داستان هدیه تولدم - صفحه 53 (به ترتیب امتیاز)

1496 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسل گفته:
    مدت عضویت: 2451 روز

    سلام به همه دوستای خوبم . استاد و خانم شایسته عزیز

    روز نهم سفرنامه 1400/12/2

    یادمه وقتی بچه دبیرستانی بودم و برا موضوعی استرس داشتم، تو ساعات اخر وقت شب، میرفتم بالکن خونمون و به اسمون نگا میکردم و با خدا حرف میزدم. از بچگی بهم یاد داده بودن که به خدا توکل کنم. تو اون تایما یادمه میگفتم خدایا فلان مشکل رو دارم یا فلانی جوابمو نمیده و…. وقت میسپردم دست خدا دیگه رها میشدم. من با هر بار انجام دادن این کار یه جور تمرین میکردم که چطور رها باشم و کار رو به خا بسپرم. به عنوان یه عادت دوست داشتنی همیشه با درونم صحبت میکردم و تو شرایط خیلی خیلی حساس هم هی میگفتم خدا خودت کمک کن و بعد حرکت میکردم. وقتی میرفتم جلو، اتفاقات عالی رخ میداد. ادمای جدید تو زندگیم سبز میشدن که نقش خیلی عالی تو زندگیم ایفا میکردن. ایده های خوب به ذهنم میرسید. شجاع تر میشدم و با قدرت میرفتم جلو. همه اینا باعث میشد که این کار رو همیشه تکرار کنم.

    استاد تو این فایل حرف قشنگی زدن، زندگی رو اسون بگیریم. برای اتفاقات زندگیمون دلایل گنده و پیچیده نیاریم و ساده بگیریم. یه دلیلی بیاریم که حس خوبی بهمون بده. البته که دلیل اصلی همه اتفاقات جوری هست که نه تنها حال ما رو خوب میکنه بلکه انگیزه ای برای براشتن قدمای بعدیه. به اتفاقات به عنوان ناخواسته نگا کنیم و از دلش خواسته تعریف کنیم. اگه از افرادی رفتار نامناسب دیدیم، بگیم اگر من هم جای اون بودم همینکار رو میکردم و از همه ادما انتظار نمیره رو خودشون کار کنن و کمتر کسی تو دنیا هست که با اگاهی داره زندگی میکنه یا حداقل تو مسیر معرفت و درک قانونه و مشتاقه تا بدونه. پس نمیشه از ادمای دور و برمون حتی از پدر و مادرمون هم انتظار داشته باشیم همیشه با ایمان حرف بزنن جوری که قلبمون اروم بشه. هر چند دنیا دنیای خواستن و رسیدنه و ما اگه تو ذهنمن یه دنیایی پر از ادمای با ایمان بسازیم، قطعا همچین ادمایی دور و برمون خواهد بود. مث الان که م ن دوستای بینظیری مثل شما دارم. یه دوست فوق العاده مثل استاد و مریم عزیز دارم. قلبا و از راه دور و نزدیک انرژی مثبت سایت رو میگیرم. و بابت این جمع خدارو شکر میکنم. افرادی اینجا هستند که متعهدانه دارن به نکات مثبت متمرکز میشن. و به سایت رنگ و بوی حس خوب میدن.

    دارم یاد میگیرم که تحت هر شرایطی اروم باشم، بتونم تو فکر کردن و تمرکز کردن، ایده درست کنم و اجرایی کنم. تو شرایطی که احساسم بد میشه، خودمو کنترل کنم و فرمان ذهنم رو به سمت حس خوب و نکات خوب بچرخونم. بتونم هر لحظه حس پویایی و شادی و امید رو تو درونم ایجاد کنم. دارم یاد میگیرم با خدا ارتباط بهتر و قوی و ناگسستنی درست کنم. محفل اروم و خصوصی باهاش بذارم و لحظه به لحظه تو این ملاقات ازش مشورت بگیرم. استاد میگن، وقتی تونستی ارتباطت با خدای خودت رو درس کنی، اونوقت میتونی تو بیرون از خودت هم خودتو تو بهترین روابط با احساسات فوق العاده زیبا پیدا کنی. غرق در نعمتی که به راحتی و با خوشحالی و شادی به تو داده شده . تنها ماموریت تو، تغییر باورها و نوع نگرشت به انواع مسایل چه سلامتی، ارزشمندی، اعتماد به نفس، ثروت، عشق، روابط، شغل و… به گونه ای هست که بهت احساس ارامش، لذت و در کل حال خوب بده. مثل یه سنسور باشم و ببینم چه افکاری به ذهنم میدم. چه خوراکی براش در نظر گرفتم. آگاه باشم و هر روز تمرین کنم. هیچ وقت قط نکنم و مثل دوران دبیرستانم، تبدیل به عادت و ویژگی شخصی من بشه. از درونم عشق بورزم و ادما رو دوست داشته باشم.

    ازادانه و عاشقانه در مورد خواسته هام با خدا حرف بزنم و با صمیمیت ازش راهنمایی بخوام. تبدیل بشم به بچه ای که تو ذهنش جز دوست داشت و ساده بودن نمیدونست. ازاد و رها بخوام و قدم بردارم. پله به پله قدم به قدم برم تو مسیری که بهم الهام میشه . دست از تنبلی بردارم و عمل کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2737 روز

    سلام

    منم تو کل زندگیم حسرت داشتن کادوی تولد رو داشتم.. یا حسرت رفتن به پارتی و جشنای باحال که پره رقص و شادیه..حسرت جشنای دختر پسرونه …

    هیچ وقت تو زندگیم کسی دعوتم نکرده برای جشن تولدش..

    به خاطز اعتماذ به نفس پایینم ومخصوصا باورای مزخرف مذهبیم اصلا دوست جنس مخالف ندارم .. کلا دوست باحال ندارم.. همیشه حسزت این رو داشتم که به مهمونی های باحال دعوتم کنن و توی جشن تولداشون منم دعوت کنن…

    ولی به خاطر عزت نفس پایینم مثل ابزار تو مزخرف ترین جای ممکن دارم کار میکنم.. به خاطر اینکه از خودم اراده ندارم و برای خودم ارزش قائل نیستم جلوی حرفای چرت بقیه محکم بایستم و اجازه ندم کسی برای من تصمیم بگیزه..

    اصلا با خودم در صلح نیستم ومدام به خاطر تکرار اشتباهاتم به عزت نفسم ضربه میزنم و تمام خودم رو سختی وتنگا و بذبختی ومشکلات تموم نشدنی قرار میدم و زندکی برای خودم مزخرف میکنم…

    از وقتی یه مقداری روی خودم کار کردم مثلا امسال کلی کادوی تولد گرفتم.. عطر و لباس و کفش برند..

    چون سعی کردم با خودم اوکی تر باشم..

    در کل بایذ سعی کنم نگاهم رو به زندگی تغییر بدم..

    با تکرار یه سری ورد و عبارات تاکیدی نمیشه به احساس خوب رسید بلکه باید یادجوری به مسائلم نگاه کنم که حالم بهتر شه..

    اگر یک مسیله ای برام پیش میاد بگم حتما خیریتیه..

    دیگران رو قضاوت نکنم..

    محتاج نظر دیگران نباشم..

    برای خودم زندگی کنم..

    نگران نظر بقیه راجب خودم نباشم..

    دنبال جلب توجه با ادا و اطفارای مسخره نباشم..

    اکثر ادما یه اتفاقی اون بیرون میوفته واکنش میذن

    جنگ میشه اون سر دنیا میسن تحلیل گر جنگ..

    باد میاد فحش میدن..

    هوا سرد میسه فحش میدن

    دلار میره بالا یا میاذ پایین فحش میدن..

    رییس جمهور عوض میشه فحش میدن..

    اعتصاب میکنن .. فحش میدن .. قضاوت میکنن… وووووو

    ولی کسی که با خودش در صلحه اون وقت با دنیای اطرافشم در صلحه ..با رییس جمهورش با رهبرش با مسیولین با شهرش با سنش با جنسیتش با قیافش با قد و قامتش با کمبود هاش با نداشته هاش با زندگیش با همه چی در صلحه… چون خودش با خودش اوکیه..

    دز واقع اگر دنیای بیرونم خوب نیست.. اگر ادمای نامناسب دور و برم هستن.. اگر زندگی سختی دارم.. اگر رابطه ی قشنگی ندارم..اگر برخورد نامناسبی با من میشه.. چون خودم با خودم در صلح قرار نگرفتم.. چون برای خودم ارزش قایل نیستم.. درواقع جهان اون چیزی که خودم هستم رو داره به من برمیگردونه …با یه جهانی طرفم که خودم رو به خودم برمیگردونه.. اگر اون بیزون طبیعی نیست یعنی خودم طبیعی نیستم..مغزم پزه اشغاله !!!!

    شما همه چی رو راحت به دست میاری ..

    چون با خودت خیلی در صلحی..

    همه دوست دارن..

    یه عالمه دوست و رفیق داری..

    یه عالمه ادم باحال دورو برتن !!!

    چون بلدی ذهنت رو کنترل کنی..

    چون میتونی وقتی اتفاقی اون بیرون میوفته مثل بقیه واکنش ندی..

    چون اعتماد به نفست بالاس ادم نامناسب اصلا دور و برت نمیچرخه .. چون میدونه عباس منش ادم قوی ایه و اجازه نمیده کسی چرت و پرت بگه !!!

    خب برسیم به سوال ها :

    چگونه ذهنم را کنترل کنم ؟؟

    چه کار کنم به دنبال جلب توجه نباشم ؟؟

    چطور سبک شخصی داشته باشم ؟؟

    چه کار کنم نظر بقیه در موردم اصلا مهم نباشد ؟؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    نگین فلامرزی گفته:
    مدت عضویت: 1831 روز

    به نام یگانه فرمانروای هرانچه که هست و نیست

    روز نهم

    سلام به همگی و به استادی عزیزمون

    خدایاشکرت به خاطر این تداوم فایل ها و سفرزیبایی که بهش هدایت شدم و شکرت که دارم ادامش میدم

    تمرین این فایل نوشتن نکاتیه که امروز واسم اتفاق افتاد و به خاطر صلح با خودمه میخوام با شکر گذاری بگمشان

    خدایا شکرت به خاطر اینکه امروز با دیدن این فایل به سوال هایی که ذهنم را مشغول کرده بود رسیدم.

    خدایاشکرت به خاطر اینکه برای دستم رفتیم و کلی بهم کمک شد و راهنماییم کرد.

    خدایاشکرت به خاطر اینکه بیرون که رفته بودیم برخلاف همیشه با خانومی حرف زدم و کمکش کردم.

    خدایاشکرت به خاطر اینکه به دختر بچه ای که دیدم ناراحت ناخوداگاه چشمک زدم و شاد نکاهش کردم.

    خدایاشکرت به خاطر بستنی خوشمزه ای مادرم برای خوشحالیم گرفت و با ارامش و حال خوب خوردیم.

    خدایاشکرت به خاطر اینکه این بار برخلاف همیشه که جلوی بقیه حرف نمیزدم این دفعه روی نیمکتی رفتیم نشستیم و حرف زدیم و راحت و بی قضاوت بودیم.

    خدایاشکرت به خاطر اینکه از نگاه های بقیه به خودم به تازگی کمتر حساسم و عصبی نمیشم.

    خدایاشکرت به خاطر اینکه امروز کلا سعی میکردم از زاویه دید های زیبا به اطرافم نگاه کنم و چیزایی که دوست دارما تحسین کنم.

    خدایاشکرت به خاطر اینکه این دفعه بر خلاف همیشه که نگران نظر مغازه دار بودم که چون نمیخوام چیزی بخرم وارد مغازه نشم به کالا ها نگاه میکردم و تحسینشان میکردم و وارد دو مغزه شدم و حتی سندلی پوشیدم و امتحانش کردم .

    خدایاشکرت به خاطر اینکه ناخوداگاه به یک فضای طبیعی که بار ها از کنارش رد شده بودم و ندیده بودمش هدایت و ازش لذت بردم.

    خدایاشکرت به خاطر ایده ای برای کارم بهش هدایت شدم.

    خدایاشکرت چند روزه به یک گروه و ادم هایی هدایت شدم که حس میکنم از نظر افکاری و فرکانسی همونایی هستن که میخواستم و امروز از حرفاشون بیشتر متوجه شدم.وووو

    خدایاشکرت به خاطر همه چیز منا بیشتر و بیشتر هدایت کن و گسترده تر کن و نشانه ها را از در و دیوار برایم بفرست و قرار بده.☺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    زهرا بهنام گفته:
    مدت عضویت: 1378 روز

    به نام خدا

    سلام استاد عزیزم

    ردپای روز نهم

    چقد این حرف به دلم نشست، وقتی من رابطه مو با خدا درست کنم، نتیجه ش میشه رابطه ی خوب با بقیه،فرزند همسر و….

    وابستگه و محتاج به هیچ چیز و هیچ کس نباشم

    خودمو باید دوست داشته باشم،بقیه رو دوست داشته باشم چون جزئی از خداوند هستن

    باید جهان رو دنیا رو آسون بگیرم تا جهان بهم آسون بگیره

    خیلی باید رو خودم کار کنم

    خدایا توی این راه کمکم کن

    ۱۶ روز دیگه مونده تا سال ۱۴۰۱

    خدایا کمکمون کن این سال،برای من و تمام دوستان سایت سالی باشه که به آرزوها و اهدافمون برسیم،یه سال فوق العاده ی باشه برای همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مینا کاشی گفته:
    مدت عضویت: 1394 روز

    سلام بر خدای مهربونم

    سلام بر استاد گرانقدر و مریم جان عزیز

    روز نهم سفرنامه من

    مریم جان چقدر متن های شما زیبا و دریافت شما از فایل های استاد عالی است. چقدر شما با خودتون در صلح هستید و این را کاملا میشه درک کرد.

    چه درس های بزرگی در ابن فایل استاد به من داد که حسرت خوردن چیزهایی که نداری تو را از آنها دور و دورتر میکند. چون به خواسته ها چسبیدیم هر لحظه بدون اینکه بفهمیم از آنها دور می شویم.

    نمی دانستم وقتی به خاطر نداشتن چیزی ناراحت هستم یعنی در حال دور شدن از آن هستم

    البته این روزها که دارم روی خودم و باورهام کار میکنم بسیار بسیار آرام شدم. و این آرامش را اطرافیانم به من میگن. نه تنها خودم درک کرده ام دیگران هم درک کرده اند.

    به صلح رسیدن رسیدن با خودم یعنی هماهنگی میان ذهن و روحم. هر چقدر ارتباط خودم با درونم خوب باشه اتفاقات بیرون هم همونقدر خوبه.

    چرا؟ چون من فقط سعی میکنم زیبایی ها و خوبی ها را ببینم و از آن لذت ببرم. هر روز صدای پرندگان را میشنوم و لذت میبرم . هر روز زیبایی های دیگران را میبینم و تحسبن میکنم. خانه های خوشگل را میبینم و تحسین میکنم. ماشین های خوشگل را میبینم و لذت میبرم.

    دیگه با خودم کلنجار نمیرم . قبلا همش با خودم و خدای خودم در تعارض بودم که چرا توی این شهر بزرگ یه خونه من ندارم. ولی الان یاد گرفتم باید سپاسگزاری بابت داشته هام بکنم و فرکانس درست را برای آنچه بخواهم بفرستم حتما و بقطع یقین همان را با بهترین شکل بدست میاورم.

    آره این روزها حال دلم خیلی خوبه . واقعا این صلح درونی عالیه . وقتی میدونی که هیچ کسجز خودن در زندگیت تاثیری ندارند حالت خوبه . چون همیشه با خودم کلنجار میرفتم تقصیر فلانیه تقصیر دولت تقصیر ملته تقصیر پدر و مادر و …. همش دنبال مقصر بودم اما الان با همه در صلح هستم چون میدونم هیچ کس و هیچ کس مقصر زندگی من نیست. منم که زندگیم را میسازم. منم که حال دلم را خوب یا بد میکنم. و اشتباهاتم را می پذیرم که همه همه درس بودند برای من. تمام آنها می خواستند من را به این نقطه برسانند اما من درک نمیکردم در همان نقزه کلنجار میرفتم. اون تضادها برای من بوده تا یاد بگیرم این تصاد برای این استکه به تو بفهماند چه می خواهی حالا بابت خواسته هات قدم بردار. نه حسرت انها را بخوری.

    رالطه من با خودمه که همه روابط را میسازه. اگه رابطه ام با خودم خوبه اگه همینجوری خودم را پذیرفته ام اگه عزت نفس دارم خوب حالا رابطه ام با همه جهان خوب میشه رابطه ام با دیگران رابطه ام با پول و رابطه ام با …..‌‌‌ خوب میشه.

    همه آنچه که باید بدانم و میخواهم داشته باشم از این رابطه است.

    من یاد گرفته ام درخواستم را از خدا بکنم و شروع به حرکت کنم و دیگه نچسبم چرا الان نمیشه و چرا و چرا. چون مطمئنم که در زمان مناسب در مکان مناسب به خواسته هایم می رسم. اونم به بهترین شکل. چون من به بهترین شکل فرکانسم را فرستاده ام . با حال خوب فرکانس فرستاده ام.

    این حال خوب را مدیون درس های استاد میدونم. من هر فایلی که گوش میکنم این حال خوب را از استاد میگیرم . این انرزی جریان داره. من این حال خوب را از نوشته های بچه ها دریافت میکنم.

    واقعا سپاسگزارم به خاطر این سایت پر از عشق و آرامش.

    برای تک تکتون آرزوی حال خوب و آرامش دارم . مطمئنم که هرکسب توی این سایت عضو هست حالش خوبه. من که تازه وارد هستم و روزهای کمی است که این حال را تجربه میکنم.

    خیلی خیلی دوستتون دارم♥️

    خیلی خیلی سپاسگزارم 🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    فاطمه اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1450 روز

    ردپای تحول 9-1: آگاهی های جلسه نهم

    سلام به جان های دلم سلام به خدای مهربونم سلام به تنها عشق من که صلح درونی برام به ارمغان آورده خودت میدونی دارم دیوونه ات میشم خدا جونم خیلی عشق منی همیشه هستی منم تلاش میکنم درک کنم بودنت رو نزدیک تر از رگ گردن

    .نشانه‌های واضح فردی که با خودش در صلح است

    ،،رفتار و کردارش بی‌نقص است

    ،،همه او را فرد دانایی می‌دانند

    ،، آنقدر انرژی مثبتش زیاد است که همه حتی ناسازگار ترین افراد فامیل هم در مقابل او آرامند

    ،،افرادی که هم خودشان و هم حرف هایشان به موقع است

    ،،این افراد همواره در زمان و مکان مناسب هستند

    .فردی که با خودش در صلح است توانسته مهمترین رابطه زندگی‌اش را خوب بنا کند((( رابطه با نیروی درونی به نام خدا))) وقتی این رابطه شکل می گیرد همه ارتباط زندگی را مدیریت می‌کند

    .. در صلح با خود بودن یعنی

    ،، یافتن ارزشمندی است که در آن جا که هستی

    ،،چهره‌ای که داریم پدر و مادر شهری که در آن به دنیا آمده‌ایم فارغ از اینکه دیگران تایید می‌کنند یا خیر

    ،،عدم اثبات اینکه ارزشمندی حتی با خودت

    ،،مهمترین دلیل ارزشمند بودن خودت موجودیت فرکانسی خودت بدانی

    .من موجودی ام که با فرکانس هایم زندگیم را از هیچ خلق می کنم قادرم از دل نا خواسته ها و تضادها خواسته هایم را بسازم و جهانم را رشد دهم

    .نشانه های در صلح با خود بودن

    ،،هر زیبایی که چشم ات می‌تواند تشخیص دهد

    ،،هر احساس خوبی که تجربه می کنی

    ،، تک تک لحظاتی که می‌توانیدموفقیت‌های دوستی را تحسین کنی و به غریبه ای کمک کنی

    ،،به عابری لبخند بزنی

    ،، از موسیقی لذت ببری

    ،،برای داشته هایت سپاسگزار باشی برای نداشته هایت تلاش کنی

    . هر چه ساعاتی از روز و ماه های سال در صلح با خودم باشم رابطه ام با خداوند بهتر و مستحکم تر می شود و نتیجه طبیعی آن هدایت نعمت و برکت زندگیم است

    . دوش با من گفت کاردانی می فروش

    از شما پنهان نشاید کرد سرّ می فروش

    گفت آسان گیر کارها که جهان

    سخت گیرد بر مردمان سخت کوش

    باور می‌کنم که هر وقت راحت می گیرم همه چیز مفت مفت به دست می‌آید

    . وقتی رها بشیم از آدما و اگر خدا را باور کنیم اگر با خدا عشق کنیم اگر محتاج توجه دیگران نباشیم بس که در وجود خدا غرقیم خود به خود به ما توجه میشه ما را دوست دارند خود به خود برامون هدیه میخرن خود به خود ارزشمند میشیم معروف مشهور میشیم محبت افراد به ما جلب میشه و واقعاً این‌ها همه از فصل خداست

    .وقتی با حسرت به چیزی نگاه می‌کنی و به خاطر نداشتن چیزی ناراحتی و حس نگرانی داری یعنی در حال دور شدن از خواسته هات هستی یعنی به خواسته‌ها چسبیدی و این مساوی دور شدن و فاصله گرفتن از آنهاست

    . باید چیزهای خوب اطرافم را تحسین کنم تا میان ذهن و روحم هماهنگی ایجاد کنم وقتی به احساس خوبی میرسم خواسته هایم دنبال می آیند تنها کار زندگی من ایجاد هماهنگی بین ذهن و روحم است به نحوی که به آرامش و شادی بیشتر برسم وقتی آرامش و اطمینان قلبی داری احساس شعف داری یعنی راه هدایت به سمت نعمت ها و برکت ها را به زندگی باز گذاشتی یعنی تمام خواستنی ها به سوی زندگی در حال حرکت است

    . وقتی تغییر می‌کنیم همه چیز در زندگی به طرز شگفت‌آوری تغییر می‌کند باید رابطه من با بقیه نتیجه رابطه من با خدا باشد به خواسته ها اصلا وابسته نباش رها کن تا برات اتفاق بیفته

    .من باید با قلبم دوست شوم شادی رو در قلبم پیدا کنم جوری به مسائل نگاه کنم که احساس بهتری بهم بده محتاج کسی نباشیم از اینی که هستیم راضی باشیم خودت و دیگران را دوست داشته باش چون همگی تکه ای از خداوندیم نتیجه طبیعی این کار بارش نعمت‌های الهی به سمت زندگی تو هست برای تحقق خواسته‌ات رها باش

    .هر شهرت و نعمتی در جهان است به لطف خدا است و برای همه مردمه اما مردمی آنها را دارند که این رابطه را داشته باشند (((ادعونی استجب لکم)))

    . رابطه با خدا یک چیز جدا از مذهبه یک چیز درونی و قلبی و عاشقانه است رابطه ای که تهس احساس عشق به همه چیزه حتی عاشق روزهای تلخ زندگیت هستی چون تکامل تو در همین روزها اتفاق افتاده و خواسته ات رو شناختی پس از همه چیز لذت ببر.

    . برای موفقیت اصلا نیاز به زجر نیست استاد همه چیز رو در زندگی‌شان راحت به دست آوردند چون روی خودشون و رابطه‌شان با قلبشان بیشتر کارکردن درون رو بساز مسائل بیرونی خیلی راحت حل میشه

    .کار کردن روی باورها یعنی نگاهمون رو در هر لحظه از زندگی جوری تغییر بدهیم که یک خورده احساس بهتری بهمون بده بی خیال باش راحت بگیر کسی میتونه راحت بگیره که روی خودش و باور هاش کار کرده به چیزی نچسبیده احساس بد وقتی به وجود می‌آید که ما یک چیزی رو تو زندگی خیلی جدی می‌گیریم به مسائل جوری نگاه کن که اذیت نشی

    .باید زمان بیشتری بذارم روی خودم باورها و ورودی‌ها کار کنم باید تصمیم بگیرم متعهد باشم خدایا شکرت که در این مسیر قرار گرفتم من تصمیم گرفتم که متعهد باشم امید دارم و باور دارم که می‌توانم زندگیمو بسازم اگر من طبیعی باشم جهان هم روند طبیعی اش رو به من نشون میده خدا بیشتر از ما میخواد که ما به خواسته هایمان برسیم جهان از ما می‌خواهد که باعث گسترش ش بشیم

    زندگی پر از عشق و مودت و تلاش برای موفقیت و خواسته هاتون آرزومندم

    براتون یک رابطه عاشقانه و پر از حس عالی و آرامش با روح تون با کسی که هدایتگر ما به سمت بهترین هاست آرزو دارم امیدوارم لحظه به لحظه به سمت عشق حقیقی گام بردارم و ب روح م آرامشی جاودان بدهم🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🥰🥰🥰🥰🌹🌹🌹🌹🌹😍😍😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    Kosar گفته:
    مدت عضویت: 1641 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    روز نهم سفرنامه شروع با فایل داستان هدیه تولدم

    خداوندا تو را شاکرم که دوباره به من فرصت یه زندگی دوباره رو دادی.

    شکرت که هوامو داری و هدایتت هر لحظه شاملم میشه.

    وای خدایااا این اولین فایلی بود که درون من غوغا به پا کرد یه جورایی استاد زندگی من با گوش دادن به این فایل به دو قسمت تبدیل شد.

    بعد گوش دادن فایل و قبل از اون…

    دقیقا اون زمان من دنبال همین جور حرف هایی بودم که چرا هرچی تلاش می کنم واسه بهتر کردن زندگیم شرایط نکه بهتر نمیشه بلکه بدترم میشه.

    اون زمان من رابطم با پدرم خیلی افتضاح بود.افتضاح که میگم یعنی دیگه کلا افتضاح جوری دلم می خواست دیگه نمی بودم…

    ولی وقتی شروع کردم به تغییر فقط خودم تغییر نکردم بلکه رابطمم تغییر کرد.

    اون وقت بود که فهمیدم من خیلی به این موضوع چسبیده بودم که چی کار کنم بچه خوبی برای بابام باشم و این قانون رو نمی دونستم که به هرچی بچسبی داری ازش دور تر میشی.

    برای  همین فقط دست و پا می زدم و هیچ چیز تغییر نمی کرد.

    واقعا این فایل عاااالی بود استاد یعنی… چه جوری حسمو بگم واقعااا قابل توصیف نیست…

    من حالا دیگه دختر نیستم که نگران روابطم با بقیه باشم، من دیگه اون دختر نیستم که به چیزی بچسبم و انتظار رسیدن بهشو داشته باشم، من الان دختریم که اروم و بی صدا داره حرکت می کنه نگران چیزی نیست و ترس از چیزی نداره، من الان خوشبختم و این خوشبختی اول مدیون خدا و بعد شما هستم استاد، یعنی با این فایلاتون غوغااا می کنین درون من و اون قدر به وجد میام که بعضی مواقع نمی دونم چی کار کنم.

    صحبتاتون درس های زیادی برام داشت یاد گرفتم که قانون رهایی یعنی چی، یاد گرفتم اگه رابطمو با خودم و خدام خوب کنم عوامل بیرونی خود به خود بدون اینکه من تلاشی بکنم عالی میشه، یادگرفتم واسه خودم عالی باشم نه برای جلب رضایت و توجه بقیه نه برای اینکه بقیه دوستم داشته باشن ووقتی اینارو یاد گرفتم دنیام تغییر کرد اصلا ادم های اطرافم هم انگار تغییر کردن که البته اینو می دونم که همه اینا با تغییر من به وجود اومده.

    استاد واقعا باورم نمی شد که وقتی من یک چیز رو بخوام می تونم به اسونی بدستش بیارم به قول خودتون که می گفتین عاشق اینین که بگین هرچیزی که می خواین خود به خود اتفاق میوفته الان منم باورم شده که هرچی که بخوام برام خود به خود اتفاق میوفته.

    درسته استاد من الان خودمو باور کردم به توانیام باور کردم فارغ از اینکه ایا بقیه هم باورم دارن یا نه.

    من الان دیگه نسبت به گذشتم احساس بد ندارم خودمو به خاطر گذشتم سرزنش نمی کنم چون می دونم اون گذشته باید اتفاق میوفتاد تا الان من داخل این موقعیت عالی و این لحظه ها باشم.

    تنها کاری باید بکنیم که زندگیمون خوب بشه اینکه با قلبمون دوست بشیم و شادی رو در قلبمون پیدا کنیم و جوری به مسائل نگاه کنیم که احساس بهتری بهمون بده، با خدای خودمون رفیق بشیم محتاج هیچ کس و هیچ چیز نباشم از این که هستیم راضی باشم، بقیه رو دوست داشته باشیم به خاطر اینکه اون ها بخشی از وجود خداوندند خودمونو دوست داشته باشم به خاطر اینکه ما هم بخشی از وجود خداوندیم

    به یاد داشته باشم که همه چیز سر جاشه و هیچ اشکالی وجود نداره

    همه چیز به نحوه تفکر و نگاه ما بستگی داره

    خدایاا شکرت  شکرت به خاطر اینکه حالم این قدر خوبه، اینقدر عالیم و ۱۸۰ درجه با گذشتم فرق دارم.

    و همه این تغییرات از این فایل شروع شد که به من در صلح بودن با خودم و ادم های اطرافم رو نشون داد که به من نگرش مثبت به همه چیز رو نشون داد جوری که احساسمو خوب کنه.

    خداجون شکرت. شکرت.

    استاد ممنون به خاطر این فایل…

    مرسی… عاشقتونم ♥

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    نرگس ملاعبدالعلیها گفته:
    مدت عضویت: 1360 روز

    ب نام خدا

    سلام ب خانواده صمیمی عباسمنش

    نکاتی ک من از این فایل درک کردم

    ۱.وقتی خودتو دوست نداری .وقتی خودتو همونطور ک هستی نپذیرفتی.وقتی احساس ارزشمندی نمیکنی فارغ از اینکه دیگران دوستت دارن یا ن؟یعنی ب بقیه میگی من دوست داشتنی نیستما ولی دوست داری کاری بکنی بقیه دوستت داشته باشن این یعنی اذیت کردن خودت.یعنی میخوای چیزیو بزور بدست بیاری.و این یعنی بر خلاف قانون عمل کردن و خب قطعا نتیجه هم نمیگیری پس جور دیگه فک کنم.هماهنگ با قانون عمل کنم تا زندگیم عوض ش.قانون میگه از درون ب بیرون.ولی وقتی رو چیزهای بیرونی حساب می‌کنیم اولا ک شرک دوماه عکس قانون یعنی از بیرون ب درون ک مسلما جواب نمیگیریم.امروز قسمت۷۳سفر ب دور آمریکارو دیدم مریم جان۱جا گفت ب خودت سخت نگیر لبخند بزنید ی چیزها دست تو نیست بعد دیدم چقدر با این فایل هماهنگی داره ک آره ما نمیتونیم بیرونو تغییر بدیم ولی وقتی تمرکزمونو میزاریم ب درون بیرونمونم تغییر میکنه و خب من ک هنوز اول راهم ولی با چیزهایی ک شما میگید استاد،لازم من رو درونم کار کنم

    ۲.استاد این چیزی ک شما گفتین این نگاه یعنی نگاه برخلاف نگاه عموم و برخلاف چیزی ک تا حالا زندگی کردیم باشه دربیشتر آدما حسادت هس عدم دوست داشتن خود هس.حسرت خوردن هس اینا خودش نشتی انرژی هس ولی نگاه شما یعنی بر خلاف عموم فک کردن تا نتیجه متفاوت‌تر باشه.سخت ولی شدنی است.باور عموم اینه وقتی ب دیگری حسادت میکنی انگار داری اونو نابود میکنی ولی دقیقا بر عکس.

    استادگوش کردن ب این فایل و اینکه ببینم چ درسی برام داره چند روز طول کشید و آخرین بار گوش دادنش همزمان شد باتولد شوهر خانم دکتری ک باهاش توی ۱درمانگاه همکاری دارم و خب من و پزشک شیفتم ب تولد دعوت شدیم چون تولدش تو مطب بود.بعد کار وقتی تولد شروع شد ماهم رفتیم جشن ۱آن این واگویه ذهنیو داشتم ک من تو این جشن چیکار میکنم وقتی ب حرفای ۲پزشک حاضر در جمع گوش میدادم با شوهر خانم دکتر ک مهندسه ۱آن گفتم من چ حرفی دارم تو این جمع بزنم و خودمو کمتر از اونا دیدم و احساس عدم لیاقت بخاطر حرفایی ک اونا میزدن و من می‌شنیدم احساس ترس کردم ک من چیزی ندارن برای گفتن و من چقدر از اینا کمترم فقط ب صرف مدرک تحصیلی یا حالا…و اینجا بود ک فهمیدم چقدر عزت نفسم کم.چون من دست کمی از اونا ندارم درسته شغلم منشی تزریقاتی هس ولی منم لیسانس مدیریت دولتی دارم ولی چرا من این افکار میاد تو ذهنم و خب فهمیدم ک لازم روی احساس ارزشمندیم کار کنم و دواش محصول عزت نفس

    ۳.ماهمیشه ب تضادها برمی‌خوریم وتضادها برامون ایجاد خواسته میکنن ولی وقتی رو خودمون کار می‌کنیم ب همه ی خواستهامون می‌رسیم براحتی.خیلی خیلی راحت.

    ۴.استاد اینحا شما گفتین ب خودت سخت نگیر.هر چقدر سخت بگیری جهان بر تو سخت خواهد گرفت ک خب این برمیگرده ب همون کانون تمرکزو توجه ما.ولی ۱باور غلطی ک هم تو خونوادم هس هم تو شهرم وقتی ۱چیو ب خودت نگیری میگن علی بی غم یا تو چقدر بی غیرتی.بی عاری.انگارغیرت ب این تو وقتی ب مسئله ای بر خوردی خودتو تو فشار بزاری بقیه ببینن تو غصه میخوری خب این یکی از پاشنه های آشیل من و لازم روش کار کنم

    در آخر استاد عزیزم از شما تشکر میکنم ب خاطر این فایل هایی ک دراختیار ما قرار میدی

    خدایاشکرت باعشق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    وجیهه جان گفته:
    مدت عضویت: 1320 روز

    سلام و وقت به خیر

    هیچ وقت از این منظر به قضیه نگاه نکردم. واقعا من همیشه در روز تولدم منتظرم ببینم چند نفر بهم تبریک میگن یا چه هدایایی میخرن در حالی که بهترین هدیه دنیا را خودم میتونم به خودم دهم آن هم هدیه ای گرانبها به نام احساس خوب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    عادله اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1660 روز

    سلام خدمت استاد بی نظیرم ودوستان هم مسیرم.امروز که خانمدرس های بی نظیری که خانم شایسته ی عزیزواسمون نوشتن رو از برگ نهم این سفرنامه میخوندم واینکه هر زیبایی ای که توجه مارو جلب میکوه هرکمکی که به کسی میکنیم هرلبخندی که برای کسی میزنیم وهر تحسینی که حتی در دل دیگرانو میکنیم وبه طور هر احساس خوبی که در هرلحظه در دل داریم نشانه ای از صلح باخودمونه خیلی برام خوشحال کننده بود واینو فهمیدم که من نسبت به سالهای قبل چقققدر بیشتر باخودم به صلح رسیدم .چون در گذشته دنیای اطرافم واطرافیانم واسم مهم نبودن من اصلا تمرکزم روی زیبایی های اطراف نبود کسی رو از ته قلبم دوس نداشتم بجز دوسه نفراز نزدیکترین افراد خانوادم با شادی دیگران شاد نمیشدم وحتی حسادت هم می کردم وتحسین خوبی ها وموفقیت های دیگران برام کار آسونی نبود به همین خاطر ارتباطات خوبی با بقیه نداشتم وآدم عصبی و زود رنجی بودم که گمان نمیکنم کسی هم ازبودن بامن لذت میبرد.اما حالاکه دارم فکرمیکنم میبینم که چقدر از نشانه های این صلح باخودم وارتباط بین من وخدام که مهمترین ارتباطم باید باشه بهترشده چرا که الان کسای زیاااادی رو دارم که از ته قلبم دوسشون دارم واوناهم دوسم دارن کسای زیادی هستن که ازبودن بامن لذت میبرن الان چقدر در دل مسائل ومشکلات هم یادم میاد که تمرکزمو از روشون بردارم ونکاتی روببینم که بهم حس بهتری میدن الان چقدر سپاسگزارترم الان با دیدن غریبه ها هم سعی میکنم یه لبخند ساده بهشون هدیه بدم از کمک کردن به دیگران لذت میبرم باشادی اطرافیانم شاد میشم هر موفقیتی رو که میبینم در دلم تحسینشون میکنم .خدارو سپاسگزارم که منو با قوانین جهان توسط استاد نازنینم آشنا کرده وازش میخوام که منو توی این مسیر ثابت قدم نگه داره وهرروز آگاهتر باشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: