الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 4 - صفحه 3
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/02/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-02-05 03:28:402023-03-26 07:57:26الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 4شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیز واقعا لذت میبریم ازاین نکته سنجی شماکاملامعقول ودلنشین، واقعا باخداباش وپادشاهی کن خوشابحال انسانهایی که این رودرک کردن وبه سعادت رسیدن ومن هم درحق خودم چنین دعایی دارم که مثل شماوچنین انسانهای موفقی بخداوصل باشم ودریافت کنم الهامات خدارو. سپاسگزاریم ای بنده خوب خداکه ماروهم شریک میکنیددردانسته هاتون ماهم امیدهدایت داریم ازجانب خداوندبسوی نعمتها
باسلام به استاد عزیز ،اگاه ،مهربان،وبا درایتی که دارم وبابت بودنش روزی هزاران بار خدارو شاکرم ،استادی که خیلی به موقع سر راهم قرار گرفت ،تو دل سخت ترین روزای زندگیم که خیلی به حرفاش ،به اگاهیاش احتیاج. داشتم ،اره استاد اره من هشت سال پیش توی سخت ترین روزای زندگیم قرار گرفتم ،از همه لحاط توی شرایط وخیمی قرار داشتم ،مادی احساسی وعاطفی وروحی و وقتی فکرشو میکنم عاشق اون روزامم حتتی ادمایی که اون روزا اذیتم کردن رو دوس دارم ،چون بزرگم کردن ،باعث شدن راهم به راه شما باز شه ،استاد خدارو هزاران بار شکر که من همیشه امید وتوکلم به خدا بوده وهست وهمیشه ازش کمک میگیرم ود هشتاد درصد موارد صداشو میشنوم وقتی بهش میگم چکار کنم ،واقعأ این مهربان عجیب وجودیه ،این چیه که نمیبینیش ولی وقتی گلی رو میبینی حسش میکنی ،نمیبینیش ولی وقتی بارون میاد یادش میفتی،نمیبینیش ولی وقتی اسمون رو زیر شاخه های ریز و درشت درختان توی فصل زمستون که یه خورده ابرای قشنگم درش هست میبینی بی اختیار لبخند روی لبت میشینه میگی خدایا شکرت برای اینهمه زیبایی،استاد من به تجربه به این رسیدم هرچه بیشتر درکش کنی وبهش نزدیکتر شی بیشتر خالصتر وبی ریاتر میشی ،بیشتر خودت میشی ،کمتر دیگران رومیبینی،واقعأ وقتی باخدایی خود خدایی،اصلا برای رضایت دیگران کاری انجام نمیدی ،وقتی غرق وجودشی ،یادت میره مریضی هست غم هست نگرانی هست ،این خدا کیه ،چیه ،که همه جا میتونی دستتو دراز کنی و دستشو بگیری،توی تاریکی تو خوشیات تو ناخوشیات،میتونی باهاش بخونی برقصی وشاد باشی ،اره من باتموم وجودم با استخونام با تک تک سلولای بدنم درکش میکنم که تا به چه حد مهربونه ،خدای من خدایی که رفاقتشو بهم ثابت کرده برادریشو درحقم خیلی زود بجا اورده خدای من خداییه که نصفه شبا به بهونه ایی بیدارم میکنه چون اونقدر دوسم داره میگه پاشو بنده ی من الان من دلتنگ بنده های خاصم هستم ودوست دارم این وقتای شب باهام حرف بزنن،وای که چه خداییه این خدا ،وقتایی که زیبایی هست بیشتر میبینمش ،بهد بارون وقتی میرم توی طبیعت زیباش قدم بزنم ،یکدفعه ایی میبینم یه گل زیبای زرد رنگ توی ترک یک سنگ روییده و قطره های بارون هنوز روی گلبرگاش مونده ،اون لحظه بیشتر صداشو میشنوم که میگه سلام بنده ی من اینجا بمون با من حرف بزن بی اختیار هر شعرو حدیث وحرفی در رابطه باخداس سر زبونم جاری میشه ،استاد واقعأ با شما من به معنای واقعیه توحید رسیدم ،باشما من به ارامش رسید البته با حرفایی که شما از خدا گفتید،من بارها وبارها و بارها قران رو خوندم ولی تا وقتی که شما نبودید حتی بعضی از معنیاشو نمیفهمیدم اما الان خیلی اگاهانه تر متوجه میشم چی میگه این قران ،حتی اون ایه هایی رو که قبلا نمیفهمیدم الان باتموم وجودم درک میکنم،یک دنیا ازتون ممنونم ،الان هر شب لحظه شماری میکنم تا وقت قران خوندنم برسه به حدی شوق دارم برای خوندنش ویاد گرفتنش ،چند هفته پیش به حدی عاشقانه میخوندمش که همون لحظه درخواست دادم به خدا کاش استاد ،دوره ی قرانی بزاره،وقتی گفتید که دوسه ماه میخواید برید دلم هری ریخت که خدایا یعنی میشه ،بعدش باخودم گفتم شاید بره دوره ی خلبانیشو تکمل کنه ،به هر حال هر دوش نشون از وجود خداییه که لازم دونسته انسانی مثل شما دراین زمونه برای ما توی این دنیا قرار بگیره ،که انسانها رو دوباره بیدار کنه ،اگاه کنه،وه به نظر من شما پیامبر این زمانید که انسان به وجودش نیاز داشته ،از خدایم ممنونم که همیشه به موقع وبجا شمارو سر راه ما مشتاقان شناخت وجودش و وجود خودمون قرار داده بمونید برامون تا روزی که حتی یک نفر از ما ،اعضای خونواده ت زنده اییم ،خدای همیشه مهربون همراه وحافظتون باشه در هر لحظه وهر جایی که هستید
دوستدار هردوی شما برای همیشه
شهره
سلام استاد جانم
استاد عاشقتم برای این فایل
استاد ممنونم که با ما به اشتراک میگذاری
استاد جانم
محتوای این فایل بی نظیر بود ولی با اجازه تون من در مورد این صحبت هاتون ننویسم و تمرکزم را ببرم را روی شغل شما و روی قانون.
استاد واضح گفتید، چون میخام من هم چنین ویژگی هایی داشته باشم اومدم تا راجع به این مصاحبه صحبت کنم.
چقدر زیرک و دقیق و دوست داشتنی هستید.
استاد برای من آسان نبود حرف زدن، اینکه میگید من فقط دارم از خواسته هام حرف میزنم، از چیزهایی که میخام، از زیبایی ها ، و میگید عنان ذهن را با حرف زدن دست بگیرید، برام آسان نبود.
خیلی برام آسان نبود، دوست دارم برم تو افکارم غرق بشم و ساعت ها در سکوت باشم، ولی، یه روز اتفاقی شروع کردم به تحسین دختر عمه ام پیش مادرم و خواهرم، گفتم: صبا فوق العاده است، یک هفته اس اومده استانبول ولی به در و دیوار میزنه برای کار، و اینقدر شجاع داره میره تو دل ناشناخته ها، و جالبه کار پیدا کرد. گفتم و گفتم و گفتم، خیلی اتفاقی، حالا شغل صبا چیه؟ صبا در ایران معلم زبان بچه ها بوده و دنبال تدریس زبان تو استانبول بود و جالبه پیدا کرد و جالب ترش اینکه دو هفته قبل از اینکه من صبا را ببینم و تحسین کنم این درخواست قدیمی ام را دوباره به خاطر آوردم و فرستادم به خدا، « من میخام تو مهد کودک ها کار کنم.» و بووووم معجزه شد من هدایت شدم به یک مهد کودک برای معلم زبان شدن.
دقیقا بعد از تحسین صبا.
و چرا برای من اینقدر بزرگ بود این تقارن اتفاقات، چون ممکن بود من از هر کسی حرف بزنم، غیر از صبا، من نه با صبا رابطه ای داشتم و نمیخواستم تو استانبول ببینمش، نه اصلا آدم حسابش میکردم.
و همین اتفاقات گوش منو پیچوند و درس شما را با نمونه ی عملی کرد تو ذهنم.
بهار تحسین کن، تصدیق کن، از زیبایی ها حرف بزن از خواسته هایی که خواسته توست و بقیه دارند حرف بزن.
و من بهتر شدم. گفتم راحت نیست حرف زدن ولی باید انجام بدی و بعد آگاهانه سعی میکردم چیزهایی که دوست دارم را برای مامانم تعریف کنم.
بعدتر درخواست دادم که کاشکی دوستانی از سایت داشته باشم و با آنها در مورد قانون و زیبایی ها حرف بزنم، این خواسته ام محقق شد. با یه فرشته از بچه های سایت آشنا شدم.
بعد از مدتی، گفتم باید به صلح برسی از اینکه با خودت حرف بزنی، تو خودت لایق هم صحبتی با خودت و خدای خودت و منبع اصلی هستی،
الان تو تلگرام برای خودم ویس میفرستم و قول دادم به خودم هر زیبایی که قراره برای کسی تعریف کنم اول برای خودم تعریف کنم.
و چقدر معجزه میکنه، معجزه در حد عصای موسی.
و موضوع بعدی اینه که:
قبلاً میگفتم من کردم، من مهاجرت کردم، من خودم را کشیدم بیرون از فلان ماجرا، اما الان بهتر میفهمم که من کاره ای نبودم،
خدا ایده را الهام کرد،
خدا جراتش را بهم داد،
خدا راه را برام باز کرد،
خدا قدم بعدی را گفت،
خدا قدرت داد تا قدم بعدی را بردارم،
من داشتم رها میکردم ولی خدا گفت صبر کن، من با صابرانم،
خدا قدرت صبر بهم داد،
در نهایت خدا هلم داد هلم داد
و
و
و
خدا محقق کرد.
خب «من» ماجرا کجاست؟؟؟
من فقط عشق کردم، سفر رفتم، به زیبایی ها توجه کردم، خندیدم، لذت بردم و و و…
همین
هر چه دارم از اوست.
هر چه دارم از اوست.
هر چه دارم از اوست.
استاد عزیزم یه لطفی کن، «سپاسگزارم» های منو با فریاد بخونید، با عشق بخونید ، با نهایت حس قدردانی. لطفاااا
سپاسگزارم
جانی استاد و جانان
سلام بهار عزیزم
چقدر قشنگ خدا درارو برات باز کرد و فرستادت دقیقاً همون جایی که دوست داشتی اونم فقط با تحسین افراد دورو برت چون توجهت رو بردی سمت موفقیت دیگران این تحسین کردن و توجه به نکات مثبت همیشه معجزه میکنه
تبریک میگم بهت که الان با خودت در صلح و هماهنگی هستی چون همچی دقیقاً بعد همین هماهنگی با خودت و خدای خودت برات رخ میده ، همه خواسته هایی که داری .
چقدر عالی راجب قدرت خدا صحبت کردی و راجب اینکه صبر رو هم خودش بهت داد اصلا وقتی قدرت رو تماما به خدا میدی جز لذت بردن کار دیگه ای نمیتونی بکنی
چقدر خوب راجب درخواست صحبت کردی ، اینکه درخواست کردی و شد و همش بخاطر اون آیمان وباوری هست که پشت درخواستمون هست مرسی برای تکرار قوانین با کامنت قشنگت
موفق باشی
سلام کیمیای عزیزم
سپاسگزارم برای کامنتت که منو برد دوباره به کامنت صبحم.
واقعا صلح با خود راهی است که حالا حالا باید برم.
پذیرفتن خودم.
هماهنگی با خودم.
قرار گرفتن در حالتی که فقط خوب باشم.
خیلی وقت ها به خدا میگم، منو شفا بده.
واقعا از خدا میخواهم شفای ذهنم را.
من هر خیری که از خدا بهم برسه به شدت نیاز دارم. به شدت.
به نام خالق عشق و زیبایی
درود و خداقوت به استاد عزیزم، بانو شایسته نازنین و همه دوستان بزرگوار در این خانواده دوست داشتنی
استاد دقیقاً مثل شما حس کردم خود خدا گفت بیا و بنویس
پس به یاد خودش شروع میکنم
یادم میاد قبل از آشناییم با قانون بسیار از مسی بدم میومد چون شدیداً به رونالدو علاقهمند بودم و اصلاً حس خوبی نسبت بهش نداشتم اما هرچقدر که با قانون آشناتر شدم کشش بیشتری نسبت به این شخصیت پیدا کردم و انقدر الان علاقهمند شدم به این فرد که در طول جامجهانی چند فایل صوتی درباره این فرد و شخصیتش برای خودم ضبط کردم، خصوصاً بعد یه مصاحبهای که در خلال جامجهانی ازش انجام شد به مناسبت هزارمین بازیش و بسیار بسیار نکات کلیدی را در این مصاحبه اشاره کرد.
وقتی که خبرنگار ازش پرسید امروز هزارمین بازی رسمیت را انجام دادی، چه حسی داری؟
گفت من الان متوجه شدم که این هزارمین بازیم بوده. من تو لحظه زندگی میکنم و سعی میکنم نهایت لذت را از همین لحظه ببرم.
مو به تنم سیخ شد از شنیدن این حرف. این مصداق آیه
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
دوستان خدا کسانی هستند که نه ترسی دارند و نه غمگینند.
مگر میشه رفیق رفیقش را یادش بره. میدونه هر چی داره از این رفاقت داره.
ترس مال آیندست و غم برای گذشته. کسی که با خدا رفیق باشه در حال زندگی میکنه. حال یعنی همین لحظه همین الان. همین زمانی که داری این نوشته را میخونی.
نمیگه ترس نیست. نمیگه غم نیست. هست. اما کسی که با خدا رفیق باشه غلبه میکنه بر ترس و غم. یه ویدئویی را از آقای عرشیانفر میدم درباره این آیه میگفتند که کسی که به خدا نزدیک بشه خداوند دو چیز را ازش میگیره: ترس و غم. به میزانی که از خداوند دور هستی میترسی و غمگینی.
چقدر جریان هدایت زیباست.
اینکه استاد میگن خدا میندازتت تو مسیر.
کسی که ازش بدت میومد برای اینکه در مسیر درست نبودی اما حالا تبدیل شده به یکی از الگوهای مهم زندگیت.
همان موقع هم وقتی صحبت از دلایل موفقیت مسی میگفتند که آره این ابرانسان به دنیا آمده اما رونالدو با تلاشش به اینجا رسیده من میخندیدم. انگار قلبم قبول نمیکرد این حرف رو. حالا میفهمم که همه چیز قانونه. همه نعمتها از دوستی با خداوند به دست میاد.
یادمه وقتی داشتم فایل صوتی درباره مسی ضبط میکردم قشنگ حس کردم خداوند این را بهم گفت که: اون زمانی که مسی به دلایل ضعف جسمانی شرایط بازی نداشته از من با تمام وجودش خواسته که بتونه این کار (فوتبال) را انجام بده و وقتی آرام آرام این شرایط براش مهیا شد از تک تک لحظاتش لذت برد. اولین باری که جوراب فوتبال را پاش کرد تا بوسهای که به جام قهرمانی فقط لذت برد.
این ضعف این محدودیت چنان اشتیاقی در وجود این انسان ایجاد کرد که یک لحظه نمیتونه متوقف بشه. وقتی به یاد میاره منی که یه روزی نمیتونستم پام رو به توپ بزنم الان شدم بهترین بازیکن تاریخ فوتبال، مگه میشه محبت دوستم را فراموش کنم؟
بعد همه دنبال مادربزرگ و مارادونا میگردن. برداشت خیلی از ماها از موفقیت آدمها همه چیز هست الا کیفیت و قدرت ارتباط با خداوند.
نمیشه جدا کرد کیفیت زندگی را از محبت و دوستی با خداوند.
ما انسانها موجوداتی احساسی هستیم اما خداوند احساسات نداره. خداوند طبق قانون عمل میکنه.
وقتی میگیم ما ذرهای از وجود خداوند هستیم یعنی چی؟
وجه متمایزکننده ما با سایر موجودات چیه؟
تفاوت کیفیت نتایج افراد در مسیر زندگی چیه؟
فقط و فقط یک کلمه:
ایمان
این همان چیزیه که به خاطرش خداوند به وجود ما جلوی تمام مخلوقاتش به خودش میباله و میگه: فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ
شرایط سخت برای همه پیش میاد. همه ما وقتی شرایط سختی برامون پیش میاد فکر میکنیم که دیگه بدبخت شدیم و فقط ما هستیم که این شرایط را داریم. غافل از اینکه
وَإِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنّی فَإِنّی قَریبٌ ۖ أُجیبُ دَعوَهَ الدّاعِ إِذا دَعانِ ۖ فَلیَستَجیبوا لی وَلیُؤمِنوا بی لَعَلَّهُم یَرشُدونَ
مگه درخواست نکرده بودی؟
مگه نگفتی خدایا من را ثروتمند کن؟
مگه نگفتی خدایا بهم عشق بده؟
مگه نگفتی خدایا عزیزم کن؟
خوب کرده. جوابت را داده. همان موقع که خواستی بهت جواب داده.
همه را از دورت دور کرد تا فقط برسی به خودش. همه اونهایی که روشون حساب میکردی. همه اونهایی که فکر میکردی اگه نباشن تو میمیری و هرگز خوشبخت نیستی. همه اونهایی که میگفتن نمیشه سخته. همه رفتن. تو موندی و خودش. اون موقعی که واقعاً به بیچارگی رسیدی. تو خیابونها، پشت فرمان ماشین بدون هدف میروندی و اشک میریختی و فقط یه اسم تو سرت چرخ میزد:
خدا
صداش زدی. از سر ناچاری. چون تا قبلش فکر میکردی خودت از پسش برمیای و همه کارها را بلدی. کارت را راه انداخت. مشکلت حل شد. مغرور شدی. فکر کردی خودت بودی. فراموش کردی.
وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا فَلَمَّا کَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَسَّهُ کَذَلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ
این بار محکمتر خوردی زمین. یه جوری که دیگه رسیدی بهش که هیچ کس غیر از خدا نمیتونه بلندت کنه.
افتادی تو این مسیر. یه وقتایی دور شدی. اما دیگه گم نکردی. چون به یاد آوردی: فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ
تا مرز فروپاشی پیش رفتی اما گفتی خدایا شکرت. میدونم هستی.
وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِنْ کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ
پیش رفتی. گفتی این همان چیزیه که باید باشه. ترسیدم. نگران شدم. اما آرامم. حالم خوبه. چون فهمیدی که إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
هر بلایی کز تو آید رحمتی است
هر که را فقری دهی آن دولتی است
فکر میکردی که موفقیت یعنی از همان مسیری بری که خودت میدونی خودت بلدی غافل از اینکه:
وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
وقتی بهش رسیدی دیگه مطمئن شدی که باید به خودش اعتماد کنی. واسه همین هر بار تکرار شد به یاد آوردی آروم گرفتی و وقتی آروم گرفتی همه چیز اونجوری که دلت خواست پیش رفت خیلی بهتر از اون حتی.
الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
واسه همینه تو تمام این لحظات میفهمیدی که خودشه. واسه همین به آسمون نگاه میکردی.
خدایا ما را شرمنده این رفاقت کردی.
اصلاً از خودت پرسیدی چرا افتادی تو این مسیر.
فکر میکردی موفقیت یعنی خوندن کتابهای موفقیت و ادای آدمهای موفق را درآوردن
رفتی رفتی تازه رسیدی به این که یه عزیزدلی شروع کرد از توحید گفتن
اصلاً درکش نمیکردی دنبال چیز عجیبتری بودی اما قلبت میگفت خودشه
ادامه دادی
هرچقدر پیش رفتی تو این مسیر قلبت ازت راضیتر میشد
دنیات تغییر میکرد.
هرچقدر بیشتر به آدمهای موفق نگاه کردی بیشتر توحید را در آنها دیدی.
همه از شانس، استعداد و چیزهای دیگه صحبت میکردند
اما تو آرامش و رضایت را که تو صحبتها و چهرههای این افراد میدیدی میفهمیدی که این رضایت فقط منبعش خداست.
الانم که داری این را میبینی تصدیق همان صراط مستقیمه. پس تردیدی نداشته باش.
خدای ابراهیم، سلیمان، یوسف، موسی، محمد، عباسمنش، مسی و تو یکیه.
منبع تمامش یکیه. دنبال چیز دیگه نباش. بیا و همین رو روش کار کن. بهبودش بده.
اگر فکر میکنه مسیه که آرژانتین رو برد جام جهانی و قهرمان کرد یاد اون صحنه لحظه آخر فینال بیفت. آیا مسی اون توپ را گرفت؟
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
خودش هم میدونه کی بوده. اما همه فکر میکنن مسی بود. واسه همینه شده مسی. کل تاریخ به افتخارش دست میزنن. همون آدمی که وقتی توپ طلایی قبلیش را برد خطاب به لواندوفسکی گفت من تو را تحسین میکنم و میدانم که تو شایسته این جایزه بودی اما همان موقع تو دلش گفت اگر تو هم خدا را بیشتر باور میکردی الان جای من بودی. اما بدون خدا دوست داشته بهت نداده. میخواد پیداش کنی. بخوای ازش. اما قول بده که به شیوه اون عمل کنی نه شیوه خودت.
وقتی به همه چی میرسی که تسلیم باشی.
استاد به خدا هرچقدر در همه چیز تسلیمتر میشم میفهمم که درها باز میشه نعمتها سرازیر میشه به سمتم.
یکی از دوستانم را بعد از چند وقت باهاش صحبت میکردم داشت از نتایجش میگفت و بعد از من پرسید بهش گفتم نمیدونم از کدومش شروع کنم؟!
این روزها هر کسی که باهام برخورد میکنه میگه وجودت چنان آرامشی داره که ندیدیم تا حالا در هیچ کس.
قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ
همه شب در ماه و پروین نگرم
مگر آید رخسارت در نظرم
چه بگویم
چه بگویم
به که گویم این راز
خدایا سپاسگزارم
ایمان مرا بیفزا تا بتوانم جلوهای از رخسار تو را در این جهان متجلی کنم.
استاد عزیزم سپاسگزار شما هستم که دستی شدی از دستان خدا برای تجلی قدرتش. برای اینکه به همه (کسانی که در مدارش هستند) بگی اصل چیه. چی باعث میشه که لعلک ترضی بشی
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
اگه داری متفاوت عمل میکنی. اگه رفتارت مورد پسند جامعه نیست به یاد بیار زمانی را که به محمد می گفتند:
وَقَالُوا یَا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ
این دیوانگی اولین گام است برای خوشبختی
عاشق نشدی زاهد دیوانه چه میدانی؟
در شعله نرقصیدی پروانه چه میدانی؟
سلام به آقا احسان عزیز
این کامنتی که هدایتی نوشتی و خدا بهت گفت بنویس و شروع کردی ،آنچنان به دل من نشست و حسم رو عالی کرد که چند بار خواندمش تا کامل آگاهی هایی که داشت رو درک کنم
خیلی خیلی عالی راجب رفاقت با خدا حرف زدی اینکه گفتی رفیق مگه رفیقش رو یادش میره؟ کسی که دور هستش از خدا نگرانه و میترسه ، همین یه جمله اصلا یه احساس آرامشی داد بهم انگار خدا از طریق شما داره با من صحبت میکنه قشنگ حسش کردم
اینکه یادآوری کردی بهم این جمله رو که ترس از آینده میاد و غم از گذشته انگار همون تلنگره بود به من
مرسی از شما برای این حس عالی که بهمون منتقل کردی و اینکه اینقدر زمان گذاشتی و آیات به این زیبایی رو گذاشتی تا من هم ازشون استفاده کنم چقدر خوب آیات رو درک کردی و چقدر واضح توضیح دادیشون
همیشه موفق باشی دوست خوبم
درود بر شما کیمیا جان
قطعا وقتی به هدایت اعتماد میشه نتیجه ای جز آرامش و شادی نداره و بسیار خوشحالم که شما در این مسیر قرار گرفتی
تو تمام صحبت هایی که در طول روز با خودم یا با دوستان اگر پیشم باشند می کنم به خودم این یادآوری را می کنم که احسان باید در عمل از این آگاهی ها استفاده کنی و به قول استاد ایمانی که عمل نیاره حرف مفته و خداوند هم هر جا صحبت از ایمان کرده پشت بندش عمل صالح را آورده و نمیشه ای دو را از هم جدا کرد.
این آگاهی ها برای تقویت این احساس فوق العادست اما اگر منتهی نشه به عمل و رفتار متفاوت از قبل عملا بی فایدست، هر چند که در شروع انتظار بی جا هم نباید از خودمون داشته باشیم و اجازه بدیم تکاملمون در این مورد هم طی بشه، چون نکته بسیار مهمی که در خصوص باورسازی باید انجام بشه منطقی کردن این باورهاست. وقتی یه ورودی تازه به ذهن داده میشه اولش شروع میکنه به مقاومت و تخریب باور جدید، اما هر چقدر که تکرار بشه و ورودی ها کنترل بشن آرام آرام جهان هدایت میکنه ما را به سمتی که الگوهای بیشتری ببینیم و منطق باورهامون قوی تر بشه و باورها تثبیت بشن.
از خدا برای شما دوست عزیزم می خوام که هر لحظه هدایتت کنه به مسیرهای زیباتر و تجربه های لذت بخش تر که واقعا انقدر فراوانی نعمت در جهان زیاده که نمیشه انتهایی براش متصور شد
آقا احسان عزیز خودندنِ کامنتِ دلیه پر از عشقتون جوری به دلم نشست که اشک ریختم و ادامه دادم چند بار خوندم
تو گوشیه به موقعی بود برام،یادم رفته بود کی منو تا اینجا آورده کی باعث شده این دستاوردهایی که الان دارم بدست بیارم،ترس و دلهره و غم سراسر وجودمو گرفته بود و از لابلای ترسام گاهی زبونی میگفتم خدایا تو درستش کن،دستِ خدارو بسته بودم و نمیزاشتم کاری بکنه ،انقدر این شرک خفی بود که اصلا متوجه اش نبودم، یادم رفته بود لذت ببرم و در لحظه باشم
ممنونم از تلنگرِ به موقع تون
دستِ پر مهرِ خدای توانا و وهاب همراهِ تک تک لحظاتتون
به نام پروردگار هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و تمام دوستان
دیدن افراد و الگوهای موفق باورهای را در ذهنم منطقی میکند که تمام این افراد از یک کنترل ذهن بسیار خوبی که برای خودشان در تمام ابعاد درست کردند و مهمتر از همه درک اصل و وصل شدن اینها به توحید وصل شدن این افراد به منبع است نه شخص خاصی
در بازی جام جهانی امسال چیزی که خیلی برام جالب بود خطا های که روی مسی انجام میشد و گزارشگر مسابقه هم یاد آوری کرد نشان ندادن واکنش مسی بعد از خطا و ادامه دادن کارش بود و مهمترین درس برایم کنترل ذهن مسی بود که فقط متمرکز روی کار و هدف خود داشت و نه حاشیه که البته قانون اصل و توجه وتمرکز را به خوبی در رفتار بهترین بازیکن جهان میتوان دید و این درس بزرگی به ما نشان میدهد
خداوند را سپاسگزارم که با دیدن الگو های موفق جایی که کنترل ذهن میخواهد افسارش را در دست بگیرد و کار را سخت تر کند با دیدن این افراد و دیدن این فایل یاد آوری میشود که اصل چیست
درس گرفتن از شکست و از اتفاقات به ظاهر بد در زندگی باعث پیشرفت ما میشود به شرطی که کنترل ذهن داشته باشیم (ایجاد کنیم با باور مناسب ) نه اینکه با کوچکترین مسئله توجه مان به حواشی برود باور مناسب الخیر فی ما وقع هر اتفاقی برایم رخ دهد خیر است و هیچ برگی به اذن پروردگار بر روی زمین نمی افتد و اوست که حامی و هدایتگر من است اگر احساسم خوب باشد اتفاقات خوب و اگر احساسم بد باشه اتفاقات بد شکست در مقابل عربستان درس داشته تا احساس بد در صورتی که استرس و اظطراب جزعی از زندگی ما هستند و وقتی احساسمان و کنترل ذهنمان را در دست میگیریم و از پروردگار در هر لحظه هدایت میخواهیم و او را به تنهایی حامی خود میبینیم و در عمل نشان میدهیم میشویم قهرمان جهان
میشویم قهرمان زندگی دیگران میشویم الگوی موفق مانند استاد عزیزمان
سپاسگزار پروردگارم هستم که در هر لحظه توجه وتمرکزم را برای دیدن نکات مثبت و در لحظه زندگی کردن را به من آموخت
سلام استاد عزیزم و دوستان گل
تضاد
قبلا خیلی از تضاد ها میترسیدم و فراری بودم ازشون و به شدت مقاومت داشتم که اصلا تضادی تو زندگیم رخ نده و جالبه اینجوری هم بود
یعنی من مدت ها بود که تو یک وضعیتی بودم و تغییر نکرده بودم و صد در صد جهان پوتکشو میزد تو سرم ولی جالبه که انگار کمتر این اتفاق میوفتاد یا شاید هم من اینجور یادمه.
ولی از وقتی که گفتم تضاد ها دوست من هستن برای پیشرفت آدمه ، دقیقا دوبار یک تضادی برام رخ داد در مورد مسائل مالی و توحید و شرک و واقعا خرد شدم و واقعا خدارو شاکرم که خرد شدم احساسم به شدت بد شده بود تا یک روز به شدت حالم بد بود ولی به دنبال دلیل و بهتر شدنش بودم و بعد کم کم خیریت رو دیدم و کم کم تونستم بگم پدرم کاملا حق داره که این حرفو بزنه و اصلا اون جمله اشتباهی نگفت اون حق داره و آزاده مشکل از توست و بار ها بهم گفت اگه از پدر مادرت ناراحت باشی تو مشرکی چون قدرت رو دادی به اونا ، خب با بشکن درست نشد ولی توی دو سه روز بهتر و بهتر شدم و اون تضاد باعث شد درخواست کار کنم و چقدر بنفیت داشت پسر اولین بنفیتش این بود که خدای من ، از کی بود ، دو سال پیش ، یک سال و نیم پیش ، خدا قدم اول رو بهم گفته بود ، برو سرکار ، وای خدای من ، من ترسیدم عیب نداره ولی توی ترس موندم و موندم تا الان چقدر خودمو محروم کرده بودم و الان نه تنها وارد دل ترسم شدم نه تنها بزرگ شدم نه تنها همون پدری که چنین جمله ای گفته بود که اصلا بد نبودا من به شدت بهم برخورده بود که خودش خدا شاهده بدون اینکه اصلا ذره ای به این فکر کنم پول بگیرم ازش برای رفت و آمد به سرکار یا … هفت صبح بود منتظر بودم یه جورایی صاحاب کارم بیاد پایین و بریم (دوستم بود) دیدم 200 تومن وارد حسابم شد همون لحظه تو گوشیم یادداشت کردم که ببین ، ببین تو ایمانتو نشون بدی وارد دل ترست بشی با ایمان حرکت کنی امکان نداره خدا بهت پاداش نده و خدا ایمان کسیو ضایع نمیکنه. بعد که رفتم سرکار حقیقتش در حد یک هفته بودم سرکار ولی یک هفته با صداقت بدون از کار زدن بدون وقت تلفی و اینو خیلی دوست دارم بگم و خدارو واقعا به خاطر این ویژگیم سپاسگزارم که صد در صد به خاطر اتفاقات گذشته و هدایت های اونه که یک بحثی صاحاب کارم با یکی از کارکنان اونجا داشت که وقت تلف نکن و اینا و بعد منم خب میشنیدم و یک لحظه ذهنم رفت سمتش که الان به تو میگه خودتو جمع و جور کن و خوب بشین و بعد خیلی خیلی خیلی جدی و محکم گفتم ، جرعت چنین کاری نداره ، نمیتونه بگه که تو از کار زدی ، حالا میخواد هرچی بگه جرعت نداره در مورد این مسئله صحبت کنه با من ، من با صداقت با تمام وجودم کار کردم و شده استراحتم کمتر از اون زمان شده یا شده بیشتر هم شده ولی از کار نزدم اصلا ذره ای از کار نزدم و خب مطمئنا هم چنین گفت و گویی با صاحاب کارم نداشتم و ذهنم منو به گفت و گو کشونده بود ولی خودم خداییش حال کردم اینجور جواب ذهنمو دادم
توی همین کار چقدر من فایل های شما رو گوش دادم فایل های آقای عطاروشن عزیز واقعا چقدر من درس گرفتم و خداروشاکرم که چنین الگو های فوقالعاده ای وجود داره و چقدر همین صبح تا ساعت 4 فایل گوش دادن منو بزرگ کرد منو واضح تر کرد نزدیک به روز هفتم اینا شد همون خدایی که ازش خواسته بودم و هدایتم کرد به کار همون خدا شروع کرد به گفت و گو با من و به دلم یه چیزی انداختن!!!
(قبلش بگم که با دونفر صحبت کرده بودم و میگفتن نرو بابا ولش کن تو که نیاز نداری و واقعا منو سست داشت میکرد که متوجه شدم که نباید اصلا با هیچکسی صحبت کنم حتی با خانواده ام که هی میپرسیدن و اینو خیلی دوست دارم بگم که عاشقانه از خدا سپاسگزارم برای مادر و پدر عزیزم ، خدا شاهده مادرم بدون اینکه بهش بگم و بارها بهش گفتم بابا بگیر بخواب چرا صبح زود تر از من بلند میشی ، من شیش بیدار میشدم میدیدم مادرم بیداره و داره برام غذا آماده میکنه با اینکه مثلا شام یا ناهار دیروز بود اونو میتونستم ببرم ، واقعا این عشق ، عشق خالص خدایی نیست؟ یا پدرم چقدر بدون اینکه بهش بگم بهم عشقی که میتونست رو تقدیم میکرد پول واریز میکرد به حسابم و عاشقانه خدارو سپاسگذارم برای این دو عشق و نعمت)
کم کم با یک سری نشانه ها و یک سری احساسات به این گفت و گو پرداختم با خدام که هدفت از زندگیت چیه؟ هدف داری ؟ میگفتم آره فلان چیز
بعد میگفت خب اینجا چیکار میکنی ؟ !!!
پول نیاز داری برای اون هنرت؟!!!
فکر میکردم میگفتم نه!!!
فقط باید تمام وجودمو بزارم براش
بعد به این سمت رفت گفت و گو که من چون داشتم میگندیدم اومدم سرکار که در اصل تغییر کنم ( اینو اون موقع شروع کار نمیدونستم)
بعد گفت که تو صبح بیدار نمیشدی و هربار میگفتی ای بابا بازم خواب موندم ای بابا و …
بعد اصل فراموش شده بود تمرکز نداشتی روش و روزی دو ساعت بعضی وقت ها چهار ساعت برای هنرت مسخره بود دیگه من واقعا خندم میگرفت که واقعا انتظار نتیجه داشتم اون موقع؟
بعد این گفت و گو ها به سمتی رفت که متوجه شدم باید همین تمرکز و انرژی و باور کار کردن رو توی مسیر خودم انجام بدم!!!
بعد تو ذهنم اومد که عه!!! یعنی باز برگشت به عقب دوباره همون رضای بی عمل؟!!!
مقاومت داشتم و واقعا نمیخواستم به عقب برگردم و از خودش هم اینو خواسته بودم و اینقدر واضح بهم گفت دلیل آورد مهم تر از همه احساس کردم که از کار اومدم بیرون!!!
رضای قبلی؟!!! نه
الان به لطف هدایت الله و دم به دقیقه فایل های استاد رو گوش دادن و عمل کردن و نکته برداری کردن مثل آقای عطارروشن عزیز
شرایط تغییر کرد
دیگه نه روی عوامل بیرونی حساب کردم نه هیچی
هر روز صبح با لذت واقعا با امید بیدار میشم ( از همون اول نبود ولی هربار سوال میکردم از همون خدایی که بهم گفت برو یا بیا بیرون) و الان مدتیه صبح زود بیدار میشم و به غذاها به رفتار ها به چیزهایی هدایت شدم که هی مسیر آسون تر و با کیفیت تر داره میشه ایده ها رو انجام میدم و تمام وجودم رو گذاشتم روی این هنر و مسیرم و مهم تر از اون تسلیم خودشم بارها شده گفتم مثلا صبح برو بیرون دور بزن اون کارهای شروع روزتو انجام نداه(چقدر لذت بخش میکنه زندگی رو اینجوری زندگی کردن) و فیلتر تکامل رو آوردم وسط و هرچیزی رو سعی میکنم از اون ردش کنم و …
همین الان متوجه شدم پسر چقدررررر من تغییر کردم و واقعا توی یکی از فایل هاتون هم گفتید که تغییر اساسی همین حس سپاسگزاری بیشتر و همین تغییر شخصیت و همیناست همین ها پایه و اساس تغییر های دیگه مثل درآمد و … هست
همه این ها گفته شد که دوباره بهم یادآوری بشه که تضاد اصلا بد نیست و استاد یک جا گفت من مثلا برمیگردم به عقب میگم خیلی خوب شد اون تضاد رخ داد و منم همینو میگم و تو ذهنم گفتم استاد دوست نداره بلا سرش بیاد ولی میدونه که اگه درس رو متوجه نمیشه هرچه زودتر چکه رو بخوره بهتره و واقعا بعد یک سال و نیم چک خوردن و متوجه شدن برام کافی بود(امیدوارم) که دیگه هرگز راکت نشم ، واقعا بهای سنگینیه و هرروز به دنبال پیشرفت باشم ، خلاصه همه اینا میشه ، تسلیم مطلق خدا باشم ، توحیدی عمل کنم ، همین کافیه چون روند تغییر من از وقتی شروع شد که این مسئله پر رنگ تر شد تو شخصیتم
این روند از همین تسلیم بودنه شروع شد
هیچ ایده ای نداشتم و اصلا در مورد چیزای دیگه میخواستم بگم ولی گفت دیگه️
استاده عزیز باز هم تحسینتون میکنم به خاطر هیکل زیباتون و واقعا تبریک میگم
همیشه شاد و سالم و ثروتمند باشید ️
عرض سلام خدمت استاد جان خانم شایسته و همه هم خانواده های عزیزم
قبل از هر چیز می خوام یه تشکر ویژه کنم از استاد عزیزم بابت این فایل های عالی و پر از حس خداگونه و آگاهی بخش
من خودم برنامه نویس هستم و طراح و پشتیبان سایت و تولید کننده محتوا و کاملا می دونم که تولید محتوا چه کار سختی هست ولی استاد با این عشق و علاقه میان و برای ما هر روز این محتوا های ارزشمند رو تولید می کنند و من به شخصه قدر این زحمات استاد رو می دونم
در مورد موفقیت و نداشتن حاشیه در هر موردی
من خودم به شخصه اینو تجربه کردم توی کارم هم زمانی که موفق بودم ولی پر از حاشیه که بعدش منجر شد به اتفاقات خیلی بد و هم زمانی که موفق شدم اما بدون حاشیه
واقعا استاد کسی که بتونه مثل آقای مسی به این سطح از موفقیت برسه و حاشیه هم توی کارش نداشته باشه رو باید تحسین کرد
البته که من این چیزا رو قبل از آشنایی با شما بهش آگاه نبودم و وقتی با شما و قوانین آشنا شدم همون رفتارها همون شغل و آدم هاش شرایط برای من 360 درجه تغییر کرد
من همیشه کارم خوب بود توی حوزه خودم و از تخصص خوبی هم برخوردار بودم ولی به حواشی زیاد توجه می کردم و بابت همین هم خیلی اتفاقات ناخواسته و تلخی برام رقم می خوردند
تا اینکه با شما و اصولی که داشتید به ما آموزش می دادید آشنا شدم و شروع کردم به اونها عمل کردن
همه چیز برای من تغییر کرد همه خواستار کار کردن با من شدند و تلاش می کردند که هر طور شده کارمند خوب و با اخلاق و متخصص و البته آروم و بدون حاشیه رو از دست ندهند
و من پیشرفت های بسیار زیادی خدا را شکر کردم
روابطی عالی در کار در حد معاون وزیر چون واقعا من روی خودم کار کرده بودم رشد و پیشرفت های خوب در حوزه مالی
تمام امور رو با اینکه از لحاظ قوانین داخلی شرکت من یه کارمند رده پایین بودم به من واگذار کرده بودند حتی مسئول واحد به همه کارمندان و کارگران گفته بود که حرف آقای میگلی حرف منه و هر چه ایشون بگه قابل اطاعت هست
اینا فقط بابت این بود که من به اصل توجه کرده بودم و حاشیه ها رو مث قبل مهم نمی دونستم
بودند افراد خیلی متخصصی در کار ما ولی چون حاشیه زیاد داشتند هیچگاه روی موفقیت رو ندیده بودند
استاد در مورد شرایط نا مطلوبی که شاید درش قرار داشتیم و همون شرایط با کنترل ذهن باعث سکوی پرتاب برای ما مثل بازی آرژانتین و عربستان و باخت آرژانتین و پیشرفتی که این تیم بعد از کنترل و مدیریت اوضاع داشتند
منم در زندگی ام این شرایط نامطلوب برام اتفاق اغتاده و زمانی که ذهنم رو کنترل کردم و مدیریت اوضاع رو برعهده همون اتفاق شد سکوی پرتاب و در جدید باز شده و پیشرفت در زندگی من
اون زمانی که من به دلیل بیماری صرع شدیدا داروهای اعصاب و مخدر دار استفاده می کردم و خیلی برام اذیت کتتده شده بود از خدا درخواست کمک کردم و هایت شدم
همون اوضاع باعث شد من اول که خدا رو بهتر و بیشتر باور کنم بعد خودم رو بهتر شناختم
هدایت شدم به یه سری انسان های درستکار
همون باعث شد برم سرکار از لحاظ مالی پیشرفت کنم خانوده تشکیل بدم خونه بخرم و… و مهم تر از همه از طریق پسر یکی از همون دوستان با شما و این خانواده آشنا شدم که الان خدا را شکر چند سال هست که من هر روز اینجا هستم و از این آگاهی ها دارم استفاده می کنم
تشکر می کنم ازت استاد جان
اینم یکی از فایل های به باور من توحیدی بود که مو از تن من بلند کرد و کثافت های شرک رو از درونم شست
خدا را شکر
مرسی استاد جان
سلام به آقا محمد عزیز
اول از همه تبریک به شما برای این همه موفقیت و پیشرفت در حوزه مالی و روابطتون اینکه توجهتون فقط به اصل بوده و با ایمان و توکل به خودش حرکت کردید و خدا هم پاداشش رو بهتون داده
زمانی که تعریف کردید که بیماری شما باعث شد چه تغییر بزرگی در زندگی شما پیش بیاد و چجوری هدایتتون کرده به سمت نعمت و ثروت و آرامش بیشتر ایمانم هزاران برابر به چیدمان خدا بیشتر شد اینکه تنها کاری که لازمه اینکه توکل کنیم و تسلیم بشیم و ادامه بدیم
دوست عزیزم مرسی از کامنت زیباتون
موفق باشید
عرض سلام و احترام به شما خانم رضایی عزیز
سپاس گذارم بابت توجه تون و پاسخی که به کامنت بنده دادید
خدا را شکر می کنم که در این جمع هستم و می تونم بگم شاگرد خوبی برای استاد عباس منش هستم
و از آموزه های استاد در زندگی و تغییر شرایط تونستم کمک بگیرم و به اونها عمل کنم
من صحبت استاد در دوره روانشناسی ثروت1 همیشه ملکه ذهنم هست اینکه اگه یک تیم فوتبال رو در نظر بگیرید و حالا تصور کنید که یک بازیکن دنبال تضمین گرفتن از مربی هست که در لاین فیکس بازی کنه بدون اینکه بخواد توانایی داشته باشه و اونها رو در خدمت تیم استفاده کنه
صد در صد مربی تیم به درخواست این بازیکن پاسخ که نمیده هیچ حتی اون رو از تیم بیرون میکنه
چون مربی هدفش برد و پیشرفت تیمش هست
حالا اینو توی جهان و ارتباط ما با پیشرفت کردن توی کار روابط با خدا یا هر چیز دیگه میشه بسط داد
من خودم به شخصه قبل از آشنایی با استاد همین خصیصه رو داشتم بابت همین هم هیچ پیشرفتی نمی کردم و وقتی با استاد و آموزه های ایشان آشنا شم دیگه به خودم گفتم تو باید اینقدر روی خودت کار کنی و توانایی و تخصصت رو بالا ببری و احساس لیاقت و ارزشمندی رو درون خودت پرورش بدی که دیگه جهان و خداوند راهی جز انتخاب تو برای زندگی خوب نداشته باشه
و همین هم شد
و حالا توی کار و دیگر حوزه ها به لطف خداوند مردم دنبال من هستند و التماس می کنند که من براشون کار کنم
و همین جاست که من صحبت استاد که می گویند تو به منبع وصل شو ثروت خودش دنبال تو راه می افته رو دارم درک می کنم
چیزی که قبلا کاملا برعکس بود و من شبانه روز دنبال پول و ثروت و آرامش می دویدم
خدا را شکر میکنم
بازم تشکر می کنم از استاد جان و شما دوست عزیزم خانم رضایی و همه دوستان در این خانواده بزرگ
با یاد و نام رب الارباب و تنها خالق جهان هستی که مرا رشد داد وظرف وجودم را بزرگ پبزرگتر میکند برایدریا فت نعمات الهی
با هدایت قلبم مینویسم هرآنچه از او تراوش میکند
درود به تنها استاد. توحیدی ومریم جان عزیز
شما اول فایل از مکان فوق العاده گفتید که چقدر زیباست صحنه پشت سرشما وهرانچه زیبایی که شما میدید ومشخص بود عالیه
من هم دربالای کوه در سکوت و آرامش وروبه رو سنگ های بزرگ ودرختچه و جاده بیانتها ونسیم خنک وگرمای خورشید که میتابد برصورتم نشستم و صحبت های شمارا میشنوم
10 بار پلی کردم با سرعت کم و زیاد تا به قلب وجانم بنشیند که همه چیز ایمان وباور به رب است
چقدر دوست داشتم در مورد جام جهانی فوتبال آرژانتین صحبت کنید که خدا هدایت کرد شما را به این فایل
استاد برام بیشترین چیز که جالبه قسمتی که گفتید مسی با خدا صحبت میکرد
دلیل پیشرفت انسانها ایمان به خدا است که یه نیروی قوی و پرقدرت دروجودت گذاشته که از بالقوه به بالفعل تبدیل میشی
چقدر جالبه که درعین شهرت خودت باشی ولی حاشیه باشی وفقط رو خودت تمرکز کنی
وهم چیز را نسبت بدی به خدای خودت
مغرور نشی در شهرت واصل خودت را داشته باشی رو اصل واساس خودت پایبند باشی
نه تشویق ها ونه تهدید ها تورا تغییر نده
وقتی اصول خودمون را داشته باشیم بقیه هم جذب ما میشن
زیدان تو حاشیه نبوده وخودش بوده وتمذکز رو خودش وکنترل ذهن داشته وبا حرف های اطرافیان وارد حواشی نشده وخدا مردم را دورش جمع کرده که ازش دفاع کردن
یاد حرف شما از قرآن که گفتید کیست کسی را که خدا برده بالا بتونه بیاره پایین وکیست کسی را که خدا برده پایین بتونه بیاره بالا چه کسی قدرتش را داره جز خدا
یادم بمونه که اصول درست را پیدا کردم رو اصول خودم بمونم
اگر میگم دروغ نمیگم به هیچ عنوان وتحت هیچ شرایطی دروغ نگم
اگر میگم ایمان دارم پس تو عمل نشون بدم وباوجود ترس اقدام کنم به چیزی که نمیبینم وبیشتر از چیزی که میبینم ایمان داشته باشم
استاد دوسال هست که در سایت هست سرم بیشتر در کار خودم شده دور از انسانهای منفی
مصاحبه فقط تو رادیو نه رسانه با وجود قهرمانی خدای من این نشانه ایمان وباور به توانایی های خودت وخداست
چقدر سپاسگزاری در همه لحظات زندگیت مخصوصا در اوج قهرمانی لذت بخشه و
آخ چقدر هدایت خداوند به موقع بود که این فایل را به جای کامنت سفر به دور امریکا انتخاب کردید چون خدا درسته چون اون درست کارمیکنند
چقدر خوبه وقتی به خدا ایمان داری حتی برای یه بازیکن توپ تو گل میشه
با این فایل اشک ریختم چون این حرف های خدا بود برام که همیشه تسلیم خودش باشم قلبی که میتپد تو سینه ام اونه هرنفسم اونه همه چیز خودشه
ایمان تو را زمانی که میخوای ناامید بشی میاد وکمکت میکنه آرومت میکنه
بهترین زمان های من زمان صحبت با خداست که هیچ کس نمیتونه مثل خدا دستم را بگیره وامید بهم بده
استاد دراوج ترس میگم میترسم ولی اقدام میکنم واین ایمان بهم میده
تو این فوتبال مکزیک وارژانتین هم خدا همه چیز را به نفعشون کرد چون متفاوت عمل کردند وذهنشون را کنترل کردن وایمان وباور پشت این بازیکن ها بود
من به ذره ایمان نشون بدم خدا شاهکار میکنه برام و ثابت شده برام ودیدم زمان های که ترس داشتم گفتم خدا آرامم کن واینقدر آروم شدم و همه چیز به نفعم شد
همه چیز خیر شد برام
خدارا شکر میکنم به خاطر مسائل که برام پیش اومد وخیر اون را نمیفهمیدم الان که فکر میکنم میبینم مثل پازل خدا برام همه چیز را عالی چید والان خوشحالم که باعث شد تضادها رشد کنم وبزرگ بشم وبه خودش برسم واز طریق این سایت ظرفم بزرگ تر شدبا بهترین استاد آشنا کرد
خدایا تو بهترین ها را برام بچین ومیگم تسلیم تو هستم بالا و پایین و زمانبندی خدا دقیق است
چقدر این قسمت ایمان بود درونش
حرف های خدا بود با من
خداراسپاس بابت وجود شما استاد
سلام سمیه جان
به به چه جای فوق العاده ای رو برای برای گوش دادن به فایل انتخاب کردی!
در طبیعت زیبای خدا بالای کوه باشی و سکوت و آرامش و روبروت جاده بی انتها باشه! خیلی عالیه!
خودمو اونجا پیش شما تصور کردم که با هم داریم فایلو گوش میدیم وآگاهیهای نابشو دریافت می کنیم
در طبیعت و در سکوت و آرامش روح آدم لطیفتر میشه و زودتر به منبع وصل میشه
واقعاً بهترین زمانها زمان صحبت با خداست
از خدای مهربان بهترینها رو برات خواستارم
صبحت پرتقالی
بازم روحی که دمیدی بر من عطر میوه داشت با اینکه قهوه و استیک بیشترین چیزی هست که میلت می کشه
همیشه بعد از خدامون روح جمعیه که مدار فرکانسی ثابتی داره و همینطور روح قشنگ و باصفای شما استاد جان
رفتم کامنتارو چک کنم دیدم زده صفر نظر
خوشحالم که اولین کامنت این پست رو دارم تایپ میکنم
و باعث افتخارمه همراهیتون اره منم الگوهای متفاوتی رو تجربه کردم
و تبادلات احساسی خیلی عجیبی رو پشت سر گذاشتم فهمیدم می باید دقت کنم و توجه بیشتر به اینکه هر لحظه مراقب فرکانسهای دریافتی و حالت دادنشان به دلخواه باشم
مثلا وقتی میفهمم چه حسی در من برانگیخته میشه سریع تسلیمش نمیشم
مثل حس تشنگی
تندی برم آب بخورم خوب آب میان بافتی عضلاتم زیاد میشه
متوجه شدم مطالبی که در قدم نهم جلسه پنجم فرمودین تو این ضمینه کمکم میکنه که ما دائما توجه به حالت جسمی مون رو تحت کنترل داشته باشیم و قسمتهای هدایتی سمت رب العالمین خودش چیده میشه
اول حس کردم صدای خداست
واقعا صدای خداوند نبود و توجه کردم به انرژی صوتی فهمیدم فایلای صوتی شما فرکانسش متفاوته
نکته
مدار فرکانسی فایلهای تصویری بالاست
بعد رفتم سراغ آقای مسی فهمیدم توجهی بهم نداره پرسیدم از خودم فاطمه
فاطمه جان
موقع مطالعه درسی چه نکاتی رو باید رعایت کرد
مسی اومد واقعا حسش کردم کنارم
من انسانم با تمام مشخصات انسانی میفهمم که مطلبی رو می خونم اون شخص در اون لحظه چه فرکانسی رو داره ارسال میکنه
آیا مایلم به این حالت و حرکت در مدار شخصی ام که
دچار احساسات میشوم و در پی اش اتفاقات
ادامه دهم ؟
سوال و نتیجه گیری درستی بهم میده
همین لحظه یه مدار فرنکانسی شخصی دارم که دوس دارم کسی که این مطلب رو خوشایند دونست و درکی ار من داشت ادامه بده
بعد می تونم بگم از شنیدن صدای روحم چه لذتی میبرم
و این لذت اینقدر منو اروم میکنه که سکوت های طولانی
ده ساعت و بیشتر دارم
چند ساله تقریبا قبل از خرید دوره سکوتهام شروع شد
یه وقتایی متوجه میشیم که مسیر بهبود دائمی وقفه میوفته بینش یا خودمون با اهرمای فعالمون داریم به تعویقش میندازیم
به هر حال ما انسانیم با تمام احساسات و نطق انسانی
حیوان ناطق میفهمه اینو بجا و درست دهانش را باز کند
و بجا سکوت کند و بگذارد یک خلع بزرگ بین مدارها ایجاد شود تا
صدای هدایت بالاتری به گوشش و جانش نفوذ کند
دقیقا من درون قلبم صدا میشنوم
قلبم با من صحبت میکند حتی
در زمان خواب که فرکانس مغزم در حالت دلتاست
حالت بتا و بیداری موقع تایپ دارم
و فرنکانسی دارم که توان تغیر و کنترلش دستم می باشد
یه مدت سعی کردم به تمرین توجه به یک چیز
مثلا پرتقال میگرفتم دستم و کم کم هدایت شدم سمت سکوت بیشتر که استاد در فایل آرامش فرمودن
سکوت زبان خدایت هست و دوستداشتنی ترین حس از نظرم اینه
اخلاقی درونی روحی
تواظع و بی حاشیه بودن
الگوهای مناسب قدرتمند با فرکانس مشخص رو دوست داشتن همراه شدن با آنها رو از خدا خواستن
درخواست مداوم برای دوست داشتن خدا و خود و جهان هستی
فرکانس محبت و عشق
علیم بودن و خبیر بودن در مسیر هدایت رو داشتن و از قبل اتفاقات رو پیشاپیش فرستادن دیدن و عینیت بخشیدن به آنها
نظریه نسبیت
بله
فوق العاس حسین جان و دیدگاهشون به قرآن و به قانون و کلام رب العالمین در قرآن و سکوتش در جهان و ناظر بودن و نظاره کردن
سر اصل ماندن
و به اصل توجه کردن
و تکرار اصل
و اعراض از فرع
که شاخ و برگهای بی حاصل ایجاد میکنه مثل حرص کردن پارادایس
زیبا تر کردن و مفید بودن محل زندگی برای … خود و مریم و خانواده صمیمی همراه و همفرکانسی
میشود موفق بود مشهور بود و بی حاشیه
اینکه مسی جان بیشتر سکوت میکنند و توجه و تمرکز ش به زندگی شخصیش هست و لبخند دائمی و رضایت قلبی دارد
احساسات مثبت موهبتی مثال زدنیه از آقای مسی عزیز که در لحظه س
و این نوع نگاه به زندگی ست که منو دچار شوق به زندگی میکنی
شوق حرکت کردن و جوان ماندن
زیبا و سالم ماندن
داشتن عمر مفید و سازنده
اره و تو به آسمان نگاه میکنی و صدایی که از عرش جهان را غرق لذتی ابدی کرده
این قدرت برتر رو فهمیدن و در جستجوی او ماندن
و در لحظات آخر عمر در آغوش مهرش غلطیدن و رستگار شدن
دوستت دارم معشوقه ی ابدی ام رب العالمین جان دوستت دارم
سلام به استاد فوق العاده که هر روز که می گذره حس می کنم خدا شمارو برای ما فرستاده
اشک اشک اشک
فقط اشک می ریختم از شنیدن این فایل بی نظیر
فقط می خواهم فریاد بزنم خدایا تو کی هستی
آخه چطور اینقدر ظرافت ! تو برنامه هایی که تو زندگی تک تک ما هست
من تمام حرفهایی که شنیدم رو بارها تو زندگیم دیدم و تجربه کردم
پارسال بود که شوهرم اولش قرار بود بره یه کشور اروپایی البته هدف کشور آلمان بود نه این کشور اولی و ما مثلا بعد از دو ماه بهش ملحق بشیم اولش برای من خیلی سخت و طاقت فرسا بود ولی دو ماه گذشت سه ماه شش ماه !!!!
داستان طولانی شد
حالا من همیشه چی می خواستم می گفتم من به همون کشور اولی هم راضیم فقط برم وجالبه خیلی هم از خدا می خواستم
ولی چی شد شرایطی پیش اومد که بعد از هشت ماه همسرم بره آلمان و اونجا بهترین کار و بهترین زندگی رو برامون اوکی کنه
ومن الان از خدا سپاسگزارم که خواسته ی منو اجابت نکرد و اون کشور اوکی نشد
وله قول استاد اگر دوباره برگردم عقب و بهم بگن چه جوری می خوای به این خواسته برسی
میگم همینجوری که الان برام اتفاق افتاد !!!
الان هر روز که می گذره دارم می بینم که چطور مثل آهنی که توی کوره گذاشتن که قویتر بشه
من قوی و قویتر شدم
سپاس از استاد عزیزم خیلی دوستون دارم