درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 2 - صفحه 23

439 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه برهانی گفته:
    مدت عضویت: 1075 روز

    سلام استاد نازنینم نمیددنم چجوری ازتون سپاسگذاری کنم شما خدا رو بهمون فهموندید من با تمام وجودم از شما ممنونم و انشالله زندگیتون سرشار از برکت و روزی بشه

    استاد یه حس عجیبی در این لحظه دارم

    حس میکنم من با تمام وجودم و تک تک سلول هام عاشق پروردگارم هستم اره عاشق خدایی که هر لحظه حواسش به این دختر کوچولو هست

    مواظبشه مراقبشه بهش پاسخ میده

    براش پدر شده براش همه چیز و همه کس شده

    براش امید شده داره هدایتش میکنه

    من عاشق ربمم اینو شما بهم یاد دادین

    عاشق خدایی که بهترین خانواده را بهم داد

    عاشق خدایی که طلوع و غروب خورشید را بهم نشون داد

    عاشق خدایی که هل داد منو خیلی جاها من مجنونم من عاشق ربمم

    خدایی که بهترین و مهربان ترین مادر جهانو بهم داد

    خدایی که 4 ساله پدرمو از دست دادم و خیلی قبلا بهش وابسته بودم وقتایی که دلم تنگ میشه شب که میخابم تا صبح خاب پدرمو میبینم و باهاش زندگی میکنم چون خدا این پلنو برای من چیده تا بتونم پدرمو ببینم و رفع دلتنگی بشه

    خدا حتی این موضوع را هم برام حل کرده میخام سجده کنم و بگم خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می جویم و تنها تورا میخانم

    پس مرا به راه راست به راه کسانی که به انها نعمت داده ای به راه راست هدایت کن

    خدایی که هرروز منو به نحوه احسن میچینه

    خدایی که رب منه و تنها اونه که به همه چی معنی میده

    و من هر انچه دارم ازان اوست

    من هر انچه دارم از ان اوست

    من هر انچه دارم از ان اوست

    خدایا من تسلیممم

    من بهت فقیرم

    من بهت نیاز دارم

    من بهت وابسته ام

    تو ارباب منی

    من از همه بی نیازم و به تو فقیرم

    خدایا منو به عرش ببر

    خدایا قلبمو پاک کن

    خدایا مسیر درست را بهم نشون بده

    خدایا مرا نجات بده

    خدایا اخرین خاسته ام اینه در راه راست و مسیر تو از این دنیا برم

    خدایا خودت منو در مسیر درست نگه دار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    سلیمان صفری گفته:
    مدت عضویت: 1921 روز

    درود و مهر بر استاد عزیزم و همراهان ارجمند

    باز هم توحید و معارف الهی

    باز هم قوانین اصلی کائنات

    باز هم خودشناسی

    باز هم الهامات خداوند به استاد در این فایل فوق‌العاده

    و باز هم من و تفکر به قوانین اصولی جهان

    و ایمانی که عمل می آورد

    درک قوانین خداوند از درون داستان تجربیات موسی پیامبر؛

    تفاوت دو نگاه،

    نگاهی مستأصل و درمانده که خداوند یک کلمه جواب میدهد و خط بطلانی بر نگاه منفعلانه حضرت موسی علیه السلام میکشد و البته نگرش منی که گاهی اوقات درمانده میشوم ولی فورا به یاد باورهای الهی که توسط استاد،به صورت عمیق در درونم ساخته شده می افتم و البته خدا هدایتم میکند و آرامم میکند و

    به وضوح می‌شنوم که میگوید:«نگران نباش و فکر نکن که تو تنهایی بلکه من پشت توام و کارها رو انجام میدم همانطور که برای محمد،ابراهیم،نوح، موسی و عیسی (علیهم‌السلام)انجام دادم»

    بررسی داستان حضرت موسی به عنوان نمونه عینی برای درک”مسیر تکاملی ساختن ایمان”؛

    آری مسیر تکاملی که همان اصل اساسی ست و بارها توسط استاد عزیزم تاکید شده، و من خوشحالم که در این مسیر زیبای شناخت خداوند و توحید و خودم با راهنمایی دست پرتوان خداوند (استاد عزیزم) به راحتی و آسانی در حرکتم و از لحظه های زیبای زندگی ام لذت میبرم.

    تا وقتی محدودیت ها را بپذیری، هرگز توانایی تغییر آنها را نداری؛

    تا وقتی به خودت برچسب های محدود کننده می زنی، قادر به بهره برداری از قدرت خلق درونی ات نیستی؛

    ریشه نیاز به شراکت، باور نداشتن به خداوند است؛

    این محدودیت‌ها ساخته ذهن فقیر است ،که همواره مشکلات و مسائل رو برای ذهن بزرگ میکند و نمی‌گذارد حرکتی و تلاشی زیبا و شایسته انجام دهیم.

    وقتی باور میکنی که شرایط رو خودت و تنها خودت رقم میزنی و میپذیری که هیچ عاملی غیر از تو نمی‌تواند برای تو نسخه بنویسد، الهامات را دریافت میکنی و آنوقت در این مسیر زیبای زندگی با کمک و هدایت خداوند آسان میشی برای آسانی ها و به قول استاد سوار شانه های خداوندی و او تمام کارها رو برای تو انجام میده، خدایا سپاسگزارم برای این درکی که از این مفاهیم عمیق توحیدی در قلبم ایجاد می‌کنی.

    “ایمان” در طی یک فرایند تکاملی ساخته می شود؛

    وقتی خواسته ای در قلب شما ایجاد می شود، یعنی توانایی تحقق آن از قبل به شما داده شده است؛

    وقتی هدفی در وجودت متولد می شود، بدون شک خداوند را در مسیر تحقق آن هدف، حامی خود ببین؛

    این مفهوم «بدون شک خداوند را در مسیر تحقق خواسته ات ،حامی خود ببین » رو بارها و بارها در قلبم احساس کردم و دریافت کردم و عملا تجربه کردم و بابت این تجربیات توحیدی و الهی، سپاسگزارم از خدای هدایتگرم ،خدایی که همیشه از من به من نزدیکتر است ،میشنود و پاسخ ام را میدهد.

    باورهایی برای آسان شدن برای آسانی ها؛

    شناسایی ترمزهایی که مسیر تحقق خواسته ها را ناهموار کرده و حذف آنها؛

    تفاوت تمرکز بر “خواسته ها” با تمرکز بر “موانع رسیدن به خواسته ها”

    این شناسایی ترمزها که مهمترین ترمز وجود من «احساس بد»ه و من هر وقت احساسم بد میشه متوجه میشم که دارم به ناخواسته هایی که به خاطر باورهای چند ده ساله درونم شکل گرفته و همواره آزارم میده، هستش و سریع دنبال همان تمرینهای شخصی ام میرم که به لطف خداوند و راهنمایی استاد عزیزم طراحی کردم و انجام میدم و یک مسیر زیبا در هر لحظه ام طی میشه و این هم لطف خاص خداونده که شامل حال من شده است.

    وضوح از طریق تضاد؛

    چه نوع تمرکزی، خواسته ها را اجابت می کند؛

    تفاوت فرکانسی نگاه موسی پیامبر در سوره شعرا و سوره طه؛

    تمرکز بر خواسته ها یا ناخواسته هاست که مسیر زندگی ما رو شکل میده.

    به قول استاد در شعرا حضرت موسی علیه السلام ،تاکید بر مشکلات و مسائل متفاوتی دارد و خداوند فقط یک کلمه می‌گوید:«کلا»

    اصلا اینطور که توی موسی میگی نیست؛

    ولی در سوره طه حضرت موسی خواسته هایش را بیان میکند و خداوند هم میپذیرد و

    شرح صدرش میدهد

    کارها را بر او آسان می‌کند

    گره زبانش را می‌گشاید

    هارون را برای همراهی اش میفرستد

    و کلی کمک و هدایت و آسانی برایش قرار میدهد.

    و در واقع ،دلیل پاسخ های متفاوت خداوند به موسی پیامبر در دو سوره طه و شعرا؛ هم همین تمرکز بر خواسته ها و یا ناخواسته هاست.

    حال من هم باید تکلیف خودم رو با خودم مشخص کنم.

    آیا بر اشتباهات خودم متمرکزم یا بر استفاده از درسهایی که از اشتباهات گذشته ام گرفته ام؟

    چقدر هدایت هایی خداوند در مسیر زندگی ام را به خودم یاد آور می شوم؟

    مجددا سپاسگزارم ازتون استاد عزیزم برای این درسهای بزرگی که در این فایل فوق‌العاده ،به من یادآوری کردید و من دوباره به این مفاهیم و قوانین فکر کردم و فکر میکنم بارها و بارها تا باورم بشود تا بخشی از وجودم شود تا

    مسیر زندگی ام آسان شود

    تا مسیر زندگی ام لذت بخش شود

    تا اسان شوم برای آسانی ها

    تا هر خواسته ای که درونم شکل میگیرد ،یقین کنم که قابلیت دسترسی اش را هم خداوند برایم ایجاد کرده.

    و سپاسگزارم از شما

    و سپاسگزارم از خدا

    و بهترینها رو از قلبم

    برای شما استاد عزیزم و مریم بانو

    و دیگر دوستان عزیزم در این مسیر فرح بخش از خدای توانا و بخشنده

    از خدایی که نزدیک است

    از خدایی که همواره میشنود

    از خدایی که همواره اجابت میکند

    خواستارم.

    در پناهش باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 622 روز

    به نام رب العالمین

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان

    این که خداوند از دو نگاه و بازه در مورد موسا صحبت کرده یا اینکه اتفاقات و نوع نگاه رو در قران و جواب درستش رو بیان کرده نشون میده چقدر این کتاب درس ها داره و تفکر و باور درست رو در تمام ایاتش نشان میده که اینجوری فکر و عمل کن و یک دستورالعمل برای ساختن دنیا و اخرت داده

    و تمامی مسائلی که اون دوران و تفکرات انسان ها بود در همین زمان هم هست و خداوند میگه ایطوری عمل کن.

    در ابتدا که موسا از باورها و برچسباش میگه یاد خودم افتادم که سالها پیش چون باور نداشتم به خودم که میتونم لاغر بشم بارها دست کشیدم و مسیر بسار سخت بود و سالها بعد که اعتماد به نفس گرفتم و یه الگو دیدم که تونسته بود و تلنگر به من زد و منم شروع کردم اما باهر گرم کاهش باور گرفتم و هی بیشتر جلو رفتم و تونستم سرانجام وزن کم کنم و سالها لاغر بودم و این باور از نتیجه قبلی توی ذهنم بود که “به راحتی” میشه و بعد سالها که دوباره چاق شدم چون باور داشتم لاغر شدن اسونه با قانون سلامتی استاد اشنا شدم و به راحتی لاغر شدم .

    یا سالها این باور رو داشتم که در ریاضی چیزی نمیشم و همش میوفتادم اما چند ماه پیش به طور اتفاقی با چندتا تکنیک متفاوت ریاضی رو دیدم و شروع کردم تمرین حل کردم و دیدم چقدر اسونه و فکرم رو در مورد ریاضی عوض کرد.

    خیلی از ما اگر در کاری موفق نمیشیم به خاطر نگرشی هست که نسبت به اون کار و خودمان داریم . یعنی از همون اول با کنترل نکردن ذهن ورودی بد گرفتیم و و در باورهامون نشسته و محدود شدیم . مثال استاد که در زمینه کارش باور درست داشته و با وجود نداشتن مدرک که بقیه میگفتن اما موفق شده

    سلیمان به خاطر باورهاش و چیزهایی که دیده بود از پدرش خداوند رو وهاب باور کرده بود و لیاقت خودش تخت پادشاهی رو میدید و خداوند در راستای باورهاش جواب داد . ایوب پیامبر هم در راستای باورهاش از ثروت به اون فقر رسید و بعد که باورهاش رو عوض کرد دوباره به زندگی قبل برگشت

    نکته اخر فکر میکردم چرا موسا با دیدن اون معجزه ها هنوز نیاز به دل گرمی داشته ؟

    بعد یادم اومد که روز اول کار جدید رو فروشگاه شروع کردم یه دوست حسابدار بود که میومد سر میزد و بهم انگیزه میداد که ادامه بده و یا رفتم توی بیزنس رستوران اولش برام سخت بود که خودم رو هماهنگ کنم اما افرادی دست خدا میشدن و میومدن کمک تا من راه بیوفتم و بهم یاد میدادن که این کارو بکن و همه این ها باعث میشد که خودم توی کار راه بیوفتم و بعد اعتماد به نفس بگیرم و هی رشد کنم .

    هارون برای موسا حکم اون حسابداری برای من داشت که بهم ثبت ها رو یاد اوری میکرد و بعد که من راه میوفتادم و حساب ها رو دستم میگرفتم و نیازی به کسی نداشتم و رو پای خودم می ایستادم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    مهسا م گفته:
    مدت عضویت: 3061 روز

    سلام به همه دوستان

    زمانیکه داشتم برای بار دوم به این فایل گوش میکردم ، اتفاقی افتادکه برام جالب بود اما غیر منتظره نبود. اتفاق این بود : “خداوند به نجواهای ذهنی من پاسخ میده”. این اتفاق بارها برای من افتاده و خداوند خیلی زود به نجواهای ذهنی من پاسخ داده. میخوام چند تا مثال واستون بزنم که باورتون تقویت بشه و ببینید که خداوند چقدر واضح میتونه با شما صحبت کنه

    1- زمانیکه باردار بودم و متوجه شدم که بچه م پسر هست، خیلی به هم ریختم چون همیشه انتظار داشتم خدا بهم یه دختر بده و همیشه خانواده مون رو اینگونه تصور میکردم. این موضوع خیلی خیلی حال من رو بد کرد جوریکه یه روز از ساعت 3 بعد از ظهر تا 12 شب non stop گریه میکردم. آخرش به جایی رسیدم که به خدا گفتم خدایا من تسلیمم . من هیچ جوری نمیتونم خودم رو آروم کنم ، تو خودت من رو آروم کن. فردای اون روز که از سر کار برگشتم (وای الان که دارم واسه خودم یادآوری میکنم اشک توی چشمهام حلقه زده) ناهار خوردم و خوابیدم ، توی خواب و بیداری بودم که توی ذهنم این تصویر اومد که انگار یه نوار باریک کاغذی داره توی مغزم پرواز میکنه و روی اون کاغذ نوشته بود : عَسَی أنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم . (شاید چیزی را که نمی‌پسندید برای شما خوب باشد )

    وقتی این اتفاق افتاد اینقدررررر من منقلب شدم که اصلا باورم نمیشد ممکنه خداوند اینجوری به من پاسخ بده و چه پاسخ ارزنده ای. جالب اینجاست که من قبلا این آیه رو توی فایل های استاد شنیده بودم اما توی اون شرایط این آیه اصصصصلا توی ذهن من نبود. ولی با این جمله ای که میدونست من قبلا شنیدم و معنی ش رو میدونم من رو آرام و هدایت کرد.

    و براتون نگم که پسری که به من داد چه موجود نازنینیه و چقدر ستاره ش شیرینه و چقدر همیشه برای وجود نازنینش خدا رو شکر میکنم

    2- من چند سال پیش یک مجموعه شعر برای کودکان سروده بودم و میخواستم چاپشون کنم ولی اون زمان یا ناشران پذیرش اثر نداشتند ، اونها یی هم که داشتند آثار من رو نپذیرفتن. یه روز که داشتم میرفتم اداره داشتم خودم رو سرزنش میکردم که تو به خودت قول داده بودی تا 40 سالگی ثروتمند بشی ولی به قولت متعهد نبودی و …..

    وقتی رسیدم اداره (همکار من که با هم توی یک اتاق هستیم هر روز فایلهای استاد عباس منش رو گوش میده و صداش رو هم باز میذاره تا منم بشنوم که این هم یه جور در تایید این هست که آدمهای هم مدار با هم یک جا قرار میگیرند) دیدم ایشون طبق معمول داره یکی از فایلهای استاد رو گوش میده و چند دقیقه بعد دیدم استاد داره میگه : کی فکرش رو میگرد پائولو کوئیلو فقط با نوشتن کتاب به همچین ثروتی دست پیدا کنه. اونم در سن 42 سالگی ! همونجا گفتم خدا داره با من حرف میزنه و داره پاسخ این نجواهای ذهنی من رو میده و داره من رو به سمت جلو هل میده . داره میگه برو من هواتو دارم:) و نمیدونید که هر بار که خدا اینطور جواب من رو میده چقدر من به وجد میام و منقلب میشم.

    3- چند روز پیش میخواستم مجدد شعرهای جدیدم رو برای انتشارات بفرستم ، و این فایل رو هم برای بار دوم داشتم گوش میکردم که دوباره نجواهای ذهنی اومد توی گوشم که : این دفعه هم مثل دفعه قبل ناشرها شعر هات رو ریجکت میکنن که یهو ( باورم نمیشه خدا اینقدر سریع جوابم رو بده .درست مثل یک مکالمه دونفره) رسیدم به دقیقه 50 همین فایل که استاد داشت میگفت: فکر نکن اگر قبلا جواب نگرفتی الان هم جواب نخواهی گرفت. اگر متفاوت فکر کنی و متفاوت باور داشته باشی به همون نسبت هم خداوند متفاوت پاسخ خواهد داد.

    و جالب اینجاست که دفعه قبلی ای که من این فایل رو گوش کردم اصلا این جمله رو نشنیده بودم ولی این بار دقیقا مثل یک مکالمه رودرور ، با این فایل جواب من رو داد.

    امیدوارم تجربه من بتونه به تقویت باورهاتون و اینکه خداوند همیشه و در همه حال همراه و در کنار ماست، کمک کنه.

    برای همه آرزوی سلامتی شادی و سعادت دارم

    برای همگی آرزوی سلامتی و شادی و

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    پریا گفته:
    مدت عضویت: 326 روز

    بنام خداوند رزاق

    سلام خدمت استاد گرانقدر انقدر مغزم پراز اطلاعاته که بی وقفه میرم سراغ اصل مطلب تا فراموش نکنم چی باید بگم استاد عزیزاز وقتی که فایل چگونه به راه راست هدایت میشویم رو گذاشتین دارم هر روز فایلهاتون رو گوش میدم منی که شاید 15روز بود باوجود کلاسهای 12قدم از یه جایی به بعد داشتم درجا میزدم و این اواخر داشتم عقب گرد میزدم

    همش میگفتم خدایا کجای کارم ایراد داره که تا یه مرحله ای راحت وروان پیش میرم اما از یه جایی به بعد یهو استپ میکنم درامدم اخلاقم ایمانم اعتمادم بخدا و ارامشم همش بهم میریزه و خدابا اون فایل منو هدایت کرد بخش اعظمی از سوالاتم توی اون فایل بود و بعد هدایت شدم به این فایل ،ارتباط درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی و بعد فایلهای درک قوانین جهان در قران کریم و چقد دونه به دونه ریز به ریز خداونداز کلام شما با زبان شما با من حرف زد و حسش کردم با تمام سلول های بدنم

    سه روزه دارم خداروشکر میکنم بخاطر وجود ارزشمند شما استاد عزیزم که معجزه وار به زندگی من اومدین و جواب تمااام سوالهای زندگیمو دادین خدارو شاکرم بخاطر تمام قوانین ثابت بخاطر وجود شما بخاطر فکرو عقلی که به ما داد تا در همه چیز تعقل کنیم

    خیلی نکات توی این چهار فایل بود که باید همه رو خلاصه وار بنویسم تا همیشه یادم بمونن

    اما مهمترین چیزی که توی لین فایلها فهمیدم این بود که هررروقت بخودم تکیه کردم و فکر کردم خودم با راه ها و راه حل ها و تلاشهای بی وقفه و کمک گرفتن از بنده های خدا و امید به دیگران میتونم نتیجه بگیرم و به انچه میخوام برسم سرعتم کند و کندتر شد تا وقتی که رسیدم به درجا زدن و بعد عقب گرد و فهمیدم باید همیشه خدارو در نظر بگیرم نه زبانا بلکه با تمام وجود باورش داشته باشم و بدونم همون‌طور که خیییلی وقتها بدون اینکه بفهمم چطور و بدون اینکه حتی توان درکش رو داشته باشم منو به جاها و چیزهایی که در تصورمم نمیگنجید رسوند پس الانم میتونه منو رو دستش بذاره و با سرعت خیلی عجیبتر بالاتر ببره خدارو هزاران بار شکر

    و از شما و خانم شایسته ی عزیز ممنونم بخاطر اینهمه خدمت به خلق کاریکه شما کردید هیچکس نکرد مهم نیس تعداد مسلمانها زیاد بشه بلکه همینکه همین تعداد مسلمان بتونن با دلیل و مدرک و منطق دینشون رو خداشون رو بشناسن قران رو بلد باشن ،و بفهمن کی داره برعکسش رو میگه کی داره واقعیت رو میگه همینکه بدونن کی دین اسلام رو داره تحریف می‌کنه کی داره به پیامبراش و دینش دروغ میچسبونه کافیه

    برای ما کافیه که باعلم این دین رو قبول کنیم تا هر کسی نتونه مارو منحرف کنه از راهمون تا با کوچکترین دروغ از دینمون زده نشیم اصلا دین هیچ‌ از خدامون فاصله نگیریم

    باز هم ممنونم از شما و سایت عالیتون لطفا باز هم از این فایلها با این سه موضوع متفاوت بذارید

    این فایلها چندین برابر بیشتر از تمام فایلهای رایگان و پولی شما بدرد من خورد ما به این جور تفسیرها بیشتر نیاز داریم ممنونم از صحبت های زیباتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    هادي گفته:
    مدت عضویت: 1969 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    استاد خیلی برام جالب بود انگار خداوند قبل اینها هم این موضوعات رو به من گفته بود و این فایل شما تاییدی بود از این که قوانین همین هست و خداوند من رو هدایت می‌کرده و انگار من برای اطمینان بیشترم نسبت به اون هدایت خداوند نیاز داشتم این فایل رو ببینم.

    این موضوع بر میگرده به قبل اربعین که خواهرم زنگ زد و گفت که برم باهاشون کربلا و من به خاطر اینکه با همراهاشون احساس راحتی نمی‌کردم از رفتن محض کردم…

    البته به خداوند گفتم خدایا من قصدم ب نرفتن هست منتهی اگه قراره که من برم و می‌خوای بهم یهیزی رو نشون بدی یا از چیزی محافظتم بکنی برام یه نشونه بفرست که بیام….

    بعدم برای خدا حافظی رفتیم خونه خواهرم و اون جریان پیش اومد که هم سفراشون کنسل کردن و این طور شد که من این رو بعنوان نشونه ای از سمت خداوند دیدم که میگه باید بیای …

    بعدم که همون شب حرکتشون دادم و البته یه ذکری رو تکرار میکردم که مفهومش این بود که اگه من اینجام بخاطر لطف تو هست نسبت بهم و تویی که داری همه کارا رو می‌کنی ذکر لبم این جمله حضرت نوح بود وقتی که میخواستند سوار کشتی بشن که گفت :قال ارکبو بسم الله مجراها و مرساها فان الله غفور رحیم -بعدم که برای دریافت ارز مسافرتی رفتیم و تو بانک بهم گفت کاغذها رو از زمین بردار و نوبتم از چهل شماره نفر بعد به پنج نفر بعد تبدیل شد حالا بماند که وقتی وارد شهر شدیم آدرس بانک رو که خواستیم یه آغایی با ماشینش جلو افتاد و ما رو تا کنار بانک همراهش رفتیم -بماند زمانی که کارمند بانک ازم مدرک خواست تا اومدم بیرون و دنبال یه کافینت بودم برای کپی گرفتن دم بانک یه آقایی با موتورش سوارم کرد بردش کنار کافینتا پیادم کرد-خب بعدم تو بانک نوبتم رو خوند و رفتم تا کارم رو انجام بده اما سیستم استعلام شماره موبایل من رو انجام نمیداد و خطا میزد و من که میخواستم دیگه مدارکم رو تحویل بگیرم و برم یهو یه جوونی با فاصله نیم متری از من دولایی که تو دستش بود رو کامل بسمت من گرفت و گفت اینا برای تو و اگه پول هم نداری همین طوری برای تو باشه اونم مبلغ7٫300ب نرخ دولتی و ارزش آزادش 9٫300 و بعدم سریع از بانک خارج شد و سوار موتورش شد و رفت انگار اون رو فقط خدا فرستاده بود که بیاد اون پوله رو ب من بده و بره….

    بعد که از بانک اومدم بیرون رو کردم به خدا گفتم خدایا چی بشه منی که قصد اومدن نداشتم رو اینجوری بیاری اینجا دیدی احساس راحتی برام مهم هست کلا اون دو نفر رو کنسل کردی تا نیان بعدم این جریانات گفتم خدایا تو فقط من رو آوردی تا بهم بگی که وقتی روی تو حساب میکنم و ب تو توکل میکنم خودت همه کارا رو انجام میدی و داری بهم میگی که تو پای در ره بنه هیچ مپرس خود ره بگویدت که چون باید رفت میخواستی ایمانم رو قوی تر بکنی….

    حالا بقیه اش رو بماند (که البته به جزئیات بیشتر بیانش کردم در کامنتای قبلم)

    بعدم اومدیم خونه و هر کی رو می‌دیدم این جریان بانکه رو براش تعریف میکردم و بیاد میاوردم که خدا همه کارا رو انجام میده و میگفتم خدا برنامه ریز و مدیر جهانه….

    و این موضوع به تکرار انجام شد تا در تقریبا یه هفته بعدش یا ده روز بعد اومدنمون بهم زنگ زدن ک بریم مشهد و اینجا دیگه من بدون معطلی گفتم باشه میام(تو ذهنم هم این موضوع بود که در واقع این خداست که به دل این بنده ش انداخته که من رو برای این سفر دعوتم کنه و الا اگه خدا به دلش نمینداخت اونم بهمن خبر نمی‌کرد)بعدم با تسلیم وار ب این سفر رفتم و هدفم رو گذاشتم رو این که من باید بتونم لذت ببرم و احساسم خوب باشه…

    سحر فرداش توی بیابونای فیض آباد قبل مشهد زدم کنار و برای استراحت و نماز صبح و منتشر بودم که اذان بگه و نگاه به آسمون میکردم و از اون حجم زیاد دیدن ستاره ها حیرت میکردم و قدرت و عظمت خدا رو که این قدر عالی جهان رو مدیریت می‌کنه و جهان به این بزرگی رو تحت اختیارش داره مدیریت می‌کنه بیاد می آوردم و بعد بیاد می آوردم منت هایی که بر من داشته و من رو چقدر از جاها نجات داده ،چقد افراد رو و دستانش رو برام فرستاده و در برابرش اظهار تواضع میکردم و شکر و بعدم ازش درخواست کردم که خدایا الان ایام شهادت امام حسن و امام رضاست و خونه هم احتمالا کم گیر میاد خودت به سهولت این کار رو انجام بده….

    بعد رسیدیم مشهد و حتی جای پارک هم گیر نمی اومد سوییت و اتاق و هتل و خونه که بماند و بعد رو کردم به خدا و یاد فایل شما در توحید عملی شدم که می‌گفتین بهش بگیم من هیچی نیستم و تسلیمش باشیم بهش گفتم خدایا خودت داری میبینی که عقل ما دیگه قد نمیده خودت یه کاری بکن و با خودمم گفتم اگه خونه گیر بیاد که خیلی هم عالی و اگه گیرم نیاد احتمالا خدا میخواد یه چیزی رو بهم یاد بد وظیفه من اینه این چند روزه لذت ببرم و احساسم خوب باشه(مفهوم نچسبیدن به خواسته-که کلا در واقع برای همین دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها رو تهیه کردم)و بعدم رفتیم سمت ماشین تا بریم سمت حرم و این موضوع پیش اومد که یع جوونا مشهدی اومد و بهم اشاره کرد شما رائری و منم گفتم بله و اونم گفت یه خونه به رایگان هست برید اونجا بمونید و من بغض کرده بودم از این مدیریت و حمایت گری خدا که ببین من رو آورده مشهد تا بهم درس توکل و ایمان رو بده …

    بعد از این موضوع من این الگو تو ذهنم می‌چرخید که تکرار کردن و بیاد آوردن لطف خدا سبب تکرار اون جنس از شرایط و روونی زندگی میشه….

    برای همین همیشه سعی میکنم بیاد بیارم این موضوع رو…..

    استاد یه چیز دیگه که از یکی از تجربیات زندگیم یاد گرفتم اینه که وقتی این موضوع که خدا این رو برام اوکی کرده و اون من رو خواسته تا برم برای انجامش انگار یه قوت قلب میشه که اگه گفته برم انجامش بدم پس خودش بقیه کارا رو انجام میده و هدایتم می‌کنه و حمایتم می‌کنه….

    استاد یه چیز دیگه به نظر من اون خواسته هایی که ما داریم اون ما نیستیم که می‌خواین بلکه خداست که به دلمون انداخته و الا اگه توان دریافت اون رو نداشتین اصلا به دلمون نمی انداختش….

    این موضوع که میگم رو بازم دارم با استناد به یه تجربه خودم میگم؛

    استاد قبول دارین که وقتی یه کسی یه رمزی رو گوشیش می‌ذاره اون رو خودش گذاشته ؟

    و از طرفی قبول دارین که اون فرد چقدر از وقتا در روز اون الگو و رمز رو زده تا از گوشیش استفاده بکنه!!!

    آغا جان من گوشیم رو گذاشته بودم برادر زاده 1٫5 ،دو ساله من اومد و شروع کرد بازی کردن با گوشیم و زدن مکرر الگو رمز اشتباهی و بعدم من گوشی رو برداشتم و بجای این که با اثر انگشت بازش کنم رفتم مشغول شدم تا با زدن الگو رمز بازش کنم و باز نشد چون کلا الگوی رمز کلا از ذهنم پرید حالا چه الگویی ،الگویی که من بارها گوشیم رو باهاش باز کردم و بعدم هرچقدر فکر کردم و هر چقدر رو کاغذ اومدم نوشتم و الگو رو کشیدم اصلا یادم نیومد و بعدش با فرمت کردن گوشی تونستم بهش دسترسی داشته باشم. بعد یا این آیه قرآن افتادم که میگه اگه خواست خدا نبود کلا این قرآن رو از ذهن پیامبر شیفت دلیت میکرد و بعد گفتم حتما یه خیریتی هست و لازمه که گوشیم پاک میشد حتما یه خیریتی داره….امروز که داشتم اون آیه رو دنبالش می‌گشتم تو قرآن خیلی برام جالب بود آیه ای از سوره کهف آیه 23:و هرگز مگو که فردا چنین خواهم کرد و اذکر ربک و پروردگارت را یاد کن،اذا نسیت و اگر حالا فراموش کردی و قل عسی ان یهدین ربی لاقرب من هذا رشدا و بگو امید است پروردگارم مرا به رشد نزدیک ترین (برای نزدیک شدن به خودش )هدایت بکند.

    بعد امروز داشتم فکر میکردم که ببین هادی اون خواسته ای که به دلت افتاده که انجامش بدی و اون ایده ای که در زمان کار کردن روی خودت بهت شده و اون چیزی که واقعا دوست داری تجربی کنی اون خواسته رو خدا به دلت انداخته و برات اشتیاق ایجاد کرده که بهش برسی …

    اون تضاد ها باعث شده این خواسته درونت ایجاد بشه تا تو با قدرتی که خدا بهت داده و با کمک خودش بری و خلقش کنی و خدا میخواد از طریق تو خودش رو تجربه کنه میخواد تو این مسیر بهت بفهمونه که ایمان تو همه کارا رو ایجاد می‌کنه ….باور تو به هدایتگریش و ربوبیتش سبب میشه تو بزرگ تر بشی ظرفت بزرگ تر بشه …

    و اونوقت به هدف خداوند که گسترشش هست برسی و در واقع خداست که ماموریت داده بهت برای انجامش….

    استاد نمی‌دونم ولی انگار خدا از من مشتاق تر هست برای این که من به خواسته خودم برسم

    مثلاً وقتی من گفتم می‌خوام درآمدم رو نسبت به ماه قبلی 30درصد افزایش بدم بدون این که من کاری رو بکنم به دل صاب کارم انداخت که دو میلیون افزایش حقوق داشته باشم بعدم یه مبلغی رو در حین کار کردن رو باورام که رسیدن به خواسته

    و رسیدن به رضایت خدا جفتش مثل همه و خواسته ها معنوین از بانک جایزه بردم و اون 30درصد برام ایجاد شد….

    بعدش تو ماه قبلی گفتم بازم می‌خوام نسبت به این ماه 30درصد رو تجربه کنم و قصد داشتم برم کاری رو شروع کنم در کنار کارم اما به خدا گفتم ببین من می‌خوام از صفر شروع کنم و نمی‌خوام سرمایه ای رو براش بذارم می‌خوام یه در آمدی داشته باشم و پولی باشه که دست و دلم نلرزه که اگه از دستش بدم چی میشه می‌خوام یه درآمدی باشه و پولی باشه که در اوایل من استرس این که اگه نفروشم رو نداشته باشم و بتونم راحت تر تکاملی رو طی بکنم بعد هم نشستم به این که خدا می‌تونه انجامش بدن و معنوی بودن رسیدن به خواسته رو در ذهنم ایجاد میکردم و استاد بعد یه نفر از نزدیکانم بهم زنگ زد و گفت یه سری کارت سوخت دارم برو از پمپ بنزین بنزیناش رو بگیر و خودم هم ازت به نرخ آزاد میخرم ….

    استاد خدا داره چه کارا که نمیکنه…

    الان که یه ماه از ماه قبلی میگذره که گفته بودم 30درصد بشه نگاه کردم دیدم با احتساب حقوقی که از مغازه از صابکارم میگیرم ورودی مالیم نسبت به روز اولی که خواستم افزایش در آمد داشته باشم دو برابر بیشتر شده….

    حالا جالبیش چیه نه کارت سوختا مال منه نه اون ماشینی که دارم میرم برای گرفتن بنزینا از باکش استفاده بکنم ….

    حالا این موضوع که حتی بچه ها نوجوون هم خدا داره می‌فرسته تا من کارت سوختا رو دستشون بدم تا برن تو باک موتورشون بریزند و بعدم از باکشون بنزینا رو بکشم بریزنم توی دبه و بعدش روزای استراحت با ماشین همون بنده خدا میرم و باک ماشین بنزین میگیرم و بعدم میارم تحولشون میدم و پول رپ بهم میدن….

    و اشدد به ازری رو داره برام نشون میده و هی و انگار دوست داره من بهش یه هدف ها و خواسته های رو بگم و اونم بگم بزن بریم انجامش بدیم….

    استاد من یه چیزی که متوجه شدم دیدم من اصلا خواسته های واقعی و واضح و اونچه که من رو راضی کنم اصلا برای خودم ندارم و الان بیشتر برای این که خواسته آگاهانه انتخاب کنم بیشتر رو این موضوع که رسیدن به خواسته ها معنوین اول می‌خوام کار کنم که رسیدن به هر خواسته من مساوی هست با ایمان مساوی هست با رسیدن من به خدا و بعد می‌خوام با استفاده از جلسه اول دوره راهنمای عملی دستیابی با رویا که خواسته ای که واقعا خودم بخوام رو بیارم تو لیستی که می‌خوام 107 خواسته رو در جلسه دوم قانون آفرینش بنویسم .

    و بعدش هم با ترتیب اولویت پشتیبانی و حمایت و هدایت‌گری خداوند رو قرار بدم و خلقشون بکنم.

    استاد این ذکر و تسبیح عظمت خداوند و تکرار منت هوایی که بهمون داشته خیلی رووون کننده هست برای تکرار شدن اون اتفاقات….

    من کلمه ذکر رو وقتی اومدم نگاهی تو قرآن بهش کردم دیدم چه جالب خدا به موسی و هارون تاکید می‌کنه که در ذکر من سستی نکنید

    بعد تو سوره طه 124میگه هر کس از ذکر من اعراض بکنه دچار معیشتا ضنکا معیشتش تنگ میشه

    بعدم یه جای دیگه میگه هر کس از ذکر من اعراض کنه شیطان رو قرنش میکنیم تا گمراهش کنه

    بعدم دیدم چه جالبه حضرت موسی هم برای این که ایمان بنی اسرائیل رو وقتی بعضی جاها به شک میگفتن میاد با این جمله که میگه اذکرو بیاد بیاورید که مثلاً خدا این کا رو این کارا رو براتون انجام داد رو براشون میگه….

    بعدم توی سوره احزاب میگه که خدا رو بسیار ذکر و تسبیحش بکنید تا اون توجه خداوند نسبت بهتون بیشتر بشه و در پرتوی نور و توجهش باشین

    بعد کلمه سبک رو زدم تو قرآن و دیدم چه قد عالی خداوند از این که عظمتش رو بیاد بیاریم و تسبیحش رو بکنیم و منزهش بدونیم گفته و سوره اعلی که خدا به پیامبر میگه سبح اسم ربک اعلی…

    و بعدم انگار بعد از اون میاد میگه نتیجه اون تسبیح براش چی میشه …

    در آیه 6میگه خوانایت میکنیم که از یاد نبرید

    در آیه 8میگه و تورا برای آسانی آسانت میکنیم

    پس ذکر کن که ذکر سودمند است

    و جالبترش اینه که بعد از همه اینا میاد میگه اینا در صحف گذشته هم بوده (انگار داره میگه این تسبیح و ذکر کردنه نتیجه اینه ها مثل افرادی که در گذشته انجام دادن)بعد در آیه آخر خیلی جالب بود برام که میاد نمونه ها رو که بیان می‌کنه حضرت ابراهیم و موسی هستن که هر دوشون اگر برید ببینید از تسبیح پروردگار بهره گیری کردن برای رسیدن به هدفششون و آسان شدن برای آسانی ها….

    برید ببینید وقتی حضرت موسی با فروعون و حضرت ابراهیم با نمرود قرار میگیره از بیان عظمت پروردگار و تسبیح کردنش و یاد آوریش بهره میگیرن برای تذکر و پند گیری بهشون….

    سوره 87 قرآن کریم: الاعلیتعداد آیه: 19جزء : 30بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِبه نام خداوند رحمتگر مهربانسَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى ﴿1﴾نام پروردگار والاى خود را به پاکى بستاى (1)الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى ﴿2﴾همان که آفرید و هماهنگى بخشید (2)وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى ﴿3﴾و آنکه اندازه‏ گیرى کرد و راه نمود (3)وَالَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعَى ﴿4﴾و آنکه چمنزار را برآورد (4)فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى ﴿5﴾و پس [از چندى] آن را خاشاکى تیره‏ گون گردانید (5)سَنُقْرِئُکَ فَلَا تَنْسَى ﴿6﴾ما بزودى [آیات خود را به وسیله سروش غیبى] بر تو خواهیم خواند تا فراموش نکنى (6)إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا یَخْفَى ﴿7﴾جز آنچه خدا خواهد که او آشکار و آنچه را که نهان است مى‏ داند (7)وَنُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرَى ﴿8﴾و براى تو آسانترین [راه] را فراهم مى‏ گردانیم (8)فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرَى ﴿9﴾پس پند ده اگر پند سود بخشد (9)سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشَى ﴿10﴾آن کس که ترسد بزودى عبرت گیرد (10)وَیَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى ﴿11﴾و نگون‏بخت‏ خود را از آن دور مى دارد (11)الَّذِی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرَى ﴿12﴾همان کس که در آتشى بزرگ در آید (12)ثُمَّ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحْیَى ﴿13﴾آنگاه نه در آن مى‏ میرد و نه زندگانى مى‏ یابد (13)قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى ﴿14﴾رستگار آن کس که خود را پاک گردانید (14)وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى ﴿15﴾و نام پروردگارش را یاد کرد و نماز گزارد (15)بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا ﴿16﴾لیکن [شما] زندگى دنیا را بر مى‏ گزینید (16)وَالْآخِرَهُ خَیْرٌ وَأَبْقَى ﴿17﴾با آنکه [جهان] آخرت نیکوتر و پایدارتر است (17)إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَى ﴿18﴾قطعا در صحیفه ‏هاى گذشته این [معنى] هست (18)صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى ﴿19﴾صحیفه ‏هاى ابراهیم و موسى

    خداوند کمک کنه عمل کننده به آنچه که گفته بشیم و آسان کنه هممون رو برای آسانی ها….

    خداوند به همگی ما برکت بدهد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    سلین شعرباف گفته:
    مدت عضویت: 256 روز

    سلام وقت بخیر

    چقددددررررر قشنگ قوانین رو از دل داستان های قران بیان میکنید،حس اطمینان بیشتری نسبت به قوانین جذب پیدا میکنم،قبلا کتاب هایی در مورد قوانین جذب از دیدگاه مسیحیت خونده بودم،فکر میکردم یعنی دین ما،کسی نیست که بتونه قوانین جذب رو طبق قران برامون توضیح بده و شما به زیبایی هرچه تمام تر اینکار انجام میدیدیک دنیاااا ممنون.ممنون میشم بقیه داستان‌های قران رو هم از دیدگاه قوانین جذب توضیح بدیدخدا حفظتون کنه استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    محمدامین سهرابی گفته:
    مدت عضویت: 2698 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز. استاد خداوند بهت عمر با عزت بده این سری فایل های آخری رو هزاران بار هم گوش کنیم باز هم کمه.

    بعد از دوره احساس لیاقت راحت تر الهامات دریافت میکنم و چقدر بابت این موضوع شکرگزار خداودم که داره در مسیر هدایتم میکنه بیشتر با قرآن انس گرفتم و جواب سوالاتم با قرآن دریافت میکنم. امروز صبح این فایل برای خودم پلی کردم و داشتم گوش میدادم گفتم خدایا چکار کنم؟ میخوام این سری خودت بهم بگی از بیرون از قرآن و همون لحظه رسیدیم به این تیکه از فیلا بدون ثانیه ای اختلاف و قلب من اونو دریافت کرد دقیقه 17:55 تا 18:01 خداوند درهارو باز میکنه و خداوند با من هست . این موضوع رو بارها و بارها به طرق مختلف بهم گفته و همیشه گفتم خدایا باز هم بهم بگو میخوام هر بار بگی و هربار بشنوم و ایمتنم قوی تر بشه. خدایا هزاران بار شکرت برای این نعمت هدایت که عمرا بتونم شکر این نعمت به جا بیارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    شادی خا گفته:
    مدت عضویت: 221 روز

    درود دوستان عزیز و استاد عباسمنش بزرگوار که این اطلاعات ارزشمند رو در اختیار عموم قرار میدن.

    دوستان من تازه با مباحث استاد و دیدگاه ایشون آشنا شدم، ولی در حین گوش دادن این فایل یه سوال برام پیش اومده و ذهنم رو این فکر قفل کرده، اگه میشه لطفا کسایی که مدت طولانی‌تری هست با دیدگاه استاد آشنا هستن و منظور حرف‌هاشونو بهتر متوجه میشن منو راهنمایی کنن.

    من تو بخش عقل کل، در پاسخ به اون سوالی که پرسیدن چرا خدا به درخواست‌هام جواب نمیده، خوندم که قانون اینه که خدا احساسات انسانی نداره، خدا اصلا یه موجود نیست، یه انرژیه و این انرژی به فرکانس ما پاسخ می‌ده. و تو این فایل که استاد میگن، موسی داره میگه خدایا کمکم کن اینجوری بشه اونجوری بشه بتونم حرفمو بزنم، خشممو کنترل کنم و …. من متوجه نشدم، بالاخره خدا به درخواست‌های ما جواب میده یا نمیده ؟؟ خب موسی اگه تو فرکانس آرام بودن بود که آروم بود و نیازی نبود از خدا بخواد، اگه هم تو فرکانس خشم بود، خب مگه خدا اون‌ انرژی‌ای نیست که اصلا کلام ما براش معنی نداره و فقط فرکانس ما رو دریافت می‌کنه و نسبت به اون هم پاسخ میده ؟پس وقتی من تو فرکانس خشم، یا ترس از لکنت زبانم و …. هستم، تو فرکانس این هستم که نکنه اونجا زبونم بگیره، نکنه خشمگین بشم، نکنه ال بشه بل بشه، پس چطور خدا پاسخی غیر از اونچیزی که موسی در فرکانسش بود رو داده ؟؟ چطور اولا خدا گفته افکار تو درست نیست، که در پاسخ به ترس‌های اولی موسی اینو گفته، چون طبق قانون درست اونچیزیه که من فکر و احساس میکنم، اگه فکر میکنم نمیتونم پس نمیتونم، اگه فکر میکنم من عصبیم و کنترلی روی رفتارم ندارم پس واقعا ندارم. دوما چطور تو درخواست دوم حتی این حالت‌های موسی که کنترلی روشون نداشته و حتی به خودش شک داشته در این موارد، میترسیده که اینها کار دستش بدن رو، خدا براش حل کرده ؟؟ خب اون که تو فرکانس شک و تردیده، تو فرکانس من نمیتونمه. پس چطوری خدا چیزی غیر از اونچیزی که موسی خودش داره ارتعاشش رو به جهان میده، انجام میده ؟؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رویا محمدیان گفته:
      مدت عضویت: 1104 روز

      سلام شادی عزیز

      موسی یه جا میگه من زبونم میگیره و داره این فرکانس ترس رو‌میفرسته

      دفعه ی بعدی میگه گره از زبانم بگشا یعنی ایمان دارم که گره از زبانم گشوده میشه

      خودت این دوتا جمله رو مقایسه کن ببین تو کدوم امید هست تو کدوم ناامیدی؟

      اگر من باور نداشته باشم که خدا سینه ام رو باز میکنه و گره ی زبانم رو باز میکنه که میشه همون جمله ی اول که ترسش رو بیان میکنه

      درسته خدا به کلام ما پاسخی نمیده فقط به فرکانس و حس ما پاسخ میده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    ما به خداوند اعتماد داریم گفته:
    مدت عضویت: 3979 روز

    سلام و عرض ادب

    استاد عزیزم خانم شایسته مهربان سپاس گزار وجودتون هستم چقدر این فایل تحسین برانگیزه بینظیرین متشکرم متشکرم چقدر نکته داشت این فایل و چقدر خوشحالم بابت توضیحات این فایل و این ظرافت شما دراندیشیدن به این آیات لذت بردم و ای وای بر من که چقدر جاها مشرک شدم و اشتباه برداشت کردم مشکلی نیست خدا رو شکر که زود برگشتم به مسیر.هیشکی اینجوری بهم نگفته بود روحم رو جلا دادین

    استاد جانم ادامه بدین این فایل رو خیلی زیباست دوست دارم بیشتر یاد بگیرم از شما

    سپاسگزار خداوندم که از شاگردان شما هستم و باعث افتخار من هستین سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: