توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 4
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/03/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-03-29 03:48:162020-08-28 08:14:21توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت همه دوستای گلم و استاد عزیز
راستش من تو سال 96 بهترین اتفاق زندگیم بازگشتم به سایت بود.یعنی من تو 95 استاد رو شناختم ولی از 96 شروع کردم همه فایلا رو نگاه کردم.از همون اولین فایل تونستم یکی از بدترین عادتا کنار بزارم …تونستم به حس خوبی دست پیدا کنم…منی که همیشه مریض میشدم همیشه روابط بدی داشتم ، هیچ وقت نمیتونستم عادتای خوب رو توی خودم ایجاد کنم با عمل به اموزه های استاد تونستم هم به سلامتی بهتری برسم هم روابطم بهتر بشه…
من امسال کنکور دارم و راستش تا چندماه پیش نمیدونستم چیکار کنم با هجوم امواج منفی دوستان و …هیچی یاد نمیگرفتم هر روز ناامید تر بودم .ناامید تر از قبل
تا وقتی که با عمل به فایلای رایگان تونستم مسیر رو پیدا کنم .مسیری که به هدفم منتهی میشه یعنی قبولی در کنکور با رتبه عالی.
من با کاکردن روی خودم تونستم منابع عالی رو پیدا کنم از ی راه باور نکردنی در صورتی که قبلش منابع خوبی نداشتم و انگار منابع خوب نمیومد جلو چشمام.فقط مونده بود پول بدم و اونارو بخرم …راستش من رابطه خیلی بدی با خدا داشتم حتی وقتی کنکور قبل رو قبول نشدم با خدا ی جورایی قهر کردم.ولی الان میدونم که مشکل از خودم بود که تلاش نکردم …من ی جورایی مثه اونایی بودم که بدون کار توکل میکنن.روی باور های توحیدیم کار کردم و خدا روشگر الان رابطم خیلی با خدا خوبه خیلییی :)…یعنی خدا از ی راهی این منابعو رسوند.یعنی اون لحظه اینقد خوشحال بودم که اشکام سرازیر شده بود…منی که اینقدر رابطم با خدا بد بود الان جوری عاشقشم که حد نداره…
فقط میتونم بگم خدایاشکرت که منو هدایت کردی …
یادمه تو اولین روزایی که قانونو تا حدودی درک کرده بودم مثلا بخاطر شکرگذاری هر روز غذاهایی که دوست داشتم گیرم میومد .اصلا باورش برام سخت بود
و خداروشکر میکنم که تو این سن تونستم به این اگاهیا برسم
هدفم تو 97 اینه که بهترین رتبه ای که میتونمو بدست بیارم و بتونم چنان زندگیمو متحول کنم که بتونم به پدرم که الان هیچ یک از حرفای منو قبول نمیکنه و حتی شرک داره با این که همه واجباتشو انجام میده کمک کنم….
سپاسگذارم که سخنان منو خوندید///
امیدوارم سال خوبی رو تجربه کنید دوستان
به رابطه صمیمیتون با خدا خیلی تبریک بهتون میگم .
حالا که قانون رو میدونید
راحت میتونید بگید که دلیل عدم قبولی قبلیتون
خواستن و نخواستن خدا نبوده
خدا هر چی بگی قبول میکنه
اما این باور ماست که درواقع گفته ها و درخواست مارو از خداوند شکل میده
آگاهانه روی درخواستهاتون کار کنید .
به امید موفقیت و پیروزیتون
منتظر خبر قبولیتون هستم ??
به خاطر قبولیتون از کنکور 97 با همچین رتبهی عالیای بهتون تبریک میگم.
من نفر اول بودما?
خدا میگه درخواست کن تا اجابت کنم
همین
پس موجود میشود
شیرینیِ ما یادتون نره :)))
سلام دوست من
خوندن کامنتت حس خیلی خوبی بهم داد
چقدر خوبه که رابطت با خدای مهربون قشنگتر شده
برای مطالعه از روش رمز گردانی استفاده کن، یادگیری بدون فراموشی
یه جستجو تو اینترنت بکنی راهکارهاش میاد
وقتی تو کنکور به یه رتبه خوب دست پیدا کردی بیا تو سایت بنویس تا منم تو خوشحالیت شریک باشم
پیروز و سربلند باشی
سلام دوست عزیز امیدوارم که حالت همیشه عااالی باشه
منم یک دوستی دارم که واسه کارشناسی رتبه ی 23000 آورده بود ولی واسه کارشناسی ارشدش تصمیم گرفت بهتر از این عمل کنه و به گفته ی خودش با کمترین زمان و انرژی تونست رتبه ی 19 کارشناسی ارشد رو کسب کنه
به دلم افتاد اینو براتون بنویسم امیدوارم که شما هم رتبه ی خوبی کسب کنید ? ?
سلام و عرض تبریک سال نو به استاد عزیزم و دوستان همراه
اول ازهمه خداروشکر می کنم ،امروز صبح وقتی چشمامو باز کردم، راستش حال خوبی نداشتم، گوشیمو برداشتم و وارد کانال استاد شدم تا یکی از فایل ها رو گوش بدم و حالمو بهتر کنم، 9روز از سال جدید گذشته و من هنوز درگیر یک اتفاق بد در روز دوم سال بودم،
اولین گفتگوی من با خدا این بود که خواهشا امروز بیا و حالمو بهتر کن،بگو چطور این خاطره بد رو از ذهنم پاک کنم.
چشمم به فایل جدید استاد افتاد،سریع دانلود کردم ،با هر کلمه ی ایشون،حس می کردم تنها شنونده مستقیم هستم و روی کلامشون فقط با منه.
سریع دفترمو باز کردم ،یک جدول کشیدم ،نوشتم:
اتفاقات خوب سال 96:
اولین مورد که به ذهنم رسید که مدتها بود برام عادی شده بود:
تولد دختر عزیزم بعد از 14سال ،دوم مهرماه 96
قلم رو زمین گذاشتم و به یاد اون لحظه ی شیرین اشک ریختم.
یادم افتاد دوسال پیش وقتی پیام استاد رو در یکی از فایل ها که فرموده بودن به عنوان مثال چرا پدر و مادری به محض تصمیم به گرفتن فرزند خوانده میکنن، خداوند فرزند رو بهشون عطا میکنه، زمانی بود که بعد از14سال به همسرم گفتم من رها می کنم و هر دو به بهزیستی رفتیم،
مرور این اتفاق شیرین و یادآوری اون، در لحظه حالمو عجیب تغییر داد، تولد و در آغوش کشیدن فرزند خودم از پوست و گوشیم
بی اختیار گفتم خدایا شکرت برای سال 96
در سال 96 با تمرکز روی توانایی هام تونستم منیکه هیچ کاری رو به سرانجام نمیرسوندم، مدرک مربیگری شنا رو بگیرم، هر جلسه شنا،در اوج سختی به خودم می گفتم نسترن تو مدرک میگیری، تو با اراده هستی
در سال 96با راهنمایی فایل های رایگان استاد تونستم مبلغ 8میلیون تومان به حسابم واریز کنم، منیکه همیشه حسابم صفر بود.
خدایا شکرت، حالم الان عالی شده،،چقدر عالی در یک لحظه با تمرکز روی خواسته ها و داشته هام تونستم ذهنمو از تمرکز روی یک اتفاق بد بردارم و به داشته هام فکر کنم.
در سال 97
نسترن یک 207آلبالویی میخره
یک شغل با درآمد عالی
و یک خونه صفر در بهترین نقطه ی شهر میخره
خدایا شکرت هستی، استاد عزیزم برای شما بهترین ها رو آرزو میکنم.
دوستان گلم در پناه ایزد ، شاد و ثروتمند و عاشق باشید
جایزه و مسابقه و همه چی رو بیخیال
مادر شدنتون مبااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارک
همین??
ممنون علی آقا از لطفتون
هدف گذاری تان را با وضوح و دقت انجام دهید:
– برای رسیدن به شغل با درآمدعالی، نوع شغل و میزان درآمد مورد نظرتان را دقیقا” مشخص کنید.
– مشخصات خانه مانند ویلائی/آپارتمان، تعداد اتاق، امکانات، … را بنویسید
– محله مورد نظرتان برای خانه را مشخص کنید.
مادر عزیز خانم نسترن سلام
باید رها کرد تا گرفت و توکل کر د به خداوند منان و قادر مطلق
از خداوند متعال ایمانی مثل ایمان مادر حضرت موسی براتون آرزومندم
سالی سراسر برکت و نعمت برای شما و خانواده و دخترتون آرزومندم.
???سلام وقت همگی بخیر???
?به به چه ملک زیبایی دارید استاد.من یاد بز و گوسفندای خانواده دکتر ارنست افتادم??
جالبه که من روز آخر سال 96 خودم نشستم داشته های سال گذشته رو نوشتم و شکرگزاری کردم و با حس خیلی خوب تو یه سررسید جدید صفحه ی اول نوشتم که سال97 بزرگترین سال زندگیم تا به الان خواهد شد و تعهد دادم.حالا اینم داخل پرانتز بگم که فردای اون روز اپلیکیشن کتاب خوانی که رو گوشیم نصب هست یه کتاب رایگان بهم پیشنهاد داد به اسم “امسال تکرار نخواهد شد” از دارن هاردی،و من هم شروع کردم به خواندن و انجام تمارین کتاب.دقیقا کتابی بود هم فرکانس با خواسته ی من که ” امسال رو تبدیل به بهترین سال زندگیم تا به الان کنم”…
خب با وجود اینکه تعداد روزای عضویت من تو سایت زیاده اما من آخرای بهار سال گذشته بصورت خیلی جدی کار کردن روی خودم رو آغاز کردم.راهنمای عملی دستیابی به رویاهارو خریدم و دقیقا خودمرو بمباران کردم انقدررررر گوش دادم فایل ها رو،کلمه به کلمه نوشتم،فایل های صوتی رو فشرده تر کردم و… خلاصه که برای داشتن این محصول خیلی خوشحالم
من سال گذشته ارشد قبول شدم در رشته مورد علاقه ی خودم همونی که جزو خواسته هام بود
سال گذشته به تهران اومدیم(البته قبلش هم تهران بودیم ولی برای یه بازه ی 10 ساله رفته بودیم شهر خودمون)نه اینکه بگم شهر خودمون برای پیشرفت بد بود،نه،فقط اینکه با رفتنمون از اونجا خیلی از افرادی که دیگه تو فرکانس من نبودن از زندگیم خودبه خود حذف شدند.دیگه وقت خیلی بیشتری نسبت به گذشته دارم و حالا اطرافیان دیگه نیستند که رو ذهن خانواده ام تاثیر بذارن(رو ذهن من که نمی تونستند تاثیری بذارند چون من خودم اجازه نمی دادم)
دوره عزت نفس رو خریدم و به لطف آموزه های اون به خیلی از ترس هام غلبه کردم،مثلا ازتنها بودن تو یه شهر دیگه میترسیدم اما تا الان 3شهر رو خودم به تنهایی رفتم?از موتور سواری میترسیدم ولی انجام دادم و دیدم خیلی هم باحاله و….
من تا سال گذشته اصلا به کسب و کار و درآمدزایی فکر نکرده بودم? و باور داشتم چون درس میخونم کار کردن به درس لطمه میزنه و خانواده هم همیشه میگفتن که تو درست رو بخون دیگه به بقیه چیزا کاری نداشته باش(خب اونا مهربونن اما این دقیقا چیزی بود که من میبایست بهش میپرداختم) اما آخرای سال با خوندن چندتا کتاب فوق العاده در زمینه ثروت تونستم باورهای مخرب مربوط به ثروت رو در ذهنم شناسایی کنم و باور کنید بعد از خوندن کتاب اول چندتا ایده جالب به ذهنم رسید و اونها رو یادداشت کردم که بهشون رسیدگی کنم.به امید خدا امسال بسته های ثروت رو خریداری میکنم ??
توی روابط عاطفی هم نقطه عطفی داشتم که به طرز خیلی جالب روابطم بهتر و بهتر شد و باهم هم مسیر شدیم و چی از این بهتر
برای من سال گذشته اتفاقات خیلی قشنگ و خاطره ساز رخ داد که مهمترین هاشون اینا بودن.ولی از همه خیلیییی مهمتر تعهد من به خودم برای موفقیت بود و اینکه بصورت جدی پا توی راه گذاشتم
حالا اینکه من تو سال 97 چه چیزایی میخوام?
خب اول از همه میخوام اونو به بهترین سال زندگیم تا به الان تبدیل کنم و بعد….
بسته های ثروت رو بخرم میخوام در زمینه مالی به استقلال برسم و ایده هایی رو که به من الهام شد رو انجام بدم.لیست کتاب هایی رو که نوشتم بخرم و بخونمشون(وای که من چقدر کتاب خوندن رو دوست دارم?)امسال قراره بکمک قانون خواسته هام رو ایجاد کنم
امسال قراره به تعهد هام بچسپم و منظم تر به هدف هام عمل کنم
من لیست 107 آرزوم رو پارسال نوشتم یه چندتایی تیک خورد اما امسال قراره بیشتر بشه این تیک ها….
تو همون کتابی که اول کامنت اسمش رو نوشتم یه تمرین داشت به اسم ارزیابی زندگی…چرخ من یکم لنگ میزد تو زمینه ی مالی و ثروت و من تصمیم گرفتم امسال روی این مسائل بیشترین تلاش رو داشته باشم.امسال برای من “سال ثروت” اسم گذاری شده??
تو حوزه معنویات بکمک آموزش های استاد واقعا چرخش 180 درجه داشتم و میخوام امسال هم همینطور با خدا یکی باشم باهاش دوست باشم.تو زمینه ارتباطات هم میخوام کار کنم.
حالا همه ی اینهایی که گفتم یه دورنما بود و اینهارو با جزییات برای خودم نوشتم
???از خدای مهربون برای همه مون میخوام که مارو به سمت خواسته هامون هدایت کنه
روزگارتون خوش
سلام
منم امسال رو وی آی پی گزاشتم برای ثروت
امیدوارم امسال کامنت هایی از شما بخونم که به اهدافتون رسیدین
امسال سال خوبیه
اصلا از روز سال تحویل حاااالم خوبه
خدایا شکرت
سلام دوست عزیز،سپاسگزارم
به امید خدا همگی به اهدافمون می رسیم
کتاب های رویاهایی که رویا نیستند
و چگونه فکر خدارا بخوانیم
و تعدادی کتاب
در زمینه ثروت در سایت استاد هست
پیسنهاد میکنم حتما مطالعه کنی عزیزم ???
خیلی ممنون بانو????
خواهر عزیزم شیما خانم سلام
خداوند رو سپاسگزارم بابت این همه نعمت و حضور در زندگی تک تک ما
باورهای خوبی رو منتشر کردید و یک باور منفی که کار کردن به درس لطمه میزنه.
ممنونم
خداوند یار و یاورتون باشه
زندگی سراسر نعمت و ثروت و عزت داشته باشید.
تمرین ، قانون تمرکز بر داشته ها، راه رسیدن به خواسته ها
سلام خدمت همه دوستان همراه و استاد ارجمند سید حسین عباس منش
میخوام دو مورد را برای شما تعریف کنم. همه شما عزیزان را به خواندن آن دعوت می کنم.
اولین جریانی که قصد تعریف آن را دارم تقریبا از سال 95 شروع شد. من یک روان شناس هستم. و از سال 95 دوره کارورزی خودم را شروع کردم. خیلی تلاش می کردم من هم مثل خیلی از دوستانم در کلاس مراجع داشته باشم و تا با مطرح کردن موضوع مشکلات آنها (البته با حفظ اصل رازداری مراجعینم) روز به روز خودم را حرفه ای تر کنم تا به عنوان یک درمانگر حرفه ای و اثرگذار بتونم برای مردم سرزمینم مفید باشم.
از همان موقع ها انواع روش های تبلیغ را انجام می دادم و هر کدام را شاید 4 یا 5 باری انجام می دادم. اما اثر بخش نبود. اما ایمان داشتم من باید استقامت داشته باشم و امیدوار باشم که به هدفم می رسم.
در بین این روش های تبلیغاتی که تست می کردم از همکار ها و افرادی که خودشون مطب دارند و یا در جایی کار می کنند هم درخواست می کردم که من را جایی معرفی کنند تا بواسطه آنها به خواستم که داشتن مراجعین فراون و کار در یک کلینیک یا مطب معتبر بود برسم. جالبه بدونید که نشد که نشد !!!
نکته ای که وجود داشت در حدود مهر 96 بود که به یکباره با یاد یک خانم دکتری افتادم که نمی دونم چرا ایشان را از قلم انداخته بودم و اصلا یاد ایشان در ذهنم نبود و من که به زمین و زمان درخواست کرده بودم نمی دونم چرا اصلا ایشان را در یاد نداشتم. نمی دونم!
شاید خدا می خواست امتحانم کنه ببینه نا امید میشم یا نه! چقدر خواستم برام مهم هست، تا کجا تلاش می کنم و …
یادمه هوا در اون روز کم کم در حال تاریک شدن بود که اسم این خانم دکتر در ذهن من آمد و خیلی سریع با ایشان تماس گرفتم و پس از احوال پرسی درخواستم را جهت کار در مطب ایشان را دادم و به من گفتند یک قراری بزاریم تا حضوری در موردش صحبت کنیم.
در اینجا باید بگم جریان آشنایی من با این خانم دکتر مهربان و گرامی که اسم ایشان دکتر منصوره شهریاری احمدی است به دو سال پیش بر می گشت که یک دوستی سبب آشنایی ما شده بود.
ما برای دو روز بعد قراری را در مطب ایشان گزاشتیم. در همان بدو ورود و دیدار مجدد با خوش آمد گویی خیلی خیلی خوب این خانم دکتر روبه رو شدم چیزی که انتظار آن را به این شکل نداشتم. و رفتیم در مورد درخواست من و نحوه همکاری صحبت کردیم و به توافق و تفاهم خوبی هم رسیدیم و قرار شد کارم را در کلینیک ایشان شروع کنم. البته باید بگم هنوز من مراجعی نداشتم و فقط تونسته بودم مکان مناسبی هم پیدا کنم.
نکته جالب در مورد مکان مطب این بود که منزل، محل کار اصلی من و برخی عصر ها هم کلینیک دقیقا در راستای هم بودند و دسترسی خیلی برای من در تهران بزرگ و به قول معروف دَراندَشت داشت. باور کنیم من برای کار به کلینیک های زیادی در جاهای محتلف شهر سر زدم، اما شرایط فراهم نشده بود و الان جایی برای من فراهم شد که نزدیک و البته درمسیر خانه هم بود.
در فردای اون روز تبلیغی را در یکی از گروه های تلگرامم دیدم که برام وسوسه انگیز شد. یک سایت و گروه تبلیغاتی حرفه ای و تخصصی در حوزه درمان که تا حالا ندیده بودمشون و قیمت های مناسبی هم از بابت تعرفه تبلیغات داشتند.
باز هم در خودم متعجب شدم چرا من که خیلی در اینترنت جستجو کرده بودم چرا با این سایت روبه رو و آشنا نشده بودم. با پشتیبانی آن تماس گرفتم و دیدم که حتی عکاس حرفه ای می فرستند و در محل و از روان شناس و مطب عکس می گیرند و در سایت تبلیغ می کنند. اما یک مسئله ای وجود داشت. پشتیبانی سایت گفت باید تصویر معتبر از مجوز آن خانم دکتر و مطب را برایشان بفرستم تا بدونند در جای معتبری کار می کنم. من هم که کلا درخواست کردن را بلد هستم و آن را کسر شخصیت نمی دانم مجدد پیش خانم دکتر رفتم و از ایشان خواستم تصویر این دو مدرک را در اختیار من قرار بدند و ایشان هم به من گفتند من به شما اعتماد دارم و بدون هیچ تغییر و یا درخواستی از من جهت تغییر در مفاد قراردادمون گفتند: چرا که نه، و فایل این دو مدرک را به من دادند و من هم در اختیار سایت تبلیغاتی قرار دادم.
باورتون نمیشه دوستان عزیز از آبان 96 به یکباره من که در گذشته می خواستم یک مراجع داشته باشم چندین و چند مراجع به من در مطب مراجعه کردند و می کنند و تونستم اعتبار خوبی کسب کنم که این روند روز به روز در حال بهتر شدن هست.
——————————————————————————————————————-
مورد دیگری که قصد تعریف کردن آن را دارم باز از سال 95 استارت آن زده شد. من قصد داشتم مکان کارم را عوض کنم و در یکی از بیمارستان های روانپزشکی و خیلی دقیق در حیطه کاری خودم که همان روان شناسی بود کار کنم. از همان وقتی که به همکار هام گفتم قصد تغییر محل کار و نوع کارم را دارم همه من را نهی کردند که :
کجا می خوای بری، اشتباه می کنی، بیرون که کار نیست، اصلا کجا می خوای بری و …؟
اما من ایمان داشتم خودش برام جور میشه. چطورش را نمی دانستم، فقط ایمان داشتم خودش جور میشه.
به خیلی جاها سر زدم و تماس گرفتم که یکی از آن همه جا بیمارستان روانپزشکی رازی (امین آباد) بود. هیچ آشنا و پارتی هم در هیچ جایی نداشتم. فقط امید به خدا داشتم و اینکه حتما کمکم می کنه.
یادمه اون روزی که برای اولین بار وارد بیمارستان روانپزشکی شدم به مادرم و همسرم زنگ زدم و ازشون خواستم برام دعا کنند. رفتم و درخواست کار به مسئول آنجا دادم. درخواستم را دادم و بهم گفت خبر میدن. دو هفته ای گذشت و خبری نشد و من باز پیگیری کردم در مراجعه دومم در یک ساختمانی که رفتم که پایان یک جلسه بود و نکته جالب این بود که همه افرادی که باید من را تایید می کردند در اونجا بودند.
بدون مقدمه جلو رفتم و خودم را معرفی کردم و درخواستم را مطرح کردم و آن چند نفر متعجب فقط گوش می دادند و در نهایت مدیر مرکز گفت ما شما را قبول می کنیم فقط بدون همه چیز دست ما نیست و برای هفته بعد یک جلسه در بهداشت و درمان دارم و با آقای صحبت می کنم و تا ایشان چه نظری بدند.
هفته بعد شد و باز هم خبری نشد. دوستان نمی خوام سرتان را درد بیارم اما بدونید برای رسیدن به این کار من فقط و یکی از مراحل پایانی کارم دقیقا در یک رو و از ساعت سه صبح آن روز 1000 کیلومتر رانندگی کردم. از تهران به شهرستان رفتم و مجدد برگشتم تهرام و در تهران هم به سه جا رفتم و در پایان ساعات کاری همان روز به لطف پروردگار تایید کار در آن مرکز را گرفتم و از اول اسفند 95 تا کنون در آنجا در حال فعالیت هستم.
دوستان در هر دو موردی که تعریف کردم همیشه با خودم، با خدای خودم، با همسرم صحبت می کرد و در دلم امیدی را روشن نگه می داشتم. می دانشتم موفقیت اتفاقی نیست و به یکباره رخ نمی دهد. باید تلاش کرد و از طریق راه های مختلف وارد عمل شد و تسلیم اینکه حالا اگه دو سه بار تلاش کردم و نشد و حتما قسمت نیست نشدم.
در کنار آن فضایی را تجسم می کردم و در ذهنم تصویر سازی می کردم که در آن کار می کنم و همکار های خوبی دارم و در جایی فعالیت می کنم که مراجعین با اختلال های مختلف را می بینم و می توانم در جهت بهبودی آنها قدمی بردارم و احساس فوق العاده ای که نصیبم بود را در ذهنم تجربه می کردم. و اصلا به حرفهای نا امیدوارانه ای که دیگران بهم می گفتند گوش نمی دادم.
به نظر من یکی از قوانین مهم تمرکز بر خواسته ها : امید داشتن و تسلیم نشدن است. اینکه اتفاق های دلخواه ما یک شبه رخ نمی دهد و نیاز به تلاش عاشقانه مستمر دارد.
مورد دیگه قانون شکر گذاری هست. همیشه به جای گفتن از کاستی ها از اهدافمان حرف بزنیم. از داشته های خود یاد کنیم و خداوند را سپاسگذار باشیم که روزی این نعمت را نداشتیم ولی حالا داریم.
پیدا کردن آیه هایی که در همین مورد در قرآن آمده که حتما در کتاب های دینی دیگر ادیان هم هست و میشه به آنها مراجعه کرد. مانند :
*
وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لایَعْلَمُها اِلاّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرَّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ اِلاّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّهٍ فِی ظُلُماتِ الْاَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ اِلاّ فی کِتابٍ مُبین
و گنجینه هاى غیب تنها نزد اوست، جز او کسى آنها را نمى داند، و آنچه را که در خشکى و دریاست مى داند، و هیچ برگى نمى افتد مگر این که آن را مى داند،و هیچ دانه اى در تاریکى هاى زمین فرو نمى افتد و نه هیچ تر و خشکى مگر این که آنها را مى داند. آرى هیچ چیزى فرونمى افتد مگر این که آن در کتابى روشن ثبت شده است. (انعام – 59)
—————————————————
لَهُ مَقالیدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ
کلید ( گنج نعمتهای ) آسمانها و زمین او راست ، هر که را خواهد رزق وسیع دهد و هر که را خواهد تنگ روزی کند ، که او به هر چیز آگاه است. (شورا – 12)
—————————————————-
وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّهٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها وَ إِیَّاکُمْ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ60وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّی یُؤْفَکُونَ61اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ62وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ
چه بسا جنبنده ای که قدرت حمل روزی خود را ندارد، خداوند او و شما را روزی می دهد و او شنوا و داناست و هرگاه از آنان بپرسی: چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را مسخر کرده است؟ می گویند: الله! پس با این حال، چگونه به انحراف کشیده می شوند؟! خداوند روزی را برای هرکس از بندگانش که بخواهد گسترش داده و تنگ می گرداند، خداوند به همه چیز آگاه است* و اگر از آنان بپرسی: چه کسی از آسمان آبی فرستاد و با آن زمین را، پس از مردنش، زنده کرد؟ می گویند: الله بگو: حمد و ستایش ویژه خداست، اما بیشتر آنان نمی دانند. (عنکبوت – 60 – 63)
——————————————————-
قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقینَ
بگو: خدای من هر که از بندگان خود را خواهد وسیع روزی یا تنگ روزی می گرداند ، و شما هر چه ( در راه رضای حق ) انفاق کنید به شما عوض می بخشد و او بهترین روزی دهندگان است.(سبا – 39)
——————————————————
وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلی عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً * إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ
لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبیراً بَصیراً *
نه دست خود را بسته و آویز گردن کن (تا از انفاق باز مانی) و نه به یکباره آن را بگشای که سرزنش دیده و حسرتبار گردی* مسلما پروردگارت روزی را برای هرکس بخواهد گشاده یا تنگ می گرداند، او به حال بندگانش آگاه است. (اسرا – 29 – 30)
————————————————————-
قل اللهم مالک الملک توتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعــز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر إنک علی کل شیء قدیر* تولج اللیل فی النهار و تولج النهار فی اللیل و تخرج الحی من المیت و تخرج المیت من الحی و ترزق من تشاء بغیر حساب
بگو: بار خدایا! مالک حکومتها توئی؛ به هر کس بخواهی حکومت می بخشی، و از هر کس بخواهی حکومت می گیری؛ هرکس را بخواهی عزت بخشیده و هرکس را بخواهی خوار گردانی، خوبی ها همه به دست توست و تو بر هر چیزی توانائی* شب را در روز داخل کرده و روز را در شب می بری، و زنده را از مرده بیرون می آوری و مرده را از زنده، و به هر کس بخواهی بدون حساب روزی می دهی. (آل عمران – 27 – 27)
*
ممنونم که نوشته های من را خوندید و به من بازخورد میدید. خوشحالم که تجربیاتم را در مورد رسیدن به خواسته ها با شما دوستان هم فرکانسی مطرح کردم.
برای سال 97 هم همین روند را ادامه خواهم داد. چون حرفه روان شناسی و کار درمان را دوست دارم و به فرداهایی روئیای می اندیشم.
در پناه الله یکتا، شاد ، سعادتمند، سلامت و ثروتمند باشید.
ارادتمند شما
میثم آبانگاه
وقت به خیر
به خاطر اینکه به خواسته هاتون رسیدید بسیار تبریک میگم
و تصور من این است که اگر
از همان ابتدا
به جای درخواست از بنده خدا
از خود خدا کمک میخواستید زودتر از اینها به هدفتان می رسیدید
اینکه نا امید نشدید خیلیییی قابل ستایش هست
اما اگر از قوانین استفاده می کنید
حتما تجربه کردید که خواسته ها بدون زحمت
بدست میان .
ممنون که تجربیات خوبتون رو با ما شریک شدید
منتظر خواندن موفقیت های بیشتر شما هستم ??
سلام دوست گرامی
ممنونم از بازخورد شما
دوست عزیزم ممنون بابت آیه های قرآنی.
برای شما سعادت دنیا و اخرت رو ارزومندم.
سلام دوست عزیز
خوشحالم که به خواستههاتون رسیدید
از بخش اخر نظرتون که آیههای قران رو نوشته بودید بسیار بسیار استفاده کردم و برام مفید بود
شاد و سلامت و پر مراجع باشید ?
سلام دکتر جان
خوندن نظرت حس خوبی داشت
وقتی آیه هایی میبینم که از قدیت خداست مو به تنم سیخ میشه
لذت بردم
ممنون
سلام دوست عزیز بهتون تبریک میگم بابت این همه موفقیت و نعمتی که به زندگی تان با تغیرر فرکانستان بدست آورده اید.
دکتر میثم عزیز برادر بزرگوارم سلام
نظر زیبایت که رخدادهای زندگی تو در دوسال گذشته ونحوه رسیدن به اون ها رود رو خوندم و در این بین باورهای شمارو به اندازه چیزی که از قوانین درک کردم متوجه شدم که دوست دارم با شما در میون بذارم. و امیدوارم این حرکت منو غیر از محبت به برادر و همنوع نبینید و اگر قصور و یا حرف نادرستی از من دیدید به دل نگرفته و به دیده عشق ببینید:
* باور اولی که من دیدمش اینه که شما احساس می گردی باید تبلیغ کنی وبدون تبلیغ نمیتونی به شغل دلخواهت و به کار دلخواهت برسی و طبق گفته خودتون این باور ماه ها شما رو عقب انداخته وکاری از پیش نبردید.
* باور دوم شما این بوده که باید شخصی شما رو جایی معرفی کنه و این به نظر من یک جوری از عزت نفس شما و کمبود در اون آب می خوره چون انقد برای خودتون ارزش قائل نبودید که فکر کردید کسی که از من ارزشش بالاتره باید منو جایی معرفی کنه تا منو قبول کنن. پس لازمه که بر روی عزت نفسمون هم کار کنیم
* باور سوم این هستش که خداوند مارو امتحان می کنه؛ نمی دونم درست یا غلطش رو. ولی این که شما این همه دویدید و ندیدید ناشی از باور های خودتون بوده نه خدا و امتحان اون. هر چند که تضاد ها امتحانات الهی هستن که مسیر رو برای ما روشن تر میکنن و بهمون یاد میدن که چه راهی رو باید بریم ؛ نتیجه من اینه که ما فقط تضاد داریم و اون تضاد ناشی از باور خودمون هست نه امتحان خداوند. که البته بابت اون تضاد هم باید شاکر بود که بعد از اون فتحی بزرگ برای ما به ارمغان میاد.
* باور چهارم رو نمیدونم چطور توضیح بدم
این باور در رابطه با محل کارت و خونه ت و مسیر رفت و آمدت بوده و احساس خوبی نسبت بهش داشتی که کارت در یک مسیر با خونه و کلینک بوده.
* باور پنجمی که فهمیدم : یهو کارت راه میفته، یهو خانم دکتر به یادت اومد، یهو با یه سایت آشنا شدی که قبلا ندیده بودیش. ؛ به نظر من این ها نشون دهنده ی این باور عالی هستش که هر چیزی در زمان مناسب خودش اتفاق میفته و ما باید در این بین از زندگیمون لذت ببریم. و شاکرباشیم و ازداشته هامون سپاسگزار بوده واحساسمون رو خوب نگهداریم.
*باورششم شما باور خیلی زیبایی هست که میگه درخواست کردن کسر شان نیست و چیزی از ارزش من کم نمی کنه
بسیار باور زیبایی است که از عزت نفس شما نشئت می گیره و خداوند رو بابتش سپاس گزارم.
* باور هفتم شما باور و ایمان به اینه که کارتون خودش جور میشه؛ که بسیار باور قوی و توانمند کننده و آرامش دهنده ای هست .
اما انگار درست جا نیفتاده در فکر وذهنتون چون:
* باور هشتم شما این هست که باید تلاش کرد و از طریق راه های زیادی وارد عمل شد و تا پیگیر کارت نباشی کارت درست نمیشه.: این باور عامل اصلی اینه که شما انقد دویدی ، تبلیغات کردی، زهزار کیلیومتر از ساعت 3 صبح رانندگی کردی به سه تا شهر مختلف رفتی این همه زنگ زدی تا بالاخره کارت راه افتاده.
و ایم یه مساله است که باید خیلی سریع رفع بشه و باوری هست که باید اصلاح بشه.
چون وقتی شما با خودت میگی باید از راه های زیادی وارد شد؛ اولین کاری که میکنی اینه که دستای خداوند رو میبندی و خودتو و خدای خودتو محدود میکنی به همین راه هایی که به فکر خودت اومده و در این بین نمی تونی از الهامات و راهنمایی های خداوند برخوردار بشی.
و در نهایت چیزی که الان به ذهنم رسید اینه که شاید شما به خواسته هات چسبیدی و ولکنش نیستی که این هم باید اصلاح بشه.
و من الله التوفیق و علیه التکلان
معذرت میخوام اگه حرف نادرستی زدم
خداوند یار و نگهدارتان باد
سبز و پیروز و سربلند باشی برادر عزیزم
به نام خدایی که اینهمه نظم و زیبایی را آفرید
سلام خدمت دوستان و استاد عزیزم
بهن ماه سال 95 بود که من با کتاب معجزه شکرگذاری از راندا برن آشنا شده بودم دقیقا تایمی بودش که تقریبا کل دارایم رو داده بودم تا بنیان خانواده ام از همدیگه نپاشه.ازاین اتفاق اصلا ناراحت نبودم چون آرامش مادرم و برادرهام ا همه چیز مهمتر بود برام.
تمرین روز 8ام بود که راجبه همین تکنیک استاد صحبت میکرد که هر روز 10تا از داشته هایی که داریم رو بابتشون شکرگذار باشیم و یادداشت کنیم.
من اون کتاب رو با دقت بالایی تمریناتش رو انجام دادم و روز سال تحویل96 یادم نمیره که مادرم رو داشتم درحال رقص و شادی میدیدم و خنده های برادر کوچکم رو.
4ام فروردین بود بافایل های رایگان استاد برخورد کردیم با برادر بزرگم(واین تغییر مدارهای یادگیری مابود که داشت اتفاق میافتاد) و شروع کردیم به تهیه محصول قانون آفرینش و انجام جدی تمرینات این(کل قانون جذب به طور خلاصه تواین دوره گفته میشه با اسونترین تمرین ها که باعث میشه بزرگترین نتایج رو در زندگی بگیریم)
اردبیهشت ماه بود که دوباره وارد مسیرکاری جدیدی شدم که مربوط میشد به شرکت آلمانم و اتفاقات خوب کاری دیگه آشنایی با افراد ثروتمند که به راحتی و درستی هرچه تمامتر داشتن ثروتمندتر و ثروتمندتر میشدن.
اما خبری از پول برای خودم بود!!!!(چون باورهای غلط درمورد پول تو وجودم بود و اصلا از اونها اطلاعی نداشتم)
ما هر روز بابرادر بزرگم راجبه نتایج و اتفاقات خوب هر روزمون صحبت میکردیم و برادرم به راحتی ساختمان هایی که ساختش رو فروخت.
تااینکه یک روز مورد ازمایش الهی قرار گرفتیم تا نشون بدیم چقد ایمان داریم به خدایی که داریم ازش صحبت میکنیم
و اون امتحان توموری بود که تو سر برادر 13ساله ام رشد کرده بود از 2سال پیش.
یادمه اولش که این کلمه رو حتی خوده برادر کوچیکمم که شنید چون با ما تمرین میکرد و از ما تاثیر میگرفت براش اصلا مهم نبود و حسش اصلا بد نشده بود.
فقط مادر و پدرم خودشون رو یکم باخته بودن.یادمه تو دو روز اول بیمارستان چجوری دکترهایی که به صورت دللال میخواستن عمل کنن از مسیرمون حذف شدن و خدا یکی از دستان خوب خودش رو برای عمل کردن برادرم سر راهمون قرارداد و به راحتی هرچه تمامتر تومور برادرم رو از سرش خارج کرد.چیزی نزدیک به 40روز ما بیمارستان میرفتیم و دوبار پشت در اتاق عمل منتظر برادم بودم ولی با چیزی که از قانون یاد گرفته بودم (حال خوب = اتفاقات خوب) هیچ لحظه ای حالمون بد نشد حتی وقتی پشت در اتاق عمل با دوستم که منتظر بودیم ما میخندیدیم و خداروشکر میکردیم بابت کوچکترین اتفاقاتی که هر لحظه برامون داشت رقم میخورد جوری که باقی افراد منتظر به ما میگفتن شماهم بیمار دارید اینجا!!!
یه جمله از برادر بزرگم رو که پشت در اتاق عمل مثل مربی های ورزشی به باقی منتظرهای بیمارها گفتش رو یادم نمیره :داشتش از راهرو انتظار رد میشد که بره بیرون و دید همه ناراحتن و یهو برگشت به من و دوستم گفت پررررانرژی باشید گفت دستای خدا دارن کارشون رو انجام میدن.بااین حرف اش باقی همراه هاهم حالشون خوب شد.وکلی اتفاقات خوب دیگه که اون مدت برامون افتاد
الان برادرم سلامتیش رو به طور کامل بدست اورده و هر روز بهتر و بهتر میشه و لحظه سال تحویل امسال هم همه سالم و سلامت کنار هم دیگه بودیم و این بزرگترین اتفاق سال 96 بود برای ما.
و اما در رابطه با باورهای خراب که راجبه ثروت داشتیم وقتی دوره های روانشناسی 1و2 رو نیگاه کردیم تازه فهمیدیم که کجای کاریم و مشکلاتمون از کجا رقم میخوره.
و از همه مهمتر دوره عالی راهنمای عملی دستیابی به رویاها جلسه 8و9و10 هستش که شمارو با خدای درونتون اشنا میکنه و اونموقع هستش که میفهمید چه نیرویی دارید و چرا خدا به ما گفته اشرف مخلوقات.
خیلی خوشحالم که سال 96 که گذشت به بزگترین هدف زندگیم که هر روز بابتش خدا رو شکرگذاری میکردم رسیدم و اون یادگیری قوانینی هستش که برای این جهان نظم کرده و هرلحظه بیشتر و بیشتر یاد میگیرم و با خدای درونم بیشتر یکی میشم تا در سال 97 بهترین هارو خلق کنیم.
فقط یه چیز دیگه که میخوام بگم راجبه ثروت و پول هیچ موقع 22تای خداوند 4تا نمیشه 22تای خدا خیلی خیلی بیشتر ازاین هاست…
بهترین هارو ارزو میکنم براتون و از خدای بزرگ میخوام بهمون مرحله اجازه ورود سلامتی آرامش شادی و ثروت و باقی خواسته هامون رو یادمون بده.
باتشکر از استاد عزیزم سیدحسین عباس منش
بهتون تک تک موفقیت هاتون تبریک میگم
و حیلی خوشحالم
از شادی و رقص مادرتون
از بهبودی برادرتون
امیدوارم همیسه خنده رو لب همه مادرا باشه ???
خیلی خیلی ممنونم براتون بهترین هارو آرزو میکنم
سلام :)
عالی بود
تجربهی حس خوب داشتن به وقته بیماریه عزیزانت رو من هم چندماه پیش داشتم. اولش سخته خصوصا اگر اطرافیانت باهات همفرکانس نباشن و همش گریه و زاری کنن
اما منم از این ازمایش سربلند بیرون اومدم و با علم به قانون ازش استفاده کردم و تونستم حالمو واقعا خوب نگه دارم و به همه انرژی بدم
خدایا شکرت
برای شما و خانوادهی عزیزتون بهترینارو آرزو میکنم
سلام ممنونم از شما و بهترین هارو ارزو میکنم براتون
سلام دوست عزیزم
خدارو شکررررر برای سلامتی برادرتون، واقعا تو مواقع سخته که باورهای ما خودشون رو نشون میدن
انشاالله که موفقیت هاتون هر روز بیشتر و بیشتر بشه
واقعا 2*2 تای خدا خیلی میشه
حس خوبی دارم?
سلام علی عزیز.
ممنونم که وقت میذاری و پیغام هارو میخونی و بااین کارت یاد دادی بهم که چطوری فرکانسم روبتونم بالا نگه دارم.
بهترین هارو برات ارزو میکنم
بنام خدا
دوست عزیز بهتون تبریک میگم. از جنس نوشته تون حس میشه یادگیری قانون را دارید عالی جلو میروید.توحید را از نوشته تون احساس کردم.سال 97خیلی موفق میشی به یاری خدا .مطمئنم.
سلام دوست عزیز
واقعا خودن این تجربیات و دیدن و حس کردن این خانواده فوق العاده ای که دارین و این نعمت بزرگ که باهم در این مسیر دارین پیش میرین و در مسیر سپاسگزاری و مدار خداوند قرار دارین بسیار دلنشین.
برای سلامتی برادرتون خوشحالم و بابت این نکته فوق العاده بسیار سپاسگزارم
“۲۲تای خداوند ۴تا نمیشه ۲۲تای خدا خیلی خیلی بیشتر ازاین هاست…”
چقدر حس عالی رو بهمون میده
شاد باشید (:
الهی که این باور درمون بیشتر گسترش پیدا کنه که خداوند برای من کافی ست (:
سلام و درود خدمت استاد عزیزم و دوستان گل . سال نو رو تبریک میگم .
استاد جان همین که داشتم ویدیو رو میدیدم و شما توی ویدیو گفتین اتفاقات خوب سال 96 رو بنویسید این ذهن لامصب تمام اتفاقات و خاطرات بد سال 96 رو جلو چشام با کیفیت Full HD ردیف کرد و جوری تمرکز کرد روشون و بیخیال هم نمیشد که من ویدیو رو استوپ کردم : یعنی بخدا همین الان میتونم 20 تا برگه آچار از اتفاقات بد پارسال تحویلتون بدم اونم با تمام جزئیات خخخخخ . ( بگذریم… ) 10 دقیقه بعدش دوباره پلی کردم . ویدیو رو کامل دیدم و حدود نیم ساعتی فکر کردم تا چندتا از اتفاقای خوب سال 96 رو یادم اوردم . قبل از هر چیز همینجا اعلام میکنم واسه ذهنم متاسفم که انقدر بیشعور و گرازه : انقدر نفهمه که من بزززززززززززور و با بدبختی باید متمرکزش کنم روی اتفاقات و احساسات خوب . کلی این مدت باهاش درگیری داشتم و دارم و خوب هم پیش رفتم . تا تسلیمش نکنم بیخیال نمیشم . درضمن به جان مادرم 90 درصد دلیل وقت گذاشتن برای شرکت در این مسابقه اینه که حال خودم خوب شه و تنها 10 درصد به نیت برنده شدن اومدم و اینا رو نوشتم . من دائم دنبال موقعیت و دلیل هستم برای خوب کردن حس و حالم و این مسابقه واقعا موقعیت بینظیریه برای همین امر . چراکه احساس خوب = اتفاقات خوب :)
خب از اتفاقای خوب و عالیه سال 96 که برام افتاد بگم واستون :
– اوایل سال 96 بود که بدجوری افتادم تو فکر خرید یه پژو 206 . جوری شد که دیگه گفتم تنها هدف من همینه امسال . حدود 11 ماه زور زدم و به هر دری زدم و با تفکر مثبت پیش رفتم ولی به جایی نرسیدم . اوایل اسفند 96 بود دقیقا که دیگه ناومید شده بودم و گفتم این هم نتیجه نداد نخواستیم اصلا . ( یه جورایی باورامم تخریب شده بود ) . خستتون نمیکنم خلاصه ده روز بعدش جوری پولش جور شد که من خودم تا 2 روز تو شوک بودم :D . همین الان که دارم پیام رو مینویسم ماشین در خونست و بابتش خدارو میلیارد ها بار شکر میکنم .
– سال 96 خدا یک دوستی رو سر راهم قرار داد گه از برادر هم بهم نزدیکتره و واقعا یکی از دست های خداست که استاد همیشه بهش اشاره میکنن .
– سال 96 باعث شد تا یک سال بیشتر در کسب و کارم تجربه کسب کنم و حرفه ای تر بشم
– من یک خواهر کوچیک دارم که اگر یک روز نبینمش انگار یه چیزیم کمه و انننننقدر دوستش دارم که با کلمات نمیشه وصفش کرد . سال 96 من مدرسه رفتن خواهرم رو دیدم و وقتی میرفتم مدرسه دنبالش و شوق و ذوق کردنش رو میدیدم انگار دنیا رو بهم دادن و پارسال یکی از زیبایی های زندگیم همین بود :)
– در سال 96 بدهی وامم تقریبا نصف شد یعنی 15 میلیون شد 8 میلیون و واقعا از این امر خوشحالم .
– بخاطر فراوانی نعمت و برف و بارون هایی که اواخر سال 96 خدا نسیبمون کرد امسال عیدی سرسبز و شکوفه بارون داریم که من واقعا وقتی پیاده جایی میرم از دیدن اینهمه نعمت و زیبایی طبیعت لذت میبرم . خداروشکر میکنم که از کنار اینهمه نعمت و زیبایی های جهان بیخیال نمیگذرم و با دقت بهشون نگاه میکنم تا لذت ببرم .
– من ارتباط دوستانه عمیق و رفیقانه ای با پدرم نداشتم اما در سال 96 اتفاقی رخ داد که باعث شد الان بهترین رفیقم پدرم باشه :)
– خدا لعنتش کنه : همین الان دارم فکر میکنم دیگه چه اتفاق خوبی واسم افتاد این مغز معیوب هی میگه اون اتفاق مزخرف پارسال رو یادته ؟ :
خب دیگه تا همینقدر بیشتر نتونستم از فکرم بکشم بیرون . البته بیشتر فکر کنم قطعا اتفاقات خوب بیشتری یادم میاد . درسته ذهنم گرازه ولی با دوتا تشر حرف گوش میکنه :D میخوام درحدی بنویسم که اینجا جا شه . و شما هم از خوندن خسته نشید .
حالا بریم واسه سال 97 که چه برنامه های دارم :
بنده عزمم رو جزم کردم که در عرض سال 97 درامدم رو 3 برابر کنم و هرچه سریع تر وامم رو کاملا تسفیه کنم مدام دارم بهش فکر میکنم و برنامم اینه که به تمام نکات مثبت و اتفاقات خوب و زیبایی های دوربرم کاملا توجه کنم و هر روزم رو با شکرگذاری شروع کنم و شب رو هم با تمرکز روی خواسته هام بخوابم .
دارم فکر میکنم به این که مشتری های دست به نقد بیشتری رو به سمت مغازم جذب کنم . و تلاش میکنم که باور فراوانی رو به دست بیارم چون پاشنه آشیل منه باور کمبود متاسفانه . و دارم تلاش میکنم وارد یک رابطه عاطفی فوق العاده شم . با این که هنوز کسی رو مد نظر ندارم اما یکی از برنامه های مهم و قطعی امسال بنده هست که دارم روش کار میکنم .
این هم برنامه و اهداف سال 97 بنده هست . برای امسال زیاد برنامه ریزی نکردم که متونم ذهنم رو همین اهداف مهم متمرکز کنم .
از این که وقت میزارید و میخونید وااااقعا ازتون سپاسگذارم . همینطور از استاد گلم .
پاینده باشید . ایام به کام …
گراااز???
مرسی توصیف
کلی خندیدم ولی حق با شماست … ذهن با اون نجواهای بیخودش گرازی بیش نیست ?
سلام ابراهیم شجاعی عزیز
چقدر سبک نوشتن شما دوستانه و صیمیمانه است :)
از خدواند برایت بهترین ها را آرزومندم
سلام
عالی بود دوست من
خرید ماشینت یجورایی داره قانون رهایی رو توضیح میده، اگر دوره قانون آفرینش رو تهیه کرده باشی استاد تو قسمت 10 این قانون رو توضیح میده
انشاالله که تو سال 97 به همه اهدافت برسی
ماشینتم از 206 تبدیل بشه به یه بنز خوشگل
به نام خدایی که هست وبودنش یعنی همه چیز.
سلام درود به استاد گرانقدر ودوستان عزیزم
سال 96سالی بود که آنچه راکه سالها در پی آن بودم و دریافتنش عاجزمانده بودم یافتم.درپی سالها شکست عاطفی و مالی سالهایی که پراز این بود که مرتب بایدمریض میشدم و زیر سرم می رفتم ،سالهایی که واقعا برای خودم بی ارزش شده بودم و کم ارزشی ارزشم شده بود.سالها درپی کاربودن و پیدانکردن و درنهایت متهم کردن خودم به زشتی وفلان وفلان.دوستی با انسانهایی که واقعا بادرون کم ارزشم هماهنگ بودند و درنهایت می دانستم من چقدر باخودواقعیم فاصله گرفته ام.ازدواج باشخصی که واقعا باقسمت ناهماهنگ وجودم ناهماهنگ بودفقط ودیگرهیچ.امیدم به انسانها برای کار،برای ازدواج و…ومقصردانستن همه برای آنچه که درزندگیم اتفاق افتاده الّا خودم.!!!
وای که چقدر نادان بودم وچه بی رحمانه شیطان را برخودحاکم کردم.وخدایم را ازیادبرده بودم.
سال 96 نقطه عطف زندگیم بود که درسن 33سالگیم اتفاق افتاد.
من دراین سال و درطی یک اتفاقه اتفاقی یکی ازفایلهااستادراشنیدم.و نمیدانم چه چیز دران کلام بود که دران لحظه نمک گیرم کرد..وبدنبال گوینده اش گشتم و یافتم!چه جستجوی مقدسی و چه یافتنی!!!!
خدایااااااا متشکرمممممممممم.
من این اتفاق را جز از خدانمیدانم انگارمنتظرمن بودتافقط بخواهم،تافقط آغازکنم…
ومتولدشدم.من درسال 96متولدشدم.من روی کیک تولد 33سالگیم فقط نوشتم ONLY GOD ودیگرهیییچ.
من وجودم را تکاندم و دوباره شدم.عشق شدم وزیبایی خداشدم و زیبایی .درونم روشن شده بود.وجمله جادویی “من وفقط من مسوول زندگیم هستم”
شش ماه بطورمداوم تمرین کردم ومیکنم بافایلها و تمرینات استادم.
وبازدرابتدای راه بیراهه رفتم وپایم لغزید..تکامل رانمیشناختم وقانون را…اثر زهر عجله را بر شراب قانوندرک نکردم و دوره هارا دورزدم.
من دوره هارا ازراه میانبربدست آوردم.و چندجلسه که گذشت وبازهم خدا وقانون مرادرمسیردرست فرکانسی قرارداد.آن هم به وسیله فایلی ازشما.وکلامتان که حق است وستودنی.
همه فایلها راپاک کردم و پشیمانی همه وجودم راگرفت.والان شایدفقط دوماه ازان ماجرا می گذرد امامن سه تاازدوره های سایت را ازروی همین سایت خریده ام.وچه شگفت که اتفاق افتاد.چون بعد پاک کردن همه آن فایلها مدارم ارام آرام بالارفت.وچقدر الان برایم این مساله خریددوره ها واستفاده ازانها مایه خوشحالی وافتخاراست در درون خودم.
-من درسال 96خدایی رایافتم که سالها اشتباه شناخته بودمش ویااصلا نشناخته بودم.
-من درسال 96استادی را یافتم و که همه چیزتمام بودو وهرانچه راکه درزندگی به آن نیازداشتم دراختیارداشت وبلکه خیلی خیلی بیشتر.
-من درسال 96 خودم رایافتم ودرونم را.ذاتی که مقدس است و ستودنی ذاتی که درتک تک سلولهایش خداجاریست و عطرخدا.
-من درسال 96فهمیدم احساس گناه فقط وگناه فقط یک نقطه نظراست که در ذهن ما شرطی شده وتا رهایش نکنیم اوج نمیگیریم.
-من درسال 96اولین کتابم رانوشتم وچام کردم..کتابی که سالها ارزویش راداشتم وخودم راباورنداشتم.
-من درسال 96 کسب وکارشخصیم را بااستفاده ازیک عزت نفس که سالها درخودم گمش کرده بودم آغازکردم
-من درنیمه دوم سال 96جزلذت نه دیدم و نه شنیدم.همه اش لذت بودولذت ولذت وعطش یادگیری..
وتمرین ومشق عشق.
الان که نگاه میکنم می بینم که چقدرهمه چیز پله پله وارام آرام جلورفت..
ازذهنی آشفته به بی ذهنی وازبی ذهنی به ذهنی آرام …وازذهنی آرام به درونی سرشارازآرامش.
واقعا روابطم متغیرشده و چقدررفتاراطرافیانم بامن تغییرکرده.ورفتار همسرم،مادرم.
ومن چقدر بزرگگگگگ شدم و متواضع..وچقدرزیبا.
وچقدرخودم رابه این شکل جدید دوست ترمی دارم.
من دردرونم همه چیزداشتم و دربیرون بدنبالش میگشتم.واین یعنی سالها شرک را باخودم حمل می کردم.
?من خدا رادارم.خدایی که فقط ازاوکافیست بخواهم.اومی گوید :موجودباش پس موجودمی شود…وهرروزوهرروز مرابه شگفتی وامی دارد.
من دیروزبرای تفریح پاهایم به باشکوهترین هتل شهر در مجلل ترین جای شهررسید.جایی که سالها حتی میترسیدم ازکنارش گذرکنم.چه برسدبروم داخلش وچیزی بخورم.وچه احساس عالی را تجربه میکردم.وتاییدهمه این نشانه های عالی.
خدایاسپاسگزارم ،سپاسگزارم،سپاسگزارم
همه ازمن مرامیخواهند و من ازخودم فقط خدارا.
استادجانم چه دستاوردی بزرگتر،باشکوهتر،گرانقیمت وبی قیمت تر می توانستم ازسال 96باخودم بیاورم جز پروردگار فراوانی را.
وسال 97برایم بایک تضاد آغازشد،تضادی که خواسته هایم را برایم واضحترمی کرد.ومن بابت آن سپاسگزارم.
من سالم را باتلویزیون شروع نکردم.بانت هم.چون قطع شده بود.درسکوتی بودم بادعایی که به زبان خودم که احساسم بیشترش درک میکرد حاوی جملاتی مثبت وتاکیدی معادل باهرانچه که خودم می خواستمش.
وبعدگوش دادن به فایل وصدای استادباآن کلام نافذ وارزوهای خوب.
من هرچندبرای سال جدیدبرنامه هدفگذاری نوشتم اما شک ندارم انچه را که بدست می اورم بسیاربیشتراست.
-قصداصلیم برای شروع این است که تامی توانم برروی باورهایم متمرکزکارکنم وکارکنم.وتمرین…من یقین دارم سال 97برایم سال نتایج اولیه است.وگام گذاشتن به پله های بالاتر
-رونق کسب وکاری که تاکنون به درامدنرسیده،خواندن کتابهای بیشترو بیشتر،روابط عالی ویافتن دوستان عالی،رهاکردن همه کویرهای بی حاصل گذشته،و بارور کردن زمینهای حاصلخیز درونم ورشدو پیشرفت خودم.ومن چقدراین خودمقدس رادوست میدارم.
ویکی ازبرنامه هایم نوشتن کتابی برای خداست.وباورکنیدکه هنوزهیچ ایده ای برایش ندارم.فقط میدانم که می نویسمش
ومی شود.
خدایاسپاسگزارم ،سپاسگزارم ،سپاسگزارم
وبازبارها میگویم :”خداوخداوخدا فقط اوهمه چیزمی شودهمه کس را”
(این کامنت وباگوشی تایم کردم ،چندبارهم دستم خوردوپاک شد ویا ری لودشد ودوباره نوشتم اگرغلط تایپی در آن بود عذرخواهم وبه نگاه پاکتان بپذیرید)
برایتان خدای فراوانی سلامتی،ثروت و عشق را درلحظه لحظه هایتان آرزومندم.
شادباشید
سال 96 سال فوق العاده ای برام بود ، چون حتی از اتفاقای بد هزاران تا موهبت در اوردم و برای خودم نوشتم.
1-مسیر رشد شخصیتی من به طور جدی امسال شروع شد. 2-یه غده توی گردنم در اومد که خدا بهم لطف داشت و خوش خیم بود و حتی من دارو هم مصرف نکردم و با یه جراحی کوچیک خوب شد. 3ـ دروه سپاسگزاری رو شروع کردم و هر روز انجام دادم و نعمت هام رو شمردم و معجزاتش رو دیدم.
4ـ آدمهای مثبت بسیار زیادی وارد زندگیم شدن و موندن و از کنارشون بودن دارم لذت میبرم.
5ـ با استاد عباس منش آشنا شدم و در حال حاضر دارم جلسه اول دوره آفرینش رو کار میکنم و توی این سه روز حالم عالیه .
6ـاز لحاظ مالی در امد خوبی داشتم چون همیشه مثبت بودم و توی دفتر حساب کتاب شرکتمون این جمله رو نوشته بودم خداوند روزی رسان لایتناهی من است ، که واقعا معجزه اش رو دیدم.
و خیلی اتفاقات عالی دیگه …..
سال 97
1ـ میخوام شغلم رو عوض کنم و برم پی علاقه خودم و گلخونه خودم رو راه بندازم.
2ـ میخوام ماشین مورد علاقه خودم رو بخرم.
3ـمیخوام چند تا سفر خارجی برم ، هند و سریلانکا و چین …
4ـمیخوام تا جلسه آخر آفرینش رو با دقت تمام انجام بدم.
5ـ میخوام یه ازدواج عالی با فرد مورد نظرم که مشخصات دقیقشو برای خودم نوشتم داشته باشم.
استاد عزیز منوتم ازتون و ممنونم از همه ی دوستانی که همراه شما برای آگاهی ما تلاش میکنن. من عاشق تغییرم من عاشق آگاهی هستم و خوشحالم ….
طلب خیر و برکت و شادمانی دارم برای تمامی انسانهای دنیا. ???
چقدر خواسته هات رو واضح نوشته بودی
مطمئنا
رسیدن بهشون برات کار آسونی خواهد بود
منتظر نتایج خیره کننده ات خواهم بود ?
به همه خواسته هات میرسی
در مسیر باش?
سلام به همه دوستان و استاد عزیزم
سال 96 برام سالی پر از اتفاقات زیبا و تجربه های بزرگ بود . اولش اینکه خدارو شناختم و رابطم باهاش خیلی عالی و عاشقانه شده و این بزرگترین موفقیت من بوده.
پیدا کردن کار مورد علاقم درست همونطوریکه خواسته بودم. رسیدن به تعهد سه برابر کردن درامد ک خداروشکر 5 برابر شد درعرض چندماه
لاغر شدنم با کمک قوانین در مدت زمان کوتاهی
توی سال 97 منتظر اتفاقات خوب زیادی هستم اول اینکه درامدم حداقل 5 برابر دیگه بشه و توکارم موفق تر بشم
وزنم 7 کیلو دیگه کم بشه
207 ک درخواست کردم بخرم
خیلی دوس دارم توی مسابقه استاد عباسمنش برنده شم?
امیدوارم تک تکمون به تمام خواسته هامون توی این سال برسیم
سلام دوست من
چقدر خوبه که خواسته هاتون اینقدر واضح هستن
حتما بهشون میرسید، حتی خیلی بیشتر از چیزی که نوشتید، یکی از دوستان نوشته بود 2*2 تای خدا 4 تا نمیشه، خیییییییییییییلی میشه
سلام به همه دوستان و استاد عباس منش عزیز.
این اولین روز عضویت من در سایت عباس منشه واین اولین نظریه که میدهم به همه شما دوستان سال خوب و خوشی را ارزومندم.
سال 96 برای من سالی خیلی خوبی بود من تواین سال به موفقیت های زیادی دست پیدا کردم ازجمله این موفقیت ها به شرح زیره:
من توی سال 96 معدل خیلی خوبی داشتم-به مدرسه نمونه دولتی قبول شدم-با استاد عباس منش اشنا شدم فایل های رایگانی که ایشان میگذاشتند ایشان رابطه ی من را با خدا خیلی خیلی بهتر کردندمن توی اوایل سال 96 اصلا رابطه ی خوبی با خدا نداشتم هی میگفتم چرا زندگی من اینطوریه چرا ما اینقدر فقیرم چرا….
ولی بعد از اشنایی با ایشون زندگی من خیلی خوب شد و من در مدار خدای مهربان قرار گرفتم.
توی سال 96 من توی رشته مورد علاقم(امنیت ونفوذ) پیشرفت های چشمگیری داشتم
من توی این سال توی درس فیزیک پیشرفت چشم گیری داشتم خودمو از نمره 7 به نمره 17 رسوندم و الان فیزیک برای من خیلی اسون شده
و خیلی موفقیت های دیگه از یادم رفتن.
من میخوام توی سال جدید در حوزه امنیت و نفوذ زبان های برنامه نویسی python,roby,php,bash رو یاد بگیرم سیستم عامل لینوکس را مسلط شوم تمام محصولات سایت عباس منش رو بخرم میخواهم لپ تاپ مورد علاقه ام رو بخرم و زبان انگلیسی رو کامل یاد بگیرم
سال خوبی رو برای دوستان ارزمندم در پناه خداوند یکا باشید.
مهدی جان سلام
خیلی خوشحالم که در سنین کم به درک درستی از خدا رسیدی
مطمنم خیلی خیلی زود به همه خواسته هات می رسی
و با شناختی که از خدای مهربانمون بدست آوردی در سنین کم یک ابرمرد برای خودت خواهی شد
ان شاالله خیلی زود همه اون خواسته هایی که داری بهشون میرسی
خوش اومدی :) خوشحالم از الان کنترل ذهنت رو در دست گرفتی
پیروزیهای زودهنگام و ادامهدارت مبارک