نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 10

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار یگانه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

هر قسمت جدید این نتایج که داره رو سایت میاد من بیشتر دارم از نتایج آقا رضا شگفت‌زده می‌شم و لذت می‌برم. چقدر تحسین می‌کنم آقا رضای عزیز رو. ازشون بسیار سپاسگزارم که نتایجشون رو با ما به اشتراک گذاشتند. چقدر قشنگ دارن روند تکامل خودشون رو توضیح می‌دن. چقدر عالی دارن حرف می‌زنن و وضعیت اون موقع رو توصیف می‌کنن. من موقع دیدن فایل و شنیدن حرف‌هاشون کاملاً می‌تونستم شرایط ایشون رو دقیق تجسم کنم‌، مثلاً اونجا که درباره شرایط خونه و مخالفت‌های خانواده می‌گفتند، اونجا که موقع رفتن به مغازه لباس مرتب و نو پوشیدند و همسرشون گفتند کجا داری می‌ری و… و اونجا که می‌گفتند قفسه‌های خاک‌گرفته رو مرتب و تمیز کردند و جا باز شد، اصلاً انگار اونجا بودم، یعنی انقدر خوب مجسم کردم‌. که اینم برمی‌گرده به توانایی آقا رضا و ویژگی‌ای که در کلامشون وجود داره.

توی صحبت‌های آقا رضا چند تا نکته مهم هست که استاد در خیلی از فایل‌ها بارها روی اونها تأکید کردند و امیدوارم من هم بتونم به اندازه کافی این نکات رو جدی بگیرم. نتایج رضای عزیز نشون می‌ده که واقعاً تمرکز بر این موارد چقدر نتیجه‌بخشه و اصلاً کلید حل ماجراست.

نکته اول: کنترل ورودی‌ها

اونجا که گفتند: فقط فایل گوش می‌کردم. دیگه هیچ چیزی من رو تحریک نمی‌کرد، بقیه می‌گفتند چقدر مشق می‌نویسی، بیا بازی و…، و من فقط گوش می‌کردم و می‌نوشتم. موزیک‌هام رو پاک کردم، فوتبال نمی‌دیدم، اخبار گوش نمی‌کردم، تلویزیون نمی‌دیدم، با کسی حرف نمی‌زدم و تا جایی که می‌شد مهمونی و بیرون نمی‌رفتم، فقط فایل گوش می‌کردم.

بله، ایشون دفترها و سررسیدها پر کردند، صبح تا شب فایل گوش می‌دادند، شب تا جای ممکن دیرتر می‌خوابیدند تا بیشتر فایل گوش بدند.

نکته دوم: ادامه دادن، به رغمِ همه چیز

از وقتی قدم در مسیر گذاشتند، با وجود مشکلات و یا مخالفت اطرافیان و تمسخرها و تحقیرها، اصلاً پا پس نکشیدند و درجا نزدند و ناامید نشدند. و ادامه دادند و ادامه دادند. و مدام با تعهد و ایمان روی خودشون کار کردند.

نکته سوم: جهان وقتی تعهد ایشون رو می‌بینه بهشون پاسخ می‌ده و کمک می‌کنه.

اوایل آقا رضا دوست نداشتند برن بیرون و مهمونی و وقت زیادی با دیگران بگذرونن که خب خانواده و فامیل اعتراض می‌کردند. ولی به تدریج جهان به کمک ایشون میاد و همزمانی‌هایی رخ می‌ده که ایشون راحت می‌تونن در مهمونی و جمع فامیل حضور پیدا نکنن و وقت بیشتری برای کار کردن روی خودشون داشته باشن. یعنی جهان خیلی راحت ایشون رو از اطرافیانی که در فرکانس دیگه‌ای بودند، جدا کرد. آقا رضا هم با اشتیاق دوره رو گوش می‌دادند و به تدریج ذوق و شوقشون برای همون کار خودشون، که زمانی حوصله‌ش رو نداشتند، بیشتر می‌شد.‌

نکته چهارم: از همون جایی که بودند و با همون امکاناتی که داشتند، شروع کردند.

در دوره هدف‌گذاری گفته شد که تصور کنید صاحب کسب و کار بزرگی شدید و کارهایی رو انجام بدید که در اون شرایط انجام خواهید داد.

آقا رضا از نکته‌هایی که در دوره گفته می‌شد و ایشون یادداشت می‌کردند، فقط می‌تونستند دو تا مورد رو اجرا کنن: یکی اینکه لباس مرتب و خوب بپوشند. و دوم اینکه قفسه‌ها و باکس‌ها رو تمیز کنند و غبارها رو پاک کنند. بعد مغازه مرتب و خلوت شد و کلی جا باز شد. بعدش لامپ‌های نو گرفتند و با هزینه کم، نور مغازه هم بهتر شد.

به دنبال این تغییرات، ایده‌هایی به ذهنشون اومد و دریچه‌های جدیدی باز شد، مثل اینکه افرادی اومدند و جنس‌هایی به ایشون تحویل دادند و گفتند یکی دو ماه دیگه پول می‌گیرند. و به این ترتیب اون جاهایی که باز شد بود پر از جنس جدید شد.‌

خدایا شکرت. چه مسیر قشنگی. چه نتایج لذت‌بخشی. خدا می‌دونه توی قسمت‌های بعدی از چه نتایج بزرگی قراره حرف بزنند. نتایجی که به قول استاد، بدون تقوا و کنترل ذهن، بدون تعهدِ سفت و سخت برای کار کردن روی خودمون، و بدون جهاد اکبر برای تغییر شخصیتمون، نمی‌شه به اونها رسید.

این کنترل ذهن و تقوا رو، این تعهد صددرصد رو، و این جهاد اکبر رو از خداوند یکتا برای خودم و همه دوستانم می‌خوام.

آقا رضای عزیز رو خیلی تحسین می‌کنم و بهشون تبریک می‌گم. و هزاران هزار بار از شما استاد عزیزم و مریم نازنینم برای تهیه و تدوین این فایل‌ها سپاسگزارم. همینطور سپاسگزارم از آقا ابراهیم و دوستان دیگه که مدام برای بهتر شدن سایت فعالیت می‌کنند.

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این قسمت:

دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    293MB
    34 دقیقه
  • فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 10
    41MB
    34 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

353 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «غزل عطائی» در این صفحه: 7
  1. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2409 روز

    برای یادآوری

    به نام خدای بخشنده ی مهربان .

    سلام به همه اعضای ارزشمند سایت عباسمنش. استاد الهیکه همیشه برقرار باشه این خونه و چراغش روشن باشه و بیایم و لذت ببریم و یاد بگیریم .

    آقا رضا ، استاد عزیزم و دوستان ارزشمندم ازتون ممنونم که با آگاهیهاتون ارزش دوچندان خلق میکنید و ممنونم که جاری میکنید . من چقدر هرروز یاد میگیرم واقعا. براتون از خدا درک خودش رو آرزو میکنم که خیلی خیلی جذاب و هیجان انگیزه .

    من چی فهمیدم ؟

    اینکه از همون جایی که هستی ، اون کاری که میتونی رو انجام بده . حتی خدا هم ازت انتظار عالیترین بودن نداره .به خودت سختی نده اون برات آسانیهارو میخواد . دقیقا همون کاری که میشه انجام بدی رو انجام بده اما دیگه ازون کاره نزن و اونو با کیفیت انجام بده

    سال 97 ما (یعنی من و مامان و داداشم) با قوانین آشنا شدیم . اون موقع روابط فامیلیمون اصلا تعریفی نداشت و توی دور همی ها خیلی اوقات دعوت نمیشدیم . البته ناراحتم نبودیم چون توی جمعای فامیلیمون خیلی حرفای ارزشمندی که لذت ببریم گفته نمیشد . اما خب گاهی احساس خستگی و تنهایی میکردیم و به این موضوع اغرار میکردیم که ما هیچ کسیو نداریم و تنهاییم و …

    ما سعی کردیم همه چیزو ازینبعد خوب ببینیم و خوب اجرا کنیم

    مثلا یادمه تا یکیمون میخواست درباره یکی صحبت کنه اونیکی فوری تذکر میداد که داری از قانون سرپیچی میکنی.

    یا مثلا اگر یکیمون میخواست غر بزنه اونیکی میگفت خب باورای خودته که باعث این اتفاقه شده

    همین باعث شده بود دیگه کمتر غر بزنیم چون دیگه کسی نبود دل به دلمون بده .

    خصوصا من که همیشه وقتی یه چیزیو یاد میگیرم سعی میکنم اونو خیلی با کیفیت انجام بدم . خیلی بیشتر سعی میکردم ورودیامو کنترل کنم . خب مسئولیت خاصی هم نداشتم اما در حد خودم خیلی بیشتر کنترل میکردم .

    هیمن باعث شده بود کم کم جمعامون بهتر و جذابتر بشه و ما هرهفته میرفتیم دورهمی و خیلی خوش میگذشت . اون اوایل تا یکی تو فامیل میخواست درباره یه چیز منفی صحبت کنه منو مامانم در گوش هم میگفتیم وای ببین ماه چقدر قشنگه

    (چون معمولا توی باغ موقع صحبتهای منفی به ماه اشاره میکردیم دیگه عادت شده بود و شده بود یه شوخی . دیگه همه جا ماهو میگفتیم و علاوه بر اون خودآگاهانه توجه میکردیم به چیزای خوب و مثبت و خوداگاهانه تحسین میکردیم :)

    بعد چند وقت دیگه شرایطی پیش اومد که توی جمعا مون شوهرعمه م ارکسترشو میآورد و اون میزد . عموهام میخوندن . دخترعمه هام میرقصیدن و دیگه جایی نبود که کسی بخواد درباره چیزی منفی بگه و خیلی عالی شده بود و خیلی خیلی بیشتر خوش میگذشت‌.

    یه مدتی گذشت و پندمیک عزیزم اومد و ما قرنطینه شدیم و یادمه استاد میگفتن اگر تو این مدت قرنطینه ازین فرصت استفاده کنید از بدنه ی جامعه جدا میشید هااا

    خلاصه یادم نیست چطوری اما یادمه که خیلی دقیقتر و بیشتر روی خودمون کار میکردیم . خصوصا منو مامانم

    چندماه قبل پندمیک بود که من تصمیم گرفتم که روی روابطم کار کنم

    توی کامنتای مختلف شاید گفته باشم ولی اصلا دید درستی درباره آقایون نداشتم

    توی قرنطینه دیگه هدفمندتر روی خودم کار کردم

    دقیقاااا به شیوه ای که آقا رضا گفتن

    چقدر تحسین برانگیزه نحوه توضیح دادنشون . چقدر دقیق و با جزئیات بیان میکنن. چقدر عالی ادم متوجه میشه که اگر ازین مسیر بره میتونه به خواسته هاش برسه .

    خدای عزیزم منو هم هدایت کرد تا ویژگیهای همسر ایدئالم رو در خودم به وجود بیارم. اونطور که میتونستم . مثلا من تو این مورد شروع کردم به مطالعه کردن. زبان خوندن.با برنامه بودن . متعهد بودن ‌. توحیدیتر نگاه کردن . عزت نفس بالا داشتن و تا جای که تونستم خودمو تطبیق دادم با چیزی که میخوام داشته باشم و بعد یک سال یک بیگ بنگ اتفاق افتاد . منی که واقعا نگاهم درباره آقایون افتضاح بود و اصلا نمیتونستم دوروز بیشتر دووم بیارم ازدواج کردم با ادمی که هنوز بعد از یک سال و 10 ماه هرروز از رفتارای قشنگی که داره شگفت زده میشم .. هرگز در طول عمرم همچین آدم باشعور و مهربون و خیرخواهی ندیده بودم . هرگز یک همچین شخصیت بینظیری رو حتی توی خواب هم ندیده بودم .. اما قانون برای همه جواب میده . وقتی تو ادم مناسبی بشی خدا درهای رحمت بیکرانش رو یه طوری باز میکنه که هرروز چشمات از تعجب چهارتا میشه که خدااای من آخه چطور ممکنه.

    من چقدر از آقا رضا یاد گرفتم . خدایا شکرت. از ایشون ممنونم به خاطر اینکه انقدر واضح و روان از مسیرشون میگن. چقدر واقعی صحبت میکنن‌ .

    استاد عزیزم از شماام ممنونم به خاطر اینکه با صحبتهای ارزشمندتون به این فایل صوتی ارزش دوچندان دادین‌.

    بذار یه بررسی سرانگشتی هم بکنم ببینم الان کجای مسیرم تا ببینم نهایتا قراره چه اتفاقایی بیفته .

    خب اول اینو بگم که من فرصت ندارم هرروز ساعتها به ویسهای استاد گوش بدم چون برنامه های دیگه م هم نیاز به تمرکز بالایی دارن . اما به محض اینکه فرصت به دست بیارم مثل تشنه ای که تازه به آب رسیده از این آگاهیها استفاده میکنم .

    اصلا شایدم نحوه تمرین کردن من متفاوته. من چندبار گوش میدم بعدش هرچی فهمیدم رو با توجه به اون خواسته ای که دارم باز نویسی میکنم با درک خودم و بعد هرروز اونو میخونم . تا الان یه عاااالمه درباره خواسته های مختلف نوشتم . شاید تا الان دفترها ننوشته باشم اما خیلی زیاد توی گوشیم نوشتم .هربار که ذهنم یه نجوایی داشته باشه میام مینویسم باورسازیای مناسبو و انقدر تکرار میکنم که اون مسئلهه حل میشه بعد دوباره جلوتر میرم و همین کارو انجام میدم. درواقع باورسازی و تمرینای من حکم یخ شکن رو برای من دارن .

    آقا رضا گفت سعی کردم از همون یه لباس مناسبی که دارم استفاده کنم . مغازه رو تمیز کنم . جا باز کنم تو مغازه. تصویرسازی کنم .

    من دارم چی کار میکنم ؟ من سعی میکنم با توجه به زمانی که دارم ، هرروز با کیفیت تر نسبت به قبل پیش برم . سعی میکنم همه کارهایی که باید انجام بدمو به خوبی پیش ببرم و رو برنامه عمل کنم .(شاید به بهترین حالتی که میتونه باشه انجام نمیدم چون دیگه از یه جایی به بعد وقتی خسته میشم فقط دوست دارم بیام توی سایت و کامنت بخونم یا فایل صوتی گوش بدم … این هنوز برام سواله که آیا این روندی که دارم طی میکنم خوبه یا کلا باید تغییر مسیر بدم و بیشتر و بیشتر و بهتر و بهتر عمل کنم ؟ حالا بهار سال 402 مشخص میشه و من همه چیزو به خدا میسپارم فعلا .

    آقا رضا گفت رابطه ش با دیگران محدود بوده و با اشتیاق فقط به گوش دادن به فایلا میپرداخته و ورودیاشو کنترل میکرده و تصویرسازی میکرده …

    من چی کار میکنم ؟ منم به غیر از همسرم که طبق قانون ورودیهاشو کنترل نمیکنه و هرروز میاد برای من صحبت میکنه … (که اونم واقعا توجه نمیکنم و واقعا نمیشنوم ..یعنی اگر بهم بگه غزل الان من چی گفتم نمیتونم دوباره توضیح بدم چون متوجه نشدم تقریبا . فقط نگاهم بهشه ، 90 درصد توجهم تو اون لحظه روی توضیح قوانین یا گفتن خواسته هامه)

    به غیر این اخبار کنسله . فیلمهای نامناسب کنسله (البته دیشب یه فیلم خوب دیدم که دلم رفت اسمش the 8 below) بود .. و تمام در طول فیلم به این فکر کردم که خدا چقدر میتونه هدایت کنه همه موجوداتش رو و ما الکی نگرانیم و اون چقدر بزرگ و وهابه و چقدر به فکره و چقدر حواسش هست حتی اگر توی قطب باشی )

    آدمای نامناسب کنسلن . نه اینکه با همه قطع ارتباط کنم 100 درصد اما میتونم با قدرت بگم با آدمای خیلی محدودی در ارتباطم و سعی میکنم ارتباطم رو نزدیکتر نکنم مگه این که قانونمند باشن .

    سعی میکنم هرروز روی توحیدم کار کنم .سعی میکنم هرروز روی عزت نفسم کار کنم . روزی 6 ساعت اقدام عملی میکنم. هرروز موقع انجام کارهای خونه فایل صوتی گوش میدم. هرشب موقع خواب کامنت میخونم‌ گاهی هم وقتی از پیاده روی برگشتم این کارو میکنم. هرصبح و شب شکرگزاری میکنم. هرروز به خواسته هام فکر میکنم و قند تو دلم آب میشه و لذت میبرم . هرروزچکاب میکنم ببینم کجای باورهام نشتی داره و سعی میکنم نشتیهارو برطرف کنم تا متمرکزتر و باقدرتتر پیش برم.

    الان که دارم کامنت مینویسم دقیقا یادم نیست کجای صحبتهای آقا رضا ولی داشتم به این فکر میکردم که من تا سه چهارماه قبل فکر میکردم که باید سریع نتیجه بگیرم. بنابراین دنبال کارا و اهدافی که زمان بر هستن نمیرفتم. اما تو کل صحبتهای آقا رضا اینو فهمیدم که باباااااا این یه رونده . اصلا قرار نیست سریع و یک شبه چیزی نتیجه بده.

    در واقع من از یه جایی به بعد به این فکر کردم که یه راهیو برم که سریع به مقصد برسم. اماالان فکر میکنم که هرکار ارزشمندی یه زمانی لازم داره. ممکنه اون زمانه یکم طول بکشه تا تو برسی اما خیلی ارزشمندتر میشه. الان که فکر میکنم میبینم من توی روابط حداقل یک سال و پنج ماه هرروز رو خودم کار کردم. خب زمان برد اما اگر بخوام از بین همه اتفاقای زندگینم که همشون هم باشکوهن فقط به یه اتفاق اشاره کنم و بگم ارزشمندترین و باشکوهترین خلق و اتفاق کدوم بوده با اختلاف ازدواجم رو میگم که با تمرکز و صرف وقت مناسب و اقدام و صبر و استمرار به وجود اومد.

    من از صحبتهای امروز آقا رضا اینو دوباره متوجه شدم که باباااا هی فکر نکن نه باید زود نتیجه بده .. من باید زوود به اون خواسته م برسم . همه چی نم نم پیش میره و اتفاق میفته و همه چیز زمان لازن داره . هیچ وقت دیر نمیشه‌ یهو برمیگردی میبینی همه چیزایی که میخواستیو داری و الکی حرص میخوردی که وای دیر شد .

    تو نمیدونی خدا کدوم درو میخواد باز کنه . نمیدونی از کدوم راه میخواد هدایتت کنه . فقط اون کاریو انجام بده که الان قلبت بهت میگه این مناسبه .

    فقط سعی کن با کیفیت تر پیش بری همین .

    من یک هفته ی پیش اومدم توی سایت و رفتم اون قسمتی که کامنتهای خودم بودن و چندتاشونو خوندم و دیدم چقدر الهامبخشن این ردپاها و انگار از دوسه سال پیش برای خودم یه نامه نوشتم که تازه به دستم رسیده .خیلی لذتبخش بود و خیلی یاد گرفتم دوباره. تصمیم گرفتم این کامنتمو به عنوان یادآوری برای خودم بنویسم تا چند وقت بعد که برگشتم بدونم از چه مسیری رفتم و چقدر نتیجه داشته و چقدر زمان برده.

    در نهایت باید بگم خدا خودش کارارو درست میکنه وقتی ببینه تو آدم مناسبی هستی و داری صادقانه تلاش میکنی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  2. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2409 روز

    سلام زهرا خانوم دوست نازنینم

    سپاسگزارم از تحسینتون . همه ش لطف و هدایت خداست واقعا.

    ازشما ممنونم که برام نوشتین و سوال پرسیدین .. من واقعا دوست دارم درباره قانون و تمرینای مختلف صحبت کنم تا برای خودمم یاداوری بشه ‌.

    من سعی میکنم ورودیهای ذهنمو تا میتونم کنترل کنم ‌.

    در مورد روابط از اون موقع که سعی کردم روی خودم کار کنم این تمرین دیگه همیشگی شد که هرکیو میدیدم اول سعی میکردم یه نکته ی مثبت ازش پیدا کنم . چه توی ظاهر چه رفتار و تحسین میکردم . نه الکی . واقعی .. چون آدما فرق تحسین الکی و واقعی رو میفهمن .

    توی روابط سعی کردم بابت هرچیزی سپاسگزار باشم . حتی اگر اون چیز خیلی کوچیک بوده باشه ‌.

    سعی کردم غرغر نکنم اصلا ‌.

    پشت سر کسی صحبت نکنم .

    سعی کردم مستقل باشم ‌

    وابسته نباشم به هیچ کسی.

    سعی کردم وقتی یه رفتاری میبینم یا از کسی ناراحت میشم خودمو بذارم جای اون طرف و از دید اون به قضیه نگاه کنم تا دلیل رفتارشو بفهمم . بنابراین ناراحت نمیشم‌ .

    سعی کردم توقعم رو به صفر برسونم.

    همه رو مثل خانواده م میدونم و اگر کمکی از دستم بربیاد واقعی انجام میدم.

    سعی کردم کسیو سرزنش نکنم. مثلا اگر یه تقصیری داشت دیگه من هی اونو بازگو نمیکردم.

    حالا درمورد روابط من توی پاسخهای عقل کل خیلی کاملتر توضیح دادم امیدوارم که بهشون هدایت بشین..

    درمورد عزت نفس

    احساساتو مشخص کردم.مثلا

    اگر احساس خودکم بینی دارم.

    اگر ناکافی میدونم خودمو.

    اگر حسودی میکنم به کسی .

    اگر خودمو سرزنش یا مقایسه میکنم. اگر احساس ناتوانی میکنم.

    اگر از تنهایی با خودم لذت نمیبرم .

    اگر حرف و نظر و تایید دیگران برام مهمه .

    اگر احساس گناه میکنم.

    اگر کسیو قضاوت میکنم و همه مواردی که استاد توی دوره عزت نفس گفتن رو اگر داشته باشم و ذهنم شروع کنه به نجوا کردن…

    من انگار میخوام برای کسی توضیح بدم که هیییچی از قانون نمیدونه. برای خودم توضیح میدم. از قوانین میگم خصوصا درباره اون موضوع خیلی صحبت میکنم. انقدر توضیح میدم و صدای ضبط شده ی خودمو گوش میدم یا متنایی که به عنوان توضیح نوشتمو میخونم که ذهنم آروم بشه .یعنی ممکنه مثلا ده روز پیش سر هم روزی سه بار بخونم.

    برای عزت نفس جدیدا تمرین آیینه رو هم انجام میدم. صدامو ضبط کردم به مدت 20 دقیقه (وقتی داشتم جلو آیینه اینکارو میکردم) هرروز بهش گوش میدم چندبار.

    در باره معنویت هم برنامه قران حکیم عبدالعلی بازرگان رو روی گوشیم دارم و سعی میکنم هرروز به تفسیرش‌گوش بدم.

    شما یبار به تفسیر سوره ی نور گوش بدین عااشق خدا میشید انقدر که باشخصیت و باشعور و محترم و مهربون و خیرخواهه و انقدر که ظریف یاد میده که چیکار کنید چیکار نکنید.

    برای باورای توحیدی یه مدت هرروز جوشن کبیر میخوندم اما الان یا خودم درباره ش مینویسم یا به ویسهای دوستان ارزشمند دیگه م گوش میدم در زمینه همین جوسن کبیر ‌

    یه راه دیگه ای هم که خیلی لدت بخش و تاثیرگذاره اینه که فایلهای توحید عملی استادو نتبرداری کنید اونجاهایی که باورای توحیدی داره ، بعد با صدای خودتون ضبط کنید و بهش گوش بدین . چون من صدای خودمو دوست دارم این کارو انجام میدم .

    .. یه نکته ای هم بگم . ما وقتی تمرینات خیلی ازمون نتیجه میگیره که اونارو به قصد نتیجه گرفتن انجام بدیم . درسته که ما همه میخوایم نتیجه بگیریماا

    اما اون کجا که وابسته نباشیم

    اون کجا که بچسبیم به خواسته و به زور بخوایم تغییر ایجاد کنیم ‌ اینطوری تمرین کردن ازمون انرژی زیادی میگیره چون ما لحظه شماری میکنیم که نتیجه بگیریم و زمانو بیشتر احساس میکنیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2409 روز

    سلام دوست بزرگوارم جناب آقای رجبی .. سپاسگزارم از شما به خاطر تحسینتون‌…

    منم شمارو خیلی تحسین میکنم به خاطر درکتون از قانون و به خاطر کامنتاهاتون و به خاطر اینکه انقدر عالی طبق قانون پیش میرید و از اصل تحسین کردن هم به خوبی استفاده میکنید.

    چقدر عالی تاکید کردین این موضوع رو که همه اینا به خاطر هدایت و اراده خداونده وقتی که در مسیرش قرار میگیریم و اجابت میکنیم قوانیتش رو .

    براتون از خدای بزرگ درک بینهایت خودش رو آرزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2409 روز

    سلام آقای سرمدی عزیز

    کامنتتون ازون کامنتهایی بود که خیلی به جونم نشست.

    انقدر ساده و قشنگ توضیح دادین من از همون اول که شروع کردم به خوندن هی با مسیر خودم چک کردم گفتم بذار ببینم چطوری دارم پیش میرم .

    هر سوالی که به ذهنم میرسید که خب حالا این چی میشه ؟ شما تو جمله ی بعدی بهش اشاره کرده بودین ‌

    چقدر خدا قشنگ هدایت میکنه هممون رو ‌

    شما رو هدایت کرد تا انقدر نکته به نکته این کامنت پر محتوا رو بنویسید و نکات کلیدی رو بُلد کنید و تاکیدش کنید .

    منو هم هدایت کرد تا بیام و همه مواردیو که از طریق شما لازم بود که برام یادآوری بشه رو در کامنتتون بخونم ‌ .

    این خدا چقدر مهربون و خیر خواه و هدایتگره . چقدر بزرگوار و بینظیر و محترمه…

    خیلی تحسینتون میکنم به خاطر نحوه نوشتارتون ‌. به خاطر درک عمیقی که به دست آوردین از قانون . به خاطر این که کامنتای خیلی خوبی مینویسید.

    به خاطر بودنتون در این مسیر ..

    سپاسگزارم و براتون از خدا درک بالاتری از خودش رو میخوام ‌چون خودش کافیه و میارزه به هرچیزی تو این دنیا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2409 روز

    رهای نازنین سلام.

    سپاسگزارم به خاطر کامنت عالی ای که نوشتی . سپاسگزارم که روند آگاهیهای این فایل عالی رو انقدر قشنگ و واضح با درک خودت بازگو کردی.

    من خیلی یاد گرفتم و خیلی ازت ممنونم …

    داشتم فکر میکردم که حالا باید برم یبار دیگه فایلو گوش بدم اما خدای محترم و خیرخواه و مهربونم دستمو گرفت و هدایتم کرد که کامنت شمارو بخونم و دیدم آگاهیها به صورت خیییلی واضح و شمرده شمرده نوشته شده اینجا و خیلی به درک بهترم کمک کرد..

    ممنونم رهای عزیزم.

    برات از خدای شکست ناپدیر و بلندمرتبه درک بینظیر خودش رو میخوام .چون اون کافیه برای هممون .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2409 روز

    سلام به زهرا خانوم عزیزم . امیدوارم حالتون عالی باشه .

    خیلی تحسینتون میکنم به خاطر تعهدتون به قانون و اقداماتتون

    توی صحبتهاتون من یه نشونه ی عالی برای خودم دریافت کردم که خیلی بهم چسبید .. این که شما توی بهترین دانشگاه تحصیل کردین ‌ خیلی بهتون افتخار میکنم و خیلی تحسینتون میکنم .

    زهرا خانوم اصلا مسیر رطیدن به خواسته ها توسط ادما شبیه هم نیست . خدا هر کسیو به یه شیوه ی خاصی هدایت میکنه .

    اگر به این فکر کنید که عه فلانی ازین مسیر اینطوری نتیجه گرفته اما من نه ، ناامید میشید ..

    هرکسی کاملا خاصه و خدا خودش هدایتش رو برعهده گرفته .

    اینو هم بهتون بگم که منم اونموقع که روی روابط کار میکردم و الانم توی ثروت دقیقا گاهی همینطوری میشم

    اونموقع هی تمرین میکردم میدیدم عه هیچ نتیجه ای نگرفتم .. بعد با خدا قهر میکردم میگفتم تو نمیخوای منو به خواسته هام برسونی . بعد دوباره چند وقت بعد میگفتم حالا بذار یکمی دیگه پیش برم .. دوباره شروع میکردم و دوباره قهر میکردم:)))

    گاهی هم دعوا مون میشد اما خدا انقدر بزرگه که باز پنو هدایت میکرد و من آشتی میکردم.

    بلخره میشه .. واقعا هیچ وقت دیر نیست که ما به خواسته هامون برسیم . هیچ وقت دیر نیست که زندگی رو اونطوری که میخوایم تجربه کنیم .هیچ وقت دیر نیست . تا اونموقع که زنده هستیم فرصت داریم و خدا جبران میکنه ‌

    خدا برای من جبران کرد.

    من از هفده سالگی میگفتج خدایا چقدر خوب میشد یکی تو زندگی من بود یا منو دوست داشت

    بعد تو بیست و سه سالگی میگفتم خدایا میدونی من چند ساله که ازت اینو میخوام؟

    و بیشت و چهارسالگی با قانون آشنا شدم و تو 27 سالگیم اون نتیجه دلخواهم رو گرفتم‌

    الان وقتی به اون مدتی فکر میکنم که با داشتن یه سری از باورا اون چیزیو که میخواستم رو نتونستم خلق کنم خدارو شکر میکنم. اگر اونموقع ، حتی پنج ماه زودتر از موعدی که اتفاق افتاد ، من وارد یک رابطه میشدم قطعا اینهمه کیفیت رو تجربه نمیکردم‌

    من ایمان دارم که شماام به زودی زووود نتیجه میگیرید

    حتی این ناامیدیه هم بخشی از مسیره ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2409 روز

    سپاسگزارم به خاطر لطف و محبتتون .

    خیلی از ماهایی که قانونو بادیم و داریم به میزان درکمون ازش استفاده میکنیم همو ندیدیم اما قلبامون خیلی نزدیکه و انگار سالهاست که همو میشناسیم .

    براتون اتفاقای عالی ، روابط بینظیر و توحید رو آرزو میکنم و از خدا میخوام که یه طوری خواسته هاتونو براورده کنه که هاج و واج بمونید که خدایا مگه میشه ؟؟

    خدا خیلی بزرگه . خیلی بزرگتر از همه خواسته ها و آرزوهامون . به نظرم رمز رسیدن به خواسته هامون اینه که اول اونو به خاطر خودش بخوایم..نه به خاطر اجابت شدن.(اینو دقیقا برای خودم مینویسم تا یادآوری بشه ) و رها کنیم همه خواسته هارو

    اونا خود به خود براورده میشن. وقتی خدا بزرگتر از خواسته هامون باشه هونارو براورده میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: