تنها راه گذار از ثروت، تجربه ثروت است - صفحه 3

727 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیر محمد گفته:
    مدت عضویت: 2358 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم و همه خانواده صمیمی گروه تحقیقاتی عباسمنش

    استاد چقدر این فایل شما زیبا بود وقتی که داشتم فایل رو میشنیدم ناخوداگاه ذهنم سمت یه سری از ایات قران میرفت که برخلاف رسانه ها و اکثریت مردم که ثروت رو بد جلوه میدن خداوند در بسیاری از ایاتش به فواید ثروت اشاره میکنن مستقیم و غیر مستقیم که به چند تای اونها اشاره میکنم

    اول اینکه خداوند میفرمایند شیطان وعده فقر میدهد که این ایه فکر میکنم حجت رو تموم کرده که هر فکری با بیس کمبود و فقر بود در هر زمینه ای این رو به متزله سخنی از شیطان برداشت کنیم.

    دوم اینکه تنها پیامبری که بدون جنگ و خون ریزی و بدون اینکه مقاومتی جلوش کنن تونست یک قوم رو به ایین یکتا پرستی دعوت کنه حضرت سلیمان بود کی تونست ؟؟آره وقتی که ملکه صبا میاد و ثروتش رو میبینه و چقدر خوبه که ما از قدرت و ثروت برای دعوت مردم به توحید استفاده کنیم چون الان که میبینم بسیاری مبلغان دینی در فقر دست و پا میزنن و اتفاقا پردم همه میگن خدای اینا اگه خدا بود یکم پول به خودشون میداد ولی ما حضرت سلیمان رو با این قدرت و ثروت در قران میبینیم که خدا بهش اشاره کرده.

    سوم حضرت یوسف بود که وقتی به ثروت و عزیزی مصر رسید تونست بسیاری از مردم رو از قحطی نجات بده و کشور مصر رو نجات داد حالا یه سوال اگه یوسف قدرت و ثروت نداشت میتونست این کار رو بکنه ؟ مسلما نه

    چهارم .وقتی فرشتگان میرن پیش حضرت ابراهیم و حضرت ابراهیم فکر میکنه که مهمون هستن براشون گوساله بریون میکنه …یه سوال خدایی ما بعد چند هزار سال کدوممون التن میتونیم برای خونوادمون یه گوساله بریون کنیم ؟ حالا حضرت ابراهیم برای کسایی که نمیشناخته و این نشون میده چقدر ثروت مند بودن

    پنجم حضرت ابراهیم وقتی تونست اسمائیل رو قربونی کنه که بهش رسیده بود همونطور که میدونین همسر حضرت ابراهیم نازا بوده و وقتی ایشون درخاست میکنه خداوند بهش عطا میکنه اسمائیل رو و بقول استاد بعد رسیدن به این نعمت میتونه رد بشه ازش

    ششم با مطالعه قران متوجه شدم کفار بعضی از انبیا رو مسخره میکردن و میگفتن خدای شما اگه داره چرا به خودتون نمیده پس قران به ما گفته راه تبلیغ صحیح دین و خدا اینه که تو اول بتونی زندگی خوبی داشته باشی مثلا دقت کنیم بعضی انبیا معجزه داشتن برا همین بوده که نشون بدن اون باورشون به خدا به خودشون داره جواب میده

    واقعا بارها به خودم میگم با داشتن ثروت میتونم بیمارستان بسازم میتونم مسجد بسازم.میتونم یک عالمه کار ایجاد کنم .باعث پیشرفت این دنیا بشم میتونم اصن بگم بابا من خدایی دارم ک هر چی بخام بهم میده نه خدایی که همش میخاد مچتو بگیره خدایا شکرت شکرت بابت این فایل زیبا و انچه گفتی و من نوشتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
  2. -
    جواد جمشیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1643 روز

    سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیزم

    استاد اول از همه من مات و مبهوت میشم وقتی هربار میبینم شما دقیقا همون چیزایی که تو دوره هاتون با بچه ها کار میکنید رو تو فایل های رایگان به اشتراک میزارید.واقعا ندیدم کسی چنین کاری بکنه اما شما چقدر خالصانه قوانین رو بهمون میگید.استاد جان باوری که درمورد ثروت همیشه و همیشه به من خیلی کمک میکنه و باور بهش از بینهایت طریق ثروت رو وارد زندگیم میکنه یکیش احساس لیاقت هست و دیگری اینکه ثروت ساختن و ثروتمند شدن راحتترین کار دنیاست💎

    این دو باور بهم واقعا احساس امنیت و آرامش میده و امیدوار میشم به خودم😍❤

    استاد جانم من شغل آزاد دارم و دیروز برای یک سال دیگه قرارداد مغازه رو تمدید کردم،خیلی تلاش کردم امسال هم مغازه ای پیدا کنم که رهن باشه و اجاره ماهیانه پرداخت نکنم اما پیدا نکردم و امسال باید اجاره ماهانه پرداخت کنم،اولش خیلی زیاد حالم گرفته شد که چرا اونطور که میخواستم نشد و من که همچیز مطابق با خواسته هام پیش میرفت این مساله چرا اونطور که میخواستم نشد و…

    این موضوع انقدر برام مهم بود که چند ساعت زمان برد تا بتونم ذهنم رو کنترل کنم و این باور رو در خودم اینجاد کردم که من بینهایت ذهن ثروت ساز و ثروتمندی دارم و باید ثروت بیشتری بسازم.

    راستش این اتفاق اولش باور کمبود رو در ذهنم ساخته بود اما با گوش دادن به صحبت ها و فایل های شما یهو به خودم اومدم دیدم ساعت ها دارم به این فکر میکنم که چطور ثروت بیشتری بسازم،یعنی اصلا حتی یک درصد هم به پرداختی ها فکر نمیکردم و فقط داشتم دنبال راهی برای ثروت بیشتر میگشتم.این تفکر واقعا به خودی خود شکل نمیگیره اینو مطمعنم.و این یکی از خصوصیات مهم من در ناخودآگاهم ساخته شده که خودم هم تا الان بعد دو سال نمیدونستم و دیشب متوجهش شدم👌

    استاد عزیزم شما دستی از دستان خداوند بودید که مسیر درست زندگی رو به من نشون دادید.بینهایت سپاسگزارم پیامبر خدا.خیلیا قدر شمارو نمیدونن ولی من از همون اولین روزی که صداتون رو شنیدم فهمیدم کی هستید و اهمیت صحبتاتون رو با تمام وجود پذیرفتم و روز به روز نتایج بزرگتری در زندگیم دارم میگیرم.

    استاد هروقت حرف از فروش چیزی میزنید من دلم میسوزه،نمیدونم چرا، شاید بخاطر اینه که خودم هیچوقت بفکر فروش چیزی نیستم و علاقه به فروش ندارم.نمیدونم این باور کمبوده یا وابستگیه یا هر چیز دیگه اما سعی میکنم این رو هم از شما الگو بگیرم که اگه از چیزی سیر شدم بتونم وابستگی رو بزارم کنار و رهاش کنم…

    مهربانترین و صادق ترین و باهوش ترین استاد زندگی من بخاطر وجود شما بارها و بارها از خداوند سپاسگزارم❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  3. -
    گل گفته:
    مدت عضویت: 1831 روز

    سلام استاد عزیز‌و‌ خوش استایل سعادتمند

    و مریم بانوی همراه

    چقدر انرژی و فرکانس این فایل الهامی در تاریکی قبل از صبح بالابود و چقدررر لذت بخش.. شما صحبت میکردید از آگاهی های ناب و باورهای ثروت و یک مرحله دیگر از گذرتون و رفتن ب فرکانس بالاتر و پرنده های آسمان هم شادانه ب پرواز درآمده بودند.. حس میکنم الان ک نه خیلی وقته شما مثل همین پرنده ها هستین آزااااد و رها و بی آلایش و .. و.. خیلی حسش خوب بود. این اسمان زیبا از این زاویه ک از تاریکی ۵ و ۶صبح کم کم هواااا روشن میشد و چقدر این باورهای عالی ثروت آفرین و‌توحیدی درمورد قوم یهود ک سخاوتمندانه جاری شد و ب دل مینشست..

    خداروشکر ک در مدار شنیدن این فایل سرشار از حس خوب و آگاااهی دهنده بودم و لذت بردم و منو‌بفکر بیشتری وا داشت. هرچند این تجربه رو‌من هنوز در ثروت کسب نکردم ولی در موارد عشق و‌مودت دارم‌کسبش میکنم. و اینقدررر روابط من متفاوت شده از چندسال پیش تا ب الان ک‌واقعاااا رابطه الان من با همسر و جهان هستی در کل هیچ‌ربطی ب قبل من نداره..

    و این هم مطمعنم ک قانونی ک من تونستم با باورهای درست و احساس خوب =اتفاق خوب ؛کنترل ذهن و مثبت دیدن ؛ از زاویه بهتر ک‌حس بهتری بهم بده فکرکردن و؛ توجه ب نکات مثبت ک الان تاحدودی ( نمیشه قاطع گفت چون ما همیشه در حال رشد هستیم) درموردش خوب کار کردم تونستم نتایج خیلی بهتری نسبت ب قبل بگیرم میتونم در مسیر علاقه و‌کسب و‌کار خودمم اجرا کنم و پیش برم و ب خواسته هام برسم. استادجان چقدر کار خوبی کردین باز نمای زیبای واحدتون در برج رو گذاشتین و من هم دوباره دیدم و لذت بردم 😍😍البته عکس های زیبایش را در قدم اول دارم😍😍😊😊

    استاد عزیز خیلی خیلی فرکانس این فایل همانند فایل مولد ثروت باشیم و الهام و شهود و بی نهاااایت فایل های ارزشمند دانلودی دیگر بالاااا بود و ممنون ک‌این نکات و باورهای فوق العاده عالی رو چقدر زیبا و‌مفصل توضیح دادین😍😍❤️❤️💐💐🙏🏻🙏🏻دوستتون دارم❤️ممنونم از انرژی و آگاهی و عشق ناب سر صبحی ک ازتون دریافت کردیم و همچنان منتظر آگاهی های خوبتون در دوره سلامتی درمورد دیابت بارداری هستم😍😍🌈🌈🌈💐💐🙏🏻

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  4. -
    اسامه پروین گفته:
    مدت عضویت: 3828 روز

    به نام رب

    سپاس اللهی رو که مارو هدایت کرد که اگر اون و هدایتش نبود ما هرگز هدایت نمیشدیم

    موضوع فایل رو که دیدم یاد حضرت سلیمان و اسب هایی افتادم که بهش هدیه داده بودن و انقد ذوق کرده بود. و انقد باهاشون بهش خوش گذشته بود که زد و نمازشو کلا یادش رفت تا یه خودش اومد دید که واویلا نمازم قضا شد

    درجا زد و اسب هارو قربانی کرد- حالا یا زد کشت یا بخشید مهم اینه که زد و انداختشون بیرون که فردا باز این قضیه تکرار نشه

    القصه سلیمان داستان ما رفت خونه ش دید رو تخت جنازه یه پسر بچه است و درجا دوهزاریش افتاد که اقای سلیمان تنها راه گذر از ثروت رسیدن بهش هست همونطور که تنها راه گذر از فرزند داشتنشه

    درلحظه توبه کرد و به رب گفت به من انقد ثروت بده که بعد من به هیچ کسی داده نشه

    و بقیه ی قصه رو همه میدونیم

    زد و تو یه سوره دیگه ادامه داستان میاد درمورد سلیمان و ملکه سبا . سلیمان نامه زد به ملکه که یا ایمان میارید یا میزنم پدرتون رو درمیارم … ملکه با مشاوراش مشوره کرد و نتیجه این شد که هدایایی آماده کنند و برند دنبال راضی کردن این بنده خدا که نیاد حمله کنه اقا تو پول میخای همینجوری بهت میدیم نیازی به لشکرکشی و جنگ نیست خدا پدرتو بیامرزه

    رفتن پیش سلیمان و سلیمانی که دوتا اسب باعث شدن نمازش رو کلا یادش بره و کلا زمان و مکان از دستش در رفته بود ایندفعه این همه هدیه دادن بهش هیچ نگاشونم نکرد نه چون پیامبر بود در‌هردوحالت پیامبر بود یه روز فقیر و یه روز ثروتمندترین مرد طول تاریخ

    و گفت اون چیزی که رب من بهم داده از اینا بهتره یا ایمان میارید یا میزنم لهتون میکنم

    و بعد رب میفرماید که سلیمان از عزیزان و نزدیکان ماست.

    بعدش یاد علمای یهود افتادم که تو قرآن رب همه ش میگه اینا دین وایمانشون رو به ثمن قلیل به بهای اندک فروختن و اینا یه زنگی باید تو گوشمون بزنه که اقا فقر باعث فروختن دین میشه فقر باعث میشه که ما همه چیزمون رو عزت و شرف و غیرت و جانمون رو بدیم

    در قران هست شیطان شمارو به فقر وعده میده و اینجوری میخاد که شمارو به فحشا امر کنه

    چقدر روشنه این حرف که فقر نه تنها باعث هدایت نیست که اِندِ گمراهیه

    به خدا من خودم چندوقت پیش رفتم گوشت بخرم روز قبلش خیلی راحت کارت کشیدم

    اما اون روز ک رفتم همه جا پرسیدم و نخریدم چون شیطان منو ترسوند که پولات کم شدن ومن دقیق احساسش کردم کاملا حسش کردم که داره منو گمراه میکنه و میترسونه و من تسلیمش شدم و اون روز گوشت نخریدم

    حالا شما اینو در ابعاد بزرگتر‌ببینید.

    درمورد سیرشدن هم من وقتی ایفون ۷ اومد تو بازار به خودم گفتم من یه ایفون هفت قرمز خوشگل میخرم

    گذشت و گذشت و من یه ایفون قرمز خریدم و بعدش یه مشکی

    ولی بعد دیدم که آقا اون حسی که مشکیه میده قرمز نمیده و فروختمش واقعا سیرشدم ازش خیلی راحت و ساده

    یا مثلا من وقتی نداشتم و دوستان گوشی های انچنانی داشتن که مثلا نوکیا N8 که دیگه تاپ بود اون موقع

    بچه ها داشتن و میدادن به اینو اون من همه ش داشتم فکر میکردم اینا چجوریه ک گوشی به این‌ گرون قیمتی رو میدن دست اینو اون اگر‌مال من بود به هیچ کسی نمیدادم

    یا لپتاپ همین طور

    ولی وقتی خودم گرفتم وسیر شدم ازش واقعا برام مهم نبود که کجا میذارم یا دست کیه

    اینارو خودم نوشتم تو دفترم و خیلی بیشتر که ضبط کنم وباور‌بسازم توی وجودم که اره من باید به ثروت برسم تا ازش سیر بشم همونطور که این و اینو اینو این.

    در اخر تحسین میکنم استاد رو‌و خانم شایسته رو و همه ی دوستان امریکایی سحر خیز‌رو و دلم میخاد که منم سحر‌خیزباشم

    بهش برسم و بعد ازش سیر بشم و تصمیم بگیرم که آقا میخامش یا نه.

    و من الله توفیق

    موفق و موید باشید

    از استاد و خانم شایسته و رب متشکرم واقعا چیزی بود که بهش نیاز داشتم این فایل

    ممنون و سپاسگزارم ♥️♥️♥️♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  5. -
    حسین وزیری گفته:
    مدت عضویت: 1548 روز

    سلام استاددد جاننن

    اخ استاددد عجججب نکته طلاییو گفتین استاددد

    دقیقا مثل رستوران رفتن هست این ارزو ها

    ما میرریم رستوران ی غذایی ی اسم عجیبی داره دلوم میخواد اون رو بخوریم ولی میترسیم خوشمزه نباشه

    ولی الان شما گفتین لامصببب اون غذا رو بچچش و بعد تصمیم بگیر ک دوباره اون رو بخوری یا ن

    اصلا این حرف شما شد پله ایی برا شکستن بعضی باورامون مرسی استاد جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  6. -
    اکرم هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1420 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و دوستان موحد و ثروتمندم

    خداروشکر میکنم که در جمع فوق العاده ی شما هستم

    استاد متشکرم برای این فایل عالی مثل همیشه که چندتا مورد جدیدم توش ذکر کردین که عالی بود و برای من بود اصلا.

    عاشق این همزمانی و برنامه ریزی بی نقص خداوند هستم

    الهی شکر

    استاد اول که گفتین دارین تمپا رو میفروشین

    گفتم ما با اونجا کلی خاطررره داریم آخههه

    حیفه

    ولی حتی قبل از اینکه علت فروششو توضیح بدین دیدم با اینکه یکمی دل کندن ازش سخته ولی منم طرفدار کندن ازش و اجازه دادن به رخ دادن تجربه های جدید هستم.

    از همین الان هم واقعا ذوق تجربه جدید توی هر ایالت و مکان جدیدد رو حس میکنم

    این عالیه

    و همونطور که گفتین اول انجامش میدین و بهش میرسین بعد تصمیم میگیرین که باهاش اوکی هستین یا نه

    دقیقا یه دغدغه ای که داشتم

    من دقیقا دوست دارم اونطرف شهر خونه بگیریم

    و این درصورتیه که دوستا و خانواده و محل کار همسرم اینطرفه شهره

    البته منم وابستگی خاصی اینطرف ندارم و کندن از اینطرف شهر و رفتن به محل جدید برام به اندازه همسرم مشکل نیست فقط بیرون رفتن از محوطه امنیتِ ذهنیه که برای خودم ساختم که اتفاقا دوست دارم

    البته اون بنده خدا مشکلی نداره

    و انگار مشکل فقط خودمم که دلواپسم براش

    حالا چجوری میخواد بره و بیاد

    حالا دیگه نمیتونه هر وقت بخواد بیاد خونه استراحت کنه و برگرده

    حالا دیگه نمیتونه در لحظه با دوستاش قرار بذاره و برن جایی

    حالا دیگه از خانوادش دور میشه

    حالا دیگه نمیتونه هر وقت خواستم زنگ بزنم بیاد دنبال ما ببره مون جایی یا خرید و اینا

    چند روز پیش با خودم بالاخره به این نتایج رسیدم که اینا همه ش خوبه

    و بقول معروف آب که بیاد راهشو پیدا میکنه

    چرا نباید اونطرف دوستان جدیدی پیدا کنه

    یا حتی موقعیت جدید کاری

    یا کلی اتفاقی مثبت و فرصتای جدید

    که امروز شما هم این جمله قشنگو گفتین

    تو بهش برس، بعد بشین فکر کن خوشت میاد یا خوشت نمیاد

    چون تا وقتی نرسم که همه پیامدا رو ذهنی دارم تصور میکنم

    و ذهنم که خب دستش برای ما رو شده هست

    کارش فقط ترمز سازیه

    چقدر قشنگ گفتین و امیدوار کننده که همون رسیدن و دستیابی ظرف آدمو بزرگ تر میکنه و باران رحمت الهی هم که بی وقفه در حال بارشه

    شما با ظرف بزرگتر نصیب بیشتری هم از نعمات الهی میبرین و اصلا دیگه لازم نیست قبلی رو بفروشی تا بعدی رو بخری

    (این تز شما هم فوق العاده قدرتمند کنندست)

    الهی شکرت که انقدر حقایق زیباست و هرکدوم بوستر و تقویت کننده بعدیه

    بله برای تحقق به آرزو و خواسته بعدی باید پولشو بسازیم

    این درسته

    این چیزیه که با بزرگ تر شدن ظرف دریافت ما لاجرم اتفاق میوفته و جز این نمیتونه باشه

    این اصلا خود منطقِ جاریِ در این ماجراست

    استاد دست مریزاد که انقدر قشنگ میتونین اصولو ببینین

    الهی شکر برای این سطح بینش و نکته سنجی شما

    و یه مورد قشنگ دیگه گفتین که

    انتخاب آگاهانه سادگی در زندگی با آدم قدرت میده

    این چیزیه که شما با تجربه و پرشدن از هر آرزویی که داشتین بهش رسیدین

    و موید زندگی اهلبیت هست که خیلیا ساده زیستی اونا رو با فقر اشتباه میگیرن

    در صورتی که همون زمین فدک که متعلق به اهلبیت هست الان سرچ کردم محاسبه کردن با استفاده از اطلاعاتی که در تاریخ ذکر شده

    میزان تولید سالیانه خرمای فدک حدود هشت هزار تن بوده‌ است

    و این یه بخشی کوچک از ثروت این خاندان بوده

    پس ساده زیستی رو با فقر اشتباه نگیریم

    بشوریم اون باورهای اشتباهی رو که توی ذهنمون هست و برای اینکه نزد خدا محبوب تر بشیم نشون بدیم که لیاقت استفاده از نعمتایی رو که با عشق برای ما خلق کرده رو داریم و نترسیم و توکل کنیم و بخوایم و استفاده کنیم

    شما یه مهمونی هم که برین خلاصه برای شما خوراکی آماده میکنن ، درسته یا برندارین یا کوچک ترین و دم دست ترینو بردارین در صورتکیه که از اون عالی ترم براتون آماده شده کافیه بدونین که شما اجازه استفاده از عالی ترین رو هم دارین به این علت که اونم برای شما آماده شده . اون ظرف میوه لوکسی که روی میز دو قدمی شماست هم برای شما آماده شده فقد باید دو قدم بلند شی و حرکت کنی

    و این مثال زمینیش

    در مقیاس خداییش که دیگه با عشق آسمان و زمین رو مسخر ما کرده

    باید باور کرد

    و باور کرد

    و باور کرد

    خداوند وهابم شکرت برای وجود خودت

    چقدر از وصف خارجی ای مهربان ترین

    عاشق ترین

    بخشنده ترین

    شنواترین

    بینا ترین

    خیر دهنده ترین

    خیرخواه ترین

    و اینا بزرگترین کلماتیه که تو ذهن ما جا میشه که الحق کوچکترینه برای وصف مقام و جایگاه واقعی تو

    الهی شکرت

    الهی شکرت

    الهی شکرت

    استاد

    مرسی هستین

    در پناه خدا باشید

    اهدافم در ۱۴۰۱

    عاشق الله بشم

    بلطفش بیزنس خودمو ران کنم

    بلطفش فهم و حفظ و تثبیت قرانم عالی بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  7. -
    علی اصغر سیمابه گفته:
    مدت عضویت: 1352 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    امروز 1401/3/29

    سلام استاد عزیزم سلام خانوم شایسته عزیز

    واقعا امروز توی لیست برنامه ریزی هام کلا تعهد دادم روی باورهام کار کنم بعدش چون من لیست برنامه ریزی هام رو به ترتیب انجام میدم یعنی بدون برنامه ریزی چیزی رو انجام نمیدم برنامه ریزی میکنم اما همیشه وسط برنامه ریزی میگم خدایا هرتغییری هست تو بهم بگو یعنی برنامه ریز زندگی من تو باش و هدایتم کن امروز صبح یه حسی بهم گفت برو باورهای ثروت ساز رو گوش کن البته دیروز من کل فایل ها رو تموم کردم یعنی فایل جدید نبود اما دقیقا بهم الهام شد بیام یه حسی بهم گفت بزن روی باورهای ثروت ساز دیدم فایل جدید استاد اومده چه قدر خوشحال شدم دیدم هنوز کسی دیدگاه نذاشته و اولین کامنت هست روی این پست و اینکه صبح زود بلند شدم و هدایت شدم به این فایل همیشه میگفتم من دوست دارم یه فایل جدید از استاد ببینم از الان زندگیش بالاخره امروز دیدم خب چه قدر قشنگ گفتین من پر شدم یعنی تجربه کردم استاد اون فرکانس اول صبح که فایل رو ظبط کردین من کاملا حسش کردم با خودم نگفتم ثروت بده مثلا بگم ببین استاد به ثروت رسیده مثلا نگفتم ثروت الکیه آخرش باید زندگی ساده کنی نه من تازه انگیزه گرفتم با خودم گفتم میشود یعنی این جور که شما صحبت میکردین من میگفتم ببین چه قدر ثروت هست که استاد بهش رسیده این همه خونه ملک ماشین و تنها راه گذشتن از ثروت تجربه ثروت هست که استاد توی فایل هاشون میگفتن مثلا اون موقع دوست داشتی بری به همه اموزش بدی تو دانشگاه بندرعباس و میرفتی بعد فهمیدی نه کسی رو به زور نمیشه تغییر داد باید خودتو تغییر کنی اما چون دوست داشتی تجربه کنی رفتی و اینکه من تازه با این کلیپ اول صبح انگیزه گرفتم کاملا فرکانس شمارو دریافت کردم من تازه گفتم باید منم تجربه کنم واقعا همیشه اینو خواستم من باید تجربه کنم مثلا مثل ثروت من باید تجربه کنم اونقدر به ثروت برسم و تجربه کنم بهترین خونه ماشین خرید ملک چرا؟چون میخوام تجربه کنم ما اومدیم که تجربه کنیم لذت ببریم اگه تجربه نکنیم حسرت میخوریم اما وقتی ثروتمند بشی تجربه میکنی لذت میبری مثلا وقتی ثروتمند بشی مثل این میمونه میری رستوران یه غذا میخوای مثلا قیمت بالا مثلا میبینی این ماه چهار نفره هست اما مثلا تو و خانومت هستی اما قلبت میگه باید تجربه کنی یعنی خودت دوست داری من بارها دیدم خیلیا چیزی رو میخواستن اما پولشو نداشتن مثل همین غذا خوردن چون بودم و دارم تجربه میکنم وقتی ثروتمند بشی میتونی تجربه کنی وقتی ثروتمند بشی در مقابل خدا افتاده تر میشی وقتی ثروتمند بشی هر گوشی هر ماشین مدل آخرش اومد تجربه میکنی وقتی ثروتمند بشی مثل استاد مثلا تمام ملک هاش بفروشه مثلا میتونه بره استرالیا بره جاهای دیگه رو تجربه کنه مثلا میتونه بره کشورهای دیگه منم واقعا دوست دارم اینجوری تجربه کنم البته من این باور رو دارم استاد جان که هنوز جهان جاهای قشنگ تر رو داره من این باور رو دارم هنوز خونه های شیک روی آب جاهای دیگه هست مثلا من میخوام این جوری تجربه کنم مثلا برم به کشور دیگه چند سال بمونم برم دوباره یع جایی دیگه اینجوری لذت بخشه میری جاهای دیگه تجربه میکنی چیزهای جدید یاد میگیری روحیت باز تر میشع

    من این باور میسازم هرچی ثروتمند بشی تجربه کنی سلامت تر میشی به ارامش بیشتری میشی هرچی تجربه کنی به خداوند نزدیک تر میشی هرچی ثروتمند تر بشی هرچی دلت خواست میخری میفروشی یا مثلا من اگه بودم از امریکا مثلا اینقدر که استاد بودن من میرفتم جاهای دیگه کشورهای دیگه تجربه کنی دوست دارم مثل اون کسانی که مستند میسازن دوست دارم برم تجربه کنم مثل همون کسایی که میخوان برم حیوانات رو از نزدیک ببین مثلا سمت آفریقا استرالیا بری اقیانوس ها رو ببینی فیلیم بگیری ببینی استاد جان هنوز میشود تجربه جدید داشته به جاهای بهتر هرچی تجربه کنی قوی تر میشی هرچی تجربه کنی روحیت شاد تر میشه انگیزه تو بیشتر میشه من چه قدرهمین طرز تفکری که کردن استاد دوست دارم منم واقعا این باور رو ساختم گفتم من باید تجربه کنم تا بگذرم اما واقعا باید تجربه کنی چه جوری ؟همه جا بری به تمام کشور ها سفر کنی بی نهایت مکان دیگه هست مثل پردایس کلا من دوست دارم تجربه کنم مثل بچه ها که مثل یه بار گوشی میخواد یه بار موتور یع بار ماشین کلا تجربه کردن قشنگه حس خوب بهت میده رفتن از شهرت به شهر دیگه یا رفتن از امریکا به کشور دیگه باعث میشه سلامت تر باشی چرا؟چون چیزی جدیدی یاد میگیری با مردم دیگه ارتباط برقرار میکنی فرهنگ هاشون آشنا میشی میری جاهای دیدنی اونجا و اینکه من یادمه یه زمانی میخواستم صندوق دار بشم و مثلا بشم مهم ترین قسمت اون رستوران یادمه یع زمانی از کنار یک رستوران با حسرت نگاه کردم یه نفر یک پسر بود مدرک خاصی نداشت اون روز ازش پرسیدم چه جور تونستی اینجا صندوق دار باشی گفت قدم به قدم اول گارسون بودم حرف بد شنیدیم اما امروز به این جایگاه رسیدم من یادمه اون موقع سنم پایین بود اما خیلی اشتیاق داشتم برسم برسم بعد 2سال فکر کنم هدایت شدم به رستوران بهترین اون شهر از گارسونی شروع کردم تحمل کردم روزی که وارد شدم صاحب کارم نمیدونم همون جا بهم گفت تو قراره مهم ترین قسمت این کار باشی بهم گفت صبر کن ۱سال و نیم طول کشید من خیلی دوست داشتم تجربه کنم دوست داشتم صندوق دار بشم خیلی خیلی خدا شاهده بعد از چند مدت به تضادی که بر خوردم یه اتفاقاتی افتاد از زمانی که با قانون و اومدم سمت خدا اون کسی که صندوق دار بود رفت تنها کسی که مونده بود که بتونه رستوران رو مدیریت کنه من بودم و صاحب کارم بنده خدا که مدیر رستوران بود سواد نداشت این باور بسازم برای دوستان برای موفقیت نیاز بع مدرک خاص نداره من جایی کار بودم طرف سواد نداشت اما ثروتمند بود یک فرد مذهبی و دست و دلباز بود خیلی راحت بود خودش بود

    و اینکه اون روز اومد بهم گفت علی جان برو پشت سیستم خیلی ترس داشتم ازاینکه بلد نباشم اما دوست داشتم تجربه کنم خدا شاهده اگه اون انگیزه اون باور رو نساخته بودم اصلا نمیشیم من خیلی راحت شروع کردم خدا شاهده من ریاضیم خوب نبود حساب کردن هیچ صفر ترس داشتم اما توی کار کامپیوتر رو کمی بلد بودم زبان انگلیسم درحد که جملات کوتاه بخونم میدونستم خلاصه من همون روز گفتم خدایا من چه کار کنم اون روز یع نیرویی بود کنارم همه چیز رو بهم میگفت مثلا میگفت این کارو کن اینجوری حساب کن فیش بزن خلاصه من جوری پیشرفت کردم جوری مدیریت کردم اون رستوران بهترین فروش رو داشتم جوری شد کل کارها رو دادن به من خلاصه تجربه کردم با تجربه کردن اعتماد بنفس عزت نفس من رفت بالا شدم بهترین حسابدار منی که بلد نبودم من اگه نمیرفتم تو دل ناشناخته ها چیزهای جدید یاد نمیگرفتم خلاصه موفقیت هایی کسب کردم و اینکه اونجا رو تجربه کردن بعد از 2سال قلبم بهم میگفت علی بسه دیگه از این شغل بیا بیرون من دیگه سیر شدم الان چند پیشنهاد بالای کاری دارم اما نمیرم دیگه تجربه کردم جوری که دیگه سیر شدم من الان دارم مسیر رسالتم رو تجربه میکنم من الان خیلی حالم خوبه واقعا باید همیشه بتونی چیزی رو تجربه کنی و اینکه یادمه استاد من گوشی ایفون میخواستم یع زمانی یادمه دوستم اون روز میمومد جلوی من آهنگ میزاشت من خیلی خوشم اومد از ایفون از رنگش از اون سیب پشتش همون روز سن ۱۸بودم من به جای اینکه حسرت بخورم رفتم بیرون یه جایی نشستم فقط داشتم اون گوشی رو توی ذهنم حسش میکردم در موردش حرف میزدم جوری که دارمش یادمه بعد ۳ماه من هدایت شدم به همون رستوران که گفتم ماه اول یک ایفون مشکی خریدم اونقدر لذت داشت تجربه کردم و سیر شدم و اینکه گفتم من باید برم مدل ۶ایفون داشته باشم که بعد از ۱ماه رفتم خریدم پولش فراهم شد تا الان که ایفون ۶هست دستم الان ازش سیر شدم مثل یک گوشی ساده هست دستم اما همیشه شکر گزاری میکنم بابتش قدر دان نعمت های خداوند هستم اما من دوست دارم مدل ایفون بالا تر بخرم چون اینو تجربه کردم و مطمعنم می‌خرم تجربه کردن خیلی خوبه مثلا تجربه یک غذای جدید چه زمانی میتونی ؟زمانی که ثروتمند بشی پس ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست تنها راه نزدیک تر شدن به خدا اینکه ثروتمند بشی و چه زمانی میتونی بری از امریکا استرالیا هند مادرید پاریس ؟زمانی که داشته باشی زمانی که تجربه کردی ثروت رو ثروتمند بشی به قول خداوند به هرچیزی بگه موجود باش موجود میشه مثل استاد هرکجا بگه میرم میره از امریکا استرالیا میتونه بره یه کشور دیگه یه ایالت دیگه خیلی راحت ؟؟؟؟چه زمانی زمانی که پولشو داشته باشی زمانی که اون قدر ثروت داری و تجربه کردی اما به محضی بگو بریم یه کشور دیگه ؟میشود چون پولشو داری به محضی که بگی یه ماشین دیگه میگی می‌خرم چون داری ثروت خیلی خوبه خدای من چه قدر باور خوب ساخت در من این فایل استاد من واقعا انگیزه گرفتم که اقا میشود

    خیلی دوستتون دارم

    ممنون استاد عزیزم

    خانوم شایسته بعد از مدتها عضویت اولین فایلی بود که دیدم و کامنت گذاشتم

    اصلا یع حس گفت بنویس باور نمیکردم که نزدیک ۲ساعت و نیم طول بکشه اما یه چیزی میگفت بنویس گفت قدم اول رو بردار من کامنت رو تکمیل میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  8. -
    الهام محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2886 روز

    سلام استاد عزیزم. سپاسگزارم بابت نکات فوق العاده ارزشمندی که تو این فایل مطرح کردید. این فایل دقیقا جواب سوالهایی بود که تو چند روز گذشته داشتم از خودم میپرسیدم و خوشحالم که موضوع ترمزهای ذهنی در مورد ثروت برام واضح تر شد. استاد من هم مثل گذشته شما خوب پول میسازم و خدا رو شکر همیشه درآمد خوبی داشتم اما همیشه بعد از یه جهش مالی روند صعودی درآمد من ثابت میمونه برای یه مدت نسبتا طولانی.

    من خیلی به این موضوع فکر کردم که چرا این اتفاق میفته با وجود اینکه من همیشه متعهدم که مهارتهام رو اتقا بدم، از حیطه امن خودم خارج بشم و از فرصت های جدید استقبال کنم. با توجه به شناختی که از خودم پیدا کردم، من ۲ تا ترمز ذهنی در مورد ثروت دارم. دوست دارم این ترمزها رو با شما و بقیه دوستان به اشتراک بگذارم و ممنون میشم اگه شما تو یه فایل دیگه توضیحات بیشتری در مورد این موضوعات بدید. اگر دوستان هم راهنماییم کنن تا درک بهتری از قانون پیدا کنم خیلی خوشحال میشم.

    (این رو هم توضیح بدم که من اروپا زندگی میکنم و الان با تمام وجودم درک میکنم که وقتی شما میگین میزان درآمد ارتباطی با مکان جغرافیایی نداره یعنی چی. من تو همین محله ای که زندگی میکنم آدمهایی رو دیدم که به نون شبشون محتاجن و از داخل سطل آشغال ته مونده غذاهای مردم رو جمع میکنن تا زنده بمونن و همینطور آدمهایی رو دیدم که چند تا چند تا ماشین تو پارکینگ خونشون پارک هست. علاوه بر این، به وضوح درک کردم که ثروت ارتباطی با ملیت و سن و ساعات کاری و میزان تلاش فیزیکی و فاکتورهای مشابه نداره. خود من در ۳۲ سالگی و به عنوان یک مهاجر ایرانی با کار نیمه وقت غیر حضوری و فوق العاده flexible بیشتر از حقوق پایه کار تمام وقت تو این کشور و بیشتر از خیلی از افراد با تجربه و سن بیشتر دارم ثروت خلق میکنم. اما میدونم که پتانسیل من خیلی بیشتر از اینهاست و دوست دارم به قول شما به جای کوچیک کردن خواسته هام، آرزوهام رو بزرگتر کنم.)

    ترمزهایی که من در خودم شناسایی کردم اینها هستن:

    ۱) هر چقدر من ثروتمندتر بشم احساس گناه و عذاب وجدانم بیشتر میشه چون خانوادم در ایران هستن و درآمدشون (و احتمالا حس خوشبختیشون) از من کمتر هست:

    استاد این ترمز خیلی ریز بود توی وجودم و خیلی طول کشید تا پیداش کنم. اما خوشحالم که بهش آگاه شدم. من واقعا این موضوع رو تحسین میکنم که شما و خانم شایسته عزیز انقدر راحت ثروتتون و تجربه های زیباتون رو با دیگران به صورت عمومی به اشتراک میزارید و به خودتون افتخار میکنید بابت خلق این زندگی.

    خیلی دوست دارم که من هم بتونم مثل شما حس دلسوزی و ترحم نسبت به دیگران، مخصوصا خانوادم، نداشته باشم. شما در دوره ۱۲ قدم گفتید که هر کسی هر جایی که هست در جایگاهی هست که باید باشه و هر وقت باورهاش تغییر کنه خداوند به شرایط بهتر هدایتش میکنه. اما هنوز هم این ترمز توی ذهنم وجود داره که من لایق این همه حس خوشبختی نیستم، مخصوصا چون خانوادم تو شرایط متفاوتی (که از نظر من ممکنه کمتر لذت بخش باشه) دارن زندگی میکنن.

    هر وقت که درآمدم جهش پیدا میکنه، احساس گناه و عذاب وجدان میاد سراغم و من شروع میکنم خودم رو با شرایط خانوادم و افراد دیگه ای که تو جایگاه مالی پایین تری هستن مقایسه کردن و میگم که من باید به همین حد راضی باشم چون خیلی ها یک صدم همین رو هم ندارن.

    توی ذهن من ثروت بیشتر مترادف شده با فاصله بیشتر از نظر مالی و حس خوشبختی و غیره با خانوادم که این عذاب وجدان و احساس گناه من رو بیشتر میکنه.

    استاد واقعا ممنون میشم که توضیح بدید که چطور باور درست تو این زمینه رو تو خودتون نهادینه کردید، با توجه به اینکه اختلاف شما با اعضای خانوادتون از نظر مالی خیلی خیلی زیاده. چطور میتونید از ثروتتون لذت ببرید به معنای واقعی و به نشون دادنش افتخار کنید، بدون اینکه غصه بخورید از اینکه خانوادتون تو شرایط متفاوتی هستن؟

    ۲)هر چقدر ثروتمندتر بشم حس مسئولیت بیشتری میکنم برای کمک به خانوادم، مخصوصا از نظر مالی:

    ترمز دوم مهمی که من در خودم شناسایی کردم این هست که اگر من ثروتمندتر بشم، این انتظار از طرف خانوادم و از طرف خودم از من شکل میگیره که من باید بهشون کمک مالی کنم تا شرایطشون رو بهتر کنم یا حتی کمکشون کنم که مهاجرت کنن.

    فکر کردن به این موضوع باعث میشه که من ناخوادآگاه نخوام سطح درآمدم رو بالاتر ببرم تا این توقع ایجاد نشه و چنین مسئولیتی رو روی دوش خودم حس نکنم.

    استاد میدونم که شما بارها گفتید که کمک کردن به دیگران با این نیت که جایگاه اونها درست نیست و من باید تو جایگاه درست قرارشون بدم اشتباهه. این رو هم میدونم که گفتید ما به اندازه سر سوزنی نه میتونیم دیگران رو خوشبخت کنیم نه بدبخت. اما من هنوز نتونستم این باور رو تو وجودم نهادینه کنم.

    خیلی ازتون ممنون میشم اگه در این مورد هم تجربه خودتون رو با ما به اشتراک بگذارید. شما با وجود اینکه همه جوره میتونید به خانوادتون کمک مالی کنید و حتی برای مهاجرتشون به آمریکا اقدام کنید، چطور میتونید احساساتتون رو کنترل کنید و به جریان هدایت اعتماد کنید و بگید که هر کسی که در مدارش باشه به آمریکا یا کشور دیگه ای هدایت میشه؟ چه باوری باعث میشه که شما با این همه ثروت احساس مسئولیت نکنید برای کمک مالی به خانوادتون (مگر در مواقعی که خودتون دوست داشته باشید از ته دل این کار رو انجام بدید)؟

    اگر دوستان دیگه هم در مورد این ترمزها تجربیاتشون رو به اشتراک بگذارن ممنون میشم چون از ته دل از خداوند خواستم که من رو هدایت کنه به مسیر افرادی که بهشون نعمت داده.

    عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      مهدی احمدی گفته:
      مدت عضویت: 2125 روز

      سلام خدا قوت به دوست خوبم

      اگه ما انسان های را به عنوان موجود ارتعاشی قبول کنیم یعنی انسان ها دم به دم دارن ارتعاش فقر یا ثروت را در جهان ارتعاش می دهند و جواب ش را می گیرند شما به عنوان خواهر برادر پدر یا مادر چه کار می توانید بکنید آیا می شود به زور ارتعاش اش عوض کرد یا کمک به چه معنا خواهد بود اگر در مدار فقر باشد شما هر چقدر کمک کنید او فقیر تر خواهد شد من بارها و بارها اینکار کردم به خانواده که شما می شوید در نقش روزی دهنده که اگر روزی دهندگی شما قطع شود می شود آدم بده یا به عبارت دیگر خدای خسیس و از طرف دیگر آن فرد فقیر امید اش می شود افراد چون دفعه قبل برادر بود یا خواهر بود دیگر از خدا نا امید هست همش به دنبال این و آن می گردد و مشرک تر

      تنها و تنها فردی که شما مسول ارتعاش اش هستید خود خود خود شمایید و اگر دید هر جا دل شما سوخت و… یعنی شما باورتان به قانون کم هست

      مگه می شود خدا یک لحظه و یک آن بر خلاف قانون عمل کند مگه می شود افراد ارتعاش ثروت بدهند و خدا به آنها فقر بدهد

      مگه می شود کسی را پیدا کرد به جای ما ارتعاش ثروت یا فقر بدهد

      همه در جای صحیح خویش هستند اگه دیدی خانواده به حرف های شما گوش نمی دهند

      یا شما خودت به اندازه کافی نتیجه نگرفتی

      یا آنها در مدار فقر هستند

      اگر در مدار فقر هستند شما خوبه پیامبر خدا هم عاجز از تغییر مدارشان که در قرآن خدا به پیغمبر می گه فاعرض یعنی روی برگردن نمی تونی این جز قانون ماست پس من تو چکار ه ایم آقا فقط و فقط مسول خودتی خودتی خودتی خودتی بس بس بس بس

      این که تنهایی بخورم و لذت ببرم آقا با افراد هم مدار ت

      لذت ببر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      موسی گفته:
      مدت عضویت: 1657 روز

      سلام عرض میکنم خدمت شما خانم محمدی و بقیه دوستانی که ممکنه این پیام رو بخونن.

      خانم محمدی ، من تقریبا همه ی نظرات شما رو توو این خانواده فوق العاده خوندم و روند رشد شما رو با توجه به نوشته هاتون میدونم و واقعا تحسینتون میکنم. الان که این دو ترمز ریز رو بیان کردید یه سری مطالب به ذهنم رسید که گفتم بیان کنم.

      قطعا برای خیلی از ماها خانواده خیلی خیلی عزیزه اما باید یادمون باشه ، به قول استاد عباس منش هر کدوم از ما مسول ۱۰۰ درصد شرایطمون هستیم ، حالا چه خوب و چه غیر خوب. قطعا خانواده هامون هم ( با هر سن و سالی ، منشی ، باورهایی ) مسول تمام و کمال زندگی خودشون هستن. نمیدونم میتونم منظورمو برسونم یا نه.

      ببینید ، اگه اونا دارن یه شرایط ناخوبی ( از دید شما ) رو تجربه میکنن ، دارن شرایطی رو که خودشون توو زندگی برای خودشون ساختن ، میبینن و به نظر من از منظر قوانینی که استاد گفتن ، این شرایط به شما ارتباطی پیدا نمیکنه مگر اینکه بخواین به این موضوع احساساتی نگاه کنید ( که احتمالا هم همینه ).

      به نظر من اگه میخواین احساساتی به قضیه نگاه کنید که بهتره همین الان همه ی چیزایی رو که اونجا ساختین خراب کنید و برگردید پیش خانوادتون تا بتونید اون رنجی رو که فکر میکنید اونا دارن تحمل میکنن از نزدیک و در کنار خانواده محترم باهم و دور هم تحمل کنید.

      به نظر من اولین جوابی که میتونید به ذهنتون بدین اینه که منطقی قانعش کنید که من هر چی ثروتمند تر بشم هم قطعا خانوادم خوشحال تر میشن و به من بیشتر افتخار میکنن و هم من راحت میتونم بهشون از لحاظ مالی کمک کنم. به نظرم با کمی دلایل منطقی برای ذهنتون میتونید آرومش کنید.

      اصلا با خانوادتون صحبت کنید و بگید این دو حس رو دارید و جواب اونها رو بشنوید. من مطمئنم حرف های اونا و عکس العملشون خیلی ذهنتون رو آروم میکنه.

      امیدوارم هدایت های خداوند مهربان بیش از پیش راه گشای زندگیتون باشه. در پناه خداوند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    آتوسا رضائی‌پور گفته:
    مدت عضویت: 1423 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایستۀ گل

    استاد در حال حاضر که دارم این کامنت رو می‌نویسم به وقت ایران ساعت ۵ صبح هستش. من در حال انجام کارهام بودم، و روند کار من اینجوریه که وقتی می‌خوام به خودم استراحت بدم، میام توی سایت و سریال‌های مستندی شما رو می‌بینم.

    وقتی دیدم فایل جدید اومده واقعا ذوق زده شدم، چون انقدر با شما انس گرفتم که یه مدت که فایل نمی‌ذارید خیلی دلتنگتون می‌شم. خلاصه این که اصلا قصد کامنت گذاشتن نداشتم. ولی این منظرۀ پشت سرتون عجیب من رو به نوشتن وسوسه می‌کنه! اینجوری خودم رو راضی کردم: که تو برداشت‌هات رو توی نوت گوشیت بنویس. اگر دوست داشتی بفرستش روی سایت، اگر نه که ولش کن! ضرر نکردی در هر حال! و این برداشت‌های من از این فایله. ببخشید اگر طولانی شد.

    من این مدت به شدت دارم روی بحث اعراض از ناخواسته‌ها و تمرکز بر روی نکات مثبت زندگی کار می‌کنم و این منظرۀ پشت سرتون من رو دیوانه کرده! خدای من! در چند دقیقۀ اول فیلم به جز از حرکت پرنده‌ها و روشن شدن لحظه به لحظۀ آسمان نمیشه به عکس نبودن این تصویر پی برد! من این پیاده‌روی زیبا رو در سریال زندگی در بهشت دیده بودم و اصلا باورم نمیشه در این صبح زود انقدر زیبا باشه. انگار تمام اون فضا متعلق به شماست. نمای سه تا آسمون خراش پشت‌سرتون با چراغ‌های یکی درمیون روشن و رنگ خاصشون… به قدری ساکت و خلوته که انگار شما نویز صدای شهری رو با برنامه از بین بردید… تا فردا می‌تونم در وصف این زیبایی صحبت کنم! استاد به نظر من گرگ و میش صبح یکی از معنوی‌ترین حالات روزه! به نظر من یه جوری نشانۀ قدرت نمایی خداونده! از تعویض جای خورشید ماه گرفته تا تغییر رنگ آسمون، محو شدن اون همه ستاره، تا به خواب رفتن و بیدار شدن انواع جانوران در هر طلوع و هر غروب و ازتون ممنونم که چنین وقت زیبا و خاصی رو برای صحبت در مورد چنین موضوع معنوی‌ای انتخاب کردید.

    استاد الان رسیدم به بخش حرف‌های شما، راجع به فیلم‌ها. این که که آدمای درستکار همیشه فقیر هستن و هشتشون گروی نهشونه و آدمای ثروتمند همیشه آدمای ظالم و بدی هستن. استاد این موضوع به نظر من خیلی جالب بود، چون اتفاقا در چند روز گذشته من داشتم به این موضوع فکر می‌کردم! داشتم فکر می‌کردم که قانون رو حتی توی فیلم هم نمیشه عوض کرد، یعنی قوانین و حرکات ما در تخیل و واقعیت یه نتیجه رو میده. چون خب در تخیلات ما، شاید بشه فضا و مکان رو در هم ریخت، اما در فانتزی‌ترین حالت فیلم و داستان، احساسات ثابت می‌مونن و در نتیجه هر احساس نتیجۀ ثابتی می‌ده. مثل یک تابع ریاضی!

    مثلا من دقت کردم توی چنین فیلم‌هایی افراد فقیری که درستکار معرفی میشن! همیشه نشتیه انرژی دارن! همش توی عزا داری هستن! خدا رو یه خدای ظالم می‌شناسن که بخاطر کوچک‌ترین گناه بنده‌های مومنش رو به جهنم می‌فرسته! در اصل اونا بخاطر بدی گناه نیست که گناه نمی‌کنن بخاطر ترس از عذاب بعدشه! به اسم کمک توی زندگی بقیه دخالت می‌کنن، می‌خوان مردم رو اصلاح و به راه راست هدایت کنن! همش غصۀ بقیه رو‌ می‌خورن! به شدت پول رو‌کثیف، گمراه کننده و غیر معنوی می‌دونن. (و به نظر من چنین افرادی چه در داستان و چه در واقعیت به شدت ضعیف‌النفس هستن! چون در خودشون نمی‌بینن که بتونن با وسوسه‌های شیطان مقابله کنن برای همین همیشه از پول فرار می‌کنن که مبادا اغواشون کنه! و اتفاقا وقتی نمی‌تونن فرار کنن به شدت توسط اون چیزای به قول خودشون غیر معنوی اغفال می‌شن. چون طبق قانون به هر چی توجه کنی تقریبا همون رو به زندگیت وارد می‌کنی) خلاصه این که از پول فراری هستن و این باور محدود کنندۀ کمبود که شما بارها بهش اشاره کردید یعنی: «من همینکه یه سقفی بالای سرم داشته باشم و خرج زن و بچم رو در بیارم، دستم جلوی کسی دراز نباشه راضیم» رو دارند. درنتیجه طبق قانون بلاعوض جهان با این باور کمبود هر روز فقیرتر یا محتاج‌تر میشن.

    چنین افرادی معمولا با یه آدم ظالم پولدار طرفن، که باهاش قطع رابطه کردن و یا به زن و بچشون اجازه نمیدن راجع بهش صحبت بکنن. همیشه توجهشون به افرادیه که توسط این آدم قربانی شدن! درنتیجۀ توجه به قربانی شدن، خودشون هم توی یکی از این توطعه‌ها گیر می‌کنن.

    به عنوان نتیجه گیری منظور کلی من اینه: کسی که قانون رو بدونه نه تنها دیگه گول چنین حرف‌هایی رو نمی‌خوره، بلکه ازش درس عبرت می‌گیره و قانون رو بهتر می‌فهمه! گرچه در کل ندیدن چنین فیلمایی بهتره! و من خودم سال‌هاست از چنین مزخرفاتی اعراض می‌کنم.

    وای وای استاد موقعی که داشتید صحبت می‌کردید راجع به این که ما باید به یک خواسته برسیم و بعد ازش سیر بشیم من فقط داشتم سر تکون می‌دادم. یک‌ چیز بدیعی که می‌دونستمش و از یادآوریش برای خودم لذت می‌بردم ولی استاد مبحث بعدیتون در رابطه با شک و نرسیدن به خواسته منو نابود کرد. یعنی…یعنی قشنگ احساس کردم خدا کلمو گرفته، خیره کرده به لپ‌تاپ می‌گه گوش کن دختر نادون! این یکی از دلایلیه که نمی‌ذاری خواسته‌هاتو به دستت برسونم. پاتو گذاشتی رو ترمز می‌گی چرا نمیره؟ استاد به خدا الان که دارم اینا رو می‌نویسم دارم اشک می‌ریزم. چون چند وقت پیش یک فرصت طلایی برای رسیدن به یکی بزرگ‌ترین خواستۀ زندگیم رو داشتم. یعنی همه چیز اوکی بود. فقط قرار بود من زنگ بزنم، یه جمع بندی بکنیم و ایشون قرارداد رو برای من بفرسته! استاد من بهش زنگ نزدم! حتی پیامشم باز نکردم! یعنی یه نشونه گذاشتم که نشد و برای همین این کار رو نکردم! ولی اون احساس ترسی که از شدن این کار داشتم -شدن کاری که آرزوی چندین سالۀ منه!- خیلی فکرمو به خودش درگیر کرد. من داشتم این چند روز به دلیل اون ترسه فکر می‌کردم. یکی از دلایلش احساس لیاقت بود، یکی دیگه آسون بودن کارها بود. که الان دارم روشون کار می‌کنم. و دقیقا استاد این دوتا باور قبلی رو از سریال سفر به دور آمریکا بهشون هدایت شدم. یعنی توی قسمت ۶۱ خانم شایستۀ عزیز لطف کرد و زوم کردن روی گوشی شما! و اونجا شما مشغول خوندن یکی از کامنت‌های بچه‌ها بودید، که مربوط به جلسۀ اگه اشتباه نکنم، ۴ یا ۵ قدم چهارم بود! درمورد آسان بودن کارها! فایلی که من بارها گوشش کردم و ابدا فکر نمی‌کردم این باگ من باشه! یعنی من همه چیز رو آسون می‌گرفتم الا کارم و ساخت ثروت رو! انگار تمامی امورات جهان حق داشتن آسون باشن ولی آسونی برای این دو مورد صدق نمی‌کرد. و بعد دقیقا سه یا چهار روزه پیش بود، -موقع گرگ و میش صبح!- من بازم داشتم به اون ترسه فکر می‌کردم و دلیل زنگ نزدنم! بعد انگار مثل یه پس گردنی خورد پس کلم! که نکنه من می‌ترسم؟

    فکر می‌کردم اگر به خواستم برسم بعد ببینم به اون قشنگی نیست که تصورش می‌کردم چی؟ اگه دوسش نداشته باشم؟ می‌ترسیدم به این آرزو برسم، نخوامش و بعد دیگه خواسته‌ای نداشته باشم! -این باور کمبود من حتی توی خواسته‌هامم ریشه داره- ذهنم منو توی محیط امن نگه می‌داشت! هر روز تلاش می‌کردما! ولی همه چیز رفع تکلیف بود بدون این که خودم بدونم رفع تکلیفه، یه بخشی خیلی خیلی خیلی مخفی در وجود من از این سکون راضی بود، چون از حرکت و رسیدن می‌ترسید. دلم خوش بود که توی راه حرکت به سمت رسالتم و پیشبرد کار مورد علاقم هستم، هر روزم غر می‌زدم که چرا پیشرفت نمی‌کنم. ولی ته دلم از اون رسیدنه می‌ترسیدم!

    می‌دونید چی می‌گم؟ با این که واقعا با تک تک ذرات وجودم می‌خوامش ولی از رسیدن بهش هم می‌ترسم واسه همین فکر می‌کنم تا ابد توی راه موندن بهتر از اینه که بهش برسم و ببینم به اون قشنگی‌ای نیست که فکر می‌کردم!

    اصلا نمی‌دونم این حرفا داره از کجا میاد؟ واقعا من تمام این افکار بیماری‌زا رو دارم؟ استاد باور کنید من نمی‌خواستم کامنت بنویسم، ولی انگار یه چیزی گفت باید بنویسی!!! باید بگی و الان دارم دلیلشو می‌فهمم این آسون‌ترین راه برای پیدا کردن و پی بردن به این افکار بود!!!

    و در پایان، ضمن عذرخواهی بابت طولانی بودن این کامنت، استاد عزیز از شما ممنونم. الان داشتم به حرف شما فکر می‌کردم، گفته بودید بچه‌ها شما دیر یا زود به این آگاهی‌ها می‌رسیدید من فقط دست خداوندم و شما چون با من هم فرکانس هستید این حرفا رو می‌شنوید. استاد من مطمئن هستم که محال بود من بدون شما انقدر سریع و راحت به این آگاهی‌ها برسم و انقدر خالص درکشون کنم. بی‌شک این راحت‌ترین راه رسیدن من به این آگاهی‌ها و قدم اول برای رسیدن به خواسته‌هامه، استاد جان من هر موقع که میام توی سایت یا فایل‌های شما رو گوش می‌کنم، بلااستثنا توی قلبم بابت آشنایی با شما و خانم شایستۀ عزیز شکرگزاری می‌کنم، چون واقعا می‌تونم بگم سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا کم‌تر از فایل دوره‌های شما در من اثر نکرده!

    استاد جونم ازتون ممنونم! و می‌دونید چیه؟ من از الان به تمام خواسته‌هام می‌رسم. مثل شما با قدرت وقتی یه ماشین یا یه خونه‌ای رو خواستم می‌گم من اینو می‌خوام! می‌خرمش! اگه به اون خوبی‌ای نبود که فکر می‌کردم، هدف بعدیم این میشه که از دستش خلاص بشم مگه نه؟ استاد جونم من دیگه نمی‌ترسم. (البته قانون تکامل به من این اجازه رو نمیده که یهویی شجاع بشم ولی می‌خوام بگم از این به بعد روی این ترسم بیش‌تر کار می‌کنم و حواسم هست که این ترس گند نزنه به موقعیت‌های طلایی زندگیم!!🤣)

    و خیلی خوشحالم! استاد از عید تا الان که از روش هدف‌گزاری تکاملی شما استفاده می‌کنم و سالم رو نامگذاری کردم شاید باورتون نشه ولی در بازه‌های کوتاه مدت دارم باگ‌های خودم رو شناسایی می‌کنم! و هر روز اولویت من اینه که روی این نقص‌ها کار بکنم.

    می‌دونید اسم امسال رو چی گذاشتم؟ سال ۱۴۰۱: سال شکوفایی من! استاد انگار حتی اگه من یادم بره، خدای من یادش هست! هی بهم می‌گه اینجا هم اشکالی داریا دختر! حواست باشه! دارم یه چیزایی رو توی خودم پیدا می‌کنم که شاید توی ده سال گذشته، حتی توی بدترین نا به سامانی‌های فکریم هم جرئت فکر کردم بهشون رو نداشتم! و اصلا ناراحت نیستم که انقدر باورهای محدود کننده دارم، حالم یه جوریه، انگار دارم خونۀ موش‌ها رو توی باغچۀ قشنگم پیدا می‌کنم، باقدرت همشون رو از بین می‌برم.

    خدایا شکرت، بابت وجود شما، بابت این دنیای قانونمند. بابت این همه زیبایی و بابت این مسیر!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  10. -
    آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1911 روز

    به نام خداوند زیبا ،مهربون ودوست داشتنی .سلام به استاد عزیزم، مریم جان ودوستان هم فرکانسی ام .خدا رو هزاران هزار مرتبه شکر بابت این فایل زیبا وآگاهی بخش .چقدر ذوق کردن برای اومدن فایل جدید روی سایت بهترین قسمت زندگیم شده .اینکه هر روز صبح به محض بیدار شدن از خواب این سایت بهشتی رو می بینم وهدایت های ناب اون رو دریافت می کنم . استاد عزیزم طبق الهاماتی که دریافت کردم بسته ی آپدیت شده ی روانشناسی ثروت ۱ رو خریدم وحدود یکساله که دارم روی باورهای ثروتم کار می کنم وچقدر معجزه تو زندگیم دیدم با دیدن جلسات اولیه ی اون چه سوراخ های بزرگی تو ظرفم پیدا کردم وچه نشتی هایی رو از بین بردم .من صحبت های شما رو مثل تمام دوره های دیگه ای که از شما داشتم وحی منزل دونستم وبهشون عمل کردم وخدا رو شکر جنس اتفاقات ،شرایط وآدمهای اطرافم بطور کامل تغییر کرد.شما تو دوره ی ثروت ۱ گفتید الگوی مناسبی در فامیل یا دوستانتون نداشتید که ثروتمند باشه وخودتون به طور جدی مطالعه کردید وبعد به دنبال پیدا کردن الگوهای مناسب رفتید ،اما این موضوع برای من به شکل دیگه ای بود من یه فرد ثروتمند توی خانواده م داشتم ولی چون معتاد بود وخانمش بیمار بود وروابط عاشقانه نداشتند از همون بچگی از ثروتمند شدن می ترسیدم والان که با آگاهی های روانشناسی ثروت ۱ آشنا شدم فهمیدم دلیل پس زدن موقعیت های عالی کاری و….من فقط به خاطر ترمزهای بود که از بچگی تو وجودم نهادینه شده بود .همیشه می ترسیدم مهاجرت کنم چون از خیانت کردن همسرم هراسان بودم. می ترسیدم ثروتمند بشم چون فکر می کردم اگه همسرم ثروتمند بشه دنبال لهو ولعب می ره ،بچه هام ناباب می شن،بیمار میشیم ،خدای من چه ترمزهای وچقدر وقتی این ترمزها رو با دیدن الگوهای مناسب که در راس اون زندگی شما و دیدن سریال زندگی در بهشت بود برداشتم چقدر جنس اتفاقات وشرایط زندگیم تغییر کرد .استاد عزیزم همه چیز کنترل ورودی هاست .فقط با کنترل ورودی زندگی از جهنم به بهشت تبدیل میشه .خداوند رو هزاران بار سپاسگزارم که سیرابم کرد وبهترین وناب ترین استاد دنیا رو وارد زندگیم کرد وهر لحظه بهشت رو توهمین دنیا تجربه می کنم .عاشقانه دوستتون دارم ودوستان پرمهرتون رو غرق در بوسه می کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای: