داستان هدیه تولدم - صفحه 11

با درود بی کران حضور استاد گرامی آقای عباس منش و دوستان محترم خانواده سایت عباس منش .سالروز تولدتان را صمیمانه تبریک می گویم .در ابتدای نوشتن نظراتم بگویم که من و شما در یک روز متولد شدیم و جای بسی شادمانی برای من است که من هم در روز تولد شما به این جهان زیبا قدم نهادم ،اما استاد گرامی من براین باورم که تاریخ تحول انسان بسی مهم تر و ارج تر از تاریخ تولدش است . من به نظر خودم دو سال است که متولد شدم چون دوسال است که فکرم باورهایم ،دیگاهم ،زندگیم کاملا متفاوت شده و تغییر کرده و رنگ و بوی تازه ای گرفته.قبلا زندگی من مانند درختان خشک در اوج زمستان بود.زمانی که روز تولدم فرا می رسید تمام غصه دنیا به سراغم می آمد و می گفتم بازهم یک سال دیگر آمد و احساس می کردم در سرازیری عمرم قرار گرفته ام . اما از زمانی که با سایت شما آشنا شدم و تصمیم گرفتم دیدگاهم را عوض کنم نگاه من به زندگی تغییر کرد اتفاقات خوب یکی پس از دیگری در زندگی من در حال انجام است .موفقیت شغلی ،روابط خوب ،و هزارن اتفاق خوب دیگر . موفقیتم را مدیون آشنایی با سایت شما هستم و بر این باورم خداوند راه هدایت را از طریق شما به من نشان داد. هر کجا هستید برایتان بهترین را آرزومندم.

مجدد سالروز تولد شما و تولد دوباره خودم را تبریک می گویم

با آرزوی موفقیت های پی در پی برای شما و همه دوستان سایت عباس منش