغذ مینویسن. نگه داریم. یا سقط کنیم..کاغذ برمیدارن که نگه دارین..
خلاصه اونا دیگه دکتر وسقط انجام نمیدن..
بعدش الان پسرش یه. ده روزیه. به دنیا اومده وکاملا سالم وبدون مشکل…این قدرت خالق بودن خداس… و. دکتراااا هرچقدر علم داشته باشن به پای قدرت خداوند هیچ هیچ هستن..
البته من خداروشکر هیچکدوم از این آزمایشات و غربالگری رو انجام ندادم وقبول نداشتم واین داستان هم سندی بود بر اینکه کار ومیرم درسته اصل واساس توحید وخداس …
خدایاشکرررت برای نعمت مادر شدن واین. نه ماه بارداری و یه تو دلی خوشگل تو وجودم که هرروز با لقدهاش لذت میبرم وشرکزار خداوند هستم
سلام به استاد عزیزم و عزیز دل دوست داشتنی مریم جان
خدارو هزاران مرتبه شکر بابت این فایل بسیار زیبا و آرامش بخش
خدارو شکر بابت این خانواده متفاوت از کل جامعه های امروزی
خدارو شکر بابت این سادگی و راحتی و چرخ روان این خانواده
خداروشکر برای این نوزاد زیبا این چشم های دریایی
برای پوست درخشان و زیبای این خانم بدن زیباش
برای سادگی و خودشون بودن
وقتی داشتم این فایل رو میدیدم تمام مدت ذهنم در حال مقایسه زندکی خودمون با روش زندگی این خانواده بود وانصافا زندگی ماها چقد سخت و طاقت فرسا شده همه چیزمون از تغدیه بگیر تا پوشش مون تا آرایش و..….و ما عملا هیچ لذتی از زندگی نمیبریم و فقط در حال تلاش برای جلب رضایت نگاه دیگران هستیم
آلان که به دور ورم نگاه میکنم بیشتر وسایل زندگیم رو به خاطر دیگران خریدم
کمد های پر از لباس کابینت های پراز ظرف و ظروف
وخیلی وسایل دیگه و این همه خرج های الکی
یادمه وقتی پسرم به دنیا اومده بود من سنم خیلی پایین بود اطلاعاتم در مورد بچه داری خیلی کم بود و خیلی ساده فقط به بچه شیر میدادم و نظافت میکردم همین و پسرم حسابی رشد طبیعی داشت و بسیار شاد و سرحال بود بازی میکرد و لذت میبرد
بعد از سالها فرزند دوم به دنیا اومد به نظر خودم کلی اطلاعات داشتم از تلوزیون و رسانه ها و خودمم بزرگتر بودم بیشتر تحت تاثیر اطرافیان و افکارشون قرار گرفته بودم بدترین حالت ممکن دخترم داشتم بزرگ میکردم این بده اون خوبه دکتر میگفت شیرت ارزش غدایی نداره کمکی بده رشد بچه هیچ وقت خوب نبود وزن پایین در صورتی که بهترین کمکی ها بهترین مارک ها بهترین دستور پخت غذا ها برای کودک
واما من هرگز اون نیتجه رو نگرفتم و حالا فهمیدم اگر بزاریم هر چیزی به صورت طبیعی و راحت و ساده انجام بشه نتیجه بهتری میگیریم
امروز خدارو هزارن مرتبه شکر میکنم برای وجود استاد عزیزم و آگاهی های هدایت کنندشون
امروز با دیدن این فایل در صبح سه شنبه یک روز بهاری زیبا ک هوا ابریه و به شدت آسمان قشنگه و امروز یه روز عالیه چون این فایل زیبا رو دیدم و چقدر این خانواده زیبا رو تحسین کردم و چقدر دیدن چهره بچه زیبا لذت بردم نقاشی خدا بر روی زمین چشمان آبی آسمان پوست شفاف موهای به رنگ پوست روباه بینی و دهان کوچولو و خنده زیبایش مرا یاد شخصیت های کارتونی میندازه چقدر زیباست خداوند یار و نگهدارش باشد و چقدر به خودم افتخار کردم ک من هم با دوره قانون سلامتی پیش میرم و همین سلامتی و همین انرژی مثبت رو در طی روز دارم و همین از نظر همکارانم من یه آدم مثبت و به قول خودشون علی بی غمم خدایا شکر برای امروز ک زیباست در سلامتی کامل هستم خدایا شکر برای داشتن چشمان سالم تا بتونم زیبایی بی حد این فایل رو ببینم و در هوای شما هم نفس بشم و یه روز شاد رو برای خودم بسازم و مطمئنم امروز زیباست به زیبایی این فایل و آگاهی ها سپاس فراوان از مریم شایسته عزیز برای به نمایش گذاشتن این آگاهی و این فایل زیبا ک بسی روز منو ساخت خیلی حس این فایل عالی بود و من به شدت حس میکنم یه بچه کوچک و شادم همانند این بچه زیبا تا آخر امروزم شکر خدایا برای فرصت دوباره امروز شاد و سالم باشید در پناه خداوند زیبایی ها
امشب قسمت شد این فایل رو ببینم و یک عالم چیزهای خوب به من یادآوری شد
مرسی مریم جون
خیلی عالی بود
همچنین
الان یک ویدئو دیدم که برام شگفتانگیز بود و تکمیل کنندهی نشانهها و پیامهای امروز بود
فیلمی بود از صحبتهای آقای سید محمد موسوی ، مدیرعامل و مالک برند و کمپانی فیروز
ایشون روی ویلچر صحبت میکرد و میگفت: مادر من از هر روانشناسی روانشناستر بود و نذاشت من تا سالهای سال بفهمم و حس کنم که معلولم ؛ یک ربان قرمز بسته بود به من و میگفت: تو شاهِ بچههایی! نباید با اونا بازی کنی! تو باید طراحی بازی کنی…
…و بعد، از گریهها و نگرانیهای دختر عموش میگه که همیشه بهش میگفته: من موندم که در آینده، شغل این بچه چی میخواد بشه!…
میگفت، حالا… هر موقع که میخوام حقوق کارمندامو بدم، یاد مادرم میفتم…
.
.
.ای جونم… حس عجیبی منو فراگرفته
….ببین! ببین
چقدر شیوه تربیتی و ایجاد کردن باورهای محکم در یک بچه، میتونه زندگی و آیندهش رو تحت تاثیر قرار بده
ما هم باید برای خودمون بازوالدینی کنیم
باید باورهای خفن بسازیم
و بقول اون آهنگه: باید باورامون رو باور کنیم
تا اتفاقای قشنگ بیفته
با نام و یاد خداوند
سلام به بهترین قسمت جهان ، سلام به دوستان بهشتی و سلام به استاد عزیزم و مریم نازنین که بی نهایت بخاطر این قسمت ازشون سپاسگزارم ، یکی از لذت های من دیدن مستند های این سایت هاست و خدا رو شکر میکنم درخواست قلبی ام در این مدت پاسخ داده شد و بسیار بسیار جالب بود ، و از خدا میخام به عنوان یکی از درخواست هام شرایط ساخت این مجموعه ادامه دار باشه .
مریم جان دلمون برای بیان زیبا و تصویر کشیدن زیبایی های پرادایس به شدت تنگ شده بود و باز هم ازت تشکر میکنم بابت اشتراک گذاشتنش.
و چقدر این خانواده ، نگاه و توصیفات زیبای مریم جان پر از عشق ، نکته و درس بود و هست.
خانواده ای همه در صلح با هم ، با عزت نفس ، و انقد حس آرامش ک از تکتک افراد این خانواده میگیریم.
و حس رضایت و شادی کاملا حس میشد.
چقدر عمل کردن ب قانون جهان میتونه همه چیز رو زیبا تر ، ساده تر ، شادتر و درست تر پیش ببره ، چقدر همراهی خداوند رو میتونه تو زندگی این خانواده دید.
چ دید الهی داشتن ، دیدن جهان ، لذت از شرایط ، ساختن شرایط در موقعیت های مختلف ، رها بودن ، و آنقدر آگاه بودن به دستاوردهای خودشون ک برادر و خواهر بزرگتر حامی رشد برادر کوچیکشون به شرایط سفر و دیدن جهان بودن و این نگرش بزرگ و ژرف بسیار قابل توجه هست .
و بی آلایشی این خانواده و شادی در لحظه اشون و خودشون بودن در سطح بالاتری منو تحت تاثیر قرار داد.
چقدر دنیا زیبا و بزرگه و چنین آدمهای بی نظیری داره ک ازشون کلی یاد میگیرم و به اصل قانون جهان بیشتر ایمان میارم و بس
و امیدوارم که بتونم خودم ب خدای درونم ،خود درونم نزدیک و نزدیک تر بشم و در هر لحظه از زندگی عمیقا شاد باشم و لذت ببرم.
و دیدن این فایل و مستندات ، بسیار بسیار برای من انگیزه دهنده ، راهنما و الگوی بهتر شدن در خیلی اتفاقات هست.
مریم جان باز هم ازت سپاسگزارم
خدایا از اینکه هر لحظه به درخواست هایم بهترین پاسخ ها را میدهی سپاسگزارم .
بسم االله النور
سلام و درود به استاد عزیز و مریم جان و تمام خانواده بزرگ عباسمنش عزیز خدا رو شکر بعد از مدتها مریم جون فیلم پردایس گذاشت و صداش برام خیلی شیرین بود ولی دوست داشتم خودشو هم ببینم چقدر پردایس زیباست گفتم یادت بخیر مریم جون یادت بخیر پردایس…
براونی دیدم خوشحال شدم اون بز دیدم خوشحال شدم دوست داشتم مرغها رو هم ببینم
خداوند شکرت بخاطر بارون زیبا بهاری
ما از سیزده بدر تقریبا باران نداشتیم خدایا لطف کن باران رحمت الهی بفرست زمین
چقدر این بچه نازه چقدر این مادر خوب تربیت اش میکنه با رفتارش…
چه بچه های خوبی داره هر سه بچه اش زیبا و دوست داشتنی اند
چهره مادره چقدر مهربانه
چه قدر بی حاشیه اند
چقدر سبک زندگی ساده ای دارن
چه خوب همش در مسافرت ان
خدای من چقدر دوست دارم تمام ایران بگردم با چنین ماشینهای که تمام امکانات دارن مثل خونه
اگه بخوای میتونی هم لذت سفر ببری هم مسافرت کنی زیبایها رو تحسین کنی و زندگی کنی
ما که تو خونه خسته شدیم
انسان باید تو طبیعت باشه
نه همش توی خونه مثل قفس نفس ات میگیره افسرده میشی
تو روستای ما خانمهای می شناسم سن بالایی دارن ولی رنگ روی خوب دارن سرحال هستن
این قدر ذوق زندگی دارن همش در جنب و جوش ان کار میکنن گاو گوسفند و کشاورزی میکنن اصلا وقت برای فکر کردن ندارن برای همین خواب راحت دارن زندگی ساده آب و برق و گاز …جاده دارن
ما اومدیم شهر که چی… راستش شهر باید سر کار باشی تا افسرده نشی بدرد خانم خانه دار نمی خوره ولی ما بخاطر مدرسه بچهها اومدیم
چقدر سفر کردن برامون سخت شده
ولا من که این قدر سفر دوست دارم میگم خدایا به خودت سپردم
وقتی روستا بودیم سه تا بچه هام بزرگ کردم کار زیادی داشتم ولی زندگی ساده همه چیز ساده
خدا رو شکر خوب بزرگ شدن خودم همش مشغول کار بودم زندگی راحت بود لذت بخش بود
مثل این خانم که مهمان شماست یادم می افته چقدر خاطره دارم
پسر کوچکم خدا میدونه گاهی شاید یک ساعت به بالا با انبردست یا ناخن گیر و خودکار…خودشو سرگرم میکرد صدا در می آورد بجای ماشین…
همش عشق بود و زیبایی
الان نوه یک ساله ام پیشم هست چقدر نازه یاد بچه هام می افتم خنده زیبا شیرین و باهوش…
من الان هم نوه ام رو پا میزارم می خوابه
یادمه پسر بزرگم کمان درست کرده بود اون موقع فیلم جومونگ پخش میکرد همش بچه ها نقش فیلم بازی میکردن پسرم کمان درست کرده بود می رفت تو رودخونه ماهی میگرفت و با کمان به ماهی ها میزد این سرگرمی شون بود همش کمان روی پشتش بود..
دخترم دکتر بازی میکرد این قدر می خندیدیم با گیاه و خاک غذا درست میکردن
الان نوه ام طاقت نداره دوست داره بره بیرون تو خونه گریه میکنه بوسم میکنه وقتی میبرمش جایی
چقدر این خانم تحسین کردم ماشاالله دمش گرم
ممنونم مریم جان خاطره ها رو بهمون یاد آوری کردی
تو روستا همش توی باغ بودم جوجه و مرغ داشتم کشاورزی گوسفند و بز و دوشیدن شیر…آتش همه چیز زیبا و قشنگ بود
با لذت غذا می خوردیم خسته بودیم ولی می چسپید کوه می رفتیم همش خاطره هست مرسی که یادم افتاد تا شکرگزاری کنم
استاد جان و مریم بانو دلمون تنگ شده برای سفر زود زود فیلم بزارید
بیشتر از پردایس بگید از مهمانی بگید
از دوستان خوبتون بگید
خداوند پشت و پناهتون باشه
سلام به خانواده عزیز عباسمنش
من مدتی سریال زندگی در بهشت رو میدیم و تا قسمت 237 دیده بودم و امروز به طور اتفاقی اومدم که ادامه ش رو ببینم و دیدم که یه فایل جدید آپلود شده و نمیدونین چقدرررر خوشحال شدم از اینکه دوباره فایل جدید گذاشتین. ممنونم بابت این فایل فوق العاده پر از درس بود برای من که تصمیماتی دارم برای تغییر زندگیم و انگار یسری ترسها رو درمورد بارداری و محدودیتهایی که ممکنه بچه با آمدنش ایجاد کنه رو از من گرفت. چقدر واقعا این سبک از زندگی ایده آل هست. اینقدر در آرامش و صلح بودن با زندگی و خودمون لذت بخشه. ما فکر میکنیم تو هر مرحله از زندگی اگه وسایل و امکانات بیشتری داشته باشیم لذت خواهیم برد. در صورتی که با چیزایی که تو این فایل دیدم مطمئن شدم که اینطور نیست و حال خوب ساده تر از اینها به دست میاد.
واقعا ممنونم از وجودتون خانم شایسته عزیز و استاد عباسمنش که هروقت میخوام به سایتتون سر بزنم یه شوقی تو دلم میاد و انگار یه پناهگاه امن هست برام. شاید خیلی فاصله وجود داره از لحاظ مسافتی بین ما، ولی انرژی فوقالعاده تون سرتاسر این سایت رو گرفته و به ما هم میرسه️
به خانم خالق زیبایی ها
درود به دوستان عزیزم و خانم شایسته ی عزیز
چقدر خوشحال و سپاسگزارم که فایل جدیدی از سریال زندگی در بهشت گذاشتید
من خیلییی به این خانواده افتخار میکنم به خاطر شیوه ی زندگیشون
من یه دختر پسر خاله دارم که حدودا 9 ماهش هست و میشه گفت هم سن هست با این آقا پسر گل اما از زمین تا آسمون شیوه ی زندگیشون فرق داره
موقعی که نی نیمون دنیا نیومده بود مادر زن پسر خالم براشون کلی لباس، عروسک اینجور چیزا خرید و کلا هم یا از خارج یا برند.
سر همین موضوع خاله ی من تو رو در واسی افتاد و میز کمد تخت گرون قیمت برای بچه خرید و برای خرید این وسایل وام گرفت!!
و من همون موقع برام عجیب بود که چرا انقدر سخت میگیرن و انقدر تو رودربایستی هستن
موقعی هم که دنیا امد دباره کلییی کادو هم برای مادر بچه و هم خود بچه گرفتن؛ شاید بگید کادو گرفتن که بد نیست، آره بد نیست ولی مثلا شما میخوای مثلا یک کیک با سایز n بخری ولی به خاطر رودربایستی کیک 2n میگیری و تحت فشار قرار میگیری
حتی خود خالم از این موضوع ناراحت بود
مادر تیون خیلی راحت میذاشت بچه کنج کاوی کنه و در طبیعت باشه در کنارش حواسش به بچه بود
ولی اصلا مادر همین دختر پسر خالم حتی توی خونه این آزادی رو از بچه گرفته و خیلی کار رو سخت کرده
انقدر همه چیز رو سخت میگیرن که بنده خدا عمه هاش(که میشه دختر خاله ی من) میترسن این بچه رو بغل کنن. یا اگر این بچه به طور مثال گوشی رو بکنه تو دهنش کلی جیغ داد میکنن که کثیفه●_●
متاسفانه در ایران اینجوری زندگی کردن مثلا باکلاسه
یا مثلا من میدیدم استاد در فایل های دیگه با دمپایی و لباس راحتی میرن بیرون ولی ایرانیا اینجوری گشتن رو میزارن رو حساب بیکلاس بودن و بی فرهنگی
نمیدونم توی چه کتابی نوشتن راحت زندگی کردن و سخت نگرفتن بی فرهنگی هست
به نظرم آدم باید اونجوری که عشق میکنه و راحته زندگی کنه نه برای حرف مردم. اون چیزی رو که نیازش هست بخره نه برای اینکه بکنه توی چشم یکی یا بگه مثلا من پولدارم. اون جوری که راحت تره بچش رو بزرگ کنه!
چقدر خانواده ی دوست داشتنی هستن و مشخصه در اوج عشق زندگی میکنن
خیلی برام این فایل جالب و آموزنده بود ممنونم از خانم شایسته و استاد عزیز برای فراهم کردن چنین بستری
موفق، خوشحال، سلامت و ثروتمند باشید
خدایا شکرت
که چنین الگوهایی رو به ما نشون میدی وافرادی هستن که عاشقانه برای ما به تصویر می کشن واین احساس عالی رو به ما منتقل می کنن سپاس گزارم
تمام اینها نشانه هایی برای زیستن ساده وطبیعی وپویا بودن رو به ما می آموزند واینکه زندگی رو اگر ساده وبه شیوه طبیعی تجربه کنیم چقدر میتونیم گسترش وجودی داشته باشیم واین همه زیبایی که خدای عزیز ومهربون برای ما آفریده رو تجربه کنیم واز همه این زیباییها نهایت عشق ولذت رو دریافت کنیم
حتی از درون تصویر هم می شد آرامش وراحتی این بانو وخانواده اش رو حس کرد
چقدر کیف کردم وقتی ارتباط عاشقانه مادرو فرزند رو باهم دیدم
خدایا چقدر انسان می تونه خوشبخت باشه وخودش رو از قید وبندهای اضافه رها کنه
خییلی برای من اموزنده بود
چون خود من هم همیشه به قول استاد دنبال راحت ترین شیوه ها میرم ومی گردم ومی پرسم ازاین ساده وراحتتر کدومه تا زندگیمو با آرامش وآگاهی ناب تری بسازم
بسیار فایل وتصویر اثر بخش
وجالبی بود
ازخانم شایسته عزیز نهایت سپاس گزاری رو دارم
که وقت گذاشتن وچنین توصیفات خوبی رو هم درحین دیدن فیلم برای ما قرار دادن
الهی مرا آن ده که آن به
بنام خدای خالق زیبایی ها
سلام به مریم جون نازنین استاد بینظیر و دوستان فوق العاده این سایت بهشتی
وای که چقدر قند وعسله این بچه
دیروز صبح مثله همیشه میخواستم برم صفحه اصلی سایت رو چک کنم بعد ذهن عزیز گفت ول کن بابا میبینی که فایل جدیددانلودی فعلا در کار نیست
برو کامنت قدمو بنویس
البته الان نمیدونم ذهن بود یا هدایت خدا
چون دقیقا موقعی فایلو دیدم که بش نیاز داشتم واگه صبح بود انقدر به دلم نمی نشست
دیروز صبح قبل ستازه قطبی بنابر تضاد و هدایتهایی که اومد یه تعهد نوشتم که اگه خودم به استقلال وآزادی مالی برسم دوره قانون سلامتی رو میخرم
بعدازظهر بعد اینکه شیرین خانمو بردیم کادوی تولد دوستش رو خرید سرکوچه یکی دیگه از دوستاشو دید وسریع از ماشین پیاده شد و رفت باهاش بازی کنه
گفت مامان لطفا فقط 10 دیقه بازی کنم
مام رفتیم خونه و بعد یه ساعت رفتم دنبالش که بیاد
امروز امتحان علوم داشت وکلاس ویولن وباید تمرین میکرد
ولی باز اصرار واصرار که زوده
درسارو بلدم کار خاصی نداره
واز منم مقاومت که نه بیا بریم
یه آن انگار خدا منو نهیب زد که ول کن برو
گفتم من دیگه نمیام دنبالت هرموقع خواستی بیا
تو خونه سرم رو بانوشتن کامنت گرم کردم و بعد دوساعت یعنی ساعت پنج و خورده ای سده بود
دیدم خبری ازش نیست
شما فک کنید من با اینکه خیلی بهتر شدم خیلی دارم رهاتر عمل میکنم
ولی شب امتحان باشه و تو در خونسردی کامل مشغول بازی باشی
تا این حد رو هنوز نتونستم در خودم ارامششو ایجاد کنم
همونجا گفتم تو قدم 5 جلسه 5 استاد گفتن وقتی میبینین تو یه موضوعی حالت بده نگرانی آرامش نداری یعنی پای یه ترمز در میونه
الان اینم ترمز توئه
سعیده هم ترمزه هم پاشنته
هی ازخدا ارامش خواستم هدایت خواستم کمک خواستم که الان که این چالش درست شده بتونم ازش سربلند بیرون بیام میدونستم این خیری توشه
من خودمو میشناسم
میدونم با تجربیات قبلم اگه بیاد خونه
اخم و ناراحتی و بی محلی و بعد چندتا تکه بارش میکنم
ولی هی گفتم خدایا خودت آرومم کن
هی میگفتم اگه استاد بود، الان چیکار میکرد؟
گفتم معلومه حتما بی تفاوت عمل میکرد
بعد میگفتم استادم بچش پاشنه آشیلش بود
میتونست با روی خوش درو براش باز کنه؟
گفتم استاد کاش یه بچه ی دیگه داشتین مامیتونستیم ازتون در عمل درسهارو یاد بگیریم
شیرین خانم نزدیک 6 آومد
دقیقا چند دیقه قبلش من این فایلو دیدم
و چند دقیقه اولش رو داشتم گوش میدادم که راجع به سبک پرورشی متفاوت این مادره
که گفتم آی سعیده خدا داره باهات حرف میزنه
این فایل مخصوص توئه
وقتی شیرین اومد اولش سختم بود عادی برخورد کنم
اخه ده دیقه کجا و حدودا 4 ساعت کجا ؟
وسعی کردم با دیدن فایل توجهمو بزارم رو یه چیز دیگه بعد اونم اومد به نگا کردن
دیدم الان چون ذهنم درگیر اونه اصلا نمیتونم بفهمم مریم جون چی میگه خاموشش کردم
اون سر صحبت رو بازکرد و منم اولش یکم لحن حرفام سرد بود
ولی تو دلم یارب یا ربم بلند شده بود که تو کمکم کن
نمیخواستم مثله گذشته رفتار کنم
قشنگ دست گذاشته شده بود رو نقطه ضعفم
ولی خداوند ارومم کرد وبدون اینکه بفهمم چی سد
نشستم باش رک وراست صحبت کردم
بش گفتم:
میدونم تو دوست داری بری تفریح کنی و اون برات اولویته ولی من با این طرز فکر بزرگ شدم که اول کار بعد تفریح
وتو دقیقا برعکس منی
دارم سعی میکنم خودمو بهتر کنم
براش مثال اوردم که چندین سال قبل چه فاجعه ی کمالگرایی بودم
والان چقدر رهاترم چقدر ارومترم
من میخوام تو به سبک خودت رفتار کنی
نمیخوام فک کنی باید به خواسته های من تن در بدی
و از الان به بعدم خودت برا نحوه عملکردت تصمیم بگیر
فک میکنی درسا روبلدی یا انقدری نیاز نیست بخونی
باشه همونکارو بکن
ولی اینم بدون خودت مسئول کاراتی
و هر ساعتی هم که تو خواستی بیای درس بخونی ممکنه من شرایطشو نداشته باشم
پس ناراحت نشو
خودت کتابتو بخون از منم دلگیر نشو
اگه شرایطم اکی باشه حتما بات کار میکنم ولی اگه نبود تو دیگه بزرگ سدی خودت کاراتو هندل کن
اون اولش همش میخواست بگه نه
من بزرگ شدم ولی دوست دارم تو بهم بکن نکن کنی
من دوست دارم به خواسته های تو بله بگم و…..
چون اولش فکر میکرد دارم تهدیدش میکنم میخواست منو از دست نده
ولی وقتی تونستم منظورمو بهش بفهمونم که
مادر من تو مسیرت درسته
تو لذت بردن وخونسردی رو دوست داری
بعد آخر سر یکمم درس خوندنو
خیلیم خوبه
ولی یکم بامن راه بیا چون من با باورای درست برعکس تو بزرگ شدم دارم سعی میکنم بهتربشم ولی خب زمانبره
وبدین شکل اونشب عالی بدون عذاب وجدان درآرامش کامل سپری شد
وقتی خوابید بقیه فایلو دیدم
وای که این زن چه دنیایی داره
اونجاها که باهاش بازی نیکرد یاد کارای خودم میفتادم منم خیلی براشیرین وقت میزاشتم خیلی زیاد
ولی اون صلح درونیش
منکه اصلا نمیتونم مثلش باشم
وقتی بچه داشت سنگ وچوبو میزاشت دهنش
خدایا مگه داریم انقدر رهایی ؟
یا پابرهنه رو زمین راه میرفت
یا اونجایی که فهمیدم اینا همش تو سفرن
سریع ذهن کمالگرام گفت
پس درس بچه ها چی؟
وقتی گفتید خودش درس بشون میده
واقعا یه دنیای جالب و غیرقابل باوری داشتن
البته از دید من
مریم حون اونجاکه مدام از قانون سلامتی میگفتید از وزن قبلیه خودتون و وزن الانتون از بهبودهای مختلف این سبک زندگی
بعد هم از رفتارای راحت و درصلح این مادر
همش بامن بودید
از تعهد صبحم گرفته که مهر تایید زدید بهش
وچالشی که توش افتادم که مطمئنم خیرم بود وخدامیخواست ظرفمو بزرگتر کنه
وبا مثال و دیدن این مادر
گفتم سعیده خدا داره بهت میگه رهاباش رها
شاید یکم دیر فهمیدی
شاید دیگه نوزاد نیست که بخوای اون ازادیارو بش بدی
ولی میتونی به حرفهایی که بهش زدی عمل کنی
تا هم اون احساس سبکی کنه وفک نکنه باید همش به تو بله بگه
هم تو رهاتر بشی آزادتر بشی وابستگیتو کمتر کنی خداگونه تر عمل کنی
قربون خداو همزمانیهاش وهدایتهاش
تازگیا خداهدایتاش رو دسته جمعی میفرسته
مثلا
با یه کامنت دوسه تا موضوعم و حل میکنه
الانم که با یه فایل هم ایمانمو به تعهدم قوی تر کرد هم دیدن یه سبک کاملا متفاوت با افکاری که من توش بزرگ شدم برام الگوسازی کرد یه حور باورسازی که ببین اونم مادره
عشق مادری داره ولی ببین چقدر رها ودرصلحه باهمه چی
پس تو هم میتونی بهتر عمل کنی
وپاسخ به ای کاشی بود که گفتم کاش استاد یه بچه ی دیگم داشت .
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
,سلام به استاااااد عزیزم ومریم جاااااانم
خدایاشکررررت. برای این همزمانی ودیدن این کوچولوی زیبااااا که منو وعشقم. مدام ترگلمون رو تجسم میکردیم که کمتر از یکماه دیگه. به لطف الله
به جمع ما اضافه میشه وما بیصبرانه منتظرش هستیم و چه انتظار شیرینی..
خدایاشکرررت
شکر خدای را که توان شمار کرد
یاکیست آنکه شکر یکی از هزار کرد
خلاصه که خیلی لذت بردیم و محو تماشایی این نی نی خوشگل 9ماهه شدیم..و دقیقا خدا بامن صحبت کرد که نگران نباش ترگلت. در بهترین بیمارستان وبه راحتی وسادگی به دنیا میااااد..
خیلی لذت بردم وهمه این حرفای ذهنم که کوتاه بود رو از بین برد.
خدایاشکرت
من الان با اینکه در اواخر ماه های بارداری هستم
اماااا. همچنان دارم در مغازه خوشگلم در کنار عشقم کار میکنم ولذت میبریم…
خداروشکر منم هیچگونه مشکل خاصی نداشتم وندارم و کم کم این دوران زیبااااا داره تمام میشه
.
خدایاشکرررت برای دیدن این فایل
این هدایت زیبا خداوند
اینکه حواسش همیشه به من هست..
اینکه از دلم و از دلشوره های مادریم آگاهی ومنو آروم میکنه. که عزیز من. …منه. خدا خالقش هستم و خودم هم به راحتی به دنیاش میارم..
حالا یه داستان جالب از دوستم
چن وقت پیش هم معجزه وقدرت رو به من نشون داد..یکی از دوستام اولش. چن بار کاشت رفتن برای بچه. و نشد … بعداز مدتی خودش یهویی ک باردار شد.
رفت غربالگری و تمام دکترا بهش گفتن. پسرت نارسایی قلب داره وباید سقط بشه..
اول پزشک قانونی رفت گفتن چون قلبش میزنه اجازه سقط نمیدیم..
بعدش میرن دکتر میگن من کیسه آبش رو پاره میکنم. تا بری بیمارستان. دیگه مجبوری باید سقط کنن.. میرسن بیمارستان و معاینه میگم کیسه آب ترمیم شده…و برین خونه..
به خانمه. دارو میدن تا سقط کنه..اما اونجا دیگه پدر ومادرش. دو. دل میشن و میان روی کاغذ مینویسن. نگه داریم. یا سقط کنیم..کاغذ برمیدارن که نگه دارین..
خلاصه اونا دیگه دکتر وسقط انجام نمیدن..
بعدش الان پسرش یه. ده روزیه. به دنیا اومده وکاملا سالم وبدون مشکل…این قدرت خالق بودن خداس… و. دکتراااا هرچقدر علم داشته باشن به پای قدرت خداوند هیچ هیچ هستن..
البته من خداروشکر هیچکدوم از این آزمایشات و غربالگری رو انجام ندادم وقبول نداشتم واین داستان هم سندی بود بر اینکه کار ومیرم درسته اصل واساس توحید وخداس …
خدایاشکرررت برای نعمت مادر شدن واین. نه ماه بارداری و یه تو دلی خوشگل تو وجودم که هرروز با لقدهاش لذت میبرم وشرکزار خداوند هستم
به نام الله مهربان
سلام به استاد عزیزم و عزیز دل دوست داشتنی مریم جان
خدارو هزاران مرتبه شکر بابت این فایل بسیار زیبا و آرامش بخش
خدارو شکر بابت این خانواده متفاوت از کل جامعه های امروزی
خدارو شکر بابت این سادگی و راحتی و چرخ روان این خانواده
خداروشکر برای این نوزاد زیبا این چشم های دریایی
برای پوست درخشان و زیبای این خانم بدن زیباش
برای سادگی و خودشون بودن
وقتی داشتم این فایل رو میدیدم تمام مدت ذهنم در حال مقایسه زندکی خودمون با روش زندگی این خانواده بود وانصافا زندگی ماها چقد سخت و طاقت فرسا شده همه چیزمون از تغدیه بگیر تا پوشش مون تا آرایش و..….و ما عملا هیچ لذتی از زندگی نمیبریم و فقط در حال تلاش برای جلب رضایت نگاه دیگران هستیم
آلان که به دور ورم نگاه میکنم بیشتر وسایل زندگیم رو به خاطر دیگران خریدم
کمد های پر از لباس کابینت های پراز ظرف و ظروف
وخیلی وسایل دیگه و این همه خرج های الکی
یادمه وقتی پسرم به دنیا اومده بود من سنم خیلی پایین بود اطلاعاتم در مورد بچه داری خیلی کم بود و خیلی ساده فقط به بچه شیر میدادم و نظافت میکردم همین و پسرم حسابی رشد طبیعی داشت و بسیار شاد و سرحال بود بازی میکرد و لذت میبرد
بعد از سالها فرزند دوم به دنیا اومد به نظر خودم کلی اطلاعات داشتم از تلوزیون و رسانه ها و خودمم بزرگتر بودم بیشتر تحت تاثیر اطرافیان و افکارشون قرار گرفته بودم بدترین حالت ممکن دخترم داشتم بزرگ میکردم این بده اون خوبه دکتر میگفت شیرت ارزش غدایی نداره کمکی بده رشد بچه هیچ وقت خوب نبود وزن پایین در صورتی که بهترین کمکی ها بهترین مارک ها بهترین دستور پخت غذا ها برای کودک
واما من هرگز اون نیتجه رو نگرفتم و حالا فهمیدم اگر بزاریم هر چیزی به صورت طبیعی و راحت و ساده انجام بشه نتیجه بهتری میگیریم
امروز خدارو هزارن مرتبه شکر میکنم برای وجود استاد عزیزم و آگاهی های هدایت کنندشون
به نام خدایی ک هر چه دارم از آن اوست
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
امروز با دیدن این فایل در صبح سه شنبه یک روز بهاری زیبا ک هوا ابریه و به شدت آسمان قشنگه و امروز یه روز عالیه چون این فایل زیبا رو دیدم و چقدر این خانواده زیبا رو تحسین کردم و چقدر دیدن چهره بچه زیبا لذت بردم نقاشی خدا بر روی زمین چشمان آبی آسمان پوست شفاف موهای به رنگ پوست روباه بینی و دهان کوچولو و خنده زیبایش مرا یاد شخصیت های کارتونی میندازه چقدر زیباست خداوند یار و نگهدارش باشد و چقدر به خودم افتخار کردم ک من هم با دوره قانون سلامتی پیش میرم و همین سلامتی و همین انرژی مثبت رو در طی روز دارم و همین از نظر همکارانم من یه آدم مثبت و به قول خودشون علی بی غمم خدایا شکر برای امروز ک زیباست در سلامتی کامل هستم خدایا شکر برای داشتن چشمان سالم تا بتونم زیبایی بی حد این فایل رو ببینم و در هوای شما هم نفس بشم و یه روز شاد رو برای خودم بسازم و مطمئنم امروز زیباست به زیبایی این فایل و آگاهی ها سپاس فراوان از مریم شایسته عزیز برای به نمایش گذاشتن این آگاهی و این فایل زیبا ک بسی روز منو ساخت خیلی حس این فایل عالی بود و من به شدت حس میکنم یه بچه کوچک و شادم همانند این بچه زیبا تا آخر امروزم شکر خدایا برای فرصت دوباره امروز شاد و سالم باشید در پناه خداوند زیبایی ها