داستان هدیه تولدم - صفحه 49 (به ترتیب امتیاز)

1496 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آرامش آبی گفته:
    مدت عضویت: 1019 روز

    سلام عزیزانم،من همیشه منتطر بودم همسرم برام تولد بگیره حتی در حد یک کیک و وقتی بی توجهی اونو میدیم خیلی بهم می ریختم و سالها گذشت و وقتی شروع به کار روی خودم کردم دیدم همش به خاطر احساس عدم لیاقت وعدم عزت نفس من هست که میخام کسی منو دوست داشته باشه و به من توجه کنه احترام بذاره،اما چندساله خودم برای خودم کیک میگیرم و به دنیا اومدنمو جشن میگیرم بدون اینکه ذره ایی از کسی ناراحت بشم حتی همسرم،و این کار خیلی حس ارزشمندی و لیاقت به من میده که خودم رو دوست دارم و از بودنم خوشحالم و سپاسگزارخداوند هستم،درباره چسبیدن به موضوعات دقیقا طبق گفته استاد نه تنها حل نمیشد بلکه مثل کلافی سردرگم بیشتر بهم گره میخورد اما به محض رها کردن گرهها از هم باز میشد،این سخن ارزشمند استاد رو برلی حسادتم به کار بردم و درک کردم که حسادت مثل صافی همه چیزو از خودش رد میکنه،اگه به هرچیزی در دیگران حسادت کنم دقیقا اون موضوع از من عبور میکنه و از من دورتر میشه و این درک خیلی به کمک کرد حسادتم کمرنگ بشه،وقتی چشم امیدم به خداست خدا فرشته هاشو در قالب انشانها برام میفرست،امروز در یک پیجی اتفاقی با یه فرشته آشنا شدم که با عشق تمام حاضر شده برلی حل مسائلم منو همراهی کنه اگه این نعمت خدا و معجزه نیست پس چیه؟خدایا مچکرم که یه قدم میام سمتت سریع آغوشتو به روم باز میکنی،خدایا شکرت بابت انشانهای شریفی که سر راهم قرار میدی،خدایا شکرت بابت تمام این احساسهای خوب،امشب بعد از سالها به توصیه اون دوست روزه گرفتم،ترس دارم از گرسنگی از درد معده از بی حالی اما اون باورهای پوسیده گذشته من بود ایمان دارم که خدا خودش همراهمه و توانایی اینو به من میده با یک درک و باور جدید روزه بگیرم بدون شک مصلحتی هست که باعث رشد معنوی من میشه.خدا جونم عاشقتم،استاد عزیزم عاشقتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 2278 روز

    نهمین روز سفرنامه

    ای خدا این فایلها جواب و چراغ هدایت من شدن

    هر روز ک یک‌فایل رو‌گوش میدم ی نکته رو‌ب یادم میاره

    ولی اصلی که هر جلسه برام تکرار میشه «تغییر»

    سالهاس که انتظار دارم همسرم تغییر کنه ( اگه سیگارش ترک کنه من ارامش پیدا میکنم، اگه با با من اونطور رفتار کنه روزه بگیره و‌نماز بخونه من خوشحال میشم …)

    اگه پسرم‌درس بخونه من ارامش دارم و اینقدررر این رفتارهای اشتباه رو تکرار کردم و بد توگوشی هایی از جهان خوردم

    الان فهمیدم اون شرایط بخاطر انتظار بیجای من از دیگران بوده که طوری رفتار کنن که من دوست دارم

    همش ب جنبه ی منفی رفتارها توجه میکردم

    فکر میکردم دانل و عقل کلم

    و از نتایج اون رفتارهای اشتباهم

    اعتیاد همسرم شد

    ( در دوران مجردیم دائم‌برنامه ها و داستانهای مجله روزهای زندگی که مربوط ب اعتیاد و … بود رو‌دنبال میکردم دربارشون خیلی حرف میزدم توی ذهنم نوشخوار میکردم و بالاخره خودم با فرکانسهام توی زندگی سخخخت انداختم )

    توی شهر غریب ، 1500 کیلومتر دور از خانواده

    جرات برگشتن پیش خانواده ام‌نداشتم

    موندم که درستش کنم

    اون موقع ب خودم و خدا میگفتم

    و همش گلایه همسرم‌میکردم که چرا فلان طور

    چرا نماز نمیخونه

    چرا دروغ میگه

    چرا ولخرج

    چرا

    چرا

    چراا

    و شب و روزم‌دوخته بودم کار میکردم تا خرج زندکیمون و قسطها دربیاد

    این وسط اعتیاد همسرم شد قوز بالا قوز

    بریده بودم

    ب کمک خاله همسرم ، همسرم غافلگیرانه ب کمپ بردن و شکر خدا همسرم ب سلامت برگشت

    ولی بازم من دست از رفتارهای اشتباهم‌برنداشتم

    غر میزدم

    گیر میدادم

    ناراضی بودم

    و همین باعث شد رابطه ی عاشقانهی من و همسرم که زبانزد بود ب ی رابطه ای تبدیل بسه که اکر چندساعت کنار هم باشیم ی جمله برای گفتن باهم‌نداریم

    رفتار یا چیزی که از همسرم‌میخواستم و تو ذهن و‌دلم‌مرور میکردم ولی ب زبون‌ نمی اوردم

    و عصبانی میش‌دم که چرا خودش نمیدونه

    در مورد پسرمم هم همینطور شد

    و اینقدر ادامه دادم که پسرم بیشتر در مقابلم‌مقاومت میکرد و باعث‌میش‌د ب من توهین‌کنه

    و چندین بار اینقدر دلم شکست و‌گریه کردم

    و ب همسرم‌گفتم انگار که من هیچ‌کاری برای این بچه انجام‌ندادم

    بی احترامی ب من میکنه

    نمیفهمی‌دم که خودم دارم باعثش میشم

    ب زور میخوام‌ کاری که من دوست دارم انجام بده

    باید میذاشتم تا خودش تجربه کنه

    خلاصه که 14 سال با رنج گذروندم

    بخاطر رفتار اشتباه خودم که فکر میکردم من صلاح‌میدونم

    کار من درسته و بقبه باید از من تبعیت کنند

    الان دارم‌اگاه میشم در ماه های پایان 37 سالگی

    ی چیز دیگه ک‌ با این فایل متوجه شدم

    من پیج اینستاگرامی دارم که رشد خیلی چشمگیری داشت و‌ از طریق تبلیغات درامد نسبتا خوبی داشتم

    ولی بعد از ی مدت ( اونم چون‌تغییر نکردم) درامد پیجم شاید صفر و‌گاهی ماهانه 50 هزار تومن یا 100 تومن میشد

    خودم و ب درو دیوار میزدم

    چسبیده بودم و غرق در نیاز دریافت کسی که بخواد براش تبلیغ کنم

    پیجهای همکارام‌چک‌میکردم و حسادت میکردم‌که چرا فلانی که از من اینقدر پایین تر بهش تبلیغ میدن و …

    وابستگی ب ادمها پیدا کرده بودم

    با عشق برای مخاطبهام‌پست اماده میکردم

    ولی تعداد لایکها عصبانیم‌میکرد و‌گاهی از شدت عصبانیت میرفتم‌و پست رو پاک‌میکردم‌که ازش استفاده نکنن

    وقتی تو‌محل کارم، روز معلم که میشد

    من غمگین‌بودم

    چون با اینکه توی زبانسرا زبانزد بودم از تدریس و اخلاق، ولی 95 درصد شاکردام ب روی خودشونم نمی اوردن

    و

    وقتی همکارام هدیه هاشون استو‌ری میکردن من از خسادت میترکیدم

    شاگردای خودم که قبلا شاکرد همکارم بودن، ب من تبریک خشک و‌خالیم‌نمیکردن

    ولی برای همکارم هدیه و‌گل میبردن و براش شعر میگفتن

    و من حررص میخوردم ک چقدرر اینا نمک نشناسن

    من وابسته بودم

    چسبیده بودم

    و از درون التماس میکردم که مورد توجه باشم

    خداروشکر این فایل امروز من اکاه کرد و تمام‌این‌نکته ها امروز برام‌ روسن شد

    خدارو هزار بار شکر برای اگاه شدنم

    خدایا من رو‌در مسیر هدایتت حفظ کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    محمد باقر حسن نژاد گلوسالاری گفته:
    مدت عضویت: 948 روز

    سلام خدمت استاد گرامی مریم خانم و خانواده عباس منش

    خب مطالبی که یادداشت کردم چندین صفحه شده و میخوام خلاصه در مورد نکات این داستان برای خودم بنویسم : فایل 9

    تغییر من =تغییر زندگیم

    اول از همه رابطه ام رو با خداوند قوی تر کنم که پایه و اساس همه چیزه .

    هر خواسته ای که دارم رو میتونم با تغییر باور هام بدست بیارم بدون سختی کشیدن .

    خودم رو فقط با گذشته خودم مقایسه کنم .

    مثل حرف امام علی (ع) که فرموند اگر دیروز و امروزت با هم یکسان باشه باختی

    سعی کنم به نکات مثبت زندگیم توجه کنم . حتی در تضاد ها درس هاشو بفهمم و شگر گزار باشم بابت این آگاهی که بدست میارم.

    عدم وابستگی به چیزی = احساس آرامش

    با خودم رفیق باشم. با چیزی نجنگم و در صلح باشم با خودم .

    امروز فیلم پرتاب موشک استار شیپ رو دیدم که وقتی روی هوا منفجر شد . ایلان ماسک و تیمش کاملا خونسرد بودن و این منو شگفت زده کرد .

    و در مصاحبه بعدش تاکید کردن که کلی نکته فهمیدیم از این انفجار .

    این موضوع واقعا درس بزرگی بهم داد . که کاملا مطابق با حرفه استاده که میگه به نکات مثبت توجه کنیم .

    این باور رو باید در خودم تقویت کنم که اگر ایمان و اعتماد داشته باشم به خداوند. بدون استثنا همه چیز درست میشه توی زندگیم و هیچ جایی برای غم و حسرت نباید بزارم درونم اتفاق بیفته .

    حال خوب = اتفاقات خوب

    دوستون دارم و به خداوند بزرگ میسپارمتون

    تشکر از استاد عزیز و خانم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    آلما آسایش گفته:
    مدت عضویت: 2067 روز

    سلام استاد عزیزم وخانوم شایسته عزیز

    روز نهم روزشمار

    یه شب قبل از گوش دادن به فایل روز نهم با همسرم بگو مگو کردیم ومن بهشون گفتم که این بی توجهی وبی محبتی شما نسبت به من اذیتم میکنه ودیگه تحمل نمیکنم واز این زندگی خارج میشم چون پسرم امسال آزمون کنکور دارن نمیخوام ضربه ای ببینن، صبر میکنم وقتی قبول شد از این زندگی خارج میشم. ایشونم طبق معمول بی اعتنایی کردن. ومن چون قانون رو میدونستم به جای نشخوار فکری وعذاب خودم چند صفحه ای یادداشت کردم در مورد اینکه خودم مسعول هرانچه که هم اکنون تجربه میکنم هستم واین منم که باید تغیر کنم و ربطی به ایشون نداره وکلی جملات تاکیدی برای خودارزشی خودم وتشکر از همسرم که بمن این درسها رو میده وباعث میشه مستقل بشم ودیگه وابسته ی محبت وتوجه دیگران نباشم واین خودم هستم که ابتدا باید بخودم توجه کنم به خودم عشق بدم ودرنهایت در دنیای بیرونم تجربه کنم. خلاصه اون شب نذاشتم با حس بد بخوابم ومسعله رو رها کردم. صبح وقتی فایل شماره 9رو گوش دادم اونجا که استاد گفتن نباید انتظاری از دیگران داشته باشیم وفقط باید از خدا بخوایم انگار داشت جواب سوالای شب قبلمو میدادن. خدایا قربونت برم که سریع جواب همه ی سوالامو میدی. وقتی فایل روگوش دادم به خودم قول دادم دیگه از همسرم محبت وتوجه گدایی نکنم وهرانچه میخوام از خدا بخوام ودیگر هیچ. شب که میخواستم بخوابم با تمام وجودم دلم یه آغوش گرم میخواست. یاد فایل افتادم وخودم خودمو تو بغل گرفتم وگفتم من در آغوش خدا هستم چه عشقی بالاتر از اون هست چه کسی بیشتر از اون میتونه بهم محبت وتوجه داشته باشه وخیلی آرام بخواب رفتم. تمام م وجودم پر شد از حس آرامش وواقعا حس کردم کسی منو بغل کرده وگرمای وجودش رو حس کردم. چقدر لذت بخش بود در آغوش خدا خوابیدن.

    قسمتی که تو فایل در مورد کادوی تولد فرمودین دقیقا مثل زندگی من بود. از بچگی یادم نمیاد کسی حتی تولدمو یادش بوده وحتی خودمم یادم میرفت. چندسال پیش که با شما واین سایت آشنا شدم خیلی تغییر کردم. الان چندساله خودم برای خودم تولد میگیرمو استوری تبریک میذارم وکلی کیف میکنم. سالی که اینکارو شروع کردم هم روز تولد وهم روز زن برای خودم جشن گرفتم وبدون هیچ توقعی کیکمو می‌آوردم برای اعضای خانواده واونا میپرسیدن مناسبت‌ش چیه ومن با افتخار میگفتم روز زن هست وچون مادر وهمسر عالی هستم برای خودم جشن گرفتم. تولد بعدیم توسط دوستانم سوپرایز تولد شدم وایی نمیدونین برای کسی که تا حالا هیچکس تولدشو یادش نبوده چه برسه به کادوی تولد چقدر لذت بخش هست. وجالب تر از اون اینه که همسرم بهم هدیه دادن.

    خداروشکر میکنم برای قوانین جهان هستی. شکر میکنم برای سیستمی بودن این جهان واینکه مو لای درز قوانینش نمیره و هرچیزی درست در زمان خودش اتفاق میافته. تا وقتی که من چیزی رو در درونم درست نکنم در جهان بیرونی من درست نمیشه

    استاد عزیزم در نور باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    mahla گفته:
    مدت عضویت: 905 روز

    به نام خداوند یکتا

    سلام استاد عزیزم

    خب برای درک این فایل به هدایت بیشتری نیاز دارم . من وابستگی ندارم و خودم رو نیازمند کسی یا چیزی جز خداوند نمیدونم اما یک حس اضطرار و سرعتی درونم دارم که هی بهم میگه بدو مهلا ،بدو داره دیر میشه ،خیلی کندی ،خیلی کم کاری ، و دائم اون استرس و نگرانی رو دارم و این یک مانع بزرگه که در فرکانس درست قرار بگیرم و باید شدیدا روش کار کنم.

    باید یاد بگیرم ادامه بدم تا برام ساخته شه

    یاد بگیرم با خودم مهربان باشم

    از فرایند تکامل و موفقیت ام لذت ببرم

    اینکه هر طور به جهان نگاه کنم همون بازخورد رو میگیرم

    آروم باشم و آروم پیش برم و باور کنم و ایمان داشته باشم که خداوند هدایتم میکنه .

    ممنونم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 1127 روز

    سلام روز نهم سفرنامه

    وقتی به این موضوع تولد اشاره کردین یادم افتاد که چرا خودم هیچوقت برای خودم کاری نکردم و شاید میشد خودتون برای خودتون تولد بگیزید همیشه توقع از بقیه داشتن باعث میشه خیلی حس های خوب تجربه نکنیم برعکس شما ما یک خانواده ای هستیم که به تولدها خیلی اهمیت میذیم حتما کادو و کیک میخریم و سالها هست این اتفاق میفته و هیچوقت مجلس بزرگ و خلصی هم نبوده بلکه خانوادگی حتی گاهی در حد همون چهار نفر خانوادهمون، اما من دوس داشتم مجلس بزرکی باشه جالبه هرکس هر چی داره بیشترش میخواد الان دیگه مثل قبل فکر نمیکنم چون خودم هر زمان بخوام میتونم اون مجلس را برگزار کنم الان دیگه ارزوهامم با خودم بزرگ شده

    وقتی خودت بزرگ بشی تازه میبینی چقدر خواسته هات کوچکه و وقتی بزرک میشی فرق خواسته و جلب توجه بقیه را ادم متوجه میشه قبلا بخاطر بقیه زندگی میکزدم اما الان فقط با دل خودم پیش میرم و این باعث شده الان ثروت باشه اما اون کارهای قبل نکنم چون میدونم برای خودم نبوده

    این اگاهی امروز من بود که روز بروز همراه تر با خودم باشم تا دنیام بزرگتر بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  7. -
    محمد غلامزاده گفته:
    مدت عضویت: 1033 روز

    روز نهم سفرنامه

    من از وقتی با سایت آشنا شدم تونستم در صلح بودن با خودمو درک کنم تونستم بجای حسرت تشویق کنم ، تونستم با خودم کیف کنم از وجود خودم خوشحال باشم و هرچی این ویژگی درون من قوی تر شد نتایجمم به مرور بهتر و قویتر شد. خیلی وقتا یه سری خواسته ها داشتم که به عجیب ترین شکل ممکن در مکان و زمان مناسبش قرار گرفتم و به اون خواسته رسیدم .. یا یسری اتفاقای خیلی معرکه افتاده که احتمالش شاید کمتر از یه درصد بوده .. و اینا از وقتی اتفاق میوفته که من دارم روی خودم و باور های خودم کار میکنم . مرسی از استاد و خانم شایسته عزیز بابت این اگاهی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  8. -
    دنیا گفته:
    مدت عضویت: 1442 روز

    سلاااااام

    سفرنامه_ روز 9 .

    در صلح بودن با خودم و خدای خودم اینه که خدواند همیشه در زمان و مکان مناسب راه رو بهم نشون میده هدایتم میکنه ..

    من وقتی شب ها میخوابم به خدا میگم تو فردا صبح منو بیدار کن برای پیاده روی تو اختیار من هستی تو عمل و اراده من شو .

    و بر عکس هر روز دیگه که باید 3 یا 4 تا زنگ هشدار میزاشتم الان فقط یکی میزارم .

    در صلح بودن با خودم اینه که من عاشق ادمام منی که یک زمانی از آدما فراری بودم و تمام تلاشم رو میکردم مسیری انتخواب کنم که کسی نباشه الان از عمد دلم میخواد جایی پیاده روی برم که پر آدم باشه لبخند بزنم سلام کنم دست تکون بدم براشون چون انرژی میگیرم

    .

    در صلح بودن با خودم یعنی این که من ارزشمندم بزرگ ترین دلیلشم این که من فرکانسی هستم .

    در صلح بودن با خودم مثل این که دارم یاد میگیرم خودم با خودم شاد باشم نه این که حتما باید توی جمعی باشم با رفیقم باشم یا خانواده دارم یاد میگیرم از تنهایی خودم لذت ببرم .

    احترام بزارم به خودم شخصیتم .جسمم .

    در صلح بودن با خودم مثل این که قبلا با این که میدونستم خدا نزدیکه اما خدا رو توی آسمون ها یا چند متر دور تر از خودم می‌دیدم اما الان تا دستمو میزارم روی قلبم و تپشش رو احساس میکنم و میگم خدا اینجاست

    و از وقتی خدا رو توی قلبم دارم چه راحتتت صداشو می‌شنوم هدایتش رو دریافت میکنم و راه رو نشونم میده .

    سپاس گزارم استاد های نازنینم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  9. -
    زهره زیدآبادی گفته:
    مدت عضویت: 1514 روز

    به نام خداوند مهربان

    استاد عزیزم سلام و تولدتون پیشاپیش مبارک

    البته هر لحظه بلید تولدتون رو تبریک گفت چوت شما هر آن در حال نوشدن هستید و آسان شدن برای زندگی قشنگتون .

    استاد امروز میخوام به هر چیزی متفاوت تر از روزهای قبل نگاه کنم . از این کار تجربه های خوب دارم و میددنم امروز هم اتفاقات عالی برام رخ میده .

    خدایا عاشقتم و میدونم که دوستم داری .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    پروانه صنعت گفته:
    مدت عضویت: 2435 روز

    سلاممم و درود

    سلاممم به همه دوستان و اقای عباس منش و مریم جان زیبا

    شکر خدای بزرگ و مهربانم که هستم …

    ممنونممم از استاد عزیز

    این فایل تو نشانه امروزم بود حس کردم چقدر خوب از تو این فایل میشه باورهای کلی استاد رو پیدا کرد …

    باورهای اصلی در این فایل از نظر استاد:

    1-خودمو دوست دارم فارغ از اینکه منو کسی دوست داره یا نه

    2-خدا به من لطف داره که همچین دوستایی دارم

    3-اگر محتاج توجه دیگران نباشم (فقط با تو عشق کنم)

    خودبه خود ارزشمند میشم و همه منو دوست دارن .

    4-وقتی رها کنم به چیزی نچسبم خود به خود همه چیز برام رخ میده .

    5-با قلبم دوست هستم

    6-جوری به مسایل نگاه کنم که احساس بهتری بهم بده

    7-با خدا رفیقم

    8-از اینکی هستم راضی ام بهش افتخار میکنم و دوستش دارم

    9-همه رو و خودم دوست دارم چون تیکه از خداوند هستیم

    10-نتیجه طبیعی دوست داشتن خودم شادی ثروت سلامتی ارامش ….هست

    11-خودم با خودم در صلح باشم خواسته هام خود به خود اتفاق میافته

    12-لذت ببرم از زندگی خودش اتفاق میافته

    13-روزهای تلخ زندگیم هم دوست دارم چون برای تکامل و پیشرفت ام لازم بودن

    14-تضادها باعث میشن خواسته های جدید داشته باشم

    15-خواسته های من باعث پیشرفت جهان میشه (یعنی من دارم به جهان خدمت میکنم)

    16-همه چیز درست و سرجاشه (از زاویه دید خدا نه من انسانی)

    17_هیچ اشکالی در کار نیست

    18-لذت میبرم از خودم همه چیز خود به خود درست میشه

    18-نحوه تفکرمو عوض میکنم جهانم عوض میشه

    19-تنها قدرت جهان هستی فقط خداونده

    فقط از اون می خوام

    20-هیچکار بیرونی انجام نمیدم رو خودم کار میکنم قانون رو یادم میاد بیرون خودبه خود درست میشه

    21-خداوند بیشتر از من می خواد که به خواسته هام برسم چون باعث گسترش جهان میشه

    22-گفت اسان گیر بر خود کارها کز روی طبع

    سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش

    23-هیچ چیز رو خیلی جدی نگیرم.

    چطوری به اسانی به دست بیارم؟

    زمان زیادی رو روی خودم کار کنم

    ورودی هامو کنترل کنم

    باورهامو تغییر بدم

    متعهد باشم به مسیر

    چه وقت احساس بد میاد سراغم ؟

    وقتی زندگی و خیلی جدی می گیرم

    وقتی نگران چیزی میشم

    یعنی

    اون چیز اون کس بیش از حد مهم شده

    نچسبممممممممم.

    سپاسگزارم از جهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: