الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 4 - صفحه 7

513 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    افروز گفته:
    مدت عضویت: 2107 روز

    با سلام استاد عزیز

    همچنان هر روز اکثرا اولین کارم این است ک سایت شمارو چک کنم تا اگر فایل جدید گذاشتید از حرف های ارزشمند الهامیتان استفاده کنم..خداروشکر ک خداوند شما رو انگیزه بخشی برای ما قرار داد.

    استاد از صحبت های شما مثل همیشه استفاده کردم و البته که رفتار مسی و خانواده اش و تواضع و بی حاشیه بودن و آرامش درونیشان برایم مشهود بود و روند رو به بهبودش با وجود فراز و نشیب هایش همواره برایم جلب توجه میکرد و خیلی خوشحالم که راجع ب او صحبت کردید..حقا ک رفتار های این انسانهای خاص و موفق باید توسط افرادی مثل شما زیر ذره بین قرار داده بشه تا چراغ راهی بشه برای دیگران.چون این رفتارهای ریز و پنهان است که مهم است.

    حال میخواستم یک درخواستی از شما داشته باشم..یکی از افراد فوق العاده موفق بازیگری به اسم شاهرخ خان است ک حتما او را میشناسید..بنظرم این انسان در زمینه های مختلفی از موفقیت فردی مثال زدنیست..با وجود شهرت زیاد همچنان بسیااار متواضع و خاکیست..گویی لذت میبرد که به انسانها چه کسانی که با او ارتباط نزدیک دارند چه کسانی که فقط تصویر او را میبینند و یا فقط صدای او را می شنوند احساس خوب بدهد..احساس میکنم که عشق خداوند را با دیگران به اشتراک میگذارد..برای او فرقی ندارد که فردی که بغل میکند یک انسان زشت و بد هیکل و بدبو باشد یا یک سوپر مدل..سعی میکند احساس خوب خداوندی اش را در قلب همه بتابد..فکر میکنم هرگز هم وارد حاشیه نشده و روابطش را بسیار عالی تحت کنترل نگه داشته است..هم درقبال فرزندان هم همسر و هم همکاران و انسانهای دیگر..از جمله افرادیست که عاشق شغلش است..او باظاهری متفاوت که از نظر خیلی ها خوب نبود و مناسب یک ستاره ی سینما نبود..با بینی بزرگ و جثه ای ریز نقش و وضعیت مالی متوسط رو به پایین وارد سینما شد .. در ابتدا نا دیده گرفته شد ولی خیلی زود بنظرم با کنترل افکارش پله های ترقی را طی کرد..جوایز بسیار زیادی دریافت کرد..قبلا گویا دهمین بازیگر ثروت مند جهان بود و اکنون در آستانه ی شصت سالگی چهارمین بازیگر ثروتمند جهان است.از ویژگی های مثبت او خوش اخلاق بودن و نگهداری حال خوب در خودش و اطرافیانش است..انسان شریفیست و در بسیاری موارد همانند شما برای من مثال زدنیست..اینها را بیان کردم که اگر تمایل داشتید از او هم صحبت کنید بنظرم نکات ظریف و زیبایی را از صحبتهایش بتوان استخراج کرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    حیدر احمدی برزگر گفته:
    مدت عضویت: 1250 روز

    به نام خداوند مهربان

    خدایا شکرت بابت همه نعمت‌ها و موهبتهای که به جمع ما عنایت کردی

    خدایا شکرت بخاطر این روز زیبا که تونستیم درکش کنیم،

    استاد جان، خانم شایسته عزیز و دوستان سلام

    خدا رو شکر که بازم با دیدن این گونه فایلهای زیبا ، دست به نوشتن بردم،

    استاد جان،درک من از این فایل اینه که، تفاوت آدم ها در طرز تفکر و باورهای آنهاست، باورهاست که زندگی رو خلق میکنه،و همین باورهاست که ایمان رو به حرکت در میاره.

    کسانی که همه چیز رو از خداوند مهربان میدانند و از او درخواست هدایت و کمک میکنن، و به قول خداوند ، کسانی که به غیب ایمان دارند و عمل صالح انجام می‌دهند جزء هدایت شدگان هستن

    ما باید همه چیز را از خدا بخواهیم و تنها او را بپرسیم و تنها از او یاری بجویم،

    این هدایت و راهنمایی وقتی می آید که ما ایمانمان رو به خداوند نشان بدهیم و در زمانی که اوضاع به ظاهر نامناسب است ، ذهنمان رو کنترل کنیم و احساس خوبی برای خودمان پدید بیاوریم ، تا طبق قانون، اتفاقات خوبی برامون رخ بدهد، نباید اجازه بدهیم که احساس ترس و استرس باعث بشود که راه را ادامه ندهیم و از مسیر خداوند دور شویم ، باید ایمانمان رو به خداوند نشان بدهیم تا هدایت از جانب خداوند مهربان بیاید و در دل همان موضوع به ظاهر نامناسب ، روزنه نور هدایت بر ما بتابد و راه مشخص شود.

    استاد جان چه جای زیبای رو انتخاب کردید، آروز میکنم که اونجا رو همه اعضای گروه از نزدیک تجربه کنیم و لذت ببریم از زیبایی های که خداوند برای ما خلق کرده. در پناه آلله یکتا، شاد، سالم، تندرست، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید و باشیم. آمین یا رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2493 روز

    الگوبرداری از افراد موفق

    به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم

    با سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان همراه و همسفرم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی همراه بشم و با اونها بزرگ و متواضع

    خدا رو شکر که با چشمانی اشک بار دارم می نویسم هرآنچه رو که قراره جاری بشه برای دل خودم نه برای اینکه لایک و امتیاز بگیرم کاری که قبلا توی اوایل مسیر انجام میدادم

    استاد عزیزم ی زمانی میگفتین که وقتی با توحید آشنا شدین قلبتون پاک شده بود رو حتون لطیف شده بود و اشک ها بود که جاری میشد از چشم هاتون اشکی که سرمنشاش قلبتون بود اون موقع ها درک نمیکردم یعنی فکر میکردم درک کردم ولی نکرده بودم .اون موقع میگفتم یعنی میشه منم ی روزی این جوری بشم که وقتی صحبت از توحید میشه اشک های منم جاری بشه

    و الان خدا رو شکر دارم تجربش میکنم که نه تنها وقتی که شما از توحید حرف میزنین بلکه هر کدوم از شاگردهای شما هم صحبت میکنه اشک من جاری میشه و چه سعادتی از این بالاتر

    الان دارم درک میکنم اون شعر ملاصدرا رو که میگفتین خدا همه چیز می شود همه کس رو به شرط پاکی دل به شرط ایمان به شرط طهارت روح به شرط دوری از ابلیس

    الان دارم احساس میک نم که ابلیس وجودم توی این لحظات خاص خیلی خیلی ضعیف شده و نای وسوسه کردن و اغوا کردن رو نداره و سر تسلیم فرود آورده در برابر شیطان دورنم

    الان احساس میکنم صدای خدای درونم خیلی خیلی بلندتر شده

    من ی بار این فایل رو گوش دادم و هنوز دقیق نشدم روی صحبت هاتون اما همینکه ی دست خدا راجع به تجربه ی توحیدی خودش صحبت کرد و صحبت های شما توی این فایل اشک امانم نمیده و وقتی اینجوری میشم میدونم که اتصاله برقرار شده تا من درک کنم که ی فردی مثل مسی رو خداش به اینجا رسونده چون دستش رو داده دستش چون بقول خودتون از رو درخت پریده توی آغوش اون ی عین همون بچه که میترسه اما میپره توی بغل پدرش چون بهش اعتماد داره چون میدونه جاش امنه

    همون خدایی که شما به من نشونش دادین وقتی 4 سال پیش احساس کردم خیلی تنهام چون هیچ کسی نبود که من بپرم بغلش هیچ کس. من بودم وخودم .تازه فهمیده بودم که اون بیرون هیچ کسی نیست که من بخوام دستم رو بگیره ویا حتی سر بزارم روی شونه هاش که چه برسه به اینکه بخوام بپرم بغلش تا آروم بشم حداقل .

    با شما فهمیدم باید اول خودم رو بغل کنم .خودم رو دوست داشته باشم دست نوازش روی سر خودم بکشم با خودم مهربان باشم و نمیدونستم که همه ی اینها مقدمه بود برای اینکه من ربم رو پیدا کنم :

    من عرف نفسه فقد عرف ربه

    چقدر شنیده بودم این رو اما درک نکرده بودم چقدر بیست هایی که توی درس معارف گرفته بودم که هیچ معرفتی در من ایجاد نکرده بود 13 سال مدرسه و 8 سال دانشگاه چیز کمی نبود که یکم خودشناسی من رو ببره بالا و منجر بشه به اون عرف ربه اما نشده بود حتی ی اپسیلون

    اما همه ی اینها که مجموعش شده بود 40 سال باید سپری میشد تا بشه نقطه ی شروع تغییرات من درست مثل محمدی که شما ازش صحبت کردین که قرآن درخواست محمد از خداوند بوده

    آشنا شدن من با شما درخواست من بود از خداوند نه انتخاب خداوند

    بعد از اینکه از شما یاد گرفتم که باید خودم رو بغل کنم کم کم یادم دادین که یکی هست ی انررژی ی سیستم حالا هرچی که میخوایم اسمش رو بزاریم که من میتونم دستم رو بزارم توی دستش و سعی کردم این کار رو بکنم اما چون ازش دور بودم کم کم بهش نزدیک شدم اول دستم رو دراز کردم به سمتش چون دستم بهش نمی رسید و سعی کردم یواش یواش اونقدر بهش نزدیک بشم که بتونم دستش رو بگیرم و کم کم این اتفاق افتاد

    استاد عزیزم من زمانی که با شما آشنا شدم تمام خصوصیات شعر ملاصدرایی که شما با اون لحن زیباتون خونده بودین و میکس شده بود با تصاویر زیبا و مناظر سرسبز شمال توی ی کلیپ از شرکت چای نیوشا و من بارها گوشش دادم رو داشتم :

    خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان

    اما بقدر فهم تو کوچک میشود

    و بقدر نیاز تو فرود می آید

    و بقدر آرزوی تو گسترده میشود

    و بقدر ایمان تو کارگشا میشود

    و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود

    و به قدر دل امیدواران گرم میشود

    یتیمان را پدر می شود و مادر

    بی برادران را برادر می شود

    بی همسرماندگان را همسر میشود

    عقیمان را فرزند میشود

    ناامیدان را امید می شود

    گمگشتگان را راه میشود

    در تاریکی ماندگان را نور میشود

    رزمندگان را شمشیر می شود

    پیران را عصا می شود

    و محتاجان به عشق را عشق می شود

    خداوند همه چیز می شود همه کس را

    به شرط اعتقاد

    به شرط پاکی دل

    به شرط طهارت روح

    به شرط پرهیز از معامله با ابلیس

    من هم یتیم بودم

    هم کسی دور و برم نبود

    هم گمگشته بودم و در تاریکی وجود خودم سرگردان

    هم احساس میکردم اونقدر دیگه پیر شدم که نای راه رفتن رو ندارم

    هم نا امید بودم و میخواستم که نباشم اما جرات نبودن رو هم نداشتم

    هم محتاج عشق بودم و بی همسر و دنبال این عشق بودم در بیرون از خودم و با ابلیس معامله میکردم

    هم عین ی رزمنده ای بودم که میخواستم مبارزه کنم اما سلاحی نداشتم

    و خداوندی که شما به من نشان دادین با فایل های رایگان و بعدش خوندن کتابهای الکترونیکی و بعدش خرید محصولاتتون

    همه چیز من شد البته به اندازه ی ذره ایمانی که بهش پیدا کردم که برای من اقیانوس شناخت بود در برابر اون جهالتی که داشتم

    الان من دیگه یتیم رها شده نیستم الان خداوند من رو به فرزندی قبول کرده و من دست در دست اون دارم میگردم ومیخندم و لذت میبرم

    الان من تنها نیستم منم و اون حالا بعضی وقتها دستش رو ول میکنم اما اون حواسش بهم هست

    الان دیگه احساس پیری نمیکنم و به عصا نیاز ندارم که لنگان لنگان راه برم

    الان دیگه سرگشته و حیران توی تاریکی ها نیستم الان با عشق دارم توی روشنایی قدم بر میدارم

    الان حتی مبارزه هم نمیکنم بی هیچ جنگ و دعوایی دارم از سلاح قوانین استفاده میکنم

    الان حتی خداوند انگشترم رو هم برام پیدا میکنه چون من بهش گفتم من حوصله ندارم بگردم پیداش کنم خودت تو همین خونه برام پیداش کن و اون هم گفت چشم و برام پیداش کرد

    آره خداوند برا من همه چیز شده

    البته قبول دارم که خیلی عالی عمل نکردم و میتونستم بهتر باشم و بهتر عمل کنم اما به همون اندازه ای که باور کردم و عمل کردم زندگیم از این رو به او رو شده جوری که هیچ وقت توی زندگیم اینقدر حال و احساسم خوب نبوده و اینا همش نتیجه باور کردن این بود که ی قدرت برتری هست که من میتونم بهش وصل بشم و اون کارها رو برام انجام بده البته با حرکت و اقدام خودم

    سپاسگزارم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      سمیرا سعادتمند گفته:
      مدت عضویت: 1506 روز

      درود بر شما خانم نسرین سلطانی عزیز،

      من همیشه کامنتهای پرمحتوا و زیباتون و در سایت میخونم و این حد از کار کردن روی خودتون و آگاهی های ناب و عملگرایی و نوشته های دلی توحیدی پر از احساساتتون و شکرگزاری هاتون از خدای مهربان رو ، تحسین میکنم.

      آرزوی بهترین ها از خداوند توانا برای شما دوست هم فرکانسی ام دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2493 روز

        سلام سمیرا جان دوست عزیم .سپاسگزارم عزیزم .خیلی خداوند رو شاکرم که لحظات زندگیم با بودن در این مسیر الهی داره زیباتر و قشنگ تر میشه .امروز جزو اون روزایی بود که توحید رو بیشتر از همیشه درک میکردم و بیشتر از همیشه وصل بودم به منبع و نوشتم اونچه رو که جاری شد .ان شا الله که از ادامه دهندگان این مسیز زیبا باشیم .براتون بهترین ها رو از خداوند وهاب خواستارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2225 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام به دوست عزیز و مهربانم

      سلام بانو، بابا دیگه پا رو از مرحله وصل بودن، به مرحله در حضور بودن رساندی. مررررسی مهربان مررررسی دختر، عالی بود، کلی لذت بردم و اشک ریختم.

      این متن ات رو میتونی برای داستان هدایت ات بذاری.

      مررررسی عزیزم در پناه حق

      مراقب حال دلت باش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2493 روز

        سلام به رضوان جان دوست الهیم .سپاسگزارم عزیز بدون شک شما هم توی اون لحظه وصل بودین که تونستین این فرکانس رو دریافت کنین .بله عزیزم اولین لحظه عرفانیم رو با تمام وجودم لمس کردم احساس کردم واقعا توی بغل خداوند هستم .مرسی عزیزم از پیشنهادت اتفاقا یکی از دوستان خواسته بود که توی پروفایل داستانم رو بنویسم اما نمیدونم چرا نمی شد .فکر میکنم در مورد پیشنهادت گلم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فریبا فاضلی گفته:
      مدت عضویت: 2112 روز

      سلام به نسرین خانم عزیزم

      خیلی لذت بردم از خوندن کامنتتون البته قبلا هم گفتم اکثرا کامنتاتون رو میخونم

      خیلی حس وحالم عالی میشه

      ولی این یکی دیگه الحق خیلی

      چسبید خیلی حسم وخوب کرد حالم دگرگون شد

      تک تک جملاتتون حس وحالم رو دگرگون کرد

      بخصوص این جمله ها

      ((الان دارم احساس میک نم که ابلیس وجودم توی این لحظات خاص خیلی خیلی ضعیف شده و نای وسوسه کردن و اغوا کردن رو نداره و سر تسلیم فرود آورده در برابر شیطان دورنم

      الان احساس میکنم صدای خدای درونم خیلی خیلی بلندتر شده))

      موفق وپایدارباشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2493 روز

        سلام فریبا خانم عزیز دوست خوبم .خدا رو سپاسگزارم که چنین حسی رو تجربه کردین .خدا رو شکر که نوشته های من و کلامم این تاثیرات رو در دوستان عزیزم بجا میزاره .بله همون طور که استاد هم میگن هر چی ما بیشتر روی خودمون کار میکنیم شیطان درونمون ضعیف تر میشه و خدای درونمون قویتر و صداش رو واضح تر و مشخص تر میشنویم و درکش میکنیم .موفق و موید باشین با کمک الله یکتا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      علی میرزایی گفته:
      مدت عضویت: 1582 روز

      سلام خانم سلطانی

      واقعا ازتون ممنونم بابت نوشتن این کامنت زیبا

      چقدر لذت بردم وقتی درباره خدا و رابطه تون با اون انرژی وصف کردید

      در حیقیت همینطوره اگر ما رابطه مون را با خدا درست کنیم یعنی که همه چی داریم و کمتر احساس نیاز به چیزهای دیگه هم میکنیم و حالب اینکه وقتی احساس بی نیازی میگنیم اون وقت خداوند اون خواسته ها را یکی یکی سر راههمون قرار میده

      موفق باشید بازم ممنون بابت کامنت قشنگتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2493 روز

        سلام به دوست خوبم آقا علی . سپاسگزارم از شما دوست عزیز .چقدر زیبا نوشتین که وقتی احساس بی نیازی میکنیم دقیقا خواسته هامون بهمون داده میشه چون وجودمون از خداوند سرشار میشه و خلایی رو احساس نمیکنیم .ان شاالله که هر لحظه توحیدی تر و بی نیاز تر بشین از غیر خداوند

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      زهرا کرمی گفته:
      مدت عضویت: 2755 روز

      سلام نسرین عزیز ،تحسین می کنم شما را به خاطر این حال واحساس خوب ،دل نوشته هات عالی بود نسرین جان ممنون می شم کمک کنی من توی یک تله ای افتادم که نمی ذاره حرکت کنم نسرین جان من با12قدم شروع کردم من خیلی تغییر کردم نمی خواهم حال از برداشت اشتباهاتی که از مطالب کردم بگم ولی حال الان را بگم توحید در من خیلی مهم شده من چون ورودی هام خیلی کنترل می کنم البته الان نسبت به قبل کمتر شده ولی Tv شبکه مجازی و دور همی ای ندارم هر روز قرآن می خونم غیبت دروغ غور شکایت بحث هر چیز منفی تعطیل ,نمی گم صدرصد هستنم ولی خدا از قلب من درون خبر داره چقدر رعایت میکنم تا اینجا همه چیز عالیه وقتی ارتباط با خدا خیلی نزدیک می شم یک اضطرابی وجودم می گیره که نکنه من خدا را یادم بره یا نکنه سپاس گذاریم کمه یا فکر می کنم نکنه من کم کاری می کنم این اظطراب باعث میشه من قفل کنم یک مدت پا می شدم می نشستم سپاس گزاری می کردم و باورهای توحیدی می گفتم ولی مسله این جاست که من از صبح سرکار هستم کار هم آزمایشگاه خیلی تمرکز می خواهد وقتی کار می کنم غرق کار می شوم نمی تونن دو جا تمرکز بزارم هر چند این کار هم که عاشقش بودم با باورهای اشتباه که از قانون فهمیدم ازش دور شدن ولی به لطف الله چند وقتی دوباره برگشتم این باعث می شه بدتر خدا دور بشم طوری که دیشب خیلی حالم بد بود صبح نتونستم نماز بخونم با خدا هم حرف می زنم یک مورد دیگه اگر اشتباه کنم خیلی حالم خوب بشه خیلی با خودم حرف می زنم صدا ضبط کردن دوره عزت نفسم دارم بهتر شدم ولی بازم خیلی به سخت می گیرم مثلاً همین دیشب خواهرم به من گیر داد این هم یکی از آن مواردی که احساس من به هم می ریزه از من کوچکتر خیلی مهربان ولی بعضی اوقات با حرفهایش من ناراحت می کنه یک حرفی به من زد من جوابش دادم بعد حالم بدشد چرا جواب دادم چون اصلا از این کار بدم می آید با خودم گفتم اشکال نداره باعث شد حالمبد شد خوابیدم صبح اصلا دوست نداشتم نماز بخوانم و نماز نخوندم نمی دونم باج می دهم چون تو ذهنم به نکته منفی فکر نمی کنم تحسین می کنم دیگه بیشترین انرژی ندارم یک مورد دیگه سرکار اگر بچه ها غیبت کنند من بشنوم هول میشم سریع می خواهم هندزفری بزارم این به خاطر حرف های استاد که روی من تاثیر گذاشته و حالم بد می شه با اینکه اصلا تو جمع هاشون نیستم بعضی موقع ها می گم بی خیال همه چیز پدر خودم درآوردم همین دیشب با خودم می گفتم دارم میبینم افرادی که سرکار قوانینی رعایت نمی کنند ولی خیلی شاد هستند و زندگیشان خیلی خوب هست ولی من 47 سال که دنبال یک عشق هستم نمی دونم چه کار کنم خسته شدم سپاسگزار می شم راهنمایی کنید,

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 1913 روز

    به نام خداوند هستی بخش که اگر دم زندگی بخش او نبود از این نی بی جان آوایی برخاسته نمیشد

    سلام استاد جانم سلام مرسم جانم عاشقتونم و مثل همیشه روی ماهتون رو میبوسم

    استاد جان چقدر این فایل روح منو آرام کرد و مناسب حال و هوای امروز من بود

    استاد جان اول از همه میخام از خدایی که شما رو هدایت کرد تا خودشو بناسی تا توحید رو اشاعه بدی تشکر کنم و بعد از شما که این مسیر زیبا رو قدم به قدم برای من روشنتر کردی

    استاد جان نکته های اساسی این فایل رو که دونه به دونه برام باز کردی و اون نگاه زیبا و توحیدی شما بازم باعث شد که من بیشتر فکر کنم و ببشتر ایمان بیارم به همون خدایی که دستی بالاتر از دست او نیست همون خدایی که گفتید همه چیزه و باید تسلیم خواست اراده اون بود و برگی به دون اذن او از درخت نمیافتدد

    استاد جان الان که دارم این کامنت رو میزارم تو شرایطی هستم که به ظاهر سخت هست حدود ده روز از فوت همسرم میگذره و حدود 9 ماه ما درگیر بیمارستان و دکتر و بستری بودیم اما چیزی گخ تو این چند وقت به من کمک کرد تا بتونم هم سرپا باشم و هم این شرایط به ظاهر سخت رو پشت سر بزارم همون چیزی بود که من از شما یاد گرفتم

    من یادگرفتم تو هر شرایطی دنبال زیبایی ها بگردم و فقط چشمم به خود خدا باشه و این جمله شما که معنی آیه رو گفتید که با هر سختی آسانی هست رو نوشتم و گذاشتم بالای تخت همسرم استاد جان نمیدونم چطور دست خدا رو توی زمان بیماری همسرم توصیف کنم که از چه جاهایی برام کمک رسید و چقدر تو همون شرایط برام آسانی به همراه داشت و دقیقا منم تو همین شرایط به ظاهر سخت جقدر بزرگ شدم و رشد کردم و اگر قرار بود من پلن بچینم نمیدونم چه خرابکاری میشد اما خدا رو شکر میکنم که فرصتی داده که سه ماهی نفس به نفس از وحود شوهرم که تمام این سالها ندیده بودم لذت ببرم چقدر از وجودش و از کارهاش درس گرفتم چقدر تو این مدت تواناییهام رو شناختم و رشد دادم استاد جان چقدر تو این مدت خودم و خدای خودم رو بهتر شناختم و زمانی هم که خواست خدا بود و همسرم مر کشید بازم تو هر ثانیه خدا رو دیدم بازم دستان قدرتمندش به من کمک کرد و من اون لحظ به خواست و اراده خودش قلبم سرشار تسلیم بود و هر چه تو این مدت دوستان میگفتن تو جقدر آرومی تو چقدر خوب تونستی خودتو جمع و جور کنی و با این مسلهه کنار بیای من با خودم گفتم منکه میدونم همش کار خودشه این خداست که کلام من شد این خداست که آرامش قلب من شد این خداست که همه چیز شد برای من و من فقط سعی کردم تسلیم خواست اون باشم

    استاد جان راجب الگو برداری از افراد موفق گفتید و من همیشه گفتم شما برای من الگوی تمام عیار هستید و اون لحظه که همسرم آخرین نفس رو کشید و من کنارش بودم گفتم زهرا استاد گفت چی؟اون لحظه فوت پسرش چطور برخورد کرد؟فوت دوستش رو چطور بعدش اومد و فایل گذاشت؟حالا نوبت توعه فقط باید شاگرد خوبی باشی و استاد سعی کردم حال بد رو ادامه ندم من حتی استاد مشکی هم نپوشیدم همه گفتن مردم چی میگن من گفتم دلم نمیاد مشکی بپوشم و با خودم گفتم زهرا تو که نمیدونی خیر چی بوده این بنده خدا داشت درد میکشید و من با وجود تمام تصویر سازی ها و تمرین ها گفتم خدایا تسلیم هستم من نمیدونم خواست تو چی هست و استاد جان گریه های من فقط دو روز بود اما تو اون حال یادم نمیاد زیاد که چی میگفتم اما الان دوستان که زنگ میزنن میگن همش شکر گزاری میکردی و استاد خدارو شکر میکنم که تو اون حال هم تسلیم بودم که البته من نبودم اون خودش بود که کلام منو هدایت میکرد و بعد از دوروز فقط با خدا حرف میزنم و سپاسگزاری میکنم بل خاطر فرصتی که به من داد تا خدمت کنم به همسرم

    استاد مدام حرف های شما راجب فوت پسرتون تو گوشم زنگ میزد مدام قانون مرور میشد که زهرا اگر این اتفاق بعد از اون هما تلاش تو افتاد حتما خواست خدا بود و خیر توش هست و فقط سعی کردم این حرف شما کا گفتید احساس بد مساوی اتفاق بد رو تو ذهنم تکرار کنم و با خودم گفتم اگرتسلیم هستی باید اینو یاد باشه خدا خواست و تا اینجای زندگی این بنده اش کنارت بود و حالا خودش خواست و اراده کرد که این بنده رو ببره من تسلیم هستم و شکرش رو به جا میارم که دوتا بچه دارم و اقوام و فامیل کنارمن

    استاد جان دیروز دوستم داشت میگفت هزینه ها و فلان و خرج بیمارستان چی شما چند ماه درکیر هستید و من گفتم به خود خدا قسم که حتی یک بار هم من لنگ پول نبودم با اینکه عملا نه من کار میکردم و نه همسرم اما انقدر خدا قشنگ رسوند اصلا نمیدونستم خیلی از پیام واریز پول از کی هست و تو مراسم هم استاد انقدر قشنگ خدا کمک کرد که من هیچ لحظه ای نگران نبودم و مراسم به بهتزین شکل برگراز شد و تمام هزینه هارو برادرهاش و برادر هلی خودم تقبل کردن و من فقط گفتم خدایا شکرت که چطور تو هر شرایطی عظمت و قدرت خودتو به من نشون میدی

    و الان استاد جان دلتنگ میشم اما سعی میکنم غمگین نباشم چون آیه قران کسانی که ایمان دارن نه ترسی دارن و نه غمی و همین برام قوت قلب هست

    استادجان تک تک کلمات این فایل حال منو دگرگون کرد و بازم به من تلنگر زد که زهرا جشمت به اون خدایی باشه که برات همه چیز میشه و تسلیم باش و سپاسگزار

    استاد جانم مریم جانم عاشقتونم و به زودیآمریکای زیبا میبینمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      فریدون گفته:
      مدت عضویت: 2264 روز

      سلام زهرا جان ، خواهر عزیزم

      حتما که روح همسر عزیزتون شاد هست

      من هم به سهم خودم برای ایشون دعا میکنم و از خدا برای قلب بزرگت صبر میخوام

      این آبجی زهرا که من میشناسم ، خیلی جاها خودش رو به خودش ثابت کرده

      هیچوقت یادم نمیره که چطوری مغازه رو جمع کردی و دوباره شروع به ساختن ثروت کردی

      یا اکانت جدید ساختی تو سایت با اون همه فعالیت

      رابطه با بچه ها و همسرت که چقدر عالی شده

      و خیلی چیزهای دیگه که من خبر ندارم و فقط برای خودت ساختی

      این درس رو خیلی ازت یاد گرفتم که همیشه برای خودت زندگی میکنی

      نمونه بارز دیگه اینکه لباس سیاه تن نکردی

      به حرف این کار ساده است

      توی این جامعه مذهبی و سنتی بزرگ بشی ازدواج کنی و برای فوت همسرت سیاه نپوشی؟

      آره ، اگه مثل آبجی زهرا روی خودت کار کنی و فقط حرف نزنی

      میشه

      این ایمانیه که عمل آورده

      حتما استاد این کامنت رو میخونه و به خودش میباله که شاگردانی پرورش داده که دارن عمل میکنن

      شاگردانی که بیشتر از حرف عمل میکنن

      بسیار شرایط سختی هست ، ولی نه برای تو که با بقیه فرق داری

      نمیدونم

      ولی من در خودم این حد از ایمان رو هنوز نمیبینم

      باور دارم توی این مسیر ثابت قدم تر از قبل ادامه میدی و شگفتی میآفرینی

      خیلی ازت یاد گرفتم

      همیشه گفتم وقتی همه چی خوبه ، خیلی کار سختی نیست حرفهای قشنگ زدن

      تو روزهای سخت و سر دوراهی شک که برسیم و باز بتونیم این حرفها رو تکرار کنیم و عمل کنیم ، برنده ایم

      الان تو یک قهرمانی

      نه برای دیگران

      تو الان قهرمان زندگی خودت هستی

      پس ، جا داره بهت یک تبریک هم بگم

      برای استقامت ، ایمانت ، شجاعت ، بردباری

      خیلی بیشتر مراقب خوبیهات باش

      دلم میخواد همون زهرای پر انرژی و شاد رو که به همه انرژِ میداد رو به زودی ببینم

      آبجی زهرای خودمی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
      • -
        زهرا آبلو گفته:
        مدت عضویت: 1913 روز

        سلام آقا فریدون عزیز برادر خوب و مهربونم

        ممنونم از این همه عشق و انرژی که نثارم کردی ممنونن از دعای قشنگت برای همسرم و خدارو شکر میکنم که تو این مسیر هستم و خودش همه چیز شده خودش صبر شده خودش آرامش شده خودش خودش همه چیز خودشه و من فقط دارم هنرنمایی اون خدایی رو تماشا میکنم که همه چیزه تو این روز ها ایمانم بهش بیشتر شده چون دارم به وضوح میبینم به حمکت بسته در اما به رحمت گشاده هزاران هزار در دیگری ایمان دارم که همیشه بوده و هست و قلبم به حضورش روشن و گرمه و ازش تشکر میکنم فرصت خدمت کردن دادو سالها اجازه داد از وجود همسرم لذت ببرم و رشد کردم خدارو شکر بابت وجود تک تکتون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2197 روز

      درود و سلام زهرای عزیز واقعا شجاعت و جسارتت رو تحسین میکنم و از اینکه بهترینع بهترین الگویی چون استاد رو سر مشق خودت قرار دادی بازم جای تحسین داره عزیزم

      زهرا جان هر چقدر هم هم ذهنتو کنترل کنی ولی ی وقت هایی اشکال نداره که اشکی هم ریخته بشه فقط زمانش رو کوتاه کن و مداوم نباشه عزیزم بلاخره ما انسان هستیم و دارای عواطف انسانی هستیم و بلاخره با آسمانی شدن همسر عزیزت خداوند یک فرصت طلایی رو به شما دوست عزیزم هدیه داد تا در اون نه ماه حضور خدا رو بیشتر و پر رنگ تر درک کنی و دستان خداوند رو ببینی که هم در زمان

      بستری و مداوای همسر گرامی تون و هم در مراسم آسمانی شدن شون و اینکه قوانین رو در عمل بکار بگیری و تمام این کارهای بزرگی که انجام شد نشان از ایمان قوی و توکل پاک و خالص تو بود عزیزم ..

      اینکه گفتی..

      با هر سختی آسانی هست رو نوشتم و گذاشتم بالای تخت همسرم ..نمیدونم چطور دست خدا رو توی زمان بیماری همسرم توصیف کنم که از چه جاهایی برام کمک رسید و چقدر تو همون شرایط برام آسانی به همراه داشت

      واقعا تحسینت می کنم زهرای عزیزم

      عزیزم بهترینع بهترین آسونی ها رو برات آرزو می کنم خداوند پشتیبان و حامی و محافظ و هدایتگر تو دوست عزیزم و برای همه مون باشه

      خدایااااا شکر که هر چه از اوست نیکوست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1919 روز

    سلااااام به استاد عباس منش عزیز و مریم جون که بزرگ ترین الگوی من توی زندگی تا به الان هستین و سلام به همه دوستان هم فرکانسی خودن

    با ایمان بودن و متوکل بودن

    موفق بودن همه جانبه

    با کیفیت بودن زندگی از همه لحاظ

    استاد جان خودتون بزرگ ترین الگو هستین توی این زمینه که از همه لحاظ زندگیتون پر از کیفیته چه روابط چه سلامتی چه شهرت چه ثروت چه اخلاق همه و همه

    خدا میدونه چقدر دلم این چنین زندگی ای رو میخواد . آزادی و کیفیت از هر لحاظ

    وقتی خودم رو بررسی میکنم میبینم که توی مسیرم از احساسم اینو متوجه میشم

    توی روابط و ثروت و آزادی و سلامتی هیچ ربطی به گذشته ندارم ولی قانون تکامل رو درک کردم که خیلی کمکم میکنه دچار احساس عجله و سریع رسیدن نشم و از مسیر لذت ببرم و شکرگزار هر لحظه باشم

    استاد جانم من تو مسیرم و به خودم قول دادم تا آخر عمرم لحظه ای دست از تلاش ذهنی و عمل در پی ایمان برندارم تا قدم به قدم تکاملم رو طی کنم شاهد بهبود هر روزه خودم و زندگیم باشم تا دنیایی رو واسه خودم بسازم که اخرتم رو تضمین کنه

    الهی صدهزار بار شکرت به خاطر وجود استادم و این آگاهی های ناب و درست و درک قوانین و پیشرفت هر روزه

    حرفایی که زدم مقدمه ای بود که بگم استاد عباس منش نحوه ی زندگی شما از هر لحاظ خیلی نزدیکه به سبک زندگی ای که دوس دارم داشته باشم پس شما والاترین الگو واسه من هستین که الان دارم وارد چهارمین سال آشنایی خودم با شما و آموزه هاتون میشم به جرات میتونم بگم ندیدم عین شما که بتونه اینقدر راحت منو به ساده ترین و راحت ترین شکل شیفته خودش و آموزش هاش کنه تا مسیر درست رو پیش برم که صددرصد انتخابم و موندنم توی این مسیر به شکل الهامی درست بوده چون نتایجم کاملا مشهوده به خودم قول دادم تا زنده ام از قوانین جهان هستی با هر نشانه و هدایتی تبعیت کنم

    آره استادم

    من هم هر چی دارم رو مدیون خدا هستم که هر لحظه منو با مسیر درست با نشانه ی احساس خوبم هدایت میکنه اینو از شما یاد گرفتم که هدایت الله نشونش احساس خوبه و هدایت شیطان نشونش احساس بده اره استادم حواسم به نشونه ها با راهنمایی احساسم هست

    خدایاااا شکرتت که با هزاران دستی که روی زمین داری ما رو به خواستمون میرسونی منتهابه شرط ایمان و اعتماد

    تو ایمان داشته باش ایمانتو نشون بده اعتماد کن قدمت رو بردار خداوند جهان رو رام میکنه واسه اینکه تو رو به خواسته هات برسونه

    باور توحیدی و کنترل ذهن و احساسات ما رو به خواسته هامون میرسونه

    مسی و آرژانتین توی شکست مقابل عربستان غر نزد شکایت نکرد ذهنشو کنترل کرد و امیدش رو از دست نداد و کم نیاورد خداوند جهان رو در مقابل آرژانتین به زانو درآورد و آرژانتین شد قهرمان

    داستان من….

    شخصیت ضعیف چند سال قبلم باعث شد امروز با عزت نفس بالاتری مورد ارزش و احترام خودم و بقیه باشم

    شرایط مالی سخت چند سال پیشم این خواسته رو در من ایجاد کرد که آدم بدهکلری نباشم و میتونم هر چیزی میخوام قدم به قدم بخرم

    من ایمان داشتم میتونم خدا کمکم میکنه امیدمو از دست ندادم و ادامه دادم

    مفهوم واقعی الخیر فی ما وقع رو میشه حالا توی اتفاقات گذشته و هر اتفاق جدیدی درک کرد

    بی نهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    ذبیح الله کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1415 روز

    سلام به دوستان هم فرکانسی استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    این اولین کامنت که در میزارم در سایت

    من بازی آرژانتین و عربستان رو دیدم

    بعدا به داداشم گفتم که امسال آرژانتین قهرمان میشه داداشم‌ به من نگاه کرد و خندید و گفت آرژانتین از گروهش بالا نمیاد

    ولی خودم طرفدار آرژانتین نبود و دوست دادشتنم

    مسی جام‌جهانی رو قهرمان بشه

    چون از قوانین آگاه بودم و میدونستم که این باخت به نع آرژانتین هست و همینطور شد

    الخیرفی ما وق اونجا ها هست که آدم باید ذهن رو کنترول کن وایمانشو نشو بده بعدا خداوند پاسخ میده

    و تیم آرژانتین به خوبی این کار کرد

    بعدا اینکه آرژانتین قهرمان شد به داداشم گفتم‌دیدی که قهرمان شد داداشم نگاه کرد و به من این حرف زد تو از کجا خبر بودی که قهرمان میشه من گفتم

    مسی رو بازیکن مورد علاقم نیست ولی از شاخاصیتش خوش میاد و خیلی بازیکن بدون حاشیه هست

    و خودش شما چند در بار مسی حرف زدیت در فایلتومن یادم

    و اما بیا

    در مورد فرمانده گل جهانیان حرف بزینم

    یعنی رب العالمین که قدرت دست اون

    مسی هم بعدا هر گل زدنش دوتا دست مییود بالا

    و فقط توگلش به خدا بود

    واقعآ خدا به توگل به ایمانش پاسخ داد

    اون لحظه آخر که اون توپ ورود گل نشد و

    خدایا شکرت

    استاد عزیزم خیلی از شما تشکر میکنم کا این آگاهی رو واسم میده و هر روز دیدم واسیع تر میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    الهه امینی گفته:
    مدت عضویت: 987 روز

    سلام به استاد عزیز و همه دوستان

    به به چه طبیعت زیبایی انگار هوای اونجا و خنکای بعد از بارون رو حس کردم چقدر اندامتون رویایی شده

    چقدر امروز دلم برای خدا گرفت یهو انگار قلبم فشرده شد یادِ اون روزای عجزم افتادم که میگفتم خدایا پس تو کجایی که به فریادم نمیرسی چقدر به پروردگارم بدگمان شده بودم که اصلا نیست مگه میشه انقدر صداش میکنم جواب نده ؟؟؟؟

    عجب غافل بودم من!!!!!!

    اسیرِ شرک بودم من!

    مهربان خدایِ من داشت صیقلم میداد تا گوهر نابی بشم تمام اون تضادها لازم بود تا من خواسته هام واضح بشن خدایا تو چقدر آشکاری و من چقدر نابینا بودم به حضورت تو چقدر آگاهی و من چقدر گمراه بودم از صراط مستقیمت و تو چه به موقع منو به خودم شناسوندی بعدم خودتو به من خیلی راستِ خیلی درستِ که میگن از خودشناسی به خدا شناسی میرسی و بعدش متوجه شدم که همه اون تضادها همه اون راه همه اون پیش اومدنا تا به اینجا رسیدن همش کارِ خودش بود و چقدر سپاسگزارم الهی صد هزار بار شکرت هر آنچه رو که از دست دادم تو دوباره همه چی رو به اضافه خودت بهم دادی

    الان تازه میفهمم چقدر خوب شد که از این مسیر اومدم دردم گرفت خیلیم دردم گرفت اما الان دیگه بازی زندگی رو فهمیدم قوانین رو با پوست و گوشت و استخونم درک کردم

    چقدر استاد این فایلتون منو دگرگون کرد از صبح گوش میدم از درونم جوششی به پاست ولی نمیدونم از کدوم آگاهیش بنویسم

    از جناب آقای زیدان که انقدر کنترل ذهن دارند و کانون توجهشون روی نازیبایی ها نیست و اصلا توجهی ندارند و سخن گفتن آقای مسی در دل شرایط شلوغی و شادی با خداوند و دادن اعتبار تمام نتایجشون به الله

    کُتِبَ عَلِیکُمُ القِتالُ وَ هُوَ کُره لَکُم وَ عَسی ان تَکرَهوا شیئًا و هُوَ خَیر لَکُم وَ عَسی اَن تُحِبُّوا شیئًا و هُوَ شَرّ لَکُم و اللهُ یَعلَمُ وَ انتُم لا تَعلَمون

    جنگ بر شما مقرر و لازم شده و حال آنکه برایتان ناخوشایند است و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است و خدا می داند و شما نمی‌دانید.

    چقدر این آیه رو به صورت عملی تیم آرژانتین و جناب آقای مسی اجرا کردند پذیرفتن که در مقابل عربستان شکست خوردند ولی با کنترل ذهن و ادامه مسیربه موفقیت دست یافتند و از دلِ اتفاق ناجالب این پیروزی بزرگ رو متجلی کردن و زورِ شوق جام و نتیجه پیروزی و قهرمانی از استرس و جا زدن و وا دادن قوی‌تر بوده

    وقتی بر میگردم یه نگاهی به مسیری که تا الان اومدم میندازم عاشق اون قسمت‌هایی میشم که یه الهامی دریافت میکردم نمیفهمیدم چرا باید اینکارو بکنم اما چون ندای پروردگارم بود با تمام استرسی که سراسر وجودمو می‌گرفت گاهی با خدا بحث میکردم خیلی سر سپرده نبودم بگم چشم میگفتم آخه من نمی‌فهمم چرا باید اینکارو انجام بدم با تمام ترسها انجامش میدادم و بعدها متوجه شدم حکمتش در چی بوده و ترسهای من باید زیر پا گذاشته میشدن و جدالی بین شوق و ترس به پیروزی شوق ختم می‌شد

    هر لحظه لازم دارم دوباره یادآوری کنم و به خودم بگم خدایا بهت اعتماد دارم هر چی پیش بیاد خیرِ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سمانه آقاجری گفته:
      مدت عضویت: 1059 روز

      سلام دوست عزیز

      دیروز به من الهامی شد که بخاطر ترس نمی‌دونستم الهام یا اگه الهام هست پس چرا آرامش ندارم چرا میترسم یا اصلا چطور انجامش بدم

      کامنت شما که خوندم دیدم آخر کامنتتون دقیقا حال منه که خدا چرا باید اینکار انجام بدم

      و هنوز هم نمی‌دونم چون من از خدا خواسته بودم که بهم بگه برای رسیدن به خواستم باید چیکار کنم ولی الهامی که شده اینه دل بکنم

      و من اینو هنوز نمیتونم بفهمم و ترس تمام وجودم گرفته که باشه خدا اوکی اما چطوری…

      من که تمام این مدت همش ازت خواستم کمکم کنی به خواستم برسم آلان بهم میگی دل بکنم

      یا اصلا شاید من اشتباه فکر میکنم شاید این الهام نبوده

      اما باز فکر میکنم میگم من نوشتم دقیقا که خدا چطوری به خواستم برسم و این جواب گرفتم یعنی چی…

      و اصلا هم نمی‌دونم چرا پاسخ به کامنت شما دادم

      فقط هنوز از خدا هدایت می‌خوام که کمکم کنه و منو به نقطه ای برسونه که به قول استاد بگم چه خوب شد که اون موقع بهم ندادی و الان دادی چقدر دوستدارم اینو تجربه کنم و نتیجه صبر و ایمانم بگیرم و بتونم برای بقیه موارد زندگیم استفاده کنم که آره مثل فلان مسئله بود اون موقع خدا بهت نداد بعد شکرگزار خداشدی که بعدا بهت داد، برای این مورد هم کنترل ذهن کن

      آه خدای من تو این مسیر منو آوردی نتیجه هم بهم بده به اندازه ایمانم به اندازه ای که با تمام ترسم قدم گذاشتم تا اینجا اومدم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        الهه امینی گفته:
        مدت عضویت: 987 روز

        سلام سمانه جان چقدر اسمتو دوس دارم خیلی خوب درک میکنم حالتو شک میکنی به الهامت منم برام پیش اومد ولی پاش واستادم انجامش دادم تا الهامات بیشتر و واضحتر شد دقیقا یه بار گریه میکردم آخه خدایا من نمیتونم اینکارو انجام بدم چرا هلم میدی سمتش بعد همونجا توی استرسم خیلی خوب یادمِ داشتم پیاده زیر بارون اول صبح قدم زنان میرفتم نون بخرم که با خدا داشتم حرف می‌زدم بهم گفت اینکار فقط به خاطر تو نیست که همونجا جوابمو گرفتم و انجامش دادم الانم کاملا واسم مشخص نیست چرا ولی انقدر حس اون لحظه ایمانم رو قوی تر کرد که دیگه کلنجار نمیرم

        میدونی به نظرم ما خانوما یا خودمون تجربه داریم یا از نزدیکان شنیدیم چه خوب شد با فلانی ازدواجم جور نشد همه چی بهم خورد یا چه بیخود من از کسی خوشم میومد خوب شد راهمون جدا شد این دقیقا همون جورِ که خدا بهت یه چیزایی میگه همون موقع متوجه نمیشی اما بعدش میگی بهتر که نشد خدا رو شکر

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    سحر احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2574 روز

    سلام به همه دوستان و استاد گرامی

    استاد واقعا شما فوق العاده هستید با اینکه همه قانون را میدانیو رعایت میکنید بازم میخواهید از افراد موفق اجرای قانون ببینید و یاد بگیرید .من به خودم میگم خوب الان قانون میدونم پس با کسی کار ندارم و فقط میچسبم به قانون عمل کنم. اما شما استاد همیشه یک قدم جلوتر هستید میگید قانون عمل کن اما افرادی که قانون عمل میکنند را هم تحسین کن. همین باعث شده است شما هر روز موفق تر شوید چون همیشه میخواهید یاد بگیرید. استاد واقعا اینکه کسی ازت بدگویی کند و شما اصلا جواب ندهید واقعا سخت است او هم وقتی وقتی فرد مشهوری باشی.

    چقد این مسی فوق العاده است . من مسی بخاطر آرامش ووقار و متانت که دارد همیشه تحسین میکنم و با خودم میگفتم حتما ذاتی اینجوری هست اما الان می فهم نه. حتما روی خودش کار کرده است.. استاد منم دارم روی رفتار افراد موفق دقت میکنم و می بینم اکثرا قانون را رعایت میکنند .حتی شاید ندانند قانون است. استاد ممنون از شما که همیشه در حال پیشرفت هستی و همیشه فایل های زیبا میگذارید. بنظرم همون قدر که دوره هات فوق العاده هستند این فایل های دانلودی هم بی نظیر هستند به شرطی که من در مدار دریافت باش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    فروغ ریاحی فر گفته:
    مدت عضویت: 1556 روز

    سلام استاد جانم

    باید بگم استاد دارم با تمام وجودم تلاش میکنم در مسیر آموزشهای شما باشم و اونها رو عملی کنم و به تک تک حرفهای شما و فایلهای شما با تفکر و تعقل گوش بدم و خدا میداند از وقتی که این تلاشها رو میکنم چقدر زندگی من شیرین تر شده و در همین چند روز اخیر کلی اتفاقات زیبا در زندگیم افتاده که دقیقا شبیه خیلی از قسمت‌های سریال سفر به دور آمریکا هست همونجا که شما با دوستانتون در سفر قرار ملاقات میزاشتین و با هم میرفتین باشگاه و یا پیکنیک ویا …من خیلی لذت می بردم از روابط زیبای شما با دوستانتون و شما رو تحسین میکردم و اتفاقا همین تحسین ها باعث شد من هم دوست خودم رو که نزدیک به یک سال هست ندیدم دقیقا سه روز پیش ببینیم یعنی طوری شد که ایشون از تهران اومد منزل پدرش در شهر من سر بزنه و چند روزی هم ماند وما هم خیلی اتفاقی با هم قرار گذاشتیم و همدیگه رو در کافه دیدیم و کلی صحبتای عالی کردیم و واقعا این دیدار دوستانه لذت بخش بود و یا اینکه من چند روز پیش رفتم به یه رستوران با موسیقی زنده که خواننده ی اونجا بسیار فرد پر انرژی و با حالی بود که من و خانواده ام دقیقا مقابل گروه این خواننده نشسته بودیم و تا تونستیم شادی کردیم و دقیقا یاد اون قسمتی از سفر شما افتادم که در کاباره بودین و اما باید بگم بدون نگرانی از قضاوت کسی من تونستم در کنار بقیه تا حدودی که مجاز بود شادی کنم و از بقیه خجالت نکشم کاری که در گذشته از شدت کمرویی محال بود انجام بدم و چون من در خوزستان هستم و در شهر ما برف نمیاد من با خانواده به جایی خارج از شهر رفتم که برف ببینیم و برف بازی کنم اینقدر مناظر زیبا و رویایی بود که دقیقا یاد اون قسمت از سفر شما افتادم که رفتین یه جایی که همه جا پر از شن سفید بود انگار برف بود من هم خواستم مثل خانم شایسته بنویسم روی برفها خدایا شکرت چون دقیقا صحنه های سریال شما برام تکرار میشد ….و باید بگم جالبه که دقیقا دخترم عین ختم شایسته خوابید تو برفها و با دست و پای کشیده همون حرکتی رو زد که شما استاد و خانم شایسته انجام دادین که دوتا گردی در بالا و پایین سر شما درست شد و من پیش خودم خدایا دقیقا یاد خانم شایسته ی عزیزم و استاد افتادم و چقدر از دیدن این صحنه ها لذت بردم و من کلی روی تپه های برفی بازی کردیم و خوش گذشت و اتفاقا روز قبل از برق بازی هم با خانواده ام به دریاچه سد دز رفتم در اطراف شهرم که واقعا همه مناظر رویایی بود و ما در دل کوه ها ی سر سبز نشستیم و لذت بردیم و عجیب با دیدن هر منظره ی طبیعی من به یاد شما میفتم استاد که می‌دونم اهل طبیعت هستین و باید بگم اول به یاد خدای قدرتمند و خالقم میفتم و بعد شما و با تمام وجودم خدا رو حس میکنم من عاشق شما هستم که استاد دارین زندگی ما رو هم مثل خودتون بهشتی میکنید .

    استاد جان باید بگم از بخشندگی و هدیه دادن هم همین دو روز پیش که روز پدر بود بهترین تجربه رو در کل عمرم در هدیه دادن داشتم چون ایمان داشتم من پولی رو از دست نمیدم فقط ثروت رو به جریان بیشتری میندازم با اعتماد زیاد همسرم رو بردم و گفتم هر مدل کاپشنی دوست داری به سلیقه ی خودت بخر و فقط تاکییدم این بود که با کیفیت بخر هر چقدر گرون باشه تو فکر نباش و همسرم اومد و با کلی حس اینکه نه آخه تو چرا این همه پول بدی و … ولی من گفتم تو کاری نداشته باش و با هم خرید رفتیم و یه هدیه ی گران قیمت برای همسرم خریدم با مبلغ بالا که تا حالا تو عمرم این کار رو نکرده بودم و همسرم بسیار خوشحال شد و چقدر حس خوب بخشندگی رو خوب شد که تجربه کردم چقدر همسرم رو خوشحال کردم چقدر از ته دلم حس پولداری کردم که همچین کاری رو (که گران ترین کاپشن مغازه رو برداشتیم ) راحت انجام دادم و چقدر باعث عزت و احترام بیشتر من نزد همسرم شد و چقدر روز زیبایی رو در کنار ایشون تجربه کردم و از بودن با هم و لحظات دو نفره ی خرید هم کلی لذت بردیم .

    استاد واقعا ثروتمند شدن معنوی هست هم خودم خوشحال شدم هم ایشون که دید با سخاوت تمام دارایی خودم رو در کارت برای ایشون هدیه گرفتم چقدر شبیه خدا رفتار کردم بدون توقع و انتظار فقط برای دل خودم این کار رو کردم و واقعا تجربه ی لذت بخشی. بود .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 1983 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز

    کلام استاد :

    « شرایط سخت همیشه وجود داره استرس و نگرانی همیشه بوده ولی این ما هستیم که باید تو اون شرایط به ظاهر سخت بتونیم ذهنم رو کنترل کنیم

    و نذاریم نجواها کار خودشون رو بکنند

    دائم باید با خودمون حرف بزنیم و به خودمون امید بدیم و ما باشیم که بتونیم ذهن خودمون رو کنترل کنیم نه شیطان و ادامه بدیم »

    چه جمله کلیدی و طلایی گفته شد از استاد که

    «ما باشیم که باید بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم »

    دقیقا این چیزی که شاید خیلی ها از ادمها و البته خودم من ممکنه بهش توجه نکنم و حواسم نباشه

    و تو سختیها و مشکلات حالم بد بشه

    و احساس بد یعنی اینکه من با دستان خودم در رو برای شیطان باز گذاشتم که بیاید هر کاری که دوست داشت با ذهن من انجام بده و منو به حاشیه ببره و باعث بشه من سقوط کنم

    بنابراین من سعی میکنم که هر موقع دیدم احساسم داره بد میشه خیلی سریع این مثال رو بیاد خودم بیارم که

    احساس بد = با دست زدن به اتیش

    خوب تو این حالت چه اتفاقی رخ میده ؟

    مطمئنا وقتی که دستمون رو به اتیش بزنم بدون شک بلافاصله دستمون میسوزه

    پس وقتی که این قانون رو بدونیم حتما بدنبال راهی هستیم که به اتیش نزدیک نشیم

    بنابراین همین مثال رو من برای خودم همیشه میزنم وقتی که احساس بد میشه سریع به خودم میگم عمران حواست باشه داری میسوزی

    و سعی میکنم یه کاری و یه فکری بکنم که تو اون حالت بد نمونم و افسار ذهنم رو تو دستم بگیرم و بیام به چیزهایی بهتر فکر کنم که کمک کنه حالم بهتر بشه

    بنظر من این مهمترین قانون جهان هستی که خداوند وضع کرده که

    احساس خوب = با اتفاقات خوب

    و برعکس

    احساس بد = با اتفاقات بد

    و خود خدا این اختیار و این قدرت رو بما داده که خودمون بتونیم زندگی و جهان خودمون رو بسازیم

    چطوری ؟

    با کنترل کردن ذهن ، افکار ، کانون توجه ، چیزی که میبینیم ، میشنویم و در موردش حرف میزنیم

    و انجام درست اینکار در جهت خواسته‌ها خودش تکامل میخواد و نیاز داره به مهارت و بارها تکرار و تکرار و تکرار

    بنابراین من این قانون رو بارها بارها به خودم میگم

    که تضادها و مشکلات و سختیها برای این اومدن که بمن کمک کنند تا خواسته من واضح‌تر بشن

    پس نباید تو این شرایط بذارم نجواها بیان ذهن منو منحرف کنند

    و با الگوها و جوابهای منطقی بیام ذهنم رو خاموش کنم و بگم همان طور که قبلا شده پس باز هم میشه

    کافیه که من صبر کنم

    کافیه که من ایمان خودم رو نشون بدم

    کافیه که ذهنم رو کنترل کنم

    کافیه که نامید نشم و ادامه بدم

    تا نتایج بزرگ و بزرگتر بشن

    در حین گوش کردن صحبتهای زیبایی استاد دوست داشتم در مورد کنترل کردن ذهن کامنت بنویسم

    که هم برای اینکه قانون رو به خودم یاداوری کرده باشم و هم تمرین روزانه‌ام رو انجام داده باشم

    حالا بریم به گوش دادن ادامه فایل

    دوستان و استاد عزیز عاشق همه تون هستم

    انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه الله یکتا ، شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

    فعلا

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      اسماعیل احمدی پور گفته:
      مدت عضویت: 2303 روز

      سلام عمران جان عزیز دوست خوبم

      یعنی من عاشقتم که همیشه کامنت های خوب و پر از آگاهی مینویسی

      و چقدر این کامنت شما دقیقا دقیقا نشانه من و مونا بود چون ما داشتیم همین الان در مورد یه تضاد که دقیقاً در راستای هدفمون پیش اومده و کنترل ذهن صحبت میکردیم و خیلی جالبه من دیدم گوشیم نوتفیکیشن اومد نگاه کردم دیدم ایمیل دیدگاه شما هست وقتی خوندم انگار خداوند داشت با من حرف میزد که اسماعیل تو فقط احساست خوب باشه بقیه کارا با من تو فقط ذهن تو کنترل کن بقیه کارا با من

      من با این تضاد میخوام تورو به خواسته ات برسونم

      و چقدر مثال آتیش و که زدی درست بود

      عمران جان همیشه تحسینت میکنم وبهت تبریک که انقدر خوب و عالی داری رو خودت کار می‌کنی

      انشالله که همیشه خبرهای خوب ازت بشنوم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        عمران نوری گفته:
        مدت عضویت: 1983 روز

        عاشقتم اسماعیل عزیز

        خداشکر از اینکه همه‌مون تو زندگیمون یه جورایی داریم از هدایت خداوند استفاده میکنیم حالا هر کسی به اندازه ظرفش و هر کسی به اندازه‌ای که اماده دریافت باشه و میتونه این الهامات رو دریافت کنه

        و جالبه خداوند همواره داره بما پاسخ میده و از بی‌نهایت طریق ما رو هدایت میکنه

        حالا اون کسی که تسلیم باشه و روی مغز خودش حساب نکنه و بذاره قلبش مسیر رو براش باز کنه خیلی راحت به خواسته‌هاش میرسه

        اسماعیل عزیز خیلی این جمله‌ات رو دوست داشتم و به دلم نشست که

        « اسماعیل تو فقط احساست خوب باشه بقیه کارا با من

        تو فقط ذهن تو کنترل کن بقیه کارا با من »

        دقیقا این همون چیزی که تسلیم بودن در برابر پروردگار باید نشون بدیم که خود خدا هم همین جمله رو بهت الهام کرد تا نتیجه رخ بده

        عاشقتم اسماعیل عزیز

        انشالله هر کجا از این کره خاکی هستی در پناه الله یکتا ، شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

        فعلا

        یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: