https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/06/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-06-18 23:26:062022-06-30 20:27:59تنها راه گذار از ثروت، تجربه ثروت است
727نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
یه باور غلط که همیشه داشتم و الان یهو تو ذهنم اومد رو میگم شاید کمکی کرده باشم
همیشه توی ذهنم این باور بوده که اگه فلان مبلغ رو داشته باشم و واسه تشکیل خانواده قدم اول رو وردارم و وسط راه کم آوردم چکار کنم در حالی که توجه من به این نکته نبود که روزی رسان ما خداست نه خود ما باعث شکل گیری این باور اشتباه در من شده بود
هر لحظه باید باور ما این باشه که این خداونده که منبع ثروت بیکرانه و ما تا وقتی ازش بخواهیم و ایمان داشته باشیم به بخشنده بودنش هرگز با کم و کاستی مواجه نخواهیم شد
استاد نمیدونییییین چقدررررر باورای مخرب میتونم اینجا از خودم مثال بزنم برای ثروت
اصلا همینکه شما گفتید توی کامنتا از باوراتون بنویسید
من کلیییی حرف داشتم برا گفتن
بعد به خودم اومدم گفتم یعنییی انقد باورای من خرابه ؟راجب ثروت ک کلی میتونم مثال بزنم؟
من 20سالمه اما ب اندازه یک ادم 60ساله باور های فلج کننده درمورد ثروت دارم
دلیلشم بخاطر این نیس ک خونوادم مذهبی بودن اتفاقا خانوادم هیچ اعتقاد خاصی ب دین و مذهب نداشتن اما خودم توی مدرسه تبدیل شدم ب ی ادم کاملااااا مذهبی و اصلا یادمه ک دلم نمیخواست ادمای ثروتمندو حتی نگاهشون کنم چون میگفتم اینا کافرن اینا ستمگرن فاسدن اصلا خوب نیست ک باهاشون هم کلام بشم
و همیشه میرفتم سمت ادمایی ک حتی از خودمم سطحشون پایین تره از لحاظ مالی چون میگفتم اونا ادمای خوبین
بهم ضربه نمیزنن مهربونن ستمگر نیستن
اصلا استادالان ک دارم فکر میکنم من راجب به پرستش خداوند هم مشکل داشتم و حتی یادمه توی برهه زمانی ک مذهبی بودم ونماز میخوندم حتی ی سانت از مچ دستمو میترسیدم ک نامحرم ببینه حتی هزارتومن هم پول نداشتم درواقع هیچ ورودی مالی نداشتم بخاطر باورام
تااینکه یروز ب همه چی شک کردم ب خدا شک کردم ب پیامبرا شک کردم ب اماما شک کردم و دیگ هیچکسو قبول نداشتم و راجبش تحقیقم میکردم همزمان راستش توی اون تحقیقاتم ب این نتیجه رسیدم. ک هرکی هرجور دلش میخواد زندگی کنه اصلنم هیچ بهشتو جهنمی نیس خداییم وجود نداره ک اگ گناه کردم اذیتم کنه و عذابم کنه اصن این خدارو میخوام بندازم دور
بدرک ک میخواد عذابم کنه
استاد باورتون نمیشه وقتی اون خدارو انداختم بیرون
دیگ ترس نداشتم دیگ احساس گناه نداشتم چون میگفتم خدایی وجود نداره همه تعجب کرده بودن ادمایی ک میدیدن من حتی نماز شب میخوندم و همه افراد خونواده از من الگو میگرفتن و همراهم میومدن ب مراسمای مذهبی و دعای کمیل و…رسیدم ب جایی ک ب بقیه م میگفتم خدایی وجود ندارع اصن کسی نیس ک بخواد مارو عذاب بده. پس شمام راحت باشین بخاطر هیچی عذاب وجدان نداشته باشین
راستش ازونجا ب بعد
از در و دیوار واسه من پول میبارید
ینی دقیقا ازهمونجایی ک خدارو گذاشتم کنار
چون باورای من جوری بود ک اگر میخواستم خدارو کنار خودم داشته باشم دیگ شادی و لذت و پول نبود
و من فقط بخاطر ترس ازون خدا بود ک کنارش بودم
؛؛ب محض کنار گذاشتن اون خدا بوم بوم بوم
پول میومد تو حساب من از راه های مختلف
هررررشب رستوران بودم هرشب کافه بودم خرج میکردم لذت میبردم سفر میرفتم
تولد میگرفتم واسه دوستام و خیلی کارای دیگه
اما وقتی باسایت شمااشنا شدم دوبارع اسم خدا پیدا شد توی زندگیم و شما همش از خدا نام میبردید از قران نام میبردید ک من واقعا خوشم نمیومد چون من از وقتی ک ازخدا فاصله گرفته بودم حالم خوب شده بود اما شما باز دلیل موفقیت هاتونو ب خدا نسبت میدادید
راستش استاد خدا توی این چند وقتی ک باشما بودم خیلی کمکم کرده هدایتم کرده ب بهترین و قشنگ ترین رابطه ی عاشقانه دنیا هدایتم کرده ب زیبایی ها ب ی موبایل ایفون خفن
به خونه ی ک توش ارامش برقراره ب راحتی
اما هنوز نمیتونم خدا رو با پول توی یک ساید قرار بدم نمیتونم اونارو کنار هم بذارم
و اگر بخوام ب پول برسم باید اونو توی ذهنم بذارم کنار
برای همین احتیاجه. ک بیشتر خدارو بشناسم اونو بشناسم باورای خوب راجب خدا بسازم بفهمم کیه چیه
تابعد بتونم پول و ثروتو بذارم کنارش
تا بعد باقدرت بگم معنوی ترین کار دنیا ثروتمند شدنه
تا بعد با قدرت بگم هرچقدر پول دار تر بشی به خدا نزدیک تر میشی
تا بعد بگم خداوند بیشتر از ما میخواد ک ثروتمند بشیم
اول باید تجدید نظر کنم توی دیدگاهم ازخداوند و ازخودش میخوام این قدرتو بهم بده
ک بتونم بشناسمش خوب بشناسمش
ک شناختنش بهم کمک کنه
کمک کنه ک باورای خوب بسازم ک ثروتمند شم
چون خودش بیشتر از من دوس داره ثروتمند شم پس توی ساخت باورام کمکم میکنه
استاد یکی از بزرگترین تارگتام تهیه بسته روانشناسی ثروته
و میدونم ک با گوش دادن ب همین فایلای رایگان توی مدارش قرار خواهم گرفت و بزودی توی اون محصول کامنت میذارم و از خدای خودم و شما سپاسگزاری میکنم
عاشقتم استاد در پناه الله یکتا ثروتمند و سعادتمند باشید
سلام نازگل جان.خیلی کامنت خوبی گذاشتی.در مورد جمله آخرت اینکه هنوز نتونستی دوره روانشناسی ثروتو بخری،میخوام تجربه خودمو بهت بگم.
منم خیلی دوست داشتم دوره روانشناسی ثروتو بخرم.اما هیچوقت پولش جور نمیشد.پول در میاوردما ولی ده میلیون جمع نمیشد که بتونم دوره رو بخرم.تا اینکه یه روز با خودم تصمیم گرفتم گفتم هر جوری شده خرجامو کمتر میکنمو پولمو جمع میکنم تا دوره رو بخرم.خلاصه چند ماه تلاش کردم پولامو جمع کردم ولی بازم یه جوری پوله خرج میشد.ولی یهو توی قرعه کشی چهارده میلیونی که داشتم،بعد از چندین ماه در حالی که اصلا امیدی نداشتم،یهو برنده شدم و دوره رو خریدم.به همین راحتی.
این تجربه حرف استادو به یادم آورد که آقا اگه تو یه تصمیمی بگیری و مصمم باشی و پاش وایسی که هر جوری شده با همون شرایطی که داری اون تصمیمو عملی کنی،تمام جهان دست به دست هم میده تا تو به خواسته ت برسی.چون جهان میبینه که تو بیخیال نمیشی.
حالا توام اینکارو انجام بده.بقیه بچه هام اینکارو انجام بدین.بیاید از همون درآمدی که دارید،یه تصمیم قطعی بگیرید که یه مثلا سی درصد بیست درصد از درآمدتونو بزارید کناردر هر ماه برای اینکه پولتونو جمع کنید و دوره رو بخرید.باچر کنید توی کمتر از چند ماه پولش جور میشه.باور کنید میشه.این تجربه منه.امیدوارم که بهتون کمک کنه.
دیگه معلومه که داره همه چیز اوکی میشه دیگه.توی کمتر از ده روز چهار تومن جور شده.دیگه فکر میکنی چقدر طول میکشه که بقیشم جور بشه.این قدرت خداونده که همه چیزو انقدر راحت برامون اوکی میکنه اگه خودمون تصمیم بگیریم.به همین راحتی.
سلام استاد عزیزم و مریم جانم راستش تمرکزم روی این فایل خیلی به موقع است چند وقتی بود من و همسرم میخواستیم پی اس فایو بگیریم و به لطف خداوند الان تهیه کردیم و البته آموزه های شما ، استاد عزیزم واقعا ظرف وجودی ما بیشتر شده همسرم میگه هدف بعدیم ماشین هست و من میگم وقتی پی اس فایو اوکی شد مهاجرتمون هم اوکی میشه ولی این خواسته را نداشتیم واقعا دلمون میخواست که بگیریمش بخشی از ذهن ما مشغول این خواسته بود ولی الان واقعا حس میکنم که ایمان من و همسرم به خدا بیشتر شده حال خوب ما از رسیدن به این خواسته بیشتر شده ما راضی تر و خوشحال تر هستیم ما احساس لیاقت بیشتری برای رسیدن به خواسته هامون داریم و واقعا ما ایمانمون خیلی بیشتر شده و الان دارم میگم رسیدن به خواسته ها واقعا فوق العاده است و بی نظیر
لیاقتشو دارید که بهترین ها را تجربه کنید یعنی همه لایق هستند اما باید این لیاقت را درست کنند توی وجودشون وذهنشون ،، باید بدونیم ما بدون هیچ دلیلی لایق هستیم به هرآنچه باکیفیت و عالی است برسیم
چون ما اشرف مخلوقات هستیم و جهان برای این خلق شده که بتونیم بهرهبرداری کنیم به بهترین نحو
من خودم را لایق میدونم وامسال حداقل 5یا 6بار مسافرت رفتم ،،هوایی ،،زمینی،، واقعا لذت بخشه خرید کنی ،هدیه بدی،هدیه بگیری و از همه مهمتر خداوند را باور کنی که منبع همه نعمت هاست و روزی رسان اونه ،، خوشحالم که خداوند را دارم بیشتر باور میکنم
سلام استاد عزیزم راستش تمرکزم روی این فایل خیلی به موقع است چند وقتی بود من و همسرم میخواستیم پی اس فایو بگیریم و به لطف خداوند الان تهیه کردیم و البته آموزه های شما ، استاد عزیزم واقعا ظرف وجودی ما بیشتر شده همسرم میگه هدف بعدیم ماشین هست و من میگم وقتی پی اس فایو اوکی شد مهاجرتمون هم اوکی میشه ولی این خواسته را نداشتیم واقعا دلمون میخواست که بگیریمش بخشی از ذهن ما مشغول این خواسته بود ولی الان واقعا حس میکنم که ایمان من و همسرم به خدا بیشتر شده حال خوب ما از رسیدن به این خواسته بیشتر شده ما راضی تر و خوشحال تر هستیم ما احساس لیاقت بیشتری برای رسیدن به خواسته هامون داریم و واقعا ما ایمانمون خیلی بیشتر شده و الان دارم میگم رسیدن به خواسته ها واقعا فوق العاده است و بی نظیر
به نام کامل ترین پرانرژی ترین انرژیه دنیا خدای خوبم
سلام به استادعزیز و خانوم شایسته مهربون
سلام به بچه های گل سایت
خداروشکر زندم و نفس میکشم و درحاله لذت بردن از این زندگیه زیبا هستم
واقعا عالی عالی عالی همه جیز باوره منم که از بچگی با این باورا بزرگ شدم اصن پولدار شدن رو بهش فکر نمیکردم همیشه میگفتم همینکه دستت جلوی کسی دراز نباشه عالیه حالا مگه پولدارا چکار میکنن حالا اصن ده تا خونه داشته باشی که چی دهدتا هزار تا هم باشه باید تو یه خونه بخابی هزار تا هم ماشین داشته باشی باید با یکی دور بزنی هزار تا مغازه داشته باشی بازم باید با یکی پول دربیاری اصن پول دربیاری باید مالیات بدیپول دراوردن سخته باید پیر بشی باید صبحو شبتو بهم بدوزی اصن زندگیت میشه زحره مار فقط اسیری فقط سختی انقد که تکرار شده باید مثه اماما باشی قانع باشی اسراف نکنی از این چرتو پرتا ولی الان میگم زندگی یعنی تجربه کردن زندگی بعنی پولدار شدن زندگی یعنی هر چقد بیشتر پول دربیارم بیشتر به خدا نزدیکتر میشم هر چقد بیشتر پول بسازم بیشتر به کسترش جهان کمکمیکنم پولدار بودن یعنی خالق بودن اصن پول مساوی با بهشت پول مساوی با خدایی بودن
من از وقتی اومدم تو مداره تغییر فقط دارم تلاش میکنم این ذهنه فقیرمو تبدیل به ثروت بکنم البتت که خداروشکر تضاده فقیری باعث شد اولاا بیشتر خدارو درک کنم دوما به سمت ثروت اشتیاق پیدا کنم چون واقعا تضاد باعث پیشرفت میشه واقعا خداروشکر که دارم روی خودم کار میکنم همش دارم باور میشکونم چقد باوره مخرب دارم اصن باید از نو بسازم منم مثه گربه ای که دستش به گوشت نمیریه میگه پیف پیف بو میده شدم باید به همه خاسته هام برسم بعد بگم پول بده اصن من باید پا روی ترسهام بذارم من باید لذت ببرم از زندگی باید به گسترش جهان کمک کنم وظیفه منه خدارو قدرتشو به جهان بگم
مدتهاست که کامنتی ننوشته ام ،چون نوشتن برایم بسیار سخت است .
اما با این فایل استاد بعد ازمدتها سردرگمی ،چراغی روشن بر سر راهم گذاشته شد .
من همیشه در مورد خودم این باور را داشته ام که هر چه را بخواهم با اراده و تلاش و صبرم و ایمانم به دست می اورم ،اما مدتها بود با اینکه باعشق ،پشتکار،ایمان و حال خوبم و ایجاد باورهای عالی (وبا کمک راهنمایی های استاد) و البته بدون داشتن هیچ سرمایه ای ،گلخانه ای را ناباورانه به دست اورده و بازهم با تلاش بادست خالی اما ایمان و تلاش بعداز یک سال پرشد از گلهای با ارزش وتبدیل شد به سرمایه ای عالی .
حال 5-6 سال از ان زمان می گذرد و تجربه های تلخ و شیرینی از داشتن شغلم و صدها تجربه ی مفید تخصصی،فردی ،اجتماعی که همه جزئی از ارزوها و خواسته های من بود را از سر گذرانده و خود را در اتها به اثبات رسانده ام ،با این حال مدتی قریب به یک سال است که شاید به خاطر کسادی بازار کارم و یا نداشتن موفقیت مالی و بازار فروش ،سردرگم و بی انگیزه شده ام و بارها تلاش کرده ام و اما راه به جایی نبرده ام و سردرگم از اینکه در این وضعیت چطور تولید گل و گیاه را ادامه دهم که نه توان ادامه راه دارم و نه راهی برای تولید ،که تولید بدون فروش فایده ای ندارد و گلخانه ام نه انقدر بزرگ است که در این وضعیت اقتصادی، بازده اقتصادی داشته نه انقدر کوچک که بی فایده،!!!
اما امروز که به این فایل هدایت شدم وبه صحبتهای استاد که تنها راه گذار از ثروت رسیدن به ثروت است این فکر به ذهنم رسید که شاید دلیل این توقف من در مسیر موفقیت و سردرگمی ام ،هم همین است اما به شکلی دیگر ،چرا که من هم روزی تنها خواسته و هدف و ارزویم داشتن شغلی در زمینه تحصیلاتم و تولید و پرورش گل و گیاه در گلخانه و محیط علمی دانشگاه و ثابت کردن خودم به خودم و لایق داشتن انها بودن ،بوده است و جالب است که بخش درامدزایی و به دست اوردن پول و ثروت ان با وجود نیاز مالی برایم نه مهم بود و نه حتی داشتن این خواسته را باور داشتم (که همه برمیگشت به باوری که از بچگی در خانواده خودم و همسرم در ما ایجاد شده و این بود که زن فقط باید به خانه و بچه رسیدگی کند و مرد کار کند و خرج زن و زندگی را بدهد و این برای مردان تحقیر امیز است که زن پول دربیاورد،…) تا جایی که روزی که دانشگاه معجزه اسا با درخواست من برای گرفتن گلخانه موافقت کرد،دوستان صاحب تجربه ام به من پیشنهاد دادند بجای گلخانه تولیدی وقت و سرمایه ام را در تجارت و فروش گل وگیاه صرف کن و سود در این بخش کار است اما عطش من برای شروع کار تولید و پرورش ،باعث شد ان توصیه ها را هر چند درست نادیده بگیرم. اما اما امروز که بقول استاد از مرحله ی داشتن گلخانه و مراحل تجربه ی تولید و پرورش گذشته ام ،به همین دلیل الان حس میکنم دیگر این گلخانه را با تمام وجود عشقم و علاقه ام دیگر نمی خواهم و باید ان را بگذارم و بگذرم و باتوجه به این فایل استاد به این نکته رسیدم که من از ان سیراب شده ام و حال اماده ام برای تجربه ی مراحل بعدی وبا کمک تجاربم حتی کسب درامد و افزایش ان و به دست اوردن ثروت و به همین دلیل این گلخانه دیگر پاسخ خواسته های مرا نمی دهد چون انچه داشته به من داده و من برداشت هایم را نموده ام حالا باید قدم به راه جدید و مرحله ی بالاتر بگذارم چون بقول استاد من احساس داشتن ،مالکیت ،توانستن،خواستن ،به دست اوردن رسیدن و لیاقت داشتن، داشتن جایگاه اجتماعی و علمی و…را به واسطه ی این شغل به دست اورده و تجربه کرده ام و حالا باید وارد مراحل جدید و خواسته ها و هدفهای جدید شوم و با کمک این تجارب قدرت بگیرم و قدرتمندانه با انتخابهای جدید قدمهای بعدی را بردارم.
حال که به لطف خداوند و این اگاهیها دلایل توقف و سردرگمی های اخیرم را درک کردم و فهمیدم باید قدم در راه انتخاب های جدیدم به واسطه ی داشتن این تجربیات با ارزش بگذارم و از خداوند بخاطر این چراغ روشنی که بر سر راهم قرار داد و وجود استاد بزرگوار و ارزشندم با تمام وجود سپاسگزارم.
این فایل بی نظیرو که میلیون ها میلون ارزش داره ،بارها و بارهاا گوش دادم و اونقدر ترمز مخربی رو نشون میده که باید مدام گوشش بدم و تو ناخودآگاهم جا بگیره..
ثروتمندان بخداوند نزدیک ترن ،چه باور خالصی باوری که بارها و بارهااا برعکس اونو شنیدیم ،بارها و بارهاا تو فیلمااا همیشه خبیث ترین آدمارو ثروتمندان نشون میدادن ،همیشه آدم بده داستان ثروتمندا بودن ،یادمه یه سریال ترکی میداد به اسم کلید اسرار خیلی سال پیش،الان که یادش میوفتم میبینم الله اکبر چقدرررر باور مخرب درون این سریال بوده،یادمه اخرش هررر چی بلا بود میوفتاد تو زندگی ثروتمندا و اخرش یا چلاق میشدن یا میمیردن یا اموالشونو از دست میدادن و اونی که خوبه داستان بود همون فقیره بود همونی بود که همیشه احساس قربانی شدن داشت ،خدایی چند درصد ماهااا این باورا رو بع خوردمون دادن ؟؟؟،
کاره سختی نیست استاد اگه بخوام یه سرچی بکنم ،جای دوری ام نمیرم همون اطرافیان خودم،دقیقااااا آدمایی که هی با عجز و ناتوانی دعا میکنن و هی ادعای ایمانشون میشه ،همیشه یا مریضم یا ندارن ،اون آدمااا دقیقا همون آدمایی هستن که هی میگن پول بده،یا مثلا میگن دیدی فلانی رو تا پولدار شد ،شلوارش دو تا شد یا هزار باور مخرب دیگه ای که ترجیحا نگم بهتره،استاد گفته های اونااا دقیقا نقطه مقابل آموزه های شماست:در مقابلش باید برگردم برای باور های درستم الگو بسازم:
ثروتمندان بخدا نزدیک ترن:
چرا؟؟؟؟؟
چون ثروتمندان در جهت گسترش جهان هستی گام برمیدارن ،یه ثروتمند بخدا نزدیک تره چون با یه کارخونه ای که تاسیس میکنه هزاران نفر سر کار میرن و چرخه پول به راه میوفته،،،،،با خریدن یه کالا یه ماشین،ثرتمندان چقدررررر به همههه خیر میرسونن،،،،،،
چه زیبا گفتین استاد تنها راه گذر از ثروت ،رسیدن به ثروت هست ،،،،،،
وقتی هنوز به ثروت نرسیدی،مدام حرص میزنیم ،و تازه اگرم بهش نرسیم ،ذهنمون شروع میکنه بهانه آوردن،به قول معروف ،گربه دستش به گوشت نمیرسه،میگه بو میده،،،،،،،
ترمز هایی که به محض دیدن یه ثروت مند میبینم :
-طرف دزدی کرده که این همه پولداره
-طرف پارتی داشته که به این همه پول رسیده
-طرف سنش کمه چطور میشه این همه پول داشته باشه؟؟؟؟
حتمااا حتما ماله باباشه.
یه ترمز مسخره و خنده داری که خودم داشتم و آگاه نبودم ازش این بود که باورتون نمیشه ،این روزا که گوشی آیفون تو بازار اومده میدیدم اکثرااا آیفون 14 دستشون هست ،جالبش اینکه بجای اینکه تحسین کنم ،بگم خدا بهترشو بده ،دمتون گرم ،میگفتم اینا که اصل نیست ،از این فیک هاست:)))))))))
واقعااا الان یادش میوفتم از این مقاومت خندم میگیره.
لیاقتشو دارید که بهترین ها را تجربه کنید یعنی همه لایق هستند اما باید این لیاقت را درست بشه توی وجودمون وذهنمون ،، باید بدونیم ما بدون هیچ دلیلی لایق هستیم به هرآنچه باکیفیت و عالی است برسیم
چون ما اشرف مخلوقات هستیم و جهان برای این خلق شده که بتونیم بهترین حالت زندگی تجربه کنیم به بهترین نحو
من خودم را لایق میدونم وامسال حداقل 5یا 6بار مسافرت رفتم ،،هوایی ،،زمینی،، واقعا لذت بخشه خرید کنی ،هدیه بدی،هدیه بگیری و از همه مهمتر خداوند را باور کنی که منبع همه نعمت هاست و روزی رسان اونه ،، خوشحالم که خداوند را دارم بیشتر باور میکنم ،،
البته این باوری که خداوند نزدیک است و کنارمه خیلی کمکم کرده
به نام فرمانروای جهان هستی و بنام او که قلم را آفرید تا بتوانیم جملات زیبا را در سرنوشت خود، با دست خود حک کنیم و آن را در زندگی¬مان خلق کنیم
با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیزم و تمام عزیزان دوست داشتنی و هم¬فرکانسی خودم در این سایت بزرگ و بی¬نظیر و خارق¬العاده
امروز یا بهتر بگویم امشب شب شنبه 31 ام تیر ماه سال 1402 است و دو شب قبل اولین کامنت خودم را در جلسه اول دوره روان¬شناسی ثروت 1 نوشتم (البته این دوره بی نظیر را با اکانت خانواده فرح بخش در سبد محصولات خود داریم)
از امروز صبح تا این لحظه که نشسته¬ام و این مطالب زیبایی که حس می¬کنم را می¬نویسم مرتب یک احساسی به من می¬گفت که باید بیایم و این جملات و مطالب را بنویسم و به شدت ذهن و فکر مرا به خود مشغول کرده بود. این بود که بعد از برگشتن از پیاده¬روی که هر شب با خانواده داریم، نشستم و شروع به تایپ نمودم.
می¬خواهم به زمان¬های قدیم برگردم به خاطرات قدیمی؛ زمانی بین سالهای 1362 الی 1364 که دوران راهنمایی را می¬گذراندم و در کلاس¬های انشاء که شاید خیلی از شماها هم آن را به یاد داشته باشید، که همیشه یکی از مهمترین و اصلی¬ترین موضوعات انشایی که به ما داده می¬شد این بود که:
«علم بهتر است یا ثروت».
البته آن روزها خودم خیلی کم می¬توانستم انشاء بنویسم و بیشتر یکی از آشناهایی که در این زمینه اطلاعات بیشتری داشت برایم می¬نوشت و من فقط آن را در دفتر خودم پاکنویس می¬کردم و روز بعد آن را با یک ذوق و شوق وصف¬ناپذیری در کلاس می¬خواندم که انگار تک¬تک آن کلمات را خودم ساعت¬ها روی آن فکر کرده¬ام و نوشته¬ام؛ و اکثر مواقع هم از معلم¬های آن درس یک نمره بیست و یا نمره بالایی می¬گرفتم و با توجه به باورهایی که در آن زمان¬ها پدر و مادرمان بخاطر اینکه خودشان سواد نداشتند و یا سواد کمی داشتند باید درس می¬خواندیم و علم می¬آموختیم و همیشه در انشاهایمان علم بهتر و چندین و چند سر و گردن از ثروت بالاتر بود و حتی در درس خواندهایمان هم خیلی این موضوع مشهود بود و فکر می¬کردیم تا علم نداشته باشیم نمی¬توانیم هیچ کاری انجام بدهیم و همیشه و همیشه در تصورمان و افکارمان علم بهتر از ثروت بود.( البته متأسفانه الان می¬فهمم بخاطر باورهای اشتباهی بود که اطرافیان و والدین و جامعه به ما داده بودند).
ولی الان و در این لحظه می¬خواهم آن موضوع را با توجه به آگاهی¬هایی که الان و در این لحظه دارم و به آن رسیده¬ام بنویسم. پس با نام و یاد خدا شروع می¬کنم:
موضوع انشاء:
«علم بهتر است یا ثروت»
من به عنوان کسی که سالها در این تله¬ای که دیگران و البته در اصل خودم بخاطر افکار و باورهای نامناسبی که داشتم و برای خودم ساخته بودم گیر افتاده بودم و همیشه فکر می¬کردم که علم بهتر است و باید مدرک داشته باشم ولی حتی نمی¬دانستم که همین علم را چرا و چگونه باید بیاموزم و علمی که می¬آموزم باید در چه راستایی باشد و برای چه اهدافی از آن علم استفاده کنم، سال¬ها و سال¬ها عمر و زندگی و جوانی و ثروت و دارایی خودم را به خاطر داشتن این باورها و برای رسیدن و دست یافتن به این علمی که تعریف آن را برای شما عزیزان کردم تلف کردم و فقط درس خواندم و به دانشگاه رفتم که مدرک بگیرم که به دیگران بگویم: “دیدید!!! توانستم مدرک تحصیلی¬ام را در فلان رشته بگیرم و مهندس شوم” و غافل از این بودم که دارم بهترین سال¬ها و لحظات و ثانیه¬های عمرم را با این افکار بیهوده¬ای که بی ¬هدف برای خودم ساخته بودم و به خاطر رضایت اطرافیان و خانواده به باد می¬دهم.
آخه می¬دونی آن روزها که این درک¬ها را نداشتم و اصلا در این وادی¬ها نبودم و حتی فکر آن را نمی¬کردم که به این راحتی می-توان به ثروت¬های بی¬حساب دست یافت -فقط و فقط با ساختن باورهای خوب و درست و قدرتمند- و فقط می¬خواستم چشم فلان فامیل و یا فلان دوست و فلان هم محله¬ای را درآورم و جلوی همه پز بدهم که من هم مدرک دانشگاهی و مهندسی فلان را دارم و من هم تحصیل کرده هستم و برای خودم کسی شده¬ام، غافل از اینکه ای بابا دارم با دست خودم و دستی دستی فرمان زندگی-ام را به سمت دره¬ای می¬چرخانم و هر لحظه بیشتر به قهر آن دره که در آن جهنمی ساخته بودم سقوط می¬کنم. آن هم که چه؛ که من فلان مدرک تحصیلی دارم و من سواد دانشگاهی دارم و فلان و بهمان.
ولی وقتی چشم باز کردم دیدم که ای دل غافل سال¬های بسیار از عمر نازنین خودم را برای چیزی که نمی¬خواستم و نمی¬دانم اصلا دوست داشتم یا نه (و هنوز هم نمی¬دانم) و به قول قدیمی¬ها بخاطر حرف¬های “صد من یک قاز” دیگران که آن را شنیده بودم و باور کرده بودم و حتی به این قضیه هم فکر نمی¬کردم و حالا که با اصطلاح وارد بازار کار شده¬ام می¬بینم که ای بابا؛ این کاری که من دارم انجام می¬دهم که یک شخص دیپلمه و یا حتی سیکل هم به راحتی می¬تواند انجام بدهد و این همه خواندن و خرج¬کردن و وقت هدر دادن دیگر برای چه بودم و از دیگران و اطرافیان و زمین و زمان و بیشتر و بیشتر از خودم شاکی می¬شوم و گله می¬کنم که این چه کاری بود (یا این چه غلطی بود که کردم) و باز هم در این چرخه و لوپ معیوب دور می¬زنم و خودم را گرفتار و گرفتارتر می¬کنم.
اینجا بود که وقتی به خودم آمدم و با شنیدن حرف¬های زیبایی که می¬توانم بگویم منشأ و شروع آنها از سال 96 بود و کلمه جذب و قانون جذب را به لطف الله و هدایت¬های او در آن سال شنیدم و هر روز بیشتر و بیشتر تکامل خودم را طی کردم و به جایی رسیدم که با استاد نازنینم استاد عباس¬منش عزیز آشنا شدم و فهمیدم که الان کجای کار هستم و دارم به کجا می¬روم و تصمیم گرفتم مسیرم را عوض کنم و به مسیری بروم که هدفم در آن مسیر روشن و نمایان باشد.
آخه می دونی من همیشه هر کاری که می¬کردم به این فکر می¬کردم که چطور می¬توانم با این کار ثروت زیاد بسازم و کارهای زیادی هم انجام دادم ولی هیچ کدام به نتیجه¬ای نمی¬رسید و علاوه بر اینکه پولی ساخته نمی شد همیشه هم مایه ضرر و زیان بود و یا اینکه بیشتر مواقع هم داشتم برای شخص دیگری کار می¬کردم و دلیل آن را الان می¬فهمم که هیچ کدام از آن کارها را دوست نداشتم و علاقه¬ای به آنها نداشتم فقط با باورهای اشتباهی که چون دیگران از آن پول درآورده بودند من هم به دنبال آن می¬رفتم.
اینجا بود که نشستم و به حرف¬های استاد فکر کردم و به قول استاد تصمیم گرفتم که آنها را باور کنم و باور کنم که می¬توانم، من هم می¬توانم ثروت های فراوانی بسازم و ثروتمند شوم چون دلایل مختلفی برای این کار دارم که یکی از مهمترین و اصلی¬ترین آنها که می¬توان گفت مهمترین پاشنه آشیل من هم هست اینکه ثروت هیچ منافاتی با خدا و بهشت و مسلمانی من ندارد و اتفاقا در راستای آن و برای خدمت به جهان و گسترش آن می¬باشد؛ چرا که اگر باور کنیم که تمام نعمت¬های این جهان را خداوند بزرگ و مهربان و صاحب اختیار ما آفریده و در اختیار ما گذاشته است پس ثروت هم یکی از این نعمت¬هایی است که خداوند برای ما آفریده و هر روز که نه؛ بلکه هر لحظه در حال گسترش و شکوفایی سریع آن است. و اگر این را باور نکنیم در حال کفران نعمت-های او هستیم و به قول خودش در قرآن کسی که کفران کند عذاب خوارکننده¬ای در انتظارش است.
پس در این راه قدم برداشتم و راه افتادم و سعی کردم با علم و دانش (البته نه علمی که در بالا به آن اشاره کردم که به من گفته بودند از ثروت بهتر است) که در اینجا من اعتراف می¬کنم آن علم را دیگر نمی¬خواهم؛ چون آن علم در منافات با ثروت و ثروتمند شدن من بود و فقط برای نشان¬دادن و پزدادن و چشم درآوردن و از همه مهمتر راضی نگه¬داشتن خانواده کاربرد داشت. و علمی که من الان به آن اشاره می¬کنم علم و دانشی است که در کنار ثروت و برای خلق ثروت و در راستای خلق و آفریدن ثروت¬های بی¬شمار و بی¬حسابی و به غیرحسابی که خداوند در قرآن توصیف آن را کرده است قرار گرفته و باعث می¬شود که من علم چگونگی خلق ثروت را در کنار عشق به کاری که دارم و از آن لذت می¬برم بیاموزم.
عملی که همیشه و در همه حال برای من و بخاطر من در حال پیشرفت و ترقی است و من را به چیزها و جاهایی که دوست دارم برسم و آرزوی آن را داشته و دارم و همیشه در رویاهایم می¬دیدم و می¬بینم با هدایت ها و الهامات فرمانروا و صاحب اختیار من و به وسیله دستان پرقدرت او که سر راه من و برای کمک به من در جهت رسیدن به اهداف والایی که دارم و رسالتی که برای آن برگزیده شده¬ام می¬رساند.
علمی که فقط و فقط در راستای اهداف من خلق و آفریده شده است و به هیچ چیز و هیچ کس دیگر کاری ندارد و فقط و فقط اهداف من را در خود جای داده و برای رسیدن من به ثروت¬های فراوان و به غیر حساب به کمک و یاری من آمده است.
آمده است تا مرا بزرگتر کند.
آمده است تا ظرف وجودم را گسترش دهد.
آمده است تا به من در راه رسیدن به اهدافم یاری رساند.
آمده است تا من را به آن چیزی که دوست دارم و لایق آن هستم برساند.
آمده است تا من بتوانم به استفاده از آن ثروت خلق کنم، چرا که من خالق زندگی خودم هستم.
آمده است تا بگوید هر آنچه قبلا از او شنیده بودم و بخاطر او انجام داده بودم اشتباه بوده است
آمده است تا بگوید اگر من را در راه درست و صحیح خودش بکار بگیری، می¬توانی به هر آنچه می¬خواهی برسی
و در یک کلام آمده است تا خط بطلان بکشد بر چیزهایی که سال¬های سال گذشتگان با باورهایی که از گذشتگانشان به ارث برده¬اند و به من ارث داده¬اند.
پس من این علم و دانش را با آغوش باز می¬پذیرم و آن را صمیمانه در آغوش می¬کشم. علمی که برای من و فقط و فقط بخاطر من خلق شده است و خودش خودش را گسترش می¬دهد.
علمی که من یاد گرفتم از آن در راه رسیدن به اهداف خودم باید از آن استفاده کنم و نه اینکه آن را با مدرکی که به من داده¬اند و سالهاست در گوشه انباری خانه¬ام و در زیر خروارها کاغذ خاک می¬خورد و در آن من را به عنوان یک مهندس می¬شناسند و فقط وقتی در انباری خانه دنبال چیز دیگری می¬گردم آن را می¬بینم و بخاطر داشتنش و هزینه و زمانی که برایش تلف کردم شاید گاهی اوقات هم عذاب وجدان می¬گیرم.
علمی که امروز آن را به دست آورده¬¬ام و به خاطر آن هر روز هزاران بار خداوند بزرگ را شاکرم و عاشقانه آن را دوست دارم و تلاش می¬کنم تا به فرزندان عزیزم هم بیاموزم که آن را آن¬گونه که هست در آغوش بگیرند و فقط و فقط آن را بخاطر خودش بخواهند نه بخاطر وجود تکه¬ای کاغذ در قابی و یا برای نشان¬دادن و گفتن و پزدادن و یا برای آرزوهایی که خودم داشتم و به آنها نرسیدم و اکنون توقع بی¬جا دارم فرزندانم به آن برسند (درست مثل اکثر والدین)؛ که اگر چنین است بهتر است آن را فراموش کرده و سال¬های بی¬نظیر عمر خودشان را در راه ساختن باورهای درست استفاده کنند و وقت و انرژی و زمان خودشان را برای دست یافتن به این علم واهی هدر ندهند.
و فکر می¬کنم تا حدودی در این راه موفق شده¬ام ولی این را هم می¬دانم که هنوز اول و ابتدای راه هستم و جای کار زیادی دارد تا بتوانم به لطف الله مهربانم این باورهای اشتباهی که سال¬ها به خوردم داده¬اند و به قول استاد عزیز مثل سیمانی در ذهن من سفت شده است و تمام وجودم با این علف¬های هرز پوشانده شده را شل و نابود کنم و باورهای قدرتمند و زیبایی را که می¬گویم و می-نویسم را به جای آنها تثبیت و محکم و پایدار نمایم.
می¬خواهم این جملات زیبایی را که نوشتم را هر روز جلوی چشمانم بگذارم تا بتوانم همیشه از آنها استفاده کنم. چون مطمئنم از طرف آن حی قادر و توانا بود و من فقط چیزهایی را که دریافت کردم و در قلبم آمد توسط انگشتانم تایپ شد را نوشتم و همانطور که در اول گفتم الهامی بود که امروز از صبح با من بود و بالاخره امشب آن را نوشتم و خداوند بزرگ را بخاطر اینکه هر لحظه با من حرف می¬زند و به من الهام می¬کند و مرا راهنمایی و هدایت می کند شاکر و سپاسگزارم.
و اما جمله آخر اینکه می¬خواهم موضوع انشایی را که سال¬های سال من و شاید خیلی از شماها با آن زندگی کرده¬ایم را از اساس و با توجه به قانون جدیدی که از کائنات و از خداوند با زبان استاد عزیزم شنیده¬ام عوض کنم و آن را به شیوه¬ی خودم و شیوه¬ای که خدایم به من گفت بازنویسی کنم.
و آن اینکه:
«علمی که در جهت پیشرفت و خلق ثروت و رسیدن به آرزوهای¬مان به دست می¬آید همان علمی است که باید بیاموزیم و بس»
پس می نویسیم :
علم + عشق به آن علم + خلق ثروت توسط آن علم = رسیدن به سعادت و خوشبختی در این جهان و جهان آخرت
در پناه حق و زیر سایه نعمت های بی کران رب و فرمانروای قادر متعال شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام به دوستان عزیزم و علیرضای عزیز این خانواده بزرگ .
بی نهایت ازتون سپاس گزارم نکاتی که گفتید بسیار و بسیار به دل من نشست و معلوم بود که با اعماق وجودتان گفتید واقعیت هایی که درک آن برای من که در ابتدای این مسیر الهی هستم میتواند بسیار هدایت گر هزاران نفری باشد که در این مسیر زیبای تکامل در حال قدم زدن هستن بی نهایت سپاس گزارم از شما.
من از طریق یک دوست با سایت شما آشنا شدم قبل از این که به فایل های شما گوش بدم خیلی زندگی پر از حاشیه ای داشتم و الان به مدت تقریبا یک سال دارم به فایل های شما گوش میکنم نمیگم الان ثروتمند شدم و الان به همه چی رسیدم اما توانستم به خودم قول بدهم که باید به تمامی خواسته زندگیم برسم من در رشته معماری تحصیل کردم اما همیشه کار هنری بیشتر از هر چیزی دوست داشتم و بدون هیچ استادی نقاشی به سبک اکسپرسیونیسم و آبستره و یاد گرفتم مدت ها بود باورم این بود باید نقاشی ها مو گرون بفروشم اما یک روز تصمیم بر این گرفتم تا تکامل کارهام و طی کنم و در خیابان تمام نقاشی ها مو به نمایش گذاشتم و خدا را شاکرم که تا به امروز بهم کمک کرد و برام جالب تمام افراد بالای 80 درصد از کارهام تعریف کردند در این موقع اهدافم را بزرگتر کردم و دارم تلاش میکنم که به تمامی ان ها برسم اما همیشه به خودم میگم باید اول از همه تکامل کارهایت را بپردازی و سعی میکنم به تمامی ترسهایم غلبه کنم اجازه ندم در مسائل که تصمیم دارم کسی دخالت کند. من نقاط ضعفی دارم که برای هر روز بهبود دادن بهشون فقط از فایل های شما گوش میکنم و همیشه سوالاتی در ذهنم به وجود می آید که چگونه میتوان آن ها را بر طرف کنم, و امروز زندگی با تمامی سختی هایش مشکلات که به نظرم شیرین خدا رو شاکرم که همیشه بهترین راهکار ها رو در اختیارم قرار داده و هوای مرا داشته
با عرض ادب و احترام
یه باور غلط که همیشه داشتم و الان یهو تو ذهنم اومد رو میگم شاید کمکی کرده باشم
همیشه توی ذهنم این باور بوده که اگه فلان مبلغ رو داشته باشم و واسه تشکیل خانواده قدم اول رو وردارم و وسط راه کم آوردم چکار کنم در حالی که توجه من به این نکته نبود که روزی رسان ما خداست نه خود ما باعث شکل گیری این باور اشتباه در من شده بود
هر لحظه باید باور ما این باشه که این خداونده که منبع ثروت بیکرانه و ما تا وقتی ازش بخواهیم و ایمان داشته باشیم به بخشنده بودنش هرگز با کم و کاستی مواجه نخواهیم شد
به نام روزی رسان عالمیان
هادی جان سلام
کوتاه نوشتی ولی خیلی عالی
باورهایی که بهم دادی:
1.خداوند روزی میرسونه: پس خوشحال باشم چون حسابم با بخشنده مهربان است
2.خداوند منبع همه نعمتهای بی پایانه:همیشه نعمت هست و کسی هم نعمتها را داره و اختیار جهان دستشه عاشق رسیدنم به نعمتهاست
3.خداوند همیشه بیشتراز آنچه ما بخواییم بهمون میبخشه و عطا میکنه
ممنون بابت این باورهای توحیدی که نوشتی
سلام استاد جانم
استاد نمیدونییییین چقدررررر باورای مخرب میتونم اینجا از خودم مثال بزنم برای ثروت
اصلا همینکه شما گفتید توی کامنتا از باوراتون بنویسید
من کلیییی حرف داشتم برا گفتن
بعد به خودم اومدم گفتم یعنییی انقد باورای من خرابه ؟راجب ثروت ک کلی میتونم مثال بزنم؟
من 20سالمه اما ب اندازه یک ادم 60ساله باور های فلج کننده درمورد ثروت دارم
دلیلشم بخاطر این نیس ک خونوادم مذهبی بودن اتفاقا خانوادم هیچ اعتقاد خاصی ب دین و مذهب نداشتن اما خودم توی مدرسه تبدیل شدم ب ی ادم کاملااااا مذهبی و اصلا یادمه ک دلم نمیخواست ادمای ثروتمندو حتی نگاهشون کنم چون میگفتم اینا کافرن اینا ستمگرن فاسدن اصلا خوب نیست ک باهاشون هم کلام بشم
و همیشه میرفتم سمت ادمایی ک حتی از خودمم سطحشون پایین تره از لحاظ مالی چون میگفتم اونا ادمای خوبین
بهم ضربه نمیزنن مهربونن ستمگر نیستن
اصلا استادالان ک دارم فکر میکنم من راجب به پرستش خداوند هم مشکل داشتم و حتی یادمه توی برهه زمانی ک مذهبی بودم ونماز میخوندم حتی ی سانت از مچ دستمو میترسیدم ک نامحرم ببینه حتی هزارتومن هم پول نداشتم درواقع هیچ ورودی مالی نداشتم بخاطر باورام
تااینکه یروز ب همه چی شک کردم ب خدا شک کردم ب پیامبرا شک کردم ب اماما شک کردم و دیگ هیچکسو قبول نداشتم و راجبش تحقیقم میکردم همزمان راستش توی اون تحقیقاتم ب این نتیجه رسیدم. ک هرکی هرجور دلش میخواد زندگی کنه اصلنم هیچ بهشتو جهنمی نیس خداییم وجود نداره ک اگ گناه کردم اذیتم کنه و عذابم کنه اصن این خدارو میخوام بندازم دور
بدرک ک میخواد عذابم کنه
استاد باورتون نمیشه وقتی اون خدارو انداختم بیرون
دیگ ترس نداشتم دیگ احساس گناه نداشتم چون میگفتم خدایی وجود نداره همه تعجب کرده بودن ادمایی ک میدیدن من حتی نماز شب میخوندم و همه افراد خونواده از من الگو میگرفتن و همراهم میومدن ب مراسمای مذهبی و دعای کمیل و…رسیدم ب جایی ک ب بقیه م میگفتم خدایی وجود ندارع اصن کسی نیس ک بخواد مارو عذاب بده. پس شمام راحت باشین بخاطر هیچی عذاب وجدان نداشته باشین
راستش ازونجا ب بعد
از در و دیوار واسه من پول میبارید
ینی دقیقا ازهمونجایی ک خدارو گذاشتم کنار
چون باورای من جوری بود ک اگر میخواستم خدارو کنار خودم داشته باشم دیگ شادی و لذت و پول نبود
و من فقط بخاطر ترس ازون خدا بود ک کنارش بودم
؛؛ب محض کنار گذاشتن اون خدا بوم بوم بوم
پول میومد تو حساب من از راه های مختلف
هررررشب رستوران بودم هرشب کافه بودم خرج میکردم لذت میبردم سفر میرفتم
تولد میگرفتم واسه دوستام و خیلی کارای دیگه
اما وقتی باسایت شمااشنا شدم دوبارع اسم خدا پیدا شد توی زندگیم و شما همش از خدا نام میبردید از قران نام میبردید ک من واقعا خوشم نمیومد چون من از وقتی ک ازخدا فاصله گرفته بودم حالم خوب شده بود اما شما باز دلیل موفقیت هاتونو ب خدا نسبت میدادید
راستش استاد خدا توی این چند وقتی ک باشما بودم خیلی کمکم کرده هدایتم کرده ب بهترین و قشنگ ترین رابطه ی عاشقانه دنیا هدایتم کرده ب زیبایی ها ب ی موبایل ایفون خفن
به خونه ی ک توش ارامش برقراره ب راحتی
اما هنوز نمیتونم خدا رو با پول توی یک ساید قرار بدم نمیتونم اونارو کنار هم بذارم
و اگر بخوام ب پول برسم باید اونو توی ذهنم بذارم کنار
برای همین احتیاجه. ک بیشتر خدارو بشناسم اونو بشناسم باورای خوب راجب خدا بسازم بفهمم کیه چیه
تابعد بتونم پول و ثروتو بذارم کنارش
تا بعد باقدرت بگم معنوی ترین کار دنیا ثروتمند شدنه
تا بعد با قدرت بگم هرچقدر پول دار تر بشی به خدا نزدیک تر میشی
تا بعد بگم خداوند بیشتر از ما میخواد ک ثروتمند بشیم
اول باید تجدید نظر کنم توی دیدگاهم ازخداوند و ازخودش میخوام این قدرتو بهم بده
ک بتونم بشناسمش خوب بشناسمش
ک شناختنش بهم کمک کنه
کمک کنه ک باورای خوب بسازم ک ثروتمند شم
چون خودش بیشتر از من دوس داره ثروتمند شم پس توی ساخت باورام کمکم میکنه
استاد یکی از بزرگترین تارگتام تهیه بسته روانشناسی ثروته
و میدونم ک با گوش دادن ب همین فایلای رایگان توی مدارش قرار خواهم گرفت و بزودی توی اون محصول کامنت میذارم و از خدای خودم و شما سپاسگزاری میکنم
عاشقتم استاد در پناه الله یکتا ثروتمند و سعادتمند باشید
سلام نازگل جان.خیلی کامنت خوبی گذاشتی.در مورد جمله آخرت اینکه هنوز نتونستی دوره روانشناسی ثروتو بخری،میخوام تجربه خودمو بهت بگم.
منم خیلی دوست داشتم دوره روانشناسی ثروتو بخرم.اما هیچوقت پولش جور نمیشد.پول در میاوردما ولی ده میلیون جمع نمیشد که بتونم دوره رو بخرم.تا اینکه یه روز با خودم تصمیم گرفتم گفتم هر جوری شده خرجامو کمتر میکنمو پولمو جمع میکنم تا دوره رو بخرم.خلاصه چند ماه تلاش کردم پولامو جمع کردم ولی بازم یه جوری پوله خرج میشد.ولی یهو توی قرعه کشی چهارده میلیونی که داشتم،بعد از چندین ماه در حالی که اصلا امیدی نداشتم،یهو برنده شدم و دوره رو خریدم.به همین راحتی.
این تجربه حرف استادو به یادم آورد که آقا اگه تو یه تصمیمی بگیری و مصمم باشی و پاش وایسی که هر جوری شده با همون شرایطی که داری اون تصمیمو عملی کنی،تمام جهان دست به دست هم میده تا تو به خواسته ت برسی.چون جهان میبینه که تو بیخیال نمیشی.
حالا توام اینکارو انجام بده.بقیه بچه هام اینکارو انجام بدین.بیاید از همون درآمدی که دارید،یه تصمیم قطعی بگیرید که یه مثلا سی درصد بیست درصد از درآمدتونو بزارید کناردر هر ماه برای اینکه پولتونو جمع کنید و دوره رو بخرید.باچر کنید توی کمتر از چند ماه پولش جور میشه.باور کنید میشه.این تجربه منه.امیدوارم که بهتون کمک کنه.
شاد و سلامت و ثروتمند باشید در پناه الله یکتا
سلام عادل جانم
مرسییی بابت ب اشتراک گذاشتن تجربت
اتفاقا من وقتی این کامنتو گذاشتم حتی هزارتومن هم توی حسابم نبود و پولام خرج شده بود
اما الان در حال حاضر 4تومنش واسم جور شده
ومطمئنم ک بقیشم
اوکی میشه
و کامنتت خیلی بهم روحیه و انرژی داد
مرسیییی ازت
امیدوارم در تماااام جنبه های زندگیت همیشه موفق باشی عزیزم
قربونت عزیزم کاری نکردم.
دیگه معلومه که داره همه چیز اوکی میشه دیگه.توی کمتر از ده روز چهار تومن جور شده.دیگه فکر میکنی چقدر طول میکشه که بقیشم جور بشه.این قدرت خداونده که همه چیزو انقدر راحت برامون اوکی میکنه اگه خودمون تصمیم بگیریم.به همین راحتی.
موفق باشی و ثروتمندددد
سلام استاد عزیزم و مریم جانم راستش تمرکزم روی این فایل خیلی به موقع است چند وقتی بود من و همسرم میخواستیم پی اس فایو بگیریم و به لطف خداوند الان تهیه کردیم و البته آموزه های شما ، استاد عزیزم واقعا ظرف وجودی ما بیشتر شده همسرم میگه هدف بعدیم ماشین هست و من میگم وقتی پی اس فایو اوکی شد مهاجرتمون هم اوکی میشه ولی این خواسته را نداشتیم واقعا دلمون میخواست که بگیریمش بخشی از ذهن ما مشغول این خواسته بود ولی الان واقعا حس میکنم که ایمان من و همسرم به خدا بیشتر شده حال خوب ما از رسیدن به این خواسته بیشتر شده ما راضی تر و خوشحال تر هستیم ما احساس لیاقت بیشتری برای رسیدن به خواسته هامون داریم و واقعا ما ایمانمون خیلی بیشتر شده و الان دارم میگم رسیدن به خواسته ها واقعا فوق العاده است و بی نظیر
سلام برتو نازنین خانم
لیاقتشو دارید که بهترین ها را تجربه کنید یعنی همه لایق هستند اما باید این لیاقت را درست کنند توی وجودشون وذهنشون ،، باید بدونیم ما بدون هیچ دلیلی لایق هستیم به هرآنچه باکیفیت و عالی است برسیم
چون ما اشرف مخلوقات هستیم و جهان برای این خلق شده که بتونیم بهرهبرداری کنیم به بهترین نحو
من خودم را لایق میدونم وامسال حداقل 5یا 6بار مسافرت رفتم ،،هوایی ،،زمینی،، واقعا لذت بخشه خرید کنی ،هدیه بدی،هدیه بگیری و از همه مهمتر خداوند را باور کنی که منبع همه نعمت هاست و روزی رسان اونه ،، خوشحالم که خداوند را دارم بیشتر باور میکنم
خدایا بابت همه نعمتهایت شکرگزارم
سلام استاد عزیزم راستش تمرکزم روی این فایل خیلی به موقع است چند وقتی بود من و همسرم میخواستیم پی اس فایو بگیریم و به لطف خداوند الان تهیه کردیم و البته آموزه های شما ، استاد عزیزم واقعا ظرف وجودی ما بیشتر شده همسرم میگه هدف بعدیم ماشین هست و من میگم وقتی پی اس فایو اوکی شد مهاجرتمون هم اوکی میشه ولی این خواسته را نداشتیم واقعا دلمون میخواست که بگیریمش بخشی از ذهن ما مشغول این خواسته بود ولی الان واقعا حس میکنم که ایمان من و همسرم به خدا بیشتر شده حال خوب ما از رسیدن به این خواسته بیشتر شده ما راضی تر و خوشحال تر هستیم ما احساس لیاقت بیشتری برای رسیدن به خواسته هامون داریم و واقعا ما ایمانمون خیلی بیشتر شده و الان دارم میگم رسیدن به خواسته ها واقعا فوق العاده است و بی نظیر
به نام کامل ترین پرانرژی ترین انرژیه دنیا خدای خوبم
سلام به استادعزیز و خانوم شایسته مهربون
سلام به بچه های گل سایت
خداروشکر زندم و نفس میکشم و درحاله لذت بردن از این زندگیه زیبا هستم
واقعا عالی عالی عالی همه جیز باوره منم که از بچگی با این باورا بزرگ شدم اصن پولدار شدن رو بهش فکر نمیکردم همیشه میگفتم همینکه دستت جلوی کسی دراز نباشه عالیه حالا مگه پولدارا چکار میکنن حالا اصن ده تا خونه داشته باشی که چی دهدتا هزار تا هم باشه باید تو یه خونه بخابی هزار تا هم ماشین داشته باشی باید با یکی دور بزنی هزار تا مغازه داشته باشی بازم باید با یکی پول دربیاری اصن پول دربیاری باید مالیات بدیپول دراوردن سخته باید پیر بشی باید صبحو شبتو بهم بدوزی اصن زندگیت میشه زحره مار فقط اسیری فقط سختی انقد که تکرار شده باید مثه اماما باشی قانع باشی اسراف نکنی از این چرتو پرتا ولی الان میگم زندگی یعنی تجربه کردن زندگی بعنی پولدار شدن زندگی یعنی هر چقد بیشتر پول دربیارم بیشتر به خدا نزدیکتر میشم هر چقد بیشتر پول بسازم بیشتر به کسترش جهان کمکمیکنم پولدار بودن یعنی خالق بودن اصن پول مساوی با بهشت پول مساوی با خدایی بودن
من از وقتی اومدم تو مداره تغییر فقط دارم تلاش میکنم این ذهنه فقیرمو تبدیل به ثروت بکنم البتت که خداروشکر تضاده فقیری باعث شد اولاا بیشتر خدارو درک کنم دوما به سمت ثروت اشتیاق پیدا کنم چون واقعا تضاد باعث پیشرفت میشه واقعا خداروشکر که دارم روی خودم کار میکنم همش دارم باور میشکونم چقد باوره مخرب دارم اصن باید از نو بسازم منم مثه گربه ای که دستش به گوشت نمیریه میگه پیف پیف بو میده شدم باید به همه خاسته هام برسم بعد بگم پول بده اصن من باید پا روی ترسهام بذارم من باید لذت ببرم از زندگی باید به گسترش جهان کمک کنم وظیفه منه خدارو قدرتشو به جهان بگم
دوستتو دارم
مشتری اومد برام
فعلا
لذت ببرین از این مسیره خدایی
فقط لذتشادی ارامش
باسلام خدمت استادعزیز وخانم شایسته پرتلاش وشاد
باسپاس فراوان از خداوند رحمان بخشنده مهربان
اخ استاد نگو که ضرب المثل هرکه بامش برفش بیشتر
باور مخربی برام بوده
اینکه ثروت مندان پول دارن ولی ارامش ندارن
اینکه پولدارا نمیتونن اززندگی لذت ببرن(چقدخنده داره)
اینکه ثروتمندان سرشون شلوغه وبه هیچ مراسم وعروسی وجایی نمیتونن برن……..
اینکه ثروتمندان ازخانوادشون دورن…..
ی باوری که قشنگ یادمه چندین بار به زبون اوردمش این بود که ادم خودش پولدار باشه لذت نمیده
ولی اگه ادم پدرش پولدار باشه میتونه بدون مسولیت یا کار کردن از پول پدرش لذت ببره
که خوشبختانه پدرمون هم هیچوقت …………..
حالاکه این باورها را پیدا میکنم فقط لیزرفوکوس گذاشتم ابشون کنم
من متعهد شدم وبه خودم وبه خدای خودم وبه اهدافم قول رسیدن ولذت وصال دادم…
خدایا من حرکت کردم
برکتت راجاری کن
باتشکروسپاس فراوان
باسلام و احترام خدمت استاد عزیزم و مریم جانم
مدتهاست که کامنتی ننوشته ام ،چون نوشتن برایم بسیار سخت است .
اما با این فایل استاد بعد ازمدتها سردرگمی ،چراغی روشن بر سر راهم گذاشته شد .
من همیشه در مورد خودم این باور را داشته ام که هر چه را بخواهم با اراده و تلاش و صبرم و ایمانم به دست می اورم ،اما مدتها بود با اینکه باعشق ،پشتکار،ایمان و حال خوبم و ایجاد باورهای عالی (وبا کمک راهنمایی های استاد) و البته بدون داشتن هیچ سرمایه ای ،گلخانه ای را ناباورانه به دست اورده و بازهم با تلاش بادست خالی اما ایمان و تلاش بعداز یک سال پرشد از گلهای با ارزش وتبدیل شد به سرمایه ای عالی .
حال 5-6 سال از ان زمان می گذرد و تجربه های تلخ و شیرینی از داشتن شغلم و صدها تجربه ی مفید تخصصی،فردی ،اجتماعی که همه جزئی از ارزوها و خواسته های من بود را از سر گذرانده و خود را در اتها به اثبات رسانده ام ،با این حال مدتی قریب به یک سال است که شاید به خاطر کسادی بازار کارم و یا نداشتن موفقیت مالی و بازار فروش ،سردرگم و بی انگیزه شده ام و بارها تلاش کرده ام و اما راه به جایی نبرده ام و سردرگم از اینکه در این وضعیت چطور تولید گل و گیاه را ادامه دهم که نه توان ادامه راه دارم و نه راهی برای تولید ،که تولید بدون فروش فایده ای ندارد و گلخانه ام نه انقدر بزرگ است که در این وضعیت اقتصادی، بازده اقتصادی داشته نه انقدر کوچک که بی فایده،!!!
اما امروز که به این فایل هدایت شدم وبه صحبتهای استاد که تنها راه گذار از ثروت رسیدن به ثروت است این فکر به ذهنم رسید که شاید دلیل این توقف من در مسیر موفقیت و سردرگمی ام ،هم همین است اما به شکلی دیگر ،چرا که من هم روزی تنها خواسته و هدف و ارزویم داشتن شغلی در زمینه تحصیلاتم و تولید و پرورش گل و گیاه در گلخانه و محیط علمی دانشگاه و ثابت کردن خودم به خودم و لایق داشتن انها بودن ،بوده است و جالب است که بخش درامدزایی و به دست اوردن پول و ثروت ان با وجود نیاز مالی برایم نه مهم بود و نه حتی داشتن این خواسته را باور داشتم (که همه برمیگشت به باوری که از بچگی در خانواده خودم و همسرم در ما ایجاد شده و این بود که زن فقط باید به خانه و بچه رسیدگی کند و مرد کار کند و خرج زن و زندگی را بدهد و این برای مردان تحقیر امیز است که زن پول دربیاورد،…) تا جایی که روزی که دانشگاه معجزه اسا با درخواست من برای گرفتن گلخانه موافقت کرد،دوستان صاحب تجربه ام به من پیشنهاد دادند بجای گلخانه تولیدی وقت و سرمایه ام را در تجارت و فروش گل وگیاه صرف کن و سود در این بخش کار است اما عطش من برای شروع کار تولید و پرورش ،باعث شد ان توصیه ها را هر چند درست نادیده بگیرم. اما اما امروز که بقول استاد از مرحله ی داشتن گلخانه و مراحل تجربه ی تولید و پرورش گذشته ام ،به همین دلیل الان حس میکنم دیگر این گلخانه را با تمام وجود عشقم و علاقه ام دیگر نمی خواهم و باید ان را بگذارم و بگذرم و باتوجه به این فایل استاد به این نکته رسیدم که من از ان سیراب شده ام و حال اماده ام برای تجربه ی مراحل بعدی وبا کمک تجاربم حتی کسب درامد و افزایش ان و به دست اوردن ثروت و به همین دلیل این گلخانه دیگر پاسخ خواسته های مرا نمی دهد چون انچه داشته به من داده و من برداشت هایم را نموده ام حالا باید قدم به راه جدید و مرحله ی بالاتر بگذارم چون بقول استاد من احساس داشتن ،مالکیت ،توانستن،خواستن ،به دست اوردن رسیدن و لیاقت داشتن، داشتن جایگاه اجتماعی و علمی و…را به واسطه ی این شغل به دست اورده و تجربه کرده ام و حالا باید وارد مراحل جدید و خواسته ها و هدفهای جدید شوم و با کمک این تجارب قدرت بگیرم و قدرتمندانه با انتخابهای جدید قدمهای بعدی را بردارم.
حال که به لطف خداوند و این اگاهیها دلایل توقف و سردرگمی های اخیرم را درک کردم و فهمیدم باید قدم در راه انتخاب های جدیدم به واسطه ی داشتن این تجربیات با ارزش بگذارم و از خداوند بخاطر این چراغ روشنی که بر سر راهم قرار داد و وجود استاد بزرگوار و ارزشندم با تمام وجود سپاسگزارم.
بنام خدای فراوانی ها.
سلام استاد عزیزم و مریم جانم.
این فایل بی نظیرو که میلیون ها میلون ارزش داره ،بارها و بارهاا گوش دادم و اونقدر ترمز مخربی رو نشون میده که باید مدام گوشش بدم و تو ناخودآگاهم جا بگیره..
ثروتمندان بخداوند نزدیک ترن ،چه باور خالصی باوری که بارها و بارهااا برعکس اونو شنیدیم ،بارها و بارهاا تو فیلمااا همیشه خبیث ترین آدمارو ثروتمندان نشون میدادن ،همیشه آدم بده داستان ثروتمندا بودن ،یادمه یه سریال ترکی میداد به اسم کلید اسرار خیلی سال پیش،الان که یادش میوفتم میبینم الله اکبر چقدرررر باور مخرب درون این سریال بوده،یادمه اخرش هررر چی بلا بود میوفتاد تو زندگی ثروتمندا و اخرش یا چلاق میشدن یا میمیردن یا اموالشونو از دست میدادن و اونی که خوبه داستان بود همون فقیره بود همونی بود که همیشه احساس قربانی شدن داشت ،خدایی چند درصد ماهااا این باورا رو بع خوردمون دادن ؟؟؟،
کاره سختی نیست استاد اگه بخوام یه سرچی بکنم ،جای دوری ام نمیرم همون اطرافیان خودم،دقیقااااا آدمایی که هی با عجز و ناتوانی دعا میکنن و هی ادعای ایمانشون میشه ،همیشه یا مریضم یا ندارن ،اون آدمااا دقیقا همون آدمایی هستن که هی میگن پول بده،یا مثلا میگن دیدی فلانی رو تا پولدار شد ،شلوارش دو تا شد یا هزار باور مخرب دیگه ای که ترجیحا نگم بهتره،استاد گفته های اونااا دقیقا نقطه مقابل آموزه های شماست:در مقابلش باید برگردم برای باور های درستم الگو بسازم:
ثروتمندان بخدا نزدیک ترن:
چرا؟؟؟؟؟
چون ثروتمندان در جهت گسترش جهان هستی گام برمیدارن ،یه ثروتمند بخدا نزدیک تره چون با یه کارخونه ای که تاسیس میکنه هزاران نفر سر کار میرن و چرخه پول به راه میوفته،،،،،با خریدن یه کالا یه ماشین،ثرتمندان چقدررررر به همههه خیر میرسونن،،،،،،
چه زیبا گفتین استاد تنها راه گذر از ثروت ،رسیدن به ثروت هست ،،،،،،
وقتی هنوز به ثروت نرسیدی،مدام حرص میزنیم ،و تازه اگرم بهش نرسیم ،ذهنمون شروع میکنه بهانه آوردن،به قول معروف ،گربه دستش به گوشت نمیرسه،میگه بو میده،،،،،،،
ترمز هایی که به محض دیدن یه ثروت مند میبینم :
-طرف دزدی کرده که این همه پولداره
-طرف پارتی داشته که به این همه پول رسیده
-طرف سنش کمه چطور میشه این همه پول داشته باشه؟؟؟؟
حتمااا حتما ماله باباشه.
یه ترمز مسخره و خنده داری که خودم داشتم و آگاه نبودم ازش این بود که باورتون نمیشه ،این روزا که گوشی آیفون تو بازار اومده میدیدم اکثرااا آیفون 14 دستشون هست ،جالبش اینکه بجای اینکه تحسین کنم ،بگم خدا بهترشو بده ،دمتون گرم ،میگفتم اینا که اصل نیست ،از این فیک هاست:)))))))))
واقعااا الان یادش میوفتم از این مقاومت خندم میگیره.
ممنون استاد از فایل عالیتون.
در پناه خدا باشید.
سلام برتو مهسا خانم
لیاقتشو دارید که بهترین ها را تجربه کنید یعنی همه لایق هستند اما باید این لیاقت را درست بشه توی وجودمون وذهنمون ،، باید بدونیم ما بدون هیچ دلیلی لایق هستیم به هرآنچه باکیفیت و عالی است برسیم
چون ما اشرف مخلوقات هستیم و جهان برای این خلق شده که بتونیم بهترین حالت زندگی تجربه کنیم به بهترین نحو
من خودم را لایق میدونم وامسال حداقل 5یا 6بار مسافرت رفتم ،،هوایی ،،زمینی،، واقعا لذت بخشه خرید کنی ،هدیه بدی،هدیه بگیری و از همه مهمتر خداوند را باور کنی که منبع همه نعمت هاست و روزی رسان اونه ،، خوشحالم که خداوند را دارم بیشتر باور میکنم ،،
البته این باوری که خداوند نزدیک است و کنارمه خیلی کمکم کرده
خدایا بابت همه نعمتهایت شکرگزارم
به نام فرمانروای جهان هستی و بنام او که قلم را آفرید تا بتوانیم جملات زیبا را در سرنوشت خود، با دست خود حک کنیم و آن را در زندگی¬مان خلق کنیم
با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیزم و تمام عزیزان دوست داشتنی و هم¬فرکانسی خودم در این سایت بزرگ و بی¬نظیر و خارق¬العاده
امروز یا بهتر بگویم امشب شب شنبه 31 ام تیر ماه سال 1402 است و دو شب قبل اولین کامنت خودم را در جلسه اول دوره روان¬شناسی ثروت 1 نوشتم (البته این دوره بی نظیر را با اکانت خانواده فرح بخش در سبد محصولات خود داریم)
از امروز صبح تا این لحظه که نشسته¬ام و این مطالب زیبایی که حس می¬کنم را می¬نویسم مرتب یک احساسی به من می¬گفت که باید بیایم و این جملات و مطالب را بنویسم و به شدت ذهن و فکر مرا به خود مشغول کرده بود. این بود که بعد از برگشتن از پیاده¬روی که هر شب با خانواده داریم، نشستم و شروع به تایپ نمودم.
می¬خواهم به زمان¬های قدیم برگردم به خاطرات قدیمی؛ زمانی بین سالهای 1362 الی 1364 که دوران راهنمایی را می¬گذراندم و در کلاس¬های انشاء که شاید خیلی از شماها هم آن را به یاد داشته باشید، که همیشه یکی از مهمترین و اصلی¬ترین موضوعات انشایی که به ما داده می¬شد این بود که:
«علم بهتر است یا ثروت».
البته آن روزها خودم خیلی کم می¬توانستم انشاء بنویسم و بیشتر یکی از آشناهایی که در این زمینه اطلاعات بیشتری داشت برایم می¬نوشت و من فقط آن را در دفتر خودم پاکنویس می¬کردم و روز بعد آن را با یک ذوق و شوق وصف¬ناپذیری در کلاس می¬خواندم که انگار تک¬تک آن کلمات را خودم ساعت¬ها روی آن فکر کرده¬ام و نوشته¬ام؛ و اکثر مواقع هم از معلم¬های آن درس یک نمره بیست و یا نمره بالایی می¬گرفتم و با توجه به باورهایی که در آن زمان¬ها پدر و مادرمان بخاطر اینکه خودشان سواد نداشتند و یا سواد کمی داشتند باید درس می¬خواندیم و علم می¬آموختیم و همیشه در انشاهایمان علم بهتر و چندین و چند سر و گردن از ثروت بالاتر بود و حتی در درس خواندهایمان هم خیلی این موضوع مشهود بود و فکر می¬کردیم تا علم نداشته باشیم نمی¬توانیم هیچ کاری انجام بدهیم و همیشه و همیشه در تصورمان و افکارمان علم بهتر از ثروت بود.( البته متأسفانه الان می¬فهمم بخاطر باورهای اشتباهی بود که اطرافیان و والدین و جامعه به ما داده بودند).
ولی الان و در این لحظه می¬خواهم آن موضوع را با توجه به آگاهی¬هایی که الان و در این لحظه دارم و به آن رسیده¬ام بنویسم. پس با نام و یاد خدا شروع می¬کنم:
موضوع انشاء:
«علم بهتر است یا ثروت»
من به عنوان کسی که سالها در این تله¬ای که دیگران و البته در اصل خودم بخاطر افکار و باورهای نامناسبی که داشتم و برای خودم ساخته بودم گیر افتاده بودم و همیشه فکر می¬کردم که علم بهتر است و باید مدرک داشته باشم ولی حتی نمی¬دانستم که همین علم را چرا و چگونه باید بیاموزم و علمی که می¬آموزم باید در چه راستایی باشد و برای چه اهدافی از آن علم استفاده کنم، سال¬ها و سال¬ها عمر و زندگی و جوانی و ثروت و دارایی خودم را به خاطر داشتن این باورها و برای رسیدن و دست یافتن به این علمی که تعریف آن را برای شما عزیزان کردم تلف کردم و فقط درس خواندم و به دانشگاه رفتم که مدرک بگیرم که به دیگران بگویم: “دیدید!!! توانستم مدرک تحصیلی¬ام را در فلان رشته بگیرم و مهندس شوم” و غافل از این بودم که دارم بهترین سال¬ها و لحظات و ثانیه¬های عمرم را با این افکار بیهوده¬ای که بی ¬هدف برای خودم ساخته بودم و به خاطر رضایت اطرافیان و خانواده به باد می¬دهم.
آخه می¬دونی آن روزها که این درک¬ها را نداشتم و اصلا در این وادی¬ها نبودم و حتی فکر آن را نمی¬کردم که به این راحتی می-توان به ثروت¬های بی¬حساب دست یافت -فقط و فقط با ساختن باورهای خوب و درست و قدرتمند- و فقط می¬خواستم چشم فلان فامیل و یا فلان دوست و فلان هم محله¬ای را درآورم و جلوی همه پز بدهم که من هم مدرک دانشگاهی و مهندسی فلان را دارم و من هم تحصیل کرده هستم و برای خودم کسی شده¬ام، غافل از اینکه ای بابا دارم با دست خودم و دستی دستی فرمان زندگی-ام را به سمت دره¬ای می¬چرخانم و هر لحظه بیشتر به قهر آن دره که در آن جهنمی ساخته بودم سقوط می¬کنم. آن هم که چه؛ که من فلان مدرک تحصیلی دارم و من سواد دانشگاهی دارم و فلان و بهمان.
ولی وقتی چشم باز کردم دیدم که ای دل غافل سال¬های بسیار از عمر نازنین خودم را برای چیزی که نمی¬خواستم و نمی¬دانم اصلا دوست داشتم یا نه (و هنوز هم نمی¬دانم) و به قول قدیمی¬ها بخاطر حرف¬های “صد من یک قاز” دیگران که آن را شنیده بودم و باور کرده بودم و حتی به این قضیه هم فکر نمی¬کردم و حالا که با اصطلاح وارد بازار کار شده¬ام می¬بینم که ای بابا؛ این کاری که من دارم انجام می¬دهم که یک شخص دیپلمه و یا حتی سیکل هم به راحتی می¬تواند انجام بدهد و این همه خواندن و خرج¬کردن و وقت هدر دادن دیگر برای چه بودم و از دیگران و اطرافیان و زمین و زمان و بیشتر و بیشتر از خودم شاکی می¬شوم و گله می¬کنم که این چه کاری بود (یا این چه غلطی بود که کردم) و باز هم در این چرخه و لوپ معیوب دور می¬زنم و خودم را گرفتار و گرفتارتر می¬کنم.
اینجا بود که وقتی به خودم آمدم و با شنیدن حرف¬های زیبایی که می¬توانم بگویم منشأ و شروع آنها از سال 96 بود و کلمه جذب و قانون جذب را به لطف الله و هدایت¬های او در آن سال شنیدم و هر روز بیشتر و بیشتر تکامل خودم را طی کردم و به جایی رسیدم که با استاد نازنینم استاد عباس¬منش عزیز آشنا شدم و فهمیدم که الان کجای کار هستم و دارم به کجا می¬روم و تصمیم گرفتم مسیرم را عوض کنم و به مسیری بروم که هدفم در آن مسیر روشن و نمایان باشد.
آخه می دونی من همیشه هر کاری که می¬کردم به این فکر می¬کردم که چطور می¬توانم با این کار ثروت زیاد بسازم و کارهای زیادی هم انجام دادم ولی هیچ کدام به نتیجه¬ای نمی¬رسید و علاوه بر اینکه پولی ساخته نمی شد همیشه هم مایه ضرر و زیان بود و یا اینکه بیشتر مواقع هم داشتم برای شخص دیگری کار می¬کردم و دلیل آن را الان می¬فهمم که هیچ کدام از آن کارها را دوست نداشتم و علاقه¬ای به آنها نداشتم فقط با باورهای اشتباهی که چون دیگران از آن پول درآورده بودند من هم به دنبال آن می¬رفتم.
اینجا بود که نشستم و به حرف¬های استاد فکر کردم و به قول استاد تصمیم گرفتم که آنها را باور کنم و باور کنم که می¬توانم، من هم می¬توانم ثروت های فراوانی بسازم و ثروتمند شوم چون دلایل مختلفی برای این کار دارم که یکی از مهمترین و اصلی¬ترین آنها که می¬توان گفت مهمترین پاشنه آشیل من هم هست اینکه ثروت هیچ منافاتی با خدا و بهشت و مسلمانی من ندارد و اتفاقا در راستای آن و برای خدمت به جهان و گسترش آن می¬باشد؛ چرا که اگر باور کنیم که تمام نعمت¬های این جهان را خداوند بزرگ و مهربان و صاحب اختیار ما آفریده و در اختیار ما گذاشته است پس ثروت هم یکی از این نعمت¬هایی است که خداوند برای ما آفریده و هر روز که نه؛ بلکه هر لحظه در حال گسترش و شکوفایی سریع آن است. و اگر این را باور نکنیم در حال کفران نعمت-های او هستیم و به قول خودش در قرآن کسی که کفران کند عذاب خوارکننده¬ای در انتظارش است.
پس در این راه قدم برداشتم و راه افتادم و سعی کردم با علم و دانش (البته نه علمی که در بالا به آن اشاره کردم که به من گفته بودند از ثروت بهتر است) که در اینجا من اعتراف می¬کنم آن علم را دیگر نمی¬خواهم؛ چون آن علم در منافات با ثروت و ثروتمند شدن من بود و فقط برای نشان¬دادن و پزدادن و چشم درآوردن و از همه مهمتر راضی نگه¬داشتن خانواده کاربرد داشت. و علمی که من الان به آن اشاره می¬کنم علم و دانشی است که در کنار ثروت و برای خلق ثروت و در راستای خلق و آفریدن ثروت¬های بی¬شمار و بی¬حسابی و به غیرحسابی که خداوند در قرآن توصیف آن را کرده است قرار گرفته و باعث می¬شود که من علم چگونگی خلق ثروت را در کنار عشق به کاری که دارم و از آن لذت می¬برم بیاموزم.
عملی که همیشه و در همه حال برای من و بخاطر من در حال پیشرفت و ترقی است و من را به چیزها و جاهایی که دوست دارم برسم و آرزوی آن را داشته و دارم و همیشه در رویاهایم می¬دیدم و می¬بینم با هدایت ها و الهامات فرمانروا و صاحب اختیار من و به وسیله دستان پرقدرت او که سر راه من و برای کمک به من در جهت رسیدن به اهداف والایی که دارم و رسالتی که برای آن برگزیده شده¬ام می¬رساند.
علمی که فقط و فقط در راستای اهداف من خلق و آفریده شده است و به هیچ چیز و هیچ کس دیگر کاری ندارد و فقط و فقط اهداف من را در خود جای داده و برای رسیدن من به ثروت¬های فراوان و به غیر حساب به کمک و یاری من آمده است.
آمده است تا مرا بزرگتر کند.
آمده است تا ظرف وجودم را گسترش دهد.
آمده است تا به من در راه رسیدن به اهدافم یاری رساند.
آمده است تا من را به آن چیزی که دوست دارم و لایق آن هستم برساند.
آمده است تا من بتوانم به استفاده از آن ثروت خلق کنم، چرا که من خالق زندگی خودم هستم.
آمده است تا بگوید هر آنچه قبلا از او شنیده بودم و بخاطر او انجام داده بودم اشتباه بوده است
آمده است تا بگوید اگر من را در راه درست و صحیح خودش بکار بگیری، می¬توانی به هر آنچه می¬خواهی برسی
و در یک کلام آمده است تا خط بطلان بکشد بر چیزهایی که سال¬های سال گذشتگان با باورهایی که از گذشتگانشان به ارث برده¬اند و به من ارث داده¬اند.
پس من این علم و دانش را با آغوش باز می¬پذیرم و آن را صمیمانه در آغوش می¬کشم. علمی که برای من و فقط و فقط بخاطر من خلق شده است و خودش خودش را گسترش می¬دهد.
علمی که من یاد گرفتم از آن در راه رسیدن به اهداف خودم باید از آن استفاده کنم و نه اینکه آن را با مدرکی که به من داده¬اند و سالهاست در گوشه انباری خانه¬ام و در زیر خروارها کاغذ خاک می¬خورد و در آن من را به عنوان یک مهندس می¬شناسند و فقط وقتی در انباری خانه دنبال چیز دیگری می¬گردم آن را می¬بینم و بخاطر داشتنش و هزینه و زمانی که برایش تلف کردم شاید گاهی اوقات هم عذاب وجدان می¬گیرم.
علمی که امروز آن را به دست آورده¬¬ام و به خاطر آن هر روز هزاران بار خداوند بزرگ را شاکرم و عاشقانه آن را دوست دارم و تلاش می¬کنم تا به فرزندان عزیزم هم بیاموزم که آن را آن¬گونه که هست در آغوش بگیرند و فقط و فقط آن را بخاطر خودش بخواهند نه بخاطر وجود تکه¬ای کاغذ در قابی و یا برای نشان¬دادن و گفتن و پزدادن و یا برای آرزوهایی که خودم داشتم و به آنها نرسیدم و اکنون توقع بی¬جا دارم فرزندانم به آن برسند (درست مثل اکثر والدین)؛ که اگر چنین است بهتر است آن را فراموش کرده و سال¬های بی¬نظیر عمر خودشان را در راه ساختن باورهای درست استفاده کنند و وقت و انرژی و زمان خودشان را برای دست یافتن به این علم واهی هدر ندهند.
و فکر می¬کنم تا حدودی در این راه موفق شده¬ام ولی این را هم می¬دانم که هنوز اول و ابتدای راه هستم و جای کار زیادی دارد تا بتوانم به لطف الله مهربانم این باورهای اشتباهی که سال¬ها به خوردم داده¬اند و به قول استاد عزیز مثل سیمانی در ذهن من سفت شده است و تمام وجودم با این علف¬های هرز پوشانده شده را شل و نابود کنم و باورهای قدرتمند و زیبایی را که می¬گویم و می-نویسم را به جای آنها تثبیت و محکم و پایدار نمایم.
می¬خواهم این جملات زیبایی را که نوشتم را هر روز جلوی چشمانم بگذارم تا بتوانم همیشه از آنها استفاده کنم. چون مطمئنم از طرف آن حی قادر و توانا بود و من فقط چیزهایی را که دریافت کردم و در قلبم آمد توسط انگشتانم تایپ شد را نوشتم و همانطور که در اول گفتم الهامی بود که امروز از صبح با من بود و بالاخره امشب آن را نوشتم و خداوند بزرگ را بخاطر اینکه هر لحظه با من حرف می¬زند و به من الهام می¬کند و مرا راهنمایی و هدایت می کند شاکر و سپاسگزارم.
و اما جمله آخر اینکه می¬خواهم موضوع انشایی را که سال¬های سال من و شاید خیلی از شماها با آن زندگی کرده¬ایم را از اساس و با توجه به قانون جدیدی که از کائنات و از خداوند با زبان استاد عزیزم شنیده¬ام عوض کنم و آن را به شیوه¬ی خودم و شیوه¬ای که خدایم به من گفت بازنویسی کنم.
و آن اینکه:
«علمی که در جهت پیشرفت و خلق ثروت و رسیدن به آرزوهای¬مان به دست می¬آید همان علمی است که باید بیاموزیم و بس»
پس می نویسیم :
علم + عشق به آن علم + خلق ثروت توسط آن علم = رسیدن به سعادت و خوشبختی در این جهان و جهان آخرت
در پناه حق و زیر سایه نعمت های بی کران رب و فرمانروای قادر متعال شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام به دوستان عزیزم و علیرضای عزیز این خانواده بزرگ .
بی نهایت ازتون سپاس گزارم نکاتی که گفتید بسیار و بسیار به دل من نشست و معلوم بود که با اعماق وجودتان گفتید واقعیت هایی که درک آن برای من که در ابتدای این مسیر الهی هستم میتواند بسیار هدایت گر هزاران نفری باشد که در این مسیر زیبای تکامل در حال قدم زدن هستن بی نهایت سپاس گزارم از شما.
سلام به استاد عزیز و گرامی و خانم شایسته عزیز
من اول کار بابت تمام زحماتی که میکشید تشکر کنم
من از طریق یک دوست با سایت شما آشنا شدم قبل از این که به فایل های شما گوش بدم خیلی زندگی پر از حاشیه ای داشتم و الان به مدت تقریبا یک سال دارم به فایل های شما گوش میکنم نمیگم الان ثروتمند شدم و الان به همه چی رسیدم اما توانستم به خودم قول بدهم که باید به تمامی خواسته زندگیم برسم من در رشته معماری تحصیل کردم اما همیشه کار هنری بیشتر از هر چیزی دوست داشتم و بدون هیچ استادی نقاشی به سبک اکسپرسیونیسم و آبستره و یاد گرفتم مدت ها بود باورم این بود باید نقاشی ها مو گرون بفروشم اما یک روز تصمیم بر این گرفتم تا تکامل کارهام و طی کنم و در خیابان تمام نقاشی ها مو به نمایش گذاشتم و خدا را شاکرم که تا به امروز بهم کمک کرد و برام جالب تمام افراد بالای 80 درصد از کارهام تعریف کردند در این موقع اهدافم را بزرگتر کردم و دارم تلاش میکنم که به تمامی ان ها برسم اما همیشه به خودم میگم باید اول از همه تکامل کارهایت را بپردازی و سعی میکنم به تمامی ترسهایم غلبه کنم اجازه ندم در مسائل که تصمیم دارم کسی دخالت کند. من نقاط ضعفی دارم که برای هر روز بهبود دادن بهشون فقط از فایل های شما گوش میکنم و همیشه سوالاتی در ذهنم به وجود می آید که چگونه میتوان آن ها را بر طرف کنم, و امروز زندگی با تمامی سختی هایش مشکلات که به نظرم شیرین خدا رو شاکرم که همیشه بهترین راهکار ها رو در اختیارم قرار داده و هوای مرا داشته
امیدوارم تندرست و سالم باشید.