نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 10

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار یگانه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

هر قسمت جدید این نتایج که داره رو سایت میاد من بیشتر دارم از نتایج آقا رضا شگفت‌زده می‌شم و لذت می‌برم. چقدر تحسین می‌کنم آقا رضای عزیز رو. ازشون بسیار سپاسگزارم که نتایجشون رو با ما به اشتراک گذاشتند. چقدر قشنگ دارن روند تکامل خودشون رو توضیح می‌دن. چقدر عالی دارن حرف می‌زنن و وضعیت اون موقع رو توصیف می‌کنن. من موقع دیدن فایل و شنیدن حرف‌هاشون کاملاً می‌تونستم شرایط ایشون رو دقیق تجسم کنم‌، مثلاً اونجا که درباره شرایط خونه و مخالفت‌های خانواده می‌گفتند، اونجا که موقع رفتن به مغازه لباس مرتب و نو پوشیدند و همسرشون گفتند کجا داری می‌ری و… و اونجا که می‌گفتند قفسه‌های خاک‌گرفته رو مرتب و تمیز کردند و جا باز شد، اصلاً انگار اونجا بودم، یعنی انقدر خوب مجسم کردم‌. که اینم برمی‌گرده به توانایی آقا رضا و ویژگی‌ای که در کلامشون وجود داره.

توی صحبت‌های آقا رضا چند تا نکته مهم هست که استاد در خیلی از فایل‌ها بارها روی اونها تأکید کردند و امیدوارم من هم بتونم به اندازه کافی این نکات رو جدی بگیرم. نتایج رضای عزیز نشون می‌ده که واقعاً تمرکز بر این موارد چقدر نتیجه‌بخشه و اصلاً کلید حل ماجراست.

نکته اول: کنترل ورودی‌ها

اونجا که گفتند: فقط فایل گوش می‌کردم. دیگه هیچ چیزی من رو تحریک نمی‌کرد، بقیه می‌گفتند چقدر مشق می‌نویسی، بیا بازی و…، و من فقط گوش می‌کردم و می‌نوشتم. موزیک‌هام رو پاک کردم، فوتبال نمی‌دیدم، اخبار گوش نمی‌کردم، تلویزیون نمی‌دیدم، با کسی حرف نمی‌زدم و تا جایی که می‌شد مهمونی و بیرون نمی‌رفتم، فقط فایل گوش می‌کردم.

بله، ایشون دفترها و سررسیدها پر کردند، صبح تا شب فایل گوش می‌دادند، شب تا جای ممکن دیرتر می‌خوابیدند تا بیشتر فایل گوش بدند.

نکته دوم: ادامه دادن، به رغمِ همه چیز

از وقتی قدم در مسیر گذاشتند، با وجود مشکلات و یا مخالفت اطرافیان و تمسخرها و تحقیرها، اصلاً پا پس نکشیدند و درجا نزدند و ناامید نشدند. و ادامه دادند و ادامه دادند. و مدام با تعهد و ایمان روی خودشون کار کردند.

نکته سوم: جهان وقتی تعهد ایشون رو می‌بینه بهشون پاسخ می‌ده و کمک می‌کنه.

اوایل آقا رضا دوست نداشتند برن بیرون و مهمونی و وقت زیادی با دیگران بگذرونن که خب خانواده و فامیل اعتراض می‌کردند. ولی به تدریج جهان به کمک ایشون میاد و همزمانی‌هایی رخ می‌ده که ایشون راحت می‌تونن در مهمونی و جمع فامیل حضور پیدا نکنن و وقت بیشتری برای کار کردن روی خودشون داشته باشن. یعنی جهان خیلی راحت ایشون رو از اطرافیانی که در فرکانس دیگه‌ای بودند، جدا کرد. آقا رضا هم با اشتیاق دوره رو گوش می‌دادند و به تدریج ذوق و شوقشون برای همون کار خودشون، که زمانی حوصله‌ش رو نداشتند، بیشتر می‌شد.‌

نکته چهارم: از همون جایی که بودند و با همون امکاناتی که داشتند، شروع کردند.

در دوره هدف‌گذاری گفته شد که تصور کنید صاحب کسب و کار بزرگی شدید و کارهایی رو انجام بدید که در اون شرایط انجام خواهید داد.

آقا رضا از نکته‌هایی که در دوره گفته می‌شد و ایشون یادداشت می‌کردند، فقط می‌تونستند دو تا مورد رو اجرا کنن: یکی اینکه لباس مرتب و خوب بپوشند. و دوم اینکه قفسه‌ها و باکس‌ها رو تمیز کنند و غبارها رو پاک کنند. بعد مغازه مرتب و خلوت شد و کلی جا باز شد. بعدش لامپ‌های نو گرفتند و با هزینه کم، نور مغازه هم بهتر شد.

به دنبال این تغییرات، ایده‌هایی به ذهنشون اومد و دریچه‌های جدیدی باز شد، مثل اینکه افرادی اومدند و جنس‌هایی به ایشون تحویل دادند و گفتند یکی دو ماه دیگه پول می‌گیرند. و به این ترتیب اون جاهایی که باز شد بود پر از جنس جدید شد.‌

خدایا شکرت. چه مسیر قشنگی. چه نتایج لذت‌بخشی. خدا می‌دونه توی قسمت‌های بعدی از چه نتایج بزرگی قراره حرف بزنند. نتایجی که به قول استاد، بدون تقوا و کنترل ذهن، بدون تعهدِ سفت و سخت برای کار کردن روی خودمون، و بدون جهاد اکبر برای تغییر شخصیتمون، نمی‌شه به اونها رسید.

این کنترل ذهن و تقوا رو، این تعهد صددرصد رو، و این جهاد اکبر رو از خداوند یکتا برای خودم و همه دوستانم می‌خوام.

آقا رضای عزیز رو خیلی تحسین می‌کنم و بهشون تبریک می‌گم. و هزاران هزار بار از شما استاد عزیزم و مریم نازنینم برای تهیه و تدوین این فایل‌ها سپاسگزارم. همینطور سپاسگزارم از آقا ابراهیم و دوستان دیگه که مدام برای بهتر شدن سایت فعالیت می‌کنند.

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این قسمت:

دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    293MB
    34 دقیقه
  • فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 10
    41MB
    34 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

353 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سمانه آقاجری» در این صفحه: 3
  1. -
    سمانه آقاجری گفته:
    مدت عضویت: 1067 روز

    سلام به خانواده دوست داشتنیم

    پی صحبت های آقا رضا و استفاده از قانون

    حس خوب ، شکرگزاری ، کنترل ورودی ها منم نتایجم رو بگم با اینکه دوست داشتم زمانی بیام بگم که به شغل دلخواه رسیده باشم اما گفتم همین نتایج رو بزار بنویسم چون من کار کردم که این نتایج بدست اومد و نمی‌خوام ذهن نجواگرم اینو اتفاق عادی بدونه

    من دنبال شغلی بودم و خصوصیات کارم رو نوشته بودم که حقوق بالا مد نظرم

    تایم کاری کم چون کار قبلیم تا ساعت 4 بود و دوست داشتم با تایم کم و باور مناسب حقوق بالا دریافت کنم

    محیط کاری خوب و دوستانه

    سیستم عالی

    من از طریق یه شخصی که کارمند اون شرکت بود و ایشون هم کار طراحی انجام میدادند مثل من ، منو استخدام کردن وقتی رفتم سرکار حقوق اون چیزی نبود که میخواستم اما گفتم استاد میگه بیکار نباشید و در طی مسیر روی خواسته هاتون کار کنید تا به. شغل دلخواه تون برسید

    من مشغول شدم محیط کاری خوب به نظر می‌رسید دوستانه و سیستم عالی ویو خوب

    اما اون شخصی که منو استخدام کرد که کارمند اونجا هم بود روز اول که میخواست کار رو به من معرفی کنه متوجه رفتار تند و تیز ایشون شدم که کار منو بی ارزش میدونست و میخواست همش بگه من کار بلد وخرفه ای هستم و منی که 6 سال کار طراحی انجام داده بودم و پروژه های مختلف گرفته بودم می‌خوام بگم تازه کار نبودم ولی اونجا حس بدی داشتم که چرا اینجور کار منو بی ارزش می‌دونه من سعی کردم که توجه نکنم و خودمو بی ارزش ندونم عزت نفسم حفظ کنم توانایی هامو به یاد بیارم و رفتار اون آقا تا تو ذهنم نیومد ویژگی‌های دیگه از اون آقا رو تو ذهنم میوردم که بازم یه رفتار خوب داره یا محیط کارم خوبه

    خلاصه سه روز گذشت که مسئول اونجا اومد گفت فلان آقا نمیاد و گفته میخواد دور کار بشه ممکنه بعضی کار ها رو شما انجام بدید

    من خوشحال شدم که نیستش دیگه

    و شروع کردم کارمو انجام دادن که دیدم گفتم اون آقا کلا دیگه همکاری نمی‌کنیم باهاش

    چون شما کار رو خیلی خوب انجام میدید خیلی سریع تر و کارمون جلو بردید

    و من گفتم ببین سمانه قانون خدا رو که تو. تمرکزت گذاشتی رو چیز های خوب حست بد نکردی خدا اونو برد از اونجا و جالبه که همه خوشحال شدن که نمیاد چون به همه تیکه مینداخته

    خلاصه من بازم داشتم روی خواسته م برای کار بهتر حقوق بیشتر پرستیژ کاری بالاتر تمرکز میکردم

    که یه کار دیگه پیدا کردم نمونه کارهامو فرستادم

    اون شخص تماس گرفت من شرایط کاری که پرسیدم دیدم کار دو تایم هست و منصرف شدم

    چند روز گذشت و اون آقا مجدد تماس گرفت که حضوری تشریف بیارید ما حقیقت از بین کسایی که طرح فرستادن فقط طرح های شما خوشمون اومده

    خب منم گفتم که اگه قبول کنه که من یه تایم برم خیلی خوب میشه

    وقتی رفتیم صحبت کردیم من توانایی‌هامو با عزت نفس کامل توضیح دادم و اون آقا خیلی قشنگ گفت واقعا من دوسندارم شما از دست بدم ولی تایم رو اگه بخوام یک تایم کنم باید کلا بقیه نیرو ها هم تغییر کنه .

    و اونجا یاد قانون خدا گفتم که استاد گفت حتی قانون هم تغییر می‌کنه وقتی تو در مسیر باشی

    خیلی خوشحال بودم اون شب و قرار شد اون آقا اگه واسش امکان داشت اطلاع بده

    با اینکه اطلاع ندادن و براشون مقدور نبوده حتما اما من خیلی دوستداشتم اتفاق بیفته فقط به این خاطر که قانون ببینم که بگم ببین وقتی تو بخوای قانون هم تغییر می‌کنه

    اما نشد

    و ذهن نجواگرم رو اینجور آروم کردم که اشکال ندارد تو همچنان خواسته هاتو بگو

    حقوق بالا، محیط خوب ، تایم کم ، پرستیژ کاری

    دوست داشتم جایی که کار میکنم محیط دوستانه ولی محترم باشه اخلاق رفتار ها مودباتع باشه ولی خب متاسفانه در بعضی ها این رفتار ها نبود و چون من هر روز اون رفتار ها رو می‌دیدم دوست داشتم ورودی های خوب داشته باشم

    گفتم من سرکار م باید حسم رو خوب کنن کاری به رفتار اون ها نداشته باشم و مدام فایل های استاد رو با هندزفری گوش میکنم بقیه همکارا دور هم جمع بشن میرم پیششون اما غیبت شروع بشه میرم پشت سبستمم

    کم کم گذشت تقریبا 3 هفته اخلاق همه با من خیلی خوب شد اون خانم که خوشم نمی‌ومد ازش الان خیلی باهم خوبیم

    و کار من رو چقدر همه تعریف می کنند و چقدر راضی هستن

    گفتم خدایا من می‌خوام برای کارم ارزش بزارن و جایی که کار میکنم کارمو قبول داشته باشند که خدا رو شکر همین طور هم شد

    اما بازم ادامه داره

    کم کم شنیدم که بچه ها سه ماه حقوق نگرفتن

    خیلی ناراحت شدم گفتم خدایا من می‌خوام حقوق به موقع داشته باشم

    هر روز می‌گذشت هی مدام بچه ها حرف میزدن که حقوق نگرفتن

    و ذهن من می‌گفت برو بهش بگو که حقوقت سر موقع بدن

    یا می‌گفت از ماه گذشته حقوقت رو برو بگو بدن

    گفتم به جای این فکرها بیام تمرکز کنم روی باور فراوانی اصلا به حقوقم فکر نکنم به انواع سوپر مارکت ها ، به خرید هابی که میکنم، به خرید بچه ها که لوازم آرایشی گرون میخرند همش میخواستم طی روز دنبال چیزی بگردم که مربوط به پول باشه

    تا اینکه امروز یکی از بچه ها اومد گفت حقوق بهم داد؟

    گفتم نه

    گفت یک ماه شده اومدی؟

    گفتم آره تقریبا

    بعد ده دقیقه بعد مدیزمون اومد داخل گفت خانم آقاجری راجب قرار داد حتما سعی میکنم این هفته اوکی کنم از شما خیلی راضی بودیم و پاداش هم براتون در نظر گرفتیم دستتون درد نکنه و حتما تا این هفته اوکی میکنم.

    و من خیلی خوشحالم که تونستم این اتفاقات رقم بزنم

    شاید هنوز به نتیجه دلخواهم نرسیدم اما من تمرکز میکنم رو خواسته ام خواستم اینجا نوشته باشم شاید امیدی ایمانی باوری برای بقیه باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    سمانه آقاجری گفته:
    مدت عضویت: 1067 روز

    سلام به استاد عزیزم به خانواده دوست داشتنی

    با اینکه هر روز دارم شما رو دنبال میکنم با اینکه حسم نسبت به گذشته بهتره اما اما نجوا ، و نرسیدن به خواسته ،برای یه لحظه تماممم رو نابود می‌کنه تمامم رو بهم میریزه و اصلا انگار هیچ فایلی گوش ندادم

    نمی‌دونم نمیدوتم چرا اینجور میشم

    چسبیدن به خواسته هم نیست

    شاید از تضاد بدی بود که خوردم و شکستم و الان دارم خودمو دوباره رشد میدم

    شاید دلسوزی کردن برای خودت اشتباه باشه اما وقتی دلم میگیره نا امید میشم دلم میگه چقدر سختی ها رو گذراندم چه خواسته چه ناخواسته

    و الان تمام تلاشم فقط اینه که نگاه به گذشته خنده رو لبم بیاره نه گریه

    وقتی ذهنم شروع می‌کنه و میگم بقیه یعنی اینقدر ذهنشون کنترل کردن که به خواسته های عادی زندگیشون رسیدن پس چرا برای من نمیشه

    مگه خدای اونا کیه خدای من کیه

    من که خدا رو تو این سایت بیشتر و بهتر از همیشه فهمیدم

    با اینکه با خودم خیلی اتمام حجت کردم و گفتم همه چیز فهمیدم ولی یه وقت هابی کم میارم

    و رو زبونم فقط اینه خدا خدا خدا هست

    هر اتفاقی بیفته بازم امیدم خداست

    دوست دارم استاد نتایج دوستان رو بیشتر بزاری از نا امید شدنشون از دوباره بلند شدنشون از ایمان و امیدشون

    مثل آقا رضا

    تا بفهمیم مسیر رو درک کنیم بهتر مسیر رو

    خیلی لذت بردم که روند تغییر آقا رضا رو از حس خوب به هدف گذاری از هدف گذاری به تجسم و پوشیدن لباس و…. تا اینکه کم کم تغییرات توی کار و درآمد ش نمایان شد.

    دوستدارم قانون رو هر لحظه ببینم بشنوم تا ایمانم بیشتر بشه خدایا کمکم کن هدایتم کن.

    ممنونم ازتون که این فیلم ها رو میزارید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سمانه آقاجری گفته:
    مدت عضویت: 1067 روز

    سلام آقای بامدادی

    خوشحالم که کامنت منو دوست داشتید

    نتایج دوستان خیلی به ما در مسیر کمک می کنه.

    من دوست داشتم همین اتفاقات کوچیک رو هم که با تمرین بدست آورده بودم بگم

    چون واقعا هر روز برای رفتار کارمندا حقوق و… تمرکز میکردم

    هی به خودم یادآوری میکردم ویو خوب داره اینجا ، چقدر کارم سبک ، چقدر سیستم خوبی دارم

    خدایا شکرت خدایا همه ی ما رو به آسونی به خواسته هامون هدایت کن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: