نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 8 - صفحه 8

بنام خداوند رزاق و وهاب

سلام و درود خدمت استاد گرانقدر؛ مریم جان و همگی عزیزان

خداوند را شاکر و سپاسگزارم بابت دریافت و دیدن یک فایل ارزشمند دیگر و با تشکر و قدردانی از استاد عزیز و آقا رضای گل بابت ضبط، تهیه، تدوین و آپولود فایل بر روی سایت؛ به درسهایی که این قسمت از مصاحبه برایم دارد می پردازم.

……………………………………..

1- نیاز به آموزش دیدن و اهل یادگیری بودن

اولین نکته مثبتی که از حرفای آقا رضا برداشت میکنم اهل آموزش بودن است.همه ما افراد زیادی را در بین دوستان و آشنایانمان می شناسیم که خود را عقل کل می دانند و در هر زمینه و موردی اظهار فضل می کنند و برای دیگران نسخه می پیچند و کاستی ها و ضعف های خود را نمی بینند و در نتیجه لزومی هم به تغییر و آموزش احساس نمی کنند!

همینکه من و همه عزیزان سایت به این آگاهی رسیده ایم که برای رشد و پیشرفت و موفقیت خودمان اولآ نیاز به آموزش دیدن داریم و ثانیآ آموزش دیدن را شروع کرده ایم و دست به اقدام در این زمینه زده ایم و برای آن بهای زمانی و مالی پرداخت کرده ایم؛ باید به خودمان تبریک بگوئیم و از خودمان قدردانی کنیم.

………………………………….

2-نادیده نگرفتن آگاهانه موفقیت هایمان!

همه ما در زندگی مان موفقیت های زیادی داشته ایم و هرگز کسی را نمیتوان یافت که موفقیتی در زندگیش نداشته باشد؛ اصلا همین اجابت درخواست ما برای آمدن به این دنیای مادی و متولد شدن خودش موفقیتی بزرگ است! ولی بعلت آموزش های غلط خانواده، مدرسه، رسانه و جامعه، همه آنها را نادیده یا کوچک میشماریم و سبب می شویم با چنین باورهای محدود کننده و غلطی عزت نفس و اعتماد به نفس پائینی داشته باشیم.

استاد شما از وقتی که گفتید لیستی از موفقیت هایتان تهیه کنید و دائمآ آنرا به خودتان یادآوری کنید من اینکار را انجام دادم و در گوگل درایو گوشیم هر موفقیتی که بدست می آورم را مینویسم و خودم را بابت آن تحسین میکنم و نتایج و تاثیر آن شگفت انگیز است. من قبلآ باید ساعتها فکر می کردم تا موفقیتی را به یاد بیاورم ولی الان در لیست من 62 مورد را نوشته ام.

…………………………………..

3- «احساس خوب» و «شور و شوق داشتن» کلید واژه های زندگی ماست

هدف از زندگی تجربه احساس بهتر است.همه تلاشها؛ تقلاها؛ کوشش ها و رقابت کردن های ما در زندگی برای کسب موفقیت، بدست آوردن پول و درآمد و ثروت، کسب شهرت، کسب محبوبیت و معروف شدن، کسب قدرت و در یک کلام زندگی و ادامه حیات ما برای تجربه و رسیدن به احساس بهتر است. و وقتی که ما به احساس بهتری دست پیدا می کنیم متوجه می شویم که در مسیر درستی قرار داریم و در سمت و سو و جهت درستی داریم حرکت می کنیم زیرا «احساس ما» قطب نمای درونی ماست که همواره مسیر و جهت درست را به ما نشان می دهد.

احساس خوب سبب ایجاد «شور و شوق» در وجود ما می شود.

وقتی که ما احساس بهتر و شور و شوق بیشتری نسبت به دیروز و گذشته مان داریم؛ لاجرم جهان و خداوند اتفاقات بهتری را وارد زندگی مان خواهد کرد.

وقتی که من احساس بهتری نسبت به خودم؛ نسبت به دیگران؛ نسبت به زندگی و نسبت به خداوند دارم، آنگاه جهان و خداوند، افراد؛ شرایط؛ موقعیت ها و ایده های بهتری را وارد زندگی ام می کند!

تحول ؛ تغییر ؛ رشد و پیشرفت ما از نقطه و جایی شروع شده است که احساس مان نسبت به قبل «کمی بهتر» شده است. به نسبتی که ما حال مان بهتر می شود؛ آرامش مان بیشتر می شود، به همان نسبت اتفاقات بهتری وارد زندگی مان می شود.

وقتی که ما شور و شوق داشته باشیم برای زندگی، زندگی هم شور و شوق خواهد داشت؛ برای اینکه چیزهای بهتری را به ما بدهد.

نقطه مشترک تغییر هر انسانی در طول تاریخ اینست که انسانها وقتی شرایط شان بهتر می شود که حال و احساس شان با تغییر زاویه دید و تغییر ورودی های ذهنی شان بهتر شده است.و پس از آن اتفاقات به تدریج و به نسبتی که ما تغییر می کنیم و حالمان خوب می شود، اتفاقات خوب می شود و این یک قانون است!

……………………………………..

4-نگرفتن نزول،قرض، وام یا اعتبار برای شروع کسب و کار

این که ما بخواهیم برای گذران زندگی یا راه اندازی کسب و کار یا ایجاد و توسعه شغلمان از دیگران قرض کنیم یا از سیستم بانکی وام و اعتبار بگیریم، اشتباه بزرگی است که مشکلات و سرعت سقوط ما را چندین برابر می کند بخصوص وقتی که فاقد درآمد هستیم یا در ابتدای راه راه اندازی یک کسب و کار یا شغلیم و هنوز آنطور که باید و شاید جا نیفتاده ایم و به ثبات درآمدی دست نیافته ایم. زیرا چنین مواردی نه تنها به زندگی و کسب و کار ما برکت و رونق نمی دهند بلکه سبب فشارهای روحی و روانی شدید ناشی از نگرانی و ناتوانی در بازپرداخت و افزایش بدهی می شود و احساس و روحیه و عزت نفس و اعتماد به نفس ما را مخدوش و بد می سازد. و با هر شکست ، شکست بعدی تسهیل شده و بی اعتمادی به خودمان و دیگران بیشتر می شود. بگونه ای که در خودمان احساس استیصال و ناتوانی خواهیم کرد.

……………………………………..

5- داشتن صداقت در کلام و رفتار

هیچ کدام از ما ممکنست هرگز استاد را از نزدیک ندیده باشیم یا صداقت و درستی ایشان را نیازموده باشیم ولی به «صداقت» ایشان در کلام و عمل باور داشته باشیم! کلام و نگاه و رفتار ایشان بگونه ای است که هر انسان حقیقت جویی به سادگی آنرا در وجودش لمس و احساس خواهد کرد.به قول معروف «هر آنچه که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند» و دلیل آرامش و اعتماد و اعتقاد قلبی ما به ایشان همین ارتعاش و فرکانسی است که در کلام صادق و درست نهفته است که سبب می شود در جان و دل ما نفوذ کند و ما به آن اذعان می کنیم و آنرا باور داریم .

………………………………….

6- استمرار و ادامه دادن به مسیر و پرهیز از عجله و نا امیدی

وقتی که در مسیر درستی هستیم که نشانه آن احساس خوبمان است؛ آنگاه نباید در رسیدن و گرفتن نتیجه عجله کنیم. زیرا فرکانس های ما در حال تغییر است و هنگامی که ما مسیر را ادامه می دهیم و نا امید نمی شویم و عجله نمی کنیم کم کم درک ما از مسائل افزایش پیدا می کند و فرکانس ما ارتقا می یابد، آنوقت است که نتایج کم کم نشان داده می شود و با تکرار آن راه، ما مسیر موفقیت را پیدا خواهیم کرد و در مسیر موفقیت قرار خواهیم گرفت. دیدن و گوش دادن مداوم فایلها و محتواهای سایت و کار کردن روی خودمان کاریست همیشگی و دائمی مانند نفس کشیدن، مانند غذا خوردن که همواره باید انجام شود و هرگز متوقف نشود.

………………………………………

7- تضادها، فشارها ، سختی ها و درماندگی ها، راه را به روی ما می گشایند

یکی از اساتیدم سخنی از یکی از استادان بزرگ موفقیت داشت (فک کنم جیمران بود) که همواره تکرارش میکرد و آن این بود که خوش آمدید ای درماندگی های من! زیرا وقتی که آدم به مرحله ای می رسد که از همه چیز و همه کس می برد، آنوقت برای تغییر آماده می شود و به راحتی میتواند تغییر کند. لذا رنجها و دردها و مشکلات زندگی مان را موهبت الهی بدانیم که ما را در پیدا کردن راهمان کمک می کنند (وضوح از طریق تضاد).

…………………………………….

8- تلاش برای موفقیت بیشتر کاریست ذهنی تا جسمی و بی خیالی با بی تفاوتی خیلی فرق دارد

در و باور عامه مردم غر زدن ها، گله و شکایت کردن ها،دعوا و اعصاب خوردی ها، استرس و نگرانی ها نشانه هایی از تلاش و تقلا و کوشش برای زندگی و موفقیت است! در حالی که این فرآیند عمدتآ کاری ذهنی است و تا در ذهن اتفاقی نیفتد در زندگی مان نیز اتفاق خاصی نخواهد افتاد و نشانه آن نیز همانطور که اشاره شد احساس خوب مان است.

«بی خیالی» به معنای بی تفاوت بودن نیست بلکه به معنای نگران نبودن است. و این خیلی فرق می کند که ما نسبت به چیزی بی تفاوت باشیم یا نسبت به چیزی نگران نباشیم و آرامش داشته باشیم.

تجربه ای که اخیرآ خودم در این زمینه داشتم این بود که ملکی را بصورت شراکتی با خواهر زاده ام خریداری کردیم و برای تامین پول آن روی رهن دادن ملک (به اصرار خواهر زاده ام) حساب باز کردیم و مهلتی را برای اجاره دادن و پرداخت مابقی پول ملک از فروشنده مهلت گرفتیم. هر چقدر که به پایان مهلت فروشنده نزدیک تر می شدیم استرس و نگرانی های خواهر زاده ام برای رهن دادن ملک بیشتر میشد و به تبع تماس ها و نگرانی هایش افزایش پیدا می کرد و من که قانون را می دانستم همواره بهش میگفتم که نگران نباش درست می شود و او آرامش و خونسردی مرا حمل بر بی تفاوتی من می کرد. از طرف دیگر همزمان قیمت ملک و دلار در بازار افزایش پیدا کرده بود و فشار فروشنده برای ابطال معامله یا واریز مابقی وجه افزایش یافته بود ولی من مطمئن بودم که درست می شود و نگرانی از این بابت نداشتم به همین دلیل در آخرین روزی که مهلت داشتیم همه کارها ردیف شدند و سند ملک انتقال داده شد و یکبار دیگر قانون به من ثابت شد.

………………………………

9- دوستی و نزدیکی با خداوند کلید باز شدن نعمتها به روی ماست

وقتی که ما خودمان را جزئی از خداوند بدانیم که بعنوان جانشین خداوند بر روی زمین آمده ایم و هر لحظه در معرض هدایت و الهامات خداوندیم و خداوند هرگز ما را تنها نخواهد گذاشت و از رگ گردن به ما نزدیکتر است آنگاه با خداوند احساس دوستی و نزدیکی میکنیم و حضورش را هر لحظه در وجودمان احساس خواهیم کرد و هرگزاحساس تنهایی، احساس گناه، احساس یاس نخواهیم کرد.

آگاهی از سیستمی بودن خداوند،سبب می شود که ما بدانیم وقتی گناهی مرتکب شویم احساس بدی خواهیم داشت و احساس بد سبب اتفاقات بد در زندگیمان می شود و در واقع تاوان گناهمان را داده ایم و به محض اینکه خودمان از این احساس بد رها کنیم آنوقت هرگز تلاش نخواهیم کرد به گناه روی بیاوریم و برعکس همواره تلاش میکنیم تا احساس خوبی داشته باشیم و اتفاقات خوب را جذب زندگیمان کنیم. فایل «چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه که در زیر لینک آن را قرار داده ام خیلی به ما می تواند در این زمینه کمک کند.

abasmanesh.com

…………………………….

10- داشتن باور مخرب عجین بودن غم و بلا و مصیبت با خدا ترسی و معنویت

همواره در جامعه ای که من در آن پرورش یافته ام سر به زیر بودن، نیشت باز نبودن، غمگین بودن و حضور مداوم در روضه ها و مجالس شیون و عزاداری ارزش محسوب میشد و نشانه ای از حب و دوستی با خداوند و انبیاء و امامان بود! و این باور تا قبل از آشنایی من با قوانین و استاد در باورهای من ریشه دوانده بود.

خدا می داند رها شدن از چنین باور سمی و مهلکی تا چه اندازه مرا با خداوند با خودم با انبیا و امامان نزدیک کرده است.

اینکه جهانبینی و توحید و در یک کلمه همه زندگیم زیر و رو شود و از نو ساخته شود چقدر می تواند به من آرامش دهد و از ترس و وهم و خیالات دور کند.

چقدر خداوند را در وجودم لمس میکنم و چقدر خداوند را راهنما و پشتیبان و رفیق خودم می دانم و چقدر با او در زندگیم مشورت می کنم و از الهامات و هدایتهایش استفاده میکنم و چقدر زندگی برای من معنا پیدا کرده است؛ خدا می داند.

چقدر از ایام و روزهای سال ما اختصاص به عزاداری و تبلیغ مراسمات عزا و ماتم دارد!

گاهی حتی برای دهه ها به روایت های مختلف مراسمات عزا برگزار می شود،و در مقابل خبری از شادی و نشاط نیست! آیا این ها نشانه های مومن است!!

مگر خداوند در قرآن نمی فرمایند:

أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿یونس62﴾

آگاه باشید و بدانید که مومن کسی است که نه می ترسد و نه اندوهگین می شود.

چقدر خداوند در آیه های مختلف در قرآن گفته است لا تحزن! زیرا قانون و سیستم جهان بر این مبناست و برای هیچ کسی عدول و خطا نمی کند و بر عکس اندوه و غم = بی ایمانی

چقدر باید شکرگزار خداوند باشیم که هدایت شده ایم به این آگاهی ها.

چقدر باید شکرگزار خداوند باشیم که مانند عامه فکر نمی کنیم.

چقدر باید شکرگزار خداوند باشیم که در این سایت الهی هستیم.

چقدر باید شکرگزار خداوند باشیم بابت وجود استاد عزیز و خانم شایسته.

……………………………………

11- باور به این که خداوند ما را برای لذت بردن و تجربه کردن زندگی خلق کرده است.

به همین دلیل خداوند حتی بیشتر از ما می خواهد که ما ثروتمند شویم. و نه تنها مانع ما در تجربه ثروت و نعمتهایش نیست بلکه ما را در این راه هدایت و حمایت می کند.

فایل رایگان «چرا خداوند بیشتر از ما می خواهد که ثروتمند شویم؟» که لینک آن در زیر آمده است،توضیحات لازم در این خصوص داده است.

به میزانی که ما این آگاهی ها را باور می کنیم و در زندگیمان به آن عمل می کنیم؛ زندگی ما تغییر می کند و ظرف وجود ما برای دریافت نعمتها بزرگتر می شود؛ فرکانس هایمان بالاتر می رود و نتایجمان بیشتر و بزرگتر می شود .و اصل داستان همین است و با ادامه دادن مستمر زندگی ما به صورت بنیادین تغییر می کند.

زمانی اصل موضوع که نتایج ما را رقم می زند میفهمیم که کار کنیم؛ ادامه بدیم؛ حواسمان را جمع کنیم؛ تمرینات گفته شده را انجام دهیم ؛ ذهنمان را بمباران کنیم با افکار مثبت؛ با آدمهای مناسبی رفت و آمد و نشست و برخاست کنیم و با آدمهای نامناسب و روابط نامناسب قطع رابطه کنیم، ورودی های مناسب به ذهنمان دهیم آنوقت است که اصل به ما گفته خواهد شد و اصل را درک خواهیم کرد و در مورد آن به وضوح خواهیم رسید و به اندازه ای که ما در درون تغییر میکنیم، شرایط بیرونیمان نیز تغییر خواهد کرد!